قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد ۲

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام0%

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام نویسنده:
مترجم: محمد حسین رحیمیان
ناشرین: نشر حاذق
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت
صفحات: 928

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت الله سید احمد مستبط
مترجم: محمد حسین رحیمیان
ناشرین: نشر حاذق
گروه: صفحات: 928
مشاهدات: 58106
دانلود: 4751


توضیحات:

جلد 1 جلد 2
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 928 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 58106 / دانلود: 4751
اندازه اندازه اندازه
قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام

قطره ای از دریای فضائل اهل البیت علیهما السلام جلد 2

نویسنده:
ناشرین: نشر حاذق
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

خواسته بودی که برای تو سرمه ای را بیان کنم، بر تو باد که: صبر(1) را با اثمد(2) ، کافور و توتیا مخلوط کن و از آن سرمه ای تهیه کرده و به چشمت بکش که این سرمه تاری چشم را از بین برده و چشم را جلا می دهد و رطوبت آن را نیز از بین می برد.

محمّد بن حسن گوید: من طبق دستور مولایم این سرمه را درست کردم و چشمم بهبود یافت و خدا را سپاس می گویم.(3)

1138/7. باز در همان کتاب آمده است: فضل بن حارث گوید:

من در سامرّاء بودم، هنگامی که جنازه امام هادیعليه‌السلام را برای تشییع بیرون آوردند امام حسن عسکریعليه‌السلام را دیدیم که در سوگ پدر بزرگوارش گریبان چاک کرده و در حرکت بود.

من از جلالت و بزرگی او - که سزاوار چنین بزرگی بود - در شگفت بودم، و نیز از چهره زیبا و گندمگونی که رنگ باخته بود در تعجّب بودم و از رنج ناراحتی که داشت دلم برای حضرتش می سوخت. همان شب به خواب رفتم و آن حضرت را در خواب دیدم، فرمود:

اللون الّذی تعجّبت منه إختیار من اللَّه لخلقه یختبر به کیف یشاء، وأنّها هی لعبره لاُولی الأبصار، لایقع فیه علی المختبر ذمّ، ولسنا کالناس فنتعب ممّا یتعبون، نسأل اللَّه الثبات ونتفکّر فی خلق اللَّه، فإن فیه متّسعاً، واعلم إنّ کلامنا فی النوم مثل کلامنا فی الیقظه .

از رنگ چهره ام که در شگفت شدی آن امتحانی است از خداوند نسبت به بندگان خویش که آن گونه که می خواهد می آزماید. و آن عبرتی است برای صاحبان بینش و بصیرت و برای آزمایش شونده مذمّتی نیست، ما همانند

___________________

1- صَبِر: عصاره درختی تلخ را گویند که مصرف داروئی دارد.

2- اثْمِد: سنگی است که آن را نرم کرده و به عنوان سرمه به چشم می کشند، معادن این سنگ در شرق زمین واقع است.

3- رجال کشّی: 815/2 ضمن رقم 1018، بحار الأنوار: 299/50 ح 73.

۷۶۱

مردم نیستیم که چون آنان دچار رنج شویم، از خداوند متعال ثبات قدم و تفکّر در آفریدهای او را خواستاریم، چرا که در آن وسعتی است، و بدان که سخن ما در خواب مانند سخن ما در بیداری است.(1)

1139/8. در کتاب «اعلام الوری » تألیفشیخ جلیل القدر ،ابوعلی طبرسی ، صاحب «مجمع البیان » و نیز در «الثاقب فی المناقب » و «الصراط المستقیم » آمده است:

ابو هاشم جعفری گوید: من در محضر باصفای مولایم امام حسن عسکریعليه‌السلام بودم، برای ورود، شخصی از مردم یمن از حضرتش اجازه خواستند، (حضرت اجازه دادند) مردی زیبا، بلند قامت و تنومند وارد شد و بر امامعليه‌السلام با اظهار ولایت سلام نمود.

حضرت با پذیرش ولایتش به او پاسخ داد و دستور جلوس فرمود.

او در کنار من نشست، من با خودم گفتم: ای کاش! می دانستم این شخص کیست؟

در این هنگام امام حسن عسکریعليه‌السلام فرمود:

هذا من ولد الأعرابیّه صاحبه الحصاه الّتی طبع آبائی فیها بخواتیمهم فانطبعت، فقد جاء بها معه یرید أن نطبع فیها .

او از فرزندان همان زن عربی است که دارای سنگریزه ای بود که پدران من به آن مهر می زدند، و آن مهر نقش می بست، اینک آن را آورده می خواهد من مهر کنم.

آنگاه امامعليه‌السلام رو به آن مرد یمنی نمود و فرمود: سنگریزه را بده.

او سنگریزه ای را بیرون آورد، یک طرف آن صاف بود، امامعليه‌السلام آن را گرفت و مهرش را بیرون آورده و بر آن زد، در همان حال نام حضرتش در آن نقش بست، گویی همینک می بینم که در آن نوشته بود:

___________________

1- رجال کشّی: 843/2 رقم 1087، بحار الأنوار: 300/50 ح 75. گفتنی است که این حدیث طبق نسخه «بحار الأنوار» ترجمه شده است.

۷۶۲

«الحسن بن علیعليهما‌السلام ».

من رو به مرد یمنی کرده و گفتم: آیا تا به حال امام حسن عسکریعليه‌السلام را دیده بودی؟

گفت: نه، به خدا سوگند! من مدّتی بود که دوست داشتم و عاشق بودم که او را ببینم، تا این که ساعتی پیش جوانی آمد - که او را نیز نمی شناختم - و به من گفت: برخیز و حضور آن حضرت شرفیاب شو. من برخاستم و خدمتش شرفیاب شدم.

آنگاه مرد یمنی برخاست، در حالی که او می گفت: رحمت و برکات خداوند بر شما اهل بیت باد، که فرزندانی که برخی از برخی دیگرند، گواهی می دهم که حق تو همانند حق امیر مؤمنان علی و امامان پس از او صلوات اللَّه علیهم أجمعین واجب و لازم است، و حکمت و امامت به سوی تو منتهی می شود و تو همان ولیّ خدایی هستی که در نشناختن تو، عذر احدی پذیرفته نیست.

من پرسیدم: اسمت چیست؟

گفت: نام من، «مهج بن صلت بن عقبه بن سمعان بن غانم بن اُمّ غانم» است و او همان بانوی یمنی و دارای سنگریزه ای بود که امیر مؤمنان علیعليه‌السلام به آن مهر زده بود.

ابو هاشم جعفری گوید: من اشعاری را در این زمینه سرودم:

بدرب الحصا مولی لنا یختم الحصی

له اللَّه أصفی بالدلیل وأخلصا

وأعطاه آیات الإمامه کلّها

کموسی وفلق البحر والید والعصا

وما قمّص اللَّه النبیّین حجّهً

ومعجزهً إلّا الوصیّین قمّصا

فمن کان مرتاباً بذاک فقصره

من الأمر أن تتلو الدلیل وتفحصا

مولای ما از طریق سنگریزه، که بر آن مهر می زند که خداوند او را برگزیده و این را بهترین دلیل برای او قرار داده است.

۷۶۳

و به او همه نشانه های امامت را همانند موسیعليه‌السلام - که شکافتن دریا و ید بیضا و عصا را داده بود - عطا فرموده است.

خداوند هر حجّت و معجزه ای که بر پیامبران خود عطا نموده بر اوصیا نیز عطا فرموده است.

آری، هر که در این امر تردید نماید در واقع کوتاهی از خود اوست؛ باید در این رابطه دلیل را بنگرد و آن را جست و جو کند.(1)

1140/9. در کتاب «الثاقب فی المناقب » آمده است: ابو هاشم جعفری گوید:

از مولایم امام حسن عسگریعليه‌السلام شنیدم که می فرمود:

إنّ فی الجنّه باباً یقال له: المعروف، ولا یدخله إلّا أهل المعروف .

همانا برای بهشت دری است که آن را «معروف» گویند، از آن در، تنها «اهل معروف»؛ (نیکوکاران) وارد می شوند.

من در دلم خدا را سپاس گفتم و از این که در بر آوردن حوایج مردم متحمّل زحماتی می شوم، مسرور شدم.

در این حال امامعليه‌السلام متوجّه من شد و نگاهی به من کرد و فرمود:

نعم، دُم علی ما أنت علیه، فإنّ أهل المعروف فی دنیاهم هم أهل المعروف فی الآخره، جعلک [اللَّه] منهم یا أباهاشم ورحمک .

آری، به این کار خودت ادامه بده، زیرا که اهل معروف در دنیا همان اهل معروف در آخرت هستند. ای ابو هاشم! خداوند تو را از آنان قرار داده و به تو رحمت نموده است.(2)

1141/10. باز در همان منبع آمده است: ابو هاشم جعفری گوید:

من در حضور امام حسن عسکریعليه‌السلام بودم، محمّد بن صالح ارمنی از

___________________

1- الثاقب فی المناقب: 561 ح 1، إعلام الوری: 138/2، بحار الأنوار: 302/50 ح 78. این حدیث به صورت اختصار در «الصراط المستقیم: 206/2 ح 5» نقل شده است.

2- الثاقب فی المناقب: 564 ح 1، إعلام الوری: 143/2، الخرائج: 689/2 ح 12 المناقب: 432/4 (با اندکی تفاوت)، بحار الأنوار: 258/50 ح 16.

۷۶۴

تفسیر آیه شریفه( وَإذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ... ) (1) ؛ «و (به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم برگرفت...»، پرسید. امامعليه‌السلام فرمود:

آنان با این کار در شناخت پروردگار استوار مانده و این امر محقّق شد؛ ولی آن موقف و حادثه را فراموش کردند و به زودی بیاد خواهند آورد، اگر جز این بود کسی نمی توانست بفهمد که آفریدگار و رازق او کیست.

ابوهاشم جعفری گوید: من در دلم از بزرگی نعمتی که خداوند به ولیّ خود داده و از فزونی علم و دانش او در شگفت شده و در اندیشه فرو رفتم که امامعليه‌السلام رو به من کرد و فرمود:

الأمر أعجب ممّا عجبت منه یا أباهاشم! وأعظم، ما ظنّک بقوم مَن عرفهم عرف اللَّه، ومَن أنکرهم أنکر اللَّه، ولایکون مؤمناً حتّی یکون لولایتهم مصدّقاً، وبمعرفتهم موقناً .

ای ابوهاشم! مطلب شگفت انگیزتر و بزرگتر از آن است که تو تعجّب می کنی، تو چه می پنداری در مورد گروهی که هر کس آنان را شناخت در واقع خدا را شناخته و هر که منکر آنان شد در واقع خدا را انکار کرده است، و هرگز کسی مؤمن نمی شود تا آن که ولایت آنها را تصدیق و به معرفت آنان یقین داشته باشد.(2)

1142/11. باز در همان منبع و همچنین در «کافی » آمده است: اقرع گوید:

در نامه ای خدمت امام حسن عسکریعليه‌السلام نوشتم: آیا امام محتلم می شود؟

وقتی نامه را فرستادم با خود گفتم: (احتلام از شیطان است) و خداوند اولیای خود را از شرّ شیطان حفظ فرموده است.

پاسخ نامه چنین آمد:

___________________

1- سوره اعراف، آیه 172.

2- الثاقب فی المناقب: 567 ح 8، کشف الغمّه: 419/2 (با اندکی تفاوت).

۷۶۵

حال الأئمّه عليهم‌السلام فی المنام حالهم فی الیقظه، لایغیّر النوم منهم شیئاً، وقد أعاذ اللَّه عزّوجلّ أولیاءه من الشیطان، کما حدّثتک نفسک .

حال امامانعليهم‌السلام در خواب و بیداری یکسان است، خواب تغییری در حال آنان نمی دهد، و همان گونه که در دل تو خطور نموده بود خداوند اولیای خود را از شرّ شیطان حفظ فرموده است.(1)

1143/12. مسعودیقدس‌سره در «اثبات الوصیّه » می نویسد: جعفر بن محمّد بن موسی گوید:

من در سامرّاء کنار خیابانی نشسته بودم، امام حسن عسکریعليه‌السلام در حالی که سوار بر مرکبی بود از آنجا عبور فرمود، من علاقه زیادی داشتم که دارای فرزندی باشم، با خود گفتم: آیا می شود من هم دارای فرزندی باشم؟!

در این حال که امامعليه‌السلام از کنار من عبور می کرد با سر مبارکش اشاره فرمود: آری.

با خود گفتم: آیا پسر می شود؟

امامعليه‌السلام با سر مبارکش اشاره نمود: نه.

پس از آن همسرم حامله شد و برای من دختری به دنیا آورد.(2)

1144/13. در «الثاقب فی المناقب » آمده است:

علیّ بن زید، یکی از احفاد امام سجّادعليه‌السلام گوید: من با امام حسن عسکریعليه‌السلام از دار الخلافه تا منزلش همراه شدم، حضرت به منزلش تشریف برد، وقتی خواستم از حضورش مرخص شوم، فرمود:

عجله نکن و قدری صبر کن.

___________________

1- الثاقب فی المناقب: 570 ح 15، الخرائج: 446/1 ح 31، بحار الأنوار: 290/50 ح 64. نظیر این روایت را ثقه الإسلام کلینیرحمه‌الله در الکافی: 509/1 ح 12 و علّامه اربلیرحمه‌الله در کشف الغمّه: 423/2 نقل نموده اند.

2- إثبات الوصیّه: 247، نظیر این روایت را راوندی در الخرائج: 438/1 ح 16 نقل نموده است، بحار الأنوار: 268/50 ح 30.

۷۶۶

آنگاه وارد منزل شد و به من اجازه ورود داد، وارد شدم، حضرت دویست دینار به من داد و فرمود:

صیّرها فی ثمن جاریه، فإنّ جاریتک فلانه قد ماتت .

با این مبلغ کنیزی بخر، چرا که فلان کنیزت از دنیا رفت.

من از حضورش مرخص شده و از منزل خارج شدم در حالی که فرمایش امامعليه‌السلام در ذهنم بود، وقتی به خانه ام رسیدم غلامم گفت: هم اکنون فلان کنیز مرد.

گفتم: چگونه؟

گفت: داشت آب می خورد ناگهان آب راه تنفّس او را گرفت و مُرد.(1)

1145/14. ابوهاشم جعفری گوید: روزی در خدمت امام حسن عسکریعليه‌السلام بودم که فهفکی از حضرتش پرسید: چرا زن بیچاره و ناتوان یک سهم، ولی مرد قوی دو سهم ارث می برد؟

حضرت فرمود:

لأنّ المرأه لیس علیها جهاد ولانفقه ولامعقله إنّما ذلک علی الرجال .

چون زن نه تکلیف جهاد دارد و نه بار هزینه زندگی بر دوش اوست و نه دیه کسی را می پردازد، ولی همه اینها بر عهده مردان است.

ابوهاشم گوید: من با خودم گفتم: شنیده بودم که همین پرسش را ابن ابی العوجاء از امام صادقعليه‌السلام پرسید و آن حضرت همین پاسخ را دادند.

در این فکر بودم که امامعليه‌السلام رو به من کرد و فرمود:

آری، این، پرسش ابن ابی العوجاء بود، و اگر معنای پرسش یکی باشد پاسخ ما نیز یکی است.

جری لآخرنا ما جری لأوّلنا، وأوّلنا وآخرنا فی العلم والأمر

___________________

1- الثاقب فی المناقب: 216 ح 19، الخرائج: 426/1 ح5 (با اندکی تفاوت)، بحار الأنوار: 264/50 ح 23. این روایت در المناقب: 431/3 (به صورت اختصار) نقل گردیده است.

۷۶۷

سواء، ولرسول اللَّه وأمیرالمؤمنین صلوات اللَّه علیهما وآلهما فضلهما .

آنچه برای نخستین ما جاری شده در حق آخر ما هم جاری است، نخستین فرد از ما، با آخرین فرد از نظر دانش و ولایت برابر است، و البتّه رسول خدا و امیر مؤمنان - صلوات اللَّه علیهما وآلهما - فضایل خودشان را دارند.(1)

1146/15. در کتاب «الأنوار البهیّه » آمده است: روایت شده:

امام حسن عسکریعليه‌السلام در دوران کودکی در چاه آب افتاد، این در حالی بود که امام هادیعليه‌السلام مشغول نماز بود، زنها فریاد می زدند.

وقتی امامعليه‌السلام سلام نمازش را داد فرمود: باکی نیست.

در آن حال دیدند که آب تا لب چاه بالا آمده و حضرت حسن عسکریعليه‌السلام روی آب است و با آب بازی می کند.(2)

1147/16. محدّث عالی مقام، محمّد بن یعقوب کلینیرحمه‌الله در کتاب شریف «کافی» می نویسد: حسن بن ظریف گوید:

دو پرسش در ذهنم بود که می خواستم نامه ای به حضور امام حسن عسکریعليه‌السلام بنویسم و آنها را بپرسم، نامه ای آماده کرده و نوشتم:

هنگامی که حضرت قائم ارواحنا فداه قیام کند چگونه داوری می نماید؟ و مبنای قضاوت و داوری او در میان مردم چگونه است؟

وقتی نامه را ارسال کردم متوجّه شدم که می خواستم معالجه تب ربع(3) را نیز بپرسم، ولی فراموش کردم.

پاسخی که آمد چنین بود:

سألت عن القائم عليه‌السلام ، فإذا قام یقضی بین الناس بعلمه کقضاء داود عليه‌السلام لا یسأل البیّنه .

___________________

1- الخرائج: 685/2 ح5، المناقب: 437/3، بحار الأنوار: 255/50 ح 11.

2- الأنوار البهیّه: 311، الخرائج 451/1 ضمن ح36، بحار الأنوار: 274/50 ح 45.

3- تب ربع یا تب نوبه: تبی را گویند که یک روز می گیرد و دو روز نمی گیرد، باز روز چهارم شروع می شود. (مؤلّفرحمه‌الله )

۷۶۸

درباره قضاوت و داوری حضرت قائمعليه‌السلام پرسیده بودی که چگونه است؟ هنگامی که او قیام کند همانند حضرت داوودعليه‌السلام با علم و یقین خود، داوری می کند و از مردم گواه نمی خواهد.

در ضمن می خواستی در مورد تب ربع بپرسی، ولی فراموش کردی، برای معالجه آن، آیه شریفه( یا نارُ کُونی بَرْداً وَسَلاماً عَلی إبْراهیمَ ) (1) ، را در ورقه ای بنویس و در گردن شخص بیمار (تب دار) بیاویز که ان شاء اللَّه به اذن خداوند بهبود می یابد.

حسن بن ظریف گوید: ما طبق فرمایش امامعليه‌السلام این آیه را نوشته و به گردن بیمارمان آویختیم و او بهبود یافت.(2)

1148/17. شهید اوّلقدس‌سره در کتاب «دروس» می نویسد: ابو هاشم جعفری گوید:

روزی امام حسن عسکریعليه‌السلام به من فرمود:

قبری ب «سرّ من رأی» أمان لأهل الجانبین .

قبر من در سامرّاء برای دو گروه - یعنی دوست و دشمن - امان است.(3)

1149/18. حسن بن سلیمان در کتاب «محتضر» می نویسد: نقل شده که دست خطّی از مولایمان امام حسن عسکریعليه‌السلام یافت شده که در آن حضرتش مرقوم فرموده:

أعوذ باللَّه من قوم حذفوا محکمات الکتاب، ونسوا اللَّه ربّ الأرباب، والنبیّ وساقی الکوثر فی مواقف الحساب، ولظی والطامّه الکبری ونعیم دارالثواب، فنحن السنام الأعظم، وفینا النبوّه والولایه والکرم، ونحن منار الهدی والعروه الوثقی، والأنبیاء کانوا یقتبسون من أنوارنا، ویقتفون آثارنا، وسیظهر حجّه اللَّه علی الخلق بالسیف المسلول لإظهار الحقّ .

___________________

1- سوره انبیاء، آیه 69؛ «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش».

2- الکافی: 509/1 ح 13، الخرائج: 431/1 ح 10 (با اندکی تفاوت)، بحار الأنوار: 264/50 ح 24.

3- الأنوار البهیّه: 330، بحار الأنوار: 59/102 ح 1.

۷۶۹

پناه می برم به خدا از گروهی که محکمات کتاب خدا را حذف کرده و خداوند ربّ الأرباب و پیامبر و ساقی کوثر را در مواقف حساب و آتش جهنّم و بلای هنگامه بزرگ (روز قیامت) و پاداش آخرت را فراموش نمودند. ما همان رکن اعظم (الهی) هستیم.

نبوّت، ولایت و کرامت در میان ماست، ما منار و گلدسته هدایت و دستگیره محکم (عروه الوثقی) هستیم، و پیامبران از پرتو نور ما بهره می گرفتند، و از آثار ما پیروی می کردند، به زودی حجّت خدا بر مردم با شمشیری آخته و کشیده شده از نیام، برای آشکار نمودن حق، ظاهر خواهد شد.

این دست خطّ حسن بن علی بن محمّد بن علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی امیرالمؤمنینعليهم‌السلام است.(1)

1150/19. در کتاب «الثاقب فی المناقب » آمده است: ابو هاشم جعفری گوید:

از مولایم امام حسن عسکریعليه‌السلام شنیدم که می فرمود:

من الذنوب الّتی لاتغفر قول الرجل: یا لیتنی لا اُواخذ إلاّ بهذا .

یکی از گناهانی که آمرزیده نخواهد شد، این است که انسان گوید: ای کاش! من جز با این گناه مؤاخذه نمی شدم.

من با خودم گفتم: به راستی که این سخن خیلی دقیق است، سزاوار است که انسان هر چیزی را از خودش و کارش جستجو کند که همه چیزها در خود اوست. در این فکر بودم، دیدم امامعليه‌السلام رو به من کرد و فرمود:

صدقت یا أباهاشم! إلزم ما حدّثتک به نفسک، فإنّ الإشراک فی الناس أخفی من دبیب الذرّ علی الصفا فی اللیله الظلماء، أو من دبیب الذرّ علی المسح الأسود .

ای ابا هاشم! راست گفتی، به آنچه با خود گفتی پای بند باش، چرا که شرک در میان مردم از حرکت مورچه در شب تاریک بر روی سنگ صاف - یا بر لباس سیاه - پنهان تر است.(2)

___________________

1- بحار الأنوار: 264/26 ح 49.

2- الثاقب فی المناقب: 567 ح 9، المناقب: 439/4، بحار الأنوار: 250/50 ح 4.

۷۷۰

پایان بخش سیزدهم:

در پایان این بخش به گوشه ای از پندهای شیوا و رسای امام حسن عسکریعليه‌السلام اشاره می نماییم:

1 - یکی از شیعیان نامه ای به امام حسن عسکریعليه‌السلام نوشته و در ضمن آن، اختلاف شیعیان را بازگو نمود.

امامعليه‌السلام در پاسخ وی نوشت:

إنّما خاطب اللَّه العاقل، والناس فیّ علی طبقات: المستبصر علی سبیل نجاه، متمسّک بالحقّ، متعلّق بفرع الأصل، غیر شاکّ ولا مرتاب، لا یجد عنّی ملجأ. وطبقه لم تأخذ الحقّ من أهله، فهم کراکب البحر یموج عند موجه ویسکن عند سکونه. وطبقه استحوذ علیهم الشیطان، شأنهم الردّ علی أهل الحقّ، ودفع الحقّ بالباطل حسداً من عند أنفسهم .

فدع من ذهب یمیناً وشمالاً، فإنّ الراعی إذا أراد أن یجمع غنمه جمعها بأهون سعی، وإیّاک والإذاعه وطلب الرئاسه، فإنّهما یدعوان إلی الهلکه .(1)

خداوند تنها مردمان عاقل را مورد خطاب قرار داده است، مردم در مورد من، چند دسته هستند:

الف) کسی که بر راه نجات و رستگاری بصیرت و بینش دارد، او چنگ به حق و حقیقت زده و شاخه های آن را گرفته و دستاویز نموده، هیچ گونه شکّ و تردیدی نسبت به من نداشته و پناهگاهی غیر از من نمی جوید.

___________________

1- بحار الأنوار: 371/78 ح4.

۷۷۱

ب) گروهی که حق و حقیقت را از اهلش نگرفته اند، ایشان همانند دریانوردانی هستند که با امواج دریا، نگران و مضطرب می شوند و با آرامش دریا آرام می گیرند.

ج) گروهی که شیطان بر آنان غلبه پیدا کرده، اینان کارشان رد کردن اهل حق است و به خاطر حسادتی که در دل دارند حق را به وسیله باطل دفع می کنند.

بنابراین، کسانی را که به راست و چپ می روند رها کن، چرا که چوپان وقتی بخواهد گوسفندان خود را جمع کند با کمترین تلاش و کوشش آنها را جمع می نماید.

از افشاگری و ریاست طلبی بپرهیز که این دو انسان را به ورطه هلاکت و نابودی می اندازند.

2 - امام حسن عسکریعليه‌السلام فرمود:

من الفواقر الّتی تقصم الظهر: جار إن رأی حسنه أخفاها، وإن رأی سیّئه أفشاها .(1)

از مصیبت هایی که کمر انسان را می شکند: همسایه ای است که اگر خوبی ببیند می پوشاند و اگر بدی ببیند آن را آشکار می نماید.

3 - امام حسن عسکریعليه‌السلام در ضمن سخنانی به شیعیان خود می فرماید:

أوصیکم بتقوی اللَّه، والورع فی دینکم، والإجتهاد للَّه، وصدق الحدیث، وأداء الأمانه إلی من ائتمنکم من برّ أو فاجر، وطول السجود وحسن الجوار، فبهذا جاء محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

صلّوا فی عشائرهم، وأشهدوا جنائزهم، وعودوا مرضاهم، وأدّوا حقوقهم، فإنّ الرجل منکم إذا ورع فی دینه، وصدق فی حدیثه، وأدّی الأمانه، وحسن خلقه مع الناس قیل: هذا شیعیٌّ فیسرّنی ذلک .

اتّقوا اللَّه وکونوا زیناً ولاتکونوا شیناً، جرّوا إلینا کلّ مودّه ،

___________________

1- بحار الأنوار: 372/78 ح 11.

۷۷۲

وادفعوا عنّا کلّ قبیح، فإنّه ما قیل فینا من حسن فنحن أهله، وما قیل فینا من سوء فما نحن کذلک، لنا حقّ فی کتاب اللَّه، وقرابه من رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، وتطهیر من اللَّه، لایدّعیه أحد غیرنا إلّا کذّاب .

أکثرو ذکر اللَّه، وذکر الموت، وتلاوه القرآن، والصلاه علی النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، فإنّ الصلاه علی رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عشر حسنات، احفظوا ما وصّیتکم به، واستودعکم اللَّه وأقرء علیکم السلام .(1)

شما را به تقوای خدا، پرهیزکاری در دینتان، کوشش برای خدا، راستگویی، ادای امانت - هر که شما را امین قرار داده چه خوب چه بد - طول سجده و حسن همجواری سفارش می نمایم؛ چرا که برای همین دستورات حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمده است.

با (مخالفان) در محلّه هایشان نماز بخوانید، در تشییع جنازه آنها شرکت نمایید، از بیمارانشان عیادت کنید و حقوق آنها را ادا نمایید، زیرا اگر یکی از شما در دینش پرهیزکار و در سخنش راستگو باشد و امانت را بپردازد و با آنان با خوش اخلاقی برخورد نماید می گویند: این شیعه است، و همین سبب شادی و سرور من می شود.

تقوای خدا پیشه کنید و برای ما زینت باشید، و موجب ننگ و عار ما نشوید، همه مودّت ها، محبّت ها را به سوی ما بکشانید و هر ناپسندی را از ما دور کنید، زیرا که هر خوبی که در حقّ ما گفته شود، ما اهل آن بوده و شایسته آن هستیم، و هر بدی که به ما نسبت دهند، ما چنین نیستیم، برای ما در کتاب خدا حقّی است و قرابت و خویشاوندی ما با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و تطهیر و پاکی ما از جانب خداوند متعال است که هر کس جز از ما چنین ادّعایی کند، دروغگو است.

خداوند را زیاد یاد کنید و به یاد مرگ نیز باشید، قرآن بخوانید، و بر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صلوات و درود بفرستید، چرا که صلوات بر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ده حسنه دارد. آنچه به شما سفارش کردم، حفظ کنید. شما را به خدا سپرده و به همه شما سلام می رسانم.

___________________

1- بحار الأنوار: 372/78 ح 12.

۷۷۳

4 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

لیست العباده کثره الصیام والصلاه، وإنّما العباده کثره التفکّر فی أمر اللَّه .(1)

عبادت و پرستش خداوند با زیادی نماز و روزه نیست؛ بلکه عبادت همان تفکّر زیاد در امر خداوند است.

5 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

الغضب، مفتاح کلّ شرّ .(2)

خشم و غضب کلید هر بدی است.

6 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

أقلّ الناس راحه الحقود .(3)

کم آسایش ترین مردم؛ کینه ورزان هستند.

7 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

إنّکم فی آجال منقوصه، وأیّام معدوده، والموت یأتی بغته، من یزرع خیراً یحصد غبطه، ومن یزرع شرّاً یحصد ندامه، لکلّ زارع ما زرع، لا یسبق بطی ء بحظّه، ولایدرک حریص ما لم یقدّر له، من اُعطی خیراً فاللَّه أعطاه، ومن وقی شرّاً فاللَّه وقاه .(4)

زندگی شما مدّتی محدود و روزهای معیّن است، و مرگ ناگهانی می رسد. هر کسی که خیری بکارد محصول آن غبطه دیگران است و هر کسی که شرّ و بدی بکارد محصول آن ندامت و پشیمانی است.

(آری،) هر زارعی، کشت خود را درو می کند، کسی که برای روزی کُند

___________________

1- بحار الأنوار: 373/78 ح 13.

2- بحار الأنوار: 373/78 ح 15.

3- بحار الأنوار: 373/78 ح 17.

4- بحار الأنوار: 373/78 ح 19.

۷۷۴

حرکت می کند، کسی برای گرفتن بهره او، از او سبقت نمی گیرد و آن که برای بدست آوردن آن، حرص می ورزد آنچه بر او مقدّر نشده بدست نمی آورد.

هر که به او خیری عطا شود در واقع خداوند عطا فرموده، و هر که از شرّ و بدی نگاه داشته شود، در واقع خداوند او را حفظ کرده است.

8 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

ما ترک الحقّ عزیز إلّا ذلّ، ولا أخذ به ذلیل إلّا عزّ .(1)

هیچ عزیزی حق را ترک ننمود جز آن که ذلیل و خوار گشت و هیچ ذلیلی به حق چنگ نزد جز آن که عزیز شد.

9 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

خصلتان لیس فوقهما شی ء: الإیمان باللَّه، ونفع الإخوان .(2)

دو خصلت است که بالاتر از آن دو، چیزی نیست: ایمان به خدا و نفع رساندن برای برادران.

10 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

التواضع نعمه لاتحسد علیها .(3)

تواضع و فروتنی نعمتی است که هرگز مورد حسادت واقع نمی شود.

11 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

من وعظ أخاه سرّاً فقد زانه، ومن وعظه علانیه فقد شانه .(4)

هر که در پنهانی برادر خویش را پند دهد او را آراسته و هر که در آشکار او را موعظه نماید در واقع، او را زشت نموده است.

___________________

1- بحار الأنوار: 374/78 ح 24.

2- بحار الأنوار: 374/78 ح 26.

3- بحار الأنوار: 374/78 ح 31.

4- بحار الأنوار: 374/78 ح 33.

۷۷۵

12 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

ما من بلیّه إلّا وللَّه فیها نعمه تحبط بها .(1)

هیچ بلایی نیست جز آن که خداوند متعال در کنار آن نعمتی قرار داده که آن را از بین می برد.

13 - امام حسن عسکریعليه‌السلام می فرماید:

ما أقبح بالمؤمن أن تکون له رغبه تذلّه .(2)

چقدر زشت است که مؤمن میل و علاقه به چیزی داشته باشد که او را ذلیل و خوار سازد.

___________________

1- بحار الأنوار: 374/78 ح 34.

2- بحار الأنوار: 374/78 ح 35.

۷۷۶

بخش چهاردهم: مناقب حضرت حجّه بن الحسن المهدیعليهم‌السلام

قطره ای از دریای فضایل و مناقب پیشوای دوازدهم، بقیه اللَّه در جهان،حجّت خدا بر بندگان، زداینده احزان، خلیفه خدای رحمان، صاحب عصر و زمان مهدی آل محمّدعليهم‌السلام حضرت حجّت بن الحسن، امام زمان صلوات اللَّه علیه

۷۷۷
۷۷۸

1151/1. شیخ جلیل القدر،علیّ بن الحسین بن بابویه ، صدوقرحمه‌الله در «کمال الدین» می نویسد: حکیمه، عمّه امام حسن عسکریعليه‌السلام در حدیث مفصّلی که مشتمل بر ولادت حضرت حجّت ارواحنا فداه است، می گوید:

(پس از آن که امام حسن عسکریعليه‌السلام مژده تولّد فرزندش امام زمانعليه‌السلام رابه من داد و فرمود: «امشب را نزد ما بمان» و من نیز امتثال امر نموده و در خدمت نرجس خاتونعليها‌السلام بودم)، من آن شب پیوسته تا طلوع فجر مراقب آن بانوی بزرگوار بودم، او کنار من آرام خوابیده بود و از پهلویی به پهلویی نمی گشت، نزدیکی های طلوع فجر بود که ناگاه با ترس و لرز ازخواب پرید، من به سوی او رفته و او را به سینه چسبانیدم و بر او نام خدا را خواندم.

امام حسن عسکریعليه‌السلام با صدای بلند فرمود:

(عمّه!) سوره( إنَّا أنْزَلْناهُ فی لَیْلَهِ الْقَدْرِ ) (1) را بر او بخوان.

شروع به خواندن سوره کردم، پرسیدم: حالت چطور است؟

گفت: آنچه مولایم به تو خبر داده بود ظاهر گشت.

من همچنان که آقا فرموده بود، سوره را بر او می خواندم، متوجّه شدم

___________________

1- سوره قدر، آیه 1؛ «ما آن را در شب قدر فرو فرستادیم».

۷۷۹

که ان جنین نیز از شکم مادرش به همراه من می خواند و بر من سلام کرد. وقتی صدای او را شنیدم، ترسیدم و شگفت زده شدم.

امام حسن عسکریعليه‌السلام صدا زد:

لاتعجبی من أمر اللَّه عزّوجلّ، إنّ اللَّه تبارک وتعالی ینطقنا بالحکمه صغاراً،ویجعلنا حجّه فی أرضه کباراً .

(عمّه!) از کار خدا در شگفت مباش! به راستی که خداوند متعال ما را از دوران کودکی باحکمت گویا ساخته و در دوران بزرگی حجّت خود در روی زمین قرار می دهد.

هنوز کلام امامعليه‌السلام به پایان نرسیده بود که نرجسعليها‌السلام از دیده ام ناپدید شد ودیگر او را ندیدم، گویی میان من و او پرده ای زده شد. به همین جهت، فریاد زنان به سوی امام حسن عسکریعليه‌السلام دویدم.

امامعليه‌السلام فرمود:

عمّه! برگرد که به زودی او را در جای خودش خواهی دید.

من به همان اتاق آمدم، دیری نگذشت که پرده کنار رفت و نرجسعليها‌السلام را دیدم، نوری از وی می درخشید که چشمانم را خیره کرد، در این هنگام کودکی دیدم که سر به سجده گذاشته، وقتی سر از سجده برداشت، روی دو زانو نشست و انگشتان سبّابه خود را به سوی آسمان گرفت و گفت:

أشهد أن لا إله إلّا اللَّه وحده لا شریک له، وأنّ جدّی [محمّداً] رسول اللَّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، وأنّ أبی أمیرالمؤمنین عليه‌السلام .

گواهی می دهم که معبودی جز خدا نیست، یکتاست و شریکی ندارد و به راستی که جدّم حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیامبر خداست وپدرم امیرمؤمنان است.

تا آنجا که همه امامان و پیشوایان معصومعليهم‌السلام را نام برد، وقتی به اسم مبارک خود رسید، فرمود:

اللهمّ انجز لی وعدی، وأتمم لی أمری، وثبّت وطأتی، واملأ

۷۸۰