دردانه خلقت رفتار امت

دردانه خلقت رفتار امت0%

دردانه خلقت رفتار امت نویسنده:
گروه: حضرت فاطمه علیها السلام

دردانه خلقت رفتار امت

نویسنده: میر سید محمد یثربی
گروه:

مشاهدات: 7283
دانلود: 2290

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7283 / دانلود: 2290
اندازه اندازه اندازه
دردانه خلقت رفتار امت

دردانه خلقت رفتار امت

نویسنده:
فارسی

مرگ جاهلیت در انكار امامت

درمطالب گذشته، جایگاه و بعضی از ویژگی های حضرت زهراعليها‌السلام بررسی شد، همچنین مصادیق اهل بیتعليهم‌السلام بر اساس نظرگاه اهل سنّت مورد بحث قرار گرفت. در این گفتار با محوریت لزوم و ضرورت شناخت امامعليه‌السلام دیدگاه و موضع حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام در قبال خلفا بررسی می شود.

اهمّیت شناخت امام عليه‌السلام

روایات فراوانی در مورد وجوب شناخت امام زمانعليه‌السلام در دست است كه فریقین (شیعه و سنّی) آنها را نقل كرده اند. با تفقّه در این روایات و ضمیمه نمودن آنها به آیات و روایات دیگر، نكات مهمّی به دست می آید. بعضی از این روایات از رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده است كه عبارتند از:

«مَنْ ماتَ وَ لَمْ یعْرِفْ إمامَ زَمانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیة ».

كسی كه بمیرد، در حالی كه امام زمانش را نشناخته باشد؛ به مرگ جاهلیت مرده است.

«وَمَنْ مَاتَ وَ لَیسَ فِی عُنُقِهِ بَیعَةٌ، مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیةً ».

كسی كه بمیرد، در حالی كه با امامی بیعت نكرده باشد؛ به مرگ جاهلیت مرده است.

«وَمَنْ مَاتَ لَيْسَ عَلَيْهِ طَاعَةٌ، مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ».

كسی كه بمیرد؛ در حالی كه از كسی (امام) اطاعت نكرده باشد؛ به مرگ جاهلیت مرده است.

«مَنْ مَاتَ وَ لَیسَ لَهُ إِمَامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةٌ جَاهِلِیةٌ ».

كسی كه بمیرد، در حالی كه امامی ندارد؛ به مرگ جاهلیت مرده است.

بنابر این اگر كسی بمیرد و امام زمان خود را نشناسد و با او بیعت نكند، مرگ او مرگ شرك، كفر، الحاد ومعارضه با توحید و یكتاپرستی است.

در گفتارهای گذشته بیان كردیم كه رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمایند:

«إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى يَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ يَرْضَى لِرِضَاهَا ».

همانا خداوند با رضایت فاطمه، راضی و با غضب او، غضب می كند!

با ضمیمه كردن این روایت به آیات قرآن، عصمت حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام اثبات می شود؛ به صورتی كه اهل سنّت چاره ای ندارند جز اینكه عصمت حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام و به دنبال آن عصمت امیرالمؤمنینعليه‌السلام را پذیرفته، و به آن اذعان نمایند.

پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند:

«مَنْ اَطَاعَنِی فَقَدْ اَطَاعَ اللَّهَ، وَمَنْ عَصَانِی فَقَدْ عَصَی اللَّهَ، وَمَنْ اَطَاعَ عَلِیًّا عليه‌السلام فَقَدْ اَطَاعَنِی، وَمَنْ عَصَی عَلِیًّا عليه‌السلام فَقَدْ عَصَانِی ».

هر كس مرا اطاعت كند، خداوند را اطاعت كرده و هر كس از من نافرمانی كند، خدا را نافرمانی كرده و هر كس از علیعليه‌السلام اطاعت كند، از من اطاعت كرده و هر كس از علیعليه‌السلام نافرمانی بكند، از من نافرمانی كرده است.

همچنین فرمودند:

«عَلِيٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِيٍّ ».

علیعليه‌السلام همراه قرآن و قرآن هم همراه علیعليه‌السلام است.

نكته ظریف در این روایت این است كه چرا همراهی امیرالمؤمنینعليه‌السلام باقرآن دو بار تكرار شده است؟ مگر همان جمله نخست در رساندن این مفهوم كافی نبوده است؟

در پاسخ می گوییم: جمله دوم این نكته را بیان می كند كه نه قرآن ذرّه ای بر امیرالمؤمنینعليه‌السلام برتری دارد و نه امیرالمؤمنینعليه‌السلام ذرّه ای نسبت به قرآن برتری دارند. اگر قرآن كتاب صامت الهی است، امیرالمؤمنینعليه‌السلام قرآن ناطق است و اگر قرآن آیات تشریعی الهی است، امیرالمؤمنینعليه‌السلام آیه تكوینی الهی هستند.

در روایت دیگری رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمایند:

«عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ ».

علیعليه‌السلام با حق و حق نیز همراه ایشان است و هر جا علیعليه‌السلام باشد، حق هم همراه ایشان است.

اگر عصمت قطعیه حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام را به روایاتی كه مرگ بدون شناخت امام را مرگ جاهلیت، كفر و الحاد می دانست، ضمیمه كنیم و از علمای اهل سنّت كه ادّعای تفقّه و تفكّر می نمایند، سؤال نماییم: آیا حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام با این اوصاف كه تا پایان عمر با خلیفه زمان بیعت نكردند، چگونه از دنیا رفتند؛ چه پاسخی خواهند داد؟ اهل سنّت نقل می كنند:«ماتت وهی واجدة علی أبی بكر ». حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام از دنیا رفتند. در حالی كه بغض و كینه ابوبكر را به دل داشتند.همچنین در معتبرترین منابع اهل سنّت آمده است:

«فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فَهَجَرَتْ أَبَا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتي تُوُفِّيَتْ ».

فاطمه دختر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خشمگین شدند و تا هنگام وفات ازابوبكر روی برگرداندند. بنابراین حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام نه تنها با خلیفه بیعت ننمودند، بلكه با كینه و بغض او از دنیا رفتند. طبق روایات اهل سنّت در مورد بیعت با امام باید ادّعا نمود كه - العیاذ باللّه - ایشان مسلمان از دنیا نرفته و بر غیر سنّت پدرشان و در راه كفر والحاد مشی نموده اند.

ازطرفی امیرالمؤمنینعليه‌السلام نیز تا زمانی كه فاطمه زهراعليها‌السلام زنده بودند، هرگز با خلیفه بیعت ننمودند؛ حال چه شهادت حضرت زهراعليها‌السلام را شصت روز یا هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز بدانیم، باید ادّعا كنیم امیرالمؤمنینعليه‌السلام در این مدّت دچار كفر و الحاد بوده اند و مرتد محسوب می شدند - العیاذ باللّه -.

آیا علمای اهل سنّت این گونه فهم و تفقّه می نمایند؟! آیا در ذهن انسان می گنجد كه دختر رسول خاتمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دچار كفر و الحاد باشند؟ هنگامی كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به معراج رفتند: «رأی الجنّة مكتوباً علی بابها محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسول اللّه وعلی عليه‌السلام حبیب اللّه و الحسن والحسین عليهما‌السلام صفوة اللّه و فاطمة عليها‌السلام خیرةاللّه ».

مشاهده كردند كه بر در بهشت نوشته شده است: محمد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و علیعليه‌السلام حبیب خدا و حسن و حسینعليهما‌السلام برگزیده خدا و فاطمهعليها‌السلام بهترین خلق خدا است.

خلاصه سخن آنكه، بنابر نقل اهل سنّت، هر كس با امام زمان خود بیعت نكند و بمیرد، در حال كفر و شرك در گذشته است و از سوی دیگر اهل سنّت پذیرفته اند كه حضرت زهراعليها‌السلام با خلیفه وقت تا هنگام وفات بیعت نكردند. آیا باتمام این تفاصیل جایی برای این ادّعا باقی می ماند كه حضرت زهراعليها‌السلام بر خلاف سنّت پدر گرامی شانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با كفر و الحاد از دنیا رفتند؟

ایشانعليها‌السلام نه تنها با خلیفه بیعت نكردند، بلكه با بغض و كینه ابوبكر و دیگران، دنیا را وداع نمودند.

این چه فقاهت و چه مذهبی است كه نتیجه احادیث آن با تضاد و دوگانگی از یك سو جلالت مقام و علوّ مرتبه حضرت زهراعليها‌السلام است و از جانب دیگر از دنیا رفتن ایشانعليها‌السلام را مرگ شرك آلود و در راه جاهلیت می داند؟!

در كتاب سلیم بن قیس - كه ثبوت و صحّت آن قطعی است - چنین نقل شده است: روزی عُمَر و ابوبكر به امیرالمؤمنینعليه‌السلام گفتند: می خواهیم به عیادت دختر رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برویم و از ایشان به جهت حوادث روی داده، پوزش بطلبیم. امیرالمؤمنینعليه‌السلام پیغام آن دو را به حضرت زهراعليها‌السلام رساندند.

حضرت زهراعليها‌السلام به امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند: «الْبَیْتُ بَیْتُکَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُکَ ». خانه، خانه شما و آزاده، همسر شما است. در تمام مدّتی كه عُمَر و ابوبكر احوال ایشان را جویا می شدند، حضرت زهراعليها‌السلام رو به دیوار نمودند تا اینكه حضرتعليها‌السلام فرمودند: جواب نمی دهم مگرا ینكه به پرسش من پاسخ بدهید. آیا از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشنیدید كه فرمودند:

«فَاطِمَةَ عليها‌السلام بَضْعَةٌ مِنِّی، مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی ».

فاطمهعليها‌السلام پاره وجود من است؛ هر كس او را آزار دهد، مرا آزرده است.

آن دو در پاسخ گفتند: آری!

در این هنگام حضرت زهراعليها‌السلام دستان خود را به سوی آسمان بالا بردند وف رمودند:

«اللّهمّ إنّهما قد آذیانی فأنا أشكوهما إلیك وإلی رسولك صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم لا واللّه لا أرضی عنكما أبداً حتّی ألقی أبی رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وأخبره بماصنعتما بی فیكون هو الحاكم ».

بارالها! به درستی كه این دو مرا آزردند و من نزد تو و رسولت از آن دو شكایت می كنم. به خدا سوگند! هرگز از شما دو نفر راضی نیستم تا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ملاقات نمایم و از آنچه با من كردید،ایشان را آگاه كنم تا ایشان بین ما حاكم باشند.

پس اهل سنّت یا باید بپذیرند كه حضرت زهراعليها‌السلام بر خلاف سنّت پدرشان با كفر و الحاد از دنیا رفتند - كه قطعاً چنین ادعایی با توجّه به سخنان گذشته باطل است - یا اینكه ادّعا كنند روایاتی كه مرگ بدون امام را مرگ جاهلیت می داند، از اهل سنّت نقل نشده است - كه البته چنین ادّعایی باز باطل به نظر می رسد - تنها راه و ادّعایی كه می ماند، همان ادّعای شیعه است.

مسیر و طریق صحیح همان است كه حضرت زهراعليها‌السلام طی نمودند واهل سنّت به خاطر مبانی و نظریه های باطلی همچون عدالت صحابه و... به بیراهه می روند. به عبارت روشن تر، عدم بیعت حضرت زهراعليها‌السلام با خلفای وقت، حاكی از كفر و شرك دختر گرامی رسول اللّهعليها‌السلام نیست، بلكه بیانگر عدم حقّانیت خلفا در تصدّی خلافت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است، و اینكه آنان به ناحق و غاصبانه امامت مسلمانان را به دست گرفتند.

گفتار پنجم

رفتار امّت با دردانه خلقت.در گفتار پیشین حضرت زهراعليها‌السلام به عنوان یكی از معیارهای شناخت حق و باطل معرّفی گردید. حال در این گفتار گونه ای از رفتار امّت با ایشانعليها‌السلام مورد موشكافی قرار می گیرد.پس از این گفتار و با توجّه به گفتارهای پیشین پرسشهای مهمی در برابرعلمای اهل سنّت و نظریه پردازان عدالت صحابه قرار می گیرد كه باید به آنهاپاسخی شفاف و صادقانه بدهند.

آیا رفتار خلفا و صحابه با دردانه خلقت كه عصمت ایشانعليها‌السلام نیز ثابت شد، رفتاری مناسب و خدا پسندانه بود؟ آیا مدّعیان خلافت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مزد و پاداش رسالت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به خوبی به جا آوردند؟ آیا معنای محبّت به خاندان رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یعنی غصب خلافت و محروم كردن حضرت زهراعليها‌السلام از ارث پدرشانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و به آتش كشیدن خانه اهل بیت پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ده هاپرسش دیگر...

مصایب حضرت زهرا عليها‌السلام از زبان رسول اللّه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

در كتاب فرائد السمطین - كه از منابع معتبر اهل سنّت است - روایتی نقل شده است كه در آن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مصایب دخترشان حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام را بیان می كنند.«أمّا ابنتی فاطِمَةُ فإنّها سَیِّدَةُ نِساءِ العالَمینَ مِنَ الأوَّلینَ وَالآخِرینَ، وهِیَ بَضعَةٌ مِنّی، وهِیَ نُورُ عَینَیَّ، وهِیَ ثَمَرَةُ فُؤادی، وهِیَ روحِیَ الَّتی بَینَ جَنبَیَّ، وهِیَ الحَوراءُ الإنسِیَّة ؛ و امّا دخترم فاطمه، او بزرگ و سرور زنان هر دو جهان از نخستین تا آخرین است. او پاره وجود من و نور چشم من و میوه قلب من است و روحی است كه در بر دارم و او حوراء انسیه است.»

«قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا بَيْنَ يَدَيْ رَبِّهَا جَلَّ جَلَالُهُ ظَهَرَ نُورُهَا لِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ كَمَا يَظْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ ؛ (وقتی كه) در محرابش در برابر پروردگار به عبادت برمی خیزد، برفرشتگان آسمان نورافشانی می كنند؛ هم چنان كه ستارگان بر اهل زمین نورافشانی می كنند.»

و یقول اللّه عزّوجلّ لملائكته : «يَا مَلَائِكَتِي انْظُرُوا إِلَى أَمَتِي فَاطِمَةَ سَيِّدَةِ إِمَائِي قَائِمَةً بَيْنَ يَدَيَّ تَرْتَعِدُ فَرَائِصُهَا مِنْ خِيفَتِي وَ قَدْ أَقْبَلَتْ بِقَلْبِهَا عَلَى عِبَادَتِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي قَدْ آمَنْتُ شِيعَتَهَا مِنَ النَّارِ ؛ و خداوند متعال به فرشتگانش می گوید: ای فرشتگانم! بنگرید به بنده من فاطمه. بهترین بنده من در برابر من ایستاده و تمام بندبند بدنش ازترس من می لرزد و با تمام وجود (قلب) مراعبادت می كند. شما را گواه می گیرم كه پیروان او از آتش ایمن خواهند بود!»

«وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا (وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا) وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا ؛ و من هنگامی كه او را دیدم، رفتاری كه پس از من با او می شود، به یاد آوردم، گو اینكه همراه او هستم كه ذلّت داخل خانه او می شود وحریم او را می درند و حقّ او را غصب می كنند و او را از دست یافتن به ارثش محروم می كنند، پهلوی او را می شكنند و جنین او را سقط می كنند!»

«هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ فَلَا تَزَالُ بَعْدِي مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً بَاكِيَةً تَتَذَكَّرُ انْقِطَاعَ الْوَحْيِ عَنْ بَيْتِهَا مَرَّةً وَ تَتَذَكَّرُ فِرَاقِي أُخْرَى ؛ و او فریاد می زند: وا محمدا!صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و پاسخی نمی شنود و فریادرس می طلبد و نمی یابد و پس از من همواره غمگین، افسرده و گریان خواهد بود. گاهی قطع شدن وحی از خانه خود را و گاهی فراق مرا به یاد می آورد.»

«تَسْتَوْحِشُ إِذَا جَنَّهَا اللَّيْلُ لِفَقْدِ صَوْتِيَ الَّذِي كَانَتْ تَسْتَمِعُ إِلَيْهِ إِذَا تَهَجَّدْتُ بِالْقُرْآنِ ثُمَّ تَرَى نَفْسَهَا ذَلِيلَةً بَعْدَ أَنْ كَانَتْ فِي أَيَّامِ أَبِيهَا عَزِيزَةً ؛ و هنگامی كه شب فرا می رسد، احساس ترس و وحشت می كند؛ زیرا صدای مرا هنگام شب زنده داری و تلاوت قرآن نمی شنود و خود را خوار می بیند؛ پس از آنكه در روزگار حیات پدر عزیز بود!»

«فَعِنْدَ ذَلِكَ يُؤْنِسُهَا اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ بِالْمَلَائِكَةِ فَنَادَتْهَا بِمَا نَادَتْ بِهِ مَرْيَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ فَتَقُولُ يَا فَاطِمَةُ عليها‌السلام ! إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلى‏ نِساءِ الْعالَمِينَ‏ يَا فَاطِمَةُ عليها‌السلام ! اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ ‏؛ پس در آن هنگام خداوند او را با فرشتگان مأنوس می كند و آنان،آن گونه كه مریم دختر عمران را مخاطب قرار دادند، به فاطمهعليها‌السلام می گویند: به درستی كه خدا تو را برگزیده و پاك ساخته و تو را بر تمام زنان جهان برتری داده است. ای فاطمهعليها‌السلام ! پروردگارت را اطاعت كن و سجده به جا آور و با ركوع كنندگان ركوع كن!»

«ثُمَّ يَبْتَدِئُ بِهَا الْوَجَعُ فَتَمْرَضُ فَيَبْعَثُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهَا مَرْيَمَ بِنْتَ عِمْرَانَ تُمَرِّضُهَا وَ تُؤْنِسُهَا فِي عِلَّتِهَا ؛ آن گاه درد او آغاز می شود و بیمار می گردد و خداوند متعال مریم دختر عمران را نزد او می فرستد تا از او پرستاری كند و در بیماری مونس او باشد.»

«فَتَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ يَا رَبِّ إِنِّي قَدْ سَئِمْتُ الْحَيَاةَ وَ تَبَرَّمْتُ بِأَهْلِ الدُّنْيَا فَأَلْحِقْنِي بِأَبِي فَيُلْحِقُهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِي فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي ؛ آن گاه فاطمهعليها‌السلام می گوید: خداوندا! من از زندگی، خسته و از اهل دنیا دل زده شدم! مرا به پدرم ملحق فرما! سپس خداوند او را به من ملحق می كند و او نخستین فرد از اهل بیتم است كه به من می پیوندد.»

«فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَةً فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَيْهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ‏ آمِينَ ‏؛ به سوی من می آید، در حالی كه محزون، افسرده، غمگین، غصب شده و كشته شده است! آن هنگام می گویم: خداوندا! ستم كنندگان او را لعنت كن و غاصبان حقّش را كیفر كن و خوار كنندگان او را ذلیل نما و در آتش جاودانه قرار ده، كسی كه به پهلوی او ضربه زد و موجب سقط فرزندش شد، سپس تمام فرشتگان آمین می گویند!»

این روایت قابل توجّه علمای اهل سنّت است كه قتل حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام را انكار می كنند و می گویند: چگونه می شود كه برخی از صحابه دختر رسول اللّهعليها‌السلام را سیلی بزنند و به قتل برسانند؟ آیا كسی چنین جرئتی دارد؟

آری! آنان به نصّ این روایت دست به چنین عمل شنیع و زشتی زدند.به كسانی كه این حوادث تلخ تاریخی را انكار می كنند، می گوییم: مگر شما دوستدار و طرفدار ضاربان و قاتلان حضرت صدیقه كبریعليها‌السلام هستید كه می خواهید این رذایل اخلاقی را نفی كنید و دامان برخی را از این سیئات اخلاقی پاك نمایید؟

روایت شده است كه پیامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد آنچه بعد از ایشان برای امیرالمؤمنینعليه‌السلام اتّفاق می افتد، با حضرت گفت وگو كردند، امیرالمؤمنینعليه‌السلام نیز عرض كردند:

«أصبر یا رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ».

ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! صبر می كنم.

پس از رحلت رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام مصایب فراوانی دیدند و بر همه آنها صبر كردند و دم فرو بستند. امیرالمؤمنینعليه‌السلام در رابطه با چگونگی و شدّت صبر خود می فرمایند:

«وَ صَبَرْتُ مِنْ كَظْمِ الْغَيْظِ عَلَى أَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ وَخْزِ ».

و صبر كردم در فرو بردن غضب، صبری كه برای ذایقه تلخ تر ازحنظل بود و برای قلب دردآورتر از لبه شمشیر.

دو مصیبتی كه حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام در این دوره متحمّل شدند و برآن صبر كردند، عبارتند از: غصب خلافت و به شهادت رساندن همسرگرامی شانعليها‌السلام ؛ امّا در مورد غصب خلافت: گروهی در سقیفه گرد آمدند و امیرالمؤمنینعليه‌السلام را مجبور نمودند با ابوبكر بیعت كنند، آن گاه این گونه وانمود كردند كه امیرالمؤمنینعليه‌السلام با طوع و رغبت بیعت كرده اند، در حالی كه با رجوع به تاریخ، كذب ادّعای آنان روشن می گردد.حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام در پاسخ به نامه معاویه نوشتند:

«إنّي كنتُ اُقادُ كما يُقادُ الجَمَلُ المَخْشوشُ حتّى اُبايِعَ ».

مرا مانند شتری كه از بینی مهار كرده باشند، برای بیعت كردن می كشاندند.

آری! امیرالمؤمنینعليه‌السلام را برای بیعت گرفتن با اكراه به مسجد بردند و به ایشانعليه‌السلام گفتند:

«لست متروكا حتّی تبایع ».

تو را رها نمی كنیم تا اینكه بیعت نمایی. امیرالمؤمنینعليه‌السلام را تهدید كردند كه در صورت عدم بیعت ایشانعليه‌السلام را به قتل می رسانند و صریحا گفتند:

«إذن نضرب عنقك ».

در صورت عدم بیعت، گردن تو را می زنیم! ابوبكر دستور داد:

«ائتینی بأعنف العنف ».

علی بن ابی طالب را با بدترین وضعیت به مسجد آورید!

امّا مصیبت دیگر، شهادت همسرشان (حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام ) بود.

امیرالمؤمنینعليه‌السلام هنگام به خاك سپردن همسرشانعليها‌السلام سخنانی ایرادفرمودند كه بیانگر زوایای تلخ تاریخ و حوادث آن دوره است:

«السَّلَامُ عَلَيکَ يا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِکَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِکَ ؛ درود بر تو ای رسول خدا! از من و از دخترت كه در همسایگی تان به خاك فرود آمد و برای رسیدن به شما شتابان حركت كرد.»

«قَلَّ یا رَسولَ اللّهِ عَن صَفِیتِک صَبری، ورَقَّ عَنها تَجَلُّدی، إلّا أنَّ فِی التَّأَسّی لی بِعَظیمِ فُرقَتِک، وفادِحِ مُصیبَتِک، مَوضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَد وَسَّدتُک فی مَلحودَةِ قَبرِک، وفاضَت بَینَ نَحری وصَدری نَفسُک، فَإِنّا للّهِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ ؛

ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! در فقدان دختر نازنینت شكیبایی از دستم رفته و تحمّلی برایم نمانده است، ولی پیرو سختی جدایی از تو و شدّت مصیبت از دست دادن تو - كه با عظمت تر از این مصیبت بود - تسلیتی برای من وجود دارد. من جسد مبارك تو را با دست خودم در قبر نهادم و نفس مباركت در آن موقع كه سر مقدّست بین گلو و سینه من قرار داشت، از بدن شریفت بیرون رفت. ما از آن خداییم و به سوی او بر می گردیم!»

«فَلَقِد استُرجِعَتِ الوَدیعَةُ، واخِذَتِ الرَّهینَةُ. أمّا حُزنی فَسَرمَدٌ، وأمّا لَیلی فَمُسَهَّدٌ، إلى أن یختارَ اللّهُ لی دارَک الَّتی أنتَ بِها مُقیمٌ ؛

(ای رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم !) امانت برگردانده شد و آن روح مقدّس كه چند روزی در گرو بدن بود، گرفته شد! پس از این، اندوهم ابدی است و شبم با بیداری خواهد گذشت، تا آن گاه كه خداوند متعال همان جایگاه را كه اكنون شما در آن اقامت نموده ای، برای من برگزیند.»

«وسَتُنَبِّئُک ابنَتُک بِتَضافُرِ امَّتِک عَلى هَضمِها، فَأَحفِهَا السُّؤالَ، وَاستَخبِرهَا الحالَ. هذا ولَم یطُلِ العَهدُ، ولَم یخلُ مِنک الذِّکرُ، وَالسَّلامُ عَلَیکما سَلامَ مُوَدِّعٍ، لا قالٍ ولا سَئِمٍ، فَإِن أنصَرِف فَلا عَن مَلالَةٍ، وإن اقِم فَلا عَن سوءِ ظَنٍّ بِما وَعَدَ اللّهُ الصّابِرینَ ».

ای پیامبر عزیزصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ! به زودی دخترتان خبر اجتماع امّت شما را برای از بین بردن حقوقش به شما خواهد داد، پس عمق مصایبی را كه به او وارد شده است، از وی سؤال فرما و سرگذشتش را بپرس.

(این همه مصیبت ها بر او روا داشته شد،) با اینكه از رحلت شما و تعهّدی كه برای دوست داشتن خاندانتان از مردم گرفته بودید،زمانی دراز نگذشته و هنوز نام مبارك شما و قضایای شما از زبان ها قطع نشده است. درود بر هر دوی شما! درود وداع كننده ای كه وداعش نه از سر روی گردانی است و نه از جهت ملالت خاطر!

پس اگر برگردم، نه به جهت خستگی، بلكه از تنگدلی است و اگر بر سر قبر اقامت گزینم، نه به جهت بدگمانی به آن وعده ای است كه خداوند به صبر كنندگان فرموده است.

حضرت امیرالمؤمنینعليه‌السلام در سخنان خود به دلیل مظلومیت و شهادت همسرشانعليها‌السلام ، پرده از اندوه همیشگی خود برمی دارند. عایشه نیز در مورد چگونگی برخورد و مواجهه مردم با امیرالمؤمنینعليه‌السلام ، پس از شهادت حضرت زهراعليها‌السلام می گوید:

«وكان لعلی عليه‌السلام وجه من الناس، حیاة فاطمة عليها‌السلام فلمّا توفّیت فاطمة عليها‌السلام انصرف وجوه النّاس عن علی عليه‌السلام ».

در زمان حیات حضرت فاطمهعليها‌السلام ، علیعليه‌السلام نزد مردم آبرومند بود؛ امّا پس از وفات فاطمهعليها‌السلام ، مردم از علیعليه‌السلام روی گردان شدند.