معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)0%

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش) نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: پژوهشکده تزکیه اخلاقی امام علی علیه السلام
گروه: مشاهدات: 4670
دانلود: 2231

توضیحات:

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 41 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4670 / دانلود: 2231
اندازه اندازه اندازه
معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

معرفت یافتگان (از مجموعه شمیم عرش)

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پی نوشتها

1) مرحوم ملا هادی سبزواری در سال 1212 ه.ق در سبزوار به دنیا آمد در سن 8 سالگی، پدرش را از دست داد، ملا هادی تحت حمایت حاج ملا حسین سبزواری به مشهد عزیمت نمود و در محضر وی به مدت 10 سال منطق و ریاضی آموخت و آنگاه آوازه حکمت اشراق او را به اصفهان جذب کرد و به آن دیار شتافت. حاجی سبزواری پس از فراگیری حکمت متعالیه، حکمت اشراق و مشاء به مشهد بازگشته و مدت 5 سال رحل اقامت افکند، در این مدت نزدیک به هزار تن از تشنگان معرفت را از خرمن دانش خویش سیراب نمود در حالی که به طلبه ها وجهی پرداخت می کرد، خود به سختی زندگی می گذراند. در فضیلت و بزرگواری این مرد الهی همین بس که در غیاب طلبه ها به حجره های آنان می رفت و مقداری پول در اتاق آنها می گذاشت او هر شب ثلث آخر شب را بیدار و در تاریکی به عبادت می پرداخت حاجی در عید غدیر به فقرا و سادات یک قران و به غیر سادات ده شاهی عیدی می داد و محرم هر سال، ده شب مجلس روضه خوانی بر پا کرده و به مستمندان غذا می بخشید. علیرغم اینکه حاجی اموال موروثی بسیار داشته، اما در زمان حیات از فرط بخشش فقط یک جفت گاو، باغ انگور و خانه ای محقر برایش باقی مانده که زیرزمین آن خانه زیستگاه حاجی بود. باری او در اتاقی ساده، که بر کف آن بوریایی پهن کرده بود، بدون تشک می خوابید و متکایش را از پشم زبر و خشن قرار داده بود تا خود با وجود مقام و موقعیت اعتباری از پایین ترین سطح زندگی برخوردار باشد. او که در شعر و شاعری متبحر بود تنها از روی تفنن شعر می سرود و سایر اوقات خویش را با تمام توان صرف تألیف و تحقیق می نمود و تنها در فراغتهای پیش آمده طبعی را آزموده و شعری می سرائید.

از آنجا که اجل بر هیچ کس مجال و جولان نمی دهددر غروبی غمگین در تاریخ 28 ذی حجه سال 1289 جان از کالبد خاکی او رهسپار دیار اخروی شد. او در طول عمر پربرکت خویش آثار و تالیفات ارزشمندی از خود به جای گذاشت که برخی از آنان چنین اند:

1. شرح منظومه حکمت

2. اسرار الحکم

3. دیوان اشعار

4. مفاتیح الغیب

5. حواشی بر آثار ملاصدرا (اسفار اربعه و مفاتیح الغیب و مبداء و معاد) و آثار ارزنده دیگر.

2) عراقی.

3) اگر استخاره چیزی جز طلب خیر نیست؛ و اگر تفاوت طلب خیر - استخاره - با شناخت عواقب و نتایج کارها و از راه - تفأل - بسیار است؛ و اگر علیرغم نامطلوب بودن تفأل به قرآن:

قال الصادقعليه‌السلام : لاتتفأل بالقرآن

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

با قرآن تفأل نکن.

استخاره از جمله سیره های مطلوب شارع دینی بوده:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : من وصایا امیرالمومنین الی انبه الحسن علیهما السلام... و اکثر الاستخاره.

سفارشات حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام :

از جمله سفارشات امیرالمومنین علیعليه‌السلام به فرزندش حضرت امام حسنعليه‌السلام ، زیاد استخاره کردن است.

و از راه آن می توان به نظر مطلوب دست یافت:

قال الصادقعليه‌السلام : قلت لابیعبداللهعليه‌السلام ارید الشیی و استخیر الله فیه فلا یوفق فیه الرای، فقال: افتتح المصحف فانظر الی اول ماتری فخذبه ان شاء الله.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

گاهی برای امری استخاره می کنم ولی جواب استخاره با نیت مطابقت نمی کند.

و اگر قوام استخاره از قرآن به فهم قلبی استخاره کننده وابسته است؛ و اگر این فهم قلبی از آن هر کس نبوده و توفیقی و بلکه توفیقی است؛ و اگر معدن یافت توفیق در محبت و احترام به ائمهعليهم‌السلام نهفته است، پس باید که با احترام بر آنان و خواسته هایشان، به توفیقات توفیقی آن چنانی دست یافت:

فرصت شمار طریقه رندی که این نشان - چون راه گنج بر همه کسی آشکار نیست. (عطار) بدیهی است ویژگی این نوع فهم های بشری، قداست آن است؛ زیرا با وجود استعداد ادراکی انسان برای یافت القاءات دستوری، مدرکات به دست آمده از ویژگی تقدسی خاص بهره دارد. به همین دلیل رضایت قلبی به آن مدرکات استخاره ای نشانه سعادتمندی است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من سعادة ابن آدم استخارته الله و رضاه بما قضی الله و من شقوة ابن آدم ترکه استخارة الله و سخطه بما قضی الله.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

از سعادت فرزند آدم این است که وقتی استخاره می کند و به آنچه خدا برایش حکم می کند، راضی باشد و از بدبختی فرزند آدم ترک استخاره و نارضایتی از حکم الهی است.

چنانکه عمل نکردن به آن دریافت های استخاره ای نشانه شقاوتمندی:

قال الصادقعليه‌السلام : من شقاء عبدی ان یعمل الاعمال و لا یستخیربی.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

خداوند عزوجل می فرماید: از بدبختی بنده من آن است که عملی را بدون استخاره انجام دهد. و دشمن انسان نسبت به حکم خداوندی است. آری! اگر آدمی پس از استشاره و نیافتن نتیجه مورد نظر و حیرت روحی برای انجام کار مهمی استخاره نکرد و به بلایایی گرفتار آمد، باید خویشتن را ملامت کند:

آتش عشقش ز غیرت در دلم - تاختن آورد همچو شیر مست

بانگ بر من زد که: ای خودشناسی - دل بماده: چند باشی بت پرستی.

(عطار)

محمد بن مضارب عن الصادقعليه‌السلام قال: من دخل فی امر بغیر استخاره ثم ابتلی لم یؤجر.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

هر کس بدون استخاره وارد کاری شده و به سبب آن عمل گرفتار آید پاداشی نمی برد.

در حالی که استخاره کننده را ندامتی نیست:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ماندم من استخار.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

کسی که استخاره کند پشیمان نمی شود.

و او در همان بار نخست به مطلوب حقیقی خویش دست خواهد یافت:

هارون بن خارجة عن الصادقعليه‌السلام قال: من استخار الله مرة واحدة و هو راض به، خار الله له حتماً.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

هر که در امری فقط به یک استخاره اکتفا کند و از نتیجه آن راضی باشد خداوند حتماً برای او اختیار خواهد کرد.

اشارات:

الف) ممکن بودن یافت های پنهان:

عاقل از انگور می بیند همی - عاشق از معدوم شبی بیند همی.

(مولوی)

ب) توفیقی بودن درکهای پنهان

دست از مس وجود چو مردان ره بشوی - تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی.

(حافظ)

ج) روابط تکوینی میان احترام رفتاری به اهل البیتعليهم‌السلام و روشنایی ادراکی انسان

د) حاضر و ناظر بودن امامان نسبت به رفتارهای انسانی.

ه) رفتارهای تشویقی و تقدیری ائمه نسبت به محبان مقید به احترام.

4) در سال 1276 (هق) در روستای مهرجود (از توابع میبد یزد) در خانواده ای کشاورز و پارسا دیده به دنیا گشود که بعدها خدمات ارزنده و مهمی به فرهنگ شیعه و جوامع اسلامی نمود و همچون ستاره ای تابنده بر تارک اسلام درخشید. ایشان مقدمات علوم را در اردکان یزد از محضر محمد العلمااردکانی و دیگر اساتید، آموخت و آنگاه به شهر یزد عزیمت نموده و به مدرسه خان راه یافت و در حلقه شاگردان حاج میرزا سید حسین دامق و آقا سید یحیی کبیر در آمده و به تحصیل پرداخت سپس در سنین جوانی با عزمی راسخ و شوقی غالب برای فراگیری هر چه بیشتر علوم حوزوی، یزد را به مقصد عتبات مقدسه ترک و راهی سامراء گردید و از محضر اساتید بزرگی چون حضرات آیات حاج شیخ فضل الله نوری و مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی شیروانی و مرحوم سید محمد فشارکی و چند تن از علماء دیگر آن سامان بهره ها برد. اولین اقدام مرحوم حائری که در سال 1340 انجام گردید تأسیس حوزه علمیه قم، آن هم در شرایط آن روز تاریخ ایران که تقریباً مصادف با کودتای انگلیسی رضاخان بود، می باشد. که با تلاش و فداکاری فراوان وی و همکاری خالصانه مراجع بزرگ آن روزگار شهر قم این مهم شکل یافت. رضاخان پس از تحکیم پایه های قدرت، تلاش گسترده ای را برای انحلال حوزه نوپای قم برداشت که اگر لطف امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همت و پشتکار مرحوم حاج شیخ و یاران باوفایش نبود بی هیچ تردیدی اثری از آن تلاشها باقی نمی ماند.

باری! او مردی فوق العاده، خوش اخلاق و خوش برخورد بود. به اهل علم و فضیلت عشق و علاقه می ورزید. ایشان از تقوی باطنی برخوردار بود و پس از رسیدن به مقام مرجعیت دینی بارها می فرمود: من هرگز برای ریاست و زعامت دست و پا نکرده ام. از معظم له دو فرزند برومند ماند. که هر یک ستاره ای فروزان در دنیای علم حقیقی بود و از مفاخر عصر ما به شمار می آیند.

مرحوم آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری در راه وصول به اهداف خود صبری کم نظیر و اراده و تصمیمی شجاعانه و مردانگی عجیبی از خود نشان داد. تا آنکه در دامان خود مردان بزرگی و از جمله رادمردی همچون امام خمینی قدس سره شریف را پرورش دهد که روزی دودمان حکومت شاهنشاهی را بر باد دهد.

باری! آثار و تألیفات به جا مانده از این عالم فرزانه ارزشمند عبارتند از:

1. تقریرات

2. درالفوائد

3. کتاب الرضاع

4. کتاب الصلاة

5. المواریث

6. النکاح

روزی برخی از حوزویان به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری اصرار می کنند تا وی نامه ای به رضا شاه پیرامون اوضاع روز، کشف حجاب، و... بنویسد. آنگاه وی را تهدید می کنند که در صورت امتناع ایشان، آنان خود به نام آن مرجع بزرگ نامه ای تند از برای رضا خان می فرستند! مرحوم حائری که با تیزهوشی اوضاع سیاسی آن دوران را خطرناک می یافت و هر گونه حمله سیاسی به رضا خان را باعث تهاجم تند و گستاخانه رضا خان و در نهایت نابودی حوزه نوپای قم می پنداشت ابتدا مخالفت کرده، و با ناراحتی تهدید به تکذیب می کند ولی پس از اصرار اطرافیان، بالاخره ناچار به نوشتن نامه ای می شود که در آن نسبت به روند ضدیت حکومت رضا خانی به فقه جعفری اعتراض می نماید. پس از ارسال نامه، رضا خان پیامی از برای او فرستاده که در آن به تغییر روند سیاسی سکوت ایشان، اعتراض می کند در پایان نامه، وعده پاسخ مثبتی می دهد. چندی بعد ناگاه نیروهای نظامی به مدرسه فیضیه و سایر مدارس ریخته و آنها را در اختیار گرفته آنگاه پس از برداشتن عمامه از طلاب و روحانیون برخی از آنان را دستگیر می نمایند، سپس به شدت رفت و آمد آنان را محدود می سازند. مرحوم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریمرحمه‌الله از حوادث پدید آمده سخت آزرده خاطر شده به بستر بیماری می افتد آنگاه با غم و اندوه فراوان در سن 83 سالگی از دنیا می رود، مأموران رضا خانی که از تشییع جنازه آن مرجع بزرگ احساس خطر می کردند، با گماردن مأموران ویژه، مانع از برگزاری مجلس ترحیم برای وی شدند.

5) ابلاغ هشدارها از ناحیه اهل بیتعليهم‌السلام گاه از طریق اشخاص حقیقی و گاه به صورت نامه و گاه از راه رویاهای صادقانه است. درست است که امام عصرعليه‌السلام در پس پرده غیبت است، ولی او خورشید پنهان پشت ابرهاست که بدون نور او و ارشادات و هشدارهایش حیات بشریت نابود خواهد شد، اگر این اصل پذیرفته شده است که در رویاهای مربوط به اهل بیتعليهم‌السلام ، شیطان، قدرت تصرف ندارد؛ بنابراین باید آن خواب را رویای صادق دانست؛ و اگر مفاد برخی از رویاها - همانند اخبار - بهترین شاهد صدق بر حقانیت آنهاست؛ و اگر متن لوح با مفاد روایات تطبیق کبروی داشته ولو برخلاف متن روایات، بیان مصداق نیز شده است؛ و اگر نورانیت، نشان از منسوب بودن مفاد، به مقام ولایت است، پس باید لوح نورانی فوق را پیام وظیفه ساز از برای عالمان آن دوران پنداشت که می بایست در آن دوران سخت رضا خانی از روش مماشات و سکوت پیروی می کردند، ولو افرادی همچون مرحوم مدرس، نیز می بایستی با حضور در مراکز قدرت سیاسی تلاش می کردند تا رضا خان به اهداف نامبارک خود دست نیابد و یا از صحنه حکومت دور شود، ولی وظیفه حوزه دینی نوپای آن روز، غیر از وظیفه عالمان آن دوران بود.

اساساً باید توجه داشت که میان وظایف حوزوات دینی و وظایف حوزویان تلازم لاینفک نیست وظیفه حوزه دینی، کادر سازی، نظریه پردازی و افتاء و نظارت بر اجراء فتاوی است در حالی که وظیفه حوزویان متناسب با مقام و موقعیت آنان تعریف می شود پس آنچه که مرحوم حائریرحمه‌الله به تأیید صریح حضرت بقیة اللهعليه‌السلام انجام می داد تلاش خردمندانه، زیرکانه و مظلومانه مقام فقاهت و مرجعیت حوزه دینی در سازماندهی روحانیت شیعه در مرکزیت جغرافیای سیاسی شیعیان بود، در حالی که وظیفه عالمان دینی در مراکز قدرت سیاسی، مبارزه و افشاگری ستمگران و رژیم های حاکم بود.

وظیفه حوزه دینی سازماندهی و ساختن بود در حالی که وظیفه حوزویان سیاسی آن روزگار در مراکز حکومت سیاسی ایران، مبارزه کردن، تخریب کردن و افشا کردن چهره ننگین فتنه انگیزان سیاسی حاکم بر مرزهای جغرافیایی شیعه بود. اگر هر تغییر و تحولی و یا انقلابی با سازندگی و تخریب همراه است پس انقلاب روحانیت شیعه نیز از این قانون مستثنی نبود این است که حوزویان در درون حوزه دینی باید با چنین متن هایی نورانی، هشدار می یافتند، تا مبادا سرنوشت حوزه دینی با سرنوشت آن حوزویان به هم گره زده شود، همان طور که امام عصرعليه‌السلام از مدرس حمایت می فرمود، از مرحوم حائریرحمه‌الله نیز چنین حمایت می کرد و پیغام اش را توسط یکی از فقیهان بزرگ حوزه دینی برای تمام حوزویان در درون حوزه می رساند که مبادا حرکت های تند و احساسی سبب نابودی حوزه نوپای شیعه شود.

اشارات:

1. ارزش معنوی حوزه های دینی به دلیل امکان حضور حضرت بقیة اللهعليه‌السلام در آنها.

2. نشان دادن یاران به یکدیگر در عالم رویا برای پدید آوردن حس اعتماد میان انصار حوزه های دینی.

3. ملاقات و یا ارسال پیام، وسیله ای برای عرضه هشدارهای سیاسی و وظیفه ای از سوی مقام ولایت.

4. مانع شدن حضور برخی برای تشرف یافتن به حضور مقدس اهل البیتعليهم‌السلام - علیرغم بزرگ مقام آنان -.

5. سفید و سبز رنگهای برتر در دستگاه دیوانی اهل البیت.عليهم‌السلام

6. تعیین مصداق برتر برای تصدی مرجعیت دینی در دوران نیابت عام از سوی مقام ولایت عظمای تکوینی و تشریعی.

7. تثبیت موقعیت افراد صالح و روشهای رفتاری کلان و کلی آنان با ارسال پیامهای نورانی از سوی اهل البیتعليهم‌السلام .

6) آیة الله العظمی حاج سید محمد رضا گلپایگانیرحمه‌الله فرزند حجة الاسلام والمسلمین آقا سید محمد باقر گلپایگانی در هشتم ماه ذی القعده 1316 در قریه گوگد از توابع گلپایگان به دنیا آمد و این ولادت در اثر توسل به ساحت قدسی ثامن الحجج صورت پذیرفته بود. در سن نه سالگی پدرشان از دنیا رفت و از سن طفولیت به تحصیل مقدمات علوم دینی پرداخت. در سال 1336 به محضر آیة الله العظمی شیخ عبدالکریم حائریرحمه‌الله مشرف شد و در دروس فقه و اصول آیة الله حائری شرکت نمود. ایشان از محضر بزرگانی چون، آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائریرحمه‌الله و آیة الله ملامحمد تقی گوگدی و چند تن از علماء عظام آن سامان کسب فیض نمودند. خصوصیات اخلاقی و مکارم ایشان بر هیچ کس پوشیده نیست، او ذهنی تیز و فعال و پشتکاری عجیب در تفقه پیرامون مسائل فقهی و اصولی داشت، او مرد دعا توسل، اهل نماز و تهجد و حلیف شب و انیس خلوت بود، به نماز و دعا و قرآن عشق می ورزید، از ویژگیهای بارز آن استوانه علم و تقوی و معنویت، انس و عشق به کتاب الهی - قرآن - به عنوان محور زندگی بود، او به راستی در دوران معاصر از شخصیتهای والایی است که به ریسمان قرآن چنگ زده و در فهم متشابهات آن به محکماتش پناه می برد و در سایه قرآن به آرامش مطلوب و محجوب خود دست می یافت.

از جمله نکات جالب رفتاری ایشان این بود که او به هنگام ورود به مسجد اعظم جهت تدریس دروس عالی حوزه، حتی، نماز تحیت مسجد را می خواند و به هنگام جلوس بر منبر برای حافظان حوزه خصوصاً بنیانگذار آن، فاتحه و دعا می خواند، و اگر روزی فاتحه، فراموش می شد او بین درس، کلام را قطع و فاتحه می خواند و پس از درس نیز به زیارت حضرت معصومه علیهاالسلام می شتافت. این سیرت رفتاری وی تا اواخر عمر - که پادردشان شدید نشده بود - ادامه داشت. او در مبارزات سیاسی از پیشقراولان انقلاب بود، خدمات او در حوادث 15 خرداد، مبارزه جدی او با مراسم جشن 2500 ساله شاهنشاهی پهلوی، قیام او بر علیه شاه به هنگام تغییر تاریخ هجری قمری به تاریخ شاهنشاهی و بالاخره یاری حضرت امام خمینی قدس سره در تمامی دورانهای شروع و تثبیت انقلاب و بالاخره حمایت آشکار و پنهان وی در تأیید حزب الله، از جمله فعالیتهای سیاسی آن مرجع بود.

سرانجام این فقیه اهل بیتعليهم‌السلام پس از عمری تلاش و تحمل مرارتها، محنتها و سختی های بسیار در راه دین و کشور و حوزه های علوم دینی، در شب بیست و چهار جمادی الاخر 1414، به هنگام اذان مغرب در بیمارستان شهید رجائی تهران به دیار قدس پرواز و بالاخره در حرم مطهر حضرت معصومه علیهاالسلام چهره در نقاب خاک فرو کشید.

تألیفات و آثاری که از ایشان به طبع رسیده است، عبارتند از:

1. افاضة العوائد فی التعلیق علی در الفوائد

2. حاشیه بر عروةالوثقی

3. هدایةالعباد، عربی

4. مناسک حج

5. رساله ای در عدم تحریف قرآن، فارسی

و ده ها اثر ارزنده دیگر.

7) آسوده شیرازی.

8) اگر علیعليه‌السلام فرمود:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : سبب الوقار الحلم.

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

صبر و بردباری باعث وقار و متانت است.

و یا:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الوقار ینجد (نتیجة) الحلم.

و اگر غایت و نتیجه علم، حلم است:

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

وقار و متانت باعث صبر و بردباری می شود.

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : غایة العلم السکینة و الحلم.

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

هدف علم، آرامش و بردباری است.

پس می توان نتیجه گرفت که علم سبب وقار بوده و علم، وقارآفرین است.

و از سویی دیگر، اگر راهنمای عاقل، تفکر است و راهنمای تفکر و سکوت و خاموشی است:

قال الکاظمعليه‌السلام : لکل شی ء دلیل، و دلیل التفکر الصمت.

حضرت امام موسی کاظمعليه‌السلام می فرماید:

برای هر چیز نشانه ای است و نشانه عاقل، تفکر و اندیشه است و نشانه تفکر، سکوت و خاموشی است.

و اگر سکوت و خاموشی، وقارآفرین است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : بالصمت یکثر الوقار

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

با سکوت و خاموشی، وقار و متانت افزون می شود.

پس می توان بر رابطه میان تفکر و علم آموزی و وقار از باب دو نتیجه یک واقعیت نیز تأکید کرد. این جهت است که باید نیروهای حزب الله، بر یافت آن همت بگمارند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : علیکم بالسکینة و الوقار

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

شما را به آرامش و متانت سفارش می کنم

و نیکی ها و زیبایی های ناشی از آن را بهره بگیرند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : لیس البر فی حسن اللباس و الزی، ولکن البر فی السکینة و الوقار، جمال الرجل الوقار.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

نیکویی در زیبایی و ظاهر نیست بلکه در آرامش و متانت است. همانا که زیبایی مردان در متانت و وقار آنهاست.

و نورانیت چهره هایشان را از آن برداشت نمایند:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : وقار الرجل نور وزینة.

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

وقار و متانت برای مرد نور و زینت است.

9) بحارالانوار، ج 8، ص 368، روایت 41.

10) موقعیت شناسی فقیهان دینی در عرضه به موقع هشدارهای فکری، از بزرگترین عوامل موفقیت آنان در رسیدن به اهداف و مقاصد فقاهت دینی است گاه شرایط و جو زمانه و موقعیت مخاطبان به گونه ای است که مردمان را آماده شنیدن کلام حق و پذیرش می نماید در حالی که در شرایط دیگر چنین تأثیری وجود ندارد این خطیب و فقیه دینی است که با درک زیرکانه از شرایط، به مقتضای حال شنوندگان و میزان پذیرش آنان به عرضه معارف دینی و تثبیت حقانیت شیعه می پردازد و در این راه نیز به موفقیت های بزرگی دست می یابد. از بزرگترین عالمان حوزوات دینی در قرون اخیر علامه بزرگ مرحوم علامه امینی است که یکه و تنها برای دفاع از تشیع، به کشورهای مختلف سفر کرد و با دستیابی به کتب اصلی و منابع غنی فرهنگ شیعه، کتابی به نام الغدیر را تدوین نمود که تا کنون چند هزار نفر را به سوی تشیع کشانده است.

از ویژگیهای این مرد بزرگ شجاعت و بی باکی او در دفاع جانانه از مقام ولایت علیعليه‌السلام است او به راستی جاودانه ترین شیوه و اثر گرانبها را برای تشیع به ارمغان داده است که کمتر کسی را همچون او می توان یافت.

در همین حادثه، او پس از حضور شجاعانه در شهر حله و تصرف جو آن شهر با بهره گیری از خطبه ها

و سخنرانیهای دلنشین و شیوا، ابتدا عامیان از عوام را و سپس خواص از عوام را به سوی خویش به احترام می کشاند، آنگاه وظیفه هشداری اش را بدون ملاحظه موقعیت آن فقیهان از عوام، بر اساس یک روایت انجام می دهد، شاید که هدایت شوند؛ زیرا برای هدایت و یا ارشاد شدن گاه تنها و تنها یک روایت کافی است؛ چرا که روایت ، کلام معصوم است و کلام معصوم، واقعی ترین و دلنشین ترین کلام هاست پس می توان با یک روایت، جمعیت انبوهی را منکوب کرد و انسانهایی را به صراط حق کشاند.

اشارات:

1. ضرورت ظهور فقیهان حوزه دینی در شهرها و روستاها برای باور کردن اعتقادات پنهان و یا عرضه کردن معارف حق

2. لزوم بهره گیری از جمع ها برای تثبیت حقانیت تشیع.

3. ضرورت رودربایستی نداشتن در عرضه کلام حق و ملاحظه نکردن انتظارات بی جای عوام.

4. ضرورت توجه به شیوه احتجاجی فقیهان دینی برای منکوب کردن اعتقادی عوامان مذهبی.

5. تأثیر کلام معصوم در هدایت و ارشاد مردمان حتی پس از گذشت قرنها.

6. لزوم تمرکز فشار تبلیغی استدلالی و یا جدلی به علماء از عوام آن هم در مقابل مردم عادی.

7. ضرورت نجات جان تازه گروندگان به شیعه در صورت احساس خطر جانی برای آنان پس از پذیرش کلام حق.

8. لزوم بهره گیری از شیوه های جنگ روانی برای منکوب کردن اعتقادی ناباوران بر مکتب حق.

11) سالها پیش در شهر کوچک خمین، دلها تنها در یک خانه آرام می گرفت و آن، جایی جز بیت مرحوم آیة الله مجاهد آقا مصطفی خمینی نبود، در آن سالها که وی به شدت با خان های ظالم منطقه می جنگید، و در این راه نیز جان خود را فدا کرد، خداوند پسری از سلاله عشق به آنان عنایت کرد که او را روح الله نامیدند. او آخرین فرزند آن خانواده بود پدرش مرحوم سید مصطفی فردی روحانی و دانشمند بود. مادرش بانو هاجر که خود زنی از خاندان روحانی بود از جمله شیرزنان تاریخ معاصر و از بانوان نمونه تاریخ غیبت کبری است او توانست ضمن انتقام از ظالمان منطقه و سرکوب کردن اشرار، فرزندی را به جامعه شیعه و حوزوات دینی تحویل دهد که تجدید حیات اسلام را در قرون معاصر رقم زند.

باری ! روح الله از همان دوران کودکی درس را آغاز کرد، ابتدا در منزل نزد معلمی به نام میرزا محمود به خواندن و نوشتن مشغول شد سپس قدم به مکتب گذاشت و در نزد استاد مکتبی که ملا ابوالقاسم نام داشت تحصیلاتش را دنبال کرد تا آنکه در سن پانزده سالگی غمی دیگر بر غمهایش سنگینی کرد و مادرش را نیز از دست داد، رنج دوری از مادر و پدر خیلی زود او را با واقعیات تلخ جهان آشنا کرد. او با شناخت زیرکانه و دقیق حوادث، خود را برای تحمل سختیهای فراوان آماده ساخت. به طوری که در کوران حوادث نه تنها خم به ابرو نیاورد بلکه با توکل و اعتماد بر خداوند تلاش مضاعفی را برای فراگیری علم و دانش آغاز کرد. تحصیل علوم اسلامی را نزد برادر بزرگوارش سید مرتضی پسندیده، با خواندن صرف و نحو و منطق آغاز، آنگاه برای تکمیل علوم حوزوی در سال 1339 قمری به اراک رفت و به بهره گیری از زبان ادبیات پرداخت، آنگاه به همراه تعدادی از بزرگان و دوستان فاضل خویش به قم هجرت نمود و به تحصیلات عالیه خویش و تدریس در حوزه دینی قم همت گماشت کرد. در 35 سالگی دارای مبانی متقن، مستقل و محکم شده و در زمره فضلای نامی و نوابغ علمی حوزه قرار گرفت. وی در همان دوران در کنار تحصیل و تدریس دست به تألیف و تصنیف زد و این شوق را حتی در تمام دوران نهضت از سال 1341 تا 1356 همچنان ادامه داد. در سیزدهم خرداد 1342 با نطقی پرشور ضمن آغاز یک طوفان سیاسی بر علیه آمریکا و غربیان، شاه و حکومت شاهنشاهی را سخت در معرض تهدید قرار داد، او با اجرای رسالتی سنگین که بر عهده داشت مردم را به مبارزه بر علیه شاه فرا خواند ولی با فشار رژیم و به مسلسل بسته شدن مردم، نهضت دوران ساکت خویش را آغاز کرد تا آنکه پس از شهادت فرزندش مصطفی به دست رژیم جلاد پهلوی و طغیان طلاب و روحانیون بر علیه نوشتارهای اهانت آمیز نوکران درباری، نهضتی از قم شروع کند که نتیجه آن پس از حدود یک سال و اندی فرو ریختن رژیم ستمشاهی پهلوی در بهمن 57 بود.

او با رهبری انقلابی خویش، انقلاب و حکومت را از دست نامحرمان نجات داد و پس از پشت سر گذراندن تمامی توطئه ها و بخصوص پایان تلخ جنگ تحمیلی، حملات تهاجمی خود را به غرب با فتوای سلمان رشدی و به شرق با نامه به گورباچف شدت بخشید تا آنکه پس از ثبات سیاسی نظام و حکومت اسلامی، به بستر بیماری افتاد، تا اینکه در روز سه شنبه 13 خرداد 68 ساعت ده و بیست دقیقه بعد از ظهر به دیار معشوق شتافت.

آری او چشمه جوشان انقلابی شد که جانی تازه به اسلام و شیعه بخشید و غربیان را به لرزه انداخت و شرقیان را به نابودی کشانید. او با معنویت و دستمایه های اخلاقی و عبادی خویش برای اولین بار تئوری نهضت مردمی را به جای کودتا، به آزادیخواهان جهان عرضه کرد. و به آنان آموخت که اگر به دنبال آزادی واقعی اند باید از دین آن هم دین واقعی بهره گیرند. اسلام و تشیع پایگاه جهان و اینک نام او یادآور مجاهدتهای فقیهان تاریخ شیعه است، و فریاد او نداگر آزادی و دین خدایی در جهان مادیت کنونی است. او از صحابیان مقام ولایت ائمهعليهم‌السلام بود که در راه آنان از همه چیز گذشت و با تحمل فشارها و سختی های فراوان یک لحظه از اعتلای نام اجداد طاهرین خویش غفلت نورزید. آن روز بود که ملت همه زمزمه کردند:

داغ ما در هجر رهبر کمتر از یعقوب نیست - او پسر گم کرده بود و ما پدر گم کرده ایم

آثار و تألیفات آن فقید فرزانه عبارتند از:

1. مکاسب محرمه

2. یک دوره اصول

3. تحریرالوسیله

4. کشف الاسرار

5. چهل حدیث

6. دیوان

7. انوار الهدایة فی تألیف الکفایة

12) امام خمینی قدس سره.

13) حافظ.

14) حزب اللهیان !

1. اگر خمینی قدس سره عمری را در انجام وظایف دینی و یافت مکارم اخلاقی صرف کرده بود، پس تمامیت استعداد رفتن را یافته بود:

با توسن سرخ بادپا خواهم رفت - تا شهر نگار آشنا خواهم رفت

بار سفر از دیار خود خواهم بست - با همسفران به کربلا خواهم رفت

حسن احمدزاده عطائی

قال العسکری عن آبائه امیرالمومنینعليه‌السلام : ما الاستعداد للموت ؟ قال: اداء الفرائض، و اجتناب المحارم، و الاشتمال علی المکارم، ثم لایبالی اوقع الموت، ام وقع الموت علیه، و الله ما یبالی ابن ابی طالب اوقع علی الموت ام وقع الموت علیه.

از حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام پرسیدند:

استعداد برای مرگ چگونه است؟ فرمود: انجام فرایض، دوری از گناهان و به دست آوردن مکارم اخلاقی، بعد از این فرد نگران نیست که مرگ بر او واقع شده یا او بر مرگ واقع گردیده است به خدا قسم پسر ابی طالب نگران نیست که مرگ بر او اتفاق بیفتد یا او بر مرگ واقع شود.

و اگر خمینی قدس سره عاشقانه به بهشت می نگریست:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : شوقوا أنفسکم الی نعیم الجنه تحبوا الموت و تمقتوا الحیاة

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

اگر خود را مشتاق نعمتهای بهشتی نمایید، مرگ را می پسندید و از زندگی متنفر می شوید.

و اگر خمینی قدس سره با دوری از گناهان، مرگ را بر خویش آسان می یافت:

النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : واقلل من الذنوب یسهل علیک الموت

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

... برای آسان نمودن مرگ از گناهانت بکاه.

و اگر او ملائک استقبال کننده را به درگاه خویش می یافت:

قرآن کریم: الذین تتوفاهم الملائکه طیبین یقولون سلام علیکم ادخلوا الجنة کنتم تعملون

خدا در قرآن می فرماید:

هنگامی که فرشتگان، روح پاکشان را می گیرند به آنها می گویند که شما به خاطر اعمال نکویی که در دنیا به جا آوردید اکنون به بهشت ابدی درآئید.

و اگر او عمری را برای دیدار اجدادش در عشق محبت آنان می سوخت:

ابن سنان عن الصادقعليه‌السلام قال: ما یموت موال لنا مبغض لاعدائنا الا و یحضره رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیرالمومنین و الحسن و الحسین صلوات الله علیهم فیرونه و یبشرونه، و ان کان غیر موال لنا یراهم بحیث یسوؤه، و الدلیل علی ذلک قول امیرالمومنینعليه‌السلام لحارث الهمدانی :

یا حار همدان من یمت یرنی - من مؤمن او منافق قبلاً

امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

و اگر از دوستان ما نباشد آنها را به گونه ای ناخوشایند می بیند بدلیل سخن امام علیعليه‌السلام به حارث همدانی که فرمود: ای حارث هر کس بمیرد مرا می بیند خواه مومن باشد خواه منافق.

پس او را باید که رفتن را آغاز می کرد؛ زیرا که برتر از مرگ شیرین ، درمانی برای خود نمی یافت:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : نعم الدواء الاجل.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

بهترین درمان مرگ است.

همه در عشق خود فنا طلبند - که بقا در فنای ایشانست.

عراقی.

2. اگر هر چیزی را اندازه ای و هر اندازه ای را اجلی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : جعل الله لکل شی ء قدراً، و لکل قدر أجلا.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

خداوند برای هر چیز اندازه ای گذاشته و برای هر اندازه ای اجلی است.

و اگر عمر انسانی اندازه حیات دنیوی اوست:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : انما انت عدد ایام، فکل یوم یمضی علیک یمضی ببعضک فخفض فی الطلب و أجمل فی المکتسب.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

ای انسان تو عبارت از تعدادی روز هستی، هر روز که می گذرد مقداری از وجودت کم می شود پس طلب و کسب خود را کم کن.

پس این عمر را نیز اجلی است:

قرآن کریم: انا نحن نحیی الموتی و نکتب ما قدموا و آثارهم و کل شی ء احصیناه فی امام مبین.

خدا در قرآن کریم می فرماید:

کسی عمر طولانی نمی کند و یا از عمرش کاسته نمی شود مگر این که در علم خدا ثبت است و این کار بر خدا بسیار آسان است.

حال که خمینی قدس سره از این مهریه سعادت:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ان عمرک مهر سعادتک ان أنفذته فی طاعة ربک

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

اگر می خواهی عمر تو پشتوانه سعادت و خوشبختیت باشد آن را در اطاعت خدا صرف کن.

در اطاعت خداوندی بهره گرفته و رشد خویش را به کمال یافت:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : اعمل لکل یوم بما فیه ترشد.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

در هر روز آنچه باعث رشد تو می شود انجام ده.

در این راه نیز مصائب فراوان دید:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : من طال عمره کثرت مصائبه

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

هر کس عمرش افزون شود مصائبش زیاد می گردد.

پس چرا او از این اجل مسمی فرار می کند:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الاجل مساق النفس، و الهرب منه موافاته.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

اجل، مسیر و راه نفس می باشد و فرار از آن بیهوده است.

و آن را به آغوش نکشد و این از حصن حصین دوری نجوید:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الاجل حصن حصین.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

مرگ سد محکمی است.

دلی کز عشق جانان دردمند است - همو داند که قدر عشق چندست.

(عطار.)

3. آن زمان که وقت رفتن آید، همه اسباب و وسایل از کار افتاده و یا فراموش می شوند:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الموت الزم لکم من ظلکم و أملک لکم من انفسکم.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

مرگ بیش از سایه ملازم شماست، و بیش از خودتان بر نفستان مسلط است.

پس باید که از وقتهای باقیمانده بهره گرفت:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ان المغبون من غبن عمره...

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

زیانکار، کسی است که عمرش را باخته باشد.

4. اگر مومنان روحشان یک روح و بدنشان یکی است:

قال الصادقعليه‌السلام : المومنون فی تبارهم و تراحمهم و تعاطفهم کمثل الجسد اذا اشتکی تداعی له سائره بالسهر و الحمی.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

مومنان در نیکوکاری و رحمت و عاطفه نسبت به یکدیگر، مانند بدن آدمی هستند. اگر عضوی به درد آید، همه بدن به تب و بی خوابی گرفتار می گردد.

و اگر چشمها، طلایع قلبهاست:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : العیون طلائع القلوب.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

چشم طلیعه قلب است.

پس مومنان را این امکان هست که با نگاه قلبهایشان را به یکدیگر مرتبط ساخته و با معرفت حضوری حرفها و خواسته هایشان را به یکدیگر منتقل سازند.

آری! این چنین گفتگوی بی کلام را باید از خصائص مومنان واقعی پنداشت.

15) آیا این حادثه بزرگ، تجلی خالق به خلق از برای خلق نیست؟

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الحمد لله المتجلی لخلقه بخلقه.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید: سپاس خدایی را که با خلقتش برای مخلوقاتش آشکار گشت.

آیا این رفتار غیر عادی کودکی نورسیده، اعلام ظهور برای عرضه مخفی ترین امور روشن! از درون واقعیات پنهان نیست؟

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الحمد لله الذی بطن خفیات الامور و دلت علیه اعلام الظهور.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

سپاس خدایی را که از امور مخفی و پنهان آگاه است و بر وجود او امور روشن دلالت دارند، و بینایان از دیدن او عاجزند نه کسانی که او را ندیده اند، انکارش می کنند و نه کسانی که به وجود او اقرار دارند، او را می بینند.

آیا آن گفتارهای بلند از کودکی نابغه مصداق این بیان امیرالمومنینعليه‌السلام :

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الذی بطن من خفیات الامور و ظهر فی العقول بما یری فی خلقه من علامات التدبیر، الذی سئلت الانبیاء عنه فلم تصفه بحد و لا ببعض، بل و صفته بفعاله و دلت علیه بایاته، لاتستطیع عقول المتفکرین جحده، لان من کانت السماوات و الارض فطرته و ما فیهن و ما بیهن و هو الصانع لهن، فلا مدفع لقد رته.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

کسی که به خصیات امور آگاه است و با نشانه های خلقت و تدبیرش، برای خردمندان آشکار است پیامبران او را به اندازه و مقدار توصیف ننمودند بلکه او را با افعال و کردارش توصیف کردند، و با آیات و نشانه ها وجودش را دلالت نمودند. عقل اندیشمندان قادر به انکار او نیست چرا که هر چه در آسمانها و زمین و درون آنهاست آفریده و مخلوق اوست و برای قدرت او دفع کننده ای نیست.

نیست؟ چرا این کودک به کمال رسیده، سخن را از خلاقیت آغاز کرد و با مرگ خویش درس اسفار اربعه به یکی از بزرگترین عارفان حوزوی آموخت؟ آیا او بر همان تدبیر واقعی به پدر نگفت تمام هستی عین الربط به خالق است و او و پدرش و تمام پدیده ها وابسته مطلق به اویند:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : کل قائم بغیره مصنوع، و کل موجود فی سواه معلوم

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

هر جنبنده ای آفریده اوست و هر موجودی مخلوق اوست.

آیا آغاز سرود زیبای کودک ترجمان:

قرآن کریم: فلینظر الانسان مم خلق

خدا در قرآن می فرماید:

انسان مغرور در بدو خلقت خویش بنگرد که از چه آفریده شده است.

نبود؟

ای عزیز! ببین معرفت واقعی را که بروز و ظهورش سن نمی شناسد، کودکی و بزرگی نمی شناسد، در معرفت دینی گاه این فرزند است که به پدر عالم اش دانش برتر را می آموزاند. او که ناخواسته در زندگی موقت از سوی حق تعالی، خواسته به دنیا آمده بود تا پیام وحی را به زبان کودکی برای پدر بخواند او که عصاره فلسفه الهی را با زبان کودکی اش به پدر عرضه می کند؛ او که به زبان اعتراض، کوچک دیده شدنش را با بیان معارف بلند جبران می کند، او که از خود به پدر می پرسد، تا از پدر به باغبان وجود دست یابد؛ او که از توحید شروع می کند و با مرگ نابهنگام خویش به معاد ابدی به فلاح و رستگاری دست می یابد؛ او که سخن گفتن اش را از ارتباط عینی و ربطی آغاز می کند و فنایش را علیرغم میل ناخواسته پدرش، با انقطاع عینی و ربطی به ظهور می رساند؛ او که پاسخ من تو را آفریده ام را با مرگ خویش به پدر نشان می دهد که تو واقعاً چنین نیستی ؟ چون اگر چنین بودی، باید می توانستی از مرگ من جلوگیری می کردی! او که با گفتارش، آرامش طبیعی فکر پدر را به هم می ریخت تا آنچه را که نباید، بروز دهد تا شاید پدر عارفش روزهای بحرانی را همانند روزهای در آرامش یکسان بسازد؛ او که از خودشناسی شروع کرد تا به خداشناسی دست یافت؛ او که با شناخت از خدا، فنای در او شد؛ او که با مرگش جان پدر عارفش را به آتش کشید تا شعله های سوختنش در زمانی دور و دراز، هزاران قلب آکنده از محبت خدا را به آتش عرفان دینی بسوزاند.

اشارات:

1. ارزش و اعتبار فرزندان ازدواج موقت.

2. لزوم توجه به رفتارهای کودکان جهت شناخت امکان بروزهای غیرعادی.

3. ضرورت تطبیق اعتقادات در بحران با اعتقادات در حالت عادی.

4. لزوم پرهیز عارفان از گفتارهای نقمت آفرین از درگاه ربوبی.

5. پیام دار بودن مرگ ناخواسته از برای عارفان بر مرگ.

16) از جمله علماء برجسته و پارسا، مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی حائری قدس سره فرزند مؤسس حوزه علمیه قم آیة الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری است. او در روز 14 ذی الحجه سال 1334 در شهر اراک دیده به جهان گشود و پس از طی دوران طفولیت، تحصیلات ابتدایی را در نزد پدر بزرگوارش آموخت و سپس در سن 18 سالگی به شهر کربلا مهاجرت کرد تا سالیان سال در نزد مرحوم فاضل اردکانی به تحقیق بپردازد.

آیة الله حائری از شخصیتهای برجسته زمان بودند به گونه ای که رهبر فقید انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی پیرامون وی چنین نگاشت: ایشان در علم و عمل به حق خلف بزرگوار مرحوم آیة الله العظمی شیخ عبدالکریم بودند این بزرگوار علاوه بر مقام فقاهت و عدالت از صفای باطن به طور شایسته برخوردار و از اوایل نهضت اسلامی ایران از اشخاص پیشقدم در این نهضت مقدس بودند.

مرحوم آیة الله حائری مردی فوق العاده خوش اخلاق و خوش برخورد بود و بیش از پنجاه سال در حوزه علمیه قم به تدریس و تربیت شاگرد در سطوح مختلف پرداخت و از این راه نیز نقش بسزایی در پیشرفت حوزه در ابعاد مختلف داشت. آیة الله حائری در مدت عمر بابرکت 64 بار به زیارت قبر مطهر حضرت رضاعليه‌السلام شتافت. تا آنکه پس از 72 سال بالاخره در 14 اسفند 1364 برابر با 23 جمادی الثانی 1406 قمری به دیار حق شتافت.

17) پدر مرجع معروف ابتدای مشروطیت، آیة الله مرحوم حاج میرزا حسین تهرانی رحمت الله علیه.

18) عراقی.

19) اگر حکمت واقعی، اعطائی و اشراقی است:

قرآن کریم: یؤتی الحکمة من یشاء و من یؤت الحکمة فقد اوتی خیراً کثیراً و ما یذکر الا اولواالالباب.

خدا در قرآن می فرماید:

خداوند، دانش و حکمت را به هر که خواهد و شایسته بیند عطا می کند و هر که را به حکمت و دانش رساند، درباره او مرحمت بسیار فرموده است. این حقیقت را متذکر نشوند مگر خردمندان عالم.

و اگر حکمت از راه غلبه بر شهوات:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : اغلب الشهوة تکمل لک الحکمة

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

بر شهوت غلبه کن، تا حکمتت کامل شود.

دوری از دنیا:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : حد الحکمة الاعراض عن دارالفناء، و التوله بدار البقاء.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

حدود حکمت این است: از دار فانی روی گردانی و به دار باقی علاقمند شوی.

و ترک لذات آن :

هیثم بن واقد حریری عن الصادقعليه‌السلام قال: من زهد فی الدنیا اثبت الله الحکمة فی قلبه و أنطق بها لسانه...

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

هر کس در دنیا زهد کند، خداوند حکمت را به قلبش راه می دهد و زبانش را به آن گویا می نماید.

و بخصوص در گرسنگی به دست آمدنی است:

قال امیرالمومنین عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : یا احمد! ان العبد اذا اجاع بطنه و حفظ لسانه علمته الحکمة...

در حدیث معراج :

ای احمد! اگر بنده ام شکم خود را گرسنه نماید و زبانش را حفظ کند حکمت را به او می آموزم.

و اگر طبیب واقعی خداوند است: زیرا که اوست که خالق انسانهاست:

قال نبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الله الطبیب بل انت رجل رفیق، طبیبها الذی خلقها.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

همانا که خداوند طبیب است، و تو ای پزشک وسیله ای بیش نیستی، طبیب او آن کسی است که او را خلق نمود.

پس باید علوم را و از جمله طبابت را از آن خداوند و عطایای او دانست و چون عطایای ویژه خداوندی از برای ایثارگران و محسنان است، پس با احسان و ایثار است که می توان به آن عطایای پنهان و آن ذخایر ناپیدا دست یافت.

بار الها درد را درمان توئی - آگه از رنج و غم پنهان توئی

در جهان آرزو سرگشته ام - خانه بر دوشم مرا سامان توئی

نعمتم بخشیده ای از حد فزون - بنده مسکینم و یزدان توئی

(محمد حسین کسرائی)

پس ای عزیز حزب اللهی ! بکوش تا با عرضه بالاترین مرتبه احسان یعنی ایثار:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الایثار غایة الاحسان.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

ایثار بالاترین مرتبه ایمان است.

حکمتها را به تسخیر درآوری و از ره آن عمری را در خدمت بر مردمان بگذرانی تا عاقبت سعادتمندی آخرت خویش را تضمین نمایی.

ای عزیز! با مردمان با انصاف رفتار کن و با شیعیان به ایثار:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : عامل سائر الناس بالانصاف، و عامل المؤمنین بالایثار.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

با همه مردم از روی انصاف، و با مومنان بر اساس ایثار رفتار کن.

و از راه آن ملکات اخلاقی خویش را:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : لاتکمل المکارم الا بالعفاف و الایثار.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

مکارم اخلاق، جز با عفت و ایثار کامل نمی شود.

و بلکه جوهر پنهان خود را به کمال برسان:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : عند الایثار علی النفس یتبین جواهر الکرماء.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

در ایثار بر نفس، جوهره کریمان آشکار می شود.

و این را نیز بدان، که ایثار به عنوان بالاترین مرتبه ایمان:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الایثار اعلی الایمان

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

ایثار بالاترین مرتبه ایمان است.

در درگاه ربوبی، آنچنان ارزشمند است که برای یاد از ایثارگران، کلام مدح آمیز خویش را نازل کرده است:

قرآن کریم: و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتیماً و أسیراً.

خدا در قرآن می فرماید:

غذای خود را با این که به آن نیاز دارند به مسکین و یتیم و اسیر می دهند.

و از برایشان رأفت خویش را نثارشان می نماید:

فی قوله تعالی: و من الناس من یشری نفسه البتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد.

کلام خداوند:

... و بعضی مردانند (منظور علیعليه‌السلام است) که به خاطر رضای خداوند از جان خود می گذرند (مانند شبی که علیعليه‌السلام به جای پیغمبر در بستر خوابید) و خدا به بندگان خود مهربان است.

اشارات:

1. تقوم یافت موفقیت های ویژه از راه ایثار و احسان دارایی ها در بلایا و سختی ها.

2. لزوم ترجیح دیگران بر خود و امور خود، را به خدا واگذار کردن

3. تقدم ارزش ایثار به هویت و چیستی ایثار برتر و به زیادی نبودن ارزش ایثار:

قال الصادقعليه‌السلام : لیس البر بالکثر و ذلک ان الله عزوجل یقول فی کتابه: و یؤثرون علی و من عرفه الله بذلک احبه الله.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

نیکی به زیادی و کثرت نیست چرا که خداوند عزوجل می فرماید بر خود ایثار می کنند... و خدا هر کس را به این صفت بشناسد دوست خواهد داشت.

مالک دینار ندانی که کیست - آنکه ندانست که دینار چیست

گنج به ایثار توان یافتن - برگ گل از خار توان یافتن

آب رخ مرد ز دریا دلی است - حاصل درویش ز بی حاصلی است

زاد ره روح زنان دادن است - زندگی شمع ز جان دادن است

د) مرتبط بودن بسیاری از حقایق زندگی و در نتیجه لزوم یافت بسیاری از مجهولات زندگی افراد موفق و ویژه از راه شناخت رفتارهای خاص و مورد پسند الهی.

در پرده و بی پرده همه روی تو دیدم - در آخر هر نقطه به خط تو رسیدیم

شرح غزل نام تو گل داد به لب ها - لب بر لب هر نی که به فریاد دمیدیم

در ساکت و غوغای سماوات و به صحرا - جز زمزمه سبز کلامت نشنیدیم

بلبل به لب از روح بهار تو سخن داشت - گل بوی تو می داد ز هر باغ که چیدیم

باقی چو توئی عاشق و معشوق تو باقیست - ساقی چو توئی غیر تو در جام ندیدیم

(عزیزالله زیادی)

ه) توفیقات را صرفاً از منظر دانش و زحمتهای تجربی ندیدن و باز کردن حسابی خاص و ویژه از برای امور رفتاری منجر به معرفتهای علمی ویژه.

و) باور بر امکان یافت معرفت علمی از راه ملکات و سجایای اخلاقی تکمیل یافته.

20) حجة الاسلام محمد حسین بهجتی اردکانی.

21) اگر ماده حیات از تمام بدن آدمی ناشی شده:

قال امیرالمومنین عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : فاذا جامع الرجل اهله خرج الماء من کل عرق و شعرة.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

هنگامی که مرد با همسر خود نزدیکی نماید آب از هر رگ و موئی از بدن او خارج می گردد.

و روح انسان در خروج آن نقش آفرین است:

فضل بن شاذان عن الرضاعليه‌السلام : قلم أمروا بالغسل من الجنابة ؟ قیل: من أجل ان الجنابة من نفس الانسان.

حضرت امام رضاعليه‌السلام می فرماید:

به چه علت به غسل جنابت امر شدند؟ به علت این که جنابت از نفس و جان انسان است.

و اگر خروج مایع باعث تغییر مکانیسم بدنی شده و بدن را در فشار خاصی قرار می دهد که تعدیل مجدد آن تنها از راه طهارت آن هم با آب میسور است:

محمد بن سنان عن الرضاعليه‌السلام : علة غسل الجنابة النظافة، و تطهیر الانسان نفسه مما اصابه من اذاه و تطهیر سائر جسده لان الجنابة خارجة من کل جسده فلذلک وجب علیه تطهیر جسده.

حضرت امام رضاعليه‌السلام می فرماید:

علت غسل جنابت، نظافت و پاک شدن نفس انسانی از ناپاکیها و تطهیر تمام بدن است، چرا که ماده جنابت از تمام بدن خارج می شود پس پاک کردن تمام بدن نیز واجب است.

و اگر شارع دینی متصدی اعتبار احکام متناسب با جوهر بدنی و روحی آدمیان است:

قرآن کریم: و قال: و ان کنتم جنباً فاطهروا...

خدا در قرآن می فرماید:

هنگامی که جنب شدید خود را پاکیزه و طاهر کنید.

و اگر به هم ریختگی روحی و جسمی آدمیان پس از دفع مایع حیات، آدمی را به صورت، موجودی خبیث و غیر قابل تحمل برای اشخاص صالح:

جابر جعفی عن علی بن الحسینعليه‌السلام قال: اقبل اعرابی الی المدینه فلما کان قرب المدینه خضخض و دخل علی الحسینعليه‌السلام فقال له: یا اعرابی اما تستحیی؟ اتدخل الی امامک و انت جنب؟ ثم قال: انتم معاشر العرب اذا خلوتم خضخضتم، فقال الاعرابی: قد بلغت حاجتی فیما جئت له، فخرج من عنده و اغتسل، و رجع الیه فسأله عما کان فی قلبه.

جابر جعفی:

جابر جعفی از زین العابدینعليه‌السلام نقل کرد: فردی اعرابی هنگامی که به نزدیکی مدینه رسید استمناء کرد و آنگاه که وارد مدینه شد به حضور امام حسینعليه‌السلام رسید امام فرمود: اعرابی آیا شرم نمی کنی در حال جنابت بر امامت وارد شدی؟ سپس فرمود: شما قوم عرب هنگامی که تنها می شوید، استمناء می کنید، اعرابی گفت: به چیزی که به خاطر آن آمدم رسیدم، از نزد ایشان خارج شد و غسل نمود، سپس نزد او بازگشت و از آنچه در قلبش بود از ایشان سوال کرد.

مکانهای مقدس:

قرآن کریم: یا ایها الذین آمنوا لا تقربوا الصلوة و انتم سکری...

خدا در قرآن می فرماید:

ای اهل ایمان هرگز با حال مستی به نماز نیایید تا بدانید چه می گویید و چه می کنید و در حال جنابت نیز به نماز نیایید مگر آنکه مسافر باشید تا وقتی که غسل کنید.

ایام الهی:

عبدالله بن طلحه النهدی عن الصادقعليه‌السلام قال: ثلاثة لا یقبل الله لهم صلاة، جبار کفر، و جنب نام علی غیر طهارة، و متضمخ بخلوق.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

از جمله کسانی که نماز آنان قبول نمی شود فرد جنبی است که بدون غسل، شب را به صبح برساند.

کتاب الهی:

ابی الدنیا المعمر المغربی عن الامیرالمومنینعليه‌السلام قال: کان رسول الله صلی الله علیه و آله و و سلم لا یحجزه عن القرائت القرآن الا الجنابة.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

چیزی جز جنابت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از قرائت قرآن منع نمی کرد.

و بالاخره حتی از برای خویشتن خویش:

قال الباقر عن آبائه عن امیرالمومنینعليه‌السلام : لاینام المسلم و هو جنب، و لاینام الا علی طهور، فان لم یجد الماء فلیتیمم بالصعید.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

مسلمان تا خود را از جنابت پاک نکند، نمی خوابد، و اگر آب پیدا نشود با خاک تیمم می کند.

در می آورد؛ و اگر پاکی از آن خباثت، درونی جسمانی شرط ایمان:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الطهور شطر الایمان

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

طهارت قسمتی از ایمان است.

است؛ و اگر غسل پاک کننده آدمی از آن خباثت است:

قال الصادقعليه‌السلام : اللهم اجعله لی طهوراً و شفاء و نوراً.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

خداوندا آب را برای من (مایه) پاکیزگی و شفا و نور قرار ده.

و اگر همانند قرائت الفاظ قرآن، فهم از حقایق پنهان قرآن:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ما انزل الله عزوجل آیة الا لها ظهر و بطن، و کل حرف حد، و کل حد مطلع.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

خداوند آیه ای نازل نکرده مگر این که ظاهر و باطنی داشته باشد و هر حرف حدی است و هر حدی مطلعی.

نیز منوط به طهارت و پاکی انسانها و مراتب وجودی آنهاست:

قال علی بن الحسینعليه‌السلام : کتاب الله عزوجل علی اربعه اشیاء علی العبارة، و الاشاره...

حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام می فرماید:

کتاب خدای عزوجل بر چهار جزء تقسیم می شود: عبارت، اشارت، لطائف و حقایق. عبارت برای عوام مردم، اشارت برای خواص، لطائف برای اولیاء و حقایق برای انبیاء است.

و اگر فضای ناپاک مانع از درک حقایق نورانی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : نور لمن استضاء به و شاهد لمن خاصم به و فلج لمن حاج به و علم (حلم) لمن وعی و حکم لمن قضی.

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

قرآن برای کسی که از آن طلب روشنایی می کند و برای کسی که به وسیله آن مجادله می کند گواه، و برای کسی که به آن احتجاج می نماید گشایش، که آن را درک می کند ذاتش، و برای کسی که با آن قضاوت می کند حکم است.

پس می توان بر این باور شد درک حقایق از راه علوم غیبی قرآن بدون طهارت یابنده، و فضای پاک، امکان پذیر نمی باشد، چنانکه حادثه فوق گویای آن است.

اشارات:

1. اگر علم جفر از علوم اختصاصی اهل بیتعليهم‌السلام و قرآن کریم است؛ و اگر این علم توسط خود اهل بیتعليهم‌السلام به صورت محدود، آن هم به خواص از صحابیان خویش عرضه شده است؛ و اگر این علوم از برای هر کسی یارای درک و استفاده اش نیست، ولی هستند کسانی که بر این دانش قرآنی سلطه محدود داشته و از آن برای رفع موانع مرتاضان حرفه ای و دکان داران فتنه گر بهره می گیرند.

2. لزوم تحقیق کامل از بود و نبود دانش های خاص قرآنی از مدعیان بهره مندی آن

3. تأثیر مستقیم حالات آلودگی جسمی در باز و بسته شدن حجابهای ادراکی و بینایی.

4. لزوم تطهیر دائمی حزب اللهیان از خبائث جسمی و روحی برای یافت حقایق قرآنی.

5. جامعیت قرآن نسبت به تمام علوم، وقایع و حوادث تاریخ بشر و حتی نیت افراد عادی!

من منطقی چو منطق قرآن ندیده ام - ارزنده تر ز گفته یزدان ندیده ام

هر گز سخن نگفت کسی چون خدا، بلی - یک آیه همچو آیه قرآن ندیده ام

(سید ابوالفضل ناصرچیان )

6. وجود فنون و دانشهای کاملاً پیچیده و آشکار نشده در قرآن

بود قرآن کتابی پای در سر - کلام ایزد علام ذوالمن

اگر امروز از فهم تو دور است - شود فردا تو را فاش و مبرهن

(صغیر اصفهانی)

22) آیة الله بهاءالدینی در نهم فروردین ماه سال 1287 هجری شمسی در یک خانواده ای مذهبی در شهرستان قم دیده به جهان گشود، پدرش شیخ صفی الدین از خادمان حرم حضرت معصومه علیهاالسلام بود. آیة الله بهاءالدینی رحمت الله علیه به سبب علاقه به علوم و معارف اسلامی از سنین نوجوانی تحصیل در حوزه علمیه قم را آغاز کرد و طی دوران تحصیل خود از محضر علمای بزرگ چون شیخ ابوالقاسم قمی رحمت الله علیه، شیخ عبدالکریم حائری رحمت الله علیه کسب فیض و معرفت نمود. او فقیهی والا مقام بود که در عین وصول به اوج قله فقاهت و اجتهاد هیچ داعیه ای نداشت، فقاهت او با بصیرت و قداست آمیخته و از عطر نجوای سحرگاهی و تفکر معطر شده بود. حضرت آیة الله بهاءالدینی رحمت الله علیه، روابط دوستانه و صمیمی با حضرت امام خمینی رحمت الله علیه داشت و به راستی تابع ولایت فقیه بود. او از جمله کسانی است که عرفان ناب را از سیاست اسلامی جدا نمی دانست. از نظر اخلاق کم نظیر و از نظر سیاست و منش اجتماعی نیز بسیار باوقار و هدایتگر بود. او بیش از 60 سال عمر بابرکتش را صرف تدریس و تعلیم طلاب و فضلاء کرد. و بزرگانی همچون شهید مطهری و آیة الله مشکینی را به حوزه دین و جوامع شیعی تحویل داد. بالاخره او در سال 1376 هجری شمسی جمعه شب در سن 90 سالگی دعوت حق را لبیک گفت.

23) چشمان اکثر مردمان عالم جرم بین است و نه حقیقت بین، در حالی که عالم وجود از دو پوسته روئین و نهادین برخوردار است که دیدار نهادهای درونی و حقایق جوهری آن از راه چشمان مادی جز برای بسیار اندک مردمان، میسور نیست. فقیهانی که در طریقت ولوی خالصانه و متعبدانه گام برمی دارند، از چنین نعمتی برخوردارند، این توان از برای آنان نعمت است؛ زیرا که با این توانشان در شناخت نقایص انسانها می توانند به اصلاح آنان بپردازند و در هدایتشان کوشا باشند:

باری، خدابین شو که خورشید جمالش - آرد به پایان این شب جهل و عما را

(الهی قمشه ای)

دیگران نیز باید بدانند که حقیقتشان برای فقیهان عارف قابل کتمان نیست، پس اگر به دیدارشان رغبت دارند، باید قبل از دیده شدن، با توبه ای خالصانه، خود نقایصشان را از بین ببرند، ولو توبه های خالصانه گاه از مقدمات و مؤخراتی برخوردار است که گاه هفته ای به طول می انجامد.

ای عزیز حزب اللهی ! اگر برای رسیدن به حضور فقیهانی همچون مرحوم آیة الله بهاءالدینی رحمت الله علیه باید یک هفته ای به مراقبت و تزکیه پرداخت پس نسبت به، آن چهره های ناپیدا که در هر کوی و برزن از کنارت گذر کرده و در برخی از محافل انس، تو را می بیند، در حالی که تو آنان را نمی شناسی، چه می کنی؟

همیشه باید مراقب بودشاید آن کیف دوز یا آن بنا که با تحقیر به او می نگری! همان عارف ناپیدایی باشد که با چشمان واقع بین بر تو می نگرد و بر ناخالصی های تو افسوس می خورد و اگر هم به تو اشارتی کند، تو نه می فهمی و نه متنبه می شوی، پس اگر می خواهی از چشمان حقیقت بین در امان باشی و با مراقبت دائم خویش حزب اللهی واقعی شو که حزب اللهی شدن کاری بس مشکل و طاقت فرساست.

از ما چه دیده ای تو که از ما بریده ای - از ما بریده ای و ندانم چه دیده ای

بیگانه نیستی تو و دشمن نئی، ولی - یاری شکسته عهدی و پیمان بریده ای

تو حال دل رمیده ندانی که روز و شب - شادان کنار دلبر خود آرمیده ای

ای سر ناز هر چه توانی به خود ببال - مائیم و بار محنت و قد خمیده ای

تنها دلا، نه درد تو را چاره ای نبود - کو دردمند عشق به درمان رسیده ای

(نظام وفا)

24) خوشا آنان که با معرفت به دیدار حق شتافتند؛

قال علی بن الحسینعليه‌السلام : ما من قطرة احب الی الله عزوجل من قطرتین: قطرة دم فی سبیل الله، و قطرة دمعة فی سواد اللیل لایرید بها عبد الا الله عزوجل.

حضرت امام سجادعليه‌السلام می فرماید:

نزد خدا قطره ای محبوبتر از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که در تاریکی شب برای رضای او جاری شود، نیست.

خوشا آنان که با معرفت، حقیقت های نورانی را به بند کشیدند؛ خوشا آنان که خورشید خون را در آینه وجودشان با معرفت یافتند، خوشا آنان که با انتخاب برترین مرگ:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اشرف الموت قتل الشهادة

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

با شرافترین مرگها شهادت است

ابدیت را در لحظه ای به تصویر کشیدند خوشا آنان که تاریخ را با خون نوشتند؛ خوشا آنان که درس آفرینش را در نماز با معرفت از خون، تفسیر کردند؛ خوشا آنان که با دم آخر، هجای واژه خلیفه خدایی بودن را سرودند؛ خوشا آنان که با صحیفه فطرت خویش مشق آیه تبارک الله را با خون خود نوشتند.

ای زیباترین تندیس ها؛ ای منتظران واقعی وصال یار:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : والله لولا رجائی الشهادة عند لقائی العدو، و لو قد حم لی لقاؤه، لقربت رکابی، ثم شخصت عنکم فلا أطلبکم، ما اختلف جنوب و شمال.

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

به خدا سوگند اگر آرزوی شهادت و اشتیاق دیدار پروردگار نبود با دشمنان نمی جنگیدم و بر اسب خود سوار شده از آنها دوری می کردم.

ای عاشقان دلباخته لبخند یار:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : أفضل الشهداء الذین یقاتلون فی الصف الاول، فلا یلفتون وجوههم حتی یقتلوا، اولئک یطلبتون فی الغرف العلی من الجنة، یضحک الیهم ربک، فاذا ضحک ربک الی عبد فی موطن فلا حساب علیه.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

بهترین شهیدان کسانی هستند که در صف اول می جنگند و به پشت سر نگاه نمی کنند تا کشته شوند آنان در اتاقهای بهشتی گردش می کنند و خداوند به آنان لبخند می زند همانا بنده ای که پروردگارش برای او لبخند زند حسابی ندارد.

خوشا به حالتان که از قبل بوی شهادت را استشمام کردید. و با معرفت به وصال رسیدید؛ خوشا به حالتان که با لباس نو در مسیر نماز به شهادت رسیدید و تمام قطرات خونتان را برای رسیدن به حق با خود به هدیه بردید تا شما را در صف علویان بهشت قرار دهند.

خدایا چگونه می توان پرچم آنان را بر دوش گرفت و وارث فتح خیبر شد؟ خدایا چگونه می توان با معرفت به عبودیت محض، بندگی را با خون به بند کشید؟ خدایا چگونه می توان با معرفت بر فراق اقاقیا، در باغستان ولایت، با عشق خون سوخت؟ خدایا چگونه می توان به هنگام وداع با خورشید تکه های آهنین فروزش را به بدن سپرد، و جانانه به سوی عرش عروج یافت؟ ای کسانی که برای دیروز و امروز نبودید ای کسانی که هر کدامتان آیه ای برای معرفت از خدا بودید؛ دستان ما را بگیرید بر رواق چشمان همواره بارانی ما رحم کنید شاید ما را همانند شما کبوتران حرم و شقایق باغ هستی و ولایت، بپذیرند نمی دانم از زمین کوچک و محدود بی کرانه چقدر راه است ولی این را می دانم که می توان از زیر ترکه های ترد نسیم، بوی ملکوت را با لباس خونین حس کرد و عشق را در خاک سرخ غروب زندگی بدست آورد و زیر نگاههای عرشیان شکفتن واژه های وجود خویش را دید. آنگاه با بیرون ریختن خون از میان آن واژه ها، تمام هستی را زیر گستره وجود خود فرو برد.

اشارات:

1. معرفت حوزویان مجاهد از آینده نزدیک و دور خویش و در نتیجه آماده کردن مطلوب برای پذیرش حوادث آینده.

2. تناسب تقدیرات الهی از برای یاران کوی خود در نوع وصال برتر.

3. مقدر بودن شهادت یاران معرفت یافته و تحت هیچ ضابطه و قانون مادی نبودن آنها.

4. معرفت زا بودن حالات روحی انسانهای وارسته نسبت به حوادث آینده.

5. فداکاری و ایثار مجاهدان برای جلوگیری از رسیدن خطر به صالحان از حوزویان.

6. آماده سازی اعضاء خانواده با تقاضای خاص! جهت تحمیل شرایط سخت آینده.

25) فرزند مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ عباس قمی رحمت الله علیه صاحب مفاتیح الجنان.

26) صائب تبریزی.

27) گرچه کرامات این بزرگ مرد تاریخ دعا و حدیث در این داستان و چند داستان دیگر خلاصه نمی شود، ولی به راستی او و امثال او از نوادر روزگار تاریخ بشریت بوده اند. چرا که کتابش در کنار قرآن قرار گرفت و روح بلندش چنان اوج یافت که حتی پس از مرگ نیز حاضر و ناظر در بسیاری از وقایع بوده و هست.

اشارات:

الف)- ناراحتی مؤمنان صالح از ارتباط با افراد غیر متناسب با حیات خویش.

ب)- حجاب نبودن دیوارها و مانع های دیواری از برای بصیرت صالحان دیار یار.

دلا تا کی، درین زندان، فریب این و آن بینی - یکی زین چاه ظلمانی برون آ، تا جهان بینی

جهان کاندر و هر دل، که یابی پادشا یابی - جهانی کاندر و هر جان که بینی شادمان بینی

(سنایی)

ج)- کاری باید کرد که در آن جهان نیز آنان ما را به خانه ها و محفل های خویش راه دهند، مبادا که مقامات معنوی آنها، چنان از ما برتر باشد که نتوان در کنارشان به سخن نشست.

ه)- ارزش علم حدیث دینی و تاریخ دینی و بالاخره مناجات ها و ادعیه مأثور به خاطر عرضه چنین انسانهایی بلند مرتبه معنوی و دارای بصیرت دینی.

28) اضافی بودن از ویژگیهای دیگر معرفت است. این سخن بدان معناست که اگر معرفت، حاصل فعل معرفت یابنده و معرفت شده است، پس تا وقتی که یابنده معرفت نباشد و یا معرفت شده ای وجود نداشته باشد، معرفتی صورت نمی پذیرد؛ و چون بسیاری از حقایق با وجود واقعی بودن، قابل معرفت از برای عامیان از عوام یا از خواص نیستند و یا استعدادی از برای یافتنشان در یابندگان معرفت وجود ندارد پس نمی توان هر موضوعی را قابل معرفت برای همگان یافت و یا بر فرض معرفت شدن، همه معرفتها را یکسان پنداشت. سخن فوق به معنای نسبی بودن معرفت نیست بلکه به معنای اضافی بودن و اشتدادی بودن آن است. چه بسا دو نفر بر یک واقعیت می نگرند یکی بدون توجه از آن می گذرد ولی دیگری دریایی از معارف حقایق را از آن واقعیت بدست می آورد، تلاش قرآن و منابع دینی بر این است که معرفت های بشری را به یک سطح حداقل مطلوبی برسانند تا آنان حقایق عینی را به عنوان آیه و نشانه بیابند ولی این طور نیست که آیه و نشانه بودن حد نهایی معرفت انسانها باشد، آنان در همین آیه دیدن و نشانه یافتن حقایق نیز دارای مدرکات یکسانی نمی باشند. ولو آنچه برای حداقل از معرفت است، از برای مراتب بالاتر معرفتی نیز وجود دارد.

با این بیان روشن می شود که معرفت دیداری و شنیداری آن پزشک بر صاحبه خاص ولی الله اعظم عجل الله تعالی فرجه الشریف همانقدر درست است که شنیدن صدای آن از سوی همسرش و ندیدن و نشنیدن آن فرد از سوی سایرین!

و اگر یکی یارای شنیدن پیام را نداشته است، ولی آن پزشک پیام امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را - که همانا پیام توجه به ظهور و افزون ساختن حالات انتظار و توجه به امور معنوی است - دریافت کرده است، به او گفته شد که صحابیان خاص حضرت همه وجود یافته و اکنون دوران کمال را می گذراند، به او گفته شد که مقدمات ظهور تقریباً به انجام خود نزدیک شده است و باید به دنبال استقبال جانانه بود به او گفته شد که این پیام سری از اسرار اللهی است که تنها از برای او لیاقت ارسال وجود داشته است، به او گفته شد تا خود را آماده خدمت نماید، به او گفته شد تا تلاش کند شاید به صحابیان 313 نفره دست یابد، و بالاخره به او گفته شد که باید هر چه زودتر قبل از ظهور گذشته های غفلت و نادانی را پاک کند، تا مبادا پس از قیام همچنان باری بر دوش داشته باشد که در آن صورت توبه اش پذیرفته نیست.

29) حافظ.

30) ارتباط با ائمهعليهم‌السلام باید در محضر آنان صورت پذیرد، پس باید بر زیارتشان و تشرف حضوری در مضجعشان همت گماشت. درست است که برای آنان زمان و مکان بدون تأثیر است، ولی همانطوری که نماز، زمان خاص و مکان مطلوب دارد، تشریفات نیز چنین است.

اگر چه دیدن امامعليه‌السلام پس از شهادتشان و ایجاد ارتباط روحی و بلکه ارتباط حسی به دلیل هویت خاص روح انسانی و سلطه تکوینی ائمهعليهم‌السلام واقعیتی کاملاً طبیعی و عادی است، ولی به دلیل نقص استعدادی اکثر مردمان این واقعیت عادی قابل ادراک نیست:

هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست - ورنه تشریف تو بر بالای کس کوتاه نیست.

(حافظ)

ولو عامیان خالص و خالص از خواص در این دیدن ها توانایی عجیبی دارند.

امام در حالی امام است، اگر امامعليه‌السلام توان پاسخگویی به تمام حاجات را داراست:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : انی لارفع نفسی ان تکون حاجة لایسعها، جودی، او جهل لا یسعه حلمی، او ذنب لایسعه عفوی، او یکون زمان اطول من زمانی.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

من بزرگوارتر از آن هستم که حاجتی باشد که وجود من به آن نرسد و یا جهلی که حلم من به آن نرسد و یا گناهی که عفو من به آن نرسد و یا زمانی طولانی تر از زمان من باشد.

و اگر امامعليه‌السلام ، علم خداوندی، قلب الهی، زبان ربوبی، چشم بینای دستگاه الوهی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : انا علم الله، و انا قلب الله الواعی، و لسان الله الناطق، و عین الله، و جنب الله، و انا ید الله.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

من علم خدا هستم و من قلب هشیار خدا هستم و زبان گویای خدا و چشم خدا و کنار خدا و من دست خدا هستم.

و اگر امامعليه‌السلام ، هادی انسانها و ملجا تمام ضعیفان و امنیت ساز تمام ترسان هاست:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : انا الهادی، و انا المهتدی، و انا ابوالیتامی و المساکین، و زوج الارامل، و انا ملجا کل ضعیف، و مأمن کل خائف، و انا قائد المومنین الی الجنة، و انا عین الله و لسانه الصادق، و یده...

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

من هدایت کننده و هدایت شده ام، پدر ایتام و مساکین و همسر بیوه زنان و پناهگاه همه ضعیفان و ایمن کننده هر ترسیده ای هستم و راهنمای مردم به بهشت و حبل المتین خدا و رشته استوار خدا و کلمه تقوی می باشم و چشم خدا و زبان راستگوی او و دست او می باشم.

و اگر امام، باب ورود به خداوند و راه رسیدن به مقام ربوبی است:

نعمان بن سعد عن امیرالمومنینعليه‌السلام قال: انا حجةالله، و انا خلیفة الله، و انا صراط الله، و انا خازن علم الله، و انا المؤتمن علی سر الله، و انا امام البریة بعد خیر الخلیفة محمد نبی الرحمةصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

من حجت خدا و خلیفه خدا و درب خدا و خازن علم و امانتدار راز او می باشم به امام بندگان بعد از بهترین بندگان خدا، محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیامبر رحمت می باشم.

و اگر بر اساس اصل واحد بودن ائمهعليهم‌السلام در هویت نوری باید همه ائمه را نور واحد و دارای ویژگی عام امامتی واحد پنداشت، پس چگونه می توان چنین تشریفات و چنان پاسخها را انکار کرد؟ و آیا می توان این توصیفات را فقط برای 35 سال دانست؟ وه که چه جاهل است انسان

آنچه در زیارت مهم است، کیفیت زیارت در فهم معرفت دینی است و نه کمیت زمانی آن؛ برخی ساعات فراوان در محضر حضرت می نشینند، بدون آنکه جرعه آبی از شربت وجودی آنان بیاشامند، در حالی که عارفان به حق در یک لحظه امواجی عظیم از اقیانوس بی پایان وجود ائمهعليهم‌السلام به وجود خویش سرازیر می کنند. پس حزب اللهی عزیز! بکوش توجه را، معرفت را و لیاقت ها را زیاد کن، و از زیارت مأثور بهره گیر و سیراب شو، ولو کسانی که از چنین توانایی هایی بی بهره اند، باید به حضور کمی خویش، به اندازه سعه خود از آن فضاها و مکان های مقدس و آن حضور و تشرف استفاده کنند:

ای قوم به حج رفته کجایید کجایید - معشوق همین جاست، بیایید بیایید

معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار - در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید

گر صورت بی صورت معشوق ببینید - هم خواجه و هم خانه و هم کعبه شمایید

ده بار از آن راه بدان خانه برفتید - یک بار از این خانه بر این بام برایید

آن خانه لطیفست نشانهاش بگفتید - از خواجه آن خانه نشانی بنمایید

یک دسته گل کو، اگر آن باغ بدیدید - یک گوهر جان کو، اگر از بحر خدایید

با این همه آن رنج شما گنج شما باد - افسوس که بر گنج شما پرده شمایید

(مولوی)

31) اگر انسانها از چهار هستی میثاقی، دنیایی، برزخی و آخرتی برخوردار می باشند؛ و اگر در زندگی میثاقی، پس از خلق نورانیت های محض امکانی که همان وجود انور حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، علیعليه‌السلام ، فاطمه علیهاالسلام، و سایر ائمهعليهم‌السلام از یک طرف و فروزش آن انوار و خلق شدن جوهره های نورانی انبیاء، اوصیاء و اولیاء و بالاخره شیعیان و محبان اهل بیتعليهم‌السلام از طرف دیگر و خلق شدن سایر حقایق ظلماتی از ظلمت های ماورای وجودات نورانی فوق از طرف سوم، انسانها زندگی جسمی یافته و در محضر ربوبی به شهود، اقرار و تثبیت باورها فرا خوانده شده اند؛ و اگر زندگی دنیایی، صحنه بروز اختیاری و شکوفایی جوهره های میثاقی در طی زمان تدریجی است؛ و اگر زندگی برزخی، جهان واسطه:

فی تفسیر علی بن ابراهیم: البرزخ هو امر بین امرین، و هو الثواب و العقاب بین الدنیا و الاخرة.

در تفسیر علی بن ابراهیم آمده است:

در تعریف برزخ آمده: برزخ امری است واقع بین دو امر دیگر، و در آن پاداش و کیفر دینا و آخرت است.

برای رسیدن انسانهای بعدی به انسانهای قبلی برای حضور جمع الجمعی در قیامت، به دست آوردن زمینه و استعداد لازم برای تحمل آثار و عواقب آخرتی، و بالاخره رجعت مجدد و هدفمند صالحان به دنیای عدل واحد جهانی و یا بازگشت فاسقان برای آغاز مجدد مجازاتها و عقوبات از زندگی دنیایی است و اگر در همه این مراحل چهارگانه زندگی، حقایق حاضر و ناظر، با شعور و معرفت حاضرند و اگر جوهره روح بلند انسانی به قدری بسطپذیر است که علیرغم حضور در دنیای برزخی همچنان پس از مدتی - که خود وابسته به میزان توانایی روح و گستره سلطه وجودی آن است - در بدن مادی حضور فیزیکی دارد و اگر برترین اثر فیزیکی معرفت های برزخی همان مشاهده رفتارهای اقراری و اعترافی است. پس باید این حادثه را نه تنها شاهدی بر چگونگی آغاز معرفت برزخی دانست و نه تنها باید آن نوع معرفت ها را اولین آن معرفتها پنداشت و نه تنها باید آثار دنیوی آن معرفتهای شهودی را واقعی دانست بلکه به دلیل شهودی بودن و اختیاری نبودن بروز معرفتهای فوق باید آن را نیز حجت پنداشت، از آن نوع معرفتها درس و پند گرفت و بر اصلاح و صلاح خویش همت گماشت.

معرفت برزخی، از نوع معرفت دنیایی نیست، تا خطاپذیر باشد؛ معرفت برزخی، همانند معرفت دنیایی نیست، تا ریاپذیر باشد؛ همانند معرفت دنیایی نیست، تا نمایشی باشد؛ معرفت برزخی، بیان عین الیقین بلکه حق الیقین است. خوشا آنانی که حدیث رفتن را با سلام و درود بر اهل البیتعليهم‌السلام آغاز می کنند خوشا آنان که گلهای شکوفه ای دعاها و رفتارهای وجودی شان را با دستان اهل البیتعليهم‌السلام می بویند.

آنگاه آغاز حضور برزخی شان را از محضر صاحبان عالم امکان و اربابان مطلق عالم ملکوت، آغاز می کنند.

اشارات:

1. نقش حیات برزخی در تقویت لحظه ای قوای بدنی.

2. امکان بروز و ظهور معرفت های برزخی از زاویه رفتارهای معرفت شناسانه دنیایی.

3. نمایش غیراختیاری و سعادت معرفت یافتگان صالح در آخرین لحظات حیات دنیوی.

4. آغاز معرفت برزخی از معرفت با اهل البیتعليهم‌السلام .

5. حضور برزخی صاحبان دین در دفاع و یاری از معرفت یافتگان به هنگام گذر از مراحل سخت زندگی.

6. به نحو قبض و بسط وجودی بودن گذر روح از حیات دنیوی به حیات برزخی.

32) اگر مسکن و خانه شخصی از ضروریات زندگی است:

قال الصادق عن امیرالمومنینعليه‌السلام : و عن ابی عبداللهعليه‌السلام عن علیعليه‌السلام ان للدار شرفاً و شرفها الساحة الواسعه و الخطاء الصالحون و ان لها برکة و برکتها جودة موضعها وسعة ساحتها و حسن جوار جیرانها

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

برای هر منزلی شرافت و برکتی است: شرافت آن، مساحت وسیع و همنشینان صالح آن است و برکت آن، نیکی موضع و وسعت مساحت حسن و جوار همسایگان آن است.

و اگر برترین خانه ها، خانه بزرگ متناسب با شأن دارنده آن است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من سعادة المرء المسلم المسکین الواسع.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

از سعادت فرد مسلمان داشتن خانه وسیع است

و اگر قوام لذت زندگی به وجود خانه وسیع است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : یا علی العیش فی ثلاثة: دار القوراء، و جاریه حسناء، و فرس قباء.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

ای علی راحتی زندگی در سه چیز است: خانه وسیع، همسر زیبا و اسب خوش اندام.

و اگر در عین کافی بودن:

قال الصادقعليه‌السلام : من بنی فوق مسکنه کلف حمله یوم القیامة.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

کسی که بیشتر از نیازش مسکن بسازد بار روز قیامتش را زیاد کرده است.

خانه نباید کوچک باشد:

قال الباقرعليه‌السلام : من شقاء العیش ضیق المنزل.

حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام می فرماید:

از مشکلات بزرگ زندگی، داشتن منزل تنگ و کوچک است.

و از همسایگان خوب و بدون عیب باید بهره داشته باشد:

قال الصادق عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الشوم فی الثلاثة: فی المراة، و الدابة و الدار... و اما الدار فضیق ساحتها و شر جیرانها و کثرة عیوبها.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

شومی و بدبینی در سه چیز است: در همسر، در مرکب و در خانه... و اما شومی منزل در کمی مساحت آن، بدی همسایگان و عیبهای بسیار آن می باشد.

پس نباید در خریداری اصل خانه - و نه کیفیت آن - تردید نمود و از بدهی های اولیه طبیعی آن هراسید؛ زیرا خداوند خود روزی دهنده است.

اشارات:

الف) علم عالمان عارف دینی به مشکلات و سختی های یاران و وابستگان خویش.

ب) ایجاد توکل و اطمینان در افراد مردد، از سوی ابلاغ غیر عادی فقیهان دینی.

ج) اندیشه خوانی عالمان و فقیهان دینی قبل از ابراز اندیشه از طریق گفتار، نوشتار و یا حتی اشاره.

33) معرفت از آینده و حوادث آن تا زمان ظهور حضرت بقیة اللهعليه‌السلام در گرو شناخت از فلسفه تاریخ دینی انسان هاست. اگر خلفت انسانها با شهود و تثبیت اقرار معرفت دینی در جوهره ذاتی انسانها آغاز شد؛ و اگر پس از بروز انسان اول در دنیا و پدید آمدن زمینه های طغیان، انسانها می بایست سیری را از حضیض وجود تا قرب وجودی می پیمودند؛ و اگر اوج و عروج نیاز به استعدادی داشت که بشر در دوران آخرین پیامبر، با آن دست یافت؛ و اگر آنچه را که پیامبر گرامیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرضه کرد، بیان دین حق، کادرسازی اولیه و اصلی اسلام ناب و بالاخره زمینه سازی حکومت نهایی دین در میان گروه پیروان خویش بود؛ و اگر بشر توان پذیرش و تحمل اسلام ناب و ولایت و حکومت ناب را همچنان پس از شنیدن معارف وحی نداشت و بنابراین به مقاومت و فتنه انگیزی در قبال آن اقدام کرد؛ و اگر پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از تحکیم ظاهری و اولیه حکومت دینی، برای به پایان بردن عرضه دین و معارف وحی، آخرین وظیفه اش - که همانا محض کردن اسلام ناب و حکومت مطلوب دینی بود - را در غدیر خم به پایان رسانید:

قرآن کریم: الیوم اکلمت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً...

خدا در قرآن می فرماید:

... امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آئین را که اسلام است، برایتان برگزیدم...

و در این راه پس از پشت سرگذاردن توطئه قتل در کوره راههای مدینه، به دست دو زن فاسد به شهادت رسید، تا باند 15 نفره کودتای سیاه یهود مدنی، بتوانند حرکت تخریبی و تصرفی را آغاز کند؛ و اگر حضرت زهرا علیهاالسلام دختر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که همچنان پس از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جبرئیل بر او نازل می شد و صحیفه تفسیری اش را می نگاشت، خود یک تنه بر صف ناجوانمردان تاریخ حمله برد و با ابزار خطابه، اشک و عرضه مظلومیت هایش - که خود ناشی از صدمات جسمی، شهادت فرزندش حضرت محسنعليه‌السلام و بالاخره خانه نشینی مقام ولایت بود - جوانه اسلام ناب را از ریشه کن شدن، نجات داد و بدون ترس از جو التهاب و اضطراب سران کودتا به ابلاغ و عرضه ولایت و اسلام ناب به فرد فرد مسلمان نمایان آن روزگار همت گماشت و سرانجام در حالی بر اثر شدت ضربات شلاق و لگد و سقط شدن جنین اش به شهادت رسید، که آن جوانه اسلام ناب را به شوهرش علیعليه‌السلام سپرد؛ و اگر علیعليه‌السلام در طی 25 سال دوران تحریف و غارت سران کفر و شرک و نفاق از آن جوانه، درختی تنومند ساخت تا بتواند قدری از میوه های آن را در طی حکومت 5 ساله برای بشر تا زمان حکومت واحد جهانی عرضه کند؛ و اگر قاسطین و مارقین و ناکثین به جان آن درخت افتادند تا آن را از ریشه بر کنند و او شجاعانه و در کمال غربت از آن درخت ناب و شجره طوبی هستی دفاع کرد و در این راه نیز جان خویش را در محراب خونین از دست داد؛ و اگر فرزندش حسنعليه‌السلام با پذیرش صلح تحمیلی، دشمنان را در آرامش قرار داد، تا شاید اصل درخت طوبی از بین برده نشود؛ و اگر فرزند دیگرش حسینعليه‌السلام با خون مطهرش آب حیات به آن درخت و شجره طوبی بخشید و اسلام ناب را برای همیشه تاریخ مصون ساخت؛ و اگر زین العابدینعليه‌السلام پیام باغبان به خون خفته آن شجره طوبی را در مرکز قدرت دشمنان به صراحت بیان داشت و استوانه های پوشالی کاخهای ستم را به لرزه انداخت، آنگاه به شهر جدش پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بازگشت و به بیان دین از زاویه دعا و نیایش به عنوان برترین و گیراترین نوع ابزار پرداخت، تا آنکه پس از هوشیار شدن دشمنان، جان خویش را نیز از دست داد؛ و اگر دو فرزندش، حضرت امام باقرعليه‌السلام و حضرت امام صادقعليه‌السلام از تزلزل سیاسی حکومت های فاسد اموی و عباسی، بهترین بهره برداری را کرده و به تجدید حیات فرهنگ دینی و عرضه معارف اسلام ناب - آن هم به صورت کلاسیک و شاگردپروری - اقدام و شکوفه های زیبای آن درخت و شجره طوبی را بر همگان عرضه ساختند و پرده های حجاب فرهنگی را از غبار دلها و فکرهای تیره و تار، زدودند؛ و اگر امام کاظمعليه‌السلام ، به تخلیص یاران اسلام ناب پرداخت و ریاکاران را از حریم ولایت به دور انداخت، آنگاه از همان فرهنگ عرضه شده اسلام ناب پاسداری کرد و در این راه به آموزش چگونگی دفاع از دین و عرضه معارف وحی از محیط و فضای زندان و حبس پرداخت؛ و اگر امام رضاعليه‌السلام پرچم ابلاغ دین را با سلاح گفتگوی انتقادی از سایر تمدنها به دست گرفت و اسلام ناب را از مرزها و جغرافیای سیاسی اسلام فراتر برد و تمامی ادیان و فرق را مورد تهاجم قرار داد و آنگاه با عرضه فرهنگ شیعه، آنان را تابع تمدن شیعی قرار داد و بسیاری از آنان در درون جامعه و نظام دینی هضم کرد؛ و اگر امام جوادعليه‌السلام همچنان به عرضه درون و برون مرزی فرهنگ شیعه پرداخت و این باور - که فرهنگ شیعه فرهنگ تدوین بشری است - را با کودکی خویش به بازی گرفت و وحیانی بودن آن را تثبیت فرمود؛ و اگر حضرت امام هادیعليه‌السلام و حضرت امام حسن عسگریعليه‌السلام با دسته بندی معارف اسلام ناب، با سازماندهی یاران و اصحاب، آنان را برای دورانی آماده ساختند که بشر قرنها از فیض مستقیم امام بی بهره است، تا شاید فرزندشان مهدیعليه‌السلام ظهور کند و تمامی نیازهایشان را پاسخ گوید و در این راه نیز با تحمل فشارها و مصائب فراوان، یاران را برای تحمل دوران غیبت تمرین دادند، شاید آنان برای پذیرش دوران غیبت امام ظاهرعليه‌السلام آماده شوند؛ و اگر نائبان خاص حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف در طی مدت 70 سال، آن تمرین را ادامه دادند، تا شیعیان آماده پذیرش دوران غیبت کبری شوند، تا مبادا اساس آن زحمات طاقت فرسای ائمهعليهم‌السلام از میان برود و به ناگاه با قطع شدن ارتباط، هویت دینی و فرهنگی شیعه را به فراموشی سپرده شود؛ و اگر پس از دوران نیابت خاص، این فقیهان دینی بوده اند که وظیفه عرضه و ابلاغ تفسیری دین را از زمان اهل البیتعليهم‌السلام بر عهده گرفته و به بازسازی تک تک انسانها پرداخته اند؛ و اگر آنان پس از دوران اولیه تدوین روایی معارف دین، برای جوال کردن دین و پاسخگو کردن آن نسبت به حوادث و مسائل مورد ابتلاء به تدوین اجتهادی دین پرداختند و گاه برای اجراء آن احکام و دین از حکومت های منطقه ای همچون حکومت فاطمیون و آل بویه حمایت و جانبداری می کردند؛ و اگر همان فقیهان پس از گذر از دوران حکومت های منطقه ای به حمایت از نهضتها و جنبشهای شیعی در تمامی مناطق جغرافیایی اسلام پرداختند، تا شاید با تصرف منطقه ای جغرافیای اسلام، اسلام ناب را عرضه کنند و به مردمان جوامع بشناسانند و آنان را طالب آن معارف دین بنمایند؛ و اگر فقیهان دین پس از تصرف منطقه ای، به نفوذ در ارکان حکومت های قدرتمند پرداختند و دستگاههای رهبری آن دوران را تحت تأثیر خویش قرار دادند، آنگاه به حمایت خبری و فتوایی از اولین حکومت شیعی - صفویه - در سرزمین محبان راستین خاندان نبوت، نه تنها حمایت کردند، بلکه خود با تصدی مقام صدارت و بهره گیری از امکانات حکومتی به تلاش جانانه ای برای تدوین و عرضه معارف دینی دست زده و انتشار آن را از دو زاویه قدرت و بیان ، بشر را به نقطه های عطف تاریخ نزدیک سازند؛ و اگر پس از گذر از دورانی سخت، تصمیم به تصرف قدرت گرفتند و در بین راه نهضت مشروطه را به راه انداختند، ولو کم تجربگی مردم کار دستشان داد و سیاسان وابسته، نهضتشان را آلوده ساختند و خود آنان نیز به دار آویخته شدند؛ و اگر پس از آن تجربه سخت، روحانیت بهترین چاره را آن دید که پایگاه حوزوی دینی را از نجف به قم منتقل کند، تا با زدن ده ها مدرسه علوم دینی قدرت و شتاب بیشتری به توان تبلیغی و فرهنگی شیعه بدهد، آنگاه با مطرح کردن مرحوم بروجردی رحمت الله علیه به عنوان مرجع عام جهان تشیع، مرجعیت و افتاء را به ایران منتقل ساختند، تا شاید بتوانند حکومت را به تصرف آورند و در این راه مرحوم کاشانی به عنوان یک فقیه حوزه دینی، با بهره برداری از تنفر و انزجار عمومی مردم از رژیم و بیگانگان، به حرکت درآمد، تا شاید با کمک روشنفکران! حکومت را تصرف کند، ولی باز به دلیل بی تجربگی مردم و توانمند نبودن قدرت بدنه ای روحانیت و عوض شدن نیرنگهای سیاسی مصدقیان وابسته و جو حاکم آن دوران مبنی بر سیاسی نبودن دین، حوزه های دینی نتوانستند تلاش و نهضت خویش را از چنگال خون آشام کفتارهای سیاسی بیگانه پرست نجات دهند و در نتیجه روحانیت را از تصدی حکومت نیابت عام دور ساختند، تا آنکه پس از گذشت سالها غارت و تباهی، مردم خود را برای حکومتی متکی بر رهبری فقاهت و مرجعیت افتایی دینی آماده ساختند، تا پس از تصرف حکومت زمینه ساز قیام نائب خاص و در نهایت حکومت خود مقام ولایت تکوینی و تشریعی شوند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : یخرج اناس من المشرق و فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه.

پیامبر عظیم الشأن اسلام می فرماید:

عده ای در مشرق زمین ظهور می کنند و مقدمات ظهور حضرت مهدیعليه‌السلام را آماده می نمایند.

آری! تقدیرات حاکم بر فلسفه تاریخ دینی شیعه، این وظیفه را بر دوش بزرگ مردی از شهر خمین نهاد چرا که تنها او بود که می توانست این بار سنگین حکومت را بر دوش گیرد و ملت و حکومتی را از زیر سلطه حکومت شاهنشاهی 2500 ساله نجات دهد و آنان را قدرتمندانه به دنیای کوچک امروز بشناساند! حادثه خواب فوق و تفسیر عالی مرحوم کشمیری در واقع آماده کردن آن مرد برای تحمل و پذیرش حوادث تند، تلخ و شیرین آینده بود. در زاویه این خواب اگر بنگرید، به حقایق عجیبی دست می یابید. اینکه امام خمینی خواب را خود ببیند و ناباورانه بر آن بنگرد، این که تفسیر آن را از عارفی دیگر از حوزه دینی، بدون بیان اصل خواب بطلبد تا به تفسیر آن معرفت یقینی بیابد و وظیفه خویش را از رویای صادق بیابد، اینکه او بداند که حادثه ساز اصلی انقلاب بزرگ در دوران نیابت عام، علیعليه‌السلام است؛ اینکه تفسیر آن رویا و پیام رسان آن نیز توسط مرد عارفی همچون مرحوم کشمیری از درون حرم حضرت علیعليه‌السلام است؛ اینکه او بداند که رژیم شاه هیبتی ندارد و همانند سنگ کوچکی بیش نیست؛ اینکه او بداند که شاه بیرون انداختنی است و نه کشته شدنی؛ اینکه او بداند که پس از تصدی حکومت راه صواب و صلاح را ادامه می دهد و تا آخرین لحظه زندگی مورد تأیید جدش حضرت علیعليه‌السلام به عنوان عنصر محوری اسلام ناب است؛ اینکه او بداند که حکومت اش با توسل و امداد از اهل البیتعليهم‌السلام امکان پذیر است.

باری! او با یافت این معرفت بود که فهمید جایگاهش در طوفان حوادث دوران نیابت عام کجاست، تا شاید حکومتی را شکل بخشد که بتواند زمینه ساز قیام سید حسنی به عنوان نیابت خاص و ظهور مقام ولایت عظمای تکوینی و تشریعی برای تصرف حکومتی جهانی زمینی و آسمانی باشد.

ای خمینی! ای زیباترین تندیس عشق! ای سجده گاه فرشتگان آسمانی بر زمین! ای سایه تو بر سر امت در گستره تمامی حقیقت های عادی انسانی! با دم مسیحایی تو بود که کشتی طوفان زده شیعه به ساحل نشست، با اشارات به سوی تو بود که محبان اهل البیتعليهم‌السلام از فرعونیان آزاد شدند و با نگاههای پر مهر مهدی فاطمه علیهاالسلام آشنا گردیدند! ای پرچم سبز انتظار حجت خدا بر بلندای بام جغرافیای شیعه! ای به اهتزاز درآورنده پرچم فتح خیبر! هرگز از یادمان نخواهد رفت، آنگاه که دستان پر مهر تو به نگاه امیدت نزدیک می شد؛ گویی گلدسته های گنبد نور، چشم های تو را در بر گرفته بودند؛ چه مقدس، چه آرام و روان، چونان دریا!

هرگز در فراق تو نسوخت جز امروز که گلداغهای هجران بر حاشیه اش نشست، تو برای دیروز و امروز نبودی تو برای هیچ نقطه جغرافیایی نبودی و نخواهی بود چرا که شعاع باورها و تلاشهایت فراتر از زمان و مکان است تو ولو امروز نیستی ولی در گوشه قلبهای داغدار، جایگاه به گل نشسته ای داری که هر روزه طواف می شود.

صحن و سرای وجود شیعیان، سیاه پوش است و در مرگ پدر آسمانی خویش گریانند، حتی کبوتران حرم تو ای شقایق باغ هستی، دیگر شوق پرواز ندارند. شاید که گلی خاص از باغستان ولایت به نماز عشق بایستد و راه را برای حکومت مهدی آماده سازد.

34) مولوی.

35) اگر تفقه در دین، گاه با هجرت از شهر و دیار به مرکزیت دانش دین ملازم است:

قرآن کریم: فلولا نفر من کل فرقه منهم طائفة لیتفقهوا فی الدین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون

خدا در قرآن می فرماید:

چرا از هر گروهی طایفه ای برای آگاهی از معارف و احکام دین اسلام بروز نمی کنند تا به هنگام بازگشت به سوی قوم آنها را انذار نمایند تا از مخالفت فرمان خداوند بترسند و خودداری کنند.

و اگر برترین عبادات، تفقه در دین است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : خیر العبادة الفقه.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

فقه بهترین عبادت است.

و اگر فقیهان مهاجر، دشمن ترین افراد نسبت به شیطان اند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ما من شی ء اقطع لظهر ابلیس من عالم یخرج فی قبیلة.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

خروج عالم در قبیله ای جهت تبلیغ کمرشکننده ترین امر برای ابلیس است.

و اگر فقیهان و فقه طلبان سربازان امام زمانعليه‌السلام هستند؛ و اگر هر فرمانده ای نسبت به سربازان خویش، توجه ویژه دارد، پس باید طلاب علوم دینی و فقیهان فقه شیعه را کسانی دانست که همه حرکات و سکناتشان مورد توجه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بوده و او برای رفع گرفتاریهایشان، توجه خاص دارد.

فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست - کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی

زین دایره مینا خونین جگرم می ده - تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی

حافظ شب هجران شد بوی خوش یار آمد - شایدت مبارک باد ای عاشق شیدایی

(حافظ)

اشارات:

1. تصدی هر منطقه از مناطق شیعه توسط صحابی خاص امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف جهت رفع مشکلات شیعیان و بخصوص طلاب فقه شیعی.

2. حساسیت ویژه مقام عصمت و رهبری شیعه نسبت به حالات و کیفیات روحی روحانیون طلاب دین.

3. امکان تصرف و قدرت تکوینی بر حقایق جهان از سوی فقیهان عارف، چه رسد به مقام ولایت و عصمتعليه‌السلام .

4. حضور تمام وقایع شخصی و اجتماعی در برابر صالحان مقام فقاهت دینی.

5. امکان بروز اسرار فقیهان عارف برای رفع بحران ها و مشکلات روحانیون فقه دینی و متدینان عامی آن

6. تواضع فقیهان دینی در رفع بحران ها با خود آمدن آنان و نه احضار کردنشان

بزرگان نکردند در خود نگاه - خدابینی از خویشتن مخواه

بزرگی به ناموس و گفتار نیست - بلندی به دعوی و پندار نیست.

(حافظ)

7. لزوم توجه دائم و تیزهوشانه به حوادث ریز و درشت در اطراف خویش، جهت یافت رمزها و اسرار.

36) برخی بر این پندارند که بیانات شارع دینی تنها در محدوده بیانات اخلاقی و حداکثر احکام دینی است و معارفی بیش از اخلاق و احکام دینی وجود ندارد و یا لازم نیست تا شارع دینی آن را بیان دارد، در حالی که اطلاق بیانی آیه شریفه:

قرآن کریم: لا رطب و لایابس الا فی کتاب مبین.

خدا در قرآن می فرماید:

و هیچ خشک و تری نیست جز آنکه در کتاب قرآن مسطور است.

- آن هم با توجه به واژه مبین - به صراحت گویای این واقعیت است که هر چیزی را از بزرگترین حقایق هستی تا کوچکترین و ریزترین آن را می توان از کتاب دینی برداشت کرد. آنان میان انتظار از دین و بیانات شارع دینی، تساوی برقرار کرده اند، در حالی که دین نه تنها انتظارات را برآورده می سازد، بلکه هر چه را که بشر به آن نیازمند است و حس کنجکاوی اش او را بدان سو می کشد، نیز از سوی شارع دینی قابل بیان می باشد. قابلیت بیانات شارع دینی در عرضه علوم و حقایق، غیر از انتظار از دین است. آنچه کاملاً روشن است، بیانات شارع نسبت به احکام رفتاری و اصول اخلاقی و معارف عقلی و عقلایی است، ولی وجود بسیاری از بیانات ناپیدای تأویلی و تفسیری قرآن که از سوی ائمهعليهم‌السلام بدان اشارت رفته است، گویای آن است که شارع محوریت در بیان را، میزان توان و برد ادراکی معرفتی بشر قرار داده است. عرضه انتظارات، از سوی دین، دین را منت آور نمی کند؛ چرا که وظیفه شارع دینی بیان انتظارات بشر برای هدایت و ارشاد به سوی سعادتمندی است. آنچه را که دین را دین برتر و کتاب الهی را کتاب ابدی می کند، بیانات مافوق انتظارات زمانی بشر است که او را برای تمامی زمانها و مکانها تامین می کند. اگر کل هستی در تسخیر آدمیان است؛ و اگر لازمه تسخیر، ارتباط تمام حقایق وجود با آدمیان است؛ و اگر ارتباط، تکلیف ساز و حساسیت ساز است؛ و اگر دین باید به حساسیت ها و تکلیف ها پاسخگو باشد، پس دین باید تمامی معارف مرتبط به انسانها را مورد نقد و نظر قرار دهد، منتها باید توجه داشت که:

الف) عقل بشر توانایی لازم را برای درک و فهم علوم و فنون بطور مستقیم از قرآن ندارد؛ زیرا بیانات ظاهری قرآن در حیطه بیان وظایف اصلی مردمان است، در حالی که کشف تأویلات و معانی بطونی قرآن تنها از آن لایق مردان و مخاطبان اصلی آن است:

قال الصادقعليه‌السلام : انما یعرف القرآن من خوطب به.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

قرآن را فقط مخاطبان آن می شناسند.

ب) دین مورد نظر، تشیع علوی است، بنابراین همه مسالکی که داعیه دینی بودن را دارایند، باید خود را پاسخگوی نیازها بدانند - که نه می دانند و نه می توانند - پس آنها مسالکی بیش نیستند، دین، مکتب الهی است و در مکتب الهی تامین نیازها و انتظارات شرط مقوم است.

ج) آنچه را که اکنون از دوران غیبت به دست ما رسیده است، جزئی از دریای عظیم معارف اهل البیتعليهم‌السلام بوده که برای بشر امروز به ودیعه نهاده شده است؛ که متأسفانه به دلیل فشارهای سیاسی و یا کاهلی برخی از اصحاب، بشر امروز از کسب کامل فیض مرحوم مانده است. ولو آنچه را که امروز نیز به دستش رسیده است، برای زندگی کنونی اش تا پایان دوران غیبت نیز کافی است.

و) بیانات شارع دینی تنها نیازهای کلان بشر را هدف قرار نمی دهد، بلکه با تک تک انسانها نیز سخن می گوید. دین، مکتب اجتماعی صرف نیست؛ دین مکتب انسان ساز است و انسانها صرفاً با دید کلان هدایت شدنی نیستند؛ اگر تک تک انسانها در دستگاه ربوبی مورد بازخواست واقع شده و هر یک به تنهایی مورد سوال و نظارت دقیق ملائک خداوند می باشند، پس باید هدایتشان نیز به صورت انحصاری و مطابق با ذوق و استعدادهای هر یک از آنها باشد. به همین خاطر است که گاه بیان یک روایت برای فردی هدایت ساز است و برای دیگری نیست با اینکه هر دو انسانند و در وجوه بسیاری با یکدیگر اشتراک دارند.

ه) بیانات شارع دین از برای تک تک انسانها در دوران حضور و ظهور ائمهعليهم‌السلام امری کاملاً طبیعی است و مطابق با اقتضاء و جوهره ذاتی دین است ولی در دوران غیبت بشر بطور کلی و - نه موردی - از هدایت تک به تکی محروم است ولو معارف به ودیعه نهاده شده فعلی در حوزوات دینی اگر درست و منطقی عرضه شوند هر یک توانایی ارشاد و هدایت تک به تکی را دارایند. بگذریم از این که در هر دوره از دوران های تاریخ غیبت، اولیاء خداوند در حوزوات دینی و یا در سطح کلان جامعه از سوی اهل البیتعليهم‌السلام گمارده می شوند، تا در صورتی که فردی با وجود لیاقت و استعداد هدایت، از طریق کلان و یا به دست افراد عادی ارشاد و هدایت نشوند. آنان مأموریت می یابند تا این وظیفه را به صورت هدایت تک به تکی انجام دهند. اساساً وظیفه اصلی اولیاء خداوندی در درون جامعه دینی ارشاد افراد خاص از طریق کاملاً پیچیده و غیر قانونمند عرفی است.

گ) در دوران معاصر، مرحوم کشمیری یکی از همان اولیاء خداوندی بود. او با بیان غیبی بسیاری از حقایق گاه با استفاده از قرآن و گاه با دیدن حقایق پنهان، دین را و هدایت و ارشاد را عرضه می کرد و این وظیفه را برای خواستاران به خوبی انجام می داد. او برخی را از راه قرآن و بعضی دیگر را با کنار زدن حقایق پشت پرده ارشاد می کرد، که حادثه فوق از جمله حوادث عادی زندگی مرحوم کشمیری است. آری! او این توان را داشت که با دیدن آیات گویا و نورانی قرآن، حقایق ناپیدای آینده یک شخص را از میان میلیاردها انسان و حوادث مربوط به آنها کشف کند. آنگاه حقیقت را نشان دهد، تا زندگی سعادتمندانه آنان را از طریق ارشاد جزء به جزء شکل بخشد.

اشارات:

1.تأثیر اظهار ارادت به خاندان اهل البیتعليهم‌السلام در معرفت راه مورد نیاز آینده.

2. پیدایش معارف تأویلی قرآن از راه مشاوره با روحانیت مرتبط با اهل البیتعليهم‌السلام .

3. نقش بی تردید استخاره در هدایت و ارشاد تک تک انسانها در زندگی فردی و اجتماعی آنان

4. وجود تمام حقایق مربوط به انسانها در کتاب و شریعت دینی.

5. حل شدن بسیاری از مشکلات شخصی از راه اظهارات به خاندان وحی.

6. تناسب جوهری شیعیان با اهل البیتعليهم‌السلام .

37) سرمد.

38) هر واقعیتی انسانی در جامعه دینی تحت قانون صدقه است، چه این واقعیت واقعیتی به حق نسبت به عموم مردم باشد - همانند جهاد و رزم - و چه مربوط به کارها و اعمال شخصی افراد در جامعه دینی باشد. از این جهت نباید در دادن صدقه در امور عمومی و یا حتی انجام واجبات شرعی دوری گزید؛ زیرا که همان امور عمومی و یا واجب نیز زیر سایه قانون صدقه قرار دارد:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : کل امری فی ظل صدقته حتی یقضی بین الناس.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

هر شخصی در سایه صدقه اش بسر می برد تا وقتی که بین مردم قضاوت شود.

اشارات:

1. حضور دائم فقیهان سلف در کوران حوادث جامعه دینی و به تبع خوشحالی آنان از ارزشها و نگرانی آنان از اوضاع و احوال نامناسب، نشان از این واقعیت است که حوزویان با معرفت های برتر از حوادث خرد و کلان جامعه دینی، به راستی نائبان بر حق مقام ولایت عظمی تکوینی و تشریعی اند. از این جهت ما نیز باید بر سفلیان مقام فقاهت دینی و سایر صالحان گذشته خویش توجه کامل داشته باشیم و بر قبورشان حاضر و بر یادشان ارج نهیم.

2. امکان رفع بسیاری از بلایای کلان در سطح جامعه دینی - همانند بلایای شخصی - به واسطه صدقه خالصانه در راه خداوند چنانچه رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود:

قال الباقر عن آبائه عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الصدقه تدفع البلاء و هی انجح دواء و تدفع القضاء و قدابرم ابراماً و با یذهب بالادواء الا الدعاء و الصدقة.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

صدقه دفع کننده بلا و بهترین دواست و قضا را برمی گرداند در حالی که حتمی شده است و جز دعا و صدقه چیزی به درمان نمی انجامد.

39) برد معرفتی عارفان فقیه در حوزوات دینی گاه از چنان وسعتی برخوردار است که آنان علاوه بر معرفت به بسیاری از حوادث کلان حوزه و یا جامعه دینی، از مسائل شخصی و جزئی افراد نیز معرفت کامل دارند چرا چنین است؟ آیا جز این است که علم و حکمت در فرهنگ دینی معنا و مفهومی غیر از آن چیزی که اکنون از آن به علم تعبیر می شود، دارد؟

برخی علم را پدیدار و عده ای پدیده های انفعالی و انعکاسی معنا می کنند در حالی که علم و حکمت در فرهنگ دینی تنها در ابتداء فراگیری، حالت انفعالی دارد در صورتی که در حالت رشد حالت مصدری یافته و خود آدمی با اتصال شهودی، آگاهانه و یا ناآگاهانه به وجودی حقیقت یافته و به نام علم و حکمت فیض بخش آن اتصال معرفتی خواهد یافت. علم و حکمت در معنای نهایی و نه ابتدایی فرهنگ دینی مفهوم اضافی ذهنی حاصل از رابطه عالم و معلوم نیست. چرا که اگر این معنای علم باشد پس چگونه علم خداوند را می توان واقعی بی نهایت دانست؟ چگونه می توان از نزول علم خداوندی و مکنونیت آن در آسمان چهارم خبر داد؟ چگونه می توان قرآن را وجود تنزیل علم الهی پنداشت؟ چگونه می توان میان نقاط، حروف، کلمات و بالاخره جملات قرآن با حوادث تکوینی ارتباط برقرار کرد؟ چگونه می توان قرآن را مجموعه تمام دانشها پنداشت؟

حال اگر علم و حکمت را حقیقت و موجود دانستیم و - نه یک مفهوم اضافی - و اگر علم و حکمت را شامل تمام حقایق اعم از جزئی و کلی دانستیم - و نه صرفاً مرتبط به حقایق کلان - و اگر علم و حکمت را ناشی از ارتباط اشراقی و اشرابی دانستیم و نه صرف انعکاس ذهنی؛ پس می توان با آن ارتباطات اشرابی و اشراقی به تمام حقایق دست یافت و به بیان گذشته موجود و آینده موجود ، موجودیت انسانها را برای پذیرش حوادث موجود آینده آماده ساخت.

آری! اگر قاضی طباطبایی برترین وارث و مورث فرهنگ عرفان فقاهتی حوزوات دینی است که عمری را در سودای باهر اهل البیتعليهم‌السلام بال در بال کبوتران از خرمن حرم حکمت و علم، بهترین و عالی ترین دانه ها را چیده است اگر قاضی طباطبایی سایه ساز عنایت حکمت مکتوم اهل البیتعليهم‌السلام در قرون اخیر بوده است پس او با عطوفت و مهربانی از آینده مردی بزرگ خبر می دهد که در تنهایی خواهد مرد پس باید از حال به فکر آینده باشد او از گفتن لذت نمی برد او از آماده ساختن به وجد می آمد او از غیبگویی اعتبار نمی گرفت او به آینده اعتبار می بخشید. او از حوادث رمز نمی گرفت او به درستی حوادث را بیان می کرد شاید ذهن جوال و فعال بتواند آینده را بداند و با دانستن آینده و وظائف اش را که همانا حفظ کیان حوزه دینی نجف است عمل نماید. بنابراین بیان آینده موجود و موجود آینده، بیان وظیفه و بایسته ها است و نه بیان لهو و لعب که ساحت مقدس قاضی طباطبایی از این توهم به دور است.

40) اگر هر زنده ای را مرگ است:

قرآن کریم: کل نفس ذائقة الموت

خدا در قرآن می فرماید:

هر نفسی رنج و سختی مرگ را می چشد.

و اگر هر زایشی برای مرگ و هر جمع آوری برای نیستی و هر ساختی از برای خراب شدن است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : لدوا للموت، واجمعوا للفقاء، و ابنوا للخراب

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

همانا که برای خدا ملکی است که ندا می دهد: برای مرگ بزایید و برای از دست دادن جمع کنید و برای خرابی بسازید.

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست - آنجا جز آن که جان بسپارند چاره نیست.

(حافظ)

و اگر در هر وجودی، مرگ:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : فی کل نفس موت

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

در هر جانی مرگ است.

و هر زمانی مرگ:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : فی کل وقت موت

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

در هر زمانی مرگ است.

و در هر لحظه ای، مرگ اتفاق افتادنی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : فی کل لحظة أجل.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

در هر لحظه ای اجلی است.

و اگر هر چیزی را استعدادی لازم است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : من استعد لسفره قر عیناً بحضره.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

هر کس برای سفر خود آماده باشد در حضر چشمش روشن می شود.

پس مرگ را نیز استعدادی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : استعد للموت قبل نزول الموت

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

قبل از فرا رسیدن مرگ برای آن آماده شوید.

و آن استعداد چیزی جز دوری از محرمات و انجام فرائض دینی است:

سفیان بن عیینه عن سجادعليه‌السلام : انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندی فی الخیر

حضرت امام سجادعليه‌السلام می فرماید:

همانا آماده شدن برای مرگ، دوری کردن از گناهان و بذل و بخشش اموال در خیر است.

آنگاه است که به هنگام احتضار و دیدن امیرمومنانعليه‌السلام :

ابن سنان عن الصادقعليه‌السلام : من یمت یرنی من مومن او منافق قبلاً

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

هر کسی قبل از مرگش مرا می بیند خواه مومن باشد خواه منافق.

می توان یافت که از مرگ شیرین تر چیزی نیست:

هر کسی دارد هوس چیزی نخواهم من جز آنک - سر نهم در پای جانان، این هوس باشد مرا.

(فیض کاشانی.)

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ان اشد شیعتنا لنا حباً یکون خروج نفسه کشرب احدکم فی یوم الصیف الماء البارد الذی ینتقع به القلوب و ان سائرهم لیموت کما یغبط احدکم علی فراشه کأقر ما کانت عینه بموته.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

مرگ برای شیعیان ما مانند بخواب رفتن بدون زحمت است اما مرگ کسانی که به ما علاقه دارند مانند نوشیدن آب خنک در روز گرم تابستان گوارا و لذت بخش است.

در غیر آن صورت، با شنیدن صدای قهرآمیز عزرائیل:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : یا ایها الفاخر الکافر ترکت اولیاء الله الی أعدائه ، فالیوم لایغنون عنک شیئاً، و لاتجد الی مناص سبیلاً، فیرد علیه من العذاب ما لو قسم أدناه علی اهل الدنیا لاهلکم.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

فاجر کافری که اولیاء خدا را رها کرده و به سوی دشمنان خدا می رود، در روز قیامت نه تنها نیازی از او برآورده نمی کنند بلکه و هیچ و راهنمایی نمی یابد و عذابی بر او وارد می شود که اگر کمترین آن بین اهل دنیا تقسیم شود آنان را هلاک خواهد نمود.

چیزی جز حسرت و ندامت و افتادن در عذاب الهی پدید آمدنی نیست:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : جعلنا الله و ایامکم ممن لاتبطره نعمة، و لاتقصر به عن طاعة ربه غایة، و لاتحل به بعد الموت ندامة و لاکآبة

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

از خداوند مسئلت می کنم که من و شما را جزو کسانی قرار دهد که فزونی نعمت آنها را متکبر نمی کند و هیچ کاری باعث کوتاهی آنها در طاعت خدایشان نمی شود و بعد از مرگ ندامت و غمی برای آنها پیش نمی آید.

بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین - بزن بر اوج فلک حالیا سرداق عشق

کاین اشارات ز جهان گذرا ما را بس - که خود برد اجلت عاقبت به زیر خاک

41) درک مرحوم بهاءالدینی رحمت الله علیه از گفتار حیوان، گویای این واقعیت است که وقتی انبیاء بنی اسرائیل معرفت بر نطق حیوانی داشته اند، چرا علما و فقیهان دینی شیعی بر اساس:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل.

پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه می فرماید:

دانشمندان امت من بهتر از پیامبران بنی اسرائیل می باشند.

نتوانند داشته های آنان را دارا باشند.

بیا و حال اهل درد بشنو - به لفظ اندک و معنی بسیار

به مستوران مگو اسرار مستی - حدیث جان مپرس از نقش دیوار

خداوندی به جای بندگان کرد - خداوند از آفتش نگهدار

(حافظ)

حیوانی که خود می داند کمال اش در ذبح شدن شرعی برای انسان است، از انسان چوپان خود نیز می طلبد که کمال اش را غایتی ولوی بدهد تا او نیز به نحوی در اظهار ولایت به مقام عصمت شریک و سهیم شود!

رفتار کریمانه میزبان و دوستان مرحوم آیة الله بهاءالدینی رحمت الله علیه اگر چه بر اساس روایت شریف:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من استقبل العلماء فقد استقبلنی و من زار العلماء فقد زارنی و من جالس العلماء فقد جالسنی و من جالسنی فکانما جالس ربی.

پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه می فرماید:

هر کس علما را استقبال کند مرا استقبال نموده است و هر کس علماء را زیارت کند مرا زیارت نموده و هر کس با علماء همنشینی کند با من همنشین شده و هر کس با من همنشین شود به منزله آن است که با خدای من همنشین شده است.

خود قابل ستایش و ستودنی است، ولی این کریمانه بودن رفتار آنان، به معنای عالمانه بودن آن نیست؛ زیرا آنان واقعیت مرحوم آیة الله بهاءالدینی رحمت الله علیه را نشناخته بودند، تا به تقاضای عالمانه و عاطفانه اش پاسخ گویند.

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : قصم ظهری عالم متهتک و جاهل متنسک.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

کمر مرا عالم فاسد و جاهل متعبد شکست.

حادثه فوق نشانه درک حیوانات از عظمت عزاداری برای سرور شهیدان و سرداران کربلای اوست، پس باید که بر این عظمت ها افزود و از مال حلال و به دور از حقوق خدا و خلق، برای آن شهیدان راه حق هزینه ها کرد تا خود نیز در عزاداری بر آنان نیز شریک شد. وقتی حیوان مسخر انسانی با جان حاضر به شراکت در عزاداری است، پس ای حزب اللهی مسخر حیوان، تو نیز با مال، خود را در عزاداری شریک نما، در غیر این صورت مصداق بل هم اضل خواهی بود.

دل شوریده نه از شور شراب آمده مست - دین و دل ساقی شیرین سخنم برده ز دست

ساغر ابروی پیوسته او محوم کرد - هر که را نیستی افزود به هستی پیوست.

(کمپانی.)

42) حافظ.

43) به راستی اگر تا کنون تشنه و یا گرسنه نشده بودید، آیا هرگز می توانستید با توصیف گفتاری فردی آن را کاملاً درک کنید؟ اگر چنین نیست، پس یافت چگونگی مرگ نیز چنین است. کاربری الفاظ برای یافت حصولی حقایق و انتقال آن است و نه برای حاضر ساختن واقعیت آن؛ چرا که الفاظ مردمان عادی در مرتبه مادون از حقایق عینی است، پس چگونه توانایی حاضر ساختن آن را دارد. بله گاهی الفاظ ایجادکننده حقایق وجودی اند، چنانکه گاهی بیان کننده حداکثر واقعیت حقایق اند، ولی این توان انحصاراً از آن اهل البیتعليهم‌السلام و والیان مخصوص آنان است و کسی را یارای ایجادگری و یا حاضرسازی با بیان لفظی جز آنان نیست:

در حریم عشق نتوان دم زد از گفت و شنید - زانکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش

(حافظ)

پس برترین بیان توصیفی در کیفیت و چگونگی مرگ را باید از کلام معصومینعليهم‌السلام یافت، نه از کلام غیر معصوم.

باری! مرگ خوابی طولانی تا قیامت است:

قیل لمحمد بن علیعليه‌السلام : ما الموت؟ قال: هو النوم الذی یاتیکم کل لیلة الا انه طویل مدته لاینتبه منه الا یوم القیامة.

به حضرت امام هادی گفته شد:

مرگ چیست؟ فرمود: مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغتان می آید و با این تفاوت که این خواب طولانی تر است و تا روز قیامت ادامه می یابد.

که از برای مومنان بویی دل آرا و از بین برنده سختی ها و دردها:

قال العسکری عن آبائه عن الصادقعليه‌السلام : صف لنا الموت، قالعليه‌السلام : للمومن کأطیب ریح یشمه فینعس لطیبه و ینقطع التعب و الالم کله عنه، و للکافر کلسع الافاعی و لدغ العقارب او اشد!...

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

... مرگ برای مومن خوشبوترین عطری است که وقتی به مشامش می رسد خستگی و درد را فراموش می کند و خواب او را فرا می گیرد و برای کافر مانند نیش افعی و عقرب است، حتی بیشتر.

کندن لباس کثیف و باز کردن غل و زنجیرهاست:

قال علی بن الحسینعليه‌السلام : ما الموت؟ قال: للمومن کنزع ثیاب و سخة قملة، و فک قیود و اغلال ثقیلة...

حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام می فرماید:

مرگ برای مومن مانند باز کردن قید و زنجیرهای سنگین و کندن لباسهای کثیف و شپش دار است.

ولو از برای کافران و گناهکاران حقیقی بسیار وحشتناک است.

اشارات:

1. واقعیت آن است که درگذشتگان در بیان دیده ها و چشیده ها برای انسانهای دارای حیات دنیوی آزاد نیستند:

آنجا که وصف آن قد و بالا نوشته ایم - اقرار عجز خویش همانجا نوشته ایم

دانیم راه راست ولی بهر مصلحت - خط الف به عادت ترسا نوشته ایم

(رضی ارتیمانی).

چنانکه به فرض که، بیان نیز کنند، برخی از صاحبان دل، آن بیان را از برای آنان در عالم برزخ نقمت می دانند.

2. ارتباط روح انسانهای این دنیایی با ارواح برزخی تردیدناپذیر است، ولو چگونگی و کیفیت و مقدار آن بستگی به شرایط خاصی دارد.

3. بهره گیری از زبان کنایه و اشاره در بیان حقایق از سوی ارواح نشانه حد وسع وجودی آنان در آن جهان و یا میزان قابلیت طرف مقابل است.

44) اگر همانطوری که دنیا برای آخرت آفریده شده است، انسانها نیز برای این دنیا آفریده نشده اند:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ان الله سبحان جعل الدنیا لما بعدها، و ابتلی فیها اهلها، لیعلم ایهم احسن عملاً، و لسنا للدنیا خلقنا، و لا بالسعی فیها امرنا.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

خداوند متعال دنیا را برای آخرت آفرید و اهل آن را به انواع بلاها مبتلا نمود تا بداند نیکوکارترین آنان کدام است. بنابراین ما را برای دنیا خلق کرده، و برای تلاش در آن امر ننموده است.

چنین است دوران ناپایدار - نپرورده داند نه پروردگار

(فردوسی طوسی)

و اگر خروج قلبی انسانها از دنیا قبل از خروج بدنی شان مطلوب شارع دینی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : اخرجوا من الدنیا قلوبکم قبل ان تخرج منها ابدانکم ففیها اختبرتم و لغیرها خلقتم.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

علاقه به دنیا را از قلب خود خارج سازید قبل از اینکه بدنهایتان از آن خارج شود چرا که دنیا محل آزمایش شماست و برای امر دیگر خلق شده اید.

و اگر به خاطر خصوصیات خاص دنیا:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : متاع الدنیا حطام، و تراثها کباب، بلغتها افضل من اثرتها، و قلعتها ارکن من طمانینتها، حکم بالفاقة علی مکثرها و اعین بالراحة من رغب عنها.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

توشه دنیا تباه و فانی و میراث آن خواری است، قناعت در آن از حرص بهتر، و خروج از سکنی گزیدن در آن مطمئن تر است. فقر و نیازمندی برای کسانی است که در طلب آن زیاده روی می کنند و آسایش و راحتی یاور کسانی است که در آن زهد می کنند.

زندگی ساده در حد کفاف:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : لاتسألوا (فیها) فوق الکفاف، و لاتطلبوا منها اکثر من البلاغ.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

در دنیا بیشتر از نیاز درخواست ننمایید و بیشتر از آنچه به شما رسیده طلب نکنید.

مطلوب ترین زندگی هاست:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ما من احد من الاولین و الاخرین الا و هو یتمنی یوم القیامة انه لم یعط من الدنیا الا قوتاً.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

روز قیامت آرزو می کنند که ای کاش چیزی بیشتر از روزیشان به آنها نمی رسید.

و اگر تأسف سلمان فارسی به عنوان برترین صحابی غیر معصوم تنها از آن دارایی حداقل خود در دنیا آن هم در آخرین لحظات زندگی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : تحسر سلمان الفارسی رضی الله عنه عند موته، فقیل له: علام تأسفک یا اباعبدالله؟ قال: لیس تاسفی علی الدنیا و لکن رسول الله عهد الینا و قال: لیکن بلغة احدکم کزاد الراکب و اخاف ان نکون قد جاوزنا امره و حولی هذه الاساود و اشار الی ما فی بیته، و قال: هو دست و سیف و جفنة.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

سلمان فارسی رحمت الله علیه به هنگام مرگ آهی کشید. به او گفته شد، ای اباعبدالله برای چه تأسف می خوری؟ گفت: تأسف من برای دنیا نیست ولیکن رسول خدا با ما عهد بسته فرمود: توشه شما به هنگام مرگ باید به اندازه توشه مسافر باشد و می ترسم که با داشتن این وسایل بیشتر از آن برداشته باشم و به آنچه در خانه اش بود اشاره کرد و گفته شد در آنجا یک زیرانداز، یک شمشیر و یک خمره بیشتر نبود.

و اگر در این دنیای منافقان، باید به تأمین حداقل زندگی شخصی که بتواند عزت نفس آدمی را و استحکام محیط خانواده را به دنبال آورد، بسنده کرد و بیشتر به جمع آوری زاد و توشه آخرتی پرداخت:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ان الدنیا دارالمنافقین و لیست بدار المتقین، فلتکن حظک من الدنیا قوام صلبک، و امساک نفسک، و تزو دلمعادک

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا خانه منافقان است نه خانه متقیان، بنابراین بهره تو از دنیا باید به اندازه ای باشد که صلب تو را پایدار کند و بدنت را سالم نگهدارد و توشه آخرت را زیاد کند.

پس می توان چنین گفت:

1. این رویا هشداری از برای آن مرجع بزرگ - به عنوان رهبر فقهی جامعه دینی - بود تا دنیا و مواهب اندک آن از برای او دل مشغولی پدید نیاورده:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ان الدنیا مشغلة للقلوب و الابدان، و ان الله تبارک و تعالی سائلنا عما نعمنا فی حلاله فکیف بما نعمنا فی حرامه.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا باعث سرگرمی انسان می شود و خداوند تبارک و تعالی از نعمتهای حلالی که به ما داده سوال خواهد کرد چه برسد در مورد چیزی که از راه حرام به ما رسیده است.

و او را از حساب و کتاب سخت آخرتی برحذر دارد:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : احذرو الدنیا فان فی حلالها حساب، و فی حرامها عقاب، و اولها عناء و آخرها فناء...

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

از دنیا حذر کنید که در حلال آن حساب است و در حرام آن کیفر و عقاب، ابتدای آن سختی و مشقت و انتهای آن فنا و نابودی است.

2. شاید آن خانه بهشتی از آن صبر بر نداری ها، بغض بر دنیا و مواهب فنایافتنی آن:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : فهؤلاء انبیاء الله و اصفیائه، تنزهوا عن الدنیا، و زهدوا فیما زهدهم الله جل ثنائه فیه منها، و ابغضوا ما ابغض، و صغروا ما صغر.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

آنان پیامبران خدا و برگزیدگان او هستند، از دنیا بریدند و در آنچه خداوند ایشان را امر به زهد نموده زهد کردند و از آنچه خداوند دشمن می دارد بیزارند و کوچک می شمارند آنچه را خدا کوچک می شمارد.

بود که با تهیه شدن خانه ای هر چند کوچک زمینه آن ثوابها از بین رفته و در نتیجه خانه آخرتی به خرابی می گراید. بنابراین درست است که سعادت مومن داشتن خانه وسیع است، ولی سعادتمندتر از آن سعادتمند، کسی است که ضمن تلاش برای یافت خانه ای خوب از برای اعضای خانواده اش، اگر مقدرات الهی بر دارا نبودن وی از خانه، رقم خورد، از آن نقمت دنیوی، برای ثواب اخروی خویش بهره گیرد.

بستان و باغ ساخته و اندر آن بسی - ایوان و قصر سر به فلک برکشیده گیر

تو همچو عنکبوتی و مال جهان مگس - چون عنکبوت گرد مگس برتنیده گیر

روز پسین چو سود و به جز آه حسرتت - صد بار پشت دست به دندان گزیده گیر

(سعدی) تو نیز از این قفس تنگنای دهر - روزی قفس بریده و مرغش پریده گیر

(سعدی)

3. اگر گاهی ثروت شخصی دنیایی باعث فقر آخرتی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : ثروة الدنیا فقر الاخرة.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

ثروت دنیا فقر آخرت است.

و اگر درآمد و مالکیت های دنیا سبب فقدان بیشتر بهره های اخروی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : من ملک فی الدنیا شیئاً فاته من الاخرة اکثر مما طلب.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

هر کس در دنیا مالک چیزی بدست آورد در آخرت بیشتر از آن از دست می دهد.

پس باید نداشته های شخصی دنیایی را غنیمت و سود آخرتی شمرده:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : کلما فاتک من الدنیا فهو غنیمة.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

هر چه در دنیا از دست بدهی غنیمت است.

و ثروتمندی آخرتی را بر فقر این جهان ترجیح داد:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : اغنی الناس فی الاخرة افقرهم فی الدنیا، اوفر الناس حظا من الاخرة اقلهم حظا من الدنیا.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

ثروتمندترین افراد در آخرت فقیرترین آنها در دنیا و بهره مندترین در آخرت کم بهره ترین آنان در دنیاست.

4. مقامات دینی همچون مرجعیت و رهبری اقتضامند دوری از مواهب مباح غیر ضروری دنیوی است، بنابراین اگر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آویخته شدن پرده ای بر در خانه فاطمه علیهاالسلام برمی آشفت:

عن جابر الانصاری: رأی النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فاطمة علیهاالسلام و علیها کساء من اجلة الابل و هی تطحن بیدیها و ترضع ولدها، فدمعت عینا رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال: یا بنتاه تعجلی مرارة الدنیا بحلاوة الاخرة، فقالت: یا رسول الله! الحمد الله علی نعمائه و الشکر لله علی آلائه فانزل الله: ولسوف یعطیک ربک فترضی.

جابر انصاری:

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حضرت فاطمه علیهاالسلام را در حالی دید که لباسی از پوست شتر بر تن داشت و با دستش گندم آرد می کرد و فرزندانش را شیر می داد. اشک در چشمان ایشان جمع شد و فرمود: دخترم تلخی دنیا را به امید شیرینی آخرت تحمل کن، فاطمه فرمود: ای رسول خدا ستایش خدای را بر نعمتهایش و شکر و سپاس خدا بر حجتها و برهانهایش، پس خداوند این آیه را نازل کرد: و پروردگار تو به زودی زود تو را چندان عطا کند که راضی شوی.

به خاطر مقام و موقعیت رهبری خویش و مقام عصمت فاطمه علیهاالسلام است که آن را بر خود و او نمی پسندد. بنابراین مرجع دینی نیز باید از حداقل زندگی ممکن بهره داشته و عمر یک ساعتی خویش را به صورت میهمان بگذراند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الدنیا ساعة فاجعلوها طاعة.))پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

دنیا ساعتی بیش نیست، آن را در طاعت سپری کنید.

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : کونوا فی الدنیا أضیافاً.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

در دنیا میهمان باشید.

45) محمود شاهرخی.

46) حافظ.

47) ای عزیز! سردار حزب اللهی، فردی همچون آیة الله حاج آقا نورالدین اراکی رحمت الله علیه است که روزها شیر میدان رزم در جبهه های جنگ با روسیه بوده و شبها به نماز و مناجات می ایستاده است و با استفاده از مقامات محمود خویش، بر برخی از اصول ملکی عالم احاطه داشته است. ادعای حزب اللهی بودن آسان است، خود بر خویشتن بنگر که آیا مانند حاج آقا نورالدین اراکی رحمت الله علیه هستی، تا بر حزب اللهی بودنت افتخار کنی؟!

معنویت و بزرگی معنوی، هرگز با مکنت مالی و امکاناتی سر ناسازگاری ندارد، چنانکه مرحوم حاج آقا نورالدین اراکی رحمت الله علیه نیز علیرغم دارا بودن از آن حالات معنوی، بر خلاف بسیاری از علمای هم طرازش ، از مکنت مالی فراوانی برخوردار بوده است. پس با مال نیز نمی توان حزب اللهی بودن کسی را سنجید؛ زیرا که باید با معنویت و قدرت روحی ناشی از ریاضتهای مشروع، آن را یافت.

کجاست آن مناجاتها؟ کجایند مناجات طلبان؟ و بالاخره کجایند شب بیداران کوی عشق؟

دعوی چه کنی؟ داعیه داران همه رفتند - رو بار سفر بند که یاران، همه رفتند.

(ملک الشعراء بهار)

امید حزب الله آن بوده و هست که شاید در دوران بازسازی معنوی آن خواص از عالمان نستوه و عارفان پنهان حزب الله در حوزه های علمی و شهرستانها، پرده ها را کنار گیرند، تا شاید عامیان از حزب الله نیز الگوهایشان را بهتر بشناسند و هر چه زودتر از زمانها، مکانها و افراد پنهان و آشکارشان در حزب خدا بهره گیرند، شاید که به مقاماتی اخروی که شایسته و بایسته حزب الله است، دست یابند.

اعلام ملکی مرگ از انحصارات ایمان مومن واقعی و حزب اللهی متدین به شریعت ولوی است، اگر اعلام برای اخبار است؛ و اگر قوام اخبار به شناخت از پیش است، پس باید اعلام ملکی مرگ مومنان را در واقع نشانه شناخته بودن مومنان میان اهل آسمان؛ و تعزیت آنان نسبت به فقدان دنیوی اینان و یا خوشحالی برخی دیگر از اهل آسمان از ورود سعادتمندانه اینان به عالم برزخ باشد، که چنین هست:

آری! میان اعلام برزخی و عالمان دینی، ارتباط تنگاتنگی است که تنها صاحبان دل را یارای درک آن پیوند است. پس باید کوشید تا ضمن یافت عالمان وارسته و پیوندهای پنهانشان، خود نیز دل را از دنیا برکند و بر آخرت سپرد، ولو دل کندن از دنیا به معنای بی بهرگی از نعمتهای دنیوی و واسطه قرار ندادن آنها نیز نیست.

48) انصاری.

49) ناصر خسرو.

50) فقیه عارف دینی هرگز از برای خویش شأنیتی خاص قائل نیست. او هر جا که علم باشد، به دنبال آن است:

قال الصادقعليه‌السلام : اطلب العلم، ولو بخوض اللجج و شق المهج

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

علم را طلب کنید اگر چه با تحمل زحمات و رنج بسیار باشد.

و هر جا معرفت الهی بیابد، در آنجا سکنی می گزیند و هر مکانی که بویی از حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف استشمام کند، آن را می جوید. پس حزب اللهیان! قدر فقیهان عالم و عالمان عارف خویش را بدانید، که آنان نزدیکترین مردمان به انبیاء الهی اند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اقرب الناس من درجة النبوة اهل العلم و الجهاد.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

اهل علم و اجتهاد نزدیکترین مردم به درجه نبوت می باشند.

و بر زیارت و نظر کردنشان همت گمارید که نگاه بر آنان عبادت است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : النظر الی وجه العالم عبادة

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

نگاه کردن به صورت عالم عبادت است.

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش - کو بتأیید نظر حل معما می کرد

دیدمش خرم و خندان قدح باده بدست - وندران آینه صد گونه تماشا می کرد

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم - گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد.

(حافظ)

صاحبان دل، حکمت شان اشراقی است، پس اشراقیان را دریابید که آنچه درک نشدنی است، نزد آنان یافتنی است. به دیگر سخن اگر حکمت، نور قلب است:

قال عیسیعليه‌السلام : ان الحکمة نور کل قلب

حضرت عیسیعليه‌السلام می فرماید:

حکمت برای هر قلبی نور است.

و اگر سرچشمه حکمت، از خزائن غیبی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : من خزائن الغیب تظهر الحکمة.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

حکمت از گنجینه های غیب ظاهر می شود.

و اگر درک یک کلمه از حکمت، بهتر از عبادت یک سال است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : کلمة الحکمة یسمعها المومن خیر من عبادة سنة

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

شنیدن حکمت برای مومن از یک سال عبادت بهتر است.

و اگر حکمت گمشده مومنان است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : کلمة الحکمة ضالة المومن فحیث وجدها فهو احق بها.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

حکمت گمشده مومن است، هر کجا آن را بیابد مستحق آن است.

و اگر حکمت از برای زاهدان در دنیاست:

میثم بن واقد حریری عن الصادقعليه‌السلام : من زهد فی الدنیا أثبت الله الحکمة فی قبله و انطق بها لسانه...

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

هر کس در دنیا زهد کند خداوند قلبش را به حکمت استوار و زبانش را به آن گویا می کند.

پس حکمت را و حکیمان واقعی را دریابید و از ثمره آن دین خود را حفظ:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : حفظ الدین ثمرة المعرفة و راس الحکمة

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

ثمره معرفت و اصل حکمت حفظ و نگهداری دین است.

و بر حق و اطاعت آن التزام عملی داشته باشید:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : راس الحکمة لزوم الحق و طاعة المحق.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

اصل حکمت پیروی از حق و اطاعت از طرفداران آن است.

باری! اگر هر چیزی را حقیقت است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ان لکل شی ء حقیقة، و ما بلغ عبد حقیقة الایمان حتی یعلم ان ما اصابه لم یکن لیخطئه و ما أخطاه لم یکن لیصیبه.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

برای هر چیزی حقیقتی است و بنده به حقیقت ایمان نمی رسد اینکه بداند آنچه برایش اتفاق افتاده بهر حال اتفاق می افتاده است و آنچه برایش اتفاق نیفتاده هرگز برایش اتفاق نمی افتاده است.

و اگر ایمان را نیز حقیقتی است:

قال الصادقعليه‌السلام : ان لکل ایمان حقیقة، فما حقیقة ایمانک؟ قال: عزفت نفسی عن الدنیا و اسهرت لیلی و اظمات نهاری.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از حارثه پرسید: برای هر ایمانی حقیقتی است. حقیقت ایمان تو چیست؟ گفت: خودم را از دنیا دور کرده شب را به عبادت و روز را به روزه سپری کرده ام.

و اگر حقیقت ایمان یافت واقعیات پنهان عالم وجود است:

قال الصادقعليه‌السلام : کیف اصبحت یا فلان؟ قال: اصحبت یا رسول الله موقناً، قال: ان لکل یقین حقیقة یقینک؟ فقال: ان یقینی یا رسول الله هو الذی احزننی و اسهر لیلی و اظما هو اجری فعزفت نفسی عن الدنیا و ما فیها، حتی کانی انظر الی عرش ربی و قد نصب للحساب و حشر الخلائق لذلک و انا فیهم... فقال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لاصحابه: هذا عبد نور الله قلبه بالایمان

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

... پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جوانی در مسجد پرسید: برای هر یقینی حقیقتی است، حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: ای رسول خدا یقین من همان است که مرا غمگین نموده و شب زنده دارم کرده و ظهر هنگام مرا تشنه گردانیده و نسبت به دنیا و آنچه در آن است بی علاقه نموده تا جائی که بر عرش خدا نگاه می کنم در حالی که برای حساب آمده شده و خلائق برای حساب محشور شده اند و من با آنها هستم... بعد از آن رسول خدا به اصحابش فرمود: این بنده ای است که خداوند قلبش را با ایمان نورانی کرده است.

و اگر از جمله حقایق پنهان عالم امکان، عالم برزخ است:

قرآن کریم: و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون

خدا در قرآن می فرماید:

و از عقب آنها برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.

پس شنیدن صداهای برزخی و دیدن تصاویر آن واقعیتی کاملاً طبیعی و عادی از برای سالکان طریق حق است. چرا فقیه دینی نتواند به مقام حارثه:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : لما قال حارثة لرسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : انا مومن الحقاً فقال: و ما حقیقة ایمانک؟ فقال: عزفت نفسی عن الدنیا فاستوی عندی حجرها و ذهبها، و کانی بالجنة و النار، و کانی بعرش ربی بارزاً فقالصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : فالزم، هذا عبد الله قلبه بالایمان

حارثه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت:

من حقیقتاً مومن هستم فرمود: حقیقت ایمان تو چیست؟ گفت: از دنیا کناره گرفتم و در نزد من سنگ و طلای آن یکسان است و بهشت و جهنم را می بینم، و می بینم عرش خدای را که آشکار شده است. رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دست نگهدار، بدرستیکه او بنده ای است که خداوند قلبش را با ایمان نورانی نموده است.

و یا به مقام آن جوان عابد زاهد دست نیابد، عرش خدا را نبیند، حساب و کتاب خلایق را نیابدو صداهای برزخی را نشنود؟

51) اگر هر موجود زنده ای را مرگی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : لکل حی الموت

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

برای هر موجود زنده ای مرگی است.

و اگر مرگ برای مومن، ریحان:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الموت ریحانة المومن

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

مرگ ریحان مومن است.

و تحفه الهی است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : تحفة المومن الموت

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

تحفه مومن مرگ است.

و اگر برترین مرگ شهادت در راه خداوند است:

کنانی عن الصادقعليه‌السلام قال: اشرف الموت قتل الشهادة.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

شریف ترین مرگها شهادت است.

و اگر آمادگی و استعداد بر یافت مرگ ضروری است:

قال الباقر عن آبائه عن امیرالمومنینعليه‌السلام : استعدوا للموت فقد اظلکم غمامه.

حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام می فرماید:

برای مرگ آماده شوید که ابر آن بر سرتان سایه افکنده است.

چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانیست - روم به گلشن رضوان که مرغ آن چمنم

(حافظ)

و اگر این استعداد و آمادگی به دوری از گناهان و گرایش به خیرات است:

سفیان بن عیینه عن علی بن الحسینعليه‌السلام قال: انما الاستعداد للموت تجنب الحرام و بذل الندی فی الخیر.

حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام می فرماید:

همانا آماده شدن برای مرگ، دوری کردن از گناهان و بذل و بخشش اموال در خیر است.

و اگر برترین چیز نماز است:

قال الصادق عن آبائه امیرالمومنینعليه‌السلام : اوصیکم بالصلوة و حفظها فانها خیر العمل و هی عمود دینکم.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

شما را به نماز و حفظ آن توصیه می کنم چرا که نماز بهترین عمل و ستون دین شماست.

و اگر مجاهدان راه خدا با هر نماز وداع می کنند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : صل صلوة مودع فان فیها الوصلة و القربی.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

نماز را به نحو وداع بگذار چرا که در آن وصل و تقرب است.

و اگر با قرب الهی یافت خطاب:

قرآن کریم: یا ایتها النفس المطمئنة ارجعی الی ربک راضیة المرضیة فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی.

خدا در قرآن می فرماید:

ای نفس مطمئن و آرام. به سوی پروردگارت باز آی در حالی که خشنود هستی و او نیز از تو راضی است. و در صف بندگان من درآی. و در بهشت من داخل شو. میسور است، پس معرفت حضوری شهیدان عابد بر پیام خدا و یافت خدا ضروری است و اخبارشان نیز هشداری بر سالکان طریقت علوی و بازماندگان جنگ است که آنان نیز بر سلوک شان تبعیت کنند تا به فلاح و رستگاری دست یابند.

آنان که به خاک و خون تپیدند همه - حقا که به کام خود رسیدند همه

بر کشته گلگون کفنان اشک مریز - کانان گل عشقند و شهیدند همه.

(سیروس اسدی).

52) حافظ.

53) حافظ.

54) اگر کتمان اسرار از سنن الهی است:

حارث بن دلهاث عن الرضاعليه‌السلام قال: لایکون المومن مومناً حتی یکون فیه ثلاث خصال: سنة من ربه، و سنة من نبیة و سنة من ولیه، فالسنة من ربه کتمان سره، قال عزوجل: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احداً، الا من ارتضی من رسول

حضرت امام رضاعليه‌السلام می فرماید:

مومن به حقیقت ایمان نمی رسد مگر خصلتی از پروردگارش و خصلتی از پیامبرش و خصلتی از ولیش در او باشد. اما خصلت پروردگار آن است که راز خود را کتمان کند چرا که خداوند عزوجل فرمود: عالم غیب است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند مگر آن رسولی که شایسته بداند.

و اگر با کتمان اسرار است که خیرات در اختیار آدمی است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : من کتم سره کانت الخیره فی یده.

حضرت امیرالمومنان امام علیعليه‌السلام می فرماید:

زمام امور به دست کسی است که راز خود را کتمان می کند.

و اگر افشاء اسرار سبب سقوط آدمی می شود:

قال الصادقعليه‌السلام : افشاء السر سقوط.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

فاش نمودن راز باعث سقوط می شود.

و اگر از جمله مهم ترین موارد امتحان الهی، اسرار است:

قال الصادقعليه‌السلام : امتحنوا شیعتنا عند ثلاث و عند اسرارهم کیف حفظهم لها عند عدونا...

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

شیعیان ما را به سه چیز بیازمایید... به واسطه اسرارشان که چگونه آن را از دشمن حفظ می کنند.

پس باید که در هنگام تفضل خداوندی در عرضه ودایع ویژه، اسرار را حفظ کرد و از اظهار بی موقع آن پرهیز نمود:

قال الهادیعليه‌السلام : اظهار الشی ء قبل ان یستحکم مفسدة له.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

فاش نمودن امر قبل از حتمی محکم شدن، باعث تباهی آن می شود.

چون دل آن آب زینها خالیست - عکس روها از برون در آب جست.

پس تو را باطن مصفا ناشده - خانه پر از دیو نسناس و دده

ای خری ز استیزه مانده در خری - کی ز ارواح مسیحی بو بری

کی شناسی گر خیالی سر کند - کز کدامین مکمنی سر بر کند

چون خالی می شود در زهد تن - تا خیالات از درونه روفتن

(مولوی)

اشارات:

1. لزوم ناامید نشدن دوستداران بی استعداد دانش دینی، به دلیل امکان یافت استعداد مورد نیاز.

2. مطلوب نبودن دوری از طیبات جهت یافت استعداد و قدرت برتر از راه رهبانیت، از دید شارع دینی.

3. حرم امامزادگان، پایگاه اصحاب حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف.

4. بی نیازی صحابیان حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف از خانه های شخصی و امکان اقامت آنها در مکانهای عمومی.

5. ایجاد ارتباط معنوی از راه افشای رفتارهای پنهان

6. تحقیر ثروتهای دنیا از راه ریختن آنها در گوشه اتاق.

7. از بین بردن انگیزه های مادی در انجام عبادات دینی از سوی حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف.

8. توجه حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف به حوزویان و توصیه آن حضرت برای رشد معرفتی خواستاران معرفت دینی.

9. امکان تغییر توانمندیهای جسمی مطلوب برای یافت معرفت دینی بر اثر اعمال خاص نادرست و ضرورت دوری از آن اعمال.

ای که از ما نیستی با ما دم از یاری مزن - شرط یاری چون ندانی لاف همکاری مزن

در طریق دوستی ما و منی کفرست کفر - کفر از ایمان چون ندانی کوس دینداری مزن

(صادق سرمد)

10. امکان یافت قدرت برتر معرفتی از راه اعمال عبادی:

قال الصادقعليه‌السلام : الیقین یوصل العبد الی کل حال سنی و مقام عجیب.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

یقین، انسان را به احوال نیکو و مقامات عجیب می رساند.

11. تلاش شیطان برای سلب توفیق.

12. تلازم سلب توفیق معرفتی با خذلان:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : التوفیق و الخذلان یتجاذبان النفس فایهما غلب کانت حیزه.

حضرت امیرالمومنان امام علیعليه‌السلام می فرماید:

توفیق و خذلان هر دو نفس را جذب می کنند، هر کدام غلبه کند نفس در حیطه آن خواهد بود.

13. تلازم توفیق معرفتی مطلوب با دینداری:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : کما ان الجسم و الظل لایفترقان، کذلک التوفیق و الدین لایفترقان

حضرت امیرالمومنان امام علیعليه‌السلام می فرماید:

همان گونه که سایه از بدن جدا نمی شود توفیق نیز از دین جدا نمی شود.

55) اگر از جمله اسامی روز قیامت تغابن است:

قرآن کریم: یوم یجمعکم لیوم الجمع ذلک یوم التغابن و من یومن بالله و یعمل صالحاً یکفر عنه سیاته و یدخله جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم.

خدا در قرآن می فرماید:

یاد آرید روزی را که خدا همه شما را بر عرصه محشر برای حساب جمع می گرداند و آن روز غبن و پشیمانی بدکاران است و هر که در دنیا به خدا ایمان آرد و نیکوکار شود خدا گناهانش بپوشاند و در باغهای بهشتی که زیر درختانش نهرها جاری است داخل گرداند که در آن بهشت جاودان متنعم باشند و این به حقیقت رستگاری بزرگ خواهد بود.

و اگر از باب تفاعل بودن تغابن ، شاهد صدق این واقعیت است که در روز قیامت به عدد هر ساعت از 24 ساعت زندگی و حیات روزانه، خزینه ای از خزائن در نظر گرفته شده که خود فرد باید آن را باز کند:

قرآن کریم: اقرا کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیباً.

خدا در قرآن می فرماید:

به او خطاب رسد که خودت کتاب اعمالت را بخوان و بنگر تا در دنیا چه کرده ای که خود تنها برای رسیدگی خود کافی خویش هستی.

تا از شادی و فرح به اوج و یا از الم و درد و ناراحتی به حضیض وجود دست یابد و اگر غبن قیامت جبران پذیر نبوده ولی پیشگیری شونده است و اگر پیشگیری به عرضه معارف دین، فراگیری و عمل مردمان است! اگر عرضه کنندگی دین در حیطه کار حوزویان است و اگر اجر بیان دین، معیت زندگی را با اهل البیتعليهم‌السلام در قیامت برای آنان پدیدآور است:

قال العسگریعليه‌السلام عن آبائه عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : فمن هداه و ارشده و عمله شریعتنا کان معنا فی الرفیق الاعلی.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

هر کس انسان جاهلی را هدایت کند و او را رشد داده به شریعت ما آگاه نماید، در رفیق اعلا همنشین ما خواهد بود.

و اگر عرضه دین باید از زاویه نگرش بر اهل البیتعليهم‌السلام و از راه و طریقت آنان صورت پذیرد زیرا که آنان هزینه وحی الهی اند:

فی قوله تعالی: جعلت حسیناً خازن و حیی.

کلام خداوند:

حسین را گنجینه وحی قرار دادم.

همان وحی ای که از علم آدم:

قرآن کریم: و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی باسماء هولاء ان کنتم صادقین.

خدا در قرآن کریم می فرماید:

و خدای عالم همه اسماء را به آدم تعلیم داد آنگاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود اگر شما در دعوی خود صادقید اسماء اینان را بیان کنید.

شروع شده و تا:

قرآن کریم: فاوحی الی عبده اوحی (10) و ما ینطق عن الهوی (3) ان هو الا وحی یوحی.(4)

خدا در قرآن کریم می فرماید:

پس خدا به بنده خود وحی فرمود (10) و آنچه را که هیچکس درک آن نتواند کرد (3) و هرگز به هوای نفس سخن نمی گوید سخن او هیچ غیر وحی نیست. (4).

اولیه یافته است پس باید که حوزویان برای هدایت مردمان تلاش می کنند تا ضمن ارشاد مردمان و پدیدآوردن سعادتمندی دنیوی از برایشان، آنان را به هزینه های فرح و شادمانی اخروی نیز هدایت نمایند تا در روز تغابن، غبنی برای آنان پدید نیاید.

باری! درست است که معرفت مطلوب ذاتی است ولی مهم شکوفایی معرفت های فطری دینی و پدید آوردن و به ودیعه سپردن معرفت های عرضی دین در جوهره انسان هاست، مهم شیوه بروز حقایق درونی و تثبیت باورمندانه حقایق عرضی است، مهم تبدیل کردن معرفت ها به رفتارها و یا بروزهای رفتاری است که این امور مهم تنها و تنها از راه شناخت و معرفت بر معارف اهل البیتعليهم‌السلام و عرضه دقیق آنها به مردمان از سوی حوزویان میسور است ولو آنان برای عرضه دین باید با شیاطین تاریخی و تاریخ عملکردها و باورها و آداب و سنن شیطانی برخورد کنند و در این راه نیز صدمات فراوانی را بر خود هموار سازند که در صورت خالصانه بودن از امدادهای غیبی نیز بهره خواهند برد.

اشارات:

1. فداکاری حوزویان در عرضه معارف دین حتی با تحمل خطرات

2. شکننده بودن مقاومتهای شیطانی به هنگام عرضه معارف دینی و حوزویان

3. لزوم احترام حوزویان و استقبال مردمی از آنان

4. تاثیر امدادهای مقاوم ولایت دینی در هدایت و ارشاد مردمان جاهل.

5. لزوم سیستم امداد تبلیغی از برای حوزویان در معرض خطر.

6. تاثیر توسل به اهل البیتعليهم‌السلام در موفقیت اجرائی وظائف دینی.

56) با توجه به حرام بودن صدقه بر سادات به عنوان فرزندان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، باید تقاضای آن دو نفر را صرفاً امتحان، آماده سازی و بالاخره نجات اعضای آن خانواده از صدمات دانست. آنانی که این چنین آینده را می دانند نیازمند یک مشت و یا دو مشت گندم خانواده های فقیر نیستند. آنان تقاضایشان عرضه حجت درست گفتاری شان بود تا آن مرد دل درد نمی گرفت، قدرتشان را نمی دانست و بر گفتارشان باور نمی کرد. بسیار شنیده شده است که قبل از وقوع حوادث خطرناک از طرف حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف پیامهایی برای صالحان فرستاده می شود تا آنان از حوادث تلخ آینده نگرانی نداشته باشد که این حادثه نیز یکی از همان موارد است.

اشارات:

1. زمینه سازی بقا و حیات بدنی و تربیت روحی از راه وادار کردن افراد به دادن هدیه در راه خدا، آن هم در تنگدستی محض:

احمد بن عبدالجبار عن جده عن الصادقعليه‌السلام قال: الهدیة علی ثلاثة وجوه: هدیة مکافاة، و هدیة مصانعة، و هدیة لله عزوجل.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

هدیه سه نوع است: هدیه پاداش، هدیه همکاری و هدیه برای خداوند عزوجل.

ببخش و بیارای و فردا مگوی - چه دانی که فردا چه آید بر اوی

بر ایشان ببخش آن همه خواسته - برافراز جان و روان کاسته.

(فردوسی.)

2. اشاره لطیف بر پاکی غذا و روزی آن خانواده به دلیل اصرار ظاهری آن دو در گرفتن هدایای آنان و نرفتن آنان به خانه های دیگر آن منطقه.

3. آماده سازی صالحان برای تحمل وقایع دردناک و سخت از راه بیان پیشگویانه آن وقایع.

4. تقدیری بودن آن حوادث تلخ طبیعی و مأموریتی بودن اجرا و یا جلوگیری از آن حوادث از سوی خداوند.

بنوش باده که قسام صنع قسمت کرد - در آفرینش از انواع نوش دارو و نیش.

(حافظ)

5. علم صالحان روزگار به حوادث مقدر در تاریخ بشری - انقلاب اسلامی و حوادث درونی آن -.

6. صلاحیت برخی از عامیان جامعه از برای حمل اسرار الهی:

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن - منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات - بخواست جام می و گفت راز پوشیدن

(حافظ)

حارث بن دلهاث عن الرضاعليه‌السلام قال: لایکون المومن مومنا حتی یکون فیه ثلاث خصال: سنة من ربه، و سنة من نبیه، و سنة من ولیه، فالسنة من ربه کتمان سره...

حضرت امام رضاعليه‌السلام می فرماید:

مومن، به حقیقت ایمان نمی رسد مگر اینکه خصلتی از خدا و خصلتی از پیامبر و خصلتی از وصی در او باشد اما خصلتی که از خدای دارد، کتمان سر است.

7. تاثیر تکوینی ضیافت و میهمانی از افراد ناخوانده و یا خوانده در ایجاد روزی و از بین بردن گناهان:

قال امیرالمومنین عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الضیف ینزل برزقه، و برتحل بذنوب اهل بیت

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

میهمان با روزی خود وارد و با گناهان میزبان خارج می شود.

و برطرف شدن خطرات:

قرآن کریم: هل اتیک حدیث ضیف ابراهیم المکرمین اذ دخلوا علیه فقالوا سلاما قال سلام قوم منکرون فراغ الی اهله فجاء بعجل سمین فقربه الیهم قال الا تاکلون

خدا در قرآن کریم می فرماید:

ای رسول ما آیا حکایت مهمانان گرامی ابراهیم و فرشتگان به تو رسیده است؟ هنگامی که آنان بر او وارد شدند و سلام گفتند و او جواب سلام گفت و فرمود که شما مردمی ناشناسید، آنگاه نزد اهل بیت خود رفت و کباب گوساله فربهی نزد مهمانان باز آورد غذا را نزد آنان گذاشت و فرمود آیا شما غذا نمی خورید. پس زانو منشین و غم بیهوده مخور - که ز غم خوردن تو، رزق نگردد کم و بیش

(حافظ)

8. لزوم تکلف آور نبودن نحوه پذیرایی از میهمان:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : لاتکلفوا للضیف

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

برای میهمان خود را به تکلیف نیندازید.

9. پاسخ داده شدن مادی آن خانواده به واسطه برترین هدیه (موعظه و یا حکمت آن مردان ناشناخته):

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ما اهدی مسلم لاخیه هدیة افضل من کلمة حکمة یزیده الله تعالی بها هدی او یرده بها عن ردی.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

کلمه حکمت آمیزی که باعث هدایت و یا مانع گمراهی می شود بهترین هدیه ای است که یک مسلمان می تواند به برادر خود بدهد.

57) نقش کلام و گفتار انسانی تنها بیانگری از جوهره فکری و فطری انسانها نیست بلکه علاوه بر آن نقش تأثیری را نیز داراست، نقش تأثیری نیز تنها در مخاطب نیست بلکه از برای خود گوینده نیز هست به دیگر سخن نقش تاثیری گفتار به نحو اضافی و دو سویه است کلام هم بر گوینده و هم بر مخاطب آن تاثیر دارد. بنابراین همان طوری که غیبت بیانگر پستی گوینده است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : من اقبح اللوم غیبة الاخیار.

حضرت امیرالمومنان امام علیعليه‌السلام می فرماید:

غیبت خوبان از زشترین پستیهاست.

بر مخاطب و گوینده نیز تأثیرگذار است، کلام حق و نورانی نیز چنین است اگر خداوند عین نور و مافوق نور است:

دعای جوشن کبیر: یا نور النور یا منور النور یا خالق النور یا مدبر النور یا مقدر النور یا نور کل نور یا نورا قبل کل نور یا نورا بعد کل النور، یا نورا فوق کل نور یا نورا لیس کمثله نور.

دعای جوشن کبیر:

ای نور روشناهی ها، ای روشنی بخش نورها، ای آفریننده نور، ای نظام بخشنده نور، ای اندازه بخشنده نورها، ای روشنی هر نور، ای پیش از وجود هر نور، ای نور فوق هر نور، ای نوری که همانند او نوری نیست.

و اگر امامت و اهل بیت نورند:

قال الباقرعليه‌السلام : فی قوله تعالی: فامنوا بالله و رسوله و النور الذی انزلنا النور و الله الائمة من آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الی یوم القیامة، و هم و الله نور الله الذی انزل، و هم و الله نور الله فی السماوات و فی الارض، و الله لنور الامام فی قلوب المومنین انور من الشمس المضیئة بالنهار...

حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام می فرماید:

در تفسیر آیه به خدا و رسول و نوری که نازل نموده ایم ایمان بیاورید آمده است که منظور از نور، ائمه می باشند، بخدا قسم آنان نور خدایند که نازل فرمود، آنان نور خداوند در آسمانها و زمین هستند، بخدا قسم روشنایی نور امام در قلب مومنان از روشنائی خورشید تابان بیشتر است.

پس بیان محبت آمیز به آنها و تبری جستن از دشمنان آنان، خود نوری است که از برای خود گوینده نورافشانی کرده و بر مخاطبان نیز پرتو افکنی می کند.

اگر طینت شیعیان نوری و نورانی است اگر نورانیت نورانی طینت شیعی انسانها، که خود از عالم ذر و میثاق به ارث رسیده است از آن اهل البیتعليهم‌السلام است؛ پس باید زیارت عاشورا را بیان حقایق نوری، و موثر در جلاء نوری جوهره طینتی انسانهای شیعی پنداشت. زیارت عاشورا زنگارزدا از ذات انسانهای گوینده و شنونده است زیارت عاشورا طردکننده کثافات مادی و شیطانی از جوهره تمام نورانی انسانهای محب اهل البیتعليهم‌السلام است زیارت عاشورا، تلقین دوباره محبت اهل البیتعليهم‌السلام در ذات انسانی است، زیارت عاشورا، تزریق نوری ارادت ولایتی در پاره های قلب انسانی است، زیارت عاشورا رمز تمامیت عشاق گری در رواق حریم اهل البیتعليهم‌السلام است. زیارت عاشورا کلید بازگشایی اسرار نورانی، عرفانی کائنات و مصلای قدسیان و غمزدگان است. زیارت عاشورا یافتن صبای عرش الهی به بوی اهل البیتعليهم‌السلام است.

زیارت عاشورا تسلای شبهای محبس حسرت انسانی از آستان غبارین وجود است. زیارت عاشورا بیان حاجت نوری انسان ها از زاویه یک نگاه به دیدگاه لطیف اهل البیتعليهم‌السلام است. زیارت عاشورا جواز حضور دل انگیز در حصن توحید است. زیارت عاشورا آمدن مستی با دستان تهی، سینه ای سیاه، دلی سوخته به نزد محسنان است.

آری! زیارت عاشورا، پذیرفته شدن در محرم محرم حرم حریم دار الهی است.

اشارات:

1. تلاش مرجعیت دینی در ایجاد و یا تجلی نوری ذات انسان های پاک طینت.

2. قابل درک حسی بودن تجلی های نورانی زیارات مأثور دینی.

3. جلاءبخش بودن بیانات ولایتی از جوهره ذات انسانی.

4. لزوم تکرار بیانی حقایق نوری در هر روز برای تداوم نورانیت وجودی.

5. نقش ابتلاءات روزمره در زنگار بسته شدن حقیقت نوری انسانها.

58) اگر ورزش، بهینه سازی توانهاست و اگر توان انسانی تنها در بعد جسمانی خلاصه نشده و شامل امور روانی و معنوی نیز می شود پس ورزش ها نیز گاه روانی، گاه معنوی و گاه جسمی است. ورزش مطلوب ورزشی است که بهینه سازی همه توان آدمی را به ارمغان آورد چنانکه ورزشکار متدین کسی است که در هر سه بعد توان آدمی، دارای مقام و موفقیت باشد.

ورزش یکسویه جسمی آنهم به نحو آماتوری فاقد ارزش دینی است. دین، انسان ورزیده در صحنه های جسم، روح و روان می خواهد. دین ورزشکار حرفه ای و نه آماتور آنهم به نحو پهلوانی و نه قهرمانی می طلبد، پهلوان کسی است که علاوه بر توانمندی خاص جسمی و قهرمانی در صحنه های رزمی و یا جسمی بدنی، دارای بصیرت معنوی نیز باشد او با چشم دل اش نادیده های دیگران را به آسانی ببیند و با گوش قلب اش، ناشنیده های دیگران را بشنود. و از دیده ها و شنیده ها، پندها بگیرد و در مسیر صلاح و هدایت رشد یابد:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : فانما البصیر من سمع فتفکر و نظر فابصر، وانتفع بالعبر ثم سلک جددا واضحا یتجنب فیه الصرعة فی المهاوی.

حضرت امیرالمومنان امام علیعليه‌السلام می فرماید:

بینا کسی است که در مورد آنچه که می شنود فکر می کند و از آنچه می بیند پند می گیرد و از پندهای خود برای پیمودن راهی واضح استفاده می کند تا به هلاکت نیفتد.

پهلوان کسی است که معرفت ناشی از بصیرت را دارا باشد، هر صاحب بدن ورزیده ای، پهلوان نیست، پهلوان کسی است که ورزیدگی چشمان و گوشهای جسمانی اش خطا نداشته باشد:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : لیست الرویة مع الابصار، فقد تکذب العیون اهلها و لا یغش العقل من استنصحه.

حضرت امیرالمومنان امام علیعليه‌السلام می فرماید:

تفکر و اندیشه همچون دیدن با چشم نیست؛ چرا که گاهی چشم به صاحبش دروغ می گوید، ولی عقل سلیم نسبت به کسی که از او راهنمایی بخواهد غش و خیانت نمی کند.

آری! چشمان پهلوان، نورانی است و نورها را خوب می یابد بدنهای نوری سلاله زهرا علیهاالسلام را خوب می شناسد آنان را از سایر بدنها خوب تشخیص می دهد بر احترامشان سخت همت می کند شاید که در دنیا و آخرت از راه پهلوانی به سعادت و هدایت ابدی دست یابد.

اشارات:

1. نقش ولایت پذیری در پیدایش نورانیت بعدی و دید بصیرتی.

2. تعریف خاص داشتن پهلوانی در فرهنگ دینی.

3. تلاش، همت پهلوانان در سنگرداری حرمت خاندان علیعليه‌السلام و آل البیتعليهم‌السلام .

4. تفاوت جوهری بدنهای سادات با سایر بدنهای جسمی.

5. انتقال ژنتیک نورانیت جسمی از نسلهای اولی ولایت به فرزندانشان

59) حافظ.

60) اگر از نام دنیا، می توان به چیستی و نسبت آن با سایر حقایق و مراتب وجودی دست یافت:

علی بن محمد عن امیرالمومنینعليه‌السلام قال: انما سمیت الدنیا دنیا، لانها ادنی من کل شی ء، و سمیت الاخرة آخرة، لان فیها الجزاء و الثواب.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا را به این سبب دنیا نامیدند که مادون همه اشیاء و آخرت را به این دلیل آخرت نامیدند که محل کیفر و پاداش است.

و اگر به دلیل تعارض ذاتی مطلوبیت های استقلالی دنیا با مطلوبیت های عالم آخرت، باید بر این باور بود که خلقت دنیا، خلقت غیری از برای عالم آخرت است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الدنیا خلقت لغیرها و لم تخلق لنفسها.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا برای چیز دیگری خلق شده نه برای خودش.

و اگر نقش این دنیای پست، صرفاً محل کشت:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الدنیا مزرعة الاخرة

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا مزرعه آخرت است.

یافت:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : بالدنیا تحزر الاخرة.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

آخرت از طریق دنیا به دست می آید.

و ذخیره سازی:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الدنیا ذخر و العلم دلیل.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا ذخیره، و علم دلیل است.

است؛ و اگر بهره گیری غیری و واسطه ای از نعمتهای دنیا:

اسماعیل بن بشر بن عمار عن الکاظمعليه‌السلام قال: اجعلوا لانفسکم حظا من الدنیا باعطائها ما تشتهی من الحلال...

حضرت امام موسی کاظمعليه‌السلام می فرماید:

در دنیا از نعمتهای حلالی که دوست دارید بهره مند شوید.

و پی جویی امور اخروی در ظرف این جهان، دنیاطلبی نیست:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : لیس من حب الدنیا طلب ما یصلحک.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

طالب صلاح بودن، دنیا دوستی نیست.

و اگر مطلوب ترین نگرش بر این جهان، نظر زاهدانه و سایه وار:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : الدنیا ظل الغمام و حلم المنام.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا مانند سایه ابر و رویا زودگذر می باشد.

است:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : انظروا الی الدنیا نظر الزاهدین فیها، فانها عن قلیل تزیل الساکن، و تفجع المترف فلا تغرنکم...

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

به دنیا زاهدانه بنگرید و به هوش باشید شما را نفریبد چرا که بزودی ساکنان خود را از بین برده، خوشگذرانان را با فاجعه روبرو می سازد.

و اگر عالمان و فقیهان دینی، زاهدان واقعی امت نبویصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند که دنیا را جز سایه نمی یابند:

جابر عن باقرعليه‌السلام قال: فان الدنیا عند العلماء مثل الظل.

حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام می فرماید:

دنیا در نظر علماء سایه ای بیش نیست.

پس باید نگرش آنان را بر این جهان را نگرش زاهدانه:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : انظر الی الدنیا نظر الزاهد المفارق، و لا تنظر الیها نظر العاشق الوامق.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

به دنیا مانند زاهد مفارقت کننده بنگرید، نه مانند عاشقی شیدا.

و وجودشان را باید زندانی در این جهان:

قال الکاظم عن الصادقعليه‌السلام : الدنیا سجن المومن و القبر حصنه و الجنة مأواه، و الدنیا جنة الکافر و القبر سجنه و النار مأواه.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

دنیا برای مومن زندان، قبر حصن و بهشت پناهگاه است چنانکه برای کافر بهشت، قبر زندان و آتش جایگاه است.

دانست:

قال حسن المجتبیعليه‌السلام : یا اهل لذات الدنیا لابقاء لها ان اغتراراً بظل زائل حمق.

حضرت امام حسن مجتبیعليه‌السلام می فرماید:

ای اهل لذت! دنیا بقائی ندارد و اطمینان نمودن به سایه ای زودگذر کاری احمقانه است.

آری! آنان از راه فقاهت دینی و یافت کمال ایمانی:

قال الصادقعليه‌السلام : لایستکمل عبد حقیقة الایمان حتی تکون فیه خصال ثلاث: الفقه فی الدین، و حسن التقدیر فی المعیشة، و الصبر علی الرزایا.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

ایمان بنده را سه چیز کامل می کند: فقاهت در دین، تدبیر نیکو برای معاش و صبر بر مشکلات عظیم. به هنگام احتضار و معرفت بر جایگاه رفیع ابدی خویش:

محمد بن مسلم عن الباقرعليه‌السلام قال: ...انه لیس احد من الناس تفارق روحه جسده حتی یعلم الی ای المنزلتین یصیر، الی الجنة ام النار...

حضرت امام محمد باقرعليه‌السلام می فرماید:

قبل از مفارقت روح از بدن انسان جایگاهش (بهشت یا جهنم) را می بینید.

هرگز حاضر به بازگشت به این خانه بلایا:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام : دار بالبلاء محفوقة، و بالغدر معروفة، لاتدوم احوالها، و لایسلم نزالها.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

دنیا خانه ای است که بلا آن را احاطه کرده و به غدر و نیرنگ معروف است، به یک حال باقی نمی ماند و ساکنان آن در امان نیستند.

نیستند مگر آن که بتوانند در راه خداوند کاری را و یا در رکاب حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف وظیفه ای را انجام دهند:

قال الصادقعليه‌السلام : اذا ان قیام القائم مطر الناس جمادی الاخرة و عشرة ایام من رجب مطراً لم ترالخلائق مثله فینبت الله به لحوم المومنین و ابدانهم فی قبورهم حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

در جمادی آخر و ده روز از رجب که هنگام قیام حضرت قائم است بارانی فرو خواهد آمد که خلائق مانند آن را ندیده اند، به واسطه آن، خداوند گوشت و بدن مومنین را در قبرشان می رویاند.

اشارات:

1. بی تعلقی ذاتی مرجعیت دینی نسبت به دنیا.

2. علاقه شدید مرجعیت دینی برای احیاء دین نبویصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ولایت ولوی حتی در دوران برزخ.

3. امکان توفیق بازگشت به دنیا از برای فقیهان عادل دینی.

4. نشان داده شدن جایگاه برزخی از برای عالمان دین جهت به دوش کشیدن وظیفه مندند مسؤولیت های خطیر دینی.

جانا گر از حقیقت خود با خبر شوی - سر تا به پای ذره صفت بال و پر شوی

بشناسی ار حقیقت تجرید بی گمان - جهدی کنی کزین قفس تن بدر شوی

بیرون شو از سرای طبیعت مسیح وار - کز فرق تا به سر همه سمع و بصر شوی.

(علی اکبر برقعی.)

61) بر خلاف این اندیشه که حوادث از بین رفتنی هستند واقعیت آن است که حوادث، وقوعشان زمانی است. در حالی که ظبطشان فناناپذیر می باشد به دیگر سخن اگر حادثه بودن حوادث نشان از زمانی بودن وقوع آنهاست؛ و اگر بر اساس اصل معدوم نشدن هر وجود نمی توان موجودیت حادثه ها را معدوم شدنی دانست - ولو قابل پرده پوشی است - پس بر اساس مبانی دینی علم فیزیک ت باید فضای حوادث را گنجینه حفاظت از آنها پنداشت! به همین دلیل چه بسا روزی خواهد آمد که بشر به جای بازسازی تصویری حوادث تاریخی، بتواند به اصل خود حوادث دست یابد و عناصر اصلی حوادث را ولو در تاریخ نیز ثبت نشده باشد را مورد معرفت و شناخت قرار دهد؛ چه بسا روزی خواهد آمد که بشر با استفاده از تکنولوژی مدرن بسیاری از ناگفته های تاریخ را با بررسی فضای جوی آنها را به دست آورد. و پرده از روی بسیاری از حقایق مجهول بردارد؛ مردمان آینده آنچه را که در تاریخ شنیده و یا خوانده اند را به همان طوری که در واقعیت است مجدداً بیابند عناصر اصلی را با بیان شکل و نمایش رفتاری و صوری بشناسند. آیا سخن فوق بدان معنا نیست که موضوع معرفت شناسی در فرهنگ دینی، گاه وقایع عینی تاریخی است که از بین رفتنی نیست؟ آیا معرفت شناسی دینی برد معرفتی آدمیان را به نحو شهودی - و نه به نحو خبری - تا اعماق واقعیات تاریخی نمی برد؟ آیا معرفت شناسی دینی واقعیات را آن چنان که بوده است در محضر بشر حاضر نمی سازد؟ آیا نبود خطا از مختصات معرفت شناسی دینی نیست؟ اگر چنین است پس باید بر این فلسفه شناخت شناسی خویش مباهات کرد و برای یافت فیزیکی آن بدنبال تکنولوژی متناسب با آن برآمد.

باری! اگر شنیده می شود که اوتاد صالحی در میان مردم حضور داشته اند که وقتی از آنان پیرامون روایتی سوال می شد آنان بلافاصله محفل آن روایت، شنوندگان آن روایت، شنوندگان آن روایت، متن اصلی آن روایت، سوال و پاسخ های مطوی در آن روایت را بیان می کرده اند! اگر شنیده می شود که برخی از خانه ها و مناطق، از بین برنده صاحبان خود می باشند به طوری که هر کس در آنها زندگی کند و یا آنها را خریداری نماید بلافاصله مبتلا به بیماری و یا حوادثی دیگر می شود! و یا اگر شنیده می شود که برخی از مکانها برکت آفرین و روزی آور بوده و خوش یمن است همه نشان از این واقعیت است که درون آن فضاهای مکانی حواثی به ودیعه سپرده شده است که آثار مثبت و منفی آن همچنان باقی است.

بدیهی است حفظ فیزیکی وقایع به معنای نفی توبه نیست؛ زیرا ثبت وجودی غیر از ثبت تکلیفی است چه بسا ممکن است که در دفتر ثبت اعمال ت بر بسیاری از اعمال و رفتارها قلم عفو کشیده شده باشد و در محاسبه های برزخی و قیامتی به حساب نیایند، ولی بتوان وجود آنها را در واقعیات عینی و فیزیکی همچنان باقی یافت - ولو گاه ممکن است به خاطر برخی از امور حیثیتی برخی از آنها در حجاب خاصی استتار شده باشند که بشر و حتی ملائک را توانایی دست یابی به آنها نباشد - به همین دلیل است که صفت غفار بودن خداوند با صفت ستار بودن خداوند تفاوت دارد. وصف غفار بودن، نانوشته شدن اعمال در دفتر ثبت تکلیفی انسانها و یا قلم خوردن اشتباهات و جرمها است در حالی که ستار بودن، پرده پوشی اعمال در حجابهای دست نایافتنی است.

اشارات:

1. عظمت معرفتی فقیهان و مراجع بزرگ حوزه های دینی در شناخت وقایع ناپیدای گذشته تاریخ.

2. ساده زیستی فقیهان دینی و پرهیز از پذیرش ملک های مسئولیت آفرین.

3. بقاء آثار منفی و مثبت اعمال در فضاهای مکانی خود برای آینده تاریخ.

4. گستره غیر قابل اندازه گیری موضوعات معرفتی در معرفت شناسی دینی.

5. انزجار ذاتی فقیهان عارف حوزه های دینی از مکانهای مبتلا به گناه.

6. نقش مخرب رباهای بانکی در تبدیل فضاهای سالم مکانها به فضای آلوده.

62) عالم ربانی و فقیه صمدانی آیة الله حاج میرزا علی غروی در صبحگاه روز جمعه 12 ماه مبارک رمضان در سال 1319 در خانواده ای باتقوا و روحانی و بافضیلت قدم به عرصه گیتی نهاد، وی در سن طفولیت در حالی که 4 سال بیشتر سن نداشت، پدر بزرگوارش را از دست داد و تحت پرورش و سرپرستی نیاک خود قرار گرفت. پدرش مرحوم آیة الله میرزا محسن در آن دوران به عنوان یکی از نوابغ فقه و اصول و از بهترین شاگردان آخوند خراسانی رحمت الله علیه تلقی می شد و خود در آن دوران صاحب رساله های متعدد اصولی و فقهی بود. مرحوم غروی پس از گذراندن دوران کودکی و فراگیری خواندن و نوشتن به اقتضای شوق فطری و پیروی از سیره خانوادگی به تحصیل علوم دینی روی آورد و نزد جد بزرگوارش آیة الله شیخ محمد حسن تا سطوح عالیه دروس حوزوی را خواند، آنگاه در سن 22 سالگی عازم حوزه علمیه نجف اشرف شد و پس از چندی در مدرسه بخارا سکونت ورزید، آنگاه سالیان سال در محضر حضرات آیات عظام: سید ابوالحسن اصفهانی رحمت الله علیه، آقا ضیاءالدین عراقی رحمت الله علیه، میرزای نائینی رحمت الله علیه، شیخ اسدالله زنجانی رحمت الله علیه، زانوی ادب به زمین زد و از چشمه فیوضات آنها کسب فیض نمود و به مبانی علمی مهمی در اصول، فقه، کلام، رجال، حکمت و فلسفه دست یافت. وی در جوانی به دریافت اجازت متعدد روایی و اجتهادی از اساتید معظمش نایل آمد. معظم له در سال 1350 ه.ق به درخواست جد بزرگوارش آیة الله شیخ محمد حسن علیاری به تبریز بازگشت و به تحقیق، تدریس و تألیف و پرورش شاگردان اشتغال ورزید.

فقید سعید از فضایل اخلاقی والایی برخوردار بود. تقوا، تواضع، فروتنی و زهد و سادگی زندگی اش مشهود همگان بود به طوری که اقامت 67 ساله در تبریز را برگزید و از همه مناصب چشم پوشی کرد.

به کوچک و بزرگ احترام می گذاشت و از تمام وقت خود جهت مطالعه دریغ نمی ورزید. حافظه اش دقیق بود و بر تمام مسائل و دقایق فقه آگاهی داشت.

سرانجام آن فقیه بزرگ پس از عمری تلاش بی وقفه و رنج و مشقت فراوان در سن 98 سالگی بدرود حیات گفت و پیکر پاکش از تبریز به قم انتقال داده شد و در این شهر مقدس به خاک سپرده شد. روحش شاد.

از آن مرد بزرگوار آثار و نوشتاری به یادگار مانده است که عبارتند از:

1. شرح فرائد الاصول

2. شرح کفایة الاصول

3. رساله در تربت

4. رساله در وضع

5. کتاب الصوم

6. کتاب طهارت

7. الکواکب الحسینه

8. منهاج الرشاد

9. حل مشکلات اخبار

10. شرح عروةالوثقی

و صدها اثر نفیس و ارزنده دیگر که در حوصله بحث ما نمی گنجد.

63) اگر جن موجودی واقعی و ساخته شده از آتش است:

قرآن کریم: والجان خلقناه من قبل من نار السموم.

خدا در قرآن می فرماید:

و جنیان را پیشتر، از آتش گداخته خلق نمودیم.

و اگر میان انسان و جن در طول تاریخ بشر رابطه ای تنگاتنگ وجود داشته، به طوری که گاه انسان جن را تسخیر می کرده:

قرآن کریم: و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر فهم یوزعون.

خدا در قرآن می فرماید:

و سپاهیان سلیمان از جن و انس و مرغان تحت فرمان رؤسان خود در رکابش حاضر آمدند.

و گاه آن موجودات به نحوی شیطنت آمیز درصدد نفوذ بر آدمیان برمی آمده اند:

قرآن کریم: و قل رب اعوذبک من همزات الشیاطین.

خدا در قرآن می فرماید:

و بگو بارالها من از وسوسه و فریب شیاطین به سوی تو پناه می برم.

و اگر جنیان کافر، و یا شیعه اند و گروه سوم ندارند، و اگر جنیان شیعه سخت مورد احترام ائمهعليهم‌السلام بوده اند:

جابر بن جعفی عن علی بن حسینعليه‌السلام قال: ...و هذا موضع قوم من الجن هم لنا اولیاء و لنا شیعة...

حضرت امام زین العابدینعليه‌السلام می فرماید:

این مکان قومی از جن است که یاران و شیعیان ما هستند.

و اگر جنیان شیعه به دنبال کسب احکام دینی از ائمهعليهم‌السلام - در دوران حضور آنان - بوده اند:

قال الباقرعليه‌السلام : عن ابی حمزه الثمالی کنت استأذن علی ابی جعفرعليه‌السلام فقیل: ان عنده قوما فاثبت قلیلاً حتی یخرجوا فخرج قوم انکرتهم و لم اعرفهم ثم اذن فدخلت علیه فقلت: جعلت فداک هذا زمان بنی امیه و سیفهم یقطر دماً؟ فقال یا اباحمزه هولاء و قد شیعتنا من الجن جاء وا یسألوننا عن معالم دینهم.

اجازه گرفتم که بر حضرت ابی جعفرعليه‌السلام وارد شوم به من گفته شد کمی صبر کن تا کسانی که در نزد تو هستند خارج شوند. پس از ساعتی گروهی خارج شدند که آنها را نشناختم بعد از آن به من رخصت داده شد تا وارد شوم به محض ورود چنین گفتم: فدایت بشوم این زمانه زمانه بنی امیه می باشد که خون از شمشیرشان می چکد؟ فرمود: ای اباحمزه اینان پیروان ما از جن می باشند آماده اند که در مورد دینشان از ما سوال کنند.

و اگر در دوران غیبت، آنان همانند انسانها از فقیهان دینی تقلید می کنند؛ و اگر درک هر واقعیتی بدون امکان استعدادی و قوت روحی نیست، پس درک جنیان نیز چنین است. از این جهت کسانی که چنین توانایی را ندارند، باید از اصرار بر یافت آنها جداً پرهیز کنند:

با توجه به قابلیت انقباض و انبساط جسمی جنیان، تمثل حسی آنان را به صور گوناگون جلوه گر می سازد. به همین است که گاه به صورت گربه و گاه به صورت مار بروز حسی می کنند، ولو حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام فرمود که: رسول گرامی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آنها پیمان گرفت که به صورت مار ظاهر نشوند، ولی کفارشان همچنان به آن صورت تمثل می یابند، به همین دلیل انسانها می توانند آنها را بکشند:

قال امیرالمومنینعليه‌السلام عن النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : عن علی بن ابی طالبعليه‌السلام قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اذا رایت حیه فی الطریق فاقتلها فانی قد شرطت علی الجن ان لایظهروا فی صورة الحیات، فمن ظهر فقد احل بنفسه.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

اگر ماری دیدی آن را بکش چرا که من بر جن شرط کردم به صورت مار ظاهر نشوند هر کدام به صورت مار ظاهر شود مرگ خود را خریده است.

64) اگر چه زندگی انسانها در سه دوران تولد، مرگ و بعث در روز قیامت از ویژگیهای خاصی برخوردار است به طوری که به طور مکرر از آن با جمله:

قرآن کریم: سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا.

خدا در قرآن می فرماید:

سلام حق بر او باد در روز ولادتش و در روز وفاتش و روزی که برای زندگی ابدی برانگیخته خواهد شد.

یاد شده است، ولی به نظر می رسد که لحظه مرگ برای بسیاری که لحظه از دست دادن فرصتها و حمل اندوخته ها به جهان برزخ برای انتقال ابدی به قیامت است، بسیار سخت تر از سایر لحظات جهان بشری است. اگر دنیا مزرعه آخرت است و وسیله ای برای شکل دهی زندگی ابدی است؛ و اگر لحظه لحظه زندگی در این جهان را باید قدر دانست و از آن برای آخرت خویش بهره گرفت؛ و اگر برداشت و ذخیره نکردن اعمال عبادی رشدآفرین، در زندگی معنوی بشر - بر خلاف مفاهیم حقوقی و اقتصادی - ضرر است و نه عدم نفع؛ و اگر در آخرین لحظات زندگی، آدمیان ضمن مبتلا شدن به ناراحتی های شدید در از دست دادن فرصتهای رشد و ارتقاء معنوی، نیز به حملات شیاطین عدیله نیز مبتلا می شوند، همانان که تلاش دارند آن چه را که محبان و صالحان برای آخرت خویش ذخیره کرده اند را با استدلالهای مغالطه آمیز بربایند و بشر را به خسران و کفر و شرک ابدی در عالم برزخ مبتلا نمایند.

عزیز حزب اللهی! لحظه مرگ، لحظه بار بردن است، از یک طرف ناراحتی که چرا بارت اینقدر سبک و کم وزن است و از طرف دیگر باید با آن بحران های روحی ناشی از فراق و از دست دادنها، هشیار باشی که بتوانی از همان اندوخته ها حفاظت کنی! شیاطین عمری انسانها را به انحراف کشانند تا مبادا از برای آخرت خویش بهره گیرند آنان را دچار بحران های فکری، کسالت روحی و بی هویتی در عبادت و بالاخره، آلوده به کثافات و فحشاء می کنند تا شاید بشر از کسب مواهب اخروی به بهره مانده و سعادت آخرتی و دنیایی شان را از دست بدهند؛ و اگر علیرغم تلاشهایشان، قدر مردانی یافت شوند که در دوران حیات دنیایی شان به جمع آوری بارهای گران سنگ پرداخته اند؛ آنان باز در آخرین لحظه ها تلاش می کنند، تا آنان را دچار بحران فکری و اعتقادی نمایند، شاید آنان با ذخیره های معنوی به عالم برزخ پرواز نمایند.

آری! اگر زندگی بشر، از نخستین لحظه حیات دنیایی، تلاش برای بدست آوردن و حفاظت کردن است در آخرین لحظه آن نیز چنین است. برنامه ریزی و کادرسازی بسیار عجیب و حیرت آور است او برای هر کس، شیطانی متناسب با توانایی های او می گمارد و برای تمامی رفتارهایش ابزار انحراف و فساد را آماده می سازد گاه ماهها برنامه ریزی و تلاش می کند تا شاید به مقصود دست یابد آنگاه اگر انسانی در طول زندگی در چنگال او گرفتار نشده و یا پس از گرفتاری، نجات یافته باشد سپاه قدرتمندی را به نام سپاه شیاطین عدیله، در آخرین لحظات زندگی به نزد آنان حاضر می سازد، تا آنان را در یکایک عقاید و اندیشه حق شان با استدلال جدلی و مغالطه آمیز به مبارزه محکوم سازند، شاید آن انسان بدون دست یابی به ثمره ای، عمرش را به فنا دهد، تا او نیز به مقصود اصلی اش دست یابد.

شیاطین عدیله از راهها و شیوه های عجیبی بهره می گیرند، برای بسیاری از محبین و علاقه مندان اهل البیتعليهم‌السلام از روش تهدید به نابود ساختن دوست داشتنی های دنیوی بهره می گیرند یکی را به کشتن فرزند تهدید می کنند تا ایمان را، از او بستانند دیگری را بر آتش کشیدن خانه و کاشانه و وسایل عتیقه و زیبا تهدید می کنند تا اعتقادات او را به عنوان وجه المصالحه دریافت کنند، سومی را برای سیراب کردن و یا دادن مواهب دنیوی گول زده و ثمن بخس آن داده ها، را ایمان می طلبند و بالاخره کسانی را که کوچکترین تعلقی به دنیا و مواهب آن نداشته اند را به مبارزه علمی دعوت می کنند، تا با طرح ساختن اندیشه های انحرافی، آنان را دچار تردید و شک کرده شاید باورهای دینی شان را در آخرین لحظات از دست بدهند.

در این جا چه باید کرد؟ چگونه و با چه ابزاری باید از دین و عقاید خود تا لحظه آخر زندگی حفاظت کرد، تا به سلامتی به مقصود برسد؟

اشارات:

1. شناخت کافی از نقاط نفوذ شیاطین به جوهره وجود آدمیان.

2. از بین بردن تعلقات و وابستگی های روحی به مادیات و امور دنیوی، علیرغم تلاش برای کسب آن مواهب جهت به کارگیری در امور معنوی.

3. هدفدار کردن زندگی دنیایی و ابزارهای آن برای آخرت و تعریف کردن آن در راستای زندگی اخروی.

4. باوراندن هیچ کارگی شیاطین به خود از راه تقویت حس توکل و توسل به اهل البیتعليهم‌السلام .

5. تقویت بنیادهای ولایی در درون برای بهره گیری از آنها در لحظات خطر.

6. بهره گیری دائم از ادعیه مأثور در حیات دنیوی برای استجابت نجات یافتگی در لحظات آخر زندگی؛ همانند:

دعای عدیله: اللهم یا ارحم الراحمین انی اودعتک یقینی هذا و ثبات دینی و انت خیر مستودع و قد امرتنا بحفظ الودائع فرده علی وقت حضور موتی به رحمتک یا ارحم الراحمین.

دعای عدیله:

پروردگارا ای مهربانترین مهربانان عالم من ایمان و این یقین خود را که در این دعا اظهار نمودم و ثبات در دین و ایمانم را به تو امانت می سپارم و البته تو مرا به حفظ امانت کردی پس این امانت را تو در وقت حضور مرگ به من بازگردان به حق رحمتت ای مهربانترین مهربانان.

7. استدلالی و یقینی کردن باورهای اساسی و ریشه ای دینی با تلمذ و شاگردی در نزد اساتید فن.

8. بهره گیری از یاوری یاوران اعتقادی در لحظات آخرین زندگی در صورت امکان.

65) الهی قمشه ای.

66) آری ای عزیز! این است مقام مرجعیت و فقاهت دینی و شاگردان مکتب جعفری. مرحوم خوانساری رحمت الله علیه آن عالم بزرگی که با دعایش کویر قم را سیراب و سربازان تا دندان مسلح متفقین را منکوب نمود، از این قدرت عظیم الهی نیز برخودار بود که نه تنها ارواح مومنان گذشته را ببیند، بلکه از آنان تقاضای توت نیز کند و از آن توت، خود و سایر صالحان را نیز بخوراند. امام قدس سره آن حقایق را دیده بود که توانست اینچنین بر قدرتهای جهانی بطوفد و دودمان رژیمی مسلح را در هم بپیچد و شیعه را و بلکه مسلمانان را برای قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آماده سازد.

هر روز زین جهان غم آباد می روند - جمعی که هفته دگر از یاد می روند

(گلشن آزادی)

مرحوم خوانساری رحمت الله علیه اهل ریا، نیرنگ، خودنمایی و بلوف نبود، تا در مقابل بزرگانی همچون مرحوم امام قدس سره و یا آیةالله بهجت دامت برکاته بر آن اقدام کند، او واقعاً چیزهایی را می دید، می یافت و بیان می کرد و از او نیز درخواست می نمود. پس بر حفظ و احترام مرجعیت دینی و مقام فقاهت حوزوی سخت کوشا باشید تا دنیا و آخرت خویش را تضمین کرده باشید.

اشارات:

1. امکان ارتباط سمعی و بصری با ارواح مومنان صالح گذشته.

2. امکان بهره گیری از مواهب بهشت برزخی و استفاده از آن.

3. لیاقت مراجع دینی و مقام فقاهت حوزوی در بهره گیری از مواهب بهشت برزخی.

4. ارزش جاودانه صالحان پنهان در آن جهان.

5. معنادار بودن توجه و ارتباط روحی بزرگان با برخی از عوام از مردمان متدین.

6. زیبایی چهره مومنان صالح در آخرت برزخی و قیامتی.

7. تقید بزرگان دین به دیدار از قبرستانها و زیارت قبور درگذشتگان، بخصوص صالحان امت علوی برای یافتن حقایق ناپیدا.

67) ارزش فقاهت فقیهان دینی به آن است که علاوه بر فهم درست و باور بر معتقدات دینی، توانایی عرضه استدلالی، جدلی و بلکه حسی و یا شهودی را دارا باشند. اگر انسانها متفاوت اند؛ و اگر تفاوت انسانها در اصل باور، میزان باورها و باروری باورها، ابزارهای متفاوت می طلبد؛ و اگر ابزارها، گاه حسی، گاه شهودی و گاه عقلی است؛ و اگر تنوع ابزارها، وظایف مبلغان وحی و بخصوص حوزویان و فقیهان دینی را مشکل تر و سخت تر می نماید، تا در انجام وظیفه هدایت، از تمامی ابزارها بهره بگیرند، پس باید در حوزه دینی، فقیهانی وجود داشته باشند، تا اگر مردمانی برای هدایت یافتن نیاز به شهود حسی دینی داشته باشند. آنان، توانایی احضارشان را دارا باشند. این حادثه گذشته از بیان ارزش و مقام فقاهت دینی و بخصوص شخص مرحوم جهانگیر خان گویای این واقعیت نیز هست که فقیهان دینی در دوران نیابت عام تنها به دروس متداول حوزوی اکتفا نمی کرده اند و از توانایی ها و ابزارهای غیر متداول برای عرضه و دفاع از دین نیز بهره داشته اند. معرفت استدلالی، تاریخی و جدلی از معروفات و معروفان دینی و ضد دینی همانقدر نزد فقیهان دینی ارزش دارد که معرفت شهودی قلبی و یا بصری!

امروز در دوران غیبت امامت و ختم نبوت ولو تصدی تبلیغ و دفاع از دین بر عهده فقیهان دینی است، ولی این طور نیست که مقام امامت با نبوت بیکار باشند و نقشی در هدایت فعلی بشریت نداشته باشند، این آنانند که پدیدآورنده زمینه های رشد و تعالی ایشان اند که در امداد تبلیغی فقیهان دینی حتی با حضور و ظهور بصری مایه می گذارند این آنانند که نه تنها در دوران قیام مهدیعليه‌السلام حاضر شده و شهادت بر حقانیت او و مکتب اش می دهند بلکه هر زمان که بیان استدلالی برای کسانی که واقعاً بدنبال حق اند قانع کننده و یا باور کردنی نباشد، خود به امداد تبلیغی می پردازند آنان حاضر و ناظر بر رفتارها و حوادث ریز و درشت بشرند آنان حریم دارند شهادت دهنده اند، راهبرند ولو رهبریت دینی در اختیار صاحب عصرعليه‌السلام و فقیهان نائب است.

اشارات:

1. ضرورت توانایی فقیهان دینی در عرضه استدلالی و شهودی دینی حق از برای عالمان سایر ادیان و فرق 2. حاضر و ناظر بودن ائمهعليهم‌السلام و انبیاء بزرگ الهی در تمامی امور و حوادث.

3. استجابت فوری دعای فقیهان دینی در حاضر ساختن حقایق غیبی.

4. در خدمت شیعه بودن انبیاء بزرگ الهی.

5. امکان حضور جسمانی حضرت مسیحعليه‌السلام در دوران غیبت.

6. پذیرفته بودن احتجاج به خود انبیاء الهی برای تثبیت موقعیت و حقانیت شیعه.

7. ضرورت بهره گیری از شهود حسی برای تثبیت حقانیت شیعه به جای بهره گیری از روش استدلالی عقلی.

8. میزان باور و اعتقاد فقیهان دینی به حقانیت تشیع علوی.

9. توانایی فقیهان دینی در احضار انبیاء بزرگ الهی.

68) محمد علی مردانی.

69) اگر چه اثبات صغروی واقعیت داستان فوق از راه حجیت اخبار حسی فقیه دینی ضروری است، ولی از حیث کبروی نیز می توان بر این نکته اشارت کرد که اگر معرفت انسانها از روح در حداقل ممکن است:

قرآن کریم: و یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً.

خدا در قرآن می فرماید:

و از تو در مورد حقیقت می پرسند بگو روح به فرمان خداست و شمااز حقیقت آن آگاه نمی شوید زیرا آنچه به شما آموخته اند بسیار اندک است.

و اگر دو حالت انس و نفرت، از واقعیات جوهری ارواح انسانی است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : الارواح جنود مجندة فما تعارف منها ائتلف و ما تناکر منها اختلف

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

ارواح با هم ملاقات می کنند و همدیگر را حس می کنند آنهایی که یکدیگر را می شناسند با هم انس می گیرند و آنهایی که یکدیگر را نمی شناسند از هم متنفر می شوند.

و اگر دوستی ها سرمایه ارتباط و انس ارواح است:

قال امیرالمؤمنینعليه‌السلام : المودة تعاطف القلوب فی ایتلاف الارواح

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

ایجاد ائتلاف بین ارواح و ارتباط عاطفی دلها باعث مودت و دوستی می شود.

و اگر حوادث و واقعیات فراوان مربوط به اهل البیتعليهم‌السلام ، آل البیتعليهم‌السلام و حتی نشان از این واقعیت است که سلطه ملکوتی انسان عارف بر جوهر ناسوتی خود به گونه ای است که بازگشت اختیاری و یا تجسم متعالی مجدد وی را امکان پذیر می سازد، پس پذیرش ارتباط میان عالم دینی با ارواح دیگر از فقیهان امکان پذیر و بلکه ضروری است.

70) او همیشه در کنار درب ایوان طلای صحن عتیق می نشست.

71) اگر به دلیل واسطه فیض ربوبی بودن اهل البیتعليهم‌السلام ، فیضان وجودی آنان منحصر به ظرف وجودی دنیا نیست و علاوه بر آن، برزخ و قیامت را نیز شامل است؛ و اگر از جمله فیوضات، اطعام برای خداوند در دنیا و آخرت است:

قرآن کریم: و یطعمون الطعام علی حبه مسکیناً و یتماً و اسیراً انما نطعکم لوجه الله لانرید منکم جزاء و لاشکوراً.

خدا در قرآن می فرماید:

و هم به دوستی (خدا) به فقیر و اسیر و طفل یتیم طعام می دهند. فقط برای رضای خدا به شما اطعام می دهیم و از شما هیچ پاداش و سپاسی هم نمی طلبیم.

و اگر وظیفه بهره مندان از فیض ربوبی و ولوی، معرفت از چیستی، خاستگاه، لوازم و آثار فیض و بالاخره رضایت به فیوضات و از خدا شروع و به خدا ختم کردن رفتارهای غریزی و انتخابی است:

قال المجتبیعليه‌السلام : فی المائدة اثنتی عشرة خصلة یجب کل مسلم ان یعرفها: اربع منها فرض، و اربع سنة، و اربع تأدیب، فاما الفرض: فالمعرفة، و الرضاء، و التسمیة، و الشکر.

حضرت امام حسن مجتبیعليه‌السلام می فرماید:

آداب غذا دوازده مورد می باشد چهارتای آنها فرضی و چهارتای آنها سنت و چهارتای دیگر ادب است، چهارتای فرض عبارتند از آگاه بودن به حرام و حلال بودن غذا، راضی شدن به غذا، بسم الله گفتن و به جای آوردن شکر است.

و اگر خواستگاه و سریان فیض رحیمیتی خداوند، منوط به رضایت اهل البیتعليهم‌السلام و باور بر آنان و ارادت انگیزشی و رفتاری به آنان است؛ و اگر عکس نقیض نقش غذای حرام - که خود مانع از پذیرش عبادات الهی از درگاه ربوبی:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من اکل لقمة من حرام لم تقبل له صلاة اربعین لیلة.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

نماز چهل شب کسی که غذای حرام بخورد قبول نمی شود.

است - این است که میل کردن غذای حلال آنهم از نوع برزخی و مربوط به خاندان وحی و امامت، خود چقدر مایه رشد و تعالی عبودیتی انسانها و لذت و فرح و شادمانی انسانهای بهره گیرنده است، پس باید تلاش کرد تا به فیض ربوبی و ولوی دست یافت.

آری! اگر در این حادثه آن کسی که معرفت دهنده است، دوستی صالح و سفر کرده به آخرت است؛ و اگر معرفت یابنده، فقیهی عارف است که با تمام وجود به اهل البیتعليهم‌السلام عشق می ورزد، پس چیستی معرفت، معرفت بر پذیرفته شدن در دستگاه ولایت و ارتزاق از برترین و براندازه ترین نوع غذاهاست علت این معرفت، همان ارتباط دوستانه دنیایی است، علت ارتزاق، عشق به مقام ولایت و امامت است، ابزار ولایت، ارتباط روحی و شهودی است که در آن خطائی راه ندارد. پس باید بر این نوع معرفت الهی غبطه خورد و تلاش کرد که همانند آن عارفان، سالک مقام ولایت اهل البیتعليهم‌السلام شد.

اشارات:

1. تأثیر تعلقات و علائق دنیوی افراد در تجلی رفتارهای برزخی.

2. نقش خبری ارواح گذشتگاه از آینده فقیهان صالح.

3. کم بودن پذیرفته شدگان در درگاه اهل البیتعليهم‌السلام ، به دلیل خلوت بودن جایگاه پذیرایی.

4. تسکین و آرامش روحی صالحان و فقیهان دینی وارسته با دیدن جایگاه خویش در آینده برزخی.

5. وظیفه دوستان در تداوم دوستی ها حتی پس از حضور در برزخ.

6. بهره گیری از میز و صندلی در مراکز پذیرایی رسمی اهل البیتعليهم‌السلام .!

7. اعتبار صالحان از برای دعوت کردن از فقیهان برای میهمانی در دربار امامت و ولایت.

72) واقعیت آن است که گاه انسانهای صالح آن چنان دچار بحران ارتباط می شوند که دیگر موجودات باهوش و وظیفه مند هستی، با درک از جوهره حقایق وجودی آن آدمیان، تلاش می کنند بحران فوق را کاهش دهند و تا جایی که می توانند برای جبران ستم آدمیان، تلاش کنند. مرحوم قزوینی از جمله آن گروه از صالحان بود. او که برای تبلیغ دین، عزم سفر کرده و تحمل سختی سفر را بر خویش هموار ساخته است این چنین مورد بی مهری میزبان خویش واقع می شود که میزبانش او را در کهولت سن یاری نمی دهد. اگر وظیفه شیعیان به هنگام دیدن عالمان دین، خدمت کردن به آنان است:

قال امیرالمؤمنینعليه‌السلام : اذا رایت عالماً، فکن له خادماً

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

اگر عالمی را دیدی، برای او خدمتگزار باش.

و اگر احترام و تکریم عالمان دین، احترام به خداوند است:

قال امیرالمؤمنینعليه‌السلام : من و قر عالماً فقد وقر ربه.

حضرت امیرالمومنین امام علیعليه‌السلام می فرماید:

احترام نمودن به عالم به منزله احترام نمودن به خداست.

و اگر وظیفه متعلمان جامعه، تعظیم عالمان دینی است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : حق سائسک بالعلم: التعظیم له، و التوقیر لمجلسه، و حسن الاستماع الیه، و الاقبال علیه، و ان لاترفع علیه صوتک، و لاتجیب احدا یسأله عن شی ء حتی یکون هو الذی یجیب، و لاتحدث فی مجلسه احدا، و لاتغتاب عنده احدا، و ان تدفع عنه اذا ذکر عندک بسوء، و ان تستر عیوبه، و تظهر مناقبه و لا تجالس له عدوا، و لاتعادی له ولیاً، فاذا فعلت ذلک شهد لک ملائکة الله بانک قصدته و تعلمت علمه لله جل اسمه لا للناس.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

این است که: او را بزرگ بداری و احترامش را نگهداری، و به سخنان او خوب گوش دهی، و به حضورش بشتابی، و صدایت را بر او بلند نکنی، و در حضور او سوالی را پاسخ نگوئی، و در مجلسش با کسی سخن نگوئی، و نزد او غیبت نکنی، و از او دفاع کنی، و عیبهای او را بپوشانی، و خوبیهایش را آشکار کنی و با دشمن او همنشین نشوی و با دوستان او دشمنی نکنی. اگر این کارها را انجام دادی ملائکه گواهی می دهند که تو به قصد آموزش و در راه خدا گام برداشتی.

پس چرا برخی آنچنان معرفت یافتگان بر فرهنگ دینی را مورد بی مهری قرار می دهند که مریدان جنی باید به کمک شان بشتابند؟ چرا باید عالمان مهاجر و مهاجران صالح، صالحان پنهان این چنین مهجور باشند که رفیقان امدادگرشان از اقوام غیر انسانی باشند تا به فریادشان برسند؟ در حالی که از آنان گفتن، چیزی جز در بند کردن حقیقت های نورانی، به اسارت گرفتن باورهای آسمانی، خورشید را در آینه شمع دیدن و ابدیت را و لحظه ها به تصویر کشیدن و بالاخره همه تاریخ را در یک سطر نگاشتن نیست!

آه کجایند شفیره های معرفت ولوی؟ کجایند ملکوتیان خسته در دهلیزهای تنگ و تاریک زندگی؟ کجایند آن رادمردان رسته از خاک اسیری؟ چرا باید جامعه ای چنین زندانی خاک باشد تا پنجه برگهای پائیزی جهلشان گلوهایشان را بفشرد و خاکها در چشمانشان مانع از دین عالمان نستوهی همچون مرحوم قزوینی باشد؟ جنیان را بنگرید که چگونه پروانه وار دنبال معرفت یافته های حزب اللهی می دوند، او را تسلی می بخشند، اظهار خدمتگزاری می کنند او را از واقعیات پنهان زندگی اش خبر می دهند تا اطمینان اش را جلب کنند آنگاه با بشارت او را به تداوم راهش استحکام می بخشند.

پس ای حزب اللهیان درس آفرینش را با تفسیر زندگی معرفت یافته خت دریابید هجای واژه خلیفة الله بودن را با یک دم معرفت یافته حوزه دینی تکرار کنید آنگاه آیه تبارک الله را بر صحیفه فطرتهای پاکتان مشق کنید شاید بتوانید زیباترین تندیس های عشق دین را از سجده گاه فرشتگان زمینی دریابید. اشارات:

1. باز شدن چشم ملکوتی انسانها به هنگام مرگ و دیدن معرفتهای ناپیدای زندگی از زاویه دید برزخی.

2. حضور شیرین یکایک اهل البیتعليهم‌السلام به هنگام جان دادن شیعیان معرفت یافتگان دینی.

3. از تبلیغ معارف دینی دست برنداشتن فقیهان حوزه ها حتی با تحمل فشارهای روانی و روحی.

4. ضرورت خدمتگزاری عاملان دینی.

5. تابعیت و خدمتگزاری جنیان صالح از انسانهای معرفت یافته.

6. معرفت جنیان به حقایق پنهانی زندگی آدمیان.

7. واقعی بودن ارادت و تابعیت جنیان نسبت به معرفت یافته ها به خاطر اطلاع دقیق آنان از بسیاری از حقایق زندگی انسانها.

8. تحمل ناپذیری دیدن برخی از حقایق حتی برای برخی از صالحان معرفت یافته.

73) اگر برترین صدا در نزد خداوند، استغفار است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : ان الله تعالی یحب ثلاثة اصوات: صوت الدیک، و صوت قاری ء القرآن، و صوت الذین یستغفرون بالاسحار.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

خداوند متعال صدای خروس، و صدای قاری قرآن، و صدای استغفارکنندگان در سحر را دوست دارد.

و اگر استغفارکنندگان از صابران، صادقان، قانتان، منفقانند:

قال الصادقعليه‌السلام : ان من استغفر فی وقت السحر فهو من اهل هذه الایة: الصابرین و الصادقین و القانتین و المنفقین و المستغفرین بالاسحار.

حضرت امام صادقعليه‌السلام می فرماید:

کسی که به هنگام سحر استغفار می کند از مخاطبان آیه (آنان صابران و راستگویان و فرمانبرداران و انفاق کنندگان و استغفارکنندگان در سحرگاهانند) می باشد.

و اگر استغفار تقرب آفرین است:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : انه لیغان علی قلبی و انی لاستغفرالله فی کل یوم سبعین مرة.

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

بر قلب من حجابی حایل می شود که برای رفع آن روزی هفتاد مرتبه استغفار می کنم.

و اگر حوزویان خواستار تقرب الهی اند پس باید که از هر گونه تغییر و تحول غیر ارادی که همراه با استغفار نباشد نگران باشند. زیرا که آنان استغفار را داروی درمانگر خویش می پندارند:

قال النبیصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : لکل داء دواء، و دواء الذنوب الاستغفار

پیامبر عظیم الشأن اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید:

برای هر دردی درمانی است و درمان گناهان استغفار است.

آنان از مرگ نمی ترسند ولی از نبود استغفار ترسانند زیرا که عطر وجودی خویش را بدون آن ناقص می یابند:

قال امیرالمؤمنینعليه‌السلام : تعطروا بالاستغفار لاتفضحکم روائح الذنوب.

حضرت امیرالمومنین علیعليه‌السلام می فرماید:

خود را با استغفار عطرآگین نمایید تا بوی گناهان شما را رسوا نکند.

اشارات:

1. امکان خروج غیر ارادی روح از بدن صالحان.

2. امکان رجعت روح انسانها به بدن پس از خروج.

3. محوریت نگرانی فقیهان حوزه دینی به نبود تقرب روزانه.

4. تأثیر جسمی خروج روح بر بدن انسانها.

5. سنگینی قدرت و توان نوری روح بر بدن و قابل تحمل نبودن آن برای جسم.

6. بیرون شدن غیر ارادی روح از بدن پیش از فرا رسیدن مرگ، نشان از تحمل ناپذیری جسم صالحان حوزه دینی در تحمل روح نورانی آنان است.