اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی0%

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: احسان زاهری
گروه: مشاهدات: 9914
دانلود: 2202

توضیحات:

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9914 / دانلود: 2202
اندازه اندازه اندازه
اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

داستان

[زاذان] گوید: من با قنبر به سوی امیرالمؤمنین رفتیم، قنبر گفت: یا امیرالمؤمنین برخیز كه برایت گنجی مهم پنهان كرده‌ام؟فرمود: گنج چیست؟ قنبر گفت: برخیز و با من بیا تا نشانت دهم.امام برخاست و با او به خانه درآمد.قنبر كیسه بزرگی از كتان كه از كیسه‌های كوچك طلا و نقره پر بود، آورد و گفت:ای علیعليه‌السلام ! می‌دانم؛ كه شما چیزی را برنمی داری، مگر آن كه همه را تقسیم می‌كنی، این را فقط برای شما ذخیره كردم.امام فرمود: هر آینه دوست داشتم، كه در این خانه آتشی شعله می‌كشید و همه را می‌سوزانید، پس شمشیر از غلاف كشید و بر كیسه‌ها زد، طلا و نقره‌ها از میان كیسه‌ها به بیرون ریخته شدند.سپس فرمود: اینها را میان مردم تقسیم كنید و آنان هم چنین كردند، بعد فرمود: شاهد باشید! كه چیزی برای خود نگرفتم و در تقسیم بین مسلمانان كوتاهی نكردم و آن‌گاه فرمود: ای طلاها و نقره‌ها غیر علیعليه‌السلام را بفریبید[112] .دنیا همه هیچ و مال دنیا همه هیچ ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ

پیام‌ها

1. تشبیه دنیا به سایه، پندآموزی و نكات لطیفی در بردارد. سایه اصالت و ارزش وجودی ندارد و در حال نوسان است. سایه به بركت اصل پدیده وجود پیدا می‌نماید. پس دنیا اصالت نداشته و فانی می‌گردد.2. تمام آثار طبیعت و سرمایه‌های مادی كه بعضی انسانها برای به دست آوردن آن، صدها خیانت و جنایت، ظلم و قتل و غارت در طول تاریخ مرتكب شدند و می‌شوند، در اندیشه حسینی هیچ ارزش و قیمتی ندارد. زیرا چنین انسانی همه را می‌گذارد و به سوی خانه ابدی رهسپار می‌گردد.( كُلُّ مَن عَلَیها فانٍ وَ یبْقی وَجْهُ رَبِّكَ ذُوالجِلالِ وَ الاِكرامِ ) [113] همه نابود می‌گردند و آن چه پاینده و باقی است، وجود پروردگار توست، كه صاحب بزرگی و كرامت است.3. در اندیشه حضرت، دنیا به پس مانده غذا تشبیه شده، تا تمام بی‌ارزشی و عدم رغبت و نفرت نسبت به مصرف آن را بیان كند. كسی اشتیاق به مصرف و خوردن پس مانده غذا ندارد، لذا اگر شناخت به دنیای فانی در وجود انسان تحقق یابد از دنیا به عنوان وسیله آبادی آخرت بهره خواهد گرفت.( اَلدُّنْیا مَزْرَعَةُ الاخِرَةِ ) [114] دنیا محل كاشتن (و آباد نمودن) آخرت است». در این عالم انسان باید خوبی‌ها را كشت نماید، تا در آخرت برداشت كند، در دنیا عمل و درس و فعالیت، سپس در آخرت عزت و افتخار، مدال و عنوان و درجات بهشتی را دریافت نماید.( ما عِنْدَكُم ینَفَذ وَ ما عِنْدَاللَّهِ باقٍ ) [115] آن چه نزد شماست نابود می‌شود. و آنچه نزد خداوند و مرتبط به او است باقی می‌ماند».4. ارزش وجودی انسان با هیچ یك از سرمایه‌های دنیوی برابری نمی‌كند. فقط بهشت برین ارزش پاسخگویی كمالات و پاداش انسان الهی را دارد و غیر از آن موجب خسارت و زیان و سقوط بشر خواهد بود. لذا انسان در روز رستاخیز حسرت و تأسف خواهد خورد. چرا چنین كردم.5. انسان زمانی كه بنده غیر خدا و دنیا شد و( اناللَّه و انا الیه راجعون ) و( ایاك نعبد و ایاك نستعین ) را فراموش نمود. باید بداند، كه شرك و كفر، مراتبی از دل و جان، عقل و اندیشه او را فرا گرفته است. و از مقام بندگی خدا سقوط نموده است.6. دینداری انسان زمانی اصالت دارد، كه در تمام شرائط پایداری خود را در سنگر ایمان حفظ كند. و در مقابل بلاهای زمینی و آسمانی صبر و جهاد را پیشه نماید و در مقابل مشكلات از كوه محكمتر بایستد و سنگر اسلامی و اعتقادی خود را پاسداری نماید. 7. دینداری انسان نباید وسیله آبادی دنیا و تأمین زندگی او گردد. این مقدمه سقوط و سوء استفاده می‌باشد.8. بی خردی و كج اندیشی انسان در گرو وابستگی به لذت‌های زود گذر دنیا است، كه ثبات نداشته و در حال نابودی است.9. انسان نباید به دنیا به عنوان هدف نهایی بیاندیشد.10. زبان حال انسان باید طلب دنیا و آخرت باشد، در صورتی كه دنیای او، آخرتش را تخریب ننماید. مثال: ثروتمند باید خمس اموال را بدهد تا ثروت آخرت و دین او را ضایع نكند و اگر امر بین دنیا و آخرت پیش آمد، آخرت را مقدم بدارد، مثال: مغازه دار موقع فرا رسیدن وقت نماز، دو خطاب متوجه اوست، دنیا و زر به او می‌گویند، الآن وقت فروش و جذب مشتری است و خداوند هم به او امر می‌نماید، كه وقت نماز است( اَقَمِ الصَّلوة، قَد قامَتِ الصَّلوة ) نماز را بر پا دار، نماز اقامه شد.باید امر الهی را بر همه جلوه‌های دنیا و اموال آن مقدم داشت، پس اگر امر بین حكم خدا و مردم دائر شد، دستور خداوند مقدم است.11. انسان باید همیشه به رضایت الهی بیاندیشد، رضوانُ اللَّه اَكبَر رضایت الهی از بزرگترین نعمت‌های دنیایی و آخرتی است. 12. اگر جمع بین رضایت مردم و خداوند شود، نُورٌ عَلی نُورٍ است.13. انسان با نا فرمانی الهی به اهداف عالی خویش نایل نمی‌گردد.14. انسان با انجام گناه و تخلف از آن چه ترس و وحشت دارد نصیبش می‌گردد.

امام حسینعليه‌السلام و عبادت الهی

اشاره

تاریخ زندگی بشر از روزهای اول تاكنون، نشانگر فطرت پرستشی اوست. یعنی در وجود انسان غریزه بندگی و عبادت وجود داشته و دارد، ولی این فطرت سالم نیاز به راهنما و هدایت دارد. گاهی به وسیله كج اندیشان و شیاطین، انسان‌ها به سوی عبادت بت‌ها كشیده شده و گاهی به عبادت فرشته‌ها و ملائكه و اجسام دیگر حتی ستارگان آسمانی منجر شده است. اما خداوند، راه هدایت این غریزه را به وسیله وحی و نبوت بیان نموده است. لذا در روایات و آیات بحث بندگی و عبادت خداوند بلند مرتبه به شكل وسیعی مطرح گردیده است. ما این اندیشه را از بیان امام حسینعليه‌السلام آغاز می‌كنیم، كه فرمود: اِنَّ قَوماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغبَةً فَتِلكَ عِبادَةُ التُّجارِ وَ اِنَّ قَوماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبةً فَتِلكَ عِبادَةُ العَبیدِ و اِنَّ قوماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكراً فِتِلكٌ عِبادَةُ الاَحرارِ وَ هِی اَفضَلُ العِبادَةِ؛[116] درستی كه گروهی خدا را از روی شوق عبادت می‌نمایند، این پرستش تاجران است، به طور قطع گروهی خدا را از روی ترس عبادت می‌نمایند و این عبادت بردگان می‌باشد. و گروهی خدا را از روی تشكر و قدردانی نعمتها عبادت می‌كنند و این عبادت آزادگان و با فضیلت‌ترین عبادات می‌باشد.خوشا به سعادت انسان‌هایی كه بتوانند، معبود و معشوق و محبوب خویش را با شایسته‌ترین طریق و عالی‌ترین شناخت و شعور عبادت نمایند، تا شیرینی عشق بازی در محضر محبوب را چشیده و دیوانه و مست او گردند.خداوند در قرآن كریم می‌فرماید:( مَا خَلَقتُ الجِنِّ وَ الاِنسَ اِلاَّ لِیعبُدُونَ ) [117] جن و انس را نیافریدیم، مگر برای عبادت و شناخت. عبادتی كه به انسان معرفت و شعور نسبت به معبود خویش ارزانی ننماید، عبادت حقیقی و واقعی نخواهد بود.

داستان

سبب ملقب شدن امام سجادعليه‌السلام به زین العابدین آن است، كه شبی در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، شیطان به صورت مار عظیمی ظاهر شد، تا حضرت را از عبادت خود باز دارد.امامعليه‌السلام به او توجهی نكرد، پس آمد و انگشت ابهام پای حضرت را در دهان گرفت و گزید، به صورتی كه حضرت را متألّم نمود، ولی امام متوجه او نگردید. چون از نماز فارغ شد، دانست كه او شیطان است. او را لعنت نمود و فرمود: دور شو، ای ملعون! و متوجه عبادت خود شد. امامعليه‌السلام شنید، هاتفی از ملائكه سه مرتبه فرمود: «اَنْتَ یا زَینُ العابِدینَ، اَنتَ یا زَینُ العابِدینَ، اَنتَ یا زَینُ العابِدینَ؛ توئی زینت عبادت كنندگان[118]

پیام‌ها

1. عبادت باید وسیله شناخت و معرفت حق باشد.2. بندگی هر فرد و گروهی باید مرحله‌ایی از كمالات انسانی را دنبال كند. و گرنه عبادت ثمره حقیقی را به انسان نخواهد رساند.3. در عبادت هر چه هدف عالی‌تر و شناخت و اندیشه بیشتر گردد، پرستش متعالی‌تر خواهد گشت. 4. بهترین عبادت‌ها، پرستشی است؛ كه بدون حساب‌گری پاداش و مزد، بلكه به عنوان سپاسگزاری از معشوق و محبوب انجام شود. تا انسان خداوند را از روی لیاقت و شناخت پرستش نموده و به محضر قرب الهی رسیده و لذت عبادت را بچشد.

امام حسینعليه‌السلام و خدمت به مردم

اشاره

راستی همه انسان‌ها خدمت دیگران را به خویشتن تحسین می‌نمایند، به ویژه زمانی كه نیاز و حاجتی مطرح باشد و اگر كسی به آن بی‌اعتنایی نماید، او را سرزنش نموده و انتظار خدمت از او دارند. لذا در روایت نورانی حضرت امام حسینعليه‌السلام مطلب این‌گونه تشریح گردیده است: «وَ اعْلَمُوا اَنَّ حَوائِجَ النَّاسِ اِلیكُم مِن نِعَمِ اللَّهِ عَلَیكُم فَلا تَمِلُّوا النِّعمَ، فَتَحَوَّلَ نَقِماً[119] ؛ ای مردم بدانید! به درستی كه نیازهای مردم به سوی شما از نعمت‌های خداوند است، پس نعمت‌های او شما را خسته نكند، سپس تبدیل به عذاب و گرفتاری می‌گردد». راستی اندیشه حسینی در قبال در خواست‌های مردم در بالاترین اوج بیان و ارزش قرار گرفته است. باید دوست داران و محبان امام حسینعليه‌السلام كمیته رسیدگی به نیازهای مردمی را تشكیل دهند، تا از نعمت‌های الهی قدردانی نموده و تأمین حوائج مردم را از بزرگترین خدمت‌ها دانسته و سیره آن امام همام را پیگیری نمایند.حضرت امام حسینعليه‌السلام فرمود: فَمَنْ تَعَجَّلَ لأَخیهِ خَیراً وَجَدَهُ اِذا قَدِمَ عَلَیهِ غَداً وَ مَنْ اَرادَ اللَّهَ تَبْارَكَ وَ تَعالی بِالصَّنَیعَةِ اِلی اَخیهِ، كافَأَهُ بِها فی وَقْتِ حاجَتِهِ وَ صَرَفَ عَنْهُ مِنَ بَلاءِ الدُّنْیا ما هُوَ اَكْثَرُ مِنْهُ وَ مَن نَفَسَ كُرْبَةَ مُؤْمِنٍ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْهُ كَرْبَ الدُّنْیا وَ الاخِرَةِ وَ مَنْ اَحْسَنَ، اَحْسَنَ اللَّهُ اِلَیهِ وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُحسِنینَ؛[120] پس كسی كه برای برادرش (برادر دینی و نسبی) در كار خیری عجله كند، كوشش نماید، تا خواسته او برآورده شود) فردا (روز قیامت، یا در دنیا و یا در هر دو مكان) آن خوبی‌ها را می‌یابد. زمانی كه برای برادرش پیش فرستاد و كسی كه به وسیله خدمت به برادرش خداوند تبارك و تعالی را اراده نماید. خداوند در وقت نیاز او را كفایت می‌كند و بلاهای دنیا را كه بیشتر از خوبی‌های آن است، از او برمی‌گرداند. و كسی كه مشكلات انسان با ایمانی را بكاهد، خداوند سختی‌های دنیا و آخرت او را گشایش می‌دهد. (مشكلاتش را حل می‌كند) و كسی كه به مؤمنی خوبی كند، خداوند به او خوبی می‌نماید و او نیكوكاران را دوست می‌دارد».

پیام‌ها

1. گشایش مشكلات مردم موجب نزول رحمت الهی برای انسان و دفع و رفع بلاها می‌گردد.2. رد كردن نعمت، ناسپاسی و موجب مجازات انسان می‌گردد.3. انسان باید از رجوع مردم خسته نشود. بلكه باید شاداب گردد، تا لیاقت محل نزول نعمت‌های خدادادی را به دست آورد.4. كسی كه به مؤمنی خوبی كند، خداوند پاداش دهنده اوست.5. كسانی كه رجوع حوائج مردم را به خود یك ارزش انسانی و دینی، ارزیابی نمی‌كنند، دلیل بر عدم شناخت و معرفت آن‌ها به بیانات مقام معصوم در مورد نعمت‌ها و نقمت‌ها می‌باشد.6. برای راه اندازی كار مردم باید عجله نمود.7. باید خدمات به مردم برای خدا باشد، تا دارای ارزش و ثواب گردد.8. خداوند انسان خدمتگزار مردم را در همه جا كفایت می‌كند و امورش را حل و آسان می‌نماید.9. نیكو كاری مورد محبت الهی است و چه مقامی از این بالاتر كه خداوند می‌فرماید.( وَ اللَّهُ یحِبُّ الُمحْسِنین ) [121] خداوند نیكوكاران را دوست می‌دارد». 10. دنیا و آخرت انسان، با خدمت به مردم، آباد می‌گردد.11. كسی كه به مردم خدمت كند، خداوند، از او دفاع نموده و یار و یاور اوست.( اَللَّهُ وَلُّی الذّین امَنُوا ) خداوند یار و یاور انسانِ با ایمان است».( اِنَّ اللَّهَ یدَافَعُ عَن الذّین اَمَنُوا ) [122] به درستی كه خداوند از مؤمنین دفاع می‌نماید.12. مسؤلین كشوری و لشكری، بازاری و اداری، فقیر و غنی زمانی حسینی هستند. كه امور مردم را بدون رشوه و انتظارات بی جا راه گشایی نمایند و ریاست‌ها و شغل‌ها، ثروت‌ها و هنرها و... را، وسیله خدمت به مردم قرار بدهند.

داستان

شعبی گوید: من همانند دیگر جوانان به میدان بزرگ كوفه وارد شدم، امام علیعليه‌السلام را بر بالای دو طرفش طلا و نقره دیدم، كه در دستش تازیانه‌ای كوچك بود و مردم را كه تجمع كرده بودند، به وسیله آن به عقب می‌راند.پس به سوی آن اموال برگشت و بین مردم تقسیم می‌كرد، به طوری كه برای خودش هیچ چیز باقی نماند و دست خالی به منزلش بازگشت.شعبی: به منزل بازگشتم و به پدرم گفتم: امروز چیزی دیدم، نمی‌دانم بهترین مردم بوده یا نه.پدرم گفت: پسرم چه كسی را دیدی؟ آنچه را دیده بودم نقل كردم پدرم از شنیدن این جریان به گریه افتاد و گفت: ای پسرم تو بهترین كس از مردم را دیده‌ای.[111]

امام حسینعليه‌السلام و قبر

اشاره

مرگ وسیله رفتن به عالم برزخ می‌باشد و خانه برزخی انسان همان قبر است. زیارت قبور مسلمین و مؤمنین در اندیشه مردان الهی از جایگاه ویژه سازندگی و عبرت آموزی برخوردار است، حقیقت مرگ و خارج شدن از دنیا و رفتن به عالم برزخ بر هیچ كس پوشیده نیست.لذا امام حسینعليه‌السلام زمانی كه قبرها را دید، فرمود: مَا اَحسَنُ ظَواهِرُهَا وَ اَنَّمَا الدَّوَاهِی فِی بُطُونِهَا فَاللَّهُ فَاللَّهُ عِبادُ اللَّهِ لاَ تَشْتَغِلُوا بِالدُّنیا فَاِنَّ القَبرَ بَیتُ العَمَلِ فَاعْمَلُوا وَ لا تَغْفِلُوا؛[123] چقدر ظاهر قبرها زیباست و همانا سختی‌ها و مشكلات در درون قبرها نهفته است. به خدا قسم، به خدا قسم، بندگان خدا! به دنیا مشغول نشوید. [و از آخرت و واقعیت و ایمان به خدا غافل نباشید] پس به درستی كه قبر خانه عمل [و رفتار و كردار و گفتار انسان] می‌باشد. پس كار كنید و غافل نشوید».سپس امام حسینعليه‌السلام دو بیت زیر را انشاء فرمود:یا مَنْ بِدُنْیاهُ اشْتَغَلَ قَدْ غَرَّهُ طُولُ الْأَمَلِاَلْمَوْتُ یأْتی بَغْتَةً وَ القَبْرُ صُنْدُوقُ العَمَلِ[124] .ای كسی كه دنیا او را مشغول كرده است، آرزوهای طولانی قطعاً او را فریب داده است. مرگ ناگهانی می‌آید، در حالی كه قبر مكان و مخزن عمل است.

داستان

امام صادقعليه‌السلام فرمود: شخص نیكوكاری از دنیا رفت و او را به خاك سپردند، در عالم قبر [مأموران الهی] او را نشاندند، یكی از مأموران به او گفت: ما می‌خواهیم صد تازیانه از عذاب الهی را بر تو بزنیم.مرد نیكوكار گفت: طاقت ندارم.مأمور گفت: نود و نه تازیانه می‌زنیم.او جواب داد: طاقت ندارم.مأموران الهی [به خاطر اینكه آن شخص، مرد نیكوكاری بود] عدد را عدد كم كردند.او مكرّر در جواب می‌گفت: طاقت ندارم. مأموران گفتند: یك تازیانه به تو می‌زنیم و دیگر هیچ راهی وجود ندارد. حتماً باید این تازیانه را بخوری.او پرسید: به خاطر چه گناهی این تازیانه را می‌زنید؟مأموران در پاسخ گفتند: لِاَنَّكَ صَلَّیتَ یوْماً بِغَیرِ وُضُوءٍ وَ مَرَرتَ عَلی ضَعیفٍ فَلَم تَنصُرهُ؛[125] زیرا تو یك روز بدون وضو نماز خواندی و از كنار مظلوم ضعیفی گذشتی، ولی او را یاری نكردی. همان یك تازیانه را زدند، قبر او پر از آتش شد.

پیام‌ها

1. زیارت اهل قبور باید با اندیشه و عبرت آموزی، سازندگی و رشد، ایمان و تقوا و آمادگی برای رفتن از دنیا همراه باشد.2. غفلت‌های اعتقادی و ایمانی بزرگترین خسارت‌های روحی و جسمی، مادی و معنوی، دنیایی و آخرتی را برای انسان به بار می‌آورد.3. چه بسا دنیا و آثار شهوانی، ریاستی و مالی و... انسان را از عمل صالح و مسیر الی اللَّه ساقط می‌نماید.4. انسان باید بداند، كه می‌میرد و این كلام، موعظه سازنده او باشد( كَفَی بِالمُوتِ واعِظاً ) [126] مرگ به عنوان بهترین نصیحت كننده كافی است.5. مشكلات برزخ و دوزخ را باید با ایمان و جهاد اكبر، انجام واجبات و ترك كارهای حرام كاهش داد. 6. دنبال كردن آرزوهای نامشروعِ دنیا، موجب حجاب دل و اندیشه، عامل خلع روح انسان از ایمان و عقل، وجدان و قلب سلیم می‌گردد.7. مرگ و حوادث برزخ، قبر و شهادت اعضای بدن، حساب و میزان را یاد نمودن، تأثیرات تربیتی، اعتقادی و دینی سازنده‌ای در بردارند.

امام حسینعليه‌السلام حیات و مرگ با عزت

اشاره

امام حسینعليه‌السلام در جملات نورانی خود، حیات واقعی را در گرو عمل به حق و رها شدن انسان‌ها از بردگی و بندگی دنیا، آثار و تعلقات آن و حركت بسوی عبادت و تسلیم شدن، در محضر خداوند سبحان می‌داند، لذا می‌فرماید:( اَلا تَرَونَ اَنَّ الْحَقَّ لا یعْمَلُ بِه ) [127] آیا توجه نمی‌كنید، كه به حق عمل نمی‌شود.شعار بزرگ امام حسینعليه‌السلام «هیهات مِنَّا الذَّلَةَ» بیان‌گر این واقعیت است؛ هر زمانی زندگی انسان‌ها در زیر چتر حاكمان ظالم و زورگو قرار گرفت، آن‌ها را از اعتقاد و ایمان و عمل صالح دور نموده و مردم را بی‌چون و چرا تحت بردگی خود در می‌آورند، دیگر زنده ماندن و زندگی همه‌اش ننگ و ذلت می‌گردد. در این جا مرگ بر حیات مقدم گردیده و در نظام ارزشی دین و شریعت الهی شهادت در جایگاه والایی قرار می‌گیرد، تا انسان را به محضر الهی رسانده و راه عشق بازی را روشن نماید.پس امام حسینعليه‌السلام فرمود: «اِنّی لا اَرَی المَوتَ اِلاَّ سَّعادَةَ وَ الحیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ اِلاَّ بَرَماً؛[128] به درستی كه من مرگ را جز سعادت، چیز دیگری نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ناكامی و تلخی نمی‌دانم». حضرت زندگی با مؤمنین و متقین را شیرین می‌دانند، حیات واقعی را در گرو اعتقادات دینی و یا حكومت عدل الهی بیان می‌نمایند.لذا خداوند در قرآن شریف می‌فرماید:( یا اَیهاَ الَّذینَ امَنُوا اَستَجیبُوا لِلَّهِ و لِلرَّسول اِذا دَعاكُم لِما یحْییكُم ) [129] ای مؤمنین، زمانی كه خدا و رسولش شما را دعوت نمودند، اجابت و عمل نمایید، برای این كه شما را زنده می‌نماید». در این فرمان؛ حیات و زندگی واقعی در گرو اطاعت از خدا و رسولش بیان شده، كه همان كه قرار گرفتن در طریق وحی و نبوت و امامت مقامات معصوم‌عليهم‌السلام می‌باشد.امام علیعليه‌السلام فرمود: «اَلتُوحیدُ حَیاةُ النّفس[130] ؛ توحید و یگانگی خداوند، زنده بودن جان انسان را بیانگر است». لذا مشرك و كافر مرده است، اگر چه ظاهراً از جهت مادی زنده است. حضرت فرمود: «لا حَیاةُ اِلاَّ بِالدِّین[131] ؛ زندگی و زنده بودن در گرو دین داری می‌باشد». دیانت انسان گویای حیات واقعی اوست.

زندگی هر بشر بسته به ایمان است بس

ماوراء این جهان جمله ز قرآن است

و بس مرگ در نزد همه انسانها و در همه مكتب‌های الهی و غیر الهی حقیقتی انكار ناپذیر است. لذا به گزیده‌ائی از اندیشه اهل بیتعليهم‌السلام در این مورد اشاره می‌گردد.امام حسینعليه‌السلام فرمود: «خُطَّ المَوْتُ علی وُلدِ آدَم مَخَطَّ القَلادَةِ عَلی جیدِ الفَتاةِ؛[132] مرگ بر فرزندان آدم كشیده شده، مثل گردبند بر گردن جوان‌ها».«اَلمَوتُ اَوْلی مِن رُكوبِ العارِ وَ العارُ اَوْلی مِن دُخُولِ النّار؛[133] .مرگ بهتر از سوار شدن به مركب ذلت و خاری است، و ننگ بهتر از وارد شدن به جهنم است».امام فرمود: «اِنْ لَمْ یستَقِم دِینُ مُحَمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اِلاّ بِقْتلی، فَیاسُیوفُ خُذِینی؛ اگر دین محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم استوار نمی‌گردد، مگر با شهادت من، پس ای شمشیرها مرا در بر گیرید». حضرت امام حسینعليه‌السلام فرمود: «لَیسَ شَأنی، شَأنُ مَنْ یخافُ المَوتَ؛ جایگاه من، منزلت ترسیدن از مرگ نیست»،هم چنین فرمود: «ما اَهْوَنَ المَوتُ، عَلی سَبیلِ نَیلِ العِزِّ وَ اِحْیآءِ الْحَقِّ؛ مرگ در راه رسیدن به عزت و حق، زنده شدن و حیات واقعی چه آسان است».سپس فرمود: «لَیسَ المَوتُ فِی سَبِیلِ العِزَّ، اِلاَّ حَیاةً خالِدَةً وَ لَیسَتِ الحیاةُ معَ الذُّلِّ الاَّ المَوتُ الذِّی لاَ حَیاةَ مَعه؛ مرگ در راه عزت، چیزی جزء زندگی ابدی نیست.و زندگی با ذلت و خواری نیست، مگر مرگی كه حیات [واقعی] با آن نیست».در ادامه فرمود: «اَفَبِالمَوْتِ تُخَوِّفُنی. هَیهات. طاشَ سَهْمُكَ وَ خابَ ظَنُّكَ، لَسْتُ اَخافُ الْمَوتَ؛ آیا با مرگ مرا می‌ترسانی. افسوس، تیر تو خطاء رفته است. گمان [و برداشت] تو اشتباه است، من از مرگ نمی‌ترسم».امام فرمود: «اِنَّ نَفْسِی لاَكْبَرُ، وَ هِمَّتِی لاَعْلی، مِنْ اَنْ اَحْمِلَ الضَّیمَ، خَوْفاً مِنَ المَوتِ، وَ هَلْ تَقْدِرُونَ عَلی اَكْثَرِ مِنْ قَتْلی؛ به درستی كه روح من [و جانم] بزرگتر و همتم بالاتر از این است، كه پستی را از ترس مرگ حمل كنم و آیا شما بیشتر از كشتن من قدرت دارید»؟ سپس امام از مرگ استقبال می‌نماید، و می‌فرماید: «مَرْحَباً بِالقَتْلِ، فی سَبیلِ اللَّهِ و لكِنَّكُمْ، لا تَقْدِرُونَ عَلی هَدْمِ مَجدی وَ مَحْوِ عِزّی وَ شَرَفی، فَاِذَاً لا اُبالی بِالقَتلِ؛[134] آفرین بر مرگ در راه خدا، و لكن شما قدرت بر تخریب بزرگی و از بین بردن عزت و شرفم را ندارید. پس در این زمان من با كی از كشته شدن ندارم.«اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیای مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلَ مُحَمَّدٍ؛[135] خدایا زنده بودن و مرگم را چون حیات و مرگ حضرت محمد و اهل بیت او قرار بده».

داستان

بلال حبشی مؤذن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، هنگامی كه رنجور شد و در بستر مرگ قرار گرفت.همسرش در بالین او نشست و گفت: واحسرتا كه مبتلا شدم!بلال گفت: بلكه موقع شور و شادی است، تا كنون رنجور بودم و تو چه می‌دانی، كه مرگ چه زندگانی خوش است؟همسر گفت: هنگام فراق فرا رسیده است.بلال فرمود: هنگام وصال فرا رسیده است.همسرش گفت: امشب به دیار غریبان می‌روی.بلال فرمود: جانم به وطن اصلی می‌رود. همسر گفت: واحسرتا، او فرمود: یا دولتاه.همسر گفت: تو را از این پس كجا بینم؟بلال فرمود: در حلقه خاصان الهی.همسرش عرض كرد: دریغا كه با رفتن تو، خانه و خانمانمان ویران می‌گردد!بلال فرمود: این كالبد، مانند ابر می‌باشد، كه لحظاتی به هم می‌پیوندد و بعد از هم گسیخته می‌شود[136]

الا ای تیرها از سر بگیرید

به سوی خاندانم پر بگیرید

اگر با كشتن من عشق برپاست

مرا شمشیرها در بر بگیرید

پیام‌ها

1. انسان باید از مرگ هراسی نداشته باشد، چون باید از حقیقت نترسد.2. مرگ در راه رسیدن به عزت‌ها و زنده نمودن حق چقدر شیرین و لذت بخش است، كه نوجوان كربلا می‌فرماید: از عسل شیرین‌تر است.3. با مرگ و قطعه قطعه شدن جسم انسان، حقیقت او و بزرگواری و عظمت و اندیشه او محو و نابود نمی‌گردد.4.مرگ در راه عزت و زنده نمودن اندیشه الهی، نه تنها برای انسان نقص است، بلكه بهترین وسیله كمال و رشد و بالندگی است. 5.انسان در راه رسیدن به اهداف عالی الهی همه سرمایه‌های مادی را فدا نموده و كسب معنویت و حقیقت می‌نماید.6.انسان‌های وارسته كه در قله شناخت و شعور جای دارند، به استقبال مرگ با عزت رفته، بلكه آغوش باز كرده، بالبخند از آن استقبال می‌نمایند، چون آن را وسیله ملاقات معشوق خویش می‌دانند.7. زندگی و حیات واقعی در گروه اعتقاد به خدا، اصول و فروع دین می‌باشد.8. زندگی شیرین و واقعی در گرو اطاعت از رهبران الهی پیامبر و امام و نایبان او می‌باشد.9. جامعه و مردم زمانی شاداب و پویا و زنده است، كه حق و عدالت حاكم و مورد احترام و عمل قرار گیرد.

امام حسینعليه‌السلام و اشك

اشاره

اشك شادی و غم از جهات روحی و روانی تأثیرات سازنده جسمی و روحی دارد، و این اثرات برای همگان خاصه كسانی كه این طریق را پیموده‌اند، واضح و روشن است و در این مختصر، از بیان مولایمان حسین بن علیعليه‌السلام بهره‌مند می‌شویم.امام حسینعليه‌السلام فرمود: «البُكاءُ مِن خَشْیةِ اللَّهِ نجاةٌ مِن النّارِ؛[137] گریه و اشك از خوف خدا نجات از آتش جهنم است».امام حسینعليه‌السلام فرمود:«بُكاءُ العُیونِ وَ خَشْیةُ القُلوبِ مِن رَحْمَةِ اللَّه؛[138] گریه‌های چشم‌ها و ترس دل‌ها از رحمت بیكران و وسیع الهی سرچشمه می‌گیرد». امام حسینعليه‌السلام فرمود: «ما مِنْ عَبْدٍ قَطَرَتْ عَیناهُ فینا قَطْرَةً، اَوْ دَمِعَتْ دَمْعَةً اِلاَّ بَوَّاَهُ اللّهُ بَها فی الجَنَّةِ حِقْنَاً لَهُ؛[139] بنده‌ای درباره ما اشك نمی‌ریزد. مگر این كه خداوند آن قطره اشك را در بهشت وسیله آبرو و چشم روشنی او قرار می‌دهد».رحمت عامه خداوند در دنیا كه شامل همه موجودات و تمام انسان‌ها می‌گردد. از باب «وَ فَضْلُهُ عَمیمٌ؛ فضیلت‌های الهی عموم افراد را شامل می‌گردد».كافر و منافق و مشرك، دوست و دشمن، مؤمن و متقی، همه انسان‌ها از آن بهره‌مند می‌گردند.حال برای این كه چتر رحمت الهی به صورت ویژه شامل نفوس انسانی گردد، لازم است، ترس در دل و بر ظاهر وجود مؤثر گردد و اشك گرم كه ناشی از خوف و ترس و غم و غصه است، بر گونه سرد، چون مروارید غلطان گردد، تا ساكنان این وجود از عالم ماده و ناسوت به محضر ملكوتیان و جبروتیان قدم بگذارند و رنگ الهی به خود گرفته و جلوه جمیل خدا گردند.

از آن دیده فشاند مدام گوهر اشك

كه در نهاد از این در خزانه‌ایی دارد

مگر بیاد گل افتاده آن شكسته پری

كه در میان قفس ترانه‌ایی دارد

پیام‌ها

1. اشك در روح و روان انسان مؤثر و در واقع آرام بخشی مفید است.2. اشك غم گرم و اشك شادی سرد است.3. رحمت الهی مرتبط با گریه و ترس از محضر خداوند می‌باشد.4. دل باید بترسد، تا چشم بگرید.5. اشك چشم، بهشت را با تمام كمالات و ارزش‌هایش برای گریه كننده آماده می‌نماید.6. گریه در راه خدا، عزت آفرین و آبرو دهنده برای انسان می‌باشد.

امام حسینعليه‌السلام و حق و باطل

اشاره

یكی از علت‌های اساسی قیام حسینی زنده نمودن حق و ریشه كن كردن باطل می‌باشد. هم چنان در بیانات علیعليه‌السلام هم این گونه است، در خطاب‌ها به امام زمان هم (عج) همین مطلب آمده؛ ای كسی باطل را ریشه كن می‌نمایی و حق را حاكم و پایه‌های آن را استوار می‌نمایی.در اندیشه و رفتار عملی حق طلبان چیزی جزء عمل به عدل و حق ارزشی ندارد و تمام دنیا و آن چه در آن وجود دارد. تا زمانی ارزشمند است، كه وسیله تحقق واقعیت‌ها گردد. هم چنان كه حضرت علیعليه‌السلام به ابن عباس می‌فرماید: این كفشهای پاره از حكومت بر مردم برای من با ارزشتر است، مگر زمانی كه به واسطه آن حقی را زنده نمایم و از مظلوم دفاع كنم. این مضامین از اندیشه علوی و حسینی است، كه دنیا در دیدگاه آنها به سایه، باقی مانده غذا و عطسه بز تشبیه گردیده است.خداوند در قرآن می‌فرماید:( جاءَ الْحَقُ وَ زَهَقَ الباطِلَ اِنَّ البَاطِل كَانَ زَهُوقا ) [140] حق آمد و باطل نابود شد، به درستی كه باطل نابود شدنی است.حضرت امام حسینعليه‌السلام فرمود: «اَلا تَرَوْنَ اَنَّ الْحق لا یعمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الباطِلَ یتَناهی عَنْهُ؛[141] آیا نمی‌بینید، به حق عمل نمی‌شود. و از باطل نهی نمی‌گردد». حال كه حق مورد بی‌توجهی حاكمان و مردم بی‌وفا و پیمان شكن قرار گرفت، حضرت فرمود: «اِنّی لا اَرَی المَوتَ اِلاَّ سَّعادَةَ وَ الحیاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ اِلاَّ بَرَماً؛[142] به درستی كه من مرگ را جز سعادت، چیز دیگری نمی‌بینم و زندگی با ستمگران را جز ناكامی و تلخی نمی‌دانم».در این بیانات روشن است، كه زندگی واقعی در جامعه زمانی تحقق می‌یابد، كه واقعیت‌ها و حقایق مورد قبول مردم و در میدان رفتار و كردار اجتماعی قرار گیرد. تا روح و روان انسان‌ها با آرامش در مسیر حق و عدل همراه با اندیشه و عمل طی طریق نمایند.«قُل الحَقَّ وَ لَوْ كانَ مُرّاً؛[143] حق را بگو اگر چه تلخ باشد».

داستان

بعد از سه سال خلافت یزید كه موجب قتل امام حسینعليه‌السلام و غارت و جنایات در مدینه و خراب كردن كعبه شد، خلافت به فرزندش معاویه ثانی رسید. او وقتی كه شب می‌خوابید، دو كنیز یكی كنار سر او دیگری پایین پای او بیدار می‌ماندند، تا خلیفه را از گزند حوادث حفظ كنند.شبی این دو به خیال این كه خلیفه به خواب رفته است، با هم صحبت می‌كردند، كنیزی كه بالای سر خلیفه بود، گفت: خلیفه مرا از تو بیشتر دوست دارد، اگر روزی سه بار مرا نبیند، آرام نمی‌گیرد، آن كنیز دیگر گفت: جای هر دو شما جهنم است. معاویه خواب نبوده و این مطلب را شنیده و خواست بلند شود و كنیز را به قتل برساند، اما خودداری كرد، تا ببیند، بحث این دو به كجا می‌كشد.كنیز علت را پرسید، دومی جواب داد: معاویه و یزید، جد و پدر این معاویه غاصب خلافت بودند و این مقام سزاوار خاندان نبوت است.معاویه كه خود را به خواب زده بود، این مطالب را شنید و در فكر فرو رفت و تصمیم گرفت، فردا خود را از خلافت باطل خلع و خلافت حق را به مردم معرفی كند.فردا اعلام كرد، مردم به مسجد بیایند، چون مسجد پر از جمعیت شد،بالای منبر رفت و پس از حمد الهی گفت: مردم! خلافت حق امام سجادعليه‌السلام است، من و پدرم و جدم غاصب بودیم. از منبر به طرف خانه رهسپار شد و درب خانه را به روی مردم بست. مادرش وقتی از این جریان مطلع شد، نزد معاویه آمد و دو دستش را بر سر خود زد و گفت: كاش تو كهنه خون حیض بودی و این عمل را از تو نمی‌دیدم. او گفت: به خدا سوگند دوست داشتم چنین بودم و هرگز مرا نمی‌زائیدی. معاویه چهل روز از خانه بیرون نیامد، و سیاست وقت مروان حكم را خلیفه قرار داد. مروان با مادر معاویه(زن یزید) ازدواج كرد و بعد از چند روز معاویه حق شناس را مسموم كرد.

پیام‌ها

1. حق و باطل در هیچ موارد با یكدیگر جمع نمی‌شوند و نسبت آن‌ها نقضین می‌باشد، یعنی هر عمل و رفتاری، هر گفتار و اندیشه‌ایی، یا حق است یا باطل، یا نور است یا ظلمت، مقوله سومی ندارد. چون بیان واقعیت‌ها در بسیاری از موارد مخالف منافع دیگران می‌باشد، عده‌ایی از این روشنگری ناراحت و در مواردی كه منافع خودشان مطرح است، بیان آن را شیرین و دفاع از حق می‌دانند. پس پیروی از حق و دفاع از آن جزء فطرت و عقل سلیم می‌باشد.2. جلوه‌های زیبای دنیا همیشه با روش و منش باطل سازگاری دارد.3. عقل و ایمان هر چه قویتر باشد، حق گرایی فرد در سطح بالاتری خواهد بود.4. هر چه هوای نفسانی و شیطانی در انسان بیشتر حكومت نماید، باطل‌گرایی او وسیعتر خواهد گشت.5. وظیفه انسانی، عقلانی و وجدانی، هر فرد دفاع از حق و عمل به آن می‌باشد.