اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)0%

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله) نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: جواد محدثی
گروه: مشاهدات: 5118
دانلود: 2309

توضیحات:

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 91 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5118 / دانلود: 2309
اندازه اندازه اندازه
اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

اخلاق نبوی: آشنایی با سیره اخلاقی پیامبر اعظم (صلی الله علیه وآله)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

8 - لباس و پوشش

اشاره

لباس، برای پوشاندن بدن و حفظ آن از سرما و گرما و آلودگی و مایه آبرو و آراستگی انسان است، نه وسیله تفاخر و تجمل. «ساده پوشی» به عنوان یکی از مظاهر ساده زیستی و رهایی از تعلّقات مادی است. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این گونه به زندگی و دنیا می نگریست و این گونه نیز می زیست و هرگز ارزش را در «لباس» نمی دید. سعدی گوید:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

به نمونه هایی از سیره حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد پوشیدن جامه، جنس لباس، رنگ و اندازه و تعداد و نحوه پوشیدن پیراهن و کفش و کلاه و عمامه و ردا و اشاره می کنیم:

1 - جنس و رنگ لباس

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم به سلامت و عافیت جسمی، هم به سادگی و هم به نوع سالم تر پارچه لباس توجه داشت. لباس پنبه ای مورد علاقه آن حضرت بود. علیعليه‌السلام می فرماید:

«لباس های پنبه ای بپوشید، چرا که آن لباس پیامبر خداست».(1) آن حضرت هم لباس بُرد یمانی می پوشید، هم جُبّه ای پشمین و خشن از پنبه و کتان(2) و می فرمود: پنج چیز را تا زنده ام ترک نمی کنم، یکی هم پوشیدن لباس پشمی.(3) رنگ سبز، رنگ مورد پسند پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای لباس بود.(4) بیشتر جامه های پیامبر سفید بود و می فرمود: لباس سفید را بر زندگانتان بپوشانید و مردگانتان را هم با پارچه سفید کفن کنید.(5) رنگ سرخ، رنگی بود که پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای لباس آن را نمی پسندید.(6)

____________________

1- «البسوا الثّیابِ القطنِ فانّها لباسُ رسول اللَّه سنن النبی، ص 126.

2- بحار الانوار، ج 16، ص 227.

3- مکارم الاخلاق، ص 115.

4- کان یُعجِبه الثیابُ الخُضر، سنن النبی، ص 120.

5- ألبسوها احیاءکم و کفّنوا فیها موتاکم، سنن النبی، ص 120، محجه البیضاء، ج 4، ص 140.

6- سنن النبی، ص 133.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمونه اعلای تمیزی و آراستگی بود. در لباس پوشیدن نیز به این نکته توجه داشت و در مورد نظافت جامه می فرمود:

«مَنِ اتَّخَذَ ثَوباً فَلیُنَظِّفْهُ».(1)

هر کسی لباسی تهیه می کند و می پوشد آن را تمیز کند.

لباس سفید خودبه خود طوری است که چرک و آلودگی آن زودتر معلوم می شود و انسان مقیّد به سنّت نبوی نظافت، به شستن و تمیز کردن آن روی می آورد. به علاوه انبساط خاطر و باز شدن روحیه نیز از فواید پوشیدن لباس روشن و سفید است.

2 - اندازه و کیفیت

جامه ای که انسان را مغرور کند یا متکبر و خود برتر بینی آورد، ناپسند است. مقید بودن به نوع خاصّی از جامه نیز اسارت آور است.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر گاه لباس تازه می پوشید خدا را شکر و سپاس می گفت و جامه قبلی را به مسکین می داد:

«کانَ مِنْ فِعْلِهِ اذا لَبِسَ الثَّوبَ الجدیدَ حَمِدَاللَّه».(2)

_____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 103.

2- بحار الانوار، ج 16، ص 251، مکارم الاخلاق، ص 36.

در روایت دیگر است که چون جامه نو به تن می کرد، دعا می کرد و می فرمود: خدایی را سپاس که بر تن من چیز پوشاند تا پوشش من باشد و میان مردم آراسته باشم.(1) جامه بلندی که بر زمین کشیده شود، نشان تکبر است و در جاهلیت شیوه اشراف جاهلی بوده است. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ضمن آنکه از پوشیدن آن گونه جامه ها نهی می کرد، خود جامه ای می پوشید که از نظر بلندی به قوزک پاهایش نمی رسید:

«کانَتْ ثِیابُهُ کُلُّها مُشَمَّرهً فَوْقَ الکَعْبَیْنِ».(2)

گاهی جامه وی کوچک تر از قطیفه (شَمله) بود، یا جامه ای پشمین و راه راه با خطوط سیاه و سفید که وقتی آن را به بر می کرد، هیئت زیبایی می یافت.(3) از نشانه های وارستگی آن حضرت در پوشیدن جامه و این که فخر خویش را به جامه و نوع آن نمی دانست این است که نقل شده هر نوع لباسی که فراهم می شد می پوشید، از لُنگ و پیراهن یا جُبّه یا هر چیز دیگر.(4)

3 - ساده پوشی

ساده زیستی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و وابسته نبودن به جلوه های

______________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 251، محجه البیضاء، ج 4، ص 145.

2- سنن النبی، ص 120، محجه البیضاء، ج 4، ص 141.

3- همان، ص 125، حدیث 135.

4- همان، ص 120 به نقل از احیاء العلوم غزالی.

فریبنده دنیا و به ناز و نعمت آن دل نبستن و به جلوه های مادی دل خوش نداشتن در همه شؤون زندگی وی متجلی بود، از جمله در کیفیّت و نوع لباس و فرش و زیرانداز

گاهی آن حضرت، روی حصیر می خوابید، بی آنکه جز آن چیزی زیرش باشد.(1) هر چه فراهم بود می پوشید، چه قطیفه ای باشد که به برکند یا بُرد عالی که بپوشد، چه جبّه پشمین، هر چه که از حلال می یافت می پوشید:

«ما وَجَدَ مِنَ المُباحِ لَبِسَ».(2)

مهم مباح بودن جامه بود که برای رسول خدا اهمیت داشت نه قیمت و جنس و دوخت و جذّاب بودن!

آن حضرت به صحابی پارسا ابوذر غفاری فرمود:

ای ابوذر! من لباس خشن و سخت می پوشم، روی زمین می نشینم، بر چهار پای بی زین سوار می شوم و کسی را در ردیف خود سوار می کنم. این ها از سنت های من است، هر کس از سنن من روی گردان شود از من نیست.(3) عبایی داشت هر گاه می خواست نافله بخواند (یا جابجا شود) آن را تا می کرد و زیرش می انداخت.(4)

_____________________

1- سنن النبی، ص 123.

2- محجه البیضاء، ج 4، ص 125.

3- سنن النبی، ص 131.

4- همان، ص 123، بحار الانوار، ج 16، ص 227.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هرگز نسبت به جای خواب و رختخواب عیب جویی و ایرادگیری نداشت. اگر بستر برایش می گستردند، برآن می خوابید و اگر رختخوابی پهن نمی شد، بر زمین می خوابید:

«انْ فَرَشُوا لَهُ اضْطجَعَ و ان لَمْ یُفْرَشْ لَهُ اضْطجَعَ عَلَی الأرضِ».(1) این نهایت زهد و اوج وارستگی از تعلقات دنیوی است.

وقتی در خانه بود، لباس خود را می دوخت و بر کفش خویش وصله می زد.(2) روزی عمر خدمت آن حضرت رسید، در حالی که وی بر روی حصیری خفته بود و حصیر بر پهلوهای آن حضرت خط انداخته بود گفت: یا رسول اللَّه! کاش بستری گسترده بودید! فرمود: دنیا را می خواهم چه کنم؟ مَثَل من و دنیا مَثَل رهگذری است که در یک روز گرم ساعتی از روز را زیر سایه درختی به استراحت پرداخته سپس آنجا را وانهاده و رفته است!(3)

4 - لباس های ویژه

کلاه عمامه، دستار و عرقچین گرچه پوشاننده «بدن»

___________________

1- محجه البیضاء، ج 4، ص 130.

2- بحار الانوار، ج 16، ص 230.

3- همان، ص 239.

نیست ولی در ردیف جامه به شمار می آید. از سنت های اسلامی پوشاندن سر است چه هنگام عبادت و نماز چه در مواقع دیگر.

پوشش پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای سر خود، اغلب «عمامه» بود. هنگام خطبه و جهاد به تناسب شرایط با چیزی سر را می پوشاند. گاهی هم سر برهنه بود. به روایت امام صادقعليه‌السلام پیامبر اسلام عرقچین و کلاه سفید راه راه می پوشید و در هنگام جنگ عرقچین بر سر می گذاشت که دو گوش داشت و روی گوش ها را می پوشاند.(1) در مواقع دیگر از زیر عمامه عرقچین هم بر سر می پوشید:

«کانَ یَلبِسُ القَلانِسَ تَحتَ العَمائمِ».(2)

البته گاهی عمامه بدون کلاه بر سر می نهاد یا کلاه بدون عمامه می پوشید.(3) عمامه سیاهی داشت که بر سر می پیچید و با آن نماز می خواند.(4) اگر استفاده از دستمال و حوله را برای خشک کردن دست و صورت هنگام وضو وارد بحث پوشش لباس کنیم بد نیست بدانیم که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حوله های متعددی داشت با نام های مختلف و کاربردهای گوناگون که به مراعات

____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 120.

2- سنن النبی، ص 122، محجه البیضاء، ج 4، ص 143.

3- بحار الانوار، ج 16، ص 250.

4- سنن النبی، ص 125.

بهداشت و نظافت و نظم هم مربوط می شد. دستمال و حوله ای داشت که پس از وضو چهره خود را با آن خشک می کرد و اگر حوله و دستمالی همراه نداشت با گوشه لباس خود صورت را خشک می کرد.(1) آراستگی آن حضرت به خصوص هنگام حضور در جمع مسلمانان در مسجد و برای خطبه و نماز گوشه دیگری از سیره او را نشان می دهد. لباس نماز جمعه وی مخصوص بود:

«کانَ لَهُ ثَوبٌ لِلجمعَهِ خاصَّهً».(2)

در بعضی روایات نیز آمده که غیر از لباسی که در روزهای غیر جمعه می پوشید دو جامه مخصوص برای جمعه داشت.(3)

5 - آداب لباس پوشی

گر چه لباس پوشیدن کاری ساده و روزمرّه و عادی است ولی روش و سیره اولیای دین در این زمینه ها هم برای ما مهم است.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر گاه لباس و پیراهن می پوشید ابتدا سمت راست را بر تن می کرد و هر گاه جامه از تن در می آورد،

____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 36.

2- بحار الانوار، ج 16، ص 227.

3- همان، ص 251. سنن النبی، ص 121.

از سمت چپ شروع می کرد.(1) گاهی بی آنکه جامه دیگری بر تن کند روپوشی را بر اندام خود می افکند و دو طرف آن را بین دو شانه خود گره می زد و چه در خانه یا بیرون یا هنگام نماز بر جنازه ها، با همان حالت نماز می گزارد. گاهی نیز در یک لباس گشاد نماز می خواند. دو عدد جامه بُرد بافته شده داشت که آن ها را تنها در حال نماز می پوشید، امّت خویش را به «نظافت» دستور می داد و تشویق می کرد.(2) آن حضرت انجام کار را با دست راست و شروع از سمت راست را در همه کارهایش دوست داشت و نیز در پوشیدن جامه و کفش، در شانه کردن موی.(3) لباسی که می خرید اگر آستین آن بیش از اندازه بود مقدار اضافی را می برید(4) و نمی گذاشت لبه آن را هم بدوزند و به همان حال می پوشید و می فرمود: کار خیلی زودتر از این هاست!(5) و این ها همه این نکته را می آموزد که «جامه تقوا» و «پوشش عفاف» برترین لباس است و ارزش آدمی به جان پاک است نه جامه فاخر.

____________________

1- سنن النبی، ص 123.

2- همان، ص 126.

3- بحار الانوار، ج 16، ص 237.

4- همان، ص 278.

5- مکارم الاخلاق، ص 101.

9 - خوردن و آشامیدن

اشاره

سنت نبوی و سیره پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد خوردنی ها و آشامیدنی ها و نحوه خوردن و آشامیدن و نوع غذا و ادب سفره و طعام از نکات آموزنده است. در این بخش به نمونه هایی از سیره آن حضرت در این زمینه اشاره می کنیم.

1 - وارستگی از اسارت شکم

شکم پرستی و حرص بر طعام و پرخوری، از صفات ناپسند است. اولیای الهی پیوسته از اسارت شکم آزاد بوده اند و غذا و طعام را برای ادامه حیات می خواستند، نه حیات را برای خوردن و آشامیدن. از این جهت جلوه دیگری از زهد را در مورد خوراکی ها در زندگی پیامبرخداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می بینیم. به فرموده امام صادقعليه‌السلام : نزد پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هیچ چیز محبوب تر از این نبود که پیوسته گرسنه و خائف از خدا باشد.(1) امام صادقعليه‌السلام وقتی سخن از گرسنگی کشیدن های پیامبر و سیر نخوردن ها و اکتفا به نان جو کردن وی می گفت، افزود: نمی گویم که آن حضرت نداشت و نمی یافت که بخورد! چرا که او گاهی به یک نفر صد شتر جایزه داد و اگر می خواست می خورد، جبرئیل سه بار کلیدهای گنجینه های زمین را برای او آرود و او را در پذیرفتن آن مخیّر ساخت، بی آنکه از درجات اخروی حضرتش اندکی کاسته شود، اما باز هم آن حضرت نیازمندی و تواضع در پیشگاه خدا را ترجیح می داد.(2) کسی از امام صادقعليه‌السلام پرسید: آیا این روایت صحیح است که پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از نان گندم سیر نخورد؟ فرمود: نه اصلًا نان گندم نمی خورد بلکه از نان جو آن قدر نخورد که سیر شود!(3) مقیّد نبودن آن حضرت به نوع خاصی از غذا جز این قید و شرط که حلال باشد، نشانه دیگری از این وارستگی بود:

«کانَ رَسُولُ اللَّه یأکُلُ الأصنافَ مِنَ الطَّعامِ».(4)

پیامبر خدا هر نوع غذا را می خورد.

_____________________

1- سنن النبی، ص 160.

2- همان، ص 182.

3- همان، ص 162.

4- مکارم الاخلاق، ص 26.

گاهی از گرسنگی سنگ به شکم خود می بست. هر غذایی که حاضر بود می خورد و هر چه را می یافت رد نمی کرد.(1)

2 - تکریم نعمت

همه خوردنی ها و آشامیدنی ها و میوه ها و غذاها «نعمت خدا» است و احترامش لازم است. بدگویی از یک نوع غذا ناسپاسی است. رسول خدا هرگز از غذایی بد نمی گفت، نعمت الهی را نیز هر چند که کم و ناچیز بود بزرگ می داشت.(2) در حدیث دیگری آمده است:

«ماذَمَّ طَعاماً قَطُّ کانَ اذا اعْجَبهُ اکَلَهُ وَ اذا کَرِهَهُ تَرَکَهُ ولا یُحَرِّمُهُ عَلی غَیْرِهِ».(3)

هرگز از طعامی مذمت و بدگویی نکرد. اگر از غذایی خوشش می آمد می خورد، و اگر دوست نداشت نمی خورد و برای دیگران هم ممنوع نمی ساخت.

ظرف غذا را با انگشتانش پاک می کرد و می فرمود:

غذای آخر ظرف برکتش بیشتر است.(4)

____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 227.

2- مکارم الاخلاق، ص 13.

3- سنن النبی، ص 177.

4- همان ص: 74

هر گاه طعام و سفره در مقابل حضرت می نهادند چنین دعا می کرد:

«اللّهُمَّ اجْعَلْها نِعمَهً مَشکورهً تَصِلُ بِها نِعْمهَ الجنَّه».(1)

خدایا این را نعمتی سپاس گزاری شده قرار بده، نعمتی که آن را به نعمت بهشت، متصل سازی.

آن حضرت به خوردن غذاهای مانده در سفره اهتمام می ورزید و طعام افتاده از سفره را مهریه حورالعین می دانست و خوردن خورده های غذا یا تکه نانی را که بر زمین افتاده مایه رحمت و مغفرت الهی معرفی می کرد.(2) این گونه برخورد با مواد غذایی و مواهب خدا هم سپاس نعمت های الهی است، هم جلوی اسراف را می گیرد و به مردم می آموزد تا مواهب الهی را هدر ندهند و اسراف نکنند.

3 - روش متواضعانه

فروتنی و تواضع در آداب غذا خوردن، در نوع غذا، جای غذا، کیفیت خوردن و افراد هم غذا و هم سفره روشن می شود. رسول خدا با محرومان و بینوایان هم غذا می شد، حتی با دست خود به آنان غذا می داد.

«یؤاکِلُ المَساکینَ وَیُناوِلُهُمْ بِیَدِهِ».(3)

____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 143.

2- همان، ص 141.

3- بحار الانوار، ج 16، ص 288.

نحوه نشستن او بر سفره و کنار غذا نیز متواضعانه بود.

آن حضرت روی زمین می نشست روی زمین غذا می خورد مثل بندگان می نشست و همچون آنان غذا می خورد و می دانست که بنده است:

«کانَ رَسُولُ اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یأکُلُ أکلَ العَبدِ و یَجلِسُ جُلوسَ العَبدِ وَیعلَمُ أنَّهُ عَبدٌ».(1)

روزی زنی بر آن حضرت گذر کرد. به پیامبر که روی زمین نشسته و مشغول غذا خوردن بود گفت: یا محمد! مثل بردگان غذا می خوری و مثل آنان می نشینی! پیامبر فرمود:

وای بر تو کدام بنده است که از من بنده تر باشد؟(2) به روایت حضرت امیرعليه‌السلام رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سر سفره مانند بردگان می نشست و به ران چپ خود تکیه می داد. به فرموده امام صادقعليه‌السلام هرگز آن حضرت از آغاز بعثت تا دم مرگ در حال تکیه دادن غذا نخورد، مثل بردگان می خورد به خاطر فروتنی در پیشگاه خدا.(3) می فرمود: پنج چیز را تا عمر دارم رها نمی کنم یکی هم غذا خوردن با بردگان است.(4) از نشانه های دیگر فروتنی او نسبت به غذاو نعمت الهی

_____________________

1- محاسن برقی، ص 456.

2- همان، ص 457، مکارم الاخلاق، ص 16.

3- همان، ص 162.

4- بحار الانوار، ج 16، ص 220.

آن بود که هر کس آن حضرت را به طعام دعوت می کرد اجابت می نمود و فرقی میان برده و آزاد و فقیر و غنی نمی گذاشت. حتی اگر به تکّه ای گوشت هم دعوتش می کردند ردّ نمی کرد. هدیه این و آن را می پذیرفت، اگر چه یک جرعه شیر باشد می گرفت و آن را می نوشید ولی صدقه نمی خورد.(1)

4 - بر سفره های جمعی

مهمان دوستی و علاقه به حضور دیگران بر سر سفره از خصلت های جوانمردان و سخاوتمندان است.

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از غذاهای حلال همراه خانواده و خدمتکار و همزمان با آنان می خورد. اگر مسلمانی هم به میهمانی دعوت شده بود همراه آنان نشسته بر زمین و بر روی هر چه که دیگران طعام می خوردند، غذا می خورد و از هر چه که خانواده می خوردند با آنان می خورد مگر آن که مهمان داشته باشد که ترجیح می داد با مهمانش غذا بخورد.

محبوبترین غذا و سفره در نظر پیامبر غذایی بود که شرکت کنندگان بیشتری بر سر طعام باشند.(2) آن حضرت غذا خوردن به تنهایی را دوست نداشت و تنها غذا نمی خورد:

«وَکانَ لایأکُلُ وَحدَهُ».(3)

____________________

1- بحار الانوار، ج 16، ص 227.

2- سنن النبی، ص 166.

3- همان، ص 177.

در سفره های جمعی، رسول خدا زودتر از همه دست به غذا می برد و دیرتر از همه دست از غذا می کشید تا دیگران بدون حجب و حیا و خجالت کشیدن غذا بخورند:

«اذا اکَلَ مَعَ قَومٍ طَعاماً کان اوَّلَ مَنْ یَضَعُ یَدَهَ و آخِرَ مَنْ یَرْفَعُها لِیأکُلَ القَومُ».(1)

و می فرمود: هر کس از جلوی خودش غذا بخورد.

هرگاه نزد قومی مهمان بود و غذا می خورد چنین دعا می کرد:

«افْطَرَ عِندکُمُ الصّائمونَ وَ اکَلَ طعامَکُمُ الابرار».(2)

روزه داران نزد شما افطار کنند و نیکان از غذایتان بخورند.

هر گاه با جمعی به یک مهمانی که دعوت شده بودند می رفتند اگر کسی که دعوت نبود با او و یارانش همراه می شد، نزدیک خانه طرف که می رسیدند، می فرمود: تو را که دعوت نکرده اند همین جا باش تا برای تو هم از میزبان اجازه بگیریم.(3) هر گاه مهمان به منزل وی می آمد با مهمان غذا می خورد و از سفره دست نمی کشید تا آنکه مهمان دست از طعام بکشد.(4)

____________________

1- محاسن، برقی، ص 448.

2- مکارم الاخلاق، ص 27.

3- همان، ص 22.

4- سنن النبی، ص 67.

5 - آب نوشیدن

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چه در غذا خوردن و چه در آب نوشیدن «بسم اللَّه» و «الحمدللَّه» در آغاز و پایان می گفت. هر گاه آب می نوشید، آب را به صورت مکیدن می نوشید نه با یک نفس و به صورت بلعیدن و می فرمود: درد کبد از بلعیدن آب به یک نفس پدید می آید:

«... یَمُصُّ الماءَ مصّاً ولا یَعُبُّهُ عَبّاً و یَقولُ: الکِبادُ مِنَ العَبِّ».

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آب را با سه نفس می نوشید، آب را به صورت مکیدن می نوشید، نه یکسره و پیوسته و در هر بار بسم اللَّه می گفت و در پایانش خدا را شکر می کرد. ابن عباس نیز روایت کرده که آن حضرت را دیده که با دونفس آب می خورد.(1) نَفَس، گاهی ممکن است آلوده باشد و فوت کردن به آب و غذا یا نفس را به آن زدن موجب آلودگی شود.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نه در غذای گرم می دمید تا خنک شود و نه هنگام نوشیدن آب نفس خود را بر آن می رساند.

هر گاه می خواست وسط آب نوشیدن نفس بکشد، ظرف را از دهانش دور می کرد. گاهی در ظرف های بلوری که از

____________________

1- سنن النبی، ص 169.

شام می آورند آب می نوشید، گاهی نیز در کاسه های چوبی، یا سفالی، گاهی نیز در مشت های خویش آب می نوشید و می فرمود: هیچ ظرفی به گوارایی دست نیست. گاهی هم از دهانه مشک می نوشید. گاهی ایستاده گاهی سواره و در هر ظرفی که پیش می آمد. شربت خنک را هم دوست داشت ولی می فرمود: سرور و سالار همه نوشابه ها در دنیا و آخرت «آب» است:

«سَیِّدُ الأشرِبَهِ فِی الدُنیا و الآخرهِ الماءُ».(1)

6 - نکات و آداب دیگر

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خرما و شیرینی جات علاقه داشت، انار را دوست می داشت. غذای داغ نمی خورد، می گذاشت تا کمی سرد شود و می فرمود: در غذای داغ برکت نیست بگذارید سرد شود. از جلوی خود غذا می خورد نه جلوی دیگران، هرگز از سیری آروغ نمی زد. بر سفره رنگین و پر طعام غذا نمی خورد.

خرما می خورد، هسته اش را به گوسفندان می داد. سیر و پیاز نمی خورد (تا بوی آن دیگران را نیازارد) پس از غذا دستانش را می شست. پس از غذای چرب آب کم می خورد.

وقتی علت را می پرسیدند می فرمود: این برای طعام گواراتراست، می فرمود: ما قومی هستیم که تا گرسنه نشویم

____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 31.

نمی خوریم و تا سیر نشده ایم دست از غذا می کشیم. تا زنده بود نانی که آرد آن «الک» شده باشد نخورد (یعنی نان با سبوس می خورد) خیلی در امر غذا و جنس آن اهل دقت و سختگیری نبود.

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنگام غذا خوردن به کسی که رو به رویش نشسته بود، لقمه تعارف می کرد و موقع نوشیدن آب به کسی که سمت راستش بود، آب می داد. حضرت می فرمود: هنگام غذا خوردن، کفش های خود را در بیاورید، چرا که این سنّتی نیکوست و پاها را هم راحتی می بخشد.

یک بار خدمت آن حضرت حلوا آوردند. حضرت میل نفرمود. پرسیدند: آیا آن را حرام می دانی؟ فرمود: نه، ولی دوست ندارم که خود را به چنین غذاهای لذیذی عادت بدهم.(1)

____________________

1- این نکات از خلال روایات سنن النبی، از ص 175 تا 193 برگزیده شده است.

10 - ادب عبودیت

اشاره

در این بخش از «سیره اخلاقی پیامبر» به گوشه هایی از سیره وی در عبادت و حالات معنوی می پردازیم، باشد که الهام بخش رفتار و الگوی عبودیّتمان گردد.

1 - محو در عبادت

اخلاص و حضور قلب، مغز عبادت و روح نماز است.

بندگان وارسته خدا عاشقانه عبادت می کنند و پرستش خدا و نجوا با محبوب در نظرشان ارجمندتر و عزیزتر از هر چیز دیگر است. روایت است که:

پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر گاه به نماز می ایستاد از خوف خداوند رنگ از چهره اش می پرید.(1)

___________________

1- سنن النبی، ص 251.

شیفتگی او به عبادت و نماز، در حدی بود که هنگام نماز توجّه حضرت از هر چیز بر می گشت و به خداوند معطوف می شد. از قول عایشه نقل شده است که:

«کانَ رسولُ اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یُحدِّثنا و نُحَدِّثُهُ فَاذا حَضَرَتِ الصّلاهُ فکأنَّهُ لَمْ یَعرِفْنا و لم نَعرِفهُ».(1)

رسول خدا چنین بود که با ما مشغول صحبت و گفتگو بود. چون وقت نماز می رسید (چنان حالش دگرگون می شد که) گویا نه او ما را می شناخته و نه ما او را می شناسیم.

2 - شوق به نیایش

عارفان، مشتاق زمزمه و گفتگو با محبوبند. چه کسی از پیامبر خدا عارف تر و عاشق تر به پروردگار بود؟ نشانه این اشتیاق، در چشم دوختن به وقت نماز و حالت انتظار برای وقت اذان بود.

بخشی از وقت خود را در خانه اختصاص به عبادت می داد.(2) در همه حال، نشستن و برخاستن حضرت همراه با یاد خدا بود:

«وکانَ لایَقومُ ولایَجلِسُ الّا عَلی ذِکراللَّه».(3)

____________________

1- سنن النبی، ص 251، حدیث 283.

2- محجه البیضاء، ج 4، ص 160.

3- همان، ص 130.

به نقل شهید ثانی، پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای وقت نماز انتظار می کشید و شوقش برای عبادت افزون می شد و چشم به راه رسیدن وقت نماز بود.(1) نماز و عبادت را بسیار دوست می داشت و می فرمود:

«جُعِلَ قُرِّهُ عَینی فی الصّلاهِ و الصَّومِ».(2) روشنایی چشم من در نماز و روزه قرار داده شده است.

در ماه های رمضان عاشقانه تر عبادت می کرد. دستور می داد برای او خیمه ای در مسجد می زدند، از زنان فاصله می گرفت، رختخوابش را جمع می کرد و خود را فارغ و خالص برای اعتکاف و عبادت می ساخت.(3) به ابوذر غفاری می فرمود: ای ابوذر! خداوند نماز را محبوب من ساخته است همچنان که غذا را محبوب گرسنه و آب را محبوب تشنه قرار داده است، گرسنه هر گاه طعام بخورد سیر می شود و تشنه با خوردن آب سیراب می گردد، ولی من از نماز سیر نمی شوم:

«... وَانا لااشْبَعُ مِنَ الصّلاهِ».(4)

3 - شاکر و سائل

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم زبانی شاکر بر نعمت ها داشت، هم

____________________

1- سنن النبی، ص 268، حدیث 275.

2- همان، حدیث 278.

3- بحار الانوار، ج 16، ص 273.

4- سنن النبی، ص 269.

دستانی پیوسته به دعا بلند در درگاه خدای بزرگ، کمال را هم در همین می دید. اگربه مقام «رسالت» رسید چون «عبودیت» داشت و چون «بنده» بود «رسول» شد. در تشهدهای نماز نیز ابتدا به عبودیت او گواهی می دهیم سپس به رسالت او، چون آن بود که زمینه ساز این گشت.

(اشهدُ انَّ مُحمَّداً عَبدُهُ وَ رسولُهُ).

به روایت امام صادقعليه‌السلام روزی جبرئیل بر حضرت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل شد و عرض کرد:

خدای متعال سلام می رساند و می فرماید: این دشت مکّه و بطحا از آنِ توست، اگر بخواهی آن را برایت پر از طلا کنم!

حضرت رسول سه بار به آسمان نگاه کرد، سپس گفت:

نه، خدایا! می خواهم یک روز سیر باشم تا تو را حمد و شکر کنم، یک روز گرسنه باشم تا از تو مسئلت نمایم:

«لا یا ربِّ! وَلکنْ اشبَعُ یوماً فَاحمَدُکَ وَاجُوعُ یوماً فَاسأَلُکَ».(1)

این نهایت اشتیاق بندگی است تا پیوسته عاکف درگاه حق و معتکف آستان عبودیت خدا باشد.

____________________

1- مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 24.

4 - حق بندگی

برخی متظاهرانه ادای بندگی و عبودیت در می آورند و در دل «احساس عبودیت» ندارند. اما عارفانِ واصل به هر جا که برسند و هر چه مقام و علم و قدرت پیدا کنند، باز هم خود را «عبد» می شناسند. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سر حلقه این گونه عارفان است. مثل بندگان بر زمین می نشست، مثل بندگان بر زمین غذا می خورد و بر زمین می خفت و می دانست که بنده است.

همین ویژگی سبب شد که با آنکه شخص اول عالم امکان و رسول برگزیده پروردگار بود بر کسی فخر نمی فروخت و تکبر نمی ورزید و تواضع خود را از دست نمی داد. حتی یک بار (طبق روایت ابن مسعود) مردی خدمت آن حضرت آمد و هنگام سخن گفتن با پیامبر خود را باخت و به لرزه و لکنت زبان افتاد. پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را دلداری داد و فرمود:

«هَوِّنْ عَلَیکَ فَلَستُ بِمَلِکٍ انَّما انا ابْنُ امرأهٍ کانَتْ تأکُلُ القِدَّ».(1)

آرام باش و آرام گیر، من که پادشاه نیستم! من پسر زنی هستم که «قِدْ» (غذایی مثل اشکنه) می خورد!

یعنی خود را عادی و معمولی جلوه می داد، تا هیبت او از جاذبه اش نکاهد و مردم در او چهره یک حاکم مقتدر نبینند، بلکه او را پدر امت و پیامبری فرستاده شده از سوی خداوند

____________________

1- مکارم الاخلاق، ص 16.

بدانند و راحت با او سخن بگویند و رابطه برقرار کنند و عظمت و شخصیت والای او، مانع ارتباط و انس مردم با وی نگردد.

5 - ذکر دائم

حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیوسته به یاد خدا بود، هم در دل و هم در زبان، هرگاه از مجلس برمی خاست می گفت:

«سُبحانَکَ اللّهمّ وَ بِحَمدِکَ ...».(1)

هنگام خوابیدن، هنگام بیدار شدن از خواب، هنگام آمادگی برای نماز شب در رختخواب، سر سفره، بعد از غذا، هنگام سفر و در همه حالات، دعا می خواند و یاد خدا می کرد. هنگام دعا مانند مسکینی که غذا می خواهد متضرّعانه به درگاه خدا دست بلند می کرد. روزی هفتاد بار می گفت «استَغفِرُاللَّه» با آنکه معصوم بود و گناهی از حضرتش سر نزده بود. هنگام خواب به توصیه جبرئیل امین «آیه الکرسی» می خواند.(2) این، نشانه راه و رسم بندگی و عبودیت و توجه کامل و پیوسته به «معبود» است تا امت او، این گونه «ادب عبودیت» را بیاموزند.

____________________

1- محجه البیضاء، ج 4، ص 132.

2- مکارم الاخلاق، ص 38.

6 - حج و زیارت

مکّه وطن پیامبر خدا بود و مسجد الحرام نزد او حرمت و قداست بالایی داشت و به حج و طواف کعبه عشق می ورزید.

هنگام ورود به مکّه، پیوسته نام خدا را بر زبان داشت و خدا را به بزرگی می ستود.

وقتی وارد مسجد الحرام می شد، رو به کعبه می ایستاد و دعا می کرد. کعبه را طواف می کرد، حجر الاسود را می بوسید.(1) و در هر دور، دست بر آن می کشید. سراغ آب زمزم می رفت و از آن می نوشید. حتّی وقتی در مدینه بود، می خواست که از آب زمزم برایش هدیه آورند:

«کان النَّبِیُّ یَسْتَهدِی مِنْ ماءِ زَمْزَمَ وَهُوَ بالمَدِینَهِ».(2)

عادت آن حضرت بود که روز عید قربان، گوسفند سفید و بزرگ قربانی می کرد. نقل شده است که روز عید قربان دو گوسفند ذبح می کرد، یکی از جانب خود، دیگری به نیابت از هر کسی از امتش که توان قربانی نداشت.(3)

____________________

1- فروع کافی، ج 4، ص 567.

2- تهذیب الأحکام، ج 5، ص 471.

3- فروع کافی، ج 4، ص 495.