آفتاب علم

آفتاب علم0%

آفتاب علم نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

آفتاب علم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: جلالی دهکردی
گروه: مشاهدات: 4708
دانلود: 2114

توضیحات:

آفتاب علم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 23 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 4708 / دانلود: 2114
اندازه اندازه اندازه
آفتاب علم

آفتاب علم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دستور العمل عرفانی ازفقیه و عارف صمدانی حضرت آیه اللّه العظمی

مقدمه ای بر دستورالعمل

مُقدمهً عرض می شود ایشان ، انظار و افکار عرفانی و تجربه های سلوکی خویش را در کتابی به نام «منبر الوسیله»(۶۵) گردآورده و در این کتاب ، دستاوردهای عرفانی خود را با عنوان «مُرقاه» و پلکان با ترتیب خاصّی نظم و نسق داده است ، تا راهیان کوی کمال با بهره وری از آن به مقامات رسند در مقدمه منبرالوسیله عارف دهکردی می نویسد :

«اِنّ هذه وسیلتی الی ربّی فی دینی و دنیای و آخرتی ، إبْتَغَیْتُها لنفسی و لِمَن اقتفی إثری ، قد قَذَفَها اللّه تَعالی فی قلبی ، فَانشَرَحَ بها صدری و أنارَت مِشکوه نفسی ، فاحیا بها منّی ما قد ماتَ ، و تَدارکَ بها ما قدفاتَ ، و ذلک بعد التجائی الی ربّی بکُلیه وجودی ، و انخلاع نفسی عن انانیتی ، و طیران لُبّی الی فضاء القُدس ، و مُباشرتی روح الیقین ، فاستلان لی ما استوعره المترفون ، و انشرح صدری مما یضیق منه القوم الجاهلون ، و لم یکن ذلک منّی لمراجعه

الکُتب ولا لکثره مطالعه الصُحف ، بل لانقطاعی الی اللّه والابتهال الیه تعالی والتدّبر فی آیات اللّه »

ترجمه

«این کتاب ، مَرْکب عروج من به سوی پروردگار است سعادت دنیا ، بهروزی آخرت و سلامت دین را در عمل بدان می دانم این را برای خودم و هر آن که از من پیروی کند ، نوشته ام به درستی که مطالب این کتاب را قرار داد خدای تعالی در قلبم ، و به واسطه آن شرح صدر پیدا نمودم و روشن شد چراغ جانم ، و این بُود بعد از آن که با تمام وجودم به خدا روی آوردم ، در بارگاه الهی اُنس گرفتم و نفس خودبینم را خدابین کردم ، عقلم در آسمان قُدس به پرواز درآمد ، حقیقت یقین را چشیدم ، راههای پُربیم و هراس برایم هموار شد ، از فضای کوچک تنگ بینان رستم و گشادگی سینه و وسعت دل پیدا کردم این معارف ، ابعاد وجودی و استعدادهای معطّل را احیا کرد و گذشته عمرم را نقد نمود البته این برکات از کتابخوانی و پرمطالعه ای برنیاید ، که مرهون «انقطاع الی اللّه» و تضرّع به درگاه او و تدّبر در آیاتش است »(۶۶)

او بر این باور است که نفس ناپاک اگر دانش توحید نیز فرا گیرد ، بر حجاب هایش افزوده می گردد طالب علم ، پیش و بیش از تحصیل علوم ، باید به تزکیه و تهذیب نفس پردازد معارف و علوم ربوبی ، در زمین پاک ثمر دهد و چراغ راه گردد :

«انمّا الطّریق الی ذلک تزکیه

النفس عمّا یردیها و انقلاعها ممّا یفنیها و ردعها عن اهویتها و رفض الدّنیا الدّنیّه والزهد عن زهراتها الفانیه و الرغبه الی الباقیات الصّالحات و الدّرجات الرفیعات »; تنها راه رسیدن به این مقام ، پیراستن نفس از فرومایگی ها ، و کندن آن از دل بستگی به امور فانی و زودگذر ، و بازداشتن آن از هوس ها ، و بر فرق دنیا قدم نهادن ، و در برابر زرق و برق و جذبه های آن زهد ورزیدن ، و به مقامات اخروی و کارهای جاودانه و شایسته دل بستن است

عارف دهکردی تنها راه رسیدن به مقام محمود و درجات معنوی را در تقوا ، اُنس و عمل مداوم به سنّت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله و پیروی از راه و رسم و سیره هدایت گران خلق ، امامان معصومعليهم‌السلام ، می داند :

«و لن ینال ذلک البته الاّ بتقوی و ملازمه سنّه رسول اللّه و سلوک منهاج اولیاء اللّه الائمه الهُدی »

اینک گوش جان را به آموزه های روح پرور و دلپذیر آن فقیه و عارف وارسته می سپاریم; دستورهایی که خاستگاه آنها فرقان ربوبی و کوثر علوی است امید آن که در وصول به لقای حق ، چراغ راهمان گردند(۶۷)

متن دستورالعمل آیه اللّه دهکردی

بسم اللّه الرحمن الرحیم

سفارش می کنم تو را ، ای نفس خطاگر ! غافل از آقا و پروردگارت ! اسیر و برده و ذلیل دشمنانت ! کاهل به مهمّات امور و هدف و رسالت آفرینشت ! چه بسیار عمر گرانقدر را ضایع کردی ، با آن که می توانستی با آن سرمایه گرانقدر و پرمایه، تجارت های کلان و سودآور انجام دهی سوگ مندانه این سرمایه گران را تباه کردی و خود را به افسوس و حسرت همیشگی مبتلا; چه همه بر خویشتن خویش ستم روا داشتی

روحی را که پادشاهی توانا بر رساندن تو به سلطنت دائمی و جاودانه است ، در زندان شهوات رنجور کردی و در غل و زنجیر و اسارت هوا و هوس گرفتار ! اسیر خائنان و عمرْ دزدانش کردی بیچاره تر ، بدحال تر و پشیمان تر از تو چه کسی است ؟ تو با این کار ثروت عظیم خود را به فقر ، پادشاهی را به خاک نشینی ، سود را به تباهی ، و راحتی و آسودگی را به ناکامی بدادی ، دار کرامت و منزل عزّت را به عذاب و خواری بفروختی تو در گورستان تاریک و بی کس ، با کژدم ها و حشرات مؤذی چه خواهی کرد ؟ در روزی که مال و فرزند سود ندهد و هر کس از دوستان و برادران و فرزندان خود می گریزد و در نجات خویش می کوشد ، تو را چه حال و روزی است و بر تو چه خواهد رفت ؟

در روز قیامت ، حمایت گر و شفاعت گر تو کسی نیست ، مگر آن که تو را قلبی سلیم باشد

هان ! من به تو راه رشد و صلاح را باز نمودم ، توصیه هایم را پاس دار و با سستی و کاهلی ، آنها را ضایع نکن !

سفارش می کنم جز خدا را بنده مباش ! کسی را با او در هیچ شأنی از شؤون زندگی همباز و شریک مگیر !

به هیچ کس جز او ، دل مبند و امید مدار ! بین خود و خدای خود را اصلاح کن ، که در این صورت او کار تو را با خلق ساز کند و تو را بر نزد آنان محبوب سازد .تمام همّ خویش را صرف آبادی آخرت کن ، خداوند کارهای دنیایی را سامان دهد و آسان سازد .از خدا ، چونان که شایسته اوست پرواگیر و در نهان و آشکار خود را در محضر او بین ، او در همه کارها و گرفتاری ها راه را بر تو بنماید و کارها را به کام سازد .میانه روی را در همه کارها فرا دید دار ، تا به حسرت و پشیمانی و ندانم کاری گرفتار نشوی .قناعت را پیشه خویش کن ، چه قناعت گنجینه ای تمام ناشدنی است

از حرص و طمع و پیروی هوا بپرهیز ، چه این خصلتها ، ذلت ، انحراف از حق ، و شرک به خدای عظیم را در پی آرد اعتزال را پیشه کن ، زیرا دوری از غوغای دنیا به سلامت نزدیکتر است

از شهرت و نام آوری بگریز ، چه در خوب و بد آن آفت است

جان خویش را از خوبی های پست و خصلت های نکوهیده پاک و پیراسته کن ، تا از مرز حیوانیت به دایره انسانها فرا آیی

از عادات بد بپرهیز ! مراقب باش صفات ناپسند برایت عادت نشود

در کسب کمالات بکوش ، چه عزت دنیا و آخرت و سربلندی دو جهان در آن است

نماز را در اوّل وقت به جای آور ، تأخیر نماز از وقت آن بدون عذر ، تضییع و بی اعتنایی بدان است

به هنگام نیایش و در عبادات با تمام وجود روی دل را به معبود بدار ، تا به مقامی پسندیده نایل آیی

دعا برای پدر و مادر را پس از نمازها و در دیگر مظان استجابتِ دعا فراموش نکن ، چه ترک آن جفا به پدر و مادر است

همیشه با وضو باش ، تا خداوند باطن و جان تو را منوّر سازد

به گاه نماز ، خلوت گزین ! بر سجّاده قرار گیر ! دست را به نیایش بلند کن ! چشمها را بر هم نه و یا به حالت افتادگی و تضرّع آور ! دلت را به نماز بسپار و مقدّمات آن را با آدابش به جای آور ، تا نفس متوجه خدا شود و از غیر بُبرد و به خدای تعالی رو آرد

بر تو باد به نماز شب ، او چراغی فراراهت در تاریکی قبر و عرصه قیامت خواهد بود نماز شب ، نشان انبیا و صالحان است

قرآن ، بسیار بخوان ! دائم به یاد خدا باش ! همیشه در تفکّر و اندیشه باش ! نسبت به دنیا و زرق و برق آن زهد بورز !

از دروغ ، افتراء ، تهمت ، پرخوری و پرگویی و معاشرت با زنان دوری کن ، چه همنشینی زنان ، کودنی ، خواری ، رسوایی و بدبختی آرد و اوقات عمر را ضایع کند

از مال حرام و شبهه دار دوری کن ، زیرا چنین اموالی چخماق و فندک آتش جهنم است

از پیروی هوا و هوس پروا گیر ،زیرا این کار ، غفلت و قساوت آرد ، آتش جهنم را شعله ور سازد

برادران عزیز من ! اوقات عمرتان را سه بخش کنید :

بخشی از آن را در تحصیل علوم ، معارف و کسب کمالات و فضایل مصروف دارید; بخشی دیگر را به عبادات و طاعات از روی اخلاص و توجه به خدا به کار گیرید; و مقدار باقی مانده آن را در راه ساماندهی به امورات مادّی زندگی و تحصیل معاش به کار گیرید ، زیرا «مَنْ لامعاش له لا معادله»; آن را که زندگی به کفاف نباشد ، در توفیق بر بهروزی معاد نخواهد بود

در همه کارها به خدا توکل کن و در تمام احوال به او پناه بر ، تا او کارهایت را سامان کند و به آسانی با برادرانی از اهل صفا و جوانمردی همدمت سازد ، آنان تو را در سیر الی اللّه یاری کنند

خداوند برای تو معلّمی برانگیزاند ، تا راهنما باشد به سوی صراط مستقیم و بتوانی از باطن ولایت ، نور ، بهره گیری

در همه حال ، دست به ذیل عنایت ولی خدا ، قائم به امر خدا ، جناب ولی عصر ارواحنا له الفدا بدار !(۶۸)

چنانچه ذکر کردیم آیه اللّه دهکردی کتابی به نام «منبر الوسیله» دارند جلد اوّل این کتاب در بحث توحید و عدل می باشد که اینک بعضی از حکایت های دل نشین و خواندنی را از این کتاب شریف نقل می نماییم

وصیّت میرفندرسکیقدس‌سره

(۶۹)

سیّد جلیل القدر میر محمّد حسین ، نوه مجلسی ثانی ، اول امام جمعه دارالسلطنه اصفهان ، از طایفه و سلسله جلیله امامیه سادات خاتون آباد ، بعد از فوت علاّمه مجلسی می نویسد در رساله ای که نزد حقیر موجود است ، که حکایت کرد از برای من جدّی العلامه (المجلسی) که :

جناب میرفندرسکی وصیّت فرمودند در مرض موت خود که جنازه مرا بگذارید در مقبره بابا رکن الدّین(۷۰) در جنب نهری که در آنجاست و کسی معترض نشود از برای تغسیل و صلوه و دفن ، بلکه جنازه را در حریم نهر بگذارید و خدا یکی از اولیای خود را می فرستد که متصدّی شود تغسیل او را و دفن او را ، پس به وصیّت او عمل کردند و گذاشتند جنازه او را در حریم آن نهر که ناگاه علامه تقی نقی ملاّ محمّدتقی مجلسی اوّل که والد جدّ سید متقدم الذکر باشد پیدا شده ، به تقریب این که شب را در قریه شهرستان بودند صبح آن شب از آن قریه سوار شدند به جهت معاودت به شهر اصفهان و عادت ایشان بر این بود که از طریق دیگری که عبور ایشان به این مکان نمی افتاد عبور می کردند آن روز به قلب ایشان افتاد که عبور کنند از طریق دیگری که عبور ایشان به تخت فولاد به آن محلّ مخصوص می افتاد ، پس از آن راه آمدند ، دیدند ازدحام مردم را در آن مکان ، سؤال نمودند از کثرت و ازدحام مردم ، پس گفتند به ایشان که جناب میرفندرسکی وفات فرموده و این جنازه اوست در این مکان ، پس پیاده شد جناب مجلسیرحمه‌الله و مشغول شد به غسل دادن جنازه میر ، و بر او نماز گذارد و او را دفن نمود در همین موضعی که الان مدفون است و در قرب همان نهر آب ، و بعضی از مؤمنین از آن زمان اراضی حول قبر ایشان را وقف نموده ، تکیه مشتمله بر حجرات متعدّده که الان موجود است بنا نمودند ، و از آن زمان الی زماننا هذا که سنه هزار و سیصد و بیست و پنج قمری است ، دائر و محل عبادت اهل ایمان است(۷۱)

جریان تشرّف سید بحرالعلومقدس‌سره

(۷۲) «هنگامی که نجف اشرف مشرّف بودم ، یکی از خانه های سید بزرگوار بحرالعلوم را اجاره کردم آقا سید محمّد که از احفاد آن سیّد جلیل القدر ، و هم از معاریف علما بود ، شب ورود حقیر آمدند دیدن حقیر(سید ابوالقاسم دهکردی) و خانه جناب ایشان هم در جنب خانه حقیر بود شب پنجشنبه را هم من رفتم منزل ایشان چون خواستم برخیزم ، فرمودند : سیّدنا إجْلِسْ ! أَتَوَنّس بخدمتکم رو کردند به ملازم خود که : سَوّوا قَهوهً لجناب السّید ! من به جناب ایشان عرض کردم اگر می خواهید باز خدمت شما قدری بنشینم از وقایع روح افزای سید بزرگوار جدّ خود را نقل کنید اگرچه وقایع ایشان معروف و مشهور است ولکن شما اهل البیت هستید و أهْلُ البَیْتِ أدری بما فی البیت ، فرمود : نعم سیّدنا شیخ یوسف که در زمان سیّد بزرگوار کلیددار حرم محترم بود ، و هم قائم مقام بود که بسیار بانظم و با کفایت بود و مخدّرات عجمیّات که به زیارت مشرّف می شدند قدَغَن اکید گرفته که با زینت به حرم مشرَّف نشوند که اسباب تفرقه حواس زائرین شود و هم توهین آنها باشد بالجمله عادت شیخ یوسف این بود که شبها به جهت محافظت زوّار در کوچه ها گردش می کرد هنگامی که سید بحرالعلوم رحلت فرمود جنازه شریف و مطّهر او را در مسجد طوسی گذارده و علماء أعلام و فضلاء الفخام اجتماع نموده ، در این هنگام شیخ یوسف زیاد گریه می کرد ، خودش در مقام دفع دخل برآمده رو کرد به علماء حاضرین که نفرمائید عزاداری و گریه بر سیّد ، حق علماست ، حق تو نیست تو را چه می شود من حکایتی از سیّد دارم ، آن این است :

شبی در کوچه گذر می کردم ، هنگامی که خیلی از شب گذشته بود و درهای صحن و حرم بسته شده و مردم از تردّد و رفت و آمد افتاده ، نزدیک کوچه درب طوسی که رسیدم دیدم شخصی رو به حرم می رود و عبای خود را به سر کشیده ، قدری پیش رفته تأمّل کردم ، فهمیدم سیّد بحرالعلوم است به دنبال ایشان رفتم رسیدند به درب صحن ، دست مبارک به در گذاشتند ، دَر باز شد ! من تعجّب کردم ، حمل بر این کردم که خُدّام درب را درست نبسته اند یا آن که سیّد به آنها سفارش کرده که در را نبندند که به حرم مشرّف شود سیّد داخل صحن شده ، از کفش داری بالا رفتند به در رواق رسیدند ، دست به درب رواق گذارده ، درب رواق هم باز شد ! بر تعجّب من افزوده که دَر حرم و رواق را که من خود بستم و کلید آنها پیش من است پس سیّد داخل رواق شده به در حرم رسیدند دست به در حرم گذاشته در حرم باز شد ! بدون اذن دخول داخل حرم شدند ، من همان مکان در رواق ایستادم سید نزدیک ضریح رسید عرض کرد :

«السلام علیک یا امیرالنّحل السلام علیک یا . الفحل »

کلمه قبل را من فراموش کردم السلام علیک یا جدّاه ، من صدای همهمه می شنیدم ، امّا نمی فهمیدم که کلمات چیست ؟ پس مراجعت فرموده بیرون آمدند قُفل را به در گذارده دستی به او گذاشتند صدای حرکت قُفل را شنیدم که مُقَفّل شد و هم چنین در رواق را ، از صحن مقدّس خارج شدند من دنبال سیّد بودم تا سر کوچه که برگشتند سلام وداع بدهند ، من را دیدند ، فرمودند : کیستی ؟ عرض کردم : عَبْدُک شیخ یوسف فرمود : مِنْ أَیْن ؟ ; از کجا با من بودی ؟ عرض کردم : سیدّنا من اوّله الی آخره شما را به حق صاحب همین قبر قسم می دهم که از من مخفی ندارید این مطلب را ، فرمود : پس می گویم برای تو ، ولی شرط می کنم تا من زنده ام اظهار این سرّ را نکنی بعد از فوت به جهت تشیید قلوب شیعیان اظهار کن ! عرض کردم : سَمعاً و طاعهً فرمود : بعضی مسائل بر من مشکل می شود می روم خدمت حلاّل مشکلات ، گاهی جواب

می فرماید ، گاهی حواله می فرماید من را به امام زمان ارواحنا له الفداء از آن جمله امشب فرمودند : امام زمان تو الان در مسجد کوفه مشغول عبادت است ، بُرو از او سؤال نما مسائل خود را ، اوست امروز امام زمان تو»(۷۳)

کرامتی از سید بحرالعلومقدس‌سره

«سید بزرگوار بحرالعلوم وقتی را از نجف اشرف به زیارت حضرت أبی عبداللّه الحسینعليه‌السلام به کربلا مشرَّف می شود روز جمعه را عزم به مراجعت می فرماید همراهان که یکی أزهد اهل زمانه ، شیخ حسین نجفی بوده کراهت از این مطلب داشته (نظر به کراهت سفر در روز جمعه) و میل به حرکت نمودن فردای آن روز که شنبه باشد داشته که ممدوح است سفر در آن روز سیّد حتم می فرماید بر حرکت ، و روز جمعه را از کربلا بیرون می آیند ، چون از شهر و باغات او گذشتند هوا بسیار شدید الحر(گرم) بوده غَمامه(أبر) پیدا می شود و تضلیل(سایه) می اندازد سیّد را ، شیخ حسین قدری عقب افتاده ، در دل به ایشان هم اعتراض داشته ، گرما به او اثر می کند فریاد می کند به سیّد که : کجا می روید ؟ ما را در روز شدید الحر بیرون آوردید ؟ سید می فرماید : لِمَ تخلّفتم عنّا ؟ ; چرا ما را رها کردید ؟ شیخ ملاحظه می فرماید و آن غمامه(سایه) بر سر سیّد و اتباع او انداخته ، خود را ملحق به سیّد می نماید و آن غمامه همراه آنها بوده تا کاروانسرای شُور »(۷۴)

کرامتی از عالم ربّانی شیخ حسین نجفیقدس‌سره

«شیخ حسین که أعبد و أزهد أهل زمان خود بوده ، و امامت جماعت نجف در زمان سیّد بحرالعلوم با او بوده ، قضیّه ای دارد که نقل می کنم . جناب شیخ با جمعی در ایوان مطهّر نشسته : یَتَکَلَّمُون فیما ینفعهم فی الآخره ، خدایا ! ألْحِقْنی بِعِبادِکَ الَّذینَ هُم بالبَدار إلیکَ یُسارعُون و بابُک علی الدَّوام یَطْرُقُون و إیّاکَ فی اللَّیلِ والنَّهارِ یَقْصُدُونَ و عَنْ کُلّ مَنْ سِواکَ آیِسُونَ مبْعِدُون

که در این هنگام سید جواد عاملی وارد شده پریشان حال و این سید جواد عاملی غیر از سید جواد عاملی صاحب «مفتاح الکرامه» استاد شیخ صاحب جواهر است بالجمله شیخ حسین سؤال کرد از سید جواد از جهت پریشانی حال ، در جواب گفت : من سی شاهی به فلان شخص مقروضم(بدهکارم) الآن من را در بازار دید به من سختی نموده ، و جِدّاً مطالبه نموده ، و من مکرّر از او قرض می کردم ، ولم یکن عادته ذلک ، جناب شیخ فرمود : سیّدنا حَوِّلهُ إلیّ ، یعنی طلبکار خود را حواله من کن ! حاضرین فَقْر شیخ را می دانستند که اطاقش نصف حصیر خرمایی و نصف دیگر زمین است عرض کردند : لا شَیْخَنا حَوِّلهُ الی صَرّافِ الیهودی; شما که پول نداری بدهی پس حواله او را به صرّاف یهودی بده که أقلا پول داشته باشد شیخ از این تعریض متغیّر شده فرمود : لا بل احوّله إلی صرّاف الحقیقی ، هذا امیرالمؤمنین ، و اشاره به ضریح مطهّر کرده ، به کمال تشدّد فرمود : یا اللّه ! سیّدنا برو از امیرالمؤمنین پول خود را بگیر ! من به حضرت حواله دادم سید برخواست و از در رواق مُطهر داخل شده چون مشغول به اذن دخول خواستن شد ، شخصی دست به شانه او گذارده ، او را عقب کشید ، سی شاه مطابِق قرض سیّد بدون کم و زیاد

، به سیّد داد سیّد مراجعت نموده ، هنوز مجلس متفرق نشده ، گفت : شیخنا حواله شما را حضرت أدا فرمودند شیخ فرمود : نگفتم او را حواله به امیرالمؤمنین می دهم »(۷۵)

وصیّت شیخ انصاری در مرض موت به شاگردان خود

کلام با اهل علم و علما است ، در باب اهتمام به تذکّر حال اموات و توسل به ارواح مطهّرات أولیاء و عُلماء و صُلحاء روزی در نجف أشرف از منزل خود بیرون آمدم به جهت درس قُرب خانه که منزل داشتم ، مقبره فاضل جواد ملاّ کتاب بود که صاحب شرح بر روضه است و فرزند جلیل شیخ حسین نجفی است ، والد و ولد از اکابر علما و اعاظم فقها و معاریف عُبّاد و زُهّاد نجف اشرف بودند و من ایستادم بر در مَفْجَره که رو به کوچه است که فاتحه بخوانم و بروم درس شیخ ابرقوئی از مجاورین نجف در همسایگی ما بود ، گمان کرد که من ایستادم ، معطّل سقّا هستم که آب بِخرم گفت : معطّل آب هستی ؟ گفتم : نه ! می خواهم فاتحه بخوانم و بروم درس گفت : من یک واقع دارم از این فاتحه خواندن ، خوب است به جهت تو بگویم ، و همراه من شد

گفت : وقتی که مرحوم شیخ ، استاد آیه اللّه الباری الشیخ مرتضی الانصاری ، مریض شد به همان مرضی که از او مرحوم شدند ، ایشان را بردند در یکی از باغ های سهله به جهت تغییر آب و هوا ، و من در مسجد کوفه بودم دیدم همین سرکار میرزای رشتی ،که تو درسش می روی مراد آیه اللّه دهکردی است آن وقت او را «میرزا حبیب اللّه» می گفتند ، در سنّ شباب بود و بسیار جمیل و با وجاهت بود ، آمد با آقا حسن طهرانی و حاجی میرزا ابوالقاسم ، صاحب تقریرات ، وارد مسجد شدند و هر یک دو رکعت نماز تحیّت مسجد خواندند و بیرون رفتند ، من فهمیدم عیادت شیخ می روند ، من هم همراه آنها رفتم تا رسیدیم درب باغی که مرحوم شیخ آنجا بودند ، حضرات ایستادند ، ملاّ رحمت اللّه که مواظب خدمات شیخرحمه‌الله بود رفت استیذان نماید ، مرحوم شیخ در اوّل باغ زیر درخت انجیری رختخواب ایشان را انداخته ، مراجعت نمود و با اذن دخول ، حضرات تشریف بردند خدمت شیخ من چون اوایل تحصیلم بود در عداد آنها شمرده نمی شدم ، خود را مشمول اذن ندانسته درب باغ ایستادم ، چون درب باغ از آن درهایی بود که خلال چوب های او فُرجه بسیار داشت ، من دیدم شیخ نشسته در رختخواب تکیه داده ، نماز جعفر طیّار را می خواندند بلی عادت آن بزرگوار این بود که نماز جعفر طیّار و زیارت عاشورا را ترک نمی کردند ، و در زهد و عبادت ضرب المثل بودند حتی آن که می گفتند روزی شیخ کبیر ، صاحب جواهر الکلام ، در صحن مطهر رسید به همین شیخ ، استاد عطّر اللّه مضجعهما فرمود : شَیَنُوا هذه العبادات العوامیه کلّ یوم تعمل عاشوراء رَوْح أشتغل; یعنی اشتغال به تحصیل برای علما اهّم است از بعضی اعمال

مستحبه به خصوص آن که مجاور مشاهد باشد و روزی چند دفعه به زیارت مشرّف شود بالجمله گفت : شیخ توجّهی به جانب درب باغ فرمودند ، دیدند من آنجا ایستاده ام به ملاّ رحمت اللّه فرمودند : کسی درب باغ ایستاده بگو داخل شود من هم داخل شدم آقا حسن (طهرانی) یک طرف شیخ نشسته و شیخ پای مبارک خود را در دامن حاجی میرزا حبیب اللّه گذاشتند و فرمودند : پای من را بمال ! من ملاحظه کردم دیدم لحاف شیخ چیت کرباس بروجرد است یک وصله هم دارد دُوشک]تشک[ او هم کرباس است و یک وصله هم او دارد ، و متّکای شیخ هم کرباس چیت بروجردی بود و حشو او لیف خرما بود

خلاصه شیخ به حضرات فرمودند : اشکال صلوه حول کعبه را دفع نمودید ؟ و محلّ درس شیخ آن وقت این مسأله بود حضرات جواب می گفتند من دیدم با این که أعرف تلامذه شیخ به فهم و فضل آن حسن طهرانی بود ، عمده نظر شیخ به حاجی میرزا حبیب اللّه است ، بعد فرمودند به آنها که این طریق تحصیل نیست ، وصیّت می کنم شما را که (اولا) یک آشنایی با خدا پیدا کنید و (ثانیاً) درست تحصیل نمایید و کار کنید و (ثالثاً) به قبور علما که می رسید فاتحه نخوانده نگذرید ، فاتحه به جهت آنها بخوانید و از ارواح آنها استمداد کنید به جهت توفیق و حصول علم خیلی نافع است »(۷۶)

____________________

پی نوشت ها

۵۷ غرر الحکم ، فصل هفتاد و هفتم ، ص ۶۲۵

۵۸

فصّلت ۴۱ ، آیه ۵۳

۵۹ منبر الوسیله ، ج اول ، وسیله دوّم ، ص ۱۱۲

۶۰ المسلسلات ، ج ۲ ، ص ۳۳ قابل ذکر است که این زندگی نامه خودنویس آیه اللّه دهکردی که به درخواست آیه اللّه مرعشی نجفی نوشته اند در مقدمه جلد اول منبرالوسیله ، آمده است

۶۱ بحارالانوار ، ج ۶۷ ، کتاب الایمان و الکفر ، باب ۲ ، ح ۴ ، ص ۷۴

۶۲ مرحوم سید بحرالعلوم میردامادی (۱۳۴۵ ۱۴۱۱ه ق ) عالم عامل ، فقیه کامل ، عارف زاهد ، در علم و عمل و تقوا و اخلاق و ملکات فاضله ممتاز بین اقران بود ، ایشان از شاگردان آیات عظام و مراجع تقلید آیه اللّه العظمی بروجردی ، آیه اللّه العظمی امام خمینی ، آیه اللّه العظمی علامه طباطبایی ، آیه اللّه العظمی مرعشی نجفی و غیره می باشند عمر شریف ایشان در تحصیل علم و ارشاد و هدایت و رسیدگی به امور اجتماعی مردم و رفع مشکلات آنان و ترویج دین از راه تبلیغ علمی و عملی صرف گردید سرانجام این استاد عزیز و عالم ربانی در بامداد روز یکشنبه ۱۵ ربیع الثانی ۱۴۱۱ هجری قمری به ملکوت اعلا پیوست رحمه اللّه علیه (یادنامه آیه اللّه میردامادی ، صص ۳۶۴۰)

۶۳ و ۲ نقل از منبر الوسیله ، نسخه خطی ، جلد دوم ، بحث امامت و معارف

۶۵ این کتاب ، در بردارنده انظار عرفانی ، فلسفی و اعتقادی است نویسنده محترم فارسی و عربی را

به هم آمیخته و نظرات بدیعی در برخی موارد ابراز داشته است; با آوردن حکایت و شعر و موعظه (و ذکر مصائب ائمه اطهار) ، از صعوبت مطالب ، کاسته است (مجله حوزه ، ش ۶۵ ، ص ۸۲) شایان ذکر است جلد اول منبر الوسیله که در حدود صد سال قبل چاپ سنگی شده بود و شامل بحث توحید و عدل می باشد ، به سبک جدید با تحقیق منابع و مقدمه ای در شرح حال مؤلف به قلم نگارنده از طرف انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم چاپ گردید و جلد دوّم این کتاب که شامل بحث نبوت و امامت و معاد و معارف اسلامی است برای اولین بار چاپ خواهد شد

۶۶ منبر الوسیله ، جلد اوّل ، صص ۴۹ ۵۰

۶۷ در آخر منبرالوسیله ، جلد اوّل ، صص ۵۵۸ ۵۶۰ آیه اللّه سید ابوالقاسم دهکردی وصیّت نامه ای عربی دارند که حاوی دستورالعمل های مفید است که اینک ترجمه فارسی آن ذکر می گردد

۶۸ ترجمه این دستورالعمل که به عنوان وصیّت نامه ایشان در آخر کتاب منبر الوسیله ، ج اوّل ، صص ۵۵۸ ۵۶۰ آمده است از مجله حوزه ، شماره ۶۵ ، نقل شد

۶۹ میرابوالقاسم فندرسکی ، حکیم و فیلسوف عالی قدر از مفاخر دانشمندان ایران و اسلام در حکمت طبیعی و الهی و ریاضی و جمیع علوم عقلیه ماهر و استاد بوده ، در سال ۱۰۵۰ در اصفهان وفات یافتند و در تکیه ای که اکنون به تکیه میر می باشد در تخت فولاد اصفهان

مدفونند (تذکره القبور ، ص ۹۵)

۷۰ مسعودبن عبداللّه انصاری بیضاوی فارسی ، معروف به بابارکن الدین ، از فضلا و عُرفاست و مرحوم حاجی کرباسیرحمه‌الله اعتماد کافی به او داشته مخصوصاً به زیارت او می رفته و آخوند ملاّمحمّد تقی مجلسی و شیخ بهائی هم اظهار جلالت شأن از او نموده اند (تذکره القبور ، گزی ، ص ۴۳)

۷۱ منبرالوسیله ، ج ۱ ، صص ۳۴۱ ۳۴۲

۷۲ شیخ ابوعلی حائری در باره سید بحرالعلوم می نویسد : سید سند و رکن معتمد مولانا سید مهدی بن سید مرتضی بن سید محمّدحسن حسینی طباطبایی نجفی أطال اللّه بقاه و ادام علوه و نعماه پیشوایی است که روزگار به مثلش ندیده و بزرگواری است که مادر دهر از آوردن مانندش عقیم است(زندگانی وحید بهبهانی ، ص ۱۷۵)

۷۳ منبر الوسیله ، ج ۱ ، صص ۲۶۶ ۲۶۹

۷۴ منبر الوسیله ، ج ۱ ، صص ۲۷۰ ۲۷۱

۷۵ منبر الوسیله ، ج ۱ ، صص ۲۷۲ ۲۷۳

۷۶ منبر الوسیله ، ج ۱ ، ص ۵۲۸ ۵۲۹