پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات0%

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات نویسنده:
گروه: کتابخانه فقه و اصول

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: آیت اللّه حاج شیخ محمّد رحمتی
گروه: مشاهدات: 15908
دانلود: 3136

توضیحات:

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 130 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15908 / دانلود: 3136
اندازه اندازه اندازه
پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

پرتو عنایات در بیان احکام حدود، قصاص، دیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

خون بهای شجاج ( زخم های سر و صورت )

و اینها 9 قسمند :

( مسئله 1125 ) : اول حارصه است و آن زخمی است که پوست را خراش داده خون نمی کند ، و دیه آن یک شتر است ، و در آن فرقی بین زن و مرد و کوچک و بزرگ نیست ، و دیه این زخم در انسان مملوک ( غلام ، کنیز ) 1001 قیمت وی می باشد مادام که قیمتش از خون بهای انسان آزاد تجاوز نکند و هم چنین در زخم های آینده و می توان به جای یک شتر 1001 از سایر اقسام 5 گانه خون بها را پرداخت

( مسئله 1126 ) : دوم دامیه است و آن زخمی است که کمی داخل گوشت سر یا صورت می شود و در آن 2 شتر است

( مسئله 1127 ) : سوم متلاحمه است ، و آن زخمی است که بسیار داخل گوشت می شود و به سمحاقه ( پوست نازک روی استخوان ) نمی رسد ، و گاهی به آن باضعه گفته می شود و در آن 3 شتر است

( مسئله 1128 ) : چهارم سمحاق است ، و آن زخمی است که گوشت را بریده ، به پوست نازکی که استخوان را می پوشاند می رسد و در آن چهار شتر است

( مسئله 1129 ) : پنجم موضحه است ، و آن زخمی است که پوسته روی استخوان را پاره کرده ، استخوان را آشکار می سازد و دیه آن 5 شتر است

( مسئله 1130 ) : ششم هاشمه است ، و آن زخمی است بیش از موضحه ، استخوان را می شکند ، و دیه آن 10 شتر است

( مسئله 1131 ) : هفتم منقلّه است و آن زخمی است که استخوان را از جایی که خداوند آفریده به جای دیگر منتقل می کند و دیه آن 15 شتر است

( مسئله 1132 ) : هشتم مأمومه است و آن زخمی است که به ام الرأس ( پوسته ای که مغز سر را دارد ) یا مغز سر می رسد ، و دیه آن 31 خون بهای انسان است 31333 دینار و از شتر 33 عدد کافی است

( مسئله 1133 ) : نهم دامغه است و آن زخمی است که پوسته ام الرأس را که مغز در آن قرار دارد پاره می کند و در آن نیز ثلث خون بها است

( مسئله 1134 ) : گاهی دهم نیز اضافه می شود که به آن جائفه می گویند ( و گاهی به دامغه گفته می شود ) و بسا که تفسیر مأمومه اش قرار می دهند ، به هر تقدیر ، خون بهای آن 31 است و از شتر 33 عدد کفایت می کند ، و این زخم در سر وارد جوف مغز سر می شود ، و اگر زخم در صورت باشد که داخل دهان از آن

دیده شود خون بهایش 200 دینار است ، و چنانچه با درمان خوب شد التیام پذیرفت ، و تنها اثر روشنی یا با شتر فاحش(1) باقی مانده 50 دینار خون بها دارد و بعض بزرگان 50 را به اضافه 200 دینار دانسته اند و در فرض نرسیدن زخم صورت به داخل دهان و تنها در گونه نفوذ کرده باشد 100 دینار خون بها ثابت است

( مسئله 1135 ) : خون بهای موضحه در صورت مانند سر 50 دینار ( 5 شتر ) است ، و اگر زشتی داشت خون بهایش 41 خون بهای موضحه است ، و زخمی که بر گونه وارد آید و به حد ایضاح نرسیده ، خوب شود 10 دینار خون بهای آن است ، و چنانچه پیکان تیر در استخوان فرو نشست یا به حنک ( زیر چانه ) رسید ، دیه آن 150 دینار است که 50 دینار آن برای زخم موضحه می باشد ، و اگر در صورت صدع ( ترک ، شکاف ) رخ داد دیه اش 80 دینار است و چنانچه پاره ای گوشت ( به اندازه وسعت یک درهم و بیشتر بدون زخم ایضاح بریزد 30 دینار خون بها دارد

( مسئله 1136 ) : دیه زخم موضحه در بدن 40 دینار است

( مسئله 1137 ) : اگر به یک ضربه زخم های متعدد در جای واحد صورت گیرد ، خون بهای عمیق ترین آنها واجب است ، و اگر ضربه متعدد باشد خون بها نیز متعدد می گردد

( مسئله 1138 ) : چنانچه زخمی به عضوی وارد آورد ، بعد آن را جائفه کرد ، مثلاً شانه اش را تا محاذی پهلو شکافت ، سپس زخم را به داخل فرو برد ، دو 1- شتر انقطاع ، بریدن ، برگشتگی بام چشم ( با شکافته شدن و ترکیدن معنی شده )

خون بها تعلق می گردد ( خون بهای زخم اول ، خون بهای جائفه )

( مسئله 1139 ) : همانگونه که گذشت خون بهای زخم ها در سر و صورت مساوی هستند

( مسئله 1140 ) : اگر زخمی به عضوی از بدن کسی که خون بهای معین دارد وارد آورد ، به نظر مشهور علماء خون بهای آن به نسبت خون بهای آن عضو با خون بهای سر خواهد بود ( مثلاً خون بهای شست دست که 31 خون بهای دست است و خون بهای هر یک از چهار انگشت دیگر 61 اگر زخم حارصه به انگشت شست وارد آید ، دیه آن یک جزء از 12 جزء یک شتر است یا 65 دینار ولی در عموم این حکم نسبت به عضوی که استخوان ندارد مانند آلت رجولیت اشکال است

( مسئله 1141 ) : چنانچه دو زخم موضحه به سر یا صورت کسی وارد آورد ، دیه هر کدام 5 شتر یا 201 از اقسام دیگر خون بها است ، و اگر دیگری بین این دو زخم را با زخمی که خود وارد آورد متصل سازد ، خون بهایش بر عهده همین دیگری است ، و چنانچه مجنی علیه این کار را کرد ، هدر است ، ولی اگر جانی اول بین دو زخم موضحه را با جنایتی دیگر وصل نموده فاصله را از بین برد ، یا دو زخم اول سرایت کرده ، بین آنها متصل و فاصله برداشته شد ، در مسئله 4 قول است : 1 یک خون بهای موضحه بیشتر واجب نیست 2 سه خون بها لازم است 3 تفصیل بین یک ضربه که باعث دو زخم موضحه شد و خود جانی آن دو را به هم متصل کرد ، یا با سرایت یکی شدند ، که خون بهای یک موضحه لازم است ، و بین دو ضربت که دو خون بها در هر دو صورت واجب می شود ، 4 اگر به سبب جنایت جانی وصل شد ، سه خون بها و اگر به سرایت بود ، بیش از همان دو خون بهای دو زخم موضحه چیزی واجب نمی شود ، و حق همین قول است

( مسئله 1142 ) : گفته شد که اگر چند زخم موضحه بر کسی وارد آورد ، هر کدام خون بهای جدا دارد ، مگر در صورت اتّصال زخم ها که یک خون بها بیش واجب نمی شود ، و چنانچه عمق زخم ها مثلاً در صورت اتّصال ( وسط با دو طرف فرق داشت ) ملاک خون بها بر زخم عمیق تر است

( مسئله 1143 ) : اگر زخم موضحه ای بر کسی وارد آورد ، و التیام پذیرفت سپس همان جانی یا دیگری بر جای همان زخم ، زخمی موضحه دیگر وارد آورد ، خون بهای دیگری واجب می شود

( مسئله 1144 ) : چنانچه در دو عضو کسی زخم وارد بیاورد هر یک خون بهای خود را دارد ، خواه به یک ضربت باشد یا بیشتر و آیا زخم سر و صورت یکی به حساب می آید ، یا متعدد ؟ اشکال است ، و دور نیست اگر زخم در سر و صورت متصل باشد یکی حساب شود ، و اگر متصل نباشد ، دیه متعدد باشد ، خواه به یک ضربه باشد یا بیشتر

( مسئله 1145 ) : اگر دو زخم موضحه بر کسی وارد آورد ، و هر دو را مبدل به هاشمه کرد ، و در باطن دو هاشمه به هم متصل شده یکی شدند ، حق تعدد زخم است اگر با دو ضربت حاصل شده باشد

( مسئله 1146 ) : چنانچه یکی زخم موضحه ای به کسی وارد ساخت ، دیگری او را هاشمه کرد ، سومی منقله اش ، و چهارمی زخم را مأمومه نمود جمعی از علماء بر اولی و دومی و سومی هر کدام 5 شتر لازم دانسته و بر چهارمی 18 شتر یا به اضافه ثلث که خون بهای کامل زخم مأمومه باشد ولی بعض بزرگان ، بر هر کدام خون بهای همان جنایت و زخم خود را واجب کرده ، اولی خون بهای موضحه ، دومی خون بهای هاشمه ، و سومی خون بهای منقّله و بر چهارمی دیه مأمومه لازم است ، لکن احسن تفصیل است بین صورتی که زخم غلیظ تر مستلزم زخم پایین تر از خود غالباً باشد ، که گفتار جماعت صحیح وگرنه بر هر کدام خون بهای زخم خاص خود است

( مسئله 1147 ) : اگر زخم جائفه ای به کسی وارد ساخت ، و جانی دوم فقط کارد را عمداً وارد نموده چیزی نبرد ، بر دومی تنها تعزیر ثابت بوده ، ضامن چیزی نیست ، و چنانچه پاره ای از گوشت بالا یا پایین برید ، در آن حکومت می باشد و هم چنین است اگر جانی دوم پاره ای از بیرون زخم از سمتی داخل و باطن از سمتی دیگر برید ، ولی اگر زخم جائفه را در بیرون و باطن توسعه داد ، آیا جائفه ای دیگر به حساب آمده ، خون بهای جائفه به وی تعلق می گیرد که جمعی گفته اند ؟ محلّ اشکال است ، ولی بعید نیست

( مسئله 1148 ) : چنانچه چاقو را در عضو باطنی که آشکار و هویدا شده ( مانند ، جگر ، دل ) فرو برد ، حکومت ثابت است و اگر بعد از زخم جائفه جانی دیگری داخل جوف او را با جنایت عمداً آشکار نموده مجنی علیه بدین سبب ، مرد ، قاتل بوده و قصاص دارد ، و در غیر صورت عمد خون بهای کامل ثابت است و بر جانی اول 31 خون بها ( دیه جائفه ) واجب می شود و اگر بخیه شد و دیگری آن را پاره کرد ، موجب نقص شد ، بر وی ارش است و چنانچه

پاره ای از آن التحام و التیام یافت ( چه در ظاهر چه در باطن ) و دیگری یا جانی اول او را پاره کرد ، نیز در آن حکومت است ، ولی اگر پاره کردن بعد از التحام و التیام کامل زخم باشد ، خون بهای جائفه واجب می گردد

( مسئله 1149 ) : اگر در دو جای بدن بر کسی زخم جائفه وارد آورد ، دو ثلث خون بهای کامل واجب می شود و اگر سه زخم جائفه وارد ساخت ، خون بهای کامل لازم است ، و اگر آلت را مانند نیزه به سینه فرو برده از پشت بیرون آورد ، دو جائفه او را حساب کرده اند ، ولی خالی از اشکال نیست ، مگر از دو طرف نیزه را فرو برده مثلاً به هم متصل شوند یا نشوند ، و هم چنین اگر سلاح یا چاقو را در پیش سر فرو برد و از عقب سر بیرون آورد لکن اولی در خون بهای آن31433 دینار است

( مسئله 1150 ) : چنانچه گردن کسی را زخم زده سلاح یا چاقو را در حلقش فرو ببرد ، خون بهای جائفه را دارد ، ( ولی در آن تأمل است ، و اگر صورت را زخم کرد و زخم را به داخل دهان رساند جائفه به حساب نمی آید

جنایتی که باعث تغییر رنگ شود

( مسئله 1151 ) : اگر جنایتی بر کسی وارد آورد که جایی زخم نشود و عضوی نشکند ، مثلاً با پای وی را لگد زد ، یا با کف دست و امثال آن ، و محل باد کرد ، حکومت دارد ، و چنانچه با جنایت ، رنگ صورت را سرخ کرد ، 5/1 دینار ، سبز کرده 3 دینار ، سیاه نمود 6 دینار خون بها دارد ، و اگر یکی از سه رنگ با جنایت بر بدن روی داد ، نصف آنها واجب می گردد

( مسئله 1152 ) : به سبب تغییر رنگ در صورت و بدن ، حکم ثابت است و استمرار و دوام آن لازم نیست ، همانگونه بین زن و مرد فرقی نمی باشد

( مسئله 1153 ) : مشهور علماء حکم دو مسئله بالا را در مورد تغییر رنگ مخصوص ، به سیلی زدن ندانسته اند و آن انسب است

( مسئله 1154 ) : بعید نیست خون بهای تغییر رنگ شامل سر نیز باشد

خون بهای اسقاط حمل ( جنین )

( مسئله 1155 ) : خون بهای اسقاط جنین به اختلاف مراتب فرق دارد ، اسقاط و اخراج نطفه مرد آزاد مسلم از رحم 20 دینار و در علقه 40 دینار و در مضغه 60 دینار و اگر استخوان داشت و گوشت بر آن روئید 80 دینار است ( دینار 18 نخود طلا است که یک مثقال شرعی و43 مثقال صیرفی ( معمولی است )

( مسئله 1156 ) : خون بهای جنین که خلقتش تمام شده و هنوز روح در آن ندمیده از انسان آزاد مسلم 100 دینار است ، و در این مراحل پنج گانه فرقی بین دختر و پسر ( نر و ماده ) نیست

( مسئله 1157 ) : مشهور آن است که منی بعد از استقرار در رحم 40 روز نطفه و 40 روز بعد علقه و 40 روز سوم مضغه می باشد

( مسئله 1158 ) : انسب است که برای هر قطره خونی که در ظرف 40 روز در نطفه حاصل می شود تا به علقه برسد 2 دینار خون بها افزوده شود ، و هم چنین برای هر شبه رگی گوشتی که در علقه پیدا می شود 2 دینار 2 دینار افزوده شود تا به حد مضغه برسد و در مثل هر گره استخوان خشکی که در مضغه پیدا گردد 4

دینار اضافه شده تا به 80 دینار برسد

( مسئله 1159 ) : خون بهای جنینی که خلقتش تمام شده ، روح در او دمیده در انسان مسلم آزاد 1000 دینار برای پسر و 500 دینار برای دختر است و فرقی نیست که به سبب جنایت در داخل رحم بمیرد یا خارج آن

( مسئله 1160 ) : در خون بهای نطفه که در رحم مستقر شده حسب اطلاق روایات و فتاوی بسیاری فرقی بین زن یائسه و غیر آن و آبستن و غیر آبستن نیست، لکن دور نیست که این خون بها اختصاص به سقوط نطفه از زنی داشته باشد که یائسه و حامل و صغیره نباشد

( مسئله 1161 ) : بنابر نظر مشهور حلول روح در جنین بعد از 4 ماه است و در پاره ای روایات 5 ماه دارد

خون بهای جنین ذمی ( یهودی ، نصرانی ، مجوسی )

( مسئله 1162 ) : مشهور آن است که دیه اسقاط جنین ذمی ( یهودی ، نصرانی ، مجوسی ) که خلقتش کامل شده ولی روح در آن ندمیده 101 خون بهای پدرش 80 درهم است ، و در پاره ای روایات 101 خون بهای مادرش ( 40 درهم ) گفته شده و بعضی از علماء به آن فتوی داده اند ، و باکی ندارد و در هر مرتبه از مراتب قبلی 51 خون بهای تامّ الخلقه را دارد ، نطفه 16 درهم ، علقه 32 ، مضغه 48 و مرحله بعدی 64 درهم است و بنابر روایت 101 خون بهای مادر 8 16 24 32 می شود

مسائلی درباره جنین

( مسئله 1163 ) : چنانچه زنی آبستن را کشت و جنین رحم او مرد ، در عمد قصاص برای زن و در غیر عمد خون بها ثابت است ، و خون بهای جنین اگر روح در آن دمیده 1000 دینار پسر و 500 دینار دختر و اگر دختر و پسری او معلوم نباشد 750 دینار خون بها دارد

( مسئله 1164 ) : اگر کشنده جنین یکی از پدر و مادر باشد عمد و غیر عمد خون بها لازم می شود ، ولی در قتل خطأ محض چنانچه به شهادت بینه ( دو شاهد عادل مرد ) ثابت شود خون بهای جنین بر عهده عاقله قاتل و اگر به اقرار بود بر عهده خود قاتل ( پدر یا مادر ) است

( مسئله 1165 ) : ارث دیه جنین مانند انسان منفصل حسب طبقات سه گانه ارث به وارثش می رسد

( مسئله 1166 ) : در اسقاط جنین قبل از دمیدن روح کفاره نیست ، و بعد از آن بنابر مشهور کفاره دارد ، ولی در وجوب آن اشکال است ، و احتیاط کفاره دادن است .(1)

( مسئله 1167 ) : کسی که انسان آزاد مسلم را که در حال نزدیکی با همسر است ، بترساند که نطفه خود را بیرون رحم بریزد ، ده دینار باید بدهد ، و عزل ( بیرون ریختن منی خارج رحم در حال جماع از زن دائمی کراهت دارد )

( مسئله 1168 ) : خون بهای بیرون ریختن نطفه به سبب ترساندن آیا از آن زن

1- نظر به روایت معتبر طلحه بن زید از امام صادقعليه‌السلام . وسائل الشیعه : ج15 ، باب 11 ، أبواب کفارات

است یا مرد ؟ دو قول است و دور نیست از آن مرد باشد

( مسئله 1169 ) : آیا مرد اگر بدون شرط و رضای همسر دائمی عزل کرد ، خون بهای نطفه ( 10 دینار ) را باید به همسرش بپردازد ؟ محل اشکال است

( مسئله 1170 ) : در وطی دبر ، اشکالی در جواز عزل نیست

( مسئله 1171 ) : عزل زن بدون رضای همسر حرام است ( عزل زن به معنی مانع شدن از انزال در رحم است )

( مسئله 1172 ) : حکم قطع اعضاء جنین بعد از دمیدن روح حکم انسانی است که متولد شده ، و پیش از دمیدن بعد از تمام شدن خلقت به نسبت 100 دینار است ، بنابراین در بریدن یکی از دو دست یا یکی از دو پا یا کور کردن یا بیرون آوردن یکی از 2 چشم 50 دینار و در زخم حارصه یک دهم 1001 یک دینار ، خون بها ثابت است و جنایتی که به جنین قبل از تمام شدن خلقت وارد آید ، حکومت دارد

( مسئله 1173 ) : اگر معلوم نباشد آنچه از زن ساقط شده مبدأ پیدایش انسان است خون بها ندارد

( مسئله 1174 ) : چنانچه جنایتی به زن ذمیه ای که آبستن است وارد کرد ، بعداً اسلام آورده ، سپس جنین ساقط شود ، خون بهای جنین مسلم را دارد ، و در جنایت بر زن آبستنی که کافر حربی است ، و بعد از جنایت اسلام آورده سپس جنین ساقط شد ، آیا همین حکم ثابت می باشد ؟ اشکال دارد ولی دور نیست که جانی ضامن خون بهای جنین مسلم باشد

( مسئله 1175 ) : پدر جنین ساقط شده اگر کافر ذمی و مادرش بت پرست بود ،

جانی ساقط کننده ضامن خون بهای جنین است و در عکس فرض ضمان اشکال دارد

( مسئله 1176 ) : چنانچه جنین از رحم بیرون آمد و صدا کرد ، سپس به سبب جنایت مرد ، خون بهای کامل دارد ، و هم چنین اگر از رحم بعد از ضربت زنده به دنیا آمده و مرد

( مسئله 1177 ) : اگر زن آبستن به سبب جنایت کسی دست یا پا یا عضوی دیگر از جنین را انداخت ، سپس زن مرد و جنین از رحم جدا نشد ، بر جانی خون بهای جنین تام الخلقه است ، و خون بهای مادر نیز در غیر عمد ثابت ، و در عمد قصاص است

ثبوت دیه جنین تامّ الخلقه در فرض مرگ وی می باشد

( مسئله 1178 ) : چنانچه به سبب جنایت زن آبستن دستی سپس جنین که آن دست را ندارد ، ساقط کرد ، خون بهای جنین لازم است ، و خون بهای دست در خون بهای جنین داخل می باشد

( مسئله 1179 ) : اگر مادر را عمداً زد و سبب انداختن جنین شده و مرد ، آیا قصاص در قتل جنین بر جانی ثابت است ؟ اشکال دارد و قبلاً به آن اشاره شد ، ولی در غیر عمد خون بهای جنین تعلق می گیرد ، و هم چنین اگر باقی ماند در حال بیماری و مرد یا سالم افتاد ولی مانند آن زنده نمی ماند

( مسئله 1180 ) : چنانچه زن آبستن را ضربه ای زد که جنین خود را زنده ساقط نمود ، و دیگری با جنایت ( مثل بریدن سر یا عضوی دیگر ) او را کشت ، اگر حیات جنین مستقر بود ( استمرار می داشت ) دومی قاتل است ، ولی اگر حیات مستقر نداشت و حرکت و جنبش مذبوح را داشت ، قاتل اولی است نه دومی ،

لکن این نظر خالی از شبهه نیست ، و اگر حال جنین مشتبه بود ، و دانسته نشد ، قصاص ساقط و در خون بها وجوهی چند است : 1 خون بهای کامل بر عهده دومی است 2 تقسیم خون بها بر هر دو جانی 3 تعیین با قرعه 4 خون بها بر بیت المال مسلمین باشد ، به هر حال بر جانی دوم 100 دینار خون بها قطعی است

( مسئله 1181 ) : خون بهای جنین که از زنا باشد در فرض تمامیت خلقت قبل از دمیدن روح 101 خون بهای ولد الزنا 80 درهم است

( مسئله 1182 ) : عده زن آبستن که طلاق داده شد به سقوط حمل تمام می شود ، مانند ثبوت خون بها و آیا غیر از خون بها ، انداختن علقه و نطفه اثری دیگر دارد ( عده طلاق تمام می شود ) ؟ اشکال دارد ، و دور نیست حمل به علقه گفته شود ، و بنابراین عده با سقوط آن تمام می گردد

مسائل مورد اختلاف

( مسئله 1183 ) : اگر وارث جنین ساقط شده بر کسی ادعاء کرد که ضربه بر شکم مادر زده تا جنین مرده انداخته و بیّنه ( دو شاهد عادل مرد ) ندارد ، منکر باید قسم بخورد و دعوی ساقط می شود

( مسئله 1184 ) : و هم چنین اگر مدعی علیه اعتراف به زدن مادر کرد ، ولی منکر اسقاط جنین است یا اعتراف به اسقاط دارد ، ولی ادعای التقاط ( برداشتن جنین از جای دیگر ) یا استعاره ( عاریه گرفتن ) جنین را می کند ، بر وی چیزی بیش از آنچه اعتراف دارد ، با قسم خوردن نیست

( مسئله 1185 ) : اگر اعتراف به زدن دارد ، ولی اسقاط را مستند به زدن نمی داند ، بعضی او را ضامن دانسته ، ولی بحث بلکه منع دارد

( مسئله 1186 ) : چنانچه ولی جنین ساقط شده ، ادعای استهلال وی را دارد ( بعد از ولادت صدا کرده ) ولی ضارب منکر است ، گفته وی با قسم مقدم است ، لکن اگر ولی دو شاهد عادل مرد دارد ، ادعاء ثابت می شود ، و شهادت زنها در صدا کردن جنین پذیرفته می شود ، به شهادت هر زن عادل ربع دعوا نسبت به ثبوت دیه ثابت می گردد

( مسئله 1187 ) : اگر جانی اعتراف دارد که به سبب جنایت وی جنین زنده ساقط شده ، ولی ادعای مرگ او را به سبب دیگری می داند ، گفته اند اگر زمان کوتاه شد ، گفته وارث جنین مقدم است ، لکن خالی از تأمل نیست

( مسئله 1188 ) : چنانچه زن آبستن را از روی خطأ ضربه ای زد ، جنین او را ساقط کرد ، و ولی ادعای حیات جنین را داشت ، و جانی وی را تصدیق کرد ، عاقله ضامن خون بهای جنین غیر زنده ( 100 دینار و جانی معترف زائد بر آن از خون بها را ضامن می باشد

( مسئله 1189 ) : اگر دو جنین را ساقط کرد ، و ولیّ ادعای حیات ( زنده بودن ) هر دو را داشت ، و جانی ادعای مرده بودن را ، و بیّنه ( دو شاهد عادل مرد ) بر شنیدن فریاد یکی شهادت داد ، یک خون بهای کامل زنده و یک خون بهای جنین لازم است ، ( اگر در ذکوریت و انوثیت مساوی باشند ، و اگر یکی دختر و دیگری پسر است ، دیه یک دختر و دیه جنین ) و هم چنین است اگر ضارب اعتراف به زنده بودن یکی از آن دو ، یا دختر بودن آن داشت ( خون بهای یک دختر و یک جنین ) دریافت می شود

( مسئله 1190 ) : چنانچه وارث زن آبستن ادعای افتادن جنین مرده را در حال زنده بودن زن دارد ، و وارث جنین دعوی مردن مادر را قبل از افتادن بچه مرده ، و هیچ یک بینه ندارد ، گفته اند هر کدام قسم خورد ، تصدیق می شود و هم چنین در صورتی که هر دو بر اثبات دعوی خود اقامه بینه کرد ، ولی در مسئله تفصیلی است که در انجاز العدات فی احکام الدیات مسئله 460 تذکر داده شده

( مسئله 1191 ) : مشهور علماء خون بهای جنین ساقط شده را در غیر مورد خطأ محض بر عهده جانی و در خطأ محض بر عاقله اش دانسته اند ولی تفصیل در خطأ محض بین سقوط بعد از دمیدن روح و قبل از آن قوی است ، در صورت اول بر عهده عاقله و قبل از آن بر عهده جانی باشد

جنایت بر مرده

( مسئله 1192 ) : اگر کسی سر مرده ای را که خون بها دارد برید ، یک دهم خون بهای وی را باید بپردازد ، و هم چنین هر کاری را که با مرده انجام دهد که اگر بر زنده وارد می آورد او را می کشت

( مسئله 1193 ) : فرقی بین صورت عمد و شبه آن و خطأ محض نیست ، در هر سه صورت خون بهای سر بریدن و فعل جانی بر عهده خود وی می باشد

( مسئله 1194 ) : اگر جنایتی برمرده وارد آورد که اگر زنده بود باعث مرگش نمی شد ، مانند جدا کردن یک دست ، یا یک پا یا گوش ، خون بها به نسبت

خون بهای عضو جدا شده به خون بهای انسان زنده است ، بنابراین در هر یک از سه مثال نصف 100 دینار ، 50 دینار تعلّق می گیرد

( مسئله 1195 ) : خون بهای جنایت بر مرده به ارث نمی رسد ، بلکه از آن خود مرده است ، از جانبش تصدق داده می شود ، یا در سایر کارهای خیر و قربی مانند حج ، عمره برای او مصرف می گردد ، و اگر بدهی دارد آیا می توان در اداء بدهی مصرف نمود ؟ وجوه متعددی است ، و می توان گفت مصرف خیر و برّی بهتر از اداء دین او نیست

جنایت بر حیوان

( مسئله 1196 ) : مشهور بین علماء این است که هر حیوان صحرایی که در خشکی زندگی می کند و از حشرات نباشد ، و از جمله حیواناتی که خون جهنده ندارند نباشد ، آدمی نبوده غیر از سگ و خوک قابل تذکیه است ، و حیوانی که شک در حلال و حرام بودن گوشتش داریم ، اگر قابل تذکیه باشد ، خوردن گوشتش بعد از تذکیه جائز است ، ولی در حیوانی که شک در قبول تذکیه اش داریم ، در حلال بودن گوشتش اشکال است

( مسئله 1197 ) : چنانچه حیوانی حلال گوشت را کسی غیر از مالکش بدون اجازه وی تذکیه شرعی کرد ، بر وی ارش ثابت است ، و جمعی را نظر این است که مالک می تواند حیوان را به ذابح ( کسی که او را تذکیه کرد ) داده و از وی قیمت مطالبه کند و این گفته دور نیست ، و اگر کسی بدون اجازه مالک حیوان حلال گوشت را به غیر از تذکیه تلف نمود ، قیمت روز تلف کردن بر وی لازم

است ، و آیا مالک در این فرض نیز مخیر است که حیوان تالف را به جانی رد کرده و قیمت کل آن را مطالبه نماید و یا آن را خود برداشته و بقیه قیمت را درخواست نماید ؟ ، گفته اند ، بلی ، و این معنی دور نیست

( مسئله 1198 ) : حیوان پاک و حرام گوشت که قابل تذکیه است اگر کسی بدون اجازه مالک او را تذکیه کرد ، ارش بر وی لازم و تخییر مسئله بالا در این جا نیز جاری است

( مسئله 1199 ) : چنانچه بر حیوانی که مال دیگری است ، به بریدن بعض اعضاء یا شکستن استخوانی یا زخمی جنایت کرد ، ارش ( تفاوت قیمت ) را باید بپردازد ، ولی اگر چشم چهارپایی را ( اسب ، گاو ، گوسفند ، شتر استر و مانند اینها ) را کور کرده یا در آورد یک چهارم قیمت آن را باید بدهد

( مسئله 1200 ) : جنایتی که بر حیوان دیگری که دارای قیمت است وارد آورده ، منتهی به انداختن جنین حیوان شد ، 101 قیمت آن حیوان را باید بپردازد و اولی ضمان نقص و آسیبی است که بر خود حیوان نیز وارد آید

خون بهای سگها

( مسئله 1201 ) : سگ گله ، در دیه کشتن سگ گله کسی سه یا چهار قول است : 1 یک قوچ 2 مشهور 20 درهم گفته اند 3 جمعی کشنده را مخیر بین دادن قوچ یا 20 درهم کرده اند 4 اولی قیمت آن است که به صاحبش رد شود

سگ باغ و چهار دیوار

( مسئله 1202 ) : در کشتن سگ باغ و بستان مشهور 20 درهم خون بها گفته اند ، ولی اصح آن است که باید قیمتش را بپردازد

سگ زراعت

( مسئله 1203 ) : مشهور در کشتن سگ زراعت ، قفیزی گندم گفته اند ، ولی مختار همان قیمت سگ است ( قفیز 8 مکوک است و مکوک 3 کیلجه و کیلجه یک من و 87 من است و من دو رطل ) نتیجه قفیز 90 رطل و هر رطلی ظاهراً 130 درهم و هر 10 درهم 7 مثقال شرعی و هر مثقال شرعی 43 مثقال صیرفی است ، و از 28 کیلو قدری بیشتر می شود

سگ شکاری

( مسئله 1204 ) : در کشتن سگ شکاری مشهور 40 درهم گفته اند ، ولی اگر قیمتش از 40 درهم بیشتر باشد ، قیمت را بدهد

( مسئله 1205 ) : اگر کسی یکی از سگ ها را غصب کرد ، به صاحبش برنگرداند قیمت آن را باید بدهد ، گرچه از خون بهای آن بیشتر باشد ، و چنانچه به سبب غصب نقصی یافت ، ارش آن را باید به صاحبش بدهد

( مسئله 1206 ) : چنانچه مسلمی خوک را از ذمی ( یهودی ، نصرانی ، مجوسی ) که در کارهای خلاف اسلام خود ( از جمله شراب خوردن ، گوشت خوک

مصرف کردن ) تظاهر نداشته تستّر دارد ( پنهانی آنها را انجام می دهد ) تلف کرد ، قیمتی که خوک نزد آنها که او را حلال می دانند دارد ، باید به ذمی بدهد

( مسئله 1207 ) : اقسام شراب های مست کننده نیز مانند خوک است ، در موردی که مسلم ضامن قیمت خوک می شود ، ضامن از بین بردن شراب ها نیز می گردد

( مسئله 1208 ) : کسی که خوک یا شراب با آلات لهو و موسیقی یا قمار مانند آلات شطرنج را از ذمی ( یهودی ، نصرانی ، مجوسی ) که تستر ندارد تلف می کند ، چیزی بر وی نیست ( معنی تستّر در مسئله 1206 گذشت )

( مسئله 1209 ) : در مورد مسئله 1206 1207 اگر یکی از آنها را عیبی برساند ، ضامن ارش ( تفاوت قیمت ) است

( مسئله 1210 ) : بعضی از علماء به پیروی روایت(1) بر کشنده سگ اهلی ، زنبیل خاکی را لازم دانسته ، و صاحب سگ باید آن زنبیل خاک را بگیرد

( مسئله 1211 ) : اگر شکاری را با تیر زدن یا به دام انداختن یا گونه ای دیگر مالک شد ، و دیگری شکار را در جایی غیر از حلق تیر زد و از بین برد ، قیمت آن را باید بدهد ، و آن شکار حکم مردار دارد ، و آنچه در مسئله 1197 در مخیّر بودن مالک حیوان گفتیم در اینجا نیز جاری است ، که می تواند شکار تلف شده و تفاوت قیمت آن را دریافت ، یا شکار را واگذار به تلف کننده کرده ، قیمت حال تلف وی را مطالبه نماید

( مسئله 1212 ) : چنانچه تیرانداز دومی آن را با تیر زخمی کرد و زخم

___________________

1- وسائل الشیعه : ج19 ،

شکارچی اول که مالک شکار شده با این زخم سرایت کرده و نتوانست اولی آن را تذکیه نماید ، شکار تلف شد خوردنش حرام و دومی باید تمام قیمت شکار را قبل از تیر خود ( چه با تیر اولی صدمه یافته و عیبی پیدا کرده یا نه ) به مالک بپردازد

( مسئله 1213 ) : در فرض مسئله بالا اگر اولی شکار را ذبح شرعی نماید ، دومی چنانچه پوست یا گوشتش را فاسد کرده ، باید ارش ( تفاوت قیمت ) به اولی بپردازد ، ولی اگر اولی توانست شکار را ذبح نماید و او را تذکیه نکرده ، شکار مرد ، آیا دومی ضامن تمام قیمت شکار بعد از تیر اولی است یا خیر ؟ دو وجه است

( مسئله 1214 ) : اگر کسی جنایتی بر گوسفند یا گاو ، شتر یا شکاری که در ملک شکارچی در آمده ، و قیمت آن مثلاً 100 هزار تومان است وارد آورد که ارش آن جنایت 10 هزار تومان است و قیمت آن 90 هزار رسید ، سپس جانی دیگری جنایتی دیگر بر آن انجام داد ، که ارش آن 10 هزار تومان و قیمت به 80 هزار رسید ، و هر دو زخم سرایت کرده، باعث مرگ حیوان زخمی شد ، در اینکه هر کدام ضامن چه اندازه از قیمت آن حیوان هستند 6 احتمال است ، و اوجه آن است که جانی اول 55 هزار و بر دومی 45 هزار تومان است