توحید مفضّل

توحید مفضّل0%

توحید مفضّل نویسنده:
مترجم: نجفعلی میرزایی
ناشرین: مؤسسه انتشارات هجرت
گروه: امام صادق علیه السلام

توحید مفضّل

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: مفضل بن عمر
مترجم: نجفعلی میرزایی
ناشرین: مؤسسه انتشارات هجرت
گروه: مشاهدات: 12007
دانلود: 2619

توضیحات:

توحید مفضّل
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 171 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12007 / دانلود: 2619
اندازه اندازه اندازه
توحید مفضّل

توحید مفضّل

نویسنده:
ناشرین: مؤسسه انتشارات هجرت
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

ائمه شمرده است.»(۱)

آنگاه به چند حدیث(۲) که در فضیلت مفضّل آمده اشاره می نماید و در پایان درباره احادیثی که در رد مفضل است و نیز ضعیف بودن وی در نزد برخی از علما، سخنانی دارد که این سخنان را - ان شاء الله - در پایان این بخش می آوریم.

«شیخ آقا بزرگ تهرانی» در فضیلت مفضل و کتابش چنین می نگارد:

«این کتاب از آن ابوعبدالله یا ابومحمد، مفضل بن عمر جعفی کوفی است. نجاشی در رجالش آن را کتاب «فَکِّر» نامیده و یکی از دانشمندان بر آن، نام کنز الحقایق و المعارف (گنجینه حقایق و معارف) نهاده است. «سید بن طاووس در کتاب کشف المحجة» و «آمان الاخطار» امر نموده که این کتاب همراه باشد و در آن اندیشه شود... نیز به خاطر جلیل و شریف بودن این دو کتاب(۳) ، مرحوم مجلسی عیناً هر دو را در بحار الأنوار(۴) آورده است.»(۵)

صاحب مستدرک - رضوان الله علیه - نیز از جمله عالمانی است که از جایگاه رفیع او دفاع کرده و به شبهات برخی از روایات پاسخ داده است.(۶)

«آیت الله خویی» - رضوان الله علیه - مفسر، فقیه و رجالی بزرگ درباره مفضل می گوید:

«در جلالت و عظمت مفضل همین قدر بس که امام صادقعليه‌السلام او را مورد چنین لطف و عنایتی قرار داد و کتاب مشهور به «توحید مفضل» را به او

____________________

۱. منتهی الآمال، ج ۲، باب نهم، فصل هفتم، ص ۴۴۲ و ۴۴۳.

۲. این احادیث را در بخش مفضل از دیدگاه روایات آوردیم.

۳. کتاب توحید مفضل و توحید هلیلة.

۴. بحار الأنوار، ج ۳، ص ۵۷ و ۱۵۲.

۵. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۴۸۲ و ۴۸۳.

۶. در صفحات بعد، سخن مرحوم حاج شیخ عباس قمی در این باره می آید.

املا نمود.(۱) این کتاب همان است که «نجاشی» آن را کتاب «فَکِّر» (اندیشه کن) نامیده. این امر خود دلیل واضحی است که مفضل از خواص اصحاب و مورد عنایت امام صادقعليه‌السلام بوده است. گذشته از این، «ابن قولویه» و «شیخ مفید» به وثاقت او تصریح کرده اند و شیخ مفید را از سفراء ممدوح شمرده است.»(۲)

۴- پاسخ به یک شبهه

پس از ذکر دیدگاهها باید مسأله ای را روشن کنیم و آن این است که: اگر مفضل از اصحاب خاص، بواب ائمه، از قوام آنان، حامل و محرم اسرار آنان و خلاصه از چنین مرتبت و جلالت قدری برخوردار است، چرا روایاتی در ذم و رد او رسیده(۳) و شماری او را ضعیف الایمان، فاسد و... دانسته اند؟

هنگامی می توان به پاسخی قطعی و درست رسید که انسان از اوضاع عصر امام صادقعليه‌السلام و فشارهای عباسیان آگاه باشد.

به خاطر فشارهای دستگاه بنی العباس بر امامعليه‌السلام و یارانش، تقیه یکی از کارهای رایج آنان بوده است. گاه امامعليه‌السلام نزدیکترین

____________________

۱. باید دانست که لطف و عنایت امامعليه‌السلام به مفضل از این هم بالاتر است؛ زیرا در پایان مجلس چهارم این کتاب، امامعليه‌السلام به مفضل وعده می دهد که در مجالسی دیگر، معارف و حقایق ملکوت را برایش بگوید. بی شک امام، صادق الوعد است و باید به دنبال آن کتاب نیز گشت، البته سخن مرحوم آقا بزرگ تهرانی را درباره یافتن آن کتاب نیز ذکر کردیم. در حال این وعده و عمل به آن خود بیانگر جایگاه و گنجایش مفضل در نزد امام صادقعليه‌السلام است.

۲. نگاه کن معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۳۰۳ و ۳۰۴.

۳. نگاه کن: معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۳۰۰ و رجال نجاشی و رجال ابن غضائری.

افرادش را متهم می کرد تا آنان را از مرگ و نابودی به دست دشمنان برهاند. این است راز احادیثی که در ذم اصحابی رسیده که عدالت و وثوق آنها جای هیچ شکی ندارد. «مفضّل» نیز از همین گروه است که باید احادیثی در رد او را حمل بر «تقیّه» نمود.

امام صادقعليه‌السلام به «عبدالله بن زُرارَة بن اَعیَن» می گوید:

به پدرت سلام برسان و به او بگو: اگر سخنی علیه تو می گویم بدان که برای دفاع از توست. مردم و دشمنان همواره تلاش می کنند افرادی را که در نزد ما جایگاه دارند و به ما نزدیکند، بیازارند. آنان این افراد را به خاطر دوستی ما به آنان، نکوهش می کنند و می کشند. در عوض، هر که را که ما نکوهش می کنیم و رد می نماییم ستایش می کنند. (بگو به پدرت:) اگر در ظاهر تو را نکوهش و رد می کنم به خاطر آن است که تو به ولایت ما شناخته شده ای و همه می دانند که طالب مایی؛ از این رو در نزد مردم مذموم و ناپسندی چونکه ما را دوست داری و به جانب ما مایلی پس خواستم تو را در ظاهر رد و نکوهش کنم تا در نزد مردم محبوب باشی و بدین ترتیب به دینت آسیب نرسد و شر آنان از تو برداشته شود.»(۱)

در این باره شیخ عباس قمی - ره - می گوید:

و اما روایات قدح در مفضل قابل معارضه با اخبار مدح او نیستند. شیخ ما در خاتمه مستدرک، کلام را در حال او بسط داده و از روایات قدح در او جواب داده و کسی که رجوع کند به توحید مفضل که امام صادقعليه‌السلام برای او فرموده، خواهد دانست که مفضل نزد آن حضرت، مرتبه و منزلتی عظیم داشته و

____________________

۱. وسائل الشیعة، ج ۳، ص ۵۸۴ و رجال کشی، ص ۹۱.

قابل تحمل علوم ایشان بوده است.»(۱)

صاحب «معجم رجال» نیز پس از تحلیل و بررسی محققانه احادیث مدح و ذم مفضل و وارسی سخنان دانشمندان رجالی، در پایان بحث اینگونه نتیجه می گیرد (نقل به مضمون):

«روایات فراوانی در جلالت شأن و عظمت قدر مفضل رسیده که غالباً علم اجمالی به صدور آنها از معصومعليه‌السلام پدید می آید. اگر چند حدیث نیز در ذم و رد او رسیده باید گفت: در میان این احادیث تنها سه حدیث، سند تام دارند و این احادیث اندک در برابر آن همه حدیث معتبر تاب نمی آورند. همچنین درباره این احادیث باید همان حکمی را صادر کنیم که درباره احادیث رد «زرارة بن اعین» بیان نمودیم(۲) و علم واقعی این احادیث را در اختیار اهل آن بدانیم.»(۳)

۵- کتاب توحید مفضل

پس از ذکر نمی از دریای بیکران فضیلت مفضل، اینک نکاتی را درباره کتابش یادآور می شویم.

امام صادقعليه‌السلام این حدیث بلند را در چهار روز و چهار نشست، بر مفضل املا فرموده است. شاید بتوان برای هر مجلس عنوانی کلی را بر شمرد.

مجلس اول: درباره شگفتیهای آفرینش انسان

مجلس دوم: درباره شگفتیهای آفرینش حیوان

____________________

۱. منتهی الامال، ج ۲، ص ۴۴۳ و ۴۴۴.

۲. علت این امر در سطرهای گذشته ذکر شد. نیز نگاه کن: معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۲۴۵.

۳. معجم رجال الحدیث، ج ۱۸، ص ۳۰۳.

مجلس سوم: درباره شگفتیهای آفرینش طبیعت

مجلس چهارم: درباره ناملایمات و مصائب

۶- مشابهت توحید مفضل با قرآن کریم

این یک شیوه قرآنی است که مردم دعوت شوند به تأمل و تدبر درباره اشیا و موجودات پیرامون خود. با یک نظر اجمالی در می یابیم که قرآن کریم بارها و بارها مردم را به تدبر و نگریستن در چیزهایی فرا خوانده که مردم در طول روز و بلکه هر لحظه و هر ساعت با آن در تماس هستند.

قرآن کریم مردم را تشویق می کند که به «شتر»، «آسمان» و «کوهها» و «زمین» بنگرند. راستی مگر مردم آنها را ندیده اند؟ در پاسخ باید گفت: آری دیده اند. اما در آنها درنگ و اندیشه نکرده اند. اگر مردم در همین امور «به ظاهر بدیهی» بنگرند و براستی در آنها اندیشه و تدبر نمایند، به شگفتیهای تمام اجزای آفرینش پی می برند. امام صادقعليه‌السلام نیز که قرآن ناطق است مردم را به تأمل در کوه، دشت، دریا، آسمان، زمین، حیوان، انسان، پرنده، درنده، و... فرا می خواند.

نظم، تدبیر، حکمت، اندازه گیری و هماهنگی در اشیا محیر العقول است. در این جهان هستی همه اجزا، از ستاره تا ذره با حکمت شگفتی همراه است. اما چون انسان تدریجاً با این جهان هستی آشنا می شود برای او همه چیز عادی و طبیعی جلوه می کند. هنگامی که انسان به دنیا می آید هیچ نمی فهمد.(۱) اندک اندک رشد می کند و با پیرامون خود آشنا می شود. این شناخت چنان آرام و

____________________

۱. حکمتهای فراوان این امر نیز در سخنان امامعليه‌السلام آمده است.

تدریجی است که ملموس نیست. اگر انسان در آغاز تولد از درک بالایی برخوردار بود و ناگاه وارد این عالم هستی می شد، حیرت و شگفتی مانع حیات طبیعی او می شدند.

خواننده عزیز، سخنان امامعليه‌السلام را دست کم و آسان مگیر. راه نجات همین است که با اندیشه در همین نظم و حکمت حاکم بر همه عالم، به مبدأ متعال پی ببری و نیک فرجام شوی.

امامعليه‌السلام مفضل و همه مردم را به اندیشه در آفاق و انفس فرا می خواند؛ زیرا آیات الهی را در آنها می توان مشاهده کرد. قرآن کریم می فرماید:

«بزودی آیات قدرت خود را در آفاق و در وجود خودشان به آنها نشان خواهیم داد تا برایشان آشکار شود که او حق است.»(۱)

پس اندیشه در سخنان امام صادقعليه‌السلام انسان را به سوی حقیقت رهنمون می سازد و انسان وجود خدا را در همه جا می یابد. خداوند در ادامه آیه مذکور می فرماید:

«آیا اینکه پروردگار تو در همه جا حاضر است، کافی نیست»

گویی اگر انسان در آفاق و انفس بیندیشد بر اثر حکمتهای شگفت، خدای را نیز در همه جا جلوه گر می بیند.

باید انسان عادت کند که در همه چیز بیندیشد. اگر کسی دیده عبرت بین داشته باشد، به قول حضرت علیعليه‌السلام همه چیز آفرینش عبرت آور است.

پس بی جهت نیست که در روایات ساعتی تفکر برتر از هفتاد سال عبادت

____________________

۱. سوره فصلت، آیه ۵۲.

شمرده شده است(۱) ؛ زیرا تفکر و اندیشه، انسان را به خدا می رساند. گاه انسان چیزی را می داند ولی دانستن کافی نیست باید در دانسته ها اندیشید. امام صادقعليه‌السلام در همین کتاب، بارها مفضل را چنین خطاب می کند: «انک تری...»؛ یعنی: «تو می بینی که...» براستی اگر «می داند» و بالاتر اینکه «می بیند» امام از او چه می خواهد؟ امام از او اندیشه و عبرت می خواهد؛ از این رو همواره می فرماید: «ای مفضل در...اندیشه کن و از...درس عبرت بگیر.»

همه مردم می دانند که چوب بر روی آب می ماند و این در نظر آنان امری عادی است و مساله خاصی در آن نیست اما امامعليه‌السلام می فرماید: در همین امر اندیشه کنید عادی بودن یک امر نباید مانع اندیشیدن شود، انسان از اندیشه در همین امور به ظاهر ساده به مسائل بزرگی می رسد.

همه مردم بارها سقوط سیبی را از درخت دیده اند وای بسا گاه بر سر عده ای خورده باشد و آخی! هم گفته باشند اما چرا در این میان تنها «نیوتن» از سقوط سیب بر زمین و طرح پرسشهای فراوان به یک قانون بزرگ علمی (جاذبه عمومی) پی می برد؟؛ زیرا بدیهی بودن و ساده بودن امور مانع اندیشیدن او نشده است. باید همه اجزای این عالم را به چشم اندیشه بنگریم.

غالب مردم از شگفتیهایی چون، کهکشانها، آسمان، موشک، هواپیما، سفر انسان به کرات دیگر، شکافتن اتم و دیگر امور خارق العاده عبارت «جل الخالق» را بر زبان جاری می سازند، در حالی که «جلیل» و «حکیم» بودن خدا در

____________________

۱. درباره فضیلت تفکر و تدبر و تأمل رجوع کنید به: المحجة البیضاء، ج ۸، کتاب التفکر، ص ۱۹۲ و بعد از آن.

همه چیز، جاری و ساری است و این همان چیزی است که امام از مفضل و همه انسانها می طلبد.

به مضمون آیه برگردیم، در جهان طبیعت و آفاق و در جهان درون و انفس اندیشه کنید تا پی به وجود «حق» ببرید.

۷- معجزات کلام امام صادقعليه‌السلام

«معجزه»، عملی است که دیگران از آوردن آن عاجز باشند. همیشه وقتی که مردم بخواهند از معجزه های ائمهعليهم‌السلام نام ببرند، فکرشان به سوی، زنده کردن مرده، برگرداندن خورشید، رام کردن حیوان زنده، شفا دادن بیمار لاعلاج و دیگر امور می رود.

در حالی که «نهج البلاغه» معجزه است، «صحیفه سجادیه» معجزه است، و «توحید مفضل» نیز معجزه است و ضرورتی ندارد که آنها را بکاویم تا یک سخن از آینده و یک پیشگویی ببینیم.

این کتاب یک معجزه است، امام صادقعليه‌السلام به فلسفه و اسرار آفرینش کاملاً احاطه داشته و در القای این درسها به صورت فیلسوفی الهی، دانشمندی کلامی، پزشکی حاذق، تحلیلگری شیمیدان، تشریح کننده ای متخصص، کارشناس کشاورزی و درختکاری و به یک کلام، «عالم و آگاه از همه پدیده های میان آسمان و زمین» جلوه گر شده است.(۱)

براستی چه اعجازی از این بالاتر؟!

ناگفته نماند، از همان نوع معجزهای جلی که درک اعجاز در آن به تدبر

____________________

۱. محمد حسین المظفر، حیاة الامام الصادق، ص ۲۴۸.

و اندیشه زیاد نیاز ندارد در این کتاب وجود دارد؛ از جمله:

۱- هنگامی که امامعليه‌السلام درباره عجایب آفرینش ماهی سخن می گویند، می فرمایند: «ماهی، آب را از دهان می گیرد و از دو گوش بیرون می کند تا چون دیگر حیوانات از فواید هوا بهره ببرد.»

این سخن بروشنی بیانگر استفاده ماهی از «اکسیژن» هواست که قرنها پس از سخن امام کشف شده است.

۲- هنگامی که امامعليه‌السلام درباره ستارگان و حرکت آنها سخن می گوید، برای هر ستاره دو حرکت را ذکر کرده اند، آنگاه این دو حرکت را به حرکت کردن مورچه بر روی سنگ آسیاب به سمت چپ و حرکت سنگ به سمت راست تشبیه کرده اند. در چنین صورتی سنگ به جانب راست می گردد و مورچه با اینکه با سنگ می گردد اما خود نیز به جانب مخالف و از راست به چپ می گردد.

از سخن و مثال امامعليه‌السلام می توان به حرکت «وضعی» و «انتقالی» و جهت حرکت ستارگان پی برد. البته امامعليه‌السلام در این بخش و بسیاری از قسمتهای دیگر مفصلا بحث کرده اند و اگر دانشمندان متخصص هر رشته به گرد هم آیند و به بحث بنشینند بی شک دهها و صدها قانون حتی کشف نشده را در می یابند. اما افسوس که بشر با بی اعتنایی به سخنان معصومینعليهم‌السلام بزرگترین ستم را بر خود روا می دارد.

۳- امامعليه‌السلام در بحث «هوا»، آن را عامل حرکت امواج صدا دانسته اند، امروز نیز به اثبات رسیده که در مکان بی هوایی (خلا) امواج به حرکت در نمی آیند. نیز مرکب بودن هوا و جسم بودن آن بدرستی از سخن امامعليه‌السلام فهمیده می شود در صورتی که در آن اعصار مردم به مرکب بودن هوا و جسم بودن آن

پی نبرده بودند.

۴- می توان «حرکت زمین» و «کُرَوی» بودن آنها را از عبارات آنان در این بخشها فهمید. امامعليه‌السلام فرموده است:

«فَجُعِلَت تطَّلع اَوَّلَ النّهار مِنَ المشرِقِ فَتُشرِقُ علی ما قابَلَها من وجه المغرب »؛ یعنی: خورشید چنین آفریده شد که از جانب مشرق طلوع کند و بر آنچه که از جانب مغرب با آن رو به رو می شود بتابد.

بویژه تکیه ما بر روی «ما قابلها من وجه المغرب» است. و اینکه امامعليه‌السلام نفرمود: «قابَلَتهُ» که ضمیر به خورشید برگردد و این نشان از آن است که بر اثر گردش زمین نور خورشید به همه جای آن می رسد.

نیز در جای دیگر هنگام ذکر فواید غروب کردن خورشید از جمله می فرماید: «و غروب می کند تا بر آنچه که در آغاز صبح نتابیده بتابد» براستی چه عبارت شگفتی است! شما اگر درست دقت کنید می یابید که در این جمله کروی بودن زمین و حرکت آن نهفته است.

در جای دیگر می فرماید «و خورشید بر زمین می تابد تا هر بخش از زمین نصیب خود را از نور آن بگیرد.» این جمله نیز هم بیانگر کروی بودن زمین و هم حرکت آن است؛ زیرا در عبارات امامعليه‌السلام «قسط» است که ما آن را «نصیب» ترجمه کردیم. و «قسط» نوعی همانندی نسبی است و این در حالت کروی بودن زمین درست است.

در هر حال سرتاسر کتاب اعجاز است و شگفتی و تنها باید در آن اندیشید و به مبدأ اعلی یقین پیدا کرد.

۸- رفع یک شبهه

ممکن است کسی عبارتی را بخواند و خیال کند که با علم جدید نمی سازد. چنین فردی باید به چند نکته توجه کند:

۱- دانش انسان عادی محدود و اندک است و خداوند می فرماید:( وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا ) (۱) ؛ یعنی: جز اندکی، به شما دانشی نداده ایم. پس انسان نباید بر منبع نور و دانش الهی یعنی سخن امام معصوم خرده بگیرد؛ زیرا ما دانش اندک داریم و هنوز به جایی نرسیده ایم، به عبارت دیگر معیار علم، علم امامعليه‌السلام است به علم ما و اگر نکته ای را در نیافتیم بدانیم که هنوز به حکمت دانش امام نرسیده ایم.

۲- بسیاری از سخنان امام صادقعليه‌السلام در گذشته ها غریب می نمود ولی امروزه با کشفهای تازه حقیقت آنها روشن شده. ای بسا این سخنان نیز امروزه معلوم نگردد و بشرهای آینده با پیشرفت دانش به آنها دست یابند، مگر همه دانش را در اختیار این نسل گذشته اند تا قضاوت نهایی با ما باشد؟

۳- هر جا که شبهه ای پیش آمد باید از دانشمندان اسلامی و متخصصان لغت شناس پرسش نمود؛ زیرا بسیاری از رازها با «الفاظی» بیان شده که قابل تدبیر و اندیشه است و چه بسا در مرحله اول معنی خاصی ندهد ولی وقتی در آن لغت و معنای آن در آن اعصار و... تدبیر شود به کشف عظیمی دست یابیم.

در جایی امامعليه‌السلام سردی زمین را یکی از شگفتیها شمرده اند. ای بسا کسی به محض دیدن این عبارت - العیاذ بالله - بر منبع علم الهی خرده بگیرد که درون زمین داغ و سوزان است، این شخص غافل، به عمق سخن امام و اینکه با قرینه های فراوان مقصود امام همین پوسته زمین بوده است، بدرستی پی نبرده و

____________________

۱. سوره اسراء، آیه ۸۵

توجه نکرده است. براستی شگفت نیست که کره ای بیرون و درونش آتش باشد اما مردم از پوسته سرد و مناسب آن بهره ببرند؟

در جای دیگر، امامعليه‌السلام فرموده اند: «درس عبرت بگیر که اگر زمین ثابت و آرام نبود، مردم...»

باید دانست که ثابت بودن دو معنی دارد، یکی در برابر لرزش و حرکتهای نامتعادل و دیگری در برابر مطلق حرکت. امامعليه‌السلام در این قسمت تصریح نموده اند که اگر زمین همواره در لرزه و اضطراب بود...» پس این ثبات و آرامش با حرکت دورانی و متعادل زمین تضادی ندارد.

هر جا که عبارتی از امام را در نیافتیم باید اینگونه در معانی کلمات و قرائن آن اندیشه کنیم و به حقیقت برسیم. اگر نرسیدیم دانش خود را اندک بشماریم نه خاندان وحی و علم مطلق را متهم نماییم.

۹- شرحها و ترجمه های توحید مفضل

تاکنون دانشمندان و علمای اسلامی چنان که شاید، به شرح و ترجمه این کتاب بزرگ نپرداخته اند با این حال چندی از آنان آن را شرح و یا ترجمه کرده اند و عده ای نیز بر آن تعلیقه هایی زده اند. مناسب با این مجال به چند شرح و ترجمه اشاره می کنیم:

۱- شرح «مولی باقر بن مولی اسماعیل کجوری تهرانی»، شیخ محمد که برادر شارح مذکور است، در کتاب زبدة المآثر درباره شرح برادرش می گوید:

«این شرح بسیار بزرگ در سی مجلس با عنوانهای «ای مفضل!» سامان

داده شده و بیش از بیست هزار بیت است.»(۱)

۲- شرح فارسی «مولی فاضل فخر الدین ماوراء النهری ».(۲)

۳- مرحوم مجلسی - رضوان الله علیه - هنگام روایت این حدیث بلند در «بحارالانوار» بسیاری از کلمات و عبارات آن را شرح کرده اند.(۳)

۴- آقای «کاظم مظفر» نیز کوشیده اند که کتاب را تحقیق کنند و با افزودن مقدمه ای مفید و پاورقیهایی سودمند تا حدودی در کار خود موفق بوده اند.(۴)

۵- «اسماعیل بن حسین تبریزی»، با تخلص «تائب» و مشهور به «مسأله گو»، تمام کتاب توحید مفضل را در دوهزار بیت به شعر در آورده است.(۵)

۶- ترجمه علامه «محمدباقر مجلسی»، صاحب «بحارالانوار». این ترجمه در عین پر فایده بودن آن و گذشته از آنکه مترجم جلیل القدر در جای جای کتاب با عنوان «مترجم گوید» نکات سودمندی را ذکر کرده است و لیکن در بسیاری از جاهای دیگر، سخنان سودمندی از خود اضافه کرده اند و با سخنان امامعليه‌السلام آمیخته شده؛ به عبارت دیگر: می توان ترجمه مرحوم مجلسی را شرحی مختصر و «مزجی» دانست که بازشناختن سخنان شارح و متن، تنها با مقابله با اصل ممکن است.(۶)

____________________

۱. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴ ص ۴۸۲.

۲. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴، ص ۴۸۲.

۳. بحار الانوار، ج ۳ ص ۵۷ و ۱۵۲

۴. توحید المفضل، مکتبة الداوری، چ سوم، با مقدمه و پاورقی آقای کاظم مظفر.

۵. الذریعة الی تصانیف الشیعة، ج ۴ ص ۲۸۸

۶. نگارنده، نسخه خطی این ترجمه را ندیده و قضاوتهای او تنها بر اساس چند نسخه چاپی پر غلط است، چه بسا مرحوم مجلسی در نسخه اصلی همه جا سخن و توضیح خود را از اصل جدا کرده باشد. رضوان الله علیه و اسکنه الله فسیح جناته.

۷- ترجمه «مولی محمد صالح بن محمد باقر قزوینی روغنی.»(۱)

۸- ترجمه «شیخ فخرالدین ترکستانی ماوراءالنهری»(۲)

۹- ترجمه آقای «زین العابدین کاظمی خلخالی». این ترجمه همراه ترجمه دیگر مترجم (اخلاق نزد امام صادقعليه‌السلام ) در یک مجلد چاپ شده است.(۳)

به اقتضای کار، صفحاتی از اوایل، اواسط و اواخر این ترجمه را با ترجمه مرحوم مجلسی - رضوان الله و برکاته علیه - مقابله نمودم. نتیجه، رضایت بخش نبود؛ زیرا تفاوت چندانی میان دو ترجمه مشاهده نشد؛ به عبارت دیگر: همان ترجمه مرحوم مجلسی (ره) بود با اختلافهای بسیار ناچیز.

۱۰ - ترجمه آقای «علی اصغر فقیهی». این کتاب کوچک، ترجمه کاملی از توحید مفضل نیست بلکه مترجم محترم کوشیده که با حذف برخی از مطالب و همراه کردن کتاب با چند تصویر و قلمی نسبتاً روان نوشته مناسب برای «دانش آموزان» تهیه کند.

____________________

۱. «الذریعة الی تصانیف الشیعه»، ج ۴، بخش ترجمه ها.

۲. همان.

۳. این کتاب توسط انتشارات حجر در سال ۱۳۶۱ به چاپ رسیده است.

۱۰- ترجمه حاضر

«شگفتیهای آفرینش از زبان امام صادقعليه‌السلام » این عبارت عنوان ترجمه این قلم از «توحید مفضل» است در این باره ذکر چند نکته خالی از سود نیست:

الف - تلاش کرده ام که سلیقه های شخصی را وارد متن نکنم و کلمه یا عبارت توضیحی خود را درون () بگذارم.

ب - سعیم آن بوده که هم جانب امانت و پایبندی به متن حدیث را نگاه دارم و هم این تقید و توجه به متن، قلم را از قواعد نگارشی دور نسازد و تا حد امکان روانی و رسایی آن حفظ شود.

ج - هرگاه به خاطر عدم توانایی ام نتوانسته ام هر دو ویژگی را گرد آورم، روانی قلم را فدای تقید و پایبندی به متن نموده ام.

د - از آنجا که این کتاب، یک حدیث بلند است و دسترسی به مطالب آن اندکی دشوار می نمود، کوشیده ام که با انتخاب سر فصلها و فهرست مناسب، کار را بر خواننده اندکی آسان کنم.

ه- مفضل بن عمر جعفی که راوی حدیث است، در میان مردم بدرستی شناخته نیست شاید این امر به خاطر اختلاف علما درباره او باشد؛ مثلاً دانشمندان بزرگی چون «نجاشی» و «ابن غضائری» او را ضعیف شمرده اند؛ از این رو لازم دیدم که در مقدمه کتاب دیدگاههای مختلف را بیاورم تا جلالت قدر و عظمت این صحابی خاص امام صادق و امام کاظمعليهما‌السلام از رهگذر روایات قطعی الصدور و این دیدگاههای دانشمندان بزرگ بر همگان روشن شود و تردیدی در کتاب نیز پدید نیاید.

و - در مراحل آماده کردن این ترجمه در مسائل محتوایی از متن عربی بحارالانوار و ترجمه مرحوم مجلسی بهره های فراوان برده ام، نیز در مراحل صوری؛ مانند: تهیه فهرست و سر فصلها از کتاب آقای مظفر سود برده ام.

۱۱ - سخن پایانی

بی تردید در کار اغلب انسانها لغزش راه می یابد بویژه در کار شخص کم تجربه ای چون نگارنده؛ از این رو اول اینکه: اگر در ترجمه لغزشی داشته ام - که بی شک چنین است - از حضور اقدس امام صادقعليه‌السلام معذرت می خواهم. دوم اینکه: امیدوارم که خوانندگان و محققان عزیز لغزشهایم را یاد آورند تا «بدانم» و ان شاء الله در زمانهای آینده به اصلاح آورم.

خداوندا! آینه دل را به نور اخلاص روشنی بخش و زنگار شرک و دوبینی را از لوح دل، پاک گردان و شاهراه سعادت و نجات را به این بیچارگان بیابان حیرت و ضلالت بنما و ما را به اخلاق کریمانه متخلق فرما، و از نفحات و جلوه های خاص خود که مختص اولیای درگاه است ما را نصیبی ده و لشگر شیطان و جهل را از مملکت قلوب ما خارج فرما، و جنود علم و حکمت و رحمان به جای آنها جایگزین کن، و ما را با رحمت خود و خاصان درگاهت از این سرای درگذران، و در وقت مرگ و بعد از آن با ما با رحمت خود رفتار فرما، و عاقبت کار ما را با سعادت قرین کن. بحق محمد و آله الطاهرین - صلوات الله علیهم اجمعین.(۱)

نجفعلی میرزایی قم

تابستان ۱۳۷۳

ربیع الاول ۱۴۱۵

____________________

۱. بخشی از مناجاتهای رهبر کبیر انقلاب اسلامی، امام خمینی - رضوان الله علیه - که در آغاز کتاب چهل حدیث آمده است.

بسم الله الرحمن الرحیم

«محمد بن سنان» از«مفضل بن عمر» نقل می کند:

پایان روز بود. در «روضه»، میان قبر و منبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشسته بودم و درباره شرافت و فضیلتهای خدادادی و برتری جایگاه رفیعش که جمهور امت نسبت به آنها آگاه نبودند، می اندیشیدم.

در این حال بودم که ناگاه«ابن ابی العوجاء» وارد شد و در جایی نشست که می توانستم سخنش را بشنوم. آنگاه یکی از یارانش نزد او رسید و نشست. ابن ابی العوجاء لب به سخن گشود و گفت: «بی شک، صاحب این قبر در تمام حالاتش به منتها درجه کمال، شرافت و عظمت رسیده بود.»

همراه او گفت: «او فیلسوفی بود که دعوی مرتبه ای بس عظیم و منزلتی بس بزرگ داشت و بر این ادعای خود معجزاتی آورد که عقلها را مغلوب و فهمها را ناتوان و سرگشته نمود. خرد پیشگان برای درک حقیقت آنها در دریای خروشان اندیشه فرو رفتند و سرگشته و ناکام و تهیدست باز آمدند.

آنگاه که اندیشمندان و فصیحان و خطیبان دعوتش را به جان پذیرفتند، مردم دیگر، گروه گروه به دینش درآمدند. بام او با نام خدای جل و علا قرین گشت و روزانه پنج بار در اذان و اقامه این فریاد از مأذنه عبادتگاهها و هر جایی که دعوت و حجت الهی او بدانجا راه یافته بود در دشت و صحرا و کوه و دریا به هوا خاست... تا هر ساعت یادش تازه ماند و رسالتش به خموشی نگراید.»

ابن ابی العوجاء گفت: «سخن از محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بگذار و بگذر که عقل من درباره او سرگشته و اندیشه ام در کار او گمراه و بسته است. درباره راز و ریشه کار او سخن بگو که مردم بدان سبب آن را می پویند.»

آنگاه بگونه ای به آغاز پدید آمدن اشیا پرداخت، هیچ پردازش، تدبیر و تقدیری نبوده و آفرینش، صانع و تدبیرگری ندارد، بلکه همه چیز خود به خود و بدون تدبیر مدبری پدید آمده و دنیا همیشه چنین بوده و چنین خواهد بود.

گفتگوی مفضّل و ابن ابی العوجاء

مفضل می گوید: (با شنیدن این سخنان ناروا) چنان به خشم و غضب آمدم که عنان از کفم بیرون رفت و (خطاب به او) گفتم:

«ای دشمن خدا! در دین خدایت الحاد می ورزی و خداوندی را که به نیکوترین صورت و کاملترین آفرینش پدید آورد و تو را بدین جا رسانیده، انکار می کنی؟! اگر در درون خویش نیک اندیشه کنی و حس لطیف تو در خطا نیفتد، هر آینه براهین ربوبیت و آثار صنعت صانع را در وجودت نهفته و نشانه ها و دلایل او - جل و علا - را در آفرینشت روشن می یابی.»

زاده ابو العوجاء (پس از شنیدن آهنگ تند سخنان مفضل) گفت:

«ای مرد! اگر از متکلمانی با تو سخن می گوییم. در صورتی که (بر ما چیره شدی و) حق را نزد تو یافتیم، از تو پیروی خواهیم کرد. اما اگر از اینان نیستی هیچ سخن مگوی. اگر از یاران و اصحاب (امام) جعفر صادقعليه‌السلام هستی، بدان که او با ما اینگونه سخن نمی گوید و همانند تو با ما مجادله نمی کند. او بیش از آنچه تو از ما شنیدی از ما شنیده، اما هیچ گاه سخن را با فحش و تعدی آلوده ننموده است. او همواره در سخنان خود شکیبا، باوقار، اندیشه گر و استوار بوده و هیچ زمانی به ستوه نمی آمد و خلقش تنگ نمی گشت و برنمی آشفت. ابتدا نیک به سخنان ما گوش فرا می دهد، می کوشد که دلیل ما را بدرستی دریابد. ما نیز همه چیز خود را به میان می آوریم. هنگامی که (سخنان ما تمام می شود و) می پنداریم او را محکوم کردیم (و بر او چیره شدیم)، ناگاه با سخنی کوتاه و اندک (بر ما غالب می آید)، دلیلمان را می شکند. عذرمان را می برد و ما را تسلیم دلیل خود می کند، به گونه ای که هیچ پاسخی در جواب به دلایلش نمی یابیم. حال اگر از یاران اویی تو نیز با ما چون او سخن بگو.»

علت املای کتاب بر مفضل

مفضل می گوید: در حالی که از این سخنان، اندوهگین و در این اندیشه بودم که چگونه اسلام و مسلمانان، دچار کفر و انکار این گروه شده اند از مسجد بیرون آمدم. به نزد مولایم - صلوات الله علیه - رفتم. آن حضرت مرا شکسته دل و نگران دید. فرمود: چه شده است؟ من نیز تمام سخنانی را که از آن گروه دهری شنیده بودم و هم سخنان خود را بازگو کردم.

مجلس اول

امام فرمود: بامدادان به نزد من آی تا حکمت خدای جل و علا در آفرینش جهان، درندگان، چهار پایان، پرندگان، حشرات و جانوران دیگر؛ چون: حیوانات، گیاهان، درختان میوه دار و بی میوه و سبزیهای خوردنی و ناخوردنی را چنان برایت بیان کنم که شایستگان از آن عبرت گیرند، مؤمنان با شناخت آن، آرام گردند و ملحدان و انکار کنندگان در آن سرگشته شوند.

مفضل می گوید: خرسند و شادمان از نزد آن حضرتعليه‌السلام خارج شدم. آن شب به خاطر وعده امامعليه‌السلام و انتظار آن، بر من دیر گذشت.

بامدادان، به نزد مولایم شتافتم، اجازه ورود یافتم. در برابرش (از سر ادب) ایستادم. فرمود: بنشین. آنگاه به اتاقی رفت که در آن خلوت می کرد. من نیز با خاستن او به پا خاستم. فرمود: در پی من بیا. به دنبال آن حضرت رفتم. به اتاق وارد شد و من نیز پشت سر او وارد شدم. امامعليه‌السلام نشست و من هم در برابرش نشستم. فرمود: ای مفضل! می دانم به خاطر شدت انتظار برای آنچه که