چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)0%

چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)

نویسنده: عبد الله صالحی
گروه:

مشاهدات: 6445
دانلود: 2309

توضیحات:

چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 60 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6445 / دانلود: 2309
اندازه اندازه اندازه
چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)

چهل داستان و چهل حدیث از امام زمان (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

خصوصیات حضرت از زبان رسول خدا

حضرت جواد الائمّه به نقل از پدران بزرگوارش از امام حسین صلوات اللّه علیهم اجمعین در حدیثی بسیار طولانی حکایت فرماید:

روزی بر جدّم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد شدم، شخصی به نام أبیِّ بن کعب حضور داشت و سؤال و جواب هائی پیرامون ائمّه اطهارعليهم‌السلام مطرح شد تا جائی که جدّم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اظهار داشت:

خداوند متعال در صُلب یازدهمین خلیفه ام، نطفه ای پاک و منزّه قرار داده است که تمام انسان های مؤمن به وسیله آن شادمان و راضی خواهند شد.

خداوند تبارک و تعالی در عالم ذرّ عهد و میثاق ولایت او را گرفته است و کسانی نسبت به او کافر خواهند شد که منکر خداوند باشند.

او امامی است پرهیزکار و پاک، مسرور کننده و رضایت بخش، هدایت گر و هدایت بخش، حکم به عدل می نماید و بر اجرای عدالت دستور می دهد.

در تمام امور، خداوند حکیم را تصدیق می کند و خداوند هم او را تصدیق و تأیید خواهد کرد، او از دید افراد، مخفی و پنهان می گردد تا زمانی که آمادگی ظهور و بیان احکامش در جامعه آشکار شود.

در طالقان گنج های ارزشمندی در انتظار اوست که نه طلا است و نه نقره، بلکه مردانی قوی و پایدار خواهند بود.

خداوند متعال هنگام فزرندم، از تمام شهرها و دورترین نقاط اصحاب او را گرد یکدیگر جمع می نماید که به تعداد اصحاب جنگ بدر - یعنی؛ سیصد و سیزده نفر - خواهند بود.

و طوماری در دست دارد که در آن نام تمام اصحاب و یارانش با معرّفی کامل از جهت نسب، شهر، شغل و فامیل خانوادگی ثبت و ظبط گردیده است.

امام حسینعليه‌السلام افزود: أُبیّ بن کعب سؤال کرد: علائم و نشانه های ظهور او چگونه و چیست؟

جدّم رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جواب او، فرمود: بیرقی مخصوص او قرار گرفته است که هر موقع زمان ظهورش فرا رسد؛ بیرق، باز و گسترده خواهد شد و خداوند متعال آن را به سخن درخواهد آورد، پس صاحبش را صدا می زند و می گوید:

ای ولیّ اللّه! ظاهر شو و دشمنان خدا را به هلاکت برسان.

همچنین شمشیری مخصوص او، در قلاف قرار داده شده است، که هنگام خروج حضرتش شمشیر از قلاف بیرون آید و با قدرت خداوند به سخن آید و گوید:

ای ولیّ اللّه! خارج و ظاهر شو، چون که دیگر بر تو جائز نیست که نسبت به دشمنان خدا ساکت و آرام بنشینی.

پس در همان حال، ظاهر و خارج می گردد و دشمنان خداوند متعال را در هر کجای عالَم و در هر حالتی بیابد پس از إتمام حجّت به قتل خواهد رساند.

و او تمام حدود و احکام الهی را به اجراء در خواهد آورد، در حالتی که جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و شعیب فرزند صالح جلوی او قرار دارد.

و به همین زودی قبل از قیام قیامت، او را خواهید یافت و من تمام امور خود را به خداوند واگذار می کنم.

سپس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ادامه فرمایش خود افزود: ای أُبیّ! خوشا به حال کسی که در آن زمان حجّت خدا را درک کند و خوشا به سعادت کسی که دوستدار او، و معتقد و مؤمن به ولایت و امامت او باشد، همانا که خداوند متعال آن افراد مؤمن را از شدائد و هلاکت ها نجات می بخشد(34) .

ده هزار نیرو در مقابل میلیاردها

حضرت عبدالعظیم حسنی رحمه اللّه علیه حکایت کند:

روزی خدمت حضرت جواد الائمّهعليهم‌السلام عرض کردم: یاابن رسول اللّه! امیدوارم که شما قائم از اهل بیت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشید.

امام جوادعليه‌السلام فرمود: ای ابوالقاسم! هر یک از ما ائمّه، در زمان و موقعیّت خود، قائم و مجری احکام الهی و هدایت گر مردم به سوی دین خدا می باشیم.

ولیکن آن قائمی که خداوند به وسیله او زمین را از شرک و فساد پاک می گرداند و عدل و داد را می گستراند، ولادتش مخفی و پنهان می باشد و از دید انسان ها غایب و نامعلوم خواهد بود، بردن نام او در زمان غیبتش حرام است.

او هم نام و هم کُنیه با حضرت رسول، محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد؛ طیّ الا رض می نماید و زمین برایش می چرخد، تمام مشکلات برایش آسان می گردد و سختی ها و ناملایمات در مقابل حضرتش ذلیل و متواضع می باشند.

به تعداد اصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنگ بدر یعنی سیصد و سیزده نفر از دورترین سرزمین ها برایش احضار و اجتماع می نمایند که خداوند متعال در قرآن، نیز به آن اشاره نموده:( أیْنَ ما تَکُونُوا یَاْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمیعا إنَّ اللّهَ عَلی کُلِّ شَیٍّْءٍ قَدیرٌ ) (35) .

یعنی؛ هر کجا باشید، خداوند شما را حاضر می گرداند، زیرا که او بر هر کاری قادر و توانا است.

و چون این تعداد نفرات تکمیل گردد، با حضرت قائم عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف عهد و پیمان ببندند، ده هزار نیروی کمکی دیگر برایش می رسد و با اذن خداوند متعال قیام و خروج می نماید؛ و دشمنان و مخالفان خداوند را به قدری به هلاکت می رساند تا خدا از او راضی گردد.

حضرت عبدالعظیم حسنی گوید: اظهار داشتم: ای مولا و سرورم! چگونه به رضایت و خوشنودی پروردگار، علم پیدا می کند؟

فرمود: خداوندِ توانا، در قلب و درونش رحمت و رأفت ایجاد می گرداند.

و چون امام زمانعليه‌السلام داخل مدینه منوّره شود، دو بُت لات و عُزّی را خارج نماید و آن ها را در حضور افراد به آتش می کشد(36) .

خصایص حضرت حجت

محمّد بن مسلم ثقفی گوید:

محضر مبارک حضرت باقرالعلومعليه‌السلام رفتم، تا درباره قائم آل محمّد عجّل اللّه تعال فرجه الشّریف سؤالی نمایم، هنگامی که خدمت حضرت رسیدم، پیش از آن که سخنی بگویم، مرا مخاطب قرار داد و فرمود: ای محمّد بن مسلم! قائم آل محمّد (عجّ) دارای پنج امتیاز از پیامبران الهی می باشد که آن حضرت در این پنج امتیاز و خصوصیّت با آن پیامبران شبیه است:

شبیه حضرت یونسعليه‌السلام می باشد، از این جهت که او پس از سال ها غیبت در شکم ماهی، هنگام ظهور و خروجش جوانی شاداب و نیرومند بود.

شبیه حضرت یوسفعليه‌السلام است، از جهت این که از دید و از چشمِ غریب و آشنا مخفی و پنهان بود، به طوری که حتّی برادرانش هم او را نمی شناختند.

شبیه حضرت موسیعليه‌السلام است، چون مرتّب طاغوتیان از ظهورش وحشت داشتند و ولادتش مخفی انجام گرفت.

و نیز غیبتی طولانی داشت و دوستان و پیروانش صدمات و سختی های بسیاری را - در زمان غیبت حضرت موسی بن عمران - متحمّل شدند؛ و مرتّب در انتظار ظهورش چشم به راه بودند تا آن که خداوند متعال او را ظاهر گردانید و بر دشمنش پیروز آمد و مؤمنین در آسایش قرار گرفتند.

شبیه حضرت عیسیعليه‌السلام است، همچنان که امتّش درباره او اختلاف کردند و عدّه ای گفتند: اصلا عیسی متولّد نشده، گروهی ادّعا کردند که تولّد یافته، ولی مرده است؛ بعضی هم گفتند: او را به دار آویختند و کشته اند و برخی هم بر واقعیّت و حقیقت امر آگاه و پابرجا ماندند.

و نیز شبیه جدّش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می باشد، از این جهت که با شمشیر خروج و قیام می نماید و دشمنان خدا و رسولش را به قتل می رساند، همچنین ستمگران و تجاوزگران را سرکوب و نابود می نماید.

پس او مانند جدّش با نصرت های الهی بر همگان مسلّط و پیروز خواهد شد؛ و هیچ پرچمی از او بدون پیروزی باز نمی گردد.

سپس امام باقرعليه‌السلام افزود: بعضی از نشانه های ظهور آن حضرت عبارتند از: خروج سفیانی از شام، صیجه آسمانی در ماه مبارک رمضان خواندن نام مبارک آن حضرت با نام پدر بزرگوارش(37) .

مردی کهن سال با شکل جوانی

مرحوم شیخ صدوق، طبرسی و برخی دیگر از بزرگان به نقل از ریّان بن صلت - که یکی از یاران و خدمت گزاران امام علیّ بن موسی الرّضاعليهما‌السلام است - حکایت نمایند:

روزی خدمت آن حضرت شرف حضور یافته و اظهار داشتم: یاابن رسول اللّه! آیا شما صاحب الزّمان و ولیّ امر هستی؟

فرمود: بلی، من ولیّ امر هستم؛ ولیکن نه آن کسی که دنیا را پر از عدل و داد می کند، و چگونه این کار از من ساخته باشد با این وضعیّتی که در آن هستم!؟

آن کسی که منظور تو است، او قائم آل محمّد (عجّ) می باشد که تمام ظلم ها و بی عدالتی ها را برطرف و عدالت را جایگزین می نماید.

او هنگامی که ظهور و خروج می نماید، با این که کهن سال و عمری طولانی از او گذشته است، امّا شکل و قیافه اش همچون جوانی شاداب، بسیار نیرومند و قوی است، که چنانچه بخواهد بزرگ ترین درخت را ریشه کن کند، با یک دست چنین نماید(38) .

امام زمانعليه‌السلام اگر فریادی بلند کند، تمام صخره ها متزلزل و دگرگون شوند، عصای حضرت موسیعليه‌السلام - با همان خصوصیّت و حالت - و نیز انگشتر حضرت سلیمانعليه‌السلام همراه و در دست حضرت قائم آل محمّد عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف می باشد.

سپس امام رضاعليه‌السلام افزود: او چهارمین فرزند من می باشد که خداوند متعال او را پنهان و مخفی نگه می دارد، تا به موقع ظاهر گردد و دنیا را پر از عدل و داد نماید(39) .

شهرسازی و تخریب و کندی حرکت افلاک

مرحوم شیخ طوسی، صدوق، طبرسی و بعضی دیگر از بزرگان، به نقل از ابو بصیر حکایت کنند:

رزوی حضرت ابوجعفر، امام محمّد باقرعليه‌السلام در جمع برخی از اصحاب فرمود:

هنگامی که قائم آل محمّدعليه‌السلام ظهور نماید و به شهر کوفه وارد شود، دستور می دهد تا چهار مسجد از مساجد کوفه را تخریب نمایند، و دیوار و ساختمان سایر مساجد را کوتاه نمایند، تا برسد به آن مقدار ارتفاعی که در عهد پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است، به طوری که بر هیچ ساختمانی از منازل و خانه ها إشراف نداشته باشد.

همچنین دستور می دهد تا خیابان های اصلی شهرها از شصت ذرع - یعنی؛ سی متر - کمتر نباشد و آنچه مسجد و عبادت گاه در مسیر توسعه خیابان ها باشد تخریب می گردد.

و نیز تمامی پیش آمد ساختمان ها و بالکن هائی که مقداری از فضای جادّه ها را گرفته باشد؛ و نیز سکّو و پلّه هائی که قدری از راهروها را اشغال کرده، دستور می دهد تا همه آن ها تخریب و اصلاح شود.

کلّیه بدعت ها و سنّت های نامشروع را باطل و نابود می نماید و سنتّهای حسنه سعادت بخش را جایگزین آن ها خواهد نمود.

تمامی شهرهای قسطنطنیه و چین و دیلم را فتح و در قلمرو حکومت اسلامی درخواهد آورد.

و مدّت حکومت امام زمان (عجّ)، هفت سال به طول خواهد انجامید(40) و پس از آن خداوند متعال آنچه را مقدّر نموده باشد واقع خواهد شد.

ابوبصیر که راوی این حکایت است، گوید: از حضرت باقرالعلومعليه‌السلام سؤال کردم: چگونه ممکن است این همه برنامه ها و فعّالیّت ها در مدّت هفت سال إجراء شود؟!

حضرت فرمود: خداوند متعال تمامی أفلاک و کُرات را دستور می دهد که از سرعت حرکت خود بکاهند تا زمان، طولانی گردد؛ بنابر این روزگار و سال ها - در آن زمان ظهور حضرت صاحب الزّمان (عجّ) طولانی تر از الا ن خواهد بود.

سؤال کردم: منجّمین و ستاره شناسان گویند: اگر تغییری در حرکت أفلاک و ستارگان به وجود آید، فساد بر پا می شود، آیا گفته آنان صحیح است؟

امامعليه‌السلام فرمود: خیر صحّت ندارد، این گفتار زندیق ها و بی دین ها است؛ ولیکن مسلمین چنین اعتقادی را ندارند، مگر نه این است که خداوند متعال ماه را برای پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دو نیم کرد.

و حتّی قبل از پیغمبر اسلام، خورشید برای حضرت یوشععليه‌السلام از مسیر خود برگردانیده شد(41) و هیچ فساد و خللی در نظام زمین و آسمان واقع نگردید.

سپس امام باقرعليه‌السلام اشاره نمود: به طولانی شدن زمان در قیامت برای محاسبه و بررسی اعمال بندگان -، که قرآن نیز به آن تصریح کرده است(42) .

ظهور نور و انتقام از ظالم

مرحوم شیخ صدوق رحمه اللّه علیه به نقل از عبدالسّلام هروی حکایت کند:

روزی محضر شریف حضرت علیّ بن موسی الرّضاعليه‌السلام شرفیاب شدم و پیرامون حدیثی از امام صادقعليه‌السلام سؤال کردم که فرمود: هنگامی که امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف خروج نماید تمام ذرّیه قاتلین امام حسینعليه‌السلام را به جهت کردار پدرانشان نابود می نماید و انتقام خون جدّ مظلومش را می گیرد؛ آیا صحیح می باشد؟

امام رضاعليه‌السلام فرمود: بلی، صحیح است.

گفتم: آیه قرآن که می فرماید: نمی توان گناه شخصی را بر دیگری تحمیل کرد، چه می شود؟

فرمود: خداوند متعال در تمام گفتارش صادق و راست گو است، ولیکن ذرّیه قاتلین حضرت أبا عبداللّه الحسینعليه‌السلام چون راضی به کردار پدرانشان بودند و به اعمال و حرکات زشت آن ها فخر و مباهات می کردند، پس شریک جرم هستند.

چون هرکس راضی به کردار دیگری - چه خوب و چه بد - باشد در ثواب و عقاب او شریک است، گرچه شخصی در مغرب ظلم کند و دیگری در مشرق نسبت به کار او راضی و خوشحال باشد، پس در این صورت شریک جرم محسوب می شود.

سپس افزود: امام زمانعليه‌السلام چنین افرادی را خواهد کشت.

بعد از آن عرضه داشتم: یا ابن رسول اللّه! بعد از آن که امام زمانعليه‌السلام خروج نماید، ابتداء از کجا و نسبت به چه اموری اقدام می فرماید؟

امام رضاعليه‌السلام در جواب فرمود: وقتی قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم خروج نماید، ابتداء به مجازات بنی شیبه در مکّه می پردازد، چون آن ها دزدان اوّلیه ای هستند که تمام اموال بیت اللّه الحرام را دزدیده اند و بدین جهت دست آن ها را طبق دستور اسلام جدا خواهد کرد(43) .

قاتل شیطان کیست؟

اسحاق بن عمّار گوید:

روزی محضر شریف امام جعفر صادقعليه‌السلام شرفیاب شدم و پیرامون آیه شریفه قرآن:( رَبّ فَأنْظِرْنی إلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ قالَ فَإنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرینَ إلی یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ) (44) سؤال کردم که آخرین روز مهلت حیات شیطان چه زمانی است؟

حضرت فرمود: آیا فکر می کنی تا قیامت و صحرای محشر باشد؟!

خیر چنین نیست، بلکه منظور روز ظهور و قیام قائم آل محمّد صلوات اللّه علیهم می باشد؛ چون امام زمان (عجّ) را ظاهر گردد و قیام کند، وارد مسجد کوفه خواهد شد و شیطان در مقابل حضرت دو زانو می نشیند و می گوید: وای از این روز که چه روز سختی است.

پس از آن امام زمانعليه‌السلام او را به قتل می رساند.

بنابراین مهلت شیطان تا آن روزی خواهد بود که به دست پُر توان حضرت صاحب الزّمان (عجّ) به هلاکت أبدی خواهد رسید.(45) .

آشنایی به درون و استجابت دعا

قاسم بن العلاء حکایت کند:

روزی مشکلات خود را در نامه ای نوشتم و اظهار داشتم که مدّتی از عمر من سپری گشته و فرزندی ندارم، سپس آن نامه را برای حضرت صاحب الزّمانعليه‌السلام فرستادم.

پس از مدّتی کوتاه جواب نامه آمد ولی اشاره ای نسبت به فرزند نفرموده بود؛ پس نامه ای دیگر برای حضرت نوشتم و تقاضا کردم تا دعائی نماید که خداوند، فرزندی پسر به من عنایت فرماید و نامه را ارسال کردم؛ در حالی که هیچ خبری از وضعیّت همسرم نداشتم.

و چون جواب نامه آمد، نوشته بود: خداوندا! فرزندی پسر، عطایش فرما که چشمش به آن روشن گردد و وارث او باشد.

پس به منزل رفته و از همسرم جویا شدم که آیا آبستن می باشد؟

پاسخ داد: بلی، ناراحتی و مانعی که وجود داشت برطرف شد و در حال حاضر آبستن می باشم؛ و خداوند متعال به برکت دعای حضرت، فرزندی پسر به من عنایت فرمود.(46) .

درخواست مطالبات سفارشی

مرحوم شیخ طوسی، مفید، کلینی و دیگر بزرگان به نقل از بدر خادم - غلام احمد بن الحسن - حکایت کرده اند:

من اعتقاد به امامت ائمّه إثنی عشرعليهم‌السلام نداشتم، ولیکن دوستدار و علاقه مند به آن ها بودم.

روزی وارد جبل عامل شدم و چون اربابم خواست از دنیا برود سفارش کرد: اسب و شمشیر و دیگر لوازم شخصی او را تحویل مولایش امام زمانعليه‌السلام بدهم.

همین که اربابم رحلت کرد، با خود گفتم: والی و استاندار حکومت از فوت ارباب اطّلاع یافته و اگر این اموال را تحویل او ندهم، ممکن است مرا تحت تعقیب و اذیّت قرار دهد.

به همین جهت قیمت آن ها را در نظر گرفتم و بدون آن که کسی متوجّه نیّت و افکار من شود، مبلغ هفتصد دینار بر ذمّه خود گرفتم و اموال را تحویل والی حکومت دادم.

پس از گذشت مدّتی کوتاه، نامه ای از طرف امام زمان (عجّ) به دستم رسید، وقتی نامه را گشودم در آن، چنین مرقوم شده بود:

مبلغ هفتصد دیناری را که بر عهده گرفته ای بابت قیمت اسب و شمشیر و دیگر اشیاء، برای ما بفرست.

پس من تعجّب کرده و متحیّر شدم که حضرت چگونه از نیّت و افکار آگاه گشته، لذا ایمان آوردم و بر حقانیّت امام دوازدهم و سایر ائمّهعليهم‌السلام اعتقاد و معرفت پیدا کردم و تمامی آنچه را که بر ذمّه گرفته بودم تحویل مأمور حضرت دادم(47) .

قابل ذکر است: در رابطه با این حکایت، حکایاتی مشابه آن از دیگر اشخاص وارد شده است که در پاورقی کتاب ها به طور مفصّل آن ها را مطرح کرده اند.

دریافت وجوهات و تعیین نماینده

مرحوم کلینی، طوسی، راوندی و بعضی دیگر از بزرگان به نقل از محمّد بن ابراهیم بن مهزیار اهوازی حکایت کنند:

پس از شهادت امام حسن عسکریعليه‌السلام أموال بسیاری - از وجوهات توسط مؤمنین - نزد پدرم جمع شده بود، او متحیّر شد که پس از آن حضرت به چه کسی رجوع کنیم.

پدرم تمام اموال را برداشت و با یکدیگر حرکت کردیم و راه دریا را به وسیله کشتی پیمودیم و چون مسافتی را طیّ کردیم از کشتی پیاده شدیم؛ پدرم سخت مریض شد و پیش از آن که رحلت نماید، اظهار داشت: نسبت به حفظ این اموال سعی و تلاش کن و آن ها را به دست صاحبش برسان.

من با خود گفتم: پدرم بدون جهت و بدون اطّلاع حرفی نمی زند و بیهوده وصیت نمی کند، باید این اموال را به عراق برسانم.

بر همین اساس آن ها را برداشتم و در بغداد، کنار رود دجله خانه ای کرایه کردم و در حالی که هیچکس از افکار و موقعیّت من خبری نداشت، تصمیم بر این داشتم که اگر کسی همانند حضرت ابومحمّد، امام حسن عسکریعليه‌السلام پیدا شود و نشانی و خصوصیّات اموال را بگوید، تحویل او بدهم وگرنه مصرف زندگی خود نمایم.

پس از آن که منزل را کرایه کردم، چند روزی را با همین سرگردانی سپری کردم، بعد از گذشت چند روز، ناگهان نامه ای توسّط شخصی به دستم رسید.

وقتی نامه را گشودم، در آن با اشاره به تمام خصوصیّات اموال و صاحبان آن ها، به من خطاب نموده بود: ای محمّد ابراهیم! آن اموال و اشیاء را تحویل حامل نامه بده.

چون تمام نشانی ها و خصوصیّات، حقیقت و واقعیّت داشت فهمیدم که فرزند امام عسکریعليه‌السلام ، حضرت مهدی امام زمان صلوات اللّه علیه نامه را فرستاده است، لذا آن ها را تحویل آورنده نامه دادم و چند روزی دیگر را در همان منزل ماندم تا آن که نامه ای دیگر از همان حضرت به این مضمون به دستم رسید:

ما تو را به جای پدرت قرار دادیم و باید در هر حالی که هستی شکرگزار خداوند متعال باشی(48) .

اولین برنامه عملی پس از ظهور و قیام

حضرت ابوجعفر، باقرالعلومعليه‌السلام درباره اوّلین مرحله ظهور حضرت حجّت امام زمان (روحی له الفداء و عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) چنین مطرح فرموده است:

مثل این که در حال مشاهده ظهور قائم آل محمّد (عجّ) هستم که از مکّه به همراه پنج هزار ملائکه به سوی کوفه حرکت می کند، و جبرئیل سمت راست و میکائیل سمت چپ و مؤمنین در جلو حضرت حرکت می کنند و در حال فرستادن نماینده و لشکر به سوی شهرها می باشد.

هنگامی که وارد شهر کوفه گردد، سه پرچم برافراشته شده و به یکدیگر ملحق شوند.

سپس حضرت داخل مسجد کوفه می شود و بالای منبر می رود و مشغول صحبت و سخنرانی خواهد شد؛ ولی در أثر تراکم جمعیّت و گریه افراد، کسی متوجّه محتوای فرمایشات آن حضرت نمی شود.

تا آن که جمعه دوّم فرا می رسد و مردم درخواست می کنند تا حضرت نماز جمعه را اقامه نماید.

به همین جهت، حضرت دستور می فرماید تا بیرون مسجد شهر کوفه - بین نجف و کوفه - محلّی را جهت إقامه نماز جمعه تهیّه کنند و در همان مکان، نماز جمعه را اقامه می نماید.

بعد از آن دستور می دهد تا آن که نهر و کانالی از (شطّ فرات) کربلاء تا نجف اشرف حفر نمایند و در همان زمان بدون فاصله، چندین پُل بر سر هر گذرگاهی نصب خواهد شد؛ و در کنار هر پُلی یک آسیاب ساخته شود.

امام محمّد باقرعليه‌السلام در پایان افزود: مثل این که می بینم پیرزنی را که مقداری گندم بر سر نهاده و جهت آرد کردن به سمت یکی از آن آسیاب ها می آورد و آسیابان، گندم های او را بدون مُزد و بدون اُجرت آرد نموده و تحویلش می دهند(49) .

امام صادقعليه‌السلام پیرامون مسجدی که بیرون شهر کوفه به دستور حضرت حجّت (عجّ) ساخته می شود فرمود: دارای یک هزار درب ورودی و خروجی خواهد بود؛ و خانه های شهر کوفه را به نهر فرات در کربلاء متّصل می گرداند(50) .

جبرئیل اولین بیعت کننده در کعبه الهی

مرحوم شیخ مفید رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از مفضّل بن عمر حکایت کند:

روزی در محضر مبارک امام جعفر صادقعليه‌السلام بودم، از آن حضرت ضمن فرمایشاتی شنیدم که درباره جریان ظهور و خروج قائم آل محمّد صلوات اللّه علیه چنین فرمود:

موقعی که خداوند متعال حضرت قائم عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف را جهت ظهور و خروج اجازه دهد.

حضرت در مکّه معظّمه بالای منبر می رود و مردم را به سوی خود دعوت می نماید و آن ها را به خداپرستی و معنویّت راهنمائی می کند.

و دستور می دهد بر این که جامعه باید در مسیر اجراء احکام و روش زندگی رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حرکت نماید.

در همین بین خداوند متعال جبرئیلعليه‌السلام را می فرستد و در محلّی به نام حطیم نزد امام عصر صلوات اللّه علیه حضور می یابد و اظهار می دارد: برنامه ات چیست؟

و مردم را به چه چیزی دعوت می کنی؟

حضرت قائم عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف برنامه و مسیر حرکت خود را با جبرئیل در میان می گذارد.

پس از آن جبرئیل می گوید: من اوّل کسی هستم که با تو بیعت می کنم؛ و سپس دست خود را در دست حضرت قرار می دهد.

و سپس تعداد سیصد و سیزده نفر که از شهرهای مختلف جمع شده اند، با حضرت بیعت می کنند.

بعد از آن، حضرت در شهر مکّه باقی خواهد ماند تا تعداد اصحاب و یارانش به دَه هزار نفر برسد و پس از آن که تکمیل شد به سوی مدینه حرکت می نماید(51) .

سیره و روش تشکیل حکومت جهانی

پنجمین اختر ولایت حضرت باقرالعلومعليه‌السلام ضمن یک سخن طولانی چنین اظهار فرمود:

مهدی موعودعليه‌السلام همچون حضرت موسیعليه‌السلام با حالتی بین خوف و رجاء ظهور و خروج می نماید و چون وارد مکّه معظّمه گردد، لشکر سفیانی در بیابانی به نام بیداء در زمین فرو می رود و اثری از آن ها باقی نمی ماند.

امام زمان بین رکن و مقام، نماز به جا می آورد و قیام خود را با این کلمات شروع می نماید:

ای مردمان! ما بر علیه کسانی که بر ما ظلم و تجاوز کردند و حقّ ما را غصب و چپاول کردند، طلب کمک می کنیم و یاری می جوئیم، من نسبت به آدم، نوح، ابراهیم و همه پیامبران اولویّت دارم، من از تمامی افراد نسبت به کتاب خدا آشناتر هستم.

امروز همه افراد را شاهد و گواه می گیرم که ما - اهل بیت رسالت - مظلوم و مطرود شده ایم، حقّ ما و شیعیان ما را غارت کرده اند و ماها را از دیار خود رانده اند؛ پس، از همه مسلمان ها یاری و کمک می خواهیم تا بر حقّ خود نائل آئیم.

سپس امام باقرعليه‌السلام افزود: سیصد و چند نفر مرد و پنجاه نفر زن از نقاط مختلف، در مکّه معظّمه تجمّع می کنند که هر کدام نسبت به دیگری تابع و متواضع خواهد بود.

عهدنامه و سلاح و پرچم جدّش رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همراه امام زمان سلام اللّه علیه است و منادی بین زمین و آسمان با نام آن حضرت، فریاد می زند و تمامی اهل زمین خواهند شنید، که حجّت خدا و قائم آل محمّد ظهور و قیام کرده است.

پس از آن به سوی مدینه و از آن جا به سمت کوفه حرکت می نماید و در کوفه مدّتی طولانی را سپری خواهد نمود.

و چون حکومتش در کوفه مستقرّ گردد، تمامی انسان ها طبق احکام اسلام آزاد خواهند بود، و مشکلات اقتصادی تمام تهی دستان و درماندگان را حلّ خواهد نمود، و هرکس که به هر نوعی حقّش غصب شده باشد، جبران می گردد.

هرکس محکوم به اعدام گردد، خون بهای او را به خانواده اش می پردازند؛ و عدالت از هر جهت در جامعه حکم فرما خواهد شد.

حضرت با خانواده اش در محلّی به نام رحبه - که محلّ سکونت حضرت نوحعليه‌السلام بوده است - سکونت و منزل می گزیند(52) .

خبر از درون میهمان مسافر و پذیرایی

یکی از بزرگان شیعه معروف به ابومحمّد، عیسی بن مهدی جوهری حکایت کند:

در سال 268 شنیدم که حضرت مهدی، امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف از عراق به سوی مدینه طیّبه کوچ نموده است.

من نیز به قصد زیارت خانه خدا و انجام حجّ عازم مکّه معظّمه شدم، به امید آن که بتوانم مولایم امام زمان (عجّ) را زیارت و ملاقات کنم، چون به روستای صِریا رسیدم، بسیار خسته و بی حال گشتم و میل خوردن ماهی با ماست و خرما پیدا کردم که چیزی همراه نداشتم و به هر شکلی بود خودم را به مدینه رساندم.

موقعی که با دوستانم برخورد کردم، مرا بر ورود امام زمان (عجّ) بشارت دادند و به ساختمانی راهنمائی کردند که حضرت در آن جا ساکن شده بود، نزدیک آن ساختمان رفتم و منتظر ماندم تا هنگام نماز مغرب و عشاء فرا رسید، نماز را خواندم و بعد از سلام نماز، مشغول دعا و راز و نیاز با خدای خود شدم که بتوانم مولایم را زیارت کنم.

ناگهان غلامی از ساختمان بیرون آمد و با صدای بلند گفت: ای عیسی بن مهدی جوهری! وارد ساختمان بشو، پس بسیار خوشحال شدم و با گفتن: لا إله إلاّ اللّه و تکبیر و حمد و ستایش خداوند، داخل منزل رفتم.

وقتی به درون ساختمان رسیدم، سفره ای را گسترده دیدم، غلام مرا کنار آن سفره برد و نشاند و گفت: مولایت فرموده است: از این غذاها آنچه میل داری تناول کن.

با خود گفتم: چگونه غذا بخورم و حال آن که هنوز مولایم را ندیده ام، ناگهان صدائی را شنیدم: ای عیسی! از غذاهای ما آنچه را اشتهاء کرده ای، میل کن و مرا خواهی دید.

نگاهی بر سفره کردم، دیدم همان چیزهائی است که اشتهاء کرده بودم، با خود گفتم: چگونه از درون من آگاهی یافت و آنچه را خواسته بودم بدون آن که به زبان بیاورم، برایم آورده شده است؟!

در همین لحظه صدائی شنیدم که فرمود: ای عیسی! نسبت به ما أهل بیت عصمت و طهارت در خود شکّ و تردید راه مده، ما به هر چیزی آشنا و آگاه هستیم.

با شنیدن این سخن گریان شدم و از افکار خود توبه کردم و مشغول خوردن ماهی و ماست با خرما گشتم و هر چه می خوردم، از غذا کم نمی شد؛ و چون در عمرم غذائی به آن لذیذی ندیده و نخورده بودم، بسیار تناول کردم و با خود گفتم: دیگر کافی است، زشت است بیش از این بخورم و خجالت کشیدم.

نیز سخنی را شنیدم که فرمود: ای عیسی! خجالت نکش و آنچه که میل داری تناول کن، این غذای بهشتی است و دست انسان به آن نخورده است، پس مقداری دیگر میل کردم و عرضه داشتم: ای مولا و سرورم! کافی است، سیر شدم.

صدائی دیگر را شنیدم: اکنون به نزد ما بیا.

هنگامی که خواستم حرکت کنم، با خود گفتم: آیا با دست های نشسته نزد مولایم بروم!؟

حضرت از درون من همچون گذشته آگاه بود، لذا فرمود: اثر غذای بهشتی باقی نمی ماند و نیازی به شستن نیست.

پس برخاستم و نزدیک محلّی که صدا از آن جا به گوشم می رسید، رفتم.

ناگهان شخصی نورانی و عظیم القدر در مقابلم ظاهر گشت و من مبهوت جلالت و عظمت آن حضرت شدم؛ در همین لحظه فرمود: چه شده است که شما توان دیدن مرا ندارید؟

برو و دوستانت را نسبت به آنچه دیدی با خبر گردان و بگو: درباره ما شکّ نکنند.

گفتم: برایم دعا کن تا ثابت قدم و با ایمان بمانم، فرمود: اگر ثابت قدم و با ایمان نمی بودی، این جا نمی آمدی و مرا نمی دیدی.(53) .