قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۲

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام6%

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام نویسنده:
مترجم: محمد حسین رحیمیان
ناشرین: نشر حاذق
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت
صفحات: 928

جلد ۱ جلد ۲
  • شروع
  • قبلی
  • 928 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 62513 / دانلود: 5800
اندازه اندازه اندازه
قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۲

نویسنده:
ناشرین: نشر حاذق
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

حضرت آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را از جهانیان برگزید، ذریّه ای هستند که برخی از برخی دیگر فضائل را به ارث می برند و خداوند شنوا وداناست».

ما ذریّه حضرت آدم می باشیم، ما از خاندان حضرت نوح هستیم، ما برگزیده از ابراهیم و سلاله حضرت اسماعیل و آل محمّدعليهم‌السلام هستیم.

ما در میان شما همانند آسمان برافراشته، زمین گسترده، خورشید درخشنده، و درخت زیتونی هستیم که شرقی و غربی نیست و زیتون آن مبارک و پربرکت است، همان درختی که پیامبر، اصل و ریشه آن و علیعليه‌السلام شاخه آن است و سوگند به خدا ما میوه آن درخت هستیم، کسی که به شاخه ای از آن چنگ بزند نجات پیدا می کند و هر که از آن تخلّف نماید به دوزخ خواهد افتاد.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام از انتهای مسجد از میان مردم، در حالی که عبایش را از زمین می کشید آمد و بالای منبر رفت و میان دو چشم فرزندش امام حسنعليه‌السلام را بوسید. آنگاه فرمود:

ای فرزند رسول خدا! تو حجّت خدا را بر این گروه تمام کردی، و طاعت خود را بر آنان لازم نمودی، وای بر کسی که با تو مخالفت نماید.(۱)

۹۵۰/۲۶. در «تفسیر فرات » آمده است: حسین بن علوان گوید:

پیشوای ششم، امام صادقعليه‌السلام از پدر بزرگوارشعليه‌السلام از امام سجّادعليه‌السلام نقل می نماید که:

شخصی در محفل علیعليه‌السلام برخاست و گفت: ای امیر مؤمنان! ما را از معنای مردم، اشباه مردم و نسناس آگاه فرما.

علیعليه‌السلام فرمود: فرزندم حسن! پاسخ او را بده.

امام حسنعليه‌السلام متوجّه آن شخص شد و فرمود: از «مردم» پرسیدی؟منظور از «مردم» رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، چرا که خداوند متعال می فرماید:

___________________

۱- العدد القویّه: ۳۱ ح ۲۱، بحار الأنوار: ۳۵۸/۴۳ ح ۳۷.

۴۸۱

( ثُمَّ أَفیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ ) (۱) ؛

«سپس از همان جایی که مردم کوچ کنند، کوچ کنید» که مقصود رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و ما از او هستیم.

منظور از اشباه مردم، شیعیان ما هستند، آنان از ما و اشباه ما هستند.

و از «نسناس» پرسیدی؟ منظور از نسناس، بقیّه مردم هستند که خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید:

( إِنْ هُمْ إِلّا کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً ) (۲) ؛

«آنان همچون چهارپایان هستند بلکه از آنان گمراه ترند».(۳)

فائده: در برخی از کتب علمای امامیّه این دو بیتی به امام حسن مجتبی صلوات اللَّه علیه نسبت داده شده است:

أغن عن المخلوق بالخالق

تغن عن الکاذب بالصادق

واسترزق الرحمان من فضله

فلیس غیر اللَّه من رازق(۴)

(اگر) از آفریده ای به سوی آفریدگار بی نیاز شوی در واقع از مخلوقی که به دروغ خود را غنی می داند به سوی آفریدگار که به راستی غنی است، بی نیاز شده ای.

روزی را از فضل خدای مهربان بطلب؛ که جز خداوند متعال روزی دهنده ای نیست.

___________________

۱- سوره بقره، آیه ۱۹۹.

۲- سوره فرقان، آیه ۴۴.

۳- تفسیر فرات: ۶۴ ح ۳۰.

۴- این دو بیتی در کتاب «مناقب خوارزمی: ۱۴۷» به امام حسینعليه‌السلام نسبت داده شده است.

۴۸۲

بخش پنجم: مناقب حضرت اباعبدالله الحسینعليه‌السلام

قطره ای از دریای مناقب شیرخوار خاندان وحی الهی و برگرفته از علم و شرافت و بزرگواری، شهید والا مقام، سرور شهیدان حضرت اباعبداللَّه الحسین صلوات اللَّه علیه

۴۸۳
۴۸۴

۹۵۱/۱. شیخ طوسیقدس‌سره در امالی خود می نویسد:

محمّد بن مسلم گوید: از امام باقر و امام صادقعليهما‌السلام شنیدم که می فرمودند:

إنّ اللَّه تعالی عوّض الحسین عليه‌السلام من قتله أن جعل الإمامه فی ذرّیّته، والشفاء فی تربته، وإجابه الدعاء عند قبره، ولا تعدّ أیّام زائریه جائیاً وراجعاً من عمره .

خداوند متعال (چند چیز را ) در ازای شهادت امام حسینعليه‌السلام عنایت فرمود: این که مقام امامت را نصیب فرزندان آن بزرگوار نمود، شفای بیماری ها رادر تربت مقدّسش و اجابت دعا را در نزد قبر مطهّر آن حضرت قرار داد. واین که روزهایی که زائران آن حضرت به زیارتش می روند و برمی گردندجزء عمر آنان محسوب نمی شود.

محمّد بن مسلم گوید: به امام صادقعليه‌السلام عرض کردم: این عنایاتی است که به برکت امام حسینعليه‌السلام به دوستان آن حضرت می رسد، پس خود آن بزرگوار چه مقام و منزلتی دارند؟ فرمود:

خدای متعال، امام حسینعليه‌السلام را به پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ملحق نمود، آن حضرت به همراه جدّبزرگوارش و در درجه ومنزلت پیامبرخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.

آن گاه امام صادقعليه‌السلام این آیه شریفه را تلاوت فرمود:

۴۸۵

( وَالَّذینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بإیمانٍ أَلْحَقْنا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ... ) (۱) ؛

«و کسانی که ایمان آوردند و فرزندانشان به پیروی از آنان ایمان آوردند،فرزندانشان را به آنان ملحق می کنیم».(۲)

نویسنده رحمه‌الله گوید : این حدیث شریف را طبری نیز در «بشاره المصطفی» نقل کرده است.(۳)

۹۵۲/۲. در «بحار الأنوار » و نیز در «خصائص الحسینیّه » آمده است:

روزی پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کودکی را در راه دید، حضرت نشست و او را بغل گرفت و با وی مهربانی کرد.

(اصحاب) از علّت این اظهار لطف و مهربانی پرسیدند.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

إنّی اُحبّه، لأنّه یحبّ ولدی الحسین عليه‌السلام ، لأنّی رأیت أنّه یرفع التراب من تحت أقدامه ویضعه علی وجهه. وأخبرنی جبرئیل أنّه یکون من أنصاره فی وقعه کربلا .

من او را دوست می دارم، چرا که او فرزندم حسینعليه‌السلام را دوست می دارد،روزی دیدم که این کودک خاک پای حسینم را بر می داشت و به صورتش می مالید. و جبرئیل به من خبر داد که: این کودک در واقعه کربلا جزء یاران حسینم خواهد بود.(۴)

۹۵۳/۳.ابن قولویه در کتاب «کامل الزیارات » می نویسد:

ابن ابی یعفورگوید: امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

روزی پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خانه دخترش فاطمه زهراعليها‌السلام حضور داشت،

___________________

۱- سوره طور، آیه ۲۱.

۲- امالی طوسی: ۳۱۷ ح ۹۱ مجلس ۱۱، بحار الأنوار: ۲۲۱/۴۴ ح۱.

۳- بشاره المصطفی: ۲۱۱.

۴- بحار الأنوار: ۲۴۲/۴۴ ح ۳۶ (با تفاوت)، الخصائص الحسینیّه: ۵۳.

۴۸۶

امام حسینعليه‌السلام در کنار آن حضرت بود، ناگاه پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گریست وسر بر سجده گذاشت.

سپس فرمود: ای فاطمه! ای دختر محمّد! علیّ اعلا، هم اکنون در خانه تو با بهترین شکل و زیباترین قیافه برای من مجسّم شد و گفت:

یا محمّد! أتحبّ الحسین عليه‌السلام ؟

ای محمّد! آیا حسینعليه‌السلام را دوست داری؟

گفتم:نعم قرّه عینی، وریحانتی، وثمره فؤادی، وجلده مابین عینی .

آری، او نور چشم من و نوگل من است، او میوه دل من و پرده مابین دیدگان من است.

آنگاه در حالی که دست خود را بر سر حسینعليه‌السلام نهاده بود گفت:

ای محمّد! مبارک باد مولودی که بر اوست برکات خدا، صلوات، رحمت ورضوان او. و لعنت، خشم، عذاب، ذلّت و رسوایی و عقوبت خدا بر کسی که او را می کشد، و با او به ستیز برمی خیزد و جنگ می نماید.

أما إنّه سیّد الشهداء من الأوّلین والآخرین فی الدنیا والآخره،وسیّد شباب أهل الجنّه من الخلق أجمعین، وأبوه أفضل منه وخیر،فاقرأه السلام، وبشّره بأنّه رایه الهدی، ومنار أولیائی وحفیظی وشهیدی علی خلقی وخازن علمی وحجّتی علی أهل السماوات وأهل الأرضین والثقلین الجنّ والإنس .

آگاه باش! او در دنیا و آخرت آقا و سرور شهیدان از پیشینیان و آیندگان است، او آقای جوانان اهل بهشت از میان آفریدگان است. پدرش از او بهترو برتر است. پس بر او سلام برسان، وبه وی مژده بده که او عَلَم و پرچم هدایت است، او راهنمای دوستان من و حافظ و گواه من بر آفریدگانم وخازن علم و دانش من و حجّت من بر اهل آسمانیان و زمینیان و پریان وانسان است.(۱)

علّامه مجلسیرحمه‌الله در توضیح این حدیث شریف می نویسد:

___________________

۱- کامل الزیارات: ۱۴۱ ح ۱ (بخشی از حدیث) و ۱۴۷ ح۶، بحار الأنوار: ۲۳۸/۴۴ ح ۲۹.

۴۸۷

این که در حدیث آمده: «علیّ اعلا»، مراد فرستاده پروردگار یعنی جبرئیل است، یا مقصود از ظاهر شدن، بالاترین مرتبه ظهور علمی است. و منظور از «بهترین شکل» ظهور صفات کمالیّه حق تعالی برای آن حضرت است. و منظور از گذاشتن دست بر سر امام حسینعليه‌السلام کنایه از افاضه رحمت به آن بزرگوار است.

۹۵۴/۴.طبری رحمه‌الله در کتاب «دلائل الإمامه » می نویسد:

کثیر بن شاذان گوید: در محضر باسعادت امام حسینعليه‌السلام بودم، فرزندش علی اکبرعليه‌السلام نیزحضور داشت، آن آقازاده از پدربزرگوارش انگور خواست، فصل انگورنبود، ناگاه آقا امام حسینعليه‌السلام دست مبارک خود بر ستون مسجد زد و از آن خوشه ای انگور و موز بیرون آورد، و به فرزندش داد تا میل کند.

آنگاه رو به من کرد و فرمود:

ما عنداللَّه لأولیائه أکثر .

آنچه (از مقامات) در پیشگاه خداوند برای دوستان و اولیای اوست بیش ازاین است.(۱)

۹۵۵/۵. باز درهمان کتاب می خوانیم: حذیفه گوید: از امام حسینعليه‌السلام شنیدم که فرمود:

واللَّه! لیجتمعنّ علی قتلی طُغاه بنی اُمیّه، ویقدمهم عمر بن سعد .

سوگند به خدا! سرکشان بنی اُمیّه برای کشتن من اجتماع خواهند نمود، وعمر سعد در پیشاپیش آنان خواهد بود.

امام حسینعليه‌السلام این سخن را در زمان حیات پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود، ازاین رو، من به حضرتش عرض کردم: آیا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تو را از این خبرآگاه نموده است؟!

___________________

۱- دلائل الإمامه: ۱۸۳ ح ۵.

۴۸۸

فرمود: نه.

من نزد پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده و جریان را به عرض حضرتش رساندم.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

علمی علمه، وعلمه علمی وإنّا لنعلم بالکائن قبل کینونته .

علم و دانش من همان علم و دانش حسینعليه‌السلام است و علم و دانش او عین علم من است و ما خاندان پیش از این که حوادثی به وجود آیند، از آن آگاه هستیم.(۱)

۹۵۶/۶. باز در همان کتاب آمده است:

مفضّل بن عمر گوید: امام صادقعليه‌السلام فرمود:

هنگامی که امام حسینعليه‌السلام و یارانش از آب فرات ممنوع شدند، امام حسینعليه‌السلام اصحابش را صدا زد و فرمود:

مَن کان ظمآن فلیجئ ؛ «هر که تشنه است بیاید».

یاران امام حسینعليه‌السلام به حضور مولایشان شتافتند، حضرت انگشت ابهامش را در دهان یکایک آنان می گذاشت و آنان آب می خوردند، تااین که همه اصحاب سیراب شدند.

یکی از یاران به دیگری گفت: سوگند به خدا! چنان آب گوارایی را نوشیدیم که کسی در دنیا چنین آب گوارایی ننوشیده بود.

فردای همان روز عازم قتال شدند، (و پس از شهادت) هنگام مغرب امام حسینعليه‌السلام یکایک اصحاب را به نامهایشان و نام پدرانشان صدا زد و آنها جواب گفتند و اطراف آن حضرت نشستند.(۲)

آنگاه حضرتش سفره طعامی خواست که مائده بهشتی بود، غذا حاضر شد و همه اصحاب از آن غذای بهشتی میل کرده و از آشامیدنی آن سیراب شدند.

___________________

۱- دلائل الإمامه: ۱۸۳ ح ۶، بحار الأنوار: ۱۸۶/۴۴ ح ۱۴.

۲- در مصدر آمده است: آنگاه که جنگ با امام حسینعليه‌السلام را آغاز نمودند و آن روز، روز سه شنبه بود، هنگام غروب، امام حسینعليه‌السلام یک یک یاران خود را با نام پدرانشان نام برد.

۴۸۹

امام صادقعليه‌السلام فرمود: سوگند به خدا! گروهی از کوفیان این صحنه رادیدند اگر تعقّل کرده می اندیشیدند.

امام صادقعليه‌السلام در ادامه سخن خویش فرمود:

آنگاه امام حسینعليه‌السلام هر کدام از اصحابش را به سوی شهرهایشان فرستاد و خود حضرتش به کوه رضوی تشریف برد، مؤمنی نمی ماند جز آن که خدمتش شرفیاب می شود، در آنجا بر تختی از نور جلوس می فرماید که پیرامونش را انبیای الهی از جمله: حضرت ابراهیم، موسی، عیسیعليهم‌السلام و پشت سر آنان مؤمنان و پشت سر مؤمنان، فرشتگان حضور دارند وشاهد سخنان امام حسینعليه‌السلام می باشند.

حضرت فرمود:فهم بهذا الحال حتّی یقوم المهدی عليه‌السلام ، فإذا قام القائم عليه‌السلام وافوا فیما بینهم الحسین عليه‌السلام حتّی یأتی کربلاء ووافواالحسین عليه‌السلام ، فلا یبقی أحد سماویّ ولا أرضیّ من المؤمنین إلّاحفّ به، ویزوره ویصافحه ویقعد معه علی السریر .

آنان با همین حالت هستند تا این که حضرت مهدیعليه‌السلام قیام نماید، وقتی آن حضرت قیام کند آنان به سوی کربلا می آیند و امام حسینعليه‌السلام را می بینند،پس کسی از مؤمنان ساکن در آسمان و زمین باقی نمی ماند جز آن که گرد وجود حضرتش حلقه می زند و آن حضرت را زیارت می کند و با او مصافحه کرده و همراهش در تخت نور می نشیند.

یا مفضّل! هذه واللَّه! الرفعه الّتی لیس فوقها شی ء ولا دونها شی ء ولا وراءها لطالب مطلب .

ای مفضّل! سوگند به خدا! این مقام و منزلت والایی است که فوق آن چیزی تصوّر نمی شود و پایین تر از آن نیست و ورای آن برای جوینده، مطلبی نیست.(۱)

۹۵۷/۷. در کتاب «الثاقب فی المناقب » آمده است:

___________________

۱- دلائل الإمامه: ۱۸۸ ح ۱۴.

۴۹۰

جابر بن عبداللَّه انصاری گوید: هنگامی که امام حسینعليه‌السلام تصمیم برخروج به سوی عراق گرفت خدمت حضرتش شرفیاب شده و عرض کردم: شما فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و یکی از دو سبط آن حضرت هستید، مصلحت می بینم که شما نیز همانند برادر بزرگوارتان امام حسنعليه‌السلام با این قوم صلح نمایید، چرا که آن حضرت موفّق شده و رستگار بود.

امام حسینعليه‌السلام فرمود:

ای جابر! به راستی که برادرم این کار را به دستور خدا و رسول او انجام داد، من نیز در اطاعت فرمان خدا و رسول او هستم، می خواهی همین الآن پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علی مرتضیعليه‌السلام وبرادرم حسن مجتبیعليه‌السلام را ببینی؟

سپس نگاهی کردم، ناگهان دیدم گویا درب آسمان باز شد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علیّ مرتضیعليه‌السلام ، امام حسن مجتبیعليه‌السلام ، حمزه سیّدالشهداء، جعفرو زید از آن فرود آمده و در زمین قرار گرفتند، من از ترس و وحشت به گوشه ای رفتم.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رو به من کرد و فرمود:

یا جابر! ألم أقل لک فی أمر الحسن قبل الحسین عليهما‌السلام لاتکون مؤمناً حتّی تکون لأئمّتک مسلّماً، ولاتکن معترضاً ؟

ای جابر! مگر من پیش از امر امام حسینعليه‌السلام در کار امام حسنعليه‌السلام به تو نگفتم که مؤمن نخواهی شد تا آن که تسلیم فرمان پیشوایان خود گردی؛ وبر آنان اعتراض نکنی؟!

آیا می خواهی جایگاه شوم معاویه و جایگاه رفیع فرزندم حسینعليه‌السلام وجایگاه اسفناک قاتلش یزید لعین را ببینی؟

عرض کردم: آری، ای رسول خدا!

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با پای مبارکش بر زمین زد و زمین شکافت و دریایی آشکار گشت، آنگاه ضربه دیگری زد و باز زمین شکافت تا این که هفت

۴۹۱

زمین باز شد و هفت دریا دیده شد. من از زیر همه اینها آتشی دیدم که درآن زنجیری بود که ولید بن مغیره، ابوجهل، معاویه طغیان گر، یزید وشیاطین سرکش بسته شده بودند، آنان از جهنّمیان سخت ترین عذاب وکیفر را داشتند.

آنگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سرت را بالا بگیر.

جابر گوید: من سرم را بالا گرفتم، ناگاه درهای آسمان گشوده شد، من بالاترین درجات بهشت برین را مشاهده کردم، آنگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، با همراهان خود به سوی آسمان صعود نمود، وقتی حضرتش در هوا قرارگرفت، امام حسینعليه‌السلام را صدا زد: فرزندم! به ما ملحق شو!

امام حسینعليه‌السلام نیز به همراه آنها صعود نمود و همگی به بالاترین درجات بهشت وارد شدند.

آنگاه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن مکان به من نگاه کرد در حالی که دست امام حسینعليه‌السلام را گرفته بود به من فرمود:

یاجابر! هذا ولدی معی هاهنا فسلّم له أمره، ولاتشکّ لتکون مؤمناً .

ای جابر! این فرزندم در درجه من است، تسلیم دستور او شو و تردید برخود راه نده تا مؤمن گردی.

جابر گوید: چشمان من کور باد اگر آنچه گفتم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ندیده باشم.(۱)

۹۵۸/۸. باز در همان کتاب آمده است:

محمّد بن سنان گوید: امام رضاعليه‌السلام فرمود:

یاران امام حسینعليه‌السلام از شدّت تشنگی به سوی مولای خودشان عرض حال کردند.

در این حال فرشته ای به سوی امام حسینعليه‌السلام فرود آمد و عرض کرد:

___________________

۱- الثاقب فی المناقب: ۳۲۲ ح۱.

۴۹۲

إنّ اللَّه یقرئک السلام ویقول: هل لک من حاجه ؟

خداوند متعال به تو سلام می رساند و می گوید: آیا حاجتی داری!

امام حسینعليه‌السلام فرمود:

هو السلام ومن ربّی السلام، وقال: قد شکی إلیّ أصحابی - ما هو أعلم به منّی - من العطش .

او سلام است و سلام از جانب پروردگار من است. یاران من از شدّت تشنگی به من شکوه نموده اند و خداوند بر این امر از من داناتر است.

خداوند متعال به آن فرشته وحی فرمود: به حسین بگو: با انگشت خود پشت سرت برای آنان خطی ایجاد کن که چشمه ای خواهد جوشید.

امام حسینعليه‌السلام با انگشت سبّابه خود خطّی کشید و چشمه ای جوشید که سفیدتر از شیر و شیرین تر از عسل بود.

پس امام حسینعليه‌السلام و یارانش از آن آب آشامیدند.

فرشته گفت: ای فرزند رسول خدا! این چشمه، مخصوص شماست و این همان چشمه رحیق مختوم است که خداوند می فرماید:( خِتامُهُ مِسْکٌ وَفی ذلِکَ فَلْیَتَنافَس المُتَنافِسُونَ ) (۱) ؛ «مهری که بر آن نهاده شده از مشک است و در این، راغبان بایستی بر یکدیگر پیشی گیرند» اجازه می فرمایید من نیز از آن بنوشم؟

امام حسینعليه‌السلام فرمود: اگر دوست داری از آن بنوشی، بفرما!(۲)

۹۵۹/۹. باز در همان کتاب آمده است:

محمّد بن سنان گوید: از پیشوای رؤوف، امام رضاعليه‌السلام پرسیدند: آیا امام حسینعليه‌السلام تشنه به شهادت رسید؟ حضرت فرمود:

آرام باش! از کجا چنین می گویی؟ در صورتی که خداوند متعال چهارفرشته، از فرشتگان بزرگ به سوی حضرتش فرستاد، آنان گفتند:

اللَّه ورسوله یقرءان علیک السلام ویقولان:إختر إن شئت إمّا تختار

___________________

۱- سوره مطفّفین، آیه ۲۶.

۲- الثاقب فی المناقب: ۳۲۷ ح۲.

۴۹۳

الدنیا بأسرها وما فیها ونمکّنک من کلّ عدوّ لک، أو الرفع إلینا .

خدا و پیامبرش برای تو سلام می فرستند و می گویند: اختیار با توست، اگر می خواهی دنیا را با همه آنچه دارد انتخاب کن و ما دشمن تو را دفع می نماییم، یا به سوی ما بیا.

امام حسینعليه‌السلام فرمود:علی اللَّه السلام وعلی رسول اللَّه السلام، بل الرفع الأعلی إلیه .

بر خدا و رسول او سلام باد، من آمدن به سوی رفیع اعلا را انتخاب می نمایم.

آنان شربتی آب به حضرتش دادند و حضرت میل فرمود، و گفتند: پس ازاین هرگز تشنه نخواهی شد.(۱)

نویسنده رحمه‌الله گوید : آنچه در این حدیث شریف آمده با فقرات برخی اززیارات که می فرماید: «ای کشته تشنه» و امثال آن و اخبار دیگری که بیانگر تشنگی حضرت صلوات اللَّه علیه هستند، منافات ندارد، زیرا که امکان دارد تشنگی تا نزدیک جان دادن بوده، و فرود آمدن این چهار فرشته وآشامیدن آب، نزدیک شهادت آن حضرت صلوات اللَّه علیه باشد.

۹۶۰/۱۰. زید بن ارقم رضی اللَّه عنهما گوید: امام حسینعليه‌السلام فرمود:

ما من شیعتنا إلّا صدّیق شهید .

از شیعیان ما نیست جز این که راستگو و شهید است.

عرض کردم: چگونه چنین امری ممکن است در صورتی که آنان دررختخوابشان می میرند؟!

فرمود: آیا کتاب خدا، قرآن را نخوانده ای؛ آنجا که می فرماید:

( وَالَّذینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ اُولئِکَ هُمُ الصِّدّیقُونَ وَالشُّهَداءُ عِنْدَرَبِّهِمْ ) (۲) ؛

___________________

۱- الثاقب فی المناقب: ۳۲۷ ح۱.

۲- سوره حدید، آیه ۱۹.

۴۹۴

«و آنان که به خدا و پیامبران او ایمان آوردند آنان صدیقان و شهداء نزد پروردگارشان هستند».

آنگاه فرمود:لولم تکن الشهاده إلّا لمن قتل بالسیف لأقلّ اللَّه الشهداء .

اگر شهادت فقط بر کشته شدگان با شمشیر را شامل می شد خداوند تعداد آنان را کم نموده بود.(۱)

۹۶۱/۱۱.قطب راوندی در کتاب «خرائج » روایت نموده:

هنگامی که امام حسینعليه‌السلام متولّد شد، خداوند متعال به جبرئیل دستورداد که با گروهی از فرشتگان بر زمین فرود آمده و ولادت او را از طرف حضرت حق به حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تبریک و تهنیت گویند.

جبرئیل با گروهی از فرشتگان بر زمین فرود آمدند، در این بین به جزیره ای برخوردند، در آن جزیره فرشته ای بنام «فطرس» بود، خداوند متعال او را برای انجام کاری مأمور کرده بود؛ ولی او در مأموریتش کوتاهی کرده و بدین وسیله، بالش شکسته بود و او را در آن جزیره انداخته بودند. او در آنجا مدّت هفتصد سال به عبادت خدا مشغول بود.

وقتی «فطرس» جبرئیل را دید گفت: کجا می روید؟

گفت: به حضور محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

گفت:أحملنی معک لعلّه یدعو لی ؛

مرا هم با خود ببر شاید آن حضرت برای من دعا کند.

جبرئیل پذیرفت، او نیز به همراه جبرئیل به حضور پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شتافتند، وقتی شرفیاب حضور حضرتش شدند، جبرئیل جریان «فطرس» را به پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رساند.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:قل له: یتمسّح بهذا المولود جناحه .

به او بگو: بالش را به گهواره آن مولود بمالد.

فطرس بال خود را به گهواره امام حسینعليه‌السلام مالید و خداوند مهربان فوری بالَش را به او برگردانید، آن گاه فطرس به همراه جبرئیل به سوی آسمان

___________________

۱- الدعوات راوندی: ۲۴۲ ح ۶۸۱، بحار الأنوار: ۱۷۳/۸۲ ضمن ح ۶. نظیر این روایت را علّامه مجلسیرحمه‌الله دربحار الأنوار: ۵۳/۶۷ نیز آورده است.

۴۹۵

پرواز کرد، او در میان فرشتگان، آزاد شده امام حسینعليه‌السلام نامیده شد.(۱)

۹۶۲/۱۲. در کتاب «مناقب » می نویسد:

زراره بن اعین گوید: از مولایم امام صادقعليه‌السلام شنیدم که از پدران گرامشعليهم‌السلام نقل می فرمود:

روزی امام حسینعليه‌السلام به عیادت بیماری رفت، او به شدّت از تب می سوخت، وقتی آن حضرت وارد خانه بیمار شد، تب او قطع گردید.

بیمار به امام حسینعليه‌السلام عرض کرد: به راستی من به حقّانیت آن مقامی که به شما عطا شده راضی شدم، تب از شما فرار می کند؟

امام حسینعليه‌السلام فرمود:واللَّه! ماخلق اللَّه شیئاً إلّا وقد أمره بالطاعه لنا .

به خدا سوگند! خداوند هیچ چیزی نیافریده، جز آن که به او دستور داده تا در فرمان ما باشد.

آنگاه می گوید: ما صدایی را شنیدیم ولی شخص را نمی دیدیم که می گفت: لبیّک، و امام حسینعليه‌السلام فرمود:

ألیس أمیرالمؤمنین عليه‌السلام أمرک أن لاتقربی إلّا عدوّاً أو مذنباً لکی تکونی کفّارهً لذنوبه، فما بال هذا ؟

مگر امیر مؤمنان علیعليه‌السلام به تو دستور نداده که جز به دشمن و شخص گنه کار نزدیک نشوی که کفّاره گناهان او باشی؟ گناه این شخص چیست؟

(گفتنی است که) آن مریض عبداللَّه بن شداد بن هادی لیثی بود.(۲)

۹۶۳/۱۳. شیخ طوسیقدس‌سره در «تهذیب الأحکام » می نویسد:

ایّوب بن اعین گوید: امام صادقعليه‌السلام می فرمود:

زنی در بیت اللَّه الحرام مشغول طواف کعبه بود، پشت سرش مردی بود،زن بازوی خود را از چادر بیرون آورد، آن مرد دستش را روی بازوی زن گذاشت، خداوند توانا همچنان دست آن مرد را روی بازوی زن چسبانید،

___________________

۱- الخرائج: ۲۵۲/۱ ح۶، بحار الأنوار: ۱۸۲/۴۴ ح۷.

۲- المناقب: ۵۱/۴، بحار الأنوار: ۱۸۳/۴۴ ح۸.

۴۹۶

حاجیان از این امر مطّلع شدند، و از طواف باز ماندند، کار به جایی رسیدکه به نزد امیر فرستادند، مردم اجتماع کردند، و به سوی فقها فرستادند تاحکم او را بپرسند.

فقها گفتند: باید دست این مرد را برید، چرا که او جنایت نموده است.

حاکم گفت: آیا در اینجا کسی از فرزندان پیامبر خدا محمّد مصطفیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیست؟

گفتند: چرا، همین امشب امام حسینعليه‌السلام وارد شده است.

امیر شخصی را نزد امام حسینعليه‌السلام فرستاد تا حضرتش تشریف فرما شود.آن حضرت تشریف آورد، امیر گفت: ببین این دو نفر چه کار کرده اند؟

امام حسینعليه‌السلام رو به قبله ایستاد و دستان مبارکش را به سوی آسمان بلند نمود و مدّت زیادی مشغول دعا شد، سپس نزد آن دو نفر آمد و دست مرد را از بازوی زن جدا کرد.

امیر گفت: آیا این مرد را به سبب این کار مجازات نمی کنی؟

حضرت فرمود: نه.(۱)

۹۶۴/۱۴.علّامه مجلسی رحمه‌الله در «بحار الأنوار » می نویسد:

برادر عطاء بن سائب گوید: من روز عاشورا در کربلا حضور داشتم، دیدم مردی از قبیله تیم بنام «عبداللَّه جویره» نزد امام حسینعليه‌السلام آمد و گفت: یا حسین!

امام حسینعليه‌السلام فرمود: چه می خواهی؟

(آن ملعون) گفت: مژده باد «تو را» به آتش!!

امام حسینعليه‌السلام فرمود:کلّا إنّی أقدم علی ربّ غفور، وشفیع مطاع،وأنا من خیر إلی خیر، من أنت ؟

هرگز چنین نیست، همانا من به سوی پروردگار آمرزنده، شفیع و فرمان روا می روم، من از جانب خیر هستم و به سوی خیر می روم، تو کیستی؟

گفت: من فرزند جویره هستم.

___________________

۱- المناقب: ۵۱/۴، بحار الأنوار: ۱۸۳/۴۴ ح ۱۰.

۴۹۷

امام حسینعليه‌السلام دستان مبارکش را به قدری بلند کرد که ما سفیدی زیر بغلش را دیدیم، آنگاه در حق آن ملعون نفرین کرد و عرضه داشت:

اللّهمّ جرّه إلی النار ؛

خداوندا! او را دچار آتش کن!

ابن جویره خشمگین شد و برآشفت و بر حضرتش حمله نمود؛ ولی اسبش دچار اضطراب گردید و او را سرنگون ساخت به گونه ای که پایش در رکاب ماند و سرش به سوی زمین آویزان شد، اسب او رم کرد و با سرعت می رفت و سر او به هر سنگ و درختی می خورد، تا این که پا وساق پا و ران او قطعه قطعه شد، و شقه دیگر تن (نحسش) همچنان دررکاب اسب آویزان مانده و بدین وسیله وارد آتش دوزخ شد.(۱)

۹۶۵/۱۵. در کتاب «جامع الأخبار » می نویسد:

عربی بادیه نشین حضور امام حسینعليه‌السلام آمد و گفت: ای فرزند رسول خدا! دیه کاملی را ضامن شده ام و لیکن اکنون از پرداخت آن ناتوانم، با خودم گفتم: از بزرگوارترین مردم درخواست می کنم، و بزرگوارتر ازخاندان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کسی را ندیده ام.

امام حسینعليه‌السلام فرمود:

ای برادر عرب! من از تو در مورد سه موضوع سؤال می نمایم. اگر یکی ازآنها را پاسخ دادی یک سوّم دیه ای که گفتی می پردازم و اگر دو سؤال را پاسخ دادی دو سوّم و اگر هر سه سؤال را پاسخ دادی همه آن را می پردازم.

اعرابی گفت: ای فرزند رسول خدا! آیا شخصیتی مثل شما از من (عوام) می پرسد، در حالی که شما از خاندان علم و شرف هستید؟

___________________

۱- بحار الأنوار: ۱۸۷/۴۴ ضمن ح ۱۶.

۴۹۸

امام حسینعليه‌السلام فرمود: آری، از جدّ بزرگوارم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که می فرمود:

المعروف بقدر المعرفه ؛

نیکی و عطا به اندازه معرفت هر شخص است.

اعرابی گفت: از آنچه می خواهید بپرسید! اگر توانستم پاسخ می دهم وگرنه از حضرت شما می آموزم و نیرویی جز از خدا نیست.

امام حسینعليه‌السلام فرمود:

أیّ الأعمال أفضل ؟ «کدام اعمال برتر است!»

اعرابی گفت: الإیمان باللَّه ؛ «ایمان به خدا».

امام حسینعليه‌السلام فرمود:

فما النجاه من المهلکه ؟ «راه رهایی از هلاکت چیست؟»

اعرابی گفت: الثقه باللَّه؛ «اعتماد به خدا».

امام حسینعليه‌السلام فرمود:

فما یزیّن الرجل ؟ «چه صفتی موجب زینت مرد است؟»

اعرابی گفت: علم معه حلم؛ «دانشی که همراه بردباری باشد».

امام حسینعليه‌السلام فرمود:فإن أخطأه ذلک ؟ اگر این صفت را نداشته باشد چه؟

اعرابی گفت: مال معه مروءه؛ «ثروتی که با جوانمردی باشد».

امام حسینعليه‌السلام فرمود: اگر این را هم نداشته باشد.

اعرابی گفت: فقر معه صبر؛ «فقری که توأم با شکیبایی باشد».

امام حسینعليه‌السلام فرمود: اگر این هم نداشته باشد چه؟

اعرابی گفت: پس بر چنین شخصی صاعقه ای از آسمان فرود آید و اورا بسوزاند که او سزاوار این بلا است.

در این هنگام آن حضرت خندید و کیسه پولی که هزار دینار طلا در آن بود به وی عطا نمود و انگشتر خویش را نیز - که نگین آن دویست درهم ارزش داشت - به او بخشید.

آنگاه فرمود:

۴۹۹

یا أعرابی! أعط الذهب إلی غرمائک، واصرف الخاتم فی نفقتک ؛

ای اعرابی! این هزار دینار طلا را در ازای دیه بپرداز و این انگشتر را درمخارج زندگیت مصرف کن.

اعرابی عطای امام حسینعليه‌السلام را گرفته و این آیه را خواند:

( اَللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ... ) (۱) ؛

«خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد...».(۲)

۹۶۶/۱۶.علّامه مجلسی رحمه‌الله در «بحار الأنوار » می نویسد:

ابوسلمه گوید: سالی با عمر بن الخطّاب در مراسم حجّ شرکت داشتم، هنگامی که به ناحیه «ابطح» رسیدیم، ناگهان عربی بیابانی به طرف ما آمد، وقتی نزد عمر رسید گفت: ای امیرالمؤمنین (!!) من لباس احرام پوشیده بودم در این میان، چند تخم شترمرغی را دیده و آنها را پخته و خوردم، اکنون چه کفّاره ای بر من واجب است؟

عمر گفت: من حکم این مسأله را نمی دانم (!!) بنشین شاید خداوند به وسیله یکی از اصحاب محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشایشی در کار تو قرار دهد.

در این هنگام، امیر مؤمنان علیعليه‌السلام با فرزندش امام حسینعليه‌السلام آمدند،عمر گفت: ای اعرابی! این علیّ بن ابی طالب است، سؤالت را از او بپرس!

اعرابی برخاست و سؤالش را پرسید.

علیعليه‌السلام اشاره به امام حسینعليه‌السلام کرد و فرمود:

ای اعرابی؛ پاسخ سؤالت را از این کودک جویا شو.

اعرابی گفت: چرا هر کدام از شما به دیگری حواله می کنید؟

مردم به او اشاره نمودند و گفتند: وای بر تو! این فرزند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

است از او بپرس.

___________________

۱- سوره انعام، آیه ۱۲۴.

۲- جامع الأخبار: ۱۳۷ )با اندکی تفاوت)، بحار الأنوار: ۱۹۶/۴۴ ح ۱۱.

۵۰۰

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

(شكير، نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى رويد قبل از آن كه قوى و محكم شود، و سقب، شتر خردسال است زيرا شتر بالغ نشود، بانگ در نياورد.)

حکمت ۴۰۳

پرهیز از کار های گوناگون

(علمی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه به كارهاى گوناگون پردازد، خوارشده، پيروز نمى گردد!.

حکمت ۴۰۴

تفسیر لا حول ولا قوة إلاّ بالله

(علمی، تفسیری)

           

(از امام معنى لا حول و لا قوه الا بالله، را پرسيدند. پاسخ داد:) ما برابر خدا مالك چيزى نيستيم، و مالك چيزى نمى شويم جز آنچه او به ما بخشيده است، پس چون خدا چيزى به ما ببخشد كه خود سزاوارتر است، وظائفى نيز بر عهده ما گذاشته، و چون آن را از ما گرفت تكليف خود را از ما برداشته است.

حکمت ۴۰۵

جاهلان متظاهر به دین

(اعتقادی، سیاسی)

(چون عمار پسر ياسر با مغيره بن شعبه(۱) بحث مى كرد و پاسخ او را مى داد، امام به او فرمود:) اى عمار! مغيره را رهاكن، زيرا او از دين به مقدارى كه او را به دنيا نزديك كند، برگرفته، و به عمد حقائق را بر خود پوشيده داشت، تا شبهات را بهانه لغزشهاى خود قرار دهد.

حکمت ۴۰۶

اخلاق تهی دستان و توانگران

(اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: چه نيكو است فروتنى توانگران برابر مستمندان، براى به دست آوردن پاداش الهى، و نيكوتر از آن خويشتندارى مستمندان برابر توانگران براى توكل به خداوند است.

حکمت ۴۰۷

ارزش عقل

(علمی، معنوی)

و درود خدا بر او فرمود: خدا عقل را به انسانى نداد جز آنكه روزى او را با كمك عقل نجات بخشيد.

حکمت ۴۰۸

سرانجام حق ستیزی

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: هركس با حق درافتاد نابود شد.

حکمت ۴۰۹

هماهنگی قلب و چشم

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: قلب كتاب چشم است (آنچه چشم بنگرد در قلب نشيند.)(۲)

حکمت ۴۱۰

ازش پرهیزگاری

(اخلاقی، معنوی)

و درود خدا بر او فرمود: تقوى در رأس همه ارزشهاى اخلاقى است.

حکمت ۴۱۱

احترام به استاد

(اخلاقی اجتماعی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتى سخن مگو، و با كسى كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن.

حکمت ۴۱۲

راه خود سازی

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه در ديگران نمى پسندى دورى گزينى.

حکمت ۴۱۳

راه تحمّل مصیبت ها

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: در مصيبتها يا چون آزادگان بايد شكيبا بود، و يا چون ابلهان خود را به فراموشى زد.

حکمت ۴۱۴

راه تحمّل مصیبت ها

(اخلاقی، تربیتی)

(در روايت ديگرى آمد كه اشعث بن قيس را در مرگ فرزندش اينگونه تسليت داد گفت:) يا چون مردان بزرگوار شكيبا، و يا چون چهارپايان بى تفاوت باش.

حکمت ۴۱۵

دنیاشناسی

(اعتقادی، اخلاقی)

                               

و درود خدا بر او (در توصيف دنياى حرام) فرمود: فريب مى دهد، زيان مى رساند، تند مى گذرد، از اين رو خدا دنيا را پاداش دوستان خود نپسنديد، و آن را جايگاه كيفر دشمنان خود قرار نداد، و همانا مردم دنيا چون كاروانى باشند كه هنوز بارانداز نكرده كاروانسالار بانگ كوچ سر دهد تا بار بندند و برانند!.

حکمت ۴۱۶

روش برخورد با دنیا

(اخلاقی، اقتصادی)

(امیر المؤمنین به فرزندش امام مجتبىعليه‌السلام فرمود:) چيزى از دنياى حرام براى پس از مرگت باقى مگذار، زيرا آنچه از تو مى ماند نصيب يكى از دو تن خواهد شد، يا شخصى است كه آن را در طاعت خدا بكار گيرد، پس سعادتمند مى شود به چيزى كه تو را به هلاكت افكنده است، و يا شخصى كه آن را در نافرمانى خدا بكار گيرد، پس هلاك مى شود به آنچه كه تو جمع آورى كردى، پس تو در گناه او را يارى نموداى، كه هيچ يك از اين دو نفر سزاوار آن نيستيد تا بر خود مقدم دارى. (اين حكمت بگونه ديگرى نيز نقل شد) پس از ستايش پروردگار! آنچه از دنيا هم اكنون در دست تو است، پيش از تو در دست ديگران بود، و پس از تو نيز به دست ديگران خواهد رسيد،

_____________________

۱. مغیره بن شعبه یکی از چهار نفری است که به مکر و حیله و زیرکی چونان معاویه و عمرو عاص و زیاد بن ابیه، معروف بود و دشمنی خاصّی با اهل بیتعليه‌السلام داشت. ۲. بابا طاهر رباعیّات ص ۷: ز دست دیده و دل هر دو فریادکه هر چه دیده بیند دل کند یاد.

۵۲۱

وَ إِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ؛ رَجُلٍ عَمِلَ فِيمَا جَمَعْتَهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ؛ أَوْ رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَشَقِىَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ أَهْلاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ تَحْمِلَ لَهُ عَلَى ظَهْرِكَ، فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللَّهِ وَ لِمَنْ بَقِيَ رِزْقَ اللَّهِ.

الحکمة ۴۱۷

شرائط الاستغفار

وَ قَالَ عليه‌السلام لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، أَتَدْرِي مَا الاِسْتِغْفَارُ؟ اِنَّ الاِسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ، وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ: أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ، وَ الرَّابِعُ: أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا، وَالْخَامِسُ: أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ، حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ، وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ، السَّادِسُ: أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلاَوَةَ الْمَعْصِيَةِ، فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ:«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» .

الحکمة ۴۱۸

فضل الحلم

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ.

الحکمة ۴۱۹

معرفة الانسان

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ: مَكْتُومُ الْأَجَلِ، مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ، تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ.

الحکمة ۴۲۰

طریق السلامة من الشهوات

وَ رُوِيَ أَنَّهُ عليه‌السلام كَانَ جَالِسا فِي أَصْحَابِهِ فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ، فَقَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ؛ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا، فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلاَمِسْ أَهْلَهُ، فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَةِ.فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ: قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِرا مَا أفْقَهَهُ؟! فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ، فَقَالَ عليه‌السلام : رُوَيْدا، إِنَّمَا هُوَ سَبُّ بِسَبِّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ!.

الحکمة ۴۲۱

مکاسب العقل

وَ قَالَ عليه‌السلام : كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ، مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ.

الحکمة ۴۲۲

فضل الإحسان

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئا، فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ وَ لاَ يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ: إِنَّ أَحَدا أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ، إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلاً، فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ.

الحکمة ۴۲۳

ثمرات تربیة النّفس

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ، أَصْلَحَ اللَّهُ عَلاَنِيَتَهُ، وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ، كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ، وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ.

الحکمة ۴۲۴

نصائح الخالدة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحِلْمُ غِطَأٌ سَاتِرٌ، وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ، فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ، وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ.

الحکمة ۴۲۵

مسؤولّیة الأغنیاء

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ لِلَّهِ عِبَادا يَخْتَصُّهُمُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ، فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا، فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ.

۵۲۲

و همانا تو براى دو نفر مال خواهى اندوخت، يا شخصى كه اموال جمع شده تو را در طاعت خدا بكار گيرد پس سعادتمند مى شود به آنچه كه تو را نگون بخت ساخت، يا كسى است كه آن را در گناه بكار اندازد، پس با اموال جمع شده تو هلاك خواهد شد، كه هيچ يك از اين دو نفر سزاوار نيستند تا بر خود مقدمشان بدارى، و بار آنان را بر دوش كشى، پس براى گذشتگان رحمت الهى، و براى بازماندگان روزى خدا را اميدوار باش.

حکمت ۴۱۷

شرایط توبه و استغفار

(اعتقادی، اخلاقی)

(شخصى در حضور امامعليه‌السلام بدون توجه لازم گفت: استغفرالله. امام فرمود:) مادرت بر تو بگريد، مى دانى معناى استغفار چيست؟ استغفار درجه والامقامان است، و داراى شش معنا است:

اول: پشيمانى از آن چه گذشت، دوم: تصميم به عدم بازگشت، سوم: پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كنى كه چيزى بر عهده تو نباشد، چهارم: تمام واجب هاى ضايع ساخته را به جا آورى، پنجم: گوشتى كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كنى، چنانكه پوست به استخوان چسبيده و گوشت تازه برويد، ششم: رنج طاعت را به تن بچشانى چنانكه شيرينى گناه را به او چشانده بودى، پس آنگاه بگويى، استغفرالله!.

حکمت ۴۱۸

ره آورد حلم

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: حلم و بردبارى، خويشاوندى است.

حکمت ۴۱۹

مشکلات انسان

(علمی، اخلاقی)

           

و درود خدا بر او فرمود: بيچاره فرزند آدم! اجلش پنهان، بيماريهايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده، پشه اى او را آزار مى دهد، جرعه اى گلوگيرش شده او را از پاى درآورد، و عرق كردنى او را بد بو سازد!.

حکمت ۴۲۰

راه درمان شهوت، عفو اهنت کننده

(اخلاقی، سیاسی)

(اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند كه زنى زيبا از آنجا گذشت، حاضران ديده به آن زن دوختند، امام فرمود:) همانا ديدگان اين مردم به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده اند، هرگاه كسى از شما با نگاه به زنى به شگفتى آمد، با همسرش بياميزد كه او نيز زنى چون زن وى باشد. (مردى از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چقدر فقه مى داند! مردم براى كشتن او برخاستند، امام فرمود:) آرام باشيد، دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن از گناه.

حکمت ۴۲۱

ره آورد عقل

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهى را از رستگارى نشانت دهد.

حکمت ۴۲۲

ارز نیکوکاری

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: كار نيك به جا آوريد، و آن را هر مقدار كه باشد كوچك نشماريد، زيرا كوچك آن بزرگ، و اندك آن فراوان است، و كسى از شما نگويد كه: ديگرى در انجام كار نيك از من سزاوارتر است!. گرچه سوگند به خدا كه چنين است، همانا خوب و بد را مردانى طرفدارى مى كنند كه هر گاه هر كدام از آن دو را واگذاريد، انجامشان خواهند داد.

حکمت ۴۲۳

ره آورد خود سازی

(اعتقادی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند، و كسى كه براى دين خود كار كند، خدا دنياى او را كفايت فرمايد، و كسى كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.

حکمت ۴۲۴

ارزش عقل و بُردباری

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است بران، پس كمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان، و هواى نفس خود را با شمشير عقل بكش.

حکمت ۴۲۵

مسؤولیت توانگران

(اعتقادی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: خدا را بندگانى است براى سود رساندن به ديگران، نعمتهاى خاصى به آنان بخشيده، تا آنگاه كه دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقى مى گذارد، و هرگاه از بخشش دريغ كنند، نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد.

۵۲۳

الحکمة ۴۲۶

منزلة العافیة و الغنی

وَ قَالَ عليه‌السلام : لاَ يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ: الْعَافِيَةِ، وَالْغِنَى. بَيْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ؛ وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّا إِذِ افْتَقَرَ.

الحکمة ۴۲۷

آثار الشکوی

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّهِ، وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ، فَكَأَنَّمَا شَكَا اللَّهَ.

الحکمة ۴۲۸

حقیقة العید

وَ قَالَ عليه‌السلام فِي بَعْضِ الْأَعْيَادِ : إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ، وَ شَكَرَ قِيَامَهُ، وَ كُلُّ يَوْمٍ لاَ يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٌ.

در يكى از عيدها فرمود:

الحکمة ۴۲۹

أعظم الحسرات

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالاً فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ، فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِسُبْحَانَهُ ، فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ، وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ.

الحکمة ۴۳۰

أحسر النّاس

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً، وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً، رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ آمَالِهِ، وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ، وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ.

الحکمة ۴۳۱

انواع الرزّق

وَ قَالَ عليه‌السلام : الرِّزْقُ رِزْقَانِ: طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ، فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى يُخْرِجَهُ عَنْهَا؛ وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ رِزْقَهُ مِنْهَا.

الحکمة ۴۳۲

خصائص اولیاء الله

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَوْلِيَأَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا، وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا، فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ، وَ رَأَوُا اسْتِكْثَارَ غَيْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلاَلاً، وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتا، أَعْدَأُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سِلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ، بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ، وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا، لاَ يَرَوْنَ مَرْجُوّا فَوْقَ مَا يَرْجُونَ، وَ لاَ مَخُوفا فَوْقَ مَا يَخَافُونَ.

الحکمة ۴۳۳

مآل اللّذات

وَ قَالَ عليه‌السلام : اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ، وَ بَقَأَ التَّبِعَاتِ.

الحکمة ۴۳۴

ضرورة الاختبار

وَ قَالَ عليه‌السلام : اخبُر تَقلِهِ.

وَ مِنْ النَّاسِ مَنَْيْروِي هذا لِرسُولِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ مِمَّا يُقَوَّي أنَّهُ مِنْ كَلام أمير المؤ منينعليه‌السلام ما حَكاهُ ثَعْلَبُ عن ابنُ الأ عرابي. قالَ: قالَ المأمُون: لو لا أنَ عَليَا قالَ «اخْبُرْ تَقْلِه» لَقُلْتُ: اِقْلِهْ تَخْبُرْ.

الحکمة ۴۳۵

نصائح خالدة

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا كَانَ اللَّهُ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّكْرِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ وَ لاَ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَأِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ وَ لاَ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ التَّوْبَةِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَةِ.

۵۲۴

حکمت ۴۲۶

دو چیز ناپایدار

(اقتصادی، معنوی)

و درود خدا بر او فرمود: سزاوار نيست كه بنده خدا به دو خصلت اعتماد كند: تندرستى، و توانگرى؛ زيرا در تندرستى ناگاه او را بيمار بينى، و در توانگرى ناگاه او را تهيدست!.

حکمت ۴۲۷

جایگاه شکوه کردن

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه از نياز خود نزد مومنى شكايت برد، گويى به پيشگاه خدا شكايت برده است، و كسى كه از نيازمندى خود نزد كافرى شكوه نمايد، گويى از خدا شكوه كرده است!.

حکمت ۴۲۸

عید واقعی

(اجتماعی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: (در يكى از روزهاى عيد) اين عيد كسى است كه خدا روزه اش را پذيرفته، و نماز او را ستوده است، و هر روز كه خدا را نافرمانى نكنند، آن روز عيد است!.

حکمت ۴۲۹

اندوه سرمایه داران

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: بزرگترين حسرتها در روز قيامت، حسرت خوردن مردى است كه مالى را به گناه گرد آورده، و آن را شخصى به ارث برده كه در اطاعت خداى سبحان بخشش نمود، و با آن وارد بهشت شد، و گردآورنده اولى وارد جهنم گرديد.

حکمت ۴۳۰

اندوه زر اندوزی

(اعتقادی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: همانا زيانمندترين مردم در معاملات، و نوميدترين مردم در تلاش، مردى است كه تن در گردآورى مال فرسود، اما تقديرها با خواست او هماهنگ نبود، پس با حسرت از دنيا رفت، و با بار گناه به آخرت روى آورد.

حکمت ۴۳۱

اقسام روزی

(اقتصادی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: روزى بر دو قسم است، آنكه تو را جويد، و آنكه تو او را مى جويى، پس كسى كه دنيا را جويد، مرگ نيز او را مى طلبد تا از دنيا بيرونش كند، و كسى كه آخرت جويد، دنيا او را مى طلبد تا روزى او را به تمام پردازد.

حکمت ۴۳۲

ویژگی های دوستان خدا

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند آنگاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سرگرم آينده دنيا شدند آنگاه كه مردم به امور زودگذر دنيا پرداختند، پس هواهاى نفسانى كه آنان را از پاى درمى آورد، كشتند، و آنچه كه آنان را به زودى ترك مى كرد، ترك گفتند، و بهره مندى دنياپرستان را از دنيا، خوار شمردند، و دست يابى آنان را به دنيا زودگذر دانستند با آنچه مردم آشتى كردند، دشمنى ورزيدند، و با آنچه دنياپرستان دشمن شدند آشتى كردند، قرآن به وسيله آنان شناخته مى شود، و آنان به كتاب خدا آگاهند، قرآن به وسيله آنان پا برجاست و آنان به كتاب خدا استوارند، به بالاتر از آنچه اميدوارند چشم نمى دوزند، و بيش از آنچه را كه مى ترسند هراس ندارند.

حکمت ۴۳۳

ضرورت توجّه به فنا پذیری لذّت ها

(اخلاقی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: پايان لذتها، و بر جاى ماندن تلخى ها را به ياد آوريد.

حکمت ۴۳۴

آرمودن انسان ها

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: مردم را بيازماى، تا دشمن گردى (و به باطن آنها پی ببری).

میگویم : (بعضى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كردند، و نقل ثعلب(۱) از ابن اعرابى را تاييد مى كند كه اين كلام از علىعليه‌السلام است، اعرابى از مامون نقل كرد. اگر علىعليه‌السلام نگفته بود (بيازماى تا دشمن گردى) من مى گفتم كه (دشمن دار تا بيازمايى.)

حکمت ۴۳۵

ارزش های والای اخلاقی

(اخلاقی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: خدا در شكرگزارى را بر بنده اى نمى گشايد كه در فزونى نعمتها را بر او ببندد، و در دعا را بر روى او باز نمى كند كه در اجابت كردن را نگشايد، و در توبه كردن را باز نگذاشته كه در آمرزش را بسته نگهدارد.

_____________________

۱. ثعلب: از بزرگان و دانشمندان لغت و ادبیّات عرب و نام أو احمد بن یحیی بوده و در سال ۲۹۱ هجری در گذشت و ابن اعرابی نام او محمّد بن زیاد، از بزرگان أدب و از دیار سند است که در سال ۲۳۱ هجری در گذشت.

۵۲۵

الحکمة ۴۳۶

الأولی بالکریم

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَوْلَى النَّاسِ بِالْكَرَمِ مَنْ عُرِقَتْ فِيِهِ الْكِرَامُ.

الحکمة ۴۳۷

العدل و الجود

       

وَ سُئِلَ عليه‌السلام : أَيُّمَا أَفْضَلُ: الْعَدْلُ، أَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ عليه‌السلام : الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا، وَالْعَدْلُ سَائِسٌ عَامُّ، وَالْجُودُ عَارِضٌ خَاصُّ، فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا.

الحکمة ۴۳۸

الجهل و العداوة

وَ قَالَ عليه‌السلام : النَّاسُ أَعْدَأُ مَا جَهِلُوا.

الحکمة ۴۳۹

حقیقة الزّهد

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللَّهُسُبْحَانَهُ: ( لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ ) .(۱) وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي، وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.

الحکمة ۴۴۰

النّوم و فسخ العزائم

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ.

الحکمة ۴۴۱

کیف یُعرف الرجال

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْوِلاَيَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ.

الحکمة ۴۴۲

خیر البلاد

وَ قَالَ عليه‌السلام : لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ، خَيْرُ الْبِلاَدِ مَا حَمَلَكَ.

الحکمة ۴۴۳

خصائص مالک بن الأشتر

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : وَ قَدْ جَأَهُ نَعْيُ الْأَشْتَرِ: مَالِكٌ وَ مَا مَالِكٌ! وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلاً لَكَانَ فِنْداً، وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً، لاَ يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ، وَ لاَ يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ.و الفند: المنفرد من الجبال .

الحکمة ۴۴۴

فضل الاستمرار فی العمل

وَ قَالَ عليه‌السلام : قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ، خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ.

الحکمة ۴۴۵

معرفة الانسان

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا.

الحکمة ۴۴۶

وجوب اداء الدّیون

       

وَ قَالَ عليه‌السلام :لِغَالِبِ بْنِ صَعْصَعَةَ أَبِي الْفَرَزْدَقِ فِي كَلاَمٍ دَارَ بَيْنَهُمَا: مَا فَعَلَتْ إِبِلُكَ الْكَثِيرَةُ؟ قَالَ: دَغْدَغَتْهَا الْحُقُوقُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.فَقَالَ عليه‌السلام : ذَلِكَ أَحْمَدُ سُبُلِهَا.

الحکمة ۴۴۷

ضرورة التفّقة فی التّجارة

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا.

الحکمة ۴۴۸

أسلوب مواجهة المصائب

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلاَهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا.

الحکمة ۴۴۹

أسلوب مواجهة الشهّوات

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ، هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ.

الحکمة ۴۵۰

الإجتناب من المزاح

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا مَزَحَ رَجُلُ مَزْحَةً، إِلا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً.

الحکمة ۴۵۱

أسلوب مواجهة النّاس

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ نُقْصَانُ حَظِّ، وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ ذُلُّ نَفْسٍ.

الحکمة ۴۵۲

الفقر و الغنی الحقیقیان

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ.

_____________________

۱- حدید ۲۳

۵۲۶

حکمت ۴۳۶

راه شناخت بزرگواران

(اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: شايسته ترين مردم به بزرگوارى آن كه، بزرگواران را با او بسنجند.

حکمت ۴۳۷

شناخت عدل و بخشش

(اجتماعی، اقتصادی)

           

و درود خدا بر او فرمود: (از امام پرسيدند عدل يا بخشش، كدام يك برتر است، فرمود:) عدالت هر چيزى را در جاى خود مى نهد، در حالى كه بخشش آن را از جاى خود خارج مى سازد، عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصى را شامل است، پس عدالت شريف تر و برتر است.

حکمت ۴۳۸

جهل دشمنی

(علمی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: مردم دشمن آنند كه نمى دانند.

حکمت ۴۳۹

توصیف زهد و پارسایی

(اعتقادی، اخلاقی)

           

و درود خدا بر او فرمود:زهد بين دو كلمه از قرآن است، كه خداى سبحان فرمود: (تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد، و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد.) و كسى كه بر گذشته افسوس نخورد، و به آينده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعايت كرده است.

حکمت ۴۴۰

نقش خواب دین ها در زندگی

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: خواب ديدن ها چه بسا تصميم هاى روز را نقش بر آب كرده است.(۱)

حکمت ۴۴۱

تجربه کاری و شناخت مدیران

(اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: فرمانروايى، ميدان مسابقه مردان است.

حکمت ۴۴۲

راه انتخاب شهر ها برای زندگی

(اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: هيچ شهرى براى تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است كه پذيراى تو باشد.

حکمت ۴۴۳

ویژگی های مالک اشتر

(اخلاقی)

               

(وقتى خبر شهادت مالك اشتر كه رحمت خدا بر او باد، به امامعليه‌السلام رسيد، حضرت فرمود:) مالك! چه مالكى؟ به خدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود، كه هيچ رونده اى به اوج قله او نمى رسيد، هيچ پرنده اى بر فراز آن پرواز نمى كرد!. (فند: كوهى است از ديگر كوهها ممتاز و جدا افتاده باشد.)

حکمت ۴۴۴

ارزش تداوم کار

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوان رنج آور است.

حکمت ۴۴۵

انسان شناسی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: اگر در كسى خصلتى شگفت ديديد، همانند آن را انتظار كشيد.

حکمت ۴۴۶

انسان شناسی

(اخلاقی)

           

(امام به پدر فرزدق، غالب بن صعصعه فرمود:)(۲) شتران فراوانت چه شده اند؟ (پاسخ داد، اى امير مومنان، پرداخت حقوق آنها را پراكنده ساخت امام فرمود:) اين بهترين راه مصرف آن بود.

حکمت ۴۴۷

ضرورت فقه در تجارت

(اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه بدون آموزش فقه اسلامى تجارت كند، در رباخوارى آلوده شود!.

حکمت ۴۴۸

راه برخورد با مصیبت ها

(اعتقادی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه مصيبتهاى كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبتهاى بزرگ مبتلا خواهد كرد.

حکمت ۴۴۹

راه مبارزه با هواپرسی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه خود را گرامى دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.

حکمت ۴۵۰

پرهیز از شوخی بی جا

(اخلاق اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: هيچ كس شوخى بيجا نكند جز آنكه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.

حکمت ۴۵۱

روش برخورد با مردم

(اجتماعی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: دورى تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است، و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است.

حکمت ۴۵۲

معیار شناخت فقر و غنا

(اعتقادی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: فقر و بى نيازى ما پس از عرضه شدن بر خدا آشكار خواهد شد.

             

_____________________

۱. سعدی نیکو سرود:

خواب نوشین بامداد رحیل

باز دارد پیاده را ز سبیل

۲. غالب بن صعصعه پیر مرد با شخصیّتی بود. روزی با فرزندش، همام (فرزدق) خدمت امام رسید که این سؤال و جواب مطرح شد، امام پرسید این کودک تو است؟ گفت آری، به او ادبیّات عرب و روش شعر سرودن آموختم چنانکه دارد شاعر لایقی می شود. امام فرمود، اگر به او قرآن می آموختی بهتر بود، فرزدق می گوید این رهنمود امام همواره در گوش من بود تا آنکه کل قرآن را حفظ کردم.

۵۲۷

الحکمة ۴۵۳

فضح الزبیر بن العوام

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّهِ.

الحکمة ۴۵۴

طریقة اقتلاع العُجب

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ: أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ، لاَ يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لاَ يَدْفَعُ حَتْفَهُ.

الحکمة ۴۵۵

أشعر الشعراء

وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَأِ؟ فَقَالَ عليه‌السلام : إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا، فَإِنْ كَانَ وَ لاَ بُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ.یرید امرأ القیس.

الحکمة ۴۵۶

ثمن الانسان

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَلاَ حُرُّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلا الْجَنَّةَ، فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلا بِهَا.

الحکمة ۴۵۷

منهومان لا یشبعان

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْهُومَانِ لاَ يَشْبَعَانِ؛ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا.

الحکمة ۴۵۸

علامات الایمان

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : علامَةُ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ، عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ، وَ أَلا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ، وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ.

الحکمة ۴۵۹

التقدیر أم التدبیر

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ، حَتَّى تَكُونَ الْآفَةُ فِي التَّدْبِيرِ.

قال الرضی: وَ قدْ مَضى هذَا المَعْنَى فِيما تَقَدَّمِ بِروَايةٍ تُخالِفُ هذه الا لفاظَ.

الحکمة ۴۶۰

فضل الحلم و الأناة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ، يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ.

الحکمة ۴۶۱

العجز و الغیبة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ.

الحکمة ۴۶۲

استماع الثّناء

وَ قَالَ عليه‌السلام : رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ.

الحکمة ۴۶۳

الدّنیا للآخرة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا، وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا.

الحکمة ۴۶۴

مستقبل بنی امیة الدّامی

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِرْوَدا يَجْرُونَ فِيهِ وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ ثُمَّ كَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ.

وَ المِرْوَدُ هاهنا مِفْعَلٌ مِنَ الا رْوَادِ وَ هُوَ الا مهالُ وَ الا نْظَهارُ وَ هذا مِن أَفْصَحِ الْكَلام وَ أَغْرَبِهِ، فَكَأَنَّهُ ع شَبَهَ الْمُهْلَةَ الَّتي هُمْ فِيها بِالْمِضْمارِ الّذِي يجْرُون فيه إ لى الغاية، فإ ذا بَلَغُوا مُنْقَطعَها انْتَقَض نِظامُهُمْ بَعدَها.

الحکمة ۴۶۵

خصائص الأنصار

وَ قَالَ عليه‌السلام فِي مَدْحِ الْأَنْصَارِ: هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلاَمَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ، وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلاَطِ.

الحکمة ۴۶۶

منزلة العین

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْعَيْنُ وِكَأُ السَّهِ.

وَ هذِهِِ منَ الاسْتِعارِاتِ الْعَجيبَةِ، كأنه شَبَّهَ السَّهَ بالْوِعأِ، وَالْعَيْنَ بالوِكأ، فإ ذَا أُطْلِقَ الْوِكَأُ يَنْضَبِطْ الْوِعأُ وَ هَذَا الْقَوْلُ فِي الا شْهَرِ الا ظهَرِ مِنْ كَلامِ النَّبىٍِّّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . وَ قَدْ رَوَاهُ قَوْمٌ لا مِيرِ المُؤ مِنِينعليه‌السلام ، و ذَكَرَ ذَلِكَ الْمبرِّدُ في كتابِ (المُقْتَضَبِ) في باب اللَّفظِ بِالْحُروفِ و قَدْ تَكَلَّمْنا على هَذِهِ الاسْتعارَةِ في كِتابِنا المَوْسُومِ (بِمُجازات الا ثارِ النبوِيَّةِ).

الحکمة ۴۶۷

خصائص القیادة

۵۲۸

حکمت ۴۵۳

علل انحراف زبیر

(تاریخی، سیاسی)

و درود خدا بر او فرمود: زبير همواره با ما بود تا آنكه فرزند نامباركش عبدالله، پا به جوانى گذاشت!.

حکمت ۴۵۴

راه غرور زدایی

(اعتقادی، علمی)

و درود خدا بر او فرمود: فرزند آدم را با فخرفروشى چه كار؟ او كه در آغاز نطفه اى گنديده، و در پايان مردارى بدبو است، نه مى تواند روزى خويش را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد!..

حکمت ۴۵۵

راه شناخت بزرگ ترین شاعر

(هنری، علمی)

(از امام پرسيدند:(۱) بزرگترين شاعر عرب كيست؟ فرمود:) شاعران در يك وادى روشنى نتاختند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داورى كرد، پس پادشاه گمراهان بزرگترين شاعر است.(۲)

حکمت ۴۵۶

بهای جان آدمی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد!.

حکمت ۴۵۷

تشنگان مال و علم

(اخلاقی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: دو گرسنه اى كه هرگز سير نشوند، جوينده علم و جوينده مال.

حکمت ۴۵۸

نشانه های ایمان

(اخلاقی، اجتماعی)

                       

و درود خدا بر او فرمود: نشانه ايمان آن است كه راست بگويى آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى آنگاه كه تو را سود دهد، و آنكه بيش از مقدار عملت سخن نگويى، و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى!.

حکمت ۴۵۹

شناخت جایگاه جبر و اختیار

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: تقدير الهى چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفتزدگى باشد.(۳)

می گویم : «مفهوم این حکمت در حکمت ۱۶ با عبارت دیگری نقل شد»

حکمت ۴۶۰

ارزش صبر و تحمّل

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: بردبارى و درنگ با هم اند و نتيجه آن بلند همتى است.

حکمت ۴۶۱

غیبت، نشانه نا توانی

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: غيبت كردن تلاش ناتوان است.

حکمت ۴۶۲

پرهیز از غرور زدگی در ستایش

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: چه بسا كسانى كه با ستايش ديگران فريب خوردند.

حکمت ۴۶۳

دنیا برای آخرت است

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: دنيا براى رسيدن به آخرت آفريده شد، نه براى رسيدن به دنيا.

حکمت ۴۶۴

سرانجام دردناک بنی امیّه

(تاریخی، اجتماعی، سیاسی)

               

و درود خدا بر او فرمود: بنى اميه را مهلتى است كه در آن مى تازند، پس آنگاه كه ميانشان اختلاف افتد پس كفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز خواهند شد.می گویم : «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معنای مهلت است و این از فصیح ترین و زیباترین کلام است، گوئی امامعليه‌السلام مهلت کوتاه بنی امیّه در حکومت را به میدان مسابقه تشبیه کرده که مسابقه دهندگان به ترتیب در یک مسیر مشخّص به سوی یک هدف به پیش می روند و آنگاه که به هدف رسیدند نظم آنها درهم شکسته می شود).

حکمت ۴۶۵

ارزش های والای انصار

(تاریخی، اجتماعی، سیاسی)

(در ستايش انصار فرمود:) بخدا سوگند! آنها اسلام را پروراندند، چونان مادرى كه فرزندش را بپروراند، با توانگرى، با دستهاى بخشنده، و زبانهاى برنده و گويا.

حکمت ۴۶۶

دقّت در مشاهدات

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: چشم، بند ظرف حوادث است.

می گویم : «این کلام امامعليه‌السلام از استعاره های شگفت است، که نشستنگاه را به مشک، و چشم را به سربند آن تشبیه کرد، و آنگاه که بند گشوده شود آنچه در مشک است بیرون ریزد. مشهور است که این سخن از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، ولی عدّه ای آن را از امیر المؤمنینعليه‌السلام نقل کرده اند، این حکمت را «مبرّد» در کتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در کتاب خود که «مجازات آثار نبوی» نام دارد آورده ایم.

حکمت ۴۶۷

وصف یکی از رهبران الهی

(سیاسی، اجتماعی)

_____________________

۱. ابو الأسود دؤلی از امام پرسید. ۲. منظور امرؤ القیس، بزرگترین شاعر دوره جاهلی و صاحب یکی از معلّقات سبعه است، اشعارهای بسیار زیبایی که آن را هر سال در بازار معروف عکاظ، مطرح می کردند. او کافر بود، برخی «ضلّیل» را به سرگردانی ترجمه کردند، زیرا امرؤ القیس برای گرفتن انتقام خون پدرش به همه جا می رفت تا یاورانی فراهم آورد، بناچار به قیصر روم پناهنده و در سال ۵۴۰ میلادی در گذشت. ۳. نقد مکتب ولونتاریسم VOLUNTARISM (مکتب اصالت اراده و اختیار) که هر گونه جبری را نفی می کند، زیرا در اسلام انسان با کمک خدا عمل می کند.

۵۲۹

وَ قَالَ عليه‌السلام فِي کلام له: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ، حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ.

الحکمة ۴۶۸

مستقبل المسلمین السیّء

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ، يَعَضُّ الْمُوسِرُ فِيهِ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ، وَ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَلِكَ؛ قَالَ اللَّهُسُبْحَانَهُ :( وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ) (۱) ؛ يَنْهَدُ فِيهِ الْأَشْرَارُ، وَ يُسْتَذَلُّ الْأَخْيَارُ، وَ يُبَايِعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَنْ بَيْعِ الْمُضْطَرِّينَ.

الحکمة ۴۶۹

الاعتدال فی محبة الامامعليه‌السلام

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلاَنِ: مُحِبُّ مُفْرِطٌ، وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ.

و هَذا مِثلُ قوْلِهعليه‌السلام : هَلَكَ فِيَّ رَجُلاَنِ: مُحِبُّ غَالٍ، وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.

الحکمة ۴۷۰

التوحبد و العدل

وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِيدِ وَ الْعَدْلِ؛ فَقَالَعليه‌السلام : التَّوْحِيدُ أَلا تَتَوَهَّمَهُ، وَ الْعَدْلُ أَنْ لا تَتَّهِمَهُ.

الحکمة ۴۷۱

معرفة منزلة السکوت و الکلام

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : لاَ خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ، كَمَا أَنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ.

الحکمة ۴۷۲

الدعاء للمطر

وَ قَالَ عليه‌السلام :فِي دُعَأٍ اسْتَسْقَى بِهِ: اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَائبِ دُونَ صِعَابِهَا.

و هذَا مِنَ الْكَلامِ الْعَجِيبِ الفصاحة و ذَلكَ أنَّهُعليه‌السلام شَبَهَ السَّحائِبَ ذَوَاتِ الرُّعُودِ وَ الْبَوارِقِ، وَالرِّياحِ وَالصَّواعِقِ، بالا بِلِ الصَّعابِ الَّتِي تَقْمِصُ بِرِحالِها وَ تَتَوَقَّصُ بِرُكْبانِها و شَبَّهَ السَّحائبَ الخالِيَةَ مِنْ تِلْكَ الرَّوَائِعِ بالا بِلِ الذُّلُلِ الَّتِي تُحْتَلِبُ طَيِّعَةً وَ تُقْتَعَدُ مُسْمِحِةً.

الحکمة ۴۷۳

فضل الخضاب

وَ قِيلَ لَهُ عليه‌السلام : لَوْ غَيَّرْتَ شَيْبَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ عليه‌السلام : الْخِضَابُ زِينَةٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ!(يُرِيدُ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) .

الحکمة ۴۷۴

فضل العفیف

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ؛ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكا مِنَ الْمَلاَئِكَةِ.

الحکمة ۴۷۵

فضل القناعة

وَ قَالَ عليه‌السلام :الْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ يَنْفَدُ.و قدْ رَوَى بَعْضُهُم هَذَا الكَلام عَنْ رَسُولِ اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

الحکمة ۴۷۶

الطریقة المثلی لادارة المجتمع الانسانی

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : لِزِيَادِ بْنِ أَبِيهِ وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَافِي كَلاَمٍ طَوِيلٍ كَانَ بَيْنَهُمَا، نَهَاهُ فِيهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ: اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ، وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ؛ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلاَءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ .

الحکمة ۴۷۷

اَشدّ الذُّنوب

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.

الحکمة ۴۷۸

مسؤولیة العالم و الجاهل

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا.

الحکمة ۴۷۹

شرّ الإخوان

وَ قَالَ عليه‌السلام : شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ.

لانَّ التَّكْليفَ مُسْتَلْزِمُ لِلْمَشَقَّةِ وَ هُوَ شَرُّ لازِمُ عَنِ الا خِ المُتَكَلَّفِ لَهُ، فَهُوَ شَرُّ الا خْوانِ.

_____________________

۱- بقره ۲۳۷

۵۳۰

و درود خدا بر او فرمود: بر آنان فرمانروايى حاكم شد، كه كارها را به پا داشت، و استقامت ورزيد، تا دين استوار شد.

حکمت ۴۶۸

مسؤولیت سرمایه داری

(اقتصادی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: مردم را روزگارى دشوار در پيش است كه توانگر اموال خود را سخت نگهدارد، كه به اين بخل ورزى فرمان داده نشده است، خداى سبحان فرمود: (بخشش ميان خود را فراموش نكنيد.) بدان در آن روزگار، بلند مقام، و نيكان خوار گردند، و با درماندگان به ناچارى خريد و فروش مى كنند در حالى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از معامله با درماندگان نهى فرمود.

حکمت ۴۶۹

پرهیز از افراط و تفریط نسبت به امامعليه‌السلام

(اخلاقی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: دو كس نسبت به من هلاك مى گردند، دوستى كه زياده روى كند، و دروغ پردازى كه به راستى سخن نگويد. (اين كلام مانند سخن ديگرى است كه فرمود) دو تن نسبت به من هلاك گردند، دوستى كه از حد گذراند، و دشمنى كه بيهوده سخن گويد.

حکمت ۴۷۰

توصیف توحید و عدل

(اعتقادی)

(از امام نسبت به توحيد و عدل پرسيدند، فرمود:) توحيد آن است كه خدا را در وهم نيارى، و عدل آن است كه او را متهم نسازى.

حکمت ۴۷۱

شناخت جایگاه سخن و سکوت

(علمی، اجتماعی)

(علمی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: در آنجا که باید سخن گفت، خاموشی سودی ندارد، و آنجا که باید خاموش ماند سخن گفتن خیری نخواهد داشت.

حکمت ۴۷۲

دعایِ باران

(نیایشی، معنوی)

(در دعا به هنگام طلب ياران فرمود:) خدايا! ما را با ابرهاى رام سيراب كن، نه ابرهاى سركش!.

(اين كلمات از فصيح ترين و شگفتى آورترين كلمات اديبانه است كه ابرهاى سركش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرد كه بار از پشت مى افكنند و سوارى نمى دهند، و ابرهاى رام به شتران رام تشبيه كرد كه به راحتى شير داده، و سوارى مى دهند.)

حکمت ۴۷۳

ارزشِ رنگ کردن مو و آرایش

(تجمّل و زیبایی)

(به امام گفتند چه مى شد موى خود را رنگ مى كردى؟ فرمود:) رنگ كردن مو، آرايش است، اما ما، در عزاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سر مى بريم.

حکمت ۴۷۴

ارزشِ عفّت و پاکدامنی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: مجاهد شهيد در راه خدا، پاداش او بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى گردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشته اى از فرشته هاست.

حکمت ۴۷۵

ارزشِ قناعت

(اقتصادی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: قناعت مالى است كه پايان نمى پذيرد.

«برخی این حکمت را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده اند»

حکمت ۴۷۶

راهِ کشورداری

(سیاسی، نظامی)

(چون زياد بن ابيه را به جاى عبدالله بن عباس، به فارس و شهرهاى پيرامون آن حكومت داد، او را در دستورالعمل طولانى از گرفتن ماليات نابهنگام نهى فرمود:) عدالت را بگستران، و از ستمكارى پرهيز كن، كه ستم رعيت را به آوارگى كشاند، و بيدادگرى به مبارزه و شمشير مى انجامد.

حکمت ۴۷۷

بزرگ ترین گناه

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: سخت ترين گناهان، گناهى است كه گناهكار آن را سبك شمارد.

حکمت ۴۷۸

مسؤولیّت آگاهان

(علمی، اعتقادی)

           

و درود خدا بر او فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آنكه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند.

حکمت ۴۷۹

بدترین دوست

(اخلاق اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: بدترين دوست آنكه براى او به رنج و زحمت افتى.

می گویم : (تکلّف و تکلیف با مشکلات و به زحمت افتادن است، پس دوستی که انسان را دچار مشکلات می کند مایه شر است، پس او از بدترین دوستان بشمار می آید).

_____________________

۱. صاحب کتاب طراز می گوید: این دو کلمه تمام علوم توحید را با همه گستردگی در بردارد، اگر در باره خداشناسی نبود جز همین دو کلمه، کافی بود.

۵۳۱

الحکمة ۴۸۰

آفة الصداقة

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ.

يُقالُ: حَشَمَهُ وَ أَحْشَمَهُ إذا أَغْضَبَهُ وَ قِيلَ: أَخْجَلَهُ وَ أحْتَشَمَهُ طَلَبَ ذلِكَ لَهُ وَ هُوَ مَظِنَّةُ مُفارَقَتِهِ. وَ هذَا حِينُ انْتِهأ الغايَةِ بِنا إ لَى قَطعِ الْمُختارِ مِن كَلامِ أميرِ المؤ مِنينَعليه‌السلام ، حامِدينَ للّهِ سُبحانهُ على ما منَّ بِه مِن تَوفيقِنا لِضمِّ ما انتَشَر مِن أطْرافِهِ، و تقريب ما بَعُدَ مِن أقطارِهِ.

وَ مُقَرَّرينَ العزمَ كما شرطنا أوَّلا على تفضِيلِ أوراقٍ من البياضِ في آخِرِ كلِّ بابٍ من الا بْوابِ، ليَكُونَ لاقتناصِ الشَّاردِ، و استلْحاقِ الواردِ، و ما عَسَى أن يظْهرَ لنا بعْدَ الغُموضِ، وَ يَقَعَ إ ليْنَا بعْدَ الشُّذوذِ، و ما تِوْفيقِنا إ لا باللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا، وَ هُوَ حَسَبْنا وَ نِعَم الوكيلُ، و ذَلكَ في رَجَبٍ سَنَةَ أرْبَعَمِائة مِن الهجْرَةِ، و صَلّى اللّهُ عَلَى سَيِّدِنا مُحمَّدٍ خاتمِ الرُّسُلِ، والهَادي إ لَى خَيرِ السُّبُلِ، و آلِهِ الطَّاهِرينَ، و أصْحابِهِ نُجُومِ اليَقينِ.

۵۳۲

حکمت ۴۸۰

آفتِ دوستی

(اخلاق اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: وقتى مومن برادرش را به خشم آورد، به يقين از او جداشده است.

می گویم : (حشمه ) و (احشمه ) زمانى كه او را به خشم آورد يا گويند كه شرمگين شدن و به خشم آوردن براى او خواهد و آن نشانه اين است كه قصد جدايى دارد.

(این آخرین قسمت از سخنان برگزیده امام، امیر المؤمنینعليه‌السلام است که خدای را سپاس می گویم

تا مرا به این گرد آوری سخنان پراکنده، و نزدیک ساختن آنها به یکدیگر در یک مجموعه،

توفیق عنایت فرمود، در آغاز کار، برگ های سفید در هر فصل قرار دادیم

تا به کلام تازه، یا تفسیر جالبی که رسیدیم بر آن بیفزاییم،

تا سخن پوشیده آشکار شود، و آنچه دست نایافتنی

می نمود، به دست آید.

توفیق ما از خداست، و بر او توکّل می کنیم، که او ما را کفایت کننده و بهترین سرپرست است.

و جمع آوری سخنان امامعليه‌السلام در ماه رجب سال ۴۰۰ هجری انجام پذیرفت.

درود ما بر سیّد و مولای ما حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خاتم پیامبران، و هدایت کننده انسانها به بهترین راه ها، و بر اهل بیت پاک و یاران او باد که ستارگان یقین اند!)

۵۳۳

ترجمه نهج البلاغه

جدول اختلافات نسخه ها

(و ترجمه های نهج البلاغه)

تذکر

این نسخه نهج البلاغه که به نسخه المعجم المفهرس دشتی نیز معروف است از نظر شماره های خطبه ها و نامه ها و حکمت با نسخه های زیر هماهنگ است؛

۱- شرح و ترجمه نهج البلاغه آیة الله محمّد تقی جعفری (ره)

۲- شرح و ترجمه نهج البلاغه میرزا حبیب الله خوئی (با تفاوت یک شماره)

۳- ترجمه نهج البلاغه قرن پنجم به تصحیح حویزی (با تفاوت یک شماره)

۴- ترجمه نهج البلاغه امامی و آشتیانی (زیر نظر آیة الله ماکرم شیرازی)

۵- ترجمه نهج البلاغه دکتر اسدالله مبشّری

۶- ترجمه نهج البلاغه سپهر خراسانی

۷- ترجمه نهج البلاغه شریعت

۸- ترجمه نهج البلاغه دکتر شهیدی

۹- نهج البلاغه صبحی الصالح

۱۰- ترجمه نهج البلاغه ناصر احمد زاده

۵۳۴

آغاز خطبه ها

نهج البلاغه دشتی

داریوش شاهینی

اردبیلی

شرقی

فارسی

ملاّ فتح الله کاشانی

زمانی

فیض الاسلام

سالکی

الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته

۱

۱

۱

۵

۱

۱

۱

۱

۱

احمده استتماماً لنعمته

۲

۲

۲

۳۷

۲

۲

۲

۲

اما و الله لقد تقمضها فلان

۳

۳

۳

۲۸

۳

۳

۳

۳

۹۶

بنا اهتدیتم فی الظّلماء

۴

۴

۴

۱۲۷

۴

۴

۴

۴

۶۹

ایها النّاس شقوا امواج الفتن

۵

۵

۵

۱۴۳

۵

۵

۵

۵

۸۷

و الله لا اکون کاضبّع

۶

۶

۶

۱۷۹

۶

۶

۶

۶

۶۸

اتخذوا الشیطان لا مرهم ملاکا

۷

۷

۱۸۰

۷

۷

۷

۷

۷

۵۶

یزعم أنّه قد بایع بیده

۸

۸

۸

۲۱۲

۸

۸

۸

۸

۵۷

وقد أرعدوا و أبرقوا

۹

۹

۹

۲۲۴

۹

۹

۹

۹

۳۳

الا و إنّ الشّیطان قد جمع حزبه

۱۰

۱۰

۱۰

۱۹۵

۱۰

۱۰

۱۰

۱۰

تزول الجبال و لا تزل

۱۱

۱۱

۱۱

۲۱۳

۱۱

۱۱

۱۱

۱۱

۷۰

فقالعليه‌السلام : أهوی أخیک معنا؟

۱۲

۱۲

۱۲

۱۸۱

۱۲

۱۲

۱۲

۱۲

۳۴

کنتم جند المرأة

۱۳

۱۳

۱۳

۱۰۵

۱۳

۱۳

۱۳

۱۳

۵۲

ارضکم قریبة من الماء

۱۴

۱۴

۱۴

۲۱۵

۱۴

۱۴

۱۴

۱۴

و الله او وجدته قد تزوّج به...

۱۵

۱۵

۱۵

۲۲۵

۱۵

۱۵

۱۵

۱۵

۲۲

ذمتی بما اقول رهینة

۱۶

۱۶

۱۶

۶۱

۱۶

۱۶

۱۶

۱۶

۲۰و۲۲

إنَّ ابغض الخلائق الی الله رجلان

۱۷

۱۷

۱۷

۵۱

۱۷

۱۷

۱۷

۱۷

۲۱

ترد علی احدهم القضیة فی حکم...

۱۸

۱۸

۱۸

۱۰۰

۱۸

۱۸

۱۸

۱۸

۱۴۱

ما یدرک ما علیّ ممّا لی

۱۹

۱۹

۱۹

۱۸۲

۱۹

۱۹

۱۹

۱۹

۱۴۰

فانّکم لو قد عاینتم ما قد عاین...

۲۰

۲۰

۲۰

۱۶۶

۲۰

۲۰

۲۰

۲۰

۱۳۸

فانّ الغایة امامکم...

۲۱

۲۱

۲۱

۲۲۶

۲۱

۲۱

۲۱

۲۱

۱۳۹

ألا و إنَّ الشیطان قد زمّر حربه

۲۲

۲۲

۲۲

۱۰۴

۲۲

۲۲

۲۲

۲۲

۲۵۴

امّا بعد فإنَّ الامر ینزل من السّماء

۲۳

۲۳

۲۳

۵۲

۲۳

۲۳

۲۳

۲۳

۱۳۷

و لعمری ما علّی من قتال من خالف

۲۴

۲۴

۲۴

۲۳۱

۲۴

۲۴

۲۴

۲۴

۱۹۹

ما هی الاّ الکوفه اقبضها و ابسطها

۲۵

۲۵

۲۵

۱۰۱

۲۵

۲۵

۲۵

۲۵

۲۰۰

۵۳۵

اولیائی

عمادزاده

جواد فاضل

ابن ابی الحدید

صالح قزوینی

احمد مدرس

مقیمی

لاهیجی

ابن میثم

فی ضلال

عبده

۱

۱ و ۲

۶۲-۹۱

۱-۶۳

۱

۱

۱

۱۶

۱-۱۱

۱

۱

۱

۱

۲

۳

۲

۲

۲

۲

۲

۲

۲

۳

۴

۵

۳

۳

۳

۳۳

۳

۳

۳

۳

۴

۵

۴

۴

۴

۴

۴

۴

۵

۶

۵

۵

۵

۵

۵

۵

۵

۶

۷

۶

۶

۶

۳۶

۶

۶

۶

۶

۷

۸

۷

۷

۳۷

۷

۷

۷

۷

۸

۹

۸

۸

۸

۴۰

۸

۸

۸

۷

۹

۱۰

۹

۹

۴۱

۹

۹

۹

۸

۱۰

۱۱

۱۰

۱۰

۱۰

۱۰

۱۰

۹

۱۱

۱۲

۱۱

۱۱

۱۱

۷۲

۱۱

۱۱

۱۱

۱۰

۱۲

۱۳

۱۲

۱۲

۱۲

۷۳

۱۲

۱۲

۱۲

۱۱

۱۳

۱۴

۹۷

۱۳

۱۳

۱۳

۷۴

۱۳

۱۳

۱۳

۱۲

۱۴

۱۵

۹۷

۱۴

۱۴

۱۴

۱۳

۱۴

۱۳

۱۵

۱۶

۶

۱۵

۱۵

۱۵

۱۵

۱۴

۱۵

۱۴

۱۶

۱۷ و ۱۸

۱۶

۱۶

۱۶

۱۶

۱۵

۱۶

۱۵

۱۷

۱۹

۱۴

۱۷

۱۷

۱۷

۱۶

۱۷

۱۶

۱۸

۲۰

۱۸

۱۸

۱۸

۱۷

۱۸

۱۷

۱۹

۲۱

۱۹

۱۹

۱۹

۱۹

۱۸

۱۹

۱۸

۲۰

۲۲

۸۵

۲۰

۲۰

۲۰

۲۰

۱۹

۲۰

۱۹

۲۱

۲۳

۸۵

۲۱

۲۱

۲۱

۲۰

۲۱

۲۰

۲۲

۲۴

۲۸

۲۲

۲۲

۲۲

۷۹

۲۲

۲۱

۲۲

۲۱

۲۳

۲۵

۲۳

۲۳

۲۳

۱۰۴

۲۳

۲۳

۲۲

۲۳

۲۴

۲۶

۶۴

۲۴

۲۴

۲۴

۲۳

۲۴

۲۳

۲۵

۲۷

۶۴

۲۵

۲۵

۲۵

۲۵

۲۴

۲۵

۲۴

۵۳۶

آغاز خطبه ها

نهج البلاغه دشتی

داریوش شاهینی

اردبیلی

شرقی

فارسی

ملاّ فتح الله کاشانی

زمانی

فیض الاسلام

سالکی

انّ الله بعث محمداً

۲۶

۲۶

۲۶

۱۱۱

۲۶

۲۶

۲۶

۲۶

۱۸۹

امّا بعد فانّ الجهاد

۲۷

۲۷

۲۷

۳۲

۲۷

۲۷

۲۷

۲۷

۱۹۰

امّا بعد فانّ الدّنیا

۲۸

۲۸

۲۸

۱۰۶

۲۸

۲۸

۲۸

۲۸

۱۹۶

ایّها النّاس...

۲۹

۲۹

۲۹

۱۱۲

۲۹

۲۹

۲۹

۲۹

۱۹۷

لو أمرت به لکنت

۳۰

۳۰

۳۰

۱۸۳

۳۰

۳۰

۳۰

۳۰

۱۹۸

لا تلقینّ طلحة

۳۱

۳۱

۳۱

۱۸۴

۳۱

۳۱

۳۱

۳۱

۶۰

ایّها النّاس انّا قد

۳۲

۳۲

۳۲

۴۰

۳۲

۳۲

۳۲

۳۲

۶۱

انّ الله بعث محمداً

۳۳

۳۳

۳۳

۹۳

۳۳

۳۳

۳۳

۳۳

۶۲

افٍ لکم...

۳۴

۳۴

۳۴

۵۸

۳۴

۳۴

۳۴

۳۴

۲۷۴

الحمد لله و ان أتی

۳۵

۳۵

۳۵

۱۱۷

۳۵

۳۵

۳۵

۳۵

۲۴۳

فأنا نذیرٌ لکم

۳۶

۳۶

۳۶

۱۵۳

۳۶

۳۶

۳۶

۳۶

۲۴۳

فقمت بالأمر حین

۳۷

۳۷

۳۷

۱۲۸

۳۷

۳۷

۳۷

۳۷

۲۷۵

و انّما سمّیت الشبهة

۳۸

۳۸

۳۸

۱۹۶

۳۸

۳۸

۳۸

۳۸

۲۷۶

منیت بمن لا یطیع

۳۹

۳۹

۳۹

۱۱۳

۳۹

۳۹

۳۹

۳۹

۲۷۶

کلمة حقٍّ یراد بها الباطل

۴۰

۴۰

۴۰

۱۲۹

۴۰

۴۰

۴۰

۴۰

۲۷۷

ایّها النّاس انّ الوفاء

۴۱

۴۱

۴۱

۱۶۷

۴۱

۴۱

۴۱

۴۱

۲۷۸

ایّها النّاس انّ اخوف

۴۲

۴۲

۴۲

۱۴۴

۴۲

۴۲

۴۲

۴۲

۱۴۳

انّ استعدادی لحرب

۴۳

۴۳

۴۳

۱۵۴

۴۳

۴۳

۴۳

۴۳

۱۴۴

قبح الله مصقلة

۴۴

۴۴

۴۴

۲۱۶

۴۴

۴۴

۴۴

۴۴

۲۷۹

الحمد لله غیر مقنوط

۴۵

۴۵

۴۵

۱۵۵

۴۵

۴۵

۴۵

۲۵۰

الّلهم انی أعوذ بک

۴۶

۴۶

۴۶

۲۳۲

۴۶

۴۶

۴۶

۴۶

۲۵۱

کانّی بک یا کوفة

۴۷

۴۷

۴۷

۲۱۷

۴۷

۴۷

۴۷

۴۷

۲۵۲

الحمد لله کلما وقب

۴۸

۴۸

۴۸

۱۶۸

۴۸

۴۸

۴۸

۴۸

۲۵۳

الحمد لله الّذی بطن

۴۹

۴۹

۴۹

۱

۴۹

۴۹

۴۹

۴۹

۱۴۸

انّما بدءُ وقوع الفتنة

۵۰

۵۰

۵۰

۱۵۶

۵۰

۵۰

۵۰

۵۰

۱۴۹

۵۳۷

اولیائی

عمادزاده

جواد فاضل

ابن ابی الحدید

صالح قزوینی

احمد مدرس

مقیمی

لاهیجی

ابن میثم

فی ضلال

عبده

۲۶

۲۸

۶۰

۲۶

۲۶

۲۶

۲۶

۲۶

۲۵

۲۶

۲۵

۲۷

۲۹

۲۶

۲۷

۲۷

۲۷

۲۷

۲۶

۲۷

۲۶

۲۸

۳۰

۹۲

۲۸

۲۸

۲۸

۲۷

۲۸

۲۷

۲۹

۳۱

۹۸

۲۹

۲۹

۲۹

۸۴

۲۹

۲۸

۲۹

۲۸

۳۰

۳۲

۸۳

۳۰

۳۰

۳۰

۴۸

۳۰

۲۹

۳۰

۲۹

۳۱

۳۳

۸۴

۳۱

۳۱

۳۱

۷۷

۳۱

۳۰

۳۱

۳۰

۳۲

۳۴

۳۳

۳۲

۳۲

۳۲

۳۸

۳۲

۳۱

۳۲

۳۱

۳۳

۳۵

۹۳

۳۳

۳۳

۳۳

۳۳

۳۲

۳۳

۳۲

۳۴

۳۶

۶۵

۳۴

۳۴

۳۴

۳۴

۳۴

۳۳

۳۴

۳۳

۳۵

۳۷

۶۶

۳۵

۳۵

۳۵

۴۶

۳۵

۳۴

۳۵

۳۴

۳۶

۳۸

۶۶

۳۶

۳۶

۳۶

۶۴

۳۶

۳۵

۳۶

۳۵

۳۷

۳۹

۱۱

۳۷

۳۷

۳۷

۷۰

۳۷

۳۶

۳۷

۳۶

۳۸

۴۰

۳۸

۳۸

۷۱

۳۸

۳۷

۳۸

۳۷

۳۹

۴۱

۳۹

۳۹

۳۹

۳۹

۳۸

۳۹

۳۸

۴۰

۴۲

۶۷

۴۰

۴۰

۴۰

۴۰

۳۹

۴۰

۳۹

۴۱

۴۳

۴۱

۴۱

۴۱

۴۱

۴۰

۴۱

۴۰

۴۲

۴۴

۴۲

۴۲

۷۸

۴۲

۴۱

۴۲

۴۱

۴۳

۴۵

۶۸

۴۳

۴۳

۴۳

۴۳

۴۲

۴۳

۴۲

۴۴

۴۶

۶۹

۴۴

۴۴

۴۴

۸۵

۴۴

۴۳

۴۴

۴۳

۴۵

۴۷

۷۰

۴۵

۴۵

۴۵

۴۴

۴۵

۴۴

۴۶

۴۸

۹۴

۴۶

۴۶

۴۶

۴۶

۴۵

۴۶

۴۵

۴۷

۴۹

۷۱

۴۷

۴۷

۴۷

۶۳

۴۷

۴۶

۴۷

۴۶

۴۸

۵۰

۷۱

۴۸

۴۸

۴۸

۲

۴۸

۴۷

۴۸

۴۷

۴۹

۲۸

۵۷

۴۹

۴۹

۴۹

۴۸

۴۹

۴۸

۵۰

۲۹

۵۰

۵۰

۵۰

۴۹

۵۰

۴۹

۵۳۸

آغاز خطبه ها

نهج البلاغه دشتی

داریوش شاهینی

اردبیلی

شرقی

فارسی

ملاّ فتح الله کاشانی

زمانی

فیض الاسلام

سالکی

قد استطعوکم القتال

۵۱

۵۱

۵۱

۱۸۵

۵۰

۵۱

۵۱

۵۱

۱۵۰

الا و انّ الدّنیا

۵۲

۵۲

۵۲

۹۴

۵۱

۵۲

۵۲

۵۲

۱۴۶

و من تمام الاضحیة

۵۳

۵۳

۵۳

۲۱۸

۵۲

۵۲

۵۳

۵۲

۱۴۷

فتدا کّو علیّ

۵۴

۵۴

۵۴

۱۶۹

۵۳

۵۳

۵۴

۵۳

۲۵

امّا قولکم اکلّ

۵۵

۵۵

۵۴

۱۸۶

۵۴

۵۴

۵۵

۵۴

۲۲۶

و لقد کنّا مع رسول الله

۵۶

۵۶

۵۵

۱۳۵

۵۵

۵۵

۵۶

۵۵

۲۸۱

امّا انّه سیظهر علیکم

۵۷

۵۷

۵۶

۲۳۰

۵۶

۵۶

۵۷

۵۶

۲۸۲

اصابکم حاصب

۵۸

۵۸

۵۷

۱۸۷

۵۷

۵۷

۵۸

۵۷

۲۸۳

مصارعهم دون

۵۹

۵۹

۵۸

۱۴۵

۵۸

۵۸

۵۹

۵۸

۲۵۹

کلاّ والله انّهم

۶۰

۶۰

۵۹

۱۴۵

۵۹

۵۹

۶۰

۵۹

۲۶۰

لا تقاتلوا الخوارج

۶۱

۶۱

۶۰

۱۴۵

۶۰

۶۰

۶۰

۶۰

۲۶۱

و انّ علیّ من الله

۶۲

۶۲

۶۱

۲۲۷

۶۱

۶۱

۶۱

۶۱

۲۸۴

ألا و انّ الدّنیا

۶۳

۶۳

۶۲

۱۸۸

۶۲

۶۲

۶۲

۶۲

۲۸۵

فاتّقوا الله عباد الله

۶۴

۶۴

۶۳

۸۰

۶۳

۶۳

۶۳

۶۳

۱۳۵

الحمد الله الّذی لم تسبق

۶۵

۶۵

۶۴

۸۸

۶۴

۶۴

۶۴

۶۴

۱۳۶

معاشر المسلمین

۶۶

۶۶

۶۵

۱۱۵

۶۵

۶۵

۶۵

۶۵

۲۴۹

فهلاّ احتججتم

۶۷

۶۷

۶۶

۱۸۹

۶۶

۶۶

۶۶

۶۶

۳

و قد اردت تولیة

۶۸

۶۸

۶۷

۲۱۹

۶۷

۶۷

۶۷

۶۷

۴

کم اداریکم کما تداری

۶۹

۶۹

۶۸

۱۳۶

۶۸

۶۸

۶۸

۶۸

۲۳۸

ملکتنی عینی

۷۰

۷۰

۶۹

۱۹۰

۶۹

۶۹

۶۹

۶۹

۲۳۹

امّا بعد یا اهل العراق

۷۱

۷۱

۷۰

۱۵۷

۷۰

۷۰

۷۰

۷۰

۲۶۳

اللهم داحی المدحوّات

۷۲

۷۲

۷۱

۷۵

۷۱

۷۱

۷۱

۷۱

۲۶۴

اولم یبایعنی

۷۳

۷۳

۷۲

۱۵۸

۷۲

۷۲

۷۲

۷۲

۲۶۵

و لقد علمتم انّی احقّ

۷۴

۷۴

۷۳

۱۹۷

۷۳

۷۳

۷۳

۷۳

۸

اولم ینه بنی امیّة

۷۵

۷۵

۷۴

۱۹۸

۷۴

۷۴

۷۴

۷۴

۱۶

رحم الله امرأً

۷۶

۷۶

۷۵

۱۷۰

۷۵

۷۵

۷۵

۷۵

۱۵

۵۳۹

اولیائی

عمادزاده

جواد فاضل

ابن ابی الحدید

صالح قزوینی

احمد مدرس

مقیمی

لاهیجی

ابن میثم

فی ضلال

عبده

۵۱

۵۳

۷۲

۵۱

۵۱

۵۱

۵۱

۵۰

۵۱

۵۰

۵۲

۵۴

۵۲

۵۲

۵۲

۸۶

۵۲

۵۱

۵۲

۵۱

۵۳

۵۵

۵۲

۵۲

۵۳

۵۳

۵۲

۵۳

۵۱

۵۴

۵۶

۵۳

۵۳

۵۴

۵۴

۵۳

۵۴

۵۲

۵۵

۵۷

۵۴

۵۴

۵۵

۵۵

۵۴

۵۵

۵۳

۵۶

۵۸

۷۳

۵۵

۵۵

۵۶

۵۶

۵۵

۵۶

۵۴

۵۷

۵۹

۷۴

۵۶

۵۶

۵۷

۵۶

۵۷

۵۶

۵۷

۵۵

۵۸

۶۰

۷۵

۵۷

۵۷

۵۸

۶۱

۵۸

۵۷

۵۸

۵۶

۵۹

۶۱

۵۸

۵۹

۶۷

۵۹

۵۸

۵۹

۵۷

۵۹

۶۲

۷۵

۵۹

۶۰

۶۷

۶۰

۵۸

۶۰

۵۷

۵۹

۶۳

۷۵

۶۰

۶۱

۶۷

۶۱

۵۸

۶۰

۵۷

۶۰

۶۴

۷۵

۶۱

۶۲

۶۸

۶۲

۵۹

۶۱

۵۸

۶۱

۶۵

۸۶

۶۲

۶۳

۹۷

۶۳

۶۰

۶۲

۵۹

۶۲

۶۶

۷۶

۶۳

۶۴

۶۴

۶۱

۶۳

۶۰

۶۳

۶۷

۵۸

۶۴

۶۵

۳

۶۵

۶۲

۶۴

۶۱

۶۴

۶۸

۶۵

۶۶

۶۰

۶۶

۶۳

۶۵

۶۲

۶۵

۶۹

۷۷

۶۶

۶۷

۳۱

۶۷

۶۴

۶۶

۶۳

۶۶

۷۰

۷۸

۶۷

۶۸

۶۸

۶۵

۶۷

۶۴

۶۷

۷۱

۷۹

۶۸

۶۹

۶۹

۶۶

۶۸

۶۵

۶۸

۷۲

۸۰

۶۹

۷۰

۷۰

۶۷

۶۹

۶۶

۶۹

۷۳

۸۱

۷۰

۷۱

۷۱

۶۸

۷۰

۶۷

۷۰

۷۴

۶۱

۷۱

۷۲

۷۲

۶۹

۷۱

۶۸

۷۱

۷۵

۸۲

۷۲

۷۲

۷۳

۷۰

۷۲

۶۹

۷۲

۷۶

۷۳

۷۳

۳۲

۷۴

۷۱

۷۳

۷۰

۷۳

۷۷

۸۲

۷۴

۷۴

۵۳

۷۵

۷۲

۷۴

۷۱

۷۴

۷۸

۸۷

۷۵

۷۵

۷۶

۷۳

۷۵

۷۲

۵۴۰

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577

578

579

580

581

582

583

584

585

586

587

588

589

590

591

592

593

594

595

596

597

598

599

600

601

602

603

604

605

606

607

608

609

610

611

612

613

614

615

616

617

618

619

620

621

622

623

624

625

626

627

628

629

630

631

632

633

634

635

636

637

638

639

640

641

642

643

644

645

646

647

648

649

650

651

652

653

654

655

656

657

658

659

660

661

662

663

664

665

666

667

668

669

670

671

672

673

674

675

676

677

678

679

680

681

682

683

684

685

686

687

688

689

690

691

692

693

694

695

696

697

698

699

700

701

702

703

704

705

706

707

708

709

710

711

712

713

714

715

716

717

718

719

720

721

722

723

724

725

726

727

728

729

730

731

732

733

734

735

736

737

738

739

740

741

742

743

744

745

746

747

748

749

750

751

752

753

754

755

756

757

758

759

760

761

762

763

764

765

766

767

768

769

770

771

772

773

774

775

776

777

778

779

780

781

782

783

784

785

786

787

788

789

790

791

792

793

794

795

796

797

798

799

800

801

802

803

804

805

806

807

808

809

810

811

812

813

814

815

816

817

818

819

820

821

822

823

824

825

826

827

828

829

830

831

832

833

834

835

836

837

838

839

840

841

842

843

844

845

846

847

848

849

850

851

852

853

854

855

856

857

858

859

860

861

862

863

864

865

866

867

868

869

870

871

872

873

874

875

876

877

878

879

880

881

882

883

884

885

886

887

888

889

890

891

892

893

894

895

896

897

898

899

900

901

902

903

904

905

906

907

908

909

910

911

912

913

914

915

916

917

918

919

920

921

922

923

924

925

926

927

928