شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 360103
دانلود: 4860


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 360103 / دانلود: 4860
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دلایل بر کفر و لعن معاویه

ثالثاً راجع بکفر و اثبات لعن بر آنها دلائل بسیاری موجود است از آیات و اخبار و عملیّات آنها.

شیخ : دلایل از اخبار و آیات شنیدنی است، متمنی است بیان نمایید تا حلّ معمّا گردد.

داعی : تعجب نکنید! معمّایی در کار نیست؛ دلایل بسیار است. به اقتضای وقت به بعض از آنها اشاره می شود و الاّ اگر تمام دلایل را نقل کنم خود کتاب مستقلّی خواهد شد.

چنانچه مسلم درصحیح خود نقل نموده:انّ معاویه یکتب بین یدی النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

یعنی معاویه نویسنده حضور پیغمبر بود و مدائنی گوید:کان زید بن ثابت یکتب الوحی و کان معاویه یکتب للنبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فیما بینه و بین العرب .

پس زید بن ثابت کاتب وحی و معاویه نویسنده بین آن حضرت و عرب بوده.

آیات و اخبار داله بر لعن معاویه و یزید

1. آیه 60 سوره 17 (بنی اسرائیل) که می فرماید:( وَ مٰا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنٰاکَ إِلاّٰ فِتْنَهً لِلنّٰاسِ وَ الشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ وَ نُخَوِّفُهُمْ فَمٰا یَزِیدُهُمْ إِلاّٰ طُغْیٰاناً کَبِیراً )

مفسّرین از علمای خودتان مانند امام ثعلبی(1) و امام فخر رازی(2) و دیگران آورده اند که رسول خدا در عالم رؤیا دید که بنی امیه مانند بوزینگان بر منبر آن حضرت صعود و نزول می نمایند. جبرییل این آیه شریفه را آورده که آنچه ما در خواب به تو نمودیم، فتنه و امتحان برای این مردم است و درختی که به لعن در قرآن یاد شد (درخت نژاد بنی امیه) و ما به ذکر این آیات عظیم آنها را از خدا می ترسانیم، و لیکن بر آنها جز طغیان و کفر و إنکار شدید چیزی نیفزاید.

پس وقتی خداوند نژاد بنی امیه را که رأس رئیس آنها ابو سفیان و معاویه

____________________

1- تفسیر ثعلبی، ج6، ص111.

2- تفسیر رازی، ج20، ص236.

۲۴۱

بودند، شجره ملعونه و درخت لعنت کرده شده در قرآن بخواند، قطعاً معاویه که یکی از اغصان و شاخه های محکم آن درخت است، ملعون می باشد.

2. آیه 22-23 سوره 47 (محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) است که می فرماید:( فَهَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ تَوَلَّیْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أَرْحٰامَکُمْ* أُولٰئِکَ الَّذِینَ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمیٰ أَبْصٰارَهُمْ ) (1) .

در این آیه صریحاً مفسدین فی الارض و قاطعین رحم را مورد لعنت قرار داده. کدام مفسد و قاطع رحمی بالاتر از معاویه می باشد که فساد او در دوره خلافت زبان زد خودی و بیگانه می باشد؛ به علاوه قاطع ارحام بود که خود دلیل دیگری بر اثبات لعن او می باشد

3. آیه 57 سوره 33 (احزاب) است که فرماید:( إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللّٰهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللّٰهُ فِی الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَهِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذٰاباً مُهِیناً ) (2) .

بدیهی است که اذیت و آزار امیر المؤمنین و دو ریحانه رسول اللّه، حسن و حسین و صحابه خاص آن حضرت چون عمار یاسر و دیگران، اذیت و آزار پیغمبر است و بصراحت این آیه شریفه، معاویه که آن ذوات مقدسه را آزار نموده، ملعون در دنیا و آخرت می باشد.

4. آیه 52 سوره 40 (مؤمن) که فرماید:( یَوْمَ لاٰ یَنْفَعُ الظّٰالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّٰارِ ) (3) .

____________________

1- به طریق استفهام تقریری فرماید: البته از شما منافقان می آید که چون منصب امارت و حکومت یابید (بسبب تکبر و تعظیم و کثرت جاه و منال)، در زمین فساد کنید و قطع ارحام نمایید. آن گروه منافقان مفسد و یاغی کسانی هستند که خدا آنها را لعن کرده و گوش و چشمشان را کر و کور گردانید (تا به جهل و شقاوت بمیرند).

2- آنان که خدا و رسول را (به عصیان و مخالفت و آزردن عزیزان آنها) آزار و اذیت می کنند، خدا آنها را در دنیا و آخرت لعن کرده (و از رحمت خود دور فرموده) و بر آنان عذابی با ذلت و خواری مهیا ساخته است.

3- در آن روز ستمکاران را (پشیمانی) و عذر خواهی سود ندهد و بر آنها خشم و لعن و منزلگاه بد (جهنم) مهیا است.

۲۴۲

5. آیه 18 سوره 11 (هود) که فرماید:( أَلاٰ لَعْنَهُ اللّٰهِ عَلَی الظّٰالِمِینَ ) (1) .

6. آیه 42 سوره 7(اعراف)که فرماید:( فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَیْنَهُمْ أَنْ لَعْنَهُ اللّٰهِ عَلَی الظّٰالِمِینَ ) (2) .

و هم چنین آیات دیگری که راجع به ظالمین وارد است، به صراحت حکم می کند که هر ظالمی ملعون است. گمان نمی کنم احدی از خودی و بیگانه باشد که انکار کند ظلم های واضح و آشکار معاویه را. پس به همین دلیل که ظالم بوده، مورد لعنت خداوند متعال می باشد. پس با چنین نصوص صریحه، ملعون خدا را ما هم می توانیم لعن بنمائیم.

7. آیه 93 سوره 4 (نساء) که فرماید:( وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزٰاؤُهُ جَهَنَّمُ خٰالِداً فِیهٰا وَ غَضِبَ اللّٰهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذٰاباً عَظِیماً ) (4).

کشتار معاویه مؤمنینی مانند امام حسن و عمار و حجر بن عدی و مالک اشتر و محمد بن ابی بکر و غیره

این آیه شریفه صراحت دارد که هر کس مؤمنی را متعمداً به قتل رساند، ملعون ذات باری تعالی می باشد و جایگاه او جحیم و جهنم خواهد بود. آقایان انصاف دهید! آیا معاویه در قتل عام و خاص مؤمنین شرکت نداشته؟ آیا حجر بن عدی و هفت نفر از اصحاب او را به امر او عمداً بقتل نرسانیدند؟! و مخصوصاً عبد الرحمن بن حسّان العنزیّ را زنده بگور ننموده؟ چنانچه ابن عساکر(4) و یعقوب بن سفیان درتاریخ (5) خود و بیهقی دردلائل (6) نقل نموده اند و ابن عبد البر

____________________

1- بدانید که لعن خدا بر ستمکارانست.

2- منادی در میان آنها ندا کند که لعنت خدا بر ستمکاران باد!

3- هر کس مؤمنی را عمداً بکشد، مجازات او آتش جهنم است که در آن جاوید معذب خواهد بود؛ خدا بر او خشم و لعن کند و عذابی بسیار شدید مهیا سازد!

4- تاریخ دمشق، ج12، ص227.

5- تاریخ یعقوبی، ج2، ص320.

6- دلائل البیهقی، ج1، ص456.

۲۴۳

دراستیعاب (1) و ابن اثیر درکامل (2) نقل می نمایند که حجر از کبار فضلای صحابه بود که معاویه او را با هفت نفر به طریق زجر و صبر به قتل رسانید، به جرم آنکه چرا علیعليه‌السلام را لعن ننمودند و بیزاری از او نجستند!

آیا ابا محمّد حسن بن علی بن أبی طالبعليهما‌السلام سبط بزرگ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خامس اصحاب کسا از اکابر مؤمنین نبود؟ آیا یکی از دو سید جوانان اهل بهشت نبود که بنا به روایت مسعودی(3) و ابن عبد البر(4) و ابو الفرج اصفهانی(5) و محمّد بن سعد درطبقات و سبط ابن جوزی در تذکره(6) و دیگران از اکابر علمای خودتان، معاویه -علیه الهاویه- سمّی برای اسماء جعده فرستاده و وعده داد که اگر حسن بن علیعليه‌السلام را کشتی، یکصد هزار درهم به تو می دهم و همسر فرزند خود یزید می نمایم (بعد از شهادت حضرت امام حسنعليه‌السلام صد هزار درهم را داد ولی از تزویج با یزید خودداری نمود).

آیا شهادت حضرت امام حسن پاره تن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علاوه بر قتل مؤمن مسلّم آزار آن حضرت نبوده و بحکم دو آیه مذکوره بازهم تأمل دارید در لعن معاویه -علیه الهاویه-؟ آیا شهادت عمار یاسر از کبار صحابه در صفین بامر معاویه نبود؟ آیا با اتفاق اکابر علمای شما رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به عمّار نفرمود:ستقتلک الفئه الباغیه ؛ یعنی زود است تو را می کشند گروهی که اهل بغی و طغیانند!

آیا شک و تردید دارید که به امر معاویه کبار از مؤمنین که به هزاران نفر می رسیدند، به دست عمّال معاویه به قتل رسیدند؟ آیا مؤمن پاکدل و شمشیر برّنده دین، مالک أشتر را به امر معاویه سمّ ندادند؟ آیا عمرو بن عاص و معاویة بن خدیج، عمّال قوی معاویه در مصر، مؤمن صالح کامل محمد بن ابی بکر را که از طرف امیر المؤمنینعليه‌السلام والی مصر بود، به زجر نکشتند و بعد هم در شکم خر مرده

____________________

1- الکامل، ج3، ص473.

2- همان.

3- مروج الذهب، ج3، ص5.

4- استیعاب، ج1، ص141.

5-مقاتل الطالبین، ص80.

6- تذکرة الخواص، ص191.

۲۴۴

گذارده و آتش زدند؟! اگر بخواهم کشته گان مؤمنین را که به امر و دستور معاویه و عمال او به قتل رساندند بیان نمایم، نه یک شب بلکه شبها وقت طولانی می خواهد تا بیان نمایم.

کشتار بسر بن ارطاة سی هزار مسلمان مؤمن را به امر معاویه

از همه اعمال او قبیح تر، قتل عامی است که به امر معاویه، بسر بن ارطاة سفاک خونخوار بی باک، از شیعیان علیعليه‌السلام نمود؛ چنانچهابو الفرج اصفهانی (1) و علامه سمهودی درتاریخ المدینه (2) و ابن خلکان و ابن عساکر(3) و طبری(4) درتاریخ خود و ابن ابی الحدید درشرح نهج (5) و دیگران از اکابر علمای شما نوشته اند که معاویه به بسر دستور داد که حرکت کن با لشکر خود از سمت مدینه و مکه به صنعاء و یمن و هم چنین به ضحاک بن قیس الفهری و دیگران گفت، به عبارتی که ابو الفرج نقل نموده که:فیقتلوا کلّ من وجده من شیعه علیّ بن أبی طالب عليه‌السلام و اصحابه و لا یکفّوا ایدیهم عن النساء و الصبیان (6) .

فلذا با آن امر و دستور شدید با سه هزار لشکر جرّار خونخوار حرکت کردند در مدینه و صنعا و یمن و طائف و نجران، و در بین راه آن قدر از مسلمین مؤمنین حتی زنان و اطفال کشتند که باعمال او صفحات تاریخ ننگین شد که وقت اجازه نمی دهد مفصلاً شرح عملیات او را بدهم. تا آنجا که در یمن وقتی رسیدند که عبید اللّه بن عباس بن عبد المطلب که والی بود، خارج از شهر بود. به خانه او رفت و سر دو فرزند کوچک او بنام سلیمان و داود را در آغوش مادر بدست خود برید!

____________________

1- حلیة الاولیاء، ج1، ص155.

2- تاریخ المدینة، ج28، ص209.

3- تاریخ دمشق، ج10، ص152.

4- تاریخ طبری، ج4، ص574، ج5، ص12.

5- شرح نهج البلاغة، ج1،ص25.

6- پس کشتند هر کس از شیعیان و اصحاب علی بن أبی طالبعليه‌السلام را یافتند؛ حتی دست های خود را از زنان و بچه ها بازنداشتند !

۲۴۵

که ابن ابی الحدید درشرح نهج (1) گوید: «در این لشکرکشی سی هزار نفر کشتند بغیر از آنچه به آتش سوزانیدند!!»

آیا آقایان بازهم در شک و تردید هستید که آن ملعون بن ملعون بحکم آیات شریفه قرآنیه ملعون خدا و رسول در دنیا و آخرت می باشد؟

امر نمودن معاویه بسب امیر المؤمنین و جعل اخبار در مذمت آن بزرگوار

از جمله دلایل واضحه بر کفر معاویه و ثبوت لعن بر او، سبّ و شتم و لعن نمودن آن ملعون بر امیر المؤمنین و امر نمودن مردم را باین گناه بزرگ حتی در قنوت نمازها و خطبه نماز جمعه، که اتفاقی ما و شما و جمهور امت حتی مورخین بیگانگان است که آن بدعت و عمل زشت علنی و بر ملا، حتی بر منابر معمول و جمع کثیری را به جرم لعن ننمودن بقتل رسانیدند تا زمان خلافت عمر بن عبد العزیز که آن بدعت را از میان برداشت!!

و قطعاً آن کسی که امام الموحدین، اخو الرسول، زوج البتول، امیر المؤمنین علی بن أبی طالبعليه‌السلام را در حیات و بعد از وفات سبّ و لعن نماید و یا امر بآن کند ملعون کافر است؛ زیرا که اکابر علمای خودتان در کتب معتبره خود مانند امام احمد در مسند و امام ابو عبد الرحمن نسائی در خصائص العلوی و امام ثعلبی و امام فخر رازی درتفسیر (5) و ابن ابی الحدید درشرح نهج (6) و محمّد بن یوسف گنجی شافعی درکفایت الطالب (7) و سبط ابن جوزی درتذکره (8) و سلیمان بلخی حنفی در

____________________

1- شرح نهج البلاغة، ج2، ص259.

2- مسند احمد، ج6، ص323.

3- خصائص العلوی، ص99.

4- تفسیر ثعلبی، ج6، ص128.

5- تفسیر رازی، ج16، ص225.

6- شرح نهج البلاغة، ج4، ص278.

7- کفایة الطالب، ص82.

8- تذکرة الخواص، ص48.

۲۴۶

ینابیع المودة (1) و میر سید علی همدانی درمودة القربی (2) و دیلمی درفردوس (3) و مسلم بن حجّاج درصحیح (4) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (5) و ابن صباغ مالکی درفصول المهمّه (6) و حاکم درمستدرک (7) و خطیب خوارزمی درمناقب (8) و ابراهیم حموینی در فرائد(9) و ابن مغازلی شافعی در مناقب و امام الحرم درذخائر العقبی (10) و ابن حجر درصواعق ،(12) بالاخره اعاظم علماء شما نقل نموده اند بالفاظ و عبارات مختلفه مجملاً و مفصّلاً که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من سبّ علیّا فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ اللّه (13) .

بعضی از آنها تعمیم دادند بنقل اخباری که دلالت دارد بر اینکه آزار و اذیت علیعليه‌السلام موجب ملعون بودن آزارکننده می شود؛ مانند خبری که دیلمی درفردوس و سلیمان حنفی درینابیع المودة (14) باسناد مختلفه و دیگران نقل نموده اند که در شبهای گذشته ببعض از آنها اشاره نمودیم که فرمود:من اذی علیّا فقد اذانی و من اذانی فعلیه لعنه اللّه (15) .

____________________

1- ینابیع المودة، ج2، ص156.

2- مودة القربی، ص15.

3- فردوس الاخبار، ج3، ص62.

4- صحیح مسلم، ج1، ص60.

5- مطالب السؤول،ص87.

6-فصول المهمه، ج1، ص590.

7- مستدذک، ج3، ص121.

8- مناقب، ص137، ح154.

9- فراد، ج1، ص302، ح240.

10- مناقب، ص94.

11- ذخائر العقبی، ص66.

12- صواعق المحرقه، ص123.

1- هر کس سب و شتم کند علیعليه‌السلام را مرا سب و شتم نموده و کسی که مرا سب و شتم نماید، خدا را سب و شتم نموده.

14- ینابیع المودة، ج2، ص155، ح434.

2- کسی که اذیت کند علیعليه‌السلام را پس بتحقیق مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت کند، بر او باد لعنت خدا.(مستدرک، ج3، ص122).

۲۴۷

تا جایی که ابن حجر مکی درصواعق محرقه ، بالاتر به نحو عموم، خبر سبّ و لعن عترت و اهل بیتعليهم‌السلام را نقل نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من سبّ أهل بیتی فانّما یرتدّ عن اللّه و الاسلام و من آذانی فی عترتی فعلیه لعنه اللّه (1) .

پس معاویه ملعون بود که در قنوت نماز، مولانا امیر المؤمنین و دو سبط رسول اللّه امام حسن و امام حسینعليهم‌السلام و ابن عباس و مالک اشتر را لعن می نمود؛ چنانچه ابن أثیر درکامل و دیگران نقل نموده اند.

و امام احمد بن حنبل درمسند بطرق متعدد نقل نموده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من آذی علیّاً بعث یوم القیمه یهودیّاً او نصرانیّاً (2) .

البته خود آقایان بهتر می دانید که از ضروریات دین مقدس اسلام است که سبّ و لعن و دشنام بخدا و پیغمبر کفر و نجاست آور است و چنین آدمی قتلش واجب است.

به حکم این نوع از اخبار که در کتب معتبره خودتان بسیار رسیده و شبهای قبل مفصل تر ذکر شد که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «سب و لعن و شتم و دشنام بعلیعليه‌السلام و عترت و اهل بیتعليهم‌السلام من، سب و لعن و دشنام بمن و پروردگار من است»، قطعاً معاویه ملعون و کافر است؛ چنانچه محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب 10 کفایة الطالب به اسناد خود و دیگران نقل نموده اند خبری را که خلاصه اش این است.

عبد اللّه بن عباس و سعید بن جبیر در کنار زمزم دیدند جماعتی از اهل شام نشسته اند و علیعليه‌السلام را سبّ و شتم می نمایند. ایستاد در نزد آنها فرمود:ایّکم السابّ للّه عزّ و جلّ ؛ کدامیک از شما سبّ می نمودید خدای عز و جل را؟ گفتند: «احدی از ما چنین عملی ننموده!» فرمود:ایّکم السابّ رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ کدام یک از شما سب می نمودید رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را؟ گفتند: «احدی از ما آن حضرت را سبّ ننموده.»

____________________

1- کسی که سب و شتم نماید اهل بیت مرا، پس جز این نیست که از دین خدا و اسلام مرتد گردیده و کسی که مرا اذیت کند در عترت من، پس بر او باد لعنت خدا! (صواعق المحرقه، ص123).

2- کسی که اذیت کند علیعليه‌السلام را، زنده شود روز قیامت یهودی یا نصرانی؛ یعنی مسلمان نخواهد بود.(مسند احمد، ج3، ص483).

۲۴۸

فرمود:فأیّکم السابّ علیّ بن أبی طالب ؛ پس کدامیک از شما سب می نمودید علی بن أبی طالبعليه‌السلام را گفتند: «بلی آن ما بودیم که علیعليه‌السلام را سب می نمودیم.» فرمود: «گواه باشید بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که من خود شنیدم از آن حضرت که به علی بن أبی طالبعليه‌السلام فرمود:من سبّک فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ اللّه و من سبّ اللّه اکبّه اللّه علی منخریه فی النار »(1) .

محل انکار احدی از علمای مسلمین و بیگانگان نمی باشد که بامر معاویه -علیه الهاویه- این بدعت بزرگ در میان مسلمانان عملی شد که تا هشتاد سال علنی و بر ملا حتی در خطبات بالای منبرها، چنانچه عرض شد، امیر المؤمنین مظلوم را سبّ و لعن می نمودند. چون سبّ به علیعليه‌السلام به حکم اخبار صحیحه معتبره سبّ به خدا و رسول است و بدیهی است سبّ کنندگان بخدا و پیغمبر کافر و ملعونند، بهمین دلیل واضح کفر معاویه ثابت و لعن بر او وارد است.

دشمن علی کافر است

علاوه بر این دلایل، اخبار بسیاری در کتب معتبره اکابر علمای خودتان از قبیلتفسیر (2) جلال الدین سیوطی وتفسیر امام ثعلبی(3) و مودة القربی(4) میر سید علی همدانی ومسند (5) امام احمد بن حنبل وصواعق (6) ابن حجر و مناقب خوارزمی(7) وفضائل (8) ابن مغازلی شافعی وینابیع المودة (9) سلیمان بلخی حنفی

____________________

1- کسی که سب و شتم نماید تو را یا علیعليه‌السلام ، پس به تحقیق مرا سب و شتم نمود و کسی که مرا سب و شتم نماید، پس به تحقیق خدا را سب و شتم نموده و کسی که خدا را سب و شتم نماید، می اندازد خدای تعالی او را به صورت در آتش جهنم.(کفایة الطالب، ص83).

2- در المنثور، ج6، ص66. 3- تفسیر ثعلبی، ج6، ص128.

4- مودة القربی، ص15. 5- مسند احمد، ج2، ص639.

6-صواعق المحرقه، ص123. 7- مناقب، ص36، ح336.

8- مناقب ابن مغازلی، ص281. 9- ینابیع المودة، ج1، ص15.

۲۴۹

وشرح نهج البلاغه (1) ابن ابی الحدید معتزلی واوسط (2) طبرانی وذخائر العقبی (3) امام الحرم وخصائص العلوی (4) امام ابو عبد الرحمن نسائی وکفایة الطالب (5) گنجی شافعی ومطالب السؤول (6) محمّد بن طلحه شافعی وتذکرة الخواص سبط ابن جوزی وفصول المهمّه (7) ابن صباغ مالکی و دیگران متکاثراً به الفاظ و عبارات مختلفه درج گردیده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:لا یحبّ علیّا الاّ مؤمن و لا یبغضه الاّ کافر ؛ و در بعض اخبار استالاّ منافق (8) که در شب های قبل مشروحاً نقل نمودم.

بدیهی است هر یک از دو کلمه کافر و منافق در حدیث باشد، دلالت تامه دارد که دشمن علیعليه‌السلام در آتش است؛ زیرا که خداوند متعال وعده فرموده در قرآن مجید با کمال صراحت که منزلگاه کفار و منافقین در درکات جهنم می باشد.

چنانچه محمّد بن یوسف گنجی شافعی در آخر باب 3کفایت الطالب مسنداً نقل نموده، که محمّد بن منظور طوسی گفت: «ما در نزد امام احمد بن حنبل (امام الحنابله) بودیم مردی به او گفت: یا ابا عبد اللّه چه می گوئی در حدیثی که نقل می نمایند از قول علی -کرم اللّه وجهه- که فرمود:انا قسیم النار ؛ یعنی من قسمت کننده اهل آتش می باشم.» احمد گفت: «کیست که انکار نماید این حدیث را؟ مگر نه این است که ما روایت نموده ایم از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که به علیعليه‌السلام فرمود:لا یحبّک الاّ مؤمن و لا یبغضک الاّ منافق ؛ یعنی تو را دوست نمی دارد مگر مؤمن و دشمن نمی دارد مگر منافق.» گفتیم: «بلی چنین است.» آنگاه احمد مطلب را توجیه نمود گفت: «پس مؤمن در کجاست؟» گفتیم: «در بهشت.» گفت: «منافق در کجاست؟»

____________________

1- شرح نهج البلاغة، ج4، ص83.

2- المعجم الاوسط، ج2، ص328.

3- ذخائر العقبی، ص91.

4- خصائصا العلوی، ص104.

5- کفایة الطالب، ص72.

6- مطالب السؤول، ج1، ص104.

7- صفول المهمه، ج1، ص587.

8- دوست نمی دارد علیعليه‌السلام را مگر مؤمن و دشمن نمی دارد او را مگر کافر(در برخی روایات است که مگر منافق.

۲۵۰

گفتیم: «در آتش.» گفت: «پس صحیح است که علیعليه‌السلام قسمت کننده آتش است (یعنی دشمن علی منافق است به فرموده پیغمبر. و منافق به حکم آیه 145 سوره 4(نساء)( إِنَّ الْمُنٰافِقِینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّٰارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِیراً ) ،(1) در درک اسفل و طبقه زیرین جهنم خواهد بود. پس دشمن علیعليه‌السلام در طبقه زیرین جهنم عذاب خواهد گردید و عذاب منافقین از عذاب کفار به حکم همین آیه شریفه سخت تر خواهد بود).

و نیز در جمیع کتب معتبره خودتان ثبت است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من ابغض علیّا فقد ابغضنی و من ابغضنی فقد ابغض اللّه ؛(2) از این قبیل اخبار بقدری زیاد است که در حد تواتر معنوی قرار گرفته.

شیخ : آیا از مثل شمائی سزاوار است که زبان جسارت و قدح باز کنید بفرد شایسته ای از صحابه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛ مگر نه اینست که خداوند آیات چندی در مدح و ثنای اصحاب آن حضرت نازل و در آنها نوید و مغفرت و خوشنودی به آنان داده است و معاویه خال المؤمنین -رضی اللّه عنه- مسلّماً از صحابه مکرم و مشمول آیات مدح و رضا و خوشنودی می باشد. آیا اهانت به صحابه ،اهانت به خدا و رسول نمی باشد؟!

در اصحاب پیغمبر خوب و بد بسیار بودند

داعی : چنانچه فراموش نفرموده باشید، در شب های گذشته موضوع صحابه را برای شما تشریح نمودم.(3) اینک هم برای آنکه بیان شما را بلاجواب نگذارم، مختصراً عرض می نمایم که احدی انکار نزول آیات را در مدح صحابه عظام ننموده، ولی اگر قدری آقایان دقیق شوید و بمعنای لغوی و اصطلاحی صحابه و اصحاب توجه نمایید، تصدیق خواهید نمود که آیات نازله در مدح صحابه اطلاق کلّی ندارد که باین دلایل ما بتوانیم تمام اصحاب را پاک و عادل و منزّه از جمیع

____________________

1- البته منافقین را در جهنم پست ترین جایگاه است و برای آنان هرگز یاوری نخواهی یافت.

2- هر کس علیعليه‌السلام را دشمن بدارد، پس بتحقیق مرا دشمن داشته و کسی که مرا دشمن بدارد، پس بتحقیق خدا را دشمن داشته است. (کفایة الطالب، ص83، باب 10).

3- رجوع شود به (جلسه هشتم) همین کتاب.

۲۵۱

ارجاس و معاصی صغیره و کبیره و ارتداد و غیره بدانیم.

آقای من، لا بد بخوبی می دانید صحبه در لغت بمعنای معاشرت است؛ چنانچه فیروزآبادی در قاموس گوید:

«صحبه بر وزن سمعه، یعنی زندگانی کرد با او در عرف عام زیاد می نمایند بر معاشرت ملازمت و نصرت و موازرت را خواه در مدت زیاد باشد یا مدت کم.»

پس مصاحب النبی باقتضای لغت عرب و شواهد بسیاری از قرآن حکیم و حدیث، کسی را گویند که معاشر با آن حضرت بوده، خواه مسلم یا کافر، خوب یا بد، متقی یا فاسق، مؤمن یا منافق باشد.

پس آن قسمی که شما اختصاص دادید اسم صاحب و مصاحب النبی را بر مؤمنین پاک دامن که تمامی آنها اهل بهشت و مورد رضای پروردگار بودند، صحت ندارد و مطابقه با عقل و نقل نمی نماید.

برای روشن شدن مطلب، ناچارم به دلایلی مختصراً زایداً علی ما سبق، از آیات و احادیث معتبره از طرق خودتان اشاره نمایم تا آقایان محترم تحت تاثیر نام اصحاب منحرف از حق نشوید و بدانید اسم صحبه و صاحب و مصاحب و اصحاب، بر مسلم و کافر و مؤمن و منافق و خوب و بد اطلاق می شود:

1. در آیه 2 سوره 53 (نجم) خطاب به مشرکین فرماید:( مٰا ضَلَّ صٰاحِبُکُمْ وَ مٰا غَویٰ ) (1) .

2. در آیه 46 سوره 34 (سبا) فرماید:( قُلْ إِنَّمٰا أَعِظُکُمْ بِوٰاحِدَهٍ أَنْ تَقُومُوا لِلّٰهِ مَثْنیٰ وَ فُرٰادیٰ ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا مٰا بِصٰاحِبِکُمْ مِنْ جِنَّهٍ ) (2) .

3. در آیه 32 سوره 18 (کهف) فرماید:( فَقٰالَ لِصٰاحِبِهِ وَ هُوَ یُحٰاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مٰالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً ) (3) .

____________________

1- صاحب شما (محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) هیچ گاه در ضلالت و گمراهی نبوده است.

2- بگو بامت که من بیک سخن شما را پند می دهم (اگر بشنوید هدایت یابید) و آن سخن این است که شما خالص برای خدا دو نفری یا هر یک یک شما تنها در امر دین تان قیام کنید. درباره من و فکرت کار بندید که صاحب شما (رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را جنون نیست.

3- (آن مرد کافر) به مصاحب و رفیقش (که مرد مؤمن و فقیر بود) در مقام گفتگو و مفاخرت بر آمد و گفت من از توبه دارائی بیشتر و از حیث خدم و حشم نیز محترم تر و عزیزترم.

۲۵۲

4. و نیز در آیه 37 همین سوره فرماید:( قٰالَ لَهُ صٰاحِبُهُ وَ هُوَ یُحٰاوِرُهُ أَ کَفَرْتَ بِالَّذِی خَلَقَکَ مِنْ تُرٰابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَهٍ ثُمَّ سَوّٰاکَ رَجُلاً ) (1) .

5. در آیه 184 سوره 7 (اعراف)فرماید:( أَ وَ لَمْ یَتَفَکَّرُوا مٰا بِصٰاحِبِهِمْ مِنْ جِنَّهٍ ) (2) .

6. در آیه 71 سوره 6 (انعام)فرماید:( قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اللّٰهِ مٰا لاٰ یَنْفَعُنٰا وَ لاٰ یَضُرُّنٰا وَ نُرَدُّ عَلیٰ أَعْقٰابِنٰا بَعْدَ إِذْ هَدٰانَا اللّٰهُ کَالَّذِی اسْتَهْوَتْهُ الشَّیٰاطِینُ فِی اَلْأَرْضِ حَیْرٰانَ لَهُ أَصْحٰابٌ یَدْعُونَهُ إِلَی الْهُدَی ائْتِنٰا قُلْ إِنَّ هُدَی اللّٰهِ هُوَ الْهُدیٰ ) (3) .

7. در آیه 39 سوره 12 (یوسف) از قول یوسف پیغمبر خطاب بدو مصاحب کافر زندانی فرماید:( یٰا صٰاحِبَیِ السِّجْنِ أَ أَرْبٰابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللّٰهُ الْوٰاحِدُ الْقَهّٰارُ ) (4) .

پس از این آیات شریفه ای که من باب نمونه بعض از آنها را ذکر نمودیم، معلوم می شود که مجرد نام صحبه و صاحب و مصاحب و أصحاب از حیث لغت، اختصاص به مسلم و مؤمن ندارد، بلکه اطلاق بر مسلم و کافر و مؤمن و منافق و خوب و بد می شود.

چه آنکه عرض کردم معاشر آدمی را در لغت، مصاحب و اصحاب می خوانند، بدیهی است اصحاب رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، یعنی کسانی که با آن حضرت معاشر بودند؛ چنانچه آیات شریفه بر آن گواه است.

البته در میان اصحاب و معاشرین آن حضرت، خوب و بد (یعنی مؤمن و منافق) بسیار بودند و آیاتی که در مدح اصحاب نازل گردیده، اطلاق به عموم ندارد،

____________________

1- مصاحب و رفیق (با ایمان فقیر) در مقام گفتگو و اندرز بدو (مصاحب کافر) گفت: «آیا به خدایی که نخست از خاک و بعد از نطفه تو را آفریده و آنگاه مردی کامل و آراسته خلقت ساخت کافر شدی؟»

2- آیا این مردم فکر نکردند و نیندیشیدند که صاحب آنها (رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آنچه که مردم باو نسبت می دهند از جنون، دارا نیست.

3- بگو ای پیغمبر که ما چرا خدا را رها کرده و چیزی مانند بتان (که بی اثر محض است) و هیچ قادر بر نفع و ضرر نباشد بخوانیم، و باز بخوی جاهلیت بعد از آنکه خدا ما را هدایت نمود، برگردیم تا مانند کسی که فریب و اغوای شیطان او را در زمین سرگردان ساخته شویم. آن شیطان را اصحاب و یارا نیست که شخص را بسوی خود هدایت می کند. بگو هدایت خدا بحقیقت هدایت است.

4- ای دو رفیق زندان من، از شما می پرسم، آیا خدایان بی حقیقت متفرق، مانند بتان و فراعنه و غیره بهترند یا خدای یکتای قاهر؟

۲۵۳

بلکه مربوط بخوبان اصحاب است. ما هم تصدیق داریم که کبار صحابه آن حضرت را هیچ یک از انبیای عظام نداشتند؛ مانند اصحاب بدر و احد و حنین و غیره که امتحان خود را داده و در یاری و اطاعت أوامر آن حضرت بدون هوی و هوس ثابت قدم ماندند و آنی از آن حضرت منحرف و منصرف نگردیدند.

ولی در میان اصحاب، مردمان بد دل، اهل مکر و خدعه و نفاق و دشمنان آن حضرت و اهل بیت طاهرینش علیعليهم‌السلام را هم زیاد بودند. مانند، عبد اللّه بن ابی و ابی سفیان و حکم بن عاص (عموی عثمان طرید رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و ابو هریره و ثعلبه و یزید بن ابی سفیان و ولید بن عقبه و حبیب بن مسلمه و سمرة بن جندب و عمرو بن عاص و بسر بن ارطاة (سفاک خونخوار) و مغیرة بن شعبه و معاویة بن ابی سفیان و ذی الثدیه خارجی و امثالهم که در حال حیات و بعد از وفات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فتنه ها کردند و به طریق قهقرا برگشتند و فسادها نمودند که معاویه -علیه الهاویه- یکی از آن افرادی است که در زمان حیات خود، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را لعن نمود و بعد از وفات آن حضرت، وقت مناسبی بدست آورد به عنوان خونخواهی عثمان قیام نمود و سبب ریزش خون بسیاری از مسلمانان گردیده، مخصوصاً عدّه ای از اصحاب پاک آن حضرت، مانند عمّار در آن فتنه شهید گردیدند؛ چنانچه آن حضرت خود خبر داده، ما هم در شبهای قبل نقل آن اخبار را نمودیم.

فلذا همان قسمی که آیات و اخبار بسیار در مدح خیار اصحاب و خوبان مؤمنین آنها از فضایل و مناقب و وعده به حسن عاقبت رسیده، آیات و اخبار، وعید شدید زیادی درباره بدها و خیانت کارها و منافقین صحابه رسیده که ثابت می نماید به علاوه آنچه در زمان حیات آن حضرت را آزردند، بعد از وفات هم فتنه ها نموده مرتد گردیدند.

شیخ : عجب است! چگونه می فرمائید اصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرتد گردیدند و فتنه و فساد نمودند؟

داعی : حقیر نمی گویم؛ آیات و اخبار می گوید؛ اگر قدری دقیق شوید از تعجب بیرون می آیید.

اوّلاً خداوند در آیه 144 سوره 3 (آل عمران) خبر از ارتداد آنها داده که فرماید:

۲۵۴

( أَ فَإِنْ مٰاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلیٰ أَعْقٰابِکُمْ ) (1) .

علاوه بر این آیه شریفه و سوره منافقون و آیات دیگر در قدح و مذمت اصحاب، اخبار بسیاری از طرق علمای خودتان مانند بخاری و مسلم و ابن عساکر و یعقوب بن سفیان و احمد بن حنبل و ابن عبد البر و غیرهم در مذمت و کفر و ارتداد و نفاق آنها فرداً یا جمعاً رسیده، چون وقت تنگ است برای نمونه بدو خبر اشاره می نمایم تا رفع تعجب از شما بشود و بدانید خوبان صحابه را خوب و بدهای آنها را بد باید دانست، دیگر نفرمایید، چه دلیلی بر کفر سر سلسله منافقین و دشمن ترین دشمنان امیر المؤمنین علیعليه‌السلام و سب کننده آن حضرت و کشنده خوبان از ذراری و اصحاب پاک رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که رسماً دشمنی با خدا و رسول او نموده می باشد.

بخاری در دو خبر با مختصر تفاوتی در الفاظ از سهل بن سعد و عبد اللّه بن مسعود از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل نموده اند که فرمود:انا فرطکم علی الحوض لیرفعن الی رجال منکم حتّی اذا اهویت لانا و لهم اختلجوا دونی فاقول ای ربّ اصحابی فیقول لا تدری ما احدثوا بعدک (2) ! و امام احمد بن حنبل درمسند (3) و طبرانی درکبیر (4) و ابو نصر سجزی درابانه از ابن عباس نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:انا اخذ بحجزکم اقول اتقوا النار و اتقوا الحدود فاذا مت ترکتکم و انا فرطکم علی الحوض فمن ورد فقد افلح فیؤتی باقوام فیؤخذ بهم ذات الشمال فاقول یا ربّ امّتی فیقول انّهم لم یزالوا بعدک یرتدّون علی اعقابهم(و فی روایه للطبرانی فی الکبیر) بعد قوله یا ربّ امّتی فیقال انّک لا تدری ما احدثوا بعدک مرتدّین علی اعقابهم (5) .

____________________

1- اگر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مرگ یا قتل در گذشت، باز شما به دین جاهلیت خود رجوع خواهید نمود؟

2- پیش از شما من کنار حوض (کوثر) به انتظار شما هستم و گروهی از شما را که نمی بینم، عرض می کنم: پروردگارا، کجایند اصحاب من؟ خطاب رسد: تو نمی دانی که بعد از تو چه ها نمودند و چه اموری در دین وارد نمودند.(مسند حمد، ج1، ص453 - صحیح بخاری، ج8، ص87).

3- مسند احمد، ج2، ص312. 4- معجم الکبیر، ج11، ص28.

5- آنچه مانع از ورود آتش است به شما فهمانیدم، بازهم می گویم بترسید از آتش دوزخ و دین خدا را کم و زیاد نکنید! زمانی که بمیرم و شما را ترک گویم، پیش از شما بر حوض کوثر وارد می شوم! رستگار کسی است که در آنجا به من وارد گردد نشان می دهند. جمعیت هایی را به من که گرفتار عذاب الهی باشند، عرض کنم؛ پروردگارا اینها امت منند. خطاب رسد: بعد از تو اینها مرتد گردیده و به دین جاهلیت خود برگشتند؛ و در روایت طبرانی درکبیر دارد که بعد از اینکه فرماید: اینها امت منند. خطاب رسد: تو نمی دانی که بعد از تو چه حادثه ها نمودند و چه اموری در دین وارد کردند؛ همگی مرتد گردیده بدین جاهلیت خود برگشتند.

۲۵۵

واقعاً دل می سوزد که یک چنین ملحد کافر بی دینی را (چنانچه قبلاً دلایل بر کفر ملعنت او را بیشتر بیان نمودیم)،(1) با فرزند پلیدش یزید عنید را (که در شبهای گذشته کفرش را ثابت نمودیم)(2) مسلم و مؤمن بخوانند و اصراری بر اثبات ایمان آنها و تبرئه نمودن آنها را از کفر و تثبیت مقام خلافت و اینکه اهل بهشتند بنمایند. بلکه بناحق آنان را امیر المؤمنین بگویند و حال آنکه دلایل و عملیات کفرآمیز آنها در کتب معتبره خودتان کاملاً ثبت است؛ حتی اکابر علمای منصف اهل تسنن کتابهای مستقل بر ردّ آنها نوشته اند.(3) و لکن سعی بلیغی بنمایند بر کفر جناب أبی طالبعليه‌السلام و اصرار داشته باشند که آن یگانه راد مرد مؤمن موحّد را کافر معرفی نمایند!

بدیهی است این عقیده و اظهار باین نوع هذلیات نیست، مگر از روی بغض و کینه بامیر المؤمنین علیعليه‌السلام که به اصرار تمام و کلمات ناهنجار تیر جفائی بر جراحات قلب آن امام مظلوم محبوب خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زده باشند!!

و به دلایل ثابته کفر و نفاق معاویه و یزید -علیهما اللّعنه و العذاب-، هزارها محمل می بندند و آنها را مجتهد خوانند و عملیات کفر آنها را از آثار اجتهادشان دانند و دلائل سخیفی بر تبرئه آنها اقامه نمایند!! ولی دلایل واضحه و اقرارهای صریحه جناب أبی طالبعليه‌السلام را بر ایمان بخدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رد نموده و کفر او را ثابت می نمایند!

من نمی دانم خوارج و نواصب و امویها و بقایای محبّین آنها، تا کی و تا چند

____________________

1- رجوع شود به (جلسه نهم) همین کتاب.

2- رجوع شود به (جلسه سوم) همین کتاب.

3- مانند ابو الفرج ابن جوزی و اخیراً عالم جلیل القدر منصف سید محمد بن عقیل علوی متوفای 1350 قمری کتابی تألیف نموده به نامالصائح الکافیه لمن یتولی معاویه و تا بحال دو چاپ گردیده، چاپ اخیر در سال 1367 قمری در مطبعه النجاح بغداد بزیور طبع رسیده.

۲۵۶

باید بر برادران سنی ما حکومت نمایند و آنها را کورکورانه روی عادت و تعصّب بدنبال عقاید خود ببرند و نگذارند برادران سنی چشم انصاف باز کنند و حق و حقیقت را آشکارا ببینند!!

ایضا دلایل بر ایمان أبی طالبعليه‌السلام

آیا اهل بیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که به فرموده آن حضرت عدیل القرآنند و اجماع آنها برای مسلمین حجه است و اکابر علمای خودتان اتفاق بر علم و زهد و ورع و تقوای آنها دارند، نگفته اند جناب ابو طالب اهل ایمان بود؟و مؤمن از دنیا رفته است؟

آیا اصبغ بن نباته که محل وثوق علماء و رجال شما بوده، از مولا و مقتدای مؤمنین علیعليه‌السلام روایت ننموده که آن حضرت فرمود:و اللّه ما عبد ابی و لا جدّی عبد المطلب و لا هاشم و لا عبد مناف صنماً قطّ (1) .

یعنی خدای واحد را پرستش نمودند و رو به کعبه عبادت نمودند و متمسّک بدین حنیف ابراهیم خلیل اللّهعليه‌السلام بودند.

آیا سزاوار است شما قول علی و اهل بیت طاهرهعليه‌السلام را بگذارید و به دنبال اقوال مغیره ملعون و امویها و خوارج و نواصب و دشمنان سر سخت امیر المؤمنینعليه‌السلام بروید و اشعار و کلمات صریحه جناب ابو طالب را تأویلات بارده بنمایید؟

از جمله دلایل بر تأیید مولانا امیر المؤمنینعليه‌السلام که فرموده: جناب ابو طالب همیشه موحّد و مؤمن بذات غیب الغیوب حضرت احدیت بوده، خطبه عقد ام المؤمنین خدیجه طاهرهعليها‌السلام است برای رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که سبط ابن جوزی درتذکرة خواص الامة (2) نقل نموده که وقتی مجلس عقد آراسته شد، جناب ابو طالب خطبه عقد خواند، به عباراتی که تمام آنها دلالت کامله بر موحّد بودن و اعتقاد به

____________________

1- به خدا قسم پدرم ابو طالب و جدم عبد المطلب و هاشم و عبد مناف هرگز سجده به بت ننمودند و بت پرستی نکردند.

2- تذکرة الخواص، ص272، باب 11.

۲۵۷

وحدانیت حضرت باری تعالی دارد مطلع خطبه این است که فرمود:

الحمد للّه الذی جعلنا من ذریّه ابراهیم و زرع اسماعیل و ضئضئ معدّ و عنصر مضر و جعلنا حضنه بیته و سوّاس حرمه و جعل لنا بیتا محجوجا و حرما آمنا و جعلنا الحکّام علی الناس(الی آخر الخطبه) (1) .

و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 14ینابیع المودّة از موفق بن احمد خوارزمی از محمّد بن کعب نقل نموده که:

رای ابو طالب النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یتفل فی فم علی ای یدخل لعاب فمه فی فم علی فقال ما هذا یا ابن اخی فقال ایمان و حکمه فقال ابو طالب لعلیّ یا بنیّ انصر ابن عمک و وازره(2) .

آیا این بیانات دلیل بر ایمان جناب ابو طالب نیست؟ علاوه بر آنکه پیغمبر را زجر و منع نکرد و از پسر دوازده ساله خود علیعليه‌السلام هم جلوگیری نکرد، بلکه بآن بزرگوار امر می کند که یاری نماید پسر عمش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را.

ایمان آوردن جعفر طیار به امر پدر

و نیز علمای خودتان همگی در کتب خود ثبت نموده اند و ابن ابی الحدید مفصلاً درشرح نهج ، شرح می دهد که روزی جناب ابو طالب به مسجد وارد شد، دید رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نماز می گذارد و علی در دست راست آن حضرت مشغول به نماز است، به فرزندش جعفر (طیار) که همراه او بود تا آن روز ایمان نیاورده بود، گفت:صل جناح ابن عمک ؛ وصل کن خودت را بپهلوی پسر عمّت و با او نماز بگذار. جعفر پیش رفت و در طرف چپ رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به نماز ایستاد. جناب ابو طالب

____________________

1- حمد خدایی را که قرار داد ما را از ذریه ابراهیم و نتیجه اسماعیل و اصل معد و عنصر مضر و قرار داد ما را نگاهبانان خانه خودش و مالک الرقاب حرمش و قرار داد برای ما خانه ای که مقصود (اهل عالم است که برای حج به آنجا شتابند) و حرمی که محل امن و امان است برای مردم و قرار داد ما را حکام بر مردم. (تذکرة الخواص، ص272، باب11).

2- ابو طالب دید پیغمبر آب دهان خود را در دهان علی ریخت. سؤال کرد: «برادر زاده این چه بود (یعنی چرا چنین کردی)؟» فرمود: «(این آب دهان)تمامش ایمان و حکمت بود.» پس جناب ابو طالب به علیعليه‌السلام امر کرد پسرم یاری کن پسر عمت را و وزیر او باش.(ینابیع المودة، ج1، ص221، ح41.)

۲۵۸

این ابیات را انشاد نمود:

انّ علیّا و جعفرا ثقتی

عند ملم الزمان و النوب

لا تخذلا و انصرا ابن عمکما

اخی لامّی من بینهم و ابی

و اللّه لا اخذل النبی و لا

یخذله من نبیّ ذو حسب(1)

پس به اتفاق علما و مورخین خودتان، اسلام و ایمان جعفر طیار و نماز گذاردن او با رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بامر و اجازه پدرش جناب ابو طالب بوده است.

چگونه ممکن است صاحب عقلی باور کند که پدری مشرک و کافر باشد و برادر زاده خود را منع از آن ادعای بزرگ ننماید، حتی فرزندانش را هم منع ننماید از ایمان آوردن بکسی که دین نوین آورده و دشمن دین او می باشد، آن هم پدر مقتدر مطاعی مانند جناب ابو طالب که رئیس قریش بوده است؟! بلکه فرزندش را امر کند برو و به پسر عمّت ایمان آور و اقتداء کن باو و خودش هم با تمام قوای جسمی و روحی دشمن بزرگ دین خود را تقویت و یاری نماید!!( فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ ) .

اکابر علمای فریقین همگی نقل نموده اند، وقتی اهالی مکه و قریش محاصره اقتصادی را درباره بنی هاشم عملی کردند، جناب ابو طالب با تمام بنی هاشم بیاری رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخاستند و چهار سال در شعب أبی طالب از آن حضرت محافظت و نگهداری نمودند؛ حتی در تمام مدت توقف در شعب، اول شبها هرکجا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بخواب می رفت، جناب ابو طالب بعد از ساعتی می آمد آن حضرت را بیدار می کرد و به جای امن تری می برد و فرزند عزیزش علیعليه‌السلام را در بستر او می خوابانید-که اگر اول شب دشمنی آن حضرت را در آنجا دیده و قصد سوئی بآن حضرت داشته باشد علی فدای آن حضرت گردد وجود مبارکش در مهد أمن و آسایش راحت و آسوده باشد.

شما را به خدا قسم آیا مشرکی برای حفاظت موحّدی که مدّعی مقام نبوّت

____________________

1- به درستی که علیعليه‌السلام و جعفر هر دو محل وثوق و در روزهای سخت و گرفتاریها پشتیبان منند. وانگذارید (ای علی و جعفر) پسر عم خود را و یاری نمائید او را؛ زیرا که او پسر برادر ابوینی من است. به خدا قسم من از یاری پیغمبر دست بر نمی دارم و او را وانمی گذارم که پیغمبر صاحب حسب شریف می باشد!(شرح نهج البلاغة، ج14، ص 270).

2- ای صاحبان عقل پند بگیرید!

۲۵۹

است و مشرکین را اهل ضلالت و گمراهی می داند، این قدر جدّیّت به کار می برد؟ قطعاً جواب منفی است! این همه جدّیّت ها و فداکاری ها از آثار ایمان کامل بوده است.

ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (1) و سبط ابن جوزی درتذکرة خواص الامه (2) از طبقات محمد بن سعد نقل می نمایند از واقدی و علامه سید محمد بن سید رسول برزنجیدر کتاب الاسلام فی العم و آباء سید الانام از ابن سعد و ابن عساکر(3) و غیرهم با اسناد صحیح از محمد بن اسحاق روایت کرده اند که علیعليه‌السلام فرمود:

چون ابو طالب وفات نمود، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را خبر دادم. فبکی بکاء شدیداً؛ گریه شدیدی نمود. آنگاه به من فرمود: اذهب فغسله و کفنه و واره غفر اللّه له و رحمه؛ برو او را غسل بده و کفن بنما و در قبرش بگذار. خدا بیامرزد و رحمت نماید او را!

شما را به خدا انصاف دهید! آیا در اسلام اجازه داده شده که کافر را غسل بدهند و کفن بنمایند؟ آیا سزاوار است بگوییم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای کافر مشرک طلب رحمت و مغفرت نموده؟ حتی می نویسند:و جعل رسول اللّه یستغفر له ایاما لا یخرج من بیته ؛ یعنی روزها رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از منزل بیرون نرفت و برای جناب ابو طالب استغفار و طلب مغفرت و آمرزش می نمود.

آیا ممکن است که آن حضرت آیه 48 و 116 سوره 4 (نساء) را در قرآن خود ندیده باشد که خدای متعال فرموده:( إِنَّ اللّٰهَ لاٰ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مٰا دُونَ ذٰلِکَ ) (4) .

چگونه ممکن است رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با وجود چنین آیه ای که صریحاً پروردگار می فرماید که ما مشرک را نمی آمرزیم، برای مشرک طلب رحمت و مغفرت بنماید و حال آنکه طلب رحمت و مغفرت برای مشرک حرام است و هم چنین غسل دادن و کفن نمودن بدن میّت اختصاص به مسلمین دارد و برای کفّار ابدا جائز نمی باشد.

____________________

1- شرح نهج البلاغة، ج13، ص312.

2- تذکرة الخواص، ص19.

3- تاریخ دمشق، ج66، ص37.

4- محقق است خدا کسی را که به او شرک آورد، هرگز نخواهد بخشید. سوای مشرک هر که را خواهد، می بخشد.

۲۶۰