نهج البلاغه

نهج البلاغه0%

نهج البلاغه نویسنده:
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 648

نهج البلاغه

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید رضی رحمت الله علیه
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: صفحات: 648
مشاهدات: 389902
دانلود: 29567

توضیحات:

نهج البلاغه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 648 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 389902 / دانلود: 29567
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه

نهج البلاغه

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ترجمه خطبه ۱۱۸

(پس از جنگ جمل در سال ۳۶ هجری در ستایش از یاران ایراد کرد)

ستودن ياران نيكوكار

شما ياران حق و برادران دينى من باشيد، در روز جنگ چون سپر محافظ دوركننده ضربتها، و در خلوتها محرم اسرار منيد، با كمك شما پشت كنندگان به حق را مى كوبم و به راه مى آورم، و فرمانبردارى استقبال كنندگان را اميدوارم، پس مرا، با خيرخواهى خالصانه، و سالم از هر گونه شك و ترديد، يارى كنيد.(۱) به خدا سوگند! من به مردم از خودشان سزاوارترم.

ترجمه خطبه ۱۱۹

(پس از جنگ صفين و نهروان، مردم را براى سركوبى معاويه فرا خواند، سكوت كردند.

فرمود شما را چه شده، آيا لال هستيد؟ گروهى گفتند: اى اميرالمومنين! اگر تو حركت كنى با تو حركت مى كنيم).

علل نكوهش كوفيان

شما را چه مى شود؟ هرگز ره رستگارى نپوييد! و به راه عدل هدايت نگرديد! آيا در چنين شرائطى سزاوارست كه من از شهر خارج شوم؟ هم اكنون بايد مردى از شما كه من از شجاعت و دلاورى او راضى و به اطمينان داشته باشم، به سوى دشمن كوچ كند.

مسووليت هاى رهبرى

و براى من سزاوار نيست كه لشگر و شهر و بيت المال و جمع آورى خراج و قضاوت بين مسلمانان، و گرفتن حقوق درخواست كنندگان را رها سازم، آنگاه با دسته اى بيرون روم، و به دنبال دسته اى به راه افتم، و چونان تير نتراشيده در جعبه اى خالى به اين سو و آن سو سرگردان شوم! من چونان سنگ آسياب، بايد بر محور خود استوار بمانم، و همه امور كشور، پيرامون من و به وسيله من به گردش درآيد، اگر من از محور خود دور شوم مدار آن بلرزد و سنگ زيرين آن فرو ريزد، به حق خدا سوگند كه اين پيشنهاد بدى است! به خدا سوگند! اگر اميدوارى به شهادت در راه خدا را نداشتم، پاى در ركاب كرده از ميان شما مى رفتم، و شما را نمى طلبيدم چندان كه باد شمال و جنوب مى وزد زيرا شما بسيار طعنه زن، عيبجو، رويگردان از حق، و پرمكر و حيله ايد. مادام كه افكار شما پراكنده است فراوانى تعداد شما سودى ندارد. من شم ا را به راه روشنى بردم كه جز هلاك خواهان، هلاك نگردند، آن كس كه استقامت كرد به سوى بهشت شتافت و آن كس كه لغزيد در آتش سرنگون شد.

ترجمه خطبه ۱۲۰

يادآورى ويژگيهاى اهل بيتعليه‌السلام و اندرز ياران

به خدا سوگند! تبليغ رسالتها، وفاى به پيمانها، و تفسير اوامر و هشدارهاى الهى به من آموزش داده شد، درهاى دانش و روشنايى امور انسانها نزد ما اهل بيت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، آگاه باشيد كه قوانين دين يكى و راههاى آن آسان و راست است، كسى كه از آن برود به قافله و سرمنزل رسد، و غنيمت برد، و هر كس كه از آن راه نرود گمراه شده پشيمان گردد، مردم! براى آن روز كه زاد و توشه ذخيره مى كنند، و اسرار آدميان فاش مى گردد، عمل كنيد.

كسى كه از خرد خويش بهره مند نگردد براى پند گرفتن از عقل و فكر ديگران عاجزتر است، كه آن غائب براى كمك كردن از عقل حاضر او ناتوان تر است، از آتشى بپرهيزيد كه حرارتش شديد، و عمق آن ناپيدا، و زيور آن غل و زنجير، آشاميدنى آن زردآب و چرك جوشان است، آگاه باشيد! نام نيكى كه خدا براى كسى ميان مردم قرار دهد، بهتر از مالى است كه براى ديگران باقى مى گذارد كه او را ستايش نمى كنند.(۲)

_____________________

۱. بر اساس نقل طبری و واقدی این سخنان را پس از جنگ جمل خطاب به اصحاب خود ایراد فرمود.

۲. سعدی:

نام نیکو گر بماند ز آدمی

به کز او ماند سرای زرنگار

۱۶۱

۱۲۱- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

وَ قَدْ قامَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحابِهِ فَقالَ: نَهَيْتَنا عَنِ الْحُكُومَةِ ثُمَّ أَمَرْتَنا بِها، فَلَمْ نَدْرِ أَيُّ الْأَمْرَيْنِ أَرْشَدُ؟ فَصَفَقَ ع إِحْدَى يَدَيْهِ عَلَى الْأُخْرَى. ثُمَّ قَالَ:

أسباب القبول بالتحکیم

هَذَا جَزأُ مَنْ تَرَكَ الْعُقْدَةَ! أَما وَ اللَّهِ لَوْ أَنّي حِينَ أَمَرْتُكُمْ بِما أَمَرْتُكُمْ بِهِ حَمَلْتُكُمْ عَلَى الْمَكْرُوهِ الَّذِي يَجْعَلُ اللَّهُ فِيهِ خَيْراً. فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَيْتُكُمْ، وَ إن اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُكُمْ، وَ إنْ أَبَيْتُمْ تَدارَكْتُكُمْ لَكانَتِ الْوُثْقَى، وَ لكِنْ بِمَنْ وَ إلى مَنْ أُرِيدُ أَنْ أُداوِي بِكُمْ وَ أَنْتُمْ دائِي؟ كَناقِشِ الشَّوْكَةِ بِالشَّوْكَةِ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَها مَعَها! اللَّهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبّأُ هَذا الدَّأِ الدَّوِيِّ، وَ كَلَّتِ النَّزْعَةُ بِأَشْطانِ الرَّكِيِّ!

صفات الشهداء من أصحابه

أَيْنَ الْقَوْمُ الَّذِينَ دُعُوا إ لَى الْإِسْلاَمِ فَقَبِلُوهُ، وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ، وَ هِيجُوا إ لَى الْجِهَادِ فَوَلِهُوا الِّقَاحِ إ لَى أَوْلادِها، وَ سَلَبُوا السُّيُوفَ أَغْمادَها، وَ أَخَذُوا بِأَطْرافِ الْأَرْضِ زَحْفا زَحْفا وَ صَفّا صَفّا؟ بَعْضٌ هَلَكَ وَ بَعْضٌ نَجا، لا يُبَشَّرُونَ بِالْأَحْيأِ، وَ لا يُعَزَّونَ عَنِ الْمَوْتَى.

مُرْهُ الْعُيُونِ مِنَ الْبُكأِ، خُمْصُ الْبُطُونِ مِنَ الصِّيَامِ، ذُبُلُ الشِّفاهِ مِنَ الدُّعَأِ، صُفْرُ الْأَلْوانِ مِنَ السَّهَرِ، عَلَى وُجُوهِهِمْ غَبَرَةُ الْخاشِعِينَ، أُولئِكَ إِخْوانِىَ الذَّاهِبُونَ، فَحَقَّ لَنا أَنْ نَظْمَأَ إِلَيْهِمْ، وَ نَعَضَّ الْأَيْدِىَ عَلَى فِرَاقِهِمْ.

التحذیر من خدع الشیطان

إِنَّ الشَّيْطانَ يُسَنِّى لَكُمْ طُرُقَهُ، وَ يُرِيدُ أَنْ يَحُلَّ دِينَكُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً، وَ يُعْطِيَكُمْ بِالْجَماعَةِ الْفُرْقَةَ، وَ بِالْفُرْقَةِ الْفِتْنَةَ، فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغاتِهِ وَ نَفَثاتِهِ، وَ اقْبَلُوا النَّصِيحَةَ مِمَّنْ أَهْداها إِلَيْكُمْ وَ اعْقِلُوها عَلَى أَنْفُسِكُمْ.

۱۲۲- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

قالَهُ لِلْخَوارِجِ، وَ قَدْ خَرَجَ إِلَى مُعَسْكَرِهِمْ وَ هُمْ مُقِيمُونَ عَلَى إِنْكَارِ الْحُكُومَةِ، فَقَالَعليه‌السلام :

أَكُلُّكُمْ شَهِدَ مَعَنا صِفِّينَ؟فَقَالُوا: مِنَّا مَنْ شَهِدَ وَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَشْهَدْ. قَالَ : فَامْتَازُوا فِرْقَتَيْنِ، فَلْيَكُنْ مَنْ شَهِدَ صِفِّينَ فِرْقَةً، وَ مَنْ لَمْ يَشْهَدْها فِرْقَةً، حَتَّى أُكَلِّمَ كُلًّا مِنْكُمْ بِكَلامِهِ.وَ نادَى النَّاسَ فَقَالَ : أَمْسِكُوا عَنِ الْكَلامِ وَ أَنْصِتُوا لِقَوْلِي، وَ أَقْبِلُوا بِأَفْئِدَتِكُمْ إِلَيَّ، فَمَنْ نَشَدْنَاهُ شَهادَةً فَلْيَقُلْ بِعِلْمِهِ فِيهَا.ثُمَّ كَلَّمَهُمْ عليه‌السلام بِكَلامٍ طَوِيلٍ مِنْ جُمْلَتِهِ أَنْ قَالَ عليه‌السلام :

سیاسیة رفع المصاحف الماکرة

۱۶۲

ترجمه خطبه ۱۲۱

(پس از پذيرش (حكميت) صفين، يكى از ياران گفت: ما را از حكميت نهى فرمودى، سپس پذيرفتى و داور تعيين كردى، ما نمى دانيم كدام يك از اين دو كار درست است؟ امام دست بر روى دست كوبيد و با تاسف فرمود)

علل شكست كوفيان و پذيرش (حكميت)

اين سزاى كسى است كه بيعت با امام خود را ترك گويد، و پيمان بشكند. به خدا سوگند! هنگامى كه شما را به جنگ با معاويه فرا خواندم، خوشايندتان نبود، ولى خداوند خير شما را در آن قرار داده بود، اگر مقاومت مى كرديد، شما را راهنمائى مى كردم و اگر به انحراف مى رفتيد شما را به راه راست برمى گرداندم، اگر سر باز مى زديد، دوباره شما را براى مبارزه آماده مى كردم، در آن صورت وضعيتى مطمئن داشتيم.

اما دريغ، با كدام نيرو بجنگم؟ و به چه كسى اطمينان كنم؟ شگفتا، مى خواهم به وسيله شما بيماريها را درمان كنم ولى شما درد بى درمان من شده ايد، كسى را مى مانم كه خار در پايش رفته و با خار ديگرى مى خواهد آن را بيرون كشد،(۲) در حالى كه مى داند خار در تن او بيشتر شكند و بر جاى ماند، خدايا! پزشكان اين درد مرگبار به جان آمده، و آبرسان اين شوره زار ناتوان شده است.

وصف ياران شهيدى كه وفادار بودند

كجا هستند مردمى كه به اسلام دعوت شده و پذيرفتند، قرآن تلاوت كردند و معانى آيات را شناختند، به سوى جهاد برانگيخته شده چونان شترى كه به سوى بچه خود روى آورد شيفته جهاد گرديدند، شمشيرها از نيام برآوردند، و گرداگرد زمين را گروه گروه، صف به صف، احاطه نمودند، بعضى شهيد، و برخى نجات يافتند.

هيچگاه از زنده ماندن كسى در ميدان جنگ شادمان نبودند، و در مرگ شهيدان نيازى به تسليت نداشتند، از گريه هاى طولانى از ترس خدا، چشمهايشان ناراحت، و از روزه دارى فراوان، شكمهايشان لاغر و به پشت چسبيده بود، لبهايشان از فراوانى دعا خشك، و رنگهاى صورت از شب زنده داريها زرد، و بر چهره هايشان غبار خشوع و فروتنى نشسته بود، آنان برادران من هستند كه رفته اند، و بر ماست كه تشنه ملاقاتشان باشيم، و از اندوه فراقشان انگشت حسرت به دندان گيريم.

هشدار از فريبكارى شيطان

همانا شيطان،(۳) راههاى خود را به شما آسان جلوه مى دهد، كه گره هاى محكم دين شما را يكى پس از ديگرى بگشايد، و بجاى وحدت و هماهنگى، بر پراكندگى شما بيفزايد، از وسوسه و زمزمه و فريبكارى شيطان روى گردانيد، و نصيحت آن كس را كه خيرخواه شماست گوش كنيد، و به جان و دل بپذيريد.

ترجمه خطبه ۱۲۲

(پس از پافشارى خوارج در شورشگرى، امامعليه‌السلام به قرارگاهشان رفت و فرمود:)

آيا همه شما در جنگ صفين بوديد؟ گفتند: بعضى بوديم و برخى حضور نداشتيم فرمود: به دو گروه تقسيم شويد، تا متناسب با هر كدام سخن گويم. دو دسته شدند، امام ندا درداد كه: ساكت باشيد! به حرفهايم گوش فرا دهيد و با جان و دل به سوى من توجه كنيد، و هر كس را براى گواهى سوگند دادم با علم گواهى دهد.

آنگاه سخنان طولانى مطرح فرمود كه: (برخى از آن خطبه اين است)

سياست استعمارى قرآن بر سر نيزه كردن

_____________________

۱. این شخص أشعث بن قیس بود که همه جا، همواره روحیّه اعتراض داشت و خود از عوامل پذیرش حکمیّت بود.

۲. ضرب المثل است برای کسانی که بیهوده تلاش می کنند.

۳. مقصود امام در اینجا از شیطان، معاویه است که با مکر و حیله عمرو عاص لشکر اسلام را پریشان ساخت.

۱۶۳

أَلَمْ تَقُولُوا عِنْدَ رَفْعِهِمُ الْمَصاحِفَ حِيلَةً وَ غِيلَةً وَ مَكْرا وَ خَدِيعَةً : إِخْوانُنا وَ أَهْلُ دَعْوَتِنَا اسْتَقالُونا،وَ اسْتَراحُوا إ لَى كِتَابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ، فَالرَّأْيُ الْقَبُولُ مِنْهُمْ، وَ التَّنْفِيسُ عَنْهُمْ؟ . فَقُلْتُ لَكُمْ: هذا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِيمانٌ وَ باطِنُهُ عُدْوانٌ، وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ، وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ، فَأَقِيمُوا عَلى شَأْنِكُمْ، وَ الْزَمُوا طَرِيقَتَكُمْ، وَ عَضُّوا عَلَى الْجِهادِ بَنَواجِذِكُمْ، وَ لا تَلْتَفِتُوا إلى نَاعِقٍ نَعَقَ: إنْ أُجِيبَ أَضَلَّ وَ، إِنْ تُرِكَ ذَلَّ. وَ قَدْ كَانَتْ هذِهِ الْفَعْلَةُ. وَ قَدْ رَأَيْتُكُمْ أَعْطَيْتُمُوها. وَ اللَّهِ لَئِنْ أَبَيْتُها ما وَجَبَتْ عَلَيَّ فَرِيضَتُها، وَ لا حَمَّلَنِي اللَّهُ ذَنْبَها، وَ وَاللَّهِ إِنْ جِئْتُها إِنِّي لَلْمُحِقُّ الَّذِي يُتَّبَعُ، وَ إِنَّ الْكِتابَ لَمَعِي ما فارَقْتُهُ مُذْ صَحِبْتُهُ.

صفات المجاهدین من اصحاب النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

فَلَقَدْ كُنّا مَعَ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ إنَّ الْقَتْلَ لَيَدُورُ بَيْنَ الْآبأِ وَ الْأَبْنَأِ وَ الْإِخْوانِ وَ الْقَراباتِ، فَما نَزْدادُ عَلَى كُلِّ مُصِيبَةٍ وَ شِدَّةٍ إلا إِيمانا، وَ مُضِيّا عَلَى الْحَقِّ، وَ تَسْلِيما لِلْأَمْرِ، وَ صَبْرا عَلَى مَضَضِ الْجِرَاحِ.

علل مقاتلة اهل الشام

وَ لَكِنَّا إِنَّما أَصْبَحْنا نُقاتِلُ إِخْوَانَنا فِي الْإِسْلاَمِ عَلَى مَا دَخَلَ فِيهِ مِنَ الزَّيْغِ وَ الاعْوِجَاجِ وَ الشُّبْهَةِ وَ التَّأْوِيلِ، فَإ ذا طَمِعْنا فِي خَصْلَةٍ يَلُمُّ اللَّهُ بِها شَعَثَنا وَ نَتَدانَى بِها إِلَى الْبَقِيَّةِ فِيما بَيْنَنا، رَغِبْنا فِيها، وَ أَمْسَكْنا عَمّا سِواها.

۱۲۳- و من كلام لهعليه‌السلام

نظامی، اعتقادی

(قالَهُ لا صْحابِهِ فِي ساعَةِ الْحَرْبِ بصفین)

التوجیه المعنوی فی الحرب

وَ أَيُّ امْرِئٍ مِنْكُمْ أَحَسَّ مِنْ نَفْسِهِ رَباطَةَ جَأْشٍ عِنْدَ اللِّقَأِ، وَ رَأَى مِنْ أَحَدٍ مِنْ إِخْوانِهِ فَشَلاً، فَلْيَذُبَّ عَنْ أَخِيهِ بِفَضْلِ نَجْدَتِهِ الَّتِي فُضِّلَ بِها عَلَيْهِ، كَما يَذُبُّ عَنْ نَفْسِهِ، فَلَوْ شَأَ اللَّهُ لَجَعَلَهُ مِثْلَهُ. إنَّ الْمَوْتَ طَالِبٌ حَثِيثٌ، لا يَفُوتُهُ الْمُقِيمُ، وَ لا يُعْجِزُهُ الْهَارِبُ. إنَّ أَكْرَمَ الْمَوْتِ الْقَتْلُ! وَالَّذِي نَفْسُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ بِيَدِهِ لَأَلْفُ ضَرْبَةٍ بِالسَّيْفِ أَهْوَنُ عَلَيَّ مِنْ مِيتَةٍ عَلَى الْفِراشِ فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ!

تحذیر فی التقصیر فی الحرب

و منه : وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْكُمْ تَكِشُّونَ كَشِيشَ الضِّبَابِ: لا تَأْخُذُونَ حَقّا، وَ لا تَمْنَعُونَ ضَيْما، قَدْ خُلِّيتُمْ وَالطَّرِيقَ، فالنَّجاةُ لِلْمُقْتَحِمِ، وَالْهَلَكَةُ لِلْمُتَلَوِّمِ.

۱۶۴

آنگاه كه شاميان در گرماگرم جنگ، و در لحظه هاى پيروزى ما، با حيله و نيرنگ، و مكر و فريبكارى قرآنها را بر سر نيزه بلند كردند شماها نگفتيد كه:

«شاميان، برادران ما و هم آيين ما هستند؟ از ما مى خواهند از خطاى آنان بگذاريم. و راضى به حاكميت كتاب خدا شده اند، نظر ما اين است كه حرفشان را قبول كنيم و از آنان دست برداريم؟»

اما من به شما گفتم كه: اين توطئه ظاهرش ايمان و باطن آن دشمنى و كينه توزى است، آغاز آن رحمت و پايان آن پشيمانى است، پس در همين حال به مبارزه ادامه دهيد، و از راهى كه در پيش گرفته ايد منحرف نشويد، و در جنگ دندان بر دندان فشاريد، و به هيچ ندايى گوش ندهيد، زيرا اگر پاسخ داده شوند گمراه كننده اند، و اگر رها گردند خوار و ذليل شوند، كه همواره چنين بود.

اما دريغ! شماها را ديدم كه به خواسته هاى شاميان گردن نهاديد، و حكميت را پذيرفتيد، سوگند بخدا! اگر از آن سر باز مى زدم مسوول پيامدهاى آن نبودم، و خد گناه آن را در پرونده من نمى افزود بخدا سوگند! اگر هم حكميت را مى پذيرفتم به اين كار سزاوار پيروى بودم زيرا قرآن با من است، از آن هنگام كه يار قرآن گشتم از آن جدا نشدم.

وصف یاران جهادگر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

وصف ياران جهادگر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ما با پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوديم، و همانا جنگ و كشتار گرداگرد پدران، فرزندان، برادران و خويشاوندان ما دور مى زد، اما از وارد شدن هر مصيبت و شدتى جز بر ايمان خود نمى افزوديم، و بيشتر در پيمودن راه حق، و تسليم بودن برابر اوامر الهى، و شكيبايى بر درد جراحتهاى سوزان، مصمم مى شديم.

هدف مبارزه با شامیان

هدف مبارزه با شاميان. اما امروز با پيدايش زنگارها در دين، كژيها و نفوذ شبهه ها در افكار، تفسير و تاويل دروغين در دين، با برادران مسلمان خود به جنگ خونين كشانده شديم، پس هرگاه احساس كنيم چيزى باعث وحدت ماست و به وسيله آن با يكديگر نزديك مى شويم، و شكافها را پر و باقيمانده پيوندها را محكم مى كنيم، به آن تمايل نشان مى دهيم، آن را گرفته و ديگر راه را ترك مى گوييم.

ترجمه خطبه ۱۲۳

(به هنگام نبرد در جنگ صفیّن خطاب به سربازان خویش فرمود)

آموزش روانى در جنگ

هر كدام از شما در صحنه نبرد با دشمن، در خود شجاعت و دلاورى احساس كرد، برادرش را سست و ترسو يافت، به شكرانه اين برترى بايد از او دفاع كند، آنگونه كه از خود دفاع مى كند، زيرا اگر خدا خواست او را چون شما دلاور و شجاع گرداند.

همانا مرگ به سرعت در جستجوى شماست، آنها كه در نبرد مقاومت دارند، و آنها كه فرار مى كنند، هيچ كدام را از چنگال مرگ رهايى نيست و همانا گراميترين مرگها كشته شدن در راه خداست، سوگند به آن كس كه جان پسر ابوطالب در دست اوست، هزار ضربت شمشير بر من آسانتر از مرگ در بستر استراحت، در مخالفت با خداست.

هشدار از كوتاهى در نبرد

گويى شما را در برخى از حمله ها، در حال فرار، ناله كنان چون گله اى از سوسمار مى نگرم كه نه حقى را بازپس مى گيريد، و نه ستمى را باز مى داريد، اينك اين شما و اين راه گشوده، نجات براى كسى است كه خود را به ميدان افكنده به مبارزه ادامه دهد، و هلاكت از آن كسى است كه سستى ورزد.

۱۶۵

۱۲۴- و من كلام لهعليه‌السلام

نظامی

(فِي حَثِّ أَصْحابِهِ عَلَى الْقِتالِ)

التوجیه العسکری

فَقَدِّمُوا الدَّارِعَ، وَ أَخِّرُوا الْحاسِرَ، وَ عَضُّوا عَلَى الْأَضْراسِ فَإِنَّهُ أَنْبى لِلسُّيُوفِ عَنِ الْهامِ، وَالْتَوُوا فِي أَطْرافِ الرِّماحِ فَإِنَّهُ أَمْوَرُ لِلْأَسِنَّةِ، وَغُضُّوا الْأَبْصارَ فَإِنَّهُ أَرْبَطُ لِلْجَأْشِ، وَ أَسْكَنُ لِلْقُلُوبِ؛ وَ أَمِيتُوا الْأَصْواتَ فَإِنَّهُ أَطْرَدُ لِلْفَشَلِ. وَ رايَتَكُمْ فَلا تُمِيلُوها، وَ لا تُخِلُّوها، وَ لا تَجْعَلُوها إِلا بِأَيْدِي شُجْعانِكُمْ، وَ الْمانِعِينَ الذِّمارَ مِنْكُمْ، فَإِنَّ الصّابِرِينَ عَلَى نُزُولِ الْحَقائِقِ هُمُ الَّذِينَ يَحُفُّونَ بِرَاياتِهِمْ، وَيَكْتَنِفُونَها: حِفَافَيْها وَ وَرَأَها وَ أَمَامَها، لا يَتَأَخَّرُونَ عَنْها فَيُسْلِمُوها، وَ لا يَتَقَدَّمُونَ عَلَيْها فَيُفْرِدُوها. أَجْزَأَ امْرُؤٌ قِرْنَهُ، وَ آسى أَخَاهُ بِنَفْسِهِ، وَ لَمْ يَكِلْ قِرْنَهُ إِلَى أَخِيهِ فَيَجْتَمِعَ عَلَيْهِ قِرْنُهُ وَ قِرْنُ أَخِيهِ.

التوجیه المعنوی للجنود

وَ ايْمُ اللَّهِ لَئِنْ فَرَرْتُمْ مِنْ سَيْفِ الْعاجِلَةِ لا تَسْلَمُوا مِنْ سَيْفِ الْآخِرَةِ، وَ أَنْتُمْ لَهامِيمُ الْعَرَبِ، وَ السَّنامُ الْأَعْظَمُ. إنَّ فِي الْفِرارِ مَوْجِدَةَ اللَّهِ، وَالذُّلَّ اللازِمَ، وَالْعارَ الْباقِيَ، وَ إنَّ الْفارَّ لَغَيْرُ مَزِيدٍ فِي عُمُرِهِ، وَ لا مَحْجُوزٍ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ يَوْمِهِ. مَنْ رائِحٌ إلى اللَّهِ كَالظَّمْآنِ يَرِدُ الْمَأَ؟ الجَنَّةُ تَحْتَ أَطْرافِ الْعَوالِى، الْيَوْمَ تُبْلَى الْأَخْبَارُ، وَاللَّهِ لَأَنا أَشْوَقُ إلى لِقائِهِمْ مِنْهُمْ إلى دِيارِهِمْ. اللَّهُمَّ فَإنْ رَدُّوا الْحَقَّ فَافْضُضْ جَماعَتَهُمْ، وَشَتِّتْ كَلِمَتَهُمْ، وَ أَبْسِلْهُمْ بِخَطاياهُمْ.

ضرورة مواصلة القتال

إِنَّهُمْ لَنْ يَزُولُوا عَنْ مَواقِفِهِمْ دُونَ طَعْنٍ دِراكٍ، يَخْرُجُ مِنْهُ النَّسِيمُ وَ ضَرْبٍ يَفْلِقُ الْهامَ، وَ يُطِيحُ الْعِظامَ، وَ يُنْدِرُ السَّواعِدَ وَالْأَقْدامَ، وَ حَتَّى يُرْمَوا بِالْمَناسِرِ تَتْبَعُهَا الْمَناسِرُ، وَ يُرْجَمُوا بِالْكَتائِبِ تَقْفُوها الْحَلائِبُ، وَ حَتَّى يُجَرَّ بِبِلادِهِمُ الْخَمِيسُ يَتْلُوهُ الْخَمِيسُ وَ حَتَّى تَدْعَقَ الْخُيُولُ فِى نَواحِرِ أَرْضِهِمْ، وَ بِأَعْنانِ مَسارِبِهِمْ وَ مَسارِحِهِمْ.

أَقُولُ: الدَّعْقُ: الدَّقُ، أَىْ تَدُقُّ الْخُيُولُ بِحَوافِرِها أَرْضَهُمْ، وَ نَواحَرُ أَرْضِهِمْ: مُتَقَابِلاتُها، يُقالُ: مَنازِلُ بَنِي فُلانٍ تَتَناحَرُ، أَىٍّْ: تَتَقابَلُ.

۱۲۵- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی

(فی التحکیم)

ماهیة التحکیم

إنّا لَمْ نُحَكِّمِ الرِّجالَ، وَ إِنَّما حَكَّمْنا الْقُرْآنَ، هذَا الْقُرْآنُ إِنَّما هُوَ خَطُّ مَسْطُورٌبَيْنَ الدَّفَّتَيْنِ، لا يَنْطِقُ بِلِسانٍ، وَ لا بُدَّ لَهُ مِنْ تَرْجُمانٍ، وَ إِنَّما يَنْطِقُ عَنْهُ الرِّجَالُ، وَ لَمّا دَعانَا الْقَوْمُ إلَى أَنْ نُحَكِّمَ بَيْنَنَا الْقُرْآنَ لَمْ نَكُنِ الْفَرِيقَ الْمُتَوَلِّيَ عَنْ كِتابِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى، وَ قَدْ قالَ اللَّهُسُبْحَانَهُ :( فَإنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ

۱۶۶

ترجمه خطبه ۱۲۴

(در سال ۳۷ هجری در جنگ صفّین برای تشویق یاران به جهاد فرمود)

آموزش نظامى (تاكتيكهاى رزم انفرادى)

زره پوشيده ها را در پيشاپيش لشگر قرار دهيد، و آنها كه كلاه خود ندارند، در پشت سر قرار گيرند، دندانها را در نبرد روى هم بفشاريد، كه تاثير ضربت شمشير را بر سر كمتر مى كند، در برابر نيزه هاى دشمن، پيچ و خم به خود دهيد كه نيزه ها را مى لغزاند و كمتر به هدف اصابت مى كند، چشمها را فرو خوابانيد، كه بر دليرى شما مى افزايد، و دل را آرام مى كند، صداها را آهسته و خاموش سازيد كه سستى را مى زدايد. پرچم لشگر را بالا داريد و پيرامون آن را خالى مگذاريد و جز به دست دلاوران و مدافعان سرسخت خود نسپاريد،

زيرا آنان كه در حوادث سخت ايستادگى مى كنند، از پرچمهاى خود بهتر پاسدارى مى نمايند و آن را در دل لشگر نگاه مى دارند، و از هر سو، از پيش و پس و اطراف، مراقب آن مى باشند، نه از آن عقب مى مانند كه تسليم دشمن كنند و نه از آن پيشى مى گيرند كه تنها رهايش سازند. هر كس بايد برابر حريف خود بايستد و كار او را بسازد و به يارى برادر خود نيز بشتابد، و مبارزه با حريف خود را به برادر مسلمان خود وامگذارد كه او در برابر دو حريف، قرار گيرد، حريف خود، و حريف برادرش.

آموزش معنوى سربازان:

بخدا سوگند! ا گر از شمشير دنيا فرار كنيد از شمشير آخرت سالم نمى مانيد، شما بزرگان عرب و شرافتمندان برجسته ايد، در فرار از جنگ، خشم و غضب الهى و ذلت هميشگى و ننگ جاويدان قرار دارد، فراركننده بر عمر خود نمى افزايد. و بين خود و روز مرگش مانعى نخواهد كرد، كيست كه شتابان و با نشاط با جهاد خويش به سوى خدا حركت كند؟ چونان تشنه كامى كه به سوى آب مى دود؟ بهشت در سايه نيزه هاى دلاوران است، امروز در هنگامه نبرد آنچه در دلها و سر زبانهاست آشكار مى شود، به خدا سوگند! كه من به ديدار شاميان در ميدان نبرد شيفته ترم تا آنان به بازگشت به خانه هاشان! كه انتظار مى كشند. بار خدايا! اگر شاميان از حق روى گرداندند جمعشان را پراكنده، و در ميانشان اختلاف و تفرقه بيفكن، و آنان را براى خطاكاريشان به هلاكت رسان.

ضرورت جنگ بى امان براى شكست شاميان

همانا شاميان، بدون ضربت نيزه هاى پياپى هرگز از جاى خود خارج نشوند، ضرباتى كه بدنهايشان را سوراخ نمايد، چنانكه وزش باد از اين سو فرو شده بدان سو درآيد، ضربتى كه كاسه سر را بپراكند، و استخوانهاى بدن را خرد، و بازوها و پاها را قطع و به اطراف پخش كند!.

آنان دست برنمى دارند تا آنگاه كه دسته هاى لشگر پياپى بر آن ان حمله كنند و آنها را تيرباران نمايند، و سواران ما هجوم آورند، و صفهايشان را در هم شكنند، و لشگرهاى عظيم، پشت سر لشگرهاى انبوه، آنها را تا شهرهايشان عقب برانند، و تا اسبها سرزمينشان را كه روى در روى يكديگر قرار دارد، و اطراف چراگاهايشان، و راههاى آنان را، زير سم بكوبند. (در پاسخ خوارج كه ماجراى حكميت را نمى پذيرفتند فرمود)

ترجمه خطبه ۱۲۵

(در پاسخ خوراج که ماجرای حکمیت را نمی پذیرفتند، قبل از ورود به شهر های نزدیکی کوفه فرمود: )

علل پذيرش حكميت در صفين

ما افراد را داور قرار نداديم، تنها قرآن را به حكميت (داورى) انتخاب كرديم! (كه آنها بر سر نيزه كرده و داورى آن را مى خواستند) اين قرآن، خطى نوشته شده كه ميان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گويد، و نيازمند به كسى است كه آن را ترجمه كند، و همانا انسانها مى توانند از آن سخن گويند، و هنگامى كه شاميان ما را دعوت كردند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما گروهى نبوديم كه به كتاب خداى سبحان پشت كنيم، در حالى كه خداى بزرگ فرمود: «اگر در چيزى خصومت كرديد ،

_____________________

۱. الخمیس: لشکری که از پنج جهت آراسته باشد. عقب، جلو، راست، چپ، و قلب سپاه.

۱۶۷

فَرُدُّوهُ إلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ ) (۱) فَرَدُّهُ إلَى اللَّهِ أَنْ نَحْكُمَ بِكِتابِهِ، وَرَدُّهُ إلَى الرَّسُولِ أَنْ نَأْخُذَ بِسُنَّتِهِ؛ فَإذا حُكِمَ بِالصِّدْقِ فِي كِتابِ اللَّهِ فَنَحْنُ أَحَقُّ النّاسِ بِهِ، وَ إنْ حُكِمَ بِسُنَّةِ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَنَحْنُ أَحَقُّ النَّاسِ وَ أَوْلاهُمْ بِهِ. وَ أَمّا قَوْلُكُمْ: لِمَ جَعَلْتَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُمْ أَجَلاً فِي التَّحْكِيمِ؟ فَإِنَّما فَعَلْتُ ذلِكَ لِيَتَبَيَّنَ الْجاهِلُ، وَ يَتَثَبَّتَ الْعالِمُ، وَ لَعَلَّ اللَّهَ أَنْ يُصْلِحَ فِي هَذِهِ الْهُدْنَةِ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ، وَ لا تُؤْخَذَ بِأَكْظامِها، فَتَعْجَلَ عَنْ تَبَيُّنِ الْحَقِّ، وَ تَنْقادَ لِأَوَّلِ الْغَيِّ.

علل توبیخ اهل الکوفة

إنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ مَنْ كانَ الْعَمَلُ بِالْحَقِّ أَحَبَّ إلَيْهِ وَ إنْ نَقَصَهُ وَ كَرَثَهُ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إنْ جَرَّ إِلَيْهِ فَائِدَةً وَزَادَهُ، فَأَيْنَ يُتاهُ بِكُمْ، وَ مِنْ أَيْنَ أُتِيتُمْ؟ اسْتَعِدُّوا لِلْمَسِيرِ إلى قَوْمٍ حَيارى عَنِ الْحَقِّ لا يُبْصِرُونَهُ، وَ مُوزَعِينَ بِالْجَوْرِ لا يَعْدِلُونَ بِهِ، جُفاةٍ عَنِ الْكِتابِ، نُكُبٍ عَنِ الطَّرِيقِ.

ما أَنْتُمْ بِوَثِيقَةٍ يُعْلَقُ بِها، وَ لا زَوافِرِ عِزِّ يُعْتَصَمُ إِلَيْها. لَبِئْسَ حُشّاشُ نارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ! أُفِّ لَكُمْ! لَقَدْ لَقِيتُ مِنْكُمْ بَرْحاً، وَ يَوْماً أُنادِيكُمْ، وَ يَوْماً أُناجِيكُمْ، فَلا أَحْرارُ صِدْقٍ عِنْدَ النِّدأِ وَ لا إِخْوَانُ ثِقَةٍ عِنْدَ النَّجأِ!.

۱۲۶- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اقتصادی

(لَمَّا عُوتِبَ عَلى التَّسوِيَةَ في الْعَطأِ)

العدالة الاقتصادیة

أَتَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ عَلَيْهِ! وَ اللَّهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمِيرٌ، وَ أَمَّ نَجْمٌ فِي السَّمَأِ نَجْما، وَ لَوْ كَانَ الْمالُ لِي لَسَوَّيْتُ بَيْنَهُمْ، فَكَيْفَ وَ إِنَّمَا الْمَالُ مَالُ اللَّهِ! أَلا وَ إِنَّ إِعْطأَ الْمالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرافٌ، وَ هُوَ يَرْفَعُ صاحِبَهُ فِي الدُّنْيا، وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ، وَ يُكْرِمُهُ فِي النّاسِ، وَ يُهِينُهُ عِنْد اللَّهِ، وَ لَمْ يَضَع امْرُؤٌ مالَهُ فِي غَيْرِ حَقِّهِ وَ لا عِنْدَ غَيْرِ أَهْلِهِ إِلا حَرَمَهُ اللَّهُ شُكْرَهُمْ، وَ كانَ لِغَيْرِهِ وُدُّهُمْ، فَإ نْ زَلَّتْ بِهِ النَّعْلُ يَوْما فَاحْتاجَ إلى مَعُونَتِهِمْ، فَشَرُّ خلیل(خَدِينٍ) وَ أَلْأَمُ خَدِینٍ.

۱۲۷- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی

(قال لِلْخَوارِجِ أَيْضا)

الکشف عن انحراف الخوارج

فَإنْ أَبَيْتُمْ إلا أَنْ تَزْعُمُوا أَنِّي أَخْطَأْتُ وَضَلَلْتُ فَلِمَ تُضَلِّلُونَ عَامَّةَ أُمَّةِ مُحَمَّدٍصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بِضَلالِي، وَ تَأْخُذُونَهُمْ بِخَطائِي، وَ تُكَفِّرُونَهُمْ بِذُنُوبِي! سُيُوفُكُمْ عَلى عَواتِقِكُمْ تَضَعُونَها مَواضِعَ

۱۶۸

آن را به خدا و رسول باز گردانيد.» باز گرداندن آن به خدا اين است كه سنت او را انتخاب كنيم، و باز گرداندن به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اين است كه سنت او را انتخاب كنيم، پس اگر از روى راستى به كتاب خدا داورى شود، ما از ديگر مردمان به آن سزاوارتريم، و اگر در برابر سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تسليم باشند ما بدان اولى و برتريم، اما سخن شما كه چرا ميان خود و آنان براى حكميت (داورى) مدت تعيين كردى؟ من اين كار را كردم تا نادان خطاى خود را بشناسد، و دانا بر عقيده خود استوار بماند، و اينكه شايد در اين مدت آشتى و صلح، خدا كار امت را اصلاح كند و راه تحقيق و شناخت حق ب از باشد، تا در جستجوى حق شتاب نورزند، و تسليم اولين فكر گمراه كننده نگردند.

سرزنش كوفيان و خوارج گمراه

همانا برترين مردم در پيشگاه خدا كسى است كه عمل به حق در نزد او دوست داشتنى تر از باطل باشد، هر چند از قدر او بكاهد و به او زيان رساند، و باطل به او سود رساند و بر قدر او بيفزايد، مردم! چرا حيران و سرگردانيد؟ و از كجا به اينجا آورده شديد؟ آماده شويد براى حركت به سوى شاميانى كه از حق روى گرداندند و آن را نمى بينند، و به ستمگرى روى آورده حاضر به پذيرفتن عدالت نيستند، از كتاب خدا فاصله گرفتند، و از راه راست منحرف گشتند! افسوس اى كوفيان! شما وسيله اى نيستيد كه بشود به آن اعتماد كرد، و نه ياوران عزيزى كه بتوان به دام آنها چنگ زد! شما بد نيروهايى در افروختن آتش جنگ هستيد، نفرين بر شما. چقدر از دست شما ناراحتى كشيدم، يك روز آشكارا با آواز بلند شما را به جنگ مى خوانم و روز ديگر آهسته در گوش شما زمزمه دارم، نه آزادمردان راستگويى به هنگام فرا خواندن و نه برادران مطمئنى هستيد كه رازدار هستید.

ترجمه خطبه ۱۲۶

(به امام گفتند که مردم به دنیا دل بسته اند، معاویه با هدایا و پول های فراوان آنها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند)(۱)

عدالت اقتصادى امامعليه‌السلام

آيا به من دستور مى دهيد براى پيروزى خود، از جور و ستم درباره امت اسلامى كه بر آنها ولايت دارم، استفاده كنم؟(۲) به خدا سوگند! تا عمر دارم، و شب و روز برقرار است، و ستارگان از پى هم طلوع و غروب مى كنند، هرگز چنين كارى نخواهم كرد! اگر اين اموال از خودم بود به گونه اى مساوى در ميان مردم تقسيم مى كردم تا چه رسد كه جزو اموال خداست، آگاه باشيد! بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روى و اسراف است، ممكن است در دنيا ارزش دهنده آن را بالا برد اما در آخرت پست خواهد كرد، در ميان مردم ممكن است گراميش بدارند اما در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. هيچ كس مالش در راهى كه خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آنكه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستى آنها را متوجه ديگرى ساخت، پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش كننده ترين دوست خواهند بود.

ترجمه خطبه ۱۲۷

(قبل از جنگ نهروان در سال ۳۷ هجری در ردّ اعتقادات خوارج ایراد کرد، خوارج عقیده داشتند: کسی که گناه کبیره انجام دهد کافر و از اسلام خارج شده است، مگر توبه کند و دوباره مسلمان گردد)

افشاء گمراهی خوارج

پس اگر چنین می پندارید که من خطا کرده و گمراه شدم، پس چرا همه امّت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به گمراهی من گمراه می دانید؟ و خطای مرا به حساب آنان می گذارید؟ و آنان را برای خطای من کافر می شمارید؟ شمشیرها را بر گردن نهاده، کور کورانه فرود می آورید،

_____________________

۱. علّت آن بود که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیت المال را به طور مساوی بین مسلمانان تقسیم می کرد، امّا پس از وفات آن حضرت، ابا بکر و بخصوص عمر و عثمان اصل تقسیم عادلانه را رعایت نکردند و با انواع تبعیض ها و بخشش های نابجا مردم را به راه دیگری کشاندند، حال که امام علیعليه‌السلام به خلافت رسید و چونان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می خواست بیت المال را مساوی تقسیم کند، بسیاری بر آشفتند و سر به مخالفت بر داشتند.

۲. طرد تفکّر ماکیاولیسم MACHIAVELLISM که می گویند، هدف وسیله را توجیه می کند.

۱۶۹

الْبُرْءِ وَالسُّقْمِ، وَ تَخْلِطُونَ مَنْ أَذْنَبَ بِمَنْ لَمْ يُذْنِبْ وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رَجَمَ الزّانِيَ الْمُحْصَنَ، ثُمَّ صَلَّى عَلَيْهِ، ثُمَّ وَرَّثَهُ أَهْلَهُ؛ وَ قَتَلَ الْقاتِلَ وَ وَرَّثَ مِيراثَهُ أَهْلَهُ. وَ قَطَعَ السّارِقَ وَ جَلَدَ الزّانِيَ غَيْرَ الْمُحْصَنِ، ثُمَّ قَسَمَ عَلَيْهِما مِنَ الْفَيْءِ، وَ نَكَحَا الْمُسْلِماتِ. فَأَخَذَهُمْ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بِذُنُوبِهِمْ، وَ أَقامَ حَقَّ اللَّهِ فِيهِمْ، وَ لَمْ يَمْنَعْهُمْ سَهْمَهُمْ مِنَ الْإِسْلامِ، وَ لَمْ يُخْرِجْ أَسْمأَهُمْ مِنْ بَيْنِ أَهْلِهِ.ثُمَّ أَنْتُمْ شِرَارُ النَّاسِ وَ مَنْ رَمى بِهِ الشَّيْطَانُ مَرامِيَهُ، وَ ضَرَبَ بِهِ تِيهَهُ!

اجتناب الافراط و التفریط بالنسیة إلی الامام علیعليه‌السلام

وَ سَيَهْلِكُ فِيَّ صِنْفَانِ: مُحِبُّ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْحُبُّ إِلى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ مُبْغِضٌ مُفْرِطٌ يَذْهَبُ بِهِ الْبُغْضُ إِلى غَيْرِ الْحَقِّ، وَ خَيْرُ النَّاسِ فِيَّ حَالاً النَّمَطُ الْأَوْسَطُ، فَالْزَمُوهُ، وَالْزَمُوا السَّوادَ الْأَعْظَمَ، فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَماعَةِ، وَ إِيَّاكُمْ وَالْفُرْقَةَ، فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ، كَما أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلا مَنْ دَعا إِلى هذَا الشِّعارِ فَاقْتُلُوهُ وَ لَوْ كانَ تَحْتَ عِمامَتِي هَذِهِ.

أسباب قبول باالتّحکیم

وَ إِنَّما حُكِّمَ الْحَكَمانِ لِيُحْيِيا ما أَحْيَا الْقُرْآنُ، وَ يُمِيتا ما أَماتَ الْقُرْآنُ، وَ إِحْياؤُهُ الاجْتِماعُ عَلَيْهِ، وَ إِماتَتُهُ الافْتِرَاقُ عَنْهُ. فإِن جَرَّنَا الْقُرْآنُ إِلَيْهِمُ اتَّبَعْنَاهُمْ، وَ إِنْ جَرَّهُمْ إِلَيْنَا اتَّبَعُونا، فَلَمْ آتِ. لا أَبا لَكُمْ بُجْراً، وَ لا خَتَلْتُكُمْ عَنْ أَمْرِكُمْ، وَ لا لَبَّسْتُهُ عَلَيْكُمْ، إِنَّمَا اجْتَمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى اخْتِيارِ رَجُلَيْنِ، أَخَذْنا عَلَيْهِما أَنْ لا يَتَعَدَّيَا الْقُرْآنَ فَتاها عَنْهُ، وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُما يُبْصِرانِهِ، وَ كانَ الْجَوْرُ هَوَاهُما فَمَضَيا عَلَيْهِ وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْناؤُنا عَلَيْهِما فِي الْحُكُومَةِ بِالْعَدْلِ وَ الصَّمْدِ لِلْحَقِّ سُوءَ رَأْيِهِما، وَ جَوْرَ حُكْمِهِما.

۱۲۸- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، علمی، اعتقادی

(فِيما يَخْبِرُ بِهِ عَنِ الْمَلاحِمِ بِالْبَصْرَةِ)

الإخبار عن حوادث المستقبلیة بالبصرة

يا أَحْنَفُ، كَأَنِّي بِهِ وَ قَدْ سارَ بِالْجَيْشِ الَّذِي لا يَكُونُ لَهُ غُبارٌ وَ لا لَجَبٌ، وَ لا قَعْقَعَةُ لُجُمٍ، وَ لا حَمْحَمَةُ خَيْلٍ، يُثِيرُونَ الْأَرْضَ بِأَقْدَامِهِمْ كَأَنَّها أَقْدامُ النَّعَامِ.

قال الشريف: يُومِىُ بِذلِكَ إ لى صاحِبِ الزَّنْجِ،

ثُمَّ قَالَ عليه‌السلام : وَيْلٌ لِسِكَكِكُمُ الْعامِرَةِ، وَ الدُّورِ الْمُزَخْرَفَةِ الَّتِي لَها أَجْنِحَةٌ كَأَجْنِحَةِ النُّسُورِ، وَ خَراطِيمُ كَخَراطِيمِ الْفِيَلَةِ مِنْ أُولَئِكَ الَّذِينَ لا يُنْدَبُ قَتِيلُهُمْ، وَ لا يُفْقَدُ غَائِبُهُمْ، أَنَا كابُّ الدُّنْيا لِوَجْهِها، وَ قادِرُها بِقَدْرِها، وَ نَاظِرُها بِعَيْنِها.

صفات الأتراک

۱۷۰

و گناهکار و بی گناه را به هم مخلوط کرده همه را یکی می پندارید؟ در حالی که شما می دانید، همانا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زناکاری را که همسر داشت(۱) سنگسار کرد، سپس بر او نماز گزارد، و میراثش را به خانواده اش سپرد، و قاتل را کشت و میراث او را به خانواده اش بازگرداند، دست دزد را برید و زناکاری را که همسر نداشت تازیانه زد، و سهم آنان را از غنائم می داد تا با زنان مسلمان ازدواج کنند. پس پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنها را برای گناهانشان کیفر می داد، و حدود الهی را بر آنان جاری می ساخت، امّا سهم اسلامی آنها را از بین نمی برد، و نام آنها را از دفتر مسلمین خارج نمی ساخت. (پس با انجام گناهان کبیره کافر نشدند) شما (خوارج)، بدترین مردم و آلت دست شیطان، و عامل گمراهی این و آن می باشید.

پرهیز از افراط و تفریط نسبت به امام علیعليه‌السلام

به زودی دو گروه نسبت به من هلاک می گردند: دوستی که افراط کند و به غیر حق کشانده شود،(۲) و دشمنی که در کینه توزی با من زیاده روی کرده به راه باطل در آید. بهترین مردم نسبت به من گروه میانه رو هستند. از آنها جدا نشوید، همواره با بزرگ ترین جمعیّت ها باشید که دست خدا با جماعت است(۳) . از پراکندگی بپرهیزید، که انسان تنها بهره شیطان است آنگونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود، آگاه باشید هر کس که مردم را به این شعار(۴) «تفرقه و جدایی» دعوت کند او را بکشید هر چند که زیر عمامه من باشد.

علل پذیرش «حکمیّت»

اگر به آن دو نفر (ابو موسی و عمرو عاص) رأی به داوری داده شد، تنها برای این بود که آنچه را قرآن زنده کرد زنده سازند، و آنچه را قرآن مرده خواند، بمیرانند، زنده کردن قرآن این است که دست وحدت به هم دهند و به آن عمل نمایند، و میراندن، از بین بردن پراکندگی و جدایی است، پس اگر قرآن ما را به سوی آنان بکشاند آنان را پیروی می کنیم، و اگر آنان را به سوی ما سوق داد باید اطاعت کنند.

پدر مباد شما را! من شرّی براه نیانداخته، و شما را نسبت به سرنوشت شما نفریفته، و چیزی را بر شما مشتبه نساخته ام، همانا رأی مردم شما بر این قرار گرفت که دو نفر را برای داوری انتخاب کنند، ما هم از آنها پیمان گرفتیم که از قرآن تجاوز نکنند، امّا افسوس که آنها عقل خویش را از دست دادند، حق را ترک کردند در حالی که آن را به خوبی می دیدند، چون ستمگری با هوا پرستی آنها سازگار بود با ستم همراه شدند، ما پیش از داوری ظالمانه شان با آنها شرط کردیم که به عدالت داوری کنند و بر أساس حق حکم نمایند، امّا به آن پای بند نماندند.

ترجمه خطبه ۱۲۸

پيشگويى امامعليه‌السلام نسبت به حوادث مهم شهر بصره

اى احنف!(۵) گويا من او را مى بينم كه با لشگرى بدون غبار و سر و صدا، و بدون حركات لگامها، و شيهه اسبان، به راه افتاده، زمين را زير قدمهاى خود چون گام شترمرغان درمى نوردند، پس واى بر كوچه هاى آباد و خانه هاى زينت شده بصره كه بالهايى چونان بال كركسان و ناودانهايى چون خرطومهاى پيلان دارد. واى بر اهل بصره كه بر كشتگان آنان نمى گريند، و از گمشدگانشان كسى جستجو نمى كند، من دنيا را برو، بر زمين كوبيده و چهره اش را به خاك ماليدم، و بيش از آنچه ارزش دارد، بهايش نداده ام، و با ديده اى كه سزاوارست به آن نگريسته ام.

وصف ترک های مغول

_____________________

۱. محصن: مردی یا زنی را گویند که همسر دارد و آلوده به زنا می شود.

۲. مانند «سبائیّه» که امیر المؤمنینعليه‌السلام را خدا پنداشتند، و آن حضرت آنها را مجازات کرد.

۳. نقد تفکّر: اندیویدولیسم ANDIVIDULISM (اصالت فرد) و نقد تفکّر اسکوپیسم ESCOPISM (فرار از شرکت در امور اجتماعی و دولتی) که در تفکّر امامعليه‌السلام فرد اصالت ندارد، بلکه باید با جامعه زندگی کند و از انزوا پرهیز داشته باشد تا جامعه ساخته شود.

۴. شعار را به شعار معروف خوارج، «لا حکم الّا اللّه» که نفی حکومت بود تفسیر کرده اند که حاصل آن تفرقه در امّت است، ابن ابی الحدید می گوید: شعار خوارج آن بود که موی میان سر را می تراشیدند که تفکّر: سکتاریانیسم SECTARIANISME (فرقه گرایی) را نفی می کند.

۵. أحنف بن قیس از یاران رسول خداعليه‌السلام است که پیامبر در حق او دعا کرد. مردی با هوش و عاقل بود، در هنگامه جنگ جمل به امیر المؤمنینعليه‌السلام گفت: دوست داری با ۲۰۰ سوار برای یاری تو به لشکریان شما ملحق گردم؟ یا با جمعیّت «بنی سعید» از جنگ کناره گیری کنم؟ که آنگاه ۶۰۰۰ شمشیر را از تو باز می دارم. امامعليه‌السلام فرمود از جنگ کناره بگیر! پس از جنگ و فتح بصره خود را به امام رساند و به یاران آن حضرت ملحق شد. (سفینة البحار ماده حنف - و - اسد الغابة ج۱، ص۵۵)

۶. این کلام اشاره به «صاحب زنج».آیا واقعیّت های یاد شده به عملیّات غوّاصان رزمنده ایران در حمله به شهر بصره ارتباط ندارد؟ که از زیر آب بدون سر و صدا و گرد و غباری با پاهای چونان پای شتر مرغ پیش می رفتند؟

۱۷۱

كَأَنِّي أَراهُمْ قَوْماً«كَأَنَّ وُجُوهَهُمُ الْمَجانُّ الْمُطَرَّقَةُ» ، يَلْبَسُونَ السَّرَقَ وَ الدِّيباجَ، وَ يَعْتَقِبُونَ الْخَيْلَ الْعِتاقَ، وَ يَكُونُ هُناكَ اسْتِحْرارُ قَتْلٍ حَتَّى يَمْشِيَ الْمَجْرُوحُ عَلَى الْمَقْتُولِ، وَ يَكُونَ الْمُفْلِتُ أَقَلَّ مِنَ الْمَأْسُورِ!

فَقالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: لَقَدْ أُعْطِيتَ يا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عِلْمَ الْغَيْبِ! فَضَحِكَ ع، وَ قالَ لِلرَّجُلِ وَ كانَ كَلْبِيّا:

العلم بالغیب

يا أَخا كَلْبٍ، لَيْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَيْبٍ وَ إِنَّما هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِي عِلْمٍ. وَ إِنَّما عِلْمُ الْغَيْبِ عِلْمُ السّاعَةِ، وَ ما عَدَّدَهُ اللَّهُ سُبْحانَهُ بِقَوْلِهِ: «إِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَةِ، وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثُ، وَ يَعْلَمُ ما فِى الاْرْحامِ، وَ لاتَدْرى نَفْسٌ ماذا تَكْسِبُ غَداً، وَ ما تَدْرى نَفْسٌ بِاَىِّ اَرْض تَموتُ... »(۱) . فَيَعْلَمُ الله سُبْحَانَهُ مَا فِي الْأَرْحَامِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى، وَ قَبِيحٍ أَوْ جَمِيلٍ، وَ سَخِيِّ أَوْ بَخِيلٍ، وَ شَقِيِّ أَوْ سَعِيدٍ، وَ مَنْ يَكُونُ فِي النّارِ حَطَبا، أَوْ فِي الْجِنانِ لِلنَّبِيِّينَ مُرافِقاً. فَهذا عِلْمُ الْغَيْبِ الَّذِي لاَ يَعْلَمُهُ أَحَدٌ إِلا اللَّهُ. وَ ما سِوى ذلِكَ فَعِلْمٌ عَلَّمَهُ اللَّهُ نَبِيَّهُ فَعَلَّمَنِيهِ، وَ دَعا لِي بِأَنْ يَعِيَهُ صَدْرِي، وَ تَضْطَمَّ عَلَيْهِ جَوانِحِي.

خطبه: ۱۲۹

۱۲۹- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، سیاسی

(فِي ذِكْرِ الْمَكايِيلِ وَالْمَوازِينِ)

عِبادَ اللَّهِ، إِنَّكُمْ -وَ ما تَأْمُلُونَ مِنْ هَذِهِ الدُّنْيا - أَثْوِيأُ مُؤَجَّلُونَ، وَ مَدِينُونَ مُقْتَضَوْنَ، أَجَلٌ مَنْقُوصٌ: وَ عَمَلٌ مَحْفُوظٌ، فَرُبَّ دَائِبٍ مُضَيَّعٌ، وَرُبَّ كادِحٍ خَاسِرٌ. وَ قَدْ أَصْبَحْتُمْ فِي زَمَنٍ لا يَزْدادُ الْخَيْرُ فِيهِ إِلا إِدْباراً، وَلاالشَّرُّ فِيهِ إِلا إِقْبالاً، وَلاالشَّيْطَانُ فِي هَلاكِ النَّاسِ إلا طَمَعا؛ فَهذا أَوانٌ قَوِيَتْ عُدَّتُهُ، وَ عَمَّتْ مَكِيدَتُهُ، وَ أَمْكَنَتْ فَرِيسَتُهُ. اضْرِبْ بِطَرْفِكَ حَيْثُ شِئْتَ مِنَ النَّاسِ، فَهَلْ تُبْصِرُ إِلاّ فَقِيراً يُكابِدُ فَقْراً، أَوْ غَنِيّا بَدَّلَ نِعْمَةَ اللَّهِ كُفْراً، أَوْ بَخِيلاً اتَّخَذَ الْبُخْلَ بِحَقِّ اللَّهِ وَفْرا، أَوْ مُتَمَرِّداً كَأَنَّ بِأُذُنِهِ عَنْ سَمْعِ الْمَواعِظِ وَقْرا!

الاعتبار بالدنیا

أَيْنَ خِيارُكُمْ وَ صُلَحاؤُكُمْ! وَ أَيْنَ أَحْرارُكُمْ وَ سُمَحاؤُكُمْ! وَ أَيْنَ الْمُتَوَرِّعُونَ في مَكاسِبِهِمْ، وَالْمُتَنَزِّهُونَ فِي مَذاهِبِهِمْ! أَلَيْسَ قَدْ ظَعَنُوا جَمِيعا عَنْ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ، وَالْعاجِلَةِ الْمُنَغِّصَةِ! وَ هَلْ خُلِقْتُمْ إِلاّ فِي حُثالَةٍ لا تَلْتَقِي إلا بِذَمِّهِمُ الشَّفَتانِ اسْتِصْغارا لِقَدْرِهِمْ، وَ ذَهابا عَنْ ذِكْرِهِمْ! فَإِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَيْهِ راجِعُونَ. ظَهَرَ الْفَسادُ، فَلا مُنْكِرٌ مُغَيِّرٌ، وَ لا زاجِرٌ مُزْدَجِرٌ. أَفَبِهذا تُرِيدُونَ أَنْ تُجاوِرُوا

۱۷۲

گويا آنان را مى بينم با رخسارى چونان سپرهاى چكش خورده، لباسهايى از ديباج و حرير پوشيده، كه اسبهاى اصيل را يدك مى كشند و آنچنان كشتار و خونريزى دارند كه مجروحان از روى بدن كشتگان حركت مى كنند و فراريان از اسيرشدگان كمترند.

(يكى از اصحاب گفت: اى اميرمومنان! تو را علم غيب دادند؟ امامعليه‌السلام خنديد و به آن مرد كه از طايفه بنى كلب بود فرمود)

جايگاه علم غيب

اى برادر كلبى! اين اخبارى كه اطلاع مى دهم غيب نيست، علمى است كه از دارنده علم غيب (پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) آموخته ام.(۱) همانا علم غيب علم قيامت است، و آنچه خدا در گفته خود آورده كه: «علم قيامت در نزد خداست، خدا باران را نازل كرده و آنچه در شكم مادران است مى داند، و كسى نمى داند كه فردا چه خواهد كرد؟ و در كدام سرزمين خواهد مرد؟»

پس خداوند سبحان، از آنچه در رحم مادران است، از پسر يا دختر، از زشت يا زيبا(۲) ، سخاوتمند يا بخيل، سعادتمند يا شقى آگاه است، و آن كسى كه آتشگيره آتش جهنم است يا در بهشت همسايه و دوست پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، از همه اينها آگاهى دارد.

اين است آن علم غيبى (ذاتى) كه غير از خدا كسى نمى داند. جز اينها، علومى است كه خداوند به پيامبرش تعليم داده (علم غيب اكتسابى) و او به من آموخته است، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم براى من دعا كرد كه خدا اين دسته از علوم و اخبار را در سينه ام جاى دهد و اعضا و جوارح بدن من از آن پر گردد.

ترجمه خطبه ۱۲۹

(در این خطبه، امامعليه‌السلام در باره اندازه ها و مقیاس ها صحبت فرمود، چون سیّد رضی بخشی از سخنرانی را آورده است همه مباحث مربوط به مقیاس ها در اینجا نیامده است.)

وصف جامعه مسخ شده مسلمين

بندگان خدا! شما و آنچه از اين دنيا آرزومنديد، مهمانانى هستيد كه مدتى معين براى شما قرار داده شد، بدهكارانى هستيد كه مهلت كوتاهى در پرداخت آن داريد، و اعمال شما همگى حفظ مى شود. چه بسيارند تلاشگرانى كه به جايى نرسيدند، و زحمتكشانى كه زيان ديدند.

در روزگارى هستيد كه خوبى در آن پشت كرده و مى گذرد، و بدى رويگردان شده، پيش مى تازد، و طمع شيطان در هلاكت مردم بيشتر مى گردد، هم اكنون روزگارى است كه ساز و برگ شيطان تقويت شده، نيرنگ و فريبش همگانى گشته، و به دست آوردن شكار براى او آسان است.

به هر سو مى خواهى نگاه كن! آيا جز فقيرى مى بينى كه با فقر دست و پنجه نرم مى كند؟ يا ثروتمندى كه نعمت خدا را كفران كرده و با بخل ورزيدن در ادا حقوق الهى، ثروت فراوانى گرد آورده است؟ يا سركشى كه گوش او از شنيدن پند و اندرزها كر است؟

عبرت گرفتن از دنيا

كجايند خوبان و صالحان شما؟ كجايند آزادمردان و سخاوتمندان شما؟ كجايند پرهيزگاران در كسب و كار؟ كجايند پاكيزگان در راه و رسم مسلمانى؟ آيا جز اين است كه همگى رخت بستند و رفتند؟ و از اين جهان پست و گذران و تيره كننده عيش و شادمانى گذشتند؟ مگر نه اين است كه شما وارث آنها بر جاى آنان تكيه زديد، و در ميان چيزهايى بى ارزش قرار داريد كه لبهاى انسان به نكوهش آن مى جنبد؟ تا قدر آنها را كوچك شمرده و براى هميشه يادشان فراموش گردد.

پس در اين نگرانيها بايد گفت: (انا لله و انا اليه راجعون). فساد آشكار شد، نه كسى باقيمانده كه كار زشت را دگرگون كند، و يا از نافرمانى و معصيت باز دارد، شما با چنين وضعى

_____________________

۱. اشاره به: پرسانیس PRESCIENCE (علم غیب)

۲. اشاره به علم: آ اس تیکس AECTHETICS (زیبا شناسی)

۱۷۳

اللَّهَ فِي دارِ قُدْسِهِ، وَ تَكُونُوا أَعَزَّ أَوْلِيائِهِ عِنْدَهُ؟ هَيْهاتَ! لا يُخْدَعُ اللَّهُ عَنْ جَنَّتِهِ، وَ لا تُنالُ مَرْضاتُهُ إِلا بِطاعَتِهِ. لَعَنَ اللَّهُ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ التّارِكِينَ لَهُ، وَالنّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ الْعامِلِينَ بِهِ.

۱۳۰- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، اعتقادی

(لا بِي ذَرٍ، رَحِمَهُ اللَهُ، لَمَا أُخْرِجَ إ لَى الرَّبَذَةِ)

التوجه إلی الله فی جهاد

يَا أَباذَرٍّ، إِنَّكَ غَضِبْتَ لِلَّهِ، فَارْجُ مَنْ غَضِبْتَ لَهُ. إِنَّ الْقَوْمَ خافُوكَ عَلى دُنْياهُمْ، وَ خِفْتَهُمْ عَلى دِينِكَ، فاتْرُكْ فِي أَيْدِيهِمْ ما خافُوكَ عَلَيْهِ، وَاهْرُبْ مِنْهُمْ بِما خِفْتَهُمْ عَلَيْهِ، فَما أَحْوَجَهُمْ إِلى ما مَنَعْتَهُمْ، وَ مَا أَغْناكَ عَمّا مَنَعُوكَ، وَ سَتَعْلَمُ مَنِ الرَّابِحُ غَداً، وَالْأَكْثَرُ حُسَّداً، وَ لَوْ أَنَّ السَّماواتِ وَالْأَرَضِينَ كانَتا عَلى عَبْدٍ رَتْقا ثُمَّ اتَّقَى اللَّهَ لَجَعَلَ اللَّهُ لَهُ مِنْهُما مَخْرَجا. لا يُؤْنِسَنَّكَ إِلا الْحَقُّ، وَ لا يُوحِشَنَّكَ إِلا الْباطِلُ، فَلَوْ قَبِلْتَ دُنْياهُمْ لَأَحَبُّوكَ، وَ لَوْ قَرَضْتَ مِنْها لَأَمَّنُوكَ.

۱۳۱- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، اعتقادی

توبیخ الکوفییّن

أَيَّتُهَا النُّفُوسُ الْمُخْتَلِفَةُ، وَالْقُلُوبُ الْمُتَشَتِّتَةُ، الشَّاهِدَةُ أَبْدانُهُمْ، وَالْغَائِبَةُ عَنْهُمْ عُقُولُهُمْ، أَظْأَرُكُمْ عَلَى الْحَقِّ وَ أَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَى مِنْ وَعْوَعَةِ الْأَسَد! هَيْهاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِكُمْ سَرارَ الْعَدْلِ، أَوْ أُقِيمَ اعْوِجاجَ الْحَقِّ.

أهداف الحکومة الاسلامیة

اللَّهُمَّ إِنَّكَ تَعْلَمُ أَنَّهُ لَمْ يَكُنِ الَّذِي كانَ مِنّا مُنافَسَةً فِي سُلْطانٍ، وَ لا الْتِماسَ شَيْءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ، وَ لكِنْ لِنَرُدَّ الْمَعالِمَ مِنْ دِينِكَ، وَ نُظْهِرَ الْإِصْلاحَ فِي بِلادِكَ، فَيَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ، وَ تُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِكَ.

صفات القائد الاسلامی

أَللَّهُمَّ إِنِّي أَوَّلُ مَنْ أَنابَ، وَ سَمِعَ وَ أَجابَ، لَمْ يَسْبِقْنِي إِلاّ رَسُولُ اللَّهِ،صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بِالصَّلاَةِ. وَ قَدْ عَلِمْتُمْ أَنَّهُ لايَنْبَغِي أَنْ يَكُونَ الْوالِىَ عَلَى الْفُرُوجِ وَالدِّمأِ وَالْمَغانِمِ وَالْأَحْكامِ وَ إِمامَةِ الْمُسْلِمِينَ الْبَخِيلُ، فَتَكُونَ فِي أَمْوالِهِمْ نَهْمَتُهُ. وَ لا الْجاهِلُ فَيُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ، وَ لاَ الْجافِي فَيَقْطَعَهُمْ بِجَفائِهِ، وَ لا الْخائِفُ لِلدُّوَلِ فَيَتَّخِذَ قَوْماً دُونَ قَوْمٍ، وَ لا الْمُرْتَشِي فِي الْحُكْمِ فَيَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ، وَ يَقِفَ بِها دُونَ الْمَقَاطِعِ وَ لاَالْمُعَطِّلُ لِلسُّنَّةِ فَيُهْلِكَ الْأُمَّةَ.

۱۷۴

مى خواهيد در خانه قدس الهى و جوار رحمت پروردگارى قرار گيريد؟ و عزيزترين دوستانش باشيد؟ هرگز! خدا را نسبت به بهشت جاويدانش نمى توان فريفت، و جز با عبادت، رضايت او را نمى توان به دست آورد، نفرين بر آنان كه امر به معروف مى كنند و خود ترك مى نمايند، و نهى از منكر دارند و خود مرتكب آن مى شوند.

ترجمه خطبه ۱۳۰

(در سال ۳۰ هجری وقتی که عثمان، حضرت ابا ذر را به بیابان خشک ربذه تبعید می کرد، فرمانی صادر کرد که کسی حق ندارد او را بدرقه کند. امامعليه‌السلام و فرزندانش اعتنایی به آن نکرده و ابا ذر را بدرقه کردند. ایشان به هنگام بدرقه او فرمود)

خداگرايى در مبارزه با ستمگران

اى اباذر! همانا تو براى خدا به خشم آمدى، پس اميد به كسى داشته باش كه به خاطر او غضبناك شدى، اين مردم براى دنياى خود از تو ترسيدند، و تو بر دين خويش از آنان ترسيدى، پس دنيا را كه به خاطر آن از تو ترسيدند به خودشان واگذار، و با دين خود كه براى آن ترسيدى از اين مردم بگريز، اين دنياپرستان چه محتاجند به آنكه تو آنان را ترساندى، و چه بى نيازى از آنچه آنان تو را منع كردند، و به زودى خواهى يافت كه چه كسى فردا سود مى برد؟ و چه كسى بر او بيشتر حسد مى ورزند؟ اگر آسمان و زمين درهاى خود را بر روى بنده اى ببندند و او از خدا بترسد، خداوند راه نجاتى از ميان آن دو براى او خواهد گشود.

آرامش خود را تنها در حق جستجو كن، و جز باطل چيزى تو را به وحشت نياندازد، اگر تو دنياى اين مردم(۱) را مى پذيرفتى، تو را دوست داشتند و اگر سهمى از آن برمى گرفتى دست از تو برمى داشتند.

ترجمه خطبه ۱۳۱

(این خطبه در منبر کوفه ایراد شد و به خطبه «منبریّه» معروف است که در آن علل پذیرش حکومت و صفات یک رهبر عادل را بیان می دارد)(۲)

علل نكوهش كوفيان

اى مردم رنگارنگ، و دلهاى پريشان و پراكنده، كه بدنهايشان حاضر و عقلهايشان از آنها غايب و دور است، من شما را به سوى حق مى كشانم، اما چونان گوسفندانى كه از غرش شير فرار كنند مى گريزيد، هيهات كه با شما بتوانم تاريكى را از چهره عدالت بزدايم، و كجى ها را كه در حق راه يافته راست نمايم.

فلسفه حكومت اسلامى

خدايا تو مى دانى كه جنگ و درگيرى ما براى به دست آوردن قدرت و حكومت، و دنيا و ثروت نبود، بلكه مى خواستيم نشانه هاى حق و دين تو را در جايگاه خويش باز گردانيم، و در سرزمينهاى تو اصلاح را ظاهر كنيم، تا بندگان ستمديده ات در امن و امان زندگى كنند، و قوانين و مقررات فراموش شده تو بار ديگر اجرا گردد.

شرائط رهبر اسلامى

خدايا من نخستين كسى هستم كه به تو روى آورد، و دعوت تو را شنيد و اجابت كرد؛ در نماز، كسى از من جز رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيشى نگرفت؛ همانا شما دانستيد كه سزاوار نيست بخيل بر ناموس و جان و غنيمتها و احكام مسلمين، ولايت و رهبرى يابد، و امامت مسلمين را عهده دار شود، تا در اموال آنها حريص گردد؛ و نادان نيز لياقت رهبرى ندارد تا با نادانى خود مسلمانان را به گمراهى كشاند، و ستمكار نيز نمى تواند رهبر مردم باشد، كه با ستم حق مردم را غصب و عطاهاى آنان را قطع كند؛ و نه كسى كه در تقسيم بيت المال عدالت ندارد زيرا در اموال و ثروت آنان حيف و ميل داشته و گروهى را بر گروهى مقدم مى دارد، و رشوه خوار در قضاوت نمى تواند امام باشد زيرا كه براى داورى با رشوه گرفتن حقوق مردم را پايمال، و حق را به صاحبان آن نرساند، و آن كس كه سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ضايع مى كند لياقت رهبرى ندارد زيرا كه امت اسلامى را به هلاكت مى كشاند.

_____________________

۱. منظور امام در اینجا، عثمان و معاویه و امویان است.

۲. تذکره الخواص، ابن جوزی، ص ۱۲۰.

۱۷۵

۱۳۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی

حمد الله و معرقته تعالی

نَحْمَدُهُ عَلَى ما أَخَذَ وَ أَعْطَى، وَ عَلَى ما أَبْلَى وَ ابْتَلَى. الْباطِنُ لِكُلِّ خَفِيَّةٍ، وَ الْحاضِرُ لِكُلِّ سَرِيرَةٍ، الْعالِمُ بِما تُكِنُّ الصُّدُورُ، وَ ما تَخُونُ الْعُيُونُ. وَ نَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ غَيْرُهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّدا ص، نَجِيبُهُ وَ بَعِيثُهُ، شَهادَةً يُوافِقُ فِيهَا السِّرُّ الْإِعْلانَ، وَ الْقَلْبُ اللِّسانَ.

ذکر الموت

مِنْهَا: فَإِنَّهُ وَاللَّهِ الْجِدُّ لا اللَّعِبُ، وَ الْحَقُّ لا الْكَذِبُ، وَ ما هُوَ إِلا الْمَوْتُ، أَسْمَعَ دَاعِيهِ، وَ أَعْجَلَ حادِيهِ، فَلا يَغُرَّنَّكَ سَوادُ النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ، وَ قَدْ رَأَيْتَ مَنْ كانَ قَبْلَكَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمالَ وَ حَذِرَ الْإِقْلالَ، وَ أَمِنَ الْعَواقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعادَ أَجَلٍ، كَيْفَ نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ، فَأَزْعَجَهُ عَنْ وَطَنِهِ، وَ أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِهِ، مَحْمُولاً عَلَى أَعْوَادِ الْمَنايا، يَتَعاطى بِهِ الرِّجالُ الرِّجالَ حَمْلاً عَلَى الْمَناكِبِ وَ إِمْساكا بِالْأَنامِلِ. أَما رَأَيْتُمُ الَّذِينَ يَأْمُلُونَ بَعِيداً، وَ يَبْنُونَ مَشِيداً، وَ يَجْمَعُونَ كَثِيراً! كَيْفَ أَصْبَحَتْ بُيُوتُهُمْ قُبُوراً، وَ ما جَمَعُوا بُوراً؛ وَ صارَتْ أَمْوالُهُمْ لِلْوارِثِينَ، وَ أَزْواجُهُمْ لِقَوْمٍ آخَرِينَ؛ لا فِي حَسَنَةٍ يَزِيدُونَ، وَ لا مِنْ سَيِّئَةٍ يَسْتَعْتِبُونَ!

الأسلوب الامثل فی مواجهة الدنیا

فَمَنْ أَشْعَرَ التَّقْوى قَلْبَهُ بَرَّزَ مَهَلُهُ، وَ فازَ عَمَلُهُ. فاهْتَبِلُوا هَبَلَها، وَ اعْمَلُوا لِلْجَنَّةِ عَمَلَها: فَإِنَّ الدُّنْيا لَمْ تُخْلَقْ لَكُمْ دارَ مُقامٍ، بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الْأَعْمالَ إِلَى دارِ الْقَرارِ، فَكُونُوا مِنْها عَلَى أَوْفازٍ، وَ قَرِّبُوا الظُّهُورَ لِلزِّيَالِ.

۱۳۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

وَ انْقَادَتْ لَهُ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةُ بِأَزِمَّتِها، وَ قَذَفَتْ إِلَيْهِ السَّماواتُ وَ الْأَرَضُونَ مَقالِيدَها، وَ سَجَدَتْ لَهُ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ الْأَشْجارُ النّاضِرَةُ، وَ قَدَحَتْ لَهُ مِنْ قُضْبانِهَا النِّيرانَ الْمُضِيئَةَ، وَ آتَتْ أُكُلَها بِكَلِماتِهِ الثِّمارُ الْيانِعَةُ.

خصائص القرآن

مِنْهَا: وَ كِتابُ اللّهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُمْ ناطِقٌ لاَ يَعْيى لِسانُهُ، وَ بَيْتٌ لا تُهْدَمُ أَرْكانُهُ، وَ عِزُّ لا تُهْزَمُ أَعْوانُهُ.

خصائص النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

مِنْهَا: أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ، وَ تَنازُعٍ مِنَ الْأَلْسُنِ، فَقَفّى بِهِ الرُّسُلَ، وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْىَ،

۱۷۶

ترجمه خطبه ۱۳۲

ستايش پروردگار

خدا را ستايش مى كنيم بر آنچه گرفته، و بخشيده، بر نعمتهايى كه عطا كرد و آزمايشهايى كه انجام داد، خداوندى كه بر هر چيز پنهانى آگاه و در باطن هر چيزى حضور دارد، به آنچه در سينه هاست آگاه و بر آنچه ديده ها دزدانه مى نگرد داناست، و گواهى مى دهم كه خدا يكى و جز او خدايى نيست، و گواهى مى دهم كه حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برگزيده و فرستاده اوست، آن گواهى كه با او درون و بيرون، قلب و زبان، هماهنگ باشد.

ضرورت ياد مرگ

به خدا سوگند! اينكه مى گويم بازى نيست، جدى و حقيقت است، دروغ نيست، و آن چيزى جز مرگ نيست، كه بانگ دعوت كننده اش رسا، و به سرعت همه را ميراند!(۱) پس انبوه زندگان، و طرفداران، تو را فريب ندهند، همانا گذشتگان را ديدى كه ثروتها اندوختند و از فقر و بيچارگى وحشت داشتند، و با آرزوهاى طولانى فكر مى كردند در امانند، و مرگ را دور مى پنداشتند، ديدى چگونه مرگ بر سرشان فرود آمد؟ و آنان را از وطنشان بيرون راند؟ و از خانه امن كوچشان داد؟

كه به چوبه تابوت نشستند، و مردم آن را دست به دست مى كردند؟ و بر دوش گرفته و با سرانگشت خويش نگاه مى داشتند؟ آيا نديديد آنان را كه آرزوهاى دور و دراز داشتند، و كاخهاى استوار مى ساختند، و مالهاى فراوان مى اندوختند؟ چگونه خانه هايشان گورستان شد؟ و اموال جمع آورى شده شان تباه و پراكنده و از آن وارثان گرديد؟ و زنان آنها با ديگران ازدواج كردند؟ نه مى توانند چيزى به حسنات بيفزايند و نه از گناه توبه كنند!

تقوا و روش برخورد با دنيا

كسى كه جامه تقوا بر قلبش بپوشاند، كارهاى نيكوى او آشكار شود، و در كارش پيروز گردد، پس در به دست آوردن بهره هاى تقوا فرصت غنيمت شماريد، و براى رسيدن به بهشت جاويدان رفتارى متناسب با آن انجام دهيد، زيرا دنيا براى زندگى هميشگى شما آفريده نشد، گذرگاهى است تا در آن زاد و توشه آخرت برداريد، پس با شتاب، آماده كوچ كردن باشيد و مركبهاى راهوار براى حركت مهيا داريد.

ترجمه خطبه ۱۳۳

عظمت پروردگار

دنيا و آخرت، خدا را فرمانبردار است، و سررشته هر دو به دست او است، آسمانها و زمينها كليدهاى خويش را به او سپردند، و درختان شاداب و سرسبز، صبحگاهان و شامگاهان در برابر خدا سجده مى كنند، و از شاخه هاى درختان نور سرخ رنگى شعله ورشده، به فرمان او ميوه هاى رسيده را به انسانها تقديم مى دارند.

ويژگيهاى قرآن

كتاب خدا، قرآن، در ميان شما سخنگويى است كه هيچگاه زبانش از حق گويى كند و خسته نشده، و همواره گوياست، خانه اى است كه ستونهاى آن هرگز فرو نمى ريزد، و صاحب عزتى است كه يارانش هرگز شكست ندارند.

ويژگيهاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

خدا پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را پس از يك دوران طولانى كه ديگر پيامبران نبودند، فرستاد، و زمانى كه ميان طرفدارن مذاهب گوناگون نزاع درگرفته و راه اختلاف مى پيمودند، پس او را در پى پيامبران فرستاد، و وحى را با فرستادن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ختم فرمود.

_____________________

۱. حادیه: آواز خواندنی که شتران را به شتاب می راند.

۱۷۷

فَجاهَدَ فِي اللَّهِ الْمُدْبِرِينَ عَنْهُ، وَ الْعادِلِينَ بِهِ.

کیفیة التعامل مع الدنیا

مِنْهَا: وَ إِنَّمَا الدُّنْيا مُنْتَهَى بَصَرِ الْأَعْمَى، لا يُبْصِرُ مِمَّا وَرَأَها شَيْئاً، وَ الْبَصِيرُ يَنْفُذُها بَصَرُهُ، وَ يَعْلَمُ أَنَّ الدَّارَ وَرأَها فَالْبَصِيرُ مِنْها شاخِصٌ، وَ الْأَعْمَى إِلَيْها شاخِصٌ، وَ الْبَصِيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ، وَ الْأَعْمَى لَها مُتَزَوِّدٌ.

مِنْهَا: وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَىْءٍ إِلاّ وَ يَكادُ صاحِبُهُ يَشْبَعُ مِنْهُ وَ يَمَلُّهُ إِلاّ الْحَياةَ، فَإِنَّهُ لا يَجِدُ فِى الْمَوْتِ راحَةً. وَ إِنَّما ذَلِكَ بِمَنْزِلَةِ الْحِكْمَةِ الَّتِي هِيَ حَياةٌ لِلْقَلْبِ الْمَيِّتِ، وَ بَصَرٌ لِلْعَيْنِ الْعَمْيأِ، وَ سَمْعٌ لِلْأُذُنِ الصَّمَّأِ، وَ رِيُّ لِلظَّمْآنِ، وَ فِيهَا الْغِنَى كُلُّهُ وَ السَّلامَةُ.

هدایة القرآن

كِتابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ، وَ تَنْطِقُونَ بِهِ، وَ تَسْمَعُونَ بِهِ، وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ، وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ، وَ لا يَخْتَلِفُ فِي اللَّهِ، وَ لا يُخالِفُ بِصاحِبِهِ عَنِ اللَّهِ.

أسباب سقوط الامة

قَدِ اصْطَلَحْتُمْ عَلَى الْغِلِّ فِيما بَيْنَكُمْ، وَ نَبَتَ الْمَرْعَى عَلى دِمَنِكُمْ، وَ تَصافَيْتُمْ عَلَى حُبِّ الْآمالِ، وَ تَعادَيْتُمْ فِي كَسْبِ الْأَمْوالِ، لَقَدِ اسْتَهامَ بِكُمُ الْخَبِيثُ، وَ تاهَ بِكُمُ الْغُرُورُ، وَ اللَّهُ الْمُسْتَعانُ عَلَى نَفْسِي وَ أَنْفُسِكُمْ.

۱۳۴- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

(وَ قَدْ شاوَرَهُ عُمَرُ بْنُ الْخَطَابِ في الْخُرُوج إ لى غَزْوِ الرَّومِ)

المشورة العسکریّة

وَ قَدْ تَوَكَّلَ اللَّهُ لِأَهْلِ هَذَا الدِّينِ بِإِعْزازِ الْحَوْزَةِ، وَ سَتْرِ الْعَوْرَةِ. وَ الَّذِي نَصَرَهُمْ وَ هُمْ قَلِيلٌ لا يَنْتَصِرُونَ، وَ مَنَعَهُمْ وَ هُمْ قَلِيلٌ لا يَمْتَنِعُونَ، حَيُّ لا يَمُوتُ. إِنَّكَ مَتى تَسِرْ إِلَى هذَا الْعَدُوِّ بِنَفْسِكَ فَتَلْقَهُمْ فَتُنْكَبْ لا تَكُنْ لِلْمُسْلِمِينَ كانِفَةٌ دُونَ أَقْصَى بِلادِهِمْ. لَيْسَ بَعْدَكَ مَرْجِعٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهِ. فَابْعَثْ إِلَيْهِمْ رَجُلاً مِحْرَباً، وَ احْفِزْ مَعَهُ أَهْلَ الْبَلأِ وَ النَّصِيحَةِ، فَإِنْ أَظْهَرَ اللَّهُ فَذاكَ ما تُحِبُّ، وَ إِنْ تَكُنِ الْأُخْرَى، كُنْتَ رِدْءا لِلنَّاسِ، وَ مَثابَةً لِلْمُسْلِمِينَ.

۱۳۵- و من كلام لهعليه‌السلام

وَ قَدْ وَقَعتْ مُشاجَرَةُ بَينَهُ وَ بَيْنَ عُثْمانَ، فَقالَالْمُغِيرَةُ بْنَ الاَْخْنَس لِعُثْمانَ: أَنَاأَكْفِيكَهُ، فَقالَ عَلىعليه‌السلام لِلْمُغِيرَةِ

سیاسی

اعداء الامامعليه‌السلام

۱۷۸

پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با تمام مخالفانى كه به حق پشت كردند، و از آن منحرف گشتند به مبارزه پرداخت.

روش برخورد با دنيا

و همانا دنيا نهايت ديدگاه كوردلان است، كه آن سوى دنيا را نمى نگرند، اما انسان آگاه، نگاهش از دنيا عبور كرده از پس آن سراى جاويدان آخرت را مى بيند، پس انسان آگاه به دنيا دل نمى بندد و انسان كوردل تمام توجه اش دنياست، بينا از دنيا زاد و توشه برگيرد و نابينا براى دنيا توشه فراهم مى كند.

اندرزهاى جاودانه

آگاه باشيد، در دنيا چيزى نيست مگر آنكه صاحبش به زودى از آن سير و از داشتن آن دلگير مى شود، جز ادامه زندگى، زيرا در مرگ آسايشى نمى نگرند، حيات و زندگى چونان حكمت و دانش است كه حيات دل مرده، و بينايى چشمهاى نابيناست و مايه شنوايى براى گوشهاى كر و آبى گوارا براى تشنگان مى باشد كه همه در آن سالم و بى نيازند.

شناخت قرآن

اين قرآن است كه با آن مى توانيد راه حق را بنگريد، و با آن سخن گوييد، و به وسيله آن بشنويد. بعضى از قرآن از بعضى ديگر سخن مى گويد، و برخى بر برخى ديگر گواهى مى دهد، در شناساندن خدا اختلافى نداشته، و كسى را كه همراهش شد از خدا جدا نمى سازد.

علل سقوط مردم

مردم! گويا به خيانت و كينه ورزى اتفاق داريد، و در رفتار رياكارانه، گياهان روييده از سرگين را مى مانيد، در دوستى با آرزوها به وحدت رسيديد، و در جمع آورى ثروت به دشمنى پرداختيد شيطان شما را در سرگردانى افكنده و غرور شما را به هلاكت مى كشاند براى خود و شما از خدا يارى مى طلبم.

ترجمه خطبه ۱۳۴

(عمر برای شرکت در جنگ با رومیان در سال ۱۵ هجری با امامعليه‌السلام مشورت کرد، آن حضرت فرمود:)

مشاوره نظامى

خداوند به پيروان اين دين وعده داد كه اسلام را سربلند و نقاط ضعف مسلمين را جبران كند. خدايى كه مسلمانان را به هنگام كمى نفرات يارى كرد، و آنگاه كه نمى توانستند از خود دفاع كنند، از آنها دفاع كرد، اكنون زنده است و هرگز نمى ميرد. هرگاه خود به جنگ دشمن روى و با آنان روبرو گردى و آسيبى بينى، مسلمانان تا دورترين شهرهاى خود، ديگر پناهگاهى ندارند و پس از تو كسى نيست تا بدان روآورند.

مرد دليرى را به سوى آنان روانه كن، و جنگ آزمودگان و خيرخواهان را همراه او كوچ ده، اگر خدا پيروزى داد چنان است كه تو دوست دارى، و اگر كار ديگرى مطرح شد، تو پناه مردمان و مرجع خواهى بود.

ترجمه خطبه ۱۳۵

(مشاجره ای بین امامعليه‌السلام و عثمان در گرفت. مغیره پسر اخنس، که یکی از منافقان بود به عثمان گفت من او را کفایت می کنم، امام علیعليه‌السلام به مغیره فرمود:)

شناخت دشمنان امامعليه‌السلام

۱۷۹

يَابْنَ اللَّعِينِ الْأَبْتَرِ، وَ الشَّجَرَةِ الَّتِي لا أَصْلَ لَها وَ لا فَرْعَ، أَنْتَ تَكْفِينِي؟ فَوَ اللَّهِ ما أَعَزَّ اللَّهُ مَنْ أَنْتَ ناصِرُهُ، وَ لا قامَ مَنْ أَنْتَ مُنْهِضُهُ. اخْرُجْ عَنَّا أَبْعَدَ اللَّهُ نَواكَ، ثُمَّ ابْلُغْ جَهْدَكَ، فَلا أَبْقَى اللَّهُ عَلَيْكَ إِنْ أَبْقَيْتَ!

۱۳۶- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، عقیدتی

البیعة الفریدة

لَمْ تَكُنْ بَيْعَتُكُمْ إِيّايَ فَلْتَةً، وَ لَيْسَ أَمْرِي وَ أَمْرُكُمْ واحِدا، إِنِّي أُرِيدُكُمْ لِلَّهِ، وَ أَنْتُمْ تُرِيدُونَنِي لِأَنْفُسِكُمْ! أَيُّهَا النَّاسُ أَعِينُونِي عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُنْصِفَنَّ الْمَظْلُومَ مِنْ ظَالِمِهِ وَ لَأَقُودَنَّ الظَّالِمَ بِخَزامَتِهِ حَتَّى أُورِدَهُ مَنْهَلَ الْحَقِّ وَ إِنْ كانَ كَارِها.

۱۳۷- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی

(فى مَعْنى طَلْحَةَ وَ الزُبَيْرِ)

معرفة طلحه و زبیر

وَ اللَّهِ ما أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَراً، وَ لا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نِصْفاً. وَ إِنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقّا هُمْ تَرَكُوهُ، وَ دَما هُمْ سَفَكُوهُ، فَإِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإِنَّ لَهُمْ نَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَ إِنْ كانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا الطَّلِبَةُ إِلا قِبَلَهُمْ. وَ إِنَّ أَوَّلَ عَدْلِهِمْ لَلْحُكْمُ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ إِنَّ مَعِي لَبَصِيرَتِي، ما لَبَسْتُ وَ لا لُبِسَ عَلَيَّ. وَ إِنَّها لَلْفِئَةُ الْباغِيَةُ فِيهَا الْحَمَأُ وَ الْحُمَّةُ وَ الشُّبْهَةُ الْمُغْدِفَةُ؛ وَ إِنَّ الْأَمْرَ لَواضِحٌ وَ قَدْ زاحَ الْباطِلُ عَنْ نِصابِهِ، وَ انْقَطَعَ لِسانُهُ عَنْ شَغْبِهِ. وَ ايْمُ اللَّهِ لَأُفْرِطَنَّ لَهُمْ حَوْضا أَنَا ماتِحُهُ، لا يَصْدُرُونَ عَنْهُ بِرِيِّ، وَ لا يَعُبُّونَ بَعْدَهُ فِي حَسْيٍ!.

البیعة العدیمة النظیر

مِنْهُ: فَأَقْبَلْتُمْ إِلَيَّ إِقْبالَ الْعُوذِ الْمَطافِيلِ عَلَى أَوْلادِها، تَقُولُونَ: الْبَيْعَةَ الْبَيْعَةَ قَبَضْتُ كَفِّي فَبَسَطْتُمُوها، وَ نازَعَتْكُمْ يَدِي فَجَذَبْتُمُوها.

الشکوی من طلحة و الزبیر

اللَّهُمَّ إِنَّهُما قَطَعانِي وَ ظَلَمانِى، وَ نَكَثا بَيْعَتِى، وَ أَلَّبَا النَّاسَ عَلَيَّ، فَاحْلُلْ ما عَقَدا، وَ لا تُحْكِمْ لَهُما ما أَبْرَما، وَ أَرِهِمَا الْمَسأَةَ فِيما أَمَّلا وَ عَمِلا، وَ لَقَدِ اسْتَثَبْتُهُما قَبْلَ الْقِتالِ، وَ اسْتَأْنَيْتُ بِهِما أَمامَ الْوِقاعِ، فَغَمِطَا النِّعْمَةَ، وَ رَدَّا الْعافِيَةَ.

۱۸۰