پرتوى از عظمت امام حسين علیه السلام

پرتوى از عظمت امام حسين علیه السلام0%

پرتوى از عظمت امام حسين علیه السلام نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

پرتوى از عظمت امام حسين علیه السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آية الله لطف الله صافى گلپايگانى
گروه: مشاهدات: 24697
دانلود: 2780

توضیحات:

پرتوى از عظمت امام حسين علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 104 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 24697 / دانلود: 2780
اندازه اندازه اندازه
پرتوى از عظمت امام حسين علیه السلام

پرتوى از عظمت امام حسين علیه السلام

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پرتوى از عظمت امام حسينعليه‌السلام

نويسنده : آيت‌ الله العظمى لطف اللّه صافى گلپايگانى

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است. لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

( وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللهِ اَمْواتاً بَلْ اَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ فَرِحينَ بِما آتيهُمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ وَيَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذينَ لَمْ يُلْحِقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ اَلاّ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَة مِنَ اللهِ وَفَضْل وَاَنَّ اللهَ لا يُضيعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنينَ ) (١)

البته نپندار كه كشته ‎ شدگان راه خدا مردگانند، بلكه زنده ‎ اند ودر نزد پروردگار خود روزى داده مي ‎ شوند. آنان به فضل و رحمتى كه از خداوند نصيبشان گرديده شادمانند و به كسانى كه هنوز به آنها نپيوسته ‎ اند مژده دهند كه هيچ نترسند وغم مخورند و آنها را به نعمت وفضل خداوند بشارت دهند واينكه خداوند اجر اهل ايمان را هرگز ضايع نمي ‎ كند

عَنْ عَلِىعليه‌السلام قالَ: زارَنا رَسُول اللهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَعَمِلْنا لَهُ خَزيرَةً وَاَهْدَتْ لَنا اُمّ اَيْمَن قَعْباً مِنْ لَبَن، وَ صَحْفَةً مِنْ تَمْر فَأَكَلَ رَسُولُ اللهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَاَكَلْنا مَعَهُ ثُمَّ وَضَّأتُ رَسُولَ اللهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَمَسَحَ رَأْسُهُ وَجَبْهَتَهُ بِيَدِهِ ثُمَّ اسْتَقْبَلَ القِبْلَهَ فَدَعا بِماشاءَ ثُمَّ اَكَبَّ اِلَى الاْرْضِ بِدُمُوعِ غَريزَة يَفْعَلُ ذلِكَ ثَلاثَ مَرّات. فَتَهَيَّبْنا رَسُولَ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اَنْ نَسْأَلَهُ فَوَثَبَ الْحُسَيْنُ عَلى ظَهْرِ رَسُولِ ‎ اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَبَكى فَقالَ لَهُ: بِأَبى وَ اُمّى ما يُبْكيكَ؟ قالَ: يا اَبَتِ رَأَيْتُكَ تَصْنَعُ شَيْئاً ما رَأَيْتُ تَصْنَعُ مِثْلَهُ فَقالَ رَسُولُ اللهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : يا بُنَى سُرِرْتُ بِكُمُ الْيَوْمَ سُرُوراً لَمْ أسِرَّبِكُمْ مِثْلَهُ قَطُّ وَ اِنْ حَبيبى جبرئيلَعليه‌السلام أَتانى، وَ أَخْبَرَنى أَنَّكُمْ قَتْلى، وَاَنَّ مَصارِعَكُمْ شَتّى فَاَحْزَنَنى ذلِكَ، وَ دَعَوْتُ الله تَعالى لَكُمْ بِالْخِيَرَةِ.(٢)

از امير المؤمنين على ‎عليه‌السلام نقل شده كه فرمود:

روزى رسول خدا ‎صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ‎ به ديدن ما آمد، پس طعامى تهيه كرديم و ام ايمن قدحى از شير وظرفى از خرما به هديه آورد آن را نزد حضرت گذاشتيمپس رسول خدا از آن ميل نمود و ما نيز با آن حضرت خورديم چون فارغ شديممن بر دستش آب ريختم چون دست مباركش را شست دست بر سر وپيشانيش كشيد، سپس رو به طرف قبله كرد و آن قدر كه مي ‎ خواست دعا كرد، آنگاه به سجده افتاد و بسيار گريست و اين كار را سه بار انجام داد، مهابت پيامبر مانع شد كه ما علت اين كار را از وى سؤال كنيم، سپس حسين برخاست و بر پشت رسول الله برجست وبگريست، رسول خدا فرمود: پدر ومادرم فدايت باد! چرا گريه مي ‎ كنى ؟ حسين عرض كرد: اى پدر! ديدم شما كارى كرديد كه سابقه نداشت! رسول الله فرمود: اى فرزند! امروز از ديدن شما چنان مسرور شدم كه هرگز بدينگونه شادمان نشده بودم! دوستم جبرئيل به نزد من آمد و به من خبرداد كه شما كشته مي ‎ شويد و محل كشته شدن شما از هم دور است، پس اين خبر مرا محزون نمود و من از خداخير شما را خواستم.

روز حسين عليه‌السلام

در ميان حوادث و پيشامدهاى بزرگ و دلخراش تاريخ، هيچ واقعه ‎ اى نيست كه مانند حادثه جانسوز كربلا همه ساله مراسم سالگرد آن باشكوه وعظمت فراوان وشركت تمام طبقات از زن ومرد، پير و جوان برگزار و مجالس يادبود و تذكار آن همواره در منازل، مساجد، مدارس، تكايا، و حسينيه ‎ ها، بازار، خيابان و بنگاهها تشكيل گردد، وخطبا در پيرامون آن سخنرانى، و نويسندگان كتابها و مقالات بنويسند و مرور زمان و تكرار اين مراسم آن را كهنه نسازد، و از اعتبار واهميت آن نه تنها چيزى كاسته نگردد بلكه عظمتش روز افزون و در هر عصرى براى فلسفه آن معنائى عالى و هدفهائى ارزنده درك و استنباط شود.

روز حسين، روزى شد كه هرگز گذشت ازمنه و اعصار، آن را از ياد نخواهد برد.

حادثه عاشورا واقعه ‎ اى است كه دلهاى ارباب ايمان وعشاق فضيلت و حقيقت در برابر آن به خاك تعظيم افتاد، و مشعل نورپاشى شد كه در قرون، و ادوار روزگار، چراغ هدايت مردان بزرگ و رهبران مصلح گرديد، و آنها را از ظلمات تحير و سرگردانى نجات داد. كارى كه حسينعليه‌السلام كرد يك كار عادى كه مانند آن را تاريخ نشان دهد نبود بلكه يك كار و قيام بي ‎ سابقه بود.

يك كار و عمل خدائى بود كه جوامع عالم جبروت، و سكان صوامع ملكوت وملأ اعلى آن را بزرگترين تجلى كمال مقام انسانى دانستند، و قهرمانان فضيلت بشرى و صاحبان عقول كامله، و واصلان حقايق عاليه، پيغمبران اولواالعزم، اولياى عاليقدر و شهداى راه اصلاح و هدايت، آن را نمونه ممتاز ومنحصر به فرد نمايش قدرت اراده، قوت عزم و ثبات، كمال ايمان، صبر و فداكارى وشجاعت شمردند.

ايمان خالص، مردانگى، صراحت، وفا وعلّو همت، شكيبائى و استقامت، مقاومت در برابر تجاوز و ستم، از سرتاسر اين حادثه تاريخى و اَلَم ‎ زا نمايان و هويداست.

عظمت مقصد، اِباى نفس و بي ‎ اعتنائى به زخارف دنيا و ماديات، و مرگ با عزّت و شرافت را بر زندگى با ننگ و ذّلت برگزيدن از جريان آن ظاهر وپيدا است.

شرح اين داستان، شرح كمال روح انسان، و تحقير تمام مظاهر مادى و لذائذ دنيوى و محكوم ساختن شرك و كفر و ستم و بيدادگرى است، تاريخ اين فاجعه جانكاه، تاريخ فداكارى بي ‎ مانند در راه مبدأ و عقيده، و احترام از شرف و كرامت حق، و كوشش براى آزادى و نجات جوامع محروم است، پس شگفت ‎ انگيز نيست اگر صدايش در جهان پيچيد، و بانگش در گوشها مانند بانگ اذان برجا و پايدار مانده، و باآنكه بيش از هزار و سيصد سال است كه گويندگان و نويسندگان از آن سخن مي ‎ گويند، اهميت آن همچنان در دلها باقيست، و بر آن رادمردان باايمانى كه در راه ايمان به خدا، و اجراى احكام خدا استقامت ورزيده و شربت شهادت نوشيدند، درود مي ‎ فرستند.

آنان جوانمردانى بودند كه دوستى دنيا وقيافه مهيب مرگ در زير شمشير و نيزه، آنها را در برابر طغيان اهل باطل، سست و خاضع و حقير نساخت، و آنچه را باعث ضعف اراده و كوتاهى همت مي ‎ شود از جاه و مقام، زر و زيور، همسر وفرزند پشت سر گذاشته و آخرين مرتبه آزادگى روح را مالك شدند.

در برابر آنها هم، گروهى پست ونفوسى پليد قرار گرفتند كه روح و دلشان هرگز از كمند بندگى منصب و درجه و لذائذ مادى آزاد نگشته و از حرّيت ضمير و بيدارى وجدان بي ‎ بهره بودند و از كشتن اخيار و بندگان خدا و اطفال و شيرخواران باك نداشتند.

در حساب مردم مادى، در اين پيكار بُرد با دسته اشرار و دشمنان دين بود، و ايمان و عقيده ‎ اى كه حسين و اصحابش را مظهر آن استقامت و فداكارى بي ‎ نظير قرار داد، ارزش نداشت، و پايان آن حادثه، پايانِ روز عاشورا بود.

اما در حساب واقع و تاريخ فضيلت و بلندپروازيهاى روح انسان و در حساب موازين قرآن و اسلام، پيروزى جاويد نصيب حسين ‎عليه‌السلام و يارانش شد.

در ميزان اصحاب فضيلت، قيمت و بهاى انسان، اين منافع فانيه و لذائذ زودگذر نيست و حساب سود و زيان وشكست و پيروزى مردان بزرگ با اين ترازوها صحيح نيست.

در ميزان حقيقت، قيمت و ارزش اشخاص به مقدار قوّت ايمان و اراده آنها است، و پيروزى واقعى، پيروزى باطن بر ظاهر، روح بر جسم، و حقيقت بر مجاز است; پيروزى، پايدارى در راه مقصد وهدف و تسلط بر عوامل ضعف روح و تباهى ايمان است.

آرى، مردم همه مي ‎ ميرند، و بسا كسانى كه در راه عقيده و ايمان به حق جان سپردند ولى مانند شهيدان كربلا نامدار و جاويد نماندند و آن آزادگى و استقامتى كه آنها نشان دادند در ساير ميدانهاى مواجهه حق و باطل آشكار نشد.

آنان دليران شير دلى بودند، با آنكه مي ‎ توانستند با كنار رفتن از آن ايستگاه خطرناك جان خود را حفظ كنند، با پاى خويش به استقبال مرگ و شهادت رفتند و راستى اگر آنها آن روز در آن ميدان عقب ‎ نشينى كرده و دوستى جان و مال ومقام، وبيم از شمشير و مرگ آنها را شكست مي ‎ داد زيان و ضررى كه به انسانيت و موازين عاليه اسلامى وارد مي ‎ شد بيش از اندازه تصوّر بود.

ميدان كربلا ميدان نبردى بود كه صحنه جهاد و جنگ همان زمين كربلا نبود و نبرد، نبرد آن اشخاصى كه در آنجا با هم روبرو شدند نبود، بلكه نبرد، نبرد حق و باطل و اسلام و كفر بود و اگر اهل حق عقب ‎ نشينى مي ‎ كردند، عقب نشينى آنها در همانجا و در آن روز به پايان نمي ‎ رسيد و براى آيندگان و نسلهاى آتيه آثار خطرناك و مأيوس كننده داشت; زيرا تماشاكنندگان آن صحنه خونين، تنها مردم دنياى معاصر آنها و مسلمانهاى آن زمان نبودند، بلكه تماشاگران آن صحنه، تمام ملل اسلام و توده ‎ هاى مظلوم و محروم در مرور اعصار بوده و هستند، لذا حسينعليه‌السلام و يارانش آن استقامت عجيب و حيرت ‎ افزا را در آن ميدان بلا نشان دادند و دشمن بدنهاى پاك آنها را پاره ‎ پاره ساخت ولى بر روح و اراده و نيّت و هدف آنها دست نيافت.

قَد غَيَّرَ الطَعْنُ مِنْهُم كُلَّ جارحة اِلاَّ المَكارِمَ فى اَمْن مِنَ الْغِيَرِ

نيزه سلاح تمام اعضاى بدن آنان را تغيير داد پاره ‎ پاره كرد مگر بزرگواريهاى آنان را كه از دگرگونى در امان است

علّت توجه نويسندگان و گويندگان

آنچه بيشتر سبب توجه گويندگان و نويسندگان به شرح واقعه كربلا شده است، نخست اهميت دينى و مذهبى، و ديگر ارزش معنوى و واقعى آن براى انسانها و جامعه بشرى است.

درسهائى كه اين واقعه به انسانها مي ‎ دهد همه عالى وآموزنده و سودمند بوده، و مكتب آن يك مكتب عمومى و همگانى است كه كلاسها وشعب آن در تمام نقاط و سرزمينهاى آدم نشين: شهرى وروستائى،چادرنشين و آسمانخراش گزين را به فضايل انسانى، هدايت مي ‎ كند. بديهى است كه چنين موضوعى هيچگاه كهنه نمي ‎ شود، هميشه نو و تازه بوده و مورد علاقه و توجه همگان است. از جنبه ثواب اخروى نيز بر طبق احاديث صحيح و معتبر، سخنرانى و نويسندگى در پيرامون آن، اجر بسيار داشته، موجب علوّ درجه و تقرب به خدا و رسول خدا ‎صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ است.

علاوه بر اينها، سرگذشت حقيقى كربلا، چون سرگذشت يك نبرد واقعى حق با باطل و پيكار با بيدادگرى، و مبارزه فضيلت با رذيلت است، طبعاً و به خودى خود مورد توجه هر با وجدان و هر شخص عدالت پژوه و آزاديخواه است; و احساسات پاك انسانى و بيدارى ضمير و شعور باطنى، هر كسى را شيفته و دلباخته قهرمانان حق ‎ پرست اين حادثه مي ‎ سازد.

با اين ملاحظات است كه هزارها كتاب و صدها هزار شعر، در اين موضوع گفته شده و نويسندگان و شعرا حتّى در دورانهاى اختناق شديد افكار و تحت فشار سخت عمّال حكومتهاى بني ‎ اميّه و بني ‎ عباس، و دوران سلطنت متوكلّها ، و خطر قتل و برباد رفتن آبرو و عزت و مصادره اموال و قطع مستمرى و حقوق و... حسين را فراموش نكرده و بعد از اين هم تا دنيا دنياست اين روش ادامه يافته و او را فراموش نخواهند كرد.

موجبات بقاء و پايدارى اين حادثه دلسوز همواره آن را نگاهدارى نموده و تا انسانيت باقى است و بشر، عدالت خواه و فضيلت دوست و دشمن ظلم و ستم و زور و حكومت خودكامگى است، اين واقعه زنده است و او را بسوى زندگى هرچه آزادتر راهنما خواهد بود.

آري! هيچگاه بشر از شنيدن سرگذشت مردان حق ‎ پرستى كه در كربلا در راه دفاع از حق و مبارزه با باطل فداكارانه ‎ ترين جهاد را نمودند، سير نمي ‎ شود(٣) و داستان فداكاريهاى آن مردان نخبه جهان آفرينش و شهيدان حقيقت و فضيلت، زينت بخش جاودان اوراق تاريخ است،و گوشها از شنيدن و چشمها و زبانها از مطالعه و خواندن آن ملول و خسته نخواهد شد.

نويسندگان آن را از برگزيده ‎ ترين موضوع مقالات و كتابها شناخته و همه با عشق و شور فراوان، دوست مي ‎ دارند همرديف كسانى باشند كه در اين موضوع از آنها اثرى به يادگار مانده است.

شعراى عرب وعجم انديشه ‎ هاى تابناك خود را در لباس اشعار نغز و شيوا، و قصايد بليغ و غرّا در آورده و با حرارت و ذوق سرشار، هركدام به لحنى و زبانى از گوشه ‎ اى از اين صحنه تاريخى و پيكار شگفت ‎ انگيز مردان خدا و حقيقت با اهل باطل و ضلالت، سخن گفته ‎ اند.

هر كس به زبانى سخن از مدح تو گويد

بلبل به غزلخوانى و قمرى به ترانه

و با اين همه كتابها و اشعار ونثر ونظمى كه در اين موضوع نوشته و سروده شده بازهم كتابهائى كه از نو تأليف مي ‎ شود براى عشاق فضيلت و حقيقت تازگى دارد و مطالعه آنها با حسن استقبال عموم روبرو مي ‎ شود.

و چون موضوع به مناسبت مقصد و هدفى كه از آن منظور بوده بسيار وسيع و پهناور است، و هر نويسنده نمي ‎ تواند تمام اين وسعت را ديدگاه بصيرت خود نمايد، بيشتر كتابهائى كه در اين موضوع نگاشته مي ‎ شود خالى ازفوائد تازه و نكات ارزنده و افكار بكر نيست، و بجاست اگر بگوئيم از ناحيه آن حضرت، از هريك از نويسندگان دستگيريهائى شده كه از اين خرمن پر فيض محروم نمانده و از اين درياى بيكران حقيقت جرعه ‎ اى بچشند.

با توجه به اين ملاحظات، نويسندگان، علماء ومتفكرين بزرگ، هزاران مقاله و كتاب در اين موضوع نوشته و هر نويسنده ‎ اى كه اندك آشنائى با هدف حسين ‎عليه‌السلام يافته، مايل است ريزه خوار اين سفره پهناور و خوان نعمت حسينى شده، اثرى به يادگار گذارده و خود را در شمار شيفتگان حقيقت، و خريداران لطف و عنايت آن يوسف ملك شهادت در آورد.

نوع كتابهائى كه در اين موضوع تأليف شده

در تمام كتابهائى كه در تاريخ اسلام و فضايل اهل بيت ‎عليهم‌السلام ‎ و احوال صحابه تأليف گرديده، از اين واقعه جانسوز ياد شده است و تعداد كتابهائى كه به طور مستقل در اين موضوع نگارش يافته بي ‎ شمار است، كه بيشتر اين كتابها به متن حادثه و نقل صورت وقايع پرداخته ‎ اند اما راجع به فلسفه آن بطور مستقيم وارد نشده ‎ اند.

در زمان ما بيشتر افكار روى تحليل حوادث و علل و نتايج وقايع حساب مي ‎ نمايند، و عظمت حوادث تاريخى را از اين راه اندازه ‎ گيرى مي ‎ كنند و كتابهائى كه موضوع آن تحليل حوادث تاريخى باشد برايشان جالب ‎ تر و بيشتر مورد توجه خوانندگان و نسل جوان و روشنفكران واقع مي ‎ شود.

راجع به شهادت حضرت سيدالشهداء ‎عليه‌السلام هم، كتابهائى كه از فلسفه و اسرار شهادت و علل و عوامل اين قيام و تأثير آن در جوامع اسلامى و تحوّل فكرى مسلمين، بحث مي ‎ نمايند، خواننده بسيار دارند.

زيرا مي ‎ خواهند بدانند:

چرا حسين ‎عليه‌السلام قيام كرد؟

چرا با يزيد از در سازش و آشتى بيرون نيامد؟

چرا از مدينه به مكه و از مكه به عراق هجرت نمود؟

اين نهضت براى چه مقصود بود، و چه نتايجى داد؟

و اكنون سودى كه ملت اسلام عموماً و شيعه خصوصاً از برگزارى مراسم سوگوارى و يادبود عاشوراى حسينى مي ‎ برد چيست؟

و دههاو صدها پرسش ديگر كه شيفتگان آستان امامت و ولايت در پى آن هستند.

لذا در قرن معاصر، نويسندگان به نوشتن كتابها و مقالاتى كه پاسخگوى اين پرسش ‎ ها باشد توجه بيشترى كرده و سعى نموده ‎ اند در اين قسمتها هم وارد تحقيق شده و مردم را به فلسفه اين نهضت و شرايط و اوضاع و احوال محيطى كه در آن اين قيام و فداكارى بزرگ انجام يافت آگاه سازند.

البته اينطور هم نبوده كه قدماء و پيشينيان به كلى از اين موضوع چشم ‎ پوشيده و در فلسفه و اسرار شهادت چيزى ننوشته باشند، زيرا نخستين كسى كه مردم را متوجه به اين اسرار و هدفهاى عالى نمود شخص سيدالشهداء ‎عليه‌السلام ‎ و اهل بيت آن حضرت و بلكه پيش از ايشان پيغمبر اكرم ‎صلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ‎ و سپس ائمه طاهرين ـ ‎ صلوات الله عليهم اجمعين ‎ ـ بودند كه در احاديث و روايات، و حتى در ضمن عبارات زيارتها كاملا اين موضوع را تشريح و توضيح دادند، بعداً هم علماء و متفكرين شيعه و اهل سنت، و شعراى بزرگ در ضمن اشعار خود مردم را به حقايق آشنا ساختند ولى نوشتن كتاب مستقل در اين موضوعات آنطور كه امروزه مرسوم است، سابق بر اين رايج نبوده است.

از اين جهت، كتابهائى كه راجع به تحليل تاريخى حوادث كربلا نوشته شده، نسبت به كتابهائى كه اصل تاريخ آن را نگهدارى نموده ‎ اند بسيار كم است در عين حال، اهميت كتابهائى كه متن حوادث را نگه داشته ‎ اند در نزد ما محفوظ است. زيرا آن كتابها، هم مبدأ و اساس تحقيق و فحص متفكرين و محققين است و هم نقل صورت و ظواهر حوادث كربلا، هر چند در نهايت اختصار و فشرده باشد حاكى از حقيقت مظلوميت امام ‎عليه‌السلام ‎ و نمودارى از اسرار و فلسفه شهادت است، و هم براى مؤمنين و كسانى كه ميخواهند از ذكر مصيبات و گريه و سوگوارى براى آن حضرت به اجر و ثواب و قرب خداوند متعال برسند، هميشه مورد انتفاع و استفاده مي ‎ باشد. خداوند تبارك و تعالى همه نويسندگان و گويندگان و كسانى را كه به هر نحوى در راه اعلاى نام نامى سيدالشهداء ‎عليه‌السلام ‎ در گذشته و آينده توفيق انجام خدمتى يافته ‎ اند، به نيكوترين وجه پاداش عطا فرمايد.

اين كتاب كه از نظر خوانندگان ارجمند مي ‎ گذرد و متضمن مختصرى از فضايل حضرت سيدالشهداء ‎عليه‌السلام و پاره ‎ اى از علل و نتايج واقعه كربلاست، بضاعت مزجات و ران ملخى است، كه اين بنده روسياه با كمال شرمسارى هديه درگاه سيدة نساء العالمين فاطمه زهرا ـ ‎ سلام الله عليها ‎ ـ و پيشگاه دين پناه نهمين فرزند حسين ‎عليه‌السلام ‎ بقية الله فى الارضين حضرت قائم آل محمّد ـ ‎ ارواح العالمين له الفداء ‎ ـ نموده، و از كرم عميم آن مادر و اين فرزند عزيز انتظار دارم آن را قبول فرمايند.

اميد است كه از بركت توسل به آستان خاندان عصمت و رسالت در دنيا و آخرت رستگار، و در زمره دوستانشان محسوب باشم بحق محمّد و آله الطاهرين صلوات الله تعالى عليهم اجمعين

كمترين بنده درگاه دوستان اهل بيت نبوتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌

لطف اللّه صافى گلپايگانى

شخصيّت و فضايل حسين عليه‌السلام

بديهى است كه هنگامى مى توان به طور تحقيق در اطراف ارزش و هدف و علل قيام و نهضتى اظهار نظر كرد كه شخصيّت رهبر آن قيام را شناخته و از اخلاق و فضايل و علم و معارف و محيط و سوابق زندگى او آگاه باشيم، و اگر پيرامون يك نهضت، پيش از شناختن شخصيّت صاحب آن، نظرى بدهيم قابل اعتماد نخواهد بود.

مثلاً در شناختن حقيقت دعوت اسلام، علاوه بر قرآن مجيد و تعاليم و برنامه هاى اسلام، بايد سوابق زندگى حضرت پيغمبر اعظمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ـ و خاندان گرامى، و اخلاق و سلوك و معاشرت و روش آن حضرت را در جنگها و غزوات و حالات ديگر، راهنماى معرفت و تحقيق قرار داد.

براى شناختن ارزش و حقيقت، و علل و نتايج قيام حسينعليه‌السلام نيز ناگزيريم فضايل و احاديث مناقب و معجزات و كرامات و مكارم اخلاق و محامد اوصاف و محبوبيّت و نفوذ اجتماعى و اعتراف دشمنان به شخصيّت بى نظير آن حضرت را هر چند به طور نمونه و خلاصه باشد از نظر بگذرانيم تا هم به ثواب ذكر فضايل آن حضرت نايل شويم، و هم به حقّ آن پيشواى بزرگ آزادمردان، به قدر استعداد و بينش خود معرفت پيدا كنيم.

سيماى درخشان حسين عليه‌السلام در كتاب خدا (٤)

١ آيه مودّت

( قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى ) (٥)

بگو من از شما اجر رسالت نمى خواهم جز مودّت و دوستى خويشاوندانم.

يكى از آيات قرآن مجيد كه از آن عظمت مقام حسينعليه‌السلام استفاده مى شود اين آيه كريمه است.

احمد بن حنبل در مسند ، و ابو نعيم حافظ، ثعلبى، طبرانى، حاكم، نيشابورى، رازى، شبراوى، ابن حجر، زمخشرى، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، سيوطى و گروهى ديگر از علماى اهل سنت از ابن عباس روايت كرده اند: آنگاه كه آيه( قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ... ) نازل شد، گفتند: اى پيامبر خدا كيستند اين خويشاوندان تو، كه واجب گرديده بر ما مودّت و دوستى آنان؟

فرمود: على و فاطمه و دو پسر آنها.(٦)

و اين معنا را شيخ شمس الدين ابن العربى به نظم در آورده است:

رَأَيتُ وِلائى آلَ طه فَريضَة

عَلى رَغْمِ اَهلِ الْبُعْدِ يُورثُنى القُربى

فَما طَلَبَ المَبْعُوثُ أَجراً عَلَى الهُدى

بِتَبْليغِهِ اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى(٧)

محبّت خود را نسبت به آل طه اهل بيت پيغمبر فريضه اى ميدانم كه به رغم آنانى كه از اهل بيت دورند، مرا به خدا نزديك مى كند; پس آن پيامبر مبعوث بر هدايت، اجرى براى تبليغ خود نخواست جز دوستى نزديكانش

و شافعى هم گفته است:

يا أَهْلَ بَيْتِ رَسولِ اللّهِ حُبُّكُم

فرْضٌ مِنَ اللّه فِى الْقُرانِ أَنْزَلَه

كَفاكُمْ مِنْ عَظيمِ الْقَدْرِ انَّكُم

مَنْ لَم يُصِلِّ عَلَيْكُمْ لاصَلوةَ لَهُ(٨)

اى خاندان پيامبر! محبّت شما فريضه اى است كه خداوند در قرآن نازل كرده است، همين قدر در عظمت شما كافى است كه اگر كسى بر شما در نمازصلوات نفرستد، نمازش باطل است

٢ ـ آيه تطهير

( اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُم الرِّجْسَ أَهْلَ اْلبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً ) (٩)

همانا خدا چنين مي ‎ خواهد كه رجس هر آلايش را از شما خانواده نبوت ببرد و شما را از هر عيب پاك و منزه گرداند

بر حسب احاديث متواتر و مشهور بين شيعه و سنى آيه تطهير در مورد اجتماع آن پنج شخصيت ممتاز عالم آفرينش در زير كساء، و دعاء و صلوات پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ـ بر آنها كه دفعات متعدد در منزل پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و در خانه فاطمه زهراعليه‌السلام و در حجره ام سلمه، و بعضى اماكن ديگر اتفاق افتاد، نازل شد، و آيه شريفه و احاديثى كه در تفسير آن وارد شده دلالت بر عصمت و جلالت شأن حضرت سيدالشهداءعليه‌السلام دارند.

راجع به اين آيه و احاديث كساء و اسناد و متون آن كتابهاى مفصل نگاشته شده، و بعضى راويان مثل صبيح(١٠) به مناسباتى فقط قسمتى از آن را نقل كرده اند. و از جمله: مسلم، بغوى، واحدى، اوزاعى، محب طبرى، ترمذى، ابن اثير، ابن عبدالبر، احمد، حموينى، زينى دحلان، بيهقى و ديگران از عايشه، ام سلمه، انس، واثله، صبيح، عمر بن ابى سلمه، معقل بن يسار، ابى الحمراء، عطيه، و ابى سعيد، و ام سليم(١١) روايات متعددى در اين واقعه جليله و منقبت عظيمه نقل كرده اند.

عايشه مى گويد: پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ـ بامدادى در حالى كه يك نوع از بُردهاى يمنى كه از موى سياه بافته مى شد در برداشت بيرون آمد، سپس حسنعليه‌السلام آمد، پيغمبر او را داخل بُرد نمود، بعد از او حسينعليه‌السلام آمد و داخل بُرد شد، آنگاه فاطمهعليه‌السلام آمد و پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را داخل بُرد كرد و بالأخره علىعليه‌السلام آمد او را داخل بُرد كرده و فرمود:

( اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الْرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً ) (١٢)

اوزاعى از شدّاد بن عبدالله روايت كرده كه وقتى سر حسينعليه‌السلام آورده شد، مردى شامى به آن حضرت و پدرش جسارت كرد واثلة بن اسقع برخاست و گفت: سوگند به خدا من همواره على، حسن، حسين و فاطمه را دوست مى دارم، بعد از آنكه شنيدم پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حق آنها فرمود آنچه را كه فرمود; يك روز در خانه ام سلمه در خدمت پيغمبر مشرَّف بودم كه حسن آمد پيغمبر او را بر ران راستش نشانيد و بوسيد، پس حسين آمد و او را بر ران چپش نشانيد و بوسيد، سپس فاطمه آمد و او را پيش روى خود نشانيد، آنگاه على را طلب كرد و گفت:

( اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الْرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً ) . (١٣)

دولابى در الذريةالطاهرة از ام سلمه روايت كرده كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فاطمه فرمود: شوهر و پسرانت را نزد من بياور! فاطمه آنها را خدمت رسول خدا حاضر نمود، پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كسائى فدكى را بر ايشان پوشاند، و دستش را بر ايشان گذارده و فرمود:

اَللّهُمَّ اِنَّ هؤُلاءِ آلُ مُحَمَّد فاجْعَلْ صَلَواتِكَ وَ بَركاتِكَ عَلى آلِ مُحَمَّد اِنَّكَ حَميدٌ مَجيدٌ

خدايا اينها آل محمد هستند: پس صلوات و بركات خود را بر آل محمد قرار بده، بدرستى كه تو حميد مجيدي!

و ام سلمه گفت: من كسا را بلند كردم كه بر آنها داخل شوم نگهداشت پيغمبر آن را و فرمود:

اِنَّكِ عَلى خَيْر

تو بر خير هستى(١٤)

و نظير اين روايت را حموينى از واثله روايت كرده است.(١٥)

واحدى در اسباب النزول، احمد در مناقب، طبرانى از ابى سعيد خدرى نقل كرده اند كه آيه( اِنَّما يُريدُالله ) در حق پنج نفر نازل شد: رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، على، فاطمه، حسن و حسينعليهم‌السلام (١٦)

و نيز احمد از ام سلمه روايت كرده كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خانه او بود. فاطمهعليهم‌السلام با ديگ سنگى كه در آن خزيره بود(١٧) بر آن حضرت وارد شد، پيغمبر در حالى كه روى كسائى نشسته بود فرمود: شوهر و پسرانت را بخوان، سپس على و حسن و حسين آمدند و نشستند و با هم از آن طعام خوردند. ام سلمه گفت: من در حجره نماز مى خواندم خدا اين آيه را نازل كرد:

( اِنَّما يُريدُ اللّه لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً)

پس پيغمبر زيادتى كسا را گرفت و آنها را با آن پوشانيد. سپس دستش را بيرون آورد و اشاره به آسمان كرد و گفت:

اَللّهُمَّ هؤلاءِ أَهْلِ بَيْتى، وَ حامَّتى اَىْ خاصَّتى فَاذْهَبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطهيراً

خدايا اينان اهل بيت و خاصّان منند پس، از ايشان هر رجس و آلايش را دور گردان، و ايشان را پاكيزه كن پاكيزه كردني.

ام سلمه گفت: من سر خود را از خانه داخل نموده و گفتم: من با شمايم يا رسول الله ؟

فرمود:

اِنَّكِ اِلى خَيْرِ اِنَّكِ اِلى خَيْر(١٨)

تو بسوى خيرى، تو به سوى خيرى

و نظير اين حديث را واحدى(١٩) نيز به سند خود از ام سليم روايت كرده است.

اين احاديث كثير، بر عصمت حضرت سيدالشهداءعليه‌السلام دلالت دارند و اينكه هر عمل و اقدام و نهضتى كه بنمايد مطابق صواب و حقيقت است. سيوطى در اكليل به اين آيه استدلال نموده و گفته است كه همه اجماع اهل بيت را حجت مى دانند زيرا خطا رجس است و رجس و پليدى نيز از ايشان نفى شده است.(٢٠)