اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی0%

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: احسان زاهری
گروه: مشاهدات: 9916
دانلود: 2205

توضیحات:

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 106 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9916 / دانلود: 2205
اندازه اندازه اندازه
اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

اندیشه‌های حسینی و شصت مجلس مصیبت از تذكره الشهداء. شریف كاشانی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

داستان

«ابراهیم بن عباس» نویسنده امام رضاعليه‌السلام می‌گوید: در خدمت امام رضاعليه‌السلام بودیم، یكی از فقها سؤال كرد، آیا معنای نعیم در آیه شریفه( لَتُساَلُنَّ یومَئِذٍ عَنِ النَّعیم ) [192] آب سرد است؟ امام با صدای بلند فرمود: این طور تفسیر می‌كنید؟! و هر كسی به نوعی تفسیر می‌نماید، یكی می‌گوید: منظور آب سرد است، بعضی می‌گویند: مراد خواب است، عده‌ای می‌گویند: غذای خوش طعم است.همانا پدرم از پدرش حضرت صادقعليه‌السلام نقل فرمود: پدرم با ناراحتی به عده‌ای كه آیه قرآن را این گونه تفسیر می‌كردند، فرمود: هرگز خدا از چیزهائی كه به مخلوق تفضّل فرموده، سؤال نخواهد كرد و منّت نمی‌گذارد، چگونه می‌توان به خدای بزرگ نسبت داد، چیزی را كه برای مردم شایسته نیست؟ مراد از نعیم: ولایت و دوستی ما خاندان است، كه خداوند بعد از توحید و نبوت از آن سؤال خواهد نمود، بنده اگر به لوازم ولایت و محبت وفا كند، به نعمت‌های بهشت كه زوال‌پذیر نیست، نایل می‌گردد.

از ما كه غیر جرم و خطا سر نمیزند

گیرم كه عمر سازد از این بیشتر دوام

انعام عام تو مگر آخر بدل كند

این جرم ما بطاعت و این ننگ را بنام

پیام‌ها

1. نعمت شامل همه هدیه‌های معنوی و مادی الهی می‌گردد،كه نجات‌بخش بشر است.2. ولایت و رهبری، كتب آسمانی و هدایت الهی از بزرگترین و زیباترین نعمت‌های حضرت حق است.3. سپاسگزاری از نعمت‌ها و خدمت‌ها موجب حفظ و زیاد شدن آن كمالات و خوبی‌ها می‌گردد.4. حفاظت و نگهداری نعمت‌ها از مهمترین كارهایی است، كه نقش بسیار سازنده‌ایی در پویایی و بالندگی انسان دارد.

روضه‌ها

«شصت مجلس از تذكرة الشهداء مرحوم ملاحبیب اللَّه شریف»(موارد داخل پرانتز از مؤلف كتاب است)

مجلس 01

مرویست: كه زمین كربلا افضل بقعه‌های بهشت خواهد بود، كه انبیا و اولیا در آن ساكن خواهند شد و چون مشیت خدا قرار گیرد كه دنیا را فانی سازد و قیامت برپا كند، ملائكه به امر خدا كربلا را با آن چه در آن نهان است، بر خواهند داشت و بلند خواهند كرد و آن زمین در آن وقت درخشنده خواهد بود، به نحوی كه عالم را روشن خواهد كرد. پس آن را در بهشت خواهند گذاشت و خداوند آن زمین را روضه‌ای از ریاض بهشت گرداند و آن زمین ارفع و افضل از بهشت خواهد بود و در آن جا ساكن نخواهد شد، مگر اولوالعزم از پیامبران و آن زمین در میان روضه‌های بهشت چنان درخشنده باشد؛ مانند: آفتاب و ماه كه برای اهل زمین می‌درخشند و آن زمین ندا خواهد كرد، كه منم! زمین مقدس طیب مبارك كه جسد حضرت سیدالشهداء ابی‌عبداللَّه الحسین، سید جوانان بهشت را در برداشتم.[193]

مجلس 02

مروی است: كه چون بنده زیارت او را درك نماید، خطاب به ملائكه می‌رسد، كه‌ای ملائكه‌ام! در خانه بنده‌ام بایستید و مرا تسبیح، تحلیل و تقدیس نمایید و ثواب آن را برای این بنده، زائر حسین‌عليه‌السلام تا روز وفاتش بنویسید و چون او وفات می‌كند، خطاب می‌رسد، كه بر قبر او واقف شوید تا روز قیامت و مشغول ذكر من باشید تا روز قیامت و ثواب آن را برای بنده من بنویسید.

مجلس 03

این مصیبت عظمی كه اعظم المصائب است، در همه اشیا اثر كرد و اثرش به ظاهر منحصر نبود بلكه در ظاهر و باطن هر دو مؤثر آمد و از اینجاست، كه گفته‌اند: «لَمَّا قُتِلَ الحسینُ‌عليه‌السلام كُسِفَتْ الشمسُ كَسفْةً بَدَتِ الكَواكِبُ؛ زمانی كه حسینعليه‌السلام كشته شد، خورشید پوشیده شد، به صورتی كه ستاره‌ها آشكار گردید».[194] .

یك نفر خورشید ما را سربرید

تشته لب خون خدا را سر برید

مجلس 04

همانا این اشك چشم تو كه در این مصیبت جاری می‌شود، در حقیقت گلابی است، معطر و خشبوتر از مشك. كدام گلاب است، كه چون بر صورت جاری شود، تمام گناهان را از صغیره و كبیره بشوید و كدام گلابست، كه از استعمالش بهشت واجب شود. همانا این گلابِ اشك بوی گِل محبّت حسینعليه‌السلام دارد. زمانی كه گُلِ جسد آن مظلوم را بر خاك انداختند، بوی این گل را از گلاب اشك دیده عاشقان حسینعليه‌السلام استشمام می‌نمائیم.[195]

مجلس 05

در هر شبانه روزی از هر آسمانی صد هزار فرشته با تحفه‌های بسیار فرود می‌آیند و بر آن حضرت صلوات می‌فرستند و خدا را در نزد قبرش تسبیح می‌نمایند و طلب آمرزش می‌كنند، اسم‌های زیارت كنندگان را برای زوارش می‌نویسند و ثبت می‌نمایند، نامهای پدران و قبیله‌ها و شهرهای آنان را از نور عرش خدا در صورت‌های آن‌ها نشانه می‌گذارند، كه این است، زیارت كننده قبر بهترین شهیدان و چون روز قیامت شود، به این نور شناخته می‌شوند، در میان مردمان كه این‌ها زائران قبر امام حسینعليه‌السلام بوده‌اند،[196] .

مجلس 06

روایت است: اول كسی كه بر امام حسینعليه‌السلام نماز كرد، خداوند عالم و بعد از آن جبرئیل و سایر ملائكه.[197]

به دامن تو خلایق زنند دست توسل

زقامت تو به پا می‌شود قیام قیامت

مجلس 07

اندوه، حسرت و گریه شیعیان بر آن مظلوم از آن جهت نیست، كه او را غسل ندادند و كفن نكردند؛ برای آن است كه امامی را كه حجت خدا بود و ستون دین اسلام بود و پیغمبر خدا درباره‌اش این همه سفارش فرموده بود، این همه آزار رسانده‌اند.[198]

حسین بن علی لب تشنه جان داد

ولی دلهای سنگی را تكان داد

مجلس 08

جمعی از ملائكه به اذن خدا به یاری آن حضرت فرود آمدند و چون رسیدند، سرش را در بالای نیزه دیدند، عرض كردند: بارالها! ما به یاری او نرسیدیم. خطاب رسید، كه مُلازم قُبّه او شوید و بر او گریه كنید،تا آن گاه كه او به دنیا برگردد.[199] .

ای حضور آسمان، در جانِ خاك

یا حسین‌بن‌علی روحی فداك

مجلس 09

آن‌ها چهار هزار ملك‌اند، كه مجاور قبر اویند و به استقبال زوّار او می‌آیند و مریضان آن‌ها را عیادت و مرده‌های آنان را تشییع می‌نمایند.[200]

مجلس 10

ابلیس لعین از خوشحالی پرواز كرد و تمام زمین را بگشت و شیاطین و عفریته‌ها را به دور خود جمع كرد و گفت: ای جماعت شیطان! ما به آرزوی خود رسیدیم و مردم را اهل جهنّم كردیم، مگر هركسی كه در این مصیبت گریه كند و به دوستی آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مصمم گردد، پس تا می‌توانید، مردم را در شَكّ اندازید و از این مصیبت و ثواب باز دارید، تا زحمت من به هدر نرود.[201]

مجلس 11

در آن حال كه سرش بریدند و بر نیزه آویختند، هاتفی میان زمین و آسمان ندا در داد كه؛ «یا اَیتُها الاُمَّةُ المُتَحَیرَةُ الضَّالَّهُ بَعدَ نَبِّیها لا وَفَّقْتُمْ لِفِطرٍ وَ لا اَضْحی؛ ای امتی كه بعد از پیغمبر خود سرگردان و گمراه شدید، دیگر برای نماز عید فطر واضحی (قربان) موفق نخواهید شد، زیرا كه امامان هدایت خود را می‌كُشید.[202] .

مجلس 12

مروی است: در همان حال كه امام در كربلا كشته شد، اهل مدینه صدای هولناكی شنیدند، كه می‌گفت: امروز بلا بر این امّت نازل شد، دیگر شادی نخواهند دید، تا ظهور قائم آل محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم [203]

اگر چه كرب و بلا حزن آورست و غمین

به حال خویش بگریید مردمان زمین

مجلس 13

ملائكه به خدا نالیدند كه؛ بارالها! این ظالمان را بر فرزند پیغمبرت مسلّط فرمودی، تا آن كه او را كشتند. خطاب رسید، در ضحضاحِ عرش نظر كنید، پس قائم آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را دیدند، كه ایستاده و نماز می‌كند؛ خطاب رسید؛ كه به همین قائم از قاتلان امام حسین‌عليه‌السلام انتقام خواهم كشید.[204]

مجلس 14

مروی است: كه سید سجّاد چهل سال در این مصیبت گریست و این قدر گریه كرد، كه ترسیدند، چشم مباركش نابینا شود و هر وقت ظرف آبی بدستش میدادند، این قدر می‌گریست، كه پر از خون می‌شد، یعنی چشمش مجروح شده بود و می‌فرمود: گوارا مباد، بر من اكل و شرب كاش كه ندیده بودم، بدنت را كشته، به روی خاك افتاده بود.[205]

مجلس 15

امام صادق‌عليه‌السلام فرمود: خورشید چهل صباح بر یحیی و امام حسینعليه‌السلام گریست، عرض كردند: چگونه گریه كرد؟ فرمود: در این چهل روز صبح كه طالع می‌شد، سرخ رنگ بود تا غروب.[206]

آه ای حسین مشعلدار قیام

عشق بر آستان توست ستایشگر آفتاب

مجلس 16

عبد الملك مروان از رأس الجالوت پرسید، كه آیا در كشتن حسین علامتی ظاهر شد، كه دلالت بر جلالت شأن او نماید؟ گفت هیچ سنگی را از روی زمین برنداشتند، مگر آن كه در زیر آن خون تازه بود.

ای سر ز وفا داده به سر برده وفا را

از یاد نخواهد شدن اندوه تو ما را

مجلس 17

شیخ ابواسحق نوشته، كه در آن حال كه سر امام حسین را در شام می‌گردانیدند، ناگاه سر از بالای نیزه افتاد، دیواری خمیده شد و آن سر را نگاه داشت و نگذاشت كه بر زمین افتد، پس در این جا مسجدی ساخته شد، كه تا به حال موجود است.[207] .

مجلس 18

رأسُ الجالوت یكی از مسلمانان را دید و به او گفت، كه در میان من و داود هفتاد پدر واسطه است و یهود به این سبب مرا معظّم می‌دارند و در میان شما و فرزند پیغمبرتان جز یك پدر نبود و او را كشتید.[208]

مجلس 19

از «اَنَس بن مالك» روایت شده، كه مردی از اهل «نجران» گودالی حفر كرد و یافت در آن لوحی از طلا كه بر آن نوشته بود.اَتَرْجُو امَّةٌ قَتَلَتْ حُسِینا شفاعةَ جَدِّهِ یومَ الحِسابِفَقَد قَدَّمُو عَلَیه بِحُكمِ جَوْرٍ مُخالِفُ حُكْمِهِم حُكمُ الكِتابِسَتُلقی یا یزید غَداً عذاباً مِن الرّحمنِ یا لَكَ مِن عَذابِ[209] . (بیت‌اول: (آیا امتی كه حسینعليه‌السلام را كشته است به شفاعت جدش در قیامت امیدوار است)،بیت دوم: (پس قطعاً حكم ظالمانه خود را كه مخالف حكم كتاب خداست، مقدم داشتند)،بیت سوم:(ای یزید! از جانب خداوند رحمن فردای قیامت چه عذابی را برای خود ملاقات خواهی كرد).پس، از تاریخ این نوشته پرسیدند، گفتند: سیصد سال پیش از بعثت پیغمبر شما این خط نوشته شده است[210]

مجلس 20

امام حسینعليه‌السلام فرمود: نام من نزد هیچ مؤمن و مؤمنه ذكر نمی‌شود مگر آن كه گریه می‌كند.[211]

مجلس 21

از جماعتی از اهل مصر نقل شده، كه گفتند: در شهر مصر موضعی است، مشهور به مشهد الرأس الكریم و مردم به زیارت آن می‌روند و گمان می‌كنند، كه سر حسین در آن جا مدفون است.[212]

مجلس 22

خدمت حضرت سید سجّادعليه‌السلام عرض شد، كه چه كم بوده فرزندان پدرت، فرمود: كه عجب است، كه چگونه من هم متولد از او شدم! پدرم در هر شبانه روزی هزار ركعت نماز می‌خواند.[213]

مجلس 23

این كه اباالفضلعليه‌السلام چون در خاك افتاد، عرض كرد:«یا اَخا اَدْرِكْ اَخاك؛ شاید، كه این عبارت به این اشارت است، كه چون تو باب اللّهی و دلیل هر راهی، دست مرا بگیر و به سر منزل قدس كه اوج كمال من است برسان و چنان كه من حقّ اخوت را به جا آوردم، تو نیز مرا دریاب تا حق برادری را به جا آورده باشی.[214]

مجلس 24

در «مجالس المؤمنین» از «ابن داود» نقل كرده، كه «حبیب ابن مظاهر» از اكابر تابعین بوده و از كتاب «شیخ كشّی» نقل كرده، كه حبیب از آن هفتاد كس بود، كه حضرت امام حسین را یاری كردند و گفتند: كه نزد پیغمبر چه عذر خواهیم داشت، اگر امام حسین كشته شود و ما او را نصرت نكرده باشیم.[215]

مجلس 25

از شیخ مفید سؤال شد، كه آیا خواندن سر آن حضرت، سوره كهف را صحیح است، فرمود: در این باب حدیثی از ائمه اطیاب نرسیده ولكن این خبر را از كسی روایت كرده‌اند، كه او از سر مبارك شنیده و من منكر آن نیستم، زیرا هرگاه جائز باشد، كه در روز قیامت دست و پای گناهكاران به سخن آید، جائز است، كه سر مبارك امام مظلوم كه حجّت خدا و خلیفة اللَّه و امام مسلمانان و سید جوانان بهشت و جدش محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و مادرش فاطمه است، به سخن آید و این مطلب قدرت خداست و عجیب است؛ از كسی كه انكار مطلب كند، نسبت به كسی كه آسمان بر او گریست.[216]

مجلس 26

مرغ سفیدی خود را در خون شریفش مالید و به نزد مرغانی آمد، كه بر شاخه‌های درختان خوانندگی می‌كردند، پس مرغان به صحرای كربلا آمدند و جسد امام را بر روی خاك افتاده دیدند، صیحه كشیدند و گریه كردند و خود را در خونش مالیدند و هر یك به جانبی پرواز كردند.[217]

مجلس 27

در حدیث «عبدالله بن الفضل» است، كه از حضرت صادقعليه‌السلام پرسید، كه چرا روز عاشورا روز مصیبت و غم و جزع است و روز وفات رسول خدا و فاطمه و علی و حسن چنین نیست؟ فرمود: كه از اصحاب «كسا» هر كدام وفات می‌كردند، مردم به دیگری تسلّی می‌كردند، پس چون حسین كشته شد، دیگر از اصحاب «كسا» نبود كه باعث تسلّی شود.[218]

مجلس 28

دربعضی روایات است، كه هیچ شهیدی نیست، مگر آن كه آرزو می‌كند، كاش من باحسین بن علی شهید می‌شدم و با او به بهشت می‌رفتم، یعنی‌از انصار او می‌بودم و در كربلا در زمره آن شهداء با او محشور می‌شدم.[219]

مجلس 29

در بعضی كتب است، كه چون آن حضرت بر ذوالجناح سوار گشت اسب قدم از قدم برنداشت،فرمود: ای اسب چرا نمی‌روی، عرض كرد: امروز كه روز شهادت است، بر من سوار می‌شوی ولكن فردای قیامت كه روز شفاعت است، بر اسب‌های بهشتی سوار خواهی شد، فرمود: كه با تو عهد كردم كه فردا بر تو سوار شوم و گناهكاران امت را شفاعت نمایم.[220]

خونی كه روی یال تو پیداست ذوالجناح

خون همیشه جاری مولاست ذوالجناح

مجلس 30

به روایتی چون كفی از آب برداشت تا بنوشد ملعونی از قبیله كلب تیری به دهان مباركش افكند و دهانش پر خون شد. پس فرمود: خدا تو را سیراب نگرداند نه در دنیا نه در آخرت، پس آن ملعون را عطش غالب شده، هر قدر آب می‌نوشید سیراب نمی‌شد، تا آن كه خود را در فرات انداخت و این قدر آب خورد تا مرد.[221]

در حیرتم بر اهل حرم، از چه شد حرام

با آن كه آب مهر فاطمه بودست و هست

مجلس 31

به روایت «ابی مخنف» چون آن مظلوم بر زمین افتاد، به گوشه چشم نظرش به سوی آسمان بود و می‌گفت: «صَبْراً عَلی قَضائِك، یا رب لا اِلهَ سَواك، یا غِیاثَ المُستَغیثین؛[222]

استقامت بر حكم و قضای تو می‌كنم

ای پروردگاری كه جز تو كسی نیست

ای فریادرس، فریادگر.

مجلس 32

بدان كه اگر تمام عالم دریا شود و تمام این دریاها مركب شوند و تمام درخت‌ها قلم شوند و تمام جنّ و ملك و بشر نویسنده شوند و بخواهند، كه اسرار مظلومیت و رموز و نكات شهادت حسین بن علی بن ابی طالب را بنویسند. الی یوم القیامه عُشْری از اَعْشارِ[223] یكی از آن مراتب را نتوانند نوشت و این كه گفته‌اند «الحسینُعليه‌السلام سِرُّ مِن اَسْرارِ اللّهِ؛ اشاره به همین مطلب است.[224]

مجلس 33

پس آن عاشق شیدا و آن سر گشته بی پروا؛ یعنی حضرت سید الشهدا دست نیاز به جانب آسمان دراز كرد و این دعا را آغاز كرد. «اَللهُمَّ اَنتَ ثِقَتی فی كُلِّ كَرْبٍ وَ اَنتَ رَجائی فی كُلِّ شِدَّةٍ وَ اَنتَ لی فی كُلِّ امرٍ نَزَلَ بی ثقةٌ وعِدّةٌ؛ (خدایا در هر سختی اعتمادم توئی و در هر مشكلی تو امیدم هستی و تو برای من در هر كاری كه نازل می‌شود اعتماد و امكانات را نازل فرما.[225] ای خدا تو آرزوی من، در هر اندوه و غمی و تویی امید من در هر سختی وبلایی.)[226] . [

مجلس 34

در «بحارالانوار» این حكایت را از مقاتل «ابن جوزی» چنین نقل كرده است، كه «قاسم بن اصبغ بن نباته» گفت: دیدم مردی از قبیله «بنی دارم» كه صورتش سیاه شده بود و پیش از آن او را می‌شناختم، كه بسیار سفیدرو و زیبا بود، سبب از وی پرسیدم، گفت: من به درستی كه جوانی از یاران امام حسین كه اثر سجده بر پیشانی او بود، كشتم و از آن زمان كه این عمل از من صادر شده، هیچ شبی نمی‌خوابم، مگر آن كه آن جوان به نزد من می‌آید و مرا به سوی جهنم می‌برد و در آتش می‌اندازد، پس چنان صیحه می‌كشم، كه همه قبیله‌ام می‌شنوند و آن جوان همان «عباس بن علی» است.[227] .(حضرت عباسعليه‌السلام بست كمر پیش امام همام كای به فدای تو شهادت بده جام بلاغت به ارادت بده)

مجلس 35

یكی از صلحای مجاورین در كربلا كه عادت كرده بود، در شبانه روز دو مرتبه یا سه مرتبه به زیارت امام حسینعليه‌السلام می‌رفت و هر ده شبانه روز یكدفعه به زیارت حضرت عباس مشرف می‌شد، شبی در خواب حضرت فاطمه را دید، بر او سلام كرد، آن صدیقه از او روی بگردانید، عرض كرد: ای سیده دو عالم تقصیرم چیست؟فرمود: چرا كم به زیارت فرزندم می‌روی،عرض كرد: شبانه روزی دو دفعه یا سه دفعه به زیارتش مشرف می‌شوم فرمود:بلی فرزندم حسین را زیارت می‌كنی اما فرزندم عباس را كم زیارت می‌كنی.[228] .(به قربان لبان تشنه تو فدای نام سبزت یاابوالفضل)

مجلس 36

چون امام حسینعليه‌السلام از نماز ظهر فارغ شد، به اصحاب خود فرمود: ای یاران من اینك درهای بهشت را برای شما گشوده‌اند و بهشت را برای شما زینت كرده‌اند و نعمت‌های گوناگون را برای شما مهیا كرده‌اند و اینك جدم و پدرم و مادرم و شهیدان در راه خدا، شما را منتظرند و همه آرزومند لقای شما می‌باشند. پس بكوشید و حمایت نمائید دین خدا را و دشمنان را از حرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دفع نمائید.[229] .بشكسته دلی، شكسته می‌خواند نماز در سلسله، دست بسته می‌خواند نمازتا قامت دین خم نشود، روح نماز با قامت خم نشسته می‌خواند نماز

مجلس 37

روایت است: كه چون شاه مظلومان یاران خود را كشته دید، آهی دردناك از دل غمناك بر كشید، چند نفر از خویشانش كه باقیمانده بودند، بر گردش جمع آمدند و عرض كردند: ای نور دیده صدر مسند رسالت و ای سرور سینه ولایت و ای نور چشم فاطمه زهرا وای باقیمانده از آل عبا، هیچ اندیشه به خود راه مده و داغ و ملال بر سینه مَنِه، كه ما را تا جان در بدن است، دست از یاری تو برنداریم. «اَرْواحُنا لِرُوحِكَ الفَداءِ و اَنْفُسُنا لِنَفْسِك الوَقاء؛[230] (جان‌ها و روح‌های ما فدای تو یا حسین)

مجلس 38

مردی از «بنی‌تیمم» از لشگر «ابن سعد» جدا شد و خواست، بر لشگر امام حمله كند، با او گفتند: مادرت به عزایت بنشیند، به كجا می‌روی؟ اینك كشته می‌شوی، گفت: «اُقدِمُ اِلی رَبٍّ رَحیمٍ و شَفیعٍ مُطاعٍ؛ می‌روم تا كشته شوم پس خدا بر من رحم كند و پیغمبر مرا شفاعت كند، امام فرمود: كیست این مرد؟ گفتند: عبداللَّه بن حوزه نام دارد گفت: «اللهم خَرِّهُ اِلَی النّارِ؛ خداوندا! بِكَش این ملعون را به سوی آتش در آن حال اسبش مضطرب شد و او را در جوی آبی انداخت، در حالی كه پای چپش در ركاب مانده بود و پای راستش بلند شده بود، پس «مسلم بن عوسجه» ضربتی بر پای چپش زد، اسبش شروع كرد به دویدن، در حالی كه سر او را به سنگ‌ها و درخت‌ها می‌زد، پس به جهنم و اصل شد.[231] .

مجلس 39

از آن روز كه آل الله وارد زمین كربلا شدند، وقایع بسیار و مصائب بی شمار، در هر لیل و نهار بر آن‌ها وارد شد و شدیدترین آن‌ها بر اطفال، تشنگی بود،از آب هم مضایقه كردند كوفیان خوش داشتند حرمت مهمان كربلا[232] .

مجلس 40

از خطبه امام در شب عاشورا «وَ اعْلَمُوا اَنَّ الدُنْیا حُلْوُها مُرٌّ وَ مُرُّها حُلْمٌ؛ بدانید؛ كه شیرینی‌های دنیا تلخ است و تلخی‌های دنیا خواب پریشان است و بیداری در آخرت است و رستگار آن كسی كه در آخرت رستگار باشد، و بدبخت آن كس، كه در آن جا بدبخت باشد.[233]

مجلس 41

مروی است: كه در این شب عاشورا چون صدای امام حسین و اصحابش به ذكر خدا مانند آواز زنبور به گوش لشگر ابن سعد رسید. سی و دو نفر از آن‌ها به لشگر امام حسین ملحق شدند و در روز عاشورا پیش روی امام حسینعليه‌السلام شهید شدند.[234] .

مجلس 42

مجموع لشگر آن حضرت در آن حال كه از مكه بیرون آمد، به روایت «ابی اسحاق» هفتاد و هفت نفر بودند، هفده نفر از اصحابش بودند و در اثنائی كه طی منازل می‌نمودند، جمعی به او ملحق شدند و چون زهیر بن قین و جمعی در شب عاشورا به او ملحق شدند و جمعی در منزل زباله از او جدا شدند و جمعی در شب عاشورا از نزدش رفتند و نود نفر از بنی اسد به ارشاد «حبیب ابن مظاهر» در شب هفتم محرّم به جهت یاری‌اش بیرون آمدند، لشگر عمر سعد راه بر آن‌ها گرفتند، پس برگشتند.[235]

مجلس 43

ابو مخنف گفته كه: ده عَلَم به كربلا رفت.اول آن‌ها عمر سعد بود.دوم: عَلَم «عروة بن قیس» بود، با دو هزار سوار.سوم: عَلَم «سنان بن انس» بود، با چهار هزار سوار.چهارم: عَلَم «ابن قعقاع» بود، با چهار هزار سوار.پنجم: عَلَم «شمر بن ذوالجوشن» بود، با چهار هزار سوار.ششم: عَلَم «خولی» بود، با سه هزار سوار.هفتم: عَلَم «قشعم» بود، با سه هزار سوار.هشتم: عَلَم «حصین بن نمیر» بود، با هشت هزار.نهم: عَلَم «ابی قداّر باهلی» بود، با نه هزار.دهم: عَلَم «عامربن صریمه» بود، با شش هزار.به روایتی پنجاه هزار سوار و پیاده از اهل كوفه بودند كه در میان آن‌ها شامی و حجازی نبود.[236] .

مجلس 44

در روز پنج شنبه دوم ماه محرم سنه شصت و یك هجرت آن حضرت وارد زمین كربلا شد و به روایتی روز چهارشنبه و در لهوف است، كه در آن حال، حضرت از جای برخاست و خطبه خواند و حمد و ثنای خدا بگفت و به اصحاب خود فرمود: «اَللّهُ قَد نَزَلَ مِنَ الاَمرِ ما قَد تَرَوْنَ وَ اَنَّ الدُنیا قَد تَغَیرتْ وَ تَنَكَّرَتْ...؛ به درستی كه نازل شده است بر ما و شما آن چه را می‌بینید از گرفتاری و به درستی كه دنیا دگرگون شده و نیكوئیهای او برطرف شده، عمل به حق نمی‌شود و از باطل اجتناب نمی‌شود، پس در مردن سعادت است و در زندگی دلتنگی.[237]

مجلس 45

در حدیث است: كه «ام سلمه عرض كرد: یا رسول الله از خدا بخواه كه این بَلیه را از حسین بگرداند. فرمود: درجه ایست، نمی‌رسد به آن مگر به شهادت.[238]

مجلس 46

واقعه صحرای كربلا در واقع شرحی بود، از كتاب عهدنامه الهی كه در عالم ذَرّ به قلم قدرت نوشته شده بود و به امضای تمام انبیاء و اولیاء رسیده بود و خداوند جمیع آن‌ها را گواه گرفته بود، كه چون اوّل قطره خون از گلوی حسین بر زمین بچكد از گناهان شیعیان او در گذرد.[239]

مجلس 47

مگر این حدیث نشنیده‌ای؛ كه چون روز قیامت می‌شود، بنده را در موقف حساب می‌آورند، كه صحیفه‌اش از حسنات خالی است، مأیوسانه راه جهنم پیش می‌گیرد، حضرت رب الارباب به او خطاب می‌كند.كه بنده ما به كجا می‌روی، عرض می‌كند: بسوی جهنم چون مستحق عذابم.خطاب می‌رسد، كه تو را نزد ما امانتی است، پس می‌آورند دُرّی را كه از شعاع آن عرصات روشن می‌شود،عرض می‌كند: كه من چنین دُرّی نداشته‌ام،خطاب می‌رسد؛ كه این همان قطره اشكی است، كه در مصیبت كشته راه ما حسین از چشمت جاری شد و ما آن را در صدف مرحمت پروریدیم، تا در امروز كه روز حسرت و درماندگی تو است تو را به كار آید.ما این دُرّ را خریداریم به نزد انبیاء ببر تا قیمت كنند. پس این درّ را نزد هر یك از انبیا می‌آورد حواله به دیگری می‌كنند، تا آن كه به نزد خاتم انبیاء می‌آورد. او می‌فرماید: كه نزد علی ببر، او می‌فرماید و به نزد فرزندم حسینعليه‌السلام ببر، چون به نزد آن مظلوم می‌آید. او را نوازش می‌فرماید. و به نزد عرش خدا می‌آید و عرض می‌كند: كه اِلها قیمت دُرّ آن است، كه این بنده را با پدر و مادرش ببخشی و ایشان را با من محشور سازی، خطاب می‌رسد، كه ما او را و پدر و مادرش را به تو بخشیدیم و در بهشت همسایه تو گردانیدیم.[240]

مجلس 48

حضرت صادق به «ابی بصیر» فرمود: به درستی كه جده‌ام فاطمه بر فرزندش امام حسین گریه می‌كند و گاهی چنان نعره می‌زند، كه جهنم به خروش می‌آید و چون خازنان جهنم صدای فاطمه را می‌شنوند، جهنم را ضبط می‌نمایند، كه مبادا اهل زمین را بسوزاند، تا گریه فاطمه ساكت می‌شود و دریاها به صدای فاطمه متلاطم می‌شود و به سوی یكدیگر راه پیدا می‌كند و به هر قطره از آن‌ها مَلِكی مُوكّل است، كه چون صدای فاطمه بلند می‌شود، محافظت آن‌ها می‌كنند، كه مبادا اهل زمین را غرق كنند و پیوسته از گریه فاطمه گریانند. اگر این صدا به گوش اهل زمین برسد، همگی مدهوش می‌شوند و كوه‌ها متحرك می‌شوند و بر زمین لرزه می‌افتد.[241] .

مجلس 49

اگر از محبتش جویا شوی حدیث: «اِنَّ لِلحُسینِ لََمحَبَّةٌ مَكنُونةٌ فی قُلُوبِ اَولِیائِهِ؛ كافی است، چه محبتش در همه دل‌های مؤمنان پنهان است، بلكه در دل‌های دوستان خدا چشمه ایست نامش «عَینُ المَحَبَّةِ» و چون ذكر نام حسین می‌شود، آن چشمه می‌جوشد و آبش از دو جوی چشم جاری می‌شود.هر دلی میل سوی كرب و بلایش دارد من ندانم كه چه سرّ است كه در خانه اوست)[242] .

مجلس 50

چون ثبات آن امام كائنات بر تمام اهل عالم ذراّت ظاهر شد، منادی حق ندا داد: كه ای معاشر خلائق چون دانستید رتبه و مقام ثبات حبیب من حسین را، اكنون بدانید: كه انصار او انصار من و لشگر او لشگر منند، آیا كیست؟ آن كس كه او را یاری نماید و قدم همت در نصرت او ثابت بدارد و مانند او دل از جان و مال و عیال بردارد، پس از میان همه خلق هفتاد و اندی از جای برخاستند و قدّ مردانگی عَلَم كردند و عرض كردند.«اِلَهِنا وَ سَیدُنا نَحْنُ نَنْصُرُ حَبیبَكَ و نَبذُلُ اَنفسَنا فی حَضرَتِ وَلیكَ؛[243] (خدای ما و سرور ما؛ ما دوست تو را یاری می‌كنیم و جانمان را در حضور ولی تو فدا می‌كنیم).

مجلس 51

اگر از ثبات و یقین آن امام مبین می‌پرسی، بدان: اعلی مراتب این مقام را آن امام دارا بود، چه این كه، چون عرض بیعت یزید بر او شد، در انكارش ثابت قدم و در استحقاق امامت خود بر یقین و ثبات بود، از مدینه بیرون شد، به مكه آمد و از مكه به كربلا و دچار این همه محنت و بلا شد و از عزیمت خود منصرف نگردید و خواندن او این ابیات را در مكه در جواب كسانی كه او را از رفتن به كوفه مانع شدند دلیلی واضح است بر این مطلب: «سَامضی فَمَا فِی المَوتِ عارٌ عَلی الفَتی اِذا ما نَونی خیراً و جاهَدَ مُسلِماً؛ (بزودی امضا می‌كنم، كه مرگ بر جوان مردان زمانی كه از روی خوبی و تسلیم و جهاد آن را نیت كنند، ننگ نمی‌باشد».[244]

مجلس 52

«ابو محمّد واقدی» و «زراة بن صالح» روایت كرده‌اند كه: ما سه روز پیش از توجه آن حضرت به سوی عراق به خدمت امام حسین رسیدیم و عرض كردیم، كه دل‌های اهل كوفه با شماست و شمشیرهای ایشان با دشمنان شما، پس آن حضرت به دست خود اشاره فرمود به سوی آسمان‌ها كه ناگاه درهای آسمان گشوده شد و آن قدر از ملائكه نازل شدند كه جزء خدا عدد آن‌ها را نمی‌دانست، پس آن حضرت فرمود: اگر اجل‌ها نزدیك نبود و منشأ نقصان اجر نمی‌شد، هر آینه با این ملائكه با ایشان قتال می‌كردم ولیكن یقین می‌دانم، كه مدفن من و اصحاب من در آن جا خواهد بود و احدی از قتل نجات نمی‌یابد، مگر فرزندم علی بن الحسین‌عليه‌السلام .[245]

مجلس 53

سید بن طاووس روایت كرده، از «احمد بن الحسین» بن عمر كه از امام صادقعليه‌السلام روایت كرده كه فرمود: در آن شبی كه امام حسین اراده كرد، در صبحش از مكّه بیرون آید، «محمّد بن حنفیه» به خدمتش رسید، پس عرض كرد: كه ای برادر، اهل كوفه كسانی هستند، كه تو دانسته‌ای بی وفایی آن‌ها را نسبت به پدر و مادرت و می‌ترسم با تو نیز بی وفایی كنند، پس اگر در مكه بمانی از همه اهل مكّه عزیزتر خواهی بود. فرمود: ای برادر، می‌ترسم كه در این جا بمانم و یزید خون مرا در حرم بریزد، پس حرمت حرم خدا بر طرف گردد.[246] .