پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات0%

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات نویسنده:
گروه: کتابخانه فقه و اصول

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت اللّه حاج شیخ محمّد رحمتی
گروه: مشاهدات: 15998
دانلود: 3171

توضیحات:

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 130 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15998 / دانلود: 3171
اندازه اندازه اندازه
پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

قتل در ماه حرام یا در حرم مکه

( مسئله 925 ) : اگر قتل در یکی از ماههای حرام صورت گرفت ، دیه ( خون بها ) تغلیظ شده که هر یک از اقسام دیه پرداخت شود 31 به آن اضافه گردد ، خواه قتل عمد باشد یا غیر آن و مشهور علماء و در بین آنان دو شیخ بزرگوار شیخ مفید و شیخ طوسی اعلی اللّه مقامهما قتل در حرم را نیز مانند ماه حرام دانسته اند که یک ثلث بر دیه اضافه می شود ، و گفته مشهور اظهر است

( مسئله 926 ) : ظاهراً در تغلیظ دیه فرقی بین اقسام قتل نیست

( مسئله 927 ) : در قتل عمد کفاره جمع بر قاتل لازم است ، محل باشد یا محرم در حرم مکه قتل واقع شود یا در خارج حرم ، ولی اگر قتل در ماه حرام یا حرم عمداً صورت گرفت ظاهراً دو ماه پیاپی از ماه های حرام را قاتل باید روزه بگیرد ، و هم چنین در غیر عمد نیز اگر نوبت به روزه گرفتن رسید ، و اولی و احوط در غیر عمد تعیین دو ماه حرام است ، ولی خالی از اشکال نیست ، و کفاره در قتل عمد مخصوص به موردی است که از قاتل قصاص نشود

( مسئله 928 ) : در غیر مورد قتل دیه تغلیظ نمی شود ( که ثلث بر آن اضافه شود ) خواه جنایت در حرم باشد یا ماه حرام و هم چنین مقتول محرم باشد یا از خویشان

( مسئله 929 ) : ماه های حرام 4 است ، رجب ، ذی القعده وذی الحجه وماه محرم

( مسئله 930 ) : ظاهراً ثلث اضافه خون بها در قتل ماه حرام یا حرم مکه به ولی مقتول تعلق دارد ، و چنانچه قتل در حرم در ماه حرام واقع شد ، وجه این است

که برای هر کدام ثلث دیه اضافه شود

( مسئله 931 ) : اکثر علماء دیه را در قتل ولد الزنا که اظهار اسلام کند ثابت دانسته اند ، و جمعی آن را 800 درهم گفته اند و آیا دیه زنی که ولد الزنا باشد نصف ( 400 درهم است ) یا 800 درهم ؟ در آن دو وجه است

دیه زن آزاد مسلمه

( مسئله 932 ) : دیه ( خون بهای زن آزاد مسلمه نصف دیه مرد آزاد مسلم است ، و فرقی بین کوچک و بزرگ و عاقله و دیوانه نیست ، همانگونه که فرقی بین زنی که اعضایش سالم باشد یا نباشد نمی باشد ( همانند مرد ) و دیه خنثی که معلوم نشود زن است یا مرد 43 دیه مرد است

دیه ذمی ( یهودی نصرانی ، مجوسی )

( مسئله 933 ) : مشهور علماء دیه ( خون بهای ) مرد ذمّی ( یهودی ، نصرانی ، مجوسی ) آزاد را 800 درهم گفته اند و مجوسی خود از اهل ذمه است ( و یا در حکم با آنان یکی است )

( مسئله 934 ) : دیه ( خون بهای ) زن آزاد ذمیه نصف خون بهای مرد ذمی است ، 400 درهم ، و سایر اقسام کفار غیر ذمی خون بها ندارند ، و هم چنین اهل ذمه اگر ایمانی به جزیه نداشته و جزیه نمی دهند

( مسئله 935 ) : کافری که در امان اسلام باشد و هم چنین مرتد ( فطری یا ملّی ) خون بها ندارد

خون بهای غلام و کنیز

( مسئله 936 ) : خون بهای غلام قیمت او است ، مادام که از خون بهای مرد آزاد تجاوز نکند ، و خون بهای اعضاء و زخمهایی که به وی وارد می شود به نسبت خون بهای اعضاء و زخمهای انسان آزاد با خون بهای جانش از قیمت داده می شود ، آنچه در انسان آزاد خون بهای کامل دارد مانند زبان و بینی و ذکر ، در غلام و زبان و بینی ، در کنیز ، تمام قیمت آنها است ، و آنچه در انسان آزاد نصف خون بها دارد در آنان نصف قیمت تعلق می گیرد و به همین قیاس

( مسئله 937 ) : اگر کسی جنایتی بر غلام وارد آورد که به اندازه قیمت وی می باشد قیمتش را پرداخته ، غلام را از مولا ( مالکش ) دریافت می کند ، این در موردی است که جانی یکی باشد ، و در صورت تعدد جنایت ، مولا ( مالک ) تنها حق عفو یا مطالبه خونبها را دارد

خون بهای جنایاتی که خون بهای معین ندارند

( مسئله 938 ) : هر جنایتی که در آن خون بهای معین برای انسان آزاد وارد نشده ، در آن ارش ثابت است ( و همان مراد از حکومت می باشد ) و آن به این صورت است که انسان آزاد را بدون ورود جنایت بر وی ، غلام یا اگر زن است ، کنیز فرض کرده ، قیمت کنند سپس وی را با فرض ورود جنایت بر وی قیمت کرده ، به نسبت تفاوت از خون بها دریافت کنند ، مثلاً اگر بی جنایت 100 هزار تومان و با جنایت 90 هزار قیمت شود به نسبت تفاوت که 101 است کمتر از خون بهای وی دریافت می شود ، 10 شتر یا 100 گوسفند یا 20 گاو

و همینطور از بقیه

( مسئله 939 ) : دیه جنایتی که انسان آزاد بر غلام یا کنیز عمداً می آورد ، در عمد و شبه آن بر عهده خود جانی و در مورد خطأ محض بر عاقله اش است

تنبیه ، در باب حدود گذشت که کسی که در اثر حد یا تعزیر کشته می شود ، خون بها ندارد

خون بهای اطراف ( دیه موی سر )

( مسئله 940 ) : موی سر مرد را به هر وسیله اگر ازاله کرد و دیگر نروئید ، تمام خون بها را باید بپردازد ، و اگر روئید ، تنها در آن ارش ثابت است

( مسئله 941 ) : چنانچه موی سر زنی را تراشید و دیگر نروئید ، دیه آن کامل است و اگر روئید ، مهر زنان مثل وی ثابت می شود

( مسئله 942 ) : اگر پاره موی را ازاله کرد ، یا تراشید قوی آن است که به نسبت به مساحت کل مو ، خون بها دریافت شود

( مسئله 943 ) : در روئیدن یا نروئیدن موی ازاله شده یا تراشیده ، بهتر آن است که در زمان و مدت ، احاله به اهل خبره و متخصصین داده شود ، به طوری که اگر موی بعد از آن مدت بروید ، آن را بخشش تازه خداوند بدانند

( مسئله 944 ) : بعید نیست ، تمام خون بها در ازاله یا تراشیدن موی سر مخصوص به غیر کچل باشد و هم چنین نسبت به ریش اختصاص به غیر کوسه داشته باشد ، و ظاهراً کسی که عادت به تراشیدن موی سر یا ریش خود دارد ، از تقدیر دیه خارج باشد

دیه موی ریش

( مسئله 945 ) : در برطرف کردن موی ریش اگر نروید تمام دیه و در فرض روئیدن ، ثلث آن ثابت است

( مسئله 946 ) : اگر اتفاقاً زنی دارای ریش شد و کسی آن را ازاله کرد ، اگر فرض شود کنیز بود و نقص قیمت پیدا می کرد ، به همان نسبت یا کل قیمت باید خون بها داد

( مسئله 947 ) : ظاهراً در برطرف کردن موی سر و ریش فرقی بین تراشیدن یا سوزاندن یا نوره مالیدن یا کندن نیست

( مسئله 948 ) : آیا ارش در برطرف نمودن موی بدن غیر از سر و ریش ثابت است ؟ بحث دارد بعید نیست در ازاله موی شارب محقق باشد

دیه ابروها

( مسئله 949 ) : دیه ( خون بهای ) بر طرف کردن ابروها 500 دینار و در یکی نصف آن 250 دینار است ، و در برطرف کردن بعض ابرو به نسبت به کل آن خون بها دریافت می شود ، و در دیه ابرو فرقی بین زن و مرد نیست

دیه مژگان

( مسئله 950 ) : اقوی ثبوت ارش در برطرف کردن مژگان است و مشهور در هر چهار مژگان خون بهای کامل گفته اند

خون بهای چشم

( مسئله 951 ) : دیه چشم بینا ، نصف خون بها و دیه هر دو تمام خون بها است ، و فرقی بین چشم سالم درست خوش بین و درشت بین و ریزبین و لوچ و شب بین و شب کور و رمد دار حدقه بزرگ و حدقه برگشته نیست ، همانگونه که فرقی بین بیرون آوردن یا فقأ ( شکافتن و از کار انداختن ) نمی باشد

( مسئله 952 ) : خون بهای چشم کسی که یک چشم است کامل می باشد ، و مشهور علماء نصف خون بها را در صورتی که یک چشم شدن به سبب جنایت بر چشم دیگر یا قصاص بوده گفته اند ، لکن خالی از منع نیست

( مسئله 953 ) : مشهور ثلث خون بهای چشم سالم را در مورد چشم دیگر یک چشم گفته اند ( چشمی که دید ندارد ) خواه یک چشم بودن خلقهً و اصلی باشد ، یا عارضی ( و آن 61 خون بهای کامل است )

خون بهای پلکهای چشمان

( مسئله 954 ) : مشهور خون بهای پلک های چهارگانه را خون بهای کامل گفته اند ، و در خون بهای هر یک از پلک های بالا و پایین اقوالی است : 1 در هر یک 250 دینار 2 پلک پایین 31 خون بهای چشم و بالا دو ثلث آن 3 پلک بالا 31 و پایین نصف و این قول اصح است و چنانچه پلک ها با چشم ها وارونه شدند ، دیه آنها تداخل ندارد ، و هر کدام دیه خود را خواهد داشت ، و در دیه پلک ها شرط نیست که مژگان باشد ، و در پاره ای از پلک بعید نیست ،

خون بها به نسبت کل پلک تعلق بگیرد ، و پلکی که مستحشف ( مانند شلل ) باشد در آن ارش ( حکومت است )

خون بهای بینی

( مسئله 955 ) : خون بهای بینی کامل است ، ( خون بهای انسان ) خواه مارن ( قسمت نرم جلو ، دو سوراخ و حاجز بین آن دو ) با قصبه جدا شود یا تنها ، ولی اگر مارن را قطع نمود و قصبه بار دیگر قطع شد در قصبه حکومت است

( مسئله 956 ) : در قطع روثه بینی دو قول است 1 در آن نصف خون بها است 2 در قطع آن ثلث است ، و اقوی قول اول می باشد ، و اصح در تفسیر و معنی آن ، سر بینی است

( مسئله 957 ) : در قطع هر یک از منخرین ( دو سوراخ بینی ) 31 خون بها است و در قطع پاره هر یک از مارن و منخر و روثه و حاجز حکومت است ، همانطور که در قطع خود حاجز ، یا شکافتن آن حکومت می باشد ( حاجز بین دو سوراخ بینی است )

( مسئله 958 ) : اگر تیر یا نیزه یا چاقویی و مانند اینها در بینی فرو رفت که جای آن سد نمی گردد ثلث خون بها 31333 دینار تعلق می گیرد و اگر جای آن خوب شده التیام یافت ، دیه آن را 51 دیه بینی ( 200 ) دینار گفته اند ، لکن اقوی101 (100) دینار است و چنانچه جنایت فراگیر نبود ، به حساب نسبت به کل بینی ( مارن ) خون بها گرفته می شود

( مسئله 959 ) : در فرض مسئله بالا اگر در یکی از منخرین فرو رفت و به

حاجز رسید ، مشهور دیه آن را 101(100) دینار گفته اند لکن اقوی 50 دینار است

( مسئله 960 ) : اگر ضربه ای بر بینی وارد آورد و کج شد یا رنگش را تغییر داد در آن حکومت است

( مسئله 961 ) : چنانچه بینی را شکست و فاسد گشت ، مشهور علماء در آن خون بهای کامل گفته اند ، لکن حکومت قریب به نظر می رسد ، و اگر بدون عیب منجبر شده ( التیام ) پذیرفت ، مشهور علماء در آن 100 دینار گفته اند ولی خالی از بحث نبوده حکومت بعید نیست

( مسئله 962 ) : در پاره کردن و شکافتن بینی مشهور ثلث خون بها گفته اند ، ولی اصح در آن حکومت است

( مسئله 963 ) : چنانچه بینی کسی را شل کرد ، دو ثلث خون بها دارد ، و در بریدن بینی شل یا عضو شل دیگری ثلث خون بها تعلق می گیرد

( مسئله 964 ) : اگر بینی را برید ولی به پوست آویزان است در آن کل خون بها قریب به نظر می رسد ، و هم چنین اگر آن را جدا کرده ، و بریده بینی آن را به جای خود برگردانده ، التحام و التیام یافت

خون بهای گوش

( مسئله 965 ) : در جدا کردن هر دو گوش تمام و در قطع یکی نصف خون بها ثابت است و فرقی بین گوش سالم و کر نیست ، و در بریدن پاره ای از گوش خون بها به نسبت به تمام آن گرفته می شود اگر نصف بریده شود ، نصف خون بها ،

و اگر ثلث ثلث آن و هم چنین

( مسئله 966 ) : در قطع شحمه گوش ثلث خون بهای گوش است ( مراد از آن برگه ( لاله ) گوش است ) و هم چنین در پاره کردن گوش بنا بر قول مشهور ، و قول بعض بزرگان که در آن حکومت گفته اند ضعیف است

( مسئله 967 ) : چنانچه ضربه ای به گوش وارد آورد و مستحشف ( شبیه شلل ، یا از کار افتادگی ) شد ، دو ثلث خون بها را دارد ، چون مانند شلل است ، و کسی اگر در آن حال او را قطع کرد ، بر وی ثلث خون بها تعلق می گردد

( مسئله 968 ) : اگر گوش را برید و استخوان ظاهر شد ، خون بهای گوش با خون بهای زخم موضحه ثابت است

دیه لب

( مسئله 969 ) : در خون بهای لب چند قول است 1 لب بالا 31 خون بها و لب پائین دو ثلث آن را دارد 2 در لب بالا 52 خون بها 400 دینار و در لب پایین53600 دینار است 3 در لب بالا نصف و در لب پایین 32 خون بها می باشد 4 در هر یک نصف خون بها است و فرقی با هم ندارند ، و این قول خالی از قوّت نیست ، لکن گفته سوم قوی می باشد

( مسئله 970 ) : چنانچه به سبب جنایت لبها تقلّص یافته ( حالت برگشتن یکی به پائین و دیگری مثلاً به سمت بالا ) و بر دندانها قرار نمی گیرند ، در آن حکومت است

( مسئله 971 ) : اگر در اثر جنایت لبها سست شده و از روی دندان ها برداشته نمی شوند ، دو ثلث خون بها لازم است ، چون این شل شدن لبها می باشد

( مسئله 972 ) : چنانچه لب های کسی را شکافت ، و پاره کرد تا دندانها آشکار شدند ، در آن ثلث خون بها است ولی در آن بحث است ، بلکه بعید نیست در لب پایین نصف خون بها 31333 دینار باشد

( مسئله 973 ) : حد لب زیرین در عرض ، آنچه از پوست چانه برتر از دندانها و لثه باشد و حد لب بالا آنچه از دندانها و لثه بالاتر است تا به دو سوراخ بینی و حاجز بین آن دو برسد ، و حد آن دو در درازی حد درازی دهان تا دو سوی آن است

دیه زبان

( مسئله 974 ) : دیه ( خون بهای ) زبان چنانچه از بیخ بریده شود ، دیه کامل ( انسان ) است ، و دیه بریدن زبان گنگ ثلث است و اگر قدری از زبان گنگ بریده شد ، به نسبت مساحت آن با کل زبان خون بها دریافت می شود

( مسئله 975 ) : در بریدن پاره ای از زبان گویا و سالم اگر اثری در سخن گفتن نداشت ، حکومت است و چنانچه به کلی قدرت سخن گفتن را برد ، تمام خون بها ثابت است ، و اگر مقدار بریده شده از زبان با مقداری که از قدرت سخن گفتن و اداء کلمات کم شده مساوی باشد ، به همان نسبت خون بها لازم است ، اگر نصف زبان بریده شد ، و قدرت تکلم نصف را از دست داد ، نصف خون بها و اگر ثلث بریده شد و به همان نسبت قدرت تکلم را از دست داد ، ثلث واجب می شود ، و در مورد اختلاف نسبت به خون بها چند قول است 1 مدار بر از بین رفتن قدرت سخن است 2 مدار بر آنچه از قدرت سخن یا عضو زبان بیشتر ضایع شده می باشد 3 هر دو مراعات شده و خون بها برای هر دو ( عضو زبان ، قدرت سخن و اداء کلمات ) لازم است 4 مناط مساحت زبان است و اظهر قول اول است

( مسئله 976 ) : مشهور حروف معجم را 28 دانسته اند ولی دور نیست 29 بوده و الف نیز به حساب آید

( مسئله 977 ) : اگر پاره ای از زبان کسی را برید ( جدا کرد ) و سخن مفهوم ندارد ، یا حرفی را نمی تواند بگوید که با نبود آن کلمه از بین می رود ، مقداری از حروف را که نمی تواند بگوید ، خون بها بدهد ، و هم چنین اگر حرفی را بدل به حرفی می گوید

( مسئله 978 ) : چنانچه قدرت سخن گفتن کسی را که در زبانش خلل بود ، لکن سخنش فهمیده می شد از بین برد جمعی از علماء دیه کامل را لازم دانسته اند ، ولی حکومت خالی از قوت نیست تکمیل

( مسئله 979 ) : اگر الثغ بود ( سین را تاء گفتن یا راء را عین یا لام را باء تلفظ کردن ) با جنایت تمام سخنش را از بین برد ، به مقدار حروفی که به جنایت توان گفتن آنها را ندارد ، خون بها ثابت است

( مسئله 980 ) : چنانچه به سبب جنایت سخنش تغییر کرد ، تند شد ، تندتر شد ، سنگین شد ، سنگین تر شد ، در آن حکومت است و هم چنین اگر حرف را درست می گفت ، اکنون ناقص اداء می کند

( مسئله 981 ) : چنانچه بعض سخنش را جنایت کاری از بین برد ، جانی دوم نیز پاره ای را ، بر عهده هر یک مقدار دیه جنایت خود می باشد

( مسئله 982 ) : در بریدن زبان کودک تمام خون بها است و در پاره ای از آن به نسبت مساحت خون بها تعلق می گیرد ، و اگر به حد سخن گفتن رسید و سخن نمی گوید ، اولی این است که اگر مطمئن باشند گنگ است در آن ثلث خون بها و اگر مطمئن نیستند تمام خون بها ثابت باشد ، و چنانچه بعد از این به سخن آمد ، به حساب حروفی که نمی تواند تکلم کند خون بها گرفته می شود و چنانچه آنچه قبلاً گرفته به اندازه آن نبوده زائد بر گردانده می شود و کمبود جبران می گردد

( مسئله 983 ) : اگر کسی ادعا کرد که دیگری سخنش را به جنایت از بین برده ، چنانچه سوزن بر زبانش بزنند و خون سیاه بیرون بیاید تصدیق می شود و اگر خون سرخ بیرون آید ، دروغ گفته است ، و بر مدعی قسم خوردن از مأخذ 6 است یعنی اگر ادعای تباه شدن تمام عضو را دارد ( یا آنکه اصلاً سخن نمی تواند بگوید ) 6 قسم بخورد ، و اگر ادعای ثلث ، 2 قسم و نصف 3 و به همین قیاس

( مسئله 984 ) : چنانچه مجنی علیه ادعاء کرد سخن گو بوده ، و جانی ادعاء کرد از قبل گنگ بوده ، بعضی گفته اند گفته جانی با قسم خوردن پذیرفته است ، ولی اگر ادعاء کرد در حال جنایت گنگ بوده و بینه ( دو شاهد عادل مرد ) ندارد گفته مجنی علیه با قسم خوردنش مقدم است

( مسئله 985 ) : اگر در مورد ادعای جنایت بر زبان ، خون بهای بریدن زبان سخن گو را دریافت کرده ، سپس زبان روئید و به سخن آمد ، چنانچه برگشتن

قدرت سخن ، کشف از ناتوانی موقت سخن گفتن و عارضی بودن آن کرد، زائد بر ارش از خون بها برگردانده می شود ، و اگر مشتبه و نامعلوم ماند ظاهراً چیزی از خون بها برنمی گردد ، همانگونه اگر کشف از ناتوانی مطلق نمود

( مسئله 986 ) : چنانچه زبانش دو طرف داشت ، به سبب جنایت یکی از آن دو طرف را از بین برد ولی به همه حروف سخن می گوید ، تنها حکومت ثابت است ، و اگر بعضی را می گوید ، بعضی را نمی تواند ، خون بها برای همان که نمی گوید واجب می باشد

خون بهای دندانها

( مسئله 987 ) : در همه دندانها دیه کامل انسان است ، و دیه بر 28 دندان تقسیم می گردد 12 عدد جلو دهان دیه هر یک 50 دینار و 16 عدد در عقب دهان دیه هر یک 25 دینار است

( مسئله 988 ) : 12 عدد جلو دهان 2 بالا و 2 مقابل آنها در پایین دهان دندانهای ثنائی ، و 4 عدد از 4 طرف رباعیات هستند ، و از چهار طرف آنها چهار دندان ناب ( نیش ) است ، و آنچه در عقب دهان است 4 ءعدد از بالا و پایین ، چپ و راست ، بعد از دندانهای ناب ، ضواحک ( خندان ها ) و از هر جانب در کنار هر یک و از آن چهار 3 دندان که به هر یک ضرس گفته می شود ، و به پاره ای از این ها دندان آسیایی و گاهی به بعض آنها دندان عقل گفته می شود

( مسئله 989 ) : مشهور علماء دیه دندان زائد را ثلث خون بهای دندان اصلی

گفته اند ، ولی اگر با دندان اصلی قطع شود خون بها ندارد ، و اقوال دیگری نیز در آن هست : 1 دیه ندارد چه کم باشد چه زائد خواه دندان زائد تنها قطع شود یا با دندان اصلی 2 حکومت دارد ، خواه تنها قطع شده یا با دندان اصلی 3 حکومت در صورت انفراد 4 ثلث خون بهای دندان اصلی مطلقاً و قول 2 یعنی حکومت قوی است

( مسئله 990 ) : اگر به سبب جنایت دندان سیاه شد و نیفتاد ، مشهور خون بهای آن را دو ثلث گفته اند ، و احسن انتظار یک سال است ، اگر در ظرف سال افتاد ، همه خون بها و گرنه سیاه باشد ، دو ثلث آن لازم است ، و اگر جنایت بر دندان سیاه واقع شد خواه در ظرف سال یا بعد از آن مشهور خون بهای او را ثلث گفته اند ، و بعضی ربع متعیّن دانسته اند ، و آن اوفق است وگرنه حکومت

( مسئله 991 ) : چنانچه به سبب جنایت ترک برداشته ، ولی بر جای خود است در خون بها 2 گفته است 1 دو ثلث خون بها 2 حکومت ، و اولی 25 دینار است ( و بعید نیست در دندان های عقب دهان نصف آن 5/12 دینار باشد ) و اگر این دندان را درآورد ، در آن حکومت می باشد

( مسئله 992 ) : مشهور منصور علماء در خون بهای دندان فرق نگذاشته اند بین موردی که آن را از ریشه بیرون آورد یا آن را از لثه بشکند ، و اگر بعض دندان را شکست به نسبت به تمام آن خون بها لازم می آید

( مسئله 993 ) : اگر دندان کودکی را درآورد سپس روئید ، ارش ( حکومت ) و گرنه دیه لازم است

( مسئله 994 ) : چنانچه به جای دندان اصلی که درآورده دندانی یا استخوانی را کاشت و کسی آن را قلع نمود ، خون بها ندارد ، ولی ارش ثابت است

( مسئله 995 ) : اگر دندانی را که بیرون کشیده به جای خود کاشت ، سالم بر جای خود قرار گرفت ، به جنایت بیرون آورده شد خون بها لازم است و اگر به جای خود قرار نگرفت ثابت نبود ، در آن حکومت است

( مسئله 996 ) : در ثبوت خون بهای دندان فرقی بین دراز و کوتاه نیست ( اگر از کوتاه منتفع می شود ) ولی اگر از دندان کوتاه نفع نمی برد ، و به درد نمی خورد ، در آن حکومت است

( مسئله 997 ) : چنانچه دندان یا دندان هایی در اثر مرض یا پیری مضطرب شده ( ثابت نیست ) و کسی آن را قلع کرد ، بیرون آورد ، اگر دندان شل شده باشد ، ثلث خون بها قوی است و اگر به حد شل شدن نرسیده ، تمام خون بها ثابت است

( مسئله 998 ) : اگر پاره ای از دندان در طول زمان یا به عارضه یا سبب دیگری از بین رفته خون بهای آن کامل نیست ، بلکه قوی آن است که به حسب مساحت خون بها داده شود ، و هم چنین قوی آن است اگر کند شده و کسی آن را درآورده ، یا از روی لثه شکسته ، تمام خون بها تعلق بگیرد ، و اگر گوشه از آن را بشکند ، حکومت در آن خواهد بود ، و چنانچه کسی پاره ای از دندان سالم را شکست و دیگری آن را از ریشه درآورد بر اولی حکومت در شکستن ، و بر دومی حکومت در بیرون آوردن باقی آن از ریشه است

دیه شاغول

( مسئله 999 ) : در هر دو شاغول(1) خون بهای کامل است چنانچه بدون دندان ها از جای کنده شوند و با دندان ها دو خون بها ، یکی برای شاغول ها و دیگری برای دندان ها واجب می شود

خون بهای دست ها

( مسئله 1000 ) : در هر دو دست تمام خون بها ، و در هر یک نصف آن ثابت است و فرقی بین دست راست و چپ نیست ، همانگونه که فرقی بین دست بلند و کوتاه نمی باشد و هم چنین فرقی بین دست انسان بزرگ و بچه نیست ، و تمام خون بها در هر دو نصف در یک دست ثابت است اگر آنها یا یکی را از بند جدا کرد ، و اگر با دست چیزی را بالاتر از بند تا آرنج قطع کرد ، اظهر آن است که همان خون بهای دست کافی است و چیزی برای زائد از بند تعلق نمی گیرد ، ولی اگر بعد از بریدن تا بند ، بالاتر از آن را خود جانی یا دیگری قطع نمود در آن حکومت ثابت است

( مسئله 1001 ) : چنانچه دست را از آرنج یا سرشانه قطع نمود ، اقوی همان نصف خون بها است و اینکه بعضی نصف خون بهای دیگر یا حکومت را به آن اضافه کرده واجب دانسته اند ، ضعیف است ، و ضعیف ترین احتمال سه نصف خون بها در قطع تا بند ، سپس تا آرنج ، سپس تا سردوش است ، و اگر دستی را

1- مراد از شاغول ( استخوانی است که از چانه یا نزدیک گوش در دهان و بالای آن ) قرار گرفته است

از کف تا بند قطع نمود ولی تمام یا بعض انگشتان را ندارد ، خون بها همان نصف است

( مسئله 1002 ) : اگر از بند به پایین دو دست داشت و هر دو را کسی عمداً قطع نمود در قطع اصلی قصاص و در غیر اصلی حکومت است ، و در غیر عمد در اصلی دیه می باشد

( مسئله 1003 ) : چنانچه در فرض مسئله بالا یکی از آن دو را قطع نمود و اصلی از زائد شناخته نشد در آن حکومت است ، و مدار تشخیص اصلی از زائد به نشانه های عرفی است که باعث اطمینان به اصلی بودن گردد مانند کوبندگی و قوت آن

خون بهای پاها

( مسئله 1004 ) : در قطع دو پای کسی خون بهای کامل ، و در قطع یکی نصف آن لازم است ، و فرقی بین پای راست و چپ نیست ، همانگونه که بین پای قوی و ضعیف و پای کوچک و بزرگ نمی باشد ، و پای سالم با پای لنگ در خون بها مساویند ، و تمام خون بها در هر دو و نصف آن در یکی به قطع از مفصل ساق محقق می باشد ، و اگر چیزی از ساق پا را با مفصل قطع کرد همانند دست برای زیادی خون بها نیست مگر اول از مفصل جدا کند ، سپس همان جانی یا دیگری قدری ازساق یا تمام آن را قطع نماید که در آن حکومت است

( مسئله 1005 ) : اگر پا را از زانو یا از بیخ ران قطع نمود ، همان نصف خون بها لازم است و آنچه در دست گفته شد ، در پا نیز محقق است ، که اگر کسی دو پا از

ساق به پایین داشت یا دو ساق از یک زانو یا دو زانو و دو ساق ، و دو ران از بیخ ران داشت ، و اصلی از زائد شناخته شد در قطع عمدی اصلی قصاص با شرایط و در زائد حکومت ثابت است و در صورت اشتباه در قطع یکی بیش از حکومت چیزی واجب نیست

خون بهای انگشتان

( مسئله 1006 ) : در انگشتان ده گانه دست تمام خون بها ثابت است و هم چنین در قطع انگشتان پاها و مشهور برای هر انگشت 101 خون بها را گفته اند ، و گفته شده که در قطع انگشت ابهام ( شست ) 31 خون بها 32166 دینار و در قطع هر یک از چهار انگشت باقی 61 خون بها که 121 می شود ( 3183 ) دینار خون بها ثابت است و این گفته اظهر و سازگارتر است

( مسئله 1007 ) : در قطع هر بندی از انگشتان چهارگانه غیر شست 31 خون بهای انگشت 9727 دینار و در هر یک از بندهای ابهام ( شست ) نصف آن 3183 دینار ثابت می باشد

خون بهای ناخن ها

( مسئله 1008 ) : مشهور علماء دیه ناخن را اگر نروئید یا سیاه رنگ روئید 10 دینار ( 5/7 مثقال طلای سکه دار ) گفته اند ، و اگر سفید روئید 5 دینار ، لکن اصح در هر ناخن از انگشتان دست 5 دینار و در ناخن ابهام ( شست ) پا 30 دینار و در هر یک از چهار ناخن پا 10 دینار است ولی خالی از اشکال نبوده و احوط تصالح است

( مسئله 1009 ) : دیه انگشت زائد یک سوم خون بهای اصلی است ، و فرقی بین دست و پا نمی باشد و چنانچه انگشت زائد با اصلی اشتباه شد ، در قطع آن بیش از ثلث ثابت نیست ، و قطع سر انگشت زیادی را 31 دیه خون بهای سر انگشت اصلی گفته اند ولی خالی از بحث نیست

( مسئله 1010 ) : جنایت اگر موجب شل شدن دست یا پا شود ، دو ثلث خون بهای دست یا پا لازم است و هم چنین در شل شدن هر عضوی غیر از دست و پا

خون بهای کمر

( مسئله 1011 ) : در شکستن کمر خون بهای کامل است

( مسئله 1012 ) : چنانچه کمر را شکست یا تو رفتگی پیدا کرد ( به داخل مایل شد ) و خوب شد ، مشهور در آن ثلث خون بها گفته اند ، ولی اصح 100 دینار است

( مسئله 1013 ) : اگر به سبب جنایت بر کمر پاها شل گشتند برای کمر تمام خون بها و برای پاها دو ثلث خون بها تعلق می گیرد

( مسئله 1014 ) : چنانچه به شکستن کمر توانایی راه رفتن و قدرت جماع زائل شد ، مشهور علماء دو خون بها لازم دانسته اند لکن زائل شدن همان قدرت جماع با شکستن کمر برای وجوب دو خون بها کفایت می کند

ص: 285

خون بهای گردن

( مسئله 1015 ) : اگر گردن را شکست و مائل ( کج ) شد ، مشهور علماء تمام خون بها را لازم دانسته اند ، ولی حکومت بعید نیست ، بلی چنانچه با میل گردن توانایی التفات ( به سوی راست و چپ نگاه کردن ) را ندارد ، انسب در آن نصف خون بها است

( مسئله 1016 ) : چنانچه جنایت ، توانایی بلعیدن و پایین بردن غذا را از بین برد ، در آن حکومت است

خون بهای پستان

( مسئله 1017 ) : در بریدن دو پستان زن تمام خون بها ، و در هر یک نصف است ، و اگر به سبب جنایت شیر آن قطع شد ، در آن حکومت است و هم چنین اگر با پستان چیزی از پوست سینه را برید ، ولی اگر با جنایت بر پستان زخم جائفه به زن وارد آورد ( جائفه در مسئله ( 1134 ) شرح داده شده ) یک خون بهای کامل برای پستانها ، و حکومت در پوست ، و خون بهای جائفه لازم است

( مسئله 1018 ) : در خون بهای بریدن سر پستان مرد چند قول است : 1 تمام خون بها در هر دو و نصف در یکی 2 حکومت 3 در هر کدام 81 خون بها 125 دینار و در بریدن هر دو 250 دینار می باشد ، و همین قول اصح است و بعید نیست ، دیه بریدن سر پستان زن نیز همین باشد ، گرچه حکومت قوی است

( مسئله 1019 ) : دیه بریدن بعض پستان به حکومت تعیین می شود ، مانند بریدن پاره ای از سر آن

خون بهای نخاع

( مسئله 1020 ) : در قطع نخاع خون بهای کامل انسان را گفته اند ، ولی اظهر در آن حکومت است

خون بهای شکستن بعصوص (عصعص) استخوان بالا یا اطراف نشیمنگاه

( مسئله 1021 ) : دیه شکستن بعصوص که نتواند دبر خود را نگه دارد ، کامل است و هم چنین اگر ضربه ای بر عجان ( فاصله بین دبر و آلت ) وارد آورد و بول و غائط را نتواند کنترل و ضبط نماید تمام خون بها ثابت است

دیه سلس البول

( مسئله 1022 ) : چنانچه در اثر جنایت سلس البول شد ، تمام خون بها لازم است

( مسئله 1023 ) : اگر بعصوص یا عجان کسی را شکست ، ولی بول و غائط منضبط می باشد ، حکومت در آن انسب است

( مسئله 1024 ) : چنانچه شکم کسی را با پا نهادن ( یا چیزی دیگر ) فشار داد تا حدث بول یا غائط از وی بیرون آمد ، همین رفتار با جانی صورت می گیرد یا یک سوم خون بها را بپردازد

دیه استخوانهای دو طرف گردن

( مسئله 1025 ) : دیه شکستن هر یک از استخوانهای دو طرف گردن ( نرقوه ) اگر منجبر شد بدون کجی و انحراف التیام یافت 40 دینار است ، و بدون انجبار و التیام یا التیام با عیب در آن حکومت است ، و در ترک خوردن آن 54 دیه شکستن 32 دینار است و چنانچه زخم موضحه به آن رسید 25 دینار و اگر استخوانها به سبب جنایت جابه جا شدند 20 دینار و دیه سوراخ شدن استخوان 10 دینار می باشد

خون بهای ذکر

( مسئله 1026 ) : دیه قطع آلت مرد خواه حشفه تنهاباشد ، یا از بیخ آلت ، دیه انسان کامل است ، و فرقی بین آلت کوچک و بزرگ یا آلت بچه و بزرگ پیر و جوان نیست ، حتی اگر آلت شیرخوار باشد ، و اگر ابتداءً حشفه را برید ، سپس همان جانی یا دیگری باقی آلت یا پاره ای از آن را برید ، در قطع حشفه خون بهای کامل و در قطع باقی یا پاره ای از باقی حکومت ثابت است

( مسئله 1027 ) : دیه بریدن بعضی از حشفه به نسبت با تمام حشفه حساب و به همان نسبت خون بها دریافت می شود ، مثلاً در نصف حشفه نصف خون بها و در ثلث آن ثلث خون بها محقق است

( مسئله 1028 ) : دیه بریدن آلت انسان بخته که آلت شل نباشد ، کامل است

( مسئله 1029 ) : دیه بریدن آلت مرد عنین ( مردی که توانایی جماع ندارد ) ( نه به واسطه مرض یا پیری ) یک سوم است ، ولی اولی در آن دیه کامل است

( مسئله 1030 ) : دیه آلت شل ثلث است و اگر به سبب جنایت شل شد 32 خون بها لازم است ، و گفته بعضی بزرگان که در آن خون بهای کامل گفته اند ، خالی از بحث نیست

( مسئله 1031 ) : اگر پاره ای از حشفه را برید و مجرای بول منخرم ( سوراخ ) شد ، به مقدار مساحت بریده شده به نسبت کل حشفه خون بها ، و در انخرام مجرای پول حکومت ثابت است

( مسئله 1032 ) : چنانچه حشفه را با آلت در طول از وسط قطع کرد ، اگر به نصف باقی مانده خللی وارد نیامد و جماعش به حال خود باقی است ، نصف خون بها تعلق می گیرد

( مسئله 1033 ) : در بریدن ذکر خنثی حکومت است ، و اگر معلوم باشد مرد است ، تمام خون بها لازم است

دیه بیضتین

( مسئله 1034 ) : در بریدن هر دو خصیه ( به اتفاق سنّی و شیعه ) خون بهای کامل است ، و مشهور علماء در بریدن هر یک نصف گفته اند ، ولی گفته جمعی که در راست 31 و در خصیه چپ 32 را واجب دانسته اند ، اظهر است

( مسئله 1035 ) : در حکم خصیه فرقی بین اینکه آلت سالم باشد یا نباشد ، شل

بوده ، یا نباشد ، آلت داشته باشد ، یا نه نمی باشد ، و در خصیه هم فرقی بین عنین بودن مرد یا نبودن آن نیست

( مسئله 1036 ) : اگر در اثر جنایت هر دو خصیه باد کرد 400 دینار خون بها لازم است ، و اگر پیش و سینه پاها به هم نزدیک و پاشنه ها از هم دور شدند ، و مانع از راه رفتن باشد ، یا مقدار کمی راه می رود که نفعی ندارد 800 دینار خون بها لازم می آید ( توضیح ، در روایت(1) فجح دارد ، و بعضی آن را به دوری رانها از اواسط پاها یا فاصله افتادن بین آنهامعنی کرده اند )

( مسئله 1037 ) : چنانچه ضربه ای بر عانه وارد کرد ( بالای آلت و مقداری از دو طرف ) که صفاق را پاره نمود ( پوست پایین که زیر پوست روئین است که بر آن مو می روید ) و سبب بادکردن یکی از دو خصیه شد 100 دینار خون بها دارد و احوط 200 دینار است

دیه شفرین

( مسئله 1038 ) : در قطع شفرین تمام و در قطع یکی نصف خون بهای زن ثابت است و فرقی بین زنی که رحم و مجرای آن سالم باشد ، یا رتقاء یا قرناء باشد نیست ، همانگونه که بین دختر کوچک و زن بزرگ و آنکه ختنه شده یا نشده و زنی که افضاء شده نمی باشد

( مسئله 1039 ) : دو شفر را تشبیه به دو لب کردند که به دهان احاطه دارد ، و در بریدن اطراف آن حکومت است ، ولی انسب رعایت مساحت است به اندازه

______________________

1- وسائل الشیعه : ج19 ، باب 181 ابواب دیات اعضاء