دانستنی های اربعین حسینی

دانستنی های اربعین حسینی0%

دانستنی های اربعین حسینی نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

دانستنی های اربعین حسینی

نویسنده: رضا اکرمی
گروه:

مشاهدات: 8436
دانلود: 3251

توضیحات:

دانستنی های اربعین حسینی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 58 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8436 / دانلود: 3251
اندازه اندازه اندازه
دانستنی های اربعین حسینی

دانستنی های اربعین حسینی

نویسنده:
فارسی

اقوال در زمان بازگشت اهل بیت به کربلا

در رابطه ی با زمان بازگشت اهل بیتعليهم‌السلام به کربلا، سه نظر وجود دارد:

۱. آنان در اربعین اول، یعنی در بیستم صفر سال ۶۱ هجری به کربلا آمدند.

۲. ایشان در اربعین دوم، یعنی در بیستم صفر سال ۶۲ هجری آمدند.

۳. آنان در زمانی غیر از این دوتاریخ، به کربلا مشرف شدند حق در بحث این است که مسئله دائر مدار قول اول و سوم است؛ گر چه برخی از تاریخ نویسان(۵۰) قول دوم را ذکر کرده اند، ولی نمی توان به آن اعتماد نمود، چون خالی از استدلال و شواهد تاریخی است و تنها براساس ظن و گمانه زنی است بنابراین، مسئله را در دو محور اربعین اول و غیر آن قرار می دهیم، و به ذکر دلایل هر دو نظریه و نقد آن می پردازیم.

موافقان اربعین اول

عده ای از بزرگان، نظر به بازگشت اهل بیتعليهم‌السلام در اربعین اول داده اند، و یا دست کم از ظاهر کلام ایشان این معنا استفاده می شود:

۱.ابوریحان بیرونی (م ۴۴۰)؛ ایشان در کتابالآثار الباقیه می نویسد:

«شهر صفر؛ فی الیوم الأول: أدخل رأس الحسین عليه‌السلام مدینه دمشق، فوضعه یزید لعنه الله بین یدیه، و نقر ثنایاه بقضیب کان فی یده و هو یقول :

لست من خندف ان لم أنتقم

من بنی أحمد ما کان فعل

لیت أشیاخی ببدر شهدوا

جزع الخزرج من وقع الأسل

فأهلوا و استهلوا فرحا

ثم قالوا یا یزید لا تشل

قد قتلنا القرم من أشیاخهم

و عدلناه ببدر فاعتدل

و فی العشرین رد رأس الحسین الی مجثمه (۵۱) حتی دفن مع جثته، وفیه زیاره الأربعین، و هم حرمه بعد انصرافهم من الشام (۵۲) ؛ در روز اول ماه صفر، سر حسینعليه‌السلام را وارد دمشق نمودند، و یزید - که لعنت خدا بر وی باد - آن را در مقابل خود نهاد. و در روز بیستم آن، سر حسینعليه‌السلام را به بدنش ملحق کردند و در همان جا دفن نمودند و زیارت اربعین درباره ی این روز است و بدین سبب این زیارت را«اربعین » گویند که چهل تن از اهل بیت او پس از مراجعت از شام قبرش را زیارت کردند!(۵۳)

۲.قرطبی (م ۶۷۱) درتذکره می نویسد:

«و الامامیه تقول ان الرأس أعید الی الجثه بکربلاء بعد أربعین یوما من القتل، و هو یوم معروف عندهم یسمون الزیاره فیه زیاره الأربعین ؛ امامیه می گویند: سر مقدس ایشان پس از چهل روز به کربلا بازگردانده و به بدن ملحق شد و این روز نزد آنان معروف است و از آن به زیارت یاد می کنند و مقصود زیارت«اربعین » است.(۵۴)

۳.زکریا بن محمد بن محمود قزوینی (م ۶۸۲)؛ ایشان در کتابعجائب المخلوقات و غرائب الموجودات می نویسد:

«الیوم الأول منه: عید بنی أمیه، أدخلت فیه رأس الحسین عليه‌السلام بدمشق، و العشرون منه ردت رأس الحسین الی جثته ؛ اول ماه صفر عید بنی امیه است؛ چون در آن روز سر حسینعليه‌السلام را به دمشق وارد ساختند و در روز بیستم آن ماه، سر ایشان را به بدن بازگردانده شد.»(۵۵)

۴.شیخ بهایی (م ۱۰۳۰)؛ ایشان در کتابتوضیح المقاصد چنین آورده است:

«التاسع عشر(من الصفر)؛ فیه زیاره الأربعین لأبی عبدالله الحسین عليه‌السلام وفی هذا الیوم و هو یوم الأربعین من شهادته عليه‌السلام کان قدوم جابر الأنصاری رضی الله عنه لزیارته عليه‌السلام ،و اتفق فی ذلک الیوم ورود حرمه عليه‌السلام من الشام الی کربلاء، قاصدین المدینه علی ساکنه السلام و التحیه ؛ روز نوزدهم ماه صفر، زیارت اربعین حضرت امام حسینعليه‌السلام است. و در این روز که روز اربعین است، روز ورود جابر بن عبدالله انصاری است، که به زیارت قبر آن حضرت شتافت و آن روز با روز ورود اهل بیت امام حسینعليه‌السلام از شام به کربلا یکی گردید؛ در حالی که ایشان قصد عزیمت به مدینه را داشتند.(۵۶)

۵.مناوی (م ۱۰۳۱) در ضمن ذکر اقوال گوناگون درباره ی محل دفن سر مطهر امام حسینعليه‌السلام می گوید:

«و الامامیه یقولون الرأس أعید الی الجثه و دفن بکربلاء بعد أربعین یوما من القتل ؛ امامیه می گویند: پس از چهل روز از شهادت، سر به بدن بازگردانده شد و در کربلا دفن گردید.(۵۷)

۶.علامه ی مجلسی (م ۱۱۱۰) در رابطه ی با علت استحباب زیارت سیدالشهداءعليه‌السلام در روز اربعین می فرماید:

«و المشهور بین الأصحاب أن العله فی ذلک رجوع حرم الحسین صلوات الله علیه فی مثل ذلک الیوم الی کربلاء عند رجوعهم من الشام و الحاق علی بن الحسین صلوات الله علیه الرؤس بالأجساد ؛ مشهور بین اصحاب این است که علت آن، بازگشت اهل بیت حسینعليه‌السلام در چنین روزی به کربلا است، هنگامی که از شام باز می گشتند و علی بن حسینعليه‌السلام سرهای مقدس را به اجساد ایشان ملحق ساخت.(۵۸)

برخی از ظاهر این عبارت چنین برداشت کرده اند که ایشان شهرت بین اصحاب را درباره ی بازگشت اهل بیت در روز اربعین بازگو نموده اند ممکن است گفته شود که متعلق شهرت، استحباب زیارت حضرت سیدالشهداعليه‌السلام در روز اربعین است، نه بازگشت اهل بیت در روز اربعین به کربلا!

۷.شبراوی می نویسد:

«و قیل أعید الی الجثه بکربلاء بعد أربعین یوما من مقتله ؛ گفته شده است که سر به بدن آن حضرت بعد از چهل روز پس از شهادت، به بدن بازگردانده شد.(۵۹)

۸.شبلنجی (م ۱۳۲۲)(۶۰) نیز می گوید:

«و ذهبت الامامیه الی أنه أعید الی الجثه و دفن بکربلاء بعد أربعین یوما من المقتل ؛ نظر امامیه این است که سر آن حضرت به بدن ایشان ملحق گردید، و چهل روز پس از شهادت آن حضرت در کربلا به خاک سپرده شد.(۶۱)

۹.آیت الله میرزا محمد اشراقی (ارباب) (م ۱۳۴۱ ق) پس از ذکر روایتبشاره المصطفی درباره ی زیارت جابر می نویسد:

در این خبر معتبر، مذکور نیست که زیارت جابر در روز اربعین بوده یا روز دیگر و نیز ذکر نشده که زیارت جابر در سال اول شهادت بود یا بعد؛ لیکن مذکور در سایر کتب شیعه، تحقق هر دو امر است در هر حال ورود اهل بیت را به کربلا در روز اربعین بسیاری ذکر کرده اند، از عامه و خاصه؛ مانندابن نما و ابن طاووس و ابومخنف وصاحب کتاب نورالعین ، و از عبارت امالی صدوق نیز ظاهر شود که گوید: خرج علی بن الحسینعليهما‌السلام بالنسوه و رد الرأس الی کربلاء.

و در سیره و تاریخ محفوظ است که بعد از سال شهادت، اهل بیت مسافرتی به عراق ننموده اند ایشان پس از ذکر خلاصه ی نظر محدث نوری می فرماید:

و حاصل او زیاده بر استبعاد چیزی نیست و امور منقوله را نتوان به استغراب تکذیب کرد، اگر چه سید بن طاووس با آن که خود او در کتاب لهوف ورود اهل بیت(۶۲) را در اربعین ذکر کرده، در کتاب اقبال استبعاد نموده و هرگاه کسی تأمل و تتبع در وضع مسافرت اعراب و خصوصا در ازمنه ی سابقه نموده باشد، می داند که این گونه طی مسافت ایشان خلاف عادت نیست، خصوصا هر گاه قافله ای شتاب داشته باشد و از این قبیل سرعت سیر (در) مسافرت بسی معهود است.

در هر حال وجهی برای تکذیب ورود اهل بیت به کربلا نیست(۶۳) دهآیت الله شهید قاضی طباطبایی ؛ ایشان رنج فراوانی در اثبات این مسئله تحمل نمود و کتابی بزرگ در این باره گردآوری نمود، که خلاصه ی ادله ی او را به هنگام طرح ادله ی محدث نوری خواهیم آورد؛ گفتنی است که گر چه برخی از نقل های فوق، تنها بازگرداندن سر مقدس به بدن طاهر آن حضرت در روز اربعین را ذکر کرده است، ولی از آن جا که مسئله ی الحاق سر به بدن، از مسئله ی بازگشت اهل بیت به کربلا جدا نیست، و بنابر قول مشهور این کار توسط امام زین العابدینعليه‌السلام صورت پذیرفت، از این رو سخن قرطبی و پس از آن قزوینی، مناوی، شبراوی و شبلنجی را آوردیم.

مخالفان اربعین اول

عده ای از دانشمندان نتوانسته اند بازگشت اهل بیتعليهم‌السلام را در اربعین اول بپذیرند و آن را بعید و یا محال دانسته اند، که سخنان برخی از ایشان را می آوریم:

۱. سید بن طاووس ؛ ظاهرا ایشان نخستین کسی است که به این مطلب خدشه وارد می سازد، و با برداشتی که خود از کلام شیخ طوسی دارد، بازگشت اهل بیت را در این تاریخ بعید دانسته است او می نویسد:

«و وجدت فی المصباح أن حرم الحسین عليه‌السلام و صلوا المدینه مع مولانا علی بن الحسین عليه‌السلام یوم العشرین من صفر، و فی غیر المصباح أنهم وصلوا کربلاء أیضا فی عودهم من الشام یوم العشرین من صفر، و کلاهما مستبعد، لأن عبیدالله بن زیاد لعنه الله کتب الی یزید یعرفه ما جری و یستأذنه فی حملهم، و لم یحملهم حتی عاد الجواب الیه، و هذا یحتاج الی نحو عشرین یوما أو أکثر منها، و لأنه لما حملهم الی الشام روی أنهم أقاموا فیها شهرا فی موضع لا یکنهم من حر و لا برد، و صوره الحال یقتضی أنهم تأخروا أکثر من أربعین یوما من یوم قتل عليه‌السلام الی أن وصلوا العراق أو المدینه، و أما جوازهم فی عودهم علی کربلاء، فیمکن ذلک، و لکنه ما یکون وصولهم الیها یوم العشرین من صفر، لأنهم اجتمعوا علی ما روی جابر بن عبدالله الأنصاری، فان کان جابر وصل زائرا من الحجاز فیحتاج وصول الخبر الیه و مجیئه أکثر من أربعین یوما، و علی أن یکون جابر وصل من غیر الحجاز من الکوفه أو غیرها ؛

در مصباح دیدم که اهل بیت حسینعليه‌السلام همراه علی بن حسینعليه‌السلام در روز بیستم صفر، به مدینه رسیدند و در غیر مصباح یافتم که آنان به هنگام بازگشت از شام، در همان روز به کربلا رسیدند و هر دوی آن بعید است؛ برای آن که عبیدالله بن زیاد - لعنه الله - نامه ای برای یزید نوشت که در آن ماجرا را نوشته و برای فرستادن اسیران به شام کسب اجازه نمود و او تا هنگامی که پاسخ را دریافت نکرد، اقدام به ارسال ایشان ننمود و این کار به بیست روز یا بیشتر نیازمند است.

همچنین روایت شده است هنگامی که اهل بیت را به شام بردند، آنان یک ماه در جایی بودند که ایشان را از گرما و سرما بازنمی داشت و صورت قضیه این است که آنان پس از اربعین به عراق و یا مدینه رسیدند، اما عبور ایشان از کربلا هنگام بازگشت امکان پذیر است، ولی در روز بیستم صفر نبوده است؛ چرا که آنها - طبق روایت - با جابر بن عبدالله انصاری ملاقات کردند و اگر جابر به عنوان زیارت از حجاز آمده باشد، رسیدن خبر به او و آمدن وی به کربلا، بیش از چهل روز نیازمند است.(۶۴)

گفتنی است که آنچه ایشان از کلام شیخ طوسی در مصباح المجتهد نقل کرده است، با عبارتی که ما از این کتاب آوردیم نمی سازد آنچه در مصباح شیخ است این است:

«و فی الیوم العشرین منه کان رجوع حرم سیدنا أبی عبدالله الحسین بن علی بن ابی طالب عليه‌السلام من الشام الی مدینه الرسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ؛(۶۵) «رجوع» و بازگشت از شام به مدینه غیر از «وصول» و رسیدن به مدینه است در کلام شیخ طوسی کلمه ی وصول وجود ندارد، بنابراین، این را باید برداشت سید بن طاووس از کلام شیخ دانست، که ما با برداشت ایشان موافق نیستیم و با این بیان، این که ایشان دو امر بازگشت به مدینه و یا به کربلا در تاریخ بیستم صفر سال ۶۱ را بعید دانسته است، امر اول موضوعا منتفی است؛ ولی در هر حال، ایشان با توجه به قراین و مستندات تاریخی که ذکر می کند، بازگشت اهل بیت را در اربعین اول و حتی زیارت جابر بن عبدالله انصاری را در این تاریخ نمی پذیرد و این شواهد را دلیل قول خود می داند:

الف. عبیدالله بن زیاد، از کوفه نامه برای یزید فرستاد و کسب تکلیف کرد، رفت و برگشت نامه، حدود بیست روز و یا بیشتر لازم دارد.

ب. روایت شده است که اهل بیت حدود یک ماه در شام در جای بسیار نامناسبی که ایشان را از گرمای روز و از سرمای شب محافظت نمی نمود اقامت داشتند.

ج. جابر بن عبدالله نیز نمی تواند در بیستم صفر خود را به کربلا برساند، چون رسیدن خبر به حجاز و حرکت او از حجاز به سمت کربلا به بیش از چهل روز نیاز دارد ایشان در پایان، امکان عبور از کربلا و ملاقات با جابر را در غیر اربعین اول می پذیرد.

فرمایش اخیر ایشان مبنی بر این که: «چنانچه جابر در حجاز از شهادت آن حضرت آگاه شده و آن گاه رهسپار کربلا شده باشد، به بیش از چهل روز وقت نیاز خواهد بود»، تمام نیست؛ چون مدینه در شهادت امام حسینعليه‌السلام سه بار به ضجه افتاد:

۱- در روز عاشورا، ام سلمه خواب عجیبی دید وی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را غبار آلود دید از او علت را پرسید خبر داد که من هم اکنون به شهادت رسیدن حسین را دیدم.(۶۶)

همچنین آن حضرت به ام سلمه شیشه ای پر از خاک داده بود و فرموده بود که هر گاه این خاک رنگ خون به خود گرفت، بدان که حسینم به شهادت رسیده است؛ ام سلمه پس از آن خواب، سراغ آن خاک رفت و آن را چنان یافت که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیش بینی فرموده بود آن گاه چنان ضجه و فغان وناله سر داد که هجوم زن و مرد اهل مدینه را در پی داشت، که از جمله ی آنان ابن عباس بود.(۶۷)

ماجرای قاروره در کتب شیعه و اهل سنت نقل شده است؛(۶۸) بنابراین، هیچ بعدی ندارد که جابر در مدینه بوده و با آن معرفتی که دارا بود، پس آگاهی یافتن از عمق فاجعه ی کربلا، به دان سو رهسپار گردد.

۲- پس از فاجعه ی کربلا، از سوی عاملان حکومت، خبر رسمی به والی مدینه و مردم اعلام شد، بنابراین فرض، با توجه به وجود پیک، چنانچه تا حوالی آخر محرم و ابتدای صفر این خبر به مدینه رسیده باشد، باز حرکت جابر از مدینه و رسیدن او به کربلا در بیستم صفر توجیه پذیر خواهد بود.

۳- به هنگام رسیدن اهل بیت به مدینه.(۶۹)

۲.علامه ی مجلسی ؛ ایشان پس از ذکر قول مشهور بین اصحاب درباره ی بازگشت به کربلا در اربعین اول و قول دیگر مبنی بر مراجعت ایشان در این تاریخ به مدینه، هر دو را نمی پذیرد و می گوید:

«اعلم أنه لیس فی الأخبار ما العله فی استحباب زیارته صلوات الله علیه فی هذا الیوم، و المشهور بین الأصحاب أن العله فی ذلک رجوع حرم الحسین صلوات الله علیه فی مثل ذلک الیوم الی کربلاء عند رجوعهم من الشام، و الحاق علی بن الحسین صلوات الله علیه الرؤوس بالأجساد، و قیل فی مثل ذلک الیوم رجعوا الی المدینه، و کلاهما مستبعدان جدا، لأن الزمان لا یسع ذلک کما یظهر من الأخبار و الآثار، و کون ذلک فی السنه الأخری أیضا مستبعد ؛ از اخبار و روایات، علت استحباب زیارت آن حضرت در روز اربعین دانسته نیست و مشهور بین اصحاب این است که علت آن، بازگشت اهل بیت امام حسینعليه‌السلام در مثل چنین روزی از شام به کربلا و ملحق ساختن سرها به بدنها به دست علی بن حسینعليه‌السلام است و گفته شده است که در مثل چنین روزی، آنان به مدینه بازگشتند و هر دوی آن بعید است؛ چون زمان، گنجایش آن را ندارد؛ همان گونه که از اخبار و روایات دانسته می شود و اما آن که آنان در اربعین سال بعد به کربلا رسیده باشند، آن هم بعید است.»(۷۰)

۳.محدث نوری ؛ ایشان مسئله بازگشت در اربعین اول را به طور کلی منکر شده است و ادله ای قابل توجه دارد که ذهن عده ای را به خود مشغول داشته است و تفصیل کلام ایشان خواهد آمد.

۴.محدث قمی ؛ ایشان نیز بازگشت در اربعین اول را بعید دانسته و می نویسد:

مکشوف باد که ثقات محدثین و مورخین متفق اند، بلکه خود سید جلیل علی بن طاووس نیز روایت کرده که بعد از شهادت حضرت امام حسینعليه‌السلام ، عمر سعد ملعون نخست سرهای شهدا را نزد ابن زیاد لعین روانه کرد و از پس آن، روز دیگر اهل بیت را به جانب کوفه برد و ابن زیاد خبیث بعد از شناعت و شماتت با اهل بیتعليهم‌السلام ایشان را محبوس داشت، و نامه به یزید بن معاویه فرستاد که در باب اهل بیت و سرها چه عمل نماید.

یزید لعین جواب نوشت که به جانب شام روان باید داشت؛ لاجرم ابن زیاد ملعون تهیه ی سفر ایشان نموده و ایشان را به جانب شام فرستاد و آنچه از قضایای عدیده و حکایات متفرقه ی سیر ایشان به جانب شام از کتب معتبره نقل شده چنان می نماید که سیر ایشان را از راه سلطانی و قرای بریه و غربی فرات بوده، آن هم قریب به بیست روز می شود.

انچه بین کوفه و شام به خط مستقیم ۱۷۵ فرسخ گفته شده، و در شام هم قریب به یک ماه توقف کرده اند، چنان که سید دراقبال فرموده.

پس با ملاحظه ی این مطالب خیلی مستبعد است که اهل بیت بعداز این همه قضایا از شام برگردند و روز بیستم صفر که روز اربعین و روز ورود جابر به کربلا بوده وارد شوند و خود سید أجل این مطلب را در اقبال مستبعد شمرده، به علاوه آن که احدی از أجلای فن حدیث و معتمدین اهل سیر و تواریخ در مقاتل و غیره اشاره به این مطلب نکرده اند، با آن که دیگر ذکر آن از جهاتی شایسته بوده، بلکه از سیاق کلام ایشان انکار آن معلوم می شود؛ چنان که از عبارت شیخ مفید در باب حرکت اهل بیت به سمت مدینه دریافتی و قریب این عبارت را ابن اثیر و طبری و قرمانی و دیگران ذکر کرده اند و در هیچ کدام، ذکری از سفر عراق نیست؛ بلکه شیخ مفید و شیخ طوسی و کفعمی گفته اند که در روز بیستم صفر حرم حضرت اباعبدالله الحسینعليه‌السلام رجوع کردند، از شام به مدینه و در همان روز جابر بن عبدالله به جهت زیارت امام حسینعليه‌السلام به کربلا آمد و اول کسی است که امام حسینعليه‌السلام را زیارت کرد.

و بعضی احتمال داده اند که اهل بیتعليهم‌السلام در حین رفتن از کوفه به شام به کربلا آمده اند و این احتمال به جهاتی بعید است و هم احتمال داده شده که بعد از مراجعت از شام به کربلا آمده اند، لیکن در غیر روز اربعین بوده، چه سید و شیخ ابن نما که نقل کرده اند ورود ایشان را به کربلا، به روز اربعین مقید نساخته اند واین احتمال نیز ضعیف است، به سبب آن که دیگران مانند صاحب روضه الشهداء و حبیب السیر و غیره که نقل کرده اند، مقید به روز اربعین ساخته اند و از عبارت سید نیز ظاهر است که با جابر در یک روز و یک وقت وارد شدند، چنان که فرموده:

«فوافوا فی وقت واحد »، و مسلم است که ورود جابر به کربلا در روز اربعین بوده و به علاوه ی آنچه ذکر شد تفصیل ورود جابر به کربلا در کتاب مصباح الزائر سید بن طاووس، و بشاره المصطفی که هر دو از کتب معتبره است موجود است و ابدا ذکری از ورود اهل بیت در آن هنگام نشده، با آن که به حسب مقام باید ذکر شود.(۷۱)

ایشان مطلبی اضافه بر سخن محدث نوری ندارد، و با پاسخی که آن جا داده می شود پاسخ ایشان معلوم می گردد.

۵.مرحوم شیخ محمد ابراهیم آیتی ؛ ایشان نیز منکر قضیه شده است و آن را جزء افسانه های تاریخی شمرده است!(۷۲)

۶.آیت الله شهید مطهری ؛ ایشان خبر ملاقات اهل بیت با جابر را منکر شده و می فرماید تنها کسی که این مطلب را نقل کرده سید بن طاووس در لهوف است، و هیچ کس غیر از ایشان نقل نکرده است! حتی خود سید در دیگر کتابهای خود متعرض آن نگردیده است و دلیل عقلی نیز با آن سازگاری ندارد(۷۳) .

گفتنی است که اگر مقصود ایشان از انکار خبر ملاقات، عدم حصول آن در خصوص روز اربعین است، که ظاهر عبارت ایشان، به ویژه با ضمیمه ی دلیل عقلی، این را می نماید، باید گفت که سید بن طاووس، حتی در کتاب لهوف، نیز چنین چیزی را نگفته است و اگر مقصود ایشان انکار اصل ملاقات اهل بیت با جابر در کربلاست، سید متفرد نیست و پیش از او ابن نما(۷۴) و پس از او شیخ بهایی(۷۵) و سید محمد بن ابی طالب(۷۶) ، علامه مجلسی(۷۷) ، قندوزی(۷۸) و دیگران گفته اند.

متوقفان

و در مقابل، برخی چون آیت الله شیخ محمد رضا طبسی نجفی، در مسئله توقف نموده و هیچ یک از دو نظر اربعین اول یا دوم را نتوانسته اختیار کند و می فرماید: «فعلیه أنا من المتوقفین فی ذلک، و لکن المشهور عند عوام الناس فی السنه الأولی، مع أن ظاهر عده التواریخ أن توقفهم فی الشام لا یقل من شهر ؛ بنابراین، من از زمره ی توقف کنندگان در مسئله هستم (و هیچ یک از دو قول را اختیار نمی کنم ولی مشهور نزد عوام مردم این است که آنان در اربعین اول به کربلا بازگشتند با آن که ظاهر بعضی کتب تاریخی این است که توقف ایشان در شام کمتر از یک ماه نبوده است.(۷۹)

مقتل الامام الحسینعليه‌السلام ، ص ۲۸۵ (نسخه ی خطی)

دو دیدگاه در ترازوی نقد

مرحوم محدث نوری و قاضی طباطبایی، در دو جهت مسئله قرار دارند. محدث نوری به طور کلی منکر بازگشت اهل بیت در اربعین اول است و شبهه ی ابن طاووس در اقبال الأعمال را با حواشی دیگر پرورش داده و دیگرانی چون محدث قمی تحت تأثیر او قرار گرفته اند. و در طرف مقابل، شهید قاضی طباطبایی در مقام اثبات مراجعت اهل بیت در اربعین اول برآمده و با پروراندن جواب مرحوم اشراقی و نگارش کتابی قطور به پاسخ گویی ایشان آمده و به حق رنج فراوان و زحمت بسیار کشیده است. از این روی، ما به طور خلاصه، ادله ی هر دو طرف را به نقد و بررسی می نشینیم.

سخن و دیدگاهی دیگر

تاکنون معلوم شد که شهرت مورد ادعا با توجه به محذورات ذکر شده کارساز نیست، وشواهدی که ذکر گردید فرض امکان را ثابت می کند، ولی برای اثبات وقوع کافی نیست. و اما ملازمه بین زیارت جابر و ملاقات وی با اهل بیت را با بازگشت ایشان به کربلا در اربعین اول اینگونه می توان منتفی دانست:

با توجه به قراین، به نظر می رسد جابر بن عبدالله انصاری، آن یار وفادار و دانشمند عارف و آگاهی که رنج سفر را به جان خریده و از عواقب کار خود نهراسیده و در بزرگسالی و کهولت سن به سمت کربلا رهسپار شده است، به یک زیارت بسنده نکند و دست کم دو بار به زیارت قبر مولا و محبوب خود سالار شهیدان امام حسینعليه‌السلام شتافته باشد:

زیارت اول : زیارتی است که طبری در بشاره المصطفی(۸۰) و سید بن طاووس در مصباح الزائر(۸۱) و خوارزمی در مقتل الحسینعليه‌السلام (۸۲) آورده اند.

زیارت دوم : زیارتی است که مقرون به ملاقات با اهل بیتعليهم‌السلام است در زیر به تبیین این دیدگاه خواهیم پرداخت:

۱. در روایتطبری و سید بن طاووس و خوارزمی ، هیچ گونه اشاره ای به مسئله ی ملاقات نشده است؛ بلکه قرینه بر عدم حصول ملاقات نیز وجود دارد. طبری و خوارزمی تصریح می کنند که پس از انجام زیارت، جابر از عطیه می خواهد که او را به سمت خانه های کوفه هدایت کند. آن گاه هر دو در این مسیر گام برداشتند.(۸۳) بسیار بعید است که حادثه ای با این اهمیت واقع گردد و عطیه آن را نقل نکند.

۲. آنچه از خبر طبری و سید بن طاووس و خوارزمی استفاده می شود این است که هنگام زیارت جابر، کسی غیر از ایشان نبوده است و حال آن که زیارت مقرون به ملاقات با اهل بیت، وقتی بوده است که گروهی از بنی هاشم نیز به زیارت قبر آن حضرت شتافته بودند و اهل بیت هنگامی که به کربلا رسیدند، جابر را با عده ای از بنی هاشم در آن جا یافتند.(۸۴)

۳. در زیارت اول، نام و نقش عطیه برجسته است، در صورتی که در زیارت دوم هیچ نام و اثری از عطیه وجود ندارد.

۴. تصریح مورخان و دانشمندان مبنی بر این که جابر نخستین زائر امام حسینعليه‌السلام است، اثبات کننده ی این مطلب است که زیارت وی پیش از زیارت گروهی از بنی هاشم است و با این بیان، زیارت جابر با عطیه را باید نخستین زیارت او قرار داد.

خلاصه، آنچه طبری و سید بن طاووس در (مصباح الزائر) و خوارزمی آورده اند، که در آن نام عطیه وجود دارد و هیچ گونه اشاره ای از حضور بنی هاشم ندارد و سرانجام زیارت، به رهسپاریشان به سمت کوفه ختم می شود، با آنچه که ابن نما و سید بن طاووس در (لهوف) آورده اند، که در آن اثری از نام و نقش عطیه نیست، فرق می کند و هیچ گونه بعدی ندارد که شخصی چون جابر به یک زیارت بسنده نکند.

بنابراین، روز اربعین روز زیارت جابر پس از گذشت چهل روز از شهادت سالار شهیدان، حسین بن علیعليه‌السلام است، و زیارت اهل بیت و ملاقات جابر با ایشان پس از اربعین است؛ گرچه دقیقا روز آن را نمی دانیم، ولی مسلما پیش از اربعین دوم است.

با توجه به نقلی که ورود سر مطهر را به شام در اول ماه صفر تعیین کرده است(۸۴) ، چنانچه ورود اهل بیت را هم در این تاریخ به شام بدانیم(۸۵) و با تکیه به خبری که زمان خروج ایشان، بیستم ماه صفر تعیین شده است(۸۶) ، مدت اقامت ایشان در شام، بیست روز بوده و بابر آن که مسیر بازگشت آنان از راه میانبر بادیه الشام بوده باشد، زمان رسیدن اهل بیت به کربلا فاصله ی چندانی با اربعین اول ندارد.

و می توان گمان کرد که آنان در حدود پایان صفر و یا در اوایل ربیع الاول به کربلا رسیده باشند و چنانچه مدت اقامت ایشان را حدود یک ماه(۸۷) و یا یک ماه و نیم(۸۸) ، بدانیم، و یا بازگشت را هم از راه سلطانی بدانیم زمان مقداری به تأخیر می افتد و بعید است که درغیر از ماه ربیع الاول بوده باشد.

با این بیان بسیاری از مشکلات مسئله حل می شود، و بسیاری از منازعات و کشمکشها پایان می پذیرد. اما آنچه مرحوم قاضی طباطبایی از آن به عنوان فهم علما یاد کرده است، نمی تواند به عنوان دلیل مطرح گردد و در فرض تحقق، ناشی از ثبوت ملازمه ی بین زیارت جابر و حصول ملاقات است، که مورد پذیرش قرار نگرفت. با توجه به مطالب گذشته، نتیجه ی بحث این است:

چنانچه اهل بیت را از طریق بادیه الشام به شام برده و آنان از همان مسیر به کربلا بازگشته باشند، و زمان خروج را نیز بیستم صفر ندانیم، امکان رسیدن به کربلا در اربعین اول وجود دارد. ولی قراینی مسیر رفت را از این مسیر تأیید نمی کند، و سید امین که این احتمال را ذکر می کند، هیچ گونه دلیل و شاهدی را نمی آورد و تنها با ذکر کلمه ی« لعل» و شاید آن را مطرح ساخته است و در هیچ کتاب معتبر و غیر معتبری، اثری از حرکت در این مسیر به چشم نمی خورد.

افزون بر آن، حکومت فاسد بنی امیه می خواست نهایت بهره را از جنایت ننگین خود به دست آورد؛ بنابراین، حرکت دادن آنها از راه سلطانی، که گفته می شود چهل منزل را در خود داشت، منطقی جلوه می سازد و حرکت در این مسیر به حدود بیست روز وقت نیاز دارد. و باقی ماندن آثاری از شهیدان و اهل بیت در این مسیر به عنوان تأیید می تواند مورد استناد قرار گیرد، مثل مشهد نقطه(۸۹) ، و یا مدفن برخی از کودکان آل البیت درمسیر، مثل شهرهای حلب یا بعلبک.

در برخی ازکتب مورد توجه تاریخی، بعضی از جریانات راه را ذکر کرده اند که مربوط به راه سلطانی است؛ مثل قضیه ی دیر راهب(۹۰) در قنسرین(۹۱) ، سخنان بعضی از اهل بیت در بعلبک بنابراین، با توجه به مدت اقامت اهل بیت در شام که تا حدود یک تا یک ماه و نیم گفته اند، همچنانکه سیدبن طاووس، و پیش از او قاضی نعمان گفته است و باعنایت به مدتی که در کوفه زندانی بوده اند، (اگر چه آن مدت کم باشد) و مسئله ی کسب تکلیف از یزید توسط پیک و یا حتی کبوتر نامه بر، باز بازگشت اهل بیت را در اربعین اول منطقی نمی دانیم.

اما تصریح برخی مثل بیرونی و قزوینی و شیخ بهایی و دیگران، معارض است با نقل برخی همانند قاضی نعمان، که از نظر تاریخی بر آنها مقدم است و مثل آنان ذوفنون نبوده است و آنچه به امامیه نسبت داده اند ناشی از ملازمه ی بین زیارت جابر و حصول ملاقات وی با اهل بیت در اربعین اول است که مورد پذیرش قرار نگرفت، و آن را در زیارتی دیگر پس از اربعین دانستیم.

اما تاریخ الحاق سر مطهر به جسد طاهر را یا باید در روز اربعین ندانیم، و یا آن را امری ویژه، و با شرایطی خاص بدانیم؛ همچنان که سید بن طاووس به آن رسیده است.(۹۲)

فرازهایی از زیارت اربعین

مقدمه

از امام صادقعليه‌السلام روایت شده که فرموده اند:«در روز اربعین هنگامی که روز بلند شد زیارت می کنی و می گویی: سلام بر ولی خدا و حبیب او، سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او، سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیده او، سلام بر حسین مظلوم شهید، سلام بر آقایی که در میان امواج بلا گرفتار آمد و کشته اشک روان است. آن گاه امام صادقعليه‌السلام فرمودند: علیه آن حضرت هم دست شدند کسانی که دنیا فریبشان داده بود و بهره خود را در ازای بهایی ناچیز فروختند و آخرت خویش را به قیمت ناچیز حراج کردند. در چاه هوا و هوس فرو رفتند و تو و پیامبرت را به خشم آورده و مطیع بندگان شقی گردیدند؛ امام حسینعليه‌السلام در مقابل آنان تن به ذلت نداد و با آنان با شکیبایی به جهاد پرداخت تا آن گاه که خونش را ریختند و اهل بیتش را به اسارت بردند.

اولین زائر

از عطیه روایت شده که در روز اربعین، با جابر بن عبداللّه انصاری به زیارت قبر امام حسینعليه‌السلام رفتیم. وقتی به کربلا رسیدیم، جابر غسل کرده و بر سر قبر حضرت رفت و گفت:«دست مرا بر قبر گذار.» چون دستش به قبر رسید بی هوش شد و وقتی به هوش آمد سه بار گفت: یا حسین، سپس گفت:«آیا دوست، جواب دوست را نمی دهد؟ چگونه جواب می دهی در حالی که سرت را از بدن جدا کرده اند.» و گفت:« سوگند به خدا که ما نیز در آن جا حضور داشتیم.» من گفتم: چگونه؟ در حالی که شمشیری نزدیم، و این گروه مابین سرو بدن شان جدایی افتاده و اولادشان اسیر شده و (ما...)، جابر گفت:« از رسول خدا شنیدم که هر که گروهی را دوست دارد، با آنان محشور می شود و هر که عمل مردمی را دوست داشته باشد، در عمل ایشان شریک شود. همانا دوست ایشان به بهشت بازگشت نماید و دشمن ایشان به دوزخ بازگردد.

دیدار اهل بیت از شهدای کربلا در روز اربعین

سید بن طاووس در کتاب مقتل خود به نام لهوف آورده است:

زمانی که اهل بیت حضرت سیدالشهداءعليهم‌السلام از شام به مدینه برمی گشتند در عراق از کاروان دار خواستند که آن ها را از راه کربلا ببرد. چون به بر تربت پاک امام حسینعليه‌السلام رسیدند، جابر بن عبداللّه را با گروهی از طایفه بنی هاشم و مردانی از آل پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دیدند که به زیارت حضرت آمده اند. آنان شروع به عزاداری و نوحه سرایی کردند، زنان قبائل عرب نیز که در آن اطراف بودند جمع شده و عزاداری کردند. کاروانیان سپس از آن جا به سوی مدینه کوچ کردند.