شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 360159
دانلود: 4860


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 360159 / دانلود: 4860
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پس همین استغفار نمودن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای جناب ابو طالب و امر نمودن بعلیعليه‌السلام که خودت برو، پدرت را غسل بده و کفن بنما، دلیلی واضح است بر اسلام و ایمان جناب ابو طالب -رضی اللّه عنه.

با دیده حق بین و انصاف، تذکره سبط ابن جوزی را مطالعه کنید و ببینید مولای متقیان چگونه بر پدر بزرگوارش مرثیه گفته است که:

ابا طالب عصمه المستجیر

و غیث المحول و نور الظلم

لقد هدّ فقدک اهل الحفاظ

فصلّی علیک ولیّ النعم

و لقّاک ربّک رضوانه

فقد کنت لتطهر من خیر عم(1)

آیا باور می شود که این شخصیت بزرگ، کافر از دنیا رفته باشد که مجسمه توحید و خداپرستی (علیعليه‌السلام ) برای او این قسم مرثیه سرائی نماید؟!!

اینها تمام دلایلی است که ثابت می نماید جناب ابو طالب مؤمن از دنیا رفته، و الاّ رسول اکرم بامام معصوم امر نمی فرمود او را غسل و کفن و دفن بنماید و برای او گریه شدید و طلب رحمت بنماید؛ در حالتی که آن حضرت مجسمه حبّ فی اللّه و بغض فی اللّه بوده است؛ دوستی و دشمنی برای خدا می نماید نه روی هوای نفس که چون عموی من است (و لو مشرک و مخالف) امر پروردگار من است، برای او به شدت گریه و استغفار و طلب رحمت نمایم.

شیخ : اگر ابو طالب مؤمن و موحد بود بچه علّت ایمان خود را پنهان داشت و مانند عباس و حمزه برادران خود علناً اظهار ایمان ننمود.

داعی : بدیهی است بین عباس و حمزه با جناب ابو طالب خیلی فرق و تفاوت بوده، چه آنکه جناب حمزه بقدری شجاع و جسور و قوی بود که تمام اهل مکه از او ملاحظه می کردند، بلکه می ترسیدند؛ البته اسلام و تظاهر او به ایمان، کمک شایانی برای حفظ وجود پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از شرّ دشمنان شد.

____________________

1- ای ابو طالب، تو پناه پناهندگان و رحمت بر افتادگان و روشنایی شب ظلمانی بودی؛ به موت تو أرکان دوستان و محبّینت متلاشی شد. رحمت حق بر تو نازل و تو را بجوار خود در بهشت برین واصل نمود-و تو بودی برای پیغمبر بهترین عموها (که او را و دین او را یاری نمودی). (تذکرة الخواص، ص19).

۲۶۱

اسلام عباس پنهانی بوده

و اما جناب عباس هم فوری اسلام خود را ظاهر نکرد، چنانچه ابن عبد البر دراستیعاب (1) نقل می نماید که عباس در مکّه ایمان آورد، ولی از مردم پنهان می داشت تا زمانی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هجرت نمود. خواست با آن حضرت حرکت نماید، حضرت به او نوشتند که توقف تو در مکه برای من بهتر است. فلذا خبرهای مکه را به آن حضرت می رسانید و در غزوه بدر کبری کفار آن جناب را با خود آوردند. بعد از شکست کفار قریش، اسیر شد و در روز فتح خیبر مقتضی موجود شد ایمان خود را ظاهر نمود.

و نیز شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع (2) ضمن باب 56 نقلاً ازذخائر العقبی امام الحرم الشریف ابی جعفر احمد بن عبد اللّه طبری شافعی از فضایل ابو القاسم الهی آورده که اهل علم می دانند، عباس از قدیم اسلام آورده بود، ولی اسلامش را کتمان می نمود. وقتی روز بدر بالشکر کفار آمد، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «هر کس عباس را ملاقات نمود او را نکشد»؛ چه آنکه با کراهت موافقت با کفار نمود و مایل به هجرت بود. ولی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او نوشت بماند و اخبار مشرکین را به آن حضرت بدهد. روزی که ابو رافع به آن حضرت خبر تظاهر به اسلام عباس را داد، حضرت او را آزاد نمود.

علت پنهان داشتن ابو طالب ایمان خود را

ولی جناب ابو طالب اگر ایمان خود را ظاهر می کرد، امر یک سره می شد؛ یعنی در اول دعوت که هنوز رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یاوری نداشت؛ تمام قریش و جامعه عربیّت بر ضدّ بنی هاشم متحداً قیام می نمودند و اساس نبوت را بر هم می زدند. لذا جناب ابو طالب، ایمان خود را سیاستاً ابراز ننمود تا بتواند بعنوان هم کیشی با قریش، جلوی آنها و سایر اعادی را بگیرد، تا آنها هم محض احترام جناب ابو طالب،

____________________

1- استیعاب، ج2، ص812.

2- ینابیع المودة، ج2، ص218.

۲۶۲

تصمیمات قوی تری اتخاذ ننمایند و آن حضرت فرصتی کامل داشته باشد تا بتواند مقصد خود را آشکار نماید.

چنانچه همین قسم شد. تا آن جناب زنده بود، رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با قوت قلب تمام مشغول انجام وظیفه بود؛ همین که جناب ابو طالب در آخر سال دهم بعثت وفات نمود، جبرئیل نازل شد و عرض کرد:اخرج عن مکه فمالک بها ناصر بعد أبی طالب ؛ از مکه خارج شو که بعد از أبی طالب یاوری در آنجا نداری.

شیخ : آیا در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسلام ابو طالب مشهور بوده و امت قبول داشتند یا خیر؟

داعی : بلی کمال شهرت را داشته و تمامت امت نام آن جناب را با عظمت یاد می نمودند.

شیخ : چگونه ممکن است در زمان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امری شایع و شهرت کامل داشته باشد ولی بعد از سی سال تقریباً جهت جعل حدیثی (به قول شما) بر خلاف حق و حقیقت مشهور گردد، به قسمی که حقیقت اولیه خود را از دست بدهد؟

داعی :لیس هذا اوّل قاروره کسرت فی الاسلام (1) .

این امر تازگی نداشت که موضوعی در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشهور، ولی بعد از سالها به جعل حدیثی صورت اولیه خود را از دست داده باشد. بسیاری از امور بود، حتی در احکام دین که در زمان صاحب شریعت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شایع و رایج، بلکه مشروع و مورد عمل بوده و بعد از گذشتن سالها بواسطه اعمال نفوذ اشخاص بکلی حقیقت آن عوض گردیده و صورت دیگری به خود گرفته.

شیخ : ممکن است از آن امور بسیاری که بیان نمودید، نمونه ای برای ما ذکر نمایید.

داعی : شواهد بسیار است که وقت مجلس اقتضای بیان تمام آنها را نمی دهد، ولی برای نمونه بیکی از آن شواهد که از همه مهم تر و واضح تر و با دلالت قرآن مجید و اتفاق جمهور مسلمین استوار گردیده، اشاره می نمایم و آن دو حکم محکم متعه که عقد انقطاع و حج نساء است که به حکم قرآن مجید و اتفاق فریقین (شیعه و سنّی)

____________________

1- 1) این اول شیشه (حقیقت) نبود که در اسلام شکسته شد. (احقاق الحق، ص317).

۲۶۳

در زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شایع و مشروع و مورد عمل بوده، حتی در دوره خلافت ابی بکر و قسمتی از زمان خلافت عمر بن الخطاب هم در میان امت جاری بوده. فقط بیک جمله کلام خلیفه عمر که گفت:متعتان کانتا علی عهد رسول الله انا احرمهما و اعاقب علیهما ،(1) به کلی منعکس گردیده؛ یعنی حلال خدا 1300 سال است حرام گردیده؛ چنان این کلام عمر از زمان خلافت او به بعد تقویت شد و بدون دلیل، بر خلاف نصّ صریح قرآن مجید و عمل رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صحابه آن حضرت، روی اطاعت کورکورانه پیروی شد که حقیقت اوّلیه خود را از دست داد که الی الحال ملیونها جمعیت مسلمین از جمهور برادران اهل تسنّن متعه سنّت سنّیه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و حلال خدا را بدعتی از بدع شیعه می دانند و هنوز عموم برادران اهل تسنن نمی دانند و اگر ما با دلایل بیان کنیم، قبول نمی کنند که در زمان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ابی بکر و عمر این دو متعه شایع و حلال بوده، فقط بگفتار خلیفه عمر در اواسط خلافتش حلال خدا حرام گردیده.

جایی که حکم ثابت الهی مؤید به قرآن مجید و سیره رسول اللّه و صحابه پاک و تأیید شیخین ابی بکر و عمر و موجود بودن دلایل واضحه در قرآن مجید و کتب معتبره اهل سنّت بر حلّیت آن بگفتار شخص عمر که ابداً استناد به آیات و گفتار رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ندارد حرام و بدعت گردد شما می خواهید اسلام و ایمان جناب ابو طالب مبدل به کفر نگردد؟

شیخ : یعنی می خواهید بگوئید ملیونها مسلمانان جهان قرن ها بر خلاف قرآن و سنت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عمل نمودند، و حال آنکه در همه جهان ما را سنی می خوانند؛ یعنی تابع سنت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شیعیان را رافضی گویند؛ یعنی روی گردان از سنت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؟!

موضوع رافضی و سنی در حقیقت سنی ها رافضی و شیعه ها سنی می باشند

داعی : ظاهرا شماها خود را سنی و شیعیان را رافضی می خوانید و حال آنکه

____________________

1- دو متعه که در زمان پیغمبر بوده من آنها را حرام نمودم و عقاب می نمایم عمل کنندگان به آن را.(شرح نهج البلاغة، ج12، ص251؛ الطعن القامن: ما ذکروه.)

۲۶۴

اگر از عادت و تعصب بر کنار و منصفانه قضاوت نمایید، می بینید در معنا و حقیقت شیعیان سنی، یعنی تابع قرآن و سنت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مطیع اوامر آن حضرت می باشند و شماها رافضی، یعنی روی گردان از قرآن و سنت و أوامر آن حضرت می باشید.

شیخ : أحسنت! ملیونها مسلمانان پاک را رافضی خواندید، چه دلیل بر این معنی دارید؟

داعی : همان قسمی که شماها برادران سنّی زیاده از صد ملیون مسلمانان پاک دل شیعیان و پیروان عترت و اهل بیت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را رافضی و کافر و مشرک می خوانید. در لیالی ماضیه به دلایل بسیاری اشاره نمودم که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور داد بعد از من پیروی کنید از قرآن و عترت من. شما عمداً از عترت روی گردانده، پیرو دیگران شدید سیره و سنت آن حضرت را که در زمان حیات به حکم قرآن عملی می نمود، زیر پا گذارده و بحکم شیخین آنها را ترک نموده و عاملین بسنت و سیره آن حضرت را رافضی، بلکه مشرک و کافر خواندید که از جمله آن احکام که صریحاً در آیه 41 سوره 8 (انفال) فرموده:( وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبیٰ ) (1) ، و آن حضرت در زمان حیات، این حکم را عملی می فرمود و خمس غنائم را بخویشان و اقارب تقسیم می نمود، قطع نموده و از آن روی گردانیدید.(2) بالاخره اگر بخواهم تمام آنها را شماره کنم، رشته سخن خیلی طولانی می شود.

بزرگتر دلیل بر این معنا که ما شیعیان تابع سنّت و سیره رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشیم و شماها رافضی و روی گردان و ترک کننده سنّت و سیره رسول اللّه و صحابه گرام می باشید، همین موضوع متعه است که به حکم خدا و سنّت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عمل صحابه در زمان خود آن حضرت و تمام دوره خلافت ابی بکر تا اواسط خلافت عمر حلال و مورد عمل بوده، ولی به جمله ای از کلام عمر که

____________________

1- ای مؤمنان، بدانید که هرچه بشما غنیمت و فایده رسد (زیاد یا کم) خمس و پنج یک آن خاص خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خویشان او می باشد.

2- رجوع نمایید به (جلسه هشتم) همین کتاب.

۲۶۵

روی سیاست و نظر خاصی ادا نمود، حلال خدا را حرام و سنّت رسول خدا را زیر پا گذارده و ترک نمودید، مع ذلک خود را سنّی و ما شیعیان را که تابع قرآن و سنّت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشیم، رافضی می خوانید و این امر را چنان بر بی خبران وارو نشان دادید که چهارده قرن است ما را رافضی و مشرک می خوانند.

و عجب آنکه معنای مثل معروف، کاسه از آش گرم تر، شما برادران اهل تسنن هستید که خلیفه عمر برای اثبات کلام خود اقامه برهان و دلیل ننمود. ولی علمای اهل تسنن ده ها دلیل بارد در کتب خود آورده تا ثابت کنند کلام خلیفه عمر حق ولی قرآن و سنّت و سیره رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صحابه آن حضرت باطل و بی اساس می باشد!

شیخ : دلیل شما بر حلّیّت متعه و عقد انقطاع چیست؟! از کجا و بچه دلیل می گویید: خلیفه عمر -رضی اللّه عنه- بر خلاف گفته خدا و سنت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عمل نموده؟

دلایل بر حلیت متعه

داعی : دلایل بر این معنی بسیار است:

اولاً قرآن مجید،و سند محکم آسمانی است که در آیه 24 سوره 4 (نساء) صریحاً می فرماید:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً ) (1) .

بدیهی است که حکم قرآن مجید الی الابد به مشروعیت خود باقی است، مگر ناسخی در خود قرآن ظاهر گردد و چون در این موضوع ناسخی نیامده، پس این حکم محکم تا ابد باقی و برقرار است.

شیخ : از کجا این آیه مربوط بنکاح دائم نباشد که در تعقیب همان آیات آمده دستور می دهد مهر و صداق آنها را بپردازند؟

داعی : در این بیان خود بی لطفی و باصطلاح مغلطه نمودید؛ زیرا علمای بزرگ خودتان از قبیل طبری در جز پنجم ازتفسیر کبیر (2) و امام فخر رازی در جزء سیم

____________________

1- پس از اینکه بهره مند شدید از آنها (یعنی متعه نمودید) و تمتع از آنها برداشتید، مهر معین که مزد آنها است بآنان بپردازید که فریضه و واجب است.

2- تفسیر کبیر، ج4، ص14.

۲۶۶

ازتفسیر مفاتیح الغیب (1) و دیگران این آیه شریفه را در باب متعه آورده اند.

علاوه بر صراحت بیان مفسّرین و علمای خودتان، آقایان به خوبی می دانید که سوره نساء کاملاً مشتمل است بر بیان اقسام نکاح و ازدواج در اسلام از دایم و متعه منقطعه و ملک یمین.

اما در نکاح دایم در آیه 3 سوره 4 (نساء)فرماید:( فَانْکِحُوا مٰا طٰابَ لَکُمْ مِنَ النِّسٰاءِ مَثْنیٰ وَ ثُلاٰثَ وَ رُبٰاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاّٰ تَعْدِلُوا فَوٰاحِدَهً أَوْ مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُکُمْ ) (2) .

و درباره ملک یمین و کنیزکان در آیه 25 سوره 4 (نساء) فرماید:( وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَنٰاتِ الْمُؤْمِنٰاتِ فَمِنْ مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُکُمْ مِنْ فَتَیٰاتِکُمُ الْمُؤْمِنٰاتِ وَ اللّٰهُ أَعْلَمُ بِإِیمٰانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ) (3) .

و در باب متعه و عقد انقطاع آیه:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً ) نازل گردید و اگر این آیه مربوط به نکاح دایم باشد، لازم می آید که در یک سوره امر بنکاح دائم تکرار شده باشد و این بر خلاف قاعده خواهد بود.

و چون راجع به متعه نازل گردیده، معلوم است که خود یک امر و حکم جدید است.

ثانیاً اتفاق جمیع مسلمین است (نه شیعه فقط) به این که نکاح متعه در صدر اسلام شایع و مشروع بوده و صحابه کبار در زمان خود رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن دستور عمل می کردند و اگر این آیه مربوط به نکاح است، پس آیه متعه کدام است که عموم مسلمین قائل به آن هستند؟ پس قطعاً آیه متعه همین است که مفسّرین خودتان هم متعرض اند و مشروعیت آن را ثابت می نمایند و ناسخی برای آن نیامده؛ چنانچه در

____________________

1- تفسیر مفاتیح الغیب، ج10، ص49.

2- به نکاح خود درآورید از زنان آن کس را که برای شما نیکو و مناسب با عدالت باشد دو یا سه یا چهار و اگر بترسید که چون زنان متعدد گیرید نتوانید عدالت نمایید، پس تنها یک زن اختیار کرده و یا چنانکه کنیزی دارید، به آن اکتفا کنید که نزدیک تر است بعدالت.

3- هر کس از شما را وسعت و توانایی نباشد که زنان پارسای با ایمان (و آزاد) گیرد، بس کنیزان مؤمنه ای که مالک آن شدید، زنی اختیار کنید. خدا آگاه تر است بمراتب ایمان شما که اهل ایمان همه بعضی از جنس بعضی دیگر و در رتبه یکسانید. پس با کنیزکان مؤمنه با اذن مالکش ازدواج کنید و مهر آنها را بدانچه معین شده بدهید.

۲۶۷

کتب معتبره خودتان ثبت است.

اخبار از طرق اهل تسنن بر حلیت متعه

از جمله درصحیح بخاری (1) و مسند امام احمد بن حنبل(2) از ابو رجا از عمران بن حصین نقل است که گفت:نزلت آیة المتعة فی کتاب اللّه ففعلناها مع رسول اللّه و لم ینزل قرآن بحرمته و لم ینه عنها رسول اللّه حتّی اذا مات قال رجل برأیه ما شاء. قال محمد(یقال انّه عمر) (3) .

و درصحیح مسلم بن حجاج(4) بابنکاح المتعه است که:حدثنا الحسن الحلوائی قال حدثنا عبد الرزاق قال اخبرنا ابن جریح قال قال عطا قدم جابر بن عبد اللّه الانصاری معتمرا فجئناه فی منزله فسأله القوم عن اشیاء ثم ذکروا المتعه فقال نعم استمتعنا علی عهد رسول اللّه و علی عهد ابی بکر و عمر (5) .

و نیز درباب المتعه بالحج و العمرة مسنداً از ابی نضره روایت نموده که گفت: «من در نزد جابر بن عبد اللّه انصاری بودم شخصی بر او وارد شد،فقال ابن عباس و الزبیر اختلفا فی المتعتین فقال جابر فعلناهما مع رسول اللّه(ص)ثمّ نهی عنهما عمر فلم نعدهما (6) .

و نیز امام احمد بن حنبل درمسند خبر أبی نضره را بطریق دیگر نقل نموده و

____________________

1- صحیح بخاری، ج5، ص158.

2- مسند احمد، ج4، ص436.

3- آیه متعه نازل شده در کتاب خدا و ما در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن عمل می کردیم و آیه ای هم بر حرمت آن نازل نگردیده، و رسول خدا هم تا دم مرگ ما را از آن منع ننمود. مردی به رأی و میل خود گفت هرچه دلش خواست. بخاری گوید: «می گویند این مرد عمر بن الخطاب بوده!!»

4- صحیح مسلم، ج4، ص131.

5- حدیث کرد مرا حسن حلوایی گفت: حدیث کرد مرا عبد الرزاق گفت: خبر داد مرا ابن جریح از عطا که گفت: جابر بن عبد اللّه انصاری برای عمره بمکه آمد به منزل او رفتیم. مردمان از او مسائل و حکایات می پرسیدند تا رسید صحبت به متعه، گفت: «بلی ما در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و هم در زمان ابی بکر و عمر متعه می کردیم.»

6- گفت: عبد اللّه بن عباس و عبد اللّه بن زبیر در موضوع دو متعه (متعه نساء و متعه حج) اختلاف نظر دارند. جابر گفت: «ما در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر دو را به جا می آوردیم؛ پس عمر آن دو را نهی کرد و ما هم دیگر پس از آن بجا نیاوردیم.» (صحیح مسلم، ج4، ص59).

۲۶۸

نیز هر دو روایت دیگری می کنند از جابر که در جای دیگر گفته:کنّا نستمتع بالقبضه من التمر و الدقیق علی عهد رسول اللّه و ابو بکر حتّی نهی عمر فی شان عمرو بن حریث (1) .

حمیدی درجمع بین الصحیحین از عبد اللّه بن عباس روایت نموده که گفت:

«در زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متعه می کردیم تا آنکه عمر بخلافت برخاست گفت خدای تعالی برای پیغمبر خود هرچه می خواست حلال می کرد و اکنون او در گذشت و قرآن به جای خود باقی است؛ پس چون به حجّی یا عمره ای شروع کردید آن را با تمام برسانید چنانچه خدا فرموده است و توبه کنید از متعه زنان و هر مردی را نزد من آرید که او متعه کرده باشد، سنگ سارش می کنم!»

از این قبیل اخبار در کتب معتبره خودتان بسیار رسیده است که ثابت می نماید متعه در زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شایع و مشروع بوده و اصحاب عمل بآن می کردند تا زمان خلافت عمر که او حرام نمود.

و علاوه بر این اخبار، عدّه ای از اصحاب و غیره از قبیل ابیّ بن کعب و ابن عباس و عبد اللّه بن مسعود و سعید بن جبیر و سدّی آیه متعه را باین طریق قرائت نمودند:فما استمتعتم به منهنّ الی اجل مسمّی (2) .

چنانچه جار اللّه زمخشری درکشاف (3) از ابن عباس بطریق ارسال مسلمات نقل نموده و نیز محمّد بن جریر طبری درتفسیر کبیرش(4) ذیل همین آیه و امام فخر رازی درمفاتیح الغیب ذیل آیه شریفه و امام نووی در باب 1نکاح المتعه از شرح صحیح مسلم (5) نقل می نمایند قول قاضی عیاض را از مازری که عبد اللّه بن مسعود (کاتب الوحی) آیه را چنین قرائت می نمود:فما استمتعتم به منهنّ الی اجل مسمی .

و امام فخر پس از نقل قول ابیّ بن کعب و ابن عباس گفته:و الامّه ما انکروا علیهما فی

____________________

1- ما در زمان رسول خدا و ابی بکر متعه می کردیم بقبضه ای از خرما و گندم خورد شده و آرد، تا آنکه عمر نهی کرد درباره عمرو بن حریث.(مسند احمد، ج1، ص25 - صحیح مسلم، ج4، ص131).

2- پس از اینکه بهره مند شوید از آنها (یعنی متعه نمودید) و تمتع از آنها برداشتید تا زمانی که (ضمن العقد) معین نمودید.

3- تفسیر کشاف، ج1، ص519.

4- تفسیر کبیر، ج6، ص144، ج10، ص51.

5- شرح صحیح مسلم، ج9، ص179.

۲۶۹

هذه القراءة فکان ذلک اجماعا علی صحّة ما ذکرنا (1) .

آنگاه در ورق بعد جواباً گوید:فانّ تلک القراءة لا تدلّ الاّ علی انّ المتعه کانت مشروعة و نحن لا ننازع فیه (2) .

شیخ : دلیل شما بر عدم نسخ چیست که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشروع بوده ولی بعد نسخ نگردیده؟

داعی : دلایل بر عدم نسخ و اینکه بر مشروعیت خود باقی است، بسیار است و از همه دلایل نزدیک تر به فهم عموم که بدانند متعه در زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شایع و مشروع بوده تا اواسط خلافت عمر و نسخ هم نگردیده، علاوه بر اخبار مذکوره و سیره و رفتار صحابه گرام که عمل به آن می کردند، گفتار خود خلیفه عمر بن الخطاب می باشد که عموم علمای خودتان نقل نموده اند که بالای منبر گفت:متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه و انا احرّمهما و اعاقب علیهما و در بعض اخبارانهی عنهما (3) .

شیخ : فرمایشات شما صحیح است. عرض کردم که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بسیاری از احکام در اول امر رایج بوده، ولی بعد نسخ شد این حکم متعه هم در اول امر در دستور بود، ولی بعداً نسخ گردید.

داعی : چون مبنا و اساس دین قرآن مجید است، لذا هر حکمی که در قرآن امر به آن شده ناسخ آن هم باید در قرآن و لسان خود خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد. بفرمایید در کجای قرآن این حکم نسخ شده؟

شیخ : آیه 6 از سوره 23 (مؤمنون) ناسخ آن است که می فرماید:

____________________

1- امت انکار ننمودند این دو نفر را بر نقل این نوع از قرائت؛ پس اجماع وارد است بر صحت آنچه ما ذکر نمودیم.(تفسیر رازی، ج10، ص51).

2- این نوع از قرائت دلالت ندارد مگر بر مشروعیت متعه (در زمان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) و ما نزاعی در این باب نداریم (که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشروع بوده منتها گوییم که نسخ گردیده).

3- دو متعه که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رایج و شایع بود، من هر دو را حرام و نهی از آنها نمودم، هر کس عمل به آنها بنماید، عقابش خواهم کرد و در بعض اخبار سنگسارش می نمایم! (چنانکه مسلم در ص 467 جزء اولصحیح خود آورده) (و در احکام اسلام حکم رجم و سنگسار راجع بعامل متعه جائی دیده نشده است پس خلیفه عمر چرا گفته،نمی دانم).

۲۷۰

( إِلاّٰ عَلیٰ أَزْوٰاجِهِمْ أَوْ مٰا مَلَکَتْ أَیْمٰانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَیْرُ مَلُومِینَ ) (1) .

در این آیه اسباب حلال شدن را دو چیز قرار داده:

1. زوجیّت.

2. مالک شدن به ملک یمین.

پس بدلیل همین آیه متعه نسخ گردیده است.

داعی : در این آیه دلالتی بر نسخ متعه نمی باشد، بلکه تأیید است جهت آنکه متعه هم در حکم زوجیّت است و زن متعه هم زوجه حقیقی مرد است و اگر متعه زوجه حقیقی نبود، خداوند در آیه مذکوره امر نمی فرمود حق المهر آنها را بدهیم.

علاوه بر این معنی سوره مؤمنون مکیّه است و سوره نساء مدنیّه،محققا مکّی مقدم بر مدنی است پس چگونه این آیه ناسخ است درحالی که مقدم بر آیه متعه می باشد روی این قاعده ناسخ قبل از منسوخ آمده( فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ ) !

اکابر صحابه و تابعین حتی مالک حکم بعدم نسخ متعه نموده اند

گذشته از آنکه اکابر از صحابه و تابعین، حکم بعدم نسخ نموده اند، مانند عبد اللّه بن عباس و عبد اللّه بن مسعود (کاتب الوحی) و جابر بن عبد اللّه انصاری و سلمه بن اکوع و ابی ذر غفاری و سبرة بن معبد و اکوع بن عبد اللّه الاسلمی و عمران بن حصین و غیرهم.

اکابر از علمای خودتان هم بپیروی از صحابه، حکم بعدم نسخ داده اند از قبیل جار اللّه زمخشری درتفسیر کشاف (2) در موقعی که نقل می نماید قول حبر امت عبد اللّه بن عباس را که گفته است: «آیه متعه از محکمات قرآن است» ،گوید: «یعنی نسخ نگردیده است.»

و مالک بن انس(امام مالکیها)امر بمشروعیت و جواز متعه و عدم نسخ آن نموده است.

____________________

1- مگر بر جفت هایشان (که زنان شرعی آنها باشد) یا کنیزان ملکی متصرفی آنها که هیچ گونه ملامتی در مباشرت این زنان بر آنها نیست.

2- تفسیر کشاف، ج1، ص520.

۲۷۱

چنانچه ملا سعد تفتازانی درشرح مقاصد و برهان الدین حنفی درهدایه و ابن حجر عسقلانی درفتح الباری (1) و دیگران قول و فتوای مالک را نقل نموده اند که در یک جا گفته است:هو جائز لانّه کان مباحاً مشروعاً و اشتهر عن ابن عباس حلّیتها و تبعه علی ذلک اکثر اهل الیمن و مکّه من اصحابه (2) .

و در جای دیگر گفته است:هو جائز لانّه کان مباحاً فیبقی الی ان یظهر ناسخه .(3)

(معلوم می شود تا سال 179 هجری که مالک از دنیا رفته. دلایل بر نسخ متعه بر او ظاهر نگردیده بود و معلوم می شود آنچه ساخته شده، از متأخرین است برای تقویت قول خلیفه عمر؛ و اعاظم مفسّرین شما مانند زمخشری و بغوی و امام ثعلبی بر عقیده ابن عباس و کبار صحابه رفته و معتقد بحلّیت و مباحیت متعه بودند.)

شیخ : چون متعه شرائط زوجیّت از قبیل ارث و طلاق و عدّه و نفقه را ندارد، پس زوجه حقیقی نیست.

تمام آثار زوجیت بر زن متعه مترتب است

داعی : معلوم می شود روی نظر بدبینی، توجه کامل بکتب فقهیه شیعه ننموده اید و الا این اشکال را نمی نمودید؛ چه آنکه می دیدید که تمام آثار زوجیّت بر زن متعه مترتب است، مگر آنچه با دلیل خارج شود.

و دیگر آنکه متعه قسمی از نکاح مسلّم است و صدق زوجیت بر او محقق است که برای سهولت و آسانی امت و جلوگیری از زنا، به بعض از شرایط و تکلّفات آن فضلاً و لطفاً تخفیف داده شده.

و اما راجع به شرایط:

اوّلاً معلوم نیست که ارث از لوازم ثابته زوجیّت باشد. چه بسیار زنان اند که با علاقه زوجیّت ارث از شوهر نمی برند؛ مانند زوجه کتابیّه و ناشزه و قاتله زوج خود

____________________

1- فتح الباری، ج9، ص174.

2- متعه جایز است برای آنکه مباح و مشروع می باشد و مشهور است از ابن عباس حلیت آن و متابعت نموده اند او را بیشتر اهل یمن و مکه از اصحاب مالک عقیده بحلیت و مباح بودن متعه را.

3- متعه جائز است برای آنکه مباح بوده است (زمان پیغمبر) و به حلیت و مباح بودن باقی است تا زمانی که نسخ او ظاهر شود.

۲۷۲

که با وجود صدق اسم زوجه از ارث ممنوع است.

ثانیاً ممنوع بودن زن متعه از حق الارث هم بطور قطع معلوم نیست. چون فتاوای فقها درباره آنها مختلف است؛ چنانچه فتاوای فقها شما هم در احکام مختلف است.

ثالثاً اجماع امامیه بر آنست که زن متعه هم باید عدّه نگهدارد و اقل مدت عدّه را 45 روز مقرر داشته اند و اگر شوهر او بمیرد، باید عدّه وفات که چهار ماه و ده روز است نگه دارد، خواه مدخوله باشد یا غیر مدخوله، یائسه باشد یا غیر یائسه.

رابعاً حق النفقه جزء حتمی لوازم زوجیّت نیست. چه بسا زنانی که در علاقه زوجیّت هستند و از حق النفقه محرومند، مانند ناشزه و کتابیّه و قاتله زوج خود.

خامساً تمامیّت مدّت، البته طلاق او می باشد و همچنین بذل مدّت نمودن زوج در بین مدّت نیز طلاق او می باشد.

پس این شرایطی که فرمودید، هیچ کدام موضوعیّت ندارد. چنانچه نابغة البشر، علاّمه حلّی، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر جمال الدین- قدّس سرّه القدّوسی- که از مفاخر علمای شیعه است، در مقابله با علمای بزرگ شما همین دلایل را بر ردّ گفتار آنها به نحو اتم و اکمل تفصیلاً شرح داده که دعاگو جهت ضیق وقت به اختصار کوشیدم (هر کس طالب تفصیل کلام و تحقیق بیان است، مراجعه کند بکتاب مباحثات سنّیه و معارضات نصیریه و سایر مؤلّفات آن مرحوم طاب ثراه).

شیخ : از آیه شریفه گذشته احادیث بسیاری رسیده که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حکم متعه نسخ گردیده است.

داعی : متمنی است بیان فرمایید حکم نسخ در کجا وارد گردیده؟

شیخ : باختلاف نقل گردیده بعضی از آنها در فتح خیبر بوده و در بعض اقوال روز فتح مکه و در بعض روایات در حجّة الوداع و بعضی گفتند در تبوک بوده و بعضی دیگر گفتند در عمرة القضا حکم نسخ نازل آمده.

دلایل بر عدم ورود حکم نسخ در زمان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

داعی : همین اختلاف عقیده و تناقض و تعارض در اخبار، دلالت کامله دارد بر

۲۷۳

عدم ورود چنین حکمی؛ و چگونه ممکن است بچنین اخباری وثوق پیدا نمود. علاوه بر آنکه اخبار بسیاری در کتب معتبره خودتان مانندصحاح سته وجمع بین الصحیحین وجمع بین الصحاح الستّه ومسند و غیرهم نقل گردیده از کبار صحابه که عدم منسوخیّت آن را تا زمان خلافت عمر می رسانند.

و از همه دلایل واضح تر، همان است که شیوخ اکابر علمای خودتان نقل نموده اند قول خود خلیفه عمر را که:متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه و انا احرّمهما ؛ اگر حکم نسخی از حیث آیه یا حدیث و بیان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در زمان آن حضرت بود، بایستی خلیفه بگوید: مطابق همان حکمی که رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده و آیه قرآن دلالت بر آن دارد، هر کس متعه بنماید و این عمل منسوخ، ممنوع محرّم را به جا آورد، من عقابش می نمایم. (قطعاً برای اجرا و اثر در قلوب این نوع از بیان مؤثرتر بوده) تا آنکه بگوید: دو متعه که در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حلال بوده، من حرام نمودم.

و اگر کلام شما حق باشد ناسخی در قرآن مجید آمده بود، چگونه صحابه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شاگردان مدرسه و مکتب آن حضرت مانند عبد اللّه بن عبّاس (حبر امت) و عمران بن حصین و ابی ذر غفاری و عبد اللّه بن مسعود (کاتب الوحی) و جابر بن عبد اللّه انصاری و ابو سعید خدری و سلمة بن اکوع و غیر آنها از اصحاب و تابعین عمل به آن می کردند؟ چنانچه محدثین و مورخین بزرگ خودتان حتی بخاری و مسلم که به کتابهای آنها اهمیت می دهید ثبت و ضبط نموده اند که ببعض از آنها اشاره نمودیم و تمامی آنها دلالت واضحه دارد که از زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا دوره خلافت عمر اصحاب بآن عمل می کردند و می گفتند تا زمان وفات آن حضرت، چیزی که دلالت بر منسوخیت حکم متعه باشد نشنیدیم. فلذا عمل به آن می کردیم.

و صراحت باین معنی دارد حدیثی که امام احمد بن حنبل درمسند (1) از ابی رجا از عمران بن حصین نقل نموده که گفت:

نزلت آیه المتعه فی کتاب اللّه و عملنا بها مع رسول اللّه فلم تنزل آیه بنسخها و لم ینه

____________________

1- مسند احمد، ج5، ص158.

۲۷۴

عنها النبیّ حتّی مات(1) .

و نیز در خبر عمران بن حصین که قبلاً به عرضتان رساندم، صراحت دارد که نه در قرآن و نه در لسان پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منع و نهی از متعه نگردیده.

پس وقتی نسخ و منعی در کتاب و سنّت نرسیده، قطعاً متعه بمشروعیّت خود باقی است الی الابد.

چنانچه ابو عیسی محمّد بن عیسی بن سورة الترمذی درسنن (2) خود که یکی ازصحاح ستّه شما شمرده می شود و امام احمد بن حنبل در مسند (3) و ابن أثیر درجامع الاصول به اسناد عدیده نقل نموده اند که از عبد اللّه بن عمر بن الخطاب مرد شامی پرسید: «چه می گویی در متعه نساء؟» گفت: «البته حلال است.» گفت: «پدرت خلیفه نهی از آن نموده.» گفت: «پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر فرموده اگر پدرم نهی نموده، قطعاً امر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مقدم است بر نهی پدرم و من مطیع امر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشم.»

و امّا راجع باخباری که فرمودید نقل گردیده، گمان می کنم متأخرین از زمان صحابه و تابعین برای تصحیح و تقویت قول خلیفه عمر، احادیثی وضع نموده و انتشار دادند، و الاّ مطلب بقدری واضح و آشکار است که احتیاج بتوضیح و ردّ ندارد که غیر از قول خلیفه عمر بن الخطاب، سند صحیح و دلیل کاملی بر ابطال متعه و حرمت آن در دست ندارید.

شیخ : قول خلیفه عمر -رضی اللّه عنه- خود سند بزرگی است برای مسلمین که پیروی از آن بنمایند؛ زیرا اگر خلیفه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشنیده بود نقل نمی نمود!

داعی : از یک عالم با فکر دقیق منصفی (روی محبت و علاقه مفرط به خلیفه عمر) ابراز به چنین عبارتی بسیار بعید است، برای اینکه در هر کاری فکر لازم است.

آقایان قدری دقیق شوید روی بیان خود که می فرمایید، قول خلیفه برای مسلمین سندیّت دارد که پیروی از آن نمایند. ما آنچه در کتب صحیحه معتبره

____________________

1- آیه متعه در قرآن مجید نازل شد و ما به آن عمل می کردیم با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آیه ای نازل نگردید که حکم متعه را نسخ نماید و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم نهی از آن ننمود تا وفات نمود.

2- سنن ترمذی، ج3، ص163

3- مسند احمد، ج2، ص103.

۲۷۵

خودتان سیر نمودیم، حتّی یک خبر هم ندیدیم که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده باشد، قول عمر بن الخطاب سندیّت دارد و یا بر مسلمین لازم است از آن پیروی نمایند.

ولی اخبار متکاثره متواتره در کتب معتبره خودتان بسیار است که پیروی کنید از عترت طاهره رسالتعليهم‌السلام ، بالاخص از فرد شاخص آن خاندان جلیل، مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام که به بعض از آن اخبار در لیالی ماضیه اشاره نمودیم و تمام عترت و اهل بیت رسالتعليهم‌السلام حکم بعدم نسخ داده اند.

و اما اینکه فرمودید: خلیفه اگر از مقام رسالت موضوع حرمت را نشنیده بود بیان نمی نمود، بسیار مورد اشکال است.

اولاً اگر خلیفه عمر از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین نسخی را شنیده بود، می بایستی از زمان آن حضرت تا زمان زمامداری خود گفته باشد. مخصوصاً وقتی می دید که کبار از صحابه عمل به آن می نمودند، به عنوان نهی از منکر هم شده بایستی به مردم برساند که این عمل منسوخ است از ارتکاب آن خودداری نمایید. چرا نرساند و نهی از منکر ننمود؟

ثانیاً هر حکمی که به فرموده پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در امت شایع شد، البته باید ناسخ آن هم به وسیله خود آن حضرت شایع گردد؛ چنانچه در علم اصول مقرر است که تأخیر بیان از وقت حاجت جایز نیست.

آیا عقلایی است حکمی که در تمام امت شایع گردیده، نسخ آن را رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به أحدی نفرماید، مگر فقط به عمر تنها بفرماید. عمر هم به أحدی نگوید تا آخر دوره خلافتش، روی مخالفت شخص معینی، سیاست حرمت آن را اعلام نماید؟

آیا در مدتی که امت عمل باین حکم منسوخ (به قول شما) می کردند، مسئول نبودند و عمل خلاف شرعی از آنها صادر نشده بود؟!

آیا مسئول این عمل منسوخ غیر مشروع (به قول شما) که به مردم ابلاغ ننموده و امت عمل به آن می کردند، جز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دیگری بوده که حکم ناسخی را که از خدا به او امر شده به امت برساند، نرسانده (به قول شما) محرمانه به عمر تنها گفته باشد، عمر هم به أحدی نگفته، مگر در آخر دوره خلافتش من عندی حکم به حرمت داده و خلیفه ابی بکر هم که حتماً مقامش از عمر بالاتر بوده در تمام دوره

۲۷۶

خلافت خود جلوگیری از حکم منسوخ ننموده باشد؟!

آیا این کلمه کفر نیست و معتقد بآن کافر نیست که بگوید: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ابلاغ احکام تسامح نموده و امت از روی جهالت و بی خبری عمل بحکم منسوخ می نمودند؟!

ثالثاً اگر متعه در زمان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسخ شده و عمر هم از آن حضرت شنیده بود بایستی در وقت گفتن، نسبت آن حکم را به آن حضرت بدهد و بگوید خودم از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که فرمود: عقد متعه منسوخ است و أحدی بآن عمل ننماید و اگر هر کس عمل بآن بنماید باید حد بخورد و یا سنگسار شود.

و قطعاً با استناد به فرموده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اثرش بیشتر ظاهر می شد در میان امت.

نه آنکه بگوید: «دو متعه که در زمان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حلال و مشروع بوده من حرام نمودم و عمل کنندگان را عقاب یا سنگسار می نمایم.»

آیا حلال و حرام و تعیین حد و حدود را باید پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مقرر دارد که اتصال با غیب عالم دارد یا خلیفه برگزیده خلق این حق را دارد؟!

هنوز نمی توانم بفهمم و عقلم حکم نمی کند که عمر با چه برهان و دلیلی حلال خدا را حرام کرده و با چه جرئتی گفته:انا احرّمهما ! عجب آنکه خود رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مواقع ابلاغ احکام نمی فرمود: من حلال یا حرام نمودم. هر وقت حکمی را ابلاغ می نمود، می فرمود: «خدای متعال به من امر فرموده به شما ابلاغ نمایم.» ولی خلیفه عمر با کمال جرأت و صراحت می گوید:متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه انا احرّمهما و اعاقب علیهما ؟!( فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ ) .

مجتهد می تواند تغییر احکام دهد

شیخ : لا بد آقا می دانید که عدّه ای از محققین علمای ما بر این عقیده هستند که چون پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در احکام شرعی مجتهد بوده است، لذا مجتهد دیگر می تواند اجتهاداً مخالفت با امر اولی نموده، حکمی را که حلال بوده، حرام و یا حرام را حلال نماید. بهمین جهت خلیفه عمر -رضی اللّه عنه- فرمود:انا احرّمهما !!

داعی : هیچ انتظار نداشتم که آقایان برای اثبات یک غلطی، مرتکب غلط های

۲۷۷

دیگر شوید. شما را بخدا اجتهاد در مقابل نص معقول است؟ آیا سزاوار عقل است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را آن قدر پست و خلیفه عمر را بقدری بالا ببرید که مانند دو مجتهد برابر هم قرار دهید؟! آیا این بیان شما غلو بر خلاف صریح آیات قرآن نمی باشد؟ که ناچار با ضیق وقت به بعض از آن آیات اشاره می نمایم. در آیه 15 سوره 10 (یونس)صریحا فرماید:( قُلْ مٰا یَکُونُ لِی أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقٰاءِ نَفْسِی إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّٰ مٰا یُوحیٰ إِلَیَّ ) (1) .

جایی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نتواند به میل و اراده خود تغییر و تبدیلی در احکام بدون نزول وحی بدهد، خلیفه عمر که به کلی از دستگاه وحی بیگانه بوده است، چگونه می توانسته تصرف در احکام نموده، حلال خدا را حرام نماید؟ و در آیه 4 سوره 53 (نجم) فرماید:( وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ إِنْ هُوَ إِلاّٰ وَحْیٌ یُوحیٰ ) (2) .

و آیه 9 سوره 46 (احقاف) که فرماید:( قُلْ مٰا کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ وَ مٰا أَدْرِی مٰا یُفْعَلُ بِی وَ لاٰ بِکُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاّٰ مٰا یُوحیٰ إِلَیَّ ) (3) . دلالت کامل دارد بر وجوب متابعت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس عمر و غیر عمر هرگز چنین حقی نداشته اند که تصرف در احکام نموده و حلال خدا را حرام نمایند.

شیخ : قطعاً خلیفه عمر رضی اللّه عنه خیر و صلاح اجتماع را در آن دیده که نسخ حکم را بیان نماید؛ زیرا همین امروز دیده می شود مردمانی برای لذت یک ساعت یا یک ماه یا یک سال، زنی را متعه می نمایند و بعد حامله یا غیر حامله رها می کنند و همین عمل سبب شیوع فحشاء می شود.

داعی : ببخشید آقا! این بیان شما خیلی مضحک و موجب تعجب است؛ زیرا عمل دسته ای از مردمان شهوت پرست لاابالی را در حرام و حلال احکام دخالت می دهید. اگر عملیات مردم شهوت پرست لاابالی سبب شود که حلالی حرام گردد،

____________________

1- بگو به آنها مرا نرسد که از پیش خود قرآن را تبدیل کنم، من پیروی نمی کنم، مگر آنچه وحی می شود بمن.

2- هرگز بهوای نفس سخن نگوید و گفتار او هیچ غیر وحی خدا نیست.

3- بگو (ای پیغمبر) به امت، من از بین رسولان اولین پیغمبر نیستم که تازه در جهان آوازه رسالت بلند کرده باشم و نمی دانم که با من و شما عاقبت چه می کنند. من پیروی نمی کنم، مگر آنچه به من وحی می شود.

۲۷۸

باید عقد دایم هم حرام شود! برای آنکه غالباً دیده شده است اشخاصی برای وجاهت یا مال یا جهت دیگر، دختران نجیبه ای را عقد دایم نموده، بعد بدون خرج و نفقه و سرپرست گذارده و رفته اند. پس باید گفت: چون افرادی عامل چنین عملی می شوند پس عقد ازدواج اصلاً غلط می باشد.

باید در مردم تزریق دیانت نمود و آنها را آشنا به وظایف دینی نمود. وقتی شخص متدیّن شد و دید قدرت و توانائی نگاهداری زن دائمی ندارد و در پی زنا هم نمی خواهد برود، مطابق دستور شرع انور می خواهد زنی را متعه و به عقد انقطاع در تصرف خود آورد، اول در پی تحقیق شرایط متعه می رود؛ چه آنکه می داند برای هر حکمی شرایطی می باشد. اول باید تحصیل شرایط نمود، آنگاه در پی عمل رفت.

فلذا در وقت قرار داد به قدری مهر برای زن قرار می دهد که زن بتواند بعد از تمام شدن متعه در دوره عدّه خود که حدّ اقل 45 روز است، راحت زندگی نماید.

دیگر آنکه بعد از متارکه در تمام مدّت عدّه، مراقب زن باشد که اگر حامله شده است، چون بچه از آن اوست، از مادر نگهداری کند تا بعد از ولادت به بچه خود برسد و اگر مردمانی رعایت این شرایط را ننمایند، دلیل بر این نیست که آقایان ساده دل بی فکر، حکم مسلّم حلالی را نسخ شده فرض نمایند.

علاوه، اگر هم فرمایش شما صحیح باشد، قطعاً صلاح حال اجتماع را خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از عمر بهتر می دانستند، چرا برای خیر جامعه آنها را منع نکردند؟!

و اگر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی نکرده، خلیفه و امام و حجّه منصوص هم نمی تواند روی صلاح بینی، حلال خدا را حرام نماید، به استناد آنکه صلاح اجتماع در این بوده که مردم متعه ننمایند.

منع متعه سبب شیوع فحشا و زنا گردیده

اگر خوب دقت کنید، حکم متعه سبب شیوع فحشا نیست، بلکه منع از متعه، شیوع فحشاء آورده؛ برای آنکه زن و مرد جوانی که وسائل ازدواج دایم برای آنها فراهم نیست و متعه هم حسب الامر خلیفه عمر، حرام بلکه گناه بزرگ است، جلوی

۲۷۹

شهوت و هوای نفس را هم نمی توانند، بگیرند چه می کنند؟ ناچار به عمل ناشایسته زنا مشغول می شوند.

و در هر قومی که عمل زنا شایع و متداول گردید، پرده های حرمت ها دریده، نوامیس بشریت متزلزل و امراض مسریه از قبیل سفلیس و سوزاک و شانکر (زخم کوچکی که بافت های اطراف خود را فرا میگیرد)(1) و غیره، فراوان می شود خانواده ها از هم پاشیده و بیچاره می شوند.

چنانچه امام احمد ثعلبی(2) و طبری(3) درتفسیر خود و امام احمد بن حنبل درمسند (4) ذیل آیه متعه مسنداً نقل نموده اند از امیر المؤمنین علیعليه‌السلام که فرمود:

لو لا انّ عمر نهی عن المتعه ما زنی الاّ شفی (5) .

و نیز ابن جریح و عمرو بن دینار از عبد اللّه بن عباس (حبر امت) نقل نموده اند که گفت:ما کانت المتعه الاّ رحمة، رحم اللّه بها امّه محمّد، لو لا نهیه (ای عمر) عنها ما احتاج الی الزنی إلاّ شفی (6) .

پس بنا به فرموده اصحاب پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، سبب شیوع زنا منع از متعه بوده نه عمل به متعه. پس احکام حلال و حرام که از جانب خداوند به وسیله پیغمبر عظیم الشأن به جامعه ای ابلاغ گردیده، بر خیر و صلاح جمع و اجتماع بوده و می باشد - الی یوم القیمه.

حرف در اینجا بسیار است شواهد بر بطلان این عقیده (که متعتان حرام است) بی شمار، که مجلس مختصر ما اقتضای شرح مفصل را ندارد.

علاوه، صحبت ما در این موضوع نبود، بلکه غرض دعاگو از نقل این

____________________

1- لغت نامه دهخدا، ص343466.

2- تفسیر ثعلبی، ج3، ص286.

3- تفسیر طبری، ج4، ص15.

4- مسند احمد، ج2، ص95.

5- اگر عمر متعه را نهی نمی نمود، زنا نمی کرد (در اسلام) مگر قلیلی از مردم.

6- متعه رحمتی بود از جانب خداوند برای امت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اگر عمر منع و نهی از آن نمی کرد، محتاج به زنا نمی شدند، مگر قلیلی از مردم. و در بعض اخبار عوض شفی شقی ثبت شده؛ یعنی زنا نمی کردند مگر مردمان شقی.

۲۸۰