قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۲

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام0%

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام نویسنده:
مترجم: محمد حسین رحیمیان
ناشرین: نشر حاذق
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت
صفحات: 928

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت الله سید احمد مستبط
مترجم: محمد حسین رحیمیان
ناشرین: نشر حاذق
گروه: صفحات: 928
مشاهدات: 58097
دانلود: 4751


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 928 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 58097 / دانلود: 4751
اندازه اندازه اندازه
قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد 2

نویسنده:
ناشرین: نشر حاذق
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

در پیشگاه ما مقام و منزلتی است که جز من و او، کسی از آن آگاه نیست.

9 - یکی از دوستان من - که اهل حدیث و قلم است - از من پرسید:

چرا در اکثر روایات پاداش زیارت امام حسینعليه‌السلام حجّ قرار داده شده است؟

در پاسخ وی گفتم: بنی اُمیه و دشمنان دین خدا، دل شریف امام حسین سلام اللَّه علیه را شکسته و چند روز پیش از روز عرفه، آن حضرت را از مکّه بیرون نمودند. به همین جهت، خداوند متعال دماغ دشمنان و بدخواهان آن حضرت را به زمین مالیده و حقیقت حجّ را تغییر داده و ثواب زیارت آن حضرت را چندین برابر پاداش حجّ قرار داد.

ما نیز خداوند جلّ وعلا را بر اعلای کلمه امام حسینعليه‌السلام و افزایش آن هرسال بیش از سال قبل، و بر ابطال و سرنگونی کلمه باطل از اوّلین وآخرین، سپاس می گوییم.

10 - یکی از خطیبان از اهل ادب، از من در مورد اسرار مهاجرت سرور مجاهدان و شهیدان امام حسینعليه‌السلام از من پرسید که:

چرا امام حسینعليه‌السلام با خاندانش به سوی کربلا حرکت کرده و کودک شیرخوار خود را فدا نموده با آن که می دانست کشته خواهد شد؟

من در پاسخ وی گفتم: هر قانونی دارای حرمت است و بر پیروان آن قانون لازم است که به آن قانون احترام کرده و از آن پیروی نموده و درحفظ آن کوشا باشند. از طرفی، مردم در نسبت به احترام قانون، سه گروهند:

1 - بالاترین حدّ احترام به قانون، آن است که شخص خودش را برای حفظِ آن اصل شریف، فدا کند.

2 - پایین ترین حدّ آن است که اعتنایی به آن نداشته باشد.

3 - و میان این دو حدّ، همان حدّ متوسّط احترام به حساب می آید.

۵۲۱

از این نظر، گروه هایی که در جهان هستند و حکومت هایی که در دنیاحاکمند نسبت به خود دارای قوانینی هستند، آنان خدمتگزاران به قانون خودشان را به مراتب رعایت احترام آن، ارزش قائل می شوند. رعایت این اصل در یک قانون دنیوی محفوظ بوده و کسی منکر آن نیست.بنابراین، رعایت قانون الهی - همانند قرآن مجید - چقدر ارزش دارد؟

حافظ و نگهبان این قانون الهی، سیّد و آقای مجاهدان نیکوکار است،که با خانواده خود به سوی کربلا هجرت فرمود تا با این عمل مقدّس خودعظمت دین و قانون الهی را به جهانیان برساند و بر غیر مستحقّان ونااهلان آن خط بطلان کشد.

آری، آن حضرت با این مهاجرت و مجاهدت، نهضت عظیم و مقدّسی را پی ریزی کرد که آن علّت محدثه برای دین گردید، گویی با این نهضت مقدّس دین را پس از نابودی آن، با قربانی کردن جان عزیز خویش وخون پاک خاندان و یارانش، زنده نمود.

از طرفی، چون این نهضت شریف و بی نظیر مورد انکار شکّاکان مغرض قرارخواهدگرفت. همان گونه که امامت وامیری سرور یکتاپرستان امیر مؤمنان علی صلوات اللَّه علیه را در روز غدیر - با آن همه شهرتی که داشت و در دیدگاه هزاران مرد و زن بود - مورد انکار برخی مغرضان قرار گرفت. به همین جهت، این علّت احیاء، نیازمند علّت دیگری برای بقاء وحفظ این نهضت بی نظیر است که پیوسته در دنیا باقی بماند.

بدیهی است که این نهضت بی نظیر باقی نمی ماند جز با اقامه عزای دوستداران آن حضرت و جلسات ذکر و مصیبتی که - با همه اقسامش -برپا می دارند، و در واقع، این مجالس عزاداری علّت بقای این نهضت شریف بوده و مکمّل آن هستند.

بنابراین، هم اکنون قوام دین با دو نهضت است:

۵۲۲

1 - نهضت مقدّس، بی نظیر و ارزشمندی که امام حسینعليه‌السلام با فدا نمودن جان عزیز خود و خاندان و فرزندان و یارانش بوجود آورد.

2 - نهضت های مقدّس و پاکی که با اقامه مجالس عزاداری و تعزیه خوانی بر پا می شود که خود، نگه دارنده این نهضت عظیم هستند.

به همین جهت، بر تمام دینداران - بلکه بر هر فرد از بشریّت - لازم است نسبت به اُموری که نشانگر امر الهی و احیای امر پیشوایانعليهم‌السلام است،قیام نمایند.

و در واقع برپایی چنین محافلی اشاره ای است به نهایت تأسّف از آن که از جهاد در پیشگاه مبارک حضرتش را از دست داده اند و به عنوان پذیرش دعوت آنان و تأیید این مطلب است که این بزرگواران به امرولایت و سرپرستی امّت سزاوارتر بوده اند از آنها که او را از مقامی که خدا برای آنها قرار داده کنار زدند و این عمل سپاسگزاری از حقوق آنان نسبت به بشریّت بوده و صله ای باشد برای پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و فرزندان پاک و پاکیزه آن حضرت و موجب سرور و شادمانی معصومینعليهم‌السلام باشد.

به همین جهت، پیشوایان معصومعليهم‌السلام در موارد گوناگون مردم را باسخنان زیبای خود بر برپایی این اُمورمقدّس تشویق وترغیب می نمودند.

آنجا که می فرماید:

فإنّ فی اجتماعکم ومذاکراتکم إحیاء أمرنا، وخیر الناس بعدنا من ذاکر بأمرنا ودعا إلی ذکرنا .(1)

همانا اجتماعات شما و گفتگوهای شما، موجب احیای امر ماست، وبهترین مردم پس از ما، کسانی هستند که امر ما را یادآوری نموده(2) و مردم رابه سوی این امر بخوانند.

___________________

1- بشاره المصطفی: 110، بحار الأنوار: 354/74 ح 31 و 200/1 ح8 به نقل از امالی مفیدرحمه‌الله .

2- در بحار الأنوار ج: 74) چنین آمده است: امر ما را یاد نموده و به سوی این امر باز گردند.

۵۲۳

در روایت دیگری می خوانیم:

هل العیش إلّا هذا .

آیا زندگی جز یاد ماست؟!

در روایت آمده:

شیعتنا منّا ومضافون إلینا فلهم معنا قرابه خاصّه، رضوا بنا أئمّه،ورضینا بهم شیعه، یحزنهم حزننا، ویسرّهم سرورنا، ونحن نطّلع علی أحوالهم، ونتألّم لتألّمهم .

شیعیان ما از ما و به سوی ما هستند، آنان با ما قرابت و خویشاوندی ویژه ای دارند، آنان به امامت ما راضی شده اند ما نیز به پیرو و شیعه بودن آنان راضی شده ایم، غم و اندوه ما آنان را محزون و غمگین و سرور و خوشحالی ما آنان را مسرور و خوشحال می نماید، ما از احوال آنان آگاه شده و بر ناراحتی آنان ناراحت می شویم.

امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

من أحبّنا بقلبه، وأخدمنا بیده ولسانه فهو معنا فی الغرفه الّتی نحن فیها .(1)

کسی که با دلش ما را دوست داشته و با دست و زبانش در خدمت ما باشد، اودر بهشت در درجه و غرفه ما خواهد بود.

بنابراین، یاری آنان مخصوص به مورد خاصّی نیست، بلکه هر عملی که باعث استواری دعوت آنان و جلب توجّه دیدگان به سوی عنایتی شودکه خداوند سبحان به ایشان عطا فرموده - که همان خلافت کبری است -نصرت و یاری آنان به شمار می آید.

در اینجا نباید اشکال شود که: شاید برخی از اقسام اقامه عزاداری به گونه لهو باشد، چرا که او در مقام گریاندن و محزون نمودن دلهاست،

___________________

1- بحار الأنوار: 101/27 ح 64 (با اندکی تفاوت).

۵۲۴

چنین قسمی تخصّصاً از موضوع آن خارج است.

و امّا این که امام حسین صلوات اللَّه علیه می دانست که به زودی کشته خواهد شد با وجود این بر چنین امری اقدام نمود.

در پاسخ این سؤال باید بگوییم:

تکالیف شرعی نسبت به امام حسین صلوات اللَّه علیه بستگی به دانش ظاهری آن حضرت داشت نه دانش غیبی آن حضرت.

بنابراین، وقتی اطاعت و فرمانبرداری اهل کوفه با مکاتبه بزرگان آن شهر یکی پس از دیگری بر آن حضرت آشکار شد، که با میل خود و بدون اجبار به این عمل اقدام نموده و خودشان ابتداءً - بدون این که از آنان خواسته باشند - آماده یاری امام حسینعليه‌السلام شدند، حضرت در صورت ظاهر ناگزیر بودند که از مدینه خارج شده و در برابر برپایی دین خدا وکلمه او و ابقای آن قیام نماید.

پس از نظر شرعی و عقلی بر ما لازم است که این احسان را با اقامه یادامام مظلوم و شهیدمان - با همه اقسام عزاداری - سپاسگزاری نماییم، تا دراین امر مقدّس با آن حضرت شریک شده و آن را تقدیس نماییم، وگفتاری زیبای خداوند را که می فرماید:( هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ ) (1) ؛«آیا پاداش نیکی جز نیکی است» امتثال نماییم.

علاوه بر این که بر پایی چنین مجالسی از بزرگترین شعائر دین است واز بارزترین مصداق آیه کریمه( وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَإِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ ) (2) ؛ «و هر کس شعائر الهی را بزرگ دارد این کار نشانه تقوای دلهاست»، می باشد.

بدیهی است روایتی را که در مورد علم امام حسینعليه‌السلام بیان کردیم با

___________________

1- سوره الرحمان، آیه 61.

2- سوره حجّ، آیه 32.

۵۲۵

روایتی که در کتاب شریف «کافی» نقل شده هیچ گونه منافاتی ندارد که درآن روایت آمده:

«افعال و کارهای معصومینعليهم‌السلام همگی معهود از ناحیه خدای متعال است»(1) .

پرواضح است که عهد پروردگار حکیم مطلق، عین حکمت و مطلق آن است.

___________________

1- الکافی: 280/1 ح2.

۵۲۶

بخش ششم: مناقب حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام

قطره ای از دریای مناقب نور چشمان پیامبر ثقلین، زینت عبادت کنندگان، حضرت علیّ بن الحسین علیه صلوات المصلّین

۵۲۷

۵۲۸

973/1.قاضی نعمان در کتاب «مناقب » می نویسد: نقل شده:

روزی حسن بن الحسن بن علی در برابر امام سجّادعليه‌السلام ایستاد به طوری که آن حضرت می شنید و در حضور عدّه ای از مردم شروع به ناسزا گفتن به آن حضرت نمود.

امام سجّادعليه‌السلام چیزی به او نگفت، حتّی یک حرف هم در پاسخ او نفرمود. عدّه ای از یاران حضرتش که حضور داشتند، از این امر ناراحت شده و غمگین گشتند.

وقتی حسن رفت، امام سجّادعليه‌السلام به آنان فرمود:

شنیدید این شخص چه گفت؟

گفتند: آری، شنیدیم و از این جریان ناراحت شدیم، ما دوست داشتیم شما پاسخ او را بدهید و ما نیز حرفهایی به او بگوئیم.

امام سجّادعليه‌السلام این آیه شریفه را تلاوت فرمود:

( وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَالْعافینَ عَنِ الناسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ ) (1) ؛

«و فروبرندگان خشم و درگذرندگان از مردم، و خداوند نیکوکاران رادوست دارد».

___________________

1- سوره آل عمران، آیه 134.

۵۲۹

آنگاه فرمود: دوست دارم با هم به خانه اش برویم تا پاسخ مرا نیز بشنوید چرا که سزاوار نبود در همان مجلس پاسخ او را بدهم.

یاران حضرتش برخاسته و به طرف خانه او به راه افتادند، آنان خیال می کردند که آن حضرت از او انتقام می گیرد، وقتی به خانه او رسیدند در زدند و خود حسن بیرون آمد، وقتی امام سجّادعليه‌السلام را با اطرافیانش دید یقین کرد که آن حضرت برای انتقام گرفتن آمده است. به همین جهت، شروع به حرف زدن کرد.

امام سجّادعليه‌السلام فرمود:

آرام باش برادرم! آنچه در آنجا گفتی ما شنیدیم اینک ما می گوییم و تو گوش کن:

إن کان الّذی قلت لی کما قلت فإنّی أسأل اللَّه أن یغفره لی، وإن لم یکن ذلک کما قلت، فأنا أسأل اللَّه أن یغفره لک .

اگر آنچه را که تو در مورد من گفتی، همان گونه باشد، من از خداوند می خواهم که مرا بیامرزد و اگر چنین نباشد، من از خدا می خواهم که تو رابیامرزد.

حسن، از این سخن امام سجّادعليه‌السلام شرمنده شد و برخاست و سر مبارک و میان دو چشمان امامعليه‌السلام را بوسید و گفت: بلکه، سوگند به خدا! آنچه درمورد شما گفتم، چنان نیست. آنگاه پوزش طلبید، و عذر خواست.(1)

974/2. باز در همان کتاب آمده است: گفته شده:

یکی از غلامان امام سجّادعليه‌السلام در باغ آن حضرت کار می کرد، روزی امامعليه‌السلام برای سرکشی به باغ آمد، دید آن غلام (در انجام کار خویش کوتاهی نموده و موجب) خراب کاری شده است، حضرت ناراحت شده

___________________

1- شرح الأخبار: 257/3 ح 1157. نظیر این روایت را علّامه مجلسیرحمه‌الله در بحار الأنوار: 54/46 ح1 آورده است.

۵۳۰

و برای تنبیه او با تازیانه ای که در دست داشت یک تازیانه به او زد و از باغ خارج شد.

امام سجّادعليه‌السلام پس از آن، کسی را نزد غلام فرستاد تا خدمت حضرتش حاضر شود، وقتی غلام تازیانه را در برابر حضرتش دید خیال کرد که حضرتش می خواهد او را مجازات کند.

امامعليه‌السلام رو به او کرد و فرمود:

یا هذا؛ حملنی الغضب علی أن ضربتک فخذ السوط واقتصّ منّی .

فلانی؛ خشم و ناراحتی مرا وادار نمود و تو را زدم اینک تازیانه را بگیر و از من قصاص کن!

غلام گفت: مولای من؛ سوگند به خدا؛ من خیال کردم که می خواهی مرا مجازات کنی و به راستی که من مستحقّ کیفر و مجازاتم، چگونه از تو قصاص کنم؟ امامعليه‌السلام فرمود:

وای بر تو؛ از من قصاص کن!

غلام گفت: مولای من! پناه بر خدا می برم، من از شما گذشتم، شما راحت و آسوده باشید.

امام سجّادعليه‌السلام چندین بار این مطلب را تکرار فرمود و غلام آن حضرت را حلال می نمود. وقتی امامعليه‌السلام دید که غلام قصاص نمی کند، فرمود:

الضیعه صدقه علیک ؛ باغ به عنوان صدقه مالِ تو باشد.(1)

امام سجّادعليه‌السلام پس از پایان زمستان، لباس های زمستانی خود را و پس از پایان تابستان، لباس های تابستانی خود را صدقه می داد.(2)

___________________

1- متأسّفانه مؤلّفرحمه‌الله این روایت را در «جلد اوّل: ص 503» نیز نقل کرده ولی ابن شهرآشوب در کتاب «المناقب» این روایت را به عنوان «قیل» (گفته شده) آورده که حاکی از ضعف آن است؛ علاوه بر این، سندی برای آن ذکر نکرده و متن روایت نیز مخدوش است.

2- شرح الأخبار: 263/3 ح 1167 (با اندکی تفاوت)، بحار الأنوار: 90/46 ضمن ح 77. نظیر این روایت در المناقب: 154/4 نقل شده است.

۵۳۱

975/3. در کتاب «الثاقب فی المناقب » آمده است: زهری گوید:

برادری داشتم که برادری ما به خاطر خدا بود، من خیلی او را دوست داشتم، او در هنگام جهاد با رومیان به شهادت رسید، من به این مقام او غبطه می خوردم و خوشحال بودم و آرزو می کردم که من نیز به همراه او بودم و به شهادت می رسیدم.

با این آرزو شبی خوابیدم، او را در خواب دیدم، به وی گفتم: خدا با تو چگونه رفتار کرد؟

گفت: خداوند به جهت جهاد من و محبّتی که به حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و خاندان او داشتم مرا آمرزید و به شفاعت علیّ بن الحسین صلوات اللَّه علیهما ملک مرا در بهشت، از هر جهت به مسافت مسیر صد هزار سال گسترش داد.

گفتم: من هم دوست داشتم که همانند تو به شهادت می رسیدم.

گفت: مقام تو از من به مسافت هزار هزار سال برتر و بالاتر است.

گفتم: چگونه؟

گفت: مگر تو امام سجّادعليه‌السلام را هر جمعه یک مرتبه ملاقات نکرده و بر او سلام نمی کنی؟ و وقتی چهره مبارکش را می بینی بر محمّد و آل محمّدعليهم‌السلام درود نمی فرستی؟ آنگاه در این زمان شوم - زمان بنی اُمیّه - از آن حضرت حدیث نقل می نمایی و خود را در معرض مشکلات قرار می دهی؛ ولی خداوند مهربان تو را حفظ می کند؟! (و بدین سبب مقامی بس ارجمند در پیشگاه الهی داری).

زهری گوید: من از خواب بیدار شدم، با خودم گفتم: شاید این خواب آشفته بود و راست نیست.

باز خوابیدم، دوباره او را دیدم، گفت: آیا در گفته من تردید نمودی؟ تردید به خود راه مده که شکّ و تردید کفر است، و آنچه که گفتم به کسی

۵۳۲

مگو، چرا که به زودی امام سجّادعليه‌السلام تو را از خوابت آگاه خواهد کرد، همان گونه که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ابابکر را در راه شام از خوابش آگاه نمود.

از خواب برخاستم و نمازم را خواندم، ناگاه فرستاده امام سجّادعليه‌السلام آمد، خدمت امام سجّادعليه‌السلام شرفیاب شدم، وقتی مرا دید فرمود:

ای زهری! دیشب در خواب چنین و چنان دیدی، دو مورد خوابی که دیدی هر دو صحیح و راست بودند.(1)

976/4. عالم جلیل القدر،سیّد بن طاووس قدس‌سره در کتاب «إستخارات » می نویسد: زهری گوید:

با امام سجّادعليه‌السلام نزد عبدالملک مروان رفتم، وقتی عبدالملک اثر سجده را در پیشانی امام سجّادعليه‌السلام دید در شگفت شده و آن را بزرگ شمرد، و گفت:

ای ابا محمّد! به راستی که در عبادت کوشش می کنی؟ حقیقتاً عنایت خداوند شامل حال توست، تو پاره تن پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستی، نسبت به آن حضرت نزدیک و در میان خاندان و معاصرانت دارای فضل بزرگی هستی. به راستی که علم، فضل، دین و پرهیزکاری که به تو عنایت شده به احدی همانند تو و پیش از تو جز نیاکان پاکت عطا نشده است.

عبدالملک شروع به ستایش آن حضرت نمود و او را ثنا گفت.

زهری گوید: امام سجّادعليه‌السلام فرمود:

آنچه گفتی از فضل خدای سبحان و تأیید و توفیق اوست.

ای امیرالمؤمنین (!!) چگونه می توان شکر نعمت های او را ادا نمود؟ پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنقدر در نماز می ایستاد تا آن که قدمهایش ورم کرد، چنان در روزه داری تشنه می گشت که آب دهان مبارکش خشک می شد.

گفتند: ای رسول خدا! مگر خداوند متعال وعده آمرزش به تو نداده و

___________________

1- الثاقب فی المناقب: 362 ح 4.

۵۳۳

گناهان گذشته و آینده تو را نیامرزیده است؟!(1)

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آیا بنده شکر گزار نباشم؟!

(آنگاه امام سجّادعليه‌السلام فرمود : )

الحمدللَّه علی ما أبلی وأولی، وله الحمد فی الآخره والاُولی، واللَّه لو تقطّعت أعضائی، وسالت مُقلتای علی صدری، لن أقوم للَّه جلّ جلاله بشکر عشر العشیر من نعمه واحده من جمیع نعمه الّتی لایحصیها العادّون، ولایبلغ حدّ نعمه منها جمیع حمد الحامدین .

سپاس خدای را بر لطف و نعمتش، و او سزاوار سپاس و ستایش است در سرانجام و ابتداء، سوگند به خدا! اگر اعضای بدنم قطعه قطعه شود و چشمانم (از کثرت عبادت) بر روی سینه ام بیفتد، هنوز سپاس یک دهم از یک نعمتش را - در میان این همه نعمتهایی که شاکران از شمارش آن ناتوانند - بجای نیاورده ام، و سپاس تمام سپاسگزاران حتّی برای یکی از آن نعمت ها نارسا است.

نه، سوگند به خدا! سعی و کوشش در شکر گزاری را رها نخواهم کرد تا خداوند مرا در این حال بنگرد و شب و روز و در پنهانی و آشکار چیزی مرا از شکر و سپاس و یادآوری نعمتهای باری تعالی مشغول نخواهد کرد.

اگر خانواده ام حقّی بر من نداشت و اگر مردم - از خاصّه و عامه - حقوقی بر من نداشتند که ناگزیر باید آن حقوق را در حدّ توان رعایت نمود، همواره چشمانم را به سوی آسمان می دوختم و دلم را در گرو خدای مهربان می گذاشتم و دست از این کار برنمی داشتم تا این که جانم را تسلیم خدای رؤوف می نمودم که او از بهترین داوران است.

در این هنگام اشک از دیدگان مبارک حضرتش جاری شد، عبدالملک نیز گریه کرد و گفت: چقدر فاصله است میان بنده ای که در جست و جوی آخرت است و بر آن می کوشد و میان بنده ای که از هر راهی که باشد

___________________

1- اشاره است به آیه شریفه( لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَما تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقیماً ) ؛ «تا خداوند گناهان گذشته و آینده (ای که به تو نسبت می دادند) ببخشد و نعمتش را بر تو تمام کند و به راه راست هدایتت فرماید». «سوره فتح، آیه 2».

۵۳۴

خواهان دنیاست، که او دیگر در آخرت نصیبی ندارد.

آنگاه عبدالملک از نیازهای امام سجّادعليه‌السلام پرسید و علّت آمدنش را جویا شد و شفاعت آن حضرت را درباره کسانی که واسطه شده بود پذیرفت و از اموالش به حضرت صله داد.(1)

977/5.ابو علی فرزند شیخ طوسی قدس‌سره در امالی خود می نویسد:

در روایتی آمده است: به امام سجّاد صلوات اللَّه علیه گفته شد: چگونه صبح کردید ای فرزند رسول خدا؟

امام سجّادعليه‌السلام فرمود:

أصبحت مطلوباً بثمان: اللَّه تعالی یطلبنی بالفرائض، والنبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بالسنّه، والعیال بالقوت، والنفس بالشهوه، والشیطان بالمعصیه، والحافظان بحفظ العمل واللسان، وملک الموت بالروح، والقبر بالجسد، فأنا بین هذه الخصال مطلوب .(2)

در حالی صبح کردم که از هشت طرف مرا می خواهند:

1 - خداوند انجام واجبات را از من می خواهد.

2 - پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انجام سننی و مستحبّات را.

3 - خانواده؛ تهیّه زاد و توشه. 4 - نفس، برای شهوت رانی.

5 - شیطان برای معصیت و گناه. 6 - دو فرشته موکّل برای حفظ عمل و زبان.

7 - ملک الموت روح مرا می خواهد. 8 - و قبر هم جسد مرا می خواهد؛

و من در گرو این خواسته ها و طلبکارها هستم.

978/6.ابوحمزه ثمالی گوید: مولایم امام سجّادعليه‌السلام می فرمود:

روزی از خانه بیرون آمده و بر این دیوار تکیه دادم، ناگاه مردی که دو لباس سفید بر تن داشت پیدا شد، او بر من نگاه کرد و گفت:

___________________

1- فتح الأبواب: 171 - 170، بحار الأنوار: 56/46 ح 10.

2- امالی طوسی: 641 ح 16 مجلس 32، بحار الأنوار: 69/46 ح 42.

۵۳۵

ای علی بن الحسین! چه شده که تو را اندوهگین و محزون می بینم؟ آیا اندوه تو برای دنیاست که همانا آن روزی آماده ای است که نیکوکار و بدکار از آن بهره مند هستند.

گفتم: اندوه من به خاطر دنیا نیست، زیرا دنیا همان گونه است که تو می گویی.

گفت: پس برای آخرت محزون هستی؟! آن نیز وعده ای است درست که سلطانی قاهر به آن حکم می فرماید.

گفتم: اندوه من برای آخرت نیز نیست، زیرا که آن نیز همان گونه است که تو می گویی.

گفت: ای علی بن الحسین! پس حزن و اندوهت برای چیست؟

گفتم: از فتنه و آشوب ابن زبیر (برای مردم) می ترسم.

او لبخندی زد و گفت: ای علیّ بن الحسین! آیا کسی را دیده ای که از خدا بترسد و خدا او را نجات نبخشد؟

گفتم: نه.

گفت: ای علی بن الحسین! آیا تا حال کسی را دیده ای که بر خدا توکّل کند و خدا کفایتش نکند؟

گفتم نه. در این هنگام نگاه کردم و کسی را ندیدم.(1)

979/7. ازامام باقر عليه‌السلام روایت شده که فرمود:

پدرم امام سجّادعليه‌السلام می فرمود: روزی سخت بیمار شدم، پدرم امام حسینعليه‌السلام فرمود: چه میل داری؟ عرض کردم:

أشتهی أن أکون ممّن لا أقترح علی ربّی سوی ما یدبّره لی .

دوست دارم چنان باشم که پیشنهادی بر خداوند نداشته باشم، جز آنچه خدا برای من تدبیر فرماید.

پدر بزرگوارم فرمود: آفرین بر تو! همانند حضرت ابراهیم خلیل - صلوات اللَّه علیه - شده ای، وقتی جبرئیل به او گفت: آیا نیازی داری؟

___________________

1- الکافی: 63/2 ح2 (با اندکی تفاوت). این روایت در الخرائج: 269/1 ح 13، بحار الأنوار: 145/46 ح 1 و 148/71 ح 43، التوحید: 373 ح 17 و الإرشاد: 258 نیز نقل گردیده است.

۵۳۶

گفت: در برابر خداوند متعال اظهار نظری ندارم، بلکه او برای من کافی است، و خوب وکیل و نگهبانی است.(1)

980/8. زمخشری در کتاب «ربیع الأبرار » می نویسد: از پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شده که حضرتش فرمود:

للَّه من عباده خیرتان: فخیرته من العرب قریش، ومن العجم فارس .

خداوند از میان بندگانش دو تیره را انتخاب فرمود: از عرب، تیره قریش را و از عجم، تیره فارس را.

و امام سجّادعليه‌السلام می فرمود:

أنا ابن الخیرتین ؛ من فرزند دو تیره برگزیده خدا هستم.

زیرا که جدّ بزرگوارش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، مادرش دختر یزدگرد پادشاه بود.

ابوالأسود دئلی در این زمینه گوید:

وإنّ غلاماً بین کسری وهاشم

لأکرم من نیطت علیه التمائم

به راستی کودکی که از میان خاندان کسری و بنی هاشم می باشد بزرگوارتر از آن است که بر گردن او تعویذهایی آویزان شود.(2)

981/9. شیخ صدوققدس‌سره در «علل الشرائع » می نویسد: جابر جعفی گوید:

پیشوای پنجم، امام باقرعليه‌السلام می فرمود:

إنّ أبی علیّ بن الحسین عليهما‌السلام ما ذکر للَّه عزّوجلّ نعمه علیه إلّا سجد، ولا قرأ آیه من کتاب اللَّه عزّوجلّ فیها سجود إلّا سجد، ولا دفع اللَّه عزّوجلّ عنه سوءاً یخشاه، أو کید کاید إلّا سجد، ولا فرغ من صلاه مفروضه إلّا سجد، ولا وفّق لإصلاح بین اثنین إلّا سجد، وکان أثر السجود فی جمیع مواضع سجوده، فسمّی السجّاد لذلک .

___________________

1- دعوات راوندی: 168 ح 468، بحار الأنوار: 67/46 ح 34.

2- بحار الأنوار: 4/46 ضمن ح 4.

۵۳۷

پدرم امام سجّادعليه‌السلام هر گاه به یاد نعمتی از نعمت های خدا می افتاد سر به سجده می گذاشت، و هر آیه ای را که دارای سجده بود قرائت می فرمود، سجده می نمود.

او از هر امر ناراحت کننده ای، یا از حیله حیله گری که می ترسید و خداوند او را از شرّ آن آسوده می نمود، به شکرانه این نعمت، پیشانی بر زمین می سایید و سجده می کرد.

پس از هر نماز واجب سجده می نمود، وقتی میان دو نفر اصلاح می نمود سجده می کرد. به همین جهت، آثار سجده در همه اعضای سجده آن حضرت نمایان بود. از این رو حضرتش را سجّاد؛ (زیاد سجده کننده) نامیدند.(1)

982/10. قطب راوندیقدس‌سره در کتاب ارزشمند «خرائج » می نویسد: جابر گوید: امام باقرعليه‌السلام می فرمود:

هنگامی که دختر یزد جرد بن شهریار، آخرین پادشاه سلسله ساسانی را اسیر کرده و وارد شهر مدینه کردند، دختران مدینه به پشت بامها رفته و به تماشای او پرداختند، وقتی او را وارد مجلس عمر نمودند، از نور و پرتو جمالش مجلس روشن گشت، وقتی چشمش به عمر افتاد، گفت: پیروز باد هرمز.

عمر این سخن را شنید، خشمگین شده و گفت: این کافر مرا دشمنام می دهد، و تصمیم گرفت او را مجازات نماید.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام که شاهد این منظره بود رو به عمر کرد و فرمود: چیزی را که نمی دانی انکار نکن!

عمر دستور داد که تا او را در معرض فروش قرار داده و به همه اعلان نمایند.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام فرمود: لایجوز بیع بنات الملوک وإن کنّ کافرات

___________________

1- علل الشرائع: 232/1 ح1، بحار الأنوار: 6/46 ح 10.

۵۳۸

ولکن أعرض علیها أن تختار رجلاً من المسلمین حتّی تتزوّج منه، وتحسب صداقها علیه من عطائه من بیت المال یقوم مقام الثمن .

دختران پادشاهان را نباید فروخت، گر چه کافر باشند. او را مخیّر کن تا یکی از مسلمانان را برگزیند و با او ازدواج نماید. و مهریّه او را از سهم آن مرد، از بیت المال حساب کن که به جای قیمتش باشد.

عمر گفت: چنین می کنم، آنگاه به آن بانو گفت: یکی از مسلمانان را به عنوان شوهر انتخاب کن.

آن بانوی بزرگوار دوری زد و دست بر شانه امام حسینعليه‌السلام گذاشت.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام به او فرمود: چه نام داری ای کنیزک؟

گفت: جهان شاه.

فرمود: بلکه نام تو شهربانو است.

گفت: خواهرم شهربانوست.

امیر مؤمنان علیعليه‌السلام فرمود: راست گفتی.

آنگاه امیر مؤمنان علیعليه‌السلام رو به امام حسینعليه‌السلام کرد و فرمود:

احتفظ بها وأحسن إلیها، فستلد لک خیر أهل الأرض فی زمانه بعدک، وهی اُمّ الأوصیاء الذریّه الطیّبه ؛

این دختر را نیکو نگهداری کن که به زودی فرزندی برای تو می آورد که او پس از تو، بهترین فرد روی زمین است، این دختر مادر اوصیا، از ذراری پاک است.

پس علیّ بن الحسین زین العابدینعليه‌السلام از این بانوی بزرگوار متولّد شد.

در روایتی آمده است:

آن بانوی بزرگوار در هنگام زایمان از دنیا رفت، و این که او در آن محفل، امام حسینعليه‌السلام را برگزید جهتش این بود که آن بانو، حضرت فاطمهعليها‌السلام را در عالم خواب دید و پیش از آن که اسیر لشکریان گردد، مسلمان شد.

او قصّه شگفتی دارد که بدین شرح است: آن بانوی بزرگوار گوید:

پیش از آمدن سپاهیان اسلام در خواب دیدم که حضرت محمّد رسول

۵۳۹

خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با امام حسینعليه‌السلام به خانه ما تشریف فرما شدند، حضرت در مکانی جلوس فرمود و مرا برای امام حسینعليه‌السلام خواستگاری نمود. پدرم پذیرفت و عقد بسته شد.

وقتی از خواب بیدار شدم، محبّت او در دلم جای گرفت و به جز او به چیز دیگری نمی اندیشیدم.

شب دوّم حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام را در خواب دیدم، آن حضرت نزد من آمد و اسلام را بر من عرضه فرمود، من پذیرفته و مسلمان شدم.

آنگاه بانوی بانوان جهانیان حضرت زهراعليها‌السلام فرمود:

إنّ الغلبه تکون للمسلمین وأنّک تصلین عن قریب إلی ابنی الحسین عليه‌السلام سالمه لا یصیبک بسوء أحد .

به زودی مسلمانان بر شما پیروز خواهند شد و تو صحیح و سالم پیش فرزندم حسینعليه‌السلام خواهی رفت و هیچ خطری متوجّه تو نخواهد شد.

آن بانوی بزرگوار گوید: بدین وسیله، من هم اکنون وارد مدینه شدم و تا حال هیچ ناراحتی متوجّه من نشده و دست مرا انسانی لمس نکرده است.(1)

983/11. شیخ بزرگوار، علیّ بن محمّد بن علی الخزّاز قمّی در کتاب گران سنگ «کفایه الأثر » می نویسد: عبیداللَّه بین عبداللَّه بن عتبه گوید:

من در محضر سیّدالشهداء امام حسینعليه‌السلام حضور داشتم که ناگاه علیّ بن الحسینعليه‌السلام وارد شد، امام حسینعليه‌السلام او را پیش خود خواند و محکم در آغوش گرفته و میان دو چشمانش را بوسید. آنگاه فرمود:

بأبی أنت! ما أطیب ریحک وأحسن خلقک ؛

پدرم فدای تو باد! چقدر خوشبو هستی و چه خلق نیکویی داری.

از این سخن، از دلم چیزی خطور کرد، عرض کردم: پدر و مادرم به

___________________

1- الخرائج: 750/2 ح 67، بحار الأنوار: 10/46 ح 21.

۵۴۰