قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۲

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام0%

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام نویسنده:
مترجم: محمد حسین رحیمیان
ناشرین: نشر حاذق
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت
صفحات: 928

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت الله سید احمد مستبط
مترجم: محمد حسین رحیمیان
ناشرین: نشر حاذق
گروه: صفحات: 928
مشاهدات: 58100
دانلود: 4751


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 928 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 58100 / دانلود: 4751
اندازه اندازه اندازه
قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد 2

نویسنده:
ناشرین: نشر حاذق
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

زید را شنید و رو به او کرد و فرمود:

ای زید! آیا سخن بقّالهای شهر کوفه تو را فریب داده که گویند:

إنّ فاطمه عليها‌السلام أحصنت فرجها فحرّم اللَّه ذرّیّتها علی النار، واللَّه، ما ذلک إلّا للحسن والحسین و ولد بطنها خاصّه .

«همانا فاطمهعليها‌السلام چون عفّت ورزید و پاکدامن بود خداوند ذریّه و فرزندان او را بر آتش حرام فرموده است»، (گمان می کنی که تو هم شامل این مطلب هستی؟!) سوگند به خدا! این روایت اختصاص به امام حسن و امام حسینعليهما‌السلام دارد و مخصوص فرزندان بلافصل آن بزرگوار است.

مگر می شود که موسی بن جعفرعليهما‌السلام خدا را اطاعت کند و روزش را با روزه و شبش را با عبادت سپری کند و تو خدا را معصیت نمایی، آنگاه روز قیامت هر دو (در پیشگاه خداوند) برابر باشید! یعنی تو نزد خداوند متعال از او گرامی تر هستی؟!

همانا امام سجّادعليه‌السلام فرمود:

لمحسننا کفلان من الأجر ولمسیئنا ضعفان من العذاب .

پاداش نیکوکاران از خاندان ما دو برابر و کیفر گنهکاران ما نیز دو برابر خواهد بود.

حسن وشّاء گوید: سپس امام رضاعليه‌السلام رو به من کرد و فرمود:

ای حسن! این آیه را چگونه می خوانید:

( قالَ یا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ ) (1) ؛

«فرمود: ای نوح! او از اهل تو نیست او عمل غیر صالحی است»؟

عرض کردم: برخی از مردم چنین می خوانند: «إنّه عملٌ غیرُ صالح »، و برخی از آنها «إنّه عملُ غیر صالح » می خوانند، پس کسی که «عملُ غیر صالح» بخواند در واقع او را از پدرش ندانسته است.(2)

___________________

1- سوره هود، آیه 46.

2- نویسندهرحمه‌الله گوید: منظور حضرت، قرائت آیه به نحو اضافه است.

۱۸۱

حضرت فرمود:

کلاّ لقد کان إبنه، لکن لمّا عصی اللَّه عزّوجلّ نفاه اللَّه عن أبیه، کذا من کان منّا لم یطع اللَّه عزّوجلّ فلیس منّا، و أنت إذا أطعت اللَّه فأنت منّا أهل البیت .

هرگز چنین نیست، بلکه او فرزندش بود؛ ولی وقتی که خدای را معصیت و نافرمانی نمود، خداوند او را از پدرش ندانست، همچنین است هر که از خانواده ما خدا را اطاعت نکند از ما نخواهد بود، ولی تو اگر خدا را اطاعت کنی، از ما اهل بیت خواهی بود.(1)

از جمله این موارد، روایتی است که در کتاب «عیون اخبار الرضاعليه‌السلام » نقل شده که:

اسماعیل، فرزند امام صادقعليه‌السلام به پدر بزرگوارش عرض کرد: پدرجان! نظر شما در مورد کیفر گنهکاران از ما خانواده و غیر ما چیست؟

حضرت در پاسخ، این آیه شریفه را تلاوت فرمود:

( لَیْسَ بِأَمانِیِّکُمْ وَلا أَمانِیِّ أَهْلِ الْکِتابِ مَنْ یَعْمَلْ سُوءً یُجْزَ بِهِ ) (2) ؛

«(این برتریها) به آرزوهای شما و آرزوهای اهل کتاب نیست، هر کس عمل بدی انجام دهد، مجازات و کیفر داده می شود».(3)

نویسندهرحمه‌الله گوید: در پاسخ به این دو روایت گفته شده:

اینکه امامعليه‌السلام فرمود: «خداوند ذریّه آن حضرت را بر آتش حرام کرد» منظور امام حسن و امام حسینعليهما‌السلام است؛ از این مطلب عدم حرمت بر مطلق فرزندان آن حضرت ثابت نمی شود جز با مفهوم که آن نیز ثابت نشده است.

___________________

1- معانی الأخبار: 104 ح1، عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : 234/2 ح1، بحار الأنوار: 221/96 ح 14.

2- سوره نساء، آیه 123.

3- عیون اخبار الرضاعليه‌السلام : 236/2 ح 5، بحار الأنوار: 176/46 ح 29 و 221/96 ح 13.

۱۸۲

و همچنین از این که پاداش امام موسی بن جعفرعليهما‌السلام با افراد گنهکار از مطلق فرزندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز قیامت به جهت کیفر عملشان برابر نخواهد بود؛ ثابت نمی کند که غیر او با آتش مجازات شوند، این هم مانند فقره قبل ثابت نشده است.

و اینکه حضرت می فرماید: «کیفر گنهکاران از ما خاندان دو برابر خواهد بود» این اعمّ از کیفر و مجازات دنیوی و اخروی است.

و اینکه حضرت می فرماید: «هر که از ما خانواده خدا را اطاعت نکند، از ما نخواهد بود» منظور حضرت نفی رخصت بر گناه است، یعنی برای آنها در مورد گناه، اجازه و رخصت داده نشده است؛ نه اینکه گناه نموده و تا روز مرگ به این حال باشند.

از طرفی، خداوند متعال می فرماید:( مَنْ یَعْمَلْ سُوءً یُجْزَ بِهِ ) (1) ؛ «هر کس عمل بدی انجام دهد، کیفر داده می شود»، این آیه با سخنی از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تفسیر شده که حضرتش می فرماید:

أبشروا وقاربوا وسدّدوا أنّه لایصیب أحداً منکم مصیبه إلّا کفّر اللَّه بها خطیئته حتّی الشوکه یشاکها أحدکم فی قدمه .

مژده باد شما را! در اُمورتان میانه رو بوده و در انجام اعمالتان راست و استوار باشید! که مصیبتی به یکی از شما نمی رسد جز آنکه خدای متعال به سبب آن مصیبت خطای او را می بخشد، حتّی خاری که به پایتان می رود در برابر کیفر گناهانتان می باشد.

در کتاب شریف «کافی » می خوانیم: امام باقرعليه‌السلام فرمود:

إنّ اللَّه تعالی إذا کان من أمره أن یکرم عبداً وله ذنب ابتلاه بالسقم، فإن لم یفعل ذلک له ابتلاه بالحاجه، فإن لم یفعل ذلک به شدّد علیه الموت لیکافیه بذلک الذنب، الحدیث .

___________________

1- سوره نساء، آیه 123.

۱۸۳

هنگامی که خدای متعال بخواهد بنده ای را گرامی بدارد و حال آنکه او مرتکب گناه شده است او را به بیماری گرفتار می کند، و اگر این کار را انجام ندهد به نیازمندی مبتلایش می نماید، و اگر این را هم انجام ندهد؛ (سکرات) مرگ را بر او سخت می نماید تا بدین وسیله گناهش را جبران کند...(1)

اینک می گوییم: بنابراین، بعید نیست که ذریّه پاک و پاکیزه پیش از مرگشان - گرچه به اندازه مدّت دوشیدن شتر باشد - موفّق به توبه باشند، همچنان که به این مطلب در تفسیر فرمایش خدای متعال اشاره شده که می فرماید:( فَلا تَمُوتُنَّ إِلّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ) (2) ؛ «پس جز به آیین اسلام از دنیا نروید»، و این به جهت اکرام و تعظیم پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

به همین جهت، در روایاتی از ائمّه معصومینعليهم‌السلام از تنقیص و تحقیر ذریّه نهی شده، آنجا که می فرماید:

مهلاً! لیس لکم أن تدخلوا فیما بیننا إلّا بسبیل الخیر .(3)

خاموش باشید! شما حق ندارید در اُمور مربوط به ما خاندان وارد شوید، جز از راه خیر.

ابن بطریق نیز در کتاب «العمده » روایتی را از «تفسیر ثعلبی » نقل می کند که: زید بن علیّ بن الحسین از پدران بزرگوارشعليهم‌السلام روایت می کند که حضرت علیعليه‌السلام می فرماید:

از رشک و حسد مردم نسبت به خودم، به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شکوه نمودم.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

أما ترضی أن تکون رابع أربعه، أوّل من یدخل الجنّه أنا وأنت والحسن والحسین وأزواجنا عن أیماننا وعن شمائلنا، وذرّیّاتنا خلف أزواجنا، وشیعتنا خلف ذرّیّاتنا .

___________________

1- الکافی: 444/2 ح 1.

2- سوره بقره، آیه 132.

3- بحار الأنوار: 178/46 ح 36.

۱۸۴

آیا خشنود نیستی که یکی از این چهار نفر باشی؟! نخستین کسانی که وارد بهشت می شوند عبارتند از: من، تو، حسن و حسین، و همسران ما در سمت راست و چپ ما هستند و ذریّه و فرزندان ما پشت سر همسرانمان، و شیعیان ما پشت سر ذریّه و فرزندان ما هستند.(1)

تذییل:

در ادامه این گفتار اُموری را بیان می نماییم:

نخست : ابوبکر احمد بن علی خطیب در کتاب «مختار المختصر من تاریخ بغداد » می نویسد:

یحیی بن معاذ، ابو زکریّای رازی در شهر بلخ به زیارت سیّدی علوی رفت و بر او سلام کرد.

سیّد علوی به او گفت: استاد! - خداوند مؤیّدتان بدارد - نظر شما در مورد ما اهل بیت، چیست؟

یحیی گفت: چه بگویم درباره سرشتی که با آب وحی عجین شده و با آب رسالت کاشته شده است. آیا از چنین شجره مبارکی جز بوی مشک هدایت و عنبر پاکیزگی می وزد؟

سیّد علوی به جهت این سخن زیبا، دهان او را با درّ و گوهر پر کرد.

فردای همان روز، سیّد علوی به زیارت استاد یحیی بن معاذ رفت، یحیی به سیّد علوی گفت: اگر تو ما را زیارت کنی این از فضل توست، و اگر ما تو را زیارت کنیم باز هم به جهت فضل توست، پس فضل و برتری از آنِ توست چه زائر باشی یا زیارت شوی.(2)

___________________

1- العمده: 262، تاریخ ابن عساکر: 318/4، الکشّاف: 22/3، کنز العمّال: 218/6، مستدرک الحاکم: 151/3، الصواعق المحرقه: 232، اسعاف الراغبین: 141، فرائد السمطین: 42/2، مقتل خوارزمی: 109، ینابیع المودّه: 269، إحقاق الحقّ: 223 - 219/9.

2- تاریخ بغداد: 211/14.

۱۸۵

دوّم : در کتاب «مناقب القاضی » آمده است: خداوند متعال می فرماید:

( وَالَّذینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإیمانٍ ألْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَما اَلَتْناهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْ ءٍ کُلُّ امْرِئٍ بِما کَسَبَ رَهینٌ ) (1) ؛

«کسانی ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان آوردند فرزندانشان را (دربهشت) به آنان ملحق می سازیم، و چیزی از عملشان نمی کاهیم، هر کس در گرو اعمال خویش است».

مفسّران در تفسیر این آیه شریفه گویند:

این آیه در شأن مؤمنانی است که دارای درجاتی هستند که به وسیله عملشان وارد بهشت می شوند. فرزندان آنان نمی توانند به وسیله اعمالشان به درجه آنان برسند. خداوند متعال درجه آنان را نیز بالا می برد که حقیقتاً خداوند منزلت و مکان آن مؤمن را برتری داده است، و از او چیزی کم ننموده است، چرا که درجه او را با درجه ذریّه اش برابر کرده، و بدین جهت بر فضیلت و شرف مؤمن افزوده است.

برخی دیگر از مفسّران گویند: وقتی مؤمنان از چنین مقام و منزلتی برخوردار باشند پس چنین مقامی بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سزاوارتر و لازم تر است. بنابراین، مؤمنان، کسانی خواهند بود که از دستورات حضرتش پیروی نموده و در برابر برترین آنان در هر عصر و دوره ای پس از حضرتش تسلیم شده که اینان در درجه آن حضرت خواهند بود و مراد از ذریّه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، همان فرزندان حضرت علی و حضرت فاطمهعليهما‌السلام است مادامی که متولّد می گردند.

در کتاب «منهج » آمده: از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده که حضرتش فرمود:

إنّ اللَّه یرفع درجه ذرّیّه المؤمن فی درجته وإن کانوا دونه لتقرّبهم عنه .

___________________

1- سوره طور، آیه 21.

۱۸۶

خداوند متعال درجه ذریّه مؤمن را همانند درجه مؤمن بالا می برد - گرچه درجه آنان پایین تر باشد - و این به جهت تقرّب و نزدیکی آنان به مؤمن است.

سوّم :امام حسن عسکری عليه‌السلام در تفسیرشان فرموده اند:

خانواده شخصی گرفتار گرسنگی شدند، او از خانه بیرون آمد تا چیزی پیدا کند تا خانواده اش سدّ رمق نموده و طعامی بخورند.

وی درهمی بدست آورد و با آن، نان و خورشتی خرید، و به سوی خانه به راه افتاد. در این اثناء به آقا و خانمی از خاندان حضرت محمّد و حضرت علیعليهما‌السلام برخورد نمود، دید آنان گرسنه هستند.

با خود گفت: اینان بر این طعام، از خانواده من سزاوارترند. پس نان و خورشت را بر آنان تقدیم نمود. او با دست خالی به سوی خانواده اش به راه افتاد، ولی نمی دانست به خانواده اش چه بگوید؟ و چگونه آنها را قانع کند؟ به همین جهت آرام آرام راه می رفت و فکر می کرد که چگونه به خانواده خودش عذر بیاورد و چگونه بگوید که با درهم چه کرد؟ چرا که چیزی نخریده بود؟

متحیّر بود، ناگاه دید پیکی به دنبال اوست و آدرس او را می خواهد، او خودش را معرّفی نمود. پیک، نامه ای از شهر مصر به همراه کیسه ای که محتوی پانصد دینار بود، به او داد و گفت: این باقی مانده ثروتی است که از مال پسرعمویت به تو آوردم، او در مصر از دنیا رفته، و صد هزار دینار در نزد تجّار مکّه و مدینه نقدی دارد و مستغلّات و املاک زیادی چندین برابر این، از خود به ارث گذاشته است.

آن شخص پانصد دینار را گرفت و با دست پر به سوی خانه اش روان شد، شب خوابید در عالم خواب موفق به دیدار رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علیعليه‌السلام شد.

آن دو بزرگوار رو به او کرده و فرمودند: در برابر ایثار و از خودگذشتگی که نسبت به خاندان ما نمودی چگونه پاداش داده و بی نیازت نمودیم؟

آنگاه آن دو بزرگوار در عالم خواب، به خواب تجّار مکّه و مدینه - که هزار

۱۸۷

دینار در نزد آنان بود - رفتند و به هر کدام فرمودند: یا فردا صبح حقّ فلانی را از ارث پسرعمویش می پردازی یا اینکه صبح فردا هلاک و نابود خواهی شد، و نعمت تو را زایل و از خویشانت جدا خواهیم نمود.

آنان هر کدام با آغاز صبح، هر چه نزد آنها از حقّ آن مرد بوده برداشتند و به او دادند، و بدین وسیله آن شخص صاحب هزار دینار شد.

و همچنین در مورد املاک و مستغلّاتی که در مصر داشت آن دو بزرگوار در عالم خواب به سراغ آنان رفته و تهدید نمودند که فوری آن اموال را به او تحویل دهند.

آنگاه حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علیعليه‌السلام به خواب این ایثارگر به خاندان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده و فرمودند: احسان و نیکی خداوند را چگونه دیدی؟! ما دستور دادیم اموال تو را در مصر تحویل دهند، آیا می خواهی به حاکم آن شهر بگوییم تا املاک و مستغلّات تو را در مصر فروخته و پولش را بدهد تا عوض آن را در مدینه بخری؟

گفت: آری.

حضرت محمّد و حضرت علیعليهما‌السلام به خواب حاکم مصر آمده و دستور دادند که املاک آن مرد را بفروشد، و قیمتش را در شهر خودش بپردازد.

او هم اطاعت نموده و آن اموال را فروخت و سیصد هزار دینار قیمت آنها را به آن مرد فرستاد و او ثروتمندترین شخص مدینه شد.

پس از آن، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خواب او آمد و فرمود:

یا عبداللَّه! هذا جزاؤک فی الدنیا علی إیثار قرابتی علی قرابتک، ولاُعطینّک فی الآخره بکلّ حبّه من هذا المال فی الجنّه ألف قصر أصغرها أکبر من الدنیا، مغرز کلّ إبره منها خیر من الدنیا وما فیها .

ای بنده خدا! این پاداش ایثار خانواده خود بر خانواده من، در دنیا است، البتّه در آخرت برای هر دانه ای از این مال هزار قصر در بهشت برای تو عطا خواهد شد که کوچکترین آن قصرها بزرگتر از دنیاست، محلّ دوخت هر سوزن از آن، از دنیا و آنچه در آن است، بهتر می باشد.(1)

___________________

1- تفسیر امام عسکریعليه‌السلام : 337 ح 212.

۱۸۸

بخش دوَم: مناقب امیر مؤمنان علی بن ابی طالبعليه‌السلام

بخش دوم قطره ای از دریای فضائل و مناقب پیشوای پیامبران گذشتگان، پدر پیشوایان پاکیزگان، سرور موحّدان، برادر رسول پروردگار جهانیان، امیر مؤمنان علیّ بن ابی طالب صلوات الله علیه وآله الطاهرین

۱۸۹

۱۹۰

818/1. در کتاب «الروضه فی الفضائل » آمده: عمّار یاسر و زید بن ارقم گویند: روز دوشنبه نوزدهم ماه صفر بود، ما در محضر باصفای امیر مؤمنان علیعليه‌السلام حضور داشتیم، ناگاه فریاد بلندی گوش ها را پر کرد، علیعليه‌السلام بر «دکّه القضاء» نشسته بود، روی به من کرد و فرمود:

یا عمّار! ائتنی بذی الفقار .

ای عمّار! شمشیر ذوالفقار مرا بیاور.

وزن ذوالفقار، هفت من و دو سوّم من مکّی بود.

من شمشیر حضرتش را حاضر نمودم، حضرت آن را از غلافش درآورد و روی زانوانش گذاشت، و فرمود:

یا عمّار! هذا یوم أکشف فیه لأهل الکوفه جمیعاً الغمّه لیزداد المؤمن وفاقاً والمخالف نفاقاً .

ای عمّار! امروز غم و اندوه اهل کوفه را برطرف می نمایم و کاری انجام می دهم که سبب افزایش وفاق مؤمنان و نفاق مخالفان گردد.

آنگاه فرمود: ای عمّار! کسی را که پشت در است وارد کن.

عمّار گوید: من بیرون رفتم، ناگاه پشت در زنی را دیدم که بر کجاوه ای بر شتر قرار گرفته و می گرید و فریاد می زند:

۱۹۱

ای دادرس درماندگان، ای مقصد جویندگان، ای گنجینه رغبت کنندگان، ای صاحب نیروی استوار، ای [آزادکننده اسیران، ای مهر ورزنده بر پیران، ای روزی دهنده کودکان، ای قدیمی که از هر قدیمی پیشی گرفته، ای یاور بی یاوران، ای تکیه گاه بی پناهان، ای ذخیره تهیدستان، ای امان بی امانان، ای یاور ضعیفان، ای گنج فقیران!(1) ] به سوی تو روی آوردم و به آستان تو توسّل جستم، پس رویم را سفید کن، گره از امر مهمّ من بگشا و غم و اندوهم را بزدای.

عمّار گوید: اطراف این بانو را هزار اسب سوار با شمشیرهای از نیام کشیده شده گرفته بودند، که گروهی طرفدار او و گروه دیگری بر علیه او سخن می گفتند.

من رو به آنها کرده و گفتم: امیر مؤمنان علیعليه‌السلام را پاسخ دهید، صاحب علم و دانش نبوّت را پاسخ دهید.

آن زن از شتر پایین آمد اطرافیانش نیز از مرکبها پایین آمده و وارد مسجد شدند.

آن زن در برابر امیر مؤمنان علیعليه‌السلام ایستاد و گفت: ای علی!(2) به سوی شما روی آورده ام، گرفتاریم را برطرف و مشکلی که موجب غم و اندوهم شده زایل کن، زیرا تو صاحب این امر و توانای آنی، و دانای به آنچه شده و تا قیامت خواهد شد، هستی.

در این هنگام امیر مؤمنان علیعليه‌السلام فرمود:

ای عمّار! برو و در میان مردم کوفه ندا ده تا (به مسجد آمده و) شاهد قضاوت امیرالمؤمنین باشند.

___________________

1- به جای این فراز در «الفضائل» و «بحار الأنوار» آمده: «ای اطعام کننده یتیمان، ای روزی دهنده نیازمندان، ای زنده کننده هر استخوان پوسیده، ای قدیمی که از هر قدیمی پیشی گرفته، ای یاور کسی که یار و یاور ندارد، ای پناه بی پناهان و ای گنج بی نوایان!»

2- در «الفضایل» و «بحار الأنوار» چنین آمده: «ای مولای من! ای پیشوای پرهیزگاران! به سوی تو آمده و...».

۱۹۲

عمّار گوید: من در میان مردم کوفه فریاد زدم: مردم! هر که می خواهد شاهد آنچه خدا به علیعليه‌السلام برادر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عطا فرموده، باشد، در مسجد حضور بهم رساند.

در این موقع، مردم به سوی مسجد هجوم آورده و مسجد از جمعیّت پر شد. آنگاه امیر مؤمنان علیعليه‌السلام فرمود:

ای گروهی که از شام آمده اید مشکلتان را مطرح کنید!

در این هنگام، پیرمردی که بُرد یمنی و حلّه عدنی بر تن داشت و عمّامه خزّ سوسنی هم بر سر گذاشته بود، از میان آنها برخاست و گفت:

سلام بر تو ای گنج فقیران! و ای پناه بی پناهان! ای مولای من! این کنیزی که در برابر توست دختر من است، او هرگز شوهر نکرده؛ ولی اینک در خانه من حامله شده است. به راستی او آبروی مرا در میان خاندانم برده است. من به شدّت، دلیری، سختی، سطوت، کمال و عقل مشهورم. من همان «فلیس بن عفریس» و شیر غضبناکی هستم که آتش قهرم خاموش نمی گردد و همسایه ای بر من قهر و غلبه نمی کند. دلیری، شجاعت، حملات و سطوات من در میان عرب کم نظیر است.

با این حال، اینک ای علی! در کار خود متحیّر و سرگردان هستم، پس امر مشکلی که موجب این غم و اندوهم گشته از من بزدای که امام، اُمید اُمّت است و این مشکل بزرگی است که من تاکنون همانند آن و از آن بزرگتر ندیده ام.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام رو به آن دختر نمود و فرمود:

ای دختر! نظر تو درباره آنچه پدرت اظهار می دارد، چیست؟

گفت: امّا آنچه پدرم می گوید: من دوشیزه هستم، راست می گوید، ولی اینکه می گوید: من حامله هستم، سوگند به خدا! من هرگز خیانتی نکرده ام. ای امیر مؤمنان! تو جانشین رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و وارث او هستی،

۱۹۳

چیزی بر تو پنهان نیست، تو می دانی که من در ادّعایم دروغ نمی گویم، پس ای گشاینده مشکلاتی که موجب غم و اندوه می گردد؛ مشکل مرا حل کرده و غم و اندوهم را بزدای.

در این هنگام امیر مؤمنان علیعليه‌السلام در بالای منبر قرار گرفت و صدای تکبیر سر داد و فرمود:

«اللَّه اکبر»، «اللَّه اکبر»، و این آیه شریفه را قرائت فرمود:

( جاءَ الحَقُّ وَزَهَقَ الباطِلُ إنَّ الباطِلَ کانَ زَهُوقاً ) (1) ؛

«حق آمد و باطل نابود شد؛ به راستی که باطل نابودشدنی است».

سپس فرمود: این حکم به من واگذار شده است، آنگاه قابله شهر کوفه را خواست.

زنی بنام خولاء (لبناء) که قابله زنان کوفه بود، آمد. حضرت به او فرمود: میان خود و مردم پرده ای بزن و ببین این دختر، حامله است یا نه؟

قابله دستور حضرتش را اجرا کرده آنگاه بیرون آمد و گفت: آری، او دوشیزه و در عین حال حامله است.

علیعليه‌السلام رو به مردم کرد و فرمود:

یا أهل الکوفه! أین الأئمّه الّذین ادّعوا منزلتی؟ أین من یدّعی فی نفسه أنّه له مقام الحقّ فیکشف هذه الغمّه ؟

ای مردم کوفه! کجایند پیشوایانی که مقام و منزلت مرا ادّعا می کردند؟ کجاست کسی که ادّعا می کرد مقام حقّ را داراست تا این مشکل را حلّ کند؟

عمرو بن حریث لعنه اللَّه با مسخره گفت: حلّ این مشکل فقط به دست توست ای فرزند ابی طالب! امروز امامت تو بر ما ثابت می شود!!

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام رو به پدر دختر نمود و فرمود:

ای اباالغضب آسیب دیده! آیا تو از شهر دمشق نیستی؟

___________________

1- سوره إسراء، آیه 81.

۱۹۴

گفت: آری.

فرمود: آیا از قریه ای بنام «أسعار» نیستی؟

گفت: آری.

فرمود: آیا در میان شما کسی هست که همین الآن تکّه ای یخ بیاورد؟!

گفت: یخ در شهرهای ما زیاد است؛ ولی ما هم اکنون توانایی حاضر نمودن آن را نداریم.

فرمود: فاصله میان شهر ما و شما دویست و پنجاه فرسنگ است؟

گفت: آری، ای مولای من! فرمود:

أیّها الناس! انظروا إلی ما أعطی اللَّه علیّاً من العلم النبویّ الّذی أودعه اللَّه ورسوله من العلم الربّانی .

ای مردم! اینک بنگرید به آنچه که خدا از علم نبوی به علی عطا فرموده است همان علمی که خداوند و رسولش از علم ربّانی در او به ودیعت گذاشته اند.

عمّار گوید: امیر مؤمنان علیعليه‌السلام دست مبارک خود را در حالی که بر بالای منبر مسجد جامع کوفه بود دراز کرد و تکّه یخی آورد که هنوز قطرات آب از آن چکّه می کرد. در این هنگام مردم فریاد زدند و موج فریاد جمعیّت مسجد را فرا گرفت، حضرت رو به مردم کرد و فرمود:

اسکتوا! ولو شئت أتیت بجباله .

آرام باشید! اگر بخواهم کوه یخ را حاضر می کنم.

آنگاه به قابله کوفه فرمود: این تکّه یخ را بگیر و به همراه دختر از مسجد بیرون رو، آنگاه تشتی زیر او بگذار و این تکّه یخ را در نزدیکی رحم او قرار ده، زالوئی بیرون خواهد آمد که وزن آن پنجاه و هفت مثقال و دو دانق(1) است.

قابله تکّه یخ را گرفت و به همراه دختر از مسجد بیرون آمد و تشتی آورده و آن طور که حضرتش فرموده بود انجام داد، ناگاه زالوی بزرگی

___________________

1- در کتاب فضائل، پنجاه و هفت درهم و دو دانق است، و دانق یک ششم درهم است.

۱۹۵

داخل تشت افتاد و آن را وزن کرد همان اندازه بود که حضرتش فرموده بود.

قابله با کنیز به مسجد آمد و زالو را در برابر حضرتش بر زمین گذاشت، حضرت فرمود:

آیا وزن نمودی؟

گفت: آری، وزنش پنجاه و هفت مثقال و دو دانق بود.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام فرمود: آری، و این آیه را تلاوت فرمود:

( وَإنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّهٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَکفی بِنا حاسِبینَ ) (1) ؛

«و اگر به مقدار یک دانه خردل (کار نیک و بدی) باشد ما آن را حاضر می کنیم و کافی است که ما حسابگر باشیم».

آنگاه فرمود: ای اباالغضب! دخترت زنا نکرده جز آنکه او در ده سالگی در جایی وارد آب شده و این زالو وارد رحم او گشته و از آن موقع تا حالا در رحم او بوده و بزرگ شده است.

در این هنگام پدر دختر برخاست و می گفت: گواهی می دهم که تو می دانی آنچه را که در رحم ها است و آگاه از ضمایری.(2)

نویسندهرحمه‌الله گوید: این روایت را بحرانیقدس‌سره با اندکی تفاوت و اغلاط در عبارات از سیّد مرتضیرحمه‌الله نقل نموده است.(3)

819/2. در یکی ازمناقب عتیق آمده:

میثم تمّار (یار باوفای امیر مؤمنان علیعليه‌السلام ) گوید: من در حضور مولایم امیر مؤمنان علیعليه‌السلام بودم، مردم در اطراف حضرتش بودند، ناگاه مرد بلند بالایی که قبای خاکستری بر تن داشت و عمّامه زردی بر سر

___________________

1- سوره انبیاء، آیه 47.

2- فضائل ابن شاذان: 157 - 155، نوادر المعجزات: 26 ح 10، بحار الأنوار: 277/40 ح 42. این روایت را علّامه مجلسیرحمه‌الله در ج: 167/62 ح2 به اختصار نقل کرده است.

3- عیون المعجزات: 21، مدینه المعاجز: 53/2 ح 399.

۱۹۶

گذاشته بود و با دو شمشیر مسلّح بود، بدون اینکه سلامی داده سخنی گوید، وارد شد.

مردم از اطراف برای دیدن او گردن کشیدند، و با گوشه چشمان به او می نگریستند که آنها از همه اطراف در برابر او ایستاده بودند، ولی مولایمان امیر مؤمنان علیعليه‌السلام سر مبارکش را به خاطر او بلند نکردند.

هنگامی که حواسّ مردم جمع شد، زبانش همانند شمشیر برّان و تیزی که از نیام خود کشیده شود، گشوده شد و گفت: کدامیک از شما به شجاعت برگزیده شده، تاج کمال و فضیلت بر سر نهاده، زرهی از قناعت به خود پوشیده است؟

کدامیک از شما در حرم تولّد یافته، دارای خلق و خوی والا و متّصف به بزرگواری و کرم هستید؟

کدامیک از شما سرش کم مو، اساسش استوار، پهلوان جنگجو، تنگ کننده نفَسها و گیرنده قصاص هستید؟

کدامیک از شما شاخه تر و تازه و بخشی از خاندان با نجابت ابی طالب هستید؟ کدامیک از شما کسی است که حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در دورانش یاری نمود، و سلطنت او را قوی و شأن او را والا گردانید؟

کدامیک از شما قاتل دو عمرو و به اسارت گیرنده دو عمرو(1) هستید؟

میثم تمّار گوید: امیر مؤمنان علیعليه‌السلام در پاسخ او فرمود: من هستم ای سعد بن فضل بن ربیع بن مدرکه بن طیّب بن اشعث بن ابی سمع بن احبل بن فزاره بن دعیل بن عمرو دوینی!(2)

___________________

1- منظور از دو عمری که امیر مؤمنان علیعليه‌السلام آنان را کشت؛ عمرو بن عبدود و عمرو بن اشعث مخزومی است. و دو عمروی که حضرتش به اسارت گرفت؛ ابوثور عمرو بن معدی کرب و عمروبن سعید عشابی هستند که آن دو را در جنگ بدر به اسارت درآورد.

2- در «الفضائل» آمده:... مدرکه بن نجیبه بن صلت بن حارث بن اشعث بن سمیع دوسی. و در «بحار الأنوار» آمده: مدرکه بن نجیبه بن صلت بن حارث بن وعران بن اشعث بن ابی سمع رومی.

۱۹۷

او گفت: لبّیک ای علی!

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام فرمود:

سل عمّا بدا لک فأنا کنز الملهوف، وأنا الموصوف بالمعروف، أنا الّذی قرعنی الصمّ الصلاب وهطل بأمری السحاب، وأنا المبعوث بالکتاب، أنا الطور والأسباب، أنا «ق» والقرآن المجید، أنا النبأ العظیم .

أنا الصراط المستقیم أنا البارع، أنا العسوس أنا القلمّس والعفوس، أنا المداعس، أنا ذوالنبوّه والسطوه، أنا العلیم، أنا الحلیم، أنا الحفیظ، أنا الرفیع، وبفضلی نطق کلّ کتاب وبعلمی شهدوا ذووا الألباب، أنا علیّ أخو رسول اللَّه، زوج ابنته، وأبو بنیه .

آنچه می خواهی پرسش کن که من گنج اندوهناکانم، من به نیکوکاری موصوف هستم، منم کسی که زمین سرسخت از من قرار گرفت و به دستور من ابر باران بارید، منم کسی که در هر کتاب توصیف شده ام، من طور و اسبابم، من «ق» و قرآن مجیدم، من نباء عظیمم، من صراط مستقیمم، منم دارای کمال، منم جوینده شکار، منم سرور بزرگوار، منم دلیر و جنگجو.

منم دارای نبوّت و سطوت، منم دانا، منم شکیبا، منم حافظ، منم والا، و به سبب فضل من هر کتابی گویا و به سبب دانش من صاحبان عقل و خرد گواهی دهند، منم علی، برادر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، شوهر دختر او و پدر فرزندان او.

در این هنگام عرب گفت: به ما چنین رسیده که در روی زمین تویی که مردگان را زنده کرده و زندگان را می میرانی، و مردم را فقیر، غنی و حاجت روا می نمایی.

علیعليه‌السلام فرمود: مشکلت را بگو.

گفت: من نماینده شصت هزار جمعیّت از قبیله «عقیمه» هستم، شخصی از آنها مدّتی است مرده و آنان در علّت مرگش باهم اختلاف دارند. اکنون جسد آن مرده را به همراه من فرستاده اند که اینک پشت در

۱۹۸

مسجد است، اگر او را زنده نمایی خواهیم دانست که تو راستگو، نجیب زاده و شریف هستی. و به راستی یقین می کنیم که تو حجّت خدا در زمین هستی، و اگر نتوانی او را زنده کنی، او را به میان قبیله اش برگردانده و خواهیم فهمید که ادّعای تو غیر صحیح است و آنچه را که توانایی انجام آن را نداری، اظهار می نمایی.

حضرت علیعليه‌السلام رو به میثم تمّار کرد و فرمود:

ای اباجعفر! سوار مرکبی شو و خیابانها و محلّات کوفه را دور بزن و ندا ده:

من أراد أن ینظر إلی ما أعطاه اللَّه علیّاً أخا رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وبعل فاطمه الزهراء عليها‌السلام فی الفضل والعلم فلیخرج إلی النجف غداً .

کسی که می خواهد فضیلت و برتری علم و دانشی که خدا به علی، برادر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و شوهر فاطمه زهراعليها‌السلام داده بنگرد، فردا به صحرای نجف آید.

هنگامی که میثم تمّار مأموریّتش را انجام داد و برگشت، امیر مؤمنان علیعليه‌السلام به او فرمود: این عرب را مهمان کن.

(میثم تمّار گوید: ) من او را با تابوتی که در آن مرده ای را به همراه داشت به خانه ام بردم و با خانواده در خدمتش بودیم.

فردا صبح هنگامی که امیر مؤمنان علیعليه‌السلام نماز صبح را خواند به سوی صحرای نجف به راه افتادند. من نیز به همراه حضرتش بودم، در کوفه کسی از خوب و بد نماند جز آنکه به صحرای نجف آمدند.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام فرمود:

ای ابا جعفر! اعرابی را با مرده ای که به همراه دارد بیاور.

من فرمان حضرتش را اطاعت کرده و هر دو را در صحرای نجف حاضر ساختم. امیر مؤمنان علیعليه‌السلام رو به مردم کرد و فرمود:

یا أهل الکوفه! قولوا فینا ما ترونه منّا، وارووا عنّا ما تسمعونه .

۱۹۹

ای مردم کوفه! آنچه از ما مشاهده می کنید درباره ما بگوئید، و آنچه از ما می شنوید، به دیگران روایت کنید.

آنگاه فرمود: ای اعرابی! شترت را بخوابان! و جسد رفیق مرده ات را با کمک عدّه ای از مسلمانان از تابوت بیرون بیاور.

میثم تمّار گوید: مرد عرب از تابوت پارچه ای از دیباج زرد بیرون آورد و باز کرد. زیر آن، پارچه ای از دیباج سبز بود، آن را هم باز کرد. زیر آن، کیسه ای از لؤلؤ بود که در میان آن، جوانی بود که گیسوانش همانند گیسوان زنان زیبا بود. علیعليه‌السلام رو به آن اعرابی کرد و فرمود:

چند روز است که این جوان مرده؟

گفت: چهل و یک روز.

حضرت فرمود: علّت مرگش چه بود؟

اعرابی گفت: خانواده او می خواهند تو او را زنده نمایی تا بگوید چه کسی او را کشته، چرا که او صحیح و سالم شب خوابیده و بامدادان گوش تا گوش او بریده شده است. حضرت فرمود:

چه کسی خون او را می خواهد؟

گفت: پنجاه نفر از خویشان او دست به دست هم داده و در پی خون او هستند. ای برادر رسول خدا! شکّ و تردید را از میان بردار و امر قتل او را آشکار کن. حضرت فرمود:

عمویش او را کشته است، زیرا دختر خود را به ازدواج او درآورد، ولی این جوان او را رها کرد، و زن دیگری اختیار نمود، عمویش از کینه و حقدش او را کشت.

اعرابی گفت: ما به این سخن راضی و قانع نمی شویم، می خواهیم این جوان خودش در میان خانواده اش شهادت دهد که چه کسی او را کشته تا آتش فتنه و جنگ در میان آنان خاموش گردد.

۲۰۰