شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور0%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

شب های پیشاور

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سلطان الواعظین شیرازی
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: صفحات: 520
مشاهدات: 361382
دانلود: 4862


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 361382 / دانلود: 4862
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد 2

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

حکم بنا بر تقاضای شما، شاهدی بود برای رفع استبعاد جناب عالی که فرمودید: چگونه ممکن است امری در زمان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شایع و بعدها بأحادیث مجعوله بر خلاف جلوه نماید.

خواستم بدانید، همان قسمی که احکام خدا را عوض نمودند و دست در حلال و حرام بردند حکم محکم خمس و دو حکم محکم متعه را که باتفاق فریقین(شیعه و سنی) از زمان خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا آخر زمان خلافت عمر در امت شایع و مورد عمل کبار از صحابه و تابعین بوده، بعد روی میل شخصی خلیفه عمر برای خاطر عمرو بن حریث، چنانچه جابر روایت می نماید، بیک جمله گفتار او، بدون دلیل و برهان نسخ و حلال خدا حرام شد و الحال ملیونها نفر از مسلمین بدون دلیل، روی عادت تبعاً للاسلاف پیروی از آن عقیده و گفتار می نمایند، با اینکه دلایل از آیات قرآن و احادیث در کتب معتبره خودتان بر وجوب خمس و این دو حکم محکم و عدم نسخ در زمان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز موجود است!! مع ذلک، عاملین باین احکام ثابت را که دلیلی بر نسخش نیست، اهل بدعت و ضلالت می شمارند.

پس دیگر جای استبعادی باقی نمی ماند که اسلام و ایمان جناب ابو طالب را هم که در زمان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صدر اسلام شایع و مورد احترام امت بوده، به جعل حدیث ضحضاح منعکس جلوه دهند و مردم بی فکر هم روی عادت و تقلید، بدون تحقیق، حق و حقیقت را زیر پا گذارده، محو بنمایند.

بس است، بیش از این طول کلام ندهم. برای اهل بینش و دانش همین مقدار از ادلّه کافیست و بر اهل بصیرت واضح است که دلایل بر ایمان آن جناب، بسی بسیار است که ما اختصاراً به همین جا مطلب را ختم می کنیم و الاّ خوارج و نواصب و امویها و پیروان آنها از جهت عداوت با امیر المؤمنینعليه‌السلام اگر جناب ابو طالب فرضاً زنده گردد و از لسان خودش کلمتین شهادتین را بشنوند، باز تأویلات بارده نموده و حمل بر معانی دیگر می نمایند.

هر یک از آقایان طالب بسط بیشتری در این باب هستید، مراجعه کنید به کتب معتبره اکابر علمای خودتان از قبیل جلال الدین سیوطی و ابو القاسم بلخی و محمّد بن اسحاق و ابن سعد و ابن قتیبه و واقدی و امام موصلی و شوکانی و امام

۲۸۱

تلمسانی و امام قرطبی و علاّمه برزنجی و علی اجهوری و امام شعرانی و امام سجمی و ابو جعفر اسکافی و غیرهم که معترف و معتقد باسلام و ایمان عمّ و ابوین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و غالباً رساله های مستقلی در این باب نوشته اند.

خلاصه از آنچه عرض شد معلوم گردید، که از حیث نسب و نژاد پاک نورانی و جسمانی علیعليه‌السلام ممتاز و أحدی از صحابه کبار به مقام مقدس آن حضرت نمی رسد.

لقد ظهرت فما تخفی علی احد

الاّ علی اکمه لا یعرف القمر(1)

مولد علیعليه‌السلام در خانه کعبه بوده

و خصیصه دیگری که علیعليه‌السلام به آن ممتاز است، محل و مکان ولادت است که احدی از خلایق از انبیای عظام و اوصیای گرام، تا امم صالحه آنها -من آدم إلی الخاتم- به این خصیصه عظمی ممتاز نبودند.

همان قسمی که از حیث نسب و نژاد و جنبه نورانیّت در خلقت ممتاز بوده است از حیث مولد هم برجستگی خاصی داشته که در این امتیاز آن حضرت منفرد بوده است؛ چه آنکه ولادت آن بزرگوار در خانه کعبه بوده است.

موقع ولادت عیسی بن مریم -علی نبینا و آله وعليه‌السلام - در بیت المقدس، ندای غیبی، مریم طاهره مادر او را از مسجد خارج کرد که:اخرجی عن البیت فانّ هذه بیت العباده لا بیت الولادة (2) .

ولی زمانی که ولادت با سعادت علیعليه‌السلام نزدیک شد، مادرش فاطمه بنت اسد را به داخل خانه کعبه دعوت نمودند. آن هم نه تصادفاً مثل زنی که در مسجد باشد دفعتاً وضع حملش گردد، بلکه بعنوان دعوت رسمی او را بدرون خانه در بسته بردند.

بعضی بی خبران گمان می کنند فاطمه در مسجد بوده درد مخاض او را

____________________

1- هرآینه بتحقیق ظاهر و آشکار است به طوری که بر هیچ کس مخفی و پوشیده نیست، مگر کور مادرزادی که نه ماه را می بیند و نه می شناسد.(اسد الغابة، ج1، ص13).

2- بیرون رو از خانه (بیت المقدس) زیرا که اینجا خانه عبادت است نه خانه ولادت و زائیدن.

۲۸۲

گرفته، نتوانسته خارج شود، ناچار در مسجد وضع حملش شده. در صورتی که این قسم نبوده، فاطمه بنت اسد ماه وضع حملش بوده، به مسجد الحرام رفته درد مخاض او را گرفته، در مستجار کعبه مشغول به دعا شده، به درگاه با عظمت پروردگار متعال نالید که خداوندا! به عزت و جلال خود این درد مخاض را بر من آسان گردان! یک مرتبه دیوار خانه کعبه (که در آن زمان وسط مسجد الحرام قرار داشته درب او که مساوی با زمین و همیشه بسته و مقفّل بوده، مگر در موسم خاص باز می نمودند) شکافته و یا درب بسته باز (چه هر دو در خبر رسیده) و ندایی برخاست:یا فاطمه ادخلی البیت ؛ فاطمه داخل شو در خانه. در حضور جامعه مردم که اطراف خانه نشسته بودند، فاطمه داخل خانه شد در و دیوار به حالت اولیه برگشت موجب تعجب همه گردید. جناب عباس حاضر بود، وقتی این قضیه را دید فوری برادرش جناب ابو طالب را خبر دادند که کلید درب نزد ایشان بود، فوراً آمدند، آنچه کردند درب خانه باز نشد.

تا سه روز فاطمه ظاهراً بدون قوت و غذا و پرستار در خانه کعبه ماند. در تمام خانه های مکه صحبت از این پیش آمد غیر منتظره می نمودند. روز سوم همان محلی که داخل شده بود باز شد، فاطمه بیرون آمد. مردم هجوم آوردند، دیدند ماه پاره پسری روی دست او دیده ها را خیره نمود:

اسد اللّه در وجود آمد

در پس پرده هرچه بود آمد

این خصیصه و امتیاز برای علیعليه‌السلام ماند که مولد او خانه کعبه بوده، آن هم با دعوت مخصوصی که مادرش را به خانه بردند.

این قضیه اتفاقی فریقین (شیعه و سنّی) می باشد که قبلاً و بعداً أحدی به چنین خصیصه نایل نگردیده؛ چنانچه حاکم درمستدرک (1) و نور الدین بن صباغ مالکی درفصول المهمه (2) گویند:

و لم یولد فی البیت الحرام قبله أحد سواه و هی فضیله خصه اللّه تعالی بها اجلالا له

____________________

1- مستدرک حاکم، ج3، ص483.

2- فصول المهمه، ج1، ص171.

۲۸۳

و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکریمه(1) .

نام گذاری علیعليه‌السلام از عالم غیب و دلیل دیگر بر اثبات موحد بودن ابو طالب

خصیصه دیگری که در این موضوع برای علیعليه‌السلام پیش آمد نمود و مزید بر شرافت آن حضرت گردید، موضوع نام گذاری آن بزرگوار است از غیب عالم.

شیخ : بیان غریبی فرمودید! مگر ابو طالب پیغمبر بوده که به او وحی شود، اسم بچه را علی بگذار. قطعاً این بیان شما از شایعاتی است که شیعیان روی علاقه و عشق وضع نموده اند و الاّ راهی ندارد که خداوند دستور دهد نام بچه را علی بگذارید. علی نامی بوده که پدر و مادر روی میل و إراده خود بر آن جناب گذاردند ربطی بعالم غیب ندارد.

داعی : در بیان داعی ابداً امر غریبی نبوده که اسباب تعجب شما گردید. قطعاً تأمل شما از اثر عدم توجه بمقام ولایت بوده و چون چند جمله مخلوط به هم بیان نمودید، ناچارم جملات را از هم تفکیک نموده، جواب هر یک را علی حدّه عرض نمایم:

اولاً شما تصور می نمایید بچه را پس از ولادت نام گذاری نموده اند و حال آنکه این طور نیست. در تمام کتب آسمانی نام محمّد و علیعليهم‌السلام را به عنوان نبوت و امامت ذکر نموده اند، چه آنکه نام محمّد و علیعليهم‌السلام را پروردگار متعال هزاران سال قبل از خلقت گذارده و در تمام آسمان ها و ابواب جنت و عرش حقتعالی ثبت نموده اند اختصاص بزمان جناب ابو طالب ندارد.

شیخ : آیا این بیان شما غلوّ نیست که علی -کرم اللّه وجهه- را آن قدر بالا ببرید که نام او را توأم با نام پیغمبر مکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قبل از خلقت خلائق ثبت در ملکوت نمایید؟ و حال آنکه نام پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مانند وجودش ما فوق همه و قرینی برای او نمی باشد و همین قبیل بیانات آقایان است که سبب گردیده در اذان و اقامه به فتوای فقهای شما نام علی را وجوباً بعد از نام پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیاورند.

____________________

1- پیش از علیعليه‌السلام احدی در خانه کعبه متولد نشد مگر خود او که این فضیلتی است خدا داده که استثناء از جمیع افراد بشر اختصاص بآن حضرت داده است تا رتبه بلند او را مردم بشناسند و از آن تجلیل و تکریم نمایند.

۲۸۴

داعی : (با تبسّم): خیر آقا، این بیان داعی ابداً ربطی با غلو ندارد و داعی هم آن نام مبارک را در ملکوت اعلا ثبت ننمودم که به داعی نسبت بدهید. بلکه خدای متعال أمر بثبت نام آن حضرت توأم با نام خود و پیغمبرشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نموده؛ چنانچه در کتب معتبره خودتان اخبار بسیاری در این باب رسیده.

شیخ : عجب است مرتبه غلو را بالاتر بردید که نام علیعليه‌السلام را قرین نام خداوند -جلّ و علا- قرار دادید! ممکن است از آن اخباری که فرمودید بیان نمایید!

نام علیعليه‌السلام بعد از نام خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در عرش اعلا ثبت گردید

داعی : محمّد بن جریر طبری درتفسیر کبیر خود و ابن عساکر درتاریخ (1) خود ضمن ترجمه حالات علیعليه‌السلام و محمّد بن یوسف گنجی شافعی، ضمن باب 62کفایة الطالب (2) و حافظ ابو نعیم درحلیه الاولیاء (3) و شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (4) ضمن باب 56 حدیث 52 نقلاً ازذخائر العقبی امام الحرم الشریف احمد بن عبد اللّه طبری شافعی همگی مسنداً از ابو هریره (به مختصر کم و زیادی در بعض کلمات و ألفاظ) نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:مکتوب علی ساق العرش لا اله الاّ اللّه وحده لا شریک له و محمد عبدی و رسولی أیّدته بعلیّ بن أبی طالب (5) . و نیز جلال الدین سیوطی در ص 10 جلد اولخصائص الکبری (6) و درتفسیر درّ المنثور (7) أوایل سوره بنی اسرائیل نقلاً از ابن عدی و ابن عساکر از أنس بن مالک روایت نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «شب معراج در ساق عرش دیدم نوشته شده است:لا اله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أیّدته بعلیّ

____________________

1- تاریخ، ج2، ص280. 2- کفایة الطالب،ص234.

3- حلیة الولیاء، ج7، ص256. 4- ینابیع المودة، ج2، ص247.

5- بر ساق عرش این کلمات مقدسه نوشته شده که، نیست خدایی مگر ذات ذو الجلال. اللّه که یگانه ای است بلا شریک و محمد بنده و رسول من است که تأیید نمودم او را به علی بن أبی طالبعليه‌السلام .

6- خصائص الکبری، ج1، ص10.

7- در المنثور، ج3، ص199.

۲۸۵

و نیز درینابیع نقلاً ازذخائر العقبی امام الحرم ازسیره ملاّ آورده که رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «در شب معراج که به ملکوت اعلا مرا بردند،نظرت الی ساق الایمن من العرش فرأیت مکتوبا محمّد رسول اللّه أیّدته بعلیّ و نصرته به(1)

و نیز درینابیع (2) حدیث 19 ازکتاب السبعین امام الحرم نقلاً از مناقب فقیه واسطی ابن مغازلی شافعی و میر سید علی همدانی شافعی در مودّة ششم ازمودة القربی (3) دو حدیث و خطیب خوارزمی درمناقب (4) و ابن شیرویه درفردوس (5) و ابن مغازلی شافعی درمناقب (6) همگی از جابر بن عبد اللّه انصاری نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:مکتوب علی باب الجنّه لا اله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه علیّ ولیّ اللّه اخو رسول اللّه قبل ان یخلق السموات و الارض بألفی عام (7) .

حدیث زیبای دیگری به یادم آمد، مقتضی است مورد استفاده قرار گیرد که میر سید علی فقیه شافعی در مودّة هشتم ازمودّة القربی (8) نقل می نماید که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام فرمود:

در چهار محل اسم تو را با اسم خودم توأم دیدم:

1. در شب معراج وقتی به بیت المقدس رسیدم، بر صخره آن یافتم: لا اله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه ایّدته بعلیّ وزیره(9) .

2. به سدرة المنتهی که رسیدم دیدم ثبت شده: انّی انا اللّه لا اله الاّ انا

____________________

1- نظر نمودم به طرف راست ساق عرش، دیدم نوشته شده است: محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسول خداست تأیید و یاری نمودیم او را به وجود علیعليه‌السلام .(ینابیع المودة، ج2، ص237).

2- ینابیع المودة، ج2، ص237.

3- مودة القربی، ص20.

4- مناقب، ص144.

5- فردوس الاخبار، ج4، ص410.

6- مناقب شافعی، ص290.

7- نوشته شده است بر در بهشت لا اله الا اللّه، محمد رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خدا علیعليه‌السلام ولی خدا و برادر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده، پیش از آنکه خلق کند آسمان ها و زمین را به دو هزار سال.

8- لا اله الا اللّه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسول خدا است. تأیید نمودم او را به علیعليه‌السلام وزیر او.

۲۸۶

و حدی و محمّد صفوتی من خلقی أیّدته بعلیّ وزیره و نصرته به(1) .

3. وقتی به عرش رب العالمین رسیدم، دیدم بر قوائم آن نوشته شده است: انی انا اللّه لا اله الاّ انا محمّد حبیبی من خلقی أیّدته بعلیّ وزیره و نصرته به(2) .

4. وقتی به بهشت رسیدم، دیدم بر در بهشت نوشته شده: لا اله الاّ انا محمّد حبیبی من خلقی أیّدته بعلیّ وزیره و نصرته به(3) .

امام ثعلبی در تفسیرکشف البیان و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 23ینابیع المودة (4) نقلاً از حافظ ابو نعیم اصفهانی و محمّد بن جریر درتفسیر (5) خود و ابن عساکر درتاریخ (6) خود از ابن عباس (حبر امت) و ابو هریره آورده اند که آیه 64 سوره 8 (انفال):( هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ ) ،(7) درباره علیعليه‌السلام آمده. آنگاه گویند: رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:رایت مکتوباً علی العرش لا اله الاّ اللّه وحده لا شریک له محمّد عبدی و رسولی ایّدته و نصرته بعلیّ بن أبی طالب (8) .

و نیز امام ثعلبی در تفسیرکشف البیان (9) و شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 24ینابیع از فقیه واسطی ابن مغازلی شافعی ذیل آیه شریفه 307 سوره 2 (بقره):

____________________

1- به درستی که من خدائی هستم که غیر از من خدای یگانه ای نیست. محمد حبیب من است از میان خلق. تأیید و یاری نمودم او را به علیعليه‌السلام وزیر او.

2- به درستی که من خدایی هستم که غیر از من خدایی نیست. محمد حبیب من است از میان خلق تأیید و یاری نمودم او را به علیعليه‌السلام وزیر او.

3- نیست خدایی مگر ذات یگانه من و محمد حبیب من است از میان خلق. تأیید و یاری نمودم او را به علیعليه‌السلام وزیر او.

4- ینابیع المودة، ج1، ص70.

5- تفسیر طبری، ج6، ص279.

6- تاریخ دمشق، ج42، ص360.

7- خدای تعالی است که بنصرت خود و یاری مؤمنان تو را مؤید و منصور گردانید.

8- دیدم بر عرش نوشته شده است نیست، خدایی مگر خدای یگانه ای که شریک ندارد و محمد بنده و رسول من است .تأیید و یاری نمودم او را بعلی بن أبی طالبعليه‌السلام .

9- تفسیر کشف البیان، ج1، ص183.

۲۸۷

( فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ ) (1) . از سعید بن جبیر از ابن عباس آورده اند که گفت: «سؤال کردند از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن کلماتی که آدمعليه‌السلام به آن تلقّی نموده و سبب قبولی توبه اش گردید فرمود:سئله بحقّ محمّد و علیّ و فاطمه و الحسن و الحسین فتاب علیه و غفر له (2)

گمان می کنم برای جواب و رفع اشکال اولی شما، به همین مقدار نقل روایات از کتب اکابر علمای خودتان (علاوه بر تواتر در نزد علمای شیعه) کافی باشد.

و امّا در موضوع نزول وحی و پیغمبری جناب ابو طالب هم باز اشتباه نمودید؛ چه آنکه خود می دانید برای وحی و إلهام مراتبی می باشد (و اینک وقت بیان آن مراتب نمی باشد) که اختصاص به مقام نبوت تنها ندارد؛ زیرا که می توان گفت، وحی در لغت عبارت است از: آگهی پنهان و با سرعت خاصّی که متوجه فردی دون افراد دیگر بوده باشد. چه بسا از بنی آدم و حیوانات که مورد وحی و إلهام غریزی قرار گرفته؛ مانند زنبور عسل و مادر حضرت موسی و دیگران.

مگر زنبور عسل پیغمبر بوده که خداوند به او وحی نموده، به صراحت آیه 68 سوره 16 (نحل) که می فرماید:( وَ أَوْحیٰ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبٰالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّٰا یَعْرِشُونَ ) (3) .

آیا تصور می نمائید نوخابذ (یا به نظر صاحب تیسیر یوخابذ) مادر حضرت موسیعليه‌السلام ، پیغمبر بوده که در آیه 7 سوره 28 (قصص) صریحاً بطریق وحی دو أمر و دو نهی باو می کند و دو خبر و دو بشارت می دهد که:( وَ أَوْحَیْنٰا إِلیٰ أُمِّ مُوسیٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذٰا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاٰ تَخٰافِی وَ لاٰ تَحْزَنِی إِنّٰا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جٰاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ ) (4) .

____________________

1- پس آدم از خدای خود کلماتی آموخت که موجب پذیرفتن او گردید؛ زیرا خدا مهربان و توبه پذیر است.(ینابیع المودة، ج1، ص290، ح6).

2- سؤال نمود خدا را بحق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسینعليهم‌السلام ، پس پذیرفت بر او توبه او را و آمرزید و عفو نمود او را.(ینابیع المودة، ج1، ص290، ح4).

3- خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و سقفهای بلند منزل گیرند.

4- به مادر موسی وحی کردیم که طفلت را شیر ده؛ چون از آسیب فرعونیان بر او ترسان شوی، او را بدریا افکن و هرگز مترس و محزون مباش که ما او را بتو بازآوریم و هم از پیغمبران مرسلش گردانیم.

۲۸۸

علاوه بر این معانی، دستور و أمر پروردگار متعال برای راهنمایی بشر حتماً نباید به طریق وحی باشد (اگر هم باشد مانعی ندارد، چنانچه اشاره شد). بلکه گاهی بندایی راهنمایی می نماید بندگان خود را؛ چنانچه مکرر ظاهر گردیده و در قرآن مجید و سند محکم آسمانی خبر داده از جمله در آیه 24-25-26 سوره 19 (مریم) خبر از راهنمایی به مریم می دهد که:( فَنٰادٰاهٰا مِنْ تَحْتِهٰا أَلاّٰ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیًّا ( 24 ) وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُسٰاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا ( 25 ) فَکُلِی وَ اشْرَبِی وَ قَرِّی عَیْناً فَإِمّٰا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا ) (1) .

پس همان قسمی که به وسیله وحی و یا ندای منادی حیوانی مانند زنبور عسل و انسانی مانند نوخابذ مادر حضرت موسیعليه‌السلام و مریم مادر حضرت عیسیعليه‌السلام را که پیغمبر نبودند، راهنمایی نموده است، جناب ابو طالب را هم برای نام گذاری فرزندش راهنمائی نموده.

و احدی نگفته جناب ابو طالب پیغمبر بوده و یا بر او نزول وحی شد، بلکه به وسیله ندای آسمانی و نزول لوحی که در او دستور نام گذاری طفل جدید الولادة موجود بوده، راهنمایی شده؛ چنانچه اکابر علمای خودتان در کتب معتبره خود ثبت نموده اند.

شیخ : در کجا علمای ما چنین خبری را داده اند؟

داعی : در بسیاری از کتب شما ثبت است و آنچه الحال در نظر دارم.

نزول لوح بر ابو طالب جهت نامگذاری علیعليه‌السلام

میر سید علی همدانی فقیه شافعی در مودّة هشتم ازمودة القربی (2) نقلاً از عباس

____________________

1- (روح القدس با فرزندش عیسی) از زیر درخت او را ندا کرد، غمگین مباش که خدای تو، از زیر قدم تو چشمه آبی جاری کرد. ای مریم، شاخ درخت را حرکت ده تا از آن برای تو رطب تازه فرو ریزد؛ پس از این رطب تناول کن و از این چشمه آب بیاشام و چشم خود به عیسیعليه‌السلام روشن دار و هر کس از مردمان ببینی (باشاره) به او بگو که من برای خدا نذر روزه سکوت کرده ام که با هیچ کس سخن نگویم.

2- مودة القربی، ص25.

۲۸۹

بن عبد المطلب که سلیمان بلخی حنفی هم درینابیع المودة (1) آورده و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در کفایة الطالب(2) به مختصر اختلافی در ألفاظ و کلمات نقل نموده اند که چون علیعليه‌السلام از مادرش فاطمه متولد شد، فاطمه نام پدرش اسد را بر او گذارد. جناب ابو طالب از آن اسم راضی نبود. فرمود: «فاطمه بیا امشب برویم بالای کوه أبو قبیس (بعضی گفتند: فرمود برویم در مسجد الحرام) خدا را بخوانیم، شاید ما را خبر بدهد از اسمی برای این بچه.» چون شب شد، هر دو به کوه ابو قیس (یا مسجد الحرام) رفتند به دعا مشغول شدند. جناب ابو طالب دعای خود را به شعری انشاد نمود و گفت:

یا ربّ هذا (یا ذا) الغسق الدّجی

و القمر (و الفلق) المبتلج المضیّ

بیّن لنا من (عن) امرک الخفیّ (المقضیّ)

ما ذا تری فی اسم ذا الصّبی

لما تسمّی لذاک الصّبی(3)

در آن حین صدایی از طرف آسمان بلند شد. ابو طالب سر بلند نمود، لوحی مانند زبرجد سبز دید که بر او چهار سطر نوشته اند. لوح را بر گرفت و بر سینه خود چسبانید. دید این اشعار ثبت است.

خصّصتما بالولد الزکیّ

و الطاهر المنتخب الرضی

و اسمه من قاهر العلیّ

علیّ اشتقّ من العلیّ(4)

گنجی شافعی درکفایة الطالب نقل نموده که ندائی برخاست و این دو شعر را در جواب ابو طالب گفت:

یا اهل بیت المصطفی النبیّ

خصّصتم بالولد الزکیّ

انّ اسمه من شامخ العلیّ

علیّ اشتقّ من العلیّ(5)

____________________

1- ینابیع المودة، ج2، ص305، ح873.

2- کفایة الطالب، ص406.

3- ای پروردگار، ای صاحب شب ظلمانی و ماه نور دهنده، آشکار کن برای ما از خزانه اسرار غیب خود اسم این نوزاد را (چه بگذاریم).

4- اختصاص دادم شما را به فرزند (نوزاد) پاک و پاکیزه که انتخاب کرده شده و بی نهایت از او راضی هستم. و اسم او از جانب خدای علی، علی گذارده شده که مشتق از علی اعلا می باشد.

5- ای خاندان رسالت و اهل بیت پیغمبر برگزیده، مخصوص گردانیدم شما را به این نوزاد پاک و پاکیزه. به درستی که اسم او در گنجینه اسرار خود علی است که از نام خود که علی است اشتقاق یافته.

۲۹۰

«فسّر ابو طالب سرورا عظیما و خرّ ساجدا للّه تبارک و تعالی»(1) .

آنگاه ده شتر به شکرانه این امر عظیم قربانی نمود و آن لوح را در مسجد الحرام آویختند و بنی هاشم بآن لوح بر قریش افتخار می نمودند و آن لوح بود تا زمان جنگ حجّاج با عبد اللّه زبیر مفقود شد.

(این خبر هم مؤید خبرها و دلائل قبل است که جناب ابو طالب همیشه موحّد بوده، فلذا از خدا تقاضای تعیین اسم می نماید و وقتی چنین فیضی از رحمت پروردگار می بیند، به خاک افتاده و خدا را سجده می نماید. آیا چنین شخصی را که به وصول نعمت تازه، به خاک افتاده و خدا را سجده می کند، می توان مشرک خواند؟ پناه بخدا می بریم از عناد و تعصب جاهلانه!).

نام علی جزء اذان و اقامه نیست

و اما اینکه فرمودید بفتوای فقهاء شیعه نام علیعليه‌السلام وجوباً در اذان و اقامه وارد است، قطعاً عمداً سهو نمودید. خوب بود برای نمونه یک فتوا نشان دهید که نام آن حضرت جزء اذان و اقامه است و حال آنکه به اتفاق تمام فقهای شیعه که در کتب استدلالیه و رسائل عملیه بیان نموده اند، شهادت بر ولایت حضرت امیر المؤمنین علیعليه‌السلام جزء اذان نیست و به قصد جزئیت گفتن در اذان و اقامه حرام است و اگر در وقت نیت، مجموع را قصد کند با اسم آن حضرت علاوه بر آنکه فعل حرام نموده عملش هم باطل است و لکن به قصد تیمن و تبرک بعد از ذکر نام رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نه به قصد جزء بودن، مطلوب و مستحسن است نام علیعليه‌السلام را ببرند؛ چه آنکه خداوند بعد از نام پیغمبر همه جا نام علیعليه‌السلام را برده؛ چنانچه عرض شد، پس آقایان بی جهت هو و جنجال می نمایید.

بس است، برگردیم بر سر مطلب که اگر آقایان محترم با نظر دقت بنگرید، خواهید دید که از جهت نژاد و نسب ثابت است که احدی از صحابه کبار مانند

____________________

1- جناب ابو طالب که موفق بدرک سعادت این اشعار شد، از شدت خوش حالی و سرور بسجده افتاد و حضرت باری تعالی را شکرگزار گردید.

۲۹۱

امیر المؤمنین علیعليه‌السلام نبوده است.

در زهد و تقوای علیعليه‌السلام

و اما موضوع ثانی که زهد و ورع و تقوی باشد، خصیصه ایست برای آن حضرت که احدی نتواند در عالم با او برابری نماید. چون به اجماع امت از دوست و دشمن بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ازهد و اورع و اتقای از امیر المؤمنینعليه‌السلام دیده نشده؛ چنانچه ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (1) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول نقل می نمایند از عمر بن عبد العزیز اموی معروف که در تزهّد سرآمد اهل زمان خود بوده که گفت:ما علمنا احدا کان فی هذه الامّه بعد النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ازهد من علیّ بن أبی طالب عليه‌السلام (2) .

ملاّ علی قوشچی با تمام تعصّبی که دارد، در غالب مندرجات کتابش گوید: «عقول عقلا درباره علیعليه‌السلام مبهوت است؛ زیرا که قلم کشید بر گذشتگان و آیندگان.» و درشرح تجرید گوید: «شنیدن حالات علیعليه‌السلام و وضع زندگانی او آدمی را مات و متحیر گرداند.»

خبر عبد الله رافع

از جمله عبد اللّه رافع نقل می نماید که گفت:

روزی رفتم بخانه امیر المؤمنینعليه‌السلام ؛ وقت افطار بود. کیسه سر بمهری برای آن حضرت آوردند. وقتی بازنمود، دیدم در میان کیسه آرد پرسبوسی است که پوستهای آن را نگرفته بودند. سه کف از آن در دهان مبارک ریخت و جرعه آبی در بالای آن نوشید و شکر خدا نمود. عرض کردم: «یا ابا الحسن چرا سر أنبان را مهر نموده ای؟» فرمود: برای آنکه حسنینعليهما‌السلام به من مهربانند، مبادا روغن زیت یا شیرینی در او داخل نمایند و نفس علیعليه‌السلام از خوردنش

____________________

1- شرح نهج الباغة، ج1، ص26، اختلاف در الفاظ.

2- ما نمی دانیم در این امت احدی را بعد از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که زاهدتر باشد از علی بن أبی طالبعليه‌السلام .(مناقب خوارزمی، ص117، ح128).

۲۹۲

لذت ببرد.

(بدیهی است استرسال نفس در لذایذ مباحه دنیویه رفته رفته موجب طغیان و سرکشی می شود و آدمی را از یاد خدا بازمی دارد).

به همین جهت علیعليه‌السلام جلو نفس را از خوردن اغذیه لذیذه می گرفت تا مغلوب نفس نگردد.

خبر سوید بن غفله

و سلیمان بلخی در باب 51ینابیع (1) این خبر را از احنف بن قیس نقل نموده و نیز شیخ درینابیع المودة و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (2) و خطیب خوارزمی درمناقب (3) و طبری درتاریخ (4) خود از سوید بن غفله نقل نموده اند که گفت:

روزی خدمت امیر المؤمنین مشرف شدم. دیدم ظرف شیر ترشیده ای که بوی ترشیدگی او بمشام من میر سید در مقابل آن حضرت گذارده و قرص نان جو خشکیده پرسبوسی در دست مبارکش است و بقدری آن نان خشک بود که شکسته نمی شد؛ حضرت با زانوی مبارک آن را می شکست و در همان شیر ترشیده نرم می کرد و میل می فرمود. به من هم تعارف کرد، عرض کردم روزه هستم. فرمود: «شنیدم از حبیبم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که هر کس روزه باشد و میل بطعامی کند و برای خدا نخورد خداوند از طعامهای بهشتی به او بخوراند.»

سوید گوید:

دلم بحال علیعليه‌السلام سوخت. فضّه خادمه آن حضرت، نزدیک من بود، گفتم: «از خدا نمی ترسی که سبوس جو را نمی گیری و نان می پزی!» گفت: «به خدا قسم! خودش امر فرمود سبوسش را نگیرم.»

حضرت فرمود: «به فضّه چه می گفتی؟» عرض کردم: «به او گفتم چرا سبوس آرد را نمی گیرد؟» فرمود: «پدر و مادرم فدای رسول اللّه باد که

____________________

1- ینابیع المودة، ج2، ص447، ح16.

2- مطالب السؤول، ص146.

3- مناقب خوارزمی، ص118، ح130.

4- تاریخ طبری، ج12، ص155.

۲۹۳

سبوس طعامش را نمی گرفت و از نان گندم سه روز سیر نخورد تا از دنیا رفت (یعنی من تأسّی برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمودم).»

حلوا نخوردن علیعليه‌السلام

موفق بن احمد خوارزمی(1) و ابن مغازلی فقیه شافعی درمناقب خود نقل می نمایند که روزی در دوره خلافت ظاهری، برای علیعليه‌السلام حلوای شیرینی آوردند؛ با انگشت مبارک قدری از آن حلوا برداشت و بو نمود. فرمود: «چه رنگ زیبا و چه بوی خوبی دارد ولی علی از طعم او خبر ندارد» (کنایه از آنکه تا بحال حلوا نخورده ام). عرض کردند: «یا علی، مگر حلوا بر شما حرام است؟» فرمودند: «حلال خدا حرام نمی شود، ولی چگونه راضی شوم که شکم خود را سیر نمایم در حالتی که اطراف مملکت شکمهای گرسنه باشند.»

أتیت بطنانا و حول الحجاز بطون غرثی و اکباد حرّاء و کیف ارضی بانّ اسمی امیر المؤمنین و لا اشارکهم فی خشونه العسر و شدائد الضرّ و البلوی(1) .

و نیز خوارزمی از عدیّ بن ثابت نقل می کند که روزی جهت آن حضرت فالوده آوردند. جلو نفس را گرفت و میل نفرمود.

اینها نمونه ای از طرز خوراک آن حضرت بود؛ گاهی سرکه و گاهی نمک و گاهی قدری سبزی و گاهی شیر با نان جو خشکیده میل می نمود و هیچ گاه دو نوع خورشت در یک سفره نمی گذارد!

در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجری که بدست عبد الرّحمن بن ملجم مرادی ضربت شهادت خورد، افطار را میهمان دخترش ام کلثوم بود. در سر سفره برای آن حضرت نان و شیر و نمک گذارده بودند. با کمال

____________________

1- مناقب (خوارزمی)، ص119، ح131.

2- من با شکم سیر بخوابم و حال آنکه در اطراف حجاز شکمهای گرسنه و جگرهای گداخته باشد. چگونه من راضی باشم که اسم من امیر المؤمنین باشد ولی در بلایا و شداید و سختیها شریک مؤمنین نباشم.

۲۹۴

علاقه ای که بدخترش ام کلثوم داشت متغیر شد فرمود: «ندیده بودم دختری بپدرش جفا کند مانند تو ام کلثوم!» عرض کرد: «بابا چه جفایی کرده ام؟» فرمود: «کدام وقت دیده ای که بابای تو در یک سفره دو نوع خورشت بگذارد.» امر فرمود شیر را که لذیذتر بود برداشتند چند لقمه نان با نمک میل نمود، آنگاه فرمود:فی حلال الدنیا حساب و فی حرامها عذاب و عقاب (1) .

در لباس و پوشش علیعليه‌السلام

و اما لباس و پوشش آن حضرت بسیار ساده و بی قیمت بوده که ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (2) و ابن مغازلی فقیه شافعی درمناقب (3) و امام احمد بن حنبل درمسند (4) و سط ابن جوزی درتذکره (5) و دیگران از علمای خودتان نوشته اند:و کان علیه ازار غلیظ اشتراه بخمسه دراهم (6) . تا آنجا که ممکن بود، لباس را وصله می نمود؛ وصله ها غالباً از پوست و یا از لیف درخت خرما بود و کفش آن حضرت از لیف خرما بود و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (7) و سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودّة (8) و ابن ابی الحدید معتزلی درشرح نهج البلاغه نوشته اند که حضرت علیعليه‌السلام آن قدر وصله به لباس زده بود که پسر عمش عبد اللّه بن عباس در دوره خلافت و ریاست ظاهری آن حضرت دلتنگ شد. حضرت فرمودند:لقد رقعت مرقعه حتّی استحییت من راقعها ما لعلیّ من زینه الدنیا کیف نفرح بلذه تفنی و نعیم لا یبقی (9) .

دیگری ایراد گرفت بآن حضرت که چرا در حین خلافت و ریاست، شما

____________________

1- در حلال دنیا حساب و در حرام آن عذاب و عقاب می باشد.

2- شرح نهج البلاغة، ج18، ص262. 3- مناقب، ص68.

4- مسند احمد، ج1، ص159. 5- تذکرة الخواص، ص26.

6- لباس آن حضرت از پارچه درشت بود که پنج درهم خریداری نموده بود.

7- مطالب السؤول، ص180. 8- ینابیع المودة، ج1، ص447.

9- آن قدر وصله روی وصله زدم که از وصله زننده خجالت می کشم. علی را با زینت دنیا چه کار؟ چگونه خوش حال شوم بلذتی که فانی می شود و نعمتی که بقا ندارد؟ (شرح نهج البلاغة، ج9، ص223).

۲۹۵

جامه وصله دار می پوشید که مورد اهانت اعادی قرار گیرید. حضرت فرمودند: «این جامه ای است که دل را خاشع می گرداند و کبر را از انسان دور می نماید و مؤمن بآن اقتدا می کند.»

و نیز محمد بن طلحه درمطالب السؤول (1) و خوارزمی درمناقب (2) و ابن اثیر درکامل (3) و سلیمان بلخی درینابیع المودّة (4) آورده اند که لباس علیعليه‌السلام و غلامش یکسان بوده، هر جامه ای که می خرید، دو ثوب و یک شکل و یک قیمت بود؛ یکی را خود می پوشید و دیگری را بغلام خود قنبر می داد.

اینها بود مختصری از وضع خوراک و پوشاک علیعليه‌السلام که علمای خودتان هم ثبت نموده اند و داعی باقتضای وقت مجلس، به اختصار کوشیدم والا شرح حالات آن حضرت محیّر العقول می باشد. آن حضرت نان جو خشکیده می خورد، ولی نان گندم و شکر و عسل و خرما به فقرا و یتیمان و بینوایان می خورانید. خود لباس وصله دار می پوشید، ولی لباس های زیبا به یتیمان و بیوه زنان می پوشانید.

گفتار ضرار با معاویه

بس است در اثبات زهد و تقوی و بی اعتنائی آن حضرت به دنیا! کلامی را که احدی بر او سبقت در آن کلام نگرفته، در خطاب بدنیای دنی که اکابر علمای خودتان مانند ابن ابی الحدید درشرح نهج (5) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درحلیه الاولیاء (6) و شیخ عبد اللّه بن عامر شبراوی شافعی درکتاب الاتحاف بحبّ الاشراف (7) و محمد بن طلحه در مطالب السؤول(8) و نور الدین بن صباغ مالکی در

____________________

1- مطالب السؤول، ص155.

2- مناقب خوارزمی، ص120، ح134.

3- تاریخ کامل، ج3، ص401.

4- ینابیع المودة، ج1، ص445.

5- شرح نهج البلاغة، ج18، ص330.

6- حلیة الولیاء، ج1، ص85.

7- الاتحاف بحب الاشراف، ص25.

8- مطالب السؤول، ج1، ص180.

۲۹۶

فصول المهمّه (1) و شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع (2) و سبط ابن جوزی درتذکرة خواص الامه (3) آخر باب 5 و دیگران از علما و مورخین شما نقل نموده اند، مذاکرات معاویه -علیه الهاویه- را با ضرار بن ضمره که مفصّل است در آخر گفتارش ضرار در وصف علی در حضور معاویه گفت:

لقد رایته فی بعض مواقفه و قد ارخی اللیل سدوله و غارت نجومه قابضا علی لحیته یتململ تململ السلیم و یبکی بکاء الحزین و یقول یا دنیا غرّی غیری ابی تعرضت ام الیّ تشوّقت هیهات هیهات طبّقتک ثلاثا لا رجعه فیها فعمرک قصیر و خطرک کبیر و عیشک حقیر آه من فلّه الزاد و بعد السفر و وحشه الطریق فبکی معاویه و قال رحم اللّه ابا الحسن لقد کان و اللّه کذلک(4) .

در جای دیگر همین معاویه گفته است:

عقمت النساء ان تلدن مثل علیّ بن أبی طالبعليه‌السلام (2) .

بشارت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زهد را به علیعليه‌السلام

زهد امیر المؤمنینعليه‌السلام از افاضات فیض ربانی است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او بشارت داده؛ چنانچه محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 46کفایت الطالب مسنداً خبری از عمار یاسر نقل می نماید که گفت شنیدم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که به علیعليه‌السلام فرمود:

____________________

1- فصول المهمه، ج1، ص599.

2- ینابیع المودة، ج1، ص438.

3- تذکرة الخواص، ص70.

4- در شب تاری علیعليه‌السلام را دیدم محاسنش را به دست گرفته، مثل مار گزیده بخود می پیچید و با حالت حزنی می گریست و می گفت: «ای دنیا، غیر مرا مغرور نما و فریب ده که من فریب تو را نمی خورم. چقدر دور است؛ من تو را سه طلاق دادم. دیگر امید بازگشتی به تو نیست، برای آنکه عمر تو کوتاه است و خطر تو بسیار بزرگ و عیش تو بسیار کم، آه از کمی زاد و دوری سفر و وحشت راه!» معاویه (با آن قساوت قلب و عداوتی که با آن حضرت داشت، بعد از شنیدن کلمات ضرار در شرح حال علیعليه‌السلام ) بی اختیار گریه کرد و گفت: «خدا رحمت کند ابو الحسن را (کنیه علیعليه‌السلام بود) هرآینه بتحقیق و اللّه همین قسم بود!»

5- عقیمند زنان عالم بزایند مثل علی بن أبی طالبعليه‌السلام .

۲۹۷

انّ اللّه قد زیّنک بزینه لم یتزین العباد بزینه احبّ الی اللّه منها الزهد فی الدنیا و جعلک لا تنال من الدنیا شیئا و لا تنال الدنیا منک شیئا و وهب لک حبّ المساکین فرضوا بک اماما و رضیت بهم اتباعا فطوبی لمن احبّک و صدّق فیک و ویل لمن ابغضک و کذّب علیک فامّا الذین احبّوک و صدّقوا فیک جیرانک فی دارک و رفقاؤک فی قصرک و امّا الذین ابغضوک و کذّبوا علیک فحقّ علی اللّه ان یوقّفهم موقف الکذّابین یوم القیمه(1) .

آن قدر در زهد و ورع و تقوی قوی بود که دوست و دشمن او را امام المتقین نامیدند و لقب امام المتقین را فقط مردم به آن حضرت ندادند، بلکه اول کسی که علیعليه‌السلام را باین لقب خواند و مکرر با این لقب آن حضرت را به جامعه معرفی نمود، شخص شخیص خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود که چون وقت ضیق است، مجال اخبار مفصّله نیست، فقط برای نمونه بنقل چند خبر اکتفا می کنم.

خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیعليه‌السلام را امام المتقین خواندند

ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (2) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درحلیة الاولیاء (3) و میر سید علی همدانی درمودة القربی و محمّد بن یوسف گنجی شافعی در باب54 کفایة الطالب (4) از انس بن مالک روایت می نمایند که گفت:

____________________

1- به درستی که خداوند تو را در اثر زهد در دنیا به زینتی آرایش کرده است که هیچ فردی از بندگان به آن نوع زینت نشده؛ زیرا که هیچ چیز در دنیا محبوب تر از زهد در نظر حق تعالی نیست؛ نه تو از لذائذ دنیوی بهره بردی و نه دنیا توانست تو را استخدام نماید و خداوند تو را موفق بدوستی نیازمندان نموده که معتقد و راضی بامامت تو شدند و راضی شدم من از ایشان که از امامت تو پیروی نمودند خوشا به حال کسانی که تو را دوست داشته و تصدیق از تو نموده اند و وای بر حال دشمنان و تکذیب کنندگان تو! آنان که تو را دوست داشتند و تصدیق کردند، در بهشت همسایه های تو هستند و مصاحب تو می باشند در کاخ با عظمت و شکوه تو؛ آنان که تو را دشمن داشتند و یا تکذیب نمودند، بر خدا لازم است که آن فرقه ها را در محل دروغگویان روز قیامت بکیفر رساند.(کفایة الطالب، ص192)

2- شرح نهج البلاغة، ج1، ص116.

3- حلیة الاولیاء، ج1، ص63.

4- کفایة الطالب، ص186.

۲۹۸

روزی رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من فرمودند:«یا انس، آب وضو برای من بیاور.» پس برخاستم آب وضو آوردم. پس از وضو گرفتن، دو رکعت نماز به جای آورد. آنگاه به من فرمود: یا انس اوّل من یدخل من هذا الباب هو امام المتّقین و سیّد المسلمین و یعسوب المؤمنین و خاتم الوصیین و قائد الغرّ المحجلین.

اول کسی که از این در وارد می شود، او امام اهل تقوی و سید و سرور مسلمانان و یعسوب مؤمنان (یعنی پادشاه ایشان همچنان که بزرگ و پادشاه زنبور عسل را یعسوب می گویند) و خاتم اوصیاء و کشاننده رو و دست و پا سفیدان است بسوی بهشت.

انس گوید:

من در دل گفتم خدایا این تازه وارد را مردی از انصار قرار بده ولی دعای خود را پنهان کردم. ناگاه دیدم علیعليه‌السلام از درب در آمد. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: کیست؟ عرض کردم: علی بن أبی طالبعليه‌السلام است. پس حضرت با حالتی شاد و خندان برخاست، علیعليه‌السلام را استقبال کرد و دست در گردن او نمود عرق رویش را پاک کرد. علیعليه‌السلام عرض کرد: یا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امروز نسبت بمن کاری می کنی که پیشتر نمی کردی؟ حضرت فرمودند: چرا نکنم و حال آنکه تو از جانب من رسالت مرا بخلق خواهی رسانید و صدای مرا بایشان خواهی شنوانید و بیان خواهی کرد از برای ایشان آنچه را اختلاف کنند بعد از من.

و نیز ابن ابی الحدید درشرح نهج (1) و حافظ ابو نعیم درحلیه (2) نقل می نمایند که روزی علیعليه‌السلام وارد شد بر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت فرمودند:مرحبا بسیّد المسلمین و امام المتّقین . آنگاه فرمودند: «چگونه است شکر تو بر این نعمت؟» عرض کرد: «حمد می کنم خدا را بر آنچه به من داده و از او می خواهم که توفیق شکر بمن عطا نماید و زیاد گرداند بر من آنچه را به من انعام فرموده.»

و محمّد بن طلحه شافعی در آخر فصل چهارم از باب 1مطالب السؤول (3) همین

____________________

1- شرح نهج البلاغة، ج9، ص116.

2- حلیة الاولیاء، ج1، ص66.

3- مطالب السؤول، ج1، ص70.

۲۹۹

حدیث را نقل می کند و به همین دلیل امامت بر اهل تقوی اثبات می نماید برتری آن حضرت را بر اهل تقوا.

و حاکم درمستدرک (1) و بخاری(2) و مسلم(3) درصحیحین خود نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «سه چیز درباره علیعليه‌السلام به من وحی شده که: انّه سیّد المسلمین و امام المتّقین و قائد الغرّ المحجّلین(4)

و محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب 45کفایت الطالب (5) مسنداً از عبد اللّه بن اسعد بن زراره نقل نموده که گفت: رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

شب معراج که مرا به آسمان بردند، وارد قصری نمودند از لؤلؤ، فرش او از طلای درخشنده بود. فاوحی الیّ و امرنی فی علیّ بثلاث خصال بانّه سیّد المسلمین و امام المتّقین و قائد الغر المحجّلین(6) .

و امام احمد بن حنبل درمسند (7) نقل می نماید که روزی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به علیعليه‌السلام خطاب نمود:یا علیّ النظر علی وجهک عبادة، انّک امام المتّقین و سیّد المؤمنین، من احبّک فقد احبّنی و من احبّنی فقد احبّ اللّه و من ابغضک فقد ابغضنی و من ابغضنی فقد ابغض اللّه (8) .

بدیهی است مردم پست و بی فکر و متملق و گاهی اشخاص بی ملاحظه،

____________________

1- مستدرک، ج3، ص138.

2- صحیح بخاری، ج3، ص138.

3- صحیح مسلم، ج3، ص126.

4-به درستی که علی عليه‌السلام سید و آقای مسلمانان و پیشوای اهل تقوای و کشاننده رو و دست سفیدان است (بسوی بهشت) .

5- کفایة الطالب، ص190.

6- وحی نمود بسوی من و امر نمود مرا در علیعليه‌السلام به سه خصلت که او سید و آقای مسلمانان و پیشوای اهل تقوی و کشاننده رو و دست و پا سفیدان است (بسوی بهشت).

7- مسند احمد، ج1، ص77-146 با اختلاف الفاظ.

8- یا علیعليه‌السلام ! نظر کردن بر روی تو عبادت است. بدرستی که تویی امام و پیشوای اهل تقوا؛ سید و آقای مؤمنان؛ کسی که ترا دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته و کسی که ترا دشمن بدارد، مرا دشمن داشته و کسی که مرا دشمن بدارد، خدا را دشمن داشته است.

۳۰۰