داستان باریافتگان سفرنامه حج

داستان باریافتگان  سفرنامه حج 0%

داستان باریافتگان  سفرنامه حج نویسنده:
گروه: سایر کتابها

داستان باریافتگان  سفرنامه حج

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: احمد هدایتی
گروه: مشاهدات: 11010
دانلود: 2227

توضیحات:

داستان باریافتگان سفرنامه حج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 245 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11010 / دانلود: 2227
اندازه اندازه اندازه
داستان باریافتگان  سفرنامه حج

داستان باریافتگان سفرنامه حج

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

داستان باریافتگان

سفرنامه حج

نویسنده: احمد هدایتی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

مقدّمه‌

مرحوم «میر سید احمد هدایتی» فرزند مرحوم «میر سیّد هدایت‌ اللَّه هدایتی» است. جدّ وی مرحوم «سید ابوالحسن» مشهور به «آقا میر»، داماد «فتحعلی شاه قاجار» بوده و تولیت آثار «حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام » را برعهده داشته است. بر اساس اسناد موجود، این منصب از زمان بنای «بقعه ایوان»، که در دولت صفویه ساخته شده، در اختیار این دودمان قرار گرفته است.

پدر مرحوم سید ابوالحسن، میرزا سید علی، مشهور به «میرزا بزرگ متولّی» است که در «وادی السلام نجف اشرف»، در مقبره خانوادگی خود معروف به «مقبره شاه عبدالعظیمی‌ها» مدفون است و بر روی سنگ قبر وی چنین نوشته‌اند:

«قد ارتحل من دار الفناء الی دار البقاء، السید الجلیل و الحبر النبیل، المتولّی لبقعة حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام میر سید علی الحسینی طاب ثراه عام ۱۲۷۱ الهجری.»

جدّ أعلای این دودمان، مرحوم «میر سید حسین خاتم المجتهدین» از اعاظم علمای «جبل عامل»، و دامادمرحوم «علّامةمحقّق‌کرکی» است، که

در زمان سلطنت «شاه اسماعیل صفوی»، به منظور زیارت «حضرت ثامن الحججعليه‌السلام »، به «ایران» مسافرت کرد و این پادشاه در اعزاز و اکرام وی کوشیده، او را به توقف در «ایران» الزام کرد و متصدّی امور شرعی اردوی خود گردانید.

«میر سید حسین» در زمان «شاه طهماسب»، با صبیّه علّامه ربانی، «مرحوم محقق ثانی» (شیخ علی کرکی) ازدواج می‌کند و از وی صاحب پنج پسر و یک دختر می‌شود:

فرزند ارشد «خاتم المجتهدین»، «میرزا حبیب اللَّه» است که از طرف «شاه طهماسب صفوی»، به تولیت آستانه «حضرت معصومهعليها‌السلام » منصوب می‌گردد و از آن روز، عمران آستانه و تشکیلات داخلی آن آغاز و این منصب در خاندان ایشان ماندگار می‌شود.

فرزند دوم او، «میر سید محمد» بوده که پس از درگذشت پدر به قضاوت عسکر و تصدّی امور شرعی اردوی شاه منصوب و در «اصفهان» مقیم می‌شود. یکی از پسران «میر سید محمد»، به نام «میرزا نظام‌الدین علی»، فرزندی به نام «میرزا ابراهیم» داشته، که شیخ‌الاسلام ری و متولّی بقعه منورهّ «حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام » می‌شود.

فرزند سوّمش، «میرزا شیخ عبدالعال» بوده که از طرف «شاه طهماسب» به سمت شیخ الاسلام شهر «قزوین» منصوب می‌شود.

فرزند چهارم «میر سید احمد» است که به تولیت مزار «شیخ صفی‌الدین» در «اردبیل» منصوب می‌شود.

و پنجمین فرزند وی به نام «میرزا تقی‌الدین محمد» بوده که از حالاتش اطلاعی در دست نیست.(۱)

____________________

۱- ۱- آستانه ری، صص ۳۷ و ۳۸ به نقل از «انجم فروزان» ۱۴۳ تألیف شیخ عباس فیض.

مؤلف کتاب راهنمای قم در این باره می‌نویسد:

«خاتم المجتهدین» اصلًا جبل عاملی بوده و به دعوت «شاه طهماسب صفوی» به «ایران» آمده، و این پادشاه صفوی، وی را به «خاتم‌المجتهدین» ملقب گردانیده است.(۱) «میر سید حسین» چون از علمای طراز اوّل زمان خود و مورد توجه پادشاه و مردم بود و فرزندانش نیز به صحّت عمل و درستکاری معروف بودند، لذا سه تن از آنان به تولیت سه آستانه «حضرت معصومهعليها‌السلام »، «حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام » و مقبره «شاه صفی» منصوب گردیدند(۲) و از مدارک موجود چنین برمی‌آید که تا زمان سلطنت «شاه طهماسب صفوی» و از سال ۹۶۱ ه. ق. به بعد تولیت آستانه «حضرت عبدالعظیم» را اجداد و نیاکان مؤلف کتاب در اختیار داشته‌اند.

مرحوم «سیدهدایت ‌اللَّه» [پدرمؤلف در ماه‌ذیحجّةالحرام ۱۲۹۴ ه. ق.

(: ۱۲۵۶ ش.) به سمت نایب التولیه، و در رجب سال ۱۳۱۵ ه. ق.

(: ۱۲۷۷ ش.) از سوی «مظفرالدین شاه قاجار» به تولیت آستانه «حضرت عبدالعظیم» منصوب می‌شود و سالها انجام وظیفه می‌کند، تا آن که در سال‌های آخر عمر، به دلیل کهولت سن و ضعف مزاج، کلیه امور تولیت را در اختیار فرزندش مرحوم «سید احمد هدایتی» قرار می‌دهد و او به عنوان «نایب التولیه» مشغول بکار می‌شود. به دنبال آن نیز در تاریخ ۳۰ حمل قوی ئیل ۱۳۳۷ ه. ق. (۱۲۹۸ ش.) ایشان از سوی وزارت معارف و

_____________________

۱- ۱- مرحوم میرزا عبداللَّه افندی اصفهانی، از بزرگان قرن ۱۲ در کتاب «ریاض العلماء وحیاض الفضلاء»، ج ۲ صص ۶۳ تا ۷۵ به طور مبسوط شرح حال ایشان را نقل کرده است.

۲- ۲- راهنمای قم، ص ۱۰۵.

اوقاف دولت وقت، رسماً به این سمت منصوب و پس از رحلت پدر، عهده‌دار تولیت می‌گردد و تا سال وفاتش، که در ۲۵ شهریور سال ۱۳۳۴ ه. ش. رخ داد، در این سمت باقی بوده است. او چند سالی نیز عنوان ریاست دیوانعالی کشور را به عهده داشته است.

مادر مرحوم «حاج سید احمد هدایتی»، صبیّه مرحوم «آیت ‌اللَّه آقای حاج ملا علی کنیقدس‌سره » بوده که از مرحوم «سید هدایت ‌اللَّه هدایتی» ۵ فرزند به دنیا می‌آورد. ایشان همسر دیگری نیز داشته‌اند که دختر مرحوم «آقای حاج شیخ مهدی لاریجانی»- پدربزرگ کنی‌های شهر ری- بوده و از او نیز سه فرزند پیدا کرده است.

«میر سید احمد هدایتی» در سال ۱۲۵۰ ه. ش. (: ۱۲۸۷ ه. ق.) در «شهر ری» به دنیا آمد. وی دروس حوزوی را در «مدرسه خان مروی تهران»، نزد اساتید بزرگواری چون مرحوم «آیت‌اللَّه آقای حاج شیخ علی آقا مدرس زنوزی» و مرحوم «آیت‌اللَّه حاج شیخ عبدالنبی نوری» و مرحوم «حجةالاسلام آقای سید محمد تنکابنی» و دیگر اساتید آن زمان تلمذ می‌کند و آنگاه به «دارالفنون» راه می‌یابد و در آنجا در رشته حقوق به تحصیل می‌پردازد و مدرک لیسانس می‌گیرد و به زبان فرانسوی نیز مسلّط می‌شود.

«آقای مؤذنی» مسئول کتابخانه حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام که خود، «مرحوم سید احمد هدایتی» را دیده و با وی از نزدیک آشنا بوده است، درباره ویژگی‌های او چنین می‌گوید:

وی فردی با تقوا، متین، مؤدّب و در کارها بسیار منظم و دقیق بود.

یکشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها بعد از ظهر یکی دوساعت زودتر در محل کتابخانه آن روز حاضر می‌شد و سپس به دفتر رفته، به حلّ و فصل امور آستانه می‌پرداخت.

وی به مسؤول امور مالی وقت سپرده بود تا حق التولیه اختصاصی وی را جمع نموده، سپس در چند نوبت مثل شب عید، ماه رمضان و زمستان برای خاکه ذغال و میان خانواده‌های فقیر و آبرومند ساکن در محله‌های فقیرنشین شهرری تقسیم کند و خود آن را مصرف نمی‌کرد.

نظم و دقت او به شکلی بود که یک وقتی می‌خواستند برای چاه آب موتور تهیه کنند، مرحوم «سید احمد هدایتی» گفت:

بروید، خوبترین آنها را بخرید و نگویید «حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام » ندارد و در مضیقه مالی قرار داریم، فقط به فروشنده بگویید جنس خوب و ماندگار بدهد که به این زودی معیوب نگردد.

نمونه دیگر این که: داماد ایشان «آقای سید مهدی معینی»، برادرش را فرستاده بود تا در دفتر آستانه مشغول بکار شود، مرحوم «هدایتی» گفت: ما نیاز نداریم. «آقای معینی» گفت: ایشان بیکار است. پاسخ داد گرچه بیکار است ولی نمی‌توان او را به موقوفه تحمیل کرد. اگر حقوق نمی‌خواهد بیاید مشغول به کار شود!

ایشان مدتی نیز رییس یکی از شعبه‌های دیوانعالی کشور بود. در آن زمان پرونده‌ای در آن شعبه وجود داشته که یک طرف آن «رضاخان» و طرف دیگر تعدادی از روستاییان «مازندران» بوده‌اند و این پرونده سالها متوقّف مانده بود. وقتی وی رییس آن شعبه می‌شود به این پرونده برخورد می‌کند. رسیدی نوشته در آنجا می‌گذارد و پرونده را به مدت یک هفته به خانه می‌برد و آن را با دقت تمام مطالعه می‌کند و سرانجام به ضرر «رضا شاه» و به نفع روستاییان حکم صادر می‌کند. خبر به «رضا خان» که می‌رسد، وی را احضار می‌کند و می‌گوید: وقتی پرونده را دیدی و مشاهده کردی که یک طرف نزاع من هستم، چگونه آن رابررسی و حکم صادر کردی؟!

«مرحوم هدایتی» پاسخ می‌دهد: بگذارید گفته شود که در ایران قانون برای شاه و گدا یکی است!

پدر ایشان مرحوم «میرزا هدایت» نیز ویژگی‌های جالبی داشت. پدرم می‌گفت: در چهارده سالگی اولین حقوقی که گرفتم بردم نزد «میرزا هدایت‌اللَّه» و به‌ایشان‌گفتم: اجازه می‌دهید من از این پول استفاده کنم؟

گفت: به سه شرط می‌توانی از این حقوق استفاده کنی:

۱ - درون و برونت اسلامی باشد.

۲ - کار تو برای آستانه مفید باشد نه آستانه برای تو.

۳ - اینکه یازده قران کار کنی، نُه قِران بگیری، نه اینکه نُه قِران کار کنی یازده قران بگیری.

اگر این شرایط در تو جمع است این حقوق برای تو حلال است.

از مجموع آنچه درباره این خاندان گفته شد، نتیجه می‌گیریم که ایشان و پدرشان افرادی متدین منظم و وارسته بودند.

مرحوم «سید احمد هدایتی» در سال ۱۳۳۸ ه. ق. مطابق با ۱۲۹۹ ه. ش. پس از آن که حدود پنج سال به دلیل وقوع جنگ بین‌المللی، راههای مکّه مسدود بوده، تصمیم می‌گیرد به حج مشرف شود، لذا نزد پدرش مرحوم «آقای میر سید هدایت‌اللَّه» آمده، اجازه سفر می‌خواهد. او خود در این باره می‌نویسد:

«... به منزل خود آمدم، اتفاقاً خدایگانی آقای والد- روحی فداه- تشریف آورده بودند اجازه خواستم، مشاوره کردیم، فرمودند:

از آن جهت که پنج سال است به واسطه وقوع جنگ بین‌المللی، طرق مسافرت «مکّه» مسدود بوده، و خاصةً انقلابات در ممالک منتزعه از عثمانی، از «عراق» و «حجاز» و «شامات» هنوز برطرف نشده،

نمی‌توانم رأی موافقی بدهم، لکن از این جهت که سفر «مکه معظمه» کمتر دست می‌دهد و فعلًا رفیق خوب مهیّا و اسباب فراهم است، نمی‌توانم مانع شوم ...»

به‌دنبال این مذاکره و گفتگو سرانجام تصمیم را به استخاره موکول و نزد مرحوم «حجة الاسلام آقای سید محمد تنکابنی»، در «مدرسه خان مروی» تهران استخاره می‌کند و این آیه می‌آید( وَمَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَإِلَی اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُور ) (۱)

پس از موافقت استخاره به منزل برادرخانم خود مرحوم «آیت‌اللَّه آقای سید احمد طالقانی»(۲) که عازم سفر حج بودند رفته قرار مسافرت را با ایشان می‌گذارد و سرانجام روز شنبه ۲۶ شعبان سال ۱۳۳۸ ه. ق. این مسافرت را آغاز می‌کند و در نیمه رجب سال بعد به «تهران» بازمی‌گردد.

این سفر نزدیک به ده ماه و نیم طول می‌کشد. و پر از خاطرات تلخ و شیرین است.

ایشان ابتدا از مسیر، «کرج»، «قزوین»، «نهاوند»، «همدان»، «کرمانشاه»، «کِرِند»، «سرپل ذهاب» و «قصر شیرین» به «عراق» رفته و پس از زیارت مشاهد مشرفه در «عراق» به «بصره» می‌آید تا با کشتی به «جدّه» عزیمت‌کند لیکن وقتی به شهر «عشّار» در نزدیکی «بصره» می‌رسد و برای گرفتن بلیط اقدام می‌کند، معلوم می‌شود، کشتی سیّار ما بین «بصره» و «جدّه»

____________________

۱- ۱- لقمان: ۲۲، هر که روی خویش به خدا کند و نیکوکار باشد، هرآینه به دستگیره استواری چنگ زده است و پایان همه کارها به سوی خدا است.

۲- ۲- ایشان نیز از علما بوده و کتاب «نفحات‌اللاهوت» مرحوم «محقق کرکی» را با اجازه مرحوم آقای «حاج شیخ آقابزرگ تهرانی»، تعریب نموده است.

یکی بیشتر نیست و عدّه کافی مسافر گرفته است و باید بلیط کشتی ما بین «جدّه» و «کراچی» گرفته، از آنجا با کشتی‌های دیگر به «جدّه» بروند.(۱)

مشکلات و اخبار ناگوار و وحشتناکی که به ایشان و همراهانشان می‌رسد موجب می‌شود تا برخی همسفران از میانه راه به «ایران» بازگردند؛ زیرا از یک سو به دلیل جنگ بین‌الملل حدود پنج سال تمام راه‌های مکّه مسدود گردیده و از سوی دیگر «حجاز» گرفتار جنگ‌های داخلی میان ترک‌ها و اعراب بوده است. در شهرهای «موصل» و «کرکوک عراق» نیز مردم با انگلیسی‌ها می‌جنگیدند و در «شام» هم قیام‌های مردمی بر ضد استعمار «فرانسه» آغاز گردیده بود.

مرحوم «هدایتی» خود می‌نویسد:

«ما از جمله کسانی بودیم که با استماع هرگونه اخبار وحشتناک، روی از مقصد خود برنگردانیدیم و دست از عزم راسخ خود نکشیدیم.»(۲)

پس از رسیدن به «کراچی»، روز سیزدهم ذی‌القعده خبر می‌رسد که ظرفیت کشتیِ عازم به «جدّه»، تکمیل شده و اگر کسانی می‌خواهند به «مکّه» بروند، باید هرچه سریعتر خود را از «کراچی» به «بمبئی» برسانند و از آنجا عازم «مکّه» شوند. این خبر اضطراب عجیبی در کاروانیان ایجاد می‌کند و از سوی دیگر آزادی‌خواهان و استقلال طلبان «هندوستان» در شهر شورش کرده، شهر را به حال تعطیل در می‌آورند.

مؤلف در این زمینه می‌نویسد:

____________________

۱- ۱- خاطرات سفر مکه، ص ۶۰.

۲- ۲- خاطرات سفر مکّه، ص ۵۱.

«شیخ عبدالقادر اعلام کرد که این هزار نفر که بلیط به آنها داده شده، عدد جمعیت معمولی کشتی همایون است، باقی ماندگان باید به اوطان خود مراجعت کنند و کشتی دیگری هم برای حرکت به «جدّه» نداریم! این بیان که با کمال خونسردی و لاقیدی و بی‌اهمیتی از طرف شیخ ادا شد، مثل یک صاعقه آسمانی بود که بر سر ما فرود آمد، کأنّه خون در عروق ما منجمد شد و از حرکت افتاد. ندانستیم دیگر چه بگوییم و چه بکنیم؟ و هر چند بعضی از مسافرین به عجز و لابه افتادند و بعضی از شدّت غضب و اوقات تلخی، شیخ را مورد شماتت و بدگویی قرار دادند، لکن شیخ ابداً متأثر نشد و باز تکرار کرد که مسأله‌ای نیست! باقیمانده بروند به اوطان خود و سال آینده بیایند به «مکّه» بروند!»(۱)

مرحوم «هدایتی» در عین حال دست از تلاش برنداشته، با راهنمایی فردی به نام «حاج سید امین»، نزدِ یکی از تجار شیعه در «کراچی» به نام «حاج عبدالغنی» رفته و همراه با او، نزدِ «والیِ کراچی»، که یکنفر انگلیسی است می‌روند. مرحوم «هدایتی» با زبان «فرانسه» با او سخن گفته، پس از مدتی گفتگو، «والیِ کراچی» راضی می‌شود ایشان و دو سه نفر از همراهانشان را به «جدّه» اعزام نماید. لیکن مرحوم «هدایتی» قبول نکرده و می‌گوید:

«گفتم هیچکدام راضی نیستند و تمنّای اعزام تمام را می‌نمایند.»(۲)

سرانجام به مسافرخانه باز می‌گردد و درحالی که از رفتن به «مکّه»

_____________________

۱- ۱- خاطرات سفر مکّه، ص ۷۵.

۲- ۲- همان، ص ۷۸.

مأیوس شده، به‌ساحت‌ مقدس «حضرت سید الشّهدا» و «ائمه طاهرینعليهم‌السلام » متوسل می‌شود و با ضجّه و ناله و گریه، مشغول خواندن حدیث کسا می‌گردد.

مرحوم هدایتی می‌نویسد:

«درست در خاتمه روضه «آقای آقا سید احمد»، جناب «آقا میرزا محمد علی طهرانی عینک‌چی»، از در، در آمد و با کمال عجله پاکتی به من داد و گفت ببینید چه نوشته؟ من بدون آنکه عنوان پاکت راملاحظه کنم، فوراً آن را باز کردم، به زبان انگلیسی، که فقط خواندن آن را می‌دانستم و از تکلّم عاجز بودم، نوشته بود:

آقای «شیخ عبدالقادر»، موافق تلگراف واصله، «حجاز نورانی» برای باِّقیماندگان حجاج معیّن شده، آنها را به اسرع اوقات به «بمبئی» حرکت دهید که با دویست نفر باقیماندگان حجاج آنها به طرف «جده» حرکت کنند. یک مرتبه صدای خنده و فریادهای مسرت‌آمیز از جمعیت بلند شد و یک محفل گریانِ نالان محزون و ماتم زده، مبدّل به یک محیط خنده و فرح و شادمانی گردید.»(۱)

سرانجام به «بمبئی» آمده و از آنجا با کشتی نورانی عازم «جدّه» می‌شوند، لحظه‌ها به سرعت سپری می‌شود. توفان و باران‌های شدید هرلحظه جان آنان را به خطر می‌اندازد. گهگاهی تعدادی از همسفران می‌میرند و جنازه آنان به آب انداخته می‌شود:

«ماهی‌های عظیم الجثه و حیوانات عجیب الشکلِ دریایی، دسته دسته کشتی را تعقیب می‌کنند.»(۲)

______________________

۱- ۱- خاطرات سفر مکه، ص ۸۰.

۲- ۲- همان، ص ۹۱.

در همین حال یکی از خدمه کشتی که فارسی می‌دانسته، اظهار می‌دارد:

«این کشتی در ایام برسات، بیست روزه به «جده» می‌رود و ما حساب کردیم درست روز «عید اضحی» به «جدّه» خواهیم رسید!»(۱)

نگرانی جدیدی شکل می‌گیرد و دهن به دهن به گوش کشتی سواران می‌رسد. مرحوم «هدایتی» مأمور مذاکره با کاپیتان کشتی می‌شود و با وعده یک قالیچه ایرانی، کاپیتان بر سرعت کشتی می‌افزاید و درست مقابل کوه «یلملم» در داخل دریا به مسافران با شیپور اطلاع داده، از همانجا احرام می‌بندند و سرانجام روز چهارشنبه سوم ذیحجه وارد «جدّه» می‌شوند.

پس از ورود به «جدّه»، به دلیل گرمای فوق‌العاده و عفونت هوا و ازدحام، تعدادی جان داده جنازه آنان در کناری روی زمین مانده و برخی نیز در حال جان دادن‌اند و مرحوم «هدایتی» نیز، پس از دیدن این صحنه بی‌هوش می‌شود و زمانی به هوش می‌آید که می‌بیند چند نفر از همراهان بر بالین او نشسته، به او آب هندوانه می‌خورانند.(۲)

پس از بهبودی، به همراه یاران و همسفران به «مکّه» عزیمت، و اعمال و مناسک حج را به جا می‌آورند. و پس از پایان اعمال به سوی «مدینه» حرکت می‌کنند. در میان راه دزدان به آنان حمله کرده، اموال برخی کاروانیان را می‌دزدند.

در «مدینه» نیز حوادث عجیبی رخ می‌دهد؛ عزاداری شیعیان نظر

______________________

۱- ۱- همان، ص ۹۱.

۲- ۲- خاطرات سفر مکه، ص ۹۶.

«قائم مقام مدینه» را به خود جلب می‌کند و پیغام می‌فرستد که:

«هر چند دیشب خودم در «بقیع» بودم و در عزاداری با شما شرکت داشتم و خیلی‌مستفیض‌شدم، لکن‌برای توسل به «حضرت سیدالشهدا» و فیض‌مندی کامل، امشب و دوشب دیگر مجلس عزاداری در خانه شخصی خودم تهیه دیده‌ام، خواهشمندم این شب را زودتر از «بقیع» مراجعت نمایید، در خانه مشترکاً عزاداری کنیم. ضمناً تقاضا نموده بود که روضه‌خوان هم از خودمان همراه ببریم و شام هم در آنجا صرف کنیم.»(۱)

با پایان یافتن حضور در «مدینه»، به طرف «جدّه» حرکت کرده، و از «یَنْبُع» با کشتی به «جدّه» می‌آیند و پس از بیست روز معطّلی، بار دیگر با کشتی معروف به «شجاع» از «جده» به طرف «بمبئی» حرکت می‌کنند و این مسافت حدود نُه روز و ده شب طول می‌کشد!

پس از چند روز ماندن در «بمبئی»، از آنجا به «بصره» و سپس به «ایران» می‌آیند.

در نزدیکی‌های «تهران» به او خبر می‌دهند که دختر شش ساله‌اش از دار دنیا رفته است. و پس از ده ماه و نیم دوری از خانواده، به «شهرری» باز می‌گردد و در اینجا آخرین خبر ناگوار به او داده می‌شود:

«... از دیدار خانواده که مدّت ده ماه و نیم از آنها به کلّی دور و بی‌خبر بودم بهره‌مند و محظوظ و مشعوف شدم و پس از تفتیشات و تحقیقات مکشوف شد که آقا ابراهیم، طفل هفت ساله من نیز در مفارقت پدر بدرود زندگانی گفته و داغی بر داغ من افزوده، خداوند خودش باز هم

____________________

۱- ۱- خاطرات سفر مکه، ص ۱۳۸.

توفیق صبر و شکیبایی و تسلیم عنایت فرماید.»(۱)

ویژگی‌های این سفرنامه:

۱ - مؤلف با نثری شیوا و روان، گزارش جامع و مفیدی، از آغاز تا پایان سفر، به خواننده ارائه داده است.

۲ - به دلیل طولانی بودن سفر، و بازدید از چند کشور و شهرها و مناطق مختلف، اطلاعات فراوان و جامعی از وضعیت آن روز این مناطق و کشورها گزارش می‌کند.

۳ - احاطه علمی مؤلف و روحیه کنجکاو او، موجب گردیده تا در هر منطقه، از آثار تاریخی بازدید و گزارش آن را به دقت ارائه کند.

۴ - وقوع قیام‌ها و انقلاب‌های مردمی در عراق، حجاز و هندوستان و ارائه اخبار و اطلاعات آن، این سفر نامه را خواندنی‌تر کرده است.

۵- تبیین اوضاع فرهنگی- اجتماعی آن روز نیز، از دیگر ویژگی‌های این سفرنامه است.

۶- آثار اسلامی و تاریخی «مکّه و مدینه» در آن دوران و چگونگیِ آن قبل از سلطه وهّابیان، از دیگر جاذبه‌های خواندنی این سفرنامه است.

مرحوم «سید احمد هدایتی» در ۲۵ شهریور سال ۱۳۳۴ ه. ش. در سن ۷۰ سالگی از دار دنیا رفت و در مقبره خانوادگی خود، واقع در صحن «حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام » که هم اکنون کشیک‌ خانه حرم است، دفن گردید.

بر روی سنگ قبر وی چنین نوشته شده است:

«وفات مرحوم مبرور خلد آشیان، الحاج سید احمد هدایتی- طاب ثراه-

__________________

۱- ۱- خاطرات سفر مکّه، ص ۱۹۸.

تولیت آستان مقدّس حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام و ریاست شعبه دیوان‌عالی کشور که در سن ۷۰ سالگی در ۲۹ محرم ۱۳۷۵ قمری، مطابق با ۲۵ شهریور ۱۳۳۴ شمسی، به رحمت ایزدی پیوسته و با اجداد گرام خویش محشور گردیده‌اند ومنصب تولیت آستانه مبارکه بدین شرح در این خانواده بوده و اجداد کبار آن مرحوم بدان مفتخر بوده‌اند! الحاج سید احمد، ابن سید هدایت ‌اللَّه، ابن سید ابوالحسن، ابن سید علی، ابن سید ابوالحسن، ابن سید علی، ابن سید عبدالخالق، ابن سید نظام الدین، ابن سید مجدالدین ابن سید ابراهیم، ابن میر نظام الدین، ابن میر سید محمدعلی، ابن شیخ الاسلام میرسید علی‌شاه، ابن سید میرحسین العاملی الکرکی خاتم المجتهدین، فی زمن الدولة الصفویة فی سنة ستین و تسع مائة من الهجرة النبویة (۹۶۰)»

این کتاب یک بار درسال ۱۳۴۳ ه. ش. به همّت فرزند مؤلف، مرحوم «دکتر محمد علی هدایتی» به چاپ رسیده واینک با ویرایش و پاره‌ای اصلاحات و توضیحات همراه با فهرست جامع آیات، اعلام و اماکن برای مرتبه دوّم به زیور طبع آراسته می‌گردد.

امید آن که احیای این اثر خواندنی و ارزشمند، خوانندگان را مفید افتد و در گسترش فرهنگ حج در جامعه، سودمند واقع شود.

سیّدعلی قاضی‌عسکر

مرحوم حاج سیّد احمد هدایتی

مرحوم آیة الله حاج سید احمد طالقانی

همسر مرحوم هدایتی

سفرنامه‌

درتاریخ لیله‌چهارشنبه بیست و سوّم شهر شعبان المعظّم سنه ۱۳۳۸، مطابق بیست و پنجم «برج ثورپیچی(۱) ئیل» سال ۱۲۹۹ شمسی، برای ملاقات به منزل جناب مستطاب شریعتمدار، «آقای آقا سید احمد طالقانی طهرانی» رفتم، مذاکره مسافرت در بین بود، معلوم شد با دو سه نفر عازم سفر «مکّه معظّمه» هستند، من هم تقاضای موافقت و همراهی نمودم، با کمال مسرت تلقی و قبول کردند، چون تدارکات سفر را از مرکوب و غیره دیده بودند قرار شد فردا صبح خبر قطعی داده، عزم خود را جزم کنم.

به منزل خود آمدم، اتفاقاً حضرت خدایگانی آقای والدروحی فداه تشریف آورده بودند، اجازه خواستم مشاوره کردیم فرمودند: از آن جهت که پنج سال است به واسطه وقوع جنگ بین‌المللی، طرق(۲) مسافرت «مکّه» مسدود بوده و خاصةً انقلابات در ممالک منتزعه(۳) از «عثمانی»، از

___________________

۱- ۱- برج دوم از دوازده برج فلکی، مطابق با ماه اردیبهشت.

۲- ۲- راه‌ها.

۳- ۳- جدا شده.

«عراق» و «حجاز» و «شامات» هنوز برطرف نشده، نمی‌توانم رأی موافقی بدهم، لکن از این جهت که سفر «مکّه معظّمه» کمتر دست می‌دهد و فعلًا رفیق خوب مهیّا و اسباب فراهم است، نمی‌توانم مانع شوم. پس از چند ساعت صحبت تا نیمه‌های شب، بالأخره قرار شد کسب دستور از حضرت باری «جلّت عظمته» بشود.

استخاره برای حج‌

لهذا صبح یوم چهارشنبه رفتم در مدرسه خان مروی، خدمت حضرت مستطاب «حجة الاسلام آقای آقا سید محمّد تنکابنی» که از مخلصان ایشانم و استخاره کردم این آیه آمد:( وَمَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَی وَإِلَی اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ ) (۱)

، معلوم است آیه مبارکه به قدری مناسب آمد که در حکم امر بود.

بعد به خیال آن که شاید در ظرف دو سه روز نتوانم وسائل حرکت را کاملًا فراهم کنم، به نیّت توقف و مسافرت با یک نفر رفیق دیگر که در نظر بود، استخاره دیگری کردم این آیه آمد:( مَا یَنظُرُونَ إِلَّا صَیْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَهُمْ یَخِصِّمُونَ* فَلَا یَسْتَطِیعُونَ تَوْصِیَةً وَلَا إِلَی أَهْلِهِمْ یَرْجِعُونَ ) (۲)

بنابراین هیچ جای تردید و تأملی باقی نماند، به منزل آمده تفصیل دو استخاره را خدمت آقای والد- روحی فداه- عرض کرده مشغول تدارک شدم، چک هزار روپیه(۳) از قرار دو قران و یازده شاهی به حواله

__________________

۱- ۱- لقمان: ۲۲.

۲- ۲- یس: ۴۹، ۵۰.

۳- ۳- واحد پول پاکستان و هندوستان.

«بغداد» و قدری لیره عثمانی از قرار سه تومان و نیم خریده فی الجمله اثاثیه شخصی نیز برای بردن معین کردم.

اما لوازم مشترکی را از هر قبیل، آقایان رفقا مرتب کرده بودند. صبح چهارشنبه به مناسبت انتظار آقای «آقا سید احمد» منزلشان رفته و قول مطمئن دادم و معلوم شد سه نفر رفیق دیگرِ سفر ما آقایان «آقا میرزابزرگ لباسچی» و «مشهدی محمّدحسن یراقچی» و «آقا سید ابوطالب ماهوتچی» می‌باشند، که جملگی از محترمین به شماراند.

لیله جمعه برای زیارت وداع «سیّدالکریم حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام » و ملاقات آخرین آقایان اخوان و والده مکرّمه معظّمه، و سایر بستگان به زاویه مقدّسه(۱) رفته، عصر جمعه مراجعت به «طهران» کردم زیرا که بنای حرکت به روز شنبه بود.

بدرقه کنندگان‌

یوم شنبه ۲۶ شهر شعبان مطابق «۲۵ ثور»، صبح زود با آقایان مشایعین، به اداره درشکه‌خانه رفتیم که در مقابل میدان مشق واقع است، جمعیت و ازدحام زیادی شده بود، زیرا برای هر مسافری یک دسته به مشایعت آمده بودند، مرکوب ما یک دستگاه کالسکه(۲) تجارتی بود که از جهتی آن را درشکه هم می‌توان گفت. در هر حال بزرگ و جادار بود، معذلک چون اسباب و اثاثیه زیاد برداشته بودیم، مجبور شدیم یک

______________________

۱- ۱- مراد حرم حضرت عبدالعظیمعليه‌السلام واقع در شهر ری است.

۲- ۲- گرفته شده از روسی، یکی از وسائل نقلیه روپوشیده است که دارای چهار چرخ بوده و به وسیله دواسب یا بیشتر حرکت می‌کند.

دوچرخه هم تا «قزوین» برای حمل اثاثیه باقی مانده کرایه کنیم، من دست پدر بزرگوارم را بوسیده خداحافظی کردم، با سایر مشایعین نیز خداحافظی به عمل آمده سوار شدیم و در خارج «طهران» در «امامزاده معصوم»، «آقای موثق الذاکرین» و «آقا سید ناصر» تدارک چای دیده بودند، پیاده شده صرف چای شد و با عده‌ای از مشایعین که اناثاً و ذکوراً(۱) تا آنجا آمده بودند، تودیع به عمل آمده مجدداً سوار شده راندیم.

در «قریه مهرآباد» قدری از آن آب که در صافی و عذوبت(۲) و خنکی مشهور است نوشیده، قدری هم همراه بردیم. یک ساعت از ظهر گذشته در «قهوه‌خانه شاه‌آباد» پیاده شده صرف نهار کردیم و پس از ادای فریضه و صرف چای، چهار ساعت به غروب مانده سوار شده حرکت کردیم.

قریه کرج‌

مقارن غروب رسیدیم به «کرج»، از «طهران» تا «کرج» هفت فرسخ است و سیل‌های بهاری امسال، در نقاط عدیده جاده شوسه را خراب کرده، عمله‌جات(۳) همه جا مشغول تعمیر راه بودند، در طی راه با قدری فاصله از جاده، خانه‌های اهالی «قریه کلاک» در طرف دست راست نمایان بود، باغات آنها در سمت جنوب جاده واقع است، به محض ورود به «کرج» من به قصد تفرّج(۴) مشغول گردش شدم.

اولًا پل عظیم «کرج» را که از بناهای «شاه عباس کبیر» و دارای یک دهانه خیلی فراخ و یک دهانه تنگ‌ تری است تماشا کردم، ثانیاً به نزدیکی

____________________

۱- ۱- زن و مرد آنان.

۲- ۲- گوارائی.

۳- ۳- کارگران.

۴- ۴- تفریح.

پل، «کاروان‌سرای شاه عباس» را که مخروبه شده است مشاهده نمودم، بالای تپه صورت قبری با علامت صلیب دیده، مستفسر شدم(۱) گفتند: قبر مهندس روسی است که مباشر شوسه کردن این جاده بود، تاریخ سنگ قبر، سنه ۱۹۱۶ میلادی است. یک نفر روسی با خانمش آنجا قدم می‌زد به «فرانسه» از او پرسش کردم گفت قبر یک نفر «ژنرال روسی» است.

در تواریخ فتوحات اسلام، «کرج» را در ردیف «قزوین» و «همدان» و «ری» ذکر کرده‌اند، شاید در قدیم مثل «ساوه» شهر بزرگی بوده است که خراب شده، امّا آثار خرابه هیچ ندیدم. فعلًا «کرج» قریه‌ای بیش نیست، قریب ده دوازده دکان دارد، اداره ژاندارمری و پست‌خانه نیز در آن‌جا برقرار است.

از راهدارخانه(۲) یک بلیط برای عبور یک دستگاه به قیمت بیست و سه قران گرفتیم، منزل ما در بالاخانه‌ای بود دو رو، که شمالًا و جنوباً مشرف به باغات کثیره بود، طراوت هوا و صفای منزل و منظره دلکش باغات در دامنه کوه و در جلگه جالب توجه بود، شب پس از ادای فریضه برای نیل به مقصود و سلامتی و قضاء حوائج، متوسّل به ائمّه طاهرین شده، حدیث شریف کساء قرائت و ذکر مصیبت به عمل آمد و پس از صرف غذا خوابیدیم.

قریه کردان‌

یکشنبه ۲۷ شعبان مطابق «۲۶ ثور»(۳) ، صبح زود نیم ساعت از آفتاب

_____________________

۱- ۱- پرسیدم.

۲- ۲- مکانی در بین راه، که از مسافر عوارض و مالیات می‌گیرند.

۳- ۳- ماهِ دوم سال فلکی.

گذشته، سوار شده راندیم. هوا در نهایت صفا و طراوت بود، تا مسافت بعیدی تماشای باغات بی‌شمار، و اراضی مزروعه «کرج» می‌نمودیم، در «قریه کردان»، اداره راهدارخانه بلیط دستگاه را ممیزی(۱) کردند. دو ساعت به ظهر مانده وارد قصبه «ینگی امام» شدیم، قبلًا به زیارت «امامزاده هادی» و «امام‌زاده علی‌نقی» که در یک بقعه مدفون‌اند رفتیم، بعد کاروان‌سرای شاه عباسی را که مخروبه شده است تماشا کردیم.

یک قسمت از این کاروان‌سرا را، یک نفر فرانسوی تعمیر و مهمانخانه کرده است. بازار نوساز قشنگی در «ینگی امام» هست که دارای شانزده باب دکان است، در سفری که چند سال قبل به «همدان» کردم تمام این دکاکین مفتوح و دائر و دارای همه‌گونه مایحتاج مسافر و مال‌التجاره بود. امّا بدبختانه فعلًا هیچ‌یک از آنها دایر نیست و تماماً بسته است، علت آن را نفهمیدم. طرف عصر مجدداً سوار شده راندیم، اول شب رسیدیم به «قریه زیاران»، هوا طوفانی بود گرد و خاک زیادی شد، منزل ما هم اتفاقاً در ایوان کاروان‌سرائی بود، روی هم رفته خوش نگذشت.

شریف‌آباد

دوشنبه ۲۸ شعبان مطابق «۲۷ ثور»، صبح بعد از صرف چای سوار شده راندیم، مقارن ظهر در «شریف‌آباد» ملکی «سپهسالار» پیاده شده نهار خوردیم، بعد قدری گردش و تفریح کردیم. این قریه خیلی مصفا و دارای آب‌های فراوان، و باغات عدیده و اراضی زیاد مزروعه، و چند باب دکان است.

_____________________

۱- ۱- کنترل.