نهج البلاغه

نهج البلاغه12%

نهج البلاغه نویسنده:
مترجم: محمد دشتى
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
گروه: امام علی علیه السلام
صفحات: 648

نهج البلاغه
  • شروع
  • قبلی
  • 648 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 449603 / دانلود: 31115
اندازه اندازه اندازه
نهج البلاغه

نهج البلاغه

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین علیه السلام
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40

مى گويم : «كلمات امام عليه‌السلام پيرامون حق و باطل، از سخنان نيكويى است كه كلام كسى از سخن سرايان به آن نخواهد رسيد، و بيش از آن چه كه ما در شگفت شويم، شگفتى، برابر آن فرو مانده است، در اين كلمات امام عليه‌السلام ريزه كاريهايى از فصاحت است كه نه زبان قدرت شرح آن را دارد، و نه انسانى مى تواند از درّه هاى عميق آن بگذرد، اين اعتراف مرا كسانى كه در فصاحت پيشگامند و با سابقه، درك مى كنند

سرگردانى مردم، و ضرورت تقوا

آن كس كه بهشت و دوزخ را پيش روى خود دارد، در تلاش است. برخى از مردم به سرعت به سوى حق پيش مى روند، كه اهل نجاتند؛ و بعضى به كندى مى روند و اميدوارند؛ و ديگرى كوتاهى مى كند و در آتش جهنّم گرفتار است. چپ و راست گمراهى، و راه ميانه، جادّه مستقيم الهى است كه قرآن و آثار نبوّت، آن را سفارش مى كند، و گذرگاه سنّت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است و سرانجام، بازگشت همه بدان سو مى باشد.(۱) ادّعا كننده باطل نابود شد، و دروغگو زيان كرد، هر كس با حق در افتاد هلاك گرديد. نادانى انسان همين بس كه قدر خويش نشناسد. آن چه بر أساس تقوا پايه گذارى شود، نابود نگردد. كشتزارى كه با تقوا آبيارى شود، تشنگى ندارد. مردم! به خانه هاى خود روى آوريد، مسائل ميان خود را اصلاح كنيد، توبه و بازگشت پس از زشتى ها ميسّر است. جز پروردگار خود، ديگرى را ستايش نكنيد و جز خويشتن خويش ديگرى را سرزنش ننماييد.

ترجمه خطبه ۱۷

(در اين خطبه مدّعيان قضاوت را مى شناساند كه عهده دار قضاوت هستند و شايسته آن نيستند)

شناخت بدترين انسانها

دشمن ترين آفريده ها نزد خدا دو نفرند: مردى كه خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شيفته بدعت است و مردم را گمراه كرده، به فتنه انگيزى مى كشاند و راه رستگارى گذشتگان را گم كرده و طرفداران خود و آيندگان را گمراه ساخته است. بار گناه ديگران را بر دوش كشيده و گرفتار زشتى هاى خود نيز مى باشد.

و مردى كه مجهولاتى به هم بافته، و در ميان انسان هاى نادان امّت، جايگاهى پيدا كرده است، در تاريكى هاى فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا كور است. آدم نماها او را عالم ناميدند كه نيست، چيزى را بسيار جمع آورى مى كند كه اندك آن به از بسيار است، تا آن كه از آب گنديده سيراب شود، و دانش و اطّلاعات بيهوده فراهم آورد.

روانشناسى مدّعيان دروغين قضاوت

در ميان مردم، با نام قاضى به داورى مى نشيند، و حلّ مشكلات ديگرى را به عهده مى گيرد، پس اگر مشكلى پيش آيد، با حرف هاى پوچ و تو خالى و رأى و نظر دروغين، آماده رفع آن مى شود.

سپس اظهارات پوچ خود را باور مى كند، عنكبوتى را مى ماند كه در شبهات و بافته هاى تار خود چسبيده، نمى داند كه درست حكم كرده يا بر خطاست؟ اگر بر صواب باشد مى ترسد كه خطا كرده، و اگر بر خطاست، اميد دارد كه رأى او درست باشد!.

نادانى است، كه راه جهالت مى پويد؛ كورى است كه در تاريكى، گمشده خود را مى جويد، از روى علم و يقين سخن نمى گويد، روايات را بدون آگاهى نقل مى كند، چون تند بادى كه گياهان خشك را بر باد دهد، روايات را زير و رو مى كند، كه بى حاصل است.

به خدا سوگند! نه راه صدور حكم مشكلات را مى داند، و نه براى منصب قضاوت أهليّت دارد! آنچه را كه نپذيرد علم به حساب نمى آورد، و جز راه و رسم خويش، مذهبى را حق نمى داند؛

_____________________

۱. راه حقّ و باطل، صحیح و غلط، روا و ناروا وجود دارد که نقد تفکّر پلورالیسم PLURALISM )کثرت گرایی) است، پس نمی شود ادّعا کرد که هر تفکّری صحیح و حقّ است.

۴۱

لِغَيْرِهِ، وَ إنْ أَظْلَمَ عَلَيْهِ أَمْرٌ اكْتَتَمَ بِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ جَهْلِ نَفْسِهِ، تَصْرُخُ مِنْ جَوْرِ قَضَائِهِ الدِّمأُ، وَ تَعَجُّ مِنْهُ الْمَوارِيثُ. إلَى اللَّهِ أَشْكُو مِنْ مَعْشَرٍ يَعِيشُونَ جُهَّالاً، وَ يَمُوتُونَ ضُلّالاً، لَيْسَ فِيهِمْ سِلْعَةٌ أَبْوَرُ مِنَ الْكِتَابِ إذَا تُلِيَ حَقَّ تِلاوَتِهِ، وَ لاَ سِلْعَةٌ أَنْفَقُ بَيْعاً وَ لا أَغْلى ثَمَناً مِنَ الْكِتَابِ إذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ، وَ لاَ عِنْدَهُمْ أَنْكَرُ مِنَ الْمَعْرُوفِ، وَ لا أَعْرَفُ مِنَ الْمُنْكَرِ!.

۱۸- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، قضایی، اعتقادی

في ذَمٍّ اختِلافِ العُلَمأِ فِي الفُتْيا، و ذمّ أهل الرأی

نقد مسلک اهل الرأی

تَرِدُ عَلى أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنَ الْأَحْكَامِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِرَأْيِهِ، ثُمَّ تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيها بِخِلاَفِهِ، ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذَلِكَ عِنْدَ إمَامِهِمُ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ فَيُصَوِّبُ آرأَهُمْ جَمِيعا، وَ إلَهُهُمْ واحِدٌ! وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ، وَ كِتَابُهُمْ، وَاحِدٌ! أَفَأَمَرَهُمُ اللَّهُسبحانه بِالاِخْتِلاَفِ فَأَطَاعُوهُ! أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ!

أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُسُبْحَانَهُ دِيناً نَاقِصاً فَاسْتَعانَ بِهِمْ عَلَى إتْمَامِهِ! أَمْ كَانُوا شُرَكَأَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى؟ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُسُبْحانَهُ دِيناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ.

وَ اللَّهُسُبْحَانَهُ يَقُولُ:(ما فَرَّطْنا فِي الْكِتابِ مِنْ شَي ءٍ) (۱) فِيهِ تِبْيَانٌ لِكُلِّ شَي ءٍ. وَ ذَكَرَ أَنَّ الْكِتَابَ يُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً ، وَ أَنَّهُ لَا اخْتِلافَ فِيهِ، فَقالَسُبْحانَهُ: (وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافا كَثِيرا) . (۲) وَ إنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ، وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ، لا تَفْنى عَجَائِبُهُ، وَ لا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ، وَ لا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلا بِهِ.

۱۹- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی

قالَهُ لِلا شْعَثِ بْنِ قَيْسٍ وَ هُوَ عَلى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ يَخْطُبُ، فَمَضى فِي بَعْضِ كَلامِهِ شَي ء اعْتَرَضَهُ الا شْعَثُ فَقالَ: يا أَميرَالمؤ منينَ، هذِهِ عَلَيْكَ لا لَكَ، فَخَفَضَعليها‌السلام إلَيْهِ بَصَرَهُ ثُمّز قالَ:

سوابق الأشعث بن قیس

مَا يُدْريكَ مَا عَلَيَّ مِمَّا لِي، عَلَيْكَ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ لَعْنَةُ اللَّاعِنِينَ! حَائِكٌ ابْنُ حَائِكٍ! مُنَافِقٌ ابْنُ كَافِرٍ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَكَ الْكُفْرُ مَرَّةً وَ الْإِسْلاَمُ أُخْرى(مرة) ! فَما فَدَاكَ مِنْ وَاحِدَةٍ مِنْهُما مَالُكَ وَ لاَ حَسَبُكَ!

_____________________

۱- انعام ۳۸ ۲- نساء ۸۲

۴۲

اگر حكمى را نداند آن را مى پوشاند تا نادانى او آشكار نشود، خون بى گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش و فرياد ميراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شكايت مى كنم از مردمى كه در جهالت زندگى مى كنند و با گمراهى مى ميرند، در ميان آنها، كالايى خوارتر از قرآن نيست اگر آن را آنگونه كه بايد بخوانند، و متاعى سود آورتر و گرانبهاتر از قرآن نيست اگر آن را تحريف كنند، و در نزد آنان، چيزى زشت تر از معروف، و نيكوتر از منكر نمى باشد.

ترجمه خطبه۱۸

(نكوهش از اختلاف رأى عالمان در احكام قطعى اسلام)

نكوهش اهل رأى(خودمحورى در قضاوت)

دعوايى نسبت به يكى از احكام اجتماعى نزد عالمى مى برند كه با رأى خود حكمى صادر مى كند.(۱) پس همان دعوا را نزد ديگرى مى برند كه او درست بر خلاف رأى اوّلى حكم مى دهد. سپس همه قضات نزد رييس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرده، جمع مى گردند. او رأى همه را بر حق مى شمارد!(۲) در صورتى كه خدايشان يكى، پيغمبرشان يكى، و كتابشان يكى است، آيا خداى سبحان، آنها را به اختلاف، امر فرمود، كه اطاعت كردند؟ يا آنها را از اختلاف پرهيز داد و معصيت خدا نمودند؟.

مبانى وحدت امّت اسلامى

آيا خداى سبحان، دين ناقصى فرستاد و در تكميل آن از آنها استمداد كرده است؟ آيا آنها شركاءِ خدايند كه هر چه مى خواهند در احكام دين بگويند و خدا رضايت دهد؟(۳)

آيا خداى سبحان، دين كاملى فرستاد پس پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در ابلاغ آن كوتاهى ورزيد در حالى كه خداى سبحان مى فرمايد: «ما در قرآن چيزى را فروگذار نكرديم».

و فرمود: «در قرآن بيان هر چيزى است». و ياد آور شديم كه: بعض قرآن گواه بعض ديگر است و اختلافى در آن نيست. پس خداى سبحان فرمود: «اگر قرآن از طرف غير خدا نازل مى شد اختلافات زيادى در آن مى يافتند» همانا قرآن داراى ظاهرى زيبا و باطنى ژرف و ناپيداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمى شود، و اسرار نهفته آن پايان نمى پذيرد و تاريكى ها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد.

ترجمه خطبه ۱۹

(امام در مسجد كوفه در سال ۳۷.هجرى سخنرانى مى كرد، اشعث بن قيس به يكى از مطالب آن اعتراض كرد و گفت اين سخن به زيان شما، نه به سود تو است، امام نگاه خود را به او دوخت و فرمود):

سوابق تاريخى نكوهيده أشعث بن قيس

چه كسى تو را آگاهاند كه چه چيزى به سود، يا زيان من است؟ لعنت خدا و لعنت لعنت كنندگان، بر تو باد اى متكبّر متكبّر زاده،(۴) منافق پسر كافر!. سوگند به خدا!، تو يك بار در زمان كفر و بار ديگر در حكومت اسلام، اسير شدى، و مال و خويشاوندى تو، هر دو بار نتوانست به فريادت برسد.

_____________________

۱. اشاره به علم: نس NESS (علم فتوی)

۲. آنها که پس از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از عترت فاصله گرفتند، حلال را حرام و حرام را حلال می کردند، و به خود اجازه می دادند که با قیاس و رأی خود احکام دین را به دلخواه تغییر دهند. تنها عمر در حکومت ده ساله خود ۹۴ حلال را حرام اعلام کرد، و نسبت به حجّ تمتّع و متعه گفت: تا دیروز حلال بود، من امروز آن را حرام اعلام می کنم. (انا احرّمهما)! «تفسیر مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج ۱۰، ص ۵۴»

۳. در نفی تفکّر «اصلاح و باز سازی دین» یا «قبض و بسط تئوریک شریعت» یا اینکه می گویند، (دین تفکّر بشری است) می باشد.

۴. حائک: یعنی بافنده، کسی که بر خدا و رسول خدا دروغ می بافد، یا پارچه باف، چون دور از مردم در انزوای کامل به پارچه بافی مشغول بودند تبدیل به انسانهای متکبّر و مغرور می شدند که پیام ضرب المثل در ترجمه آمد و علّت تندی امامعليه‌السلام این بود که، هر فتنه و توطئه ای در حکومت امام پدید می آمد، ریشه های آن به اشعث بر می گشت (کلّ فساد کان فی خلافه علیعليه‌السلام فأصله الأشعث) او مردی کافر بود که پس از اسارت و اسلام ظاهری با خواهر ابا بکر «ام فروه» ازدواج کرد.

۴۳

وَ إنَّ امْرَأً دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّيْفَ، وَ ساقَ إلَيْهِمُ الْحَتْفَ، لَحَرِيُّ أَنْ يَمْقُتَهُ الْأَقْرَبُ، وَ لا يَأْمَنَهُ الْأَبْعَدُ!

يُرِيدُ عليه‌السلام أَنَّهُ أُسِرَ فِي الْكُفْرِ مَرَةً، وَ فِي الا سْلامِ مَرَّةً. وَ أَمَا قَوْلُهُ: دَلَّ عَلى قَوْمِهِ السَّيْفَ: فَأَرادَ بِهِ حَديثا كانَ لِلا شْعَثِ مَعَ خالِدِ بْنِ الْوَليدِ بِاليَمامَةِ، غَرَّ فِيهِ قَوْمَهُ، وَ مَكَرَ بِهِمْ حَتَى أَوْقَعَ بِهِمْ خالِدْ، وَ كانَ قَوْمُهُ بَعْدَ ذلِكَ يُسَمُّونَهُ «عُرْفَ النارِ» وَ هُوَ اسْمٌ لِلغادِرِ عِنْدَهُمْ.

۲۰- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی

عالم ما بعد الموت و علة الجهل به

فَإنَّكُمْ لَوْ عَايَنْتُمْ مَا قَدْ عَايَنَ مَنْ ماتَ مِنْكُمْ لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ، وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ، وَ لَكِنْ مَحْجُوبٌ عَنْكُمْ مَا قَدْ عَايَنُوا، وَ قَرِيبٌ ما يُطْرَحُ الْحِجَابُ، وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إنْ أَبْصَرْتُمْ، وَ أُسْمِعْتُمْ، إنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُدِيتُمْ إنِ اهْتَدَيْتُمْ، بِحَقِّ أَقُولُ لَكُمْ؛ لَقَدْ جَاهَرَتْكُمُ الْعِبَرُ. وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِيهِ مُزْدَجَرٌ. وَ مَا يُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَأِ إلا الْبَشَرُ.

۲۱- و من خطبة لهعليه‌السلام

اعتقادی، اخلاقی، تاریخی

طریق الفلاح

فَإنَّ الْغَايَةَ أَمَامَكُمْ، وَ إنَّ وَرَأَكُمُ السَّاعَةَ تَحْدُوكُمْ، تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا، فَإنَّما يُنْتَظَرُ بِأَوَّلِكُمْ آخِرُكُمْ.

أَقُولُ: إنَّ هذَا الْكَلامَ لَوْ وُزِنَ بَعْدَ كَلامِ اللّهِ سُبْحانَهُ، وَ بَعْدَ كَلامِ رَسُولِ اللّه ص بِكُلٍ كَلامٍ لَمالَ بِهِ راجحا وَ بَرَّزَ عَلَيْهِ سابِقا. فَأَمَا قَوْلُهُ ع تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فما سُمِعَ كَلامُ أَقَلُّ مِنْهُ مَسْمُوعا وَ لا أَكْثَرُ مَحْصُولا، وَ ما أَبْعَدَ غَوْرَها مِنْ كَلِمَةٍ! وَأَنْقَعَ نُطْفَتَها مِنْ حِكْمَةٍ! وَ قَدْ نَبَّهْنا فِي كِتابِ الْخَصائِصِ عَلى عِظَمِ قَدْرِها وَ شَرَفِ جَوْهَرِها.

۲۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اعتقادی، تاریخی

الامام و التعریف بالنکثین

أَلا وَ إنَّ الشَّيْطَانَ قَدْ ذَمَّرَ حِزْبَهُ، وَ اسْتَجْلَبَ جَلَبَهُ، لِيَعُودَ الْجَوْرُ إلى أَوْطَانِهِ، وَ يَرْجِعَ الْبَاطِلُ إِلَى نِصَابِهِ، وَ اللَّهِ مَا أَنْكَرُوا عَلَيَّ مُنْكَرا، وَ لا جَعَلُوا بَيْنِي وَ بَيْنَهُمْ نَصِفا، وَ إنَّهُمْ لَيَطْلُبُونَ حَقَّا هُمْ تَرَكُوهُ، وَ دَما هُمْ سَفَكُوهُ، فَلَئِنْ كُنْتُ شَرِيكَهُمْ فِيهِ فَإنَّ لَهُمْ لَنَصِيبَهُمْ مِنْهُ، وَ لَئِن كَانُوا وَلُوهُ دُونِي فَمَا التَّبِعَةُ إلا عِنْدَهُمْ، وَ إنَّ أَعْظَمَ حُجَّتِهِمْ لَعَلَى أَنْفُسِهِمْ، يَرْتَضِعُونَ أُمّا قَدْ فَطَمَتْ، وَ يُحْيُونَ بِدْعَةً قَدْ أُمِيتَتْ. يا خَيْبَةَ الدَّاعِي! مَنْ دَعا! وَ إلاَمَ أُجِيبَ! وَ إ نِّي لَرَاضٍ بِحُجَّةِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ وَ عِلْمِهِ فِيهِمْ. التهديد بالحرب فَإنْ أَبَوْا أَعْطَيْتُهُمْ حَدَّ السَّيْفِ وَ كَفَى بِهِ شَافِياً مِنَ الْبَاطِلِ، وَ نَاصِرا لِلْحَقِّ! وَ مِنَ الْعَجَبِ بَعْثُهُمْ إلَيَّ أَنْ أَبْرُزَ لِلطِّعَانِ! وَ أَنْ أَصْبِرَ لِلْجِلاَدِ! هَبِلَتْهُمُ الْهَبُولُ! لَقَدْ كُنْتُ وَ مَا أُهَدَّدُ

۴۴

آن كس كه خويشان خود را به دم شمشير سپارد، و مرگ و نابودى را به سوى آنها كشاند، سزاوار است كه بستگان او بر وى خشم گيرند و بيگانگان به او اطمينان نداشته باشند.

مى گويم :(منظور امام عليه‌السلام اين است كه اشعث ابن قيس يك بار وقتى كه كافر بود اسير شد و بار ديگر آنگاه كه مسلمان شد و شمشيرها را به سوى قبيله اش راهنمايى كرد، مربوط به جريانى است كه اشعث قبيله خود را فريب داد تا خالد بن وليد، آنها را غافلگير كند و از دم شمشير بگذراند كه پس از آن خيانت او را با لقب «عرف النّار» (چيزى كه آتش را بپوشاند)، مى ناميدند و اين لقبى بود كه به نيرنگ باز مى دادند.)

ترجمه خطبه ۲۰

علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ

آنچه را كه مردگان ديدند اگر شما مى ديديد، ناشكيبا بوديد و مى ترسيديد؛ و مى شنيديد و فرمان مى برديد. ولى آنچه آنها مشاهده كردند بر شما پوشيده است، و نزديك است كه پرده ها فرو افتد. اگر چه حقيقت را به شما نيز نشان دادند، اگر بدرستى بنگريد، و نداى حق را به شما شنواندند، اگر خوب بشنويد! و به راه راست هدايتتان كردند اگر هدايت بپذيريد راست مى گويم، مطالب عبرت آموز اندرز دهنده را آشكارا ديديد، و از حرام الهى نهى شديد؛ و پس از فرشتگان آسمانى، هيچ كس جز انسان، فرمان خداوند را ابلاغ نمى كند.

ترجمه خطبه ۲۱

(اين خطبه بخشى از خطبه ۱۶۷.است كه در سال ۳۵.هجرى در آغاز خلافت ايراد فرمود)

راه رستگاری

قيامت پيش روى شما و مرگ در پشت سر، شما را مى راند.(۱) سبكبار شويد تا برسيد. همانا آنان كه رفتند در انتظار رسيدن شمايند.

مى گويم :(اين سخن امام عليه‌السلام پس از سخن خدا و پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با هر سخنى سنجيده شود بر آن برترى دارد و از آن پيشى مى گيرد و از جمله «سبكبار شويد تا برسيد» كلامى كوتاهتر و پر معنى تر از آن شنيده نشده! چه كلمه ژرف و بلندى چه جمله پر معنى و حكمت آميزى است كه تشنگى را با آب حكمت مى زدايد!. ما عظمت و شرافت اين جمله را در كتاب خود به نام «الخصائص» بيان كرده ايم) .

ترجمه خطبه ۲۲

(در سال ۳۶ هجرى پس از بازگشت فرستادگان امامعليه‌السلام از جانب طلحه و زبير، در سرزمين «ذى قار» اين سخنرانى را ايراد كرد)

امامعليه‌السلام و شناساندن ناكثين«اصحاب جمل»

آگاه باشيد!، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند و باطل به جايگاه خويش پايدار شود. سوگند به خدا! ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كردند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريختند! اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين خونريزى سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند پس كيفر مخصوص آنهاست.

مهم ترين دليل آنها به زيان خودشان است.

مى خواهند از پستان مادرى شير بدوشند كه خشكيده؛ بدعتى را زنده مى كنند كه مدّت ها است مرده، و چه دعوت كننده اى!؟(۲) و چه اجابت كنندگانى همانا من به كتاب خدا و فرمانش در باره ناكثين خشنودم. امّا اگر از آن سرباز زدند با شمشير تيز پاسخ آنها را خواهم داد، كه براى درمان باطل و يارى دادن حق كافى است.

شگفتا! از من خواستند به ميدان نبرد آيم و برابر نيزه هاى آنان قرار گيرم و ضربت هاى شمشير آنها را تحمّل كنم گريه كنندگان بر آنها بگريند! تا كنون كسى مرا از جنگ نترسانده،

_____________________

۱. تحدوکم، از حدی الإبل: یعنی با آواز و سرود خواندن، شتر را راندن.

۲. دعوت کنندگان، طلحه و زبیر و عائشه می باشند.

۴۵

بِالْحَرْبِ، وَ لا أُرْهَبُ بِالضَّرْبِ، وَ إ نِّي لَعَلى يَقِينٍ مِنْ رَبِّي، وَ غَيْرِ شُبْهَةٍ مِنْ دِينِي.

۲۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، اعتقادی، اجتماعی، سیاسی

تناسب النعم مع القابلیات

أَمَّا بَعْدُ فَإ نَّ الْأَمْرَ يَنْزِلُ مِنَ السَّمَأِ إ لَى الْأَرْضِ كَقَطَرَ الْمَطَرِ إ لى كُلِّ نَفْسٍ بِما قُسِمَ لَها مِنْ زِيادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ، فَإ ذا رَأَى أَحَدُكُمْ لِأَخِيهِ غَفِيرَةً فِي أَهْلٍ أَوْ مَالٍ أَوْ نَفْسٍ فَلا تَكُونَنَّ لَهُ فِتْنَةً، فَإ نَّ الْمَرْءَ الْمُسْلِمَ مَا لَمْ يَغْشَ دَنَأَةً تَظْهَرُ فَيَخْشَعُ لَها إ ذا ذُكِرَتْ وَ يُغْرى بِهَا لِئَامُ النَّاسِ كَانَ كَالْفالِجِ الْياسِرِ، الَّذِي يَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَةٍ مِنْ قِداحِهِ تُوجِبُ لَهُ الْمَغْنَمَ، وَ يُرْفَعُ عَنْهُ بِها الْمَغْرَمُ، وَ كَذلِكَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ الْبَرِي ءُ مِنَ الْخِيَانَةِ يَنْتَظِرُ مِنَ اللَّهِ إ حْدَى الْحُسْنَيَيْنِ: إ مَّا داعِيَ اللَّهِ فَما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ لَهُ، وَ إ مَّا رِزْقَ اللَّهِ فَإ ذا هُوَ ذُو أَهْلٍ وَ مَالٍ وَ مَعَهُ دِينُهُ وَ حَسَبُهُ، إ نَّ الْمَالَ وَ الْبَنِينَ حَرْثُ الدُّنْيَا وَ الْعَمَلَ الصَّالِحَ حَرْثُ الْآخِرَةِ، وَ قَدْ يَجْمَعُهُمَا اللَّهُ تَعَالَى لِأَقْوَامٍ، فاحْذَروا مِنَ اللَّهِ مَا حَذَّرَكُمْ مِنْ نَفْسِهِ، وَ اخْشَوْهُ خَشْيَةً لَيْسَتْ بِتَعْذِيرٍ، وَ اعْمَلُوا فِي غَيْرِ رِيَأٍ وَ لا سُمْعَةٍ، فَإ نَّهُ مَنْ يَعْمَلْ لِغَيْرِ اللَّهِ يَكِلْهُ اللَّهُ إ لى مَنْ عَمِلَ لَهُ، نَسْأَلُ اللَّهَ مَنَازِلَ الشُّهَدَأِ، وَ مُعَايَشَةَ السُّعَدَأِ، وَ مُرَافَقَةَ الْأَنْبِيَأِ.

ضرورة التعاون بین الأقربا:

أَيُّهَا النَّاسُ، إنَّهُ لا يَسْتَغْنِي الرَّجُلُ وَ إنْ كَانَ ذا مَالٍ عَنْ عَشِيرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ، وَ هُمْ أَعْظَمُ النَّاسِ حَيْطَةً مِنْ وَرَائِهِ، وَ أَلَمُّهُمْ لِشَعَثِهِ، وَ أَعْطَفُهُمْ عَلَيْهِ عِنْدَ نَازِلَةٍ إ ذا نَزَلَتْ بِهِ، وَ لِسانُ الصِّدْقِ يَجْعَلُهُ اللَّهُ لِلْمَرْءِ فِي النَّاسِ خَيْرٌ لَهُ مِنَ الْمَالِ يَورِّثُهُ غَيْرُهُ.

وَ مِنْهَا :أَلا لا يَعْدِلَنَّ أَحَدُكُمْ عَنِ الْقَرابَةِ يَرى بِهَا الْخَصَاصَةَ أَنْ يَسُدَّها بِالَّذِي لا يَزِيدُهُ إ نْ أَمْسَكَهُ وَ لاَ يَنْقُصُهُ إ نْ أَهْلَكَهُ، وَ مَنْ يَقْبِضْ يَدَهُ عَنْ عَشِيرَتِهِ فَإ نَّمَا تُقْبَضُ مِنْهُ عَنْهُمْ يَدٌ واحِدَةٌ وَ تُقْبَضُ مِنْهُمْ عَنْهُ أَيْدٍ كَثِيرَةٌ، وَ مَنْ تَلِنْ حَاشِيَتُهُ يَسْتَدِمْ مِنْ قَوْمِهِ الْمَوَدَّةَ.

أقُولُ: الْغَفِيرَةُ هاهُنا الزِّيادِةُ وَالْكَثْرَةُ مِنْ قَوْلِهِمْ لِلْجَمْعِ الْكَثيرِ: ألْجَمُ الْغَفيرُ، وَالْجَمأُ الْغَفيرُ، وَ يُرْوى عَفْوَةٌ مِنْ أَهْلٍ أَوْ مالٍ، والْعَفْوَةُ الخِيارُ مِنَ الشَّي ء، يُقالُ: أكَلُْت عَفْوَة الطّعامِ أَي: خِيارَهُ. وَ ما أَحْسَنَ الْمَعْنى الّذي أَرادَهُ ع بِقَوْلِهِ ((وَ مَنْ يَقْبِضْ يَدَهُ عَنْ عَشيرَتِهِ إلى تَمامِ الْكَلامِ)) فَإنَّ الْمُمْسِكْ خَيْرَهُ عَنْ عَشيرَتِهِ إنّما يُمْسِكُ نَفْعَ يَدٍ واحِدَةٍ فَإ ذَا احْتاجَ إلى نُصْرَتِهِمْ واضْطَرَّ إ لى مُرافَدَتِهِمْ قَعَدُوا عَنْ نَصْرِهِ، وَ تَثاقَلُوا عَنْ صَوْتِهِ، فَمُنِعَ تَرافُدَ الا يْدِي الْكَثِيْرَةِ وَ تَناهُضَ الا قْدامِ الْجَمَّةِ.

۲۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

فیها تسویغ قتال المخالف، و الدعوة إلی طاعة الله

سیاسی، اخلاقی، اعتقادی

الاستعداد للجهاد

۴۶

و از ضربت شمشير نهراسانده است، من به پروردگار خويش يقين داشته و در دين خود شك و ترديدى ندارم.

ترجمه خطبه ۲۳

تناسب نعمت ها با استعدادهاى گوناگون

پس از ستايش پروردگار ، بدانيد كه تقديرهاى الهى چون قطرات باران از آسمان به سوى انسانها فرود مى آيد، و بهره هر كسى، كم يا زياد به او مى رسد پس اگر يكى از شما براى برادر خود، برترى در مال و همسر و نيروى بدنى مشاهده كند، مبادا فريب خورد و حسادت كند؛ زيرا مسلمان(تا زمانى كه دست به عمل پستى نزده كه از آشكار شدنش شرمنده باشد و مورد سرزنش مردم پست قرار گيرد) .

به مسابقه دهنده اى(۱) مى ماند كه دوست دارد در همان آغاز مسابقه پيروز گردد تا سودى به دست آورد و ضررى متوجّه او نگردد. هم چنين مسلمانى كه از خيانت پاك است انتظار دارد و يكى از دو خوبى نصيب او گردد: يا دعوت حق را لبيك گفته عمر او پايان پذيرد«كه آنچه در نزد خداست براى او بهتر است» ؛ و يا خداوند روزى فراوان به او دهد و صاحب همسر و فرزند و ثروت گردد، و هم چنان دين و شخصيّت خود را نگاه دارد.

همانا ثروت و فرزندان، محصول دنيا و فانى شدنى، و عمل صالح زراعت آخرت است، گر چه گاهى خداوند، هر دوى آن را به ملّت هايى خواهد بخشيد. از خدا در آن چه اعلام خطر كرده است بر حذر باشيد از خدا آنگونه بترسيد كه نيازى به عذر خواهى نداشته باشيد عمل نيك انجام دهيد بدون آن كه به ريا و خود نمايى مبتلا شويد، زيرا هر كس، كارى براى غير خدا انجام دهد، خدا او را به همان غير واگذارد. از خدا، درجات شهيدان، و زندگى سعادتمندان، و هم نشينى با پيامبران را درخواست مى كنيم.

ضرورت تعاون با خويشاوندان

اى مردم!، انسان هر مقدار كه ثروتمند باشد، باز از خويشاوندان خود بى نياز نيست كه از او با زبان و دست دفاع كنند. خويشاوندان انسان، بزرگ ترين گروهى هستند كه از او حمايت مى كنند و اضطراب و ناراحتى او را مى زدايند، و در هنگام مصيبت ها نسبت به او، پر عاطفه ترين مردم مى باشند. نام نيكى كه خدا از شخصى در ميان مردم رواج دهد بهتر از ميراثى است كه ديگرى بردارد

(قسمت ديگرى از همين خطبه)

آگاه باشيد! مبادا از بستگان تهيدست خود رو برگردانيد، و از آنان چيزى را دريغ داريد، كه نگاه داشتن مال دنيا، زيادى نياورد و از بين رفتنش كمبودى ايجاد نكند. آن كس كه دست دهنده خود را از بستگانش باز دارد، تنها يك دست را از آنها گرفته امّا دست هاى فراوانى را از خويش دور كرده است، و كسى كه پر و بال محبّت را بگستراند، دوستى خويشاوندانش تداوم خواهد داشت.

مى گويم : (غفيره، در اينجا به معناى فراوانى اموال است، چنانكه جمعيّت فراوان را نيز «الجم الغفير» مى گويند، و نقل شد كه بجاى «الغفيره»، «عفوة من اهل او مال»، به كار مى بردند، و «عفوة» به معناى نمونه خوب از ميان يك جنس است، چنان كه گفته مى شود، «اكلت عفوة الطعام» يعنى قسمت هاى خوب غذا را خوردم. و چه زيباست معنايى كه امامعليه‌السلام از جمله «و من يقبض يده عن عشيرته»تا آخر كلام اراده فرمود، زيرا كسى كه خير و نيكى هاى خود را از خويشاوندان خود قطع كند، تنها سود يك تن را از آنها باز داشته، امّا به هنگام احتياج شديد، يارى تمام آنها را از خود دور كرده كه آنها به نداى او پاسخ نمى گويند در اين صورت خود را از سود فراوان خويشاوندان محروم ساخته و گروهى را از يارى خود باز داشته است).

ترجمه خطبه ۲۴

(از خطبه هاى امام كه در شهر كوفه ايراد فرمود).

ضرورت آمادگی برای جهاد

_____________________

۱. فالج یاسر: در دوران جاهلیّت شتری را می کشتند و برای تقسیم گوشت آن به مسابقه تیر اندازی متوسّل می شدند، ده تیر بود که هفت عدد آن علامتی مخصوص داشت و سه تای آن بدون نشان بود هر کس که تیر او به هدف می خورد سهم بیشتری از گوشت شتر داشت. از این رو هر کسی دوست داشت که همان آغازین تیری را که رها می کند به هدف زده برنده مسابقه باشد.

۴۷

وَ لَعَمْرِي ما عَلَيَّ مِنْ قِتَالِ مَنْ خَالَفَ الْحَقّ ، َ وَ خَابَطَ الْغَيَّ، مِنْ إدْهَانٍ وَ لا إِيهَانٍ. فَاتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ، وَ فِرُّوا إلَى اللَّهِ مِنَ اللَّهِ، وَ امْضُوا فِي الَّذِي نَهَجَهُ لَكُمْ، وَ قُومُوا بِمَا عَصَبَهُ بِكُمْ، فَعَلِيُّ ضَامِنٌ لِفَلْجِكُمْ آجِلاً إ نْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عَاجِلاً.

۲۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، علمی، اجتماعی

وَ قَدْ تَواتَرَتْ عَلَيْهِ الا خْبارُ بِاستِيلأِ أَصْحابِ مُعاوِيَةَ عَلَى الْبِلادِ، وَ قَدِمَ عَلَيْهِ عامِلاهُ عَلَى الْيَمَنِ وَ هُما عُبَيْدُاللّهِ بْنُ عَباسٍ وَ سَعيدُ بْنُ نَمْرانُ لَمَا غَلَبَ عَلَيْها بُسْرُ بْنُ أَبِي أَرْطاةَ، فَقام ع عَلَى الْمِنْبَرِ ضَجِرا بِتَثاقُلِ أَصْحابِهِ عَنِ الْجِهادِ وَ مُخالَفَتِهِمْ لَهُ فِي الرَّأي، فَقالَ:

اسباب هزیمة اهل الکوفة

ما هِيَ إلا الْكُوفَةُ أَقْبِضُهَا وَ أَبْسُطُهَا، إنْ لَمْ تَكُونِي إلا أَنْتِ تَهُبُّ أَعاصِيرُكِ فَقَبَّحَكِ اللَّهُ!

وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِرِ:

لَعَمْرُ أَبِيكَ الْخَيْرِ يَا عَمْرُو إِنَّنِي

عَلَى وَضَرٍ مِنْ ذَا الْإِنَأِ قَلِيلِ

ثُمَّ قَالَعليه‌السلام :أُنْبِئْتُ بُسْرا قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ وَ إ نِّي وَ اللَّهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هَؤُلأِ الْقَوْمَ سَيُدَالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِمَاعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ، وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ إ مامَكُمْ فِي الْحَقِّ وَ طَاعَتِهِمْ إ مامَهُمْ فِي الْباطِلِ، وَ بِأَدَائِهِمُ الْأَمَانَةَ إ لى صاحِبِهِمْ وَ خِيانَتِكُمْ وَ بِصَلاحِهِمْ فِي بِلادِهِمْ وَ فَسادِكُمْ. فَلَوِ ائْتَمَنْتُ أَحَدَكُمْ عَلَى قَعْبٍ لَخَشِيتُ أَنْ يَذْهَبَ بِعِلاَقَتِهِ .

سحقأ للامة الغادرة

اللَّهُمَّ إ نِّي قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونِي وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونِي، فَأَبْدِلْنِي بِهِمْ خَيْرا مِنْهُمْ وَ أَبْدِلْهُمْ بِي شَرّا مِنِّي، اللَّهُمَّ مُثْ قُلُوبَهُمْ كَمَا يُمَاثُ الْمِلْحُ فِي الْمَأِ، أَما وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنَّ لِي بِكُمْ أَلْفَ فَارِسٍ مِنْ بَنِي فِرَاسِ بْنِ غَنْمٍ :

هُنَالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتاكَ مِنْهُمْ

فَوارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ الْحَمِيمِ

ثُمَّ نَزَلَ ع مِنَ الْمِنْبَرِ. أَقُولُ: الا رْمِيِةُ جَمْعُ رَمِىٍَّّ وَ هُوَ السَّحابُ، والْحَميمُ هاهُنا وَقْتُ الصَّيْفِ، و إ نَّما خَصَّ الشاعِرُ سَحابَ الصَيْفِ بِالذِّكْرِ لا نَّهُ أشَدُ جُفُولا وَ أَسْرَعُ خُفُوفا، لا نَّهُ لا مأ فِيهِ، و إ نَّما يَكُونَ السَحابُ ثَقيلَ الْسَيْرِ لامْتِلائِهِ بِالمأِ، وَ ذَلِكَ لا يَكُونَ فِي الا كْثَرِ إ لا زَمانَ الشتأِ، و إ نَّما أرادَ الشاعِرُ وَصْفَهُمْ بالسُرْعَةِ إ ذا دُعُوا والا غاثَةِ إ ذا استُغِيثُوا، والْدَّلِيلُ عَلى ذلِكَ قَوْلُهُ: هُنالِكَ لَوْ دَعَوْتَ أَتاك مِنْهُمْ

۲۶- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخ، اعتقادی، اجتماعی

الوضع الجاهلی

إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نَذِيرا لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِينا عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمِّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشِبَ،

۴۸

سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان كه در گمراهى و فساد غوطه ورند، يك لحظه مدارا و سستى نمى كنم. پس اى بندگان خدا از خدا بترسيد و از خدا، به سوى خدا فرار كنيد، و از راهى كه براى شما گشوده برويد، و وظايف و مقرّراتى كه براى شما تعيين كرده به پا داريد اگر چنين باشيد، علىعليه‌السلام ضامن پيروزى شما در آينده مى باشد، گرچه هم اكنون به دست نياوريد.

ترجمه خطبه ۲۵

(اين خطبه را در سال ۴۰ هجرى زمانى ايراد فرمود كه گزارش هاى پياپى از شكست ياران امامعليه‌السلام به كوفه مى رسيد و عبيد اللّه بن عباس و سعيد بن نمران، فرمانداران امام در يمن از بسر بن ابى ارطاة، شكست خورده به كوفه برگشتند. امامعليه‌السلام براى سرزنش ياران جهت كندى و ركود در جهاد، و مخالفت از دستورهاى رهبرى، خطبه را ايراد فرمود كه آخرين سخنرانى امام است)

علل شكست ملّت ها

(علل شكست كوفيان، و پيروزى شاميان): اكنون جز شهر كوفه در دست من باقى نمانده است، كه آن را بگشايم يا ببندم. اى كوفه! اگر فقط تو براى من باشى، آن هم برابر اين همه مصيبت ها و طوفان ها چهره ات زشت باد!.آنگاه به گفته شاعر مثال آور د: (به جان پدرت سوگند اى عمرو(۱) كه سهم اندكى از ظرف و پيمانه داشتم). سپس ادامه داد: به من خبر رسيده كه بسر بن ارطاة(۲) بر يمن تسلّط يافته، سوگند به خدا مى دانستم كه مردم شام به زودى بر شما غلبه خواهند كرد.(۳) زيرا آنها در يارى كردن باطل خود، وحدت دارند، و شما در دفاع از حق متفرّقيد! شما امام خود را در حق نافرمانى كرده و آنها امام خود را در باطل فرمانبردارند!. آنها نسبت به رهبر خود امانت دار و شما خيانتكاريد؛ آنها در شهرهاى خود به اصلاح و آبادانى مشغولند و شما به فساد و خرابى؛ (آنقدر فرومايه ايد) اگر من كاسه چوبى آب را به يكى از شماها امانت دهم مى ترسم كه بند آن را بدزديد.

نفرين به امّت خيانتكار

خدايا! من اين مردم را با پند و تذكّرهاى مداوم خسته كردم و آنها نيز مرا خسته نمودند، آنها از من به ستوه آمده، و من از آنان به ستوه آمده، دل شكسته ام، به جاى آنان افرادى بهتر به من مرحمت فرما، و به جاى من بدتر از من بر آنها مسلّط كن. خدايا! دل هاى آنان را، آنچنان كه نمك در آب حل مى شود، آب كن!. به خدا سوگند! دوست داشتم، به جاى شما كوفيان، هزار سوار از بنى فراس بن غنم(۴) مى داشتم كه: «اگر آنان را مى خواندى، سوارانى از ايشان نزد تو مى آمدند مبارز و تازنده چون ابر تابستانى » آنگاه امام از منبر فرود آمد.

مى گويم : «آرميه» جمع «رمىّ» به معناى ابر است، و «حميم» گرماى تابستان، كه شاعر ابر تابستانى را ياد كرده است از آن رو كه سبكبار و زود گذر است، و بارانى ندارد زيرا ابرهاى سنگين به جهت تراكم بخار و پر آب بودنشان به كندى حركت مى كنند كه چنين ابرهايى بيشتر در فصل زمستان يافت مى شود. در اينجا شاعر، سواران قبيله را به جهت شتاب آنان در پذيرفتن دعوت به هنگام فرياد رسى، به ابر تابستانى تشبيه كرده است كه گفت:«هنا لك لو دعوت، أتاك منهم »

ترجمه خطبه ۲۶

(پس از كشته شدن محمّد بن ابى بكر در مصر در سال ۳۷ هجرى امام اين سخنرانى را در كوفه ايراد كرد كه سيّد رضى قسمت هايى از آن را آورده).

شناخت فرهنگ جاهليّت

خداوند، پيامبر اسلام، حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود، تا امين و پاسدار وحى الهى باشد، آنگاه كه شما ملّت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگى مى كرديد؛ ميان غارها، سنگهاى خشن و مارهاى سمّى خطرناك فاقد شنوايى، به سر مى برديد؛ آب هاى آلوده مى نوشيديد و غذاهاى ناگوار مى خورديد؛

_____________________

۱. شخص مورد نظر شاعر ابو جندب هذلی است.

۲. بسر بن ارطاه از فرماندهان خون ریز و سفّاک معاویه بود که به کسی رحم نمی کرد، به کاروان حاجیان خانه خدا حمله کرد، هر جا شیعیان امام علیعليه‌السلام را می یافت می کشت، به شهر یمن حمله برد و کودکان ابن عبّاس را سر برید و سر انجام دیوانه شد و مرد.

۳. اشاره به: پاتولوژی PATHOLOCGY (آسیب شناسی اجتماعی) که چگونه جامعه ای به کمال می رسد یا سقوط می کند.

۴. قبیله بنی فراس به دلاوری و جرأت مشهور بوده اند.

۴۹

وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ. الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ، وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ.

مظلومیة الامام علی عليه‌السلام

فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلا أَهْلُ بَيْتِي، فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ، وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى، وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا، وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ، وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ(الحزن) الْعَلْقَمِ.

التعریف بعمرو بن العاص

و منها: وَ لَمْ يُبَايِعْ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ عَلَى الْبَيْعَةِ ثَمَنا، فَلاَ ظَفِرَتْ يَدُ الْبَائِعِ، وَ خَزِيَتْ أَمَانَةُ الْمُبْتَاعِ، فَخُذُوا لِلْحَرْبِ أُهْبَتَهَا، وَ أَعِدُّوا لَهَا عُدَّتَهَا، فَقَدْ شَبَّ لَظَاهَا، وَ عَلاَ سَنَاهَا، وَ اسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَ، فَإِنَّهُ أَدْعَى إِلَى النَّصْرِ.

۲۷- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اجتماعی، اعتقادی

فضل الجهاد

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّةِ أَوْلِيَائِهِ. وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِينَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثِيقَةُ فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ، وَ شَمِلَهُ الْبَلاَءُ، وَ دُيِّثَ بِالصَّغَارِ وَ اَلْقَماءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ(الأسداد) ، وَ أُدِيلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْيِيعِ الْجِهَادِ وَ سِيمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النَّصَفَ.

الدعوة علی الجهاد

أَلا وَ إِنِّي قَدْ دَعَوْتُكُمْ إِلَى قِتَالِ(حرب) هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ لَيْلاً وَ نَهَاراً، وَ سِرّاً وَ إِعْلاَناً، وَ قُلْتُ لَكُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ، فَوَاللَّهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا. فَتَوَاكَلْتُمْ وَ تَخَاذَلْتُمْ حَتَّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ الْغَارَاتُ، وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الْأَوْطَانُ. وَ هَذَا أَخُو غَامِدٍ قَدْ وَرَدَتْ خَيْلُهُ الْأَنْبَارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسَّانَ بْنَ حَسَّانَ الْبَكْرِيَّ، وَ أَزَالَ خَيْلَكُمْ عَنْ مَسَالِحِهَا. وَ لَقَدْ بَلَغَنِي أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كَانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ، وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَةِ، فَيَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلُبَهَا وَ قَلاَئِدَهَا وَ رُعُثَهَا مَا تَمْتَنِعُ(تمنع) مِنْهُ إِلا بِالاِسْتِرْجَاعِ وَ الاِسْتِرْحَامِ. ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِينَ مَا نَالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ وَ لاَ أُرِيقَ لَهُمْ دَمٌ؛ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كَانَ بِهِ عِنْدِي جَدِيراً. فَيَا عَجَباً! عَجَباً وَ اللَّهِ يُمِيتُ الْقَلْبَ وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ مِنَ اجْتِمَاعِ هَؤُلاَءِ الْقَوْمِ عَلَى بَاطِلِهِمْ، وَ تَفَرُّقُكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ! فَقُبْحاً لَكُمْ وَ تَرَحاً، حِينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمَى!

يُغَارُ عَلَيْكُمْ وَ لاَ تُغِيرُونَ؟ وَ تُغْزَوْنَ وَ لاَ تَغْزُونَ؟ وَ يُعْصَى اللَّهُ وَ تَرْضَوْنَ؟ فَإِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ

۵۰

خون يكديگر را به ناحق مى ريختيد، و پيوند خويشاوندى را مى برديد، بت ها ميان شما پرستش مى شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.

مظلوميّت و تنهايى علىعليه‌السلام

پس از وفات پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و بى وفايى ياران، به اطراف خود نگاه كرده ياورى جز اهل بيت خود نديدم، «كه اگر مرا يارى كنند، كشته خواهند شد» پس به مرگ آنان رضايت ندادم. چشم پر از خار و خاشاك را ناچار فرو به ستم، و با گلويى كه استخوان شكسته در آن گير كرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم و خشم خويش فرو خوردم و بر نوشيدن جام تلخ تر از گياه حنظل، شكيبايى نمودم. (قسمت ديگرى از همين خطبه)

معرّفى عمرو عاص و ضرورت آمادگى نظامى

عمرو عاص با معاويه بيعت نكرد مگر آن كه شرط كرد تا براى بيعت، بهايى(حكومت مصر) دريافت دارد، كه در اين معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پيروزى نرسد و سرمايه خريدار به رسوايى كشانده شود. اى مردم كوفه! آماده پيكار شويد و ساز و برگ جنگ فراهم آوريد؛ زيرا كه آتش جنگ زبانه كشيده و شعله هاى آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خويش سازيد كه پيروزى مى آورد.

ترجمه خطبه ۲۷

(وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار در سال ۳۷.هجرى، و سستى مردم به امام ابلاغ شد فرمود)(۱)

ارزش جهاد در راه خدا

پس از ستايش پروردگار، جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت است، كه خدا آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا، و زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است، كسى كه جهاد را ناخوشايند دانسته و ترك كند، خدا لباس ذلّت و خوارى بر او مى پوشاند، و دچار بلا و مصيبت مى شود و كوچك و ذليل مى گردد، دل او در پرده گمراهى مانده و حق از او روى مى گرداند، به جهت ترك جهاد، به خوارى محكوم و از عدالت محروم است.

دعوت به مبارزه و نكوهش از نافرمانى كوفيان

آگاه باشيد! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شاميان دعوت كردم و گفتم پيش از آن كه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد. به خدا سوگند! هر ملّتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد. امّا شما سستى به خرج داديد، و خوارى و ذلّت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سر زمين هاى شما را تصرّف نمود. و اينك، فرمانده معاويه، (مرد غامدى)(۲) با لشكرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من،«حسّان بن حسّان بكرى» را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است. به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشته اند.

لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتّى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.! شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند، اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند و دچار غم و اندوه مى كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرّقيد. زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بلا شديد!.

به شما حمله مى كنند، شما حمله نمى كنيد؟! با شما مى جنگند، شما نمى جنگيد؟! اين گونه معصيت خدا مى شود و شما رضايت مى دهيد؟ وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى دشمن مى دهم،

_____________________

۱. انبار، شهری مرزی بین عراق و شام در ۷۲ کیلو متری بغداد، در کرانه شرقی فرات، مقابل شهر (هیت) بود.

۲. سفیان بن عوف غامدی، از سرداران معاویه و اهل یمن بود، غامد نام قبیله ای در یمن است.

۵۱

إِلَيْهِمْ فِي أَيَّامِ الْحَرِّ (الصَیف) قُلْتُمْ: هَذِهِ حَمَارَّةُ الْقَيْظِ، أَمْهِلْنَا يُسَبَّخْ عَنَّا الْحَرُّ، وَ إِذَا أَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ إِلَيْهِمْ فِي الشِّتَاءِقُلْتُمْ: هَذِهِ صَبَارَّةُ الْقُرِّ، أَمْهِلْنَا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ؛ كُلُّ هَذَا فِرَارا مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ؛ فَإِذَا كُنْتُمْ مِنَ الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ، فَأَنْتُمْ وَ اللَّهِ مِنَ السَّيْفِ أَفَرُّ!

مطلومیتة الامام و أسباب هزمیة الکوفیّین

يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لاَ رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ، وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّي لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً وَ اللَّهِ جَرَّتْ نَدَماً، وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً(ذمّا) . قَاتَلَكُمُ اللَّهُ! لَقَدْ مَلا تُمْ قَلْبِي قَيْحا، وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِي غَيْظاً، وَ جَرَّعْتُمُونِي نُغَبَ التَّهْمامِ أَنْفاساً، وَ أَفْسَدْتُمْ عَلَيَّ رَأْيِي بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِذْلاَنِ؛ حَتَّى قَالَتْ قُرَيْشٌ: إِنَّ ابْنَ أَبِي طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ، وَ لَكِنْ لاَ عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلَّهِ أَبُوهُمْ! وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً(مقاما) ، وَ أَقْدَمُ فِيهَا مَقَاما مِنِّى! لَقَدْ نَهَضْتُ فِيهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِينَ، وَ ها أَنا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى السِّتِّينَ! وَ لَكِنْ لاَ رَأْيَ لِمَنْ لاَ يُطَاعُ!

۲۸- و من خطبة لهعليه‌السلام

اخلاقی، اجتماعی، اعتقادی

معرفة الدنیا

أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ الدُّنْيَا أَدْبَرَتْ، وَ آذَنَتْ بِوَدَاعٍ، وَ إِنَّ الْآخِرَةَ قَدْ أَقْبَلَتْ وَ أَشْرَفَتْ بِاطِّلاَعٍ. أَلاَ وَ إِنَّ الْيَوْمَ الْمِضْمَارَ، وَ غَدا السِّبَاقَ، وَ السَّبَقَةُ الْجَنَّةُ، وَ الْغَايَةُ النَّارُ؛ أَ فَلاَ تَائِبٌ مِنْ خَطِيئَتِهِ قَبْلَ مَنِيَّتِهِ! أَلاَ عَامِلٌ لِنَفْسِهِ قَبْلَ يَوْمِ بُؤْسِهِ! أَلاَ وَ إِنَّكُمْ فِي أَيَّامِ أَمَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ؛ فَمَنْ عَمِلَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ، فَقَدْ نَفَعَهُ عَمَلُهُ وَ لَمْ يَضْرُرْهُ أَجَلُهُ، وَ مَنْ قَصَّرَ فِي أَيَّامِ أَمَلِهِ قَبْلَ حُضُورِ أَجَلِهِ فَقَدْ خَسِرَ عَمَلُهُ، وَ ضَرَّهُ أَجَلُهُ. أَلاَ فَاعْمَلُوا فِي الرَّغْبَةِ كَمَا تَعْمَلُونَ فِي الرَّهْبَةِ. أَلاَ وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا، وَ لاَ كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا، أَلاَ وَ إِنَّهُ مَنْ لاَ يَنْفَعُهُ الْحَقُّ يَضُرُّهُ الْبَاطِلُ، وَ مَنْ لاَ يَسْتَقِيمُ(یستقم) بِهِ الْهُدَى، يَجُرُّ(یجره) بِهِ الضَّلاَلُ إِلَى الرَّدَى. أَلاَ وَ إِنَّكُمْ قَدْ أُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ، وَ دُلِلْتُمْ عَلَى الزَّادِ؛ وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ: اتِّبَاعُ الْهَوَى، وَ طُولُ الْأَمَلِ، فَتَزَوَّدُوا فِى الدُّنْيَا مِنَ الدُّنْيَا مَا تَحْرُزُونَ (تحوزون) بِهِ أَنْفُسَكُمْ غَداً.

أَقُولُ:إنَّه لَوْ كانَ كَلامُ يَأخُذُ بِالا عْناقِ إ لى الزُّهْدِ فِي الْدُنْيا وَ يَضْطَرُّ إلى عَمَلِ الا خِرَةِ لَكانَ هذَا الْكَلامَ، وَ كَفى بِهِ قاطِعا لِعَلائِقِ الا مالِ، وَ قادِحا زِنادَ الاتَّعاظِ والازْدِجارِ، وَ مِنْ أعْجَبِهِ قَوْلُهُعليه‌السلام : «ألا وَ إنَّ الْيَومَ الْمِضْمارَ وَ غَدَا السِّباقَ، والسَّبْقَةُ الْجَنَّةُ وَالْغايَةُ النارُ» فإنَّ فيهِ مَعَ فَخامَةِ اللَّفْظِ وَ عَظِمَ قَدْرِ الْمَعنى وَ صادِقِ التَّمْثِيلِ وَ واقِع التَّشْبِيهِ سِرا عَجِيبا وَ مَعْنى لَطيفا وَ هُوَ قَوْلُهُعليه‌السلام «والسَّبْقَةُ الْجَنَّةُ، والغايَةُ النارُ» فَخالَفَ بَيْنَ اللَّفْظَيْنِ لاختلافِ الْمَعْنَيَيْنِ، وَ لَمْ يَقُل: وَالسَّبْقَةُ النارُ، كَما قالَ وَالسَّبْقَةُ الجَنَّةُ، لا نَّ الاسْتِباقَ إنّما يَكُونُ إلى أَمْرٍ مَحْبُوبٍ وَ غَرَضٍ مَطْلوبٍ، وَ هذِهِ صِفَةُ الْجَنَّةِ، وَ لَيْسَ هذا الْمَعْنى مَوْجودا فِي النارِ نَعوذُ بِاللّهِ مِنْها! فَلَمْ يَجُزْ أَنْ يَقُولَ والسَّبْقَةُ النارُ، بلْ قالَ: والْغايَةُ النارُ، لا نَّ الْغايَةَ قَدْ يَنْتَهي إلَيها مَنْ لا يَسُرُه الانتهأُ إ ليها، وَ مَنْ يَسُرُهُ ذلِكَ فَصَلَحَ أَنْ يُعَبَّرَ بِها عَنِ الا مْرَيْنَ مَعا فَهِىٍَّ فِي هذَا الْمَوْضِعِ كِالْمَصيرِ وَالْمالِ، قالَ اللهُ تَعالى: «قُلْ تَمَتَّعُوا فَإِنَّ مَصِيرَكُمْ إِلَى النّارِ» وَ لا يَجوزُ فِي هذَا الْمَوْضِعِ أَنْ يُقالَ سَبْقَتِكُمْ إلى النَارِ، فَتَأَمَّلْ ذلِكَ فَباطِنُهُ عَجيبُ وَ غَوْرُهُ بَعيدٌ لَطِيفٌ،

۵۲

مى گوييد هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مى دهم، مى گوييد: هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود. همه اين بهانه ها براى فرار از سرما و گرما بود وقتى شما از گرما و سرما فرار مى كنيد، به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد!.

مظلوميّت امامعليه‌السلام ، و علل شكست كوفيان

اى مرد نمايان نامرد! اى كودك صفتان بى خرد كه عقل هاى شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد! چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ديدم و هرگز نمى شناختم! شناسايى شما-سوگند به خدا - كه جز پشيمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد. خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون، و سينه ام از خشم شما مالامال است! كاسه هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد، و با نافرمانى و ذلّت پذيرى، رأى و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت:«بى ترديد پسر ابى طالب مردى دلير است ولى دانش نظامى ندارد» .

خدا پدرشان را مزد دهد،(۱) آيا يكى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيكار توانست از من پيشى بگيرد؟ هنوز بيست سال نداشتم، كه در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشته ام. امّا دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رأيى نخواهد داشت.

ترجمه خطبه ۲۸

(اين خطبه را در يكى از روزهاى عيد فطر ايراد فرمود.)

دنیا شناسی

پس از حمد و ستايش الهى، همانا دنيا روى گردانيده، و وداع خويش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روى آورده، و پيشروان لشكرش نمايان شده. آگاه باشيد! امروز، روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان، بهشت، و كيفر عقب ماندگان آتش است. آيا كسى هست كه پيش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه كند آيا كسى هست كه قبل از فرا رسيدن روز دشوار قيامت، اعمال نيكى انجام دهد؟.

آگاه باشيد! هم اكنون در روزگار آرزوهاييد، كه مرگ را در پى دارد؛ پس هر كس در ايّام آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ، عمل نيكو انجام دهد، بهرمند خواهد شد، و مرگ او را زيانى نمى رساند، و آن كس كه در روزهاى آرزوها، پيش از فرارسيدن مرگ كوتاهى كند، زيانكار و مرگ او زيانبار است، همانگونه كه به هنگام ترس و ناراحتى براى خدا عمل مى كنيد، در روزگار خوشى و كاميابى نيز عمل كنيد.

آگاه باشيد! هرگز چيزى مانند بهشت نديدم كه خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه چيزى مانند آتش جهنّم، كه فراريان آن چنين در خواب فرو رفته باشند!.

آگاه باشيد! آن كس را كه حق منفعت نرساند، باطل به او زيان خواهد رساند، و آن كس كه هدايت راهنماى او نباشد، گمراهى او را به هلاكت خواهد افكند. آگاه باشيد! به كوچ كردن فرمان يافتيد و براى جمع آورى توشه آخرت راهنمايى شديد.همانا، وحشتناك ترين چيزى كه بر شما مى ترسم، هواپرستى، و آرزوهاى دراز است. پس، از اين دنيا توشه برگيريد تا فردا خود را با آن حفظ نماييد.

مى گويم :(اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى زهد بكشاند و به عمل آخرت وادار سازد همين سخن است، كه مى تواند علاقه انسان را از آرزوها قطع كند، و نور بيدارى و تنفّر از اعمال زشت را در قلب ايجاد كند، و از شگفت آورترين جمله هاى مزبور اين جمله است كه فرمود :«الا و انّ اليوم المضمار و غدّا السّباق و السبقة الجنة و الغاية النار» .«آگاه باشيد امروز روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه است و جايزه برندگان بهشت، و سرانجام عقب ماندگى، آتش خواهد بود» .

زيرا با اينكه در اين كلام الفاظ بلند و معانى گران قدر و تمثيل صحيح، و تشبيه واقعى مى باشد سرّى عجيب و معنايى لطيف در آن نهفته شده است و آن جمله «و السبقة الجنة و الغاية النار» است، امام بين اين دو لفظ «السبقة» و «الغاية» بخاطر اختلاف معنا جدائى افكنده است، نگفته «السّبقة النار» چنانكه «السّبقة الجنّة» گفته است، زيرا سبقت جستن در مورد امرى دوست داشتنى است، و اين از صفات بهشت است و اين معنا در آتش «كه از آن بخدا پناه مى بريم» وجود ندارد ،

امام جائز ندانسته كه بگويد: «السبقة النار» بلكه فرموده است الغاية النّار، زيرا مفهوم غايت (پايان) مفهوم وسيعى است كه در موضوعات مسرّت بخش و غير مسرّت بخش به كار مى رود و در حقيقت مرادف «مصير» و «مآل» است كه به معنى سر انجام مى آيد چنانكه خداوند مى فرمايد: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ «به كافران بگو بهره بگيريد كه سرانجام شما به سوى آتش است». در اين خطبه دقّت كنيد كه باطنى شگفت آور و عمقى زياد دارد.

_____________________

۱. جمله دعائیّه است که گاه در نکوهش و کنایه زدن بکار می رود.

۵۳

وَ كَذلِكَ أَكْثَرُ كَلامِهِعليه‌السلام : وَفِي بَعْضِ النُّسَخِ وَ قَدْ جأَ فِي روايَةٍ أُخْرى: والسُّبْقَةُ الْجَنَّةُ بِضَمِّ السِّينِ، والسُّبْقَةُ عِنْدَهُم اسْمُ لِما يُجْعَلُ لِلْسابِق إ ذا سَبَقَ مِنْ مالٍ أَوْ عَرَضٍ، والْمَعْنيانِ مُتَقارِبانِ، لا نَّ ذلِكَ لا يَكُونُ جَزأ عَلى فِعْلِ الا مْرِ المَذْمومِ، وَ إ نَّما يَكونُ جَزأ عَلى فِعْل الا مرِ الْمَحمُودِ.

۲۹- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اخلاقی، تاریخی

بعد غارة الضحاک بن قیس صاحب معاویة علی الحاجّ بعد قصة الحکمین

أسباب هزمیة اله الکوفیین

أَيُّهَا النَّاسُ، الْمُجْتَمِعَةُ أَبْدَانُهُمْ، الْمُخْتَلِفَةُ أَهْوَاؤُهُمْ، كَلاَمُكُمْ يُوهِي الصُّمَّ الصِّلاَبَ، وَ فِعْلُكُمْ يُطْمِعُ فِيكُمُ الْأَعْدَاءً! تَقُولُونَ فِى الْمَجَالِسِ(مجالسکم) : كَيْتَ وَ كَيْتَ، فَإِذَا جَأَ الْقِتَالُ قُلْتُمْ: حِيدِى حَيَادِ! مَا عَزَّتْ دَعْوَةُ مَنْ دَعَاكُمْ، وَ لاَ اسْتَرَاحَ قَلْبُ مَنْ قَاسَاكُمْ، أَعَالِيلُ بِأَضَالِيلَ، وَ سَأَلْتُمُونِي التَّطْوِيلَ، دِفَاعَ ذِي الدَّيْنِ الْمَطُولِ. لاَ يَمْنَعُ الضَّيْمَ الذَّلِيلُ! وَ لاَ يُدْرَكُ الْحَقُّ إِلا بِالْجِدِّ! أَيَّ دَارٍ بَعْدَ دَارِكُمْ تَمْنَعُونَ، وَ مَعَ أَيِّ إِمَامٍ بَعْدِي تُقَاتِلُونَ؟ الْمَغْرُورُ وَ اللَّهِ مَنْ غَرَرْتُمُوهُ، وَ مَنْ فَازَ بِكُمْ فَازَ بِالسَّهْمِ الْأَخْيَبِ، وَ مَنْ رَمَى بِكُمْ فَقَدْ رَمَى بِأَفْوَقَ نَاصِلٍ. أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ لاَ أُصَدِّقُ قَوْلَكُمْ، وَ لاَ أَطْمَعُ فِي نَصْرِكُمْ، وَ لاَ أُوعِدُ الْعَدُوَّ بِكُمْ. مَا بَالُكُمْ؟ مَا دَوَاؤُكُمْ؟ مَا طِبُّكُمْ؟ الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُمْ. أَ قَوْلاً بِغَيْرِ عِلْمٍ(عمل) ! وَ غَفْلةً(عِفّةٍ) مِنْ غَيْرِ وَرَعٍ! وَ طَمَعا فِي غَيْرِ حَقِّ؟!

۳۰- و من كلام لهعليه‌السلام

فِي مَعْنى قَتْلِ عثُمْانَ

سیاسی

الرّد علی اشاعات الخصوم

لَوْ أَمَرْتُ بِهِ لَكُنْتُ قَاتِلاً، أَوْ نَهَيْتُ عَنْهُ لَكُنْتُ نَاصِراً، غَيْرَ أَنَّ مَنْ نَصَرَهُ لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ: خَذَلَهُ مَنْ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ، وَ مَنْ خَذَلَهُ لاَ يَسْتَطِيعُ أَنْ يَقُولَ: نَصَرَهُ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنِّي. وَ أَنَا جَامِعٌ لَكُمْ أَمْرَهُ، اسْتَأْثَرَ فَأَسَأَ الْأَثَرَةَ، وَ جَزِعْتُمْ فَأَسَأْتُمُ الْجَزَعَ وَ لِلَّهِ حُكْمٌ وَاقِعٌ فِي الْمُسْتَأْثِرِ وَ الْجَازِعِ.

۳۱- و من كلام لهعليه‌السلام

سیاسی، اخلاقی

لَما أَنْفَذَ عَبْدَ اللّهِ بْنَ عَبَاسٍ إلَى الزُّبَيْرِ يَسْتَفِيئهُ إلى طاعَتِهِ قبل الْحَرْبِ الْجَمَلْ

نفسیة طلحه و الزّبیر

لاَ تَلْقَيَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّكَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ كَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ، يَرْكَبُ الصَّعْبَ وَ يَقُولُ:هُوَ الذَّلُولُ .

۵۴

و چنين است ديگر سخنان امامعليه‌السلام . و در بعضى نسخه هاى اين خطبه چنين آمده است «و السّبقة الجنة» (به ضم سين) به جایزه اى گفته مى شود كه به پيشتازان و برندگان مسابقه داده مى شود خواه وجه نقد باشد يا جنس ديگرى و معنى هر دو كلمه به هم نزديك است؛ زيرا پاداش را برابر كار نيك مى پردازند نه بد).

ترجمه خطبه ۲۹

(پس از آن كه ضحّاك بن قيس از طرف معاويه در سال ۳۷ هجرى به كاروان حجّاج بيت اللّه، حمله كرد و اموال آنان را به غارت برد، فرمود)

علل شکست کوفیان

اى مردم كوفه! بدن هاى شما در كنار هم، امّا افكار و خواسته هاى شما پراكنده است؛ سخنان ادّعايى شما، سنگ هاى سخت را مى شكند، ولى رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مى سازد؛ در خانه هايتان كه نشسته ايد، ادّعاها و شعارهاى تند سر مى دهيد، امّا در روز نبرد، مى گوييد: اى جنگ! از ما دور شو، و فرار مى كنيد. آن كس كه از شما يارى خواهد، ذليل و خوار است، و قلب رها كننده شما آسايش ندارد. بهانه هاى نابخردانه مى آوريد، چون بدهكاران خواهان مهلت، از من مهلت مى طلبيد و براى مبارزه سستى مى كنيد.

بدانيد كه افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى توانند ظلم و ستم را دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش به دست نمى آيد، شما كه از خانه خود دفاع نمى كنيد چگونه از خانه ديگران دفاع مى نماييد؟ و با كدام امام پس از من به مبارزه خواهيد رفت؟.

به خدا سوگند! فريب خورده، آن كس كه به گفتار شما مغرور شود. كسى كه به اميد شما به سوى پيروزى رود، با كندترين پيكان به ميدان آمده است، و كسى كه بخواهد دشمن را به وسيله شما هدف قرار دهد، با تيرى شكسته، تيراندازى كرده است. به خدا سوگند! صبح كردم در حالى كه گفتار شما را باور ندارم، و به يارى شما اميدوار نيستم، و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمى كنم. راستى شما را چه مى شود؟ دارويتان چيست؟ و روش درمانتان كدام است؟ مردم شام نيز همانند؟ شمايند آيا سزاوار است شعار دهيد و عمل نكنيد؟ و فراموش كارى بدون پرهيزكارى داشته، به غير خدا اميدوار باشيد؟.

ترجمه خطبه ۳۰

(پس از پخش شايعات دخالت امام در قتل عثمان در سال ۳۵ هجرى اين خطبه افشاگرانه را ايراد كرد).

پاسخ به شایعات دشمن

اگر به كشتن او(عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم، و اگر از آن باز مى داشتم از ياوران او به شمار مى آمدم، با اين همه، كسى كه او را يارى كرد، نمى تواند بگويد كه از كسانى كه دست از يارى اش برداشتند بهترم،(۱) و كسانى كه دست از يارى اش برداشتند نمى توانند بگويند، ياورانش از ما بهترند. من جريان عثمان را برايتان خلاصه مى كنم: عثمان استبداد و خودكامگى پيشه كرد، و شما بى تابى كرديد و از حد گذرانديد، و خدا در خود كامگى و ستمكارى، و در بى تابى و تندروى، حكمى دارد(۲) كه تحقّق خواهد يافت.

ترجمه خطبه ۳۱

(در آغاز جنگ جَمَل در سال ۳۶ هجری، ابن عباس(۳) را برای پند دادن به سوی زبیر فرستاد و فرمود: )

روانشناسى طلحه و زبير

(۴) : با طلحه، ديدار مكن، زيرا در برخورد با طلحه، او را چون گاو وحشى يابى كه شاخش را تابيده و آماده نبرد است، سوار بر مركب سركش مى شود و مى گويد، رام است.

_____________________

۱. آن شخص (مروان) است که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را تبعید کرد امّا عثمان او را به مدینه آورد و داماد او شد و در انحراف و کشته شدن او نقش داشت.

۲. در سال ۳۵ هجری مخالفان عثمان با یکدیگر مکاتبه کردند، و بر عزل عثمان هم داستان شدند. از مصر دو هزار نفر به فرماندهی ابو حرب غافقی، و از کوفه دو هزار نفر به رهبری مالک اشتر و زید بن صوحان، و از بصره گروه زیادی به فرماندهی حرقوص بن زهیر، به طرف مدینه آمدند ابتداء در اطراف شهر جمع شدند و سپس در مسجد مدینه و آنگاه منزل عثمان را محاصره کردند، و پس از دروغ و عهد شکنی او را کشتند.

۳. عبد اللّه بن عبّاس بن عبد المطّلب است که خلفای عبّاسی به او منسوبند.

۴. زبیر بن عوام پسر عمّه امامعليه‌السلام بود زیرا مادرش صفیّه، عمّه امام علیعليه‌السلام بود، و از خویشاوندان نسبی امام به شمار می آمد.

۵۵

وَلكِنِ الْقَ الزُّبَيْرَ، فَاِنَّهُ اَلْيَنُ عَريكَةً، فَقُلْ لَهُ: يَقُولُ لَكَ ابْنُ خالِكَ: عَرَفْتَنى بِالْحِجازِ وَ اَنْكَرْتَنى بِالْعِراقِ! فَما عَدا مِمّا بَدا.اَقُولُ: هُوَ عليه‌السلام اَوَّلُ مَنْ سُمِعَتْ مِنْهُ هذِهِ الْكَلِمَةُ، اَعْنى: «فَما عَدا مِمّا بَدا» .

۳۲- و من خطبة لهعليه‌السلام

تاریخی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی

العذ التنازلی للامّة الاسلامیة

اَيُّهَا النّاسُ، اِنّا قَدْ اَصْبَحْنا فى دَهْر عَنُود، وَ زَمَن كَنُود، يُعَدُّ فيهِ الْمُحْسِنُ مُسيئاً، وَ يَزْدادُ الظّالِمُ فيهِ عُتُوّاً، لانَنْتَفِعُ بِما عَلِمْنا، وَ لانَسْأَلُ عَمّا جَهِلْنا، وَلا نَتَخَوَّفُ قارِعَةً حَتّى تَحِلَّ بِنا.

طبقات الناس بعد رحلة النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

فَالنّاسُ عَلى اَرْبَعَةِ اَصْنافٍ: مِنْهُمْ مَنْ لايَمْنَعُهُ الْفَسادَ فِى الاْرْضِ اِلاّ مَهانَةُ نَفْسِهِ، وَ كَلالَةُ حَدِّهِ، وَ نَضيضُ وَفْرِهِ. وَ مِنْهُمُ الْمُصْلِتُ لِسَيْفِهِ، وَالْمُعْلِنُ بِشَرِّهِ، وَالْمُجْلِبُ بِخَيْلِهِ وَ رَجِلِهِ، قَدْ اَشْرَطَ نَفْسَهُ، وَ اَوْبَقَ دينَهُ لِحُطام يَنْتَهِزُهُ، اَوْ مِقْنَب يَقُودُهُ، اَوْ مِنْبَر يَفْرَعُهُ. وَ لَبِئْسَ الْمَتْجَرُ اَنْ تَرَى الدُّنْيا لِنَفْسِكَ ثَمَناً، وَ مِمّا لَكَ عِنْدَاللّهِ عِوَضاً! وَ مِنْهُمْ مَنْ يَطْلُبُ الدُّنْيا بِعَمَلِ الاْخِرَةِ، وَلا يَطْلُبُ الاْخِرَةَ بِعَمَلِ الدُّنْيا. قَدْ طَأْمَنَ مِنْ شَخْصِهِ، وَ قارَبَ مِنْ خَطْوِهِ، وَ شَمَّرَ مِنْ ثَوْبِهِ، وَ زَخْرَفَ مِنْ نَفْسِهِ لِلاْمانَةِ، وَ اتَّخَذَ سِتْرَاللّهِ ذَريعَةً اِلَى الْمَعْصِيَةِ! وَ مِنْهُمْ مَنْ اَقْعَدَهُ عَنْ طَلَبِ الْمُلْكِ ضُؤُولَةُ نَفْسِهِ، وَ انْقِطاعُ سَبَبِهِ. فَقَصَرَتْهُ الْحالُ عَلى حالِهِ فَتَحَلّى بِاسْمِ القَناعَةِ، وَ تَزَيَّنَ بِلِباسِ اَهْلِ الزَّهادَةِ، وَ لَيْسَ مِنْ ذلِكَ فى مَراح وَلاَ مَغْدًى.

حالة الاتقیاء فی مجتمع ممسوخ

وَ بَقِىَ رِجالٌ غَضَّ اَبْصارَهُمْ ذِكْرُ الْمَرْجِعِ، وَ اَراقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ. فَهُمْ بَيْنَ شَريد نادٍّ، وَ خائِف مَقْمُوع، وَ ساكِت مَكْعُوم، وَ داع مُخْلِص، وَ ثَكْلانَ مُوجَع، قَدْ اَخْمَلَتْهُمُ(أحملتهم) التَّقِيَّةُ، وَ شَمَلَتْهُمُ الذِّلَّةُ، فَهُمْ فى بَحْر اُجاج، اَفْواهُهُمْ ضامِزَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ. قَدْ وَعَظُوا حَتّى مَلُّوا، وَ قُهِرُوا حَتّى ذَلُّوا، وَ قُتِلُوا حَتّى قَلُّوا.

أسلوب المواجهة مع الدنیا

فَلْتَكُنِ الدُّنْيا فى اَعْيُنِكُمْ اَصْغَرَ مِنْ حُثالَةِ الْقَرَظِ وَ قُراضَةِ الْجَلَمِ. وَ اتَّعِظُوا بِمَنْ كانَ قَبْلَكُمْ، قَبْلَ أنْ يَتَّعِظَ بِكُمْ مَنْ بَعْدَكُمْ، وَ ارْفُضُوها ذَميمَةً، فَاِنَّها قَدْ رَفَضَتْ مَنْ كانَ اَشْغَفَ بِها مِنْكُمْ.

اَقولُ: هذِهِ الْخُطْبَةُ رُبَّما نَسَبَها مَنْ لا عِلْمَ لَهُ اِلى مُعاوِيَةَ، وَ هِىَ مِنْ كَلامِ اَميرِالْمُؤْمِنينَعليه‌السلام الَّذى لايُشَكُّ فيهِ. وَ اَيْنَ الذَّهَبُ مِنَ الرَّغامِ؟! وَالْعَذْبُ مِنَ الاُْجاجِ! وَ قَدْ دَلَّ عَلى ذلِكَ الدَّليلُ الْخِرِّيتُ، وَ نَقَدَهُ النّاقِدُ الْبَصيرُ عَمرُو بْنُ بَحْر الْجاحِظُ، فَاِنَّهُ ذَكَرَ هذِهِ الْخُطْبَةَ فى كِتابِ الْبَيانِ وَالتَّبْيينِ، وَ ذَكَرَ مَنْ نَسَبَها اِلى مُعاوِيَةَ، ثُمَّ قالَ: هِىَ بِكَلامِ عَلىٍّعليه‌السلام اَشْبَهُ، وَ بِمَذْهَبِهِ فى تَصْنيفِ النّاسِ، وَ بِالاِْخْبارِ عَمّا هُمْ عَلَيْهِ مِنَ الْقَهْرِ وَالاِْذْلالِ وَ مِنَ التَّقِيَّةِ وَالْخَوْفِ اَلْيَقُ. قالَ: وَ مَتى وَجَدْنا مُعاوِيَةَ فى حال مِنَ الاَْحْوالِ يَسْلُكُ فى كَلامِهِ مَسْلَكَ الزُّهّادِ؟ وَ مَذاهِبَ الْعُبّــادِ!

۵۶

بلكه با زبير ديدار كن كه نرمتر است. به او بگو، پسردايى تو مى گويد: در حجاز مرا شناختى، و در عراق مرا نمى شناسى؟! چه شد كه از پيمان خود باز گشتى؟!(جمله كوتاه (فما عدا مما بدا) براى نخستين بار از امام على عليه‌السلام شنيده شد و پيش از امام از كسى نقل نگرديد)

ترجمه خطبه ۳۲

(در سال ۳۷ هجری در مسجد کوفه در شناخت مردم و روزگاران پس از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ایراد کرد)

سير ارتجاعى امت اسلامى

اى مردم! در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت ها، صبح كرده ايم، كه نيكوكار، بدكار به شمار مى آيد، و ستمگر بر تجاوز و سركشى خود مى افزايد، نه از آنچه مى دانيم بهره مى گيريم، و نه از آنچه نمى دانيم، مى پرسيم، و نه از هيچ حادثه مهمى تا به ما فرود نيايد، مى ترسيم!.

اقسام مردم(روانشناسى اجتماعى مسلمين، پس از پيامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم )

در اين روزگاران، مردم چهار گروهند: گروهى اگر دست به فساد نمى زنند، براى اين است كه، روحشان ناتوان، و شمشيرشان كند، و امكانات مالى، در اختيار ندارند. گروه ديگر، آنان كه شمشير كشيده، و شر و فسادشان را آشكار كرده اند. لشگرهاى پياده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده كشتار ديگرانند. دين را براى به دست آوردن مال دنيا تباه كردند كه يا رئيس و فرمانده گروهى شوند، يا به منبرى فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتى، كه دنيا را بهاى جان خود بدانى، و با آنچه كه در نزد خداست معاوضه نمايى. گروهى ديگر، با اعمال آخرت، دنيا مى طلبند، و با اعمال دنيا در پى كسب مقامهاى معنوى آخرت نيستند، خود را كوچك و متواضع جلوه مى دهند.

گامها را رياكارانه كوتاه برمى دارند، دامن خود را جمع كرده، خود را همانند مومنان واقعى مى آرايند، و پوششى الهى را وسيله نفاق و دورويى و دنياطلبى خود قرار مى دهند. و برخى ديگر، با پستى و ذلت و فقدان امكانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، كه خود را به زيور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشيده اند. اينان هرگز، در هيچ زمانى از شب و روز، از زاهدان راستين نبوده اند.

وصف پاكان در جامعه مسخ شده

در اين ميان گروه اندكى باقى مانده اند كه ياد قيامت، چشمهايشان را بر همه چيز فرو بسته، و ترس رستاخيز، اشكهايشان را جارى ساخته است، برخى از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگى مى كنند، و برخى ديگر ترسان و سركوب شده يا لب فرو بسته و سكوت اختيار كرده اند، بعضى مخلصانه همچنان مردم را به سوى خدا دعوت مى كنند، و بعضى ديگر گريان و دردناكند كه تقيه و خويشتن دارى، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانى وجودشان را فرا گرفته گويا در درياى نمك فرو رفته اند، دهنهايشان بسته، و قلبهايشان مجروح است، آنقدر نصيحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كشته دادند، انگشت شمارند.

روش برخورد با دنيا

اى مردم! بايد دنياى حرام در چشمانتان از پر كاه خشكيده،(۱) و تفا له هاى قيچى شده دامداران، بى ارزشتر باشد. از پيشينيان خود پند گيريد، پيش از آنكه آيندگان از شما پند گيرند، اين دنياى فاسد نكوهش شده را رها كنيد، زيرا مشتاقان شيفته تر از شما را رها كرد.

می گویم: بعضی از نادانان این خطبه را به معاویه نسبت داده اند، ولی بدون تردید این خطبه از سخنان امیر مؤمنانعليه‌السلام است. «طلا کجا و خاک کجا؟! آب گوارا و شیرین کجا و آب نمک کجا؟!» دلیل بر این مطلب سخن «عمرو بن بحر، جاحظ» است که ماهر در ادب و نقّاد بصیر سخن می باشد، او این خطبه را در کتاب «البیان و التبیین» آورده و گفته است: آن را به معاویه نسبت داده اند.

سپس اضافه کرده که این خطبه به سخن امامعليه‌السلام و به روش او در تقسیم مردم شبیه تر است. و اوست که به بین حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقیّه، و ترس واردتر است، سپس می گوید: «تا کنون چه موقع دیده ایم که معاویه در یکی از سخنانش مسیر زهد پیش گیرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب کند؟!»

_____________________

۱. قرظ، درختی است که برگ آن را خشک کرده با آن پوست را دبّاغی می کردند.

۵۷

۳۳- و من خطبة لهعليه‌السلام

عِند خُروجه لِقتال أهل البصرة

اعتقادی، سیاسی

قال عبدالله بْنِ العباس: دَخَلَتْ عَلى أمير المؤ منينعليه‌السلام (بِذى قار وَ هُوَ) يخصف نَعله، فَقالَ لى: مَا قِيمَةُ هَذَا النَّعْلِ؟

فَقُلْتُ: لا قِيمَةَ لَها! فقالَعليه‌السلام : وَ اللَّهِ لَهِيَ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ إِمْرَتِكُمْ إلا أَنْ أُقِيمَ حَقّا أَوْ أَدْفَعَ بَاطِلاً. ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ:

الغایة من ارسال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

إنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ يَقْرَأُ كِتَاباً، وَ لاَ يَدَّعِي نُبُوَّةً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّأَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَناتُهُمْ، وَ اطْمَأَنَّتْ صَفَاتُهُمْ.

خصائص الامام علیعليه‌السلام العسکریّة

أَما وَ اللَّهِ إنْ كُنْتُ لَفِي ساقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِها: مَا عَجَزْتُ (ضعفت) وَ لا جَبُنْتُ(وهنت) ، وَ إنَّ مَسِيرِي هَذَا لِمِثْلِهَا؛ فَلَأَنْقُبَنَّ(فَلَاثقبنّ) الْبَاطِلَ حَتَّى يَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ.

الشکوی من قریش

مَا لِي وَ لِقُرَيْشٍ! وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ كَافِرِينَ، وَ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ، وَ إنّي لَصاحِبُهُمْ بِالْأَمْسِ، كَما أَنا صَاحِبُهُمُ الْيَوْمَ! وَاللّهِ ما تَنْقِمُ مِنّا قُرَيْشٌ اِلاّ اَنَّ اللّه اَخْتارَنا عَلَيْهِمْ، فَاَدْخَلْناهُمْ فى حَيِّزِنا، فَكانُوا كَما قالَ الاْوَّلُ:

اَدَمْتَ لَعَمْرى شُرْبَكَ الْمَحْضَ صابِحاً

وَ اَكْلَكَ بِالزُّبْدِ الْمُقَشَّرَةَ الْبُجْرا

وَ نَحْنُ وَهَبْناكَ الْعَلاءَ وَ لَمْ تَكُنْ

عَلِيّاً، وَ حُطْنا حَوْلَكَ الْجُرْدَ وَالسُّمْرا

۳۴- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، اجتماعی، حقوقی، اخلاقی

فی اِسْتنفارُ الناس إلى أهلِ الشامْ بعد فراغه من أمر خوارج

توبیخ اهل الکوفة

أُفٍّ لَكُمْ! لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ! أَرَضِيتُمْ بِالْحَى اةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضا؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفا؟ إذا دَعَوْتُكُمْ إلى جِهَادِ عَدُوِّكُمْ دارَتْ أَعْيُنُكُمْ كَأَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فِي غَمْرَةٍ، وَ مِنَ الذُّهُولِ فِي سَكْرَةٍ، يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوارِي فَتَعْمَهُونَ، وَ كَأَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ، فَأَنْتُمْ لاَ تَعْقِلُونَ، ما أَنْتُمْ لِي بِثِقَةٍ سَجِيسَ اللَّيالِي، وَ ما أَنْتُمْ بِرُكْنٍ يُمَالُ بِكُمْ، وَ لا زَوافِرُ عِزِّ يُفْتَقَرُ إِلَيْكُمْ، ما أَنْتُمْ إلا كَإِبِلٍ ضَلَّ رُعَاتُهَا، فَكُلَّمَا جُمِعَتْ(اجتمعت) مِنْ جَانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ.

علل سقوط الکوفیین

لَبِئْسَ لَعَمْرُ اللَّهِ سُعْرُ نارِ الْحَرْبِ أَنْتُمْ! تُكَادُونَ وَ لاَ تَكِيدُونَ، وَ تُنْتَقَصُ أَطْرافُكُمْ فَلا تَمْتَعِضُونَ؛

۵۸

ترجمه خطبه ۳۳

(در سال ۳۶ هجری به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين فرمود در سرزمین ذی قار، خطبه را ایراد فرمود.)

«ابن عباس مى گويد: در سرزمين «ذى قار»(۱) ، خدمت امامعليه‌السلام رفتم كه داشت كفش خود را پينه مى زد، تا مرا ديد، فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايى ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بى ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوب تر است، مگر اينكه حقّى را با آن بپا دارم، يا باطلى را دفع نمايم. آنگاه از خيمه بيرون آمد و براى مردم خطبه خواند.»

آثار بعثت پيامبر اسلام

همانا خداوند هنگامى محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مبعوث فرمود كه هيچ كس از عرب، كتاب آسمانى نداشت،(۲) و ادعاى پيامبرى نمى كرد، پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردم جاهلى را به جايگاه كرامت انسانى پيش برد و به رستگارى رساند، كه سرنيزه هايشان كندى نپذيرفت و پيروز شدند و جامعه آنان استحكام گرفت.

ويژگيهاى نظامى و اخلاقى امام علىعليه‌السلام

به خدا سوگند! من از پيشتازان لشگر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مى روم، پرده باطل را مى شكافم تا حق را از پهلوى آن بيرون آورم.

شكوه از فتنه گرى قريش

مرا با قريش چه كار. به خدا سوگند! آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم، و هم اكنون كه فريب خورد ه اند، با آنها مبارزه مى كنم، ديروز با آنها زندگى مى كردم و امروز نيز گرفتار آنها مى باشم. به خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمى گيرد جز به آن علت كه خداوند ما را از ميان آنان برگزيده و گرامى داشت، ما هم آنان را در زندگى خود پذيرفتيم، پس چنان بودند كه شاعر گفته است:

«به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدى. و سرشير و خرماى بى هسته خوردى. ما اين مقام و عظمت را به تو بخشيديم در حالى كه بلند مرتبت نبودى و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهبانى داديم و تو را حفظ كرديم»

ترجمه خطبه ۳۴

(این خطبه را پس از شکست شورشیان خوارج، در سال ۳۸ هجری برای بسیج کردن مردم جهت مبارزه با شامیان در «نخیله کوفه» ایراد فرمود)

نكوهش از سستى و نافرمانى كوفيان

نفرين بر شما كوفيان! كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم. آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زودگذر دنيا رضايت داديد؟ و بجاى عزت و سربلندى، بدبختى و ذلت را انتخاب كرديد؟ شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مى كنم، چشمتان از ترس در كاسه مى گردد، گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسانهاى مست از خود بيگانه شده، حيران و سرگردانيد، گويا عقلهاى خود را از دست داده و درك نمى كنيد.

من ديگر هيچگاه به شما اطمينان ندارم، و شما را پشتوانه خود نمى پندارم، شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى به سوى شما دست دراز كند. به شتران بى ساربان مى مانيد كه هرگاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مى شويد.

علل عقب ماندگى مردم كوفه

به خدا سوگند! شما بد وسيله اى براى افروختن آتش جنگ هستيد؛ شما را فريب مى دهند اما فريب دادن نمى دانيد، سرزمين شما را پياپى مى گيرند و شما پروا نداريد.

_____________________

۱. ذی قار، محلّی است در نزدیکی شهر بصره، میان کوفه، و واسط که در گذشته جنگ مسلمانان با ایران نیز آنجا صورت گرفت. ابن عبّاس می گوید ۱۵ روز در آنجا ماندیم و امام به ما خبر داد که از کوفه ۶۵۶۰ نفر به کمک ما می آیند. وقتی سپاه کوفه رسید آنها را شمارش کردم دیدم درست است. بی اختیار گفتم: «اللّه اکبر صدق اللّه و رسوله» «شرح ابن ابی الحدید ج ۲ ص ۱۸۷»

۲. یا «سواد خواندن کتابی را نداشت» کنایه از آنکه عرب جاهلی بی فرهنگ بود.

۵۹

لا يُنامُ عَنْكُمْ وَ أَنْتُمْ فِي غَفْلَةٍ ساهُونَ، غُلِبَ وَ اللَّهِ الْمُتَخاذِلُونَ! وَ ايْمُ اللَّهِ إِنِّي لَأَظُنُّ بِكُمْ أَنْ لَوْ حَمِسَ(حمش) الْوَغَى، وَ اسْتَحَرَّ الْمَوْتُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ انْفِراجَ الرَّأْسِ.

وَ اللَّهِ إنَّ امْرَأً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ، وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ، وَ يَفْرِي جِلْدَهُ، لَعَظِيمٌ عَجْزُهُ، ضَعِيفٌ مَا ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوَانِحُ صَدْرِهِ.

أَنْتَ فَكُنْ ذاكَ إنْ شِئْتَ؛ فَأَمّا أَنا فَوَاللَّهِ دُونَ أَنْ أُعْطِيَ ذَلِكَ ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطِيرُ مِنْهُ فَرَاشُ الْهَامِ، وَ تَطِيحُ السَّوَاعِدُ وَ الْأَقْدامُ، وَ يَفْعَلُ اللّهُ بَعْدَ ذَلِكَ ما يَشاءُ.

أَيُّهَا النَّاسُ، إنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً، وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقُّ؛ فَأَمّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ، وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ، وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلا تَجْهَلُوا، وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْما تَعْلَمُوا. وَ أَمّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ، وَ النَّصِيحَةُ فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ، وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ.

۳۵- و من خطبة لهعليه‌السلام

بَعْدُ التَحْكيم

سیاسی، اخلاقی، تاریخی

ضرورة الحمد

الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ إِنْ أَتَى الدَّهْرُ بِالْخَطْبِ الْفَادِحِ، وَ الْحَدَثِ الْجَلِيلِ، وَ أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِيكَ لَهُ، لَيْسَ مَعَهُ إِلَهٌ غَيْرُهُ، وَ أَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

أسباب هزیمة الکوفیین

أَمّا بَعْدُ، فَإنَّ مَعْصِيَةَ النَّاصِحِ الشَّفِيقِ الْعَالِمِ الْمُجَرِّبِ تُورِثُ الْحَسْرَةَ، وَ تُعْقِبُ النَّدَامَةَ. وَ قَدْ كُنْتُ أَمَرْتُكُمْ فِي هَذِهِ الْحُكُومَةِ أَمْرِي، وَ نَخَلْتُ لَكُمْ مَخْزُونَ رَأْيِي.لَوْ كَانَ يُطَاعُ لِقَصِيرٍ أَمْرٌ ! فَأَبَيْتُمْ عَلَيَّ إِبَأَ الْمُخَالِفِينَ الْجُفَاةِ، وَ الْمُنَابِذِينَ الْعُصَاةِ، حَتَّى ارْتَابَ النَّاصِحُ بِنُصْحِهِ، وَ ضَنَّ الزَّنْدُ بِقَدْحِهِ، فَكُنْتُ أَنَا وَ إِيَّاكُمْ كَمَا قَالَ أَخُو هَوَازِنَ:

أَمَرْتُكُمْ أَمْرِي بِمُنْعَرَجِ اللِّوَى

فَلَمْ تَسْتَبِينُوا النُّصْحَ إِلا ضُحَى الْغَدِ

۳۶- و من خطبة لهعليه‌السلام

سیاسی، تاریخی، اخلاقی

الاجتهاد فی هدایة الاعدا:

۶۰

61

62

63

64

65

66

67

68

69

70

71

72

73

74

75

76

77

78

79

80

81

82

83

84

85

86

87

88

89

90

91

92

93

94

95

96

97

98

99

100

101

102

103

104

105

106

107

108

109

110

111

112

113

114

115

116

117

118

119

120

121

122

123

124

125

126

127

128

129

130

131

132

133

134

135

136

137

138

139

140

141

142

143

144

145

146

147

148

149

150

151

152

153

154

155

156

157

158

159

160

161

162

163

164

165

166

167

168

169

170

171

172

173

174

175

176

177

178

179

180

181

182

183

184

185

186

187

188

189

190

191

192

193

194

195

196

197

198

199

200

201

202

203

204

205

206

207

208

209

210

211

212

213

214

215

216

217

218

219

220

221

222

223

224

225

226

227

228

229

230

231

232

233

234

235

236

237

238

239

240

241

242

243

244

245

246

247

248

249

250

251

252

253

254

255

256

257

258

259

260

261

262

263

264

265

266

267

268

269

270

271

272

273

274

275

276

277

278

279

280

281

282

283

284

285

286

287

288

289

290

291

292

293

294

295

296

297

298

299

300

301

302

303

304

305

306

307

308

309

310

311

312

313

314

315

316

317

318

319

320

321

322

323

324

325

326

327

328

329

330

331

332

333

334

335

336

337

338

339

340

341

342

343

344

345

346

347

348

349

350

351

352

353

354

355

356

357

358

359

360

361

362

363

364

365

366

367

368

369

370

371

372

373

374

375

376

377

378

379

380

381

382

383

384

385

386

387

388

389

390

391

392

393

394

395

396

397

398

399

400

401

402

403

404

405

406

407

408

409

410

411

412

413

414

415

416

417

418

419

420

421

422

423

424

425

426

427

428

429

430

431

432

433

434

435

436

437

438

439

440

441

442

443

444

445

446

447

448

449

450

451

452

453

454

455

456

457

458

459

460

461

462

463

464

465

466

467

468

469

470

471

472

473

474

475

476

477

478

479

480

481

482

483

484

485

486

487

488

489

490

491

492

493

494

495

496

497

498

499

500

501

502

503

504

505

506

507

508

509

510

511

512

513

514

515

516

517

518

519

520

(شكير، نخستين پرهايى است كه بر بال پرنده مى رويد قبل از آن كه قوى و محكم شود، و سقب، شتر خردسال است زيرا شتر بالغ نشود، بانگ در نياورد.)

حکمت ۴۰۳

پرهیز از کار های گوناگون

(علمی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه به كارهاى گوناگون پردازد، خوارشده، پيروز نمى گردد!.

حکمت ۴۰۴

تفسیر لا حول ولا قوة إلاّ بالله

(علمی، تفسیری)

           

(از امام معنى لا حول و لا قوه الا بالله، را پرسيدند. پاسخ داد:) ما برابر خدا مالك چيزى نيستيم، و مالك چيزى نمى شويم جز آنچه او به ما بخشيده است، پس چون خدا چيزى به ما ببخشد كه خود سزاوارتر است، وظائفى نيز بر عهده ما گذاشته، و چون آن را از ما گرفت تكليف خود را از ما برداشته است.

حکمت ۴۰۵

جاهلان متظاهر به دین

(اعتقادی، سیاسی)

(چون عمار پسر ياسر با مغيره بن شعبه(۱) بحث مى كرد و پاسخ او را مى داد، امام به او فرمود:) اى عمار! مغيره را رهاكن، زيرا او از دين به مقدارى كه او را به دنيا نزديك كند، برگرفته، و به عمد حقائق را بر خود پوشيده داشت، تا شبهات را بهانه لغزشهاى خود قرار دهد.

حکمت ۴۰۶

اخلاق تهی دستان و توانگران

(اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: چه نيكو است فروتنى توانگران برابر مستمندان، براى به دست آوردن پاداش الهى، و نيكوتر از آن خويشتندارى مستمندان برابر توانگران براى توكل به خداوند است.

حکمت ۴۰۷

ارزش عقل

(علمی، معنوی)

و درود خدا بر او فرمود: خدا عقل را به انسانى نداد جز آنكه روزى او را با كمك عقل نجات بخشيد.

حکمت ۴۰۸

سرانجام حق ستیزی

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: هركس با حق درافتاد نابود شد.

حکمت ۴۰۹

هماهنگی قلب و چشم

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: قلب كتاب چشم است (آنچه چشم بنگرد در قلب نشيند.)(۲)

حکمت ۴۱۰

ازش پرهیزگاری

(اخلاقی، معنوی)

و درود خدا بر او فرمود: تقوى در رأس همه ارزشهاى اخلاقى است.

حکمت ۴۱۱

احترام به استاد

(اخلاقی اجتماعی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: با آن كس كه تو را سخن آموخت به درشتى سخن مگو، و با كسى كه راه نيكو سخن گفتن به تو آموخت، لاف بلاغت مزن.

حکمت ۴۱۲

راه خود سازی

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه در ديگران نمى پسندى دورى گزينى.

حکمت ۴۱۳

راه تحمّل مصیبت ها

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: در مصيبتها يا چون آزادگان بايد شكيبا بود، و يا چون ابلهان خود را به فراموشى زد.

حکمت ۴۱۴

راه تحمّل مصیبت ها

(اخلاقی، تربیتی)

(در روايت ديگرى آمد كه اشعث بن قيس را در مرگ فرزندش اينگونه تسليت داد گفت:) يا چون مردان بزرگوار شكيبا، و يا چون چهارپايان بى تفاوت باش.

حکمت ۴۱۵

دنیاشناسی

(اعتقادی، اخلاقی)

                               

و درود خدا بر او (در توصيف دنياى حرام) فرمود: فريب مى دهد، زيان مى رساند، تند مى گذرد، از اين رو خدا دنيا را پاداش دوستان خود نپسنديد، و آن را جايگاه كيفر دشمنان خود قرار نداد، و همانا مردم دنيا چون كاروانى باشند كه هنوز بارانداز نكرده كاروانسالار بانگ كوچ سر دهد تا بار بندند و برانند!.

حکمت ۴۱۶

روش برخورد با دنیا

(اخلاقی، اقتصادی)

(امیر المؤمنین به فرزندش امام مجتبىعليه‌السلام فرمود:) چيزى از دنياى حرام براى پس از مرگت باقى مگذار، زيرا آنچه از تو مى ماند نصيب يكى از دو تن خواهد شد، يا شخصى است كه آن را در طاعت خدا بكار گيرد، پس سعادتمند مى شود به چيزى كه تو را به هلاكت افكنده است، و يا شخصى كه آن را در نافرمانى خدا بكار گيرد، پس هلاك مى شود به آنچه كه تو جمع آورى كردى، پس تو در گناه او را يارى نموداى، كه هيچ يك از اين دو نفر سزاوار آن نيستيد تا بر خود مقدم دارى. (اين حكمت بگونه ديگرى نيز نقل شد) پس از ستايش پروردگار! آنچه از دنيا هم اكنون در دست تو است، پيش از تو در دست ديگران بود، و پس از تو نيز به دست ديگران خواهد رسيد،

_____________________

۱. مغیره بن شعبه یکی از چهار نفری است که به مکر و حیله و زیرکی چونان معاویه و عمرو عاص و زیاد بن ابیه، معروف بود و دشمنی خاصّی با اهل بیتعليه‌السلام داشت. ۲. بابا طاهر رباعیّات ص ۷: ز دست دیده و دل هر دو فریادکه هر چه دیده بیند دل کند یاد.

۵۲۱

وَ إِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ؛ رَجُلٍ عَمِلَ فِيمَا جَمَعْتَهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ؛ أَوْ رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ فَشَقِىَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ أَهْلاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ تَحْمِلَ لَهُ عَلَى ظَهْرِكَ، فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللَّهِ وَ لِمَنْ بَقِيَ رِزْقَ اللَّهِ.

الحکمة ۴۱۷

شرائط الاستغفار

وَ قَالَ عليه‌السلام لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، أَتَدْرِي مَا الاِسْتِغْفَارُ؟ اِنَّ الاِسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ، وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ: أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ، وَ الرَّابِعُ: أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا، وَالْخَامِسُ: أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ، حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ، وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ، السَّادِسُ: أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلاَوَةَ الْمَعْصِيَةِ، فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ:«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» .

الحکمة ۴۱۸

فضل الحلم

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ.

الحکمة ۴۱۹

معرفة الانسان

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ: مَكْتُومُ الْأَجَلِ، مَكْنُونُ الْعِلَلِ، مَحْفُوظُ الْعَمَلِ، تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ.

الحکمة ۴۲۰

طریق السلامة من الشهوات

وَ رُوِيَ أَنَّهُ عليه‌السلام كَانَ جَالِسا فِي أَصْحَابِهِ فَمَرَّتْ بِهِمُ امْرَأَةٌ جَمِيلَةٌ فَرَمَقَهَا الْقَوْمُ بِأَبْصَارِهِمْ، فَقَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ؛ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا، فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلاَمِسْ أَهْلَهُ، فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَةِ.فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ: قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِرا مَا أفْقَهَهُ؟! فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ، فَقَالَ عليه‌السلام : رُوَيْدا، إِنَّمَا هُوَ سَبُّ بِسَبِّ، أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ!.

الحکمة ۴۲۱

مکاسب العقل

وَ قَالَ عليه‌السلام : كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ، مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ.

الحکمة ۴۲۲

فضل الإحسان

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لاَ تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئا، فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ وَ لاَ يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ: إِنَّ أَحَدا أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ، إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلاً، فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ.

الحکمة ۴۲۳

ثمرات تربیة النّفس

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ، أَصْلَحَ اللَّهُ عَلاَنِيَتَهُ، وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ، كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ، وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ، أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ.

الحکمة ۴۲۴

نصائح الخالدة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحِلْمُ غِطَأٌ سَاتِرٌ، وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ، فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ، وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ.

الحکمة ۴۲۵

مسؤولّیة الأغنیاء

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ لِلَّهِ عِبَادا يَخْتَصُّهُمُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ، فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا، فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ، ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ.

۵۲۲

و همانا تو براى دو نفر مال خواهى اندوخت، يا شخصى كه اموال جمع شده تو را در طاعت خدا بكار گيرد پس سعادتمند مى شود به آنچه كه تو را نگون بخت ساخت، يا كسى است كه آن را در گناه بكار اندازد، پس با اموال جمع شده تو هلاك خواهد شد، كه هيچ يك از اين دو نفر سزاوار نيستند تا بر خود مقدمشان بدارى، و بار آنان را بر دوش كشى، پس براى گذشتگان رحمت الهى، و براى بازماندگان روزى خدا را اميدوار باش.

حکمت ۴۱۷

شرایط توبه و استغفار

(اعتقادی، اخلاقی)

(شخصى در حضور امامعليه‌السلام بدون توجه لازم گفت: استغفرالله. امام فرمود:) مادرت بر تو بگريد، مى دانى معناى استغفار چيست؟ استغفار درجه والامقامان است، و داراى شش معنا است:

اول: پشيمانى از آن چه گذشت، دوم: تصميم به عدم بازگشت، سوم: پرداختن حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كنى كه چيزى بر عهده تو نباشد، چهارم: تمام واجب هاى ضايع ساخته را به جا آورى، پنجم: گوشتى كه از حرام بر اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كنى، چنانكه پوست به استخوان چسبيده و گوشت تازه برويد، ششم: رنج طاعت را به تن بچشانى چنانكه شيرينى گناه را به او چشانده بودى، پس آنگاه بگويى، استغفرالله!.

حکمت ۴۱۸

ره آورد حلم

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: حلم و بردبارى، خويشاوندى است.

حکمت ۴۱۹

مشکلات انسان

(علمی، اخلاقی)

           

و درود خدا بر او فرمود: بيچاره فرزند آدم! اجلش پنهان، بيماريهايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده، پشه اى او را آزار مى دهد، جرعه اى گلوگيرش شده او را از پاى درآورد، و عرق كردنى او را بد بو سازد!.

حکمت ۴۲۰

راه درمان شهوت، عفو اهنت کننده

(اخلاقی، سیاسی)

(اصحاب امام پيرامونش نشسته بودند كه زنى زيبا از آنجا گذشت، حاضران ديده به آن زن دوختند، امام فرمود:) همانا ديدگان اين مردم به منظره شهوت آميز دوخته شده و به هيجان آمده اند، هرگاه كسى از شما با نگاه به زنى به شگفتى آمد، با همسرش بياميزد كه او نيز زنى چون زن وى باشد. (مردى از خوارج گفت: خدا اين كافر را بكشد چقدر فقه مى داند! مردم براى كشتن او برخاستند، امام فرمود:) آرام باشيد، دشنام را با دشنام بايد پاسخ داد يا بخشيدن از گناه.

حکمت ۴۲۱

ره آورد عقل

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهى را از رستگارى نشانت دهد.

حکمت ۴۲۲

ارز نیکوکاری

(اخلاقی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: كار نيك به جا آوريد، و آن را هر مقدار كه باشد كوچك نشماريد، زيرا كوچك آن بزرگ، و اندك آن فراوان است، و كسى از شما نگويد كه: ديگرى در انجام كار نيك از من سزاوارتر است!. گرچه سوگند به خدا كه چنين است، همانا خوب و بد را مردانى طرفدارى مى كنند كه هر گاه هر كدام از آن دو را واگذاريد، انجامشان خواهند داد.

حکمت ۴۲۳

ره آورد خود سازی

(اعتقادی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند، و كسى كه براى دين خود كار كند، خدا دنياى او را كفايت فرمايد، و كسى كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.

حکمت ۴۲۴

ارزش عقل و بُردباری

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است بران، پس كمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان، و هواى نفس خود را با شمشير عقل بكش.

حکمت ۴۲۵

مسؤولیت توانگران

(اعتقادی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: خدا را بندگانى است براى سود رساندن به ديگران، نعمتهاى خاصى به آنان بخشيده، تا آنگاه كه دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقى مى گذارد، و هرگاه از بخشش دريغ كنند، نعمت ها را از دستشان گرفته و به دست ديگران خواهد داد.

۵۲۳

الحکمة ۴۲۶

منزلة العافیة و الغنی

وَ قَالَ عليه‌السلام : لاَ يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ: الْعَافِيَةِ، وَالْغِنَى. بَيْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ؛ وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّا إِذِ افْتَقَرَ.

الحکمة ۴۲۷

آثار الشکوی

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّهِ، وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ، فَكَأَنَّمَا شَكَا اللَّهَ.

الحکمة ۴۲۸

حقیقة العید

وَ قَالَ عليه‌السلام فِي بَعْضِ الْأَعْيَادِ : إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ، وَ شَكَرَ قِيَامَهُ، وَ كُلُّ يَوْمٍ لاَ يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٌ.

در يكى از عيدها فرمود:

الحکمة ۴۲۹

أعظم الحسرات

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالاً فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ، فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِسُبْحَانَهُ ، فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ، وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ.

الحکمة ۴۳۰

أحسر النّاس

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً، وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً، رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ آمَالِهِ، وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ، فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ، وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ.

الحکمة ۴۳۱

انواع الرزّق

وَ قَالَ عليه‌السلام : الرِّزْقُ رِزْقَانِ: طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ، فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى يُخْرِجَهُ عَنْهَا؛ وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ رِزْقَهُ مِنْهَا.

الحکمة ۴۳۲

خصائص اولیاء الله

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ أَوْلِيَأَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا، وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا، فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ، وَ رَأَوُا اسْتِكْثَارَ غَيْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلاَلاً، وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتا، أَعْدَأُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سِلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ، بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ، وَ بِهِ عَلِمُوا وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ بِهِ قَامُوا، لاَ يَرَوْنَ مَرْجُوّا فَوْقَ مَا يَرْجُونَ، وَ لاَ مَخُوفا فَوْقَ مَا يَخَافُونَ.

الحکمة ۴۳۳

مآل اللّذات

وَ قَالَ عليه‌السلام : اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ، وَ بَقَأَ التَّبِعَاتِ.

الحکمة ۴۳۴

ضرورة الاختبار

وَ قَالَ عليه‌السلام : اخبُر تَقلِهِ.

وَ مِنْ النَّاسِ مَنَْيْروِي هذا لِرسُولِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَ مِمَّا يُقَوَّي أنَّهُ مِنْ كَلام أمير المؤ منينعليه‌السلام ما حَكاهُ ثَعْلَبُ عن ابنُ الأ عرابي. قالَ: قالَ المأمُون: لو لا أنَ عَليَا قالَ «اخْبُرْ تَقْلِه» لَقُلْتُ: اِقْلِهْ تَخْبُرْ.

الحکمة ۴۳۵

نصائح خالدة

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا كَانَ اللَّهُ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّكْرِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ وَ لاَ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَأِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ وَ لاَ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ التَّوْبَةِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَةِ.

۵۲۴

حکمت ۴۲۶

دو چیز ناپایدار

(اقتصادی، معنوی)

و درود خدا بر او فرمود: سزاوار نيست كه بنده خدا به دو خصلت اعتماد كند: تندرستى، و توانگرى؛ زيرا در تندرستى ناگاه او را بيمار بينى، و در توانگرى ناگاه او را تهيدست!.

حکمت ۴۲۷

جایگاه شکوه کردن

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه از نياز خود نزد مومنى شكايت برد، گويى به پيشگاه خدا شكايت برده است، و كسى كه از نيازمندى خود نزد كافرى شكوه نمايد، گويى از خدا شكوه كرده است!.

حکمت ۴۲۸

عید واقعی

(اجتماعی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: (در يكى از روزهاى عيد) اين عيد كسى است كه خدا روزه اش را پذيرفته، و نماز او را ستوده است، و هر روز كه خدا را نافرمانى نكنند، آن روز عيد است!.

حکمت ۴۲۹

اندوه سرمایه داران

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: بزرگترين حسرتها در روز قيامت، حسرت خوردن مردى است كه مالى را به گناه گرد آورده، و آن را شخصى به ارث برده كه در اطاعت خداى سبحان بخشش نمود، و با آن وارد بهشت شد، و گردآورنده اولى وارد جهنم گرديد.

حکمت ۴۳۰

اندوه زر اندوزی

(اعتقادی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: همانا زيانمندترين مردم در معاملات، و نوميدترين مردم در تلاش، مردى است كه تن در گردآورى مال فرسود، اما تقديرها با خواست او هماهنگ نبود، پس با حسرت از دنيا رفت، و با بار گناه به آخرت روى آورد.

حکمت ۴۳۱

اقسام روزی

(اقتصادی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: روزى بر دو قسم است، آنكه تو را جويد، و آنكه تو او را مى جويى، پس كسى كه دنيا را جويد، مرگ نيز او را مى طلبد تا از دنيا بيرونش كند، و كسى كه آخرت جويد، دنيا او را مى طلبد تا روزى او را به تمام پردازد.

حکمت ۴۳۲

ویژگی های دوستان خدا

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: دوستان خدا آنانند كه به درون دنيا نگريستند آنگاه كه مردم به ظاهر آن چشم دوختند، و سرگرم آينده دنيا شدند آنگاه كه مردم به امور زودگذر دنيا پرداختند، پس هواهاى نفسانى كه آنان را از پاى درمى آورد، كشتند، و آنچه كه آنان را به زودى ترك مى كرد، ترك گفتند، و بهره مندى دنياپرستان را از دنيا، خوار شمردند، و دست يابى آنان را به دنيا زودگذر دانستند با آنچه مردم آشتى كردند، دشمنى ورزيدند، و با آنچه دنياپرستان دشمن شدند آشتى كردند، قرآن به وسيله آنان شناخته مى شود، و آنان به كتاب خدا آگاهند، قرآن به وسيله آنان پا برجاست و آنان به كتاب خدا استوارند، به بالاتر از آنچه اميدوارند چشم نمى دوزند، و بيش از آنچه را كه مى ترسند هراس ندارند.

حکمت ۴۳۳

ضرورت توجّه به فنا پذیری لذّت ها

(اخلاقی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: پايان لذتها، و بر جاى ماندن تلخى ها را به ياد آوريد.

حکمت ۴۳۴

آرمودن انسان ها

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: مردم را بيازماى، تا دشمن گردى (و به باطن آنها پی ببری).

میگویم : (بعضى از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كردند، و نقل ثعلب(۱) از ابن اعرابى را تاييد مى كند كه اين كلام از علىعليه‌السلام است، اعرابى از مامون نقل كرد. اگر علىعليه‌السلام نگفته بود (بيازماى تا دشمن گردى) من مى گفتم كه (دشمن دار تا بيازمايى.)

حکمت ۴۳۵

ارزش های والای اخلاقی

(اخلاقی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: خدا در شكرگزارى را بر بنده اى نمى گشايد كه در فزونى نعمتها را بر او ببندد، و در دعا را بر روى او باز نمى كند كه در اجابت كردن را نگشايد، و در توبه كردن را باز نگذاشته كه در آمرزش را بسته نگهدارد.

_____________________

۱. ثعلب: از بزرگان و دانشمندان لغت و ادبیّات عرب و نام أو احمد بن یحیی بوده و در سال ۲۹۱ هجری در گذشت و ابن اعرابی نام او محمّد بن زیاد، از بزرگان أدب و از دیار سند است که در سال ۲۳۱ هجری در گذشت.

۵۲۵

الحکمة ۴۳۶

الأولی بالکریم

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَوْلَى النَّاسِ بِالْكَرَمِ مَنْ عُرِقَتْ فِيِهِ الْكِرَامُ.

الحکمة ۴۳۷

العدل و الجود

       

وَ سُئِلَ عليه‌السلام : أَيُّمَا أَفْضَلُ: الْعَدْلُ، أَوِ الْجُودُ؟ فَقَالَ عليه‌السلام : الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا، وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا، وَالْعَدْلُ سَائِسٌ عَامُّ، وَالْجُودُ عَارِضٌ خَاصُّ، فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا.

الحکمة ۴۳۸

الجهل و العداوة

وَ قَالَ عليه‌السلام : النَّاسُ أَعْدَأُ مَا جَهِلُوا.

الحکمة ۴۳۹

حقیقة الزّهد

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ: قَالَ اللَّهُسُبْحَانَهُ: ( لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ ) .(۱) وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي، وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي، فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ.

الحکمة ۴۴۰

النّوم و فسخ العزائم

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ.

الحکمة ۴۴۱

کیف یُعرف الرجال

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْوِلاَيَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ.

الحکمة ۴۴۲

خیر البلاد

وَ قَالَ عليه‌السلام : لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ، خَيْرُ الْبِلاَدِ مَا حَمَلَكَ.

الحکمة ۴۴۳

خصائص مالک بن الأشتر

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : وَ قَدْ جَأَهُ نَعْيُ الْأَشْتَرِ: مَالِكٌ وَ مَا مَالِكٌ! وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلاً لَكَانَ فِنْداً، وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً، لاَ يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ، وَ لاَ يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ.و الفند: المنفرد من الجبال .

الحکمة ۴۴۴

فضل الاستمرار فی العمل

وَ قَالَ عليه‌السلام : قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ، خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ.

الحکمة ۴۴۵

معرفة الانسان

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا.

الحکمة ۴۴۶

وجوب اداء الدّیون

       

وَ قَالَ عليه‌السلام :لِغَالِبِ بْنِ صَعْصَعَةَ أَبِي الْفَرَزْدَقِ فِي كَلاَمٍ دَارَ بَيْنَهُمَا: مَا فَعَلَتْ إِبِلُكَ الْكَثِيرَةُ؟ قَالَ: دَغْدَغَتْهَا الْحُقُوقُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ.فَقَالَ عليه‌السلام : ذَلِكَ أَحْمَدُ سُبُلِهَا.

الحکمة ۴۴۷

ضرورة التفّقة فی التّجارة

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا.

الحکمة ۴۴۸

أسلوب مواجهة المصائب

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ ابْتَلاَهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا.

الحکمة ۴۴۹

أسلوب مواجهة الشهّوات

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ، هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُهُ.

الحکمة ۴۵۰

الإجتناب من المزاح

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا مَزَحَ رَجُلُ مَزْحَةً، إِلا مَجَّ مِنْ عَقْلِهِ مَجَّةً.

الحکمة ۴۵۱

أسلوب مواجهة النّاس

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ نُقْصَانُ حَظِّ، وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ ذُلُّ نَفْسٍ.

الحکمة ۴۵۲

الفقر و الغنی الحقیقیان

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْغِنَى وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ.

_____________________

۱- حدید ۲۳

۵۲۶

حکمت ۴۳۶

راه شناخت بزرگواران

(اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: شايسته ترين مردم به بزرگوارى آن كه، بزرگواران را با او بسنجند.

حکمت ۴۳۷

شناخت عدل و بخشش

(اجتماعی، اقتصادی)

           

و درود خدا بر او فرمود: (از امام پرسيدند عدل يا بخشش، كدام يك برتر است، فرمود:) عدالت هر چيزى را در جاى خود مى نهد، در حالى كه بخشش آن را از جاى خود خارج مى سازد، عدالت تدبير عمومى مردم است، در حالى كه بخشش گروه خاصى را شامل است، پس عدالت شريف تر و برتر است.

حکمت ۴۳۸

جهل دشمنی

(علمی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: مردم دشمن آنند كه نمى دانند.

حکمت ۴۳۹

توصیف زهد و پارسایی

(اعتقادی، اخلاقی)

           

و درود خدا بر او فرمود:زهد بين دو كلمه از قرآن است، كه خداى سبحان فرمود: (تا بر آنچه از دست شما رفته حسرت نخوريد، و به آنچه به شما رسيده شادمان مباشيد.) و كسى كه بر گذشته افسوس نخورد، و به آينده شادمان نباشد، همه جوانب زهد را رعايت كرده است.

حکمت ۴۴۰

نقش خواب دین ها در زندگی

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: خواب ديدن ها چه بسا تصميم هاى روز را نقش بر آب كرده است.(۱)

حکمت ۴۴۱

تجربه کاری و شناخت مدیران

(اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: فرمانروايى، ميدان مسابقه مردان است.

حکمت ۴۴۲

راه انتخاب شهر ها برای زندگی

(اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: هيچ شهرى براى تو از شهر ديگر بهتر نيست، بهترين شهرها آن است كه پذيراى تو باشد.

حکمت ۴۴۳

ویژگی های مالک اشتر

(اخلاقی)

               

(وقتى خبر شهادت مالك اشتر كه رحمت خدا بر او باد، به امامعليه‌السلام رسيد، حضرت فرمود:) مالك! چه مالكى؟ به خدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود، و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود، كه هيچ رونده اى به اوج قله او نمى رسيد، هيچ پرنده اى بر فراز آن پرواز نمى كرد!. (فند: كوهى است از ديگر كوهها ممتاز و جدا افتاده باشد.)

حکمت ۴۴۴

ارزش تداوم کار

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: چيز اندك كه با اشتياق تداوم يابد، بهتر از فراوان رنج آور است.

حکمت ۴۴۵

انسان شناسی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: اگر در كسى خصلتى شگفت ديديد، همانند آن را انتظار كشيد.

حکمت ۴۴۶

انسان شناسی

(اخلاقی)

           

(امام به پدر فرزدق، غالب بن صعصعه فرمود:)(۲) شتران فراوانت چه شده اند؟ (پاسخ داد، اى امير مومنان، پرداخت حقوق آنها را پراكنده ساخت امام فرمود:) اين بهترين راه مصرف آن بود.

حکمت ۴۴۷

ضرورت فقه در تجارت

(اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه بدون آموزش فقه اسلامى تجارت كند، در رباخوارى آلوده شود!.

حکمت ۴۴۸

راه برخورد با مصیبت ها

(اعتقادی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه مصيبتهاى كوچك را بزرگ شمارد خدا او را به مصيبتهاى بزرگ مبتلا خواهد كرد.

حکمت ۴۴۹

راه مبارزه با هواپرسی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: كسى كه خود را گرامى دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.

حکمت ۴۵۰

پرهیز از شوخی بی جا

(اخلاق اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: هيچ كس شوخى بيجا نكند جز آنكه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.

حکمت ۴۵۱

روش برخورد با مردم

(اجتماعی، تربیتی)

و درود خدا بر او فرمود: دورى تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است، و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است.

حکمت ۴۵۲

معیار شناخت فقر و غنا

(اعتقادی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: فقر و بى نيازى ما پس از عرضه شدن بر خدا آشكار خواهد شد.

             

_____________________

۱. سعدی نیکو سرود:

خواب نوشین بامداد رحیل

باز دارد پیاده را ز سبیل

۲. غالب بن صعصعه پیر مرد با شخصیّتی بود. روزی با فرزندش، همام (فرزدق) خدمت امام رسید که این سؤال و جواب مطرح شد، امام پرسید این کودک تو است؟ گفت آری، به او ادبیّات عرب و روش شعر سرودن آموختم چنانکه دارد شاعر لایقی می شود. امام فرمود، اگر به او قرآن می آموختی بهتر بود، فرزدق می گوید این رهنمود امام همواره در گوش من بود تا آنکه کل قرآن را حفظ کردم.

۵۲۷

الحکمة ۴۵۳

فضح الزبیر بن العوام

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّهِ.

الحکمة ۴۵۴

طریقة اقتلاع العُجب

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا لاِبْنِ آدَمَ وَ الْفَخْرِ: أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جِيفَةٌ، لاَ يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَ لاَ يَدْفَعُ حَتْفَهُ.

الحکمة ۴۵۵

أشعر الشعراء

وَ سُئِلَ مَنْ أَشْعَرُ الشُّعَرَأِ؟ فَقَالَ عليه‌السلام : إِنَّ الْقَوْمَ لَمْ يَجْرُوا فِي حَلْبَةٍ تُعْرَفُ الْغَايَةُ عِنْدَ قَصَبَتِهَا، فَإِنْ كَانَ وَ لاَ بُدَّ فَالْمَلِكُ الضِّلِّيلُ.یرید امرأ القیس.

الحکمة ۴۵۶

ثمن الانسان

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَلاَ حُرُّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا؟ إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلا الْجَنَّةَ، فَلاَ تَبِيعُوهَا إِلا بِهَا.

الحکمة ۴۵۷

منهومان لا یشبعان

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَنْهُومَانِ لاَ يَشْبَعَانِ؛ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا.

الحکمة ۴۵۸

علامات الایمان

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : علامَةُ الْإِيمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ، عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ، وَ أَلا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ، وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ.

الحکمة ۴۵۹

التقدیر أم التدبیر

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَغْلِبُ الْمِقْدَارُ عَلَى التَّقْدِيرِ، حَتَّى تَكُونَ الْآفَةُ فِي التَّدْبِيرِ.

قال الرضی: وَ قدْ مَضى هذَا المَعْنَى فِيما تَقَدَّمِ بِروَايةٍ تُخالِفُ هذه الا لفاظَ.

الحکمة ۴۶۰

فضل الحلم و الأناة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْحِلْمُ وَ الْأَنَاةُ تَوْأَمَانِ، يُنْتِجُهُمَا عُلُوُّ الْهِمَّةِ.

الحکمة ۴۶۱

العجز و الغیبة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْغِيبَةُ جُهْدُ الْعَاجِزِ.

الحکمة ۴۶۲

استماع الثّناء

وَ قَالَ عليه‌السلام : رُبَّ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِيهِ.

الحکمة ۴۶۳

الدّنیا للآخرة

وَ قَالَ عليه‌السلام : الدُّنْيَا خُلِقَتْ لِغَيْرِهَا، وَ لَمْ تُخْلَقْ لِنَفْسِهَا.

الحکمة ۴۶۴

مستقبل بنی امیة الدّامی

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِنَّ لِبَنِي أُمَيَّةَ مِرْوَدا يَجْرُونَ فِيهِ وَ لَوْ قَدِ اخْتَلَفُوا فِيمَا بَيْنَهُمْ ثُمَّ كَادَتْهُمُ الضِّبَاعُ لَغَلَبَتْهُمْ.

وَ المِرْوَدُ هاهنا مِفْعَلٌ مِنَ الا رْوَادِ وَ هُوَ الا مهالُ وَ الا نْظَهارُ وَ هذا مِن أَفْصَحِ الْكَلام وَ أَغْرَبِهِ، فَكَأَنَّهُ ع شَبَهَ الْمُهْلَةَ الَّتي هُمْ فِيها بِالْمِضْمارِ الّذِي يجْرُون فيه إ لى الغاية، فإ ذا بَلَغُوا مُنْقَطعَها انْتَقَض نِظامُهُمْ بَعدَها.

الحکمة ۴۶۵

خصائص الأنصار

وَ قَالَ عليه‌السلام فِي مَدْحِ الْأَنْصَارِ: هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلاَمَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ، وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلاَطِ.

الحکمة ۴۶۶

منزلة العین

وَ قَالَ عليه‌السلام : الْعَيْنُ وِكَأُ السَّهِ.

وَ هذِهِِ منَ الاسْتِعارِاتِ الْعَجيبَةِ، كأنه شَبَّهَ السَّهَ بالْوِعأِ، وَالْعَيْنَ بالوِكأ، فإ ذَا أُطْلِقَ الْوِكَأُ يَنْضَبِطْ الْوِعأُ وَ هَذَا الْقَوْلُ فِي الا شْهَرِ الا ظهَرِ مِنْ كَلامِ النَّبىٍِّّصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم . وَ قَدْ رَوَاهُ قَوْمٌ لا مِيرِ المُؤ مِنِينعليه‌السلام ، و ذَكَرَ ذَلِكَ الْمبرِّدُ في كتابِ (المُقْتَضَبِ) في باب اللَّفظِ بِالْحُروفِ و قَدْ تَكَلَّمْنا على هَذِهِ الاسْتعارَةِ في كِتابِنا المَوْسُومِ (بِمُجازات الا ثارِ النبوِيَّةِ).

الحکمة ۴۶۷

خصائص القیادة

۵۲۸

حکمت ۴۵۳

علل انحراف زبیر

(تاریخی، سیاسی)

و درود خدا بر او فرمود: زبير همواره با ما بود تا آنكه فرزند نامباركش عبدالله، پا به جوانى گذاشت!.

حکمت ۴۵۴

راه غرور زدایی

(اعتقادی، علمی)

و درود خدا بر او فرمود: فرزند آدم را با فخرفروشى چه كار؟ او كه در آغاز نطفه اى گنديده، و در پايان مردارى بدبو است، نه مى تواند روزى خويش را فراهم كند، و نه مرگ را از خود دور نمايد!..

حکمت ۴۵۵

راه شناخت بزرگ ترین شاعر

(هنری، علمی)

(از امام پرسيدند:(۱) بزرگترين شاعر عرب كيست؟ فرمود:) شاعران در يك وادى روشنى نتاختند تا پايان كار معلوم شود، و اگر ناچار بايد داورى كرد، پس پادشاه گمراهان بزرگترين شاعر است.(۲)

حکمت ۴۵۶

بهای جان آدمی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: آيا آزاد مردى نيست كه اين لقمه جويده حرام دنيا را به اهلش واگذارد؟ همانا بهايى براى جان شما جز بهشت نيست، پس به كمتر از آن نفروشيد!.

حکمت ۴۵۷

تشنگان مال و علم

(اخلاقی، اقتصادی)

و درود خدا بر او فرمود: دو گرسنه اى كه هرگز سير نشوند، جوينده علم و جوينده مال.

حکمت ۴۵۸

نشانه های ایمان

(اخلاقی، اجتماعی)

                       

و درود خدا بر او فرمود: نشانه ايمان آن است كه راست بگويى آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى آنگاه كه تو را سود دهد، و آنكه بيش از مقدار عملت سخن نگويى، و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى!.

حکمت ۴۵۹

شناخت جایگاه جبر و اختیار

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: تقدير الهى چنان بر محاسبات ما چيره شود كه تدبير، سبب آفتزدگى باشد.(۳)

می گویم : «مفهوم این حکمت در حکمت ۱۶ با عبارت دیگری نقل شد»

حکمت ۴۶۰

ارزش صبر و تحمّل

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: بردبارى و درنگ با هم اند و نتيجه آن بلند همتى است.

حکمت ۴۶۱

غیبت، نشانه نا توانی

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: غيبت كردن تلاش ناتوان است.

حکمت ۴۶۲

پرهیز از غرور زدگی در ستایش

(اخلاقی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: چه بسا كسانى كه با ستايش ديگران فريب خوردند.

حکمت ۴۶۳

دنیا برای آخرت است

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: دنيا براى رسيدن به آخرت آفريده شد، نه براى رسيدن به دنيا.

حکمت ۴۶۴

سرانجام دردناک بنی امیّه

(تاریخی، اجتماعی، سیاسی)

               

و درود خدا بر او فرمود: بنى اميه را مهلتى است كه در آن مى تازند، پس آنگاه كه ميانشان اختلاف افتد پس كفتارها بر آنان دهان گشايند و بر آنان پيروز خواهند شد.می گویم : «مرود» بر وزن «منبر» از مادّه «ارواد» به معنای مهلت است و این از فصیح ترین و زیباترین کلام است، گوئی امامعليه‌السلام مهلت کوتاه بنی امیّه در حکومت را به میدان مسابقه تشبیه کرده که مسابقه دهندگان به ترتیب در یک مسیر مشخّص به سوی یک هدف به پیش می روند و آنگاه که به هدف رسیدند نظم آنها درهم شکسته می شود).

حکمت ۴۶۵

ارزش های والای انصار

(تاریخی، اجتماعی، سیاسی)

(در ستايش انصار فرمود:) بخدا سوگند! آنها اسلام را پروراندند، چونان مادرى كه فرزندش را بپروراند، با توانگرى، با دستهاى بخشنده، و زبانهاى برنده و گويا.

حکمت ۴۶۶

دقّت در مشاهدات

(علمی)

و درود خدا بر او فرمود: چشم، بند ظرف حوادث است.

می گویم : «این کلام امامعليه‌السلام از استعاره های شگفت است، که نشستنگاه را به مشک، و چشم را به سربند آن تشبیه کرد، و آنگاه که بند گشوده شود آنچه در مشک است بیرون ریزد. مشهور است که این سخن از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، ولی عدّه ای آن را از امیر المؤمنینعليه‌السلام نقل کرده اند، این حکمت را «مبرّد» در کتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در کتاب خود که «مجازات آثار نبوی» نام دارد آورده ایم.

حکمت ۴۶۷

وصف یکی از رهبران الهی

(سیاسی، اجتماعی)

_____________________

۱. ابو الأسود دؤلی از امام پرسید. ۲. منظور امرؤ القیس، بزرگترین شاعر دوره جاهلی و صاحب یکی از معلّقات سبعه است، اشعارهای بسیار زیبایی که آن را هر سال در بازار معروف عکاظ، مطرح می کردند. او کافر بود، برخی «ضلّیل» را به سرگردانی ترجمه کردند، زیرا امرؤ القیس برای گرفتن انتقام خون پدرش به همه جا می رفت تا یاورانی فراهم آورد، بناچار به قیصر روم پناهنده و در سال ۵۴۰ میلادی در گذشت. ۳. نقد مکتب ولونتاریسم VOLUNTARISM (مکتب اصالت اراده و اختیار) که هر گونه جبری را نفی می کند، زیرا در اسلام انسان با کمک خدا عمل می کند.

۵۲۹

وَ قَالَ عليه‌السلام فِي کلام له: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ، حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ.

الحکمة ۴۶۸

مستقبل المسلمین السیّء

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ، يَعَضُّ الْمُوسِرُ فِيهِ عَلَى مَا فِي يَدَيْهِ، وَ لَمْ يُؤْمَرْ بِذَلِكَ؛ قَالَ اللَّهُسُبْحَانَهُ :( وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ ) (۱) ؛ يَنْهَدُ فِيهِ الْأَشْرَارُ، وَ يُسْتَذَلُّ الْأَخْيَارُ، وَ يُبَايِعُ الْمُضْطَرُّونَ، وَ قَدْ نَهَى رَسُولُ اللَّهِصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عَنْ بَيْعِ الْمُضْطَرِّينَ.

الحکمة ۴۶۹

الاعتدال فی محبة الامامعليه‌السلام

وَ قَالَ عليه‌السلام : يَهْلِكُ فِيَّ رَجُلاَنِ: مُحِبُّ مُفْرِطٌ، وَ بَاهِتٌ مُفْتَرٍ.

و هَذا مِثلُ قوْلِهعليه‌السلام : هَلَكَ فِيَّ رَجُلاَنِ: مُحِبُّ غَالٍ، وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.

الحکمة ۴۷۰

التوحبد و العدل

وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِيدِ وَ الْعَدْلِ؛ فَقَالَعليه‌السلام : التَّوْحِيدُ أَلا تَتَوَهَّمَهُ، وَ الْعَدْلُ أَنْ لا تَتَّهِمَهُ.

الحکمة ۴۷۱

معرفة منزلة السکوت و الکلام

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : لاَ خَيْرَ فِي الصَّمْتِ عَنِ الْحُكْمِ، كَمَا أَنَّهُ لاَ خَيْرَ فِي الْقَوْلِ بِالْجَهْلِ.

الحکمة ۴۷۲

الدعاء للمطر

وَ قَالَ عليه‌السلام :فِي دُعَأٍ اسْتَسْقَى بِهِ: اللَّهُمَّ اسْقِنَا ذُلُلَ السَّحَائبِ دُونَ صِعَابِهَا.

و هذَا مِنَ الْكَلامِ الْعَجِيبِ الفصاحة و ذَلكَ أنَّهُعليه‌السلام شَبَهَ السَّحائِبَ ذَوَاتِ الرُّعُودِ وَ الْبَوارِقِ، وَالرِّياحِ وَالصَّواعِقِ، بالا بِلِ الصَّعابِ الَّتِي تَقْمِصُ بِرِحالِها وَ تَتَوَقَّصُ بِرُكْبانِها و شَبَّهَ السَّحائبَ الخالِيَةَ مِنْ تِلْكَ الرَّوَائِعِ بالا بِلِ الذُّلُلِ الَّتِي تُحْتَلِبُ طَيِّعَةً وَ تُقْتَعَدُ مُسْمِحِةً.

الحکمة ۴۷۳

فضل الخضاب

وَ قِيلَ لَهُ عليه‌السلام : لَوْ غَيَّرْتَ شَيْبَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَقَالَ عليه‌السلام : الْخِضَابُ زِينَةٌ وَ نَحْنُ قَوْمٌ فِي مُصِيبَةٍ!(يُرِيدُ وَفَاةَ رَسُولِ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) .

الحکمة ۴۷۴

فضل العفیف

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ؛ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكا مِنَ الْمَلاَئِكَةِ.

الحکمة ۴۷۵

فضل القناعة

وَ قَالَ عليه‌السلام :الْقَنَاعَةُ مَالٌ لاَ يَنْفَدُ.و قدْ رَوَى بَعْضُهُم هَذَا الكَلام عَنْ رَسُولِ اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

الحکمة ۴۷۶

الطریقة المثلی لادارة المجتمع الانسانی

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : لِزِيَادِ بْنِ أَبِيهِ وَ قَدِ اسْتَخْلَفَهُ لِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ عَلَى فَارِسَ وَ أَعْمَالِهَافِي كَلاَمٍ طَوِيلٍ كَانَ بَيْنَهُمَا، نَهَاهُ فِيهِ عَنْ تَقَدُّمِ الْخَرَاجِ: اسْتَعْمِلِ الْعَدْلَ، وَ احْذَرِ الْعَسْفَ وَ الْحَيْفَ؛ فَإِنَّ الْعَسْفَ يَعُودُ بِالْجَلاَءِ وَ الْحَيْفَ يَدْعُو إِلَى السَّيْفِ .

الحکمة ۴۷۷

اَشدّ الذُّنوب

وَ قَالَ عليه‌السلام : أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَخَفَّ بِهَا صَاحِبُهُ.

الحکمة ۴۷۸

مسؤولیة العالم و الجاهل

       

وَ قَالَ عليه‌السلام : مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى أَهْلِ الْجَهْلِ أَنْ يَتَعَلَّمُوا حَتَّى أَخَذَ عَلَى أَهْلِ الْعِلْمِ أَنْ يُعَلِّمُوا.

الحکمة ۴۷۹

شرّ الإخوان

وَ قَالَ عليه‌السلام : شَرُّ الْإِخْوَانِ مَنْ تُكُلِّفَ لَهُ.

لانَّ التَّكْليفَ مُسْتَلْزِمُ لِلْمَشَقَّةِ وَ هُوَ شَرُّ لازِمُ عَنِ الا خِ المُتَكَلَّفِ لَهُ، فَهُوَ شَرُّ الا خْوانِ.

_____________________

۱- بقره ۲۳۷

۵۳۰

و درود خدا بر او فرمود: بر آنان فرمانروايى حاكم شد، كه كارها را به پا داشت، و استقامت ورزيد، تا دين استوار شد.

حکمت ۴۶۸

مسؤولیت سرمایه داری

(اقتصادی، اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: مردم را روزگارى دشوار در پيش است كه توانگر اموال خود را سخت نگهدارد، كه به اين بخل ورزى فرمان داده نشده است، خداى سبحان فرمود: (بخشش ميان خود را فراموش نكنيد.) بدان در آن روزگار، بلند مقام، و نيكان خوار گردند، و با درماندگان به ناچارى خريد و فروش مى كنند در حالى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از معامله با درماندگان نهى فرمود.

حکمت ۴۶۹

پرهیز از افراط و تفریط نسبت به امامعليه‌السلام

(اخلاقی، اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: دو كس نسبت به من هلاك مى گردند، دوستى كه زياده روى كند، و دروغ پردازى كه به راستى سخن نگويد. (اين كلام مانند سخن ديگرى است كه فرمود) دو تن نسبت به من هلاك گردند، دوستى كه از حد گذراند، و دشمنى كه بيهوده سخن گويد.

حکمت ۴۷۰

توصیف توحید و عدل

(اعتقادی)

(از امام نسبت به توحيد و عدل پرسيدند، فرمود:) توحيد آن است كه خدا را در وهم نيارى، و عدل آن است كه او را متهم نسازى.

حکمت ۴۷۱

شناخت جایگاه سخن و سکوت

(علمی، اجتماعی)

(علمی، اجتماعی) و درود خدا بر او، فرمود: در آنجا که باید سخن گفت، خاموشی سودی ندارد، و آنجا که باید خاموش ماند سخن گفتن خیری نخواهد داشت.

حکمت ۴۷۲

دعایِ باران

(نیایشی، معنوی)

(در دعا به هنگام طلب ياران فرمود:) خدايا! ما را با ابرهاى رام سيراب كن، نه ابرهاى سركش!.

(اين كلمات از فصيح ترين و شگفتى آورترين كلمات اديبانه است كه ابرهاى سركش همراه با رعد و برق را به شتران چموش تشبيه كرد كه بار از پشت مى افكنند و سوارى نمى دهند، و ابرهاى رام به شتران رام تشبيه كرد كه به راحتى شير داده، و سوارى مى دهند.)

حکمت ۴۷۳

ارزشِ رنگ کردن مو و آرایش

(تجمّل و زیبایی)

(به امام گفتند چه مى شد موى خود را رنگ مى كردى؟ فرمود:) رنگ كردن مو، آرايش است، اما ما، در عزاى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سر مى بريم.

حکمت ۴۷۴

ارزشِ عفّت و پاکدامنی

(اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: مجاهد شهيد در راه خدا، پاداش او بزرگتر از پاداش عفيف پاكدامنى نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى گردد، همانا عفيف پاكدامن، فرشته اى از فرشته هاست.

حکمت ۴۷۵

ارزشِ قناعت

(اقتصادی، اخلاقی)

و درود خدا بر او فرمود: قناعت مالى است كه پايان نمى پذيرد.

«برخی این حکمت را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل کرده اند»

حکمت ۴۷۶

راهِ کشورداری

(سیاسی، نظامی)

(چون زياد بن ابيه را به جاى عبدالله بن عباس، به فارس و شهرهاى پيرامون آن حكومت داد، او را در دستورالعمل طولانى از گرفتن ماليات نابهنگام نهى فرمود:) عدالت را بگستران، و از ستمكارى پرهيز كن، كه ستم رعيت را به آوارگى كشاند، و بيدادگرى به مبارزه و شمشير مى انجامد.

حکمت ۴۷۷

بزرگ ترین گناه

(اعتقادی)

و درود خدا بر او فرمود: سخت ترين گناهان، گناهى است كه گناهكار آن را سبك شمارد.

حکمت ۴۷۸

مسؤولیّت آگاهان

(علمی، اعتقادی)

           

و درود خدا بر او فرمود: خدا از مردم نادان عهد نگرفت كه بياموزند، تا آنكه از دانايان عهد گرفت كه آموزش دهند.

حکمت ۴۷۹

بدترین دوست

(اخلاق اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: بدترين دوست آنكه براى او به رنج و زحمت افتى.

می گویم : (تکلّف و تکلیف با مشکلات و به زحمت افتادن است، پس دوستی که انسان را دچار مشکلات می کند مایه شر است، پس او از بدترین دوستان بشمار می آید).

_____________________

۱. صاحب کتاب طراز می گوید: این دو کلمه تمام علوم توحید را با همه گستردگی در بردارد، اگر در باره خداشناسی نبود جز همین دو کلمه، کافی بود.

۵۳۱

الحکمة ۴۸۰

آفة الصداقة

وَ قَالَ عليه‌السلام : إِذَا احْتَشَمَ الْمُؤْمِنُ أَخَاهُ فَقَدْ فَارَقَهُ.

يُقالُ: حَشَمَهُ وَ أَحْشَمَهُ إذا أَغْضَبَهُ وَ قِيلَ: أَخْجَلَهُ وَ أحْتَشَمَهُ طَلَبَ ذلِكَ لَهُ وَ هُوَ مَظِنَّةُ مُفارَقَتِهِ. وَ هذَا حِينُ انْتِهأ الغايَةِ بِنا إ لَى قَطعِ الْمُختارِ مِن كَلامِ أميرِ المؤ مِنينَعليه‌السلام ، حامِدينَ للّهِ سُبحانهُ على ما منَّ بِه مِن تَوفيقِنا لِضمِّ ما انتَشَر مِن أطْرافِهِ، و تقريب ما بَعُدَ مِن أقطارِهِ.

وَ مُقَرَّرينَ العزمَ كما شرطنا أوَّلا على تفضِيلِ أوراقٍ من البياضِ في آخِرِ كلِّ بابٍ من الا بْوابِ، ليَكُونَ لاقتناصِ الشَّاردِ، و استلْحاقِ الواردِ، و ما عَسَى أن يظْهرَ لنا بعْدَ الغُموضِ، وَ يَقَعَ إ ليْنَا بعْدَ الشُّذوذِ، و ما تِوْفيقِنا إ لا باللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْنا، وَ هُوَ حَسَبْنا وَ نِعَم الوكيلُ، و ذَلكَ في رَجَبٍ سَنَةَ أرْبَعَمِائة مِن الهجْرَةِ، و صَلّى اللّهُ عَلَى سَيِّدِنا مُحمَّدٍ خاتمِ الرُّسُلِ، والهَادي إ لَى خَيرِ السُّبُلِ، و آلِهِ الطَّاهِرينَ، و أصْحابِهِ نُجُومِ اليَقينِ.

۵۳۲

حکمت ۴۸۰

آفتِ دوستی

(اخلاق اجتماعی)

و درود خدا بر او فرمود: وقتى مومن برادرش را به خشم آورد، به يقين از او جداشده است.

می گویم : (حشمه ) و (احشمه ) زمانى كه او را به خشم آورد يا گويند كه شرمگين شدن و به خشم آوردن براى او خواهد و آن نشانه اين است كه قصد جدايى دارد.

(این آخرین قسمت از سخنان برگزیده امام، امیر المؤمنینعليه‌السلام است که خدای را سپاس می گویم

تا مرا به این گرد آوری سخنان پراکنده، و نزدیک ساختن آنها به یکدیگر در یک مجموعه،

توفیق عنایت فرمود، در آغاز کار، برگ های سفید در هر فصل قرار دادیم

تا به کلام تازه، یا تفسیر جالبی که رسیدیم بر آن بیفزاییم،

تا سخن پوشیده آشکار شود، و آنچه دست نایافتنی

می نمود، به دست آید.

توفیق ما از خداست، و بر او توکّل می کنیم، که او ما را کفایت کننده و بهترین سرپرست است.

و جمع آوری سخنان امامعليه‌السلام در ماه رجب سال ۴۰۰ هجری انجام پذیرفت.

درود ما بر سیّد و مولای ما حضرت محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خاتم پیامبران، و هدایت کننده انسانها به بهترین راه ها، و بر اهل بیت پاک و یاران او باد که ستارگان یقین اند!)

۵۳۳

ترجمه نهج البلاغه

جدول اختلافات نسخه ها

(و ترجمه های نهج البلاغه)

تذکر

این نسخه نهج البلاغه که به نسخه المعجم المفهرس دشتی نیز معروف است از نظر شماره های خطبه ها و نامه ها و حکمت با نسخه های زیر هماهنگ است؛

۱- شرح و ترجمه نهج البلاغه آیة الله محمّد تقی جعفری (ره)

۲- شرح و ترجمه نهج البلاغه میرزا حبیب الله خوئی (با تفاوت یک شماره)

۳- ترجمه نهج البلاغه قرن پنجم به تصحیح حویزی (با تفاوت یک شماره)

۴- ترجمه نهج البلاغه امامی و آشتیانی (زیر نظر آیة الله ماکرم شیرازی)

۵- ترجمه نهج البلاغه دکتر اسدالله مبشّری

۶- ترجمه نهج البلاغه سپهر خراسانی

۷- ترجمه نهج البلاغه شریعت

۸- ترجمه نهج البلاغه دکتر شهیدی

۹- نهج البلاغه صبحی الصالح

۱۰- ترجمه نهج البلاغه ناصر احمد زاده

۵۳۴

آغاز خطبه ها

نهج البلاغه دشتی

داریوش شاهینی

اردبیلی

شرقی

فارسی

ملاّ فتح الله کاشانی

زمانی

فیض الاسلام

سالکی

الحمد لله الذی لا یبلغ مدحته

۱

۱

۱

۵

۱

۱

۱

۱

۱

احمده استتماماً لنعمته

۲

۲

۲

۳۷

۲

۲

۲

۲

اما و الله لقد تقمضها فلان

۳

۳

۳

۲۸

۳

۳

۳

۳

۹۶

بنا اهتدیتم فی الظّلماء

۴

۴

۴

۱۲۷

۴

۴

۴

۴

۶۹

ایها النّاس شقوا امواج الفتن

۵

۵

۵

۱۴۳

۵

۵

۵

۵

۸۷

و الله لا اکون کاضبّع

۶

۶

۶

۱۷۹

۶

۶

۶

۶

۶۸

اتخذوا الشیطان لا مرهم ملاکا

۷

۷

۱۸۰

۷

۷

۷

۷

۷

۵۶

یزعم أنّه قد بایع بیده

۸

۸

۸

۲۱۲

۸

۸

۸

۸

۵۷

وقد أرعدوا و أبرقوا

۹

۹

۹

۲۲۴

۹

۹

۹

۹

۳۳

الا و إنّ الشّیطان قد جمع حزبه

۱۰

۱۰

۱۰

۱۹۵

۱۰

۱۰

۱۰

۱۰

تزول الجبال و لا تزل

۱۱

۱۱

۱۱

۲۱۳

۱۱

۱۱

۱۱

۱۱

۷۰

فقالعليه‌السلام : أهوی أخیک معنا؟

۱۲

۱۲

۱۲

۱۸۱

۱۲

۱۲

۱۲

۱۲

۳۴

کنتم جند المرأة

۱۳

۱۳

۱۳

۱۰۵

۱۳

۱۳

۱۳

۱۳

۵۲

ارضکم قریبة من الماء

۱۴

۱۴

۱۴

۲۱۵

۱۴

۱۴

۱۴

۱۴

و الله او وجدته قد تزوّج به...

۱۵

۱۵

۱۵

۲۲۵

۱۵

۱۵

۱۵

۱۵

۲۲

ذمتی بما اقول رهینة

۱۶

۱۶

۱۶

۶۱

۱۶

۱۶

۱۶

۱۶

۲۰و۲۲

إنَّ ابغض الخلائق الی الله رجلان

۱۷

۱۷

۱۷

۵۱

۱۷

۱۷

۱۷

۱۷

۲۱

ترد علی احدهم القضیة فی حکم...

۱۸

۱۸

۱۸

۱۰۰

۱۸

۱۸

۱۸

۱۸

۱۴۱

ما یدرک ما علیّ ممّا لی

۱۹

۱۹

۱۹

۱۸۲

۱۹

۱۹

۱۹

۱۹

۱۴۰

فانّکم لو قد عاینتم ما قد عاین...

۲۰

۲۰

۲۰

۱۶۶

۲۰

۲۰

۲۰

۲۰

۱۳۸

فانّ الغایة امامکم...

۲۱

۲۱

۲۱

۲۲۶

۲۱

۲۱

۲۱

۲۱

۱۳۹

ألا و إنَّ الشیطان قد زمّر حربه

۲۲

۲۲

۲۲

۱۰۴

۲۲

۲۲

۲۲

۲۲

۲۵۴

امّا بعد فإنَّ الامر ینزل من السّماء

۲۳

۲۳

۲۳

۵۲

۲۳

۲۳

۲۳

۲۳

۱۳۷

و لعمری ما علّی من قتال من خالف

۲۴

۲۴

۲۴

۲۳۱

۲۴

۲۴

۲۴

۲۴

۱۹۹

ما هی الاّ الکوفه اقبضها و ابسطها

۲۵

۲۵

۲۵

۱۰۱

۲۵

۲۵

۲۵

۲۵

۲۰۰

۵۳۵

اولیائی

عمادزاده

جواد فاضل

ابن ابی الحدید

صالح قزوینی

احمد مدرس

مقیمی

لاهیجی

ابن میثم

فی ضلال

عبده

۱

۱ و ۲

۶۲-۹۱

۱-۶۳

۱

۱

۱

۱۶

۱-۱۱

۱

۱

۱

۱

۲

۳

۲

۲

۲

۲

۲

۲

۲

۳

۴

۵

۳

۳

۳

۳۳

۳

۳

۳

۳

۴

۵

۴

۴

۴

۴

۴

۴

۵

۶

۵

۵

۵

۵

۵

۵

۵

۶

۷

۶

۶

۶

۳۶

۶

۶

۶

۶

۷

۸

۷

۷

۳۷

۷

۷

۷

۷

۸

۹

۸

۸

۸

۴۰

۸

۸

۸

۷

۹

۱۰

۹

۹

۴۱

۹

۹

۹

۸

۱۰

۱۱

۱۰

۱۰

۱۰

۱۰

۱۰

۹

۱۱

۱۲

۱۱

۱۱

۱۱

۷۲

۱۱

۱۱

۱۱

۱۰

۱۲

۱۳

۱۲

۱۲

۱۲

۷۳

۱۲

۱۲

۱۲

۱۱

۱۳

۱۴

۹۷

۱۳

۱۳

۱۳

۷۴

۱۳

۱۳

۱۳

۱۲

۱۴

۱۵

۹۷

۱۴

۱۴

۱۴

۱۳

۱۴

۱۳

۱۵

۱۶

۶

۱۵

۱۵

۱۵

۱۵

۱۴

۱۵

۱۴

۱۶

۱۷ و ۱۸

۱۶

۱۶

۱۶

۱۶

۱۵

۱۶

۱۵

۱۷

۱۹

۱۴

۱۷

۱۷

۱۷

۱۶

۱۷

۱۶

۱۸

۲۰

۱۸

۱۸

۱۸

۱۷

۱۸

۱۷

۱۹

۲۱

۱۹

۱۹

۱۹

۱۹

۱۸

۱۹

۱۸

۲۰

۲۲

۸۵

۲۰

۲۰

۲۰

۲۰

۱۹

۲۰

۱۹

۲۱

۲۳

۸۵

۲۱

۲۱

۲۱

۲۰

۲۱

۲۰

۲۲

۲۴

۲۸

۲۲

۲۲

۲۲

۷۹

۲۲

۲۱

۲۲

۲۱

۲۳

۲۵

۲۳

۲۳

۲۳

۱۰۴

۲۳

۲۳

۲۲

۲۳

۲۴

۲۶

۶۴

۲۴

۲۴

۲۴

۲۳

۲۴

۲۳

۲۵

۲۷

۶۴

۲۵

۲۵

۲۵

۲۵

۲۴

۲۵

۲۴

۵۳۶

آغاز خطبه ها

نهج البلاغه دشتی

داریوش شاهینی

اردبیلی

شرقی

فارسی

ملاّ فتح الله کاشانی

زمانی

فیض الاسلام

سالکی

انّ الله بعث محمداً

۲۶

۲۶

۲۶

۱۱۱

۲۶

۲۶

۲۶

۲۶

۱۸۹

امّا بعد فانّ الجهاد

۲۷

۲۷

۲۷

۳۲

۲۷

۲۷

۲۷

۲۷

۱۹۰

امّا بعد فانّ الدّنیا

۲۸

۲۸

۲۸

۱۰۶

۲۸

۲۸

۲۸

۲۸

۱۹۶

ایّها النّاس...

۲۹

۲۹

۲۹

۱۱۲

۲۹

۲۹

۲۹

۲۹

۱۹۷

لو أمرت به لکنت

۳۰

۳۰

۳۰

۱۸۳

۳۰

۳۰

۳۰

۳۰

۱۹۸

لا تلقینّ طلحة

۳۱

۳۱

۳۱

۱۸۴

۳۱

۳۱

۳۱

۳۱

۶۰

ایّها النّاس انّا قد

۳۲

۳۲

۳۲

۴۰

۳۲

۳۲

۳۲

۳۲

۶۱

انّ الله بعث محمداً

۳۳

۳۳

۳۳

۹۳

۳۳

۳۳

۳۳

۳۳

۶۲

افٍ لکم...

۳۴

۳۴

۳۴

۵۸

۳۴

۳۴

۳۴

۳۴

۲۷۴

الحمد لله و ان أتی

۳۵

۳۵

۳۵

۱۱۷

۳۵

۳۵

۳۵

۳۵

۲۴۳

فأنا نذیرٌ لکم

۳۶

۳۶

۳۶

۱۵۳

۳۶

۳۶

۳۶

۳۶

۲۴۳

فقمت بالأمر حین

۳۷

۳۷

۳۷

۱۲۸

۳۷

۳۷

۳۷

۳۷

۲۷۵

و انّما سمّیت الشبهة

۳۸

۳۸

۳۸

۱۹۶

۳۸

۳۸

۳۸

۳۸

۲۷۶

منیت بمن لا یطیع

۳۹

۳۹

۳۹

۱۱۳

۳۹

۳۹

۳۹

۳۹

۲۷۶

کلمة حقٍّ یراد بها الباطل

۴۰

۴۰

۴۰

۱۲۹

۴۰

۴۰

۴۰

۴۰

۲۷۷

ایّها النّاس انّ الوفاء

۴۱

۴۱

۴۱

۱۶۷

۴۱

۴۱

۴۱

۴۱

۲۷۸

ایّها النّاس انّ اخوف

۴۲

۴۲

۴۲

۱۴۴

۴۲

۴۲

۴۲

۴۲

۱۴۳

انّ استعدادی لحرب

۴۳

۴۳

۴۳

۱۵۴

۴۳

۴۳

۴۳

۴۳

۱۴۴

قبح الله مصقلة

۴۴

۴۴

۴۴

۲۱۶

۴۴

۴۴

۴۴

۴۴

۲۷۹

الحمد لله غیر مقنوط

۴۵

۴۵

۴۵

۱۵۵

۴۵

۴۵

۴۵

۲۵۰

الّلهم انی أعوذ بک

۴۶

۴۶

۴۶

۲۳۲

۴۶

۴۶

۴۶

۴۶

۲۵۱

کانّی بک یا کوفة

۴۷

۴۷

۴۷

۲۱۷

۴۷

۴۷

۴۷

۴۷

۲۵۲

الحمد لله کلما وقب

۴۸

۴۸

۴۸

۱۶۸

۴۸

۴۸

۴۸

۴۸

۲۵۳

الحمد لله الّذی بطن

۴۹

۴۹

۴۹

۱

۴۹

۴۹

۴۹

۴۹

۱۴۸

انّما بدءُ وقوع الفتنة

۵۰

۵۰

۵۰

۱۵۶

۵۰

۵۰

۵۰

۵۰

۱۴۹

۵۳۷

اولیائی

عمادزاده

جواد فاضل

ابن ابی الحدید

صالح قزوینی

احمد مدرس

مقیمی

لاهیجی

ابن میثم

فی ضلال

عبده

۲۶

۲۸

۶۰

۲۶

۲۶

۲۶

۲۶

۲۶

۲۵

۲۶

۲۵

۲۷

۲۹

۲۶

۲۷

۲۷

۲۷

۲۷

۲۶

۲۷

۲۶

۲۸

۳۰

۹۲

۲۸

۲۸

۲۸

۲۷

۲۸

۲۷

۲۹

۳۱

۹۸

۲۹

۲۹

۲۹

۸۴

۲۹

۲۸

۲۹

۲۸

۳۰

۳۲

۸۳

۳۰

۳۰

۳۰

۴۸

۳۰

۲۹

۳۰

۲۹

۳۱

۳۳

۸۴

۳۱

۳۱

۳۱

۷۷

۳۱

۳۰

۳۱

۳۰

۳۲

۳۴

۳۳

۳۲

۳۲

۳۲

۳۸

۳۲

۳۱

۳۲

۳۱

۳۳

۳۵

۹۳

۳۳

۳۳

۳۳

۳۳

۳۲

۳۳

۳۲

۳۴

۳۶

۶۵

۳۴

۳۴

۳۴

۳۴

۳۴

۳۳

۳۴

۳۳

۳۵

۳۷

۶۶

۳۵

۳۵

۳۵

۴۶

۳۵

۳۴

۳۵

۳۴

۳۶

۳۸

۶۶

۳۶

۳۶

۳۶

۶۴

۳۶

۳۵

۳۶

۳۵

۳۷

۳۹

۱۱

۳۷

۳۷

۳۷

۷۰

۳۷

۳۶

۳۷

۳۶

۳۸

۴۰

۳۸

۳۸

۷۱

۳۸

۳۷

۳۸

۳۷

۳۹

۴۱

۳۹

۳۹

۳۹

۳۹

۳۸

۳۹

۳۸

۴۰

۴۲

۶۷

۴۰

۴۰

۴۰

۴۰

۳۹

۴۰

۳۹

۴۱

۴۳

۴۱

۴۱

۴۱

۴۱

۴۰

۴۱

۴۰

۴۲

۴۴

۴۲

۴۲

۷۸

۴۲

۴۱

۴۲

۴۱

۴۳

۴۵

۶۸

۴۳

۴۳

۴۳

۴۳

۴۲

۴۳

۴۲

۴۴

۴۶

۶۹

۴۴

۴۴

۴۴

۸۵

۴۴

۴۳

۴۴

۴۳

۴۵

۴۷

۷۰

۴۵

۴۵

۴۵

۴۴

۴۵

۴۴

۴۶

۴۸

۹۴

۴۶

۴۶

۴۶

۴۶

۴۵

۴۶

۴۵

۴۷

۴۹

۷۱

۴۷

۴۷

۴۷

۶۳

۴۷

۴۶

۴۷

۴۶

۴۸

۵۰

۷۱

۴۸

۴۸

۴۸

۲

۴۸

۴۷

۴۸

۴۷

۴۹

۲۸

۵۷

۴۹

۴۹

۴۹

۴۸

۴۹

۴۸

۵۰

۲۹

۵۰

۵۰

۵۰

۴۹

۵۰

۴۹

۵۳۸

آغاز خطبه ها

نهج البلاغه دشتی

داریوش شاهینی

اردبیلی

شرقی

فارسی

ملاّ فتح الله کاشانی

زمانی

فیض الاسلام

سالکی

قد استطعوکم القتال

۵۱

۵۱

۵۱

۱۸۵

۵۰

۵۱

۵۱

۵۱

۱۵۰

الا و انّ الدّنیا

۵۲

۵۲

۵۲

۹۴

۵۱

۵۲

۵۲

۵۲

۱۴۶

و من تمام الاضحیة

۵۳

۵۳

۵۳

۲۱۸

۵۲

۵۲

۵۳

۵۲

۱۴۷

فتدا کّو علیّ

۵۴

۵۴

۵۴

۱۶۹

۵۳

۵۳

۵۴

۵۳

۲۵

امّا قولکم اکلّ

۵۵

۵۵

۵۴

۱۸۶

۵۴

۵۴

۵۵

۵۴

۲۲۶

و لقد کنّا مع رسول الله

۵۶

۵۶

۵۵

۱۳۵

۵۵

۵۵

۵۶

۵۵

۲۸۱

امّا انّه سیظهر علیکم

۵۷

۵۷

۵۶

۲۳۰

۵۶

۵۶

۵۷

۵۶

۲۸۲

اصابکم حاصب

۵۸

۵۸

۵۷

۱۸۷

۵۷

۵۷

۵۸

۵۷

۲۸۳

مصارعهم دون

۵۹

۵۹

۵۸

۱۴۵

۵۸

۵۸

۵۹

۵۸

۲۵۹

کلاّ والله انّهم

۶۰

۶۰

۵۹

۱۴۵

۵۹

۵۹

۶۰

۵۹

۲۶۰

لا تقاتلوا الخوارج

۶۱

۶۱

۶۰

۱۴۵

۶۰

۶۰

۶۰

۶۰

۲۶۱

و انّ علیّ من الله

۶۲

۶۲

۶۱

۲۲۷

۶۱

۶۱

۶۱

۶۱

۲۸۴

ألا و انّ الدّنیا

۶۳

۶۳

۶۲

۱۸۸

۶۲

۶۲

۶۲

۶۲

۲۸۵

فاتّقوا الله عباد الله

۶۴

۶۴

۶۳

۸۰

۶۳

۶۳

۶۳

۶۳

۱۳۵

الحمد الله الّذی لم تسبق

۶۵

۶۵

۶۴

۸۸

۶۴

۶۴

۶۴

۶۴

۱۳۶

معاشر المسلمین

۶۶

۶۶

۶۵

۱۱۵

۶۵

۶۵

۶۵

۶۵

۲۴۹

فهلاّ احتججتم

۶۷

۶۷

۶۶

۱۸۹

۶۶

۶۶

۶۶

۶۶

۳

و قد اردت تولیة

۶۸

۶۸

۶۷

۲۱۹

۶۷

۶۷

۶۷

۶۷

۴

کم اداریکم کما تداری

۶۹

۶۹

۶۸

۱۳۶

۶۸

۶۸

۶۸

۶۸

۲۳۸

ملکتنی عینی

۷۰

۷۰

۶۹

۱۹۰

۶۹

۶۹

۶۹

۶۹

۲۳۹

امّا بعد یا اهل العراق

۷۱

۷۱

۷۰

۱۵۷

۷۰

۷۰

۷۰

۷۰

۲۶۳

اللهم داحی المدحوّات

۷۲

۷۲

۷۱

۷۵

۷۱

۷۱

۷۱

۷۱

۲۶۴

اولم یبایعنی

۷۳

۷۳

۷۲

۱۵۸

۷۲

۷۲

۷۲

۷۲

۲۶۵

و لقد علمتم انّی احقّ

۷۴

۷۴

۷۳

۱۹۷

۷۳

۷۳

۷۳

۷۳

۸

اولم ینه بنی امیّة

۷۵

۷۵

۷۴

۱۹۸

۷۴

۷۴

۷۴

۷۴

۱۶

رحم الله امرأً

۷۶

۷۶

۷۵

۱۷۰

۷۵

۷۵

۷۵

۷۵

۱۵

۵۳۹

اولیائی

عمادزاده

جواد فاضل

ابن ابی الحدید

صالح قزوینی

احمد مدرس

مقیمی

لاهیجی

ابن میثم

فی ضلال

عبده

۵۱

۵۳

۷۲

۵۱

۵۱

۵۱

۵۱

۵۰

۵۱

۵۰

۵۲

۵۴

۵۲

۵۲

۵۲

۸۶

۵۲

۵۱

۵۲

۵۱

۵۳

۵۵

۵۲

۵۲

۵۳

۵۳

۵۲

۵۳

۵۱

۵۴

۵۶

۵۳

۵۳

۵۴

۵۴

۵۳

۵۴

۵۲

۵۵

۵۷

۵۴

۵۴

۵۵

۵۵

۵۴

۵۵

۵۳

۵۶

۵۸

۷۳

۵۵

۵۵

۵۶

۵۶

۵۵

۵۶

۵۴

۵۷

۵۹

۷۴

۵۶

۵۶

۵۷

۵۶

۵۷

۵۶

۵۷

۵۵

۵۸

۶۰

۷۵

۵۷

۵۷

۵۸

۶۱

۵۸

۵۷

۵۸

۵۶

۵۹

۶۱

۵۸

۵۹

۶۷

۵۹

۵۸

۵۹

۵۷

۵۹

۶۲

۷۵

۵۹

۶۰

۶۷

۶۰

۵۸

۶۰

۵۷

۵۹

۶۳

۷۵

۶۰

۶۱

۶۷

۶۱

۵۸

۶۰

۵۷

۶۰

۶۴

۷۵

۶۱

۶۲

۶۸

۶۲

۵۹

۶۱

۵۸

۶۱

۶۵

۸۶

۶۲

۶۳

۹۷

۶۳

۶۰

۶۲

۵۹

۶۲

۶۶

۷۶

۶۳

۶۴

۶۴

۶۱

۶۳

۶۰

۶۳

۶۷

۵۸

۶۴

۶۵

۳

۶۵

۶۲

۶۴

۶۱

۶۴

۶۸

۶۵

۶۶

۶۰

۶۶

۶۳

۶۵

۶۲

۶۵

۶۹

۷۷

۶۶

۶۷

۳۱

۶۷

۶۴

۶۶

۶۳

۶۶

۷۰

۷۸

۶۷

۶۸

۶۸

۶۵

۶۷

۶۴

۶۷

۷۱

۷۹

۶۸

۶۹

۶۹

۶۶

۶۸

۶۵

۶۸

۷۲

۸۰

۶۹

۷۰

۷۰

۶۷

۶۹

۶۶

۶۹

۷۳

۸۱

۷۰

۷۱

۷۱

۶۸

۷۰

۶۷

۷۰

۷۴

۶۱

۷۱

۷۲

۷۲

۶۹

۷۱

۶۸

۷۱

۷۵

۸۲

۷۲

۷۲

۷۳

۷۰

۷۲

۶۹

۷۲

۷۶

۷۳

۷۳

۳۲

۷۴

۷۱

۷۳

۷۰

۷۳

۷۷

۸۲

۷۴

۷۴

۵۳

۷۵

۷۲

۷۴

۷۱

۷۴

۷۸

۸۷

۷۵

۷۵

۷۶

۷۳

۷۵

۷۲

۵۴۰

541

542

543

544

545

546

547

548

549

550

551

552

553

554

555

556

557

558

559

560

561

562

563

564

565

566

567

568

569

570

571

572

573

574

575

576

577

578

579

580

581

582

583

584

585

586

587

588

589

590

591

592

593

594

595

596

597

598

599

600

601

602

603

604

605

606

607

608

609

610

611

612

613

614

615

616

617

618

619

620

621

622

623

624

625

626

627

628

629

630

631

632

633

634

635

636

637

638

639

640

641

642

643

644

645

646

647

648