اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی33%

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11963 / دانلود: 4106
اندازه اندازه اندازه
اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

داستان

«ابراهیم بن عباس» نویسنده امام رضاعليه‌السلام می‌گوید: در خدمت امام رضاعليه‌السلام بودیم، یكی از فقها سؤال كرد، آیا معنای نعیم در آیه شریفه( لَتُساَلُنَّ یومَئِذٍ عَنِ النَّعیم ) [۱۹۲] آب سرد است؟ امام با صدای بلند فرمود: این طور تفسیر می‌كنید؟! و هر كسی به نوعی تفسیر می‌نماید، یكی می‌گوید: منظور آب سرد است، بعضی می‌گویند: مراد خواب است، عده‌ای می‌گویند: غذای خوش طعم است.همانا پدرم از پدرش حضرت صادقعليه‌السلام نقل فرمود: پدرم با ناراحتی به عده‌ای كه آیه قرآن را این گونه تفسیر می‌كردند، فرمود: هرگز خدا از چیزهائی كه به مخلوق تفضّل فرموده، سؤال نخواهد كرد و منّت نمی‌گذارد، چگونه می‌توان به خدای بزرگ نسبت داد، چیزی را كه برای مردم شایسته نیست؟ مراد از نعیم: ولایت و دوستی ما خاندان است، كه خداوند بعد از توحید و نبوت از آن سؤال خواهد نمود، بنده اگر به لوازم ولایت و محبت وفا كند، به نعمت‌های بهشت كه زوال‌پذیر نیست، نایل می‌گردد.

از ما كه غیر جرم و خطا سر نمیزند

گیرم كه عمر سازد از این بیشتر دوام

انعام عام تو مگر آخر بدل كند

این جرم ما بطاعت و این ننگ را بنام

پیام‌ها

۱. نعمت شامل همه هدیه‌های معنوی و مادی الهی می‌گردد،كه نجات‌بخش بشر است.۲. ولایت و رهبری، كتب آسمانی و هدایت الهی از بزرگترین و زیباترین نعمت‌های حضرت حق است.۳. سپاسگزاری از نعمت‌ها و خدمت‌ها موجب حفظ و زیاد شدن آن كمالات و خوبی‌ها می‌گردد.۴. حفاظت و نگهداری نعمت‌ها از مهمترین كارهایی است، كه نقش بسیار سازنده‌ایی در پویایی و بالندگی انسان دارد.

روضه‌ها

«شصت مجلس از تذكرة الشهداء مرحوم ملاحبیب اللَّه شریف»(موارد داخل پرانتز از مؤلف كتاب است)

مجلس ۰۱

مرویست: كه زمین كربلا افضل بقعه‌های بهشت خواهد بود، كه انبیا و اولیا در آن ساكن خواهند شد و چون مشیت خدا قرار گیرد كه دنیا را فانی سازد و قیامت برپا كند، ملائكه به امر خدا كربلا را با آن چه در آن نهان است، بر خواهند داشت و بلند خواهند كرد و آن زمین در آن وقت درخشنده خواهد بود، به نحوی كه عالم را روشن خواهد كرد. پس آن را در بهشت خواهند گذاشت و خداوند آن زمین را روضه‌ای از ریاض بهشت گرداند و آن زمین ارفع و افضل از بهشت خواهد بود و در آن جا ساكن نخواهد شد، مگر اولوالعزم از پیامبران و آن زمین در میان روضه‌های بهشت چنان درخشنده باشد؛ مانند: آفتاب و ماه كه برای اهل زمین می‌درخشند و آن زمین ندا خواهد كرد، كه منم! زمین مقدس طیب مبارك كه جسد حضرت سیدالشهداء ابی‌عبداللَّه الحسین، سید جوانان بهشت را در برداشتم.[۱۹۳]

مجلس ۰۲

مروی است: كه چون بنده زیارت او را درك نماید، خطاب به ملائكه می‌رسد، كه‌ای ملائكه‌ام! در خانه بنده‌ام بایستید و مرا تسبیح، تحلیل و تقدیس نمایید و ثواب آن را برای این بنده، زائر حسین‌عليه‌السلام تا روز وفاتش بنویسید و چون او وفات می‌كند، خطاب می‌رسد، كه بر قبر او واقف شوید تا روز قیامت و مشغول ذكر من باشید تا روز قیامت و ثواب آن را برای بنده من بنویسید.

مجلس ۰۳

این مصیبت عظمی كه اعظم المصائب است، در همه اشیا اثر كرد و اثرش به ظاهر منحصر نبود بلكه در ظاهر و باطن هر دو مؤثر آمد و از اینجاست، كه گفته‌اند: «لَمَّا قُتِلَ الحسینُ‌عليه‌السلام كُسِفَتْ الشمسُ كَسفْةً بَدَتِ الكَواكِبُ؛ زمانی كه حسینعليه‌السلام كشته شد، خورشید پوشیده شد، به صورتی كه ستاره‌ها آشكار گردید».[۱۹۴] .

یك نفر خورشید ما را سربرید

تشته لب خون خدا را سر برید

مجلس ۰۴

همانا این اشك چشم تو كه در این مصیبت جاری می‌شود، در حقیقت گلابی است، معطر و خشبوتر از مشك. كدام گلاب است، كه چون بر صورت جاری شود، تمام گناهان را از صغیره و كبیره بشوید و كدام گلابست، كه از استعمالش بهشت واجب شود. همانا این گلابِ اشك بوی گِل محبّت حسینعليه‌السلام دارد. زمانی كه گُلِ جسد آن مظلوم را بر خاك انداختند، بوی این گل را از گلاب اشك دیده عاشقان حسینعليه‌السلام استشمام می‌نمائیم.[۱۹۵]

مجلس ۰۵

در هر شبانه روزی از هر آسمانی صد هزار فرشته با تحفه‌های بسیار فرود می‌آیند و بر آن حضرت صلوات می‌فرستند و خدا را در نزد قبرش تسبیح می‌نمایند و طلب آمرزش می‌كنند، اسم‌های زیارت كنندگان را برای زوارش می‌نویسند و ثبت می‌نمایند، نامهای پدران و قبیله‌ها و شهرهای آنان را از نور عرش خدا در صورت‌های آن‌ها نشانه می‌گذارند، كه این است، زیارت كننده قبر بهترین شهیدان و چون روز قیامت شود، به این نور شناخته می‌شوند، در میان مردمان كه این‌ها زائران قبر امام حسینعليه‌السلام بوده‌اند،[۱۹۶] .

مجلس ۰۶

روایت است: اول كسی كه بر امام حسینعليه‌السلام نماز كرد، خداوند عالم و بعد از آن جبرئیل و سایر ملائكه.[۱۹۷]

به دامن تو خلایق زنند دست توسل

زقامت تو به پا می‌شود قیام قیامت

مجلس ۰۷

اندوه، حسرت و گریه شیعیان بر آن مظلوم از آن جهت نیست، كه او را غسل ندادند و كفن نكردند؛ برای آن است كه امامی را كه حجت خدا بود و ستون دین اسلام بود و پیغمبر خدا درباره‌اش این همه سفارش فرموده بود، این همه آزار رسانده‌اند.[۱۹۸]

حسین بن علی لب تشنه جان داد

ولی دلهای سنگی را تكان داد

مجلس ۰۸

جمعی از ملائكه به اذن خدا به یاری آن حضرت فرود آمدند و چون رسیدند، سرش را در بالای نیزه دیدند، عرض كردند: بارالها! ما به یاری او نرسیدیم. خطاب رسید، كه مُلازم قُبّه او شوید و بر او گریه كنید،تا آن گاه كه او به دنیا برگردد.[۱۹۹] .

ای حضور آسمان، در جانِ خاك

یا حسین‌بن‌علی روحی فداك

مجلس ۰۹

آن‌ها چهار هزار ملك‌اند، كه مجاور قبر اویند و به استقبال زوّار او می‌آیند و مریضان آن‌ها را عیادت و مرده‌های آنان را تشییع می‌نمایند.[۲۰۰]

مجلس ۱۰

ابلیس لعین از خوشحالی پرواز كرد و تمام زمین را بگشت و شیاطین و عفریته‌ها را به دور خود جمع كرد و گفت: ای جماعت شیطان! ما به آرزوی خود رسیدیم و مردم را اهل جهنّم كردیم، مگر هركسی كه در این مصیبت گریه كند و به دوستی آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مصمم گردد، پس تا می‌توانید، مردم را در شَكّ اندازید و از این مصیبت و ثواب باز دارید، تا زحمت من به هدر نرود.[۲۰۱]

مجلس ۱۱

در آن حال كه سرش بریدند و بر نیزه آویختند، هاتفی میان زمین و آسمان ندا در داد كه؛ «یا اَیتُها الاُمَّةُ المُتَحَیرَةُ الضَّالَّهُ بَعدَ نَبِّیها لا وَفَّقْتُمْ لِفِطرٍ وَ لا اَضْحی؛ ای امتی كه بعد از پیغمبر خود سرگردان و گمراه شدید، دیگر برای نماز عید فطر واضحی (قربان) موفق نخواهید شد، زیرا كه امامان هدایت خود را می‌كُشید.[۲۰۲] .

مجلس ۱۲

مروی است: در همان حال كه امام در كربلا كشته شد، اهل مدینه صدای هولناكی شنیدند، كه می‌گفت: امروز بلا بر این امّت نازل شد، دیگر شادی نخواهند دید، تا ظهور قائم آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم [۲۰۳]

اگر چه كرب و بلا حزن آورست و غمین

به حال خویش بگریید مردمان زمین

مجلس ۱۳

ملائكه به خدا نالیدند كه؛ بارالها! این ظالمان را بر فرزند پیغمبرت مسلّط فرمودی، تا آن كه او را كشتند. خطاب رسید، در ضحضاحِ عرش نظر كنید، پس قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دیدند، كه ایستاده و نماز می‌كند؛ خطاب رسید؛ كه به همین قائم از قاتلان امام حسین‌عليه‌السلام انتقام خواهم كشید.[۲۰۴]

مجلس ۱۴

مروی است: كه سید سجّاد چهل سال در این مصیبت گریست و این قدر گریه كرد، كه ترسیدند، چشم مباركش نابینا شود و هر وقت ظرف آبی بدستش میدادند، این قدر می‌گریست، كه پر از خون می‌شد، یعنی چشمش مجروح شده بود و می‌فرمود: گوارا مباد، بر من اكل و شرب كاش كه ندیده بودم، بدنت را كشته، به روی خاك افتاده بود.[۲۰۵]

مجلس ۱۵

امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: خورشید چهل صباح بر یحیی و امام حسینعليه‌السلام گریست، عرض كردند: چگونه گریه كرد؟ فرمود: در این چهل روز صبح كه طالع می‌شد، سرخ رنگ بود تا غروب.[۲۰۶]

آه ای حسین مشعلدار قیام

عشق بر آستان توست ستایشگر آفتاب

مجلس ۱۶

عبد الملك مروان از رأس الجالوت پرسید، كه آیا در كشتن حسین علامتی ظاهر شد، كه دلالت بر جلالت شأن او نماید؟ گفت هیچ سنگی را از روی زمین برنداشتند، مگر آن كه در زیر آن خون تازه بود.

ای سر ز وفا داده به سر برده وفا را

از یاد نخواهد شدن اندوه تو ما را

مجلس ۱۷

شیخ ابواسحق نوشته، كه در آن حال كه سر امام حسین را در شام می‌گردانیدند، ناگاه سر از بالای نیزه افتاد، دیواری خمیده شد و آن سر را نگاه داشت و نگذاشت كه بر زمین افتد، پس در این جا مسجدی ساخته شد، كه تا به حال موجود است.[۲۰۷] .

مجلس ۱۸

رأسُ الجالوت یكی از مسلمانان را دید و به او گفت، كه در میان من و داود هفتاد پدر واسطه است و یهود به این سبب مرا معظّم می‌دارند و در میان شما و فرزند پیغمبرتان جز یك پدر نبود و او را كشتید.[۲۰۸]

مجلس ۱۹

از «اَنَس بن مالك» روایت شده، كه مردی از اهل «نجران» گودالی حفر كرد و یافت در آن لوحی از طلا كه بر آن نوشته بود.اَتَرْجُو امَّةٌ قَتَلَتْ حُسِینا شفاعةَ جَدِّهِ یومَ الحِسابِفَقَد قَدَّمُو عَلَیه بِحُكمِ جَوْرٍ مُخالِفُ حُكْمِهِم حُكمُ الكِتابِسَتُلقی یا یزید غَداً عذاباً مِن الرّحمنِ یا لَكَ مِن عَذابِ[۲۰۹] . (بیت‌اول: (آیا امتی كه حسینعليه‌السلام را كشته است به شفاعت جدش در قیامت امیدوار است)،بیت دوم: (پس قطعاً حكم ظالمانه خود را كه مخالف حكم كتاب خداست، مقدم داشتند)،بیت سوم:(ای یزید! از جانب خداوند رحمن فردای قیامت چه عذابی را برای خود ملاقات خواهی كرد).پس، از تاریخ این نوشته پرسیدند، گفتند: سیصد سال پیش از بعثت پیغمبر شما این خط نوشته شده است[۲۱۰]

مجلس ۲۰

امام حسینعليه‌السلام فرمود: نام من نزد هیچ مؤمن و مؤمنه ذكر نمی‌شود مگر آن كه گریه می‌كند.[۲۱۱]

مجلس ۲۱

از جماعتی از اهل مصر نقل شده، كه گفتند: در شهر مصر موضعی است، مشهور به مشهد الرأس الكریم و مردم به زیارت آن می‌روند و گمان می‌كنند، كه سر حسین در آن جا مدفون است.[۲۱۲]

مجلس ۲۲

خدمت حضرت سید سجّادعليه‌السلام عرض شد، كه چه كم بوده فرزندان پدرت، فرمود: كه عجب است، كه چگونه من هم متولد از او شدم! پدرم در هر شبانه روزی هزار ركعت نماز می‌خواند.[۲۱۳]

مجلس ۲۳

این كه اباالفضلعليه‌السلام چون در خاك افتاد، عرض كرد:«یا اَخا اَدْرِكْ اَخاك؛ شاید، كه این عبارت به این اشارت است، كه چون تو باب اللّهی و دلیل هر راهی، دست مرا بگیر و به سر منزل قدس كه اوج كمال من است برسان و چنان كه من حقّ اخوت را به جا آوردم، تو نیز مرا دریاب تا حق برادری را به جا آورده باشی.[۲۱۴]

مجلس ۲۴

در «مجالس المؤمنین» از «ابن داود» نقل كرده، كه «حبیب ابن مظاهر» از اكابر تابعین بوده و از كتاب «شیخ كشّی» نقل كرده، كه حبیب از آن هفتاد كس بود، كه حضرت امام حسین را یاری كردند و گفتند: كه نزد پیغمبر چه عذر خواهیم داشت، اگر امام حسین كشته شود و ما او را نصرت نكرده باشیم.[۲۱۵]

مجلس ۲۵

از شیخ مفید سؤال شد، كه آیا خواندن سر آن حضرت، سوره كهف را صحیح است، فرمود: در این باب حدیثی از ائمه اطیاب نرسیده ولكن این خبر را از كسی روایت كرده‌اند، كه او از سر مبارك شنیده و من منكر آن نیستم، زیرا هرگاه جائز باشد، كه در روز قیامت دست و پای گناهكاران به سخن آید، جائز است، كه سر مبارك امام مظلوم كه حجّت خدا و خلیفة اللَّه و امام مسلمانان و سید جوانان بهشت و جدش محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مادرش فاطمه است، به سخن آید و این مطلب قدرت خداست و عجیب است؛ از كسی كه انكار مطلب كند، نسبت به كسی كه آسمان بر او گریست.[۲۱۶]

مجلس ۲۶

مرغ سفیدی خود را در خون شریفش مالید و به نزد مرغانی آمد، كه بر شاخه‌های درختان خوانندگی می‌كردند، پس مرغان به صحرای كربلا آمدند و جسد امام را بر روی خاك افتاده دیدند، صیحه كشیدند و گریه كردند و خود را در خونش مالیدند و هر یك به جانبی پرواز كردند.[۲۱۷]

مجلس ۲۷

در حدیث «عبدالله بن الفضل» است، كه از حضرت صادقعليه‌السلام پرسید، كه چرا روز عاشورا روز مصیبت و غم و جزع است و روز وفات رسول خدا و فاطمه و علی و حسن چنین نیست؟ فرمود: كه از اصحاب «كسا» هر كدام وفات می‌كردند، مردم به دیگری تسلّی می‌كردند، پس چون حسین كشته شد، دیگر از اصحاب «كسا» نبود كه باعث تسلّی شود.[۲۱۸]

مجلس ۲۸

دربعضی روایات است، كه هیچ شهیدی نیست، مگر آن كه آرزو می‌كند، كاش من باحسین بن علی شهید می‌شدم و با او به بهشت می‌رفتم، یعنی‌از انصار او می‌بودم و در كربلا در زمره آن شهداء با او محشور می‌شدم.[۲۱۹]

مجلس ۲۹

در بعضی كتب است، كه چون آن حضرت بر ذوالجناح سوار گشت اسب قدم از قدم برنداشت،فرمود: ای اسب چرا نمی‌روی، عرض كرد: امروز كه روز شهادت است، بر من سوار می‌شوی ولكن فردای قیامت كه روز شفاعت است، بر اسب‌های بهشتی سوار خواهی شد، فرمود: كه با تو عهد كردم كه فردا بر تو سوار شوم و گناهكاران امت را شفاعت نمایم.[۲۲۰]

خونی كه روی یال تو پیداست ذوالجناح

خون همیشه جاری مولاست ذوالجناح

مجلس ۳۰

به روایتی چون كفی از آب برداشت تا بنوشد ملعونی از قبیله كلب تیری به دهان مباركش افكند و دهانش پر خون شد. پس فرمود: خدا تو را سیراب نگرداند نه در دنیا نه در آخرت، پس آن ملعون را عطش غالب شده، هر قدر آب می‌نوشید سیراب نمی‌شد، تا آن كه خود را در فرات انداخت و این قدر آب خورد تا مرد.[۲۲۱]

در حیرتم بر اهل حرم، از چه شد حرام

با آن كه آب مهر فاطمه بودست و هست

مجلس ۳۱

به روایت «ابی مخنف» چون آن مظلوم بر زمین افتاد، به گوشه چشم نظرش به سوی آسمان بود و می‌گفت: «صَبْراً عَلی قَضائِك، یا رب لا اِلهَ سَواك، یا غِیاثَ المُستَغیثین؛[۲۲۲]

استقامت بر حكم و قضای تو می‌كنم

ای پروردگاری كه جز تو كسی نیست

ای فریادرس، فریادگر.

مجلس ۳۲

بدان كه اگر تمام عالم دریا شود و تمام این دریاها مركب شوند و تمام درخت‌ها قلم شوند و تمام جنّ و ملك و بشر نویسنده شوند و بخواهند، كه اسرار مظلومیت و رموز و نكات شهادت حسین بن علی بن ابی طالب را بنویسند. الی یوم القیامه عُشْری از اَعْشارِ[۲۲۳] یكی از آن مراتب را نتوانند نوشت و این كه گفته‌اند «الحسینُعليه‌السلام سِرُّ مِن اَسْرارِ اللّهِ؛ اشاره به همین مطلب است.[۲۲۴]

مجلس ۳۳

پس آن عاشق شیدا و آن سر گشته بی پروا؛ یعنی حضرت سید الشهدا دست نیاز به جانب آسمان دراز كرد و این دعا را آغاز كرد. «اَللهُمَّ اَنتَ ثِقَتی فی كُلِّ كَرْبٍ وَ اَنتَ رَجائی فی كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنتَ لی فی كُلِّ امرٍ نَزَلَ بی ثقةٌ وعِدّةٌ؛ (خدایا در هر سختی اعتمادم توئی و در هر مشكلی تو امیدم هستی و تو برای من در هر كاری كه نازل می‌شود اعتماد و امكانات را نازل فرما.[۲۲۵] ای خدا تو آرزوی من، در هر اندوه و غمی و تویی امید من در هر سختی وبلایی.)[۲۲۶] . [

مجلس ۳۴

در «بحارالانوار» این حكایت را از مقاتل «ابن جوزی» چنین نقل كرده است، كه «قاسم بن اصبغ بن نباته» گفت: دیدم مردی از قبیله «بنی دارم» كه صورتش سیاه شده بود و پیش از آن او را می‌شناختم، كه بسیار سفیدرو و زیبا بود، سبب از وی پرسیدم، گفت: من به درستی كه جوانی از یاران امام حسین كه اثر سجده بر پیشانی او بود، كشتم و از آن زمان كه این عمل از من صادر شده، هیچ شبی نمی‌خوابم، مگر آن كه آن جوان به نزد من می‌آید و مرا به سوی جهنم می‌برد و در آتش می‌اندازد، پس چنان صیحه می‌كشم، كه همه قبیله‌ام می‌شنوند و آن جوان همان «عباس بن علی» است.[۲۲۷] .(حضرت عباسعليه‌السلام بست كمر پیش امام همام كای به فدای تو شهادت بده جام بلاغت به ارادت بده)

مجلس ۳۵

یكی از صلحای مجاورین در كربلا كه عادت كرده بود، در شبانه روز دو مرتبه یا سه مرتبه به زیارت امام حسینعليه‌السلام می‌رفت و هر ده شبانه روز یكدفعه به زیارت حضرت عباس مشرف می‌شد، شبی در خواب حضرت فاطمه را دید، بر او سلام كرد، آن صدیقه از او روی بگردانید، عرض كرد: ای سیده دو عالم تقصیرم چیست؟فرمود: چرا كم به زیارت فرزندم می‌روی،عرض كرد: شبانه روزی دو دفعه یا سه دفعه به زیارتش مشرف می‌شوم فرمود:بلی فرزندم حسین را زیارت می‌كنی اما فرزندم عباس را كم زیارت می‌كنی.[۲۲۸] .(به قربان لبان تشنه تو فدای نام سبزت یاابوالفضل)

مجلس ۳۶

چون امام حسینعليه‌السلام از نماز ظهر فارغ شد، به اصحاب خود فرمود: ای یاران من اینك درهای بهشت را برای شما گشوده‌اند و بهشت را برای شما زینت كرده‌اند و نعمت‌های گوناگون را برای شما مهیا كرده‌اند و اینك جدم و پدرم و مادرم و شهیدان در راه خدا، شما را منتظرند و همه آرزومند لقای شما می‌باشند. پس بكوشید و حمایت نمائید دین خدا را و دشمنان را از حرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دفع نمائید.[۲۲۹] .بشكسته دلی، شكسته می‌خواند نماز در سلسله، دست بسته می‌خواند نمازتا قامت دین خم نشود، روح نماز با قامت خم نشسته می‌خواند نماز

مجلس ۳۷

روایت است: كه چون شاه مظلومان یاران خود را كشته دید، آهی دردناك از دل غمناك بر كشید، چند نفر از خویشانش كه باقیمانده بودند، بر گردش جمع آمدند و عرض كردند: ای نور دیده صدر مسند رسالت و ای سرور سینه ولایت و ای نور چشم فاطمه زهرا وای باقیمانده از آل عبا، هیچ اندیشه به خود راه مده و داغ و ملال بر سینه مَنِه، كه ما را تا جان در بدن است، دست از یاری تو برنداریم. «اَرْواحُنا لِرُوحِكَ الفَداءِ و اَنْفُسُنا لِنَفْسِك الوَقاء؛[۲۳۰] (جان‌ها و روح‌های ما فدای تو یا حسین)

مجلس ۳۸

مردی از «بنی‌تیمم» از لشگر «ابن سعد» جدا شد و خواست، بر لشگر امام حمله كند، با او گفتند: مادرت به عزایت بنشیند، به كجا می‌روی؟ اینك كشته می‌شوی، گفت: «اُقدِمُ اِلی رَبٍّ رَحیمٍ و شَفیعٍ مُطاعٍ؛ می‌روم تا كشته شوم پس خدا بر من رحم كند و پیغمبر مرا شفاعت كند، امام فرمود: كیست این مرد؟ گفتند: عبداللَّه بن حوزه نام دارد گفت: «اللهم خَرِّهُ اِلَی النّارِ؛ خداوندا! بِكَش این ملعون را به سوی آتش در آن حال اسبش مضطرب شد و او را در جوی آبی انداخت، در حالی كه پای چپش در ركاب مانده بود و پای راستش بلند شده بود، پس «مسلم بن عوسجه» ضربتی بر پای چپش زد، اسبش شروع كرد به دویدن، در حالی كه سر او را به سنگ‌ها و درخت‌ها می‌زد، پس به جهنم و اصل شد.[۲۳۱] .

مجلس ۳۹

از آن روز كه آل الله وارد زمین كربلا شدند، وقایع بسیار و مصائب بی شمار، در هر لیل و نهار بر آن‌ها وارد شد و شدیدترین آن‌ها بر اطفال، تشنگی بود،از آب هم مضایقه كردند كوفیان خوش داشتند حرمت مهمان كربلا[۲۳۲] .

مجلس ۴۰

از خطبه امام در شب عاشورا «وَ اعْلَمُوا اَنَّ الدُنْیا حُلْوُها مُرٌّ وَ مُرُّها حُلْمٌ؛ بدانید؛ كه شیرینی‌های دنیا تلخ است و تلخی‌های دنیا خواب پریشان است و بیداری در آخرت است و رستگار آن كسی كه در آخرت رستگار باشد، و بدبخت آن كس، كه در آن جا بدبخت باشد.[۲۳۳]

مجلس ۴۱

مروی است: كه در این شب عاشورا چون صدای امام حسین و اصحابش به ذكر خدا مانند آواز زنبور به گوش لشگر ابن سعد رسید. سی و دو نفر از آن‌ها به لشگر امام حسین ملحق شدند و در روز عاشورا پیش روی امام حسینعليه‌السلام شهید شدند.[۲۳۴] .

مجلس ۴۲

مجموع لشگر آن حضرت در آن حال كه از مكه بیرون آمد، به روایت «ابی اسحاق» هفتاد و هفت نفر بودند، هفده نفر از اصحابش بودند و در اثنائی كه طی منازل می‌نمودند، جمعی به او ملحق شدند و چون زهیر بن قین و جمعی در شب عاشورا به او ملحق شدند و جمعی در منزل زباله از او جدا شدند و جمعی در شب عاشورا از نزدش رفتند و نود نفر از بنی اسد به ارشاد «حبیب ابن مظاهر» در شب هفتم محرّم به جهت یاری‌اش بیرون آمدند، لشگر عمر سعد راه بر آن‌ها گرفتند، پس برگشتند.[۲۳۵]

مجلس ۴۳

ابو مخنف گفته كه: ده عَلَم به كربلا رفت.اول آن‌ها عمر سعد بود.دوم: عَلَم «عروة بن قیس» بود، با دو هزار سوار.سوم: عَلَم «سنان بن انس» بود، با چهار هزار سوار.چهارم: عَلَم «ابن قعقاع» بود، با چهار هزار سوار.پنجم: عَلَم «شمر بن ذوالجوشن» بود، با چهار هزار سوار.ششم: عَلَم «خولی» بود، با سه هزار سوار.هفتم: عَلَم «قشعم» بود، با سه هزار سوار.هشتم: عَلَم «حصین بن نمیر» بود، با هشت هزار.نهم: عَلَم «ابی قداّر باهلی» بود، با نه هزار.دهم: عَلَم «عامربن صریمه» بود، با شش هزار.به روایتی پنجاه هزار سوار و پیاده از اهل كوفه بودند كه در میان آن‌ها شامی و حجازی نبود.[۲۳۶] .

مجلس ۴۴

در روز پنج شنبه دوم ماه محرم سنه شصت و یك هجرت آن حضرت وارد زمین كربلا شد و به روایتی روز چهارشنبه و در لهوف است، كه در آن حال، حضرت از جای برخاست و خطبه خواند و حمد و ثنای خدا بگفت و به اصحاب خود فرمود: «اَللّهُ قَد نَزَلَ مِنَ الاَمرِ ما قَد تَرَوْنَ وَ اَنَّ الدُنیا قَد تَغَیرتْ وَ تَنَكَّرَتْ...؛ به درستی كه نازل شده است بر ما و شما آن چه را می‌بینید از گرفتاری و به درستی كه دنیا دگرگون شده و نیكوئیهای او برطرف شده، عمل به حق نمی‌شود و از باطل اجتناب نمی‌شود، پس در مردن سعادت است و در زندگی دلتنگی.[۲۳۷]

مجلس ۴۵

در حدیث است: كه «ام سلمه عرض كرد: یا رسول الله از خدا بخواه كه این بَلیه را از حسین بگرداند. فرمود: درجه ایست، نمی‌رسد به آن مگر به شهادت.[۲۳۸]

مجلس ۴۶

واقعه صحرای كربلا در واقع شرحی بود، از كتاب عهدنامه الهی كه در عالم ذَرّ به قلم قدرت نوشته شده بود و به امضای تمام انبیاء و اولیاء رسیده بود و خداوند جمیع آن‌ها را گواه گرفته بود، كه چون اوّل قطره خون از گلوی حسین بر زمین بچكد از گناهان شیعیان او در گذرد.[۲۳۹]

مجلس ۴۷

مگر این حدیث نشنیده‌ای؛ كه چون روز قیامت می‌شود، بنده را در موقف حساب می‌آورند، كه صحیفه‌اش از حسنات خالی است، مأیوسانه راه جهنم پیش می‌گیرد، حضرت رب الارباب به او خطاب می‌كند.كه بنده ما به كجا می‌روی، عرض می‌كند: بسوی جهنم چون مستحق عذابم.خطاب می‌رسد، كه تو را نزد ما امانتی است، پس می‌آورند دُرّی را كه از شعاع آن عرصات روشن می‌شود،عرض می‌كند: كه من چنین دُرّی نداشته‌ام،خطاب می‌رسد؛ كه این همان قطره اشكی است، كه در مصیبت كشته راه ما حسین از چشمت جاری شد و ما آن را در صدف مرحمت پروریدیم، تا در امروز كه روز حسرت و درماندگی تو است تو را به كار آید.ما این دُرّ را خریداریم به نزد انبیاء ببر تا قیمت كنند. پس این درّ را نزد هر یك از انبیا می‌آورد حواله به دیگری می‌كنند، تا آن كه به نزد خاتم انبیاء می‌آورد. او می‌فرماید: كه نزد علی ببر، او می‌فرماید و به نزد فرزندم حسینعليه‌السلام ببر، چون به نزد آن مظلوم می‌آید. او را نوازش می‌فرماید. و به نزد عرش خدا می‌آید و عرض می‌كند: كه اِلها قیمت دُرّ آن است، كه این بنده را با پدر و مادرش ببخشی و ایشان را با من محشور سازی، خطاب می‌رسد، كه ما او را و پدر و مادرش را به تو بخشیدیم و در بهشت همسایه تو گردانیدیم.[۲۴۰]

مجلس ۴۸

حضرت صادق به «ابی بصیر» فرمود: به درستی كه جده‌ام فاطمه بر فرزندش امام حسین گریه می‌كند و گاهی چنان نعره می‌زند، كه جهنم به خروش می‌آید و چون خازنان جهنم صدای فاطمه را می‌شنوند، جهنم را ضبط می‌نمایند، كه مبادا اهل زمین را بسوزاند، تا گریه فاطمه ساكت می‌شود و دریاها به صدای فاطمه متلاطم می‌شود و به سوی یكدیگر راه پیدا می‌كند و به هر قطره از آن‌ها مَلِكی مُوكّل است، كه چون صدای فاطمه بلند می‌شود، محافظت آن‌ها می‌كنند، كه مبادا اهل زمین را غرق كنند و پیوسته از گریه فاطمه گریانند. اگر این صدا به گوش اهل زمین برسد، همگی مدهوش می‌شوند و كوه‌ها متحرك می‌شوند و بر زمین لرزه می‌افتد.[۲۴۱] .

مجلس ۴۹

اگر از محبتش جویا شوی حدیث: «اِنَّ لِلحُسینِ لََمحَبَّةٌ مَكنُونةٌ فی قُلُوبِ اَولِیائِهِ؛ كافی است، چه محبتش در همه دل‌های مؤمنان پنهان است، بلكه در دل‌های دوستان خدا چشمه ایست نامش «عَینُ المَحَبَّةِ» و چون ذكر نام حسین می‌شود، آن چشمه می‌جوشد و آبش از دو جوی چشم جاری می‌شود.هر دلی میل سوی كرب و بلایش دارد من ندانم كه چه سرّ است كه در خانه اوست)[۲۴۲] .

مجلس ۵۰

چون ثبات آن امام كائنات بر تمام اهل عالم ذراّت ظاهر شد، منادی حق ندا داد: كه ای معاشر خلائق چون دانستید رتبه و مقام ثبات حبیب من حسین را، اكنون بدانید: كه انصار او انصار من و لشگر او لشگر منند، آیا كیست؟ آن كس كه او را یاری نماید و قدم همت در نصرت او ثابت بدارد و مانند او دل از جان و مال و عیال بردارد، پس از میان همه خلق هفتاد و اندی از جای برخاستند و قدّ مردانگی عَلَم كردند و عرض كردند.«اِلَهِنا وَ سَیدُنا نَحْنُ نَنْصُرُ حَبیبَكَ و نَبذُلُ اَنفسَنا فی حَضرَتِ وَلیكَ؛[۲۴۳] (خدای ما و سرور ما؛ ما دوست تو را یاری می‌كنیم و جانمان را در حضور ولی تو فدا می‌كنیم).

مجلس ۵۱

اگر از ثبات و یقین آن امام مبین می‌پرسی، بدان: اعلی مراتب این مقام را آن امام دارا بود، چه این كه، چون عرض بیعت یزید بر او شد، در انكارش ثابت قدم و در استحقاق امامت خود بر یقین و ثبات بود، از مدینه بیرون شد، به مكه آمد و از مكه به كربلا و دچار این همه محنت و بلا شد و از عزیمت خود منصرف نگردید و خواندن او این ابیات را در مكه در جواب كسانی كه او را از رفتن به كوفه مانع شدند دلیلی واضح است بر این مطلب: «سَامضی فَمَا فِی المَوتِ عارٌ عَلی الفَتی اِذا ما نَونی خیراً و جاهَدَ مُسلِماً؛ (بزودی امضا می‌كنم، كه مرگ بر جوان مردان زمانی كه از روی خوبی و تسلیم و جهاد آن را نیت كنند، ننگ نمی‌باشد».[۲۴۴]

مجلس ۵۲

«ابو محمّد واقدی» و «زراة بن صالح» روایت كرده‌اند كه: ما سه روز پیش از توجه آن حضرت به سوی عراق به خدمت امام حسین رسیدیم و عرض كردیم، كه دل‌های اهل كوفه با شماست و شمشیرهای ایشان با دشمنان شما، پس آن حضرت به دست خود اشاره فرمود به سوی آسمان‌ها كه ناگاه درهای آسمان گشوده شد و آن قدر از ملائكه نازل شدند كه جزء خدا عدد آن‌ها را نمی‌دانست، پس آن حضرت فرمود: اگر اجل‌ها نزدیك نبود و منشأ نقصان اجر نمی‌شد، هر آینه با این ملائكه با ایشان قتال می‌كردم ولیكن یقین می‌دانم، كه مدفن من و اصحاب من در آن جا خواهد بود و احدی از قتل نجات نمی‌یابد، مگر فرزندم علی بن الحسین‌عليه‌السلام .[۲۴۵]

مجلس ۵۳

سید بن طاووس روایت كرده، از «احمد بن الحسین» بن عمر كه از امام صادقعليه‌السلام روایت كرده كه فرمود: در آن شبی كه امام حسین اراده كرد، در صبحش از مكّه بیرون آید، «محمّد بن حنفیه» به خدمتش رسید، پس عرض كرد: كه ای برادر، اهل كوفه كسانی هستند، كه تو دانسته‌ای بی وفایی آن‌ها را نسبت به پدر و مادرت و می‌ترسم با تو نیز بی وفایی كنند، پس اگر در مكه بمانی از همه اهل مكّه عزیزتر خواهی بود. فرمود: ای برادر، می‌ترسم كه در این جا بمانم و یزید خون مرا در حرم بریزد، پس حرمت حرم خدا بر طرف گردد.[۲۴۶] .

خوراک، نوشیدن، خوابیدن

۱ - می فرمود: «از پرخوری بترسید زیرا فاسد کننده ی بدن، باعث امراض و کسل کننده برای عبادت است». (محاضرات / ۶۳۱).۲ - فرمود: «کسی که راه برود برای خوردن طعامی که دعوتش نکرده باشند، راه رفته در حالی که فاسق بوده و حرام خورده» (محاضرات / ۶۳۹).۳ - فرمود: «اگر خادمی طعامی درست کند، یا با شما همدست شود یا از آن به او بدهید». (محاضرات /۴۶۰).۴ - می فرمود: «تباهی مرد در آن است که چون تنی چند از یارانش بر او وارد شوند، آن چه در خانه دارد حقیر شمارد»، فرمود: «من دشوارگیر و متکلف را دوست ندارم» (محاضرات / ۶۵۰).۵ - گاهی شب های پی درپی خود و عیالانش گرسنه می خوابیدند و شام نداشتند، بیشتر خوراکشان نان جو بود، گاهی از گرسنگی به خود می پیچیدند، حتی خرمای نامرغوب برای سد جوع نداشتند. (تیسیر ۱۶۸ / ۲).

۶ - آب را با سه جرعه می نوشید، می فرمود: «اینگونه سیراب کننده تر، بهداشتی تر، گواراتر است»، می فرمود: «وقتی آب می آشامید در میان آن نفس نزنید». (تیسیر ۲۰۹ / ۲).توضیح:مراد از نفس نزدن حبس نفس نیست، بلکه مراد آن است که در میان ظرف آب خوری نفس نزنند، زیرا وقتی نفس بیرون می آید آلوده به گاز مسموم است.۷ - از او پرسیدند: بهترین آشامیدنی ها چیست؟ فرمود: «آب زلال و سرد». (تیسیر ۲۱۹ / ۲).۸ - فرمود: «خرما را دو دانه دو دانه نخورید مگر آن که از صاحبش (مهماندار) اجازه بگیرید» ۱۴۸ / ۳).۹ - عباد بن شرحبیل گرسنه بود، داخل حصاری رفت و از خوشه های گندم خورد و مقداری برداشت، صاحب گندم رسید و او را زد و عبایش را برد، و نزد پیغمبر رفت، و داستان بگفت، پیغمبر فرمود: «نه تعلیم دهنده ی او بودی، زیرا نادان بود؛ نه غذا دهنده ی او، زیرا گرسنه بود، عبایش را به او بده» و پیغمبر، خود، چند من گندم به عباد داد. (تیسیر ۱۵۹ / ۳).توضیح:فرموده ی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اساس مهمی است، در استنباط مسائل قضائی و ارشادی و اخلاقی.۱۰ - مهمان بود، طفیلی ای همراه او شد، چون به در خانه رسیدند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به صاحب خانه فرمود: «این مرد به دنبال ما آمده، می خواهی او را اجازه بده، می خواهی اجازه نده» و او اجازه داد. (تیسیر ۱۶۵ / ۳).توضیح:خود پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این نوع رفتار را حسن التخلص نامیده، یعنی به بهترین وجهی خود را از ناروا و دشواری رهاندن و این خود تعلیم قرآن مجید است قوله تعالی:( ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) «به وجهی نیکوتر دفاع کن»، اما لزوم اعلام این مطلب به صاحب خانه برای آن بود که مبادا سکوت او حکم تقریر داشته باشد و عمل ناروای طفیلی دلیل باشد بر جواز طفیل بودن، و حال آن که حرام است.۱۱ - صاعی از رطب برای او هدیه آورند، فرمود: «کاسه ای، طبقی اگر هست، بیاورید»، گفتند: نیست، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با پاره ای از لباس خود زمین را پاک کرد، و فرمود: «همینجا بگذارید، به خدا سوگند اگر دنیا نزد خداوند به قدر بال مگسی ارزش داشت، کافر و منافق را از آن هیچ بهره نمی داد» (بحار ۲۸۴ / ۱۶).توضیح:هر جا از بی ارزشی دنیا یاد شده مراد از آن زندگانی این دنیائی انسان است، که در برابر زندگانی جاویدان آخرت در حکم صفر است و گرنه خود جهان با همه ی مظاهر قدرت و حکمت خداوند بالاترین ارزش ها را دارد.۱۲ - هیچ وقت غذائی را عیب نکرد، سه روز متوالی از نان گندم سیر نشد، نان او با نخاله بود، گاهی یکماه می گذشت و در خانه ی او آتش روشن نمی شد، تنها آب بود و خرما که آن را اسودین یعنی دو سیاه می گفتند، گاهی خرمائی روی تیکه نان می گذارد و می فرمود: این خورش آن است، بسیاری از شب ها بی شام می خوابید، زرهش را نزد یهودی ای گرو گذارد و آرد جو خرید در آن وقتی که فتوحات و غنائم بود، عمر گفت: پیغمبر را دیدم از گرسنگی به خود می پیچید، حتی خرمای نامرغوب نداشت که سد رمق کند؛ گاهی گرسنگی در آهنگ صدایش اثر می گذارد، گاهی از گرسنگی سنگ به شکم می بست. (شمائل / ۶۹ و ۹۵).۱۳ - وقت خوردن می گفت: «اللهم بارک لنا فیما رزقتنا، و علیک خلفه» یعنی: «خداوندا! در آنچه روزی ما گردانیدی برای ما مبارک ساز، و جانشین آن هم از تو می باشد» (بحار ۲۴۷ / ۱۶).۱۴ - وقت افطار می گفت: «خدایا برای تو روزه گرفتم، و بر روزی تو افطار کردم، از ما قبول کن، تشنگی رفت، رگ ها نرم شد و اجر باقی ماند» (بحار ۲۴۲ / ۱۶).توضیح:نرم شدن رگ ها درمان تصلب شرایین است که باعث فشار خون و سکته است.۱۵ - افطارش بر خرما یا شکر یا آب نیم گرم بود و می فرمود: «معده و کبد را پاک می کند، و بوی دهن را خوش می کند دندانها و حدقه ی چشم را نیرو می دهد، چشم را تیزبین می کند، گناهان را می شوید، رگهای برانگیخته را آرام می کند، سودا را ساکن و بلغم را قطع می کند، حرارت معده را فرومی نشاند، سردرد را رفع می کند» (بحار ۲۴۲ / ۱۶).۱۶ - فاطمه ی زهراء برای او قرصه ای آورد، که برای حسنین پخته بود، فرمود: «این اولین طعامی است که بعد از سه روز در شکم پدرت می رود» (بحار ۲۲۵ / ۱۶).۱۷ - خربزه و انگور را دوست داشت؛ غذاهائی که دوست داشت: گوشت سر دست و شانه ی گوسفند، کدو، سرکه، کاسنی، بادرنگ و خرفه. (بحار ۲۲۸ / ۱۶).۱۸ - حلیم می خورد و غالبا در سحوری، می فرمود: «گوشت، آقای غذاها در دنیا و آخرت است، قدرت دید و شنید را زیاد می کند»، سیر و تره و پیاز نمی خورد. (بحار ۲۴۵ / ۱۶).توضیح:البته از اسراف در هر چیز از آن جمله گوشت خواری نهی می کرد اما هر چه تفحص کردیم قرآن و اخبار، جوازی برای ترک حیوانی در یک اربعین نیافتیم و چه بسا مانند بسیاری بدعت ها بدعتی باشد که از رهبانتی مسیحی یا ریاضت های هنود در فرهنگ اسلام رسوب کرده باشد، بر اهل تحقیق لازم است که در این گونه مسائل که «رب مشور لا اصل له» تحقیق کرده و نتیجه را به عنوان فصل الخطاب به طالبان حقیقت اعلام کنند.۱۹ - گاهی تگرگ می خورد و می فرمود: «خوره ی دندان را درمان می کند».(بحار ۲۴۶ / ۱۶).۲۰ - تنها غذا نمی خورد، و می فرمود: «بدترین شما کسی است که تنها غذا بخورد و برده را بزند و مهمان را براند»، گاهی با دست ها آب می خورد، انس گوید: غذائی برای افطارش درست کردم، دیر آمد گمان کردم مهمان است، آن را خوردم، چون آمد معلوم شد افطار نکرده، اما به روی من نیاورد، و همان طور روزه ماند. (بحار ۲۴۷ / ۱۶).۲۱ - عمرو بن ابی سلمه گفت: بر پیغمبر وارد شدم، سفره پیش رویش بود، فرمود: «نزدیک بیا، نام خدا ببر، و با دست راست بخور و از پیش روی خود بخور»(اسد ۷۹ / ۴).

۲۲ - عکراش تمیمی صدقات قوم خود را نزد پیغمبر آورد، او را به خانه ی ام سلمه برد، فرمود: خوراکی هست؟ قدحی ترید با گوشت آورد، عکراش از همه جای آن می خورد، و پیغمبر فقط از جلو خود، فرمود: «ای عکراش! همه اش یکسان است، از جلو خود بخور»، بعد طبقی آوردند که در آن انواع خرما بود، وعکراش فقط از جلو خود می خورد، پیغمبر فرمود: «از همه ی جای آن بخور، زیرا الوان مختلفی است». (اسد ۴ / ۴).۲۳ - غذای داغ نخورد، با سه انگشت غذا می خورد، گاهی آرد جو و روغن را می پختند، یعنی حلوای آرد و شکر و می فرمود: «خوب است»، گاهی نان با خربزه می خورد، یکی روز با دست راست خرما می خورد و هسته ها را در دست چپ جمع می نمود، گوسفندی آن جا بود، مشت هسته را به او نشان داد، گوسفند آمد و از میان دست او هسته ها را خورد، خرما و شیر می خورد، و می فرمود: «اطیبین اند» یعنی دو نیکو. (بحار ۲۴۳ / ۱۶).توضیح:اولا چون پیغمبر اکرم بایستی یک قوم ابتدائی بی تمدن را در همه ی امور زندگانی تعلیم دهد، مهمان خود را هم باید برای طرز غذا خوردن صحیح تعلیم دهد و طرز رفتار او طوری بود که هرگز مهمان در شرمی که باعث کم خوردن باشد واقع نمی شد «ثانیا از تعلیمات بسیار مهم پیغمبر، حقیر نشمردن هیچ نوع منفعت و سود رساندن بود و هر چند به نظر اندک آید زیرا مقصود او برای ساختن جامعه ی توحیدی آن بود که اولا از نظر اعتقاد و اندیشه هر مسلمان موحد بداند که همه ی ذرات جهان دارای ارزشند و باید در جای خود به کار روند، ثانیا هیچ نیروئی نباید به هدر رود و جامعه نباید به اسراف و تبذیر که ریشه ی اتلاف و کمبود است آلوده گردد، ثالثا اساس دین شناخت اولویت ها است، و اولویت حکم می کند که هسته ی خرما که خوراک دام است، نباید در سهل انگاری به دور ریخته شده و پوسیده گردد.۲۴ - در خانه ی ابوءالهیثم بن التیهان مهمان بود، چون او و مهمانان غذا خوردند، فرمود: «به برادر خود پاداش دهید»، گفتند: پاداش او چیست؟ فرمود: «برای او دعای برکت کنید، زیرا چون آب و غذای مهماندار را خوردند و برای او دعای برکت کردند پاداش او همان است» (اسد ۲۵۰ / ۴).۲۵ - می فرمود: «نان را گرامی بدارید، زیرا آن چه در زیر عرش تا روی زمین است بر روی آن کار کرده، و بسیاری از مخلوقات دیگر»، از او پرسیدند: گرامی داشت آن چگونه است؟ فرمود: «وقتی نان بر سفره حاضر شد منتظر غذای دیگر نباشید». (وافی - مطاعم / ۴۰).۲۶ - امام محمد باقرعليه‌السلام لقمه نانی بر زمین افتاده دید، به غلام خود فرمود: «آن را بردار تا بخورم» غلام خود آن را خورد، امام فرمود: «چنین لقمه ای در شکمی جای نگیرد مگر آن که بهشت بر صاحبش واجب می شود، برو، تو را در راه خدا آزاد کردم». (وافی - مطاعم / ۴۰).۲۷ - فرمود: «بدترین طعام ها طعام ویلمه ای است که بر آن اغنیا را دعوت کنند، و فقرا را دعوت نکنند» (مجمع ۵۳ / ۴).۲۸ - می فرمود: «گوشت سرور خوراک ها است در دنیا و آخرت» گوشت ذراع را دوست داشت، می فرمود: «سرکه خوب خورشی است، خانه ای که سرکه در آن باشد فقیر نمی شود، سرکه با زیتون غذای انبیا است، خداوندا برای ما در آن برکت قرار ده و از آن برای ما فراوان کن»، از شیرها شیر گاو را انتخاب می کرد، امام رضاعليه‌السلام فرمود: «پیغمبر خرما را دوست داشت، رطب را با خربزه و خیار را با نمک میل می نمود». (وافی -مطاعم ۵۶ - ۴۱).۲۹ - می فرمود: «مؤمن با یک روده غذا می خورد و کافر با هفت روده». (اسد ۳۲۵ / ۲).توضیح:کنایه از پرخوری کافر و کم خوری مؤمن است.۳۰ - از غذائی که سیر و پیاز داشت نمی خورد اما می فرمود: «شما بخورید، من به خاطر نزول فرشته نمی خورم» (اسد ۸۲ / ۲).۳۱ می فرمود: «نان را گرامی بدارید، بدرستی که خداوند با آن برکات آسمان را نازل فرموده، و برکات زمین را برای آن بیرون آورد».(اسد ۳۲. (۲۳۶ / ۲ - «رباح» غلام او از چاه «عرس» و چاه «سقیا» برایش آب می آورد، مردی از انصار هنگام سفر مشک آب را روی الاغی بار می کرد تا سرد شود. (نظام ۱۰۱ / ۱).۳۳ - آب را با سه جرعه می آشامید، در سومی آب را می مکید، با دهن پر از آب نمی آشامید، در آب نفس نمی زد، و آب را از دهن دور می کرد؛ گاهی از دهن مشک، آب رامی آشامید، گاهی سواره و سرپا آب می آشامید، می فرمود: «سید آشامیدنی ها در دنیا و آخرت آب است» (بحار ۲۴۶ / ۱۶).۳۴ - عبدالله بن انیس گفت: از پدرم شنیدم که گفت: پیغمبر را دیدم از مشک آویزانی که لبه ی آن را برگردانید آب آشامید (اسد ۱۲۰ / ۲).۳۵ - تیکه نانی روی زمین افتاده دید آن را برداشت و خورد و به عایشه فرمود: «ای حمیرا! مجاورت نعمت های خداوند را گرامی بدار، زیرا نعمت ها از هیچ قومی گرفته نشدند که به ایشان بازگردانده شوند». (بحار ۲۶۵ / ۱۶).

۳۶ - اگر با دیگران غذا می خورد قبل از همه آغاز می کرد و بعد از همه دست می کشید. (اسد ۲۳۸ / ۱۶).توضیح:برای آن که حیا مانع شروع به خوردن و همچنین مانع دست کشیدن قبل از سیر شدن نشود، چنین می کرد

۳۷ - می فرمود: «اگر غذا دارای چهار چیز باشد کامل است، کسب آن از ممر حلال، شرکت دست های زیاد برای خوردن آن، بسم الله گفتن در اول، و حمد خداوند در آخر». (وافی - اطعمه / ۵۸).۳۸ - می فرمود: «چه دشمنانی برای دینند: دل ترسو، شکم شکم خواره، نعوظ شدید»؛ می فرمود: «مهمانان را تشویق کنید که بخورند»؛ بی تکلف بود و به آن امر می کرد، می فرمود: «از گرامیداشت مرد به برادرش آن است که از او تحفه قبول کند، و به او تحفه بدهد، از آنچه دارد، نه آن که برای او تکلف کند که من متکلفین را دوست ندارم». (وافی - اطعمه / ۶۶).۳۹ - تعلیم قرآن مجید چنین است، قوله تعالی:( وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ ) یعنی: «بگو ای محمد! من از زحمت دهندگان و دشواری تراشان و زرق و برق نشان دهندگان نیستم»۴۰ - آب را به طور مص یعنی کشش از میان دندان ها می آشامید. (اسد ۱۶۶ / ۲).۴۱ - می فرمود: «چون مسلمان به شهری وارد شود مهمان برادر مسلمان است، تا بیرون رود». (وافی -اطعمه / ۷۱).توضیح:اگر در اثر گسترش شهرها و کثرت جمعیت انجام چنین وظیفه ای دشوار است، اما برخورد دوستانه، و راهنمائی، و انصاف در معامله، دشوار نیست تا غریب احساس غربت نکند.۴۲ - می فرمود: «ای فاطمه! هر کس به خدا و روز جزا اعتقاد دارد مهمان خود را گرامی بدارد». (وافی - اطعمه / ۷۲).۴۳ - بعد از غذا خلال می کرد، دهن را می شست، و می فرمود: «جبرئیل به من سفارش کرده خلال کنم»، می فرمود: «دستمالی که با آن دهن را پاک می کنید در معرض هوا قرار ندهید، زیرا جایگاه شیطان است»(وافی - اطعمه / ۷۳).توضیح:از روایات متعددی که این مورد رسیده، معلوم می شود مراد از شیطان همان میکروب و ویروس است، که آن روز برای عامه را ناشناخته بودند که به هر حال از لشکریان شیطانند، و خداوند متعال در قرآن مجید یکی از خصوصیات شیطان را چنین وصف فرموده( إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ ) (اعراف / ۲۷). یعنی: «بدرستی که او (شیطان) و دستیارانش شما را می بینند از جائی که شما آنها را نمی بینید» یعنی از روش ضرر و زیان رساندن ایشان آگاه نیستند. ۴۴ - می فرمود: «آب را به مکیدن بیاشامید نه قلب قلب آشامیدن که درد جگر می آورد». (وافی - اطعمه / ۷۴).۴۵ - غذای داغ نمی خورد، و حلوای آرد و عسل و روغن را طیب می نامید، انگور را گاهی دانه دانه می خورد و گاهی خوشه ی آن را با دهن می تراشید. (بحار ۲۴۴ / ۱۶).

۴۶ - ملخ هم می خورد، انگشتان را می لیسید و می فرمود: «سید الطعام است»، آخر غذا را می لیسید، و می فرمود: «اعظم غذا است». (بحار ۲۴۵ / ۱۶).توضیح:لیسیدن انگشت تا ته مانده ی غذای خصوصی، چه بسا در نظر اول شتابگر عجیب باشد، اما پیغمبر اسلام که خود مربی و معلم همه جانبه ی بشر است، با این تأکید در عمل نشان داده اند که اسراف و به هدر دادن نیروئی و هر چند اندک، کم کم سبب هدر دادن و قدر ناشناختن نیروهای بزرگتر است، نیروی دیدن و شنیدن با اراده ی تکوینی خداوند متعال در ذرات غذا به ودیعه است تا اثر خود را انجام دهد، این تأکید نه از جهت تنگ نظری است، بلکه از دید بی نهایت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است که همه ی ذرات جهان را در تکاپوی انجام وظائفی می دید، که اراده ی خداوند از آن ها خواسته بود.۴۷ - از خودردن غذای داغ نهی می فرمود، زیرا برکت غذا را می برد. (اسد ۲۱۱ / ۱).۴۸ - مرد فربهی را دید اشاره به شکم او نمود و فرمود: «اگر این در غیر این می بود بهتر بود». (اسد ۲۲۸ / ۱).توضیح:مرادش آن بود که اگر این مازاد غذا به مصرف سیر کردن گرسنه ای بود بهتر بود.۴۹ - می فرمود: «خداوندا! قوتی به قدر کفایت روزی آل محمد کن». (وسائل - اطعمه / ۹۰).

توضیح:یعنی زائد بر کفایت نباشد چنان که در اخبار دیگر آمده کفاف و عفاف یعنی هم محتاج نبودن هم خویشتن داری.۵۰ - وقت غذا خورد تکیه نمی داد. (اسد ۹۶ / ۵).۵۱ - می فرمود: «چشم تو به دنبال لقمه ی برادرت نباشد» (اسد ۲۹۱ / ۵).۵۲ - الکی در خانه نداشت، نان الک کرده نخورد؛ یکتا پیراهن بود؛ حتی از نان جو سیر نشد؛ در سفره اش از کمی غذا چیزی باقی نمی ماند. (مجمع ۳۱۵ / ۱۰).۵۴ - مردم مدینه قبل از اسلام از همدست شدن در غذا با کور و شل پرهیز می کردند، چون از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال کردند، آیه نازل شد( لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا ) (نور / ۶۱)یعنی: «باکی بر شما نیست اگر دسته جمعی غذا بخورید یا تک تک»(وسائل ۳۷ / ۱۷). توضیح:در تفاسیر مهم، چنین سبب نزولی برای آیه نیافتم اما مطلب از حیث هماهنگی با سیرت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صحیح است، زیرا احتراز از همدستی با کور و شل یک نوع تکبر و ترفع بود، نه از نظر واگیر بودن بیماری، و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با هر نوع تکبر وترفع و خودپسندی خصوصا از اعراب جاهلیت مبارزه می نمود، و این مورد هم از آن موارد است، اما سبب نزول آیه به قول اصح آن است که بعضی اعراب از فرط مهمان دوستی، گاهی چند روز گرسنگی می کشیدند، تا مهمانی برسد و با ایشان در خوراک همدست شود و گمان می کردند تنها غذا خوردن گناه است، واین یک نوع افراط اخلاقی بود که در اسلام مذموم است، آیه نازل شد که بدانند اگر تنها غذا بخورند باکی بر ایشان نیست.۵۵ - می فرمود: «شب درها را ببندید، در مشکها را ببندید، ظرف های خوراکی را بپوشانید یا وراونه کنید، چراغ ها را خاموش کنید، زیرا شیطان درب را باز نمی کند، مشکی را باز نمی کند، ظرفی را باز نمی کند، فویسقه چه بسا خانه ها را آتش می زند» (مشکل ۲۱ / ۲).توضیح:مقصود از شیطان دراین جا - و العلم عند الله - همان میکروب است و مراد از فوسیقه یعنی فاسق کوچک همان مارمولک است؛ در آن وقت چراغ ها حفاظ نداشتند، مارمولک یا موش فتیله ی روغن دار را می کشیدند و خانه آتش می گرفت، خاموش کردن چراغ در آن وقت مانند دستور بستن شیر گاز در زمان ما است.۵۶ - روزی غذا می خورد، عربی بیابانی از راه رسید، و نخواند غذا را با دو لقمه بلعید، پیغمبر به اصحاب فرمود: «اگر نام خدا را می برد برای شما بس بود، هر وقت غذا می خورید اگر نام خدا را فراموش کردید هر وقت به یاد آوردید، بگویید بسم الله اوله و آخره».۵۷ - امام صادقعليه‌السلام به عمر بن سعید فرمود: طمع به مافوق مکن، قوله تعالی:( فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ ) (توبه / ۵۵). یعنی: «مال کافران تو را به عجب و حسرت نکشاند» اگر ناراحت بودی زندگی پیغمبر را به یاد آور، خوراکش نان جو، حلوایش خرما، سوختش سعف نخل اگر می یافت (بحار ۲۸۰ / ۱۶).

۵۸ - خلال می کرد، مابین دو لقمه حمد خدا می گفت، با پاره ی نی و برگ نخل خلال نمی کرد، دست ها را پس از خوردن گوشت بهتر می شست، وقتی غذای چرب می خورد، آب کم می خورد و می فرمود: «گواراتر است». (سنن علامه / ۱۷۸ - ۱۶۸).۵۹ - می فرمود: «ما قومی هستیم که نمی خوریم مگر آن گاه که گرسنه باشیم و قبل از سیر شدن از خوردن دست می کشیم» (سنن / ۱۸۱).۶۰ - ظرفی از شیر و عسل برای او آوردند، فرمود: «دو نوشیدنی ننوشید»، آن گاه فرمود: «من آن را حرام نمی کنم، اما دوست ندارم با فضول دنیا فخر کنم، یا حساب پس بدهم» (سنن / ۱۸۴).۶۱ - ظرف برنجی آوردند، سلمان و مقداد و ابوذر حاضر بودند، فرمود: «بخورید»، عذر آوردند، فرمود: «کاری نکرده اید، دوست داشته ترین شما نزد ما بهترین خورندگان شما نزد ماست» (سنن / ۱۹۰).توضیح:صفت افعل التفضیل یعنی دوست داشته ترین و امثال آن مانند خوب ترین و غیره، در موردی است که دو تن یا دو چیز در باقی صفات برابر باشند، آن وقت بوسیله مثلا بهتر خورنده دوست داشته ترین بشوند، و چون از شاهد حال و قرینه ی این مطلب معلوم است، استعمال افعل التفضیل اشکالی ندارد، در حقیقت مانند آن است که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده باشد، اگر دو تن از شما یا چند تن در باقی فضائل برابر باشند، آن که بهترین خورنده بر سفره است دوست داشته ترین ایشان است.۶۲ - فرمود: «بودن سرکه و سبزی بر سفره از سنت است». (سنن / ۱۹۲).

۶۳ - فرشته ای آمد و گفت: یا محمد! خداوند به تو سلام می رساند و می گوید: اگر خواهی، سرزمین مکه را برای تو طلا کنم. پیغمبر سر به آسمان برداشت و گفت: پروردگارا! یک روز سیر باشم و حمد تو گویم و یک روز گرسنه باشم و از تو بخواهم. (عیون / ۱۹۹).۶۴ - می فرمود: «با بوی دیگ خود، همسایه را آزار ندهید» (نظام ۸۰ / ۲).۶۵ - وقت خوابیدن دعا می خواند: «اللهم باسمک احیا و باسمک اموت» یعنی: «خداوندا به نام تو زنده ام و به نام تو می میرم»، و چون برمی خواست می خواند: «الحمد لله الذی احیانی بعدما اماتنی والیه النشور» یعنی: «ستایش مر خدائی را سزا است که مرا بعد از مردن زنده کرد و سر بر آوردن از خاک هم به سوی اوست» (سنن / ۱۴۲).۶۶ - هر وقت از خواب برمی خواست به سجده می افتاد. (سنن / ۱۴۰).۶۷ - گاهی در مسجد برای استراحت می خوابید و یک پا را روی پای دیگر می گذارد (اسد ۱۶۸ / ۳).۶۸ - به پهلوی راست می خوابید، وقت خوابیدن آیه الکرسی را می خواند وقت بیدار شدن به سجده می رفت. (بحار ۲۵۸ / ۱۶).۶۹ - از دنیا رفت در حالی که شکمش گرسنه بود. (مطالب ۱۸۷ / ۳).۷۰ - فرمود: «خوراک را سرد کنید زیرا گرم برکت ندارد» (مطالب ۳۱۷ / ۲).۷۱ - از دمیدن نفس در آب نهی کرد و همچنین از نوشیدن از دم مشک. (مطالب ۳۲۹ / ۲).توضیح:این حدیث ظاهرا معارض است با حدیث آب خوردن خودش از مشک؛ وجه جمع بین آنها این است که آن بار استثنائی بوده نه همیشه.

۷۲ - چون با مردم غذا می خورد، خودش اول شروع کننده بود و آخر از همه از سفره برمی خواست. (بحار ۲۳۷ / ۱۶).۷۳ - بر شیرینی افطار می کرد، اگر نبود بر آب نیم گرم، و می فرمود: «کبد و معده را پاک می کند و دهان را خوش بو می کند، دندان ها را استوار، و چشم را تقویت، و گناهان را می شوید، رگ های انگیخته شده را آرام و مره غالب را ساکن، و بلغم را قطع می کند و حرارت معده را خاموش و درد سر را برطرف می کند»(بحار ۲۴۲ / ۱۶).۷۴ - وقتی به مدینه وارد شد و در خانه ی ابوایوب منزل نمود، تا چند روز اسعد بن زراره وسعد بن عباده نهار و شام می فرستادند و هر کس حاضر بود با پیغمبر همدست می شد. (بحار ۱۰۹ / ۱۹).۷۵ - فرمود: «شب شام بخورید و هر چند به کفی از خرمای بد، زیرا ترک شام خوردن پیری آور است» (وصول ۱۵۱ / ۳).توضیح:راجع به لزوم شام خودرن احادیث دیگر هم هست که در آن ها آمده در بدن رگی هست به نام «رگ عشا» که اگر کسی شام نخورد به او نفرین می کند در سال هزار و سیصد و پنجاه و یک که در اهواز در ماه رمضان منبر می رفتم در وقت مطالعه به این احادیث برخورد کردم، و چون از پزشکان شنیده بودم که توصیه به نخوردن غذا در شب کرده بودند، تعجب کردم و برای تحقیق برای دیدن آقای دکتر علوی به راه افتادم و چون رسیدم مشکل خود را با او در میان گذاردم؛ پس از اندکی فکر گفتند: حدیث درست است، انسان تا جوان است اگر دیرتر غذا بخورد معده ی او از مواد موجود تغذیه می کند، اما چون انسان پا به سن گذارد به واسطه ی کمبود مواد موجود باید زود به زود غذا بخورد، اما کم بخورد، به همین جهت اگر مریضی نزد ما بیاورند که پیر باشد و تقریبا حالت بیهوشی داشته باشد، برای جبران کمبود غذائی اول سرم به او وصل می کنیم تا مواد قندی زودتر در بدن او جذب شده و جبران کند.۷۶ - می فرمود: «گوشت را با کارد برش ندهید که از کار عجمها است، آن را دندان بزنید که گواراتر و لذیذتر است» (وصول ۱۴۸ / ۳).توضیح:مقصود گوشت پخته و آماده ی سر سفره است و مقصود از عجم هر قوم غیر عرب است. ۷۷ - یکی نزد او آروغ زد، فرمود: «آروغ خود را از ما بازدارید، به درستی که بی شرت سیرشدگان در دنیا درازتر گرسنگان در آخرتند» (وصول ۱۵۱ / ۳).توضیح:آروغ زدن در اثر پرخوری است.۷۸ - از آب چاه «سقیا» که دو منزلی مدینه بود دوست داشت و آن را گوارا می شمرد. (وصول ۲۱۱ / ۲).۷۹ - مردی به او گفت:، من از یک نفس نوشیدن سیراب نمی شوم، فرمود: «قدح را از دهانت جدا کن، نفس بزن و دوباره بنوش»، گفت: در قدح آشغال می بینم، فرمود: «آن را بریز» (وصول ۲۰۹ / ۲).۸۰ - در حصار یکی از انصار وارد شد که آب در حوض می کرد فرمود: «اگر آب شب مانده در مشک کهنه ای داری بیاور و گرنه از آب حوض بنوشم» گفت: آب سرد دارم، رفت و آب در قدح ریخت و با شیر ممزوج نمود و به پیغمبر داد و او آشامید (وصول ۲۱۱ / ۲)

۸۱ - از بهترین نوشیدنی پرسیدند: فرمود: «سرد و شیرین» (وصول ۲۱۹ / ۲).۸۲ - انس گفت: نزد پیغمبر رفتم، نان جو و پیه آب شده بو گرفته برده بودم، پیغمبر فرمود: «شب بر آل محمد گذشته که نه صاعی خرما داشتند نخ صاعی حبه جو» (وصول ۱۶۹ / ۲).۸۳ - عقبه بن غزوان گفت: با پیغمبر هفت نفر بودیم که غذا نداشتیم مگر برگ حبله تا لب های ما زخم شد. (وصول ۱۷۰ / ۲).توضیح:«حبله» علفی صحرایی است که دانه ای مانند لوبیا دارد.۸۴ - عایشه گفت: گاهی ماه بر ما می گذشت و ما آتشی روشن نکرده بودیم، آب بود و خرما مگر گاهی که کسی گوشت برای ما می آورد. (وصول ۱۶۵ / ۲).۸۵ - آل محمد سه روز پیاپی از نان گندم سیر نشدند؛ آل محمد هیچ روزی دو بار غذا نخوردند مگر آن که یکی از آن ها خرما بود، چند شب متوالی اتفاق می افتاد که خود و اهلش گرسنه و بی شام خوابیدند؛ عمر گفت: پیغمبر را دیدم که از گرسنگی به خود می پیچید و حتی خرمای نامرغوب نیافته بود که شکم خود را سیر کند؛ پیغمبر اکرم فرمود: «در راه خدا چنان ترسانده شده بودم که هیچ کس چنان ترسانده نشده بود و در راه خدا چنان آزار دیدم که هیچ کس چنان آزار ندیده بود؛ بر من سی شبانه روز گذشته بود که من و بلال غذائی نداشتیم مگر اندک سفره ای که بغل بلال آن را می پوشانید» (وصول ۱۶۸ / ۲).۸۶ - دعا می کرد که: «خداوندا! روزی آل محمد را قرار ده قوت لا یموت» (وصول ۱۶۵ / ۲).۸۷ - دعا می کرد: «خداوندا! مرا مسکین زنده بدار و مسکین بمیران و مرا در جرگه ی مسکینان محشور دار» (وصول ۱۶۵ / ۲).۸۸ - فرمود: «ضعفای خود را نزد من بخوانید زیرا هر آینه نصرت یافتید و روزی یافتید به ضعیفان خود» (وصول ۱۶۶ / ۲).۸۹ - فرمود: «آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم پر نکرده است، برای آدمی چند لقمه ی کوچک بس است که پشت خود را (ستون فقرات) با آن نگهدارد و اگر ناچار به پر کردن شکم است پس ثلث آن برای طعام و ثلث آن برای آب و ثلث آن برای نفس زدن» (وصول ۱۵۷ / ۳).توضیح:وقتی معده پر شد، به حجاب حاجز و ریه فشار می آورد و نفس زدن دشوار میشود. ۹۰ - فرمود: «از این دو سبزی بد بو پرهیز کنید که بخورید و به مسجد ما بیایید، و اگر ناچار خورنده ی آنید آن ها را با آتش بکشید (مجمع ۱۷ / ۲). توضیح:مراد از کشتن با آتش، پختن یا سرخ کردن آن ها است که بوی آنها را از بین می برد.۹۱ - عبدالله بن حارث گفت: هفتمین هفت نفر بودم که با پیغمبر همراه بودیم، بر مردی گذر کردیم دیگ او روی آتش بود، پیغمبر به او فرمود: «خوب شده؟» گفت: پدر و ماردم به فدای تو باد، آری؛ پیغمبر چیزی از آن گرفت و در دهان جوید تا وقت احرام نماز. (وصول ۱۰۶ / ۳).۹۲ - فرمود: «غذای دو نفر سه نفر را کافی است و غذای سه نفر چهار نفر را»(وصول ۱۵۱ / ۳).۹۳ - فرمود: «شام بخورید و لو با یک خرما زیرا ترک آن پیری آور است» (وصول ۱۵۱ / ۳).۹۴ - فرمود: «زیتون بخورید و با آن بمالید زیرا از درخت مبارک است» (وصول ۱۶۲ / ۳).۹۵ - فرمود: «بدترین خوراکی ها خوراک ولیمه است اغنیا به آن دعوت می شوند و مساکین را از یاد می برند اما هر کس دعوت را پذیرفت و نرفت خدا را نافرمانی کرده است» (وصول ۱۶۶ / ۳).۹۶ - خالد بن ولید از کم خوابی به پیغمبر شکایت کرد، فرمود: «چون خواهی به فراش روی بگو (اللهم رب السموات السبع و ما اظلت و رب الشیاطن و ما اضلت! کن لی جارا من خلقک کلهم جمیعا ان یفرط علی احدا و ان یبغی علی عز جارک و جل ثناؤک)». یعنی: «پروردگارا! ای پروردگار هفت آسمان و آن چه بر آن سایه انداخته اند و پروردگار شیطان ها و آن چه را گمراه کرده اند! برای من از آفریده های خود پناه باش از همه ی ایشان که مبادا کسی درباره ی من زیاده روی کند، یا بر من ظلم کند، پناه تو عزیز است و ستایش تو بزرگ»(وصول ۹۰ / ۲).۹۷ - خالد به پیغمبر گفت: در خواب ترسانده می شود فرمود: «بگو (اعوذ بکلمات الله التامه من غضبه و عقابه و شر عباده و من همزات الشیاطین و ان یحضرون)» (وصول ۹۰ / ۲)یعنی: «پناه می برم به کلمات تامه ی خداوند از خشم او و کیفر او و از شر بندگان او و از وسوسه های شیاطین و گردن ایشان در اطراف من».توضیح:خواب نرفتن و در خواب ترسانده شدن خالد بن ولید بازتاب فضولیهای او در کشتن مردم بی گناه بر خلاف دستورات پیغمبر مانند کشتار او در فتح مکه و کشتن مالک بن نویره برای هم بستر شدن با زن او.۹۸ - فرمود: «بعد از من از نبوت چیزی نمی ماند مگر مبشرات»، گفتند: مبشرات چیست؟ فرمود: «رؤیای صالحه» (وصول ۲۵۴ / ۱).۹۹ - بسیار از اصحاب می پرسید: «کسی از شما خوابی دیده است؟» (وصول ۲۵۴ / ۱).۱۰۰ - پیغمبر از حال ورقه بن نوفل پرسید، خدیجه خاتون گفت: او تو را قبلا تصدیق کرده و مرده است، فرمود: «او را در خواب دیدم لباس سفیدی بر تن داشت، اگر از اهل آتش می بود لباس غیر از آن به تن او بود» (وصول ۲۵۹ / ۱).۱۰۱ - فرمود: «چون یکی از ما خواب بیند آن را بر صاحب رأی و خیرخواه عرضه کند تا او خیر بگوید و تأویل به خیر کند» (مطالب ۴۰ / ۳).۱۰۲ - چون در سفر بار می انداختند پیغمبر بر دست راست می خوابید و اگر قبل از صبح بود دستش را بلند می کرد و سر خود را بر کف دست می نهاد. (وصول ۱۹۳ / ۲).توضیح:فقط برای اندکی استراحت نه خواب رفتن.۱۰۳ - خواب قبل از نماز عشا را دوست نداشت همچنین سخن گفتن بعد از آن را. (وصول ۳۸۱ / ۲).۱۰۴ - می فرمود: «هر کس مرا در خواب دید به تحقیق مرا دیده زیرا شیطان نمی تواند به شکل من در آید» (وصول ۲۵۳ / ۱).۱۰۵ - فرمود: «رؤیای مؤمن جزئی است از چهل جزء نبوت و آن بر پای پرنده ای بسته است مادام که به زبان نیاورده باشد، چون به زبان آورد افتاد» (وصول ۲۵۳ / ۱).۱۰۶ - ام سلمه گفت: برای من قطعه ی گوشتی آورده بودند، قطعه ی سنگی شده بود، به پیغمبر گفتم فرمود: «شاید سائلی آمده و او را مأیوس کرده باشید» (نهایه ۳۵ / ۳).۱۰۷ - می فرمود: بهترین لقمه، خرمای صیحانی سفت شده است» (نهایه ۴۵ / ۳).توضیح:مراد از سفت شدن آن است که جویده می شود.۱۰۸ - هیچ وقت از نان و گوشت کاملا سیر نشد. (نهایه ۹۵ / ۳).۱۰۹ - چوبهای دو طرف دلو را که از آب زمزم پر شده بود به دست گرفت و زیاد آب نوشید.

خوراک، نوشیدن، خوابیدن

۱ - می فرمود: «از پرخوری بترسید زیرا فاسد کننده ی بدن، باعث امراض و کسل کننده برای عبادت است». (محاضرات / ۶۳۱).۲ - فرمود: «کسی که راه برود برای خوردن طعامی که دعوتش نکرده باشند، راه رفته در حالی که فاسق بوده و حرام خورده» (محاضرات / ۶۳۹).۳ - فرمود: «اگر خادمی طعامی درست کند، یا با شما همدست شود یا از آن به او بدهید». (محاضرات /۴۶۰).۴ - می فرمود: «تباهی مرد در آن است که چون تنی چند از یارانش بر او وارد شوند، آن چه در خانه دارد حقیر شمارد»، فرمود: «من دشوارگیر و متکلف را دوست ندارم» (محاضرات / ۶۵۰).۵ - گاهی شب های پی درپی خود و عیالانش گرسنه می خوابیدند و شام نداشتند، بیشتر خوراکشان نان جو بود، گاهی از گرسنگی به خود می پیچیدند، حتی خرمای نامرغوب برای سد جوع نداشتند. (تیسیر ۱۶۸ / ۲).

۶ - آب را با سه جرعه می نوشید، می فرمود: «اینگونه سیراب کننده تر، بهداشتی تر، گواراتر است»، می فرمود: «وقتی آب می آشامید در میان آن نفس نزنید». (تیسیر ۲۰۹ / ۲).توضیح:مراد از نفس نزدن حبس نفس نیست، بلکه مراد آن است که در میان ظرف آب خوری نفس نزنند، زیرا وقتی نفس بیرون می آید آلوده به گاز مسموم است.۷ - از او پرسیدند: بهترین آشامیدنی ها چیست؟ فرمود: «آب زلال و سرد». (تیسیر ۲۱۹ / ۲).۸ - فرمود: «خرما را دو دانه دو دانه نخورید مگر آن که از صاحبش (مهماندار) اجازه بگیرید» ۱۴۸ / ۳).۹ - عباد بن شرحبیل گرسنه بود، داخل حصاری رفت و از خوشه های گندم خورد و مقداری برداشت، صاحب گندم رسید و او را زد و عبایش را برد، و نزد پیغمبر رفت، و داستان بگفت، پیغمبر فرمود: «نه تعلیم دهنده ی او بودی، زیرا نادان بود؛ نه غذا دهنده ی او، زیرا گرسنه بود، عبایش را به او بده» و پیغمبر، خود، چند من گندم به عباد داد. (تیسیر ۱۵۹ / ۳).توضیح:فرموده ی پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اساس مهمی است، در استنباط مسائل قضائی و ارشادی و اخلاقی.۱۰ - مهمان بود، طفیلی ای همراه او شد، چون به در خانه رسیدند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به صاحب خانه فرمود: «این مرد به دنبال ما آمده، می خواهی او را اجازه بده، می خواهی اجازه نده» و او اجازه داد. (تیسیر ۱۶۵ / ۳).توضیح:خود پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این نوع رفتار را حسن التخلص نامیده، یعنی به بهترین وجهی خود را از ناروا و دشواری رهاندن و این خود تعلیم قرآن مجید است قوله تعالی:( ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ) «به وجهی نیکوتر دفاع کن»، اما لزوم اعلام این مطلب به صاحب خانه برای آن بود که مبادا سکوت او حکم تقریر داشته باشد و عمل ناروای طفیلی دلیل باشد بر جواز طفیل بودن، و حال آن که حرام است.۱۱ - صاعی از رطب برای او هدیه آورند، فرمود: «کاسه ای، طبقی اگر هست، بیاورید»، گفتند: نیست، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با پاره ای از لباس خود زمین را پاک کرد، و فرمود: «همینجا بگذارید، به خدا سوگند اگر دنیا نزد خداوند به قدر بال مگسی ارزش داشت، کافر و منافق را از آن هیچ بهره نمی داد» (بحار ۲۸۴ / ۱۶).توضیح:هر جا از بی ارزشی دنیا یاد شده مراد از آن زندگانی این دنیائی انسان است، که در برابر زندگانی جاویدان آخرت در حکم صفر است و گرنه خود جهان با همه ی مظاهر قدرت و حکمت خداوند بالاترین ارزش ها را دارد.۱۲ - هیچ وقت غذائی را عیب نکرد، سه روز متوالی از نان گندم سیر نشد، نان او با نخاله بود، گاهی یکماه می گذشت و در خانه ی او آتش روشن نمی شد، تنها آب بود و خرما که آن را اسودین یعنی دو سیاه می گفتند، گاهی خرمائی روی تیکه نان می گذارد و می فرمود: این خورش آن است، بسیاری از شب ها بی شام می خوابید، زرهش را نزد یهودی ای گرو گذارد و آرد جو خرید در آن وقتی که فتوحات و غنائم بود، عمر گفت: پیغمبر را دیدم از گرسنگی به خود می پیچید، حتی خرمای نامرغوب نداشت که سد رمق کند؛ گاهی گرسنگی در آهنگ صدایش اثر می گذارد، گاهی از گرسنگی سنگ به شکم می بست. (شمائل / ۶۹ و ۹۵).۱۳ - وقت خوردن می گفت: «اللهم بارک لنا فیما رزقتنا، و علیک خلفه» یعنی: «خداوندا! در آنچه روزی ما گردانیدی برای ما مبارک ساز، و جانشین آن هم از تو می باشد» (بحار ۲۴۷ / ۱۶).۱۴ - وقت افطار می گفت: «خدایا برای تو روزه گرفتم، و بر روزی تو افطار کردم، از ما قبول کن، تشنگی رفت، رگ ها نرم شد و اجر باقی ماند» (بحار ۲۴۲ / ۱۶).توضیح:نرم شدن رگ ها درمان تصلب شرایین است که باعث فشار خون و سکته است.۱۵ - افطارش بر خرما یا شکر یا آب نیم گرم بود و می فرمود: «معده و کبد را پاک می کند، و بوی دهن را خوش می کند دندانها و حدقه ی چشم را نیرو می دهد، چشم را تیزبین می کند، گناهان را می شوید، رگهای برانگیخته را آرام می کند، سودا را ساکن و بلغم را قطع می کند، حرارت معده را فرومی نشاند، سردرد را رفع می کند» (بحار ۲۴۲ / ۱۶).۱۶ - فاطمه ی زهراء برای او قرصه ای آورد، که برای حسنین پخته بود، فرمود: «این اولین طعامی است که بعد از سه روز در شکم پدرت می رود» (بحار ۲۲۵ / ۱۶).۱۷ - خربزه و انگور را دوست داشت؛ غذاهائی که دوست داشت: گوشت سر دست و شانه ی گوسفند، کدو، سرکه، کاسنی، بادرنگ و خرفه. (بحار ۲۲۸ / ۱۶).۱۸ - حلیم می خورد و غالبا در سحوری، می فرمود: «گوشت، آقای غذاها در دنیا و آخرت است، قدرت دید و شنید را زیاد می کند»، سیر و تره و پیاز نمی خورد. (بحار ۲۴۵ / ۱۶).توضیح:البته از اسراف در هر چیز از آن جمله گوشت خواری نهی می کرد اما هر چه تفحص کردیم قرآن و اخبار، جوازی برای ترک حیوانی در یک اربعین نیافتیم و چه بسا مانند بسیاری بدعت ها بدعتی باشد که از رهبانتی مسیحی یا ریاضت های هنود در فرهنگ اسلام رسوب کرده باشد، بر اهل تحقیق لازم است که در این گونه مسائل که «رب مشور لا اصل له» تحقیق کرده و نتیجه را به عنوان فصل الخطاب به طالبان حقیقت اعلام کنند.۱۹ - گاهی تگرگ می خورد و می فرمود: «خوره ی دندان را درمان می کند».(بحار ۲۴۶ / ۱۶).۲۰ - تنها غذا نمی خورد، و می فرمود: «بدترین شما کسی است که تنها غذا بخورد و برده را بزند و مهمان را براند»، گاهی با دست ها آب می خورد، انس گوید: غذائی برای افطارش درست کردم، دیر آمد گمان کردم مهمان است، آن را خوردم، چون آمد معلوم شد افطار نکرده، اما به روی من نیاورد، و همان طور روزه ماند. (بحار ۲۴۷ / ۱۶).۲۱ - عمرو بن ابی سلمه گفت: بر پیغمبر وارد شدم، سفره پیش رویش بود، فرمود: «نزدیک بیا، نام خدا ببر، و با دست راست بخور و از پیش روی خود بخور»(اسد ۷۹ / ۴).

۲۲ - عکراش تمیمی صدقات قوم خود را نزد پیغمبر آورد، او را به خانه ی ام سلمه برد، فرمود: خوراکی هست؟ قدحی ترید با گوشت آورد، عکراش از همه جای آن می خورد، و پیغمبر فقط از جلو خود، فرمود: «ای عکراش! همه اش یکسان است، از جلو خود بخور»، بعد طبقی آوردند که در آن انواع خرما بود، وعکراش فقط از جلو خود می خورد، پیغمبر فرمود: «از همه ی جای آن بخور، زیرا الوان مختلفی است». (اسد ۴ / ۴).۲۳ - غذای داغ نخورد، با سه انگشت غذا می خورد، گاهی آرد جو و روغن را می پختند، یعنی حلوای آرد و شکر و می فرمود: «خوب است»، گاهی نان با خربزه می خورد، یکی روز با دست راست خرما می خورد و هسته ها را در دست چپ جمع می نمود، گوسفندی آن جا بود، مشت هسته را به او نشان داد، گوسفند آمد و از میان دست او هسته ها را خورد، خرما و شیر می خورد، و می فرمود: «اطیبین اند» یعنی دو نیکو. (بحار ۲۴۳ / ۱۶).توضیح:اولا چون پیغمبر اکرم بایستی یک قوم ابتدائی بی تمدن را در همه ی امور زندگانی تعلیم دهد، مهمان خود را هم باید برای طرز غذا خوردن صحیح تعلیم دهد و طرز رفتار او طوری بود که هرگز مهمان در شرمی که باعث کم خوردن باشد واقع نمی شد «ثانیا از تعلیمات بسیار مهم پیغمبر، حقیر نشمردن هیچ نوع منفعت و سود رساندن بود و هر چند به نظر اندک آید زیرا مقصود او برای ساختن جامعه ی توحیدی آن بود که اولا از نظر اعتقاد و اندیشه هر مسلمان موحد بداند که همه ی ذرات جهان دارای ارزشند و باید در جای خود به کار روند، ثانیا هیچ نیروئی نباید به هدر رود و جامعه نباید به اسراف و تبذیر که ریشه ی اتلاف و کمبود است آلوده گردد، ثالثا اساس دین شناخت اولویت ها است، و اولویت حکم می کند که هسته ی خرما که خوراک دام است، نباید در سهل انگاری به دور ریخته شده و پوسیده گردد.۲۴ - در خانه ی ابوءالهیثم بن التیهان مهمان بود، چون او و مهمانان غذا خوردند، فرمود: «به برادر خود پاداش دهید»، گفتند: پاداش او چیست؟ فرمود: «برای او دعای برکت کنید، زیرا چون آب و غذای مهماندار را خوردند و برای او دعای برکت کردند پاداش او همان است» (اسد ۲۵۰ / ۴).۲۵ - می فرمود: «نان را گرامی بدارید، زیرا آن چه در زیر عرش تا روی زمین است بر روی آن کار کرده، و بسیاری از مخلوقات دیگر»، از او پرسیدند: گرامی داشت آن چگونه است؟ فرمود: «وقتی نان بر سفره حاضر شد منتظر غذای دیگر نباشید». (وافی - مطاعم / ۴۰).۲۶ - امام محمد باقرعليه‌السلام لقمه نانی بر زمین افتاده دید، به غلام خود فرمود: «آن را بردار تا بخورم» غلام خود آن را خورد، امام فرمود: «چنین لقمه ای در شکمی جای نگیرد مگر آن که بهشت بر صاحبش واجب می شود، برو، تو را در راه خدا آزاد کردم». (وافی - مطاعم / ۴۰).۲۷ - فرمود: «بدترین طعام ها طعام ویلمه ای است که بر آن اغنیا را دعوت کنند، و فقرا را دعوت نکنند» (مجمع ۵۳ / ۴).۲۸ - می فرمود: «گوشت سرور خوراک ها است در دنیا و آخرت» گوشت ذراع را دوست داشت، می فرمود: «سرکه خوب خورشی است، خانه ای که سرکه در آن باشد فقیر نمی شود، سرکه با زیتون غذای انبیا است، خداوندا برای ما در آن برکت قرار ده و از آن برای ما فراوان کن»، از شیرها شیر گاو را انتخاب می کرد، امام رضاعليه‌السلام فرمود: «پیغمبر خرما را دوست داشت، رطب را با خربزه و خیار را با نمک میل می نمود». (وافی -مطاعم ۵۶ - ۴۱).۲۹ - می فرمود: «مؤمن با یک روده غذا می خورد و کافر با هفت روده». (اسد ۳۲۵ / ۲).توضیح:کنایه از پرخوری کافر و کم خوری مؤمن است.۳۰ - از غذائی که سیر و پیاز داشت نمی خورد اما می فرمود: «شما بخورید، من به خاطر نزول فرشته نمی خورم» (اسد ۸۲ / ۲).۳۱ می فرمود: «نان را گرامی بدارید، بدرستی که خداوند با آن برکات آسمان را نازل فرموده، و برکات زمین را برای آن بیرون آورد».(اسد ۳۲. (۲۳۶ / ۲ - «رباح» غلام او از چاه «عرس» و چاه «سقیا» برایش آب می آورد، مردی از انصار هنگام سفر مشک آب را روی الاغی بار می کرد تا سرد شود. (نظام ۱۰۱ / ۱).۳۳ - آب را با سه جرعه می آشامید، در سومی آب را می مکید، با دهن پر از آب نمی آشامید، در آب نفس نمی زد، و آب را از دهن دور می کرد؛ گاهی از دهن مشک، آب رامی آشامید، گاهی سواره و سرپا آب می آشامید، می فرمود: «سید آشامیدنی ها در دنیا و آخرت آب است» (بحار ۲۴۶ / ۱۶).۳۴ - عبدالله بن انیس گفت: از پدرم شنیدم که گفت: پیغمبر را دیدم از مشک آویزانی که لبه ی آن را برگردانید آب آشامید (اسد ۱۲۰ / ۲).۳۵ - تیکه نانی روی زمین افتاده دید آن را برداشت و خورد و به عایشه فرمود: «ای حمیرا! مجاورت نعمت های خداوند را گرامی بدار، زیرا نعمت ها از هیچ قومی گرفته نشدند که به ایشان بازگردانده شوند». (بحار ۲۶۵ / ۱۶).

۳۶ - اگر با دیگران غذا می خورد قبل از همه آغاز می کرد و بعد از همه دست می کشید. (اسد ۲۳۸ / ۱۶).توضیح:برای آن که حیا مانع شروع به خوردن و همچنین مانع دست کشیدن قبل از سیر شدن نشود، چنین می کرد

۳۷ - می فرمود: «اگر غذا دارای چهار چیز باشد کامل است، کسب آن از ممر حلال، شرکت دست های زیاد برای خوردن آن، بسم الله گفتن در اول، و حمد خداوند در آخر». (وافی - اطعمه / ۵۸).۳۸ - می فرمود: «چه دشمنانی برای دینند: دل ترسو، شکم شکم خواره، نعوظ شدید»؛ می فرمود: «مهمانان را تشویق کنید که بخورند»؛ بی تکلف بود و به آن امر می کرد، می فرمود: «از گرامیداشت مرد به برادرش آن است که از او تحفه قبول کند، و به او تحفه بدهد، از آنچه دارد، نه آن که برای او تکلف کند که من متکلفین را دوست ندارم». (وافی - اطعمه / ۶۶).۳۹ - تعلیم قرآن مجید چنین است، قوله تعالی:( وَمَا أَنَا مِنَ الْمُتَكَلِّفِينَ ) یعنی: «بگو ای محمد! من از زحمت دهندگان و دشواری تراشان و زرق و برق نشان دهندگان نیستم»۴۰ - آب را به طور مص یعنی کشش از میان دندان ها می آشامید. (اسد ۱۶۶ / ۲).۴۱ - می فرمود: «چون مسلمان به شهری وارد شود مهمان برادر مسلمان است، تا بیرون رود». (وافی -اطعمه / ۷۱).توضیح:اگر در اثر گسترش شهرها و کثرت جمعیت انجام چنین وظیفه ای دشوار است، اما برخورد دوستانه، و راهنمائی، و انصاف در معامله، دشوار نیست تا غریب احساس غربت نکند.۴۲ - می فرمود: «ای فاطمه! هر کس به خدا و روز جزا اعتقاد دارد مهمان خود را گرامی بدارد». (وافی - اطعمه / ۷۲).۴۳ - بعد از غذا خلال می کرد، دهن را می شست، و می فرمود: «جبرئیل به من سفارش کرده خلال کنم»، می فرمود: «دستمالی که با آن دهن را پاک می کنید در معرض هوا قرار ندهید، زیرا جایگاه شیطان است»(وافی - اطعمه / ۷۳).توضیح:از روایات متعددی که این مورد رسیده، معلوم می شود مراد از شیطان همان میکروب و ویروس است، که آن روز برای عامه را ناشناخته بودند که به هر حال از لشکریان شیطانند، و خداوند متعال در قرآن مجید یکی از خصوصیات شیطان را چنین وصف فرموده( إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ ) (اعراف / ۲۷). یعنی: «بدرستی که او (شیطان) و دستیارانش شما را می بینند از جائی که شما آنها را نمی بینید» یعنی از روش ضرر و زیان رساندن ایشان آگاه نیستند. ۴۴ - می فرمود: «آب را به مکیدن بیاشامید نه قلب قلب آشامیدن که درد جگر می آورد». (وافی - اطعمه / ۷۴).۴۵ - غذای داغ نمی خورد، و حلوای آرد و عسل و روغن را طیب می نامید، انگور را گاهی دانه دانه می خورد و گاهی خوشه ی آن را با دهن می تراشید. (بحار ۲۴۴ / ۱۶).

۴۶ - ملخ هم می خورد، انگشتان را می لیسید و می فرمود: «سید الطعام است»، آخر غذا را می لیسید، و می فرمود: «اعظم غذا است». (بحار ۲۴۵ / ۱۶).توضیح:لیسیدن انگشت تا ته مانده ی غذای خصوصی، چه بسا در نظر اول شتابگر عجیب باشد، اما پیغمبر اسلام که خود مربی و معلم همه جانبه ی بشر است، با این تأکید در عمل نشان داده اند که اسراف و به هدر دادن نیروئی و هر چند اندک، کم کم سبب هدر دادن و قدر ناشناختن نیروهای بزرگتر است، نیروی دیدن و شنیدن با اراده ی تکوینی خداوند متعال در ذرات غذا به ودیعه است تا اثر خود را انجام دهد، این تأکید نه از جهت تنگ نظری است، بلکه از دید بی نهایت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است که همه ی ذرات جهان را در تکاپوی انجام وظائفی می دید، که اراده ی خداوند از آن ها خواسته بود.۴۷ - از خودردن غذای داغ نهی می فرمود، زیرا برکت غذا را می برد. (اسد ۲۱۱ / ۱).۴۸ - مرد فربهی را دید اشاره به شکم او نمود و فرمود: «اگر این در غیر این می بود بهتر بود». (اسد ۲۲۸ / ۱).توضیح:مرادش آن بود که اگر این مازاد غذا به مصرف سیر کردن گرسنه ای بود بهتر بود.۴۹ - می فرمود: «خداوندا! قوتی به قدر کفایت روزی آل محمد کن». (وسائل - اطعمه / ۹۰).

توضیح:یعنی زائد بر کفایت نباشد چنان که در اخبار دیگر آمده کفاف و عفاف یعنی هم محتاج نبودن هم خویشتن داری.۵۰ - وقت غذا خورد تکیه نمی داد. (اسد ۹۶ / ۵).۵۱ - می فرمود: «چشم تو به دنبال لقمه ی برادرت نباشد» (اسد ۲۹۱ / ۵).۵۲ - الکی در خانه نداشت، نان الک کرده نخورد؛ یکتا پیراهن بود؛ حتی از نان جو سیر نشد؛ در سفره اش از کمی غذا چیزی باقی نمی ماند. (مجمع ۳۱۵ / ۱۰).۵۴ - مردم مدینه قبل از اسلام از همدست شدن در غذا با کور و شل پرهیز می کردند، چون از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سؤال کردند، آیه نازل شد( لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْكُلُوا جَمِيعًا أَوْ أَشْتَاتًا ) (نور / ۶۱)یعنی: «باکی بر شما نیست اگر دسته جمعی غذا بخورید یا تک تک»(وسائل ۳۷ / ۱۷). توضیح:در تفاسیر مهم، چنین سبب نزولی برای آیه نیافتم اما مطلب از حیث هماهنگی با سیرت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صحیح است، زیرا احتراز از همدستی با کور و شل یک نوع تکبر و ترفع بود، نه از نظر واگیر بودن بیماری، و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با هر نوع تکبر وترفع و خودپسندی خصوصا از اعراب جاهلیت مبارزه می نمود، و این مورد هم از آن موارد است، اما سبب نزول آیه به قول اصح آن است که بعضی اعراب از فرط مهمان دوستی، گاهی چند روز گرسنگی می کشیدند، تا مهمانی برسد و با ایشان در خوراک همدست شود و گمان می کردند تنها غذا خوردن گناه است، واین یک نوع افراط اخلاقی بود که در اسلام مذموم است، آیه نازل شد که بدانند اگر تنها غذا بخورند باکی بر ایشان نیست.۵۵ - می فرمود: «شب درها را ببندید، در مشکها را ببندید، ظرف های خوراکی را بپوشانید یا وراونه کنید، چراغ ها را خاموش کنید، زیرا شیطان درب را باز نمی کند، مشکی را باز نمی کند، ظرفی را باز نمی کند، فویسقه چه بسا خانه ها را آتش می زند» (مشکل ۲۱ / ۲).توضیح:مقصود از شیطان دراین جا - و العلم عند الله - همان میکروب است و مراد از فوسیقه یعنی فاسق کوچک همان مارمولک است؛ در آن وقت چراغ ها حفاظ نداشتند، مارمولک یا موش فتیله ی روغن دار را می کشیدند و خانه آتش می گرفت، خاموش کردن چراغ در آن وقت مانند دستور بستن شیر گاز در زمان ما است.۵۶ - روزی غذا می خورد، عربی بیابانی از راه رسید، و نخواند غذا را با دو لقمه بلعید، پیغمبر به اصحاب فرمود: «اگر نام خدا را می برد برای شما بس بود، هر وقت غذا می خورید اگر نام خدا را فراموش کردید هر وقت به یاد آوردید، بگویید بسم الله اوله و آخره».۵۷ - امام صادقعليه‌السلام به عمر بن سعید فرمود: طمع به مافوق مکن، قوله تعالی:( فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ ) (توبه / ۵۵). یعنی: «مال کافران تو را به عجب و حسرت نکشاند» اگر ناراحت بودی زندگی پیغمبر را به یاد آور، خوراکش نان جو، حلوایش خرما، سوختش سعف نخل اگر می یافت (بحار ۲۸۰ / ۱۶).

۵۸ - خلال می کرد، مابین دو لقمه حمد خدا می گفت، با پاره ی نی و برگ نخل خلال نمی کرد، دست ها را پس از خوردن گوشت بهتر می شست، وقتی غذای چرب می خورد، آب کم می خورد و می فرمود: «گواراتر است». (سنن علامه / ۱۷۸ - ۱۶۸).۵۹ - می فرمود: «ما قومی هستیم که نمی خوریم مگر آن گاه که گرسنه باشیم و قبل از سیر شدن از خوردن دست می کشیم» (سنن / ۱۸۱).۶۰ - ظرفی از شیر و عسل برای او آوردند، فرمود: «دو نوشیدنی ننوشید»، آن گاه فرمود: «من آن را حرام نمی کنم، اما دوست ندارم با فضول دنیا فخر کنم، یا حساب پس بدهم» (سنن / ۱۸۴).۶۱ - ظرف برنجی آوردند، سلمان و مقداد و ابوذر حاضر بودند، فرمود: «بخورید»، عذر آوردند، فرمود: «کاری نکرده اید، دوست داشته ترین شما نزد ما بهترین خورندگان شما نزد ماست» (سنن / ۱۹۰).توضیح:صفت افعل التفضیل یعنی دوست داشته ترین و امثال آن مانند خوب ترین و غیره، در موردی است که دو تن یا دو چیز در باقی صفات برابر باشند، آن وقت بوسیله مثلا بهتر خورنده دوست داشته ترین بشوند، و چون از شاهد حال و قرینه ی این مطلب معلوم است، استعمال افعل التفضیل اشکالی ندارد، در حقیقت مانند آن است که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده باشد، اگر دو تن از شما یا چند تن در باقی فضائل برابر باشند، آن که بهترین خورنده بر سفره است دوست داشته ترین ایشان است.۶۲ - فرمود: «بودن سرکه و سبزی بر سفره از سنت است». (سنن / ۱۹۲).

۶۳ - فرشته ای آمد و گفت: یا محمد! خداوند به تو سلام می رساند و می گوید: اگر خواهی، سرزمین مکه را برای تو طلا کنم. پیغمبر سر به آسمان برداشت و گفت: پروردگارا! یک روز سیر باشم و حمد تو گویم و یک روز گرسنه باشم و از تو بخواهم. (عیون / ۱۹۹).۶۴ - می فرمود: «با بوی دیگ خود، همسایه را آزار ندهید» (نظام ۸۰ / ۲).۶۵ - وقت خوابیدن دعا می خواند: «اللهم باسمک احیا و باسمک اموت» یعنی: «خداوندا به نام تو زنده ام و به نام تو می میرم»، و چون برمی خواست می خواند: «الحمد لله الذی احیانی بعدما اماتنی والیه النشور» یعنی: «ستایش مر خدائی را سزا است که مرا بعد از مردن زنده کرد و سر بر آوردن از خاک هم به سوی اوست» (سنن / ۱۴۲).۶۶ - هر وقت از خواب برمی خواست به سجده می افتاد. (سنن / ۱۴۰).۶۷ - گاهی در مسجد برای استراحت می خوابید و یک پا را روی پای دیگر می گذارد (اسد ۱۶۸ / ۳).۶۸ - به پهلوی راست می خوابید، وقت خوابیدن آیه الکرسی را می خواند وقت بیدار شدن به سجده می رفت. (بحار ۲۵۸ / ۱۶).۶۹ - از دنیا رفت در حالی که شکمش گرسنه بود. (مطالب ۱۸۷ / ۳).۷۰ - فرمود: «خوراک را سرد کنید زیرا گرم برکت ندارد» (مطالب ۳۱۷ / ۲).۷۱ - از دمیدن نفس در آب نهی کرد و همچنین از نوشیدن از دم مشک. (مطالب ۳۲۹ / ۲).توضیح:این حدیث ظاهرا معارض است با حدیث آب خوردن خودش از مشک؛ وجه جمع بین آنها این است که آن بار استثنائی بوده نه همیشه.

۷۲ - چون با مردم غذا می خورد، خودش اول شروع کننده بود و آخر از همه از سفره برمی خواست. (بحار ۲۳۷ / ۱۶).۷۳ - بر شیرینی افطار می کرد، اگر نبود بر آب نیم گرم، و می فرمود: «کبد و معده را پاک می کند و دهان را خوش بو می کند، دندان ها را استوار، و چشم را تقویت، و گناهان را می شوید، رگ های انگیخته شده را آرام و مره غالب را ساکن، و بلغم را قطع می کند و حرارت معده را خاموش و درد سر را برطرف می کند»(بحار ۲۴۲ / ۱۶).۷۴ - وقتی به مدینه وارد شد و در خانه ی ابوایوب منزل نمود، تا چند روز اسعد بن زراره وسعد بن عباده نهار و شام می فرستادند و هر کس حاضر بود با پیغمبر همدست می شد. (بحار ۱۰۹ / ۱۹).۷۵ - فرمود: «شب شام بخورید و هر چند به کفی از خرمای بد، زیرا ترک شام خوردن پیری آور است» (وصول ۱۵۱ / ۳).توضیح:راجع به لزوم شام خودرن احادیث دیگر هم هست که در آن ها آمده در بدن رگی هست به نام «رگ عشا» که اگر کسی شام نخورد به او نفرین می کند در سال هزار و سیصد و پنجاه و یک که در اهواز در ماه رمضان منبر می رفتم در وقت مطالعه به این احادیث برخورد کردم، و چون از پزشکان شنیده بودم که توصیه به نخوردن غذا در شب کرده بودند، تعجب کردم و برای تحقیق برای دیدن آقای دکتر علوی به راه افتادم و چون رسیدم مشکل خود را با او در میان گذاردم؛ پس از اندکی فکر گفتند: حدیث درست است، انسان تا جوان است اگر دیرتر غذا بخورد معده ی او از مواد موجود تغذیه می کند، اما چون انسان پا به سن گذارد به واسطه ی کمبود مواد موجود باید زود به زود غذا بخورد، اما کم بخورد، به همین جهت اگر مریضی نزد ما بیاورند که پیر باشد و تقریبا حالت بیهوشی داشته باشد، برای جبران کمبود غذائی اول سرم به او وصل می کنیم تا مواد قندی زودتر در بدن او جذب شده و جبران کند.۷۶ - می فرمود: «گوشت را با کارد برش ندهید که از کار عجمها است، آن را دندان بزنید که گواراتر و لذیذتر است» (وصول ۱۴۸ / ۳).توضیح:مقصود گوشت پخته و آماده ی سر سفره است و مقصود از عجم هر قوم غیر عرب است. ۷۷ - یکی نزد او آروغ زد، فرمود: «آروغ خود را از ما بازدارید، به درستی که بی شرت سیرشدگان در دنیا درازتر گرسنگان در آخرتند» (وصول ۱۵۱ / ۳).توضیح:آروغ زدن در اثر پرخوری است.۷۸ - از آب چاه «سقیا» که دو منزلی مدینه بود دوست داشت و آن را گوارا می شمرد. (وصول ۲۱۱ / ۲).۷۹ - مردی به او گفت:، من از یک نفس نوشیدن سیراب نمی شوم، فرمود: «قدح را از دهانت جدا کن، نفس بزن و دوباره بنوش»، گفت: در قدح آشغال می بینم، فرمود: «آن را بریز» (وصول ۲۰۹ / ۲).۸۰ - در حصار یکی از انصار وارد شد که آب در حوض می کرد فرمود: «اگر آب شب مانده در مشک کهنه ای داری بیاور و گرنه از آب حوض بنوشم» گفت: آب سرد دارم، رفت و آب در قدح ریخت و با شیر ممزوج نمود و به پیغمبر داد و او آشامید (وصول ۲۱۱ / ۲)

۸۱ - از بهترین نوشیدنی پرسیدند: فرمود: «سرد و شیرین» (وصول ۲۱۹ / ۲).۸۲ - انس گفت: نزد پیغمبر رفتم، نان جو و پیه آب شده بو گرفته برده بودم، پیغمبر فرمود: «شب بر آل محمد گذشته که نه صاعی خرما داشتند نخ صاعی حبه جو» (وصول ۱۶۹ / ۲).۸۳ - عقبه بن غزوان گفت: با پیغمبر هفت نفر بودیم که غذا نداشتیم مگر برگ حبله تا لب های ما زخم شد. (وصول ۱۷۰ / ۲).توضیح:«حبله» علفی صحرایی است که دانه ای مانند لوبیا دارد.۸۴ - عایشه گفت: گاهی ماه بر ما می گذشت و ما آتشی روشن نکرده بودیم، آب بود و خرما مگر گاهی که کسی گوشت برای ما می آورد. (وصول ۱۶۵ / ۲).۸۵ - آل محمد سه روز پیاپی از نان گندم سیر نشدند؛ آل محمد هیچ روزی دو بار غذا نخوردند مگر آن که یکی از آن ها خرما بود، چند شب متوالی اتفاق می افتاد که خود و اهلش گرسنه و بی شام خوابیدند؛ عمر گفت: پیغمبر را دیدم که از گرسنگی به خود می پیچید و حتی خرمای نامرغوب نیافته بود که شکم خود را سیر کند؛ پیغمبر اکرم فرمود: «در راه خدا چنان ترسانده شده بودم که هیچ کس چنان ترسانده نشده بود و در راه خدا چنان آزار دیدم که هیچ کس چنان آزار ندیده بود؛ بر من سی شبانه روز گذشته بود که من و بلال غذائی نداشتیم مگر اندک سفره ای که بغل بلال آن را می پوشانید» (وصول ۱۶۸ / ۲).۸۶ - دعا می کرد که: «خداوندا! روزی آل محمد را قرار ده قوت لا یموت» (وصول ۱۶۵ / ۲).۸۷ - دعا می کرد: «خداوندا! مرا مسکین زنده بدار و مسکین بمیران و مرا در جرگه ی مسکینان محشور دار» (وصول ۱۶۵ / ۲).۸۸ - فرمود: «ضعفای خود را نزد من بخوانید زیرا هر آینه نصرت یافتید و روزی یافتید به ضعیفان خود» (وصول ۱۶۶ / ۲).۸۹ - فرمود: «آدمی هیچ ظرفی را بدتر از شکم پر نکرده است، برای آدمی چند لقمه ی کوچک بس است که پشت خود را (ستون فقرات) با آن نگهدارد و اگر ناچار به پر کردن شکم است پس ثلث آن برای طعام و ثلث آن برای آب و ثلث آن برای نفس زدن» (وصول ۱۵۷ / ۳).توضیح:وقتی معده پر شد، به حجاب حاجز و ریه فشار می آورد و نفس زدن دشوار میشود. ۹۰ - فرمود: «از این دو سبزی بد بو پرهیز کنید که بخورید و به مسجد ما بیایید، و اگر ناچار خورنده ی آنید آن ها را با آتش بکشید (مجمع ۱۷ / ۲). توضیح:مراد از کشتن با آتش، پختن یا سرخ کردن آن ها است که بوی آنها را از بین می برد.۹۱ - عبدالله بن حارث گفت: هفتمین هفت نفر بودم که با پیغمبر همراه بودیم، بر مردی گذر کردیم دیگ او روی آتش بود، پیغمبر به او فرمود: «خوب شده؟» گفت: پدر و ماردم به فدای تو باد، آری؛ پیغمبر چیزی از آن گرفت و در دهان جوید تا وقت احرام نماز. (وصول ۱۰۶ / ۳).۹۲ - فرمود: «غذای دو نفر سه نفر را کافی است و غذای سه نفر چهار نفر را»(وصول ۱۵۱ / ۳).۹۳ - فرمود: «شام بخورید و لو با یک خرما زیرا ترک آن پیری آور است» (وصول ۱۵۱ / ۳).۹۴ - فرمود: «زیتون بخورید و با آن بمالید زیرا از درخت مبارک است» (وصول ۱۶۲ / ۳).۹۵ - فرمود: «بدترین خوراکی ها خوراک ولیمه است اغنیا به آن دعوت می شوند و مساکین را از یاد می برند اما هر کس دعوت را پذیرفت و نرفت خدا را نافرمانی کرده است» (وصول ۱۶۶ / ۳).۹۶ - خالد بن ولید از کم خوابی به پیغمبر شکایت کرد، فرمود: «چون خواهی به فراش روی بگو (اللهم رب السموات السبع و ما اظلت و رب الشیاطن و ما اضلت! کن لی جارا من خلقک کلهم جمیعا ان یفرط علی احدا و ان یبغی علی عز جارک و جل ثناؤک)». یعنی: «پروردگارا! ای پروردگار هفت آسمان و آن چه بر آن سایه انداخته اند و پروردگار شیطان ها و آن چه را گمراه کرده اند! برای من از آفریده های خود پناه باش از همه ی ایشان که مبادا کسی درباره ی من زیاده روی کند، یا بر من ظلم کند، پناه تو عزیز است و ستایش تو بزرگ»(وصول ۹۰ / ۲).۹۷ - خالد به پیغمبر گفت: در خواب ترسانده می شود فرمود: «بگو (اعوذ بکلمات الله التامه من غضبه و عقابه و شر عباده و من همزات الشیاطین و ان یحضرون)» (وصول ۹۰ / ۲)یعنی: «پناه می برم به کلمات تامه ی خداوند از خشم او و کیفر او و از شر بندگان او و از وسوسه های شیاطین و گردن ایشان در اطراف من».توضیح:خواب نرفتن و در خواب ترسانده شدن خالد بن ولید بازتاب فضولیهای او در کشتن مردم بی گناه بر خلاف دستورات پیغمبر مانند کشتار او در فتح مکه و کشتن مالک بن نویره برای هم بستر شدن با زن او.۹۸ - فرمود: «بعد از من از نبوت چیزی نمی ماند مگر مبشرات»، گفتند: مبشرات چیست؟ فرمود: «رؤیای صالحه» (وصول ۲۵۴ / ۱).۹۹ - بسیار از اصحاب می پرسید: «کسی از شما خوابی دیده است؟» (وصول ۲۵۴ / ۱).۱۰۰ - پیغمبر از حال ورقه بن نوفل پرسید، خدیجه خاتون گفت: او تو را قبلا تصدیق کرده و مرده است، فرمود: «او را در خواب دیدم لباس سفیدی بر تن داشت، اگر از اهل آتش می بود لباس غیر از آن به تن او بود» (وصول ۲۵۹ / ۱).۱۰۱ - فرمود: «چون یکی از ما خواب بیند آن را بر صاحب رأی و خیرخواه عرضه کند تا او خیر بگوید و تأویل به خیر کند» (مطالب ۴۰ / ۳).۱۰۲ - چون در سفر بار می انداختند پیغمبر بر دست راست می خوابید و اگر قبل از صبح بود دستش را بلند می کرد و سر خود را بر کف دست می نهاد. (وصول ۱۹۳ / ۲).توضیح:فقط برای اندکی استراحت نه خواب رفتن.۱۰۳ - خواب قبل از نماز عشا را دوست نداشت همچنین سخن گفتن بعد از آن را. (وصول ۳۸۱ / ۲).۱۰۴ - می فرمود: «هر کس مرا در خواب دید به تحقیق مرا دیده زیرا شیطان نمی تواند به شکل من در آید» (وصول ۲۵۳ / ۱).۱۰۵ - فرمود: «رؤیای مؤمن جزئی است از چهل جزء نبوت و آن بر پای پرنده ای بسته است مادام که به زبان نیاورده باشد، چون به زبان آورد افتاد» (وصول ۲۵۳ / ۱).۱۰۶ - ام سلمه گفت: برای من قطعه ی گوشتی آورده بودند، قطعه ی سنگی شده بود، به پیغمبر گفتم فرمود: «شاید سائلی آمده و او را مأیوس کرده باشید» (نهایه ۳۵ / ۳).۱۰۷ - می فرمود: بهترین لقمه، خرمای صیحانی سفت شده است» (نهایه ۴۵ / ۳).توضیح:مراد از سفت شدن آن است که جویده می شود.۱۰۸ - هیچ وقت از نان و گوشت کاملا سیر نشد. (نهایه ۹۵ / ۳).۱۰۹ - چوبهای دو طرف دلو را که از آب زمزم پر شده بود به دست گرفت و زیاد آب نوشید.


4

5

6

7

8

9