دردانه خلقت رفتار امت

دردانه خلقت رفتار امت0%

دردانه خلقت رفتار امت نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

دردانه خلقت رفتار امت

نویسنده: میر سید محمد یثربی
گروه:

مشاهدات: 7269
دانلود: 2278

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7269 / دانلود: 2278
اندازه اندازه اندازه
دردانه خلقت رفتار امت

دردانه خلقت رفتار امت

نویسنده:
فارسی

جایگاه دشمن اهل بیت عليهم‌السلام

مصادیق قطعی و یقینی «آل» را طبق نقل منابع اهل سنّت بیان نمودیم و به این نتیجه رسیدیم كه ذوی القربی همان امیرمؤمنان حضرت علی، حضرت زهرا و حضرت امام مجتبی و حضرت امام سید الشهداعليهم‌السلام هستند. پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمایند:

«إنّ اللّه جعل أجری علیكم المودّة فی أهل بیتی وإنّی سائلكم عنهم غدا ».

همانا خداوند متعال اجر مرا دوستی اهل بیتم قرار داد و من در روز قیامت در مورد آنان از شما سؤال می كنم.اگر انسان، شخصی را جهت انجام كاری اجیر كند، باید مزد و اجر او را كامل بپردازد؛ در غیر این صورت كارگر می تواند به مراجع قضایی شكایت كند.

پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هم روز قیامت در محكمه الهی از كسانی كه به اهل بیت ایشانعليهم‌السلام ظلم نمودند، شكایت می كنند؛ لذا در روایات فراوانی كه شیعه و سنّی نقل می نمایند، مبغض و دشمن اهل بیتعليهم‌السلام - كه همان ذوی القربی هستند - مورد لعن و نفرین قرار گرفته است. برای نمونه به این روایت توجّه كنید:

«عن جابر قال: جاء أعرابی إلی النّبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فقال: یا محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! أعرض علی الإسلام. فقال: تشهد أن لا إله إلاّ اللّه وحده لا شریك له وأنّ محمّدا عبده و رسوله. قال: تسألنی علیه أجرا؟ قال: لا، إلاّ المودّة فی القربی. قال: قربای أو قرباك؟ قال: قرابتی، قال: هات اُبایعك، فعلی من لایحبّك ولایحبّ قرباك لعنة اللّه! قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : آمّین ».

جابر می گوید: مردی بادیه نشین نزد پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و عرض كرد: ای محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! اسلام را بر من عرضه كن. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: اسلام آن است كه شهادت دهی خدایی جز خدای یگانه نیست وشریكی ندارد و محمّد بنده و فرستاده او است. مرد بادیه نشین عرض كرد: از من اجر و مزدی درخواست می كنی؟ پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: اجر و مزدی به جز دوستی و محبّت نزدیكان نمی خواهم. مرد بادیه نشین عرض كرد: نزدیكان من یا شما؟ پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: نزدیكان من. آن مرد عرض كرد: بیا تا با تو بیعت كنم، پس لعنت خداوند بر كسی كه شما و نزدیكانت را دوست ندارد! پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: آمین! اهل سنّت در زمینه اهمیت و ارزش محبّت اهل بیتعليهم‌السلام ، روایات فراوانی نقل كرده اند. به گزارش منابع اهل سنّت در روایت دیگری پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

«إنّ اللّه خلق الأنبیاء عليهم‌السلام من أشجار شتّی و خلقنی وعلیا عليه‌السلام من شجرة واحدة، فأنا أصلها وعلی عليه‌السلام فرعها و الحسن والحسین عليهما‌السلام ثمارها وأشیاعنا أوراقها، فمن تعلّق بغصن من أغصانها نجی ومن زاغ هوی ولو أنّ عبدا عبداللّه عزّ وجلّ بین الصّفا والمروة ألف عام ثمّ ألف عام ثمّ ألف عام ولم یدرك محبّتنا، لأكبّه اللّه علی منخریه فی النّار ثمّ تلی: ( قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ) ».

همانا خداوند متعال انبیاعليهم‌السلام را از درختان مختلفی خلق نمود و من و علیعليه‌السلام را از یك درخت خلق كرد. من اصل آن درخت هستم و علیعليه‌السلام فرع آن است و حسن و حسینعليهما‌السلام میوه های آن و شیعیان ما برگ های آن هستند.

پس هر كس به شاخه ای ازشاخه های آن تمسّك بجوید، نجات می یابد و كسی كه از آن دوری كند، نابود می شود. اگر بنده ای خداوند متعال را سه هزار سال بین صفا و مروه عبادت كند و محبّت ما را درك ننماید، خداوند متعال او را با صورت در آتش می افكند! سپس رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این آیه را تلاوت نمودند: «بگو من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمی كنم، جز دوست داشتن نزدیكانم».

بنا به دستور قرآن مجید درك و فهم دین لازم است، از این رو برای درك تمام احادیث از جمله دو روایت مذكور، به تدبّر و تعمّق فراوان - كه همان تفقّه است - نیاز است. در روایت اخیر خواندیم كه عبادت سه هزار سال، بدون محبّت اهل بیتعليهم‌السلام نتیجه عكس می دهد؛ عبادت یك روز، یك سال یا یك قرن مطرح نیست، بلكه سه هزار سال آن هم نه در هر مكانی مانند خانه ای كه غصبی باشد یا مسجدی كه با ریا ساخته شده باشد؛ بلكه در مكان مقدّس و پاكیزه ای همچون صفا و مروه.

نتیجه عبادتی كه بدون محبّت و مودّت اهل بیتعليهم‌السلام به جای آورده شود، چیزی جز جاودانگی در آتش نیست. سؤال ما از فقهایی مانند ابوحنیفه، شافعی و محدّثان نام آوری مانند بخاری و... این است كه، آیا از این گونه روایات، وجوب تولّی و تبرّی را استنباط نمی كنید؟ آیا مسائل مهمّی مثل تولّی و تبرّی باید به راحتی فراموش شود؟ آیا این دو مسئله از مسائل مهمّ فقهی نیستند؟

فقهای اهل سنّت در مورد تأخیر نماز عشا و صبح از زمان خودش احادیثی را نقل كرده و از آنها حداقل كراهت را استنباط نموده اند؛ مانند این حدیث پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :«مَلْعُونٌمَلْعُونٌ مَنْ أَخَّرَ اَلْعِشَاءَ إِلَى أَنْ تَشْتَبِكَ ». كسی كه نماز عشا (مغرب) را تا پدیدار شدن ستاره ها به تأخیر بیفكند، ملعون است ملعون!

فقهای اهل سنّت چنین احادیثی را نقل نموده و مورد تفقّه قرار داده اند و حتّی براساس آن حكم صادر كرده اند. مگر نه اینكه در روایات ذكر شده، آن فرد اعرابی مبغض اهل بیتعليهم‌السلام را لعنت نمود و پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز آمین گفتند!؟ آیا از این روایت، حكم فقهی وجوب تولّی و تبرّی به دست نمی آید؟ اگر خود را فقیه می دانید، پس باید در تمام روایاتی كه نقل می نمایید، تفقّه كنید.

آیا اینكه سه هزار سال عبادت انسانی نابود شده و نتیجه آن جاودانگی در آتش گشته، نیاز به تفكّر و تفّقه ندارد؟ آیا اهمّیت تولّی و تبرّی كمتر از نماز است؟ اهل سنّت به صحابه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم احترام فراوانی می گذارند و در مورد مقام و جایگاه آنان روایاتی نقل می كنند؛ به عنوان نمونه روایت ذیل را در مورد صحابه، به رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منتسب می كنند:

«أَصْحَابِي كَالنُّجُومِ بِأَيِّهِمُ اقْتَدَيْتُمُ اهْتَدَيْتُمْ ».

یاران من مانند ستارگان هستند، به هر یك از آنها اقتدا كنید، هدایت می شوید.صحابه ای كه بسیاری از آنان غرق در فساد و گناه بودند، به این صورت مورد احترام و تكریم قرار می گیرند، تا جایی كه اگر كسی به حریم آنان وارد شود و از آنان انتقاد نماید، او را كافر می دانند؛ چنانچه در چندین فتوای اخیر، وهّابیت، شیعه را كافر دانسته اند! امّا برخی از همین علمای اهل سنّت در مورد حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام چه جنایات و بی احترامی هایی كه مرتكب نشده اند، در حالی كه محبّت و دوستی فاطمه زهراعليها‌السلام به نصّ آیه قرآن مجید واجب است.

آیا اهل سنّت به آیه ذوی القربی و روایات ذیل آن توجّه نكرده و در آنها تفقّه ننموده اند؟ فرق این آیه و روایات با آیات و روایات دیگر چیست كه بعضی را مورد تفقّه قرار می دهند و از كنار بعضی به سادگی عبور می كنند؟ مگر نه اینكه پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

«إنّی سائلكم عنهم غدا ؟» و من در روز قیامت در مورد آنان از شما سؤال می كنم.اگر در دادگاه الهی از آنان سؤال شود كه با حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام چه كردید، چه پاسخی دارند؟ روز قیامتی كه حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام و پدر ارجمندشان پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شاكی هستند و قاضی آن دادگاه، خداوند عادل است، چه پاسخی خواهند داشت؟ در صحیح بخاری نقل شده است كه پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

«فاطِمَة بَضْعَةُ مِنّي فَمَنْ أَغْضَبَها أَغْضَبَنِي ».

فاطمهعليها‌السلام پاره وجود من است؛ كسی كه او را خشمگین كند، مرا خشمگین كرده است.بخاری از جمله كسانی است كه در نقل روایات بسیار احتیاط می كند، تا جایی كه از حضرت امام صادقعليه‌السلام با وجود هم عصر بودن روایت نكرده است.

چنین كسی این روایت را نقل كرده و ذهبی - كه از علمای برجسته حدیث و رجال اهل سنّت است - این روایت را تصحیح نموده است. اهل سنّت درپاسخ به این همه بی احترامی نسبت به ساحت مقدّس حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام ، چه پاسخی خواهند داد؟

گفتار سوم

پیام خطبه فدكیه : امامت از اصول دین است در گفتارهای گذشته در مورد برخی خصوصیات حضرت زهراعليها‌السلام سخن گفته شد. سپس به بررسی محبّت اهل بیتعليهم‌السلام و نیز تبیین واژه «آل» با تكیه بر مصادر اهل سنّت پرداختیم. در این گفتار نخست به بررسی چگونگی شناخت حق و ضرورت احیای فاطمیه و سپس به بررسی فرازهایی از خطبه فدكیه پرداخته شده است.

روش شناخت حق

ذكر این نكته به عنوان مقدّمه ضروری است كه تشخیص حق از باطل و جدا كردن سره از ناسره، كار بسیار مشكلی است. یكی از دستورات خداوند متعال این است:

( یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیاء ) .

ای كسانی كه ایمان آورده اید! دشمن من و دشمن خودتان رادوست نگیرید.

حال پرسش مهم این است كه چگونه دشمنان خدا را بشناسیم و از آنان دوری كنیم؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، به سخنان معصومینعليهم‌السلام رجوع می كنیم. حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام در سخن شریفی - كه برای امروز و همیشه ما درس های ارزنده ای به دنبال دارد - معیار شناخت راه رشد، هدایت و اهمّیت وفاداری به پیمان را به انسان های طالب حقیقت می آموزند. ایشان می فرمایند:

«وَ اعْلَمُوا أَنَّكُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي تَرَكَهُ، وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِيثَاقِ الْكِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَقَضَهُ، وَ لَنْ تَمَسَّكُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِي نَبَذَهُ ».

و بدانید كه هیچ گاه حق را نخواهید شناخت، جز آنكه ترك كننده آن را بشناسید! هرگز به پیمان قرآن وفادار نخواهید بود، مگر آنكه پیمان شكنان آن را بشناسید و هرگز به قرآن چنگ نمی زنید، مگرآنكه رها كننده آن را شناسایی كنید.

طبق آنچه اهل لغت به آن تصریح كرده اند، «رشد» مقابل «غی» قرار دارد و به معنی هدایت، راه درست و صحیح است. واژه «رشد» در چند جای قرآن مجید نیز به كار رفته است كه به دو نمونه آن اشاره می كنیم:

۱. خداوند متعال در آیاتی كه به آیة الكرسی معروف است، می فرماید:

( قَد تَّبَینَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی ) .

هدایت از گمراهی مشخص شده است.

در این آیه، «رشد» در برابر «غی» به كار رفته است.

۲. خداوند سبحان می فرماید: ما موسی را فرستادیم تا مردم را به یكتاپرستی دعوت فرماید؛ امّا عده ای به دنبال سخن فرعون به راه افتادند؛ در حالی كه:

( وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ ) . فرمان فرعون مایه رشد و نجات نبود.

امیر سخن و بیان مولا علیعليه‌السلام به نكات ظریف و دقیقی اشاره نموده اند كه البته چنین سخنان وسنّتی در عالم تكوین و خلقت نیز جاری است. نوزادان ناقص الخلقه ای كه پا به عرصه وجود می گذارند، اسرار فراوانی با خود به دنبال می آورند.

یكی از آن اسرار این است كه انسان زمانی ارزش صحّت و سلامتی را می داند كه دچار عارضه ای شود؛ زمانی به ارزش والای بینایی و شنوایی پی می برد كه انسان های نابینا و كر را ببیند؛ زمانی به ارزش تك تك اعضای خود پی می برد كه به احوال انسان هایی كه فاقد آن اعضاء هستند، بنگرد. به طور كلّی برای درك بهتر ارزش ها باید احوال ضدّ آنها مورد دقّت قرار گیرد؛ به همین دلیل، علمای اهل معرفت و دقّت طبق قاعده ای اذعان می كنند:

«تُعْرَفُ الاَْشْیاءُ بِاَضْدادِها ».

اشیا با ضدّ آنها شناخته می شوند.

حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام در این كلام، انسان ها را به وفاداری بر سر میثاق كتاب دعوت نموده اند. پیمان قرآن، همان پیمانی است كه خداوند متعال طبق آن از همه انسان ها بر وحدانیت خویش و بر رسالت پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامت دوازده امامعليهم‌السلام اقرار گرفته است. تنها راه وفادار ماندن به پیمان قرآن، همان روشی است كه امیرالمؤمنینعليه‌السلام به آن اشاره نموده و آن اینكه باید پیمان شكنان را بشناسیم تا به این وسیله، وفاداری خود بر پیمان را استحكام بخشیم.

ضرورت احیای فاطمیه

در روایات معتبر، ارزش والایی برای كسانی كه فاطمیه و عاشورا را احیاكنند، قرار داده شده است. یكی از دلایل ارزش آن، شناخت تاركین طریق هدایت است تا بتوانیم در طریق هدایت و رستگاری استوارتر گام برداریم.

به همین وسیله است كه راه صحیح و درست، از راه گمراهی و ضلالت شناخته می شود. احیای فاطمیه زمزمه و بغض شكسته شیعیان امیرالمؤمنینعليه‌السلام و روان شدن اشك محبان اهل بیتعليهم‌السلام است. احیای فاطمیه احیای همان جمله معروف رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است كه فرمودند:

«إنّ الرّب یرضی لِرِضا فاطِمة وَ یَغضَبُ لِغَضَب فاطمة ».

خداوند با خشنودی فاطمهعليها‌السلام خشنود و با خشم ایشانعليها‌السلام غضبناك می شود!

احیای فاطمیه، فریاد خشمگینانه امیرالمؤمنینعليه‌السلام است كه از حنجره شیعیان به صدا در می آید؛ همان مولایی كه اجازه گریه كردن هم به او ندادند

و هرگز حاضر نشدند بغض ایشان شكسته شود! هنگامی كه روح حضرت زهراعليها‌السلام از بدن مطهّر ایشان پر كشید، روح امیرالمؤمنینعليه‌السلام نیز در همان لحظه از بدنشان جدا شد. اگر جنازه مطهّر فاطمه زهراعليها‌السلام در دل شب و تاریكی ها تشییع و تدفین شد، بدن مطهّر امیرالمؤمنینعليه‌السلام را نیز همان شب به خاك سپردند.

احیای فاطمیه یعنی اینكه حق و باطل را بشناسیم تا بتوانیم طبق آن معیار، اهل حق و باطل را نیز تشخیص دهیم و طبق آن حكم كنیم. هركس با احیای فاطمیه مخالف است، نه تنها با حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام ، بلكه با كیان اسلام و دین مخالف است؛ چون حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام و امیرالمؤمنینعليه‌السلام دستوری به غیر از فرامین دین اسلام برای مردم بازگو نكرده اند.

ویژگی دیگر احیای فاطمیه، شناخته شدن كسانی است كه با تجلیل، تكریم و احیای فاطمیه مخالف اند. بدون تردید این افراد دشمن خدا، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیت رسول اللّهعليهم‌السلام هستند. طبق دستور قرآن مجید

موظّف هستیم تا جایی كه ممكن است، از آنان دوری گزینیم و هرگز با آنان دوستی نكنیم. كسانی كه با احیای فاطمیه به مخالفت می پردازند، درك صحیحی از مسئله تعظیم شعایر دینی ندارند. آنان كاملاً از آثار انسان ساز و هویت بخش این گونه مراسم غافل اند. اگر فاطمیه زنده و احیا شود و به آن معرفت كامل داشته باشیم - نه در حدّ ادّعای زبانی - نبوّت و رسالت پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امامت ائمّهعليهم‌السلام احیا و مستحكم می گردد.

پس هركس در هر لباسی كه بود، اگر با احیای فاطمیه به مخالفت برخاست، او را به شرك و نفاق متّهم كنید و بدانید كه حق را با ادّعای مدّعیان نمی توان شناخت، بلكه نخست باید معیارهای حق و باطل را شناخت و سپس طبق آن معیارها، انسان های حقیقت مدار را شناسایی كرد. مؤید این سخن، اتّفاقی است كه در جنگ جَمَل روی داد. شخصی كه گذشته طلحه و زبیر را می دانست، نزد حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام آمد و عرض كرد: «أیمكن أن یجتمع الزبیر و طلحة و عائشة علی باطل؟ فقال عليه‌السلام : اِنَّكَ لَمَلْبُوسٌ عَلَیْكَ، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ ».

آیا ممكن است زبیر و طلحه و عایشه بر امر باطل هم رأی و هم عقیده شوند؟ امیرالمؤمنینعليه‌السلام در پاسخ فرمودند: همانا تو مردی هستی كه به اشتباه گمان می كنی حق و باطل طبق شخصیت و منزلت مردم تشخیص داده می شود. حق را بشناس تا اهلِ آن را نیز بشناسی، همچنین باطل را بشناس تا اهل آن را تشخیص بدهی. حق و حقیقت با شخصیت ها، پُست اجتماعی و ادّعاهای پوچ شناخته نمی شود، بلكه حق را تنها أئمّهعليهم‌السلام تفسیر نموده اند و هر كس طبق آن عمل نماید، حق مدار است.

آیا كسانی كه ما را به سوی وحدت (به معنی دست كشیدن از عقاید) فرا می خوانند، می دانند ما را به چه راهی دعوت می كنند؟ آیا از التزامات ادّعای خود آگاهی دارند؟ آنان از ما می خواهند كه دست در دست مشركان قرار دهیم، در حالی كه همكاری با مشركان هرگز در قوانین اسلامی پذیرفته نیست. پس آنان یا باید از ما بخواهند كه مشرك شویم یا اینكه - نعوذ باللّه - بگویند سخنان حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام باطل و دروغ است؛ زیرا خودایشانعليها‌السلام پشت كردن به امیرالمؤمنینعليه‌السلام را پشت كردن به اصول دین دانستند.

در این جا لازم است به نكته بسیار مهمّی اشاره كنیم:اصول دین را طبق آموزه های دینی به كودكان و نوجوانان خود بیاموزید.

آموزه های دینی، اصول دین را در پنج مفهوم اساسی منحصر می كند،

برخلاف نظر برخی كه امامت را از اصول مذهب شیعه می دانند، امامت از اصول دین است؛ زیرا توحید، نبوّت، عدل و معاد بدون امامت، بی پایه و اساس و عین شرك است.

نكته مهم

هدف از طرح این گونه مباحث ـ چنانچه اشاره نمودیم ـ دامن زدن به اختلافات نیست، بلكه می خواهیم راه حق برای نسل فعلی و نسل های آینده روشن شود. برخی از شبهه افكنان می گویند مردم از این مباحث اطّلاع كافی دارند؛ لذا در طرح آن فایده چندانی به چشم نمی خورد.

در پاسخ به این افرادباید گفت كه اولاً: همه مردم از این گونه مباحث اطّلاع كافی ندارند، ثانیاً: آن عدّه هم كه آگاهی دارند، قطعاً علم خود را از این گونه بیانات به دست آورده اند.اگر قرار باشد همه ساكت شویم و راه حق را برای مردم بازگو نكنیم، چگونه انتظار داریم این راه در نسل فعلی تداوم داشته باشد و به نسل بعدی منتقل شود؟ در راه دین باید استقامت داشته باشیم و فریب فریبكاران را نخوریم.

افرادی هستند كه بر اریكه قدرت تكیه زده اند و همه چیز را فدای قدرت خود می كنند. انسانیت، شرافت، قرآن، انبیا، امامانعليهم‌السلام و... را هزینه قدرت خود می كنند تا بتوانند حضور خود را بر قدرت تضمین نمایند؛ لذا باید مراقب باشیم و فریب سخن این گونه افراد را نخوریم. همچنین نباید از جمعیت اندك شیعیان نگران شد. جمعیت اندك نشانه باطل بودن نیست؛ همان گونه كه جمعیت انبوه، نشانه حقّانیت نیست.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام می فرمایند:

«أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَسْتَوْحِشُوا فِي طَرِيقِ الْهُدَى لِقِلَّةِ أَهْلِهِ ».

ای مردم! در راه هدایت، به جهت كمی اهل آن وحشت مكنید.

تأمّلی در خطبه حضرت زهرا عليها‌السلام

پس از ذكر این مقدّمه باید گفت: خطبه حضرت زهراعليها‌السلام كه به خطبه فدكیه معروف است، دارای مفاهیم ارزشمند و والای اخلاقی و اسلامی است. این خطبه، خطبه ای است كه فهم آن نیاز به فقاهت دارد. با تورّق در كتب موجود در زمینه شرح این خطبه، روشن می شود كه معدود كتب موجود درشرح این خطبه، نوشته فقیهان است. گویا كسی را توان و یارای آن نیست كه به تبیین و شرح سخنان حضرت زهراعليها‌السلام بپردازد. آنچه می خواهیم از این خطبه مورد بررسی قرار دهیم، این است كه ثابت كنیم كسانی كه بر خلاف امیرالمؤمنینعليه‌السلام و حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام گام برمی دارند، دچار كفر و شرك شده اند.

محدّثان و مورّخان این گونه نقل كرده اند كه حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام جامه كاملی بر تن كردند و در حالی كه زنان بنی هاشم اطراف ایشانعليها‌السلام را گرفته بودند، از خانه بیرون آمدند و با ابهت و شوكتی تمام همانند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، گام بر می داشتند.

ایشانعليها‌السلام بر ابوبكر ـ كه اطرافش را مهاجرین و انصار گرفته بودند ـ وارد شدند. در این هنگام پرده ای سفید آویختند و حضرت فاطمهعليها‌السلام پشت پرده قرار گرفتند. پیش از هر سخن، حضرت فاطمهعليها‌السلام كه غرق در اندوه و مصیبت بودند، ناله جانسوزی از دل بركشیدند و مردم بی اختیار از شنیدن ناله دختر رسول خداعليها‌السلام به گریه و شیون برخاستند!

ایشانعليها‌السلام مدّتی سكوت اختیار كردند تا مردم آرام شوند، آن گاه سخنرانی نمودند. ایشانعليها‌السلام در ابتدا به حمد و ثنای الهی پرداختند و از نعمت های بی شمار الهی شكر گزاری نمودند، سپس به رسالت پدر بزرگوار خویشصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شهادت دادند و زحمات ایشانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را یادآور شدند، آن گاه خطاب به مردم، خصوصیات آنها را قبل و بعد از اسلام متذكّر شدند و در ادامه فرمودند:

«فلمّا اختار اللّه لنبیه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دار أنبیائه، ومأوی أصفیائه، ظهرفیكم حسیكة النفاق، وسمل جلباب الدّین، ونطق كاظم الغاوین ونبغ خامل الأقلّین وهدر فنیق المبطلین، فخطر فی عرصاتكم، وأطلع الشّیطان رأسه من مغرزه، هاتفاً بكم فألفاكم لدعوته مستجیبین، وللعزّة فیه ملاحظین، ثمّ استنهضكم فوجدكم خفافاًوأحمشكم فألفاكم غضاباً، فوسمتم غیر إبلكم، وأوردتم غیرشربكم، هذا و العهد قریب، والكلم رحیب، والجرح لمّا یندمل، والرّسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لمّا یقبر، ابتدارا زعمتم خوف الفتنة ( أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْكَافِرِینَ ) فهیها تمنكم! وكیف بكم؟ وأنّی تؤفكون؟ وكتاب اللّه بین أظهركم، اُموره ظاهرة وأحكامه زاهرة وأعلامه باهرة وزواجره لائحة وأوامره واضحة، قد خلّفتموه وراء ظهوركم، أرغبة عنه تریدون؟ أم بغیره تحكمون؟ « بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً ) ،( وَمَن یبْتَغِ غَیرَ الإِسْلاَمِ دِیناً فَلَن یقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ )

اكنون كه خدای متعال پیغمبر خودصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به منزلگاه پیامبران و جایگاه برگزیدگان (و سرای جاویدان) انتقال داد، ناگهان كینه های درونی و درویی های شما آشكار شد و جامه دین فرسوده گردید.

گمراهان خاموش به صدا آمدند و گمنامان فرومایه سربرداشتند ونعره شتر اهل باطل بلند شد و دُم بجنبانید. شیطان سرش را ازمخفیگاه بیرون آورد و شما را به سوی خویش دعوت كرد ومشاهده نمود كه شما بی درنگ دعوتش را پذیرفتید و چشم به راه فریبكاری او هستید. حركتی به شما داد و دید چه خوب به حركت درآمدید و چه چالاك! شما را به خشم واداشت و خشمناك شدید و (در نتیجه ) داغ (ملكیت و تصرّف) بر شتری زدید كه از آنِ شما نبود (یعنی گذشته از اینكه خلافتی را كه حقّ أمیرالمؤمنین علیعليه‌السلام بود، غصب كردید؛ آن را حقّ خود دانستید و مُهر مالكیت بر آن زدید) و آن را در غیر آبشخور خود فرود آوردید و با اینكه هنوز از شهادت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مدّتی نگذشته بود و زخم دل ما بهبود نیافته و جراحت آن مصیبت بزرگ التیام نیافته بود و پیكر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دفن نشده بود، شما به بهانه ترس از وقوع در فتنه،خلافت را غصب كردید.

«آگاه باشید كه در همان فتنه (كه ترس آن را بهانه كردید) در افتادید! به راستی كه دوزخ محیط بر كافران است.» اوه! كه چه شُدید و به كجا می روید؟ در صورتی كه كتاب خدا (قرآن) میان شما است و دستوراتش آشكار و احكامش نوربخش و نشانه هایش روشن و نواهی آن هویدا و اوامرش واضح و شما این كتاب بزرگ را پشت سر انداخته اید! آیا قصدروگرداندن از قرآن را دارید یا می خواهید به غیر قرآن، حكم وداوری كنید؟ «و چه بد، بدلی است (غیر قرآن) بر ستمكاران!»، «و به راستی كه هر كسی جز دین اسلام دین دیگری را اختیار كند، از او پذیرفته نخواهد شد و در قیامت از زیانكاران خواهد بود.»

تك تك این كلمات دارای مفاهیم والا و ارزشمند است و شرح هر جمله، زمانی طولانی و مجالی وسیع می طلبد. حضرت زهراعليها‌السلام در این فرازها به مخاطبان می فرمایند: حال و روز شما به جایی رسید كه انسان های سفله و بی آبرویی كه در جامعه هیچ نقشی نداشتند، خود را بر شما مسلّط نمودند و با اعمال خود، انسان های پست را بر انسان های فاضل برتری دادید. شیطان نیز سست قدم بودن شما را مشاهده نمود و دست به كار شد.

انسانی كه قدم های خود را مستحكم برداشته و با قدرت تعقّل و تفكّر به پیش می رود، هرگز با بلند شدن سر و صدایی ساختگی، عقاید خود را از دست نمی دهد؛ ولی انسان های سست عنصر به راحتی عقاید خود را تغییر و تبدیل می كنند. این شما بودید كه با به یاد آوردن كینه های پوشالی همه چیز را بر باد دادید! سپس ایشانعليها‌السلام اضافه كردند كه پشت كردن به امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، پشت كردن به قرآن است.

نقض پیمان و پیمان شكنی با امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، پیمان شكنی با قرآن و خداوند متعال و در نتیجه خارج شدن از دین اسلام و وارد شدن در دینی است كه مورد قبول خداوند نیست. ایشانعليها‌السلام در ادامه با یادآوری احكام الهی واینكه ایشان دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هستند و قصد دارند مردم را از خواب غفلت بیدار نمایند، فرمودند:

«وأنتم الآن تزعمون أن لاإرث لنا؟ ( َفَحُكْمَ الْجَاهِلِیةِ یبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْماً لِّقَوْمٍ یوقِنُونَ ) أفلاتعلمون؟ بلی تجلّی لكم كالشّمس الضّاحیة أنّی إبنته! أیها المسلمون! اُغلب علی أرثی؟ یابن أبی قحافة! أفی كتاب اللّه أن ترث أباك ولاأرث أبی؟ ( لَقَدْ جِئْتِ شَیئاً فَرِیاً ) :

شما چنین می پندارید كه ما از پیغمبر ارث نمی بریم؟ «آیامی خواهید با این پندار نابجا، حكم و قانون زمان جاهلیت را زنده كنید؟ با اینكه برای اهل یقین حاكمی بهتر از خدا نیست!» آیا به راستی این حقیقت را نمی دانید؟! چرا! به خوبی می دانید و مانند آفتاب تابان برای شما روشن است كه من دختر پیغمبرم (و از او ارث می برم!) ای مسلمانان! آخر این چه قانونی است كه باید مرا از ارث پدر خود محروم كنند! ای ابابكر! آیا این قانون در كتاب خدا است كه تو از پدرت ارث ببری، ولی من از پدرم ارث نبرم؟ «عجب افترای بزرگی بر خدا بسته ای!»

روش ایراد خطبه این چنین بود كه حضرت زهراعليها‌السلام گاهی به دو گروه انصار و مهاجرین خطاب می نمودند و گاهی خطاب به یك گروه. حضرت زهراعليها‌السلام در فرازی به انصار چنین می فرمایند: شما كسانی هستید كه در راه اسلام سختی ها و جنگ های فراوانی را متحمّل شدید و پیوسته پشت سر ما حركت می كردید.

«حتّی إذا دارت بنا رحی الإسلام ودرّ حلب الأیام، وخضعت ثغرةالشرك وسكنت فورة الإفك، وخمدت نیران الكفر، وهدئت دعوةالهرج، واستوسق نظام الدّین فأنّی حرتم بعد البیان، أسررتم بعدالإعلان، ونكصتم بعد الإقدام، وأشركتم بعد الإیمان، ( أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَّكَثُواْ أَیمَانَهُمْ وَهَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَهُمبَدَؤُوكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللّهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن كُنتُممُّؤُمِنِینَ ) ألا قد أری أن قد أخلدتم إلی الخفض، وأبعدتم من هوأحقّ بالبسط والقبض وخلوتهم بالدعة ونجوتم من الضّیق بالسّعة،فمججتم ماوعیتم، ودسعتم الّذی تسوّغتم، و ( إِن تَكْفُرُواْ أَنتُمْ وَمَن فِی الأَرْضِ جَمِیعاً فَإِنَّ اللّهَ لَغَنِی حَمِیدٌ )

(همه جا پشت سر ما كمك كار و مطیع ما بودید) تا وقتی كه آسیاب اسلام توسط ما به گردش در آمد (و پایه های این آیین، استوار و پا برجا گردید) و درهای خیرات (به روی شما) گشوده و نعمت ها برایتان جاری شد و شرك در برابر اسلام خاضع و تسلیم گردید و طغیان دروغ و باطل فرونشست و آتش كفر خاموش شد و هیاهوی فتنه و آشوب پایان پذیرفت و نظام دین استوار و پا بر جا گردید.

اكنون با این وضوح و آشكاری (مطلب )چرا متحیر و سرگردانید؟ چرا پس از روشن شدن حقیقت، آن را كتمان می كنید؟ و پس ازآنكه گام به پیش نهادید، چرا به عقب بازگشتید و بعد از ایمان به خدا باز مشرك شدید؟ «چرا با مردمی كه پیمان خود را شكستند (و نفاق پیشه كردند) و می خواستند پیغمبر را از شهر بیرون كنند، پیكار نمی كنید؟ آیا از آنها می ترسید با اینكه اگر مؤمن هستید، از خداوند باید بترسید؟!»

«آری! سبب این همه سستی و خاموشی را چنان می بینم كه به شما خوشی و راحتی رو كرده و سخت به آن دل بسته اید و (به همین دلیل است كه) آن شخص با كفایتی را كه در اداره امور (زمام داری مسلمانان) سزاوارتر است، كنار زدید و به آسایش و تن پروری در گوشه ای خلوت، تن داده و از فشار و سختی زندگی به فراخی و وسعت رسیده اید و (در نتیجه خود را از اسلام بی نیاز پنداشته) و آنچه را درون خود داشتید، (از ایمان به حق) آن را از دهان بیرون افكندید و آب گوارایی را كه به سهولت نوشیده بودید، به سختی از گلو برگرداندید؛ ولی بدانید كه «اگر شما و همه مردم روی زمین كافر شوید، (به خدا زیانی نرسانده اید) و خداوند از همه بی نیاز و ستوده است!»

دقت و تفقّه در سخنان پر محتوای حضرت زهراعليها‌السلام انسان را به ارزش والای تولّی و تبرّی رهنمون می كند. بنابر فرمایش حضرت زهراعليها‌السلام ، پشت كردن به امیرالمؤمنینعليه‌السلام رفتن به سوی لات، عزّی، منات، برگزیدن شرك و زیر پا گذاشتن اصول و فروع دین اسلام است.

خطبه زیبا و پرمحتوای حضرت زهراعليها‌السلام همیشه زنده و ماندگار خواهد ماند و باید سرمشق زندگی همه ما باشد. كسی نگوید كه این خطبه در زمانی ایراد شد كه پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رحلت نموده و مردم در دین خود دچار شك و تردید شده بودند و دچار انحراف عقیده بودند؛ زیرا هرلحظه ممكن است هر كدام از ما نیز به چنین شرایطی دچار شویم. پس لازم است همیشه شرایط خود را طبق معیارهایی كه در سخنان حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام ذكر گردید، سنجیده،مورد آزمایش قرار دهیم.

گفتار چهارم