آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار0%

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار نویسنده:
گروه: کتابخانه حدیث و علوم حدیث

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمدباقر مجلسی
گروه: مشاهدات: 21953
دانلود: 3593

توضیحات:

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 39 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 21953 / دانلود: 3593
اندازه اندازه اندازه
آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

آداب معاشرت ترجمه جلد شانزدهم بحارالانوار

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اخبار باب:

(۱) ۱- احتجاج: به سندش تا ابی محمد عسکری از پدرانش، فرمود: محمد بن مسلم بن شهاب زهری.

نزد امام چهارم آمد و غمزده و اندوهناک بود، و زین العابدینعليه‌السلام به او فرمود: چرا غمناکی؟ پاسخ داد یا ابن رسول الله غم و اندوه بر من بدنبال هم آیند چون که در بوته امتحان درآمدم بوسیله حسد بران بر نعمتها که دارم، و جمعی و توقعی که از من دارند، و هم از آنها که امید خیر از آنها دارم و به آنها احسان میکنم و گمانم بیجا است آن حضرت فرمود: زبانت را نگهدار و برادران و دوستانت را با خوددار.

زهری «۱» گفت: یا ابن رسول الله من با آغاز سخنم به آنها خوشی کنم، فرمود: چه از واقعیت پروری مباد بخود خوشبین باشی، مبادا سخنی بگوئی که دلپذیر نیست و گر چه از آن عذر توانی، نه هر کس که بد بگوشش رسانی توانی عذری پذیرا برایش داشته باشی.

سپس فرمود: ای زهری، هر که خردش از هر چه دارد کاملتر نباشد، هلاکش در کمتر چیزی که دارد میباشد سپس فرمود: ای زهری نمیتوانی مسلمین را بجای خاندان خود بنهی، و سالخورده‌شان را بجای پدر گیری، و خردسالشان را بجای فرزند خود، و همزاد خود را بجای برادر، به کدامشان خواهی ستم کنی، و به کدامشان نفرین کنی، و آبروی کدام را ببری.

اگر ابلیس لعنه الله بتو وانمود که برتری داری بکسی از مسلمانان اهل قبله بنگر اگر از تو سالخورده‌تر است بگو در ایمان از من بیشتر است و در کار خوب پس او بهتر از من است، و اگر از تو کم‌سال‌تر است بگو من در گناهان از او پیشم و او از من بهتر است، و اگر همسال تو است بگو: من بگناه خودم یقین دارم و در باره او شک دارم و نباید از یقین خود بوسیله شک درگذرم، و اگر دیدی مسلمانان تو را بزرگ شمارند و احترامت کنند بگو بمن تفضل کردند، و و اگر جفاء و دوری از آنها دیدی بگو اثر گناهی است که کردم، و چون چنین حساب کنی خدا بر تو آسان گیرد زندگی را و دوستانت فزون و دشمنانت کم شوند و به نیکی آنها شاد باشی و از جفاشان افسوس نخوری.

و بدان که محترم‌ترین مردم در نزد آنها کسی است که به آنها فیض رساند، و نسبت به آنها بی‌نیاز و خوددار باشد و از آن پس کسی که از آنها خوددار باشد و گر چه نیازمند به آنها است، همانا مردم دنیا به دنبال مالند و هر که در آن با آنها رقابت نکند گرامی است، و اگر به علاوه مالی به آنها رساند عزیزتر و گرامی‌تر باشد.

(۱) ۲- امالی صدوق: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام که یاد آورد علیعليه‌السلام در دسته یکی از شمشیرهای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نوشته‌ای دید، در سه حرف: صله کن آن را که از تو بریده، حق را بگو گر چه به زیانت باشد، و نیکی کن با کسی که به تو بدی کرده الخ.

(۲) ۳- همان: به سندش تا امام صادقعليه‌السلام فرمود: عیسی بن مریم به یکی از یارانش فرمود:

آنچه نخواهی با تو کنند با دیگران مکن، و اگر بگونه راستت سیلی زدند گونه چپت را پیش آر.

(۳) ۴- قرب الاسناد: به سندش تا امام پنجمعليه‌السلام که علیعليه‌السلام همراه مردی ذمی (یهود یا ترسا در پناه اسلام) براه افتاد و او از حضرتش پرسید ای بنده خدا قصد کجا داری؟ فرمود: قصد کوفه دارد، و چون ذمی براه دیگر چرخید علیعليه‌السلام هم با او چرخید، ذمی به آن حضرت گفت:

مگر نمیخواستی بروی کوفه؟ فرمود: چرا ذمی گفت: از راه عدول کردی، فرمود: میدانم، گفت: پس چرا به همراه من آمدی با اینکه میدانستی؟ به او فرمود: این برای خوش رفاقتی است که هر کس رفیقش را هنگام جدا شدن تا اندازه‌ای مشایعت کند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چنین فرموده بما گفت: چنین گفته‌ها فرمود: آری، آن دمی گفت از این رو پیروی او را کرده، هر که کرده برای این کارهای کریمش، و من هم گواهم که بر دین توام و با علیعليه‌السلام برگشت و چون آن حضرت را شناخت مسلمان شد.

(۴) ۵- همان: به سندی تا امام ششمعليه‌السلام فرمود: رفاقت بیست سال خویشاوندی بحساب است.

(۵) ۶- خصال: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سره خرد پس از ایمان بخدا عز و جل مردم‌داری است.

(۶) ۷- همان: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام فرمود: مردم دو کس باشند: مؤمن و نادان، مؤمن را نیازار و با جاهل در نیفت تا مانندش باشی.

(۷) ۸- همان: از امام صادق که ائمه را برشمرد و فرمود: دینشان ورع و عفت است- تا فرمود: و خوش‌ صحبتی و خوش‌همسایگی.

(۸) ۹- معانی الاخبار: به سندش تا امیر المؤمنینعليه‌السلام که میفرمود: در دلت هم نیاز به مردم باشد و هم بی‌نیازی از آنها، نیازت در نرمگوئی و خوشروئی باشد و بی‌نیازیت در آبروداری و عزت شعاری.

(۱) گویم: با چند سند از قول پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گذشت که همین عیب بس در آدمی که نگاه کند بمردم در چیزی که در خودش از آن نابینا است، و سرزنش کند مردم را بکاری که نتواند نکند و آزار دهد همنشینش بدان چه سودش ندهد.

(۲) ۱۰- خصال: از امام صادقعليه‌السلام فرمود: خوش‌همسایه باش با همسایه‌ات تا مسلمان باشی.

گویم: اخبار بسیاری در باب کلیات اخلاق خوب گذشت.

(۳) ۱۱- امالی طوسی: به سندش تا مفضل که نزد امام ششمعليه‌السلام رفتم و بمن فرمود: که با تو رفیق راه بود؟ گفتم: یکی از همکیشان فرمود: چه کرده؟ گفتم: از آنگاه که به مدینه درآمدم جایش را ندانم، فرمود: ندانستی که هر که با مؤمنی چهل گام همراه شود خدا روز قیامت از اویش باز پرسد.

(۴) ۱۲- امالی صدوق: به سندش تا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: به واجبات خدا عمل کن تا پرهیزکارتر مردم باشی، به قسمت خدا راضی باش تا بی‌نیازتر مردم باشی، و از آنچه خدا حرام کرده خودداری کن تا اورع مردم باشی و به همسایه‌ات نیکی کن تا مؤمن باشی، و با هم صحبت خود نیکی کن تا مسلمان باشی.

(۵) ۱۳- همان: به سندش تا امیر مؤمنینعليه‌السلام که شما نتوانید بمال خود همه مردم را بهره دهید پس خوشروئی و خوش ‌برخورداری را به همه ارزانی دارید.

(۶) ۱۴- محاسن: به سندش تا عبد الله بن سنان که شنیدم امام ششم میفرمود: سفارش کنم شما را به تقوی نسبت بخدا، مردم را بدوش خود سوار نکنید تا خوار شوید که خدا تبارک و تعالی در قرآنش میفرماید (۸۳: البقره) بگوئید بمرد بخوبی" بیمارانشان را عیادت کنید، بر سر مرده‌هاشان حاضر شوید گواه آنها گردید چه بر له و یا علیه، در مسجدهاشان با آنها نماز بخوانید، سپس فرمود: چه سخت‌تر است بر مردمی که پندارند پیروی کسانی کنند و به آنها امر و نهی کنند و نپذیرند و حدیث آنها را نزد دشمنشان فاش کنند، و به دشمنی نزد ما آید و بما گوید: مردمی از قول شما گویند و روایت کنند از شما چنین و چنان و ما گوئیم که بیزاریم از هر که این را گوید، و بیزاری بر آنها افتد.

(۷) ۱۵- همان: به سندش از امام باقرعليه‌السلام با هر که آمیزش کنی اگر توانی دستت بالای او باشد، انجام بده.

(۸) ۱۶- همان: به سندش از عمار بن مروان کلبی که امام ششمعليه‌السلام بما سفارش کرد و فرمود:(۱) سفارشت کنم بتقوی نسبت بخدا، و پرداخت امانت، و راستگوئی، و خوش‌ صحبتی با رفیقت و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم.

(۲) ۱۷- مصباح الشریعه: امام صادقعليه‌السلام فرمود: خوش برخوردی با خلق خدای تعالی در جز گناه از فزونی فضل خداست عز و جل بر بنده‌اش، هر که در تنهائی خشوع دارد در آشکارا خوش برخورد است، با خلق خدا معاشرت کن نه برای بهره دنیا و طلب جاه و خودنمائی و شهرت و بسبب آن از مرز دین بیرون مرو که خود را همرنگ دیگران سازی و به شهرت رسی که برایت هیچ سودی ندارند و آخرت بی‌فائده از دستت برود، و آنکه از تو بزرگتر است چون پدر بشما و کوچکتر را چون فرزند، و همسال را برادر و آنچه در خود یقین دانی وامنه بدان چه در باره دیگری شک داری، و در امر به معروفت نرم باش، و در نهی از منکرت مهر ورز، و در حال خیر خواه باش، خدا عز و جل فرموده (۸۳: البقره) و بگوئید برای مردم بخوبی، و ببر از کسی که پیوستش تو را از یاد خدا باز دارد و الفتش از طاعت خدا برگیرد، زیرا او از اولیاء شیطان است و یاوران او، و دیدار آنان تو را به سستی در امر حق واندارد که آن زیان روشنی است، و آخر ترا بی‌سودی از دست تو برباید.

(۳) ۱۸- تفسیر عیاشی: از قول ابن عباس در تفسیر قول خدا وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی گفته:

همسایه خویشاوند و جار جنب همسایه بیگانه و صاحب بالجنب: همسفر.

(۴) ۱۹- همان به سندش از امام باقرعليه‌السلام در تفسیر قول خدا( وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا ) فرمود:

بمردم بگوئید بهتر چیزی را که خواهید بشما گفته شود زیرا خدا دشمن دارد پر لعنت کن دشنام ده و طعنه‌زن بر مؤمنها را که هرزه‌گو و گدا و اصرار کن است، و دوست دارد با حیاء بردبار پارسای خود دار را.

(۵) ۲۰- همان: از عبد الله بن سنان که شنیدم امام ششمعليه‌السلام میفرمود: از خدا بترسید و مردم را بر خود واندارید که خدا در کتابش فرماید( وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً ) فرمود: بیمارهاشان را عیادت کنید، بر سر جنازه‌هاشان حاضر شوید، و نماز بخوانید به همراهشان در مسجدهاشان تا نفس بند آید و جدائی درآید.

(۶) ۲۱- سرائر: از ابی ربیع شامی که ما نزد امام ششمعليه‌السلام بودیم و اتاق پر بود و آن حضرت فرمود: از ما نیست کسی که نیکو هم‌صحبتی و رفاقت و نمک‌شناسی و آمیزش خوب نداشته باشد (۷) ۲۲- مجالس مفید: به سندش از امام باقرعليه‌السلام فرمود: سازگاری کن با منافق به زبانت و به اخلاص با مؤمن دوستی کن و اگر یک یهودی با تو همنشین شد بخوبی با او باش.

حسین بن سعید مانندش را آورده.

(۱) ۲۳- مجالس مفید: به سندش از امام باقرعليه‌السلام فرمود: هر که جویا شود جویایش شوند، و هر که آماده نکند شکیبائی برای آسیبهای روزگار درماند، اگر به مردم وام دهی و امت دهند، و اگر واشان نهی ترا واننهند، راوی گفت: پس چه کار کنم؟ فرمود: آبرویت را گروگذار براشان برای روز نیاز و نداریت.

(۲) ۲۴- همان: به سندش از مرازم که امام ششمعليه‌السلام فرمود: بر شما است نماز در مسجد، و خوش همسایگی با مردم و گواه شدن، حضور بر جنائز، مردم بایست شمایند کسی تا زنده است از مردم بی‌نیاز نیست، ما هم بر سر جنائزشان می‌آئیم، بر شما سزد که مانند امام خود کار کنید، مردم ناچارند از یک دگر در این وضع، وضع حاضر، سپس هر گروه بهم‌فکران خود پیوندند، و آنگاه فرمود: بر شما است که خوب نمازخوانید و برای آخرتتان کار کنید، و خود را بپائید، زیرا کسی باشد که در کار دنیایش زیرک است و گویند فلانی چه زیرک است، و همانا زیرک زیرک در کار آخرتست.

(۳) ۲۵- صفات الشیعه صدوق: به سندش از عبد الله بن زیاد که در منی به امام صادق سلام دادیم و من گفتم: یا ابن رسول الله ما گروهی درگذریم، و نتوانیم چنانچه خواهیم در این مجلس شما بمانیم، بما سفارشی بفرما، فرمود بر شما است تقوا از خدا، و راستگوئی، و ادای امانت، و خوش‌ صحبتی با مصاحب، و فاش گفتن سلام، و اطعام طعام، در مساجدشان نماز بخوانید، بیمارانشان را عیادت کنید و دنبال جنازه‌هاشان بروید که پدرم بمن باز گفت: شیعه ما خانواده بهترین افراد آنانند، اگر فقیه باشد از آنها است، و اگر مؤذن باشد از آنها است، و اگر امام باشد از آنها است، و اگر امانت‌دار باشد از آنها است، و اگر ودیعه نگهدار باشد از آنها است چنین باشید، و ما را نزد مردم محبوب سازید و مبغوض آنان نکنید.

(۴) ۲۶- امالی طوسی: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام که چون امیر مؤمنان محتضر شد، پسرانش را از حسن و حسین و ابن حنیفه و خردسالان فرزندان را گرد آورد و به آنها وصیت کرد، و پایان وصیت او این بود، که ای پسرانم با مردم چنان معاشرت کنید که اگر غایب شدند دل سوی شما کنند، و اگر نابود شدید بر شما گریه کنند، پسرانم، دلها قشونهای هم دسته باشند که به دوستی چشمک زنند و بدان همراز باشند و در دشمنی هم چنین باشند، و اگر مردی دوست داشتید بی‌آنکه از او خیری دیده باشید بدو امید بندید و اگر کسی را دشمن دارید بی‌اینکه از او بشما بدی رسیده از او حذر کنید.(۱) ۲۷- همان: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: دعوت‌کننده را پاسخ دهید، و بیمار را عیادت کنید و هدیه را بپذیرید و به مسلمانان ستم نکنید.

(۲) ۲۸- نهج البلاغه: فرمودعليه‌السلام دوست دوست نباشد تا برادر خود را در سه جا حفظ کند، در حال بدبختی و در غیبت، و در مردن او.

(۳) و فرمودعليه‌السلام : هر که حق کسی را بپردازد که حق او را نمی‌پردازد او را پرستیده.

(۴) و فرمودعليه‌السلام : در دگرگونی احوال گوهر مردان درخشان شود.

(۵) و فرمود: حسد بر دوست نشانه کمبود دوستی است.

(۶) و فرمودعليه‌السلام : داوری بگمان از عدالت نباشد.

(۷) و فرمودعليه‌السلام : هر که سخن‌چین را به باور کند دوست را از دست بدهد.

(۸) و فرمودعليه‌السلام : سه دوست و سه دشمن: دوستانت: دوستت و دوست او، و دشمن دشمنت و دشمنانت دشمنت و دشمن دوستت و دوست دشمنت.

(۹) و فرمود: خویش بدوستی نیازمندتر است تا دوستی بخویشی.

(۱۰) و فرمود: بی‌نیازی از عذرخواهی آبرومندتر است از عذرخواهی درست.

(۱۱) و فرمود: وارسی کن تا بدش شماری، برخی آن را از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت کردند، و تایید آنکه سخن امیر حکایت تغلب است از ابن اعرابی که مامون گفت اگر نبود که علیعليه‌السلام فرموده:

وارسی کن تا او را بد داری، من گفتمی: او را بد دار و وارسی کن.

(۱۲) و فرمود: سزاوارتر مردم به کریمی آنکه ریشه در کریمان دارد.

(۱۳) و فرمود: کناره‌گیریت از مشتاق به تو کم خردیست و عکس آن خواری نفس است.

(۱۴) و فرمود: بدتر دوست آنکه بزحمت پذیرائی اندازد.

(۱۵) و فرمود: اگر کسی دوست را بچشم آقا بیند از او جدا شده.

(۱۶) و فرمود: یار باید مناسب باشد و دوست آنکه در غیبت راست است، بسا دوری که نزدیکتر است از نزدیک (نزدیک‌شدنی است مانند مرگ آدمی) و نزدیکی که بسیار دور است (چون طمع آدمی)، غریب آنکه دوستی ندارد، کناره کردن از نادان برابر پیوستن با خردمند است (چون از شر نادانی او در امانی)، هر کس در فکر تو نیست دشمن تو است، در یاور خوارکننده خیری نیست، و نه در دوست بدگمان.

(۱۷) ۲۹- کنز کراچکی: امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: مردم برادرانند (چون همه فرزندان آدمند) ولی هر که بجز برای رضای خدا برادری کند همان دشمنی است، و اینست تفسیر قول خدا عز و جل" دوستان در آن روز (قیامت) دشمن همدگرند جز پرهیزکاران".

(۱) و فرمود: برادرت را درست نصیحت کن، خوب باشد یا زشت (خوشش آید یا بدش آید) و همه جا با او باش و از او عوض مخواه که شیوه دونان است.

(۲) و فرمود: همه دوستی را به دوستت بده ولی نه همه اطمینان را، با او همه روی کن و همه رازها را به او مگو تا حق حکمت را پرداخته باشی و هم آنچه برای دوست لازم است.

(۳) و فرمودعليه‌السلام : برادرت در دوستی بالا دستت نباشد: (۴) خوشروئی مغز دوستی است، (۵) و فرمود: دوستی یک خویشاوندی است که بدست آمده، (۶) و فرمود: بدگمانی دوست یقینی را بر تو تباه سازد.

(۷) و فرمود: در ادب آموزیت بس است آنچه را برای دیگران نپسندی (تا آن را رها کنی) (۸) و فرمود: برادرت بر تو همان حقی را دارد که تو بر او، و فرمود: حق برادرت را نادیده مگیر که با رابطه دوستی داری زیرا کسی که حقش را نادیده گیری برادرت نباشد، خاندانت در پیش تو بدبخت‌ تر از دیگر مردم نباشند (که به آنها کمتر از دیگران بپردازی).

عذر دوستت را بپذیر و اگر عذری ندارد عذری برایش بتراش، چون یکی از شما حاجت دوستش را داند او را به زحمت درخواست واندارد، رو بکن بکسی که تو را رها کند، و رها نکن کسیرا که به تو رو کند تا حفظ ظاهر جا دارد پر گله مکن که کینه آورد، و بد دشمنی کشد، و بسیاریش از بی‌ادبی باشد.

(۹) و فرمود: به برادرت ترحم کن و مهربان باش گر چه نافرمانت باشد، به او پیوند گر چه بتو جفا کند، (۱۰) و فرمود از لغزش دوستت درخوردکن برای روز جهیدن دشمنت (به یاری دوست نیاز داری)، (۱۱) فرمود: هر که پنهانی برادر را پند دهد آبرومندش کرده و اگر در عیانی باشد بی‌آبرویش کرده.

(۱۲) ۳۰- همان: روایت است که امام صادقعليه‌السلام بسیار بدین دو بیت مثل می‌آورد.

برادرت آنکه گر عمدا به او شمشیر کشی تا به او بزنی در دوستیت شک نکندو اگر بیائی و برای مرگ او را بخوانی تو را جواب رد ندهد تا زنده بمانی (۱۳) رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: چون با کسی دوست شدید باید از نام و نژاد و نام پدر و قبیله و منزلش بپرسید که این حقی است واجب و صفای در دوستی است، و گر نه دوستی احمقانه باشد.

(۱۴) و از امیر مؤمنانعليه‌السلام : از خردمند بترس چونش بخشم آری، و از کریم چونش اهانت روا داری، و از زبون چونش گرامی داری، و از نادان چونش یار شوی، و هر که شرش از تو بگرداند، آن کن که شادش کند و هر که از آزارش آسوده باشی به دوستی او رو کن.

(۱) ۳۱- اعلام الدین: ام هانی دختر ابی طالب از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت کرده که فرمود:

البته بر مردم زمانی آید که نام کسی را بشنوی بهتر از آنکه خودش ببینی، و به او برخوری بهتر از اینکه او را بیازمائی، و اگرش بیازمائی چند گونه برایت ظاهر شود، دینشان پول آنها است، و همتشان شکمشان، و قبله آنها زنانشان، برای گروه تعظیم کنند، و برای درهم سجده نمایند، سرگردان و مست باشند، نه مسلمانند و نه نصرانی.

(۲) امام صادقعليه‌السلام فرمود: از دوستت که بریدی بدگوی او مباش تا ره برگشتنش را بخودت ببندی شاید آزمونها او را بتو برگرداند.

(۳) ۳۲- کتاب الامامه و التبصره: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: راحت خاطر رها کردن هر آنچه که سودی ندارد برایش، و وحشت ‌بارتر هر وحشتی همنشین بد است.

(۴) ۳۳- امالی طوسی: به سندش تا ابی بصیر که شنیدم امام ششمعليه‌السلام میفرمود: از خدا بترسید و بر شما است فرمانبری از امامانتان، بگوئید هر چه گویند، و دم بندید از آنچه دم بستند، زیرا شما در زمان سلطنت کسی باشید که خدای تعالی فرموده (۴۶ سوره ابراهیم) و اگر چه مکرشان کوهها را برکند" مقصود از آن فرزندان عباسند، از خدا بترسید که شما در دوران صلح باشید، در عشیره‌هاشان نماز بخوانید، بر جنازه‌هاشان حاضر شوید و امانتهاشان را بپردازید و بر شما است حج خانه خدا، آن را ادامه دهید که به ادامه آن مکاره دنیا از شما دفع شود، و هم هراسهای روز قیامت.

(۵) ۳۴- الدره الباهره: امام باقرعليه‌السلام فرمود: اصلاح حال مردم بهزیستی و معاشرت بر پیمانه است که دو سومش هوشمندی باشد و یک سوم صرف نظر.

(۶) و امام صادقعليه‌السلام فرمود: هر که تو را احترام کرد احترامش کن، و هر که تو را سبک گرفت خود را از او محترم بدار (۷) امام رضاعليه‌السلام فرمود: با سلطان به احتیاط همنشین باش، و با تواضع با تواضع با دوست، و با احتراز از دشمن، و بخوش‌ برخوردی با همه مردم.

(۸) ۳۵- نهج البلاغه: امیر مؤمنانعليه‌السلام فرمود: خوشروئی دام دوستی است، و تحمل گورستان عیوب (۹) و در دیگر روایت سازگاری پرده بر عیوب.

(۱۰) و فرمودعليه‌السلام : با مردم چنان بیامیز که اگر در میان آنان مردید بر شما بگریند، و اگر زنده باشید به شما عشق ورزند.(۱) و فرمود: دوستداری نیم خرد است.

(۲) و فرمود: هر که نرمخو است پرهوادار است.

(۳) و فرمودعليه‌السلام : همخو بودن با مردم از آسیب رساندن آنها در امان دارد.

(۴) و فرمودعليه‌السلام : باید خردسالانتان پیرو بزرگانتان باشند، و سالخورده‌هاتان مهرورز به خردسالان، چون جفاکاران دوران جاهلیت نباشید که نه دین را بفهمید و نه از خدا چیزی درک کنید.

(۵) و در وصیتش به فرزندش حسن فرمودعليه‌السلام : خود را به پیوند با دوستت وادار نزد قطع به صله او و نزد او گردانش بلطف و گرمی با او، و نزد دریغش به بخشش به او، و نزد دورشدنش به نزدیک شدن به او، و نزد سخت گیریش به نرمش با او، و نزد بدکرداریش با تو به عذرخواهی از او تا آنجا که گویا بنده او هستی و او ولی نعمت تو است، و مباد این روش را بیجا بکار بری و با کسی که شایسته آن نیست انجام دهی.

با دشمن دوستت دوست مشو تا به دوستت دشمنی کنی، و حق نصیحت را به برادرت عرضه کن، خوب باشد یا بد، خشم فرو بر که من ندیدم نوششی شیرین تر باشد از آن در سر انجام و لذیذتر باشد در آینده در برابر سخت‌گیر نرمش کن که به نرمش کشانی، و به دشمنت بخشش کن که شیرینتر دو پیروزیست.

اگر خواهی از دوستت ببری اندازه در دلت نگهدار شاید روزی بتو برگردد، هر که به تو خوشبین است گمانش را محترم شما و چنان باش، حق دوستت را نادیده نگیر به اعتماد رابطه دوستی زیرا کسی که حقش را نادیده گیری دوستت نیست مبادا خاندانت بدبخت‌ تر از مردم دیگر باشند نزد تو، رو مکن بکسی که از تو رو گرداند، و دوستت مبادا بر بریدن از تو قوی ‌تر باشد از صله تو با او، و مبادا به بد کردن قوی‌تر باشد از تو به احسان تو بر او ستم ستمکار بر تو گران نیاید، زیرا او بخود بد کند و نداند، سزای کسی که شادت کند بدی کردن به او نباشد.

تا فرماید: وه چه زشت است فروتنی نزد نیازمندی و جفا کردن هنگام بی‌نیازی.

(۶) ۳۶- کافی: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: ای زادگان عبد المطلب مال شما به همه مردم رسانیست، پس با آنها به خوشروئی و خرمی برخورد کنید (تا هوادار شما باشند).

و در روایت قاسم بن یحیی به واژه، یا بنی هاشم آمده است.

(۷) بیان: در نهایه است که در حدیث آمده: راستش مال شما به مردم رسانیست و به اخلاق خود به آنها برسید، یعنی مال شما چندان نیست که به همه بدهید، و در تفسیر وجه طلق گفته:

روی باز، و به تفسیر قاموس روی خندان و خرم و به قولی خوش ‌برخوردی آگاهی بر اینست که..خرمی و بسیار خندیدن بد است و حد وسط خوبست.

(۱) گویم میتواند اشاره به این باشد که خوشروئی همانا خوبست آنگاه که با صفای دل و دوستی با آن باشد نه اینکه برای فریب و حیله باشد، بنی هاشم و بنی عبد المطلب یک مصداق دارند زیرا برای هاشم جز از عبد المطلب فرزندی بجا نمانده.

(۲) ۳۷- کافی: به سندش از امام ششمعليه‌السلام ، فرمود: سه کار باشند که هر کس یکی از آنها را نزد خدا آورد خدا بهشت را بر او واجب سازد، انفاق در تنگدستی، و خوشروئی با همه مردم جهان، و انصاف دادن در باره خود.

(۳) بیان: انفاق شامل واجب و مستحب می‌شود، و مقصود از تنگدستی کمی روزیست و گر چه بیش از خرج خود و عیالش دارد که انفاق کند، و بسا شامل ایثار هم باشد که از خود کم نهد و به دیگری دهد چون که ایثار بطور مطلق یا در باره برخی نیک است، گر چه اخبار در باره آن به ظاهر اختلافی دارند و برخی دلالت دارند بر حسن آن، و برخی بر ذم آن و بر اینکه در صدر اسلام پسندیده بوده و حکمش نسخ شده.

(۴) و بسا جمع آنها اینست که برای برخی که تاب سختی دارند خوب است چون توکل آنها کامل است و در نداری دچار پریشانی نشوند، و برای کسی که چنین نیست بد است، و امید است در جای دیگر آن را تفصیل دهیم ان شاء الله و بسا تفسیر شود بکسی که از اندازه کفایت خود کم نهد و به محتاج‌تر از خود دهد یا به کسی که هیچ ندارد.

(خوشروئی با همه) یا مقصود عموم خلق است که برای مؤمن برای ایمان و دوستی است و منافق و فاسق برای تقیه و مدارا چنانچه گفتند.

مدارا کن مر آنها را چه اندر خانه‌شان هستی و راضیشان بکن تا در زمین شد پای بستی یا این حکم ویژه مؤمنانست چنانچه در خبر آینده اشعار دارد، و به هر تقدیر شامل فاسقانی نیست که با عبوس بروی آنها در برخوردها ترک گناه کنند نه بجز آن، و این کار زیانی هم ندارد که در این صورت بحساب یکدرجه از نهی منکر بر هر مؤمن واجب باشد.

(انصاف در باره خود) اینست که بر خود قضاوت درست کند بی‌حضور نزد قاضی، و در باب انصاف آید که: آن اینست که بپسندد برای دیگران آنچه برای خود پسندد، و بد دارد برایشان آنچه برای خود بد دارد و بقول راغب انصاف در معامله عدالت است که داد و دهش برابر باشد

(۵) ۳۸- کافی: به سندش تا امام باقرعليه‌السلام که مردی نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: یا رسول الله بمن سفارش فرما، در میان سفارشهای به او بود که: برخور به برادرت بار وی باز.

(۱) بیان: اختصاص به برادر برای اهمیت است یا اینکه برخورد با محبت مقصود است.

(۲) ۳۹- کافی: به سندی تا یکی از اصحاب امام ششم که به آن حضرت گفتم: اندازه خوش خلقی چیست؟ فرمود: نرم داری پهلویت را و خوش بگوئی و برادرت با چهره خوش برخوری.

بیان: نرمی پهلو کنایه از اینست که همنشین و هم‌سخن خود را بواسطه خشونت آزار ندهد و به او دل دهد و آزارش نکند، یا کنایه از مهربانی است چنانچه پرنده با گشودن بالش جوجه‌هاش را نگهدارد و در کنار خود گیرد (و سپس برای وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ، از راغب و بیضاوی نقل کرده که مقصود از آیه اینست که برای آنها بال ذلیل خود را فروکش).

(۳) ۴۰- کافی: به سندش از فضیل که گفت: کارهای خیر و خوش برخوردی دوستی ببار آورند، و به بهشت برند، و بخل و ترشروئی، از خدا دور سازند و به دوزخ برند.

روشنگری: صنایع معروف (که بکارهای خیر ترجمه شد) نیکی به دیگرانست بدان چه خوبیش در شرع و عقل روشن است و به نقل از نهایه صیغه را با عطا و کرامت و احسان تفسیر کرده، و معروف هر چه طاعت خدا باشد و تقرب به او و احسان به مردم، و هر چه شرع خواسته و نخواسته از نیک و زشت که میان مردم خوب شمرده شود و زشتش ندانند، و معروف به معنی انصاف و خوش‌صحبتی با خاندان و با دیگران و منکر ضد آن همه.

" محبت بار آورند" یعنی محبت خدای تعالی که افاضه رحمت و هدایت است و یا محبت مردم و مؤید معنی یکم است اینکه فرمود (و دور کنند از خدا) زیرا اثر ضد اثر ضد دیگر است.

(۴) ۴۱- کافی: به سندش تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: خوش‌برخوردی کینه‌برانداز است. (۱)