باب الائمة عليهم السلام (پيشوايان)
٧١١ ١- اشدّ النّاس عمى، من عمى عن حبّنا و فضلنا و ناصبنا
العداوة بلا ذنب سبق منّا اليه، إلّا انّا دعوناه الى الحقّ و دعاه سوانا إلى الفتنة و الدّنيا، فآثروها و نصبوا العداوة لنا. ٢ ٤٦١ كورترين مردم كسى است كه نابينا شده از دوستى ما و برترى و فضيلت ما و دشمنى با ما را آشكار كرده بى آنكه جرم و گناهى از ما به او رسيده باشد، جز آنكه ما او را به سوى حق دعوت كرده و ديگران او را به سوى فتنه و دنيا خواندهاند، و اينان دنيا را برگزيده و پرچم دشمنى ما را برافراشتهاند.
٧١٢ ٢- اسعد النّاس من عرف فضلنا، و تقرّب إلى اللَّه بنا، و اخلص حبّنا، و عمل بما اليه ندبنا، و انتهى عمّا عنه نهينا، فذاك منّا و هو فى دار المقامة معنا. ٢ ٤٦١ نيكبختترين مردم كسى است كه فضيلت و برترى ما را شناخته و به وسيله ما به خداوند تقرّب جسته، و دوستى و محبّت ما را پاك و خالص داشته، و آنچه را ما بدان ترغيب كرده انجام دهد، و از آنچه ما از آن نهى كردهايم باز ايستد، پس چنين كسى از ما است و در سراى ماندنى در كنار ما است.
٧١٣ ٣- أحسن الحسنات حبّنا، و اسوء السّيّئات بغضنا. ٢ ٤٨٠ بهترين حسنات (و كارهاى نيك) محبّت و دوستى ما است، و بدترين بديها بغض و دشمنى ما است.
٧١٤ ٤- أولى النّاس بنا من والانا و عادى من عادانا. ٢ ٤٨٣ شايستهترين و نزديكترين مردم به ما كسى است كه ما را دوست بدارد، و آنها كه ما را دشمن مىدارند، دشمن بدارد.
٧١٥ ٥- انّ امرنا صعب مستصعب خشن مخشوشن، سرّ مستسرّ مقنّع، لا يحمله الّا ملك مقرّب او نبىّ مرسل او مؤمن امتحن اللَّه سبحانه قلبه للايمان. ٢ ٥٥٠ به راستى كه كار (شناسايى و معرفت) ما كارى بس دشوار و سخت و خشن و پوشيده و نهانى است كه پرده بر آن آويخته، بر نمىدارد (و نمىپذيرد) آن را مگر فرشتهاى مقرّب يا پيامبرى مرسل يا مؤمنى كه خداوند دلش را با ايمان آزموده باشد.
٧١٦ ٦- انّ اللَّه تعالى اطلع الى الارض فاختارنا و اختار لنا شيعة، ينصروننا و يفرحون لفرحنا و يحزنون لحزننا و يبذلون انفسهم و اموالهم فينا، فأولئك منّا و الينا و هم معنا فى الجنان. ٢ ٥٤٩ به راستى كه خداى تعالى توجّهى به سوى زمين فرمود، و ما را برگزيد و براى ما شيعيانى انتخاب كرد كه ياريمان كنند، و در خوشى ما خوشى كنند و در اندوه ما اندوهگين شوند، و از بذل جان و مال خويش در راه ما دريغ نورزند، اينها از ما هستند و بازگشتشان به سوى ما است و در بهشت (برين) با ما هستند.
٧١٧ ٧- انّ امرنا صعب مستصعب لا يحتمله الّا عبد امتحن اللَّه قلبه للايمان و لا يعى حديثنا الّا صدور امينة و احلام رزينة. ٢ ٥٤٥ به راستى كه كار ما سخت و دشوار است كه بر نمىدارد (و نمىپذيرد) آن را مگر بندهاى كه خداوند دلش را براى ايمان آزموده، و حفظ نمىكند حديث ما را مگر سينههاى امين و استوار و عقلها و خردهاى آرام و با وقار.
٧١٨ ٨- اين الّذين زعموا انّهم هم الرّاسخون فى العلم دوننا، كذبا و بغيا علينا و حسدا لنا، ان رفعنا اللَّه سبحانه و وضعهم، و اعطانا و حرمهم، و ادخلنا و اخرجهم، بنا يستعطى الهدى و يستجلى العمى لا بهم. ٢ ٣٦٥ كجايند كسانى كه پنداشتند آنهايند «راسخان در علم» (ثابت گامان در دانش) نه ما، از روى دروغ و گردنكشى و رشك بر ما، به خاطر آنكه خداى سبحان ما را رفعت و بلندى داده و آنها را پست كرده، و به ما عطا كرده و آنها را محروم نموده و در (مقام قرب و منزلت خويش) ما را در آورده و آنها را بيرون كرده، درخواست بخشيدن هدايت، و بر طرف كردن كورى و ضلالت (از خداى تعالى) به وسيله ما است نه آنها.
٧١٩ ٩- الا و انّا اهل البيت ابواب الحكم و انوار الظّلم و ضياء الامم. ٢ ٣٤١ هان (بدانيد) كه ما خاندان درهاى حكمت و نورهاى تاريكىها و روشنى امّتها هستيم.
٧٢٠ ١٠- و ليس منّا أهل البيت إمام إلّا و هو عالم بأهل ولايته و ذلك لقول اللَّه تعالى «إنّما أنت منذر و لكلّ قوم هاد». ٣ ٣١ امام و پيشوايى از ما خاندان نيست جز آنكه او دانا و عالم است به كسانى كه بر آنها ولايت دارد، و اين به خاطر گفتار خداى تعالى است كه فرموده «براستى كه تو بيم دهنده هستى و هر قومى را راهنمايى است» ٧٢١ ١١- أنا و أهل بيتى أمان لأهل الأرض، كما أنّ النّجوم أمان لأهل السّماء. ٣ ٤١ من و خاندانم وسيله امن و امان براى زمينيان هستيم همان گونه كه ستارگان وسيله امن براى آسمانيان هستند.
٧٧٢ ١٢- لا يقاس بآل محمّد صلوات اللَّه عليهم من هذه الامّة أحد، و لا يستوى بهم من جرت نعمتهم عليه أبدا. ٦ ٤٣٢ هيچ كس از افراد اين امّت به خاندان محمدصلىاللهعليهوآلهوسلم
مقايسه و سنجيده نشود، و آنان كه ريزه خوار نعمت آل محمدند با آنها برابر نخواهند بود.
٧٢٣ ١٣- لا تزلّوا عن الحقّ و أهله، فانّه من استبدل بنا أهل البيت هلك و فاتته الدّنيا و الآخرة. ٦ ٣٣٧ از راه حق و اهل حق منحرف نشويد كه به راستى كسى كه به جاى ما خاندان ديگرى را جايگزين كند نابود گشته و دنيا و آخرت از چنگ او بيرون رفته است.
٧٢٤ ١٤- نحن اقمنا عمود الحقّ و هزمنا جيوش الباطل. ٦ ١٧٣ ما بوديم كه ستون حق را بر پا داشته و سپاهيان باطل را منه د م ساختيم.
٧٢٥ ١٥- نحن دعاة الحقّ، و أئمّة الخلق، و ألسنة الصّدق، من أطاعنا ملك، و من عصانا هلك. ٦ ١٨٥ ماييم خوانندگان به حق و پيشوايان خلق و زبانهاى راستگو، كسى كه از ما پيروى كند مالك (سعادت و نيكبختى) گردد و هر كس نافرمانى ما كند نابود گردد.
٧٢٦ ١٦- نحن باب حطّة و هو باب السّلام، من دخله سلم و نجا، و من تخلّف عنه هلك. ٦ ١٨٦ ماييم «باب حطّه» و آن دروازه سلامتى است كه هر كس در آن در آيد به سلامت مانده و نجات يابد و هر كس از ورود در آن تخلّف كند نابود گردد.
٧٢٧ ١٧- هم دعائم الاسلام، و ولائج الاعتصام، بهم عاد الحقّ فى نصابه، و انزاح الباطل عن مقامه، و انقطع لسانه من منبته، عقلوا الدّين عقل وعاية و رعاية، لا عقل سماع و رواية.
هم موضع سرّ رسول اللَّهصلىاللهعليهوآلهوسلم
و حماة أمره، و عيبة علمه، و موئل حكمه، و كهوف كتبه، و جبال دينه.
هم كرائم الايمان، و كنوز الرّحمن، ان قالوا صدقوا، و ان صمتوا لم يسبقوا.
هم كنوز الايمان، و معادن الاحسان، إن حكموا اعدلوا، و إن حاجّوا خصموا.
هم أساس الدّين، و عماد اليقين، إليهم يفىء الغالى، و بهم يلحق التّالى.
هم مصابيح الظّلم و ينابيع الحكم و معادن العلم و مواطن الحلم.
هم عيش العلم، و موت الجهل، يخبركم حلمهم عن علمهم، و صمتهم عن منطقهم، لا يخالفون الحقّ و لا يختلفون فيه، فهو بينهم صامت ناطق، و شاهد صادق. ٦ ٢١٩- ٢١٥ آنهايند ستونهاى اسلام و پناهگاه نگهدارى مردم، به وسيله اينان حق در جايگاه نصاب خود باز گرديد، و باطل از جايى كه بود رانده گشت، و زبانش از بن بركنده شد، دين را توأم با فراگيرى و به كار بستن دريافتند، نه دريافت شنيدن و نقل كردن تنها. اينان (يعنى امامان دين) جايگاه راز رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و پشتيبانان فرمان او و صندوقچه علم او و بازگشتگاه حكم او، و پناهگاه كتابهاى او و كوههاى دين هستند. آنان عضوهاى گرامى ايمان و گنجينههاى خداى رحمان هستند، كه چون سخن گويند به راستى سخن گويند و اگر خاموش شوند كسى برايشان پيشى نگيرد.
آنهايند گنجينههاى ايمان، و كانهاى احسان، اگر حكم كنند به عدالت حكم كنند، و اگر حجّت و دليل آورند بر خصم غالب آيند.
آنها پايههاى دين و تكيهگاه يقين هستند كه به سوى ايشان باز گردد آنكه غلوّ كرده (و در باره ايشان از حدّ گذرانده) و به ايشان بپيوندد آن كس كه (عقب مانده) و از دنبال رسد. آنها چراغهاى تاريكىها، و سرچشمههاى حكمت، و كانهاى علم و دانش، و آوردگاههاى حلم و بردبارى هستند.
آنها زندگى علم و دانش، و مرگ جهل و نادانى هستند، كه حلم و بردبارىشان شما را از علمشان خبر دهد، و سكوتشان شما را از منطقشان آگاهى دهد، آنان نه با حق مخالفت كنند و نه در آن اختلاف دارند، و حقّ در ميان آنها خاموشى است گويا، و گواهى است راستگو.
٧٢٨ ١٨- نحن شجرة النّبوّة، و محطّ الرّسالة، و مختلف الملائكة، و ينابيع الحكم، و معادن العلم، ناصرنا و محبّنا ينتظر الرّحمة، و عدوّنا و مبغضينا ينتظر السّطوة. ٦ ١٨٧ ماييم درخت نبوت و فرودگاه رسالت، و جايگاه رفت و آمد فرشتگان و چشمههاى حكمت، و كانهاى علم و دانش، ياور و دوست ما چشم به راه رحمت است، و دشمن ما و آنانكه بغض ما را در دل دارند، چشم به راه قهر و خشم خدا هستند.
٧٢٩ ١٩- نحن الشّعار و الأصحاب، و السّدنة و الأبواب، و لا يؤتى البيوت الّا من أبوابها، و من أتاها من غير أبوابها كان سارقا لا تعدوه العقوبة.
٦ ١٨٩ ماييم جامه زيرين (يعنى نزديكان رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
و ياران، و خادمان خانه و درها، و به خانهها جز از درهاى آن دريايند، و هر كس از غير درهاى خانهها در آيد دزدى است كه كيفرش او را دريابد.
٧٣٠ ٢٠- نحن أمناء اللَّه على عباده، و مقيموا الحقّ فى بلاده، بنا ينجو الموالى و بنا يهلك المعادى. ٦ ١٨٧ ماييم امينهاى خداوند بر بندگانش، و بر پا كنندگان حق در شهرهايش، به وسيله كه دوستان نجات يابند و به وسيله ما دشمنان نابود شوند.
٧٣١ ٢١- نحن النّمرقة الوسطى بها يلحق التّالى و اليها يرجع الغالى. ٦ ١٨٦.
ماييم بالش ميانه كه عقب مانده بدان ملحق شود، و غلوّ كننده به سوى آن باز گردد. ٧٣٢ ٢٢- من تولّانا فليلبس للمحن اهابا. ٥ ٤٢٧ كسى كه ما را دوست مىدارد بايد براى (تحمل) محنتها پوستى بپوشد. ٧٣٣ ٢٣- من اطاع امامه فقد اطاع ربّه.
٥ ٣٥٢ كسى كه از امام خود اطاعت كند از پروردگارش اطاعت كرده است.
٧٣٤ ٢٤- لبغضنا امواج من سخط اللَّه سبحانه. ٥ ٣٢ دشمنى و بغض ما امواجى از خشم خداى سبحان را به همراه دارد.
٧٣٥ ٢٥- من أحبّنا بقلبه، و أعاننا بلسانه، و لم يقاتل معنا بيده، فهو معنا فى الجنّة دون درجتنا. ٥ ٢٣٧ كسى كه ما را به دل دوست بدارد و با زبان هم ما را يارى دهد و با دست (و بدن) با ما كار زار نكند او در بهشت با ما است اما از درجه ما پستتر است.
٧٣٦ ٢٦- لنا على النّاس حقّ الطّاعة و الولاية، و لهم من اللَّه سبحانه حسن الجزاء. ٥ ١٢٩ ما را بر مردم حق اطاعت و سرپرستى است، و در برابر، آنها نيز بر خداى سبحان حق پاداش نيك دارند.
٧٣٧ ٢٧- لنا حقّ ان اعطيناه و الّا ركبنا اعجاز الابل و ان طال السّرى. ٥ ١٢٧ ما را حقّى است اگر آن را به ما دادند، و گر نه سوار شويم بر ترك شتر اگر چه به درازا كشد شبگير و شب روى. ٧٣٨ ٢٨- من ركب غير سفينتنا غرق. ٥ ١٨٤ كسى كه به غير از كشتى ما سوار شود غرق شود. ٧٣٩ ٢٩- من اتّبع امرنا سبق. ٥ ١٨٤ كسى كه پيروى كند دستور ما را پيشى جسته است.
٧٤٠ ٣٠- من تخلّف عنّا محق. ٥ ١٨٤ كسى كه از ما تخلّف ورزد نابود گردد.
٧٤١ ٣١- من تمسّك بنا لحق. ٥ ١٨٤ كسى كه به ما تمسّك جويد به ما پيوسته است.
٧٤٢ ٣٢- على الإمام ان يعلّم اهل ولايته حدود الاسلام و الايمان. ٤ ٣١٨ بر امام است كه حدود اسلام و ايمان را به اهل مملكت (و آنها كه تحت سرپرستى او هستند) بياموزد.
٧٤٣ ٣٣- عليكم بطاعة أئمّتكم فانّهم الشّهداء عليكم اليوم، و الشّفعاء لكم عند اللَّه غدا. ٤ ٣٠٩ بر شما باد به فرمانبردارى از امامانتان كه به راستى آنها گواهانند بر شما امروز، و شفيعان شمايند در پيشگاه خداوند در فرداى قيامت.
٧٤٤ ٣٤- عليكم بحبّ آل نبيّكم، فانّه حقّ اللَّه عليكم و الموجب على اللَّه حقّكم، الا ترون الى قول اللَّه تعالى «قل لا أسألكم عليه اجرا الّا المودّة فى القربى». ٤ ٣٠٧ بر شما باد به دوستى خاندان پيامبرتان كه به راستى اين حق خداست بر شما و لازم كند بر خدا حق شما را، مگر نمىبينيد گفتار خداى تعالى را كه فرموده : «بگو از شما مزدى درخواست نكنم جز دوستى نزديكان خود را» ٧٤٥ ٣٥- هم اسراء ايمان لم يفكّهم منه زيغ و لا عدول. ٥٦ ١٩٣ اينان در بند ايمانند كه هيچ انحراف و كجى آنها را از اين بند رها نكند.
٧٤٦ ٣٦- طريقتنا القصد و سنّتنا الرّشد.
٤ ٢٥٤ طريقه ما ميانه روى و سنّت و روش ما رشد (راهنمايى به راه راست) است.
٧٤٧ ٣٧- شقّوا امواج الفتن بسفن النّجاة. ٤ ١٨٧ گردابهاى فتنه را به وسيله كشتىهاى نجات درهم بشكنيد.
٧٤٨ ٣٨- بنا فتح اللَّه و بنا يختم و بنا يمحو ما يشاء و يثبت.
و بنا يدفع اللَّه الزّمان الكلب.
و بنا ينزّل اللَّه الغيث. ٣ ٢٧٢- ٢٧١ به وسيله ما خداوند آغاز كرده و به ما پايان دهد، و به سبب ما محور مىكند آنچه را بخواهد و اثبات مىكند.
و به وسيله ما خداوند روزگار گزنده را برطرف كند.
و به وسيله ما خداوند باران فرستد.
٧٤٩ ٣٩- بنا اهتديتم فى الظّلماء و بنا تسنّمتم العليا.
و بنا انفجرتم عن السّرار. ٣ ٢٧١ به وسيله ما از تاريكى هدايت شديد، و به كمك ما به اوج ترقى گام نهاديد.
و به وسيله ما از شب تاريك به در شديد.
٧٥٠ ٤٠- انّما الائمّة قوّام اللَّه على خلقه و عرفاؤه على عباده، و لا يدخل الجنّة إلّا من عرفهم و عرفوه، و لا يدخل النّار إلّا من أنكرهم و أنكروه. ٣ ٩٤ همانا امامان تدبير كنندگان خدايند بر مردمان، و كارگزاران اويند بر بندگان، داخل بهشت نشود كسى مگر آنكه آنها را بشناسد و آنها نيز او را بشناسند، و به دوزخ نرود مگر كسى كه آنها را انكار كند و آنان نيز او را انكار كنند.
٧٥١ ٤١- الامامة نظام الامّة. ١ ٢٧٤ امامت، نظام امّت است.
٧٥٢ ٤٢- يحتاج الإمام إلى قلب عقول، و لسان قؤول، و جنان على اقامة الحقّ صؤول. ٦ ٤٧٢ امام نياز دارد به قلبى كه بسيار دريابد و زبانى سخنور، و دلى كه براى بر پا داشتن حق، حملهور و دلير باشد.
٧٥٣ ٤٣- لتعطفنّ علينا الدّنيا بعد شماسها عطف الضّروس على ولدها.
٥ ٤٣ همانا دنيا پس از- چموشى بر ما مهربانى خواهد كرد، همانند شتر شير ده نسبت به بچه خود.
٧٥٤ ٤٤- و انّا لامراء الكلام فينا تشبّثت فروعه و علينا تهدّلت اغصانه. ٢ ٣٣٦ به راستى كه ما فرمانروايان سخن هستيم، فروع آن در ميان ما پراكنده شده و شاخههاى آن بر ما سايه افكنده است.
٧٥٥ ١٨٤- فيا عجبا و مالى لا اعجب من خطأ هذه الامّة على اختلاف حججها فى دياناتها، لا يقتصّون اثر نبىّ، و لا يقتدون بعمل وصىّ، و لا يؤمنون بغيب، و لا يعفّون عن عيب، يعملون فى الشّبهات، و يسيرون فى الشّهوات، المعروف فيهم ما عرفوا، و المنكر عندهم ما انكروا، مفزعهم فى المعضلات الى انفسهم، و تعويلهم فى المبهمات على آرائهم كانّ كلّا منهم امام نفسه، قد اخذ فيما يرى بغير وثيقات بيّنات و لا اسباب محكمات. ٤ ٤٤٥ شگفتا، چرا تعجب نكنم از خطا و اشتباه اين گروههاى پراكنده با اين دلايل مختلفى كه بر مذهب خود دارند، نه گام به جاى گام پيغمبرى مىنهند، و نه از عمل وصى پيغمبرى پيروى مىكنند. نه به غيب ايمان مىآوردند، و نه خود را از عيب بر كنار مىدارند. به شبهات عمل مىكنند، و در گرداب شهوت غوطه ورند، نيكى در نظرشان همان است كه خود نيك مىشمارند، و منكر و زشتى آن است كه خود منكر بشمارند. در حل مشكلات به خود پناه مىبرند، و در مبهمات تنها به رأى خويش تكيه مىنمايند. گويا هر كدام امام خويشند، كه به دستگيرههاى مطمئن و اسباب محكمى كه خود مىانديشند و خود ساختهاند چنگ زدهاند.