شب های پیشاور جلد ۲

شب های پیشاور7%

شب های پیشاور نویسنده:
محقق: مؤسسه جهانى سبطين عليهما السلام
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
گروه: مناظره ها و رديه ها
صفحات: 520

جلد ۱ جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 520 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 388459 / دانلود: 5566
اندازه اندازه اندازه
شب های پیشاور

شب های پیشاور جلد ۲

نویسنده:
ناشرین: انتشارات مؤسسه سبطین علهیما السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

قرن ها وقوع یافته و اکابر علمای خودتان خبرها را نقل نموده و تصدیق به آن معانی نموده اند، اشاره نمایم، صبح طالع می گردد؛ در حالتی که به عشری از اعشار نقل حقایق نرسیده ایم، بیش از این مزاحم نمی شوم. «در خانه اگر کس است یک حرف بس است.»

برای نمونه و روشن شدن اذهان، گمان می کنم کافی باشد که آقایان بدانند آنچه ما می گوییم با دلیل و برهان می باشد.

از جمله روزهایی که پرده از علم آن حضرت برداشته شد و امت فهمیدند که آن حضرت عالم به مغیبات است، مثل فردا روزی بود که بنا بر بعض اخبار صحیحه و مشهوره، روز ولادت با سعادت ریحانه رسول اللّه ابا عبد اللّه الحسین -ارواحنا فداه- بوده است.

خبر ولادت امام حسینعليه‌السلام و تهنیت ملائکه و امت به رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

انّ الناس دخلوا علی النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و هیّنوه بمولوده الحسین عليه‌السلام ؛ مردم داخل می شدند برسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تهنیت می گفتند آن حضرت را به مولود حضرت حسینعليه‌السلام . شخصی از میان جمعیت عرض کرد:

بابی انت و امّی یا رسول اللّه؛ پدر و مادرم فدای تو باد یا رسول اللّه! امروز از علی امر عجیبی مشاهده کردیم.

فرمود: «چه دیدید؟» عرض کرد:

چون ما برای تهنیت آمدیم، ما را از ورود بر شما منع نمود، به عذر اینکه ۱۲۰ هزار ملک از آسمان جهت تبریک و تهنیت نازل شده اند و حضور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشند. ما تعجب نمودیم که علیعليه‌السلام از کجا شماره نمود و چگونه خبر دار شد. آیا شما به او خبر دادید؟

حضرت تبسمی نمود و به علی فرمود: «از کجا دانستی آن قدر ملک در نزد من آمده اند؟» عرض کرد:

بابی انت و امّی! ملائکه ای که بر شما نازل و سلام می نمودند، هر یک به لغتی با شما حرف می زدند. من شماره کردم دیدم ۱۲۰ هزار لغت با شما حرف

۴۴۱

زدند، فهمیدم ۱۲۰ هزار ملک خدمت شما آمده اند.

حضرت فرمودند:زادک اللّه علما و حلما یا ابا الحسن ؛ خداوند علم و حلم تو را زیاد کند یا ابا الحسن (کنیه علیعليه‌السلام بود).

آنگاه رو به امت نموده فرمود:

انا مدینه العلم و علیّ بابها ما لله نبأ اعظم منه و ما لله آیة اکبر منه هو امام البریّة و خیر الخلیفة امین الله و خازن علم الله و هو الراسخ فی العلم و هو اهل الذکر الّذی قال الله تعالی( فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ ) . انا خزانة العلم و علیّ مفتاحها فمن اراد الخزانة فلیأت المفتاح(۱) .

قضاوت منصفانه

آقایان محترم! اگر انصاف دهید و قدری از عادت خارج شوید و قضاوت عادلانه نمایید، بدون اراده روی فطرت پاک قلبتان تصدیق می نماید که چنین شخصیت بزرگی که جامع جمیع علوم انبیاء و اسرار غیوب و مرآت کامل رسل و واجد جمیع صفات حمیده و اخلاق پسندیده و صاحب مقام عدالت و تقوی و عصمت بوده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم امر فرموده، به در خانه او بروید و اطاعت او را اطاعت خود و مخالفتش را هم مخالفت خود قرار داده و از حیث زهد و ورع و تقوی و نژاد برجسته خلق و اعلای از همه بوده، به قسمی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را امام المتقین و سید المسلمین خوانده که به بعض از آن اخبار در لیالی ماضیه اشاره نمودیم. اولی و احق به مقام خلافت و امامت بوده است از سایر صحابه، و لو صحابه هم هر یک دارای فضایلی بوده اند، ولی صحبت ما در افضل و اکمل است که اولویّت و حق تقدم بر دیگران دارد، اگر شما در میان تمام صحابه و اقارب رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فردی را معرفی نمودید که به فضایل و کمالات و صفات ظاهر و باطن

____________________

۱- من شهر علم هستم و علیعليه‌السلام دروازه او است؛ نیست برای خدا خبری و آیتی بزرگتر از علیعليه‌السلام ؛ اوست امام خلق و بهترین مردم؛ امین خدا و نگهدار علم او؛ اوست اهل ذکری که خدا فرموده: سؤال کنید از اهل ذکر، اگر شما علم ندارید. من خزانه علم هستم و علی کلید آن خزانه است. هر کس خزانه را می خواهد پس باید کلید را بیابد. (مناقب ابن ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۳۱؛ بحار الانوار، ج۴۰، ص۱۷۱، مدینة المعاجز، ج۲، ص۱۲۳).

۴۴۲

برابری با آن حضرت نماید، ما تسلیم می شویم؛ و اگر همچو فردی را نتوانستید معرفی نمایید (زیرا همچو فرد شاخصی جز آن حضرت در میان صحابه وجود نداشته) حقاً باید تسلیم حقیقت شوید و چشم از خلق پوشیده و با حق پیوند نمایید.

(دست های خود را بسوی آسمان برداشته عرض کردم:) خدایا تو را شاهد و گواه می گیرم ادای حق نمودم و وظیفه دینی را بدون حب و بغض انجام دادم و دفاع از حریم تشیّع نمودم و حقیقت را در مقابل تهمت های دشمنان ظاهر ساختم. عوض و پشتیبانی را از خودت می خواهم و بس!

بیانات نواب در قبول تشیع

نوّاب : قبله صاحب! ده شب است که در حاشیه این مجلس ذکر استضائه از انوار مقدسه و استفاده از مبانی علمیه و مبادی عالیه نموده و دلایل طرفین را استماع نمودیم. چند نفر هستیم که تمام شب ها با عشق تمام در مجلس حاضر و همه روزه در اطراف گفتارهای شبانه صحبت ها نموده و مطالب را حلاّجی کامل نمودیم. شکر می کنم خدای واحد را که اسباب هدایت ما را به وسیله شما فراهم آورده و مستبصر به حق شدیم و دلایل نشنیده شنیدیم. کاملاً صد در صد بر ما ثابت و محقق آمد که طریق شیعه امامیه اثناعشریهعليهم‌السلام مذهب حق و طریقه حقیقت است، بر خلاف تبلیغات سوء مخالفین که آنها را به ما مشرک و غالی و رافضی و منحرف از حق معرفی نمودند، بر ما معلوم آمد که دین حقیقی اسلام را آنها دارا هستند، نه ما عده حاضر.

بلکه بسیاری از مردمان ساده بی غرض که در پی حق و حقیقت اند مانند ما در این شهر از خواندن روزنامه ها و مجلات و پی بردن به دلایل طرفین مستبصر بحق شده اند. منتها بعضیها توانایی تظاهر ندارند، به واسطه اشتغال آنها در مجامع عمومی و مشاغل خصوصی و اختلاط با مخالفین، ولی در نزد ما محرمانه اظهار تشیّع نموده اند؛ چون شما راه ابهامی باقی نگذاردید و با بیان ساده نزدیک به فهم همه ما، کشف حقایق نمودید. ولی ما عدّه حاضر، چون از کسی باک نداریم، با قوت قلب آماده تظاهر هستیم. چند شب است که می خواهیم پرده را برداشته و خود را

۴۴۳

معرفی نماییم، فرصت بدست نیامده و از حسن اتفاق هر شب بر بصیرت ما افزوده و دلایل محکم تری شنیده و بر عقیده خود راسخ و ثابت تر شدیم.

برای آن که وقت از دست نرود اجازه دهید پرده را برداشته أقاریر ما را بشنوید و بما افتخار دهید و نام ما را در دفتر شیعیان مولای عالمیان امیر المؤمنین علی و ائمه هدایت اثنا عشرعليهم‌السلام ثبت و ضبط نمایید و بجامعه شیعیان هم اعلام فرمائید که ما را به برادری خود بپذیرند و در روز قیامت در محکمه عدل الهی و حضور جدّ بزرگوارتان هم شهادت بدهید که ما از روی علم و یقین ایمان به ولایت أئمه اثنا عشرعليهم‌السلام و اوصیا و خلفای رسول خدا دستور آورده ایم.

داعی : بسی خرسندم که می بینم افراد برجسته ای با دیده بصیرت و گوش حقیقت توجه به حقایق نموده حق را به روشنایی نور عقل به دست آورده، به راه راست و صراط مستقیم وارد شدند؛ همان صراطی که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دستور داده؛ چنانچه اکابر علمای سنت و جماعت از قبیل امام احمد بن حنبل درمسند (۱) و ابن ابی الحدید درشرح نهج (۲) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (۳) و ابن مغازلی درفضایل و خوارزمی درمناقب (۴) و سلیمان حنفی درینابیع المودة (۵) و دیگران نقل نموده اند که آن حضرت فرمود:صراط علیّ عليه‌السلام حقّ نمسکه ؛ یعنی راه علیعليه‌السلام حق است؛ می چسبیم او را.

امیدوارم سایر برادران اسلامی ما هم از عادت و تعصّب خارج گردیده و پرده استتار از مقابل دیدگانشان برداشته، حق و حقیقت بر آنها آشکار گردد.

نواب : قبله صاحب! با تشکر از مراحم و الطافتان که با روی باز و حسن اخلاق جواب مستدعیات ما را دادید، اینک مختصر اشکالی در گوشه دل ما است؛ تمنا داریم آن را هم حل نمایید که باعث مسرت و امتنان و روشنائی دیدگان برادران ما و استحکام عقیده و ایمان ما گردد.

____________________

۱- مسند احمد، ج۳، ص۳۲۶.

۲- شرح نهج البلاغة، ج۲، ص۲۷۹.

۳- مطالب السؤول، ج۱، ص۱۱۸.

۴- مناقب خوارزمی، ص۱۰۴، ح۱۰۷.

۵- ینابیع المودة، ج۱، ص۱۷۳.

۴۴۴

داعی : خواهش می کنم بفرمایید اشکال در چه چیز است تا جواب آن را عرض نمایم؟

نواب : اشکال ما راجع به امامت أئمه اثنا عشرعليهم‌السلام و اسامی آنها می باشد؛ چون در این شبها آنچه مورد بحث قرار گرفته، شخصیت امیر المؤمنین علیعليه‌السلام بود. متمنی است برای ما شرح دهید که:

اولاً در قرآن کریم آیه ای هست که ما را دلالت به امامت أئمه اثنی عشرعليهم‌السلام بنماید یا خیر؟

ثانیاً در کتابهای ما اسامی دوازده امام شیعیان ثبت شده یا خیر؟ چنانچه هست برای اطمینان قلب ما بیان فرمائید.

داعی : فرمایش شما بسیار به جا و سؤال بموقع نمودید و جواب آن هم حاضر است، ولی چون وقت تنگ و نزدیک سحر است و جواب این سؤال هم ممکن است قدری طول بکشد، چنانچه موافقت فرمایید یا فردا شب تشریف می آورید و جواب عرض می نمایم یا فردا صبح بعرض جواب مبادرت ورزم.

چون فردا روز عید سعید میلاد سعادت بنیاد ریحانه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت امام ابا عبد اللّه الحسینعليه‌السلام است، از طرف برادران قزلباش ما جشن مفصلی از صبح تا ظهر در امام باره (حسینیه) رسالدار برقرار است، ممکن است در آنجا به عنوان عیدی این جواب را عرض نموده، و حل اشکال نمایم -ان شاء اللّه تعالی.

نواب : با کمال افتخار موافقیم و بیش از این مزاحم وقت شما نمی شویم. پس الحال اجازه فرمایید آقایان محترمی را که از انوار مضیئه این مجلس نورانی استضائه نموده اند، به حضور مبارک معرفی نمایم.

داعی : با یک عالم میل و مسرّت آماده ایم که آقایان عزیز را در آغوش مهر و محبت بپذیریم.

تشیّع اختیار نمودن شش نفر اهل تسنن

نواب : آقایانی که افتخار دارند امشب در تحت لوایلا اله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه اقرار به خلافت و امامت علی و یازده نفر امامان از فرزندان آن حضرت بنمایند.

۱. حقیر مخلص شماعبد القیّوم ؛ ۲.سید احمد علی شاه ؛ ۳.غلام امامین

۴۴۵

(از تجار محترم) ۴.غلام حیدر خان (از اعیان سرحدی) ۵.عبد الاحد خان (از تجار محترم پنجاب)۶.عبد الصمد خان (از رجال و ملاکین معروف).

(آقایان رو به داعی آمدند، داعی هم از جا برخاسته، تمام اهل مجلس همه برخاستند هر یک را در آغوش محبت گرفته، بوسیدم. بعد تمام اهل مجلس با آنها معانقه نمودند. چون دیدم برادران اهل تسنن خیلی گرفته شدند، برای دل جویی آنها گفتم: شب عید است؛ مطابق دستورات اسلامی، مسلمین بایستی با یکدیگر مصافحه و معانقه نمایند که موجب ثواب فراوان است، فلذا خوب است همگی با هم مصافحه و معانقه نماییم. اول دست بگردن جناب حافظ و شیخ عبد السّلام و بعد با سایرین معانقه نموده و پیشانی همگی را بوسیده، آنگاه شربت و شیرینی مفصلی بمجلس آوردند و با صحبت های شیرین مجلس را مسرتی تازه دادیم و کدورتهای ظاهری را که در وجنات آنها بود، بر طرف نمودیم).

حافظ : صاحب! ما از دیدار شما در این شبها بهره کافی بردیم که تا آخر عمر لذایذ آن فراموش شدنی نیست. مخصوصاً بر شخص بنده منت بزرگی دارید جد بزرگوارتان به شما عوض بدهد؛ زیرا کشف حقایق بسیاری نمودید. چنانچه شب های قبل هم عرض شد که حقیر را بیدار نمودید، قطعاً من آن آدم شب اول نیستم، یعنی هر انسان عاقل منصفی که دلایل خالی از شائبه شما را بشنود، قطعاً بیدار و هشیار می شود؛ مانند این بنده حقیر که امیدوارم به طریقه ولایت عترت و اهل بیت رسالتعليهم‌السلام از این عالم بروم و در مقابل رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سفید روی باشم.

خیلی مایل بودم که مدت بیشتری با شما مأنوس باشم، ولی چون وقت ما تنگ گردیده و کارهای شخصی بسیار داریم، ما به خیال دو روزه آمدیم تصادفا خیلی طولانی شده، امشب را با اجازه آقایان لیلة الوداع قرار می دهیم که فردا شب با ریل (راه آهن) حرکت نماییم و از شما دعوت می کنیم که به محل ما تشریف فرما شوید تا از محضرتان بهره های خصوصی برداریم.

داعی : آقایان تصدیق فرمایید از شب اول که بزیارتتان نائل آمدم الی الحال با وداد و صمیمیت بدون عناد و تعصب، سرگرم مهر و محبت بودم و به آقایان انس و علاقه مخصوصی پیدا نمودم. هیچ گاه از طرف داعی مانعی برای حرکت آقایان نبوده، ولی الحال که می شنوم آقایان خیال حرکت دارید تأثیر عجیبی در خود

۴۴۶

مشاهده می نمایم.

یکی از عرفای شامخین گوید: «من با انس و وصال (بر خلاف عموم) مخالفم، برای آنکه در عقب وصال فراق می آید» و در دیوان منسوب به مولانا امیر المؤمنین علیعليه‌السلام است که فرمود:

یقولون انّ الموت صعب علی الفتی

مفارقه الاحباب و اللّه اصعب(۱)

الحق در این ده شب از دیدار آقایان عموماً و شخص جنابعالی خصوصاً توشه بسیار برداشتم که هرگز فراموش نخواهم نمود. و لو در این ده شب به مناسبتالکلام یجرّ الکلام ، رشته سخن بسیار طولانی شد و هر شبی بدون اراده زیاده از -شش هفت ساعت و بیشتر وقت آقایان جلسای محترم را گرفتم، ولی چون سراسر مجلس ما ذکر آیات شریفه قرآنیه و نقل احادیث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و از عناد و لجاج جاهلانه و لهو و لعب بر کنار بودیم، خود عبادتی از عبادات را انجام دادیم.

ولی نظر به آنکه انسان مرکز سهو و نسیان و اشتباه است، چنانچه در طی کلمات از طرف داعی سهواً (نه عمداً)اسائه ادب یا اطاله کلام روی داده یا بنظر آقایان محترم بد آمده، عفو و اغماض فرمایند و در مظان استجابت دعوات، داعی ناچیز محتاج را از دعای خیر فراموش نفرمایند.

حافظ : از حسن بیان و ابراز الطافتان کمال امتنان حاصل است و احدی از ما از شما رنجشی ندارد که پوزش می طلبید؛ چه آنکه حسن اخلاق و ادب جناب عالی به قدری زیاد است که ما را مفتون و مجذوب خود نموده و از طول کلمات هم ابداً افسردگی نداریم، بلکه طلاقت لسان و حسن بیان شما باندازه ای قوی است که گمان نمی کنیم هر قدر طولانی شود ملال آور باشد.

داعی : با تشکر از مراحم آقایان در خاتمه عرایضم می خواهم مطلبی به عرض برسانیم که چون فردا روز عید بزرگ مولود مسعود منجی امت ریحانه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد و از طرف آقایان محترم قزلباش و برادران شیعی شما مجلس جشن با شکوهی در امام باره (حسینیه) رسالدار بر قرار است، و آقایان محترم از شخص جنابعالی و آقایان حاضر به توسط شما از جمیع برادران اهل تسنّن صمیمانه

____________________

۱- می گویند مرگ بر جوان سخت است و حال آنکه مفارقت دوستان به خدا قسم سخت تر است.

۴۴۷

دعوت می نماییم نظر به علاقه مخصوصی که به رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دارید، برای خرسندی روح پرفتوح آن حضرت، فردا صبح را با اجتماع مهمّی از برادران اهل سنت و جماعت به آن مجلس جشن تشریف فرما شوید که از شرکت خودتان در آن مجلس جشن شیعیان علاوه بر اینکه عموم ما را ممنون و متشکر خواهید نمود، با نظر داعی موافقت خواهید فرمود که با شرکت دو فرقه برادران ایمانی و اسلامی در این جشن عمومی چنان اتحادیه اسلامی تشکیل دهیم که اعادی اسلام را (که خواهان تفرقه و جدایی مسلمانان اند) در حیرت و عبرت بگذاریم.

قد فرغت من الکتابة فی جمادی الثانی ۱۳۷۴ و انا العبد الفانی محمد الموسوی (سلطان الواعظین الشیرازی)

۴۴۸

عید میلاد حسینی

فدت شهر شعبانها الاشهر

فمن بینها یمنه الا شهر

طوی الهمّ عنّا و زال العنا

و بشر الهنا بیننا ینشر

لثالثه فی رقاب الانام

ایاد لعمرک لا تنکر

فصبح الولاء بمیلاد سبط

هادی الانام به مسفر

و باب النجاه الامام الّذی

ذنوب العباد به تغفر

و غصن الامامه فیه سما

جنی هدایتها یثمر

و روض النبوّه من نوره

سنی و من نوره مزهر

لمتهن بمیلاده شیعه

لهم طاب فی حبّه عنصر(۱)

صبح روز سیم شعبان المعظم سال ۱۳۴۵ که عید میلاد سعادت بنیاد مولانا و مولی الکونین، امام سیم حضرت ابا عبد اللّه الحسین -علیه و علی جده و أبیه و امه و اخیه و تسعه المعصومین من ذریته الصلاة و السّلام بود طالع- مجلس جشن با شکوهی از طرف آقایان محترم قزلباش در امام باره (حسینیّه) رسالدار منعقد و بر قرار شد. از اول صبح عموم طبقات مختلفه به آن مجلس با شکوه هجوم آورده، چهار ساعت به ظهر مانده داعی باتفاق جمع کثیری از علما و رجال شیعه که به منزل آمده بودند جهت شرکت در جشن به امام باره رفتیم. الحق مجلس با شکوهی

____________________

۱- از بین جمیع دوازده ماهه، سال شهر شعبان که مشهور به یمن و خیریت است، صدای خود را به بشارت از میلاد آن حضرت بلند نمود هر گونه هم و غم را از ما زائل و صدای تبریک از هر طرفی برخاست باینکه در سیم ماه شعبان حسین بن علیعليهما‌السلام متولد گردید و لذا صبح ولایت بمیلاد پسر پیغمبر خدا روشن و منور گردید که او کسی است که باب نجات و سبب آمرزش خلایق است. شاخه درخت امامت از او بلند و میوه های درخشنده ولایت نه امام، بعد از او هستند. باغ نبوت از نور او روشن و پر از گل و میوه است. تهنیت بگو بمیلاد آن بزرگوار گروه شیعیان را؛ یعنی آن گروهی که از عیب و ریب به سبب محبت او خالص اند.

۴۴۹

بوده. هزاران نفر جمعیت از طبقات مختلفه شیعه و سنی فضای بسیار وسیع امام باره با آن عظمت و تمام اطاقهای بزرگ دو طبقه اطراف را تا میان معبر عمومی حتی بالای بامها را پر نموده بودند.

آقایان محترمین علمای عامه و اهل تسنن به اتفاق جناب حافظ محمّد رشید و شیخ عبد السّلام هم تشریف فرما بودند. از ورود داعی جوش و خروش عجیبی در مجلس برپا شد. با اینکه برای جلوس داعی جایگاه مجلّلی معین نموده بودند، مع ذلک بپاس احترام علمای بزرگ عامه از جایگاه خود صرف نظر نموده، یک سر خدمت ایشان رفتم. بسیار از این عمل داعی که احترام به مقام آنها و دالّ بر خفض جناح و بی غرضی داعی بود، خوش حال شدند.

بعد از معانقه و جلوس، شربت و شیرینی مفصلی به مجلس آوردند. بعد از صرف شربت و شیرینی، دو نفر مداح، مدیحه سرایی قابل تمجید به لسان اردو و پارسی نمودند. آن گاه جناب سردار عبد الصمد خان که از رجال نامی شیعه پیشاور بودند با جماعتی از محترمین قزلباش آمدند و از داعی درخواست منبر نمودند که چون روز عید است، جماعت حاضرین به انتظار عیدی از شما آماده اند که از بیانات منبری خود به آنها عیدی بدهید.

هرچند داعی امتناع نمودم، بر اصرار آنها افزوده شد. عاقبت جناب حافظ واسطه شدند و گفتند: «چون امروز آخر توقف ما است، میل داریم از منبر شما یادگاری با خود ببریم.» چون به ایشان علاقه پیدا نموده بودم نخواستم تمرد از قول ایشان بنمایم. لذا بپاس احترام ایشان منبر رفتم تا قریب ظهر منبر بودم و بعد از خاتمه منبر و اداء نماز جماعت باتفاق عدّه ای از خواص رجال شیعه و سنی و آقایان مستبصرین عکسی برداشتند (که در صفحات قبل گراور شده و از نظر خوانندگان محترم گذشت) و غذای مفصلی به افتخار ورود شش نفر آقایان محترمین تازه وارد در حوزه شیعیان به عموم داده شد.

اینک متن منبر داعی را هم که مخبرین جراید و مجلات نوشته و در مطبوعات خود انتشار داده بودند چون خالی از فایده نبود، بلکه می توان گفت متمّم و مکمّل بیانات ده شب مناظرات ما بود، لذا برای چاپ باصل کتاب ملحق نمودیم.

۴۵۰

منبر

۴۵۱
۴۵۲

آغاز منبر

بسم الله الرّحمن الرّحیم

( رَبِّ اشْرَحْ لِي *صَدْرِي وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي* وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِي* يَفْقَهُوا قَوْلِي ) .

الحمد لله الاوّل قبل اوّلیّة الاوّلین و الباقی بعد فناء الخلق اجمعین و الصلاة و السّلام علی سرّ الوجود و اوّل کلّ موجود و صاحب لواء الحمد و المقام المحمود الخاتم لما سبق و الفاتح لما انفلق و المعلن الحقّ بالحقّ و الدافع جیشات الاباطیل و الدامغ صولات الاضالیل النبیّ الامّی و الرسول المکّیّ المدنیّ القرشیّ الهاشمیّ الابطحیّ سیّد الاوّلین و الآخرین حبیب اله العالمین ابی القاسم محمّد بن عبد الله خاتم الانبیاء و المرسلین و علی آله الطاهرین و اوصیائه المعصومین شموس سماء العلم و الهدایه و ینابیع الحکمه نوامیس الکبریاء و آیات الله العظمی و لعنه الله علی اعدائهم و مبغضیهم و منکری فضائلهم من الاوّلین و الآخرین من الان الی یوم الدین اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم قال الله الحکیم فی کتابه الکریم( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ) (۱) .

آزادی مجاز و حقیقت

یکی از موضوعات مهمه که سالها است رطب اللسان (نقل هر مجلس) عموم گردیده و هر فرقه و قومی برای پیشرفت مرام و مقصد خود اتکای به آن می نمایند، موضوع حرّیّت و آزادی است که اخیراً دست آویز دسته ای از مردمان قصیر الفکر و کوتاه نظر گردیده که روی همین اصل حریّت و آزادی از زیر فرمان قضای جریان انبیای عظام بیرون رفته و از حوزه متدینین خارج گردیدند و حال آنکه نفهمیدند حریّت و آزادی از عبودیّت پروردگار عالمیان و قیود شرایع حقّه و قوانین مقدسه،

____________________

۱- ای اهل ایمان فرمان خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فرمان داران (از طرف خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را اطاعت کنید و چون در چیزی کارتان به گفت وگو و نزاع کشید، به حکم خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بازگردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید. این کار (رجوع به حکم خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) برای شما از هرچه تصور کنید بهتر و خوش عاقبت تر خواهد بود. (سوره نساء، آیه ۵۹).

۴۵۳

مخالفت کامل با علم و عقل دارد و چنین حریّت و آزادی، مخلّ آسایش بشر و موجب هرج و مرج و خلاف نظام طبیعی و مردود و مبغوض محقّقین علما و عقلا می باشد.

البته آن حریّت و آزادی که بسیار خوب و ممدوح است عبارت است از: آزادی از عبودیّت مخلوق و تعظیم و پرستش أبنای بشر و اطاعت کورکورانه هم جنسان مانند. خود چنین آزادی از لوازم انسانیّت است؛ چه آنکه انسان فهمیده که به نور عقل منور گردیده و صاحب علم و معرفت می باشد، بایستی از عبودیّت و بندگی مانند خود بر کنار باشد؛ کورکورانه مطیع صرف احدی نگردد که در وادی ضلالت و حیرت سرگردان گردد.

البته باید انسان اشرف مخلوقات سر اطاعت به جایی فرود آورد که قابل و لایق و دلایل عقل و نقل بر او قائم باشد.

بدیهی است ستایش و بندگی منحصراً اختصاص دارد بذات بی زوال حضرت احدیّت -جلّ و علا- که خالق ما و شما و جمیع موجودات عالم است که با دلایل عقلیه، ثابت آمده که مخلوق عاجز در مقابل خالق قادر، آن هم خالقی که ایجاد همه چیز برای او نموده، بایستی خاضع و خاشع و مطیع صرف باشد.

و اطاعت احدی از مخلوقات بر انسان جایز نیست، مگر آن کسی را که خداوند متعال امر باطاعت او نموده باشد و سند محکم ما در اطاعت و فرمانبرداری اشخاص قرآن مجید است. وقتی مراجعه به قرآن مجید و این سند محکم آسمانی می نماییم، می بینیم دستور اطاعت را در آیات چندی کاملاً به ما داده که روی قواعد عقلانی، اطاعت از چه اشخاصی بنماییم و در مقابل چه افرادی سر تعظیم فرود آوریم.

اطاعت خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اولی الامر واجب است

از جمله در همین آیه شریفه که مطلع عرایض داعی است صریحاً فرموده:( أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ ) ؛ یعنی اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صاحبان امر را.

پس به حکم این آیه شریفه، بعد از اطاعت خداوند متعال، از جنس بشر،

۴۵۴

اطاعت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صاحبان امر واجب است. در اطاعت أوامر پیغمبر خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عموم جامعه مسلمین متّفقند و احدی انکار این معنا ندارد. فقط اختلافی که بین مسلمانان ایجاد نمودند در معنای اولی الامر است که خداوند در این آیه بعد از اطاعت خود و رسولش اطاعت اولی الامر را واجب قرار داده.

عقیده اهل تسنن در معنای اولی الامر

برادران عامه و اهل تسنّن را عقیده بر آن است که مراد از اولی الامر در آیه، امرا و فرمانفرمایان و سران لشکرند که شامل حال سلاطین و صاحبان امر (ظاهری) می باشد. فلذا آقایان اهل تسنّن اطاعت امر سلاطین را بر خود واجب می دانند (هرچند متجاهر بفسق و فجور و ظلم باشند!) به دلیل آنکه آنها مشمول آیه اولی الامرند، پس اطاعتشان واجب است!! و حال آنکه چنین عقیده ای با دلایل عقل و نقل، باطل است که این مجلس مختصر با ضیق وقت اجازه نمی دهد که به تمام دلایل بر بطلان عقیده آنها استشهاد نمایم. اقلاً یک ماه وقت می خواهد تا به تفصیل بپردازیم، ولی من بابما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه ؛(۱)

آب دریا را اگر نتوان کشید

لیک بهر تشنگی باید چشید

با اجازه آقایان محترم برای اثبات هدف و مقصد خود مختصراً در اطراف این موضوع بحث می نمایم تا اهل انصاف قضاوت عادلانه نموده کشف حقیقت گردد.

صاحبان امر بر سه قسمند

بدیهی است امرا و سلاطین که در جامعه فرمان روایی می نمایند، از سه حال بیرون نیستند: یا منصوب بالاجماع یا غالب بالقدرة یا منصوب من جانب اللّه اند.

اما طریقه اول که اگر مسلمین اجماع بر فردی نموده و او را بامارت بر قرار نمودند اطاعتش مانند اطاعت خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واجب باشد، دلیل مثبت عقلانی ندارد که مسلمانان بتوانند عموماً اتّفاق کنند بر یک فرد کامل عیار و پاکی و او را به

____________________

۱- تگر نمی توانی تمام چیزی را به دست آوری، همه آن را رها مکن (آن چه را که میتوانی به دست آور).

۴۵۵

امارت بر قرار نمایند؛ برای آنکه مسلمین هر قدر قوی الفهم باشند، به ظواهر حالات می نگرند و از بواطن اشخاص که در چه عقیده هستند، بی خبرند.

بنی اسرائیل منتخب جناب موسیعليه‌السلام فاسد در آمدند

هر قدر مسلمین عاقل و دانا باشند، در امر انتخابات قطعاً روی موازین ظاهریه از حضرت موسی کلیم اللّه -علی نبینا و آله وعليه‌السلام - که از انبیاء اولو العزم است، عالم تر نمی باشند و عقول همه آنها از عقل کامل فرستاده خدا بالاتر نخواهد بود. حضرت موسی از میان هزاران عقلا و دانشمندان بنی اسرائیل، هفتاد نفر را روی حسن ظواهر انتخاب نمود (چون أنبیا مأمور به ظواهر بودند، به بواطن اشخاص نظر نمی کردند. همان حسن ظاهر را مدار اعتبار قرار می دادند) و به طور سینا برد. در موقع امتحان همگی فاسد در آمدند و هلاک شدند معلوم شد از اول صاحبان عقیده صحیح ثابت قلبی نبودند. منتها در موقع امتحان پرده بالا رفت و آنچه در باطن داشتند، آشکار شد؛ چنانچه قرآن مجید اشاره به این معنا نموده در آیه ۱۵۵ از سوره ۷ (اعراف).

بشر قادر نیست انتخاب امیر صالح کامل نماید

پس جایی که منتخبین کلیم الله، پیغمبر خدا، فاسد و کافر از جلد درآیند و به وسیله صاعقه به عذاب حق تعالی معذّب گردند، سایر افراد بشر به طریق اولا قدرت بر انتخاب امرای صالح کامل ندارند؛ چه آنکه ممکن است منتخب ظاهر الصلاح آنها در واقع و باطن کافر یا فاسق باشند و ظاهراً سالوسی نموده بعد از جلوس بر اریکه سلطنت و امارت جلد ظاهر الصّلاحی را انداخته، بی پرده مقاصد سیئه خود را تدریجاً اجرا نمایند، چنانچه در بسیاری از سلاطین و امرا (حتی نمایندگان مجلس شورای ملی) این امر دیده شده است و قطعاً اطاعت چنین امیر و پادشاهی موجب اضمحلال دین و ضیاع حقوق مردم و محو آثار اسلام خواهد بود.

۴۵۶

سلاطین و امرا اولی الامر نمی باشند

هرگز عقل باور نمی کند که خداوند متعال اطاعت امر سلاطین و صاحبان امر ظالم و فاسق فاجری را قرین اطاعت خود و رسولش قرار دهد. پس بطلان این عقیده و رویه بارز و آشکار است.

و علاوه اگر این حق اجماع امت، شرعی باشد، اولی الامر باید در هر زمان با انتخاب حقیقی ملل اسلامی باشد و اختصاص به ملتی دون ملت دیگر نداشته باشد. این حق شرعی تمام افراد جامعه مسلمین است که در هر گوشه و کنار عالم، فردی یا افرادی از مسلمانان در شهر و یا قریه ای سکنا داشته باشند باید در آن انتخاب رأی بدهند و در تعیین صاحب امر شرکت نمایند؛ نه آنکه دسته ای در شهری یا مملکتی رای بدهند رأی آنها اجباراً مطاع باشد و سایر عقلاء و افراد برجسته مسلمین مجبوراً تسلیم گردند و اگر جمعیتی نظر مخالفتی داشته باشد، آنها را رافضی و مشرک خوانند و قتلشان را واجب بدانند.

چنان چه صفحات تاریخ ۱۳۰۰ ساله اسلام را مطالعه نماییم، می بینیم که چنین اجماعی بعد از خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در هیچ زمانی واقع نشده که تمام مسلمین موجود در عالم یا نمایندگان حقیقی آنها مجتمعاً رأی داده باشند. پس عقیده به اجماع در هیچ دوره ای لباس عمل نپوشیده و نخواهد پوشید؛ مخصوصاً امروزه که بلاد مسلمین قطعه قطعه و ممالک اسلامی متعدّد و هر یک امیر و پادشاهی دارند.

اگر بنا شود اهالی هر مملکتی پادشاه و صاحب امر مستقلی برای خود انتخاب نمایند، گذشته از آنکه در هر زمانی اولی الامر متعدد خواهد بود و هیچ یک از ممالک زیر فرمان پادشاه و اولی الامر مملکت دیگر نخواهند رفت؛ چنانچه بین آنها هم خلاف و اختلافی واقع شود و نائره حرب بینهما مشتعل گردد (چنانچه مکرر در تاریخ اسلام واقع شده) مسلمانان بلاتکلیف خواهند بود؛ چه آنکه هر دو دسته از مسلمانان اطاعةً لامر اولی الامر خود، ناچار بجان هم افتاده و برادران مسلمان خود را بکشند. آیا هر دو دسته از مسلمانان در برادرکشی مثاب، و قاتل و مقتول اهل بهشت خواهند بود؟!

حاشا که اسلام و شارع مقدس چنین دستوری داده! هرگز اسلام دین جامع

۴۵۷

کامل عقل پسند، امر به چیزی نمی کند که مورد انکار عقلا و قابل عمل و اجرا نباشد، به علاوه سبب ایجاد تفرقه و جدایی مسلمانان گردد.

پس اولی الامری که خداوند امر به اطاعت آنها نموده، منسوب به اجماع نخواهند بود؛ چنانچه در لیالی ماضیه، در مجلس بحث خصوصی با حضور علما و دانشمندان فریقین (شیعه و سنی) بطلان اجماع را عقلاً و نقلاً ثابت نمودیم که در صفحات جراید و مجلات درج گردیده؛ لابد به نظر آقایان محترمی که در آن جلسات حاضر نبودند، رسیده است.

هر سلطان و امیر با قدرتی اولی الامر نمی باشد

و اما قسم دوم که منسوب بالقدرة است؛ یعنی هر امیر و سلطان و خلیفه سفاک خونخوار فاجری که بقهر و غلبه و سر نیزه و دسیسه بازی بر مردم مسلّط و صاحب امر نافذ باشد، اطاعتش واجب گردد. چگونه عقل زیر بار رود و تسلیم به این عقیده بی معنا گردد که اطاعت امرا و سلاطین و یا خلفای سفاک بی باک و فاسق فاجر، مانند اطاعت خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واجب باشد؟!

اگر امر چنین است، چگونه علما و مورخین و منقدین از اکابر علمای عامه خلفا و امرای سفاک ظالم را در کتب و دفاتر خود تقبیح می نمایند؛ مانند معاویه و یزید پلید سفاک و زیاد بن أبیه و عبید اللّه و حجاج و ابو سلمه و ابو مسلم و غیر آنها.

و اگر فی الواقع کسی از راه لجاج بخواهد بگوید: اطاعت این قبیل أشخاص وقتی آمر و نافذ و سلطان و خلیفه بر مسلمین شدند واجب است (چنانچه بعض از علمای عامه گفته اند) قطعاً چنین اطاعتی بر خلاف نصّ صریح قرآن مجید و کتاب محکم آسمانی می باشد؛ زیرا خداوند متعال در آیات چندی از قرآن مجید، کفّار و فسّاق و ظالمین را مورد لعن قرار داده و مسلمین را منع از اطاعت آنها نموده. پس چگونه در این آیه شریفه امر می کند که اولی الامر (فاسق فاجر ظالم بلکه کافر) را اطاعت کنند!!

بدیهی است نسبت دو قول متضاد بذات اقدس پروردگار، از اقبح قبایح

۴۵۸

می باشد و حال آنکه فخر رازی(۱) که از اکابر علمای عامه است، در تفسیر این آیه شریفه صریحاً گوید: «قطعاً بایستی اولی الامر، معصوم از گناه باشد و الاّ خداوند اطاعت او را در ردیف اطاعت خود و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خاتم قرار نمی داد.»

پس وقتی با همین مختصر دلایل، بطلان این دو عقیده ثابت شد که ممکن نیست اولی الامر منصوب بالاجماع یا منصوب بالقدرة باشد، ثابت می ماند قسم سیم که حتماً بایستی اولی الامر منصوب و منصوص من جانب الله باشد- فثبت المطلوب.

اولی الامر منصوب و منصوص من جانب الله باشد

همین است عقیده شیعه امامیه اثناعشریه که می گویند: چون اولی الامر بایستی مانند پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مهذب و منزه از جمیع صفات رذیله و اخلاق فاسده، و معصوم از تمام کبایر و صغایر ظاهراً و باطناً باشند و چون علم به بواطن امورهم احدی جز خدای تعالی ذاتاً و استقلالاً ندارد، پس باید خدای تعالی اولی الامر را معین نماید. همان خدایی که رسول را از میان خلق برگزیده و به رسالت می فرستد، اولی الامر را هم بایستی ذات اقدس او -جل و علا- انتخاب نموده و به مردم معرفی نماید.

علاوه بر این قبیل دلایل که از خارج اثبات مرام می نماید، صراحت ظاهر خود آیه حکم می کند که اولی الامر کسی باید باشد که واجد جمیع صفات رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد، الاّ ما خرج بالدّلیل که آن مقام وحی و رسالت است.

و چون عالم به جمیع صفات بشریت جز ذات پروردگار دیگری نیست، پس حق انتخاب مخصوص به ذات او -جل و علا- می باشد. فلذا در آیه شریفه برای فرق بین واجب و ممکن دواطیعوا آورده که می فرماید:( أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ ) ؛ خدا را اطاعت کنید به نحوی که او را واجب الوجود بالذات بدانید که آنچه از هستی صفات دارد، از قبیل حیات و علم و حکمت و قدرت و غیر آنها از خود او و عین ذات او می باشد؛ و اطاعت کنید پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به نحوی که او را ممکن الوجود و

____________________

۱- تفسیر رازی، ج۱۰، ص۱۴۲.

۴۵۹

عبد صالح و واجد جمیع صفات حمیده و اخلاق پسندیده بدانید که تمام آن صفات از جانب واجب الوجود باو افاضه شده است.

ولی وقتی به معرفی اولی الامر می رسد کلمهاطیعوا نمی آورد، فقط با یک واو عاطفه اولی الامر را معرفی می نماید و در این واو، لطیفه ای است که می خواهد بمردمان منور الفکر روشن ضمیر بفهماند که اولی الامر آن کس است که واجد باشد هرچه را رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واجد بوده است، مگر آنچه به دلیل فاقد است از قبیل نزول وحی و استقلال در ابلاغ رسالت خلاصه آنچه رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داشته اولی الامر نیز باید داشته باشد مگر مقام رسالت و نبوت، پس اطاعت اولی الامر از سنخ اطاعت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد. فقط شأن اولی الامر این است که مجری احکام و نگاهبان دین و قوانین شرع سید المرسلینصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد. فلذا جامعه شیعه امامیه معتقدند که مراد از اولی الامر ائمه اثنی عشرعليهم‌السلام از نسل پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و عترت طاهره آن حضرت می باشند که آنها امیر المؤمنین علیعليه‌السلام از عترت و اهل بیت پیغمبر و یازده فرزند بزرگوار آن حضرت هستند.

و این آیه شریفه بزرگتر دلیل شیعه و جامعه امامیه بر اثبات امامت أئمه اثنی عشرعليهم‌السلام می باشد.

علاوه بر آیات کثیره دیگر که مورد استدلال ما می باشد که هر یک به جهتی از جهات اثبات مرام می نماید، از قبیل آیه ۱۲۴ سوره ۲ (بقره)( قٰالَ إِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قٰالَ لاٰ یَنٰالُ عَهْدِی الظّٰالِمِینَ ) (۱) .

و آیه ۶ سوره ۳۳ (احزاب)( اَلنَّبِیُّ أَوْلیٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْوٰاجُهُ أُمَّهٰاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحٰامِ بَعْضُهُمْ أَوْلیٰ بِبَعْضٍ فِی کِتٰابِ اللّٰهِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُهٰاجِرِینَ ) (۲) .

____________________

۱- خدای تعالی(به ابراهیمعليه‌السلام )فرمود: «من تو را امام و پیشوای خلق قرار دادم.» ابراهیمعليه‌السلام عرض کرد: این امامت و پیشوایی را به فرزندان من نیز عطا خواهی کرد؟» فرمود: «آری اگر صالح و شایسته آن باشند؛ که عهد من (امامت) هرگز به مردم ستمکار نخواهد رسید.»

۲- پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اولا و سزاوارتر بمؤمنان است از خود آنها، و زنان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (در اطاعت و عطوفت و حرمت نکاح) به حکم مادر مؤمنان هستند و خویشاوندان نسبی شخص بعضی بر بعض دیگر در کتاب خدا مقدمند از مؤمنین و مهاجرین.

۴۶۰

و آیه 119 سوره 9 (توبه)( یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّٰهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّٰادِقِینَ ) (1) .

و آیه 7 سوره 13 (رعد)( إِنَّمٰا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِّ قَوْمٍ هٰادٍ ) (2) .

و آیه 153 سوره 6 (انعام)( وَ أَنَّ هٰذٰا صِرٰاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لاٰ تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ) (3) .

و آیه 181 سوره 7 (اعراف)( وَ مِمَّنْ خَلَقْنٰا أُمَّهٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ ) (4) .

و آیه 103 سوره 3 (آل عمران)( وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَ لاٰ تَفَرَّقُوا ) (5) .

و آیه 43 سوره 16 (نحل)( فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاٰ تَعْلَمُونَ ) (6) .

و آیه 33 سوره 33 (احزاب)( إِنَّمٰا یُرِیدُ اللّٰهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ) (7) .

و آیه 33 و34 سوره 3 (آل عمران)( إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفیٰ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرٰاهِیمَ وَ آلَ عِمْرٰانَ عَلَی الْعٰالَمِینَ ذُرِّیَّهً بَعْضُهٰا مِنْ بَعْضٍ ) (8) .

و آیه 32 سوره 35 (فاطر)( ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْکِتٰابَ الَّذِینَ اصْطَفَیْنٰا مِنْ عِبٰادِنٰا ) (9) .

____________________

1- ای اهل ایمان، خدا ترس باشید و به مردان راست گو بپیوندید و پیرو آنها باشید.

2- جز این نیست که وظیفه تو انذار و ترسانیدن (از نافرمانی خدا است) و هر قومی را از طرف خدا راهنمایی است.

3- این است راه راست که راه من است؛ پس پیروی کنید آن را و از راههای دیگر که موجب تفرقه شما است، جز از راه خدا متابعت نکنید.

4- و از خلقی که آفریده ایم فرقه ای بحق هدایت می یابند و از باطل همیشه بحق بازمیگردند (که مراد پیشوایان دین و ائمه معصومین اند).

5- همگی به رشته دین خدا (و ولایت عترت طاهره) چنگ زده، به راه های متفرق نروید.

6- از اهل ذکر (قرآن) (که خاندان محمد و آل محمدعليهم‌السلام اجمعین اند) بپرسید، اگر شما نمی دانید.

7- جز این نیست که مشیت خداوند تعلق گرفته که رجس هر آلایش را از شما خانواده نبوت ببرد شما را از هر عیب، پاک و منزه گرداند.

8- به حقیقت خدا برگزید آدمعليه‌السلام و نوحعليه‌السلام و خانواده ابراهیمعليه‌السلام و خانواده عمران را بر جهانیان و فرزندان بعض از آنها را بر بعض دیگر.

9- پس (از آن پیغمبران سلف) ما آنان را که از بندگان خود برگزیدیم (یعنی محمد و عترت طاهره اوعليهم‌السلام ) وارث علم قرآن گردانیدیم.

۴۶۱

آیه 35 سوره 24 (نور)( اَللّٰهُ نُورُ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکٰاهٍ فِیهٰا مِصْبٰاحٌ الْمِصْبٰاحُ فِی زُجٰاجَهٍ الزُّجٰاجَهُ کَأَنَّهٰا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَهٍ مُبٰارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لاٰ شَرْقِیَّهٍ وَ لاٰ غَرْبِیَّهٍ یَکٰادُ زَیْتُهٰا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نٰارٌ نُورٌ عَلیٰ نُورٍ یَهْدِی اللّٰهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشٰاءُ ) (1) .

و آیات بسیار دیگر که وقت مجلس اقتضای ذکر تمامی آنها را ندارد، تا آنجا که خطیب خوارزمی درمناقب (2) و امام احمد درمسند (3) و حافظ ابو نعیم درما نزل من القرآن فی علی و حافظ ابو بکر شیرازی درنزول القرآن فی أمیرالمؤمنین (4) آورده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «ربع قرآن درباره ما اهل بیت نازل شده.»

و نیز حافظ ابو نعیم درما نزل من القرآن فی علی و احمد حنبل درمسند (5) و واحدی دراسباب النزول (6) و محمّد بن طلحه شافعی درمطالب السؤول (7) و ابن عساکر(8) و محدث شام درتاریخ خود و حافظ ابو بکر شیرازی درنزول القرآن فی امیر المؤمنین عليه‌السلام (9) و محمّد بن یوسف گنجی شافعی درکفایة الطالب (10) و خواجه کلان سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة (11) از طبرانی نقل می نمایند از ابن عباس (حبر امت)

که فرمود:نزلت فی علیّ اکثر من ثلاثمائة آیة فی مدحه (12) .

____________________

1- خدا نور (وجود بخش) آسمان ها و زمین است. داستان نورش به مشکاتی ماند که در آن چراغی روشن باشد و آن چراغ در میان شیشه ای که تلألؤ آن گویی ستاره ای است درخشان و روشن از درخت مبارک زیتون که با آنکه شرقی و غربی نیست، شرق و غرب جهان بدان فروزانست و بی آنکه آتشی زیت آن را بر افروزد، خود به خود جهانی را روشنی بخشد که پرتو آن نور حقیقت بر روی نور قرار گرفته و خدا هر که را خواهد به نور خود (و اشراقات وحی خویش) هدایت کند.

2- مناقب خوارزمی، ص99. 3- مسند احمد، ج3، ص221.

4- نزول القرآن فی امیر المؤمنین، ص. 5- مسند احمد، ج3، ص221.

6- اسباب النزول، ص198، 247. 7- مطالب السؤول، ج، ص112.

8- تاریخ دمشق، ج4، ص364. 9- نزول القرآن فی علی، ص217.

10- کفایة الطالب. 213، با62. 11- ینابیع المودة، ج1، ص377؛ ج2، ص406.

12- زیاده از سیصد آیه در مدح علیعليه‌السلام نازل گردیده.

۴۶۲

و البته در اطراف هر یک از این آیات، اقلاً بایستی چند ساعتی صحبت نمود که به واسطه نبودن وقت، فقط به طور فهرست بعض از آنها را قرائت نمودم تا اهل فن به کتب اکابر علمای عامه از قبیل تفاسیر امام فخر رازی و امام ثعلبی و زمخشری و جلال الدین سیوطی و طبری و نیشابوری و واحدی و کتابهایفرائد السمطین حموینی وصحیح بخاری وصحیح مسلم وسنن ابی داود وجمع بین الصحیحین حمیدی ومسند امام احمد بن حنبل وصواعق ابن حجر وشرف المصطفی خرگوشی وشرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید وحلیة الاولیاء حافظ ابو نعیم ومفاتیح الاسرار شهرستانی ومناقب خوارزمی وفصول المهمه مالکی وشواهد التنزیل حاکم ابو القاسم واستیعاب ابن عبد البر وسقیفه جوهری و ینابیع الموده خواجه کلان حنفی ومودة القربی همدانی وما نزل من القرآن فی علی ، اصفهانی ومطالب السؤول محمّد بن طلحه شافعی ونهایة ابن اثیر وکفایة الطالب گنجی شافعی ونزول القرآن فی امیر المؤمنین ابو بکر شیرازی ورشفه الصادی سید ابی بکر بن شهاب الدین العلوی و غیر آنها را مراجعه و با دیده تحقیق بنگرند تا حقیقت بر آنها کشف گردد.

خلاصه خوب است اطاله کلام ندهم و آیه اول مجلس را که ادلّ دلایل آوردیم ذکر نماییم: که عرض کردم عقیده جامعه شیعه امامیه این است که مراد از اولی الامر در آیه شریفه طبق دلایل عقلیه و براهین نقلیه أئمه اثنی عشرعليهم‌السلام اند.

اما دلایل عقلیه بر این معنا بسیار است که وقت مجلس مقتضی ذکر تمامی آنها نیست ولی به حکم قرینه ثابت است اولی الامری که اطاعتش توأم با اطاعت خدا و پیغمبر است، بایستی معصوم از خطاء باشد؛ چنانچه امام فخر رازی هم در تفسیرش اقرار به این معنا نموده که اگر گفته شود اولی الامر معصوم نیست، اجتماع نقیضین خواهد شد و آن محال است(1) .

و دیگر آنکه اولی الامر باید اعلم و افضل و اورع و اتقی و اکمل من فی الارض باشد تا واجد صفات پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گردیده اطاعتش از هر حیث واجب آید.

این صفات در میان امت جز درباره أئمه اثنی عشرعليهم‌السلام (به تصدیق اکابر علمای عامه) گفته نشده. مقام عصمتشان طوری است که خداوند در آیه تطهیر شهادت

____________________

1- تفسیر فخر رازی، ج10، ص144.

۴۶۳

به این معنا داده است.

و اخبار بسیاری در کتب معتبره اکابر علمای اهل تسنن در عصمت آن خاندان جلیل ذکر گردیده من باب نمونه، بچند خبری از اکابر علمای اهل تسنّن تبرک می جویم.

اخبار در عصمت ائمه از طرق عامه

از جمله شیخ سلیمان بلخی حنفی درینابیع المودة و شیخ الاسلام حموینی درفرائد السمطین از ابن عباس روایت نموده اند که گفت:سمعت رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یقول انا و علیّ و الحسن و الحسین و تسعه من ولد الحسین مطهّرون معصومو ن(1) .

و از سلمان فارسی نقل می نمایند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست بر کتف حسینعليه‌السلام گذارد و فرمود:انّه الامام بن الامام تسعه من صلبه أئمه ابرار امناء معصومون (2) .

و از زید بن ثابت روایت نموده که آن حضرت فرمود:و انّه لیخرج من صلب الحسین أئمّه ابرار امناء معصومون قوّامون بالقسط (3) .

و از عمر بن حصین نقل می کند که گفت از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که به علیعليه‌السلام فرمود:انت وارث علمی و انت الامام و الخلیفه بعدی تعلّم الناس ما لا یعلمون و انت ابو سبطی و زوج ابنتی و من ذریتکم العتره الائمه المعصومین (4) .

از این قبیل اخبار از طرق اکابر علمای عامه بسیار رسیده که برای نمونه در این

____________________

1- شنیدم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: «من و علی و حسن و حسین و نه نفر از اولاد حسینعليهم‌السلام همگی پاک و پاکیزه و معصوم (از جمیع صغایر و کبایر و اخلاق رذیله) می باشیم. (ینابیع المودة، ج2، ص316، ح910، فرائد السمطین، ج2، ص313، ح563).

2- به درستی که او امام پسر امام و نه نفر از صلب او امامان و نیکوکاران امنای با عصمت اند. (کفایة الاثر، ص45؛ عنه بحار الانوار، ج36، ص304؛ فضایل امیر المومنینعليه‌السلام (ابن عقده)، ص155).

3- هرآینه بیرون می آید از صلب حسین امامان نیکوکار، امنای با عصمت کارگذاران به عدل و داد. (کفایة الاثر، ص95).

4- تو وارث علم منی و تویی امام و خلیفه بعد از من. یاد می دهی بمردم چیزی که نمی دانند و توئی پدر دو دختر زاده من و شوهر دختر من و ذریه شما است عترت پاک و امامان با عصمت. (کفایة الاقر، ص132؛ بحار الانوار، ج36، ص330).

۴۶۴

وقت مختصر کفایت می کند.

و اما درباره علم آنها نیز اخبار بسیاری از طرق اهل سنت و جماعت وارد است که در لیالی گذشته و جلسات خصوصی در این باب بحث مفصّل نمودیم. لا بد بنظر محترم آقایان در جراید و مجلات رسیده. امروز هم برای نمونه به نقل چند خبر اکتفا می کنیم.

اشاره به علم عترت و اهل بیت طهارتعليهم‌السلام

ابو اسحاق شیخ الاسلام حموینی درفرائد السمطین (1) و حافظ ابو نعیم اصفهانی درحلیةالاولیاء (2) و ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (3) از ابن عبّاس روایت می نمایند که فرمود رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «عترت من از طینت من آفریده شده اند و خدای تعالی علم و فهم به ایشان کرامت فرموده؛ وای بر کسی که ایشان را تکذیب نماید!»

ابن ابی الحدید درشرح نهج البلاغه (4) و صاحب کتابسیر الصحابه از حذیفة بن اسید روایت کرده اند که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از ادای خطبه مفصل و حمد و ثناء حق تعالی فرمودند:انّی تارک فیکم الثقلین کتاب اللّه و عترتی ان تمسّکتم بهما فقد نجوتم . طبرانی با این زیادتی نقل می نماید که فرمود:فلا تقدموهما فتهلکوا و لا تقصروا عنهم فتهلکوا و لا تعلّموهم فانّهم اعلم منکم (5) .

به روایت دیگر از حذیفة بن اسید نیز نقل می کند که آن حضرت فرمود:الائمّة بعدی من عترتی عدد نقباء بنی اسرائیل تسعة من صلب الحسین اعطاهم اللّه علمی و فهمی

____________________

1- فرائد السمطین، ج1، ص53، ح18.

2- حلیة الاولیاء، ج1، ص86.

3- شرح نهج البلاغة، ج9، ص170.

4- شرح نهج البلاغه، ج6، ص375- المعجم الکبیر، ج3، ص66 و ج5، ص167.

5- دو چیز نفیس بزرگ را در میان شما می گذارم که اگر به این دو چیز تمسک جویید نجات یابید: یکی قرآن مجید و دیگری عترت منند. آنگاه فرمود: «امت بر ایشان سبقت نجویید و تقصیر و کوتاهی نکنید از آنها که هلاک خواهید شد. به ایشان یاد ندهید و تعلیم ننمایید که ایشان از شما داناترند.» (معجم الکبیر، ج5، ص167).

۴۶۵

فلا تعلّموهم فانّهم اعلم منکم اتّبعوهم فانّهم مع الحقّ و الحقّ معهم (1) .

اینها مختصری از دلایلی است که اکابر علمای عامه و اهل تسنّن بر اثبات علم و عصمت ائمه اثنا عشر ما نقل نموده اند که تقویت می کند دلایل عقلیه را.

اشکال در اینکه چرا اسامی أئمهعليهم‌السلام در قرآن نیامده

بعضی بازیگران یا اشکال تراشها ایجاد شبهه نموده و در دسترس عموم قرار داده اند که اگر أئمه اثنا عشر شیعیان بر حقّند، چرا اسامی آنها در قرآن مجید که سند محکم دیانت است، ذکر نگردیده دیشب گذشته هم برادران عزیزم در مجلس خصوصی همین سؤال را از داعی نمودند چون وقت گذشته بود جواب را موکول به امروز نمودم. اینک که به اصرار آقایان منبر آمدم و مقتضی موجود گردیده، با توجّهات خاصّه پروردگار رفع اشکال می نمایم.

مقدمه عرض می کنم اشتباه بزرگی دامنگیر دسته ای از مردمان قصیر الفکر گردیده که گمان می کنند جزئیات جمیع امور در قرآن مجید موجود است و حال آنکه قرآن مجید که کتاب محکم آسمانی است، بسیار مجمل و مختصر و موجز نازل گردیده. فقط متعرض کلّیات امور است، ولی جزییات امور را موکول به بیان مبیّن که رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است نموده؛ چنانچه در آیه 7 سوره 59 (حشر)می فرماید:( وَ مٰا آتٰاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا ) (2) .

فلذا وقتی به احکام و قوانین اسلام از طهارت تا دیات می نگریم، می بینیم که در قرآن مجید کلیات آنها ذکر گردیده ولی شرح و بیان آنها را پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده.

____________________

1- امامان بعد از من از عترت من به عدد نقبای بنی اسرائیلند (یعنی دوازده نفر)، نه نفر از صلب حسین اند اعطاء نموده است خداوند به آنها علم و فهم مرا. پس به آنها یاد ندهید و تعلیم ننمایید. به درستی که آنها اعلم از شما می باشند. متابعت کنید آنها را پس بدرستی که آنها با حق و حق با آنها می باشد. (غایة المرام، ج2، ص321).

2- آنچه رسول حق به شما دستور دهد (و عطا کند) بگیرید و هرچه نهی کند شما را از آن، واگذارید.

۴۶۶

جواب از اشکال

اولاً آقایانی که اشکال تراشی می کنند و می گویند چون اسامی و عدد امامان اثنا عشرعليهم‌السلام در قرآن مجید نیست، ما قبول نداریم و اطاعت نمی کنیم چیزی را که در قرآن نمی باشد، باید به آنها گفت که اگر امر چنین باشد که هرچه در قرآن مجید نام برده نشده و صراحت ندارد و جزییات او ذکر نگردیده باید متروک گردد، پس آقایان باید ترک نمایند تبعیّت و پیروی از خلفای راشدین و خلفاء اموی و عباسی و غیرهم را، چه آنکه در قرآن مجید آیه ای که اشاره به مقام خلافت خلفای راشدین (غیر از علی بن أبی طالبعليه‌السلام ) و خلفای اموی و عباسی و طریقه اجماع و اختیار امت در تعیین خلافت و عدد و اسامی آنها نیامده، پس روی چه اصل و قاعده تبعیت از آنها نموده و مخالفین آنها را رافضی و مشرک و کافر می خوانند؟!

و از اینها گذشته، اگر امر چنین باشد که هرچه در قرآن مجید ذکر و نامی از آنها نشده بایستی متروک گردد، قطعاً آقایان باید تارک جمیع عبادات و احکام گردند؛ زیرا جزییات هیچ یک از آنها در قرآن مجید ذکر نگردیده.

عدد رکعات و اجزای نماز در قرآن نیامده

برای نمونه نماز را که اصل اولیه از فروع دین است که باتفاق فریقین رسول اکرم سفارشات و تأکیدات بلیغه در آن باب نموده تا آنجا که فرموده:الصلوة عمود الدین ان قبلت قبل ما سواها و ان ردّت ردّ ما سواها (1) . مورد مطالعه قرار داده، می بینیم در قرآن مجید ابداً ذکری از عدد رکعات نمازها و طریق اداء آنها از حمد و سوره و رکوع و سجود و ذکر و تشهد نشده. پس بایستی نمازها را ترک کرد چون در قرآن مجید ذکری از اجزاء آن نیامده!!

و حال آنکه این طور نیست. در قرآن مجید فقط کلمه صلات مجملاً آمدهاقم الصلاه ،اقام الصلاه ،اقیموا الصلاه ولی تعیین عدد رکعات و سایر أرکان از واجبات و مستحباتش در بیان مبیّن است که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد.

____________________

1- نماز ستون و نگهبان دین است؛ اگر نماز قبول شد، ما سوای آن قبول و اگر نماز رد شد، ما سوای آن هرچه هست رد می گردد.

۴۶۷

همین قسم است سایر احکام و قوانین دین که کلیات آنها در قرآن مجید آمده و جزئیات و شرائط و دستورات آنها در بیان رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد.

پس همان قسمی که کلمه صلات موجزاً در قرآن آمده ولی تشریح معنای صلاه و تعیین اعداد رکعات و سایر اجزاء و دستوراتش را پیغمبر داده و ما موظّف عمل به آن دستورات هستیم، همین قسم راجع به امامت و خلافت بعد از خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم در قرآن مجید موجزاً و مجملاً فرموده( أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ ) ؛ یعنی بعد از اطاعت خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اطاعت کنید صاحبان امر را.

بدیهی است مفسرین مسلمین از شیعه و سنی، از پیش خود نمی توانند اولی الامر را معنا کنند؛ چنانچه کلمه صلات را نمی توانند به میل و اراده خود معنا کنند؛ زیرا در حدیث روات فریقین است که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:من فسّر القرآن برأیه فمقعده فی النار (1) .

البته هر مسلمان عاقلی باید مراجعه کند به بیان مبیّن قرآن، ببیند آیا از مبیّن قرآن مجید خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در معنای اولی الامر خبری رسیده؛ از آن حضرت سؤالی شده یا نه. اگر سؤالی شده و حضرت رسول اکرم که مبیّن قرآن مجید است، جوابی داده، بر جامعه امت واجب است ترک عادت و تعصب نموده، تبعیّت و اطاعت نمایند گفتار و بیان آن حضرت را.

مدت مدیدی است که تفاسیر و کتب اخبار شیعه و سنی را کاملاً مطالعه نمودم، به حدیثی که دلالت کند بر اینکه رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده باشد مراد از اولی الامر امراء و سلاطین اند بر نخوردم. ولی بر عکس، اخبار بسیاری در کتب فریقین (شیعه و سنی) موجود است که نقل نموده اند از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معنای اولی الامر را سؤال نمودند، آن حضرت جواب های کافی داده و فرمودند: مراد از اولی الامر علی و یازده فرزند بزرگوار آن حضرت اند.

الحال چند خبری به مقتضای وقت مجلس برای نمونه عرض می کنم، البته متوجه باشید باخبار متواتری که از طرق اکابر علمای شیعه از طریق عترت

____________________

1- هر کس قرآن را به رأی خود تفسیر کند، پس نشیمن گاه او آتش خواهد بود. (تفسیر صافی، ج1، ص35؛ تفسیر رازی، ج7، ص191).

۴۶۸

طاهرهعليهم‌السلام و صحابه خاصّ رسیده، ابداً استشهاد نمی نمایم. فقط به ذکر چند خبر از اخبار بسیاری که از طرق آقایان اهل سنت و جماعت رسیده، اکتفا نموده و قضاوت را به ضمیر پاک و روشن آقایان با علم و منطق و انصاف وامی گذارم.

مراد از اولی الامر علیعليه‌السلام و ائمه از عترت طاهرهعليهم‌السلام هستند

1. ابو اسحاق شیخ الاسلام حموینی ابراهیم بن محمّد درفرائد السمطین گوید:

آنچه از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ما رسیده مراد از اولی الامر در آیه شریفه علی بن أبی طالبعليه‌السلام و اهل بیت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند.

2. عیسی بن یوسف همدانی از ابی الحسن و از سلیم بن قیس از امیر المؤمنین علیعليه‌السلام روایت کرده که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

شریکان من کسانی هستند که خدای تعالی اطاعت ایشان را مقرون باطاعت خود نموده و در حق ایشان( أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ ) تنزیل فرموده. باید از کلام ایشان بیرون نروید و فرمانبردار ایشان باشید و انقیاد از احکام و أوامر ایشان نمائید-من چون این سخن را شنیدم عرض کردم یا رسول اللّه خبر ده مرا از اولی الامر که آنها چه کسانند فرمود یا علی انت اوّلهم.

3. محمّد بن مؤمن شیرازی که از اعاظم علمای عامه و اهل تسنن بوده است، دررساله اعتقادات روایت می کند که وقتی رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امیر المؤمنین علیعليه‌السلام را در مدینه خلیفه قرار داد آیه شریفه( أُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ ) نازل گردید در شان علی بن أبی طالبعليه‌السلام .

4. خواجه کلان شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب38 ینابیع المودّة که مخصوص همین آیه قرار داده، ازمناقب نقل می نماید که درتفسیر مجاهد است که:انّ هذه الآیه نزلت فی امیر المؤمنین علیّ عليه‌السلام حین خلّفه رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بالمدینه ؛(2) یعنی این آیه نازل شده در حق امیر المؤمنین علیعليه‌السلام زمانی که خلیفه قرار داد او را پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در

____________________

1- ای علیعليه‌السلام ! تو اولین آن هایی. (شواهد التنزیل، ج1، ص189).

2- ینابیع المودة، ج1، ص341؛ مناقب آل ابی طالب، ج5، ص13.

۴۶۹

مدینه. عرض کرد: «یا رسول اللّه، مرا خلیفه قرار می دهی بر زنها و بچه ها؟» حضرت فرمود:أما ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی ؛ آیا راضی نیستی که تو از من بمنزله هارون باشی از موسی؟ یعنی همان قسمی که هارونعليه‌السلام را خداوند خلیفه موسی قرار داد تو را هم خلیفه من قرار داد.

5. و از شیخ الاسلام حموینی نقل می کند بسند خودش از سلیم بن قیس هلالی که گفت:

در دوره خلافت عثمان جماعتی از مهاجر و انصار را دیدم نشسته و فضائل خود را نقل می کنند و علیعليه‌السلام در میان آنها ساکت نشسته بود. عرض کردند: «یا علیعليه‌السلام شما هم حرف بزنید.» حضرت فرمودند: «آیا این فضایلی که نقل می کنید، خدای تعالی برای خودتان عطاء فرموده یا به وسیله غیر؟» عرض کردند: «خدا منّت بر ما گذارده بوجود محمّد مصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم » فرمود: «آیا نمی دانید که پیغمبر فرمود من و اهل بیت من نوری بودیم که سعی می نمودیم بین قدرت خدای تعالی قبل از اینکه خلق کند آدم را به چهارده هزار سال. پس چون آدم را خلق فرمود ان نور را در صلب او قرار داد که بزمین آمد و در پشت نوح قرار داد در میان کشتی و در صلب ابراهیم در میان آتش؛ همین قسم از اصلاب پاک به رحم های پاکیزه از پدرها و مادرهایی که یکی از آنها از حرام نبودند.» سابقین از اهل بدر و أحد گفتند: بلی ما شنیدیم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این جملات را» فرمود: «شما را به خدا قسم! می دانید که خداوند در قرآن مجید فضیلت داده است سابق را بر مسبوق و سبقت نگرفته است أحدی بر من در اسلام؟» گفتند: بلی. فرمود: «قسم می دهم شما را به خدا! آیا می دانید وقتی نازل شد آیه شریفه( وَ السّٰابِقُونَ السّٰابِقُونَ أُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ ) (1) سؤال کردند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از سابقین و اینکه این آیه در چه چیز نازل گردیده، فرمود: انزلها الله عز و جلّ فی الانبیاء و اوصیائهم فانا افضل الانبیاء و رسله و علیّ وصیّی افضل الاوصیاء؛ نازل گردانید خدای عز و جل این آیه را در حق انبیا

____________________

1- آنان که در ایمان بر همه پیشی گرفتند (در اطاعت خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مقام تقدم یافتند) به حقیقت مقربان درگاهند. آیه 10و11 سوره 56 (واقعه).

۴۷۰

و اوصیای آنها پس من بهترین انبیاء و رسولان او هستم و علیعليه‌السلام وصی من بهترین اوصیاء می باشد.» آنگاه فرمود: «شما رابه خدا قسم! آیا می دانید وقتی نازل شد آیه( أَطِیعُوا اللّٰهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ ) (1) و آیه( إِنَّمٰا وَلِیُّکُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکٰاهَ وَ هُمْ رٰاکِعُونَ ) (2) و آیه( وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللّٰهِ وَ لاٰ رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً ) (3) ، خدای متعال امر فرمود پیغمبرش را که معرفی نماید ولات امر را و تفسیر نماید بر آنها ولایت را همان قسمی که تفسیر نمود برای آنها نماز و زکاه و حج را؟» پس نصب نمود مرا بر مردم در غدیر خم و فرمود:

ایها الناس بدرستی که خداوند جل جلاله مرا به رسالت فرستاد. تنگ شد سینه من گمان کردم مرا تکذیب می نمایند. آنگاه فرمود: ا تعلمون انّ الله عزّ و جلّ مولای و انا مولی المؤمنین و انا اولی بهم من انفسهم؛ آیا می دانید که خدای عز و جل مولای من و من مولای مؤمنین هستم و من اولی به تصرف هستم به آنها از نفس های آنها؟

عرض کردند: «بلی یا رسول اللّه». پس دست مرا گرفت و فرمود:

من کنت مولاه فعلیّ مولاه اللّهم وال من والاه و عاد من عاداه؛ یعنی هر کس را من مولی و اولی به تصرف به او هستم، پس علیعليه‌السلام مولی و اولی به تصرف در او می باشد. خدایا دوست به دار کسی که علیعليه‌السلام را دوست بدارد و دشمن بدار کسی که علیعليه‌السلام را دشمن بدارد.

(این خبر نیز مؤید اخباری است که قبلاً در لیالی ماضیه در جلسات خصوصی عرض کردم کلمه مولا به معنای اولا به تصرف می باشد). سلمان برخاست عرض کرد: «یا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ولایت علیعليه‌السلام چگونه است؟» فرمود:ولایة علیّ کولائی من کنت

____________________

1- اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید رسول و فرمان داران (از طرف خدا و رسول را) که صاحبان امرند. آیه 59 سوره 4 (نساء).

2- جز این نیست که اولی به تصرف در امور شما خدا و رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و آن مؤمنانی هستند که نماز بپاداشته و در حال رکوع زکاه می دهند (که به اتفاق مفسرین خاصه و عامه انفاق کننده در حال رکوع علیعليه‌السلام بوده). آیه 55 سوره 5 (مائده).

3- و نگرفتند از غیر خدا و نه رسولش و نه مؤمنین دوست پنهانی. آیه 16 سوره 9 (توبه).

۴۷۱

اولی به من نفسه فعلیّ اولی به من نفسه ؛ یعنی ولایت علی مثل ولایت من است؛ هر کس را من اولا به تصرف هستم به او از نفس او، پس علیعليه‌السلام اولا به تصرف است به او از نفس او. پس نازل شد آیه ولایت( اَلْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاٰمَ دِیناً ) .(1) پس پیغمبر فرمود:الله اکبر با کمال الدین و اتمام النعمة و رضاء ربّی برسالتی و ولایة علیّ بعدی ؛ یعنی بزرگ است خدای تعالی که دین را کامل و نعمت را تمام نمود و رضا داد رسالت را برای من و ولایت را برای علیعليه‌السلام بعد از من (این خبر نیز مؤید اخباری است که در لیالی ماضیه در جلسات خصوصی عرض کردم که کلمه مولی به معنی اولا به تصرف می باشد).

عرض کردند: «بیان نما برای ما اوصیای خودت را.» فرمود:علیّ اخی و وارثی و وصیّی و ولیّ کلّ مؤمن من بعدی ثمّ ابنی الحسن ثمّ الحسین ثمّ التسعة من ولد الحسین القرآن معهم و هم مع القرآن لا یفارقونه و لا یفارقهم حتّی یردوا علیّ الحوض ؛ یعنی اوصیای من عبارتند از: علی برادر و وارث و وصی من و ولی هر مؤمن بعد، از من پس فرزندان من حسن و حسینعليهما‌السلام پس از آن نه نفر از اولاد حسینند؛ قرآن با آنهاست و آنها با قرآن اند از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض (یعنی در قیامت) بر من وارد شوند.(2)

و بعد از این خبر مفصّل که قسمتی از آن را به اقتضای وقت مجلس عرض نمودم، سه خبر دیگر از مناقب از سلیم بن قیس(3) و عیسی بن السری(4) و ابن معاویه(5) نقل می کند که مراد از اولی الامر، ائمه اثنا عشر و اهل بیت طهارتند.

گمان می کنم برای اثبات معنای اولی الامر همین چند خبری که ذکر نمودیم کافی باشد.

و اما راجع به عدد و شماره و اسامی مقدسه أئمه طاهرینعليهم‌السلام هم فقط بچند خبری که از طرق علمای بزرگ عامه و اهل تسنن نقل شده، استشهاد می نمایم و از

____________________

1- سوره مائده، آیه3؛ امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین شما پذیرفتیم.

2- ینابیع المودة، ج1، ص341-439.

3- کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص101.

4- ینابیع المودة، ج1، ص350، ح5.

5- همان، ج1، ص351، ح6.

۴۷۲

اخبار متکاثره متواتره ای که از طریق عترت و اهل بیت طهارتعليهم‌السلام رسیده صرف نظر می نماییم.

در باب اسامی و اعداد أئمه اثنا عشرعليهم‌السلام

شیخ سلیمان بلخی حنفی در باب 76ینابیع المودة ازفرائد السمطین شیخ الاسلام حموینی از مجاهد از ابن عباس نقل می نماید که مرد یهودی نعثل نام، مشرّف شد خدمت رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسائل چندی از توحید سؤال نمود. حضرت هم جوابها ی دادند (که به مناسبت ضیق وقت از نقل آنها خودداری می نمایم) آنگاه نعثل به شرف اسلام مشرف گردید. بعد عرض کرد: «یا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر پیغمبری وصی داشته و پیغمبر ما موسی بن عمرانعليه‌السلام بیوشع بن نون وصیت نموده. ما را خبر ده که وصی شما کیست؟» حضرت فرمود:انّ وصیّی علیّ بن أبی طالب و بعده سبطای الحسن و الحسین تتلوه تسعه أئمة من صلب الحسین ؛ یعنی وصی من علی بن أبی طالبعليه‌السلام است و بعد از او دو دخترزاده من حسن و حسینعليهم‌السلام و بعد از ایشان نه نفر امامان از صلب حسینعليه‌السلام می باشند. نعثل عرض کرد: «تمنا دارم اسامی شریفه ایشان را برای من بیان فرمایی.» حضرت فرمود:اذا مضی الحسین فابنه علیّ فاذا مضی علیّ فابنه محمّد فاذا مضی محمّد فابنه جعفر فاذا مضی جعفر فابنه موسی فاذا مضی موسی فابنه علیّ فاذا مضی علیّ فابنه محمّد فاذا مضی محمّد فابنه علیّ فاذا مضی علیّ فابنه الحسن فاذا مضی الحسن فابنه الحجّه محمّد المهدی فهؤلاء اثنا عشر . پس از ذکر اسامی امامان نه گانه و توضیح دادن آنکه هر پدری در گذشت، پسرش به جای پدر امام است تا امام دوازدهم که به نام محمّد مهدی معرفی فرموده، ذیل خبر مفصل است که طریقه شهادت هر یک را سؤال نموده و حضرت جواب داده، آنگاه نعثل گفت:اشهد ان لا اله الاّ اللّه و انّک رسول اللّه و اشهد انّهم الاوصیاء بعدک ؛ یعنی شهادت می دهم به وحدانیت خدا و رسالت شما و شهادت می دهم که آن دوازده نفر اوصیای بعد از شما می باشند. هرآینه به تحقیق آنچه فرمودی در کتب انبیای پیشین دیده ام و در وصیت نامه حضرت موسی کاملاً ثبت است.

آن گاه حضرت فرمودند:طوبی لمن احبّهم و اتّبعهم و ویل لمن ابغضهم و خالفهم ! یعنی بهشت برای کسی است که آنها را دوست بدارد و متابعت کند و جهنم برای آن کس است که آنها را دشمن بدارد و مخالفت کند. آنگاه نعثل در حضور آن حضرت

۴۷۳

اشعاری انشاد نمود و گفت:

صلی اللّه ذو العلی علیک یا خیر البشر

انت النبیّ المصطفی و الهاشمیّ المفتخر

بکم هدانا ربّنا و فیک نرجوا ما امر

و معشر سمّیتهم أئمه اثنی عشر

حباهم رب العلی ثم اصطفاهم من کدر

قد فاز من والاهم و خاب من عادی الزهر

آخرهم یسقی الظما و هو الامام المنتظر

و عترتک الاخیار لی و التابعین ما امر

من کان عنهم معرضا فسوف تصلاه سقر(1)

6. و نیز خواجه کلان در باب76 ینابیع از مناقب خوارزمی از واثلة بن اسقع ابن قرخاب از جابر بن عبد اللّه انصاری و ابو المفضّل شیبانی از محمّد بن عبد اللّه بن ابراهیم شافعی و او بسند خود از جابر انصاری (که از صحابه خاص رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) بوده است نقل می نماید که گفت:

مردی از یهود به نام جندل بن جنادة بن جبیر خدمت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشرف شد. بعد از سؤال مسائل توحید و شنیدن جواب های کافی، شهادتین بر زبان جاری و مسلمان شد. آنگاه عرض کرد: شب گذشته در عالم رؤیا خدمت موسی بن عمران رسیدم به من فرمود که: اسلم علی ید محمد خاتم الانبیاء و استمسک اوصیائه من بعده؛ یعنی اسلام بیاور بر دست محمّد خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و متمسّک شو به اوصیاء بعد از او.

حمد خدا را که مرا مشرّف به دین اسلام فرمود. اینک بفرما اوصیای شما کیانند که به آنها متمسّک گردم. حضرت فرمودند: اوصیای من دوازده نفرند. عرض کرد چنین است: من هم همین قسم در توراه یافته ام. ممکن است

____________________

1- درود و رحمت خدای بزرگ بر تو باد ای صاحب مقام عالی که بهترین افراد بشری! تو پیغمبر بر گزیده هاشمی نسبی و به آن مفتخری؛ به سبب شما هدایت شدیم و به وسیله تو امید رهایی از آتش دوزخ داریم و جمعیت خلفای شما نامیده شدند اثنا عشر؛ زیرا خدای بزرگ ایشان را بلند رتبه و پاک و پاکیزه از هر عیب و ریب نموده است. نجات می یابد آن کس که بایشان تمسک جوید، هر کس دشمنی با ایشان نماید زیانکار گردد و دوازدهمی آنها که امام منتظر است به ظهور خود شیعیان تشنه دیدار را سیراب می نماید و خاندان شما آن برگزیدگانی هستند که ما مأمور متابعت از ایشانیم و کسی که از ایشان اعراض کند، در آتش دوزخ جاوید خواهد ماند. (ینابیع المودة، ج3، ص281. 283؛ فرائد السمطین، ج2، ص132، ح431).

۴۷۴

اسامی آنها را برای من بیان فرمایی.

حضرت فرمودند: اولهم سیّد الاوصیاء ابو الائمة علیّ ثم ابناه الحسن و الحسین؛ اول آنها سید و آقای اوصیاء و پدر امامان، علیعليه‌السلام و پس از آن دو فرزندش حسن و حسین اندعليهما‌السلام . تو این سه نفر را ملاقات می کنی؛ آنگاه عمرت به آخر می رسد. در وقتی که زین العابدین متولد گردد و آخرین زاد و توشه تو از دنیا یک شربت شیر خواهد بود. پس متمسک باش به ایشان مبادا جهل جهّال ترا مغرور نماید.

عرض کرد من در توریه و کتب انبیا اسم علی و حسن و حسینعليهم‌السلام را به نام ایلیا و شبر و شبیر دیده ام؛ تمنا دارم اسامی بعد از حسین را بیان فرمایی. حضرت فرمودند: اذا انقضت مدّة الحسین فالامام ابنه علی یلقّب بزین العابدین فبعده ابنه محمد یلقّب بالباقر فبعده ابنه جعفر یدّعی بالصادق فبعده ابنه موسی یدّعی بالکاظم فبعده ابنه علی یدّعی بالرضا فبعده ابنه محمّد یدّعی بالتقیّ و الزکیّ فبعده ابنه علی یدّعی بالنقی و الهادی فبعده ابنه الحسن یدّعی بالعسکری فبعده ابنه محمّد یدّعی بالمهدی و القائم و الحجه فیغیب ثم یخرج فاذا خرج یملأ الارض قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما.

پس از اینکه اسامی نه نفر امامان بعد از ابا عبد اللّه الحسین را با لقبهای آنها بیان نمود فرمود: نهمی آنها محمّد مهدی قائم و حجّه غایب می شود. پس از آن خروج می نماید و زمین را پر از عدل و داد می کند، هم چنانی که پر از ظلم و جور شده باشد.

طوبی للصابرین فی غیبته! طوبی للمقیمین علی محبتهم اولئک الذین وصفهم الله فی کتابه و قال( هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ * الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ ) ثم قال تعالی( أُولَٰئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) .

یعنی بهشت برای صبر کنندگان در غیبت آن حضرت است و بهشت برای باقی ماندگان در محبت آنها است. آنها هستند که خداوند در قرآن مجید آنها را وصف نموده، که اهل تقوی (که قرآن مجید آنها را هدایت می نماید)

____________________

1- ینابیع المودة،ج3، ص283.

۴۷۵

کسانی هستند که ایمان به غیب می آورند (که مراد غیبت آن حضرت است) و آنها هستند حزب اللّه که در قرآن می فرماید: بدانید که حزب خدا غالب اند.

7- ابو المؤید موفق بن احمد اخطب الخطباء خوارزمی درمناقب بسند خود نقل می نماید از ابو سلیمان راعی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که گفت: شنیدم از آن حضرت که می فرمود:

در شب معراج خدای متعال به من وحی فرمود که یا محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! نظر کردم به سوی اهل زمین و تو را از میان ایشان برگزیدم و نامی از نام های خود برای تو جدا کردم. یاد نشوم در جایی مگر آنکه تو با من یاد شوی. من محمودم و تو محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از تو علیعليه‌السلام را از میان اهل زمین برگزیدم و نامی از نام های خود برای او جدا کردم. منم اعلی و او است علیعليه‌السلام . یا محمد تو و علی و فاطمه و حسن و حسین و إمامان از اولاد حسینعليهم‌السلام را آفریدم از نور خود و ولایت شما را بر آسمان ها و زمین ها عرض کردم. پس هر کس قبول کرد، از مؤمنان است و هر کس انکار کرد، از کافران است. یا محمد،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می خواهی ایشان را ببینی؟ عرض کردم: بلی، خطاب فرمود:

انظر الی یمین العرش فنظرت فاذا علیّ و الحسن و الحسین و علیّ بن الحسین و محمّد بن علیّ و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علیّ بن موسی و محمّد بن علیّ و علیّ بن محمّد و الحسن بن علیّ و محمّد المهدی ابن الحسن کأنّه کوکب درّیّ بینهم؛ یعنی نظر کن بطرف راست عرش، چون نظر کردم دیدم (دوازده نفر اوصیای خود را) و اسمهای آنها را یک یک بیان نمود تا آن که فرمود: محمد مهدی-عجل الله تعالی فرجه- فرزند حسنعليه‌السلام در میان آنها مانند کوکب درّی و ستاره درخشان بود. آنگاه خطاب الهی رسید: یا محمد هؤلاء حججی علی عبادی و هم اوصیاؤک؛(1) یعنی اینها حجّت های منند بر بندگان من و اوصیای تو هستند.

گمان می کنم برای اثبات مدعای ما در مقابل آن اشخاصی که می گویند: اعداد

____________________

1- مقتل الحسین خوارزمی، ص95، ح203؛ ینابیع المودة، ج3، ص380؛ فرائد السمطین، ج2، ص319، ح571.

۴۷۶

و اسامی ائمّه اثنا عشر از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نرسیده همین سه خبر من باب نمونه از طرف روات معتبره أکابر علمای سنت و جماعت بمقتضای وقت مجلس کافی باشد.

و اگر کسی طالب بیش از اینهاست، مراجعه کند بهمناقب خوارزمی وینابیع المودة سلیمان بلخی حنفی وفرائد السمطین حموینی ومناقب محدث فقیه ابن مغازلی شافعی ومودة القربی میر سید علی همدانی شافعی وفصول المهمه مالکی ومطالب السؤول محمد بن طلحه شافعی وتذکره سبط ابن جوزی و دیگران از علما، که همگی از افاضل و اکابر علمای عامه و أهل تسنن هستند تا ببینند زیاده از صد خبر از طرق برادران سنت و جماعت درباره خلفا و ائمه اثنا عشر بعد از رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده، به استثنای اخبار شیعه که لا تعد و لا تحصی است.

عدد خلفای بعد از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دوازده است

میر سید علی همدانی شافعی در مودة دوازدهم ازمودة القربی نقل می نماید از عمر بن قیس که گفت: ما در حلقه ای که عبد اللّه بن مسعود در او بود نشسته بودیم. اعرابی آمد سؤال نمود: «کدام یک از شما عبد اللّه هستید؟» عبد اللّه گفت: «من هستم.» گفت: «یا عبد اللّه، آیا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از خلفای بعد از خود به شما خبر داد؟» در جواب گفت: «بلی، پیغمبر فرمود:الخلفاء بعدی اثنا عشر عدد نقباء بنی اسرائیل ؛ یعنی خلفای بعد از من دوازده می باشند به عدد نقبای بنی اسرائیل (که دوازده نقیب بودند).(1)

و نیز از شعبی از مسروق از عبد اللّه شیبه این خبر را نقل نموده.(2)

و نیز از جریر از اشعث از عبد اللّه بن مسعود و از عبد اللّه بن عمر از جابر بن سمره همگی از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و سلم نقل نموده اند که فرمود:الخلفاء بعدی اثنا عشر بعدد نقباء بنی اسرائیل ؛ و در خبر عبد الملک است که فرمود:کلهم من

____________________

1- مودة القربی، ص28، ینابیع المودة، ج2، ص314.

2- مودة القربی، ص28؛ مجمع الزوائد، ج9، ص190؛ مستدرک حاکم، ج4، ص501، ینابیع المودة، ج2، ص315.

3- ینابیع المودة، ج2، ص315.

۴۷۷

بنی هاشم ؛(1) یعنی آن دوازده خلیفه بعد از من که به عدد نقبای بنی اسرائیلند تمام از بنی هاشم اند.

علاوه بر این کتابها که ذکر نمودیم، سایر علمای مهم اهل تسنن در کتابهای خود متفرّقاً به اقتضای هر محلی، اخبار بسیاری در این باب آورده اند که خواجه کلام، سلیمان بلخی، حنفی باب 77ینابیع المودة را اختصاص به این موضوع داده و اخبار بسیاری در این باب نقل نموده از شیخین و ترمذی و ابی داود، و مسلم و سید علی همدانی و شعبی و غیرهم.(2)

از جمله گوید یحیی بن حسن فقیه در کتابعمده از بیست طریق نقل نموده کهان الخلفاء بعد النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اثنا عشر خلیفه کلهم من قریش ؛(3) یعنی خلفای بعد از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دوازده خلیفه می باشند که تمامشان از قریش اند.

و بخاری از سه طریق و مسلم از نه طریق و ابی داود از سه طریق و ترمذی از یک طریق و حمیدی از سه طریق نقل نموده اند که رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «خلفا و امامان بعد از من دوازده نفرند تمام آنها از قریشند.» و در بعض از آن اخبار است کهکلهم من بنی هاشم .(4)

تا آنجا که در گوید:

بعض از محققین علما (یعنی علمای عامه و اهل تسنن) گفته اند: احادیث دالّه بر إثبات امامت خلفاء بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دوازده نفر به طرق بسیاری مشهور است که آدمی می داند مراد رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از تعیین عدد خلفای بعد از خود أئمه اثنا عشر از اهل بیت و عترت خودش می باشد(5) و ممکن نیست مطابقت این احادیث با خلفا از صحابه بعد از آن حضرت؛ چه آنکه پیغمبر تعیین عدد دوازده فرموده (و آنها چهار بودند).

____________________

1- مودة القربی، ص29؛ مسنداحمد، ج5، ص92.

2- ینابیع المودة، ج2، ص314؛ مودة العاشرة.

3- ینابیع المودة، ج3، ص289؛ عمده ابن به طریق، ص416؛ سنن ابی داوود، ج3، ص309؛ صحیح بخاری، ج8، ص104.

4- صحیح مسلم، ج6، ص3 - سنن ابی داوود، ج2، ص309 - صحیح ترمذی، ج3، ص340.

5- ینابیع المودة، ج2، ص315.

۴۷۸

و نیز حمل نمی شود بر سلاطین بنی امیه برای آنکه از دوازده نفر بیشتر بودند (سیزده نفر بودند).علاوه بر آنکه همگی ظالم بودند به استثنای عمر بن عبد العزیز (در اثبات ظلم عمر هم کافیست در غصب خلافت و خانه نشین نمودن امام وقتعليه‌السلام ) و از بنی هاشم هم نبودند، نظر به فرموده آن حضرت که کلهم من بنی هاشم.

و نیز حمل بر ملوک بنی عباس هم نمی شود، برای آنکه عدد آنها بیشتر از دوازده بوده (35 نفر بودند) و ابداً هم رعایت ننمودند توصیه خداوند متعال را درباره عترت که در آیه 23 سوره 42 (شوری) فرمود:( قُلْ لاٰ أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبیٰ ) ، و حدیث کساء.

پس لابد باید حمل شود این همه اخبار و احادیث وارده از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر امامان دوازده گانه از عترت و اهل بیت طهارت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم (به عقیده امامیه اثناعشریه): لانّهم کانوا اعلم اهل زمانهم و اجلّهم و اورعهم و اتقاهم و اعلاهم نسبا و افضلهم حسبا و اکرمهم عند الله و کان علومهم عن آبائهم متّصلا بجدّهم و بالوراثه و اللدنیّه کذا عرفهم اهل العلم و التحقیق و اهل الکشف و التوفیق؛ یعنی برای آنکه آنها أعلم و أجلا و أورع و أتقیای أهل زمانشان بودند و بالاتر از آنها، از حیث نسب و افضل آنها از حیث حسب و گرامی ترین آنها نزد پروردگارند و علوم آنها إرثاً (و موهوباً) از طریق پدرانشان متّصل برسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده و اهل علم و تحقیق کشف کنندگان با توفیق آنها را باین قسم تعریف و معرفی نمودند.

و تأیید می کند این عقاید را که مراد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از تعیین خلفای بعد از خود امامان دوازده گانه از عترت و اهل بیت او می باشند حدیث شریف ثقلین (که طبق روایات صحیحه فریقین شیعه و سنی به حد تواتر رسیده) که آن حضرت فرمود:انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض ان تمسّکتم بهما لن تضلوا بعدها ابدا (1) .

____________________

1- به درستی که می گذارم در میان شما دو چیز نفیس بزرگ را که کتاب خدا (قرآن مجید) و عترت من باشد که از هم جدا نمی شوند تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند. اگر چنگ بزنید به این دو، هرگز گمراه نمی شوید بعدها ابداً. (مسند احمد، ج3، ص14؛ مستدرک حاکم، ج3، ص148؛ مجمع الزوائد، ج9، ص163).

۴۷۹

و نیز احادیث بسیاری که در این کتاب ذکر گردیده، مؤید این معنی می باشد.

انتهی کلام خواجه.

این بود مختصری از اظهار نظر و عقاید علماء عامه و اهل تسنن تا امر را بر شما مشتبه نکنند و نگویند شیعیان رافضی هستند و غلو می کنند. بلکه بدانید علم و انصاف اگر توأم شدند، نتیجه همین نظرهای پاک می باشد - خواه شیعه باشد یا سنّی.

علاوه بر اخبار کثیره که نقل نموده اند در اثبات مقام امامت أئمه اثنا عشرعليهم‌السلام نظریات پاک آنها راهنمای شما می باشد تا آقایان حاضرین و همچنین غائبین از مجلس ما بدانند که جامعه شیعیان اگر اطاعت و متابعت و پیروی از ائمه اثنا عشر از عترت و اهل بیت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می نمایند، به حکم قرآن مجید و فرموده رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد.

و نقل اسامی مقدسه و اعداد دوازده گانه و صفات عالیه آن ذوات مکرّمه فقط در اخبار شیعیان متواترا نرسیده، بلکه در کتب معتبره علمای بزرگ عامه متفرقاً بسیار ذکر گردیده.

عادت جاهلانه و تعصب مانع از وصول به حقیقت است

فرق ما با علمای عامه آن است که آنها نقل اخبار می کنند و تفسیر و آیات قرآن مجید نازله در حق آن خاندان جلیل را می نویسند و اظهار نظر هم می نمایند، ولی تحت تأثیر عادت قرار گرفته و پیرو اسلاف خود، بدون برهان و دلیل می باشند و بعضی را هم تعصّب مانع است که به زبان تصدیق نمایند. پس بی مورد نیست اگر گفته شود که سیر تکامل و ارتقا در وجود این افراد بکلّی بی اثر مانده، هوا و عادت بر قوه عاقله غالب آمده!! بلکه گاهی در مقام تشریح اخبار منقوله از رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

۴۸۰

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520