نهج البلاغه

نهج البلاغه9%

نهج البلاغه نویسنده:
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 648

نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 648 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 449622 / دانلود: 31116
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه

نهج البلاغه

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

41

42

43

44

45

46

47

48

49

50

51

52

53

54

55

56

57

58

59

60

مناسب است مطلبى را كه (ابن الحديد) در همين زمينه نقل نموده، در اينجا بياوريم: او مى گويد به يك نفر از لشكريان عمر سعد كه در جنگ با حسين بن علىعليه‌السلام شركت كرده بود، گفتند واى بر شما كه فرزندان پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله را كشتيد! آن شخص پاسخ داد:

«عضضت بالجندل، انك لو شهدت ما شهدنا لفعلت ما فعلنا، ثارت علينا عصابة ايديها فى مقابض سيوفها كالا سود الضارية، تحطم الفرسان يمينا و شمالا، و تلقى انفسها على الموت، لا تقبل الامان، و لا ترغب فى المال، و لا يحول حائل بينها و بين الورود على حياض المنية او الاستيلأ على الملك، فلو كففنا عنها رويدا لاتت على نفوس العسكر بحذافيرها، فما كنا فاعلين، لا ام لك.»

«دهانت بشكند! آنچه را كه ما ديديم اگر تو نيز مى ديدى، كارى را مى كردى كه ما انجام داديم؛ زيرا گروهى را در مقابل خود ديديم كه دست در قبضه شمشيرشان مانند شيران غرنده در حالى كه شجاعان لشكر را از چپ و راست در هم مى شكستند به سوى مرگ مى شتافتند، نه از كسى قبول امام مى كردند و نه به مال دنيا ميل و رغبت مى نمودند. آخرين خواسته آنان اين بود: يا مرگ يا پيروزى، اگر كمى فرصت مى داديم از لشكر ما يك نفر زنده نمى گذاشتند، با اين شرايط چه مى توانستيم بكنيم، مادرت به عزايت بنشيند؟!».

۶۱

اينكه اين پيام ها:

۱/۱۲ - «مَنْ كَانَ بَاذِلًا فِينَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنَّنِي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى‌ ».(۱)

«هر يك از شما حاضر است در راه ما از خون خود در گذرد و براى لقاى خدا (شهادت) نثار جان كند، آماده حركت با ما باشد كه ان شأالله من فردا صبح حركت خواهم نمود».

اين فراز آخرين جمله سخنرانى حسين بن علىعليه‌السلام است كه شب هشتم ذيحجه سال شصت در مكه ايراد و روز هشتم به سوى عراق حركت نمود.

۲/۱۲ - «أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي لاَ أَعْلَمُ لِي أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لاَ خَيْراً مِنْ أَصْحَابِي وَ لاَ أَهْلَ بَيْتٍ أَبَرَّ وَ لاَ أَوْصَلَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَجَزَاكُمُ اَل لَّهُ عَنِّي [جَمِيعاً] خَيْراً ».(۲)

(اما بعد، من اصحاب و يارانى بهتر از ياران خود نديده ام و نه اهل بيتى باوفاتر و صديق تر از اهل بيتم. خداوند به همه شما در حمايت از من پاداش نيكو بدهد).

اين جمله از فرازهاى سخنرانى حسين بن علىعليه‌السلام در شب عاشورا است كه خطاب به اهل بيت و اصحابش ايراد فرمود.

۳/۱۲ - «وَاللَّهِ لَقَدْ بَلَوْتُهُمْ فَما وَجَدْتُ فيهِمِ اِلاّ الأشْوَسَ الاَقْعَسَ يَسْتَأْنِسُونَ بِالْمَنِّيَةِ دُوني اِسْتِيناسَ الطِّفْلِ اِلَي مَحالِبِ اُمِّهِ ».(۳)

«به خدا سوگند! آنان (اصحابم) از آزمودم و نديدم آنان را مگر دلاور و غرنده (شيروار) و با صلابت و استوار (كوهوار) كه به كشته شدن در كنار من چنان مشتاقتند مانند اشتياق طفل شير خوار به پستان مادرش».

______________________

۱- بحارالانوار ۳۴۷/۴۴. لهوف/۵۳ و مثير الاحزان/۴۱.

۲- طبرى ۶/۲۳۸. كامل ابن اثير ۳/۲۸۵ و مقاتل الطالبين/۸۲.

۳- مقتل مقرم/۲۱۹.

۶۲

امامعليه‌السلام اين جمله را شب عاشورا در پاسخ زينب كبراعليهما‌السلام فرمود، آنگاه كه سؤال كرد از برادر! آيا ياران خود را آزموده اى و به نيت آنان پى برده اى؟! مبادا در موقع سختى، دست از تو بردارند و در ميان دشمن، تو را تنها بگذارند.

۴/۱۲ - «جزاكما الله يا ابنى اخى بوجد كما من ذلك و مواساتكما اياى بانفسكا احسن جزأ المتقين ».(۱)

«اى فرزند برادران من! خداوند در مقابل اين احساس وظيفه و نصرت و يارى كه نسبت به من انجام داده ايد، بهترين پاداش متقين را بر شما عنايت كند».

حسين بن علىعليه‌السلام اين جمله تشكرآميز را خطاب به (سيف) و (مالك) كه دو پسر عمو بودند، ايراد فرمود، آنگاه كه ديد گريه مى كنند و آن حضرت چون علت گريه آنان را سؤال فرمود، پاسخ دادند:

«به خدا سوگند! نه از ترس جان خودمان بلكه براى تنهايى شما گريه مى كنيم در حالى كه مى بينيم ما يك جان بيشتر نداريم. و بجز يكبار كشته شدن كارى از ما ساخته نيست».

۵/۱۲ - «ألَا وإنِّي زاحِفٌ بهذِهِ الأُسرةِ على قلَّةِ العَدَدِ، وكَثرةِ العدُوِّ، وخِذلانِ الناصرِ ».(۲)

«آگاه باشيد كه من با همين گروه كم از يارانم و با عقب نشستن كسانى كه انتظار يارى و كمك از آنان مى رفت، به سوى جهاد در راه خدا خواهم رفت».

امامعليه‌السلام اين جمله را كه دليل بر استقامت و پايدارى يك گروه با تعداد كم ولى دارأى ايمان ثابت است، در دومين سخنرانى خود در روز عاشورا ايراد فرمود.

______________________

۱- بحار الانوار ۴۵/۲۹. تنقيح المقال ۲/۷۸. طبرى ۶/۲۵۳ و ابن اثير ۳/۲۹۲.

۲- مقتل مقرم/۲۳۴، متن مشروح اين خطبه را در سخنان حسين بن علىعليه‌السلام نقل نموده ايم، مراجعه شود.

۶۳

۶/۱۲ - «أَنْتَ الْحُرُّ کَمَا سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرّاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ ».(۱)

«تو آزاد مرد هستى همانگونه كه مادرت تو را (حر) ناميده است و تو آزاد مردى در دنيا و در آخرت».

امامعليه‌السلام آنگاه كه در كنار پيكر خون آلود (حر) نشست و خون از سر و صورت او پاك مى نمود، اين جمله را - كه مدال افتخارى است در سينه او - ايراد فرمود.

______________________

۱- مقتل عوالم ۱۷/۲۵۸. مقتل مقرم/۲۴۵، امالى صدوق رحمة الله عليه، مجلس ۳۰ و خوارزمى ۲/۱۱.

۶۴

۱۳ - پيام انتخاب

يكى از خصوصيات قيام حسين بن علىعليه‌السلام و از پيامهاى عاشورا اين است كه آن حضرت على رغم قلت ياران و كثرت دشمنانش كه بايد طبق محاسبات ظاهرى به هر نحو ممكن، اصحاب و ياران خويش را براى كمك و ياريش دعوت و تشويق و در صورت نياز از جايگاه ولايت و امامت، آنان را مجبور و ملزم نمايد، ولى برخلاف اين روش، آن حضرت در موارد مختلف، گاهى به طور عموم و گاهى به طور خصوص، به آن اجازه انتخاب كارزار يا ترك آن را داده و حتى نزديكترين اهل بيت خويش را نيز در اين انتخاب نمودن مسير دلخواه و مورد نظرشان، مخير نموده است.

اين اصل اساسى است در ميان قيام هاى ظاهرى و معنوى و يك فرق بارزى است كه پيشوايان و رهبران غير واقعى متمايز مى سازد؛ چون اين نوع رهبران، معمولا براى جلب و مساعدت ديگران، به هر حيله و تزوير متمسك مى گردند و براى به دست آوردن پيروزى، از توسل به هيچ عمل خلاف و غير انسانى، امتناع نمى ورزند.

اينك متن اين پيام ها:

۱/۱۳ - «فَمَنْ اَحَبَّ مِنْکُمُ الانْصِرافَ فَلیَنْصَرِفْ لَیْسَ عَلَیْهِ مِنّا ذِمامٌ ».(۱)

«هر يك از شما (ياران من) بخواهد برگردد، آزاد است و از طرف ما بيعتى برگردنش نيست».

______________________

۱- طبرى ۶/۲۲۶ و ارشاد مفيد/۲۳۱.

۶۵

امام علىعليه‌السلام اين جمله را در (منزل زباله) خطاب به همه اصحاب و اهل بيتش فرمود، آنگاه كه از كشته شدن (مسلم وهانى) در كوفه، در اين منزل مطلع گرديد و شهادت آنان را با يارانش در ميان گذاشت و از بى وفايى مردم كوفه و دورويى آنان سخن گفت، سپس فرمود: «فمن احب منكم ...».

۲/۱۳ - «وَانِّى قَدْ اَذِنْتُ لَکُمْ فَانْطِلقُوا جَمیعاً فى حِلّ لَیْسَ عَلَیْکُمْ مِنِّى ذِمامٌ وَهذااللّیلُ قَدْ غَشِیَکُمْ فَاتَّخِذُوهُ جَملاً وَلِیَاءْخُذْ کُلُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِیَدِ رَجُلٍ مِنْ اَهْلِبَیْتِى، ...و تفرقوا فى سوادكم و مدائنكم ».(۱)

«و من به همه شما اجازه دادم به وطن هاى خود برگرديد، همه شما آزاد هستيد و من بيعتى در گردن شما ندارم، اينك شب فرا رسيده، تاريكى آن را مركب خويش قرار دهيد و هر يك از شما دست يكى از اهل بيت مرا بگيريد و به سوى شهر و ديار خود متفرق شويد».

امامعليه‌السلام نزديك غروب تاسوعا يا پس از نماز مغرب شب عاشورا، خطاب به اهل بيت و اصحاب خود، خطبه اى ايراد فرمود، در آن خطبه ضمن سپاسگذارى از همه آنان خبر شهادت خويش را كه در كربلا واقع خواهد شد، از زبان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله نقل فرمود و اين جمله را هم اضافه نمود كه اينك زمان اين شهادت فرا رسيده است، سپس به تمام اهل بيت و يارانش فرمود شما در رفتن و نجات جان خويشتن آزاد هستيد. و جمله ياد شده از فرازهاى همين خطبه است:

۳/۱۳ - «حسبكم من القتل بمسلم، اذهبوا قد اذنت لكم ».(۲)

«فرزندان عقيل! كشته شدن مسلم بن عقيل براى (خانواده) شما بس است، من شما را مرخص كردم از اين منطقه بيرون برويد».

______________________

۱- مقتل مقرم/۲۱۳. طبرى ۶/۲۳۸ - ۲۳۹ و كامل ۳/۲۷۸ و ۲۸۵.

۲- مقتل مقرم/۲۱۳.

۶۶

امامعليه‌السلام در سخنرانى شب عاشورا (در فراز قبل اشاره گرديد) پس از اجازه مرخصى عمومى و پس از شنيدن پاسخ ياران خويش كه دليل وفادارى و ايمان ثابت آنان بود، متوجه فرزندان عقيل گرديد و آنان را بالخصوص مورد خطاب قرار داد كه: «حسبكم من القتل بمسلم، اذهبوا قد اذنت لكم ».

و آنان نيز جواب دادند اگر ما تو را ترك كنيم و از ما بپرسند چرا دست از آقا و مولاى خود برداشتيد چه پاسخى خواهيم داشت؟ نه، به خدا سوگند! جان و مال و فرزند و عيال خود را فداى تو خواهيم كرد و تا نفس آخر، در كنار تو خواهيم بود.

۴/۱۳ - «أَنْتَ فِي إذْن مِنّي، فَإِنَّما تَبِعْتَنا طَلَباً لِلْعافِيَةِ فَلا تَبْتُلْ بِطَريقِنا ».(۱)

«جون! من بيعت را از تو برداشتم؛زيرا تو به اميد عافيت و آسايش به همراه ما آمده اى، خود را در راه ما گرفتار و مصيبت مكن!».

امامعليه‌السلام اين جمله را در روز عاشورا و در اوج جريان جنگ خطاب به جون، غلام خود فرمود، آنگاه كه او براى خدا حافظى و اذن براى رفتن به ميدان جنگ، به خدمت آن حضرت شرفياب گرديد.

۵/۱۳ - «رَحِمَکَ اللَّهُ أَنْتَ فِی حِلٍّ مِنْ بَیْعَتِی فَاعْمَلْ فِی فَکَاکِ ابْنِک ».(۲)

«محمد بن بشير! خدا تو را رحمت كند، اينك تو از طرف من آزادى و من بيعت را از تو برداشتم تا درباره آزادى فرزندت، تلاش كنى».

______________________

۱- لهوف/۹۵.ابصارالعين/۱۰۵. مثير الاحزان/۶۳.

۲- مقتل مقرم/۲۱۴.

۶۷

امامعليه‌السلام اين جمله را خطاب به (محمد بن بشير حضرمى) فرمودند؛ زيرا در همين روزها به وى خبر رسيده بود كه فرزندت در اطراف رى، گرفتار و زندانى شده است و چون اين جريان را آشنايان و دوستان محمد بن بشير با او در ميان گذاشتند، او از مفارقت فرزند پيامبر امتناع ورزيد؛ و چون آن حضرت او را اين گونه ديد، فرمود: (رحمك الله...).

پاسخ وى به امامعليه‌السلام اين بود كه: «اكلتنى السباع حيا ان فارقتك ».

«درندگان بيابان مرا زنده پاره پاره كنند اگر از شما جدا شوم».

امامعليه‌السلام لباس هايى كه قيمت آنها به هزار دينار بالغ مى گرديد، در اختيار وى قرار داد تا آنها براى رهايى فرزندش، استفاده كند.

۶۸

۱۴ - پيام اتمام حجت

در بخش گذشته با پيامهاى حسين بن علىعليه‌السلام كه ياران خود را در ماندن يا رفتن آزاد گذاشته بود، آشنا شديم و اينك پيام هاى ديگرى از آن حضرت كه در آنها (احتجاج و اتمام حجت) مى باشد در اختيار خواننده عزيز قرار مى دهيم.

امامعليه‌السلام با اين پيام ها در روز عاشوا به مردم و لشكريان بنى اميه كه كه قصد جنگ با آن حضرت را داشتند، به صورت عام و گاهى به طور خاص و انفرادى، موعظه و نصيحت و اتمام حجت نموده و عواقب خطرناك دنيوى و مجازات سخت اخروى جنايت هولناك آنان را گوشزد و ياد آورى فرموده است. و اين اتمام حجت گاهى به مرحله استغاثه و استمداد و دعوت و درخواست، جهت حمايت از آن حضرت و دفاع از خاندان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله رسيده است و احيانا چنين استمدادى در كنار درخواست توبه و بازگشت از گناه نسبت به بعضى از افرادى كه با آن حضرت قصد خصومت و جنگ و منازعه نداشتند و دارأى شرارت و سابقه جنايت بودند آن هم قبل از عاشورا و پيش از رسيدن به كربلا، به وقوع پيوسته است.

در اينجا ممكن است اين سؤال مطرح شود كه آيا اين دو نوع پيام با هم متضاد و متناقض نيستند؟ آن اجازه مرخصى و برداشتن بيعت و پيمان شهادت از افراد متعهد و از جان گذشته و اهل بيت و ياران باوفا و اين استغاثه و استمداد و دعوت به يارى از دشمنان و افرادى خونخوار!!

پاسخ اين است همانگونه كه در بخش قبل اشاره نموديم، فرق بارز و روشنى هست ميان قيام و مبارزه اى كه پيشوايان دينى انجام مى دهند، با رهبران غير مذهبى و مبارزه اى كه رهبران غير مذهبى در پيش مى گيرند و موضوع مورد سؤال يكى از همين موارد امتياز است و مطلب را بايد از اين زاويه بررسى نمود.

آرى، حسين بن علىعليه‌السلام در پى پيروزى و شكست ظاهرى نيست، بلكه او در فكر انجام يك وظيفه الهى و فريضه مذهبى است و لذا به افرادى كه با آن حضرت پيمان شهادت بسته اند و ايمان و عقيده و استقامت خود را تا پاى جان نسبت به آن حضرت به اثبات رسانيده و تا اين بيابان با همان فكر و انديشه به همراه او حركت نموده اند، رنج سفر و ترس از دشمن، كوچكترين تزلزل و سستى در آنان به وجود نياورده است، اگر آنان با اين شرايط و با اجازه ولى امر و امامشان، صحنه جنگ را ترك نمايند، گرچه به اجر و پاداش و مقام ارجمند شهدا نايل نخواهد گرديد و آن هماى سعادت را كه تنها در بالاى سر آنان به پرواز در آمده است، براى هميشه و به رايگان از دست خواهند داد، ولى به هر حال در پيشگاه عدل خداوند مورد سؤال و مؤ اخذه قرار نخواهد گرفت.

ولى آنجا كه امامعليه‌السلام استغاثه و استمداد مى كنند، شرايط ديگرى به وجود آمده است و صحبت نجات يك فرد و يا گروهى از بدبختى هلاكت ابدى و عذاب حتمى است. اين استغاثه و استمداد و اتمام حجت، متوجه گروهى است كه مصمم شده است خون امام زمان خويش را بريزد و پيكر پاكش را قطعه - قطعه كند و اهل و عيالش را به خون اسير خارجى و كسانى كه با اسلام و قرآن در ستيز هستند، شهر به شهر بگرداند كه اگر اين فكر و انديشه عملى شود، نه تنها همه افراد اين گروه، بلكه حتى كسانى كه بر عمل آنان راضى هستند به خسران ابدى و عذاب دايمى گرفتار خواهند گرديد.

و اينجاست كه امكان دارد اين اتمام حجت ولو تنها يك نفر از آنان را از عذاب دايمى نجات بخشد و براى هيچ يك از آنان در روز قيامت بهانه و توجيهى وجود نداشته باشد و نگويد:

۶۹

( رَبَّنا لَوْ لا أَرْسَلْتَ إِلَيْنا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آياتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى‌ ) .(۱)

«پروردگارا! چرا به سوى ما پيامبرى نفرستادى تا از آيات تو پيروى كنيم پيش از آنكه خوار و رسوا شويم».

به هر حال، اين پيامها را مى توان در طى دو خطبه مفصلى كه حسين بن علىعليه‌السلام در روز عاشورا و يا خطابه هاى كوتاه ديگرى كه آن حضرت به صورت عام و يا به طور خاص ايراد فرموده است، ملاحضه نمود.

و ما هم از همين دو خطبه عاشورا، آغاز و از روش اين جزوه كه نقل پيام ها به صورت كوتاه نه به شكل مشروح و طولانى است، پيروى مى كنيم.

______________________

۱- طه/۱۳۴.

۷۰

خطبه اول

۱/۱۴ - «أيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِى وَ لا تَعْجَلُوا حَتَّى أعِظُكُمْ بِمَا هُوَ حَقٌّ لَكُمْ عَلَىَّ؛ وَ حَتَّى أعْتَذِرُ إلَيْكُمْ مِنْ مَقْدَمِى عَلَيْكُم! فِإن قبلتُم عُذرِى، وَ صَدَّقتُم ق ولِى وَ أعطَيتُمُونِى النِّصفَ مِن أنفُسِكُم كُنتُم يذَلِكَ أسعَدَ؛ وَ لَم يَكُن لَكُم عَلَىَّ سَبِيلٌ. وَ إن لَم تَقبَلُوا مِنِّى العُذرَ وَ لَم تُعطُوا النِّصفَ مِن أنفُسِكُم؛ فَأجَمِعُوا أمرَكُم وَ شُرَكَاءَ كُم ثُمَّ لَا يَكُن أمرُكُم عَلَيكُم غَمَّةً ثُمَّ اقضُوا إلَىَّ وَ لَا تُنظِرُونِ. إنَّ وَلِيَّىَ اللهُ الذَّى نَزَّلَ الكِتَابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِيِنَ

«اى مردم! گناه مرا بشنويد و در جنگ و خونريزى شتاب نكنيد تا امن وظيفه موعظه كه حق شما و به عهده من است، را انجام بدهم و انگيزه سفر به سوى شما را بيان كنم، اگر دليل مرا پذيرفتيد و با من منصفانه رفتار ننمودديد، همه شما متحد شويد و هر انديشه باطل كه درباره من داريد اجرا كنيد و مهلتم ندهيد، ولى به هر حال، امر بر شما مشتبه نباشد، و در نهايت يار و ياور من خدايى است كه قرآن را فرو فرستاد و اوست ياور صالحان».

۲/۱۴ - «عِبادَ اللَّهَ‌ اتَّقُوا اللَّهَ‌ وَ كُونُوا مِن الدُّنْيا عَلى حَذَرٍ، فَاِنَّ‌ الدُّنْيا لَوْ بَقِيَتْ‌ عَلى احَدٍ اوْ بَقِىَ‌ عَلَيْها احَدٌ لَكانَتِ‌ الْاَنْبِياءُ احَقَّ‌ بِالْبَقاءِ وَ اوْلى بِالرِّضا وَ ارْضى بِالْقَضاءِ غَيْرُ ان اللّهَ‌ خَلَق الدُّنْيا لِلْفَناءِ فَجَديُدها بالٍ‌ وَ نَعيمُها مُضْمَحِلٌّ‌ وَ سُرُورُها مُكْفَهِرٌّ وَ الْمَنْزِلُ‌ تَلْعَةٌ‌ وَ الدّارُ قَلْعَةٌ‌. فَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ‌ خَيْرَ الزّٰادِ التَّقْوىٰ‌ فَاتقُوا اللَّهَ‌ لَعَلَّكُمْ‌ تُفْلِحُون

«اى بندگان خدا! از خدا بترسيد و از دنيا برحذر باشيد كه اگر بنا بود همه دنيا از آن كسى باشد و او نيز براى هميشه در دنيا بماند، پيامبران براى بقا سزاوارتر و جلب خشنودى آنان بهتر و چنين حكمى خوش آيندتر بود، ولى هرگز! زيرا سرور و شاديش به غم و اندوه مبدل خواهد گرديد. دون منزلى است و موقت خانه اى، پس براى آخرت خود توشه اى برگيريد و بهترين توشه تقواست، و تقوا پيشه كند اميد است رستگار شويد».

۳/۱۴ - «ايها الناس! الْحَمْدُلِلَّهِ‌ الَّذِى خَلَق الدُّنْيَا فَجَعَلَهَا دَارَ فَنَاءٍ وَ زَوَالٍ‌، مُتَصَرِّفَةً‌ بِاَهْلِهَا حَالاً بَعْدَ حَالٍ‌، فَالْمَغْرُورُ مَنْ‌ غَرَّتْهُ‌ وَ الشَّقِىُّ‌ مَنْ‌ فَتِنَتهُ‌ فَلَا تَغُرَّنَّكُمْ‌ هَذِهِ‌ الدُّنْيَا فَاِنَّهَا تَقْطَعُ‌ رَجَاءَ مَنْ‌ رَكَن الَيْهَا، وَ تُخَيِّبُ‌ طَمَعَ‌ مَنْ‌ طَمِعَ‌ فِيهَا

«اى مردم! خدا دنيا را محل فنا و زوال قرار داده كه اهل خويش را تغيير مى دهد و وضعشان را دگرگون مى سازد، مغرور و گول خورده كسى است كه فريب دنيا را بخورد و بدبخت كسى است كه مفتون آن گردد، پس دنيا شما را گول نزند كه هر كه بدو تكيه كند نااميدش سازد و هر كس بر وى طمع كند، به يأس و نااميدش كشاند».

۴/۱۴ - «وأراكُم قدِ اجتمعتُم على أمرٍ قد أَسخَطتُمُ اللهَ فيه عَليكُم، وأعرَضَ بوجهِهِ الكريمِ عنكُم، وأحلَّ بِكُم نِقْمتَهُ، وجَنَّبَكُم رحمَتَهُ، فنِعْمَ الربُّ‏ ربُّنا، وبئَسَ العَبيدُ أنتُم، أَقْررتُم بالطاعةِ، وآمنتم بالرسولِ محمّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله ثمَّ إنَّكُم زَحَفتُم إلى ذرِّيَّتِهِ وعِترتِهِ تريدونَ قَتْلَهُم، لقدِ استَحوذَ عَليكُمُ الشَّيطانُ فأنْساكُم ذِكرَ اللهِ العَظيمِ. فتبّاً لكُم ولما تُريدونَ. إنّا للهِ وإنّا إليهِ راجعونَ، هؤلاءِ قومٌ كَفَروا بعدَ إيمانِهِم فبُعداً للقومِ الظالمينَ

«و اينك مى بينم شما به امرى هم پيمان شده ايد كه خشم خدا را بر انگيخته و به سبب آن خدا از شما اعراض كرده و غضبش را بر شما فرو فرستاده است، چه نيكوست خداى ما و چه بندگان بدى هستيد شما كه به فرمان خدا گردن نهاديد و به پيامبرش حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله ايمان آورديد، سپس براى كشتن اهل بيت و فرزندانش هجوم آورديد، شيطان بر شما مسلط شده كه خداى بزرگ را از ياد شما برده است، ننگ بر شما و بر هدفتان! ما از خداييم و به سوى او باز مى گرديم.

اين قوم ستمگر از رحمت خدا دور باشند كه پس از ايمان، به كفر گراييدند».

۵/۱۴ - «ايها الناس! انسبونى من انا، ثم ارجعوا الى انفسكم وعاتبوها، و انظروا هل يحل لكم قتلى و انتهاك حرمتى؟ الست ابن بنت نبيكم و ابن وصية و ابن عمه و اول المومنين بالله و المصدق لرسوله بما جأ من عند ربه؟ اوليس حمزة سيد الشهدأ عم ابى؟ اوليس جعفر الطيار عمى، اولم يبلغكم قول رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله لى ولاخى: هذان سيدا شباب اهل الجنة؟ »

«مردم! نسب مرا بشناسيد كه من چه كسى هستم، سپس بخود آييد و خويشتن را ملامت كنيد و ببينيد آيا كشتن من و درهم شكستن حريم حرمت من براى شما جايز است؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم؟ آيا من فرزند وصى و پسر عم پيامبر شما نيستم؟ آيا من فرزند كسى هستم كه وى اولين كسى است كه به خدا ايمان آورد و رسالت پيامبرش را تصديق نمود؟ آيا حمزه سيد الشهدأ عموى پدر من نيست؟ آيا جعفر طيار عموى من نيست؟ آيا سخن رسول خدا را درباره من و برادرم نشنيده ايد كه فرمود: اين دو سرور جوانان بهشتند؟».

۶/۱۴ - «فان صدقتمونى بما اقول و هو الحق و الله ما تعمدت الكذب منذ علمت ان الله يمقت عليه اهله و يضر به من اختلفه و ان كذبتمونى فان فيكم من ان سالتموه عن ذلك اخبركم، سلوا جابربن عبدالله الانصارى و ابا سعيد الخدرى و سهل بن سعد الساعدى وزيد بن ارقم و انس بن مالك يخبروكم انهم سمعوا هذه المقالة من رسول الله و لاخى، اما فى هذا حاجز لكم عن سفك دمى.»

«اگر مرا در گفتار تصديق كنيد كه حق است، به خدا سوگند از روز اول دروغ نگفته ام، چون دريافته ام كه خداوند به دروغگو غضب كرده و ضرر دروغ را به خود دروغگو بر مى گرداند و اگر مرا تكذيب مى كنيد، اينك در ميان مسلمانان از صحابه پيامبر، كسانى هستند كه مى توانيد از آنان سؤال كنيد كه همه آنان گفتار پيامبر را درباره من و برادرم شنيده اند و شما را از آن آگاه خواهند نمود و همين گفتار مى تواند مانع خونريزى شما گردد».

از جابر بن عبدالله و ابوسعيد خدرى و سهل بن سعد ساعدى و زيد بن ارقم و انس بن مالك بپرسيد كه همه آنان به شما خواهند گفت كه اين گفتار را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره من و برادرم شنيده اند كه فرمود: (آنها سرور جوانان بهشتند) و همين گفتار مى تواند مانع ريختن خون من گردد.

۷/۱۴ - «فِإنْ كنتُم فِي شكٍّ مِن ذلكَ، أفَتَشُكُّونَ أنّي ابنُ بنتِ نبيّكُم؟! فواللهِ، مَا بينَ المشرقِ والمغربِ ابنُ بنتِ نبيٍّ غَيري فيكُم ولا في غَيرِكُم، أَنَا ابنُ بنتِ نبيّكُم خاصّةً. وَيْحَكُم! أفتطلِبُونني بقتيلٍ منكُم قَتلْتُهُ، أَو مالٍ لكُمُ اسْتَهلكْتُهُ، أو بقِصاصٍ من جِراحةٍ؟ فأخذُوا لا يكلِّمونَه، فنَادَى: يا شِبثَ بْنَ رِبعي، ويا حَجَّارَ بْنَ أبْجَرَ، ويا قَيسَ بْنَ الأشْعَثِ، ويا زيدَ بنَ الحَرثِ، أَلَم تكتُبُوا إليَّ: أنْ قَدْ أينعتِ الثِمارُ، واخضَرَّ الجَنَابُ، وإنَّما تُقدِمُ على جُندٍ لكَ مُجنَّدَةٍ ؟ »(۱)

«اگر در گفتار پيامبر درباره من و برادرم ترديد داريد، آيا در اين واقعيت نيز شك مى كنيد كه من فرزند پيامبر شما هستم و در همه دنيا نه در ميان شما و نه در جاى ديگر، براى پيامبر فرزندى بجز من وجود ندارد. واى بر شما! آيا كسى را از شما كشته ام كه به قصاص او مرا مى كشيد؟ آيا مال كسى از شما را تباه ساخته ام؟ آيا جراحتى بر كسى وارد كرده ام تا مستحق مجازاتم بدانيد؟!

اى شبث بن ربعى! اى حجار بن ابجر! اى قيس بن اشعث! و اى يزيد بن حارث! آيا شما نبوديد براى من نامه نوشتيد كه ميوه هاى ما رسيده و درختان ما سر سبز و خرم است و در انتظار تو دقيقه شمارى مى كنيم و در كوفه لشكريانى مجهز و آماده در اختيار تو مى باشد!».

______________________

۱- مقتل مقرم/۲۲۷ - ۲۲۸.

۷۱

اين بود هفت فقره از اتمام حجت بن علىعليه‌السلام كه مجموعا اولين خطبه آن حضرت را كه در روز عاشورا ايراد فرموده است، تشكيل مى دهد آرى هفت فقره اتمام حجت در ضمن يك سخنرانى و كيفيت ايراد اين خطبه به طورى كه در منابع نقل شده بدين صورت بوده است كه امامعليه‌السلام پس از تنظيم صفوف لشكر خويش، سوار بر اسب گرديد و از خيمه هاى خود فاصله گرفت و با صداى بلند و رسا به ايراد اين خطبه پرداخت.(۱)

خطبه دوم

خطبه و سخنرانى دوم حسين بن علىعليه‌السلام نيز كه مجموعه ديگرى است از اتمام حجت آن بزرگوارى، دارأى هفت فراز است و مشتمل بر دلايل و بيانات مختلف و اتمام حجت در ابعاد گوناگون و در كيفيت ايراد اين سخنرانى (خطيب خوارزمى) مى گويد:

روز عاشورا پس از آنكه هر دو سپاه كاملا آماده گرديد و پرچمهاى لشكر عمر سعد بر افراشته شد و صداى طبل و شيپور آنان در بيابان كربلا طنين افكن گرديد، به طرف خيمه هاى حسين بن على حركت كرده و خيمه ها را احاطه نمودند، حسين بن على از ميان خيمه و از داخل لشكر خويش بيرون آمد و در برابر صفوف لشكر دشمن قرار گرفت و از آنان خواست تا سكوت كنند و به سخنان او گوش فرا دهند، ولى آنان همچنان سر و صدا و هلهله مى كردند و صداى قهقهه و شاديشان بلند بود كه آن حضرت با اين جملات، به آرامش و سكوتشان دعوت نمود:

______________________

۱- اين دو سخنرانى با اختلاف جزئى در طبرى ۶/۲۴۲ - ۲۴۳. كامل ابن اثير ۳/۲۸۷ - ۲۸۸، ارشاد مفيد/۲۳۴ و مقتل خوارزمى ۱/۲۵۳ و ۲/۶ - ۸ آمده است.

۷۲

۸/۱۴ - «وَيْلَكُمْ ما عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْصِتُوا إِلَىَّ فَتَسْمَعُوا قَْولي، وَ إِنَّما أَدْعُوكُمْ إِلى سَبيلِ الرَّشادِ، فَمَنْ أَطاعَني كانَ مِنَ الْمُرْشَدينَ، وَ مَنْ عَصاني كانَ مِنَ الْمُهْلَكينَ، وَ كُلُّكُمْ عاص لاَِمْري غَيْرُ مُسْتَمِع لِقَوْلي، قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِيّاتُكُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُكُمْ مِنَ الْحَرامِ، فَطَبَعَ اللّهُ عَلى قُلُوبِكُمْ، وَيْلُكُمْ! أَلا تَنْصِتُونَ ؟! أَلا تَسْمَعُونَ ؟! »(۱)

«واى بر شما! چرا گوش فرا نمى ندهيد تا گفتار را كه شما را به رشد و سعادت فرا مى خوانم بشنويد، هر كس از من پيروى كند، خوشبخت و هر كس عصيان و مخالفت ورزد، از هلاك شدگان است و همه شما عصيان و سركشى نمود، و با دستور من مخالفت مى كنيد كه به گفتارم گوش فرا نمى دهيد. آرى، در اثر هداياى حرامى كه به دست شما رسيده، و در اثر غذاها و لقمه هاى غير حلال ك شكمهاى شما از آنها انباشته شده، خدا بر دلهاى شما اين چنين زده است. واى بر شما! چرا آرام نمى شويد؟! چرا گوش فرا نمى دهيد؟!».

۹/۱۴ - «تَبّاً لَکُمْ أَیَّتُهَا الْجَماعَهُ وَ تَرْحاً، أَفَحینَ اسْتَصْرَخْتُمُونا والِهینَ مُتَحَیِّرینَ فَأَصْرَخْناکُمْ مُؤَدّینَ مُسْتَعِدّینَ، سَلَلْتُمْ عَلَیْنا سَیْفاً فی رِقابِنا، وَ حَشَشْتُمْ عَلَیْنا نارَ الْفِتَنِ الَّتی جَناها عَدُوُّکُمْ وَ عَدُوُّنا فَأَصْبَحْتُمْ إِلْباً عَلى أَوْلِیائِکُمْ، وَ یَداً عَلَیْهِمْ لاَِعْدائِکُمْ، بِغَیْرِ عَدْل أَفْشَوهُ فیکُمْ، وَلا أَمَل أَصْبَحَ لَکُمْ فیهِمْ، إِلاَّ الْحَرامَ مِنَ الدُّنْیا أَنالُوکُمْ، وَ خَسیسَ عَیْش طَمَعْتُمْ فیهِ، مِنْ غَیْرِ حَدَث کانَ مِنّا، وَ لا رَأْى تَفَیَّلَ لَنا ».

«اى مردم! ننگ و عار و حزن ذلت بر شما باد كه با اشتياق فراوان در حالى كه سرگردان بوديد. ما را به يارى خود خوانديد و چون به فرياد شما پاسخ مثبت داده و با سرعت به سوى شما شتافتيم،

______________________

۱۰۸- مقتل خوارزمى ۲/۶.

۷۳

شمشيرهايى كه از خود ما بود، بر عليه ما به كار گرفتيد و آتش ‍ فتنه اى را كه دشمن مشترك برافروخته بود، بر عليه ما شعله ور ساختيد، به حمايت از دشمنانتان بر عليه پيشوايانتان به پا خاستيد بى آنكه ما در ميان شما عدالتى را بر قرار سازند. و يا اميد چيزى در آنان داشته باشيد به جز طعمه حرامى كه به شما رسانيده اند و مختصر زندگى ذلت بارى كه چشم طمع به آن دوخته ايد و شما آنگاه بر عليه ما به پا ساختيد كه نه خطايى از ما سرزده و نه عقيده و انديشه نادرستى از ما مشاهده كرده ايد».

۱۰/۴ - «فَهَلاّ لَکُمُ الْوَیْلاتُ إِذْ کَرِهْتُمُونا وَ تَرَکْتُمُونا، تَجَهَّزْتُمُوها وَ السَّیْفُ لَمْ یَشْهَرْ، وَ الْجَأْشُ طامِنٌ، وَ الرَّأْىُ لَمْ یُسْتَحْصَفْ، وَ لکِنْ أَسْرَعْتُمْ عَلَیْنا کَطَیْرَهِ الدِّبا، وَ تَداعَیْتُمْ اِلَیْها کَتَداعی الْفَراشِ، فَقُبْحاً لَکُمْ، فَإِنَّما أَنْتُمْ مِنْ طَواغیتِ الاُْمَّهِ، وَ شِذاذِ الاَْحْزابِ، وَ نَبَذَهِ الْکِتابِ، وَنَفَثَهِ الشَّیْطانِ، وَ عَصَبَهِ الاْثامِ، وَ مُحَرِّفِی الْکِتابِ، وَ مُطْفِیءِ السُّنَنِ، وَ قَتَلَهِ أَوْلادِ الاَْنْبِیاءِ، وَمُبیری عِتْرَهِ الاَْوْصِیاءِ، وُ مُلْحِقِی الْعِهارِ بِالنَّسَبِ، وَ مُؤْذی الْمُؤْمِنینَ، وَ صُراخِ أَئِمَّهِ الْمُسْتَهْزِئینَ، اَلَّذینَ جَعَلُوا الْقُرْآنَ عِضینَ

«هان! واى بر شما كه با ناخوشايندى روى از ما برتافتيد و از يارى ما سرباز زديد و آماده جنگ با ما شديد، آنگاه كه شمشيرها در غلاف و دلها آرام و رأيها نيكو نبود، با اين وصف مانند ملخ از هر سو به ما يارى روى آورديد و چون پروانه از هر طرف فرو ريختند، رويتان سياه باد كه شما از سركشان امت و از بازماندگان احزاب منحرف هستيد كه قرآن را پشت سر انداخته و از دماغ شيطان در افتاده ايد.

شما از گروه جنايتكار و تحريف كنندگان كتاب و خاموش كنندگان سنتها مى باشيد كه فرزندان پيامبر را مى كشيد و نسل اوصيا را از بين مى بريد. شما از گروه ملحق كنندگان زنازادگان به نسب و آزار دهندگان مومنان و فرياد رس پيشوايان استهزاكنندگان مى باشيد، همانان كه قرآن را پاره پاره كردند (آنچه را به سودشان بود پذيرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهايشان بود رها نمودند)!».

۱۱/۴ - «وَ أَنْتُمْ اِبْنُ حَرْب وَ أَشْیاعُهُ تَعْتَمِدُونَ، وَ إِیّانا تَخْذِلُونَ، أَجَلْ! وَ اللّهِ الْخَذْلُ فیکُمْ مَعْرُوفٌ، وَ شَجَتْ عَلَیْهِ عُرُوقُکُمْ، وَ تَوارَثَتْهُ أُصُولُکُمْ وَ فُرُوعُکُمْ، وَ نَبَتَتْ عَلَیْهِ قُلُوبُکُمْ وَغَشِیَتْ صُدُورُکُمْ، فَکُنْتُمْ أَخْبَثَ شَىْء سِنْخاً لِلنّاصِبِ وَ أَکْلَهً لِلْغاصِبِ، أَلا لَعْنَهُ اللّهِ عَلَى النّاکِثینَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ الاَْیْمانَ بَعْدَ تَوْکیدِها، وَ قَدْ جَعَلْتُمُ اللّهَ عَلَیْکُمْ کَفیلا فَأَنْتُمْ وَ اللّهِ هُمْ

«و شما اينك به فرزند حرب و پيروانش اتكا و اعتماد نموده و دست از يارى ما بر مى داريد، بلى به خدا سوگند! غدر و خذل از صفات بارز شماست كه رگ و ريشه شما بر آن استوار، تنه و شاخه شما آن را به ارث برده، دلهايتان با اين عادت نكوهيده رشد نموده و سينه هايتان با آن مملو گرديده است.

شما به آن ميوه نامباركى مى مانيد كه درگلوى باغبان رنجيده اش گير كند و در كام سارق ستمگرش، لذتبخش باشد. لعنت خدا بر پيمان شكنان كه پيمانشان را پس از تاكيد و توثيق آن، درهم مى شكنند و حال آنكه شما خدا را بر عهد و پيمان خود ضامن قرار داده بوديد و به خدا سوگند! كه شما همان پيمان شكنان هستيد».

۱۲/۴ - «ألَا وإنّ الدَعِيَّ ابنَ الدَعِيِّ قدْ رَكَزَ بينَ اثنَتَينِ: بينَ السِّلَّةِ والذِّلَّةِ، وهيهاتَ منّا الذِّلَّةُ، يأبَى اللهُ لَنَا ذلكَ ورَسُولُهُ والمؤمِنونَ، وحُجورٌ طابَتْ وطَهُرتْ، وأُنُوفٌ حَمِيَّةٌ ونُفُوسٌ أبِيَّةٌ مِنْ أنْ نؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ على مصارِعِ الكِرَامِ. ألَا وَقَدْ أَعْذَرْتُ وأَنْذَرْتُ، ألَا وإنِّي زاحِفٌ بهذِهِ الأُسرةِ على قلَّةِ العَدَدِ، وكَثرةِ العدُوِّ، وخِذلانِ الناصرِ ».

«آگاه باشيد! كه اين فرومايه (ابن زياد) و فرزند فرومايه مرا در بين دو راهى شمشير و ذلت قرار داده است ما كجا و ذلت كجا چرا كه خدا و پيامبرش و مومنان از ذلت پذيرى ما ابا دارند و دامنهاى پاك مادران و مغزهاى با غيرت و نفوس با شرافت پدران، روا نمى دارند، كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتلگاه كرام و نيك منشان مقدم بداريم. آگاه باشيد! كه من با اين گروه كم و با قلت ياران و عقب نشينى كنندگان، براى جهاد آماده ام».

۱۳/۴ -

فإن نَهزِمْ فهزَّامونَ قُدماً

وإن نُهزم فغيرُ مهزَّمينا

وما إن طبّنا جبنٌ ولكن

منايانا ودولة آخرينا

فقلْ للشامتين بنا : أفيقوا

سيلقى الشامتون كما لقينا

إذا ما الموتُ رفّعَ عن أناسٍ

بكلكلهِ أناخَ بآخرينا

«اگر ما پيروز شويم، درگذشته هم پيروز بوديم و اگر شكست بخوريم، باز هم شكست واقعى از آن ما نيست؛ ترس، از شؤون ما نيست، ولى حوادثى به ظاهر بر عليه ما رخ داده و سودى به ديگران رسيده است؛ شماتت كنندگان ما را بگو به هوش باشيد كه آنان نيز مانند ما مورد شماتت قرار خواهند گرفت؛ و اين مرگ هر وقت شترش را از كنار درى بلند كرد، در كنار خانه ديگرى خواهد خوابانيد».

۱۴/۴ - «لَا تَلْبَثُونَ بَعْدَهَا إلَّا کرَیثما یرْکبُ الْفَرَسُ، حَتَّی تَدُورَ بِکمْ دَوْرَ الرَّحَی! وَتَقْلَقَ بِکمْ قَلَقَ الْمِحْوَرِ! عَهْدٌ عَهِدَهُ إلَی أَبِی عَنْ جَدِّی؛ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکمْ وَشُرَکآءَکمْ ثُمَّ لَا یکنْ أَمْرُکمْ عَلَیکمْ غُمَّه ثُمَّ اقْضُوا إِلَی وَلَا تُنظِرُونِ! إِنِّی تَوَکلْتُ عَلَی اللَهِ رَبِّی وَرَبِّکم مَّا مِن دَآبَّه إِلَّا هُوَ ءَاخِذٌ بِنَاصِیتِهَآ إنَّ رَبِّی عَلَی از صِرَا طٍ مُّسْتَقِیمٍ ».(۱)

«آگاه باشيد! به خدا سوگند! پس از اين جنگ به شما مهلت داده نمى شود كه بر مركب مراد خويش سوار شويد مگر به اندازه مدت كوتاهى كه شخص سواره بر اسب خويش سوار است (كه به زودى بايد پياده شود). آنگاه آسباب حوادث شما را به سرعت بچرخاند و مانند محور و مدار سنگ آسياب، مضطربتان گرداند و اين عهد و پيمانى است كه پدرم از جدم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله براى من بازگو نموده است و

______________________

۱- مقتل مقرم/۲۳۴ - ۲۳۵.

۷۴

اينك، همه شما پس از آنكه امر بر شما روشن گرديده است، دست به دست توكل مى كنم كه پرودگار من و شماست و اختيار هر جنبده اى در دست اوست و خداى من بر صراط مستقيم است».

و اين بود هفت فراز از اتمام حجت امام در دومين خطبه عاشوراى آن حضرت.

۱۵/۱۴ - «وَیْحَکُمْ یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَکُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فِی دُنْیاکُمْ هذِهِ، وَارْجِعُوا إِلى أَحْسابِکُمْ إِنْ کُنْتُمْ عَرَباً کَما تَزْعُمُونَ ... أَنَا الَّذی أُقاتِلُکُمْ، وَتُقاتِلُونی، وَالنِّساءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ، فَامْنَعُوا عُتاتَکُمْ وَطُغاتَکُمْ وَجُهّالَکُمْ عَنِ التَّعَرُّضِ لِحَرَمی ما دُمْتُ حَیّاً ».(۱)

«واى بر شما اى شيعيان آل ابى سفيان! شما اگر دين نداريد و از روز جزا نمى هراسيد (لا اقل) در زندگى خود آزار مرد باشيد و اگر خود را عرب مى پنداريد، به نياكان خود بينديشيد و شرف انسانى خود را حفظ كنيد من با شما جنگ مى كنم و شما با من و اين زنانى گناهى ندارند، تا من زنده هستم از تعرض ياغيان و تجاوزگرانتان به حريم اهل بيت من جلوگيرى كنيد».

(خوارزمى) مى گويد: امام حسينعليه‌السلام جنگ سختى نمود و در هر حمله عده اى از دشمن را به هلاكت رسانيد دشمن خواست با وارد كردن ضربه روحى آن حضرت را تضعيف كند و با حايل شدن در خيمه ها و قتلگاه، حمله به خيمه ها را شروع كرد، در اينجا بود كه آن حضرت لشگريان كوفه را با اين جملات مورد خطاب قرار داد: (يا شيعة آل ابى سفيان...).

______________________

۱- مقتل خوارزمى ۲/۳۳.

۷۵

۱۵ - اتمام حجت خصوصى

اين بود فراز از اجتجاج و اتمام حجت عمومى حسين بن علىعليه‌السلام كه در اين فرازها بود مورد خطاب آن حضرت، همه لشكريان ابن زياد و همه افرادى است كه براى جنگ با فرزند رسول خدا در كربلا شده بودند.

ولى در احتجاج آن بزرگوار، مواردى نيز وجود دارد كه در آنها طرف خطاب، افراد مخصوصى بوده و اتمام حجت آن حضرت عنوان فردى و شخصى داشته است، به ذكر نمونه هايى از اين نوع اتمام حجت كه در دسترس ما بوده، مى پردازيم:

با عبيد الله بن حر جعفى

۱/۱۵ - «يا بن الحر! ان اهل مصركم كتبوا الى انهم مجتمعون على نصرتى و سالونى القدوم عليهم و ليس الامر عل ما زعموا و ان عليك ذنوبا كثيرة، فهل لك من توبة تمحو بها ذنوبك؟... تنصرابن بنت نبيك و تقاتل معه ».(۱)

«(اى پسر حر!) همشهريان شما (كوفه) براى من نامه نوشته اند كه بر نصرت و يارى من اتحاد نموده ايد و از من خواسته اند به شهرشان بيايم. در حالى كه حقيقت امر غير از اين است و تو اى (حر جعفى!) گناهان زيادى را مرتكب شده اى، آيا نمى خواهى از آن گناهان تو كنى؟... فرزند دختر پيامبرت را يارى كرده و به همراه او با دشمنانش بجنگى».

امامعليه‌السلام اين جملات را در منزل (قصربن مقاتل) و هنوز به كربلا وارد نشده بود و به (عبيدالله) فرمود، آنگه كه در ميان آنان ملاقاتى رخ داد، ولى عبيدالله به بهانه اى مادى، توفيق اين توبه را از دست داد.

______________________

۱- مقتل مقرم/۱۸۹. طبرى ۶/۲۳۱. مقتل خوارزمى ۱/۲۲۶ - ۲۲۷.

۷۶

بايد توجه داشت كه (عبيدالله بن حر) از افراد شجاع و سرشناس ‍ و از هواداران عثمان بود و پس از كشته شدن او، نزد معاويه رفت و در جنگ صفين در صف لشكريان او با امير مومنانعليه‌السلام جنگ نمود، در تاريخ از غارتگريها و راهزنيهاى عبيدالله در دوران معاويه و غير آن، مطالب فراوان نقل گرديده است.

با عمر بن سعد

۲/۱۵ - «وَیْلَکَ یَابْنَ سَعْد أَما تَتَّقِی اللّهَ الَّذِی إِلَیْهِ مَعادُکَ؟ أَتُقاتِلُنِی وَ أَنَا ابْنُ مَنْ عَلِمْتَ؟ ذَرْ هؤُلاءِ الْقَوْمَ وَ کُنْ مَعی، فَإِنَّهُ أَقْرَبُ لَکَ إِلَى اللّهِ تَعالى »(۱)

«اى پسر سعد! آيا مى خواهى با من جنگ كنى؟ در حالى كه مرا مى شناسى و مى دانى من فرزند چه كسى هستم و آيا از خدايى كه بازگشت تو به سوى اوست نمى ترسى؟! آيا نمى خواهى به همراه من باشى و دست از اينها (بنى اميه) بردارى كه اين عمل به خداوند نزديكتر (و جلب كننده رضاى اوست)».

امامعليه‌السلام اين جمله را در شب هشتم و نهم محرم در ضمن ملاقاتى كه در ميان دو لشكر و طبق پيشنهاد آن حضرت با عمرسعد داد، خطاب بدو ايراد فرمود.

بازهم با عمر سعد

۳/۱۵ - «يا عُمَرُ، أنتَ‌ تَقتُلُني وتَزعُمُ‌ أن يُوَلِّيَكَ‌ الدَّعِيُّ‌ بنُ‌ الدَّعِيِّ‌ بِلادَ الرَّيِّ‌ وجُرجانَ‌؟ وَاللّٰهِ‌، لا تَتَهَنَّأُ بِذٰلِكَ‌ أبدَاً، عَهدٌ مَعهودٌ، فَاصنَع ما أنتَ‌ صانِعٌ‌؛ فَإِنَّكَ‌ لا تَفرَحُ‌ بَعدي بِدُنيا ولا آخِرَةٍ‌، وكَأَنّي بِرَأسِكَ‌ عَلىٰ‌ قَصَبَةٍ‌ قَد نُصِبَ‌ بِالكوفَةِ‌، يَتَراماهُ‌ الصِّبيانُ‌، ويَتَّخِذونَهُ‌ غَرَضاً بَينَهُم ...».(۲)

«اى عمر سعد! آيا تو خيال مى كنى با كشتن من (به جايزه بزرگى دست خواهى يافت و) اين فرومايه ( ابن زياد) حكومت رى و گرگان را به تو واگذار خواهد نمود،

______________________

۱- مقتل مقرم/۲۰۵ و مقتل خوارزمى ۱/۲۴۵.

۲- مقتل مقرم/۲۳۵. مقتل خوارزمى ۲/۸ و عوالم ۱۷/۲۵۳.

۷۷

به خدا سوگند! چنين حكومتى بر تو گوارا نخواهد گرديد واين پيمانى است محكم و پيش بينى شده، اينك آنچه درباره ما از دست تو بر مى آيد انجام بده كه پس از (كشتن) من نه در دنيا و نه در آخرت روى خوشى و راحتى نخواهى ديد و چندان دور نيست روزى كه در همين شهر كوفه، سر بريده تو را بر نيزه بزنند و كودكان آن را اسباب بازى قرار داده و سنگ بارانشان قرار بدهند».

حسين بن علىعليه‌السلام پس از سخنرانى دوم در روز عاشورا، عمر سعد را گرفت و او با اينكه از اين ملاقات اكراه داشت، به ناچار از صف دشمن فاصله گرفت و جلو آمد به طورى كه گردن اسب امام با گردن اسب وى مقابل هم قرار گرفت، آن حضرت براى آخرين بار با جملاتى كه ملاحظه فرموديد، با وى اتمام حجت فرمود و آينده تيره و تاريك او را ترسيم نمود، اما او از نصيحت و اتمام حجت امام بهره اى نگرفت و همانگونه كه آن حضرت فرمود به شقاوت و بدبختى دنيا و آخرت دچار گرديد.

با عمرو بن حجاج

۴/۱۵ - «يحك يا عمرو! اعلى تحرض الناس؟ انحن مرقنا من الدين و انت تقيم عليه؟ ستعلمون اذا فارقت ارواحنا اجسادا من اولى بصلى النار(۱)

«واى بر تو اى عمرو! آيا مردم را به اين بهانه كه ما از دين خارج شده ايم بر عليه من مى شورانى؟ آيا ما از دين خارج شده ايم و تو در آن پا برجا هستى؟! آرى، به زودى كه روح، از بدن ما جدا مى شود، خواهيد ديد كه چه كسى از دين بيرون رفته و سزاور آتش خواهد بود».

______________________

۱- مقتل مقرم/۲۴۰. طبرى ۶/۲۴۹. كامل ابن اثير ۳/۲۹۰ و مقتل خوارزمى ۲/۱۵ با تفاوت مختصر در متن.

۷۸

امامعليه‌السلام اين اتمام را به (عمرو بن حجاج) يكى از فرماندهان لشگر كوفه نمود آنگاه كه ديد وى افراد تحت فرماندهى خود را كه چهار هزار نفر بودند با اين جملات بر جنگ با آن حضرت تشويق مى كند:

قاتلوا من مرق عن الدين و فارق الجماعة!!!.

«بجنگيد! با كسى (حسين بن علىعليه‌السلام ) كه از دين خدا برگشته و از صف مسلمانان خارج شده است!!!».

۷۹

۱۶ - پيام استمداد

اين بود پيام هاى اتمام بخش حسين بن علىعليه‌السلام . به طورى كه قبلا اشاره نموديم، در اين بخش علاوه بر پيام اتمام حجت، با پيام هاى استمداد و استغاثه آن حضرت هم آشنا خواهيم گرديد و اينك:

۱/۱۶ - «أَمَا مِنْ مُغِیثٍ یُغِیثُنَا لِوَجْهِ اللهِ؟ أَمَا مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ الله صلى‌الله‌عليه‌وآله(۱)

«آيا فرياد رسى نيست كه براى رضاى خدا به فرياد ما برسد؟! آيا دفاع كننده اى نيست كه از حرم رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله دفاع كند؟!».

امامعليه‌السلام اين جمله را در روز عاشورا، در ضمن جملاتى پس از آنكه سخنرانى عموميش تمام شد، ايراد فرمود، آنگاه كه از طرف دشمن، گروه تيراندازان، ياران حسين بن علىعليه‌السلام را تيرباران نمودند و تعدادى از آنان را به خاك و خون كشيدند و طبق نقل مرحوم مقرم، چون صداى استغاثه امامعليه‌السلام به گوش اهل بيت آن حضرت رسيد، صداى گريه و ناله از ميان خيمه ها برخاست.

۲/۱۶ - «هَلْ مِنْ ذَابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ ؟! هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ یَخَافُ اللَّهَ ؟! فِینَا هَلْ مِنْ مُغِیثٍ یَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا ؟! هَلْ مِنْ مُعِینٍ یَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِی إِعَانَتِنَا ؟! »(۲)

«آيا مدافعى هست از حرم رسول خدا دفاع كند؟! آيا بنده يكتا پرستى هست درباره ستمى كه بر ما وارد مى شود از خدا بترسد؟! آيا فرياد رسى هست كه به اميد خداوندى به فرياد ما برسد؟! آيا يارى دهنده اى هست كه به اميد ثواب الهى به يارى ما برخيزد؟!».

______________________

۱- مقتل مقرم/۲۴۰ و لهوف/۹۰.

۲- مقتل خوارزمى ۲/۳۲.

۸۰

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

ترجمه خطبه ۱۶۴

(در سال ۳۴ هجری مردم در اطراف امام جمع شده و از عثمان شکایت کردند و از او خواستند که با عثمان صحبت کند تا از اشتباهات خود دست بردارد)

هشدار دادن به عثمان

همانا مردم پشت سر من هستند، مرا ميان تو و خودشان ميانجى قرار داده اند، به خدا نمى دانم با تو چه بگويم؟ چيزى را نمى دانم كه تو ندانى، تو را به چيزى راهنمايى نمى كنم كه نشناسى، تو مى دانى آنچه ما مى دانيم.

ما به چيزى پيشى نگرفته ايم كه تو را آگاه سازيم، و چيزى را در پنهانى نيافته ايم كه آن را به تو ابلاغ كنيم. ديدى چنانكه ما ديديم، شنيدى چنانكه ما شنيديم، با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودى چنانكه ما بوديم، پس ابوقحافه (ابابكر) و پسر خطاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند. تو به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در خويشاوندى از آن دو نزديكترى، و داماد او شدى كه آنان نشدند. پس خدا را، خدا را، پروا كن! سوگند به خدا! تو كور نيستى تا بينايت كنند، نادان نيستى تا تو را تعليم دهند، راهها روشن است، و نشانه هاى دين برپاست.

پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مى كند، سنت شناخته شده را برپا دارد، و بدعت ناشناخته را بميراند. سنتها روشن و نشانه هايش آشكار است، بدعتها آشكار و نشانه هاى دين برپاست، پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است كه خود هدايت شده و ديگرا ن را هدايت مى كند، سنت شناخته شده را برپا دارد، و بدعتها آشكار و نشانه هاى آن برپاست. و بدترين مردم نزد خدا رهبر ستمگرى كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران است، كه سنت پذيرفته را بميراند، و بدعت ترك شده را زنده گرداند.

من از پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيدم كه گفت:«قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش خواهى مى كند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مى چرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود.»

من تو را به خدا سوگند مى دهم كه امام كشته شده اين امت مباشى، چرا كه پيش از اين گفته مى شد. «در ميان اين امت، امامى به قتل خواهد رسيد كه در كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاى امت اسلامى با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا كه حق را از باطل نمى شناسند، و به سختى در آن فتنه ها غوطه ور مى گردند.»

براى مروان(۱) چونان حيوان به غارت گرفته مباش كه تو را هر جا خواست براند، آن هم پس از ساليانى كه از عمر تو گذشته(۲) و تجربه اى كه به دست آوردى.

(عثمان گفت: «با مردم صحبت كن كه مرا مهلت دهند تا از عهده ستمى كه به آنان رفته برآيم») امامعليه‌السلام فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد، و آنچه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.

ترجمه خطبه ۱۶۵

(برخی از شارحان نوشتند که این خطبه در شهر کوفه ایراد شد)

شگفتى آفرينش انواع پرندگان

خداوند پديده هاى شگفتى از جانداران حركت كننده، و بى جان، برخى ساكن و آرام(۳) ، بعضى حركت كننده و بى قرار، آفريده است، و شواهد و نمونه هايى از لطافت صنعتگرى و قدرت عظيم خويش بپا داشت، چندان كه تمام انديشه ها را به اعتراف واداشته، و سر به فرمان او نهادند، و در گوشهاى ما بانگ براهين يكتايى او پيچيده است(۴) . آنگونه كه پرندگان گوناگون بيافريد، و آنان را در شكافهاى زمين، و رخنه دره ها و فراز كوهها مسكن داد، با بالهاى متفاوت و شكل و هياتهاى گوناگون،

_____________________

۱. مروان یهودی زاده، داماد عثمان و منشی او بود و در او نفوذ بسیاری داشت، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او و پدرش را تبعید کرده بود، در زمان عثمان آزاد و داماد و سپس همه کاره او گردید که او را عامل اصلی کشته شدن عثمان می دانند.

۲. عثمان هشتاد سال عمر کرد.

۳. اشاره به علم: زوئولوژی ZOOLOGY (حیوان شناسی)

۴. اشاره به علم: منوتیسم MONOTHEISM (علم توحید)

۲۲۱

مُصَرَّفَةٍ فِي زِمامِ التَّسْخِيرِ، وَ مُرَفْرِفَةٍ بِأَجْنِحَتِها فِي مَخارِقِ الْجَوِّ الْمُنْفَسِحِ، وَالْفَضأِ الْمُنْفَرِجِ. كَوَّنَها بَعْدَ إِذْ لَمْ تَكُنْ فِي عَجَائِبِ صُوَرٍ ظاهِرَةٍ، وَرَكَّبَها فِي حِقاقِ مَفاصِلَ مُحْتَجِبَةٍ. وَمَنَعَ بَعْضَها بِعَبالَةِ خَلْقِهِ أَنْ يَسْمُوَ فِي الْهَوَأِ خُفُوفاً، وَ جَعَلَهُ يَدِفُّ دَفِيفاً، وَ نَسَقَها عَلَى اخْتِلافِها فِي الْأَصابِيغِ بِلَطِيفِ قُدْرَتِهِ، وَدَقِيقِ صَنْعَتِهِ. فَمِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي قالَبِ لَوْنٍ لا يَشُوبُهُ غَيْرُ لَوْنِ ما غُمِسَ فِيهِ؛ وَ مِنْها مَغْمُوسٌ فِي لَوْنِ صِبْغٍ قَدْ طُوِّقَ بِخِلاَفِ مَا صُبِغَ بِهِ.

عجائب فی خلقة الطاووس

وَ مِنْ أَعْجَبِها خَلْقا الطَّاوُسُ الَّذِي أَقامَهُ فِي أَحْكَمِ تَعْدِيلٍ، وَ نَضَّدَ أَلْوَانَهُ فِي أَحْسَنِ تَنْضِيدٍ، بِجَنَاحٍ أَشْرَجَ قَصَبَهُ، وَ ذَنَبٍ أَطالَ مَسْحَبَهُ. إِذا دَرَجَ إِلَى الْأُنْثَى نَشَرَهُ مِنْ طَيِّهِ وَسَما بِهِ مُظِلاًّ عَلَى رَأْسِهِ، كَأَنَّهُ قِلْعُ دارِيِّ عَنَجَهُ نُوتِيُّهُ. يَخْتالُ بِأَلْوانِهِ، وَ يَمِيسُ بِزَيَفانِهِ. يُفْضِي كَإِفْضَأِ الدِّيَكَةِ، وَ يَؤُرُّ بِمَلاقِحِهِ أَرَّ الْفُحُولِ الْمُغْتَلِمَةِ لِلضِّرَابِ.

أُحِيلُكَ مِنْ ذَلِكَ عَلَى مُعايَنَةٍ، لا كَمَنْ يُحِيلُ عَلَى ضَعِيفٍ إِسْنَادُهُ، وَ لَوْ كَانَ كَزُعْمِ مَنْ يَزْعُمُ أَنَّهُ يُلْقِحُ بِدَمْعَةٍ تَنْسِجُها مَدَامِعُهُ، فَتَقِفُ فِي ضَفَّتَيْ جُفُونِهِ، وَ أَنَّ أُنْثاهُ تَطْعَمُ ذلِكَ ثُمَّ تَبِيضُ لا مِنْ لِقاحِ فَحْلٍ سِوَى الدَّمْعِ الْمُنْبَجِسِ، لَما كانَ ذلِكَ بِأَعْجَبَ مِنْ مُطاعَمَةِ الْغُرابِ. تَخالُ قَصَبَهُ مَدارِيَ مِنْ فِضَّةٍ، وَ ما أُنْبِتَ عَلَيْها مِنْ عَجِيبِ داراتِهِ وَ شُمُوسِهِ خَالِصَ الْعِقْيَانِ وَ فِلَذَ الزَّبَرْجَدِ. فَإِنْ شَبَّهْتَهُ بِما أَنْبَتَتِ الْأَرْضُ قُلْتَ: جَنِىُّ جُنِيَ مِنْ زَهْرَةِ كُلِّ رَبِيعٍ، وَ إِنْ ضاهَيْتَهُ بِالْمَلابِسِ فَهُوَ كَمَوْشِيِّ الْحُلَلِ، أَوْمُونِقِ عَصْبِ الْيَمَنِ، وَ إِنْ شاكَلْتَهُ بِالْحُلِيِّ فَهُوَ كَفُصُوصٍ ذاتِ أَلْوَانٍ، قَدْ نُطِّقَتْ بِاللُّجَيْنِ الْمُكَلَّلِ.

الختیال الطاووس

يَمْشِي مَشْيَ الْمَرِحِ الْمُخْتالِ، وَ يَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَناحَيْهِ، فَيُقَهْقِهُ ضاحِكا لِجَمالِ سِرْبالِهِ، وَ أَصابِيغِ وِشاحِهِ؛ فَإِذا رَمى بِبَصَرِهِ إِلَى قَوائِمِهِ زَقا مُعْوِلاً بِصَوْتٍ يَكادُ يُبِينُ عَنِ اسْتِغَاثَتِهِ، وَ يَشْهَدُ بِصادِقِ تَوَجُّعِهِ، لِأَنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ كَقَوائِمِ الدِّيَكَةِ الْخِلاسِيَّةِ. وَ قَدْ نَجَمَتْ مِنْ ظُنْبُوبِ ساقِهِ صِيصِيَةٌ خَفِيَّةٌ.

عجائب فی ألوان الطاووس

وَلَهُ فِي مَوْضِعِ الْعُرْفِ قُنْزُعَةٌ خَضْرَأُ مُوَشَّاةٌ. وَ مَخْرَجُ عَنُقِهِ كَالْإِبْرِيقِ، وَ مَغْرِزُها إِلى حَيْثُ بَطْنُهُ كَصِبْغِ الْوَسِمَةِ الْيَمانِيَّةِ، أَوْ كَحَرِيرَةٍ مُلْبَسَةٍ مِرْآةً ذاتَ صِقالٍ، وَ كَأَنَّهُ مُتَلَفِّعٌ بِمِعْجَرٍ أَسْحَمَ إِلا أَنَّهُ يُخَيَّلُ لِكَثْرَةِ مَائِهِ وَ شِدَّةِ بَرِيقِهِ أَنَّ الْخُضْرَةَ النَّاضِرَةَ مُمْتَزِجَةٌ بِهِ. وَ مَعَ فَتْقِ سَمْعِهِ خَطُّ كَمُسْتَدَقِّ الْقَلَمِ فِي لَوْنِ الْأُقْحُوَانِ، أَبْيَضُ يَقَقٌ، فَهُوَ بِبَيَاضِهِ فِي سَوادِ ما هُنالِكَ يَأْتَلِقُ. وَ قَلَّ صِبْغٌ إِلا وَ قَدْ أَخَذَ مِنْهُ بِقِسْطٍ، وَ عَلاهُ بِكَثْرَةِ صِقالِهِ وَ بَرِيقِهِ وَ بَصِيصِ دِيباجِهِ وَرَوْنَقِهِ. فَهُوَ كَالْأَزاهِيرِ الْمَبْثُوثَةِ لَمْ تُرَبِّها أَمْطارُ رَبِيعٍ وَ لا شُمُوسُ قَيْظٍ، وَ قَدْ يَنْحَسِرُ مِنْ

۲۲۲

كه زمام آنها به دست اوست، پرندگانى كه با بالهاى خود در لا به لاى جو گسترده و فضاى پهناور پرواز مى كنند، آنها را از ديار نيستى در شكل و ظاهرى شگفت آور بيافريد، و استخوانهاشان را از درون در مفصلهاى پوشيده از گوشت به هم پيوند داد(۱) . برخى از پرندگان را كه جثه سنگين داشتند از بالا رفتن و پروازهاى بلند و دور باز داشت، آنگونه كه آرام و سنگين در نزديكى زمين بال مى زنند، پرندگان را با لطافت قدرتش و دقت صنعتش، در رنگهاى گوناگون با زيبايى خاصى رنگ آميزى كرد، گروهى از آنها را تنها با يك رنگ بياراست كه رنگ ديگرى در آن راه ندارد، دسته اى ديگر را در رنگ مخالف آن فرو برد، جز اطراف گردنشان كه چونان طوقى آويخته، مخالف رنگ اندامشان است.

شگفتي هاى آفرينش طاووس

و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد، و رنگهاى پر و بالش را به نيكوترين رنگها بياراست، با بالهاى زيبا كه پرهاى آن به روى يكديگر انباشته و دم كشيده اش كه چون به سوى ماده پيش مى رود آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سايبان مى سازد، گويا بادبان كشتى است كه ناخدا آن را برافراشته است.(۲) طاووس به رنگهاى زيباى خود مى نازد، و خوشحال و خرامان دم زيبايش را به اين سو و آن سو مى چرخاند، و سوى ماده مى تازد، چون خروس مى پرد، و چون حيوان نر مست شهوت با جفت خويش مى آميزد، اين حقيقت را از روى مشاهده مى گويم، نه چون كسى كه بر اساس نقل ضعيفى سخن بگويد، اگر كسى خيال كند؛ «باردار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكى است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس ماده آن را مى نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشكها تخمگذارى مى كند» افسانه بى اساس است ولى شگفت تر از آن نيست كه مى گويند: «زاغ نر طعمه به منقار ماده مى گذارد كه همين عامل باردار شدن زاغ است!» گويا نى هاى پر طاووس چونان شاخه هايى است كه از نقره ساخته، و گرديهاى شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاى اوست ا ز زر ناب و پاره هاى زبرجد بافته شده است، اگر رنگهاى پرهاى طاووس را به روييدنيهاى زمين تشبيه كنى، خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفه هاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است و اگر آن را با پارچه هاى پوشيدنى همانند سازى پس چون پارچه هاى زيباى پرنقش و نگار يا پرده هاى رنگارنگ يمن است، و اگر آن را با زيورآلات مقايسه كنى چون نگينهاى رنگارنگى است كه در نوارى از نقره با جواهرات زينت شده است.

روانشناسى حيوانى طاووس

طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه مى رود، دم و بالهاى زيبايش را برانداز مى كند، پس با توجه به زيبايى جامه و رنگ هاى گوناگون پر و بالش قهقهه سرمى دهد، اما چون نگاهش به پاهاى او مى افتد، بانگى برآورد كه گويا گريان است، فرياد مى زند گويا كه دادخواه است، و گواه صادق دردى است كه در درون دارد، زيرا پاهاى طاووس چونان ساق خروس دو رگه (هندى و پارسى)(۳) باريك و زشت و در يك سو ساق پايش ناخنكى مخفى روييده است.

شگفتى رنگ آميزى پرهاى طاووس

برفراز گردن طاووس به جاى يال، كاكلى سبزرنگ و پر نقش و نگار روييده، و برآمدگى گردنش چونان آفتابه اى نفيس و نگارين است، و از گلوگاه تا روى شكمش به زيبايى وسمه يمانى(۴) (برگ گياهى با رنگ سب ز بسيار سير) رنگ آميزى شده، يا چون پارچه حرير براق يا آيينه اى شفاف كه پرده بر روى آن افكندند. در اطراف گردنش گويا چادرى سياه افكنده كه چون رنگ آن شاداب و بسيار مى باشد، پندارى با رنگ سبز تندى درهم آميخته است كه در كنار شكاف گوش جلوه خاصى دارد، كمتر رنگى مى توان يافت كه طاووس از آن در اندامش نداشته باشد، يا با شفافيت و صيقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلاى برترى نداده باشد. طاووس چونان شكوفه هاى پراكنده اى است كه باران بهار و گرماى آفتاب را در پرورش آن نقش چندانى نيست، و شگفت آور آنكه هر چند گاهى از پوشش پرهاى زيبا بيرون مى آيد،

_____________________

۱. اشاره به علم: ارنیتولوژی ORNITHOLOGY (پرنده شناسی)

۲. واژه «داریّ» را برخی به شهر دارین، شهر قدیمی در کنار قطیف و بحرین ترجمه کرده اند، امّا یکی از معانی آن ملّاح است که بادبان کشتی را نگه می دارد.

۳. خروس خلاسی: نوعی از خروس که نه سفید و نه سیاه است بلکه به رنگ خاکی است، و گفته اند که خروس فارسی- هندی دو رگه است که پاهای زشت دارد.

۴. وسمه: برگ گیاهی به رنگ نیل، یا برگ نیل که آن را در آب خیسانده و پارچه را با آن رنگ می کردند.

۲۲۳

رِيشِهِ، وَ يَعْرى مِنْ لِباسِهِ، فَيَسْقُطُ تَتْرَى، وَ يَنْبُتُ تِبَاعاً، فَيَنْحَتُّ مِنْ قَصَبِهِ انْحِتَاتَ أَوْراقِ الْأَغْصانِ، ثُمَّ يَتَلاحَقُ نامِياً حَتَّى يَعُودَ كَهَيْئَتِهِ قَبْلَ سُقُوطِهِ، لا يُخالِفُ سالِفَ أَلْوانِهِ، وَ لا يَقَعُ لَوْنٌ فِي غَيْرِ مَكانِهِ! وَ إِذا تَصَفَّحْتَ شَعْرَةً مِنْ شَعَراتِ قَصَبِهِ أَرَتْكَ حُمْرَةً وَرْدِيَّةً، وَ تارَةً خُضْرَةً زَبَرْجَدِيَّةً، وَ أَحْيَانا صُفْرَةً عَسْجَدِيَّةً.

عجز الانسان عن إدراک الحقائق

فَكَيْفَ تَصِلُ إِلى صِفَةِ هذا عَمائِقُ الْفِطَنِ، أَوْ تَبْلُغُهُ قَرائِحُ الْعُقُولِ، أَوْ تَسْتَنْظِمُ وَصْفَهُ أَقْوَالُ الْواصِفِينَ! وَ أَقَلُّ أَجْزائِهِ قَدْ أَعْجَزَ الْأَوْهامَ أَنْ تُدْرِكَهُ، وَالْأَلْسِنَةَ أَنْ تَصِفَهُ! فَسُبْحانَ الَّذِي بَهَرَ الْعُقُولَ عَنْ وَصْفِ خَلْقٍ جَلَّاهُ لِلْعُيُونِ، فَأَدْرَكَتْهُ مَحْدُوداً مُكَوَّناً وَ مُؤَلَّفاً مُلَوَّناً: وَ أَعْجَزَ الْأَلْسُنَ عَنْ تَلْخِيصِ صِفَتِهِ، وَ قَعَدَ بِها عَنْ تَأْدِيَةِ نَعْتِهِ!

عجائب فی خلقة الحشرات

سُبْحَانَ مَنْ أَدْمَجَ قَوَائِمَ الذَّرَّةِ وَالْهَمَجَةِ إ لى ما فَوْقَهُمَا مِنْ خَلْقِ الْحِيتانِ وَالْفِيَلَةِ! وَ وَأَى عَلَى نَفْسِهِ أَنْ لا يَضْطَرِبَ شَبَحٌ مِمَّا أَوْلَجَ فِيهِ الرُّوحَ، إِلا وَ جَعَلَ الْحِمامَ مَوْعِدَهُ، وَالْفَنَأَ غَايَتَهُ.

خصائص الجنة

فَلَوْ رَمَيْتَ بِبَصَرِ قَلْبِكَ نَحْوَ ما يُوصَفُ لَكَ مِنْهَا لَعَزَفَتْ نَفْسُكَ عَنْ بَدائِعِ ما أُخْرِجَ إِلَى الدُّنْيَا مِنْ شَهَوَاتِها وَ لَذَّاتِها وَ زَخارِفِ مَناظِرِها، وَ لَذَهِلَتْ بِالْفِكْرِ فِي اصْطِفاقِ أَشْجَارٍ غُيِّبَتْ عُرُوقُها فِي كُثْبانِ الْمِسْكِ عَلَى سَواحِلِ أَنْهارِها، وَ فِي تَعْلِيقِ كَبائِسِ اللُّؤْلُؤِ الرَّطْبِ فِي عَسالِيجِها وَ أَفْنانِها، وَ طُلُوعِ تِلْكَ الثِّمارِ مُخْتَلِفَةً فِي غُلُفِ أَكْمامِها، تُجْنَى مِنْ غَيْرِ تَكَلُّفٍ، فَتَأْتِي عَلَى مُنْيَةِ مُجْتَنِيهَا، وَ يُطافُ عَلَى نُزَّالِها فِي أَفْنِيَةِ قُصُورِها بِالْأَعْسالِ الْمُصَفَّقَةِ، وَالْخُمُورِ الْمُرَوَّقَةِ، قَوْمٌ لَمْ تَزَلِ الْكَرَامَةُ تَتَمادى بِهِمْ حَتَّى حَلُّوا دارَ الْقَرارِ، وَ أَمِنُوا نُقْلَةَ الْأَسْفَارِ. فَلَوْ شَغَلْتَ قَلْبَكَ أَيُّهَا الْمُسْتَمِعُ بِالْوُصُولِ إِلَى ما يَهْجُمُ عَلَيْكَ مِنْ تِلْكَ الْمَناظِرِ الْمُونِقَةِ، لَزَهِقَتْ نَفْسُكَ شَوْقا إِلَيْهَا، وَ لَتَحَمَّلْتَ مِنْ مَجْلِسِي هَذا إِلَى مُجاوَرَةِ أَهْلِ الْقُبُورِ اسْتِعْجَالاً بِهَا. جَعَلَنَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِمَّنْ يَسْعَى بِقَلْبِهِ إِلى مَنازِلِ الْأَبْرارِ بِرَحْمَتِهِ.

تَفْسيِرُ بَعْضِ ما فِي هذِهِ الْخَطبَةِ مِنَ الْغَرِيبِ:

قال السيد الشريف رضي الله عنه:

قَولُهُعليه‌السلام : «يَؤُرُ بِمَلاقِحِهِ» الارُ: كِنايَةُ عَنِ النُكاح يُقالُ: أَرَّ الرَّجُلُ الْمَرأَةَ يَؤُرُها، إ ذا نَكحَها، وَ قَولهُعليه‌السلام : «كَأَنَّهُ قِلْعُ دارِي عَنَجَهُ نُوتِيُهُ الْقِلْعُ شِراعُ السَّفِينَةِ، وَ دارىُّ مَنسُوبُ إلى دارِينَ وَ هِىَّ بَلْدَةْ عَلَى الْبَحْرِ يُجْلَبُ مِنْهَا الطَّيبُ، وز عَنَجُه، أَي: عَطَفَهُ، يُقالُ: عَنَجْتُ النَاقَةَ كَنَصَرْتُ أَعْنُجُها إذا عَطَفْتُها، وَ النُوتىُّ: الْمَلاّحُ. وَ قَوْلُهُعليه‌السلام : «ضَفَّتَىّْ جُفُونِهِ» أرادَ جانِبَى جُفُونِهِ، وَ الضَّفَّتانِ: الْجانِبانِ. وَ قَولُهُعليه‌السلام : وَ فِلَذَ الزَّبَرْجَدِ» الْفِلَذُ: جَمْعُ فِلْذَةٍ، وَ هِىَّ الْقِطْعَةُ، وَ الكَبائِسُ: جَمْعُ الْكِباسَةِ وَ هِىَ العِذْقُ، وَ الْعَسالِيجُ: الغُصُونُ، واحِدُها عُسْلُوجُ.

۲۲۴

و تن عريان مى كند، پرهاى او پياپى فرو مى ريزند و از نو مى رويند، پرهاى طاووس چونان برگ خزان رسيده مى ريزند و دوباره رشد مى كنند و به هم مى پيوندند، تا ديگر بار شكل و رنگ زيباى گذشته خود را باز مى يابد، بى آنكه ميان پرهاى نو و ريخته شده تفاوتى وجود داشته باشيد يا رنگى جابجا برويد. اگر در تماشاى يكى از پرهاى طاووس دقت كنى، لحظه اى به سرخى گل و لحظه اى ديگر به سبزى زبرجد و گاه به زردى زرناب جلوه مى كند.

عجز انسان از درك حقائق موجود در پديده ها

راستى، هوشهاى ژرف انديش و عقلهاى پرتل اش چگونه اين همه از حقائق موجود در پديده ها را مى توانند درك كنند؟ و چگونه گفتار توصيف گران، به نظم كشيدن اين همه زيبايى را بيان توانند نمود؟ و در درك كمترين اندام طاووس، گمانها از شناخت درمانده و زبانها از ستودن آن در كام مانده اند. پس ستايش خداوندى را سزاست كه عقلها را از توصيف پديده اى كه برابر ديدگان جلوه گرند ناتوان ساخت، پديده محدودى كه او را با تركيب پيكرى پرنقش و نگار، با رنگها و مرزهاى مشخص مى شناسد، باز هم از تعريف فشرده اش زبانها عاجز و از توصيف واقعى آن درمانده اند!(۱) (پس چگونه خدا را مى توانند درك كنند؟)

شگفتى آفرينش جانداران كوچك

پاك و برتر است خدايى كه در اندام مورچه، و مگس ريز، پاها پديد آورد(۲) ، و جانداران بزرگتر از آنها را نيز آفريد، از ماهيان دريا، و پيلان عظيم الجثه و بر خود لازم شمرد، كه هيچ كالبد جاندارى را وانگذارد و به درستى اداره اش نمايد، جز آنكه ميعادگاهش مرگ و پايان راهش نيستى باشد.

وصف ويژگيهاى بهشت

اگر با چشم دل به آنچه از بهشت براى تو ستودند بنگرى، از آنچه در دنياست دل مى كنى، هر چند شگفتى آور و زيبا باشد، و از خواهشهاى نفسانى و خوشيهاى زندگانى و منظره هاى آراسته و زيباى آن كناره مى گيرى، و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخه هايشان همواره به هم مى خورند، و ريشه هاى آن در توده هاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مى گردند، و خوشه هايى از لولو آبدار به شاخه هاى كوچك و بزرگ درختان آويخته، و ميوه هاى گوناگونى كه از درون غلافها و پوششها سر بيرون كرده، سرگردان و حيرت زده مى گردى. شاخه هاى پرميوه بهشت كه بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند، و چيننده آن هرگاه كه خواهد برچيند، مهمانداران بهشت، گرد ساكنان آن و پيرامون كاخهايشان در گردشند و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شرابهاى گوارا پذيرايى كنند، آنها كه همواره از كرامت الهى بهره مندند تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند. اى شنونده اگر دل خود را به منظره هاى زيبايى كه در بهشت به آن مى رسى مشغول دارى، روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد، و از اين مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت. خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براى رسيدن به جايگان نيكان تلاش مى كنند.

می گویم : (کلام امام که فرمود «یؤرّ بملاقحه، الار» کنایه از نکاح و آمیزش است. هنگامی گفته می شود «ار الرجل المرأه یؤرها» که با همسرش همبستر شود. و این فرمایش امام «کانه قلع داریّ عنجه نؤتیه» باید توجّه داشت «قلع» بادبان کشتی است و «داری» منسوب به «دارین» شهری است که در کنار دریا که از آنجا عطریات می آورند (و بادبان هایش معروف است). و «عنجه» به معنی کشیدن به سوی خویش است هنگامی که گفته می شود «عنجت الناقه اعنجها عنجا» یعنی آن را به سوی خود کشیدم. و «النؤتی» به معنی «کشتیبان» است. و اما تعبیر «صفتی جفونه» منظور دو طرف پلک های چشم است. زیرا «ضفتان» به معنی دو طرف می باشد و اینکه فرمود: «و فلذا الزبرجد» باید دانست که «فلذا» جمع «فلذه» به معنی قطعه است که معنی آن قطعه هایی از زبرجد است. امّا تعبیر به «کبائس اللؤلؤ الرطب» به معنی خوشه های لؤلؤ تر همچون خوشه های خرما است زیرا «الکباسه» به معنی خوشه و «العسالیج» جمع «عسلوج» به معنای شاخه است).

_____________________

۱. اثبات هدفداری نظام هستی و انسان، و نقد پوچی: نیهیلیسم NIHILISM (پوچ گرایی) و اوتوپیسم و اتوپیانیسم UTOPIANISM -UYOPISM (پوچ گرایی).

۲. اشاره به علم: انتومولوژی ENTOMOLOGY (حشره شناسی) و علم هرپتولوژی HERPETOLOGY (خزنده شناسی)

۲۲۵

۱۶۶- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

الاحترام المتقابل

لِيَتَأَسَّ صَغِيرُكُمْ بِكَبِيرِكُمْ، وَ لْيَرْأَفْ كَبِيرُكُمْ بِصَغِيرِكُمْ؛ وَ لا تَكُونُوا كَجُفَاةِ الْجَاهِلِيَّةِ: لا فِي الدِّينِ يَتَفَقَّهُونَ، وَ لا عَنِ اللَّهِ يَعْقِلُونَ، كَقَيْضِ بَيْضٍ فِي أَدَاحٍ، يَكُونُ كَسْرُها وِزْراً، وَ يُخْرِجُ حِضانُها شَرّاً.

مستقبل بنی امیة

مِنْهَا: افْتَرَقُوا بَعْدَ أُلْفَتِهِمْ، وَ تَشَتَّتُوا عَنْ أَصْلِهِمْ، فَمِنْهُمْ آخِذٌ بِغُصْنٍ، أَيْنَما مَالَ مَالَ مَعَهُ، عَلَى أَنَّ اللَّهَ تَعالَى سَيَجْمَعُهُمْ لِشَرِّ يَوْمٍ لِبَنِي أُمَيَّةَ كَما يَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِيفِ، يُؤَلِّفُ اللَّهُ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَجْمَعُهُمْ رُكَاما كَرُكامِ السَّحَابِ، ثُمَّ يَفْتَحُ لَهُمْ أَبْوابا يَسِيلُونَ مِنْ مُسْتَثارِهِمْ كَسَيْلِ الْجَنَّتَيْنِ، حَيْثُ لَمْ تَسْلَمْ عَلَيْهِ قارَةٌ وَ لَمْ تَثْبُتْ عَلَيْهِ أَكَمَةٌ، وَ لَمْ يَرُدَّ سُنَنَهُ رَصُّ طَوْدٍ وَ لا حِدابُ أَرْضٍ. يُذَعْذِعُهُمُ اللَّهُ فِي بُطُونِ أَوْدِيَتِهِ، ثُمَّ يَسْلُكُهُمْ يَنابِيعَ فِي الْأَرْضِ، يَأْخُذُ بِهِمْ مِنْ قَوْمٍ حُقُوقَ قَوْمٍ، وَ يُمَكِّنُ لِقَوْمٍ فِي دِيارِ قَوْمٍ، وَ ايْمُ اللَّهِ، لَيَذُوبَنَّ مَا فِي أَيْدِيهِمْ بَعْدَ الْعُلُوِّ وَ التَّمْكِينِ، كَما تَذُوبُ الْأَلْيَةُ عَلَى النَّارِ.

علل انتصار و انحطاطها الشعوب

أَيُّهَا النَّاسُ، لَوْ لَمْ تَتَخاذَلُوا عَنْ نَصْرِ الْحَقِّ، وَ لَمْ تَهِنُوا عَنْ تَوْهِينِ الْباطِلِ، لَمْ يَطْمَعْ فِيكُمْ مَنْ لَيْسَ مِثْلَكُمْ، وَ لَمْ يَقْوَ مَنْ قَوِيَ عَلَيْكُمْ، لَكِنَّكُمْ تِهْتُمْ مَتاهَ بَنِي إِسْرائِيلَ. وَ لَعَمْرِي، لَيُضَعَّفَنَّ لَكُمُ التِّيهُ مِنْ بَعْدِي أَضْعَافا بِما خَلَّفْتُمُ الْحَقَّ وَرأَ ظُهُورِكُمْ، وَ قَطَعْتُمُ الْأَدْنَى، وَ وَصَلْتُمُ الْأَبْعَدَ، وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ إِنِ اتَّبَعْتُمُ الدَّاعِيَ لَكُمْ، سَلَكَ بِكُمْ مِنْهاجَ الرَّسُولِ، وَ كُفِيتُمْ مَؤ ونَةَ الاِعْتِسَافِ، وَ نَبَذْتُمُ الثِّقْلَ الْفادِحَ عَنِ الْأَعْناقِ.

۱۶۷- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، سیاسی

(في أَوِّلِ خِلافَتِه)

خصائص القرآن

إِنَّ اللَّهَسُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ؛ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا، وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا. الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ! أَدُّوهَا إِلَى اللَّهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّةِ. إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاما غَيْرَ مَجْهُولٍ وَ أَحَلَّ حَلاَلاً غَيْرَ مَدْخُولٍ، وَ فَضَّلَ حُرْمَةَ الْمُسْلِمِ عَلَى الْحُرَمِ كُلِّهَا، وَ شَدَّ بِالْإِخْلاَصِ وَ التَّوْحِيدِ حُقُوقَ الْمُسْلِمِينَ فِي مَعَاقِدِهَا.

خصائص المسلم

«فَالْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ يَدِهِ» إِلا بِالْحَقِّ وَ لاَ يَحِلُّ أَذَى الْمُسْلِمِ إِلا بِمَا يَجِبُ.

۲۲۶

ترجمه خطبه ۱۶۶

(بر اساس نقل مرحوم کلینی در روضه کافی، این خطبه در شهر مدینه ایراد کرده است)

احترام متقابل(اخلاق اجتماعى) :

بايد خردسالان شما از بزرگان شما پيروى كنند، و بزرگسالان شما نسبت به خردسالان مهربان باشند، و چونان ستم پيشگان جاهليت نباشيد كه نه از دين آگاهى داشتند و نه در خدا انديشه مى كردند. همانند تخم افعى در لانه پرندگان نباشيد كه شكستن آن گناه و نگهداشتن آن شر و زيانبار است. (به جاى جوجه، مارى از آن بيرون مى آيد)(۱)

آينده بنى اميه:

مسلمانان، پس از وحدت و برادرى به جدايى و تفرقه رسيدند، و از ريشه و اصل خويش پراكنده شدند، تنها گروهى شاخه درخت توحيد را گرفتند، و به هر طرف كه روى آورد. همسو شدند، اما خداوند مسلمانان را به زودى براى بدترين روزى كه بنى اميه در پيش دارند جمع خواهد كرد، آن چنانكه قطعات پراكنده ابرها را در فصل پاييز جمع مى كند.

خدا ميان مسلمانان الفت ايجاد مى كند، و به صورت ابرهاى فشرده درمى آورد، آنگاه درهاى پيروزى برويشان مى گشايد، كه مانند سيلى خروشان از جايگاه خود بيرون مى ريزند. «چونان «سيل عرم»(۲) كه دو باغستان «شهر سبا» را درهم كوبيد، و در برابر آن سيل هيچ بلندى و تپه اى برجاى نماند، نه كوههاى بلند و محكم، و نه برآمدگيهاى بزرگ، توانستند برابر آن مقاوت كنند». خداوند بنى اميه را مانند آب در درون دره ها و رودخانه ها پراكنده و پنهان مى كند، سپس چون چشمه سارها بر روى زمين جارى مى سازد، تا حق برخى از مردم را از بعضى ديگر بستاند، و گروهى را توانايى بخشيده در خانه هاى ديگران سكونت دهد. بخدا سوگند! بنى اميه پس از پيروزى و سلطه گرى، همه آنچه را كه به دست آوردند از كفشان مى رود، چنانكه چربى بر روى آتش آب شود!

علل پيروزى و شكست ملت ها

اى مردم! اگر دست از يارى حق برنمى داشتيد، و در خوار ساختن باطل سستى نمى كرديد، هيچگاه آنان كه به پايه شما نيستند در نابودى شما طمع نمى كردند، و هيچ قدرتمندى بر شما پيروز نمى گشت، اما چونان امت بنى اسرائيل در حيرت و سرگردانى فرو رفتيد. به جانم سوگند! سرگردانى شما پس از من بيشتر خواهد شد، چرا كه به حق پشت كرديد، و با نزديكان پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بريده به بيگانه ها نزديك شديد. آگاه باشيدً اگر از امام خود پيروى مى كرديد، شما را به راهى هدايت مى كرد كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفته بود، و از اندوه بيراهه رفتن در امان بوديد، و بار سنگينى مشكلات را از دوش خود برمى داشتيد.

ترجمه خطبه ۱۶۷

(سخنرانی امامعليه‌السلام در آغاز خلافت در سال ۳۵ هجری، نوشتند که نخستین سخنرانی آن حضرت است)

ويژگي هاى قرآن

همانا خداوند بزرگ كتابى هدايتگر فرستاد، و نيكى و بدى خير و شر را آشكارا در آن بيان فرمود. پس راه نيكى در پيش گيريد كه هدايت شويد، و از شر و بدى پرهيز كنيد تا در راه راست قرار گيريد. واجبات! واجبات! در انجام واجبات كوتاهى نكنيد تا شما را به بهشت رساند. همانا خداوند چيزهايى را حرام كرده كه ناشناخته نيست، و چيزهايى را حلال كرده كه از عيب خالى است، و در اين ميان حرمت مسلمانان را بر هر حرمتى برترى بخشيد و حفظ حقوق مسلمانان را به وسيله اخلاص و توحيد استوار كرد.

ويژگيهاى مسلمانى:

پس مسلمان كسى است كه مسلمانان از زبان و دست او آزارى نبينند، مگر آنجا كه حق باشد، و آزار مسلمانان روا نيست جز در آنچه كه واجب باشد.

_____________________

۱. شتر مرغ یا پرنده سنگخواره، در شن زار تخم می گذاشت که شبیه تخم مار و افعی بود، و مردم از تشخیص آن عاجز بودند. فکر می کردند تخم پرنده است ولی ناگاه ماری از آن بیرون می آمد.

۲. سیل بزرگی که خدا در یمن جاری ساخت که «سدّ مأرب» را شکست و بنام «سیل عرم» دولت کافر «سبا» را نابود و باغ های سرسبز آن سامان را از بیخ و بن برکند و اشاره است به آیه ۱۶ سوره سبا.

۲۲۷

بَادِرُوا أَمْرَ الْعَامَّةِ وَ خَاصَّةَ أَحَدِكُمْ وَ هُوَ الْمَوْتُ، فَإِنَّ النَّاسَ أَمَامَكُمْ وَ إِنَّ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ مِنْ خَلْفِكُمْ. تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإِنَّمَا يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ. اتَّقُوا اللَّهَ فِي عِبَادِهِ وَ بِلاَدِهِ فَإِنَّكُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِمِ. أَطِيعُوا اللَّهَ وَ لاَ تَعْصُوهُ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الْخَيْرَ فَخُذُوا بِهِ وَ إِذَا رَأَيْتُمُ الشَّرَّ فَأَعْرِضُوا عَنْهُ.

۱۶۸- و من كلام لهعليه‌السلام

بَعْدَ ما بُويِعَ بِالْخِلافَةِ، وَ قَدْ قالَ لَهُ قَومْ مِنَ الصَّحابَةِ لَوْ عاقَبْتَ قَوْمامِمَّن أَجْلَبَ عَلى عُثْمانِ؟ فَقَالِعليه‌السلام :

سیاسی

الوقایع فی قتال الناکثین

يَا إِخْوَتَاهُ! إِنِّي لَسْتُ أَجْهَلُ مَا تَعْلَمُونَ، وَ لَكِنْ كَيْفَ لِي بِقُوَّةٍ وَ الْقَوْمُ الْمُجْلِبُونَ عَلَى حَدِّ شَوْكَتِهِمْ يَمْلِكُونَنَا وَ لاَ نَمْلِكُهُمْ! وَ هَا هُمْ هَؤُلاَءِ قَدْ ثَارَتْ مَعَهُمْ عِبْدَانُكُمْ، وَ الْتَفَّتْ إِلَيْهِمْ أَعْرَابُكُمْ وَ هُمْ خِلاَلَكُمْ يَسُومُونَكُمْ مَا شَأؤوا؛ وَ هَلْ تَرَوْنَ مَوْضِعاً لِقُدْرَةٍ عَلَى شَيْءٍ تُرِيدُونَهُ!

مشکلات الحرب الداخلیة

إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ أَمْرُ جَاهِلِيَّةٍ وَ إِنَّ لِهَؤُلاَءِ الْقَوْمِ مَادَّةً. إِنَّ النَّاسَ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ -إِذَا حُرِّكَ - عَلَى أُمُورٍ: فِرْقَةٌ تَرَى مَا تَرَوْنَ وَ فِرْقَةٌ تَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ، وَ فِرْقَةٌ لاَ تَرَى هَذَا وَ لاَ هَذَا، فَاصْبِرُوا حَتَّى يَهْدَأَ النَّاسُ وَ تَقَعَ الْقُلُوبُ مَوَاقِعَهَا وَ تُؤْخَذَ الْحُقُوقُ مُسْمَحَةً. فَاهْدَؤُوا عَنِّي، وَ انْظُرُوا مَاذَا يَأْتِيكُمْ بِهِ أَمْرِي وَ لاَ تَفْعَلُوا فَعْلَةً تُضَعْضِعُ قُوَّةً وَ تُسْقِطُ مُنَّةً وَ تُورِثُ وَهْنا وَ ذِلَّةً. وَ سَأُمْسِكُ الْأَمْرَ مَا اسْتَمْسَكَ. وَ إِذَا لَمْ أَجِدْ بُدّا فَآخِرُ الدَّوَأِ الْكَيُّ.

۱۶۹- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی

عِندَ مَسِيرِ أصْحابِ الْجَمَلِ إ لَى الْبَصْرَةِ:

وجوب طاعة القیادة

إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ رَسُولاً هَادِياً بِكِتَابٍ نَاطِقٍ وَ أَمْرٍ قَائِمٍ، لاَ يَهْلِكُ عَنْهُ إِلا هَالِكٌ، وَ إِنَّ الْمُبْتَدَعَاتِ الْمُشَبَّهَاتِ هُنَّ الْمُهْلِكَاتُ، إِلا مَا حَفِظَ اللَّهُ مِنْهَا. وَ إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ، فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لاَ مُسْتَكْرَهٍ بِهَا. وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلاَمِ، ثُمَّ لاَ يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ.

الکشف عن مؤامرة الناکثین

إِنَّ هَؤُلاَءِ قَدْ تَمَالَئُوا عَلَى سَخْطَةِ إِمَارَتِي، وَ سَأَصْبِرُ مَا لَمْ أَخَفْ عَلَى جَمَاعَتِكُمْ: فَإِنَّهُمْ إِنْ تَمَّمُوا عَلَى فَيَالَةِ هَذَا الرَّأْيِ انْقَطَعَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ، وَ إِنَّمَا طَلَبُوا هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَداً لِمَنْ أَفَأَهَا اللَّهُ

۲۲۸

به سوى مرگ كه همگانى است، و فرد فرد شما را از آن گريزى نيست بشتابيد، همانا مردم در پيش روى شما مى روند، و قيامت از پشت سر، شما را مى خواند. سبكبار شويد تا به قافله برسيد كه پيش رفتگان در انتظار بازماندگانند، از خدا بترسيد، و تقوا پيشه كنيد زيرا شما در پيشگاه خداوند، مسئول بندگان خدا، و شهرها، و خانه ها و حيوانات هستيد.(۱) خدا را اطاعت كنيد و از فرمان خدا سر باز مداريد، اگر خيرى ديديد برگزينيد، و اگر شر و بدى ديديد از آن دورى كنيد.

ترجمه خطبه ۱۶۸

(پس از بیعت مردم با امامعليه‌السلام در سال ۳۵ هجری گروهی از صحابه گفتند ای کاش شورشیان بر ضد عثمان را کیفر می دادی؟ پاسخ فرمود)

واقع بينى در مبارزه:

اى برادران! از آنچه شما مى دانيد بى اطلاع نيستم، اما قدرت اجراى آن را چگونه به دست آورم؟ آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند، بر ما تسلط دارند و ما بر آنها قدرتى نداريم! هم اكنون بردگان شما با آنها مى جوشند، و باديه نشينان اطراف شما به آنها پيوسته اند، آنها در ميان شما زندگى مى كنند، و هر مشكلى را كه بخواهند بر شما تحمیل میکنند.

آيا براى خواسته هاى خود تواناييد؟.

مشكلات جنگ داخلى

كارى كه پيش آمده از جاهليت است، شورشيان يار و ياور دارند، اگر براى كيفر دادنشان حركتى آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم مى شوند، گروهى خواسته هاى شما را دارند، و عده اى بر خلاف شما فكر مى كنند، و گروهى نه اين را مى پسندند و نه آن را. پس صبر كنيد تا مردم آرام شوند، و دلهاى مضطرب در جاى خود قرار گيرد، و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود. اكنون مرا آسوده گذاريد، و در انتظار فرمان من باشيد، كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند، اقتدار امت ما را متزلزل سازد و سستى و زبونى به بار آورد، اين جريان سياسى را تا مى توانم مهار مى كنم، اما اگر راه چاره اى نيابم با آنان مى جنگم (كه سرانجام درمان، داغ كردن است).(۲)

ترجمه خطبه ۱۶۹

(این سخنرانی را در سال ۳۶ هجری به هنگام حرکت اصحاب به سوی بصره ایراد فرمود)

ضرورت اطاعت از رهبرى

همانا خداوند پيامبرى راهنما را با كتابى گويا، و دستورى استوار برانگيخت، هلاك نشود جز كسى كه تبهكار است و بدانيد كه بدعتها به رنگ حق درآمده و هلاك كننده اند، مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد، و همانا حكومت الهى حافظ امور شماست، بنابراين زمام امور خود را بى آنكه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد.

به خدا سوگند! اگر در پيروى از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد، خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد.

افشا توطئه ناكثين

همانا ناكثين عهدشكن،(۳) به جهت نارضايتى از حكومت من به يكديگر پيوستند، و من تا آنجا كه براى جامعه احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد، زيرا آنان اگر براى اجراى مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامى متزلزل مى شود.(۴) آنها از روى حسادت بر كسى كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته اند.

_____________________

۱. می بینیم که «حمایت از حیوانات» قرن ها قبل از مدعیّان دروغین غرب که شعار حمایت از حیوانات می دهند امّا میلیون ها انسان را آواره می سازند و بخاک و خون می کشند، از طرف حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام مطرح و به آن عمل شده است.

۲. ضرب المثل است بقول حافظ (تیغ سزاست هر که را درک سخن نمی کند)

۳. طلحه و زبیر و سران قریش

۴. نظام، معادل سیستم SYSTEM است به مفهوم جمع، مجموع و مجموعه هماهنگی که کشور را اداره می کنند.

۲۲۹

عَلَيْهِ، فَأَرَادُوا رَدَّ الْأُمُورِ عَلَى أَدْبَارِهَا، وَ لَكُمْ عَلَيْنَا الْعَمَلُ بِكِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى وَ سِيرَةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيهِ وَ آلِه وَ الْقِيَامُ بِحَقِّهِ وَ النَّعْشُ لِسُنَّتِهِ.

۱۷۰- و من كلام لهعليه‌السلام

تاریخی، سیاسی

كَلَّمَ بِهِ بَعْضَ الْعَربِ وَ قَدْ أَرْسَلَهُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ لَمَّا قَرُبَعليه‌السلام ، مِنْهَا لِيَعْلَمَ لَهُمْ مِنْهُ حَقِيقَةَ حَالِهِ مَعَ أَصْحَابِ الْجَمَلِ لِتَزُولَ الشُّبْهَةُ مِنْ نُفُوسِهِمْ، فَبَيَّنَ لَهُعليه‌السلام ، مِنْ أَمْرِهِ مَعَهُمْ مَا عَلِمَ بِهِ أَنَّهُ عَلَى الْحَقِّ، ثُمَّ قَالَ لَهُ: بَايِعْ، فَقَالَ: إِنِّي رَسُولُ قَوْمٍ وَ لاَ أُحْدِثُ حَدَثا حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْهِمْ، فَقَالَعليه‌السلام :

أسلوب الهدایة

أَرَأَيْتَ لَوْ أَنَّ الَّذِينَ وَرَأَكَ بَعَثُوكَ رَائِداً تَبْتَغِي لَهُمْ مَسَاقِطَ الْغَيْثِ، فَرَجَعْتَ إِلَيْهِمْ وَ أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ الْكَلاَءِ وَ الْمَأِ فَخَالَفُوا إِلَى الْمَعَاطِشِ وَ الْمَجَادِبِ، مَا كُنْتَ صَانِعا؟. قَالَ:كُنْتُ تَارِكَهُمْ وَ مُخَالِفَهُمْ إِلَى الْكَلاَ وَ الْمَأِ. فَقَالَعليه‌السلام : فَامْدُدْ إِذا يَدَكَ.فَقَالَ الرَّجُلُ: فَوَ اللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِيَامِ الْحُجَّةِ عَلَيَّ، فَبَايَعْتُهُ ع. (وَ الرَّجُلُ يُعْرَفُ بِكُلَيْبٍ الْجَرْمِيِّ) .

۱۷۱- و من كلام لهعليه‌السلام

اعتقادی، علمی، نظامی

لَمَا عَزَمَ عَلى لِقأِ ألْقَوْم بِصِفِّينَ

الدعاء قبیل الحرب

اللَّهُمَّ رَبَّ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ، وَالْجَوِّ الْمَكْفُوفِ، الَّذِي جَعَلْتَهُ مَغِيضاً لِلَّيْلِ وَالنَّهَارِ، وَ مَجْرًى لِلشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، وَ مُخْتَلَفا لِلنُّجُومِ السَّيَّارَةِ؛ وَ جَعَلْتَ سُكَّانَهُ سِبْطا مِنْ مَلاَئِكَتِكَ، لاَ يَسْأَمُونَ مِنْ عِبَادَتِكَ. وَ رَبَّ هَذِهِ الْأَرْضِ الَّتِي جَعَلْتَهَا قَرَارا لِلْأَنَامِ، وَ مَدْرَجاً لِلْهَوَامِّ وَالْأَنْعَامِ، وَ مَا لاَ يُحْصَى مِمَّا يُرَى وَ مَا لاَ يُرَى؛ وَ رَبَّ الْجِبَالِ الرَّوَاسِي الَّتِي جَعَلْتَهَا لِلْأَرْضِ أَوْتَاداً، وَ لِلْخَلْقِ اعْتِمَاداً. إِنْ أَظْهَرْتَنَا عَلَى عَدُوِّنَا فَجَنِّبْنَا الْبَغْيَ وَ سَدِّدْنَا لِلْحَقِّ؛ وَ إِنْ أَظْهَرْتَهُمْ عَلَيْنَا فَارْزُقْنَا الشَّهَادَةَ، وَاعْصِمْنَا مِنَ الْفِتْنَةِ.

التحریض علی القتال

أَيْنَ الْمَانِعُ لِلذِّمَارِ، وَالْغَائِرُ عِنْدَ نُزُولِ الْحَقَائِقِ مِنْ أَهْلِ الْحِفَاظِ! الْعَارُ وَرَأَكُمْ وَالْجَنَّةُ أَمَامَكُمْ!.

۱۷۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، سیاسی، نظامی

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لاَ تُوَارِي عَنْهُ سَمَأٌ سَمَأً، وَ لاَ أَرْضٌ أَرْضاً.

مناقشة فی یوم الشوری

۲۳۰

مى خواهند كار را به گذشته باز گردانند. حقى كه شما به گردن ما داريد، عمل كردن به كتاب خدا (قرآن) و سنت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قيام به حق و برپا داشتن سنت اوست.

ترجمه خطبه ۱۷۰

(در آستانه جنگ بصره، در سال ۳۶ هجری، گروهی از اعراب، کلیب جرمی را جهت آگاهی از حقیقت و دانستن علل مبارزه امامعليه‌السلام با ناکثین به نمایندگی نزد حضرت علیعليه‌السلام فرستادند. امامعليه‌السلام به گونه ای با آن شخص صحبت فرمود که حقیقت را دریافت. آنگاه به او فرمود: بیعت کن. وی گفت: من نماینده گروهی هستم و قبل از مراجعه به آنان به هیچ کاری اقدام نمی کنم. امامعليه‌السلام فرمود)

روش هدایت کردن

اگر آنها تو را می فرستادند که محل ریزش باران را بیابی، سپس به سوی آنان باز می گشتی و از گیاه و سبزه و آب خبر می دادی، اگر مخالفت می کردند، و به سرزمین های خشک و بی آب روی می آوردند تو چه می کردی؟ (گفت: آنها را رها می کردم و به سوی آب و گیاه می رفتم ، امام فرمود) پس دستت را برای بیعت کردن بگشای.

(مرد گفت: سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق، توانایی مخالفت نداشتم و با امامعليه‌السلام بیعت کردم)

ترجمه خطبه ۱۷۱

(دعای امامعليه‌السلام در آستانه نبرد صفّین با قاسطین در سال ۳۷ هجری)

نيايش در آستانه جنگ

اى خداى آسمان برافراشته، و فضاى نگاه داشته! كه آن را زمينه پيدايش شب و روز، و جريان گردش ماه و خورشيد، و مسير آمد و شد ستارگان سيار قرار داده اى، و جايگاه گروهى از فرشتگانت ساخته اى كه از عبادت تو خسته نمى گردند؛ اى پروردگار اين زمين! كه آن را جايگاه سكونت انسانها، و مكان رفت و آمد حشرات و چارپايان، و پديده هاى ديدنى و ناديدنى غير قابل شمارش قرار داده اى، و اى پروردگار كوههاى بلند و پابرجا! كه آن را براى زمين چونان ميخهاى محكم، و براى مخلوقات تكيه گاهى مطمئن ساخته اى.

اگر بر دشمن پيروزمان ساختى، ما را از تجاوز بركنار دار، و بر راه حق استوار فرما، و چنانچه آنها را بر ما پيروز گرداندى شهادت نصيب ما فرموده و از شرك و فساد و فتنه ها، ما را نگهدار!

روش بسيج نيروها در جنگ

كجايند آزادمردانى كه به حمايت مردم خويش برخيزند؟ كجايند غيور مردانى كه به هنگام نزول بلا و مشكلات مبارزه مى كنند؟ هان مردم!! ننگ و عار پشت سر شما، و بهشت در پيش روى شماست.

ترجمه خطبه ۱۷۲

(مطالب این خطبه، بخشی از نوشته های افشاگرانه ای است که در سال ۴۰ هجری برای روشن شدن واقعیّت های تاریخ اسلام به دستور امامعليه‌السلام نوشته شد)

ستايش خداوندى را سزاست كه نه آسمانى مانع آگاهى او از آسمان ديگر، و نه زمينى مانع او از زمين ديگر مى شود.

گفتگو در روز شورا

۲۳۱

مِنْهَا: وَ قَدْ قَالَ لِى قَائِلٌ: إِنَّكَ عَلَى هَذَا الْأَمْرِ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ لَحَرِيصٌ. فَقُلْتُ: بَلْ أَنْتُمْ وَاللَّهِ لَأَحْرَصُ وَ أَبْعَدُ، وَ أَنَا أَخَصُّ وَ أَقْرَبُ، وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ حَقّا لِي وَ أَنْتُمْ تَحُولُونَ بَيْنِي وَ بَيْنَهُ، وَ تَضْرِبُونَ وَجْهِي دُونَهُ. فَلَمَّا قَرَّعْتُهُ بِالْحُجَّةِ فِي الْمَلاَ الْحَاضِرِينَ هَبَّ كَأَنَّهُ بُهِتَ لاَ يَدْرِي مَا يُجِيبُنِي بِهِ!

معاتبة علی القریش

اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْتَعْدِيكَ عَلَى قُرَيْشٍ وَ مَنْ أَعَانَهُمْ! فَإِنَّهُمْ قَطَعُوا رَحِمِي، وَ صَغَّرُوا عَظِيمَ مَنْزِلَتِيَ، وَ أَجْمَعُوا عَلَى مُنَازَعَتِي أَمْرا هُوَلِي. ثُمَّ قَالُوا: أَلاَ إِنَّ فِي الْحَقِّ أَنْ تَأْخُذَهُ، وَ فِي الْحَقِّ أَنْ تَتْرُكَهُ.

معاتبة علی الناکثین

فَخَرَجُوا يَجُرُّونَ حُرْمَةَ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كَمَا تُجَرُّ الْأَمَةُ عِنْدَ شِرَائِهَا، مُتَوَجِّهِينَ بِهَا إِلَى الْبَصْرَةِ، فَحَبَسَا نِسَأَهُمَا فِي بُيُوتِهِمَا وَ أَبْرَزَا حَبِيسَ رَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لَهُمَا وَ لِغَيْرِهِمَا. فِي جَيْشٍ مَا مِنْهُمْ رَجُلٌ إِلا وَ قَدْ أَعْطَانِي الطَّاعَةَ، وَ سَمَحَ لِي بِالْبَيْعَةِ طَائِعاً غَيْرَ مُكْرَهٍ، فَقَدِمُوا عَلَى عَامِلِي بِهَا وَ خُزَّانِ بَيْتِ مَالِ الْمُسْلِمِينَ وَ غَيْرِهِمْ مِنْ أَهْلِهَا فَقَتَلُوا طَائِفَةً صَبْراً، وَ طَائِفَةً غَدْرا. فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلا رَجُلاً وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ، بِلاَ جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ الْجَيْشِ كُلِّهِ، إِذْ حَضَرُوهُ فَلَمْ يُنْكِرُوا وَ لَمْ يَدْفَعُوا عَنْهُ بِلِسَانٍ وَ لاَ بِيَدٍ. دَعْ مَا أَنَّهُمْ قَدْ قَتَلُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ مِثْلَ الْعِدَّةِ الَّتِي دَخَلُوا بِهَا عَلَيْهِمْ!

۱۷۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، نظامی، اخلاقی

خصائص الرسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

أَمِينُ وَحْيِهِ، وَ خَاتَمُ رُسُلِهِ، وَ بَشِيرُ رَحْمَتِهِ، وَ نَذِيرُ نِقْمَتِهِ.

خصائص القائد الاسلامی

أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّ أَحَقَّ النَّاسِ بِهذَا الْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ فِيهِ. فَإِنْ شَغَبَ شاغِبٌ اسْتُعْتِبَ فَإِنْ أَبَى قُوتِلَ. وَ لَعَمْرِي لَئِنْ كانَتِ الْإِمَامَةُ لا تَنْعَقِدُ حَتَّى تَحْضُرَها عَامَّةُ النَّاسِ فَما إِلَى ذلِكَ سَبِيلٌ، وَ لَكِنْ أَهْلُها يَحْكُمُونَ عَلَى مَنْ غابَ عَنْها، ثُمَّ لَيْسَ لِلشَّاهِدِ أَنْ يَرْجِعَ، وَ لا لِلْغائِبِ أَنْ يَخْتارَ. أَلا وَ إِنِّي أُقاتِلُ رَجُلَيْنِ: رَجُلاً ادَّعَى مَا لَيْسَ لَهُ، وَ آخَرَ مَنَعَ الَّذِي عَلَيْهِ. أُوصِيكُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، فَإِنَّها خَيْرُ ما تَواصَى الْعِبَادُ بِهِ، وَ خَيْرُ عَواقِبِ الْأُمُورِ عِنْدَ اللَّهِ. وَ قَدْ فُتِحَ بابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ، وَ لا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلا أَهْلُ الْبَصَرِ وَالصَّبْرِ وَالْعِلْمِ بِمَواضِعِ الْحَقِّ، فَامْضُوا لِما تُؤْمَرُونَ بِهِ، وَقِفُوا عِنْدَ، مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ، وَ لا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا، فإِنَّ لَنا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً.

۲۳۲

شخصى در روز شورا به من گفت: «اى فرزند ابوطالب نسبت به خلافت حريص مى باشى»(۱)

در پاسخ او گفتم: بخدا سوگند! شما با اينكه از پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دورتريد، حريصتر مى باشيد، اما من شايسته و نزديكتر به پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستم. همانا من تنها حق خود را مطالبه مى كنم كه شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينه ام زديد. پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده و سرگردان شد و نمى دانست در پاسخم چه بگويد!

شكوه از قريش:

بار خدايا! از قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مى كنم، زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند، و مقام منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند، و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند، سپس گفتند: برخى از حق را بايد گرفت و برخى را بايد رها كرد. (يعنى خلافت حقى است كه بايد رهايش كنى)

شكوه از ناكثين:

طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند، و ناموس رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به همراه خود مى كشيدند چونان كنيزى را كه به بازار برده فروشان مى كشانند، به بصره روى آوردند، در حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشتند. پرده نشين حرم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند. لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده، و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند.

پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين و به مردم بصره، حمله كردند، گروهى از آنان را شكنجه(۲) و گروه ديگر را با حيله كشتند. بخدا سوگند! اگر جز به يك نفر دست نمى يافتند و او را عمداً بدون گناه مى كشتند، كشتار همه آنها براى من حلال بود، زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند، و از مظلوم با دست و زبان دفاع ننمودند، چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بيدفاع بصره قتل عام كردند.

ترجمه خطبه ۱۷۳

(با توجّه به برخی از شواهد، این سخنرانی در شهر مدینه ایراد شده).

ویژگی ها پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امين وحى پروردگار، و خاتم پيامبران، و بشارت دهنده رحمت، و بيم دهنده كيفر الهى است.

ويژگي هاى رهبر اسلامى:

اى مردم! سزاوارترين اشخاص به خلافت، آنكه در تحقق حكومت نيرومندتر، و در آگاهى از فرمان خدا داناتر باشد، تا اگر آشوبگرى به فتنه گرى برخيزد، به حق باز گردانده شود، و اگر سر باز زد با او مبارزه شود. بجانم سوگند! اگر شرط انتخاب رهبر، حضور تمامى مردم باشد هرگز راهى براى تحقق آن وجود نخواهد داشت، بلكه آگاهان داراى صلاحيت و راى، و اهل حل و عقد (خبرگان ملت) رهبر و خليفه را انتخاب مى كنند، كه عمل آنها نسبت به ديگر مسلمانان نافذ است، آنگاه نه حاضران بيعت كننده، حق تجديد نظر دارند و نه آنان كه در انتخابات حضور نداشتند حق انتخابى ديگر را خواهند داشت.

آگاه باشيد! من با دو كس پيكار مى كنم، كسى چيزى را ادعا كند كه از آن او نباشد، و آن كس كه از اداى حق سر باز زند. اى بندگان خدا! شما را به تقوى و ترس از عذاب خدا سفارش مى كنم، زيرا تقواى الهى بهترين سفارش مومنان، و بهترين پايان نامه كار در پيشگاه خداست.

مردم! هم اكنون آتش جنگ بين شما و اهل قبله شعله ورشده است، و اين پرچم مبارزه را جز افراد آگاه و بااستقامت و عالم به جايگاه حق بدوش نمى كشند. بنابراين آنچه فرمان دادند انجام دهيد، و از آنچه نهى كردند توقف كنيد، و در هيچ كارى تا روشن نشود شتاب نكنيد، زيرا در آنچه شما اكراه داريد، توان تغييراتى داريم.

_____________________

۱. آن شخص، سعد بن ابی وقّاص بود با اینکه حدیث منزلت «انت منّی بمنزله هارون من موسی» را همین سعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در باره حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام شنیده و بارها نقل کرده بود، امّا راه انحراف پیمود و ولایت آن حضرت را سر انجام انکار کرد.

۲. قتل صبر، یعنی دست و پای کسی را ببندند و او را بکشند. «شرح خوبی ج ۱۰ ص ۱۳۴ نقل از جواهر الکلام».

۲۳۳

التحذیر من غدر الدنیا

أَلا وَ إِنَّ هذِهِ الدُّنْيَا الَّتِي أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَها وَ تَرْغَبُونَ فِيهَا، وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُكُمْ وَ تُرْضِيكُمْ، لَيْسَتْ بِدارِكُمْ وَ لا مَنْزِلِكُمُ الَّذِي خُلِقْتُمْ لَهُ، وَ لا الَّذِي دُعِيتُمْ إِلَيْهِ. أَلا وَ إِنَّهَا لَيْسَتْ بِباقِيَةٍ لَكُمْ، وَ لا تَبْقَوْنَ عَلَيْها، وَ هِيَ وَ إِنْ غَرَّتْكُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْكُمْ شَرَّها. فَدَعُوا غُرُورَها لِتَحْذِيرِها، وَ أَطْماعَها لِتَخْوِيفِها، وَ سابِقُوا فِيها إِلَى الدَّارِ الَّتِي دُعِيتُمْ إِلَيْها وَانْصَرِفُوا بِقُلُوبِكُمْ عَنْها. وَ لا يَخِنَّنَّ أَحَدُكُمْ خَنِينَ الْأَمَةِ عَلى ما زُوِيَ عَنْهُ مِنْها، وَاسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طاعَةِ اللَّهِ، وَالْمُحافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَكُمْ مِنْ كِتابِهِ. أَلا وَ إِنَّهُ لا يَضُرُّكُمْ تَضْيِيعُ شَيْءٍ مِنْ دُنْياكُمْ بَعْدَ حِفْظِكُمْ قائِمَةَ دِينِكُمْ. أَلا وَ إِنَّهُ لا يَنْفَعُكُمْ بَعْدَ تَضْيِيعِ دِينِكُمْ شَيْءٌ حافَظْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْياكُمْ. أَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنا وَ قُلُوبِكُمْ إِلَى الْحَقِّ، وَ أَلْهَمَنا وَ إِيَّاكُمُ الصَّبْرَ!.

۱۷۴- و من كلام لهعليه‌السلام

تاریخی، سیاسی

(فِي مَعْنى طَلْحَةَ بْنِ عُبَيْدِ اللّهِ)

فضح طلحة و ادعاءاته

قَدْ كُنْتُ وَ ما أُهَدَّدُ بِالْحَرْبِ، وَ لا أُرَهَّبُ بِالضَّرْبِ؛ وَ أَنَا عَلَى ما قَدْ وَعَدَنِي رَبِّي مِنَ النَّصْرِ، وَاللَّهِ مَا اسْتَعْجَلَ مُتَجَرِّداً لِلطَّلَبِ بِدَمِ عُثْمَانَ إِلا خَوْفا مِنْ أَنْ يُطالَبَ بِدَمِهِ، لِأَنَّهُ مَظِنَّتُهُ، وَ لَمْ يَكُنْ فِي الْقَوْمِ أَحْرَصُ عَلَيْهِ مِنْهُ، فَأَرادَ أَنْ يُغالِطَ بِمَا أَجْلَبَ فِيهِ لِيَلْتَبِسَ الْأَمْرُ وَ يَقَعَ الشَّكُّ، وَ وَاللَّهِ ما صَنَعَ فِي أَمْرِ عُثْمَانَ واحِدَةً مِنْ ثَلاَثٍ: لَئِنْ كانَ ابْنُ عَفَّانَ ظالِماً كَما كانَ يَزْعُمُ لَقَدْ كَانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يُوازِرَ قاتِلِيهِ، أو يُنابِذَ ناصِرِيهِ. وَ لَئِنْ كانَ مَظْلُوما لَقَدْ كانَ يَنْبَغِي لَهُأَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُنَهْنِهِينَ عَنْهُ، وَالْمُعَذِّرِينَ فِيهِ. وَ لَئِنْ كانَ فِي شَكِّ مِنَ الْخَصْلَتَيْنِ لَقَدْ كانَ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْتَزِلَهُ وَ يَرْكُدَ جَانِباً، وَ يَدَعَ النَّاسَ مَعَهُ، فَما فَعَلَ واحِدَةً مِنَ الثَّلاَثِ، وَ جأَ بِأَمْرٍ لَمْ يُعْرَفْ بابُهُ، وَ لَمْ تَسْلَمْ مَعاذِيرُهُ.

۱۷۵- من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی

تفریح الغافلین

أَيُّهَا النَّاسُ غَيْرُالْمَغْفُولِ عَنْهُمْ، وَالتَّارِكُونَ والْمَأْخُوذُ مِنْهُمْ. ما لِي أَراكُمْ عَنِ اللَّهِ ذاهِبِينَ، وَ إِلى غَيْرِهِ راغِبِينَ! كَأَنَّكُمْ نَعَمٌ أَراحَ بِها سائِمٌ إِلى مَرْعًى وَبِيِّ، وَ مَشْرَبٍ دَوِيِّ. وَ إِنَّما هِيَ كَالْمَعْلُوفَةِ لِلْمُدَى، لا تَعْرِفُ ماذا يُرادُ بِها! إِذا أُحْسِنَ إِلَيْها، تَحْسَبُ يَوْمَها دَهْرَها، وَ شِبَعَها أَمْرَهَا.

۲۳۴

پرهیز از نیرنگ نیا

آگاه باشيد! همانا اين دنيا كه آرزوى آن را مى كنيد و بدان روى مى آوريد، و شما را گاهى به خشم مى آورد و زمانى خشنود مى سازد، خانه ماندگار شما نيست، و منزلى نيست كه براى آن آفريده و به آن دعوت شديد. آگاه باشيد! نه دنيا براى شما جاودانه و نه شما در آن جاودانه خواهيد ماند. دنيا گرچه از جهتى شما را مى فريبد، ولى از جهت ديگر شما را از بديهايش مى ترساند، پس براى هشدارهايش از آنچه مغرورتان مى كند چشم پوشيد، و به خاطر ترساندنش از طمع ورزى در آن بازايستيد. به خانه اى كه دعوت شديد سبقت گيريد، و دل از دنيا برگيريد، و چونان كنيزكان براى آنچه كه از دنيا از دست مى دهيد گريه نكنيد(۱) ، و با صبر و استقامت بر اطاعت پروردگار، و حفظ و نگهدارى فرامين كتاب خدا، نعمتهاى پروردگار را نسبت به خويش كامل كنيد.

آگاه باشيد! آنچه براى حفظ دين از دست مى دهيد، زيانى به شما نخواهد رساند!. آگاه باشيد! آنچه را با تباه ساختن دين به دست مى آوريد سودى به حالتان نخواهد داشت! خداوند دلهاى ما و شما را به سوى حق متوجه سازد و صبر و استقامت عطا فرمايد.

ترجنه خطبه ۱۷۴

(در باره طلحه فرزند عبید اللّه در سال ۳۶ هجری که در آستانه جنگ جمل فرمود)

افشا ادعاهاى دروغين طلحه

تا بوده ام مرا از جنگ نترسانده، و از ضربت شمشير نهراسانده اند، من به وعده پيروزى كه پروردگارم داده است استوارم. بخدا سوگند! طلحه بن عبيدالله، براى خونخواهى عثمان شورش نكرد، جز اينكه مى ترسيد خون عثمان از او مطالبه شود، زيرا او خود متهم به قتل عثمان است، كه در ميان مردم از او حريصتر بر قتل عثمان يافت نمى شد.(۲) براى اينكه مردم را دچار شك و ترديد كند، دست به اينگونه ادعاهاى دروغين زد.

سوگند به خدا! لازم بود طلحه، نسبت به عثمان يكى از سه راه حل را انجام مى داد كه نداد. اگر پسر عفان ستمكار بود چنانكه طلحه مى انديشيد، سزاوار بود با قاتلان عثمان همكارى مى كرد، و از ياران عثمان دورى مى گزيد؛ و يا اگر عثمان مظلوم بود مى بايست از كشته شدن او جلوگيرى مى كرد، و نسبت به كارهاى عثمان عذرهاى موجه و عموم پسندى را طرح كند (تا خشم مردم فرو نشيند) و اگر نسبت به امور عثمان شك و ترديد داشت خوب بود كه از مردم خشمگين كناره مى گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وامى گذاشت. اما او هيچكدام از سه راه حل را انجام نداد، و به كارى دست زد كه دليل روشنى براى انجام آن نداشت، و عذرهايى آورد كه مردم پسند نيست.

ترجنه خطبه ۱۷۵

(برخی از شارحان نوشته اند این خطبه را هنگامی که به ستون مسجد مدینه تکیه داده بود ایراد فرمود)

نكوهش غافلان

اى بى خبرانى كه آنى مورد غفلت نيستيد، و اى ترك كنندگان فرامين الهى كه از تمامى كارهايتان بازخواست مى شويد! شما را چه شده است كه از خداى خود رويگردان و به غير او گرايش داريد؟ چونان چارپايانى مانيد كه چوپان آنها را در بيابانى وباخيز، و آبهايى بيمارى زا رها كرده است. گوسفندان پروار را مى مانيد كه براى كارد قصاب آماده اند. ولى خودشان نمى دانند! چه آنكه هرگاه به گوسفندان با مقدارى علف نيكى كنند يك روز خود را يك عمر پندارند، و زندگى را در سير شدن شكم ها مى نگرند.

_____________________

۱. حنین گریه کردن از راه بینی است یعنی «آرام و بی صدا گریستن»

۲. طلحه تا سه روز نگذاشت جنازه عثمان را دفن کنند، افرادی را مأمور کرد تا با سنگ باران کردن خانواده عثمان مانع دفن او شوند، که سر انجام با دخالت امام او را دفن کردند. و در کشتن او از همه مهاجمان حریص تر بود، همه این حقیقت را می دانستند که مروان بن حکم در جنگ جمل او را با تیری هدف قرار داد و کشت و بارها می گفت من انتقام عثمان را گرفتم. «تاریخ طبری»

۲۳۵

علوم الإمام علیعليه‌السلام الواسعة

وَاللَّهِ لَوْ شِئْتُ أَنْ أُخْبِرَ كُلَّ رَجُلٍ مِنْكُمْ بِمَخْرَجِهِ، وَ مَوْلِجِهِ وَ جَمِيعِ شَأْنِهِ لَفَعَلْتُ، وَ لَكِنْ أَخافُ أَنْ تَكْفُرُوا فِيَّ بِرَسُولِ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . أَلا وَ إِنِّي مُفْضِيهِ إِلَى الْخَاصَّةِ مِمَّنْ يُؤْمَنُ ذلِكَ مِنْهُ. وَالَّذِي بَعَثَهُ بِالْحَقِّ، وَاصْطَفاهُ عَلَى الْخَلْقِ، ما أَنْطِقُ إِلا صادِقاً، وَقَدْ عَهِدَ إِلَيَّ بِذلِكَ كُلِّهِ، وَ بِمَهْلَكِ مَنْ يَهْلِكُ، وَ مَنْجى مَنْ يَنْجُو، وَ مَآلِ هَذا الْأَمْرِ. وَ ما أَبْقَى شَيْئا يَمُرُّ عَلَى رَأْسِي إِلا أَفْرَغَهُ فِي أُذُنِي، وَ أَفْضَى بِهِ إِلَيَّ.

خصائص المر المؤمنینعليه‌السلام

أَيُّهَا النَّاسُ، إِنِّي، وَاللَّهِ، ما أَحُثُّكُمْ عَلَى طاعَةٍ إِلا وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا، وَ لا أَنْهاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلا وَ أَتَناهَى قَبْلَكُمْ عَنْها.

۱۷۶- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی، سیاسی

وجوب إتّباع الاوامر الإلیهة

انْتَفِعُوا بِبَيانِ اللَّهِ، وَاتَّعِظُوا بِمَواعِظِ اللَّهِ، وَاقْبَلُوا نَصِيحَةَ اللَّهِ. فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَيْكُمْ بِالْجَلِيَّةِ، وَ أَخَذَ عَلَيْكُمُ الْحُجَّةَ، وَ بَيَّنَ لَكُمْ مَحابَّهُ مِنَ الْأَعْمالِ وَ مَكارِهَهُ مِنْها لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كانَ يَقُولُ: «إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَكارِهِ، وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَواتِ.» وَاعْلَمُوا أَنَّهُ ما مِنْ طاعَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلا يَأْتِي فِي كُرْهٍ، وَ ما مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ شَيْءٌ إِلا يَأْتِي فِي شَهْوَةٍ، فَرَحِمَ اللَّهُ رَجُلا نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ، وَ قَمَعَ هَوى نَفْسِهِ، فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَيْءٍ مَنْزِعا، وَ إِنَّهَا لا تَزالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِيَةٍ فِي هَوىً. وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لا يُمْسِي وَ لا يُصْبِحُ إِلا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ، فَلا يَزالُ زارِيا عَلَيْهَا، وَ مُسْتَزِيدا لَها. فَكُونُوا كَالسَّابِقِينَ قَبْلَكُمْ وَالْماضِينَ أَمامَكُمْ، قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْيا تَقْوِيضَ الرَّاحِلِ، وَ طَوَوْها طَيَّ الْمَنازِلِ.

هدایة القرآن

وَاعْلَمُوا أَنَّ هَذا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِي لا يَغُشُّ وَالْهادِي الَّذِي لا يُضِلُّ، وَالْمُحَدِّثُ الَّذِي لا يَكْذِبُ، وَ ما جالَسَ هَذا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلا قامَ عَنْهُ بِزِيادَةٍ أَوْ نُقْصانٍ: زِيادَةٍ فِي هُدىً، وَ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً. وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فاقَةٍ، وَ لا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً، فاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوائِكُمْ، وَاسْتَعِينُوا بِهِ عَلَى لَأَوَائِكُمْ، فَإِنَّ فِيهِ شِفأً مِنْ أَكْبَرِ الدَّاءِ: وَ هُوَ الْكُفْرُ وَالنِّفاقُ وَالْغَيُّ وَالضَّلالُ، فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ، وَ تَوَجَّهُوا إِلَيْهِ بِحُبِّهِ، وَ لا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ، إِنَّهُ ما تَوَجَّهَ الْعِبادُ إِلَى اللَّهِ تَعالى بِمِثْلِهِ. وَاعْلَمُوا أَنَّهُ شافِعٌ مُشَفَّعٌ، وَ قائِلٌ مُصَدَّقٌ، وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ

۲۳۶

علوم بی پایان امامعليه‌السلام

سوگند به خدا! اگر بخواهم می توانم هر کدام شما را از آغاز و پایان کارش، و از تمام شئون زندگی، آگاه سازم، امّا از آن می ترسم که با اینگونه خبرها نسبت به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کافر شوید. آگاه باشید! که من این اسرار گرانبها را به یاران راز دار و مورد اطمینان خود می سپارم. سوگند به خدایی که محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به حق برانگیخت، و او را برگزید، جز به راستی سخن نگویم. پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همه اطلاعات را به من سپرده است، و از محل هلاکت آن کس که هلاک می شود، و جای نجات کسی که نجات می یابد، و پایان این حکومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است. هیچ حادثه ای بر من نگذشت جز آن که در گوشم نجوا کرد، و مرا مطّلع ساخت.

۳ ویژگی های امام علیعليه‌السلام

ای مردم! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن خود، عمل کرده ام ، و از معصیتی شما را باز نمی دارم جز آن که پیش از آن، ترک گفته ام.

ترجمه خطبه ۱۷۶

(این سخنرانی را امام در روزهای نخست خلافت خود در سال ۳۵ هجری در مدینه ایراد فرمود)

ضرورت اطاعت از دستورات الهى

مردم! از آنچه خداوند بيان داشته بهره گيريد، و از پند و اندرزهاى خدا پند پذيريد، و نصيحتهاى او را قبول كنيد، زيرا خداوند با دليلهاى روشن راه عذر را به روى شما بسته، و حجت را بر شما تمام كرده است. و اعمالى كه دوست دارد بيان فرموده، و از آنچه كراهت دارد معرفى كرد، تا از خوبيها پيروى و از بديها دورى گزينيد، همانا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همواره مى فرمود: «گرداگرد بهشت را دشواريها (مكاره) و گرداگرد آتش جهنم را هوسها و شهوات گرفته است».

آگاه باشيد! چيزى از طاعت خدا نيست جز آن كه با كراهت انجام مى گيرد و چيزى از معصيت خدا نيست جز اينكه با ميل و رغبت عمل مى شود.

پس رحمت خداوند بر كسى كه شهوت خود را مغلوب و هواى نفس را سركوب كند، زيرا كار مشكل، باز داشتن نفس از شهوت بوده كه پيوسته خواهان نافرمانى و معصيت است.

بندگان خدا! بدانيد كه انسان باايمان، شب را به روز، و روز را به شب نمى رساند جز آنكه نفس خويش را متهم مى داند، همواره نفس را سرزنش مى كند، و گناهكارش مى شمارد.

پس در دنيا چونان پيشينيان صالح خود باشيد، كه در پيش روى شما درگذشتند و همانند مسافران، خيمه خويش را از جا درآورند و به راه خو د رفتند.

ويژگي هاى قرآن

آگاه باشيد! همانا اين قرآن پنددهنده اى است كه نمى فريبد، و هدايت كننده اى است كه گمراه نمى سازد، و سخنگويى كه هرگز دروغ نمى گويد. كسى با قرآن همنشين نشد مگر آنكه بر او افزود يا از او كاست، افزودن در هدايت و كاهش از كوردلى و گمراهى. آگاه باشيد كسى با داشتن قرآن، نيازى ندارد، و بدون قرآن بى نياز نخواهد بود.

پس درمان خود را از قرآن بخواهيد، و در سختيها از قرآن يارى بطلبيد، كه در قرآن درمان بزرگترين بيماريها يعنى كفر و نفاق و سركشى و گمراهى است، پس به وسيله قرآن خواسته هاى خود را از خدا بخواهيد، و با دوستى قرآن بخدا روى آوريد، و به وسيله قرآن از خلق خدا چيزى نخواهيد، زيرا وسيله اى براى تقرب بندگان بخدا، بهتر از قرآن وجود ندارد.

آگاه باشيد! كه شفاعت قرآن پذيرفته شده، و سخنش تصديق مى گردد، آن كس كه در قيامت،

۲۳۷

لَهُ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ شُفِّعَ فِيهِ، وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ صُدِّقَ عَلَيْهِ، فَإِنَّهُ يُنادِي مُنادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ:«أَلا إِنَّ كُلَّ حارِثٍ مُبْتَلى فِي حَرْثِهِ وَ عاقِبَةِ عَمَلِهِ غَيْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ ». فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْباعِهِ، وَاسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ وَاسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَاتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَأَكُمْ، وَاسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَأَكُمْ.

الحث علی العمل و المداومة علیه

الْعَمَلَ الْعَمَلَ، ثُمَّ النِّهايَةَ النِّهَايَةَ، وَالاسْتِقامَةَ الاِسْتِقامَةَ، ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ، وَالْوَرَعَ الْوَرَعَ!«إِنَّ لَكُمْ نِهايَةً فانْتَهُوا إِلَى نِهايَتِكُمْ» ، وَ إِنَّ لَكُمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِكُمْ، وَ إِنَّ لِلْإِسْلامِ غَايَةً فَانْتَهُوا إِلَى غايَتِهِ. وَاخْرُجُوا إِلَى اللَّهِ مِمَّا افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَ بَيَّنَ لَكُمْ مِنْ وَظائِفِهِ. أَنَا شاهِدٌ لَكُمْ وَحَجِيجٌ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَنْكُمْ. أَلا وَ إِنَّ الْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ وَالْقَضَأَ الْماضِيَ قَدْ تَوَرَّدَ؛ وَ إِنِّي مُتَكَلِّمٌ بِعِدَةِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ، قالَ اللَّهُ تَعَالَى:( إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَن لا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ ) ،(۱) وَ قَدْ قُلْتُمْ:«رَبُّنَا اللَّهُ» ، فَاسْتَقِيمُوا عَلَى كِتابِهِ وَ عَلَى مِنْهاجِ أَمْرِهِ وَ عَلَى الطَّرِيقَةِ الصَّالِحَةِ مِنْ عِبادَتِهِ، ثُمَّ لا تَمْرُقُوا مِنْها، وَ لا تَبْتَدِعُوا فِيها، وَ لا تُخالِفُوا عَنْها، فَإِنَّ أَهْلَ الْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ.

ضرورة السیطرة علی اللّسان

ثُمَّ إِيَّاكُمْ وَ تَهْزِيعَ الْأَخْلاقِ وَ تَصْرِيفَها، وَاجْعَلُوا اللِّسانَ وَاحِداً، وَلْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسانَ جَمُوحٌ بِصاحِبِهِ. وَاللَّهِ ما أَرَى عَبْدا يَتَّقِي تَقْوى تَنْفَعُهُ حَتَّى يَخْزُنَ لِسانَهُ. وَ إِنَّ لِسانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرأِ قَلْبِهِ، وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنافِقِ مِنْ وَرأِ لِسانِهِ. لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذا أَرادَ أَنْ يَتَكَلَّمَ بِكَلامٍ تَدَبَّرَهُ فِي نَفْسِهِ، فَإِنْ كانَ خَيْرا أَبْدَاهُ، وَ إِنْ كانَ شَرّا واراهُ، وَ إِنَّ الْمُنافِقَ يَتَكَلَّمُ بِما أَتَى عَلى لِسانِهِ، لا يَدْرِي ماذا لَهُ وَ ماذا عَلَيْهِ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :«لا يَسْتَقِيمُ إِيمَانُ عَبْدٍ حَتَّى يَسْتَقِيمَ قَلْبُهُ، وَ لا يَسْتَقِيمُ قَلْبُهُ حَتَّى يَسْتَقِيمَ لِسَانُهُ» فَمَنِ اسْتَطاعَ مِنْكُمْ أَنْ يَلْقَى اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ هُوَ نَقِيُّ الرَّاحَةِ مِنْ دِمأِ الْمُسْلِمِينَ وَ أَمْوالِهِمْ، سَلِيمُ اللِّسانِ مِنْ أَعْراضِهِمْ فَلْيَفْعَلْ.

اجتناب البدع

وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْتَحِلُّ الْعامَ ما اسْتَحَلَّ عَاما أَوَّلَ، وَ يُحَرِّمُ الْعامَ ما حَرَّمَ عَاما أَوَّلَ؛ وَ أَنَّ ما أَحْدَثَ النَّاسُ لا يُحِلُّ لَكُمْ شَيْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ، وَ لَكِنَّ الْحَلالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ، وَالْحَرامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ، فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْأُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوها، وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ، وَ ضُرِبَتِ

_____________________

۱- فصّلت ۳۰

۲۳۸

قرآن شفاعتش كند بخشوده مى شود، و آن كس كه قرآن از او شكايت كند محكوم است. در روز قيامت ندادهنده اى بانگ مى زند كه:(۱) «آگاه باشيد! امروز هر كس گرفتار بذرى است كه كاشته و عملى است كه انجام داده، جز اعمال منطبق با قرآن.» پس شما در شمار عمل كنندگان به قرآن باشيد، از قرآن پيروى كنيد، با قرآن خد ا را بشناسيد، و خويشتن را با قرآن اندرز دهيد، و راى و نظر خود را برابر قرآن متهم كنيد، و خواسته هاى خود را با قرآن نادرست بشماريد.

تشويق به اعمال نيكو

عمل صالح! عمل صالح! سپس آينده نگرى! آينده نگرى! و استقامت! استقامت! آنگاه، بردبارى! بردبارى! و پرهيزكارى! پرهيزكارى!«براى هر كدام از شما عاقبت و پايان مهلتى تعيين شده، با نيكوكارى بدانجا برسيد.» و همانا پرچم هدايتى براى شما برافراشتند، با آن هدايت شويد، و براى اسلام نيز هدف و نتيجه اى است به آن دسترسى پيدا كنيد، و با انجام واجبات، حقوق الهى را ادا كنيد، كه وظائف شما را آشكارا بيان كرده و من گواه اعمال شما بوده و در روز قيامت از شما دفاع مى كنم و به سود شما گواهى مى دهم.

آگاه باشيد! آنچه از پيش مقررشده بود، به وقوع پيوست، و خواسته هاى گذشته الهى انجام شد، و همانا من با تكيه به وعده هاى الهى و براهين روشن او سخن مى گويم كه فرمود: «كسانى كه گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت ورزيدند، فرشتگان بر آنها فرود مى آيند و مى گويند، نترسيد و محزون نباشيد كه بشارت باد بر شما بهشتى كه به شما وعده داده اند.» و همانا شما گفتيد: كه پروردگار ما خداست. پس در عمل به دستورات قرآن خدا، و در ادامه راهى كه فرمان داد، و بر روش درست پرستش بندگان او، استقامت داشته باشيد. و پايدار مانيد، و از دستورات خدا سرپيچى نكنيد، و در آن بدعتگذار مباشيد، و از آن منحرف نگرديد، زيرا خارج شوندگان از دستورات الهى در روز قيامت از رحمت خدا دورند.

ضرورت كنترل زبان

سپس مواظب باشيد كه اخلاق نيكو را در هم نشكنيد و به رفتار ناپسند مبدل نسازيد(۲) . زبان و دل را هماهنگ كنيد، مرد بايد زبانش را حفظ كند، زيرا همانا اين زبان سركش، صاحب خود را به هلاكت مى اندازد.

بخدا سوگند! پرهيزگارى را نديده ام كه تقوى براى او سودمند باشد مگر آنكه زبان خويش را حفظ كرده بود، و همانا زبان مومن در پس قلب او، و قلب منافق از پس زبان اوست. زيرا مومن هرگاه بخواهد سخنى گويد، نخست مى انديشد، اگر نيك بود اظهار مى دارد، و چنانچه ناپسند است پنهانش مى كند، در صورتيكه منافق آنچه بر زبانش آمد مى گويد، و نمى داند چه به سود او، و چه حرفى بر ضرر اوست؟ و پيامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «ايمان بنده اى استوار نگردد تا دل او استوار شود، و دل استوار نشود تا زبان استوار گردد.»

پس هر كس از شما بتواند خدا را در حالى ملاقات كند كه دستش از خون و اموال مسلمانان پاك، و زبانش از عرض و آبروى مردم سالم ماند بايد چنين كند.

پرهيز از بدعت ها

اى بندگان خدا! آگاه باشيد! مومن كسى است كه حلال خدا را هم اكنون حلال، و حرام خدا را هم اكنون حرام بشمارد و آنچه را مردم با بدعتها تغيير دادند چيزى از حرام را حلال نمى كند، زيرا حلال همان است كه خدا حلال كرده و حرام همان چيزى است كه خدا حرام شمرده است.(۳) پس شما در امور و حوادث روزگار تجربه آموختيد و از تاريخ گذشتگان پند گرفتيد، مثلها براى شما زده اند،

_____________________

۱. اشاره به علم: اسکاتولوژی ESCHATOLOGY (واپسین شناسی، معاد شناسی)

۲. نفی تفکّر: امورالیسم AMORALISM که معتقدند ارزشهای اخلاقی ضرورتی ندارد.

۳. اثبات وجود ارزشهای ثابت، ملاکها و معیارهای ثابت و نقد و ردّ تفکّر دیالیک تیکی که هر چیزی را متغیّر می پندارد و می گوید چیز ثابتی وجود ندارد.

۲۳۹

الْأَمْثالُ لَكُمْ، وَ دُعِيتُمْ إِلَى الْأَمْرِ الْواضِحِ؛ فَلا يَصَمُّ عَنْ ذلِكَ إِلا أَصَمُّ، وَ لا يَعْمَى عَنْهُ إِلا أَعْمَى. وَ مَنْ لَمْ يَنْفَعْهُ اللَّهُ بِالْبَلأِ وَالتَّجارِبِ لَمْ يَنْتَفِعْ بِشَى ءٍ مِنَ الْعِظَةِ وَ أَتاهُ التَّقْصِيرُ مِنْ أَمامِهِ حَتَّى يَعْرِفَ ما أَنْكَرَ، وَ يُنْكِرَ ما عَرَفَ. فَإِنَّ النَّاسَ رَجُلانِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَةً، وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَةً، لَيْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ بُرْهَانُ سُنَّةٍ، وَ لا ضِيَأُ حُجَّةٍ.

خصائص القرآن

وَ إِنَّ اللَّهَسُبْحانَهُ لَمْ يَعِظْ أَحَدا بِمِثْلِ هذا الْقُرْآنِ، فَإِنَّهُ«حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِينُ» ، وَ سَبَبُهُ الْأَمِينُ، وَ فِيهِ رَبِيعُ الْقَلْبِ، وَ يَنابِيعُ الْعِلْمِ، وَ ما لِلْقَلْبِ جِلأٌ غَيْرُهُ، مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَكِّرُونَ، وَ بَقِيَ النَّاسُونَ وَالْمُتَناسُونَ، فَإِذا رَأَيْتُمْ خَيْرا فَأَعِينُوا عَلَيْهِ، وَ إِذا رَأَيْتُمْ شَرّا فَاذْهَبُوا عَنْهُ، فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كَانَ يَقُولُ:«يا ابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَيْرَ، وَدَعِ الشَّرَّ، فَإِذا أَنْتَ جَوادٌ قاصِدٌ» .

أنواع الظلم

أَلا وَإِنَّ الظُّلْمَ ثَلاثَةٌ: فَظُلْمٌ لا يُغْفَرُ(یترک) ، وَ ظُلْمٌ لا يُتْرَكُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لا يُطْلَبُ. فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لا يُغْفَرُ فالشِّرْكُ بِاللَّهِ، قالَ اللَّهُتعالی :«إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ» .(۱) وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي يُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَناتِ. وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِي لا يُتْرَكُ فَظُلْمُ الْعِبادِ بَعْضِهِمْ بَعْضا. الْقِصاصُ هُناكَ شَدِيدٌ، لَيْسَ هُوَ جَرْحا بِاْلمُدَى، وَ لا ضَرْبا بِالسِّياطِ، وَ لَكِنَّهُ ما يُسْتَصْغَرُ ذلِكَ مَعَهُ، فَإِيَّاكُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِي دِينِ اللَّهِ، فَإِنَّ جَماعَةً فِيما تَكْرَهُونَ مِنَالْحَقِّ خَيْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِيما تُحِبُّونَ مِنَ الْباطِلِ، وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ يُعْطِ أَحَدا بِفُرْقَةٍ خَيْرا مِمَّنْ مَضَى وَ لا مِمَّنْ بَقِيَ.

ضرورة بناء الذات

يا أَيُّهَا النَّاسُ، طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَيْبُهُ عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ، وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَيْتَهُ، وَ أَكَلَ قُوتَهُ، وَاشْتَغَلَ بِطاعَةِ رَبِّهِ، وَ بَكى عَلَى خَطِيئَتِهِ، فَكانَ مِنْ نَفْسِهِ فِي شُغُلٍ، وَالنَّاسُ مِنْهُ فِي راحَةٍ.

۱۷۷- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

(فِى مَعْنَى الْحَكَمَيْنِ)

نقد خیانة الحکمین

فَأَجْمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى أَنِ اخْتارُوا رَجُلَيْنِ. فَأَخَذْنا عَلَيْهِما أَنْ يُجَعْجِعا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لاَ يُجَاوِزَاهُ وَ تَكُونُ أَلْسِنَتُهُمَا مَعَهُ وَ قُلُوبُهُمَا تَبَعَهُ فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا يُبْصِرَانِهِ، وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا،

_____________________

۱- نساء ۴۸

۲۴۰

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

521

522

523

524

525

526

527

528

529

530

531

532

533

534

535

536

537

538

539

540

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577

578

579

580

581

582

583

584

585

586

587

588

589

590

591

592

593

594

595

596

597

598

599

600

601

602

603

604

605

606

607

608

609

610

611

612

613

614

615

616

617

618

619

620

621

622

623

624

625

626

627

628

629

630

631

632

633

634

635

636

637

638

639

640

641

642

643

644

645

646

647

648