نهج البلاغه

نهج البلاغه9%

نهج البلاغه نویسنده:
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 648

نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 648 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 449197 / دانلود: 31089
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه

نهج البلاغه

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليها‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

۱

۲
۳

ترجمه نهج البلاغه

سرآغاز

اول- انگیزه های ترجمه

دوم- نگاهی به ترجمه

سوم- آرزوها

۴
۵

بسم اللّه الرّحمن الرّحيم

«به نام آن كه علىعليه‌السلام را به جهانيان عطا فرمود»

از سال ۴۰۰ هجرى كه سيّد رضىقدس‌سره با فكرى نورانى و با اهدافى والا، به جمع آورى برخى از آثار علمى حضرت امير المؤمنين علىعليه‌السلام همّت گماشت و نهج البلاغه را تدوين كرد كه عطر وجودى آن جان و جهان را شاداب نمود، تاكنون، ترجمه هاى گوناگونى به زبان فارسى تحقّق پذيرفته و هر يك از مترجمان با اهداف و انگيزه هاى متفاوتى به اقيانوس هميشه موّاج علوم علوى نگريسته اند.

اوّل- انگيزه هاى ترجمه

با شناسايى و جمع آورى ۳۰ ترجمه كامل از نهج البلاغه، از قرن پنجم (به تصحيح عزيز اللّه جوينى) تا روزگار نورانى انقلاب اسلامى ايران، و برّرسى اهداف و شيوه ها و قابليّت هاى نهفته در آن و با توجّه به ضرورت مطرح كردن مفاهيم نهج البلاغه از نظر كاربردى در مجامع فرهنگى، به اين نتيجه رسيديم كه هنوز هم به ترجمه هاى ديگرى نياز است، زيرا:

يكى از جاذبه هاى ادبى قلم زده؛

و ديگرى در مرز و حدود الفاظ و عبارات مانده؛

برخى با شيوه هاى ترجمه آزاد، دچار تندرويهايى شده اند؛

و برخى ديگر تفسير و ترجمه را به هم آميخته اند بعضى در ترجمه تحت اللّفظى موفّق، امّا در پيام رسانى كوتاهى كرده اند؛

و بعضى ديگر در پيام رسانى موفّق، امّا از حدود الفاظ و عبارات فاصله گرفته اند؛

و مخاطب ترجمه ها نيز از نظر كاربردى متفاوتند؛

برخى از ترجمه ها به قشر خاصّى از جامعه تعلّق دارد (تنها محقّقان و اديبان و اهل نظر مى توانند از آن بهره مند گردند)، و برخى ديگر به گونه اى سامان يافته اند كه براى نسل معاصر قابل استفاده نيستند و كاربرد عمومى ندارند.

و با توجّه به واقعيّت هاى ياد شده، و با درك نيازهاى نسل معاصر در كلاس هاى گوناگون علوم انسانى و معارف و نهج البلاغه، بر آن شديم تا ترجمه اى گويا و متناسب با اهداف كاربردى از نهج البلاغه تحقّق پذيرد كه:

الف- قابل فهم و درك براى عموم افراد جامعه باشد؛

ب- به گروه خاصّى از جامعه تعلّق نداشته باشد؛

ج- اصل پيام رسانى دقيقا رعايت گردد؛

د- از هر گونه رمز و اشاره و كنايه و كلّى گويى اجتناب شود؛

ه- مخاطب هاى امامعليه‌السلام آشكارا معرّفى گردند؛

و- توضيحات ضرورى در متن يا پاورقى آورده شود؛

ز- پيام ضرب المثل ها كشف، و به نسل معاصر شناسانده شود؛

ح- مفاهيم نهج البلاغه در قالب هزاران عناوين زيبا و گويا ارائه شود؛

تا همه اقشار جامعه بتوانند از آن بهرمند گردند.

با چنين آرزوها و اهداف ارزشمندى در آستانه نهج البلاغه زانو زديم و از نور ولايت علوى مدد گرفتيم، كه همه از بركات كلاس هاى آموزشى و عنايات حضرت مولى الموحّدين امير المؤمنينعليه‌السلام است. آرى:

به ذرّه گر نظر لطف بو تراب كند

به آسمان رود و كار آفتاب كند

۶

دوم- نگاهى به ترجمه ها

براى شناخت صحيح ترجمه ها و توان كاربردى آن، بايد از سطوح مختلف و گوناگون مفاهيم نهج البلاغه آگاهى داشت، بايد بدانيم كه: ژرفاى اقيانوس موّاج علوم علوى چگونه است و معارف بلند و وحى گونه نهج البلاغه داراى چه ويژگى ها و تقسيماتى است آنگاه به سراغ ترجمه ها برويم، و توان كار بردى آنها را مورد ارزيابى قرار دهيم.

معارف عميق و ارزشمند نهج البلاغه را مى توان در سطوح مختلف عمومى، تخصّصى و فوق تخصّصى به ارزيابى گذاشت.

الف- مفاهيم عمومى

مفاهيمى مانند مباحث تاريخى، اخلاق فردى، خود سازى، اخلاق عمومى، تذكّرات عمومى، گفتگوهاى عادّى با مردم، با فرزندان و با كارگزاران حكومتى مفاهيمى عمومى اند.

نسبت به اين دسته از معارف نهج البلاغه، مشكل خاصّى وجود ندارد و هر گونه ترجمه اى مفيد است: ترجمه آزاد يا مقيّد به متن، يا ترجمه اى ادبى و... و با الفاظ و عباراتى قديمى يا نوين.

ب- مفاهيم و معارف تخصّصى

برخى ديگر از مباحث نهج البلاغه، فنّى و تخصّصى است و به علوم و فنون و رشته هاى تخصّصى بسيارى از معارف و علوم انسانى و غير انسانى تعلّق دارد، از اين رو زبان خاصّ خودش را مى طلبد، و الفاظ و عبارات و شيوه هاى تحقيق مربوط به همان رشته ها را لازم دارد، مانند:

- مباحث كلامى، فلسفى، اعتقادى

- مباحث اقتصادى

- مباحث سياسى و مديريّتى

- مباحث نظامى، جنگ و صلح، آموزش نظامى

- مباحث بهداشتى، طبّ و درمان

- مباحث روانشناسى، روانكاوى، روانشناسى بالينى (درمانى)

- مباحث جامعه شناسى

و ديگر مباحث ارزشمندى كه به ده ها رشته علمى مصطلح امروز ارتباط پيدا مى كند. طبيعى است كه تنها با ترجمه الفاظ و عبارات نهج البلاغه نمى توان مفاهيم اين دسته از مباحث تخصّصى را به خوانندگان منتقل كرد. بايد صاحب نظران هر يك از رشته هاى ياد شده از ديدگاه تخصّصى خويش به ارزيابى و كنكاش بپردازند تا حقّ مطلب ادأ شده و ترجمه و تفسير صحيحى تحقّق پذيرد.

با توجّه به اين واقعيّت است كه مى گوييم: براى نهج البلاغه، ترجمه ها و تفاسيرى گوناگون ضرورت دارد تا مفاهيم گران سنگ آن در تمام ابعاد، كشف و شناسايى گردد، زيرا پژوهشگرى كه تخصّص او در رشته اقتصاد است و مباحث

اقتصادى نهج البلاغه را خوب مى فهمد و با ديگر ديدگاه هاى اقتصادى جهان معاصر تطبيق مى دهد، قطعا در مباحث روانشناسى نهج البلاغه ناتوان است و نمى تواند مفاهيم عميق روانكاوى و روان درمانى اين كتاب را كشف و شناسايى و در قالب عبارات زيبايى ارائه دهد.

از اين رو، شروح و ترجمه هاى كه هم اكنون در جهان اسلام موجود است اين مشكل را دارند كه در تمام ابعاد نهفته در نهج البلاغه، كارايى ندارند، زيرا هر كدام بر أساس شناخت و توانمندى خويش قلم زده اند.

بايد علوم و فنون نهفته شده در نهج البلاغه كشف و شناسايى گردد، سپس متخصّصان هر يك از رشته ها، جذب و سازماندهى شوند و در يك حركت پژوهشى دسته جمعى حساب شده، ترجمه نهج البلاغه با

۷

درمانى اين كتاب را كشف و شناسايى و در قالب عبارات زيبايى ارائه دهد.

از اين رو، شروح و ترجمه هاى كه هم اكنون در جهان اسلام موجود است اين مشكل را دارند كه در تمام ابعاد نهفته در نهج البلاغه، كارايى ندارند، زيرا هر كدام بر أساس شناخت و توانمندى خويش قلم زده اند.

بايد علوم و فنون نهفته شده در نهج البلاغه كشف و شناسايى گردد، سپس متخصّصان هر يك از رشته ها، جذب و سازماندهى شوند و در يك حركت پژوهشى دسته جمعى حساب شده، ترجمه نهج البلاغه با جامعيّت بايسته اى سامان پذيرد كه:

فقيه جامع الشّرائطى، مباحث فقهى نهج البلاغه را عميقا كشف و شناسايى كند و روانشناسى، مباحث روانشناسى و روانكاوى نهج البلاغه را استخراج نمايد و اقتصاد دانى، مباحث اقتصادى نهج البلاغه را در قالب هاى زيبايى طرح كند و هر متخصّص صاحب نظرى در يك هماهنگى لازم با ديگر متخصّصان، نكته ها و ظرايف نهفته در رشته اختصاصى خويش را به خوبى بشناسد و هنرمندانه بشناساند.

آنگاه مى توان با خاطرى آسوده بگوييم:كار ترجمه و تفسير نهج البلاغه پايان يافت .

ج- مباحث فوق تخصّصى

دسته اى ديگر از مباحث نهج البلاغه فوق تخصّصى است و تنها با داشتن تخصّص هاى مصطلح و معمولى در رشته هاى علمى، نمى توان در ژرفاى مفاهيم آن شنا كرد بلكه ابزار و علوم و فنون خاصّ خودش را مى طلبد تا بدرستى شرح و تفسير گردند.

در اين قسمت نيز ترجمه ها و برخى از شروح موجود نهج البلاغه نمى توانند به همه نيازهاى پژوهشگران پاسخ مثبت دهند، مانند:

الف- شناخت متشابهات نهج البلاغه؛

ب- شناخت مباحث عميق فقهى و حلّ تضادهاى ظاهرى؛

ج- شناخت ضرب المثلها و استخراج پيامهاى اصلى آن؛

د- روش رفع تعارض ظاهرى بين حديث و قرآن؛

ه- رفع تعارض ظاهرى نهج البلاغه با مبانى اعتقادى.

با كمال تأسّف بايد اعتراف كنيم كه تمام ترجمه هاى موجود و اكثر شروح نهج البلاغه، نسبت به اين قسمت از مباحث فنّى آسان گذشته اند.

نه تنها پيام اصلى ضرب المثل ها را نياورند بلكه تنها با ترجمه ظاهرى عبارات، مشكلاتى نيز به وجود آورده اند. عام و خاص، مطلق و مقيّد، درست ترجمه نشده و اهداف آموزشى امامعليه‌السلام نا شناخته مانده، زيرا معلوم نشده چرا:

يك جا دنيا را نكوهش كرده و در جاى ديگر، آن را مى ستايد در خطبه اى تعقيب فراريان مطرح است و در نامه اى ديگر ترك تعقيب يك جا دستور ريشه كن شدن مهاجمان و در چند خطبه ديگر دستور مدارا كردن با زخمى ها و فراريان مطرح است در خطبه اى حكومت را نكوهش و در خطبه اى ديگر، ستايش مى كند و نسبت به بانوان مطالبى به ظاهر متضاد وجود دارد دنيا گرايى و ترك دنيا به هم آميخته شده دخالت در مسائل سياسى را با انزوا گرايى در كنار هم قرار داده است كار و توليد، با ترك مال دنيا در كنار هم قرار داده شده در نتيجه، خوانندگان ترجمه هاى موجود، دچار نوعى سرگردانى و اضطراب مى شوند كه سرانجام اهداف

۸

آموزشى امام علىعليه‌السلام كدام است و كدام يك را بايد باور داشت اين دسته از مباحث فوق تخصّصى بايد با روش هاى دقيق اجتهاد، و اصول صحيح استنباط، هماهنگ با مبانى اعتقادى شيعه و در چهار چوب علم «تعادل و تراجيح» كه حضرت امير المؤمنينعليه‌السلام و ديگر معصومينعليهم‌السلام به ما آموخته اند برّرسى شود، تا نتايج مطلوب به دست آيد كه خود فرمودند و به ما آموختند:

- تضادّ و تعارض در آيات قرآن وجود ندارد.

- تضادّ و تعارض بين احاديث و قرآن وجود ندارد.

- تضادّ و تعارض بين احاديث معصومينعليهم‌السلام وجود ندارد.

و در خطبه ۱۸۹ نهج البلاغه تذكّر دادند كه اين گونه پژوهش ها از عهده هر كسى بر نيايد:

إنّ أمرنا صعب مستصعب، لا يحمله الّا عبد مؤمن امتحن اللّه قلبه للإيمان و لا يعى حديثنا إلّا صدور أمينة و احلام رزينة

شناخت مسائل ما، كارى است بس دشوار، كه جز بنده مؤمنى كه خداوند قلبش را با ايمان آزموده، آن را نپذيرد، و احاديث ما را جز سينه هاى امانت دار و عقل هاى سالم نمى توانند نگاهبان باشند.

اين دسته از مباحث را بايد با فراگيرى علوم مقدّماتى حوزه هاى علميه و آگاهى از اصول استنباط و شيوه هاى اجتهاد، به ارزيابى گذاشت و در ترجمه، حاصل تحقيقات عميق و گسترده را گنجاند، تا خواننده ترجمه نهج البلاغه به آسانى پيام امامعليه‌السلام را دريافت كند.

سوم- آرزوها

از آغاز تحصيلات حوزوى (سالهاى ۴۳- ۵۰) كه ترجمه هاى موجود را مطالعه مى كردم و كاستى هاى مفهومى را مى يافتم، نگران و در فكر چاره انديشى بودم كه يكى از نوشته هاى جرج جرداق مسيحى، (استاد ادبيّات عرب در لبنان) را خواندم كه اعتراف كرده بود: «جاذبه هاى كلمات امام علىعليه‌السلام شورى در من ايجاد كرد كه ۲۰۰ بار نهج البلاغه را مطالعه كردم».

چنان بر خود لرزيدم و به تعصّب و غرور اعتقادى من ضربه وارد شد كه تا مدّتى حالت عادّى نداشتم، و بر خود نفرين كردم كه چرا يك مسيحى، ۲۰۰ بار نهج البلاغه را مى خواند امّا من كه خود را از شيعيان امام علىعليه‌السلام مى شمارم و ادّعاى محبّت و ولايت او را دارم به راستى چند بار نهج البلاغه را خوانده ام و با مفاهيم ارزشمند آن به چه ميزان آشنايى دارم ما كه در خانواده شيعه، از پدر و مادرى شيعه، و از خاندان شيعه و در كشور شيعيان قرار داريم، چرا بايد با نهج البلاغه بيگانه باشيم

از روزى كه در جلسات نويسندگى شهيد مفتّح (كه روزهاى جمعه در منزل ايشان در كوچه ممتاز قم برگزار مى شد) شركت كردم، موضوع انتخابى من «حكومت اسلامى» شد.

شهيد مفتّح فرمود: يكى از منافع غنى كه نسبت به حكومت اسلامى مباحث ارزشمند و گران سنگى دارد، نهج البلاغه است. اين كتاب را مطالعه كنيد و مباحث مربوط به حكومت را استخراج و سازماندهى نماييد.

ورود من به آستانه نهج البلاغه با رهنمودهاى آن استاد والا مقام كه پس از انقلاب اسلامى به درجه شهادت ممتاز شد، شكل گرفت.

به سراغ نهج البلاغه رفتم، امّا: فهرست جامعى نداشت، معجم المفهرس كاملى نداشت، و در ابعاد گوناگون اين كتاب از نظر پژوهشى كار نشده بود.

قدم اوّل را با طرح تدوين (معجم المفهرس نهج البلاغه) آغاز كرديم و آرزوهاى ما نسبت به جهانى و همگانى شدن نهج البلاغه، تا هم اكنون با تحقيق و تدوين و انتشار بيش از ۲۰ أثر تحقيقاتى تداوم يافت. آنگاه آرزوها و ايده ايده آلهاى ما نسبت به ترجمه نهج البلاغه، كه حاصل تلاش ۵ سال

۹

كار مداوم و تجربيّات كلاس هاى آموزشى از رمضان تا رمضان است با ويژگيهاى زير سامان يافت.

ويژگيهاى اين ترجمه

۱- عنوان دادن به مطالب

براى استفاده عموم مراجعه كنندگان به سخنان علوى، سعى كرديم تا مفاهيم و مباحث نهج البلاغه را در قالب ۲۷۳۰ عنوان كلّى و زيبا تقديم داريم، زيرا عنوان زدن صحيح مطالب براى عموم افراد ميسّر نيست، و برخى در تطبيق مفاهيم كلّى با مباحث نهج البلاغه دچار مشكل مى شوند.

عرضه مباحث نهج البلاغه در قالب عناوينى زيبا و گويا، مراجعه كنندگان را در يافتن مطالب دلخواه يارى مى دهد و كار مطالعه و استخراج مفاهيم ارزشمند نهفته در خطبه ها، نامه ها و حكمت ها را آسان مى سازد.

۲- نامگذارى خطبه ها، نامه ها، حكمت ها

يكى ديگر از ويژگى هاى اين ترجمه، نامگذارى خطبه ها، نامه ها و حكمت هاست. با اين روش در يك نگاه كلّى محورهاى أصلى مباحث نهج البلاغه به خوبى شناسانده مى شود و مطالعه كنندگان را دريافتن موضوعات انتخابى در نهج البلاغه كمك مى كند.

موضوعاتى كه در نامگذارى كلّى خطبه ها، نامه ها و حكمت ها مطرح شده اند داراى حدود ۱۵۰۰ عنوان در ۷۴ رشته تخصّصى است، كه در آن سمت گيرى و اهداف كلّى مطالب نهج البلاغه، مشخّص شده است.

۳- اشاراتى به علوم و فنون

هرگز نخواسته ايم تا نظريّه هاى علمى را بر نهج البلاغه تحميل، يا نهج البلاغه را توجيهى براى ديدگاه ها و نظريّه هاى علمى مطرح جهان معاصر قرار دهيم.

هدف ما اين بود كه هر جا كاوش هاى علمى، و مرزهاى انديشه بشرى توانسته پرده اى از روى واقعيّتى بردارد و به افق هميشه نورانى نهج البلاغه نزديك شود، آن نمونه ها را در پاورقى ترجمه آورده ايم، نمونه هايى كه امروز در جهان علم با ابزارها و روش هاى پيشرفته شناسايى گرديد، حال آن كه در ۱۴ قرن قبل در كلمات نورانى امير بيان حضرت علىعليه‌السلام آمده است.

به نمونه هايى توجّه فرماييد: امامعليه‌السلام در خطبه هاى ۱۳ و ۱۴ در نكوهش مردم بصره، عوامل زيست محيطى را در فريب خوردگى مردم مطرح مى فرمايد كه امروز در رشته اكولوژى به اين گونه از واقعيّت ها دست يافته اند.

يا در روانشناسى و روانكاوى و انسان شناسى و تربيت كودك، دستوراتى دارند كه در جهان معاصر در رشته هاى تخصّصى علوم به اثبات رسيده است.

۴- ويژگى عمومى بودن ترجمه

هدف مهمّ ما در اين ترجمه، رعايت اصل سادگى، و عمومى بودن آن بود كه همه اقشار و سطوح متفاوت فكرى موجود در جامعه، بدون مراجعه به كتب تفسيرى و لغت و تاريخ، بتوانند از آن استفاده كنند.

۵- رعايت اصل «پيام رسانى» در ضرب المثل ها

در فرهنگ همه ملّت ها، ضرب المثل هايى وجود دارد. و در ضرب المثل ها پيام ها و اهدافى نهفته است.

اگر در ترجمه ها «اصل پيام رسانى» رعايت نشود، ضرب المثل هاى اقوام و ملل براى يكديگر قابل فهم نخواهد بود، و چون در ترجمه هاى موجود نهج البلاغه، غالبا اصل پيام رسانى رعايت نشده، و با ترجمه ظاهرى عبارات، اهداف واقعى گوينده قابل دسترسى نيست، خواننده فارسى زبان حق دارد بپرسد:

- من «كفتار نيستم» يعنى چه؟ و كفتار چيست؟ (و اللّه لا اكون كالضّبع ، خطبه ۵)

- «چون بچّه شتر دنبال شتر بودم» چه مفهومى دارد؟ (كاتّباع الفصيل أثر أمّه ، خطبه ۱۹۲)

۱۰

- «زن عقرب است» يعنى چه؟ چرا بايد به زنان اهانت شود؟(المرأة عقرب )

اگر بدانند كه اين ضرب المثل ها براى رساندن مفهوم خاصّى در ملّت ها پديد آمدند، و پيام خاصّى را در شرائط حاكم بر همان ملّت و همان فرهنگ به همراه دارند.

و اگر در ترجمه ضرب المثل ها، اصل پيام رسانى رعايت گردد، بسيارى از اعتراضات مطرح نخواهد شد.

پس از تحقيق و برّرسى در ضرب المثل هاى نهج البلاغه، و شناخت كاربردى آن در روزگاران گذشته به اين نتيجه مى رسيم كه امامعليه‌السلام در خطبه ۵ مى خواهد بفرمايد كه: «من از مسائل سياسى كشور غافل نيستم.» و در خطبه ۱۹۲ اين مفهوم را مى خواهد منتقل كند كه: «من چونان فرزندى كه از مادر جدا نمى شود، همواره با پيامبر بودم.» و حكمت ۶۱، يك ضرب المثل است و اين پيام را دارد كه: «نيش زن براى شوهرش شيرين است»

۶- تفسير صحيح متشابهات

واژه هاى دنيا، حكومت، لذّت، عشق، مال و برخى ديگر از كلمات و عبارات، در جاهاى گوناگون، متفاوت و در ظاهر متضادّ وصف و مطرح شده اند: در يك جا عامّ و فراگير و در جايى خاصّ و محدود است.

اگر دنيا در برخى از خطبه ها نكوهش شد، دنياى عام و دنياى خارج و نظام هستى نيست، بلكه علل و عواملى مطرح است، زيرا در موارد ديگر دنيا را مى ستايد.

اگر يك جا حكومت را نكوهش مى كند، در جاى ديگرى آن را يك ضرورت مى داند، اگر يك جا نسبت به محبّت دنيا هشدار مى دهد، در جاى ديگرى محبّت دنيا را امرى طبيعى مى داند.

و ده ها و صدها نمونه كه احتياج به پژوهش هاى عميق دارد.

در اين گونه از موارد نبايد به ترجمه ظاهرى عبارات رضايت داد، زيرا براى خوانندگان، هدايتگر نخواهد بود. گاهى بايد تفسير و ترجمه را به هم آميخت، تا اهداف اصلى و مبانى اعتقادى امامعليه‌السلام ، روشن و بدون ابهام در دسترس عموم قرار گيرد. در ترجمه هاى موجود.

«النّسأ نواقص العقول » را همه چنين ترجمه كرده اند: «عقل زنان ناقص است.» و«المرأة شر كلّها » را همه ترجمه كرده اند كه: «زن همه اش شرّ است.»

در صورتى كه در قرآن كريم و نهج البلاغه، نظام هستى، نظام أحسن معرّفى شده، و امامعليه‌السلام خود عدل الهى را به جهانيان شناسانده است.

و مى دانيم كه خدا شرّ نيافريده، و پديده هاى پروردگارى شرّ نيستند.

پس قرآن و سنّت مسلّمه و فلسفه و كلام و مبانى اعتقادى با ظاهر عبارات ياد شده در تضادّ است، و در ترجمه هاى ظاهرى الفاظ و عبارات نيز، تضادّها بر طرف نمى گردد، كه همواره اعتراض هاى خوانندگان را به همراه خواهد داشت.

اگر پس از برّرسى هاى لازم به اين نتيجه برسيم كه: امام در خطبه ۸۰ در مقام بيان تفاوت هاى موجود

۱۱

ترجمه هاى ظاهرى الفاظ و عبارات نيز، تضادّها بر طرف نمى گردد، كه همواره اعتراض هاى خوانندگان را به همراه خواهد داشت.

اگر پس از برّرسى هاى لازم به اين نتيجه برسيم كه: امام در خطبه ۸۰ در مقام بيان تفاوت هاى موجود ميان زنان و مردان است، و «نواقص» در اينجا به معناى «تفاوت» است.

و در حكمت ۲۳۸، واژه شرّ را به معناى بد و بدى ها استعمال نكرده، بلكه خواسته تا بفهماند كه، ازدواج و تشكيل زندگى مسئوليّت ها و مشكلاتى دارد، همان ضرب المثل فارسى كه مى گويند: «زن و بچّه دردسرند و بى دردسر هم نمى توان زندگى كرد». آنگاه برداشت هاى منفى و اعتراض هاى بيجا مطرح نخواهد شد.(۱)

۷- آوردن نكات تاريخى

در پاورقی این نسخه، تاریخ نهج البلاغه آمده است که دارنده این نسخه را از مراجعه به کتب تاریخ بی نیاز می سازد.

۸- آوردن اسامى اشخاص و أماكن

نكات تاريخى، و اسامى اشخاص و اماكن را بدان جهت آورديم تا خوانندگان با داشتن همين ترجمه از مراجعه به ديگر كتاب هاى تاريخى بى نياز باشند.

۹- آوردن شأن نزول خطبه ها

با تلاش فراوان، آن مقدار از حوادث و تحوّلات و زمينه هايى را كه در پديد آمدن خطبه ها، نامه ها و حكمت ها نقش داشتند، به عنوان «شأن نزول» در آغاز خطبه هاى آورديم تا خوانندگان با حال و هواى صدور مطالب نهج البلاغه آشنا شوند، و بدانند كه نهج البلاغه «كجايى» است

زيرا توجّه به شأن نزول نهج البلاغه تأثير تعيين كننده اى در فهم مطالب و مفاهيم آن خواهد داشت.

۱۰- فهرست موضوعى

يكى ديگر از آرزوهاى ارزشمند، تهيّه و تدوين «فهرست موضوعى نهج البلاغه» بود كه همواره ذهن ما را به خود مشغول مى داشت زيرا ترجمه هاى موجود بدون فهرست موضوعى منتشر شده بودند.

استخراج عناوين كلّى و جزئى و سازماندهى عناوين، و تطبيق علوم و فنون با مفاهيم نهج البلاغه، و خلق و ابداع فهرست هاى زيبا و قالب هاى گويا براى شناخت مباحث آن، ساليان طولانى ما و جمعى از پژوهشگران مؤسّسه را به تلاش واداشت: ابتدا كتاب «فرهنگ موضوعات كلّى نهج البلاغه» را با حدود چهار هزار عنوان در ۷۴ رشته تخصّصى تدوين و منتشر ساختيم.

سپس در مدّت ۷ سال «فرهنگ معارف نهج البلاغه» را با همكارى جمعى از محقّقان مؤسّسه، در پانزده هزار عنوان كلّى و جزئى فراهم آورديم.

و در يك اقدام گسترده و فراگير در تدوين «دائرة المعارف بزرگ نهج البلاغه» كار استخراج فهرست ها و قالب هاى مفهومى را به صد هزار عنوان رسانديم، كه در فهرست موضوعى اين ترجمه، تنها بخشى از آنها را آورده ايم.

۱۱- آوردن توضيحات ضرورى در متن و پاورقى

چون هدف ما در اين ترجمه، بهره بردارى عموم اقشار جامعه بود، كه در سفر و حضر بتوانند از نهج البلاغه استفاده كنند، و در همه جا منابع تحقيق و كتب تاريخى يافت نمى شود و همه جا نمى توان از شروح گوناگون

_____________________

۱- برای اطلاع بیشتر به کتاب «اطلاعات مقدماتی نهج البلاغه» و «کلید های شناسایی نهج البلاغه» مراجعه شود.

۱۲

نهج البلاغه استفاده كرد بر آن شدم تا توضيحات ضرورى نسبت به مفاهيم، رويدادها، تحوّلات سياسى، تاريخى را در متن يا در پاورقى بياوريم كه عموم اقشار جامعه بتوانند از مباحث ارزشمند آن استفاده كنند.

۱۲- فهرست مطالب كتاب

يكى ديگر از ويژگى هاى اين ترجمه، همراه داشتن فهرست مطالب در اوّل كتاب است، كه سمت گيرى كلّى خطبه ها و نامه ها و حكمت ها در آن مشروحا بيان شده است، و در مفاهيم نهج البلاغه را در دو سه هزار عنوان زيبا و گويا مى توان يافت و مورد ارزيابى قرار داد، اين ويژگى در بسيارى از ترجمه ها وجود ندارد.

۱۳- آوردن اختلاف نسخه ها (در متن عربى)

متن عربى نهج البلاغه با ۱۵ نسخه قديمى از اواسط قرن چهارم (۱۵) سال پس از وفات سيّد رضى) تاكنون، مقابله و تصحيح شد، و اختلافات مهم و عبارات گوناگونى كه در معانى جملات تأثير داشت در داخل علامت () آورده شد تا محقّقان و شارحان در مراجعه به اين نسخه بتوانند جنبه هاى گوناگون يك واژه يا يك جمله را دريابند.

۱۴- شماره گذارى متن عربى (يك خط در ميان)

در سال هاى (۱۳۵۳- ۱۳۵۴) كه به فكر تدوين معجم المفهرس نهج البلاغه افتاديم اوّلين مسئله اى كه در راستاى كار ما قرار داشت اين بود كه متن نهج البلاغه يك خط در ميان شماره گذارى شود و همه آدرس ها بر أساس شماره هاى متن سازماندهى گردد تا يافتن مطالب دلخواه در خطبه ها و نامه ها و حكمت هاى طولانى به آسانى ميسّر باشد و مراجعه كننده ناچار نباشد براى يافتن يك واژه يك يا چند صحفه را جستجو كند.

و چون پس از انتشار معجم المفهرس در ايران و ديگر كشورهاى اسلامى، شماره هاى ثبت شده، و در صدها هزار نسخه موجود است، در اين ترجمه نيز همان شماره ها همراه متن عربى ثبت شد تا براى عموم محقّقان اسلامى قابل استفاده باشد.

۱۵- آوردن موضوعات كلّى خطبه ها، نامه ها، حكمت ها

گر چه در كتاب (فرهنگ موضوعات كلّى نهج البلاغه) موضوعات عام و كلّى خطبه ها و نامه ها و حكمت هاى نهج البلاغه را مشروحا آورده ايم امّا در اين نسخه در متن عربى، زير شماره هاى خطبه ها و نامه ها و حكمت ها، عناوين كلّى و فهرست هاى عام هر يك را ثبت كرده ايم كه گوياى مفاهيم نهفته در آن مى باشد و مراجعه كننده در اوّلين بر خورد با واژه (سياسى، اجتماعى، اخلاقى) همراه خطبه يا نامه يا حكمت، سمت گيرى آن را درك مى كند و مى فهمد كه اين خطبه اخلاقى يا آن نامه سياسى است كه در پيام رسانى و ارزيابى آغازين مباحث نهج البلاغه نقش بسزائى دارد، اين ويژگى در هيچ كدام از نسخه هاى موجود بچشم نمى خورد.

۱۶- ترجمه توضيحات سيّد رضى با عنوان (مى گويم)

در بسيارى از ترجمه هاى نهج البلاغه و شرح و تفسير آن، توضيحات ارزشمند سيّد رضى ترجمه نشده است و برخى از آوردن آن نيز صرف نظر كرده اند در صورتى كه توضيحات سيّد رضى از نظر لغوى و أدبى آثار بسيار تعيين كننده اى در فهم مطالب نهج البلاغه دارد. در اين نسخه تمامى توضيحات سيّد رضى هر كدام در جايگاه خاص خودش با تغيير قلم ها به گونه اى زيبا آورده شد.

۴

۱۳

در اين ترجمه، تلاش كرده ايم تا مرجع ضمائر (هو، هم، انّهم، انّها) را دقيقا مشخّص كرده و در ترجمه بياوريم كه قابل استفاده عموم طبقات جامعه باشد و مطالعه كننده اين نسخه جايگاه اصلى ضمائر را بشناسد.

۱۸- مشخّص كردن مخاطب هاى امامعليه‌السلام در نهج البلاغه

يكى ديگر از ويژگى هاى اين ترجمه كه براى عموم مراجعه كنندگان قابل استفاده مى باشد و كاربرد عمومى دارد، مشخّص كردن مخاطب هاى امامعليه‌السلام در نهج البلاغه است كه امام علىعليه‌السلام با چه كسى يا افرادى سخن مى گويد شناخت مخاطب هاى امامعليه‌السلام ما را در ارزيابى مفاهيم نهج البلاغه كمك مى كند.

۱۹- تفسير صحيح عام، خاص، مطلق، مقيّد

يكى از مشكلات پژوهشى و نظرى عموم افراد جامعه ما، مشكل حلّ متشابهات، و برّرسى تطبيقى عام و خاص و مطلق و مقيّد در احاديث و روايات اسلامى است.

و چون همه مترجمان نهج البلاغه شيوه ترجمه تحت اللّفظي را برگزيدند، مراجعه كنندگان به ترجمه ها دچار نوعى سرگردانى در فهم نهج البلاغه مى شوند كه در يك خطبه دنيا نكوهش و در خطبه ديگرى ستايش شده است چرا و مى پرسند آيا اين اختلاف و تناقص را مى شود حل كرد اگر مترجمان در مباحث عام و خاص و مطلق و مقيد، رعايت مفاهيم را مى كردند و عام تخصيص زده را به گونه اى مطلق و فراگير ترجمه نمى كردند و مطلق را با قيد آن مى آوردند، اين همه حيرت و سرگردانى وجود نداشت.

ما سعى كرده ايم اين اصل را رعايت كنيم، اگر در جائى دنيا نكوهش مى شود با برّرسى هاى مداوم علّت آن را آورده ايم كه دنياى حرام يا شبهه ناك است، و اگر در جاى ديگر دنيا ستايش مى شود توضيح داده ايم كه دنياى حلال است.

۲۰- تبيين صحيح اهداف امامعليه‌السلام در طرح ارزشها

بسيارى از مترجمان شيوه ترجمه تحت اللّفظى را برگزيدند و معتقدند كه:

(ما بايد تعهّد خود را در ترجمه پاسدار باشيم)

البتّه اين خود مكتبى و راه و روشى است محترم و ارزشمند امّا از نظر كار بردى و پيام رسانى مشكلات فراوانى را به همراه دارد، با دگرگونى فرهنگ ها و تمدّن ها، و دگرگونى واژه ها در پيام رسانى ها، نسل امروز معانى و مفاهيم نهفته در برخى از عبارات قرآن و احاديث را نمى تواند درك كند، در صورتى كه ما به امام علىعليه‌السلام تعهّد داده ايم تا پيام او را به نسل امروز برسانيم و در اين پيام رسانى بايد از انواع سبك ها و شيوه ها استفاده كنيم و گاهى نيز ناچاريم مقيّد به ظاهر الفاظ و عبارات نباشيم.

پس براى تبيين صحيح اهداف امامعليه‌السلام در طرح ارزشها ناچاريم از شيوه ترجمه تحت اللّفظى اندكى فاصله گرفته و با تفسير و ارزيابى صحيح عبارات و كلمات، پيام حضرت مولىعليه‌السلام را به نسل امروز برسانيم.

۲۱- آوردن آدرس آيات قرآن

اينكه گفته اند: «نهج البلاغه فوق كلام خلق است» حرفى است ارزشمند و دوست داشتنى، امّا در دنباله آن قضاوت فرمودند كه: «دون كلام خالق است» اين سخن را نشايد كه پذيرفت. زيرا نهج البلاغه در تفسير و تحليل كلام خداوندى است، نور است و در امتداد نور الهى مى درخشد، دون، پستى، پاييني، و هر واژه ديگرى كه سمت و سوى نزول و فرود و سقوط داشته باشد نسبت به نهج البلاغه مردود است، مطرود است بايد گفت كه:

۱۴

«نهج البلاغه فوق كلام خلق و در پرتو كلام خالق است» كه حديث تفسير آيات الهى است، واسطه فيض است، در همان اوج و والائى وحى الهى جاى دارد، از اين رو آدرس تمام آيات قرآن نهفته در كلام حضرت مولىعليه‌السلام را در پاورقى متن عربى آورده ايم تا اگر كسى خواست به قرآن مراجعه كند ميسّر باشد.

۲۲- آوردن برخى از اشعار ضرورى

اين هدف بسيار ارزشمند هنرى، آموزشى را در طول ۱۲ سال لباس عمل پوشانده و ۱۵۰ ديوان شعر شاعران فارسى زبان را بر سر سفره نورانى نهج البلاغه نشانديم كه فرهنگ شعر شاعران در نهج البلاغه در دو جلد انتشار يافته است تا اساتيد مجرّب در تدريس مفاهيم حديث از جاذبه هنرى اشعار استفاده كنند. در اين ترجمه نيز هر جا كه بسيار ضرورى تشخيص داده ايم در پاورقى برخى از اشعار زيبا و شيرين را آورده ايم.

۲۳- آوردن مدارك احاديث موجود در كتاب

با عنايات الهى و توجّهات خاصّه حضرت امير المؤمنينعليه‌السلام اسناد و مدارك خطبه ها و نامه ها و حكمت ها را در كتاب مستقلى با نام (اسناد و مدارك نهج البلاغه) كه جلد يازدهم (مجموعه آشنائى با نهج البلاغه) مى باشد مشروحا آورده ايم، امّا در اين نسخه به مدارك و منابعى كه حضرت سيّد رضىقدس‌سره آورده است رضايت داديم.

۲۴- آوردن آمار و ارقام ضرورى

آمار و ارقام، ما را در ارزيابى و نتيجه گيرى كمك مى كنند، و در تحليل تاريخ نقش بسزائى خواهند داشت، در اين نسخه هر كجا كه لازم بود، از آوردن ارقام و آمار خود دارى نورزيده و با استفاده از منابع تاريخى آمار ضرورى را ثبت كرده ايم.

۲۵- برّرسى تطبيقى مكاتب (در پاورقى)

در طول سالهاى ۱۳۵۳ تاكنون، كه در مراكز گوناگون آموزشى، در دبيرستانها و مراكز تربيت معلم و دانشگاهها، به تدريس نهج البلاغه و معارف اسلام اشتغال داشته و داريم، با اين حقيقت روشن آشنا شديم كه در تمام محورهاى خط فكرى نسل جوان، نهج البلاغه رهنمودهاى تعيين كننده دارد، در هجوم ايسم ها و ايست ها، بهترين پناهگاه است كه قدرت دفاعى لازم به نسل ما مى دهد تا ارزشهاى اسلامى خود را پاسدار باشند، و تمامى مكاتب وارداتى را بتوانند عالمانه نقد كنند. از اين رو در پاورقى اين نسخه سعى كرده ايم اشاراتى به مكاتب مصطلح روز داشته باشيم تا خوانندگان اين ترجمه رهنمودى در نقد و ارزيابى مكاتب و برّرسى تطبيقى آن داشته باشند، و براى تحقيقات گسترده تر به كتب و منابع خاص خودش مراجعه كنند.

اميدواريم اين ترجمه، با ويژگى هاى ياد شده، خشنودى حضرت مولى الموحّدين امير المؤمنينعليه‌السلام را- هر چند اندك- فراهم كرده باشد، كه اهل و معدن و اصل كرامت است و با بزرگوارى خويش، دست روسياهان بر خاك مانده را خواهد گرفت. ان شأ اللّه.

مؤسّسه فرهنگى تحقيقاتى امير المؤمنينعليه‌السلام محمّد دشتى زمستان ۷۸

۱۵

مقدمه سيد رضىقدس‌سره بر نهج البلاغه

ستايش خدا را سزاست كه حمد را بهاى نعمت ها و پناهگاه از بلاها، و وسيله رسيدن به نعمت ها و بهشت جاويدان، و موجب افزايش احسان و كرمش قرار داد. درود بر پيامبر رحمت، و پيشواى رهبران الهى و چراغ روشنى بخش امّت، كه ريشه هاى وجودش بزرگوارى و درخت اصل و نسبش پر برگ و پر ثمر بوده است. و درود بر اهل بيتش كه چراغ هاى روشنى بخش تاريكى ها، و وسيله نجات امّت ها، و نشانه هاى روشن دين و مركز ثقل فضيلت و برترى مى باشند. درود بر همه آنان باد درودى كه با فضل و بزرگوارى آنها برابرى كند و پاداش اعمال آنها قرار گيرد پاداشى كه مناسب با پاكيزگى اصل و فرع ايشان است. درود بر آنان باد تا زمانى كه سفيده صبح گريبان شب را مى شكافد و ستارگان طلوع و غروب مى كنند.

چگونگى پيدايش كتاب نهج البلاغه

در آغاز جوانى و طراوت زندگى، دست به تأليف كتابى در «خصائص و ويژگى هاى ائمّهعليهم‌السلام » زدم كه مشتمل بر خبرهاى جالب و سخنان برجسته آن ها بود. انگيزه اين عمل را در آغاز آن كتاب ياد آور شدم و آن را آغاز سخن قرار داده ام. پس از گرد آوردن خصائص امير مؤمنانعليه‌السلام مشكلات و حوادث روزگار مرا از اتمام بقيّه كتاب، باز داشت. من آن كتاب را مبوّب نموده و به فصل هاى مختلفى تقسيم كرده بودم در پايان

آن، فصلى كه متضمّن سخنان جالب امامعليه‌السلام از سخنان كوتاه در مواعظ، حكم، امثال و آداب- «نه خطبه هاى طولانى و نه نامه هاى گسترده»- آورده شد. برخى از دوستان آن را جالب و شگفت انگيز، از جنبه هاى گوناگون دانستند، و از من خواستند كتابى تأليف كنم كه سخنان برگزيده امير مؤمنانعليه‌السلام در جميع فنون و بخشهاى مختلف، از خطبه ها، نامه ها، مواعظ و ادب در آن گرد آيد، زيرا مى دانستند اين كتاب متضمّن شگفتى هاى بلاغت و نمونه هاى ارزنده فصاحت و جواهر سخنان عرب و نكات درخشان از سخنان دينى و دنيوى خواهد بود كه در هيچ كتابى جمع آورى نشده و در هيچ نوشته اى تمام جوانب آن گرد آورى نگرديده است زيرا امير مؤمنان منشأ فصاحت و منبع بلاغت و پديد آورنده آن است،

مكنونات بلاغت بوسيله او آشكار گرديده، و قوانين و اصول آن از او گرفته شده است؛

تمام خطبأ و سخنرانان به او اقتدأ نموده و همه واعظان بليغ از سخن او استمداد جسته اند.

با اين همه، او هميشه پيشرو است آنها دنباله رو، او مقدّم است آنها مؤخّر، زيرا سخن او كلامى است كه آثار علم الهى، و بوى عطر سخن پيامبر را به همراه دارد.

از اين رو خواسته دوستان را اجابت كردم و اين كار را شروع كرده، و در حالى كه يقين داشتم سود و نفع معنوى آن بسيار است، و به زودى همه جا را تحت سيطره خود قرار خواهد داد و أجر آن ذخيره آخرت خواهد بود.

منظورم اين بود كه علاوه بر فضائل بى شمار ديگر، بزرگى قدر، و شخصيّت امير مؤمنان را از اين نظر روشن سازم كه: امام علىعليه‌السلام تنها فردى است كه از ميان تمام گذشتگانى كه سخنى از آنها به جا مانده، به آخرين مرحله فصاحت و بلاغت رسيده و گفتار او اقيانوسى است بيكرانه، كه سخن هيچ بليغي به پايه آن نخواهد رسيد.

خواستم در افتخار كردن به امامعليه‌السلام به قول شاعر معروف «فرزدق» متمثّل شوم (كه در مورد افتخار به پدران خود به شخصى به نام «جرير» خطاب مى كند).

۱۶

اولئك آبائي فجئني بمثلهم

اذا جمعتنا يا جرير المجامع

(اى جرير اينها پدران و نياكان منند اگر مى توانى در آن هنگام كه در مجمعى گرد آمديم همانند آنها را براى خود بر شمار.)

سخنان آن حضرت بر مدار سه اصل مى چرخد:

اوّل- خطبه ها و اوامر

دوّم- نامه ها و رسائل

سوّم- كلمات حكمت آميز و مواعظ

تصميم گرفتم ابتدأ خطبه ها، پس از آن نامه ها، و سپس كلمات حكمت آميز جالب آن حضرت را جمع كنم. سپس به هر كدام از آنها بابى را اختصاص دادم و صفحاتى ويژه آن گردانيدم تا مقدّمه اى باشد براى به دست آوردن آنچه كه به آن دسترسى ندارم (و ممكن است) در آينده به آن برسم. و هر گاه سخنى از آن حضرت در مورد بحث و مناظره، يا پاسخ سؤال، و يا منظور ديگرى بود كه به آن دست يافتم ولى جزء هيچ يك از اين سه بخش نبود، آن را در مناسب ترين و نزديك ترين بخش قرار دادم. اگر در ميان آنچه برگزيده ام فصول غير منظّم و سخنان غير مرتّبى آمده، به خاطر آن است كه من نكته ها و جملات درخشان آن حضرت را جمع مى كنم و منظورم حفظ تمام پيوندها و ارتباطات كلامى نيست. از شگفتى هاى سخنان امامعليه‌السلام كه او خود در اين زمينه تنها است و شريك و همتايى در آنها ندارد، اين است كه: سخن آن حضرت را كه در باره زهد و مواعظ است هر گاه كسى تأمّل كند و خود را از اين جهت بيگانه دارد كه اين سخن شخصى عظيم القدر و نافذ الامر است كه همه در برابر او سر فرود مى آورند شك و ترديد نخواهد كرد كه گوينده اين سخن كسى است كه جز در وادى زهد و پارسايى قدم نگذاشته و هيچ اشتغالى بجز عبادت نداشته است. و يقين مى كند كه اين سخن از كسى است كه در گوشه خانه اى تنها و دور از اجتماع يا در يكى از غارها قرار گرفته كه جز صداى خودش را نمى شنود و غير خويش ديگرى را نمى بيند، و همواره مشغول عبادت مى باشد. و هيچ گاه نمى تواند باور كند كه اين سخن كسى است كه به هنگام جنگ در درياى لشكر دشمن فرو مى رفت و پهلوانان و جنگجويان نيرومند را بر زمين مى افكند. و او با اين حال يكى از زهّاد و يكى از افراد صالح و پاك و نمونه اى است كه نظير ندارد.

اين است فضائل عجيب و شگفتى زا و ويژگى لطيف او كه جمع ميان اضداد كرده است. بسيار مى شد كه من در اين باره با برادران مذاكره مى كردم و شگفتى آنها را از اين ويژگى خاصّ امامعليه‌السلام بر مى انگيختم و راستى اين خود جاى عبرت و شايسته انديشه و فكر است. اگر در اثنأ سخنان انتخاب شده لفظ مردّد و يا معنى مكرّرى آمده است، عذر من در اين باره اين است كه در روايات مربوط به سخنان امامعليه‌السلام اختلاف است: گاهى سخنى را در روايتى يافتم و همان طور كه بوده آن را نقل كرده ام. سپس روايت ديگرى در همان موضوع به دستم رسيده كه با روايت قبل يكسان نبوده، امّا به خاطر مطالب بيشترى كه داشته، و يا به خاطر لفظ جالب ترى كه در آن به كار رفته، لازم بود آن را نيز بياورم. اين نيز ممكن است بر اثر سهو و نسيان نه از روى عمد دوباره آورده شده است. با اين حال ادّعا نمى كنم كه من به همه جوانب سخنان امامعليه‌السلام به طورى احاطه پيدا كرده ام كه هيچ كدام از سخنان او از دستم نرفته است، بلكه بعيد نمى دانم كه آنچه نيافته ام بيش از آن باشد كه يافته ام، و آنچه در اختيارم قرار گرفته كمتر از آنچه به دستم نيامده باشد.

اما وظيفه من غير از تلاش و كوشش و سعى فراوان براى يافتن اين گم شده نيست، و از خدا مى خواهم در اين امر مرا راهنمايى كند. بعد از تمام شدن كتاب چنين ديدم كه نامش را «نهج البلاغه» بگذارم؛ زيرا اين كتاب

۱۷

درهاى بلاغت را به روى بيننده مى گشايد، و خواسته هايش را به او نزديك مى سازد. اين كتاب هم مورد نياز دانشمند و عالم، و هم دانشجو و متعلّم است، و هم خواسته شخص بليغ و زاهد در آن يافت مى شود. در بين كلمات امامعليه‌السلام سخنان شگفت انگيزى در مورد توحيد، عدل و تنزيه خداوند از شباهت به خلق مى بينم كه تشنگان را سيراب كرده، و پرده ها را از روى تاريكى شبهات بر مى گيرد. از خداوند بزرگ توفيق و نگهدارى از لغزش را خواستارم، و نيز مى خواهم كه به من در اين راه مقاومت و يارى بخشد و از خطاى فكر پيش از خطاى زبان، و از خطاى سخن، پيش از لغزش قدم، به او پناه مى برم. او مرا كفايت مى كند و بهترين حافظ و ياور است.

سنه ۴۰۰ هجرى

الشّريف الرّضيّ

«ابو الحسن محمد بن حسين الطاهر ذو المناقب»

۱۸

بخش اول - خطبه ها

خطبه ۱ تا ۲۴۱

۱۹

۱-مِنْ خُطْبَهِ لَهُ عليه‌السلام

اعتقادی، علمی، تاریخی، سیاسی

(يَذْكُرُ فِيهَا أبْتِدأ خَلْقِ ألسَّمأ وَ الاَرْضِ وَ خَلْقِ آدَمَ عليه‌السلام )

۱. عجز الانسان عن معرفة الله

اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِى لا يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ، وَ لا يُحْصِى نَعْمأَهُ الْعادُّونَ، وَ لا يُودِّى حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ(المجاهدون) ، اَلَّذِى لا يُدْرِكُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَ لا يَنالُهُ غَوْصُ الْفِطَنِ، اَلَّذِى لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدُّ مَحْدُوْدٌ، وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ، وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لا اَجَلٌ مَمْدُودٌ، فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقَدْرَتِهِ، وَ نَشَرَ الرِّياحَ بِرَحْمَتِهِ، وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدانَ اَرْضِهِ.

۲. الدین و معرفة الله

اَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ، وَ كَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمالُ الْتَصْديقُ بِهِ تَوْحِيدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ كَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَهِ كُلِّ صِفَهٍ اَنَّها غَيْرُ الْمَوْصوفِ، وَ شَهادَهِ كُلِ مَوْصوفٍ اَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَهِ: فَمَنْ وَصَفَ اَللّهَسُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَدْ جَزَّأهُ، وَ مَنْ جَزَّاهُ فَقَدْ جَهْلَهُ، وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أشارَ اِلَيْهِ، وَ مَنْ أشارَ اِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ قالَ«فِيمَ» ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ، وَ مَنْ قالَ«عَلامَ» ؟ فَقَدْ أخْلى مِنْهُ. كائِنٌ لا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَمٍ، مَعَ كُلِّ شَى ء لا بِمُقارَنَهٍ، وَ غَيْرُ كُلِّ شَى ء لا بِمُزايَلَهٍ، فاعِلٌ لا بِمَعْنَى الْحَرَكاتِ وَ الآلَهِ، بَصِيرٌ اِذْ لا مَنْظورَ اِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ اِذْ لا سَكَنَ يَسْتَأنِسُ بِهِ وَ لا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ.

۳. الطرق الی معرفة الله الأول - خلق العالم

أنْشَأَ الْخَلْقَ اِنْشأً، وَ اِبْتَدَاهُ ابْتِدأً، بِلا رَوِيَّةٍ اَجالَها، وَ لا تَجْرِبَهٍ اِسْتَفادَها، وَ لا حَرَكَهٍ اَحْدَثَها، وَ لا هَمامَهِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فيها. أَحالَ الاَشْيأَ لاَوْقاتِها، وَ لاَمَ بَيْنَ مُخْتَلِفاتِها، وَ غَرَّزَ غَرائِزَها، وَ اَلْزَمَها اَشْباحَها، عالِماً بِها قَبْلَ اِبْتِدائِها مُحِيطا بِحُدودِها وَ اِنْتِهائِها، عارِفا بِقَرائِنِها وَ اَحْنائِها(أجنائها) . ثُمَّ اِنْشأَسُبْحانَهُ -فَتْقَ الاَجْوأِ وَ شَقَّ الاَرْجأِ وَ سَكائِكَ الْهَوأِ، فَأَجْرى(اجاز) فِيها مأً مِتَلاطِما تَيّارُهُ، مَتَراكِماً زَخَّارُهُ. حَمَلَهُ عَلى مَتْنِ الرِّيحِ الْعاصِفَهِ، وَ الزَّعْزَعِ الْقاصِفَهِ، فَأَمَرَها بِرَدِّهِ، وَ سَلَّطَها عَلى شَدِّهِ، وَ قَرَنَها الى حَدِّهِ. الْهَوأُ مِنْ تَحْتِها فَتِيْقٌ، وَ الْمأُ مِنْ فَوْقِها دَفِيقٌ. ثُمَّ أَنْشَأَسُبْحانَهُ رِيْحا اِعْتَقَمَ مَهَبَّها وَ أدامَ مُرَبَّها، وَ أَعْصَفَ مَجْراها، وَ أَبْعَدَ مُنْشاها، فَأمَرَها بِتَصْفِيقِ الْمأِ الزَّخّارِ، وَ اِثارَهِ مَوْجِ الْبِحارِ.

فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ الْسِّقأِ، وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضأِ. تَرُدُّ اَوَّلَهُ عَلى آخِرِهِ، وَ ساجِيَهُ(ساکنه) إلَی مائِرِهِ، حَتّى عَبَّ عُبابُهُ، وَرَمى بِالزَّبَدِ رُكامُهُ فَرَفَعَهُ فى هَوأٍ مُنْفَتِقٍ، وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ، فَسَوّى مِنْهُ سَبْعَ سَماواتٍ.

۲۰

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

از اين رو، حضرت على (عليه السلام) در تاءكيد به عادت دادن به عمل نيك مى فرمايند:

 عود نفسك فعل المكارم ، و تحمل اءعباء المغارم ، تشرف نفسك و تعمر آخرتك ، و يكثر حامدوك ؛ (۲۹۶)

نفس خودت را به انجام كارهاى نيك و تحمل بار غرامت هاى مردم عادت بده تا نفس تو شريف و آخرتت آباد شود و ستايش كنندگانت بسيار گردند. در بيانى ديگر مى فرمايند:

خويشتن را به نيكوكارى عادت بده ؛ زيرا آنچه را از تو پديد آيد، زيبا مى سازد و پاداشت را نزد خدا بسيار و كامل مى گرداند. (۲۹۷)

باز هم مى فرمايند:

 عود لسانك لين الكلام و بذل السلام يكثر محبوك ، و يقل مبغضوك ؛ (۲۹۸)

زبانت را به نرمى سخن و سلام كردن عادت بده تا دوستانت بسيار و دشمنانت كم شوند.

و در بيانى ديگر مى فرمايند:

 كفى بفعل الخير حسن عاده ؛ (۲۹۹)

براى نيكوكارى ، عارت به آن كافى است .

 _________________________

۲۹۶- همان ، فصل ۵۲، ش ۴.

۲۹۷- همان ، ش ۱.

۲۹۸- همان ، فصل ۵۳، ش ۳.

۲۹۹- همان ، فصل ۶۵، ش ۳۶.

۱۴۱

ويژگى روش عادت

  ترك عادات

از طرفى بايد توجه كرد كه ترك عادت بسيار دشوار و احيانا محال است . حضرت على (عليه السلام) نيز به اين مهم اشاره مى فرمايند:

اءصعب السياسات نقل العادات ؛ (۳۰۰)  دشوارترين كارها تغيير عادت است .

امام على (عليه السلام) غلبه بر عادت رانوعى فضيلت شمرده و مى فرمايند:

 الفضيله غلبهه العاده ؛ (۳۰۱)

غلبه بر عادت (بد) يك فضيلت است . غالبوا اءنفسكم على ترك العادات ، و جاهدوا اءهواء كم تملكوها ؛ (۳۰۲)

در ترك عادت ها بر نفس خودتان غلبه و با خواسته هاى نفس مبارزه كنيد تا نفس خويش را در اختيار بگيريد.

 روش پيشگيرى

رفتار و كردار انسان ، متاءثر از شرايط اجتماعى ، عوامل طبيعى ، دوستان و نزديكان است . در تربيت فرزندان بايد اين شرايط را مهار كرد و فرزندان را به سوى اهداف تربيتى رهنمون شد. بايد همواره ياور فرزندان بود و آنان را از خطرات و آسيب هاى فردى و اجتماعى حفظ كرد. از بدترين خطراتى كه انسان را تهديد مى كند، مصاحبت و هم نشينى با دوستان ناباب است . امام على (عليه السلام) به اين مهم تاءكيد داشته و مى فرمايند:

_________________________

۳۰۰- همان ، فصل هشتم ، ش ۱۳۲.

۳۰۱- همان ، فصل اول ، ش ۴۱۱.

۳۰۲- همان ، فصل ۵۷، ش ۳۸ به نقل از ماه مهر پرور.

۱۴۲

صديقك من نهاك و عدوك من اءغراك ؛ (۳۰۳)

دوست تو كسى است كه تو را نهى كند و دشمن تو كسى است كه تو را بفريبد.

بنابراين ، افرادى كه انسان را به سوى گناه و نافرمانى خدا دعوت كنند، در واقع دشمن انسانند. هم چنين ايشان انسان را از هم نشينى با افراد دروغگو برحذر مى دارند و مى فرمايند:

 اياك و مصادقه الكذاب فانه كسراب يقرب عليك البعيد و يبعد عنك القريب؛ (۳۰۴)

از دوست شدن با فرد دروغگو پرهيز كن ؛ زيرا او همانند سراب است . دور را به تو نزديك و نزديك را به تو دور نشان مى دهد.

هم ايشان انسان را از هم نشينى با بدان برحذر داشته و فرموده اند:

 اياك و مصاحبه الفساق ؛ فان الشر بالشر يلحق ؛ (۳۰۵)

از مصاحبت با فساق بپرهيز؛ چون شر با شر پيوند مى خورد.

 روش خاطرات خوشايند

يكى از شيوه هاى جالب توجه در تربيت فرزندان ، همراه ساختن امور دينى و معنوى با خاطرات خوشايند است ؛

_________________________

۳۰۳- همان ، ج ۷، ص ۲۰۳.

۳۰۴- نهج البلاغه ، كلمه ۳۸.

۳۰۵- غرر الحكم به نقل از: اصول و روش ها در نظام تربيتى اسلام ، ج ۱، ص ۲۰۱.

۱۴۳

بدين صورت كه رفتار و آداب دينى و مذهبى را در يك فضاى مطبوع و همراه با ايجاد خوشايندى و مطلوبيت به فرزندان القا كرد؛ مثلا هنگامى كه فرزند را همراه خود به مجالس مذهبى يا نماز جمعه مى بريم ، حتى الامكان براى آنان هديه يا خوراكى تهيه كرده و يا آنان را بيشتر در مجالس ائمه كه همراه با شادى و پذيرايى است ببريم تا خاطره شيرينى از اين مجالس براى هميشه در ذائقه آنان باقى بماند و رغبت و تمايل بيشترى براى حضور در چنين مجالسى از خود نشان دهند. حضرت على (عليه السلام) در حديثى به اين شيوه جذاب و مؤثر اشاره فرموده اند:

 طرفوا اءهاليكم فى كل جمعه من الفاكهه كى يفرحوا بالجمعه ؛ (۳۰۶)

در هر جمعه ، مقدارى ميوه براى خانواده تان تهيه كنيد تا آنان از فرا رسيدن جمعه ها شادمان باشند (و جمعه ها را دوست داشته باشند).

 روش سياحت

مكان هاى مختلف با ويژگى هاى متفاوتشان بر روحيه انسان آثار متفاوتى به جا مى گذارند، قرآن مجيد انسان را به سير و سياحت در روى زمين دعوت مى كند و اين روش را براى تحقق اهداف عمده زير مفيد و مؤثر مى داند:

۱. براى شناخت خدا؛ آن جا كه مى فرمايد:

ما به زودى نشانه هايمان را در سراسر جهان و در درون انسان ها به آنان نشان خواهيم داد تا ثابت شود كه خداوند حق است . (۳۰۷)

_________________________

۳۰۶- مسعودى ، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج ۲، ص ۳۷۵ به نقل از: على همت بنارى ، فرهنگ كوثر، ش ۳۵.

۳۰۷- فصلت (۴۱) آيه ۵۳. سنريهم آياتنا فى الافاق و فى اءنفسهم حتى يتبين لهم اءنه الحق .

۱۴۴

۲. باور كردن معاد؛ قرآن مى فرمايد:

اگر انسان سياحتش همراه با تاءمل و تفكر باشد؛ از اين طريق مى تواند به وجود عالمى ديگر به نام قيامت رهنمون گردد. (۳۰۸)

۳. آشنايى با سرنوشت منحرفان ؛ اگر انسان به قصرها و مكان هايى كه روزى طاغيان و ستم كاران در آن به سر مى بردند، برود، پايان كار مجرمان را مشاهده مى كند. خداوند به پيامبرش مى فرمايد:

به مردم بگو كه در روى زمين به سياحت بپردازيد تا از پايان كار مجرمان آگاه شويد. (۳۰۹)

حضرت على (عليه السلام) نيز در نامه تربيتى خود به امام حسن (عليه السلام) اهميت سياحت در روى زمين را به فرزندش بازگو نموده مى فرمايند:

 و سر فى ديارهم و آثارهم فانظر فيما فعلوا و عما انتقلوا و اءين حلوا و نزلوا؛ (۳۱۰)

در سرزمين و آثار باقى مانده از آن ها سفر كن و به دقت تاءمل نما كه آن ها چه كارهايى انجام داده اند و از كجا منتقل شده اند و در كجا فرود آمده (قبر) و در كجا منزل گزيده اند.

_________________________

۳۰۸- عنكبوت (۲۹) آيه ۲۰ قل سيروا فى الاءرض فانظروا كيف يداء الخلق ثم ينشى ء النشاه الآخره ان الله على كل شى ء قدير .

۳۰۹- نمل (۲۷) آيه ۶۹ قل سيروا فى الاءرض فانظرواكيف كان عقبه المجرمين .

۳۱۰- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.

۱۴۵

بخش سوم : وظايف و مسئوليت هاى متوليان تربيت

  مقاوم سازى نسل ، وظيفه اى همگانى

در عصرى بس خطير زندگى مى كنيم كه مى توان آن را عصر بحران ها و تهاجم ها ناميد. عوامل آشوب آفرين و مفسده جو رو به گسترش و فزونى هستند. از آن جا كه دشمن براى مبارزه با انقلاب اسلامى از ترفند جنگ افروزى طرفى نبسته است ، جبهه جديدى با چهره فرهنگى گشوده كه بسيار خطرناك تر و آسيب زننده تر از جبهه نظامى است ؛ زيرا نسل آسيب پذير و تهاجم پذير - كه متاءسفانه رقم آنان نيز اندك نيست - به علت ضعف فرهنگى و محدوديت هاى فكرى ، مقاومت و پايدارى لازم را در برابر تهاجمات ندارند. بر اين خطر بايد افرادى را افزود كه به دلايلى در خط مكتب نبوده و در سايه تربيت غلط، آب غرب در كامشان گواراتر است و به صورت مستقيم يا غيرمستقيم مبلغ انديشه هاى غربند و با الگوگيرى از شيوه زندگى و راه و رسم آنان به نشر و گسترش ايده ها و آرمان هاى غرب مى پردازند. در چنين شرايطى ،مسئوليت متوليان امرتربيت سنگين تر است .

در شرايط موجود سه وظيفه اوليه فرا روى ما است :

 ۱. شناخت درد؛

ضرورى است كه متوليان تربيت ، پيش از هر چيز درد را بشناسند و بدانند در جامعه و در سطح نسل جوان و خانواده ها چه مى گذرد. نگاهى به رفتار و كردار، اخلاق فردى و اجتماعى داشته و آن را با خطوط و تعاليم اسلامى ارزيابى كنند، آنگاه به خود و نسل خويش هشيار باشند و دريابند كه جامعه چه سمت و سويى دارد و نسل ما در معرض چه خطراتى قرار دارد.

۱۴۶

 ۲. ارزيابى و تخمين

ارزيابى حقايق و واقعيت ها و هم چنين تاءمل در آن ها و پاسخ به اين سؤ الات ضرورى است كه آيا شيوه هاى رفتار و گفتار، پوشش ها و كوشش ها، عملكردها و مواضع در جامعه ما همان است كه اسلام خواستار آن است ؟ آيا نظم و انضباط، پايبندى نسل جوان به باورها و اعتقادات همان است كه اسلام مى خواهد؟ شيوه حيات ما غربى است يا اسلامى ؟ چگونه بايد مظاهر فرهنگ خودى و فرهنگ بيگانه را شناخت ؟ به چه ميزانى از آرمان ها و رنگ و صيغه الهى به دور افتاده ايم و براى بازگشت به سير واقعى به چه امكاناتى نيازمنديم ؟

 ۳. برنامه ريزى در جهت اصلاح ؛

اگر در جمع بندى به اين نقطه برسيم كه در راهكارها و برنامه ريزى ها اشكالاتى وجود دارد، اصلاح برنامه ها و تلاش در جهت زدودن آثار نامطلوب تهاجم فرهنگى دشمن و حداقل مقاوم سازى در برابر آن ضرورى است . براى ريشه كنى ، قيامى همگانى و جدى لازم است ؛ اما خط مقاوم سازى ، مهم ترين برنامه امروزى ما است امروز بيش از هر عصر و دوره اى ، نياز به نسلى بااراده و مقاوم داريم كه در برابر تهاجمات نلرزد و در برابر صدمه آفرينى هاى خصم جاى خالى نكند. ما خواستار نسلى مبارز، ميدان دار و تلاشگر در عرصه علم و عمل هستيم .

 مقصود از مقاوم سازى چيست ؟

واژه مقاومت عبارت است از ايستادگى كردن ، برابرى كردن ، پايدارى كردن، و به معناى پاى داشتن ، ثبات ورزيدن وپافشارى كردن هم آمده است . بنابراين مقاومت بر مبناى ايستادگى در برابر يك خواسته يا يك توقع تحميلى است .

۱۴۷

مقاوم كسى است كه در برابر آن خواسته فرياد اعتراض و نارضايتى سرمى دهد و پايدار و تسليم ناپذير است . هنگامى كه در تربيت ، بحث از مقاوم سازى به ميان مى آيد، هدف ، تربيت نسلى است كه در برابر تحميلات ناصواب و تهاجم ها و نيز در برابر اعمال زور و قدرت و القاى آرمان هاى خلاف ، ايستادگى كند و تسليم نشود. هدف اين است كه نسلى را بپرورانيم تا در برابر شرايط دشوار و ناهماهنگ ، در برابر بيعت خواهى و حتى در برابر صدمه آفرينى و حمله نظامى خصم ، استوار بماند و با ريشه هاى عميق اعتقادى ، در برابر تندباد حوادث از جا نجنبد. (۳۱۱)

در جريان زندگى انسان فشارها، تحميلات و ناملايماتى وجود دارند كه واكنش و موضع همه افراد در برابر آن ها يكسان نيست . گروهى در برابر آن تسليم اند و با هر باد و طوفانى ، چون خس و خاشاكى سبك و بى وزن به حركت و جنبش در آمده و به جهتى كه طوفان در حركت است ؛ راه مى افتند. اينان در پيشگاه داورى اسلامى محكومند و به فرموده على (عليه السلام)  اءتباع كل ناعق (۳۱۲) مى باشند. گروه ديگر، اندك مقاومتى دارند؛ ولى مقاومتشان ريشه دار نيست . ترس ها، ضعف ها و احساس حقارت ها نمى گذارد آن چنان كه بايد، به سوى مقصد پيش ‍ بروند.اما دسته سوم ، در برابر دشوارى ها و تحميل ها، مقاومت ورزيده و به دفاع برمى خيزند، رنج و زحمت ناشى از آن را به جان مى خرند و در برابر گرسنگى ، تشنگى ، زندان و تبعيد مى ايستند و باكى از غير خدا ندارند. هدف نهايى تربيت اسلامى نيز اين دسته اند.

_________________________

۳۱۱- ر.ك : نهج البلاغه ، خطبه ۱۱.

۳۱۲- همان ، كلمات قصار، ش ۱۴۷.

۱۴۸

حضرت على (عليه السلام) در وصفشان مى فرمايند:

 المؤمن اءصلب من الصلد ؛ (۳۱۳)

مؤمن از سنگ سخت تر است .

حضرت درباره مقاومت و پايدارى در برابر دشمن ، راهبردى جاودانى به فرزندش محمد حنيفه ياد مى دهند كه دواى دردهاى ما است :

 تزول الجبال و لاتزل عض على ناجدك اءعر الله جمجمتك تدفى الاءرض قدمك ارم ببصرك اءقصى القوم و عض بصرك واعلم اءن النصر من عندالله سبحانه ؛ (۳۱۴)

ممكن است كوه ها از هم فروپاشند، ولى تو سست و بى پاى مباش ، دندان هايت را بر هم بفشار جمجمه و سرت را به خدا بسپار. گامت را در زمين چون ميخ استوار بدار. با چشم خود دور دست ترين نقطه دشمن را بنگر. ديدگانت را بر هم بنه و بدان كه پيروزى از سوى خداى سبحان است .

البته مقاومت نيز بايد همانند ايمان در تمام اعضا و جوارح ريشه دوانده و كل وجود به صورت واحد و يك پارچه درآيد:

- در بدن و اعضا بايد مقاومتى پديد آيد تا به سوى عصيان و گناه ميل نكند. در زبان بايد مقاومتى باشد تا به هرزه گويى آلوده نشود، مقاومت در چشم ، غريزه و... هر كدام مى تواند سازنده باشد.

- افكار و اذهان بايد مقاوم شود تا در مقابل وسوسه ها، خيالات واهى و تصورات ناصواب بايستد.

_________________________

۳۱۳- شرح غرر الحكم ، ج ۲، ص ۱۲۴.

۳۱۴- نهج البلاغه ، خطبه ۱۱.

۱۴۹

- فهم و بصيرت ها بايد مقاوم شود تا زرق و برق دنيوى ما را نفريبد. مادام كه براى آدمى سيرى باطنى و بى رغبتى درونى پديد نيايد مقاومت بى فايده است .

- در مسئله خط دارى ، ايمان به ارزش هاى آرمانى ، اصل است . بايد به امور و جريانات انحرافى حساس بود عوامل مخل رشد را شناخت و در مقابل آن پايدار بود. مقاومان و مقاومت آفرينان بايد جريان شناس و موج شناس ‍ باشند و از خطوطى كه در عرصه هاى ملى و بين المللى وجود دارد، آگاه باشند و بدانند در چه عصر و دوره اى زندگى مى كنند و چه خطوطى در جريان براندازى جامعه اسلامى و نسل ما است .

- چه بسيارند عوامل تبليغى كه مردم رادر راه مبارزه با عوامل انحرافى ، عافيت طلب ، آرام ، خاموش و مصلحت انديش بار مى آورند و از درون تهى مى سازند، انسان مقاوم ، بايد موضع داشته باشد. دين دارى متعهدانه ، بينش دارى مؤ منانه ، خط دارى مسئولانه و جريان شناسى موشكافانه ، آدمى را به موضع دارى مى كشاند.

در نهايت مى گوييم : در برابر تهاجم دشمن ، دو راه پيش روى ما است :

۱. ريشه كنى عوامل فساد و تهاجم ؛

۲. مقاوم سازى نسل در برابر هجوم دشمن به گونه اى كه در مقابل تبليغات از خود بيگانه نشود، در مقابل زرق و برق ها خود را نبازد و بادشمن هم آوا نشود. در راه مقاوم سازى خود، خانواده و اجتماع نياز به ابزارى است كه توجه به آن ها كار گشا خواهد بود:

۱۵۰

 الف) درك هويت خود؛

غرض از هويت ، هويت ذاتى ، فطرى ، تشريعى ، فرهنگى و در يك كلام هويت اسلامى ما است . ما انسان هايى هستيم كه فطرت ما رنگ خدايى دارد و در سايه رهنمودهاى پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و ائمه معصومين (عليهم السلام) پرورش يافته ايم . سير و سلوك ما در زندگى من الله و الى الله است و فرجام ما نيز عندالله است .

 ب) ايمان و باور؛

در راه مقاوم سازى ، باورى راستين لازم است ؛ باورى كه در عمق جان ما ريشه دوانيده و نوآفرين باشد. ايمانى كه خصوصيات آن را حضرت على (عليه السلام) در خطبه همام فرموده اند. (۳۱۵)

 ج) عزت نفس ؛

بايد خود را گرانقدر و باارزش بدانيم و وجود خود را ارزان معامله نكنيم . ما مسلمانيم و موجودى گرامى و خداوند نيز بر اين كرامت انسانى صحه نهاده است . حضرت على (عليه السلام) مى فرمايند:

 اءلا و اءن ليس لاءبدانكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها بغبرها ؛ (۳۱۶)

بهاى وجود شما، بهشت است مبادا آن را به غير بهشت بفروشيد.

 د) اعتماد به نفس ؛

بايد به خود و نسلمان اعتماد و به خداوند تكيه كنيم و با اين تكيه گاه و پناهگاه متين و محكم در برابر ناملايمات ايستادگى كنيم كه قرآن مى فرمايد:

_________________________

۳۱۵- نهج البلاغه ، خطبه همام .

۳۱۶- نهج البلاغه ، كلمات قصار.

۱۵۱

الله ولى الذين آمنوا ؛ (۳۱۷)

خدا ولى كسانى است كه به او ايمان آورده اند.

 ومن يتو كل على الله فهو حسبه ؛ (۳۱۸)

هر كس به خدا توكل كند، خدا او را كافى است .

 ه) صبر و استقامت ؛

ما در راه پيشبرد مقاصد خود نيازمند صبريم . صبر در زبان قرآن و روايت نوعى مقاومت و پايدارى است نه تسليم ، ناروايى و سازشكارى . خداوند در آيه سى ام فصلت مى فرمايد:

 ان الذين قالوا ربنا الله ثم اءستقاموا تتنزل عليهم الملائكه اءلا تخافوا و لا تحزنوا ؛

آنان هدف خود را الله قرار دهند و در راه آن ثبات و استقامت بورزند، خداوند فرشتگان رحمت و عنايت خود را به كمك آنان مى فرستد كه در راه تلاش و حركت به سوى هدف نهراسند و محكم و استوار به پيش روند.

 و) وظيفه شناسى و مسئوليت پذيرى ؛

كه به علت اهميت و حساسيت اين مسئله پس از بررسى عوامل مؤثر در تربيت ، آن را مورد ارزيابى و موشكافى دقيق تر قرار خواهيم داد. (۳۱۹)

_________________________

۳۱۷- بقره (۲) آيه ۲۵۷.

۳۱۸- طلاق (۶۵) آيه ۳.

۳۱۹- على قائمى ، تربيت و مقاوم سازى نسل ، ص ۳۶.

۱۵۲

عوامل مؤثر در تربيت از منظر امام على (عليه السلام)

به طور كلى عوامل مؤثر در تربيت را مى توان به دو دسته تقسيم كرد: عوامل وراثتى و عوامل محيطى ؛ عوامل وراثتى قبل از تولد تاءثير گذار است ، هر چند نمود و تجلى تاءثيرات آن ها پس از تولد فرزند و رشد او آشكار مى شود، اما تاءثير عوامل محيطى عمدتا پس از تولد است . هر دو دسته عوامل مورد توجه امام على (عليه السلام) قرار گرفته است :

 ۱. عوامل وراثتى

هر چند در ميزان تاءثير عامل وراثت در تربيت اختلاف است ، اما در مجموع تاءثير آن غير قابل انكار است . عامل وراثت از طريق ژن ها بر فرزندان تاءثير مى گذارد و بسيارى از ويژگى هاى ظاهرى و روانى والدين به كودكان منتقل مى شود. امام على (عليه السلام) باوقوف و آگاهى به اين مهم ، در انتخاب همسر بسيار دقيق بوده اند؛ زيرا همسر به عنوان يك ركن خانواده ، در تربيت فرزندان مؤثر خواهد بود. حضرت على (عليه السلام) در نامه خود به مالك اشتر نيز ملاك انتخاب فرماندهان سپاه را برخوردارى از اصالت خانوادگى و ريشه داربودن برشمرده اند. آن جا كه مى فرمايند:

 ثم اءلصق بذوى الاءحساب و اءهل البيوتات الصالحه ؛ (۳۲۰)

... و از آنان كه گوهرى پاك دارند و از خانواده هاى صالح و شايسته اند. هم چنين در بيان ويژگى هاى كارگزاران مى فرمايند:

 وتوخ منهم اءهل التجربه والحياء من اءهل البيونات الصالحه ؛ (۳۲۱)

_________________________

۳۲۰- نهج البلاغه ، نامه ۵۳ با استفاده از: فرهنگ آفتاب ، ج ۹، ص ۴۷۳۷.

۳۲۱- بحار الاءنوار، ج ۱۰۴، ص ۱۳۶.

۱۵۳

براى كارها، كسانى را برگزين كه از تجربه و نجابت بهره مندند واز خانواده هاى ريشه دار، شايسته و پيشتاز، پيش از پيروزى اسلام ، برخاسته اند؛ كه چنين كسانى در اخلاق ، برتر و در آبرومندى ، سالم ترند، به آزمندى هاى مادى ، كمتر نظر دارند و به پايان كارها بيشتر مى انديشند. (۳۲۲)

 ۲. عوامل محيطى

علاوه بر عوامل وراثتى ، عوامل محيطى نيز در تربيت مؤثرند. منظور از عوامل محيطى ، همه عواملى است كه پس از تولد كودك او را تحت تاءثير قرار مى دهند و در شكل گيرى شخصيت او مؤثرند. اين عوامل شامل خانواده ، دوستان ، همسايگان ، انجمن ها، تشكل ها و مانند آن ها هستند. آن حضرت به اين مسائل توجه دارند و بيش از همه روى عامل خانواده و دوستان تاءكيد كرده اند.

 نگاهى گذرا به مسئوليت خانواده و اجتماع

سدر جامعه پذيرى (socialization) در اثر تمهيداتى انسان از هنگام تولد با جامعه ، فرهنگ و ارزش ها و هنجارهاى آن انطباق مى يابد. نظام هاى تاءثير گذار را در گذشته به دو دسته خانواده و جامعه تقسيم مى كردند و بر اساس ‍ آن مراحل اجتماعى شدن رانيز به دو بخش نخستين و دومين تقسيم بندى مى كردند؛ اما امروز اين تشخيص حاصل شده است كه در درون جامعه نيز انسان ها به يك نسبت ، تحت تاءثير نيستند و هر دسته از آن ها مى تواند تحت تاءثير عوامل متفاوت قرار گيرد و لذا در مراحل مختلفى اجتماعى شدن را طى مى كند؛

_________________________

۳۲۲- بحار الاءنوار، ج ۱۰۴، ص ۱۳۶.

۱۵۴

مسيرى مثل مدرسه ، دانشگاه ، محيط كار، محيط آموزش ، در خارج و داخل و هم چنين راديو، تلويزيون ، مطبوعات و... كه هر يك به گونه اى مى تواند بر روى انسان ها و تطبيق آن ها با جامعه تاءثيرگذار باشد.

عوامل مؤثر بر رشد و شكل گيرى شخصيت در درجه اول به آن بستگى دارد كه اوليا و مربيان چه اهدافى را دنبال مى كنند. از آن جا كه بناى اين نوشتار بر اختصار است ، از بين مراحل مختلف اجتماعى شدن ، دو سيستم خانواده و جامعه را به طور گذرا و با نگاهى كاربردى مورد بررسى قرار مى دهيم . يكى از معيارهاى پرورش صحيح در جامعه سلامت كامل جسمى ، روانى ، فكرى عاطفى و... خانواده هاى آن است . تاءثيرات متقابل فرد و جامعه بر يكديگر تحقيقا انكارناپذير است . بنابراين ، يك جامعه سالم به طور مسلم در برگيرنده خانواده هاى سليم است . خانواده هاى سالم با پرورش فرزندانى سالم ، درهاى سلامت و سازندگى را به روى جامعه مى گشايند.

 مسئوليت خانواده در تربيت

خانواده از ديرزمان ، ركن طبيعى و اساسى جوامع انسانى به شمار مى رفته كه هم با ضروريات زندگى وهم با سرشت و طبيعت انسانى سازگار بوده است . در اهميت و ارزش خانواده همين بس گفته اند: خانواده نخستين آموزشگاه و پرورشگاه انسان و انتقال دهنده فرهنگ تمدن در محل كسب ارزش ها و فضايل اخلاقى و زمينه ساز تكامل و تحول است . در يك جمله ، سعادت و شقاوت جامعه در گرو تامين سلامت يا عدم سلامت خانواده است . آغاز تربيت اجتماعى از جامعه كوچك خانواده آغاز شده و فرزندان نخستين برخوردهاى اجتماعى را درون مى آزمايند.

۱۵۵

رفتار با پدر، مادر، برادران و خواهران ، ابتدايى ترين ارتباط اجتماعى است . اگر فرزندان بتواند توافق و سازگارى مناسب داشته باشند و آن را در خانه و با نزديكان خويش به درستى تجربه كنند، در اجتماع بزرگ تر نيز نقش ‍ اجتماعى خود را به درستى ايفا خواهند كرد.

اين نكته مورد توجه حضرت على (عليه السلام) قرار گرفته و به امام حسن (عليه السلام) و امام حسين (عليه السلام) مى فرمايند:

 يا بنى ! عاشروا الناس عشرة ان غبتم حنوا اليكم و ان فقدتم بكوا عليكم (۳۲۳)

فرزندم !بامردم به گونه اى معاشرت و ارتباط داشته باشيد كه اگر از نظرشان دور شديد، دل در هواى شما داشته باشند و اگر مرديد بر شما بگريند.

امام على (عليه السلام) در سيره تربيتى خويش ، براى برقرارى ارتباط درست و سالم با ديگران و نيز برخورد با آن ها معيار و ملاك كليدى را به فرزندان خود ارائه فرموده اند:

 يا بنى ! اجعل نفسك ميزانا فيما بينك و بين غيرك .

فرزندم !خود را در ميان خويشتن و ديگرى ميزان قرار ده .

سپس در ادامه فرموده اند:

پس آنچه را براى خود دوست مى دارى ، براى غير خود نيز دوست داشته باش و آنچه را براى خود خوش ندارى براى ديگران نيز خوش مدار، ستم نكن چنان كه دوست ندارى به تو ستم شود و نيكى كن چنان كه دوست دارى به تو نيكى كنند. (۳۲۴)

_________________________

۳۲۳- تنبيه الخواطر و نزهة الظواهر، ص ۳۹۴ به نقل از على همت بنارى فرهنگ كوثر، ش ۳۵.

۳۲۴- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.

۱۵۶

ايجاد چنين بينش درستى ، بر عهده والدين نهاده شده ؛ زيرا خانواده ، مهم ترين و مؤ ثرترين عامل تربيت فرزند است . اهميت خانواده آن جا دو چندان مى شود كه از سويى در عامل وراثت نقش ‍ دارد و از سوى ديگر، در تعيين و زمينه سازى ديگر عوامل محيطى . خانواده مى تواند زمينه پيداكردن دوستان شايسته ، مدرسه مناسب ، محله مناسب و همسايه هاى مناسب را فراهم آورد. از اين رو، شرط توفيق آنان در اين مسئوليت مهم ، شايستگى شخصيتى هر يك و نيز توافق ، هماهنگى و صميميت بين آنان است تا در پرتو آن ، محيطى امن ، آرام ، پاكيزه و سالم براى فرزندان فراهم كنند.

 نقش پدر و مادر در خانواده

در سيره تربيتى امام على (عليه السلام) وظيفه سنگين پدر مورد توجه قرار گرفته است . گرچه مسئوليت عمده پدر سياست گذارى و اداره امور بيرونى است ؛ اما در عين حال همكارى او در امور خانه و ايجاد جو صميمانه نيز در نظر امام بوده است . حضرت على (عليه السلام) با اين كه مسئوليت هاى بزرگ اجتماعى داشته و در مقطعى هم وظيفه حكومتى بر شانه ايشان سنگينى مى كرد، اما از امور منزل و همكارى با همسر غافل نبوده اند. ايشان مى فرمايند:

رسول خدا وارد منزل ما شد، در حالى كه فاطمه در كنار ديگ نشسته و من درحال پاك كردن عدس بودم . رسول خدا فرمودند: اى اباالحسن ! كسى كه در خدمت عيال خود باشد و خدمت به عيال را ننگ نداند، خداوند نام او را در ديوان شهدا ثبت مى كند. (۳۲۵)

_________________________

۳۲۵- هاشم حسينى بحرانى ، حيله الابرار، ج ۱، ص ۳۶۶ به نقل از: على همت بنارى ، فرهنگ كوثر.

۱۵۷

هم چنين هشام بن سالم از امام صادق (عليه السلام) نقل مى كند:

 كان اءمير المؤمنين (عليه السلام) يحتلب و يستقى و يكنس و كانت فاطمه عليهاالسلام تطحن و تعجن و تخيزه ؛ (۳۲۶)

على (عليه السلام) هيزم جمع آورى مى كرد، آب فراهم مى كرد، خانه را جاروب مى كرد و حضرت زهراعليهاالسلام آردتهيه وخمير مى كرد ونان مى پخت .

هم چنين سفارش مى فرمايند كه رعايت حال همسر بشود و با خوش ‍ رفتارى ، كانون خانواده را گرم و زندگى مشترك را سرشار از صفا و صميميت كند. امام على (عليه السلام) به فرزندش محمد حنيفه فرموده اند:

فرزندم ! اگر بتوانى زن را از انجام كار هايى كه فراتر از توان او است بازدارى ، چنين كن ؛ چه اين كه چنين كارى زيبايى و جمال او را حفظ و خيال او را آسوده تر مى كند و به حال او نيكوتر است ؛ زيرا زن ، ريحانه و گل است نه قهرمان ، پس در هر حال باهمسر مدارا كن و هم نشينى و مصاحبت با او را نيكو گردان تا اين كه زندگى و عيش تو باصفا و بدون دغدغه شود. (۳۲۷)

ديگر اين كه سعى كند در كسب حلال كوشا باشد و درآمد حلال به خانه برد و فرزندان خود را از لقمه حلال بهره مند گرداند. براين اساس مى فرمايند:

 عليك بلزوم الحلال و حسن البر بالعيال ؛ (۳۲۸)

_________________________

۳۲۶- شيخ صدوق ، من لايحضره الفقيه ، ج ۴، ص ۳۳۳.

۳۲۷- شرح غرر الحكم ، ج ۴، ص ۲۹۴.

۳۲۸- طريحى ، مجمع البحرين ، ج ۳، ص ۲۱۹.

۱۵۸

بر تو باد تهيه روزى حلال و نيكو احسان كردن بر خانواده .

بنابراين ، در ديدگاه على (عليه السلام) بيش از تاءمين معيشت ، حلال بودن آن مهم است و اگر غذايى حلال نباشد، توسعه غذايى بر خانواده ارزش ‍ چندانى ندارد.

هم چنين از منظر امام على (عليه السلام) توجه به روحيه اعضاى خانواده به تناسب ويژگى هاى فردى و روانى آنان از اهميت ويژه اى برخوردار است . البته توجه به علايق و خواسته هاى اعضاى خانواده ، توجه لجام گسيخته و بدون ضابطه نيست ، بلكه مراد، توجه به خواسته هاى واقعى ، به حق و مشروع آنان است .

علاء پسر زياد حارثى از برادرش به امام على (عليه السلام) شكايت كرد كه او جامه پشمين به تن كرده و از دنيا روى برگردانده و اين باعث گرديده كه خانواده و فرزندانش محزون و مغموم شوند. امام فرمودند: او را نزد من بياوريد. چون به نزدش آوردند، فرمودند: اى دشمنك خويش !شيطان سرگشته ات كرده و تو را از راه به در برده است . آيا تو بر زن و فرزندانت رحم نمى كنى و چنين مى پندارى كه خدا آنچه را پاك تر است بر تو روا فرموده ، اما ناخشنود است كه از آن استفاده كنى ؟ او گفت : اى اميرمؤ منان !تو نيز لباس خشن به تن دارى و غذاى نامطبوع استفاده مى كنى . حضرت فرمودند: واى بر تو !من مانند تو نيستم . خداوند بر پيشوايان دادگر واجب كرده تا خود را با مردم ناتوان برابر كنند تا فقر و تنگدستى بر انسان فقير غلبه نكند و او را به هيجان واندارد. (۳۲۹)

_________________________

۳۲۹- كلينى ، فروع الكافى ، ج ۲، ص ۹۳.

۱۵۹

مادر خانواده كه ركن ديگر خانواده است ، همانند پدر نقش عمده اى در تربيت فرزندان دارد. مادر علاوه بر اين كه از عوامل وراثتى به حساب مى آيد، نقش تعيين كننده اى در تاءثير محيطى نيز دارد. مادر، در تاءمين فضاى عاطفى و ايجاد محيط امن و آرام براى فرزندان مؤ ثر است . نقش مادر براى فرزندان تا رسيدن به سن آموزش و رفتن به مدرسه ، در مقايسه با نقش پدر بسيار حساس تر است . در سيره تربيتى امام على (عليه السلام) در شكل گيرى روانى و اخلاقى به اهميت شير مادر تاءكيد شده است . حضرت مى فرمايند:

از زنان كودن و نادان براى فرزندانتان طلب شير نكنيد؛ زيرا شير بر سرنوشت غلبه مى كند. (۳۳۰)

بنابراين ، برخوردارى از پرورش صحيح در خانواده كه نخستين پايگاه تربيتى به شمار مى رود به فرد كمك مى كند و به او اين فرصت را مى دهد كه در اجتماع موفق و قابل احترام باشد. خانواده ماءمن آسايش و آرامش و آبراه كوچكى است كه فرد را به اقيانوس جامعه پيوند مى دهد. خانواده ها بر اساس نحوه هماهنگى در تربيت فرزندان به دو الگوى اصلى تقسيم مى شوند:

 الف) خانواده هاى يك قطبى (هماهنگ):

پدر و مادرانى كه در تربيت فرزندان به گونه اى يكپارچه و متحد عمل مى كنند و انتظاراتى تقريبا يك سان و مشخص از فرزندانشان دارند، فرزندان در يك مركز مديريت واحد قرار مى گيرند. و به روشنى مى دانند كه ديگران از آن ها چه انتظاراتى دارند.

_________________________

۳۳۰- نهج البلاغه ، نامه ۳۱.

۱۶۰

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577

578

579

580

581

582

583

584

585

586

587

588

589

590

591

592

593

594

595

596

597

598

599

600

601

602

603

604

605

606

607

608

609

610

611

612

613

614

615

616

617

618

619

620

621

622

623

624

625

626

627

628

629

630

631

632

633

634

635

636

637

638

639

640

641

642

643

644

645

646

647

648