• شروع
  • قبلی
  • 119 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6335 / دانلود: 2703
اندازه اندازه اندازه
بزرگداشت اولیای خدا

بزرگداشت اولیای خدا

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

سفر برای زیارت قبور

همان گونه که گفتیم زیارت قبور مؤمنین و اولیای خدا و به خصوص قبر پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یک امر استحبابی است که در روایات صحیحه به آن امر شده است. بنا بر این اگر کسی برای زیارت قبور، از شهری به شهری سفر کند، این سفر نیز استحبابی خواهد بود؛ زیرا که برای یک امر مستحب انجام می‌گیرد.

وقتی رفتن به زیارت قبور طبق احادیث صحیحه مشروع و مستحب باشد، چه فرقی می‌کند که انسان از خانه خود به قصد زیارت قبوری که در شهر خود اوست خارج شود و یا از شهری دیگر به قصد زیارت قبوری که در شهری دیگر است سفر کند؟ به هر حال مسافتی را برای این منظور طی می‌کند حال این مسافت کم باشد یا زیاد، تفاوتی در اصل موضوع نمی‌کند و در هر دو صورت، رفتن به قصد زیارت است.

در این مورد نیز احادیث متعددی وجود دارد که به روشنی مشروعیت سفر برای زیارت قبور را ثابت می‌کند.

اکنون به چند نمونه توجه فرمایید:

1- عن ابی‌هریرة قال قال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حین مرّ علی

شهداء احد:

«أشهد ان هؤلاء شهداء عند اللَّه یوم القیامة فأتوهم وزوروهم والذی نفسی بیده لا یسلّم علیهم احد الی یوم القیامة الاردوا علیه».(1)

ابوهریره می‌گوید:

«پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وقتی از کنار جنازه‌های شهدای احد عبورمی‌کرد، فرمود: شهادت می‌دهم که این‌ها در روز قیامت در پیشگاه خداوند شهدا هستند، پس به سوی آنهابروید وآنها رازیارت‌کنید. قسم‌به‌خدایی که جانم در دست اوست، تا روز قیامت هیچ کس به آنها سلام نمی‌دهد مگر این که آنها جواب سلام او را می‌دهند».

2- عن طلحة بن عبیداللَّه قال:

«خرجنا مع رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یرید قبور الشهداء الی ان قال: فلما جئنا قبور الشهداء قال: هذه قبور اخواننا».(2)

طلحة بن عبیداللَّه می‌گوید:

«با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون رفتیم و آن حضرت قبور شهدا

___________________

1- مستدرک حاکم: ج 2، ص 248.

2- سنن ابی‌داود: ج 1، ص 319.

را اراده کرده بود وقتی به قبور شهدا رسیدیم فرمود:

این قبور برادران ماست».

منظور از قبور شهدا در این جا قبور شهدای احد است که چند کیلومتر با مدینه فاصله دارد.

3- عن ابی‌الدرداء ان بلالًا رأی فی منامه النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وهو یقول له:

«ما هذه الجفوة یا بلال اما آن لک ان تزورنی یا بلال؟ فانتبه حزینا وجلًا خائفاً فرکب راحلته وقصد المدینة واتی قبر النبی ...»(1)

(این حدیث را به‌طور کامل در صفحه 50 نقل کردیم).

4- علی بن الحسین عن أبیه قال:

«کانت فاطمة تزور قبر عمّها حمزة فی کل جمعة فتصلّی وتبکی عنده».(2)

«فاطمهعليها‌السلام هر روز جمعه به زیارت قبر عمویش حمزه می‌رفت و در آن جا نماز می‌خواند و گریه می‌کرد».

5- عن شهر بن حوشب قال لما اسلم کعب الأحبار عند عمر وهو فی بیت المقدس، فرح عمر با سلام کعب الأحبار،

____________________

1- تهذیب تاریخ دمشق: ج 2، ص 259.

2- سنن بیهقی: ج 4، ص 78.

ثم قال:

«هل لک ان تسیر معی الی المدینة فتزور قبر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وتتمتع بزیارته؟ قال نعم یا امیرالمؤمنین انا افعل ذلک».(1)

چون کعب الاحبار پیش عمر مسلمان شد و او در آن موقع در بیت المقدس بود، عمر از اسلام آوردن کعب الاحبار خوشحال گردید و به او گفت:

«آیا می‌توانی با من به مدینه بیایی تا قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را زیارت کنی و از زیارت او لذت ببری؟ او گفت: آری یا امیرالمؤمنین چنین خواهم کرد».

با توجه به این احادیث و نیز سیره مستمره مسلمین، سفر برای زیارت قبور امری مشروع و مستحب است و به طوری که قبلًا نیز گفتیم از آن جا که زیارت قبور به طور مسلم و به حکم احادیث صحیح یک عمل استحبابی است، سفر برای انجام این عمل نیز مستحب خواهد بود.

تنها چیزی که باید در این جا مورد بررسی قرار گیرد، احادیث معروف به «شد رحال» است که با عبارت‌های مختلف از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده از جمله این حدیث:

__________________

1- فتوح الشام: ج 1، ص 244.

عن ابی‌هریرة قال قال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

«لا تشد الرحال الّا الی ثلاثة مساجد مسجدی هذا و مسجدالحرام والمسجدالأقصی».(1)

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

«بار سفر بسته نمی‌شود مگر برای سه مسجد:

مسجد من، مسجدالحرام و مسجدالاقصی».

بعضی با استناد به این حدیث گمان کرده‌اند که مسافرت برای زیارت قبور انبیا و اولیا و حتی قبر پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرام است؛ زیرا که در این حدیث از مسافرت به غیر سه مسجد مذکور نهی شده است. در صورتی که حدیث یاد شده به هیچ وجه در مقام نهی از مسافرت به غیر مساجد سه گانه نیست بلکه در مقام بیان فضیلت و برتری آن سه مسجد بر مساجد دیگر است و این که ثواب نماز خواندن در آن مساجد به حدی است که ارزش آن را دارد که انسان رنج سفر را تحمل کند و برای درک ثواب و کسب فیض به آن سه مسجد برود. و اساساً این حدیث به سه تعبیر نقل شده و هیچ یک از آنها در مقام انشاء حکم و امر و نهی نیست بلکه به صورت اخبار است. این سه تعبیر عبارتند از:

لا تشد الرحال الّا الی ثلاثة مساجد

____________________

1- صحیح مسلم: ج 4، ص 126.

انما یسافر الی ثلاثة مساجد

تشد الرحال الی ثلاثة مساجد(1)

دقت در عبارت حدیث به خوبی نشان می‌دهد که منظور حدیث، نهی از مسافرت‌های دیگر نیست بلکه حدیث فضیلت این سه مسجد نسبت به مساجد دیگر را بیان می‌کند و همه می‌دانیم که مسافرت برای جهاد یا طلب علم و حتی برای سیر در زمین از نظر اسلام مستحب است و نیز مسافرت به «عرفات» و «مشعر» و «منی» برای کسی که حج به جا می‌آورد واجب است.

دیگر این که پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم را برای رفتن به قصد مسجد قبا که در آن زمان کیلومترها از مدینه فاصله داشت ترغیب فرموده و خود نیز معمولًا روزهای شنبه به مسجد قبا عزیمت می‌کرد.

عن سهل بن حنیف قال قال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

«من تطهر فی بیته ثم أتی مسجد قباء فصلی فیه صلاة کان له کأجر عمرة».(2)

«هر کس در خانه‌اش خود را پاک کند سپس به مسجد قبا برود و در آن جا نماز بخواند برای او ثواب یک عمره داده می‌شود».

___________________

1- هر سه تعبیر در: صحیح مسلم: ج 4، ص 126.

2- سنن ابن‌ماجه: ج 1، ص 453.

عن ابن‌عمر قال:

«کان النبی یأتی مسجد قباء کل سبت ماشیاً و راکباً».(1)

«پیامبر خدا هر روز شنبه به مسجد قبا می‌رفت، گاهی پیاده و گاهی سواره».

همچنین پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بعضی از اصحاب برای زیارت قبور شهدای احد از مدینه خارج می‌شدند و به محل قبور آنها می‌رفتند. احایث مربوط به این قسمت را پیش از این آوردیم.

زیارت قبور برای زن‌ها

زن‌ها نیز مانند مردها می‌توانند به زیارت قبور بروند و از آثار و فواید آن مانند عبرت‌آموزی و یادآوری آخرت بهره‌مند شوند و در این حکم مانند بسیاری از احکام الهی، میان زن و مرد فرقی نیست. البته اگر زنی رفتن به زیارت قبور را بهانه‌ای برای حضور در میان مردها و نوعی خودنمایی قرار دهد کار حرامی کرده و برای او رفتن به زیارت ممنوع است؛ زیرا که این امر زمینه‌ای برای فساد و انحراف اخلاقی است که باید از آن جلوگیری شود. از این رو است که پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زن‌هایی را که پیوسته به زیارت

__________________

1- صحیح بخاری: ج 2، ص 137.

قبور می‌رفتند و این کار مداوم آنها بود لعنت کرده است:

عن ابن‌هریرة:

«ان رسول اللَّه لعن زوارات القبور».(1)

«ابوهریره از پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل می‌کند که او زن‌هایی را که همواره کارشان زیارت قبور است لعنت کرد».

در این حدیث زن‌هایی که «زوارات» باشند مورد لعن قرار گرفته‌اند و می‌دانیم که کلمه «زوارات» صیغه مبالغه است و دلالت بر کثرت و مداومت دارد. بنا بر این منظور پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زن‌هایی است که زیارت قبور را کار همیشگی خود قرار داده‌اند و در مظان تهمت و فتنه‌انگیزی و ایجاد فساد اخلاقی هستند.

اما اگر زنی صرفاً برای کسب ثواب و عبرت‌آموزی و تذکر عالم آخرت و دادن سلام به اهل قبور به زیارت آنها برود و خوف از فتنه نباشد، کاری مشروع و مستحب انجام داده و لعن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شامل آنها نمی‌شود.

دیگر این که ترمذی پس از نقل این حدیث گفته است:

«ان هذا کان قبل ان یرخص النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فی زیارة القبور فلما رخص دخل فی رخصته الرجال والنساء».

_____________________

1- سنن ترمذی: ج 3، ص 372.

«این امر مربوط به زمانی می‌شود که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز برای زیارت قبور اجازه نداده بود و چون اجازه آن را داد، هم مردها و هم زن‌ها داخل در آن اجازه شدند».

به همین جهت است که می‌بینیم در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و پس از او، گاهی زن‌ها به زیارت قبور می‌رفتند و مورد نهی واقع نمی‌شدند، حتی خود پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به عائشه آداب زیارت قبور و کیفیت سلام دادن به آنها را تعلیم داده است.

اکنون به احادیثی در این زمینه توجه فرمایید:

1- عن عائشة فی حدیث طویل قالت قال رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

«... فأمرنی ربی آتی البقیع فاستغفرلهم. قلت کیف أقول یا رسول اللَّه؟ قال: قولی: السلام علی اهل الدیار من المؤمنین والمسلمین. یرحم اللَّه المستقدمین منا والمستأخرین وانا ان شاء اللَّه بکم لا حقون».(1)

عایشه در حدیث مفصلی از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل می‌کند که فرمود: «پروردگارم به من دستور داد که به بقیع بروم و بر آنها طلب آمرزش کنم. گفتم: من چه بگویم ای رسول خدا؟ فرمود: بگو سلام بر اهل دیار از مؤمنین و مسلمین. خداوند گذشتگان و بازماندگان

__________________

1- سنن نسائی: ج 4، ص 93.

از ما را رحمت کند و ما به خواست خدا به شما ملحق خواهیم شد».

2- عن عبداللَّه بن ابی‌ملیکة ان عائشة اقبلت ذات یوم من المقابر فقلت لها:

«یا امّ‌المؤمنین من این اقبلت؟ قالت من قبر اخی عبدالرحمان. فقلت لها: الیس کان نهی رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عن زیارة القبور؟ قالت نعم کان نهی عن زیارة القبور ثم امر بزیارتها».(1)

ابن‌ابی‌ملیکه می‌گوید:

«روزی عایشه از طرف قبرستان می‌آمد به او گفتم:

ای ام‌المؤمنین از کجا می‌آیی؟ گفت: از قبر برادرم عبدالرحمن. گفتم: آیا پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از زیارت قبور نهی نکرده بود؟ گفت: آری نهی کرده بود اما بعدها به زیارت قبور امر کرد».

3- «کانت فاطمة تزور قبر عمها حمزة کل جمعة».(2)

«فاطمهعليها‌السلام در هر روز جمعه قبر عمویش حمزهعليه‌السلام را زیارت می‌کرد».

__________________

1- نیل الاوطار: ج 4، ص 110.

2- سنن بیهقی: ج 4، ص 78.

این روایت را پیش از این به طور کامل نقل کردیم.

4- عن انس بن مالک قال:

«مرّ النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بامرأة تبکی عند قبر فقال: اتقی اللَّه واصبری. قالت: الیک عنی فانک لم تصب بمصیبتی ولم تعرفه. فقیل لها: انه النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فأتت باب النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فلم تجد عنده بوابین. فقالت: لم اعرفک فقال: الصبر عند الصدمة الاولی»(1)

انس بن مالک می‌گوید:

«روزی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از کنار زنی گذشت که بر سر قبری گریه می‌کرد به او فرمود: از خدا بترس و صبر داشته باش. او گفت: مرا رها کن، تو به مصیبتی که من گرفتار شده‌ام گرفتار نشده‌ای و آن زن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نشناخته بود وقتی به او گفتند که او پیامبر است، به در خانه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و دربانی را پیش او ندید پس گفت: ترا نشناختم. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: صبر در هنگام مصیبت بهتر است».

می‌بینید که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن زن را فقط دعوت به صبر نمود و از زیارت قبر او را منع نکرد. این حدیث و احادیث قبلی به روشنی دلالت می‌کند که زن‌ها هم می‌توانند به زیارت

___________________

1- صحیح بخاری: ج 2، ص 171.

قبور بروند و این که در بعضی از روایات از آن نهی شده یا مربوط به زمانی است که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز زیارت قبور را اجازه نداده بود و یا در باره زن‌هایی است که زیارت قبور را برای خود کاری مداوم و مستمر قرار داده بودند و احتمال فساد اخلاقی و فتنه‌انگیزی در باره آنها بود.

5 - تعمیر قبور اولیای خدا

اشاره

بزرگداشت اولیای خدا در حقیقت ارج نهادن به ایمان و تقوا و ارزش‌های معنوی و ترویج آن اوصافی است که در اولیای خدا وجود دارد. خداوند پیامبر خود را به‌عنوان اسوه حسنه و الگو و نمونه برای مسلمانان معرفی فرموده و همچنین محبت اهل بیتعليهم‌السلام و اصحاب کبار پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و دوستی اولیای خود را بر ما لازم کرده است.

محبت یک امر باطنی است و ظهور و بروز آن همان تعظیم و تکریمی است که ما از اولیای خدا می‌کنیم و در حقیقت تعظیم اولیای خدا همان اظهار محبت بر آنان است که پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ما را به آن امر کرده و آن را علامت ایمان دانسته است.

شک نیست عظمت و مقامی که اولیای خدا پیش خدا دارند، با مرگشان از بین نمی‌رود و آنها که در حال حیات، خود را به این درجه از قرب الهی رسانیده‌اند، در حال ممات و عالم برزخ و روز قیامت هم همان مرتبه را نزد خداوند دارند و به همین جهت تعظیم و تکریم آنها بعد از مرگشان هم لازم است.

حال می‌گوییم همان گونه که زیارت قبور اولیای خدا نوعی اظهار محبت و تعظیم به آنهاست، تعمیر قبور و حفظ آثار آنها نیز نشانی از محبت و حق‌شناسی در باره کسانی است که خداوند محبت آنها را بر ما لازم کرده است و این کاری است که در میان تمام ملت‌ها معمول و مرسوم است و حتی پیش از اسلام نیز قبور انبیا و اولیا و حتی محل نشست و برخواست آنها را آباد می‌کردند و بدین گونه یاد آنها را گرامی می‌داشتند. البته گروهی از آنها در این باره افراط می‌کردند و قبور انبیا را سجده‌گاه و یا قبله‌گاه خود قرار می‌دادند و آنها را می‌پرستیدند و در نتیجه دچار شرک می‌شدند. اما کار آنها با کار کسانی که قبور انبیا و اولیا را تنها با این هدف تعمیر می‌کردند که آنها بندگان صالح و شایسته خدا هستند، قابل مقایسه نیست.

اساساً تعمیر قبور و ساختن بنا، بر سر قبور انبیا و اولیا ربطی به‌پرستش آنها ندارد ولذا می‌بینیم‌حضرت عیسیعليه‌السلام در میان نصاری مورد پرستش واقع شد و او را شریک باریتعالی قرار دادند، در حالی که محل دفن او معلوم نیست تا چه رسد به این که گنبد و بارگاهی داشته باشد و در مقابل، قبر حضرت ابراهیمعليه‌السلام مشخص است و از پیش از اسلام قبه

و عمارتی داشته ولی مورد پرستش واقع نشده است. بنا بر این ساختن قبه و تعمیر قبور به هیچ وجه مستلزم پرستش صاحب قبر نیست و اگر قبری مورد پرستش واقع شود، اگر هم هیچ بنایی و قبه‌ای نداشته باشد شرک است و با آرمان‌های توحیدی پیامبران مغایرت دارد.

قرآن کریم دستور می‌دهد که جای پای ابراهیمعليه‌السلام را محل نماز قرار بدهید( اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی ) (1)

شک نیست که نماز خواندن در مقام ابراهیمعليه‌السلام به معنای پرستش او نیست بلکه نوعی احترام و تعظیم برای کسی است که قهرمان توحید بوده است.

باز قرآن کریم در قصه اصحاب کهف، سخن دو گروه را درباره قبور آنها نقل می‌کند. گروهی گفتند در محل دفن اصحاب کهف بنایی بسازیم و گروهی که پیشنهاد آنها عملی شد، گفتند در محل دفن آنها مسجدی بنا کنیم. قرآن این دو پیشنهاد را که هر دو از طرف موحّدان آن زمان بود، نقل می‌کند و آنها را مورد اعتراض قرار نمی‌دهد:

( إِذْ یَتَنازَعُونَ بَیْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقالُوا ابْنُوا عَلَیْهِمْ بُنْیاناً رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قالَ الَّذِینَ غَلَبُوا عَلی أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَیْهِمْ مَسْجِداً ) .(2)

_________________

1- بقره: 125.

2- کهف: 21.

«هنگامی که میان خود در باره آنها (اصحاب کهف) اختلاف داشتند پس گفتند بنایی بر آنها بسازید، خداوند به حال آنها آگاه‌تر است و کسانی که بر کارشان غالب آمدند، گفتند بر آنها مسجدی قرار می‌دهیم».

همچنین قرآن کریم تعظیم شعائر الهی را نشانی از تقوای قلوب به حساب می‌آورد و منظور از «شعائر الهی» نشانه‌های دین اوست و همان گونه که حجرالأسود، صفا، مروه، عرفات، مشعر و شتری که در حج قربانی می‌شود همگی از شعائر الهی هستند، انبیاء و اولیا نیز از شعائر الهی محسوب می‌شوند و هر نوع تعظیم آنها تعظیم شعائر است و چون در اسلام اصل بر اباحه است، به هر صورتی که مرسوم میان عقلاء باشد و شارع مقدس از آن نهی نکند، می‌توان انبیا و اولیا را تعظیم نمود که از جمله آنها ساختن قبه بر قبور آنهاست (در باره احادیثی که بعضی‌ها آنها را دلیل بر نهی از تعمیر قبور اولیاء اللَّه قلمداد کرده‌اند به زودی بحث خواهیم کرد).

این است که می‌بینیم سیره مسلمین از عهد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا کنون بر این جاری شده که قبور اولیا و صالحان را با علامتی مشخص می‌ساختند و آنها را به نحوی تعمیر می‌کردند منتهی در هر زمانی مطابق با وضع اقتصادی و قدرت مالی آن زمان به این کار اقدام می‌شد.

اکنون به نمونه‌هایی که در این مورد از احادیث و تواریخ استخراج شده است توجه فرمایید:

1- عن انس بن مالک قال:

«ان رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعلم قبر عثمان بن مظعون بصخرة»(1)

انس می‌گوید:

«پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قبر عثمان بن مظعون را با صخره‌ای علامت‌گذاری کرد».

عن المطلب قال:

«لما مات عثمان بن مظعون اخرج جنازته فدفن امر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رجلا ان یأتیه بحجر فلم یستطیع حمله فقام الیها رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثم حملها فوضعها عند رأسه وقال: اتعلم بها قبر اخی وادفن الیه من مات من اهلی».(2)

مطلب می‌گوید:

«چون عثمان بن مظعون از دنیا رفت جنازه‌اش را بیرون آوردند و دفن کردند. پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به یک نفر

___________________

1- سنن ابن‌ماجه: ج 1، ص 498.

2- سنن ابی‌داود: ج 2، ص

دستور داد که سنگی را بیاورد و او نتوانست آن را حمل کند خود پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بلند شد و آن سنگ را حمل کرد و نزد سر عثمان قرار داد و فرمود:

به وسیله آن، قبر برادرم را علامت گذاری می‌کنم و هر کس از خانواده من بمیرد در کنار او دفن خواهم کرد».

عن ابی‌بکر بن محمد بن عمرو قال:

«رأیت قبر عثمان بن مظعون و عنده شیئ مرتفع یعنی کأنه علم».(1)

ابوبکر بن محمد می‌گوید:

«قبر عثمان بن مظعون را دیدم که نزد آن شئ بلندی قرار داشت گویا که علامتی بود».

عن ابن‌شهاب:

«ان رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جعل أسفل مهراس علامة علی قبر عثمان بن مظعون لیدفن الناس حوله فلما استعمل معاویة مروان بن الحکم علی المدینة حمل المهراس علی قبر عثمان».(2)

__________________

1- طبقات ابن‌سعد: ج 3، ص 397.

2- وفاء الوفا: ج 3، ص 914.

ابن‌شهاب می‌گوید:

«پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سنگ تراشیده شده‌ای را به عنوان علامت بر قبر عثمان بن مظعون قرار داد و چون معاویه مروان را والی مدینه کرد، او آن سنگ را از قبر عثمان بن مظعون به قبر عثمان بن عفان انتقال داد».

2- عن ابی‌جعفر:

«ان فاطمةعليها‌السلام کانت تزور قبر حمزة ترمه وتصلحه وقد تعلمته بالحجر».(1)

ابوجعفر گفته است:

«فاطمهعليها‌السلام (دختر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) قبر حمزه را زیارت می‌کرد و آن را تعمیر و ترمیم و اصلاح می‌نمود و با سنگ علامت‌گذاری کرده بود».

3- هنگامی که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا رحلت نمود، جنازه او را در حجره شریفه دفن کردند و آن حجره دارای دیوار و سقف بود. همچنین جنازه خلیفه اول و دوم هم در همانجا دفن شد بدون شک اگر بنا ساختن بر قبور حرام بود، مسلمانان چنین کاری را نمی‌کردند و این که بنا پیش از

____________________

1- وفاء الوفا: ج 3، ص 932.

دفن باشد یا بعد از آن، تفاوتی در اصل قضیه نمی‌کند؛ چون در هر دو صورت وجود بنا بر قبر کسی، نشانه تعظیم اوست و می‌بینیم که مسلمانان پس از دفن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و دو خلیفه، بنا را خراب نکردند و حتی در زمان عمر بن عبدالعزیز دیوار محل دفن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خراب شد، عمر بن عبدالعزیز دستور داد آن را تعمیر کردند(1) و در طول تاریخ، محل دفن پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تعمیر می‌شد، تا این که قبه خضراء بر روی آن بنا گردید.

4- وقتی عباس بن عبدالمطلب از دنیا رفت او را در خانه عقیل دفن کردند(2) همچنین چهار تن از ائمه اهل‌بیتعليهم‌السلام ، حسن بن علی و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد را در همان جا یعنی خانه عقیل دفن کردند. پیش از آنها نیز ابراهیم فرزند پیامبر را در خانه محمد بن زید(3) و سعد بن معاذ را در خانه ابن افلج دفن کرده بودند و بر آن قبه‌ای بود.(4)

5- وقتی مسلمانان، شهرهای فلسطین و شام را فتح کردند، قبور بعضی از پیامبران در آن شهرها بود مانند الخلیل که قبر ابراهیم پیامبر در آن جا قرار داشت و یا

_________________

1- طبقات ابن‌سعد، ج 2، ص 307.

2- وفاء الوفا: ج 3، ص 910.

3- همان: ج 3، ص 893.

4- همان: ج 3، ص 915.

بیت‌المقدس و بیت اللحم که قبور یعقوب و یوسف و داود و سلیمان در آن جا بود و هر کدام بنایی داشتند. مسلمانان هیچ یک از آن بناها را خراب نکردند و حتی خلیفه دوم که خود در فتح بیت المقدس حاضر بود، در گوشه‌ای از کنیسه‌ای که در بیت اللحم بود نماز خواند و آن جا را مسجد قرار داد و به متصدیان آن جا در تعمیر و تنظیف و روشن کردن چراغ در آن محل اجازه داد. آن گوشه محل دفن داود و سلیمان بود.(1)

از این نمونه‌ها در احادیث و تاریخ بسیار است و همه بیانگر این معناست که در عهد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و صحابه و تابعین تعمیر قبور در حد وضع اقتصادی آن زمان معمول بوده و این که قبور انبیا و اولیا دیوار یا سقفی داشته باشد امر منکری نبوده و خود آنها در مواردی به چنین کاری اقدام می‌کردند و آن را نوعی تعظیم برای اولیای خدا می‌دانستند.

بررسی روایات نهی‌

در بعضی از کتب حدیثی، روایاتی نقل شده که گروهی آن روایات را دلیلی بر حرمت تعمیر قبور انبیا و اولیا دانسته‌اند، در حالی که آن روایات از نظر سند ضعیف و از

_________________

1- معجم البلدان: ج 1، ص 522.

نظر دلالت قاصرند و ما پیش از بیان ضعف سند و قصور دلالت، متن بعضی از آن احادیث را نقل می‌کنیم:

1- عن ابی‌الهیاج الأسدی قال قال لی علی بن ابی‌طالب:

«الا ابعثک علی ما بعثنی علیه رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ان لا تدع تمثالًا الّا طمسته ولا قبراً مشرفاً الاسویته».(1)

ابوالهیاج می‌گوید: «علی بن ابی‌طالب به من گفت:

«آیا تو را به کاری برنیانگیزم که پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرا بر آن برانگیخت؟ این که تصویری را ترک نکن مگر این که آن را محو کرده باشی و نه قبر بلندی را مگر این که آن را مساوی کنی».

2- عن ابی‌الزبیر عن جابر قال:

«نهی رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ان یجصص القبر وان یقعد علیه وان یبنی علیه».( 2)

جابر گفته که:

«پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از گچکاری قبر و این که روی قبر بنشینند و بر آن بنایی بسازند، نهی کرد».

_________________

1- صحیح مسلم: ج 3، ص 61.

2- همان: ج 3، ص 62.

3- عن ام‌سلمة قالت:

«نهی رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ان یبنی علی القبر او یجصص».(1)

ام‌سلمه گفت:

«پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از این که روی قبر بنایی ساخته شود یا گچکاری شود، نهی فرمود».

این روایات از لحاظ سند ضعیف هستند زیرا:

در سند حدیث اول افرادی قرار دارند که در کتب رجال ذم شده‌اند، مانند «وکیع» که ابن‌حجر در باره او از احمد بن حنبل نقل می‌کند که وکیع در پانصد حدیث اشتباه کرده(2) و مانند حبیب بن ابی‌ثابت که باز ابن‌حجر از ابوحیان نقل می‌کند که او در حدیث تدلیس می‌کرد.(3) ضمناً در تمام کتب احادیث از ابوالهیاج حدیثی جز این یک حدیث نقل نشده است.(4)

در سند حدیث دوم نیز افراد مذمومی قرار گرفته‌اند مانند ابن‌جریح که ذهبی می‌گوید او تدلیس می‌کرد(5) و

____________________

1- مسند احمد بن حنبل: ج 6، ص 299.

2- تهذیب التهذیب: ج 11، ص 125.

3- همان: ج 3، ص 179.

4- حاشیه سیوطی بر سنن نسائی، ج 4، ص 89.

5- تذکرة الحفاظ: ج 1، ص 170.

مانند ابوالزبیر که ذهبی از ابوزرعه و ابوحاتم نقل می‌کند که با حدیث او نمی‌توان احتجاج کرد و از کسان دیگری نقل می‌کند که او تدلیس می‌کرد.(1)

در سند حدیث سوم ابن‌لهیعه است که ذهبی می‌گوید با حدیث او نمی‌توان احتجاج کرد(2) و از ابن‌معین تضعیف او را نقل می‌کند.(3)

اکنون ما از ضعف سند این احادیث به خاطر ورود آنها در کتب صحاح صرف‌نظر می‌کنیم و در باره دلالت آنها سخن می‌گوییم:

حدیث ابوالهیاج در باره قبور مشرکین است به قرینه این که در این حدیث تسویه قبور همراه با محو کردن تصاویر و تمثال‌ها ذکر شده و هیچ وقت میان مسلمان‌ها نه در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نه در زمان صحابه و تابعین و پس از آن چنین کاری معمول نبود، بلکه این مشرکین بودند که تصاویر بعضی از مردگان خود را به قبور آنها نصب می‌کردند و به پرستش آنها می‌پرداختند. بنا بر این حدیث مزبور از موضوع بحث ما به کلی بیگانه است. و لذا می‌بینیم که مسلمانان قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ابوبکر و عمر را به حال

___________________

1- تذکرة الحفاظ: ج 1، ص 127.

2- همان: ج 1، ص 239.

3- میزان الاعتدال: ج 2، ص 476.

«تسویه» نساختند بلکه به حال «تسنیم» درست کردند (تسنیم درست کردن روی قبر به صورت کوهان شتر است).

- عن سفیان بن تمار «انه رأی قبر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسنماً».(1)

- سفیان بن تمار گفته که: «قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در حال «تسنیم» دیده است».

- عن ابی‌بکر بن حفص قال: «کان قبر النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وابی‌بکر وعمر مسنمة وعلیها نَقَل».(2)

ابن‌حفص می‌گوید: «قبر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ابوبکر و عمر به حال تسنیم بود و بر آن پاره‌سنگ‌هایی قرار داشت».

برای همین است که بعضی از فقها تسنیم قبر را مستحب دانسته‌اند.»(3) البته بعضی دیگر تسطیح را ترجیح داده‌اند که خود بحث دیگری است.

بنا بر این حدیث ابوالهیاج در باره قبور مسلمان‌ها نیست و هرگز به تخریب بنایی که در اطراف قبور انبیا و اولیا ساخته شده دلالت ندارد.

و اما احادیثی که در آنها از ساختن بنا بر روی قبر و یا گچکاری قبر نهی شده، در مورد قبور افراد معمولی است که ساختن بنا بر قبور آنها کاری عبث و بیهوده و نوعی اسراف است اما در باره قبور انبیا و اولیای خدا که فواید

________________

1- صحیح بخاری: ج 2، ص 212.

2- طبقات ابن‌سعد، ج 2، ص 306.

3- سنن بیهقی: ج 4، ص 4.

مهمی بر آن مترتب است و نوعی تعظیم شعائر الهی و اظهار محبت بر آنهاست، نمی‌توان احادیث مزبور را تعمیم داد به دلیل این که مسلمان‌ها از عهد پیامبر تا کنون این کار را انجام داده‌اند و ما نمونه‌هایی از آن را که مربوط به زمان پیامبر و صحابه می‌شد، پیش از این نقل کردیم و فرد شاخص آن قبر خود پیامبر است که دارای دیوار و سقف بود به شرحی که گذشت.

اگر حرام بودن تعمیر قبور شامل قبور انبیا و اولیا هم می‌شد و این مسأله از مسلمات اسلام بود، هرگز سیره مسلمین بر ساختن بنا بر روی قبور آنان جاری نمی‌شد و این امر واضحی است.