تشرفات

تشرفات13%

تشرفات نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

تشرفات
  • شروع
  • قبلی
  • 194 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 36168 / دانلود: 5393
اندازه اندازه اندازه
تشرفات

تشرفات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱۳ - تشرف حسن بن مثله جمکرانی

شیخ بزرگوار, حسن بن مثله جمکرانیرحمه‌الله , می گوید: شب سه شنبه , هفدهم ماه مبارک رمضان سال نود و سه , در خانه ام خوابیده بودم

ناگاه نیمه شب جـمعی به در منزل آمدند و مرا از خواب بیدار کرده و گفتند: برخیز و دعوت امام مهدی صاحب الزمانعليه‌السلام را اجابت کن که تو را خواسته اند.

برخاستم و آماده شدم و به آنها گفتم : بگذارید پیراهنم را بپوشم

صدایشان بلند شد: هو ما کان قمیصک , یعنی این پیراهن مال تو نیست

خـواستم شلوار را بپوشم

صدایشان آمد که لیس ذلک منک فخذ سراویلک , یعنی این شلوار, شلوار تو نیست

شلوار خودت را بپوش

من هم شلوار خودم را پوشیدم

خواستم به دنبال کلید در خانه بگردم

صدایی آمد که الباب مفتوح , یعنی در بازاست

وقتی از منزل خارج شدم , عده ای از بزرگان را دیدم

سلام کردم

جواب دادند وخوش آمد گویی کردند.

بعد هم مرا, تا جایی که الان محل مسجد است , رساندند.

وقتی خوب نگاه کردم , دیدم تختی گذاشته شده و فرش نفیسی بر آن پهن است وبالشهای خوبی روی آن قـرار دارد.

جـوانـی سی ساله بر آن تخت نشسته و به بالش تکیه کرده است

پیرمردی در مـحـضـرش نشسته و کتابی در دست دارد و برایش می خواند,و حدود شصت مرد در آن مکان در اطراف او نماز می خوانند: بعضی از آنها لباسهای سفید و بعضی لباس سبز به تن داشتند.

آن پیرمرد حضرت خضرعليه‌السلام بود.

او مرا نشانید.

امام زمان , حضرت بقیة اللّه الاعظم ارواحنافداه مرا به نام خودم صدا زده و فرمودند: برو به حسن بن مسلم بگو, تو چند سال است که این زمین را آباد می کنی و می کاری و ما آن را خراب می کنیم و پنج سال است که در آن کشت می کنی

امسال هم دو بـاره از سـر گـرفـتـه ای و مشغول آباد کردنش می باشی , ولی دیگر اجازه نداری در این زمین کـشـت کـنی و باید هر استفاده ای که از آن به دست آورده ای برگردانی , تا در این محل مسجدی بـسـازنـد.

و به حسن بن مسلم بگو, این جا زمین شریفی است و حق تعالی آن را برگزیده و بزرگ دانـسـته است , درحالی که تو آن را به زمین خود ملحق کرده ای , به همین علت , خدای تعالی دو جـوان ازتو گرفت , اما متوجه نشدی و اگر کاری که دستور داده ایم , انجام ندهی , حق تعالی تورا در فشار قرار می دهد, به طوری که متوجه نشوی

حـسـن بـن مـثـله می گوید,عرض کردم : سیدی و مولای , برای این مطالبی که فرمودیدنشانه و دلیلی قرار دهید, چون این مردم حرف بدون دلیل را قبول نخواهند کرد.

حضرت فرمودند: انا سنعلم هناک علامة (ما علامتی قرار خواهیم داد تا شاهد صدق قول تو باشد).

تـو بـرو و پـیـام مـا را بـرسـان و بـه سید ابوالحسن بگو به همراه تو بیاید و آن مرد را حاضر کند و اسـتـفاده های چند ساله ای را که برده است , از او بگیرد و به دیگران بدهد, تا بنای مسجد را شروع کـنـنـد.

کسری آن را از رهق که در ناحیه اردهال و ملک مااست , آورده و مسجد را تمام کنند.

ما نـصـف رهق را برای این مسجد وقف کردیم , که هر ساله پول آن را آورده , صرف ساختمان مسجد کـنـند.

به مردم هم بگو به این مکان رو آورده و آن را گرامی بدارند و در این جا چهار رکعت نماز بـخـوانـنـد, به این صورت که دو رکعت آن را به قصد تحیت مسجد و در هر رکعت یک بار حمد و هـفـت بارقل هو اللّه و در رکوع و سجود, هفت مرتبه تسبیح بگویند.

دو رکعت دیگر را به نیت نماز امـام صـاحـب الـزمانعليه‌السلام بجا آورند, به این صورت که حمد را بخوانند, وقتی به ایاک نعبد و ایاک نـسـتـعـین رسید, آن را صد بار بگویند و بعد از آن حمد را تا آخربخوانند.

رکعت دوم را هم به این تـرتیب عمل کنند و در رکوع و سجود هفت بارتسبیح بگویند.

وقتی نماز تمام شد, تهلیل (لااله الا اللّه ) گـفـتـه و تسبیح حضرت فاطمه زهراعليها‌السلام را بخوانند.

بعد از تسبیح سر به سجده بگذارند و صـد بار بر پیغمبر و آلشعليه‌السلام صلوات بفرستند, فمن صلیها فکانما صلی فی البیت العتیق (هرکس این دورکعت نماز را بخواند, مثل این است که دو رکعت نماز در خانه کعبه خوانده باشد).

حـسـن بـن مـثله جمکرانی می گوید: من وقتی این جملات را شنیدم , با خود گفتم گویامحل مسجد همان است که حضرت در آن جا تشریف دارند.

بعد به من اشاره فرمودند که برو.

مـقـداری از راه را کـه آمدم , دوباره مرا خواستند و فرمودند: در گله جعفر کاشانی گله دار, بزی هست که باید آن را بخری

اگر مردم روستا پولش را دادند, با پول آنهابخر, وگرنه باید از پول خود بـدهـی

فـردا شـب آن بـز را بـه این محل بیاور و ذبح کن

آنگاه روز هیجدهم ماه مبارک رمضان گوشتش را به بیماران و کسانی که مرض سختی دارند بده , زیرا خدای تعالی همه را شفا می دهد.

آن بز ابلق (سفید و سیاه )است و موهای زیادی دارد.

هفت علامت در او هست : سه علامت در یک طرف وچهارتا طرف دیگر.

بـعـد از این فرمایشات , براه افتادم که بروم , اما باز مرا خواستند و فرمودند: ما تا هفتاد یاهفت روز ایـنـجاییم (اگر بگوییم هفت روز, دلیل است بر شب قدر, که بیست و سوم رمضان می باشد.

اگر بگوییم هفتاد روز, شب بیست و پنجم ذیقعدة الحرام و روزبزرگی است ).

حـسن بن مثله می گوید: به خانه برگشتم و همه شب را در فکر بودم , تا صبح شد و نمازخواندم

بـعـد از نـماز, سراغ علی بن المنذر آمدم و اتفاقات را برایش گفتم

با هم تاجایی که شب قبل مرا بـرده بـودند, رفتیم

در آن جا گفتم : به خدا قسم , نشانی و علامتی که امامعليه‌السلام این مطالب را به من فرموده اند, این زنجیرها و میخهایی است که دراین جا هست

سـپس به طرف منزل سید ابوالحسن الرضا رفتیم

وقتی به در منزلش رسیدیم ,خدمتگذاران او را دیدیم

آنها به من گفتند: سید ابوالحسن از اول صبح در انتظار تواست

آیا اهل جمکرانی ؟ گـفـتـم : بـلـی

همان وقت نزد سید ابوالحسن رفتم و سلام کردم

ایشان جواب سلام مرابه نحو احسن داد و مرا گرامی داشت و پیش از آن که چیزی بگویم , گفت : ای حسن بن مثله من خواب بـودم

در عالم رؤیا شخصی به من گفت : کسی به نام حسن بن مثله از جمکران نزد تو می آید.

هر چـه گـفـت سـخـن او را تـصدیق کن و بر قولش اعتماد کن ,چون سخن او سخن ما است و نباید گفته اش را رد کنی

از خواب بیدار شدم و تا الان منتظر تو بوده ام

در ایـن جـا حـسـن بن مثله وقایع را مشروحا به او گفت

سید همان وقت فرمود که اسبهارا زین کـنـند بعد سوار شدند.

وقتی نزدیک ده رسیدند, جعفر چوپان را دیدند که گله رادر کنار مسیر, می برد.

حـسن بن مثله میان گله رفت و آن بزی که حضرت اوصافش را داده بودند, آخر گله دید, که به طـرف او می آید! او هم آن بز را گرفت و خواست قیمتش را به جعفر بدهد.

جعفر سوگند یاد کرد کـه مـن ایـن بـز را هـرگز ندیده ام و در گله من نبوده است , جز آن که امروز می بینم و هر طور خواسته ام آن را بگیرم , برایم ممکن نمی شد, تا الان که پیش شما آمد.

بـز را هـمان طوری که حضرت بقیة اللّه ارواحنافداه دستور داده بودند, به آن جا آوردند وکشتند.

بعد هم در حضور سید ابوالحسن الرضا, حسن بن مسلم را حاضر کردند.

استفاده های زمین را از او گرفته و درآمد رهق را هم آورده و به آن اضافه کردند.

سپس مسجد جمکران را ساخته و با چوب پوشاندند.

سـیـد ابـوالـحـسـن الـرضـا زنجیر و میخها را به قم برد و در منزل خود گذاشت

همه بیماران و دردمندان به منزلش می رفتند و خود را به آن زنجیرها می مالیدند و خدای تعالی آنان را به سرعت شفا می داد و خوب می شدند.

ابـوالـحـسـن مـحـمـد بـن حیدر می گوید: از چند نفر شنیدم که سید ابوالحسن الرضا درمحل مـوسـویـان , در شـهـر قـم مدفون است

بعد از او یکی از فرزندانش مریض شد.

خواستند از همان زنجیرها برای شفایش بهره بگیرند.

در صندوق را باز کردند, اماچیزی نیافتند

۱۴ - تشرفی به نقل سید بن طاووس در روز یکشنبه

سید بن طاووسرحمه‌الله فرمود: شـخـصـی روز یـکـشـنبه ای در بیداری خدمت حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام رسید که آن حضرت , امیرالمؤمنینعليه‌السلام را با این جملات زیارت می نمود.

الـسـلام علی الشجرة النبویة و الدوحة الهاشمیة المضی ئة المثمرة بالنبوة المونقة بالامامة السلام علیک و علی ضجیعیک ادم و نوح السلام علیک و علی اهل بیتک الطیبین الطاهرین السلام علیک و علی الملائکة المحدقین بک والحافین بقبرک یامولای یا امیرالمؤمنین هذا یوم الاحد و هو یومک و بـاسـمک و انا ضیفک فیه وجارک فاضفنی یا مولای و اجرنی فانک کریم تحب الضیافة و ماءمور بـالاجـارة فـافعل ما رغبت الیک فیه و رجوته منک بمنزلتک و ال بیتک عنداللّه و منزلته عندکم و بـحـق ابن عمک رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله و سلم و علیکم اجمعین

[روزهای یکشنبه مـتـعـلـق به حضرت امیرالمؤمنین وحضرت فاطمه زهراعليه‌السلام است و این زیارت در کتاب مفاتیح الجنان ذکر شده است .]

۱۵ - تشرف زهری در غیبت صغری

زهری می گوید: من تلاش فراوانی برای زیارت حضرت صاحب الامرعليه‌السلام داشتم , اما به این خواسته نرسیدم

تا آن که بـه حـضور محمد بن عثمان عمروی نایب دوم حضرت در غیبت صغری رفتم و مدتی ایشان را خدمت نمودم

روزی التماس کردم که مرا به محضرآن حضرت برساند.

قبول نکرد, ولی چون زیاد تضرع کردم , فرمود: فردا, اول روز بیا.

روز بـعـد, اول وقـت بـه نزد او رفتم

دیدم شخصی آمد که جوانی خوشرو و خوشبو درلباس تجار همراه او بود و جنسی با خود داشت

در این جا عمروی به آن جوان اشاره کرد, که این است آن که می خواهی

مـن بـه حـضـور آن حـضـرت رفـتم و آنچه خواستم سؤال کردم و جواب شنیدم

بعدحضرت , به درخـانه ای که خیلی مورد توجه نبود, رسیدند و خواستند داخل آن خانه شوند که عمروی گفت : اگر سؤالی داری بپرس , که دیگر او را نخواهی دید.

رفـتـم که سؤالی بپرسم , اما حضرت گوش ندادند و داخل خانه شدند و فرمودند:((ملعون است , مـلـعـون است , کسی که نماز مغرب را تا وقتی که ستاره در آسمان زیادشود, تاخیر اندازد.

ملعون است , ملعون است , کسی که نماز صبح را تا وقتی که ستاره ها غایب شوند, تاخیر اندازد))

۱۶ - تشرف ازدی در غیبت صغری

ازدی می گوید: من مشغول طواف خانه خدا بودم

شش دور رفتم و قصد داشتم دور هفتم را شروع کنم که ناگاه چشمم به حلقه ای از مردم افتاد که در طرف راست کعبه بودند! جوانی خوشرو و خوشبو با مهابت تمام نزد ایشان ایستاده و صحبت می فرمود, به طوری که بهتر از سخن او و دلنشین تر از گفتارش نشنیده بودم

نزدیک رفتم که با او صحبت کنم , اما ازدحام جمعیت مانع از نزدیکی به او گردید.

از مردی پرسیدم : این جوان کیست ؟ گـفـت : پسر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است , که سالی یک بار برای خواص (دوستان خصوصی ) خود ظاهر می شود و برای آنها حدیث می فرماید.

وقـتـی ایـن مـطـلـب را شنیدم , خود را به او رسانده و عرض کردم : مولاجان , من برای هدایت به خدمت شما آمده ام و می خواهم مرا راهنمایی کنید.

تا این گفته را شنیدند, دست بردند و از سنگریزه های مسجد برداشتند و به من دادند.

وقتی به آن نـگـاه کردم , دیدم تکه طلایی است

بعد از آن که این موضوع عجیب رامشاهده کردم , براه افتادم

نـاگـاه دیدم آن بزرگوار پشت سر من آمدند و به من فرمودند:حجت بر تو ثابت شد و حق برایت ظاهر گردید و کوری از چشم تو رفت

آیا مراشناختی ؟ عرض کردم : نه , نشناختم

فرمود: منم مهدی

منم قائم زمان

منم آن که زمین را پر از عدل و داد می کنم , همان طوری که از ظلم و ستم پر شده باشد, به درستی که زمین از حجت خالی نخواهد بودو خدای تعالی مردم را در حیرت و سرگردانی رها نمی کند.

بعد هم فرمودند: آنچه را که دیدی نزد تو امانت است , آن را برای برادران مؤمنت نقل کن

۱۷ - تشرف ابوسعید کابلی در غیبت صغری

ابن شاذان می گوید: بـه گـوشم خورده بود, که ابوسعید کابلی در کتاب انجیل صحت و حقانیت دین مقدس اسلام را دیـده و لذا به سوی آن هدایت شده است و از کابل , برای تحقیق از اسلام خارج گشته , و به آن جا رسـیده بود.

به همین جهت در فکر بودم او را ببینم

تا آن که ملاقاتش کردم و از احوالش پرسیدم , او این طور نقل کرد: من برای رسیدن به محضرحضرت صاحب الامرعليه‌السلام زحمت زیادی کشیدم , تا آن کـه وارد مـدیـنـه مـنـوره گشته ,مدتی در آن جا اقامت نمودم

در این باره با هرکس صحبت می کردم , مرا نهی می نمود.

تـا آن کـه شیخی از بنی هاشم به نام یحیی بن محمد عریضی را ملاقات نمودم

او گفت :آن کسی که تو به دنبالش هستی , در صاریا می باشد.

باید به آن جا بروی

وقـتـی این خبر را شنیدم , به طرف صاریا براه افتادم

در آن جا به دهلیزی که آن راآب پاشی کرده بـودنـد, وارد شـدم

ناگاه غلام سیاهی از خانه ای بیرون آمد و مرا ازنشستن در آن جا نهی کرد و گفت : از این جا بلند شو و برو.

هر قدر اصرار کرد, من قبول نکردم و گفتم : نمی روم و به التماس افتادم

وقتی این حالت مرا دید, داخل خانه شد.

بعد از لحظاتی بیرون آمد و گفت : داخل شو.

وقـتی داخل شدم , مولای خود را دیدم که در وسط خانه نشسته اند.

همین که نظرمبارک حضرت بر من افتاد, مرا به آن نامی که کسی غیر از نزدیکانم در کابل نمی دانستند, خواندند.

عرض کردم : مولاجان خرجی من از بین رفته است - در حالی که این طور نبود -وقتی حضرت این جـمله را از من شنیدند, فرمودند: نه , خرجی ات هست , اما به خاطراین دروغی که گفتی , از بین خواهد رفت

بعد هم مبلغی عطا فرمودند و من هم برگشتم

طولی نکشید که آنچه با خود داشتم , از بین رفت و مبلغی را که به من عطا کرده بودند,ماند.

سال دوم هم به صاریا مشرف شدم , اما آن خانه را خالی یافتم و کسی در آن جانبود

۱۸ - تشرف غانم هندی در غیبت صغری

ابوسعید غانم هندی می گوید: مـن در یکی از شهرهای هند (کشمیر) بودم و دوستانی داشتم که چهل نفر بودند.

ما برکرسیهایی کـه در طـرف راسـت سـلـطان بود, می نشستیم و همه کتب اربعه (تورات ,انجیل , زبور و صحف ابراهیم ) را خوانده , با آنها در میان مردم حکم می کردیم ومسائل دین را به ایشان تعلیم و در حلال و حرام نظر می دادیم سلطان و رعیت هم به ما رجوع می کردند.

روزی در خصوص سید انبیاء, رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم , صحبتی شد و بین خودمان گفتیم ,این پیغمبر که در کـتـابها نامش برده شده وضعش بر ما مخفی می باشد, پس واجب است که به دنبال او باشیم و آثارش را جستجو کنیم

در آن مـجـلـس نـظـر تـمام ایشان بر این موضوع قرار گرفت که من برای جستجو خارج شده و سـیـاحـت کـنـم

مـن هـم بـا ایـن عزم در حالی که با خود, مال و ثروت زیادی برداشته بودم , از هندوستان , خارج شدم

دوازده ماه سیر نمودم , تا آن که به نزدیکی شهر کابل رسیدم

به طایفه ای از ترکمن ها برخورد نمودم

آنها مرا غارت و جراحات شدیدی بر من وارد آوردند.

به کابل وارد شدم

حاکم کابل از حال من مطلع شد و مرا روانه بلخ کرد.

والی در آن زمان , داوود بن عباس بن ابی الاسود بود.

مطلع شد که من از هندوستان برای تحقیق از دیـن اسـلام بـیـرون آمده و در این باره با فقهاء و علماء علم کلام مناظره کرده ام و زبان فارسی را آموخته ام , لذا کسی را فرستاد و مرا در مجلس خود احضارکرد.

فقهاء را هم حاضر کرد و آنها با من مناظره نمودند و من هم به آنها خبر دادم که ازهند برای یافتن این پیغمبری که در کتابهای خود نام او را دیده ام , خارج شده ام

گفتند: نام آن پیامبر چه می باشد؟ گفتم : نام او محمد است

گفتند: این شخص , پیغمبر ما است

از شـریـعـت و دیـن او سـؤال کردم

آنها تا حدی مرا آگاه نمودند.

گفتم : من می دانم که محمد پیغمبر است , اما نمی دانم این که شما می گویید, همان است یا نه

جایش را به من بگویید تا نزد او بـروم و از علائمی که به یاد دارم , جویا شوم

اگر او همان پیغمبری بود که می شناسم , به او ایمان می آورم

گفتند: او از دنیا رفته است

گفتم : وصی و خلیفه او کیست ؟ گفتند: ابوبکر.

گفتم : این کنیه است , نام او را بگویید.

گفتند: عبداللّه بن عثمان و او از قریش است

گفتم : نسب پیغمبر خود محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بگویید.

نسب او را بیان کردند.

گـفـتـم : آن پـیـغمبری که من به دنبال او هستم , این شخص نیست , زیرا آن که در پی اوهستم , خـلـیـفـه اش برادر او در دین , پسرعموی او در نسب , شوهر دخترش در سبب می باشد.

ایشان پدر اولاد او است و آن پیغمبر در روی زمین اولادی غیر از اولادخلیفه خود ندارد.

وقـتـی این سخنان را شنیدند, آشوبی به پا شد و گفتند: ایها الامیر این مرد از شرک خارج و وارد کفر گردیده و خون او حلال است

گـفتم : ای مردم , من خود دینی دارم و از آن دست بر نمی دارم تا آن که دین بهتری بدست آورم

مـن اوصاف این مرد را در کتب پیغمبران گذشته این طور دیده ام و ازشهر و دیار و عزت و دولت خود بیرون نیامدم , مگر برای یافتن او, و این که شمامی گویید مطابق با اوصاف این پیغمبر موعود نیست , دست از سر من بردارید.

والـی وقـتـی ایـن مـطلب را دید, حسین بن اسکیب را که از اصحاب امام حسن عسکریعليه‌السلام بود, خواست و به او گفت : با این مرد هندی مناظره کن

حسین گفت : خدا امیر را حفظ کند, فقهاء و علماء در محضر تو هستند و از من داناترو بیناترند.

گـفت : نه , بلکه همان طوری که می گویم در خلوت با او مناظره کن و کمال ملاطفت رارعایت نما.

حسین مرا به خلوت برده و با من مدارا نمود و گفت : آن کس که تو می خواهی همین محمد است کـه ایـنـها گفتند.

وصی و خلیفه او علی بن ابیطالب بن عبد المطلبعليه‌السلام است

او همسر فاطمهعليها‌السلام - دختر آن حضرت - و پدر حسن و حسین - دو فرزندپیامبر - است

غـانـم مـی گـویـد: وقـتی این سخنان را شنیدم , گفتم : اللّه اکبر, این شخص همان است که من مـی خـواهـم , لذا به نزد داوود بن عباس آمدم و گفتم : ایها الامیر آن کس را که می خواستم , پیدا کردم

اشهد ان لااله الا اللّه و ان محمدا رسول اللّه

داوود به من احسان و اکرام نمود و متوجه حسین شد و گفت : مراقب حال او باش

هـمـراه حـسـیـن رفتم و با او انس گرفتم و مسائل دین خود را از او آموختم : نماز و روزه و سایر واجـبـات را به من آموخت

تا آن که روزی به او گفتم : ما در کتابهای خوددیده ایم که این محمد خـاتـم پیغمبران می باشد و بعد از او پیغمبری نیست

دیگر آن که کارها بعد از او با وصی و وارث و خـلیفه او است

پس از آن با وصی بعد از وصی ,یعنی این امر در اعقاب و فرزندانش تا قیامت هست

حال بگو وصی وصی محمد چه کسی است ؟ گـفـت : حسن و بعد از او حسین می باشد و بعد از او پسران حسینعليه‌السلام و خلاصه نام ایشان را ذکر کـرد, تـا آن کـه بـه صاحب الزمانعليه‌السلام رسید.

بعد هم مرا از آنچه واقع گشته , خبر داد, لذا فکری نداشتم , مگر آن که به دنبال ناحیه مقدسه براه بیفتم

بـعـد از آن در سـال ۲۶۴, غـانم به شهر قم آمد و با اهل قم و طایفه امامیه بود تا آن که بابرخی از ایشان روانه بغداد شد و با او رفیقی از اهل سنت بود که ابتداء هم مذهب بودند.

غـانـم می گوید: بعضی از اخلاق آن رفیق را نپسندیدم , لذا از او جدا شده و سفرمی کردم , تا وارد سامرا شدم و از آن جا به سوی عباسیه (مسجد بنی عباس که حالامخروبه و معروف به خلفاء است و سابقا دارالحکومة بوده است ) رفتم

در آن جا نمازرا خوانده و درباره چیزی که قصد داشتم به فکر فرو رفتم

ناگهان دیدم کسی نزد من آمد و گفت : تو فلانی هستی ؟ و مرا به آن اسمی که در هند داشتم , نام برد.

گفتم : بله

گـفـت : مولای خود را اجابت کن

وقتی این مطلب را شنیدم , به همراهش روانه شدم

او در میان کوچه ها می رفت و من به دنبالش بودم

تا آن که وارد خانه و باغی شد.

من هم داخل شدم

در آن جا مـولای خـود را دیـدم که نشسته اند و به من توجه کردند و به زبان هندی فرمودند: مرحبا یا فلان (خوش آمدی ), حالت چطور است ؟ حال فلان وفلان (تمام چهل نفر از دوستان مرا نام برد) چطور است ؟ و راجع به هر یک از ایشان جداگانه سؤال فرمود.

بعد هم مرا به وقایعی که برایم اتفاق افتاده بود, خبر داد و تمام این سخنان را به زبان هندی فرمود.

بعد فرمود: می خواهی با اهل قم به حج بروی ؟ عرض کردم : آری , مولای من

فـرمـود: بـا ایـشان مرو, امسال صبر کن و سال آینده برو.

پس از آن کیسه ای که نزدحضرتش بود, بـرداشت و به من مرحمت کرد و فرمود: این را برای مخارجت بردار ودر بغداد بر فلانی - نام او را ذکر فرمود - وارد شو و او را بر چیزی مطلع نکن

بعد از آن غانم برگشت و به حج نرفت

پس از آن قاصدها آمدند و خبر آوردند که حجاج در آن سال از عقبه (محلی است ) برگشته اند.

و به این وسیله , علت منع حضرت از تشرف به حج , دانسته شد.

غـانـم هـم بـه خـراسـان مراجعت کرده و در سال بعد به حج مشرف شد و برای ما هدیه فرستاد و برگشت بعد به خراسان رفته و همان جا توقف نمود, تا آن که وفات کرد

۱۹ - تشرف عیسی بن مهدی جوهری در غیبت صغری

عیسی بن مهدی جوهری می گوید: سال ۲۶۸, به قصد حج از شهر و دیار خود خارج شدم و ضمنا قصد تشرف به مدینه منوره را داشتم , زیرا اثری از حضرت به دست آمده بود.

در بـین راه مریض شدم و وقتی که از فید (منزلی در بین راه کوفه و مکه ) خارج شدم ,میل زیادی به خوردن ماهی و خرما پیدا کردم

تا آن که وارد مدینه شدم و برادران خود (شیعیان ) را ملاقات کردم

ایشان مرا به ظهورآن حضرت در صاریا بشارت دادند.

لـذا بـه صاریا رفتم

وقتی به آن جا رسیدم , کاخی را مشاهده کردم و دیدم تعدادی بزماده , داخل قصر می گشتند.

در آن جا توقف کرده و منتظر فرج بودم , تا آن که نمازمغرب و عشاء را خواندم و مـشـغـول دعـا و تضرع و التماس برای زیارت حضرت بقیة اللّه ارواحنافداه بودم

ناگاه دیدم بدر, خادم حضرت ولی عصرعليه‌السلام صدا می زند: ای عیسی بن مهدی جوهری داخل شو.

تـا ایـن صدا را شنیدم , تکبیر و تهلیل گویان با حمد و ثنای الهی به طرف قصر براه افتادم

وقتی به حـیـاط قصر وارد شدم , دیدم سفره ای را پهن کرده اند.

خادم مرا بر آن سفره دعوت کرد و گفت : مولای من فرموده اند هر چه را در حال مرض دوست داشتی (وقتی که از فید خارج شدی ), از این سفره بخور.

این مطلب را که شنیدم با خود گفتم : این دلیل و برهان که مرا از چیزی که قبلا در دلم گذشته , خـبر بدهند, مرا کافی است , یعنی یقین می کنم که آن بزرگوار, امام زمان من هستند.

بعد از آن با خود گفتم : چطور بخورم و حال آن که مولای خود را هنوزندیده ام ؟ ناگاه شنیدم که مولایم فرمودند: ای عیسی , از غذا بخور که مرا خواهی دید.

وقـتـی بـه سـفـره نگاه کردم , دیدم که در آن ماهی تازه پخته هست , به طوری که هنوز ازجوش نـیـفـتـاده و خرمایی در یک طرف آن گذاشته اند.

آن خرما شبیه به خرماهای خودمان بود.

کنار خـرمـا, شیر بود.

با خود فکر کردم که من مریض هستم

چطورمی توانم از این ماهی و خرما و شیر بخورم ؟ نـاگـاه مولایم صدا زدند: آیا در آنچه گفته ایم شک می کنی ؟ مگر تو بهتر از ما منافع ومضرات را می شناسی ؟ وقتی این جمله حضرت را شنیدم , گریه و استغفار نمودم و از تمام آنچه که در سفره بود, خوردم

عـجـیـب ایـن که از هر چیز بر می داشتم , جای دستم را در آن نمی دیدم ,یعنی گویا از آن , چیزی برنداشته ام

آن غذا را از تمام آنچه در دنیا خورده بودم , لذیذترمی دیدم

آن قدر خوردم که خجالت کشیدم , اما مولایم صدا زدند: ای عیسی , حیامکن و بخور, زیرا که این غذا از غذاهای بهشت است و دست مخلوقات به آن نرسیده است

من هم خوردم و هر قدر می خوردم , سیر نمی شدم

عرض کردم : مولای من , دیگر مرابس است

فرمودند: به نزد من بیا.

با خود گفتم : با دست نشسته چطور به حضور ایشان مشرف شوم ؟ فرمودند: ای عیسی می خواهی دست خود را از چه چیزی بشویی ؟ این غذا که آلودگی ندارد.

دسـت خـود را بـوییدم , دیدم که از مشک و کافور, خوشبوتر است

به نزد آن بزرگواررفتم

دیدم نـوری ظـاهـر شد که چشمم خیره شد و چنان هیبت حضرت مرا گرفت که تصور کردم هوش از سرم رفته است

آن بـزرگـوار مـلاطـفت کردند و فرمودند: یا عیسی , گاهی برای شما امکان پیدا می شودکه مرا زیارت نمایید, این به خاطر آن است که تکذیب کنندگانی می گویند امام شماکجا است ؟ و در چه زمـانـی وجـود دارد؟ و چه وقت متولد شده ؟ چه کسی او را دیده ویا چه چیزی از طرف او به شما رسـیده ؟ او چه چیزهایی را به شما خبر داده و چه معجزه ای برایتان آورده ؟ یعنی به خاطر این که آنـها این سخنان را می گویند, ما خود راگاهی اوقات برای بعضی از شما ظاهر می کنیم , تا آن که از ایـن سخنان , شکی به قلب شما راه پیدا نکند, والا حکم و تقدیر خدا بر آن است که تا زمان معلوم (ظهورحضرت ) کسی ما را نبیند.

بـعد از آن فرمودند: واللّه , مردم , امیرالمؤمنینعليه‌السلام را ترک نمودند و با او جنگ کردند,و آن قدر به آن حـضـرت نیرنگ زدند تا او را کشتند.

با پدران من نیز چنین کردند وایشان را تصدیق نکردند و آنان را ساحر و کاهن دانستند و مرتبط با اجنه گفتند, پس این امور درباره من تازگی ندارد.

سـپس فرمودند: ای عیسی , دوستان ما را به آنچه دیدی خبر ده , و مبادا دشمنانمان را ازاین امور آگاه کنی

عرض کردم : مولاجان , دعا کنید خدا مرا بر دین خود ثابت بدارد.

فـرمودند: اگر خدا تو را ثابت نمی داشت , مرا نمی دیدی , پس برو, چون با این دلیل وبرهان که آن را ملاحظه کردی به رشد و هدایت رسیده ای

بعد از فرمایش حضرت , در حالی که خدا را به خاطر این نعمت شکر می کردم , خارج شدم

۲۰- تشرف حسن بن وجناء در غیبت صغری

ابومحمد حسن بن وجناء می گوید: سـالـی کـه پنجاه و چهارمین حج خود را بجا می آوردم , در زیر میزاب (ناودان خانه کعبه ), بعد از نماز عشاء, در سجده بودم و دعا و تضرع می نمودم

ناگاه شخصی مراحرکت داد و گفت : یا حسن بن وجناء, برخیز.

سـر بـرداشتم

دیدم زنی زرد و لاغر, به سن چهل سال یا بیشتر بود.

زن براه افتاد و من پشت سر او بدون آن که سؤالی کنم , روانه شدم

تا آن که به خانه حضرت خدیجهعليها‌السلام رسیدیم

خـانـه , اتـاقـی داشـت که در آن وسط دیوار بود و نردبانی گذاشته بودند که به طرف دراتاق بالا می رفت

آن زن بالا رفت و صدایی آمد که یا حسن بالا بیا.

من هم رفتم و کناردر ایستادم

در این موقع حضرت صاحب الزمانعليه‌السلام فرمودند: یا حسن بر من نترسیدی ؟ (کنایه از این که چقدر به فکر من بودی ؟) به خدا قسم در هیچ سالی به حج مشرف نشدی ,مگر آن که من با تو (و همیشه به یاد تو) بودم

تا این مطلب را شنیدم , از شدت اضطراب بیهوش شدم و روی زمین افتادم

بعد ازدقایقی به خود آمدم و برخاستم

فـرمـودنـد: یا حسن در مدینه ملازم خانه جعفر بن محمدعليه‌السلام باش و در خصوص آذوقه و پوشاک نمی خواهد به فکر باشی , بلکه مشغول طاعت و عبادت شو.

بعد از آن دفتری که در آن دعای فرج و صلوات بر خودشان بود, عطا کردند وفرمودند: این دعا را بـخـوان و همان طور بر من صلوات فرست و آن را به غیر ازشیعیان و دوستانم نده , زیرا که توفیق در دست خدا است

حسن بن وجناء می گوید عرض کردم : مولای من , آیا بعد از این شما را زیارت نخواهم کرد.

فـرمـودنـد: یـا حـسن , هر وقت خدا بخواهد, می بینی و در این هنگام مرا مرخص کردندو من هم مراجعت نمودم

پس از آن همیشه ملازم خانه امام جعفر صادقعليه‌السلام بودم و از آن جا بیرون نمی رفتم ,مگر برای وضو یـا خـواب یا افطار.

وقتی هم برای افطار وارد خانه می شدم , می دیدم کاسه ای گذاشته شده و هر غـذایـی که در روز به آن میل پیدا کرده بودم , با یک نان برایم قرار داده شده بود.

از آن غذا به قدر کفایت می خوردم

لباس زمستانی و تابستانی هم در وقت خود می رسید.

از طـرفـی مردم برای من آب می آوردند و من آب را در میان خانه می پاشیدم

غذا هم می آوردند, ولـی چـون احـتـیـاجـی نـداشـتـم , آن را به خاطر این که کسی بر حالم اطلاع پیدانکند, تصدق می نمودم

۱۰ - تفاوت قوانین الهى و بشرى

( ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم و یبشر المؤمنین ) .

قرآن كریم

اسلام و پاره اى از روش هاى غرب

یكى از مسائلى كه افكار بسیارى از جوانان مسلمان را به خود معطوف داشته و گاهى به صورت پرسش به زبان مى آورند و با بى صبرى انتظار پاسخ دارند این است كه چرا پاره اى از اعمال، در كشورهاى پیشرفته و متمدن غرب جایز و روا شناخته شده و در آن سرزمین متداول و معمول است، ولى مقررات اسلامى آن ها را ممنوع نموده و در نظر خانواده هایى كه پابند به مقررات مذهبى هستند، قبح و مذموم است؟

به عبارت دیگر، مى پرسند چرا جوانان غیرمسلمان یا مسلمانانى كه به انجام وظایف دینى مقید نیستند، آزادى بیشترى دارند و از لذایذ گوناگونى كامیاب و برخوردارند، ولى جوانان مسلمان و متشرع باید از آن آزادى ها محروم و از آن لذایذ بى نصیب باشند؟ آیا اسلام با آزادى مسلمین و كامیابى آنان مخالف است؟ آیا اسلام نمى خواهد پیروانش در زندگى، از آزادى بیشتر و لذایذ فزون تر بهره مند گردند؟

روابط دختران و پسران

مثلا مى گویند در كشورهاى غرب، دختران و پسران مجازند با یكدیگر رفیق شوند. مدت ها با هم به سر برند. روزها و شب ها با هم باشند. یكدیگر را در آغوش بگیرند و اگر مایل باشند، بدون ازدواج قانونى، با هم بیامیزند و كامیاب گردند و پس از چندى از هم جدا شوند و یا در صورت تمایل ازدواج نمایند.

بعضى از كشورها قدم را از این مرحله هم فراتر گذارده و ارضاى غریزه جنسى را در تمام صورت ها و كیفیت ها كه دلخواه اشخاص باشد، روا و قانونى شناخته اند، خواه به صورت طبیعى و بروفق نظام خلقت باشد و خواه به صورت غیرطبیعى و انحراف از مسیر فطرت باشد.

محدودیت هاى مذهبى

چرا مقررات اسلامى مراوده و معاشرت دختران و پسران را آزادانه و بدون قید و شرط اجازه نمى دهد؟ چرا بوسیدن و در آغوش گرفتن اجنبیه را ممنوع نموده و آمیزش زن و مرد را، اگر چه با رضایت طرفین باشد، زنا و عمل غیرمشروع مى داند؟ چرا اسلام ارضاى غریزه جنسى را تنها در كادر طبیعى روا مى دارد و روش هاى انحرافى را ممنوع نموده است؟ خلاصه، چرا اسلام كامجویى و لذت یابى جوانان و بزرگسالان را تنها در چهارچوبه قانون اجازه داده و خارج از حدود مقررات را گناه و ناروا مى داند؟

اسلام و معیار خوب و بد

پاسخ این پرسش ها همان است كه در فصل گذشته به طور اجمال خاطرنشان گردید و آن این كه در دنیاى كنونى غرب، خوب و بد اخلاق و اعمال، یا قبول و رد مردم سنجیده مى شود، و چون افكار عمومى مراوده دختران و پسران و آمیزش زنان و مردان را پذیرفته و آن را با حسن قبول تلقى نموده است، این قبیل اعمال در آن مناطق ممضى و مجاز است. ولى در اسلام، معیار خوب و بد صلاح و فساد واقعى مردم است و روا و ناروا با مصلحت و سعادت جامعه اندازه گیرى مى شود و چون این اعمال بر خلاف مصلحت واقعى و مضر به سعادت و خوش بختى مردم است، در اسلام ناروا و ممنوع شناخته شده است.

روش دنیاى غرب، هم آهنگ با غرایز طبیعى و موافق با تمایلات نفسانى بشر است، ولى به طور قطع مفاسد و زیان هاى بزرگى از پى دارد. روش ‍ اسلام مخالف با آزادى نامحدود غرایز و منافى كامجویى هاى بى حساب آدمى است، ولى به یقین، این محدودیت، انسان را از بسیارى از ضررهاى سنگین فردى و اجتماعى از پاره اى از آزادى ها چشم پوشى نماید و به بعضى از ناكامى ها و محدودیت ها تن دردهد تا دچار مصائب سنگین و عوارض خطرناك ناشى از آن ها شود. به عبارت دیگر، چشم پوشى از آزادى وسیع و بى نصیب ماندن از پاره اى از لذایذ، در نظر ما بد و نامطلوب است، ولى عوارض و خطرات فردى و اجتماعى ناشى از آن ها به مراتب بدتر و زیان بارتر است. انسان عاقل ضرر و زیان كمتر را تحمل مى كند تا از ضرر بزرگ تر و شر سنگین تر بركنار بماند.

( قال على عليه‌السلام : لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لكن العاقل من یعرف خیر الشرین ) .(۳۶۶)

علىعليه‌السلام فرموده: عاقل آن كس نیست كه خوب را از بد بشناسد، بلكه عاقل و خردمند آن كسى است كه دو بد را كه با آن ها مواجه است، بسنجد و بدى كه شرش كمتر است، تحمل نماید تا از خطر بد بزرگ تر مصون باشد.

نفوذ روش هاى غرب در شرق

اكنون، بخواهیم یا نخواهیم، روش هاى دنیاى غرب در مورد مسائل جنسى، بیش و كم به دنیاى شرق سرایت نموده و نسل جوان را تحت تأثیر قرار داده است. همین امر زنان و مردانى را كه دل بسته به مقررات دینى و علاقه مند به آداب و رسوم ملى هستند، به شدت نگران ساخته و مشكلات بزرگى به بار آورده است و در پاره اى از موارد سبب اختلالات خانوادگى شده و روابط والدین و فرزندان را بر هم زده است.

خواسته هاى جوانان

پدران و مادران مسلمان مى خواهند فرزندان جوانشان پیرو مقررات اسلامى باشند و پیرامون معاشرت هاى غیرمشروع و خلاف عفت نگردند و باعث بدنامى خویش و ننگ خانواده خود نشوند. برعكس، دختران و پسران كه در بحبوحه جوانى به سر مى برند و مجذوب كشش هاى غریزه جنسى هستند، مایل اند مقررات قانونى و اخلاقى اسلام را نادیده انگارند و آداب و رسوم ملى را به دست فراموشى بسپارند و در راه ارضاى غریزه خود، از روش هاى غرب پیروى كنند. دختران با پسران و پسران با دختران طرح دوستى و رفاقت بریزند، آزادانه با یكدیگر معاشرت نمایند، و موجبات كامیابى خویش را فراهم آورند.

والدین و فرزندان

این تفاوت نظر بین والدین و فرزندان باعث كشمكش و تشاجر گردیده و در خانواده ها ناسازگارى و اختلاف به بار آورده است و به طورى كه گاه به گاه از خلال اخبار جراید استفاده مى شود، در بعضى از موارد، چگونگى لباس ‍ پوشیدن دختران در كوچه و خیابان و رفت و آمد آنان با پسران، آن چنان والدین را ناراحت و خشمگین ساخته كه به شدت فرزندان را مورد تعرض و توبیخ قرار داده اند و گاهى فرزندان از شدت ناراحتى خانه را ترك كرده اند و یا دست به خودكشى زده اند.

براى آن كه جوانان و بزرگسالان منشاء تفاوت قوانین الهى و مقررات بهتر بشناسند و به ارزش هاى واقعى تعالیم آسمانى اسلام بیشتر واقف گردند و در راه خوش بختى و بدبختى خود را به خوبى تشخیص دهند، در این فصل، پیرامون قانونگزارى در اسلام، بر اساس سعادت و مصلحت مردم، قانون گزارى در جوامع بشرى، بر پایه رغبت و خواسته مردم گفت وگو مى شود. به منظور روشن شدن مطلب، موضوع بحت با ذكر مثلى آغاز مى گردد.

شباهت فرد و اجتماع

جامعه مانند یك انسان است و این دو از جهات متعدد با هم شباهت دارند. از آن جمله این كه گاهى فرد خواهان چیزى است كه به خیر و مصلحت اوست و گاهى به چیزى تمایل دارد كه براى او مضر و زیان بخش است. همچنین، جامعه نیز گاهى به چیزى ابراز علاقه مى كند كه مطابق سعادت و موافق مصلحت اوست و گاهى چیزى را مى خواهد كه خیر و صلاحش در آن نیست.

مثال: یك انسان خسته به طور طبیعى علاقه به خواب و استراحت دارد و اعمال این تمایل به مصلحت او نیز هست، زیرا خواب، سموم ناشى از كار و فعالیتش را دفع مى كند و به وى نشاط و نیرو مى بخشد و براى فعالیت هاى تازه آماده اش مى سازد.

هم آهنگى خواسته و مصلحت

جامعه نیز تمایل دارد كه محیط زندگى اش امن و آرام باشد تا بتواند در رفاه و آسایش زندگى كند. این تمایل به مصلحت او نیز هست، زیرا اعضاى جامعه، با وجود ایمنى و آرامش قادرند به كار و فعالیت خویش ادامه دهند و موجبات پیشرفت و تعالى خود را فراهم آورند.

یك انسان، به كشش غریزه التذاذ، میل دارد از نشئه هروئین بهره مند شود و در زندگى از لذت بیشترى كامیاب گردد، ولى ارضاى این تمایل به مصلحت او نیست، زیرا این كامیابى و مسرت خاطر به قیمت سرمایه هاى حیاتى و عز و شرفش تمام مى شود و سرانجام باعث فساد و تباهى او مى گردد.

اعضاى جامعه نیز به تمایل طبیعى و كشش فطرى میل دارند از هر جهت آزاد باشند. هر چه مى خواهند بكنند. شهوات خویش را آن طور كه مایل اند اعمال نمایند، و بى قید و شرط به تمنیات خود جامه عمل بپوشانند، ولى ارضاى این تمایل به مصلحت جامعه نیست، زیرا آزادى نامحدود و بى حساب، مفاسد گوناگونى به بار مى آورد و باعث تیره روزى اجتماع مى گردد.

صلاح و فساد واقعى

قانون گزارى در اجتماع، به معنى تمیز خوب از بد و تعیین مرزهاى روا از نارواست. اگر قانون گزاران خوب و بدها را با معیار صلاح و فساد واقعى مردم اندازه گیرى كنند، آن چه خیر و سعادت جامعه در آن است، به موجب قانون اجازه دهند و آن چه باعث شر و بدبختى است، ممنوع نمایند، آن قانون گزاران مایه سعادت و صلاح مردم است و جامعه را به راه كمال و تعالى سوق مى دهد.

قبول و رد اجتماع

اگر قانون گزاران خوب و بدها را با قبول و رد جامعه اندازه گیرى كنند و روا و ناروا را با میزان موافقت و مخالفت مردم بسنجند و به صلاح و فساد واقعى آنان توجهى ننمایند، ممكن است آن قوانین در موارد بسیارى باعث زیان و ضرر جامعه گردد و سرانجام براى مردم فساد و بدبختى به بار بیاورد.

قانون گزار، در دین مقدس اسلام، ذات اقدس الهى است.

خداوندى كه آفریننده جهان و خالق انسان است و به تمام حقایق احاطه كامل دارد. پروردگارى كه از مردم و بى نیاز است. نه از اطاعت مردم نفعى عایدش مى گردد و نه معصیت مردم ضررى به ذات مقدسش مى رساند.

( غنیا عن طاعتهم آمنا من معصیتهم لانه لا تضره معصیة من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه ) .(۳۶۷)

علىعليه‌السلام ضمن خطبه همام فرموده: خداوند از اطاعت مردم بى نیاز است و از معصیت مردم ایمنى دارد، زیرا نه معصیت گناهكاران به او ضرر مى زند و نه اطاعت فرمانبرداران به وى نفعى مى رساند.

قانون گزارى در اسلام

قانون گزار در اسلام خداوندى است كه خیر و شر انسان را مى داند و از صلاح و فساد بشر آگاه است و هیچ حقیقتى بر ذات اقدسش پوشیده و پنهان نیست. او بر اساس صلاح و فساد واقعى، قانون گزارى مى كند. آن چه خیر و سعادت مردم در آن است، آن را به موجب قانون، روا معرفى مى كند و آن چه باعث شر و ضرر مردم است، به حكم قانون، ناروا مى خواند و این خود از بزرگ ترین امتیازات قرآن شریف است.

( ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم .) (۳۶۸)

این قرآن شریف مردم را به استوارترین راه سعادت هدایت مى كند.

محمد بن سنان نامه اى براى حضرت رضاعليه‌السلام فرستاد و سئوال كرد كه بعضى از مسلمین تصور مى كنند كه مقررات روا و نارواى اسلام بر پایه مصلحت و مفسده مردم نیست و علتى جز تعبد و اطاعت از بارى تعالى ندارد و درخواست پاسخ داشت.

حضرت در جواب نوشت:

( قد ضل من قال ذلك ضلالا بعیدا .)

كسى كه درباره احكام الهى چنین تصورى داشته باشد، سخت در گمراهى و ضلالت است.

ضمن نامه درباره محرمات اسلام چنین فرمود:

محرمات اسلامى

و وجدنا المحرم من الاشیاء الاحاجة للعباد الیه و وجدناه مفسدا داعیا الى الفناء و الهلاك(۳۶۹)

مى یابیم چیزهایى را كه خداوند بر مردم حرام كرده، نه تنها در زندگى مورد احتیاج مردم نیستند، بلكه مایه فسادند و بشر را به تباهى و هلاكت مى خوانند.

مضل بن عمر مى گوید: از امام صادقعليه‌السلام سئوال كردم چرا خداوند شراب و میته و خون و گوشت خوك را بر مردم حرام كرده است؟

فرمود: تحریم و تحلیل خداوند بر پایه رغبت و زهد نبوده است.

( ولكنه خلق الخلق فعلم ما تقوم به ابدانهم و ما یصلحهم فاحله لهم و اباحه تفضلا منه علیهم لمصلحتهم و علم ما یضرهم فنهاهم عنه و حرمه علیهم ) .(۳۷۰)

خداوند بشر را آفریده و مى داند چه چیز مایه قوام بدن و مصلح وجود مردم است، آن را از روى تفضل و مصلحت بر آنان حلال نموده و مباح ساخته است، و چه چیز براى مردم مضر است، آن را نهى فرموده و حرام كرده است.

روا و ناروا بر معیار صلاح و فساد

از این روایات و احادیث دیگرى كه در این باره از اولیاى گرامى اسلام رسیده است، صریحا استفاده مى شود كه مقررات اسلامى بر اساس صلاح و فساد واقعى استوار است. هر آن چه حاوى خیر و مصلحت مادى و معنوى مردم بوده، اسلام آن را روا اعلام نموده است و هر چه باعث شر و ضرر مردم است، اسلام آن را ممنوع شناخته و جامعه را از آن برحذر داشته است.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، براى آن كه ارزش قانون الهى را از نظر سعادت و صلاح واقعى مردم توضیح دهد و حلال و حرام اسلام را، كه بر پایه خیر و شر حقیقى بنیان گذارى شده است، به مردم بفهماند، قانون گزارى خداوند را به دستورهاى عالمانه پزشك تشبیه كرده و فرموده است:

طیب و مصلحت مریض

( یا عبادالله انتم كالمرضى و رب العالمین كالطبیب، فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیر، به لافیما یشتهیه المریض و یقترحه، الا فسلموا لله امره تكونو من الفائزین ) .(۳۷۱)

اى بندگان خدا، شما هم مانند بیمارانید و خداوند طبیب، مصحلت مرضى در دانسته طبیب و مآل اندیشى اوست نه در چیزى كه مریض مى خواهد و نسبت به آن اظهار تمایل مى كند. تسلیم امر الهى شوید و از فرمانش اطاعت نمایید تا به گروه نجات یافتگان بپیوندید و به خیر و سعادت دست یابید.

این تشبیه بهترین مثلى است كه مى تواند خواسته هاى مردم را از مصلحت هاى مردم جدا كند و روش اسلام را از روش هاى جهان غرب تفكیك نماید و منشاء بسیارى از آزادى هاى افراطى و خلاف مصلحت دنیاى امروز را آشكار سازد و به پرسش هاى جوانان پاسخ گوید.

یك بیمار، بر اثر بالا رفتن قند خون، در ضعف عمیق فرو مى رود و بسترى مى شود. او به خواهش طبیعى خود میل دارد از غذاهاى قندى و میوه هاى شیرین تغذیه كند، به این امید كه نیرویى به دست آورد و ضعف خویش را جبران نماید. نوكر مطیع و فرمانبردارش آماده است كه خواهش هاى آقاى خود را برآورده سازد و هر قسم غذا و میوه شیرین را كه میل دارد در اختیارش بگذارد.

خواسته هاى خلاف مصلحت

طبیب معالج، كه با آزمایش هاى دقیق و معاینات لازم، مرض را شناخته و منشاء ضعف بیمار را تشخیص داده است با اعمال تمایلات مریض جدا مخالفت مى كند و در كمال صراحت به مریض مى گوید كه خواسته هاى شما بر خلاف مصلحت مزاج شماست. خوردن غذا و میوه شیرین، نه تنها به شما نیرو نمى بخشد، بلكه عارضه قند را تشدید مى كند و بر ضعف كنونى مى افزاید و ممكن است به حیات شما خاتمه دهد. مصلحت این است كه از خوردن هر قسم غذاى شیرین و میوه قندى پرهیز نمایى و تنها از غذاهاى مفید و مناسب استفاده كنى تا تدریجا نیرومند شوى و بهبود یابى.

روش بیمار

مریض، اگر از غذاهاى مضر و لذایذ زیان بخش اجتناب نماید، خواهش ها و تمایلات نارواى خود را واپس زند، و از آزادى هاى خلاف مصلحت چشم پوشى كند، مى تواند سلامت خویش را به دست آورد و از سعادت و خوش بختى برخوردار گردد. برعكس، اگر خواستار لذایذ و كامیابى هاى خلاف مصلحت باشد و از پى غذاهاى مضر و خواسته هاى زیان بار خویش ‍ برود، باید از سلامت و سعادت خود چشم پوشى نماید و خویشتن را در معرض انواع بدبختى و خطر قرار دهد.

قانون گزارى در آیین اسلام بر اساس مصلحت مردم است، و خداوند قانون گزار، مانند طبیب معالج، صلاح و فساد و خیر و شر مردم را به صورت مقررات دینى تعیین مى كند و به وسیله پیامبر خود به آنان ابلاغ مى نماید.

اطاعت از طبیب

مى دانیم با آن كه معمولا مریض و اطرافیانش علل بسیارى از دستورهاى پزشك را نمى فهمند و از جهات واقعى آن آگاه نیستند، مع ذلك بى چون و چرا از اوامر او اطاعت مى كنند و تمام برنامه هایش را صمیمانه به كار مى بندند، زیرا عقیده دارند كه طبیب به مقتضیات مزاج مریض واقف است و دستورهایى را كه داده، بر اساس مصلحت و به منظور درمان بیمار است.

مردان باایمان نیز با آن كه علل بسیارى از احكام الهى را نمى فهمند و از جهات واقعى آن آگاهى ندارند، با این حال تسلیم فرمان خدا هستند.

اوامرش را بى چون و چرا به كار مى بندند، و از نواهى اش بى قید و شرط اجتناب مى نمایند، زیرا عقیده دارند كه دستورهاى آسمانى اسلام حاوى مصلحت و مایه خوشبختى و سعادت آنان است.

اطاعت از خدا

( عن الرضا عليه‌السلام انه قال: اعلم ان راءس طاعة الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و ما لم نعقله ) .(۳۷۲)

حضرت رضاعليه‌السلام فرموده است: بدان كه تسلیم اوامر الهى بودن در راءس اطاعت از حضرت بارى تعالى قرار دارد، خواه سر امر الهى را بفهمیم و به عمق آن پى ببریم، خواه نفهمیم و از درك آن عاجز باشیم.

در دنیاى امروز، روا و ناروا را با موفقیت و مخالفت مردم مى سنجند و خوب و بد را با معیار قبول و رد جامعه اندازه گیرى مى كنند. در كشورهاى پیشرفته، كه با اصول آزادى و حكومت مردم بر مردم اداره مى شود، منشاء قدرت مردم هستند و قانون گزاران، برگزیدگان مردم و یا به قبول غربى ها نوكران مردم اند.

نوكر موظف است مطیع و فرمانبردار آقاى خود باشد و دستور او را بى چون و چرا به كار بندد. اگر نماینده اى از خواسته رأی دهندگان خود سرپیچى و تخلف نماید، در دوره بعد به او رأی نمى دهند و از وى سلب قدرت و اختیار مى نمایند.

بسط خاك و انبوه كشورهاى متحده آمریكا، استقرار حكومتى را به معنى تحت اللفظى حكومت مردم بر مردم غیرممكن مى ساخت. بنابراین شق عملى دیگر را اتخاذ كردند و حكومتى را پى ریختند كه در آن اختیارات و قوا، به نمایندگان ملت تفویض شده بود.

رضایت مردم

رأی دهندگان، عده اى را كه داوطلب انتخابات هستند، به عنوان نماینده خویش انتخاب مى كنند و اینان نماینده ملت اند و به این نمایندگان منتخب اختیاراتى داده مى شود. مأمورین نامبرده مادامى مى توانند از اختیارات خویش، كه از طرف مردم اعطا شده است استفاده كنند كه مردم از طرز كار ایشان راضى باشند. وسایل گوناگونى در دست مردم است كه با آن قدرت و كنترل خود را بر نمایندگان منتخب اعمال مى كنند و به ایشان یادآور مى سازند كه در عین حالى كه زعما و قائدین قوم اند، نوكر مردم نیز هستند. طرز رسمى ابراز قدرت و كنترل، همانا انتخاب است. كاندیداهاى مشاغل عمومى، معمولا به مردمى كه از ایشان توقع پشتیبانى و دادن رأی دارند، برنامه اى تقدیم مى نمایند و سیاست خویش را شرح دهند. نماینده اى كه مجددا داوطلب مى شود نیز همان كار را مى كند و علاوه بر آن خدمات سابق خود را بیان مى نماید. بنابراین مأمورین نمى توانند از این نكته غفلت ورزند كه در انتخابات آینده با یك نوع یوم الحساب سیاسى مواجه خواهند شد و این امر بر اعمال ایشان تأثیر فراوان دارد.(۳۷۳)

تصویب خواسته مردم

در كشورهاى متمدن امروز، قانون گزاران، برگزیدگان مردم و در واقع مجرى منویات مردم اند و ناگزیرند مانند نوكران، خواسته هاى آقایان خود را به صورت قانون درآورند و كار ندارند كه خواسته هاى مردم صحیح و مایه سعادت اجتماع است یا آن كه ناصحیح و به ضرر مردم است. به عبارت دیگر، قانون گزارى در دنیاى غرب، تابع صلاح و فساد حقیقى و خیر و شر واقعى نیست، بلكه طرح هاى قانونى بر اساس مقبولات و خواسته هاى مردم تهیه مى شود و مورد تصویب قرار مى گیرد و اگر در موردى قانون گزاران قبول و رد مردم را نادیده انگارند و بر خلاف تمایل جامعه، یك امر واقعى و ثمربخشى را به صورت قانون تصویب كنند، با عكس العمل اجتماع مواجه مى گردند و سرانجام آن قانون وازده و مطرود مردم خواهد شد.

در جامعه هاى متمدن، سنن و رسوم را در قالب قانون مى ریزند.

بنابراین، براى آن كه قوانین مؤثر واقع شوند، باید به سنن و رسوم و آداب جارى مطابقت داشته باشد، در غیر این صورت محكوم به شكست خواهد بود.

بهترین گواه بر این حقیقت، قانون منع تبعیض نژادى در آمریكاست. این قانون در برخى از ایالات، كه هنوز افكار همگانى براى پذیرفتن این قانون مستعد نبوده، نتیجه معكوس بخشیده است. زیرا قبل از آن كه بتوان فكر تبعیضات نژادى را از ذهن برخى از مردم كوته نظر ریشه كن ساخت، باید زمینه آن را فراهم كرد. با وجود این، وضع قوانین علیه برخى از رسوم ممكن است مؤثر واقع شود، به شرطى كه این مراسم در حال انحطاط باشد و اكثریت مردم، دیگر بدان ها پاى بند نباشند. در این صورت قانون موجب آن مى گردد كه مخالفین تدریجا به راه قانونى، نوین تن دردهند. نمونه یك چنین قانون، تصمیم اخیر دادگاه عالى آمریكا براى منع آموزشگاه هاى سفیدپوستان و سیاه پوستان در آمریكاست.(۳۷۴)

جامعه شناسان و حكومت دموكراسى

به نظر جامعه شناسان، حكومت هاى دموكراتیك، با شكل هاى مختلفى كه اكنون در كشورهاى پیشرفته جهان مجرى و معمول به است، بهترین و عالى ترین وضع حكومت در جهان بشر است. زیرا در این نوع حكومت، منشاء قدرت مردم اند، و اختیارات صاحبان قدرت، از اراده و آراى مردم سرچشمه مى گیرد. مردم اند كه نمایندگانى را انتخاب مى كنند و به مجلس ‍ قانون گزارى مى فرستند و برگزیدگان مردم اند كه طبق خواسته مردم براى مردم وضع قانون مى نمایند. در واقع، در حكومت هاى دموكراتیك، این مردم اند كه خودشان بر خودشان حكومت مى كنند.

این نوع حكومت نخست در انگلستان، متعاقب انقلاب سال ۱۶۸۸، ظهور كرد، سپس در مستعمرات آمریكا پرورش یافته و آن گاه در آمریكا، در دوران حكومت اندریوجاكسن، به صورت كامل اجرا گردیده است.

این نوع حكومت، كه بر پایه هاى متین و استوارى در آمریكا و كشورهاى بزرگ باختر اروپا، مانند انگلستان و فرانسه و اسكاندیناوى، برقرار گردیده و سپس در سایر كشورها تدریجا گسترش یافته است، اینك به منزله نوع ایده آل حكومت به شمار مى رود. نوعى كه دنیا به سوى آن مى شتابد و دیر یا زود كلیه ملل جهان آن را اتخاذ خواهند كرد.(۳۷۵)

حكومت در روزگار گذشته

بدون تردید، حكومت هاى دموكراسى امروز كه بر مبناى آراى عمومى و خواسته هاى مردم پایه گذارى شده است، با حكومت هاى خودسرانه ستمكاران، كه در ادوار گذشته رایج و معمول بوده، قابل مقایسه نیست. در روزگار پیشین، مردم در دست بعضى از حكومت ها مانند بردگان و حیوانات اسیر بودند. از خود اراده و اختیارى نداشتند. احساس ایمنى و آرامش ‍ نمى كردند، و هر لحظه جان و مال خود را در معرض خطر مى دیدند. ولى امروز، در حكومت هاى دموكراسى، منشاء قدرت، مردم اند و اختیار عزل و نصب حكومت ها در دست آنان است. مردم اند كه مى توانند با رأی خود اشخاصى را بر كرسى قدرت بنشانند و اختیاراتى را به آنان تفویض نمایند. مردم اند با رأی خود اشخاصى را از كرسى قدرت به زیر آورند و از آنان سلب اختیارات نمایند، ولى با این همه محسنات نباید تصور كرد كه حكومت هاى دموكراسى از هر نقص و كمبودى منزه و مبرى است.

امتیاز دموكراسى

دسته اى از جامعه شناسان هستند كه موضوع را بیشتر از لحاظ علمى تحلیل و تجزیه كرده و تاءیید مى كنند كه دموكراسى تنها با مقایسه با سایر مرام ها بهتر است و كسانى كه در تمجید آن راه افراط مى پیمایند، علاقه و ذوق شخصى را نیز در قضاوت دخالت مى دهند. چنان كه گیدینگز عقیده دارد تنها امتیاز دموكراسى در این است كه نظر و عقیده دسته معدود افراد مقننه از تصمیم هاى زمامداران سایر رژیم ها كمتر خودخواهانه و مستبدانه است و روح مسئولیت در آن بیشتر رعایت گردیده و به همین جهت، كمتر ظالمانه است و بیشتر از طرف افراد مورد احترام قرار مى گیرد.(۳۷۶)

رابرت كندى، رئیس جمهور اسبق آمریكا مى گوید: به قول چرچیل، رژیم دموكراسى فرم بسیار بدى در حكومت است، ولى مع ذلك از تمام رژیم هایى كه بشر تاكنون امتحان كرده، بهتر است.(۳۷۷)

با توجه به این مطلب، كه در انواع حكومت هاى دموكراسى قانون گزارى برگزیدگان مردم اند و باید به مقبولات و خواسته هاى مردم شكل قانونى بدهند، این سئوال پیش مى آید كه آیا این چنین قانون گزاران مى تواند ضامن سعادت همه جانبه مردم باشد، و قادر است موجبات خوشبختى واقعى آنان را از هر جهت فراهم آورد؟

البته پاسخ این پرسش منفى است، زیرا مى دانیم سعادت مردم مانند سلامت مردم یك امر واقعى و حقیقى است و تابع خواسته ها و تمایلات آنان نیست. هیچ مرضى بى حساب درمان نمى شود و هیچ انسانى بى حساب به سعادت نمى رسد.

تأمین صلاح اجتماع

همان طور كه خوش بختى و كمال یك طبیب عالم و خیرخواه در این كشور است كه واقع بینى از مقررات تكوینى مزاج مریض پیروى نماید، دستورهاى لازم را بدهد، به خواهش هاى ضدمصلحت بیمار اعتنا نكند، تا بتواند به سلامت مریض دست یابد و او را درمان نماید، همچنین، سعادت و كمال رهبران و قانون گزاران اجتماع در این است كه با واقع بینى، مقرراتى را به اصلاح و سعادت مردم وضع كنند و موجبات تعالى و تكامل آنان را فراهم آورند و به خواسته هاى ضدمصلحت جامعه اعتنا نكنند.

( قال على عليه‌السلام : من كمال السعادة السعى فى اصلاح الجمهور ) .(۳۷۸)

علىعليه‌السلام فرموده: از كمال سعادت این است كه آدمى در راه اصلاح جامعه سعى و مجاهده نماید.

رفتار پیامبران با مردم

پیروزى هاى بزرگى كه در طول تاریخ بشر نصیب پیامبران الهى شده و اصلاحات عظیمى كه به دست آنان صورت گرفته است، براى آن بوده كه فرستادگان خدا با امتان خود هم مانند اطبا با مرضاى خویش رفتار مى كردند. خیر و صلاح جامعه را در كمال صراحت مى گفتند. در اجراى آن پافشارى مى كردند. خواسته هاى ضدمصلحت مردم را طرد مى نمودند، و آنان را از انجام آن تمایلات زیان بخش برحذر مى داشتند.

اگر پیامبران خدا مى خواستند مانند قانون گزاران كشورهاى دموكراسى امروز، پیرو خواسته هاى مردم باشند و مصلحت هاى جامعه را نادیده انگارند، ناچار بودند تمام گمراهى هاى اعتقادى و جرایم و جنایات عملى مردم را امضا كنند و همه افكار و اعمال نادرستشان را مورد قرار دهند.

مبارزه با انحراف ها

اگر ابراهیم خلیلعليه‌السلام مى خواست پیرو افكار عمومى بت پرستان باشد، باید تمام بت ها و بتكده ها را به حال خود ابقا نماید و پرستش هاى احمقانه مردم را ببیند و لب به اعتراض نگشاید.

اگر پیامبر گرامى اسلام مى خواست پیرو تمایلات عمومى باشد، باید بت ها را همچنان در خانه كعبه نگاه دارد، قربانى بچه ها را براى معبودهاى چوبى و سنگى امضا نماید، باید دختر زنده به گور كردن را كه مقبول جامعه بود، یك عمل صحیح تلقى كند، و فروش زنان را، مانند گوسفندان، اجازه دهد و همه آن ها را قانونى نماید. واضح است كه چنین روشى، جز ادامه تیره روزى و بدبختى مردم نخواهد بود.

عوارض شرابخوارى

میگسارى و مشروبخوارى از عادات بسیار مضر و خطرناك در زندگى بشر است. الكل، عقل را تیره مى كند. فساد اخلاق مى آورد. روى اعضاى بدن اثر مى گذراد و سلامت را تهدید مى كند. نظم اجتماع را بر هم مى زند. آدمى را به جرایم و جنایت وامى دارد. خلاصه، نوشابه هاى الكلى مفاسد بزرگ در زندگى فردى و اجتماعى به بار مى آورند.

گناه دائم الخمر

( قال الصادق عليه‌السلام : مدمن الخمر كعابد وثن، یورثه الارتعاش، و یذهب بنوره، و یهدم مروته و یحمله على ان یجسر على المحارم من سفك الدماء و ركوب الزناء و الخمر لایزداد شاربها الا كل شر ) .(۳۷۹)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: دائم الخمر در گناه مانند بت پرست است. ادامه شرب خمر بیمارى ارتعاش مى آورد. نورانیت انسانى را مى برد. مردانگى را ویران مى كند. آدمى را در ارتكاب گناهان بزرگ، مانند خونریزى و زنا جرى و جسور مى سازد. شراب براى شرابخوار باعث افزایش شر و بدبختى است.

قبل از اسلام، در محیط جزیرة العرب، میگسارى معمول بوده و مردم، علنا در مجالس شراب مى خوردند. بسیارى از خانواده ها در منازل وسایل مشروب سازى داشتند و مصارف سالانه خود را در خانه ها تهیه مى كردند. شراب براى مردم جنبه اقتصادى داشت و بعضى از راه تهیه و فروش آن ارتزاق مى نمودند. خلاصه، شرابخوارى در آن زمان مورد قبول افكار عمومى بوده و در ردیف آداب و رسوم مهم اجتماعى قرار داشت.

اسلام و تحریم شراب

اسلام به منظور تأمین سعادت مردم باید این عمل ضد مصلحت را ممنوع كند و شرب خمر را تحریم نماید و جامعه را از بدبختى هاى ناشى از آن رهایى بخشد، ولى این كار احتیاج به فرصت مناسب و شرایط مساعد دارد تا تحریم مشروب عملا مؤثر واقع شود و نتیجه مطلوب به دست آید. آن فرصت مناسب تدریجا فرا رسید. اسلام رفته رفته نیرومند شد و تعالیم الهى جان مردم را مسخر كرد و خلاصه زمینه تحریم شرب خمر آماده و مهیا گردید.

روزى سعد بن ابى وقاص، یكى از مردان انصار را كه با او عنوان برادرى داشت، به مهمانى دعوت كرد. با هم غذا و مشروب خوردند و هر دو مست شدند. در حالى مستى، روى افتخارات دوره جاهلیت آغاز سخن كردند و كم كم كار به اختلاف و تشاجر كشید.

مرد انصارى استخوان فك شتر را كه در سفره بود، برداشت و به روى سعد كوبید و بینى اش را شكافت. از پى این حادثه آیه نازل شد و شرب خمر ممنوع گردید.(۳۸۰)

( یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون. انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون ) .(۳۸۱)

با نزول آیه تحریم، راه و رسم مى سازى و مى خوارى از میان رفت و مردم با علاقه مندى عجیبى از فرمان الهى استقبال كردند. شراب هایى را كه در منزل داشتند، به كوچه ها ریختند.

استقبال مردم از فرمان الهى

خمره هاى مشروب سازى را در رهگذرها خالى كردند، به طورى كه تا چند روز بوى مشروب تمام شهر را گرفته بود. جوانى كه جزء جمعیت مردم، در محضر رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله حاضر بود، وقتى فرمان حرمت مشروب را شنید، با شتاب به منزل آمد تا این خبر را به سمع والدین و اهل خانه برساند. اتفاقا موقعى وارد منزل شد كه پدرش با چند مهمان در كنار سفره شراب نشسته بودند و پدر جام خود را به طرف دهان مى برد. پسر فریاد مى زد پدر دیگر نباید شراب بنوشى، زیرا خداوند شرب خمر را حرام كرد. پدر فورا اطاعت نمود. ظرف شراب را به زمین گذارد و بزم مشروب براى همیشه از آن خانه و از سایر خانه هاى مسلمین برچیده شد.

تفاوت انبیا و قانون گزاران بشرى

آیا در كشورهاى دموكراسى امروز، قانون گزاران مى توانند مانند پیامبران به نفع مردم قدم بردارند؟ آیا قادرند این چنین به صلاح و سعادت واقعى آنان وضع قانون كنند و مردم را از بدبختى رهایى بخشند؟ البته پاسخ این پرسش ‍ منفى است. زیرا انبیا برگزیدگان خداوند و اطباى مردم اند و طبیب حافظ مصلحت مریض است نه مجرى خواسته هاى بیمار. ولى قانون گزاران، در كشورهاى غرب، برگزیدگان جامعه و نوكران مردم اند و نوكر موظف است همواره خواسته هاى آقاى خود را برآورده سازد.

جایى كه خواسته آقا بر وفق مصلحتش باشد، با تحقق یافتن خواسته، مصلحت نیز خودبه خود تحقق مى یابد، ولى در مواردى كه خواسته بر خلاف مصلحت باشد، نوكر موظف است مصلحت را نادیده انگارد و به خواسته آقاى خود جامه عمل بپوشاند.

مثال: آیا در شرایط كنونى فرانسه، قانون گزاران و هیئت حاكمه مى توانند میگسارى را تحریم كنند و ملت فرانسه را از این بلاى خانمانسوز رهایى بخشند؟ براى پاسخ به این پرسش، باید لااقل سه نكته را در نظر داشت.

كشور فرانسه و میگسارى

اخلاق و رسوم: در فرانسه وقایع بزرگ و كوچك زندگى باید با صرف نوشابه هاى الكلى توأم باشد (نامزدى، عروسى، مهمانى، و موفقیت). در فرانسه هیچ جشنى بدون نوشابه الكلى برگزار نخواهد شد.

افكار عمومى: در نظر اكثریت عظیم فرانسویان، اكتفا به نوشابه هاى غیرالكلى مسخره آمیز است.

منافع: چهارمیلیون نفر فرانسوى (از هفده میلیون نفر مردم فعال) از راه تولید یا فروش نوشابه هاى الكلى زندگى مى كنند.(۳۸۲)

قانون گزاران و منویات مردم

در این شرایط، قانون گزاران نمى توانند نوشابه هاى الكلى را تحریم كنند، زیرا مردم خواستار مشروب الكلى هستند و آنان باید مجرى منویات مردم باشند و بر فرض اگر چنین قانونى از تصویب مجلس قانون گزارى بگذرد، اجرا نخواهد شد. چه، رئیس جمهور كه در راءس قوه مجریه قرار دارد، خود نیز برگزیده مردم است و اگر بخواهد بر خلاف تمایل مردم چنین قانونى را اجرا نماید، به طور قطع با عكس العمل شدید آنان مواجه مى گردد. به گفته ماكیاول این چنین حكومت مطرود و محكوم به سقوط است.

از سال ۱۸۲۸، در بعضى از ایالات متحده آمریكا، فعالیت هایى بر ضد نوشابه هاى الكلى آغاز گردید و رفته رفته گسترش یافت، تا در سال ۱۸۶۹، سیزده ایالت قانونى تصویب كردند و به موجب آن استعمال نوشابه هاى الكلى را در سراسر ایالات خود تحریم نمودند. این امر موجب شد كه ۳۳ ایالت از ۳۸ ایالت، فورا قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را تصویب كنند.

تحریم نوشابه هاى الكلى در آمریكا

تصویب این قوانین موجب گردید كه مبارزه جدى بین موافقان و مخالفان درگیر شدند و چندین بار دعوا به دیوان عالى كشیده شود و سرانجام در سراسر اتازونى، افكار عمومى بیش از پیش آماده قبول تحریم ملى نوشابه هاى الكلى شده بود.

اصلاحیه اى در این زمینه انشا شد و در دسامبر ۱۹۱۷ در مجلس كنگره به عنوان اصلاحیه قانون اساسى به این شرح به تصویب رسید:

بخش اول: یك سال پس از تصویب این ماده، ساختن، فروش یا حمل نوشابه هاى الكلى، صادرات آن از اتازونى یا واردات آن به داخل اتازونى و یا سرزمین هایى كه تحت اداره اتازونى است، ممنوع خواهد بود.

بخش دوم: كنگره و هر یك از ایالات متحده مى توانند متفقا با تصویب قانون خاص، براى تحقق بخشیدن به این ماده اقدام نمایند.

در بخش سوم پیش بینى شده بود كه طبق قانون اساسى، این اصلاحیه در مدت ۷ سال باید به تصویب تعدادى از ایالات، كه قانون اساسى مقرر داشت، برسد و الا فاقد اعتبار خواهد بود.

در ژانویه ۱۹۱۹، سه چهارم از ایالات متحده اصلاحیه مذكور را تصویب كردند و این همان حد نصابى است كه قانون اساسى آمریكا براى اصلاح قانون اساسى لازم مى داند. ده ایالت دیگر آمریكا نیز بعدا اصلاحیه هجدهم را تصویب نمودند. به این ترتیب، ۴۶ ایالت از ۴۸ ایالت متحده آمریكا اصلاحیه هجدهم را تصویب كردند.(۳۸۳)

افكار عمومى در آمریكا

در آن زمان افكار عمومى ملت آمریكا در مسیر صحیح و موافق مصلحت جامعه جریان داشت. بیشتر افراد با واقع بینى طرفدار منع نوشابه هاى الكلى بودند و تقاضا داشتند كه قانون تحریم آن تصویب شود. بر اثر حمایت اكثریت مردم، نمایندگان كنگره و قانون گزاران مجلس ایالتى به خود جراءت دادند كه قانون منع مشروبات الكلى را تصویب نمایند و به این بدبختى عمومى و خانمان برانداز خاتمه دهند.

جالب آن كه قانون تحریم به قدرى مفید و سودمند واقع شد كه در آن مدت كوتاهى نتایج بسیار درخشانى به بار آورد، تا جایى كه بعضى از افراد، با آن كه خود از مخالفین قانون تحریم بودند، ناچار شدند فواید و ثمرات آن قانون را صریحا اعتراف نمایند.

رئیس دانشگاه هاروارد، كه از مخالفین تحریم بود، مى گوید: شهود و مدارك فراوانى راجع به حسن تأثیر تحریم در همه جا و از همه سو به چشم مى خورد: به سلامت عمومى، به خوشبختى عمومى، به كار و صنعت كمك زیادى نموده و به همه این عوامل رونق شایانى بخشید.

صاحبان صنایع، پزشكان، پرستاران از هر طبقه (آموزشگاه ها، كارخانه ها، بیمارستان ها) و مددكاران اجتماعى همگى شاهد حسن تأثیر تحریم نوشابه هاى الكلى در مناطق مربوط به خود مى باشند. این نتایج، على رغم اجراى ناقص همین اصلاحیه، در تمام اجتماعات بروز كرده است.

در كتاب گوردن مدارك و شواهد فراوانى راجع به نتایج تحریم ملى نوشابه هاى الكلى گردآورى شده است. طبق گزارش این محققان، نتایج فورى تحریم چنین بوده است.

افزایش قدرت خرید توده مردم، بهترین راندمان در كارخانه ها، تقلیل حوادث ناشى از كار، كاهش جمعیت در زندان ها، پایین آمدن شماره كودكان بدرفتار، و تقلیل مرگ و میر عمومى.(۳۸۴)

فعالیت بر ضد تحریم

با تمام این آثار و نتایج مفید، مخالفین آرام ننشستند.

مشروب سازان و مشروب فروشان و كسانى كه از این راه نفع سرشارى داشتند، با طرفداران آزادى نوشابه هاى الكلى همدست شدند و فعالیت هاى حاد و همه جانبه اى را بر ضد قانون تحریم آغاز كردند و با كمك بعضى از جراید مزدور، به تبلیغات وسیع و دامنه دارى دست زدند. از طرق مختلف در مردم نفوذ كردند و مسیر افكار عمومى را تدریجا برگرداندند و سرانجام شرایطى به وجود آوردند كه مجلس كنگره، قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را لغو نمود.

الغاى قانون تحریم

الغاى هیجدهمین اصلاحیه: مجلس كنگره در بیستم فوریه ۱۹۳۳، بیست و یكمین اصلاحیه قانون اساسى آمریكا را به این شرح تدوین و تصویب كرد.

بخش ۱: هیجدهمین اصلاحیه قانون اساسى ممالك متحده آمریكا به موجب این قانون ملغى است.(۳۸۵)

نادیده گرفتن حقیقت

یك روز مجلس كنگره و مجالس قانون گزارى استان ها با پشتیبانى افكار عمومى، نوشابه هاى الكلى را تحریم كنند و در سراسر آمریكا ساختن، فروختن، خریدن، واردكردن و صادركردن آن را منع مى نمایند و روز دیگر، باز به اتكاى افكار عمومى، مجلس كنگره قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را لغو مى كند و آن را روا اعلام مى دارد. آیا وضع قانون و لغو قانون واقعیت مشروب الكلى را عوض مى كند؟ آیا موافقت و مخالفت مردم روى سم الكل اثرى مى گذارد و خاصیت طبیعى آن را دگرگون مى سازد؟ آیا قبول و رد مردم را معیار خوب و بد دانستن، به معنى نادیده گرفتن حقیقت و استهزاى واقعیت نیست؟

مى گویند مردى در پایان دوره مشروبات الكلى اقرار كرد كه آبجو ساخته و فروخته است و پیش از آن كه قرار محكومیت او صادر شود، قانون فسخ شد. او را به پرداخت غرامتى محكوم كردند، ولى از او قول گرفته و آزادش ‍ نمودند تا بتواند پول درآورد و غرامت خود را بپردازد.

قصد او این بود كه با تهیه آبجو و فروش آن پول به دست آورد و جریمه آبجوسازى را بپردازد.(۳۸۶)

پیروى از قانون خلقت

حقیقت این است كه الكل روى انساج بدن آدمى آثار بد و خطرناك دارد و این یك واقعیت طبیعى و یك اصل انكارناپذیر در نظام آفرینش است. مردم بخواهند یا نخواهند و مجلس كنگره رأی بدهد یا ندهد، مشروبخوارى به صلاح و سعادت انسان نیست و كسى كه مى خواهد از عوارض بد و خطرناك آن بركنار بماند، باید واقع بین باشد، از قانون خلقت پیروى كند، و خود را به این سم مهلك آلوده نسازد.

تقص بزرگ در حكومت هاى دموكراسى این است كه خوب و بدها با قبول و رد مردم سنجیده مى شود و روا و ناروا با موافقت و مخالفت جامعه تعیین مى گردد و مصلحت هاى واقعى، كه هم آهنگ با مقررات تكوینى و نداى عقلى است، كمتر مورد توجه واقع مى شوند.

در كشورهاى دموكراسى، خواسته ها و تمایلات جامعه معیار اخلاق نسبى و اعمال خوب و بد است و بدبختانه بیشتر تمایلات مردم از هواى نفس و شهواتشان سرچشمه مى گیرد و پیروى از هواى نفس، مخالفت با عقل و مایه تیره روزى و هلاكت است.

عقل در زمینه شهوت

( قال على عليه‌السلام : ذهاب العقل بین الهوى و الشهوة ) .(۳۸۷)

علىعليه‌السلام فرموده: عقل آدمى در زمینه كشش هاى هواى نفس و شهوات از میان مى رود.

( و عنه عليه‌السلام : اذا غلبت علیكم اهوائكم اوردتكم موارد الهلكة ) .(۳۸۸)

و نیز فرموده است: موقعى كه هواى نفس بر وجودتان حاكم و غالب گردد، شما را به پرتگاه تباهى مى كشاند و هلاكتان مى سازد.

خطر آزادى بى حساب

دنیاى امروز بر اثر پیروى از هوى و تمایلات نفسانى با مصائب سنگینى مواجه شده است. آزادى هاى بى حساب و خلاف مصحلت براى مردم، بدبختى هاى گوناگونى به بار آورده و در كشورهاى پیشرفته، روز به روز بر آمار جرایم و جنایات افزوده مى شود. به فرموده علىعليه‌السلام ، هواى نفس، جوامع بشرى را به پرتگاه تباهى و هلاكت سوق داده است.

در گزارشى كه ادگار هوور، رئیس اف. بى. آى (سازمان دولتى آمریكا) منتشر ساخته، ذكر شده است كه تعداد جنایات در آمریكا در سال ۱۹۶۷ به میزان ۳/۱۵ درصد افزایش یافته است.

ادگار هوور در گزارش خود مى گوید: شاید هیچ گاه در تاریخ كشور ما تمایل به جنایت تا این میزان نرسیده باشد. ارقام و آمار این جنایات، كه از پرونده ها و بایگانى هاى پلیس هاى محلى و پلیس دولتى اخذ شده، حاكى از آن است كه در سال ۱۹۶۷ بیش از ۳۸ میلیون مورد جنایت جدى و شدید در آمریكا اتفاق افتاده است.

افزایش جرایم

جنایات اشاره شده به دو دسته تقسیم مى شوند: ۱. قتل و غارت و تجاوزات جنسى و حمله با اسلحه. ۲. سرقت اموال و پول با استفاده از اسلحه. در این گزارش تأکید شده كه شایع ترین اسلحه مورد استعمال در این جنایات، اسلحه گرم (هفت تیر و تفنگ) بوده است. با استفاده از هفت تیر، تعداد ۷۶۰۰ مورد قتل، ۵۲۰۰۰ مورد حمله و تجاوز و ۷۳۰۰۰ مورد سرقت، در سال ۱۹۶۷ اتفاق افتاده است.

از سال ۱۹۶۴ تاكنون، استفاده از هفت تیر براى ارتكاب قتل ۴۷ درصد، براى ارتكاب سرقت ۵۸ درصد، براى ارتكاب حملات به دگران ۷۶ درصد افزایش یافته است.

بنابه ارقام گزارش مزبور، احتمال قربانى شدن یك آمریكایى متوسط (فرد عادى اجتماع)، كه در سال ۱۹۶۶ میزان تقریبى یك در پنجاه نفر بود، به ۱۵ درصد افزایش پیدا كرده و در جاى دیگرى گزارش ذكر شده است كه میزان جنایات در شهرهایى با جمعیت بیش از ۲۵۰۰۰۰ نفر، ۱۷ درصد، در حومه شهرها ۱۶ درصد، و در نواحى روستایى نشین ۱۲ درصد افزایش ‍ یافته است.

میزان جنایات به نسبت زمان به طریق زیر محاسبه شده است: هر ۴۳ دقیقه یك قتل، هر ۱۹ دقیقه یك تجاوز جنسى، هر دو دقیقه یك حمله و تهدید با اسلحه، هر ۵/۲ دقیقه یك سرقت معمولى، هر ۲۰ ثانیه یك سرقت در خانه مردم، هر ۴۸ ثانیه یك مورد اتومبیل دزدى، و هر ۳۰ ثانیه یك مورد جیب برى.(۳۸۹)

تصور مى رود با آن چه در این فصل مورد گفت وگو قرار گرفت، پاسخ سئوالات مذهبى جوانان، كه در آغاز بحث بدان ها اشاره شد، واضح گردید و ضمنا روشن شد كه چرا پاره اى از مقررات اخلاقى و عملى اسلام، برخلاف روش هاى معمول دنیاى غرب است و چرا آیین اسلام، برخلاف روش هاى معمول دنیاى غرب است و چرا آیین اسلام ارضاى خواهش هاى نفسانى پیروان خود را اندازه گیرى كرده و آزادى آنان را محدود نموده است.

پرسش جوانان

جوانان مسلمان مى پرسند چرا افراد غیرمسلمان آزادى بیشتر دارند و از لذایذ زیادترى كامیاب مى شوند، ولى جوانان مسلمان و متسرع باید از آن آزادى ها محروم و از آن لذایذ بى نصیب باشند؟

چرا در كشورهاى غرب، دختران و پسران جوان مجازند با هم رفیق شوند، مشروب بخورند، یكدیگر را در آغوش بگیرند و ببوسند، اگر مایل باشند بدون ازدواج قانونى با هم بیامیزند و كامروا گردند، ولى مقررات اسلامى مراوده دختران و پسران را بدون مجوز قانونى اجازه نداده و بوسیدن و در آغوش گرفتن و آمیختن با زن اجنبیه را ممنوع نموده است؟ و سئوالات دیگرى نظایر این ها.

پاسخ پرسش ها

پاسخ همه سئوالات آن است كه دنیاى غرب، خوب و بدهاى اخلاقى و عملى را با معیار قبول و در جامعه مى سنجد و اسلام، خوب و بد را با مصلحت و سعادت واقعى مردم اندازه گیرى مى كند. دنیاى غرب موافقت و مخالفت مردم را به میزان شناخت روا و ناروا مى داند و اسلام، صلاح و فساد مردم را میزان حلال و حرام مى شناسد.

قانون گزاران غرب، برگزیدگان مردم اند و باید عملا، مانند نوكران، مجرى خواسته ها و هواى نفس مردم باشند و تمایلات آنان را به شكل قانونى درآورند، ولى پیامبران الهى برگزیدگان خداوند و طبیبان جامعه هستند. اطبا، حافظ سلامت و مجرى مصلحت هاى مردم اند و به خواسته هاى ضدمصلحت آنان، اعتنا نمى كنند.

نتیجه برنامه پیامبران، خوش بختى و سعادت، آسایش و امنیت، رفاه و آرامش جسم و جان است و نتیجه هوى پرستى ها و شهوت رانى هاى جهان غرب، نگرانى و ناامنى، قتل و غارت، و فساد و تباهى است. نمونه آن آمار وحشتناكى است كه رئیس سازمان تحقیقات دولتى آمریكا (اف. بى. آى) جمع آورى نموده و در دسترس جهان گذارده است.

۱۰ - تفاوت قوانین الهى و بشرى

( ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم و یبشر المؤمنین ) .

قرآن كریم

اسلام و پاره اى از روش هاى غرب

یكى از مسائلى كه افكار بسیارى از جوانان مسلمان را به خود معطوف داشته و گاهى به صورت پرسش به زبان مى آورند و با بى صبرى انتظار پاسخ دارند این است كه چرا پاره اى از اعمال، در كشورهاى پیشرفته و متمدن غرب جایز و روا شناخته شده و در آن سرزمین متداول و معمول است، ولى مقررات اسلامى آن ها را ممنوع نموده و در نظر خانواده هایى كه پابند به مقررات مذهبى هستند، قبح و مذموم است؟

به عبارت دیگر، مى پرسند چرا جوانان غیرمسلمان یا مسلمانانى كه به انجام وظایف دینى مقید نیستند، آزادى بیشترى دارند و از لذایذ گوناگونى كامیاب و برخوردارند، ولى جوانان مسلمان و متشرع باید از آن آزادى ها محروم و از آن لذایذ بى نصیب باشند؟ آیا اسلام با آزادى مسلمین و كامیابى آنان مخالف است؟ آیا اسلام نمى خواهد پیروانش در زندگى، از آزادى بیشتر و لذایذ فزون تر بهره مند گردند؟

روابط دختران و پسران

مثلا مى گویند در كشورهاى غرب، دختران و پسران مجازند با یكدیگر رفیق شوند. مدت ها با هم به سر برند. روزها و شب ها با هم باشند. یكدیگر را در آغوش بگیرند و اگر مایل باشند، بدون ازدواج قانونى، با هم بیامیزند و كامیاب گردند و پس از چندى از هم جدا شوند و یا در صورت تمایل ازدواج نمایند.

بعضى از كشورها قدم را از این مرحله هم فراتر گذارده و ارضاى غریزه جنسى را در تمام صورت ها و كیفیت ها كه دلخواه اشخاص باشد، روا و قانونى شناخته اند، خواه به صورت طبیعى و بروفق نظام خلقت باشد و خواه به صورت غیرطبیعى و انحراف از مسیر فطرت باشد.

محدودیت هاى مذهبى

چرا مقررات اسلامى مراوده و معاشرت دختران و پسران را آزادانه و بدون قید و شرط اجازه نمى دهد؟ چرا بوسیدن و در آغوش گرفتن اجنبیه را ممنوع نموده و آمیزش زن و مرد را، اگر چه با رضایت طرفین باشد، زنا و عمل غیرمشروع مى داند؟ چرا اسلام ارضاى غریزه جنسى را تنها در كادر طبیعى روا مى دارد و روش هاى انحرافى را ممنوع نموده است؟ خلاصه، چرا اسلام كامجویى و لذت یابى جوانان و بزرگسالان را تنها در چهارچوبه قانون اجازه داده و خارج از حدود مقررات را گناه و ناروا مى داند؟

اسلام و معیار خوب و بد

پاسخ این پرسش ها همان است كه در فصل گذشته به طور اجمال خاطرنشان گردید و آن این كه در دنیاى كنونى غرب، خوب و بد اخلاق و اعمال، یا قبول و رد مردم سنجیده مى شود، و چون افكار عمومى مراوده دختران و پسران و آمیزش زنان و مردان را پذیرفته و آن را با حسن قبول تلقى نموده است، این قبیل اعمال در آن مناطق ممضى و مجاز است. ولى در اسلام، معیار خوب و بد صلاح و فساد واقعى مردم است و روا و ناروا با مصلحت و سعادت جامعه اندازه گیرى مى شود و چون این اعمال بر خلاف مصلحت واقعى و مضر به سعادت و خوش بختى مردم است، در اسلام ناروا و ممنوع شناخته شده است.

روش دنیاى غرب، هم آهنگ با غرایز طبیعى و موافق با تمایلات نفسانى بشر است، ولى به طور قطع مفاسد و زیان هاى بزرگى از پى دارد. روش ‍ اسلام مخالف با آزادى نامحدود غرایز و منافى كامجویى هاى بى حساب آدمى است، ولى به یقین، این محدودیت، انسان را از بسیارى از ضررهاى سنگین فردى و اجتماعى از پاره اى از آزادى ها چشم پوشى نماید و به بعضى از ناكامى ها و محدودیت ها تن دردهد تا دچار مصائب سنگین و عوارض خطرناك ناشى از آن ها شود. به عبارت دیگر، چشم پوشى از آزادى وسیع و بى نصیب ماندن از پاره اى از لذایذ، در نظر ما بد و نامطلوب است، ولى عوارض و خطرات فردى و اجتماعى ناشى از آن ها به مراتب بدتر و زیان بارتر است. انسان عاقل ضرر و زیان كمتر را تحمل مى كند تا از ضرر بزرگ تر و شر سنگین تر بركنار بماند.

( قال على عليه‌السلام : لیس العاقل من یعرف الخیر من الشر و لكن العاقل من یعرف خیر الشرین ) .(۳۶۶)

علىعليه‌السلام فرموده: عاقل آن كس نیست كه خوب را از بد بشناسد، بلكه عاقل و خردمند آن كسى است كه دو بد را كه با آن ها مواجه است، بسنجد و بدى كه شرش كمتر است، تحمل نماید تا از خطر بد بزرگ تر مصون باشد.

نفوذ روش هاى غرب در شرق

اكنون، بخواهیم یا نخواهیم، روش هاى دنیاى غرب در مورد مسائل جنسى، بیش و كم به دنیاى شرق سرایت نموده و نسل جوان را تحت تأثیر قرار داده است. همین امر زنان و مردانى را كه دل بسته به مقررات دینى و علاقه مند به آداب و رسوم ملى هستند، به شدت نگران ساخته و مشكلات بزرگى به بار آورده است و در پاره اى از موارد سبب اختلالات خانوادگى شده و روابط والدین و فرزندان را بر هم زده است.

خواسته هاى جوانان

پدران و مادران مسلمان مى خواهند فرزندان جوانشان پیرو مقررات اسلامى باشند و پیرامون معاشرت هاى غیرمشروع و خلاف عفت نگردند و باعث بدنامى خویش و ننگ خانواده خود نشوند. برعكس، دختران و پسران كه در بحبوحه جوانى به سر مى برند و مجذوب كشش هاى غریزه جنسى هستند، مایل اند مقررات قانونى و اخلاقى اسلام را نادیده انگارند و آداب و رسوم ملى را به دست فراموشى بسپارند و در راه ارضاى غریزه خود، از روش هاى غرب پیروى كنند. دختران با پسران و پسران با دختران طرح دوستى و رفاقت بریزند، آزادانه با یكدیگر معاشرت نمایند، و موجبات كامیابى خویش را فراهم آورند.

والدین و فرزندان

این تفاوت نظر بین والدین و فرزندان باعث كشمكش و تشاجر گردیده و در خانواده ها ناسازگارى و اختلاف به بار آورده است و به طورى كه گاه به گاه از خلال اخبار جراید استفاده مى شود، در بعضى از موارد، چگونگى لباس ‍ پوشیدن دختران در كوچه و خیابان و رفت و آمد آنان با پسران، آن چنان والدین را ناراحت و خشمگین ساخته كه به شدت فرزندان را مورد تعرض و توبیخ قرار داده اند و گاهى فرزندان از شدت ناراحتى خانه را ترك كرده اند و یا دست به خودكشى زده اند.

براى آن كه جوانان و بزرگسالان منشاء تفاوت قوانین الهى و مقررات بهتر بشناسند و به ارزش هاى واقعى تعالیم آسمانى اسلام بیشتر واقف گردند و در راه خوش بختى و بدبختى خود را به خوبى تشخیص دهند، در این فصل، پیرامون قانونگزارى در اسلام، بر اساس سعادت و مصلحت مردم، قانون گزارى در جوامع بشرى، بر پایه رغبت و خواسته مردم گفت وگو مى شود. به منظور روشن شدن مطلب، موضوع بحت با ذكر مثلى آغاز مى گردد.

شباهت فرد و اجتماع

جامعه مانند یك انسان است و این دو از جهات متعدد با هم شباهت دارند. از آن جمله این كه گاهى فرد خواهان چیزى است كه به خیر و مصلحت اوست و گاهى به چیزى تمایل دارد كه براى او مضر و زیان بخش است. همچنین، جامعه نیز گاهى به چیزى ابراز علاقه مى كند كه مطابق سعادت و موافق مصلحت اوست و گاهى چیزى را مى خواهد كه خیر و صلاحش در آن نیست.

مثال: یك انسان خسته به طور طبیعى علاقه به خواب و استراحت دارد و اعمال این تمایل به مصلحت او نیز هست، زیرا خواب، سموم ناشى از كار و فعالیتش را دفع مى كند و به وى نشاط و نیرو مى بخشد و براى فعالیت هاى تازه آماده اش مى سازد.

هم آهنگى خواسته و مصلحت

جامعه نیز تمایل دارد كه محیط زندگى اش امن و آرام باشد تا بتواند در رفاه و آسایش زندگى كند. این تمایل به مصلحت او نیز هست، زیرا اعضاى جامعه، با وجود ایمنى و آرامش قادرند به كار و فعالیت خویش ادامه دهند و موجبات پیشرفت و تعالى خود را فراهم آورند.

یك انسان، به كشش غریزه التذاذ، میل دارد از نشئه هروئین بهره مند شود و در زندگى از لذت بیشترى كامیاب گردد، ولى ارضاى این تمایل به مصلحت او نیست، زیرا این كامیابى و مسرت خاطر به قیمت سرمایه هاى حیاتى و عز و شرفش تمام مى شود و سرانجام باعث فساد و تباهى او مى گردد.

اعضاى جامعه نیز به تمایل طبیعى و كشش فطرى میل دارند از هر جهت آزاد باشند. هر چه مى خواهند بكنند. شهوات خویش را آن طور كه مایل اند اعمال نمایند، و بى قید و شرط به تمنیات خود جامه عمل بپوشانند، ولى ارضاى این تمایل به مصلحت جامعه نیست، زیرا آزادى نامحدود و بى حساب، مفاسد گوناگونى به بار مى آورد و باعث تیره روزى اجتماع مى گردد.

صلاح و فساد واقعى

قانون گزارى در اجتماع، به معنى تمیز خوب از بد و تعیین مرزهاى روا از نارواست. اگر قانون گزاران خوب و بدها را با معیار صلاح و فساد واقعى مردم اندازه گیرى كنند، آن چه خیر و سعادت جامعه در آن است، به موجب قانون اجازه دهند و آن چه باعث شر و بدبختى است، ممنوع نمایند، آن قانون گزاران مایه سعادت و صلاح مردم است و جامعه را به راه كمال و تعالى سوق مى دهد.

قبول و رد اجتماع

اگر قانون گزاران خوب و بدها را با قبول و رد جامعه اندازه گیرى كنند و روا و ناروا را با میزان موافقت و مخالفت مردم بسنجند و به صلاح و فساد واقعى آنان توجهى ننمایند، ممكن است آن قوانین در موارد بسیارى باعث زیان و ضرر جامعه گردد و سرانجام براى مردم فساد و بدبختى به بار بیاورد.

قانون گزار، در دین مقدس اسلام، ذات اقدس الهى است.

خداوندى كه آفریننده جهان و خالق انسان است و به تمام حقایق احاطه كامل دارد. پروردگارى كه از مردم و بى نیاز است. نه از اطاعت مردم نفعى عایدش مى گردد و نه معصیت مردم ضررى به ذات مقدسش مى رساند.

( غنیا عن طاعتهم آمنا من معصیتهم لانه لا تضره معصیة من عصاه و لا تنفعه طاعة من اطاعه ) .(۳۶۷)

علىعليه‌السلام ضمن خطبه همام فرموده: خداوند از اطاعت مردم بى نیاز است و از معصیت مردم ایمنى دارد، زیرا نه معصیت گناهكاران به او ضرر مى زند و نه اطاعت فرمانبرداران به وى نفعى مى رساند.

قانون گزارى در اسلام

قانون گزار در اسلام خداوندى است كه خیر و شر انسان را مى داند و از صلاح و فساد بشر آگاه است و هیچ حقیقتى بر ذات اقدسش پوشیده و پنهان نیست. او بر اساس صلاح و فساد واقعى، قانون گزارى مى كند. آن چه خیر و سعادت مردم در آن است، آن را به موجب قانون، روا معرفى مى كند و آن چه باعث شر و ضرر مردم است، به حكم قانون، ناروا مى خواند و این خود از بزرگ ترین امتیازات قرآن شریف است.

( ان هذا القرآن یهدى للتى هى اقوم .) (۳۶۸)

این قرآن شریف مردم را به استوارترین راه سعادت هدایت مى كند.

محمد بن سنان نامه اى براى حضرت رضاعليه‌السلام فرستاد و سئوال كرد كه بعضى از مسلمین تصور مى كنند كه مقررات روا و نارواى اسلام بر پایه مصلحت و مفسده مردم نیست و علتى جز تعبد و اطاعت از بارى تعالى ندارد و درخواست پاسخ داشت.

حضرت در جواب نوشت:

( قد ضل من قال ذلك ضلالا بعیدا .)

كسى كه درباره احكام الهى چنین تصورى داشته باشد، سخت در گمراهى و ضلالت است.

ضمن نامه درباره محرمات اسلام چنین فرمود:

محرمات اسلامى

و وجدنا المحرم من الاشیاء الاحاجة للعباد الیه و وجدناه مفسدا داعیا الى الفناء و الهلاك(۳۶۹)

مى یابیم چیزهایى را كه خداوند بر مردم حرام كرده، نه تنها در زندگى مورد احتیاج مردم نیستند، بلكه مایه فسادند و بشر را به تباهى و هلاكت مى خوانند.

مضل بن عمر مى گوید: از امام صادقعليه‌السلام سئوال كردم چرا خداوند شراب و میته و خون و گوشت خوك را بر مردم حرام كرده است؟

فرمود: تحریم و تحلیل خداوند بر پایه رغبت و زهد نبوده است.

( ولكنه خلق الخلق فعلم ما تقوم به ابدانهم و ما یصلحهم فاحله لهم و اباحه تفضلا منه علیهم لمصلحتهم و علم ما یضرهم فنهاهم عنه و حرمه علیهم ) .(۳۷۰)

خداوند بشر را آفریده و مى داند چه چیز مایه قوام بدن و مصلح وجود مردم است، آن را از روى تفضل و مصلحت بر آنان حلال نموده و مباح ساخته است، و چه چیز براى مردم مضر است، آن را نهى فرموده و حرام كرده است.

روا و ناروا بر معیار صلاح و فساد

از این روایات و احادیث دیگرى كه در این باره از اولیاى گرامى اسلام رسیده است، صریحا استفاده مى شود كه مقررات اسلامى بر اساس صلاح و فساد واقعى استوار است. هر آن چه حاوى خیر و مصلحت مادى و معنوى مردم بوده، اسلام آن را روا اعلام نموده است و هر چه باعث شر و ضرر مردم است، اسلام آن را ممنوع شناخته و جامعه را از آن برحذر داشته است.

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله ، براى آن كه ارزش قانون الهى را از نظر سعادت و صلاح واقعى مردم توضیح دهد و حلال و حرام اسلام را، كه بر پایه خیر و شر حقیقى بنیان گذارى شده است، به مردم بفهماند، قانون گزارى خداوند را به دستورهاى عالمانه پزشك تشبیه كرده و فرموده است:

طیب و مصلحت مریض

( یا عبادالله انتم كالمرضى و رب العالمین كالطبیب، فصلاح المرضى فیما یعلمه الطبیب و تدبیر، به لافیما یشتهیه المریض و یقترحه، الا فسلموا لله امره تكونو من الفائزین ) .(۳۷۱)

اى بندگان خدا، شما هم مانند بیمارانید و خداوند طبیب، مصحلت مرضى در دانسته طبیب و مآل اندیشى اوست نه در چیزى كه مریض مى خواهد و نسبت به آن اظهار تمایل مى كند. تسلیم امر الهى شوید و از فرمانش اطاعت نمایید تا به گروه نجات یافتگان بپیوندید و به خیر و سعادت دست یابید.

این تشبیه بهترین مثلى است كه مى تواند خواسته هاى مردم را از مصلحت هاى مردم جدا كند و روش اسلام را از روش هاى جهان غرب تفكیك نماید و منشاء بسیارى از آزادى هاى افراطى و خلاف مصلحت دنیاى امروز را آشكار سازد و به پرسش هاى جوانان پاسخ گوید.

یك بیمار، بر اثر بالا رفتن قند خون، در ضعف عمیق فرو مى رود و بسترى مى شود. او به خواهش طبیعى خود میل دارد از غذاهاى قندى و میوه هاى شیرین تغذیه كند، به این امید كه نیرویى به دست آورد و ضعف خویش را جبران نماید. نوكر مطیع و فرمانبردارش آماده است كه خواهش هاى آقاى خود را برآورده سازد و هر قسم غذا و میوه شیرین را كه میل دارد در اختیارش بگذارد.

خواسته هاى خلاف مصلحت

طبیب معالج، كه با آزمایش هاى دقیق و معاینات لازم، مرض را شناخته و منشاء ضعف بیمار را تشخیص داده است با اعمال تمایلات مریض جدا مخالفت مى كند و در كمال صراحت به مریض مى گوید كه خواسته هاى شما بر خلاف مصلحت مزاج شماست. خوردن غذا و میوه شیرین، نه تنها به شما نیرو نمى بخشد، بلكه عارضه قند را تشدید مى كند و بر ضعف كنونى مى افزاید و ممكن است به حیات شما خاتمه دهد. مصلحت این است كه از خوردن هر قسم غذاى شیرین و میوه قندى پرهیز نمایى و تنها از غذاهاى مفید و مناسب استفاده كنى تا تدریجا نیرومند شوى و بهبود یابى.

روش بیمار

مریض، اگر از غذاهاى مضر و لذایذ زیان بخش اجتناب نماید، خواهش ها و تمایلات نارواى خود را واپس زند، و از آزادى هاى خلاف مصلحت چشم پوشى كند، مى تواند سلامت خویش را به دست آورد و از سعادت و خوش بختى برخوردار گردد. برعكس، اگر خواستار لذایذ و كامیابى هاى خلاف مصلحت باشد و از پى غذاهاى مضر و خواسته هاى زیان بار خویش ‍ برود، باید از سلامت و سعادت خود چشم پوشى نماید و خویشتن را در معرض انواع بدبختى و خطر قرار دهد.

قانون گزارى در آیین اسلام بر اساس مصلحت مردم است، و خداوند قانون گزار، مانند طبیب معالج، صلاح و فساد و خیر و شر مردم را به صورت مقررات دینى تعیین مى كند و به وسیله پیامبر خود به آنان ابلاغ مى نماید.

اطاعت از طبیب

مى دانیم با آن كه معمولا مریض و اطرافیانش علل بسیارى از دستورهاى پزشك را نمى فهمند و از جهات واقعى آن آگاه نیستند، مع ذلك بى چون و چرا از اوامر او اطاعت مى كنند و تمام برنامه هایش را صمیمانه به كار مى بندند، زیرا عقیده دارند كه طبیب به مقتضیات مزاج مریض واقف است و دستورهایى را كه داده، بر اساس مصلحت و به منظور درمان بیمار است.

مردان باایمان نیز با آن كه علل بسیارى از احكام الهى را نمى فهمند و از جهات واقعى آن آگاهى ندارند، با این حال تسلیم فرمان خدا هستند.

اوامرش را بى چون و چرا به كار مى بندند، و از نواهى اش بى قید و شرط اجتناب مى نمایند، زیرا عقیده دارند كه دستورهاى آسمانى اسلام حاوى مصلحت و مایه خوشبختى و سعادت آنان است.

اطاعت از خدا

( عن الرضا عليه‌السلام انه قال: اعلم ان راءس طاعة الله سبحانه التسلیم لما عقلناه و ما لم نعقله ) .(۳۷۲)

حضرت رضاعليه‌السلام فرموده است: بدان كه تسلیم اوامر الهى بودن در راءس اطاعت از حضرت بارى تعالى قرار دارد، خواه سر امر الهى را بفهمیم و به عمق آن پى ببریم، خواه نفهمیم و از درك آن عاجز باشیم.

در دنیاى امروز، روا و ناروا را با موفقیت و مخالفت مردم مى سنجند و خوب و بد را با معیار قبول و رد جامعه اندازه گیرى مى كنند. در كشورهاى پیشرفته، كه با اصول آزادى و حكومت مردم بر مردم اداره مى شود، منشاء قدرت مردم هستند و قانون گزاران، برگزیدگان مردم و یا به قبول غربى ها نوكران مردم اند.

نوكر موظف است مطیع و فرمانبردار آقاى خود باشد و دستور او را بى چون و چرا به كار بندد. اگر نماینده اى از خواسته رأی دهندگان خود سرپیچى و تخلف نماید، در دوره بعد به او رأی نمى دهند و از وى سلب قدرت و اختیار مى نمایند.

بسط خاك و انبوه كشورهاى متحده آمریكا، استقرار حكومتى را به معنى تحت اللفظى حكومت مردم بر مردم غیرممكن مى ساخت. بنابراین شق عملى دیگر را اتخاذ كردند و حكومتى را پى ریختند كه در آن اختیارات و قوا، به نمایندگان ملت تفویض شده بود.

رضایت مردم

رأی دهندگان، عده اى را كه داوطلب انتخابات هستند، به عنوان نماینده خویش انتخاب مى كنند و اینان نماینده ملت اند و به این نمایندگان منتخب اختیاراتى داده مى شود. مأمورین نامبرده مادامى مى توانند از اختیارات خویش، كه از طرف مردم اعطا شده است استفاده كنند كه مردم از طرز كار ایشان راضى باشند. وسایل گوناگونى در دست مردم است كه با آن قدرت و كنترل خود را بر نمایندگان منتخب اعمال مى كنند و به ایشان یادآور مى سازند كه در عین حالى كه زعما و قائدین قوم اند، نوكر مردم نیز هستند. طرز رسمى ابراز قدرت و كنترل، همانا انتخاب است. كاندیداهاى مشاغل عمومى، معمولا به مردمى كه از ایشان توقع پشتیبانى و دادن رأی دارند، برنامه اى تقدیم مى نمایند و سیاست خویش را شرح دهند. نماینده اى كه مجددا داوطلب مى شود نیز همان كار را مى كند و علاوه بر آن خدمات سابق خود را بیان مى نماید. بنابراین مأمورین نمى توانند از این نكته غفلت ورزند كه در انتخابات آینده با یك نوع یوم الحساب سیاسى مواجه خواهند شد و این امر بر اعمال ایشان تأثیر فراوان دارد.(۳۷۳)

تصویب خواسته مردم

در كشورهاى متمدن امروز، قانون گزاران، برگزیدگان مردم و در واقع مجرى منویات مردم اند و ناگزیرند مانند نوكران، خواسته هاى آقایان خود را به صورت قانون درآورند و كار ندارند كه خواسته هاى مردم صحیح و مایه سعادت اجتماع است یا آن كه ناصحیح و به ضرر مردم است. به عبارت دیگر، قانون گزارى در دنیاى غرب، تابع صلاح و فساد حقیقى و خیر و شر واقعى نیست، بلكه طرح هاى قانونى بر اساس مقبولات و خواسته هاى مردم تهیه مى شود و مورد تصویب قرار مى گیرد و اگر در موردى قانون گزاران قبول و رد مردم را نادیده انگارند و بر خلاف تمایل جامعه، یك امر واقعى و ثمربخشى را به صورت قانون تصویب كنند، با عكس العمل اجتماع مواجه مى گردند و سرانجام آن قانون وازده و مطرود مردم خواهد شد.

در جامعه هاى متمدن، سنن و رسوم را در قالب قانون مى ریزند.

بنابراین، براى آن كه قوانین مؤثر واقع شوند، باید به سنن و رسوم و آداب جارى مطابقت داشته باشد، در غیر این صورت محكوم به شكست خواهد بود.

بهترین گواه بر این حقیقت، قانون منع تبعیض نژادى در آمریكاست. این قانون در برخى از ایالات، كه هنوز افكار همگانى براى پذیرفتن این قانون مستعد نبوده، نتیجه معكوس بخشیده است. زیرا قبل از آن كه بتوان فكر تبعیضات نژادى را از ذهن برخى از مردم كوته نظر ریشه كن ساخت، باید زمینه آن را فراهم كرد. با وجود این، وضع قوانین علیه برخى از رسوم ممكن است مؤثر واقع شود، به شرطى كه این مراسم در حال انحطاط باشد و اكثریت مردم، دیگر بدان ها پاى بند نباشند. در این صورت قانون موجب آن مى گردد كه مخالفین تدریجا به راه قانونى، نوین تن دردهند. نمونه یك چنین قانون، تصمیم اخیر دادگاه عالى آمریكا براى منع آموزشگاه هاى سفیدپوستان و سیاه پوستان در آمریكاست.(۳۷۴)

جامعه شناسان و حكومت دموكراسى

به نظر جامعه شناسان، حكومت هاى دموكراتیك، با شكل هاى مختلفى كه اكنون در كشورهاى پیشرفته جهان مجرى و معمول به است، بهترین و عالى ترین وضع حكومت در جهان بشر است. زیرا در این نوع حكومت، منشاء قدرت مردم اند، و اختیارات صاحبان قدرت، از اراده و آراى مردم سرچشمه مى گیرد. مردم اند كه نمایندگانى را انتخاب مى كنند و به مجلس ‍ قانون گزارى مى فرستند و برگزیدگان مردم اند كه طبق خواسته مردم براى مردم وضع قانون مى نمایند. در واقع، در حكومت هاى دموكراتیك، این مردم اند كه خودشان بر خودشان حكومت مى كنند.

این نوع حكومت نخست در انگلستان، متعاقب انقلاب سال ۱۶۸۸، ظهور كرد، سپس در مستعمرات آمریكا پرورش یافته و آن گاه در آمریكا، در دوران حكومت اندریوجاكسن، به صورت كامل اجرا گردیده است.

این نوع حكومت، كه بر پایه هاى متین و استوارى در آمریكا و كشورهاى بزرگ باختر اروپا، مانند انگلستان و فرانسه و اسكاندیناوى، برقرار گردیده و سپس در سایر كشورها تدریجا گسترش یافته است، اینك به منزله نوع ایده آل حكومت به شمار مى رود. نوعى كه دنیا به سوى آن مى شتابد و دیر یا زود كلیه ملل جهان آن را اتخاذ خواهند كرد.(۳۷۵)

حكومت در روزگار گذشته

بدون تردید، حكومت هاى دموكراسى امروز كه بر مبناى آراى عمومى و خواسته هاى مردم پایه گذارى شده است، با حكومت هاى خودسرانه ستمكاران، كه در ادوار گذشته رایج و معمول بوده، قابل مقایسه نیست. در روزگار پیشین، مردم در دست بعضى از حكومت ها مانند بردگان و حیوانات اسیر بودند. از خود اراده و اختیارى نداشتند. احساس ایمنى و آرامش ‍ نمى كردند، و هر لحظه جان و مال خود را در معرض خطر مى دیدند. ولى امروز، در حكومت هاى دموكراسى، منشاء قدرت، مردم اند و اختیار عزل و نصب حكومت ها در دست آنان است. مردم اند كه مى توانند با رأی خود اشخاصى را بر كرسى قدرت بنشانند و اختیاراتى را به آنان تفویض نمایند. مردم اند با رأی خود اشخاصى را از كرسى قدرت به زیر آورند و از آنان سلب اختیارات نمایند، ولى با این همه محسنات نباید تصور كرد كه حكومت هاى دموكراسى از هر نقص و كمبودى منزه و مبرى است.

امتیاز دموكراسى

دسته اى از جامعه شناسان هستند كه موضوع را بیشتر از لحاظ علمى تحلیل و تجزیه كرده و تاءیید مى كنند كه دموكراسى تنها با مقایسه با سایر مرام ها بهتر است و كسانى كه در تمجید آن راه افراط مى پیمایند، علاقه و ذوق شخصى را نیز در قضاوت دخالت مى دهند. چنان كه گیدینگز عقیده دارد تنها امتیاز دموكراسى در این است كه نظر و عقیده دسته معدود افراد مقننه از تصمیم هاى زمامداران سایر رژیم ها كمتر خودخواهانه و مستبدانه است و روح مسئولیت در آن بیشتر رعایت گردیده و به همین جهت، كمتر ظالمانه است و بیشتر از طرف افراد مورد احترام قرار مى گیرد.(۳۷۶)

رابرت كندى، رئیس جمهور اسبق آمریكا مى گوید: به قول چرچیل، رژیم دموكراسى فرم بسیار بدى در حكومت است، ولى مع ذلك از تمام رژیم هایى كه بشر تاكنون امتحان كرده، بهتر است.(۳۷۷)

با توجه به این مطلب، كه در انواع حكومت هاى دموكراسى قانون گزارى برگزیدگان مردم اند و باید به مقبولات و خواسته هاى مردم شكل قانونى بدهند، این سئوال پیش مى آید كه آیا این چنین قانون گزاران مى تواند ضامن سعادت همه جانبه مردم باشد، و قادر است موجبات خوشبختى واقعى آنان را از هر جهت فراهم آورد؟

البته پاسخ این پرسش منفى است، زیرا مى دانیم سعادت مردم مانند سلامت مردم یك امر واقعى و حقیقى است و تابع خواسته ها و تمایلات آنان نیست. هیچ مرضى بى حساب درمان نمى شود و هیچ انسانى بى حساب به سعادت نمى رسد.

تأمین صلاح اجتماع

همان طور كه خوش بختى و كمال یك طبیب عالم و خیرخواه در این كشور است كه واقع بینى از مقررات تكوینى مزاج مریض پیروى نماید، دستورهاى لازم را بدهد، به خواهش هاى ضدمصلحت بیمار اعتنا نكند، تا بتواند به سلامت مریض دست یابد و او را درمان نماید، همچنین، سعادت و كمال رهبران و قانون گزاران اجتماع در این است كه با واقع بینى، مقرراتى را به اصلاح و سعادت مردم وضع كنند و موجبات تعالى و تكامل آنان را فراهم آورند و به خواسته هاى ضدمصلحت جامعه اعتنا نكنند.

( قال على عليه‌السلام : من كمال السعادة السعى فى اصلاح الجمهور ) .(۳۷۸)

علىعليه‌السلام فرموده: از كمال سعادت این است كه آدمى در راه اصلاح جامعه سعى و مجاهده نماید.

رفتار پیامبران با مردم

پیروزى هاى بزرگى كه در طول تاریخ بشر نصیب پیامبران الهى شده و اصلاحات عظیمى كه به دست آنان صورت گرفته است، براى آن بوده كه فرستادگان خدا با امتان خود هم مانند اطبا با مرضاى خویش رفتار مى كردند. خیر و صلاح جامعه را در كمال صراحت مى گفتند. در اجراى آن پافشارى مى كردند. خواسته هاى ضدمصلحت مردم را طرد مى نمودند، و آنان را از انجام آن تمایلات زیان بخش برحذر مى داشتند.

اگر پیامبران خدا مى خواستند مانند قانون گزاران كشورهاى دموكراسى امروز، پیرو خواسته هاى مردم باشند و مصلحت هاى جامعه را نادیده انگارند، ناچار بودند تمام گمراهى هاى اعتقادى و جرایم و جنایات عملى مردم را امضا كنند و همه افكار و اعمال نادرستشان را مورد قرار دهند.

مبارزه با انحراف ها

اگر ابراهیم خلیلعليه‌السلام مى خواست پیرو افكار عمومى بت پرستان باشد، باید تمام بت ها و بتكده ها را به حال خود ابقا نماید و پرستش هاى احمقانه مردم را ببیند و لب به اعتراض نگشاید.

اگر پیامبر گرامى اسلام مى خواست پیرو تمایلات عمومى باشد، باید بت ها را همچنان در خانه كعبه نگاه دارد، قربانى بچه ها را براى معبودهاى چوبى و سنگى امضا نماید، باید دختر زنده به گور كردن را كه مقبول جامعه بود، یك عمل صحیح تلقى كند، و فروش زنان را، مانند گوسفندان، اجازه دهد و همه آن ها را قانونى نماید. واضح است كه چنین روشى، جز ادامه تیره روزى و بدبختى مردم نخواهد بود.

عوارض شرابخوارى

میگسارى و مشروبخوارى از عادات بسیار مضر و خطرناك در زندگى بشر است. الكل، عقل را تیره مى كند. فساد اخلاق مى آورد. روى اعضاى بدن اثر مى گذراد و سلامت را تهدید مى كند. نظم اجتماع را بر هم مى زند. آدمى را به جرایم و جنایت وامى دارد. خلاصه، نوشابه هاى الكلى مفاسد بزرگ در زندگى فردى و اجتماعى به بار مى آورند.

گناه دائم الخمر

( قال الصادق عليه‌السلام : مدمن الخمر كعابد وثن، یورثه الارتعاش، و یذهب بنوره، و یهدم مروته و یحمله على ان یجسر على المحارم من سفك الدماء و ركوب الزناء و الخمر لایزداد شاربها الا كل شر ) .(۳۷۹)

امام صادقعليه‌السلام فرمود: دائم الخمر در گناه مانند بت پرست است. ادامه شرب خمر بیمارى ارتعاش مى آورد. نورانیت انسانى را مى برد. مردانگى را ویران مى كند. آدمى را در ارتكاب گناهان بزرگ، مانند خونریزى و زنا جرى و جسور مى سازد. شراب براى شرابخوار باعث افزایش شر و بدبختى است.

قبل از اسلام، در محیط جزیرة العرب، میگسارى معمول بوده و مردم، علنا در مجالس شراب مى خوردند. بسیارى از خانواده ها در منازل وسایل مشروب سازى داشتند و مصارف سالانه خود را در خانه ها تهیه مى كردند. شراب براى مردم جنبه اقتصادى داشت و بعضى از راه تهیه و فروش آن ارتزاق مى نمودند. خلاصه، شرابخوارى در آن زمان مورد قبول افكار عمومى بوده و در ردیف آداب و رسوم مهم اجتماعى قرار داشت.

اسلام و تحریم شراب

اسلام به منظور تأمین سعادت مردم باید این عمل ضد مصلحت را ممنوع كند و شرب خمر را تحریم نماید و جامعه را از بدبختى هاى ناشى از آن رهایى بخشد، ولى این كار احتیاج به فرصت مناسب و شرایط مساعد دارد تا تحریم مشروب عملا مؤثر واقع شود و نتیجه مطلوب به دست آید. آن فرصت مناسب تدریجا فرا رسید. اسلام رفته رفته نیرومند شد و تعالیم الهى جان مردم را مسخر كرد و خلاصه زمینه تحریم شرب خمر آماده و مهیا گردید.

روزى سعد بن ابى وقاص، یكى از مردان انصار را كه با او عنوان برادرى داشت، به مهمانى دعوت كرد. با هم غذا و مشروب خوردند و هر دو مست شدند. در حالى مستى، روى افتخارات دوره جاهلیت آغاز سخن كردند و كم كم كار به اختلاف و تشاجر كشید.

مرد انصارى استخوان فك شتر را كه در سفره بود، برداشت و به روى سعد كوبید و بینى اش را شكافت. از پى این حادثه آیه نازل شد و شرب خمر ممنوع گردید.(۳۸۰)

( یا ایها الذین آمنوا انما الخمر و المیسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلكم تفلحون. انما یرید الشیطان ان یوقع بینكم العداوة و البغضاء فى الخمر و المیسر و یصدكم عن ذكر الله و عن الصلوة فهل انتم منتهون ) .(۳۸۱)

با نزول آیه تحریم، راه و رسم مى سازى و مى خوارى از میان رفت و مردم با علاقه مندى عجیبى از فرمان الهى استقبال كردند. شراب هایى را كه در منزل داشتند، به كوچه ها ریختند.

استقبال مردم از فرمان الهى

خمره هاى مشروب سازى را در رهگذرها خالى كردند، به طورى كه تا چند روز بوى مشروب تمام شهر را گرفته بود. جوانى كه جزء جمعیت مردم، در محضر رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله حاضر بود، وقتى فرمان حرمت مشروب را شنید، با شتاب به منزل آمد تا این خبر را به سمع والدین و اهل خانه برساند. اتفاقا موقعى وارد منزل شد كه پدرش با چند مهمان در كنار سفره شراب نشسته بودند و پدر جام خود را به طرف دهان مى برد. پسر فریاد مى زد پدر دیگر نباید شراب بنوشى، زیرا خداوند شرب خمر را حرام كرد. پدر فورا اطاعت نمود. ظرف شراب را به زمین گذارد و بزم مشروب براى همیشه از آن خانه و از سایر خانه هاى مسلمین برچیده شد.

تفاوت انبیا و قانون گزاران بشرى

آیا در كشورهاى دموكراسى امروز، قانون گزاران مى توانند مانند پیامبران به نفع مردم قدم بردارند؟ آیا قادرند این چنین به صلاح و سعادت واقعى آنان وضع قانون كنند و مردم را از بدبختى رهایى بخشند؟ البته پاسخ این پرسش ‍ منفى است. زیرا انبیا برگزیدگان خداوند و اطباى مردم اند و طبیب حافظ مصلحت مریض است نه مجرى خواسته هاى بیمار. ولى قانون گزاران، در كشورهاى غرب، برگزیدگان جامعه و نوكران مردم اند و نوكر موظف است همواره خواسته هاى آقاى خود را برآورده سازد.

جایى كه خواسته آقا بر وفق مصلحتش باشد، با تحقق یافتن خواسته، مصلحت نیز خودبه خود تحقق مى یابد، ولى در مواردى كه خواسته بر خلاف مصلحت باشد، نوكر موظف است مصلحت را نادیده انگارد و به خواسته آقاى خود جامه عمل بپوشاند.

مثال: آیا در شرایط كنونى فرانسه، قانون گزاران و هیئت حاكمه مى توانند میگسارى را تحریم كنند و ملت فرانسه را از این بلاى خانمانسوز رهایى بخشند؟ براى پاسخ به این پرسش، باید لااقل سه نكته را در نظر داشت.

كشور فرانسه و میگسارى

اخلاق و رسوم: در فرانسه وقایع بزرگ و كوچك زندگى باید با صرف نوشابه هاى الكلى توأم باشد (نامزدى، عروسى، مهمانى، و موفقیت). در فرانسه هیچ جشنى بدون نوشابه الكلى برگزار نخواهد شد.

افكار عمومى: در نظر اكثریت عظیم فرانسویان، اكتفا به نوشابه هاى غیرالكلى مسخره آمیز است.

منافع: چهارمیلیون نفر فرانسوى (از هفده میلیون نفر مردم فعال) از راه تولید یا فروش نوشابه هاى الكلى زندگى مى كنند.(۳۸۲)

قانون گزاران و منویات مردم

در این شرایط، قانون گزاران نمى توانند نوشابه هاى الكلى را تحریم كنند، زیرا مردم خواستار مشروب الكلى هستند و آنان باید مجرى منویات مردم باشند و بر فرض اگر چنین قانونى از تصویب مجلس قانون گزارى بگذرد، اجرا نخواهد شد. چه، رئیس جمهور كه در راءس قوه مجریه قرار دارد، خود نیز برگزیده مردم است و اگر بخواهد بر خلاف تمایل مردم چنین قانونى را اجرا نماید، به طور قطع با عكس العمل شدید آنان مواجه مى گردد. به گفته ماكیاول این چنین حكومت مطرود و محكوم به سقوط است.

از سال ۱۸۲۸، در بعضى از ایالات متحده آمریكا، فعالیت هایى بر ضد نوشابه هاى الكلى آغاز گردید و رفته رفته گسترش یافت، تا در سال ۱۸۶۹، سیزده ایالت قانونى تصویب كردند و به موجب آن استعمال نوشابه هاى الكلى را در سراسر ایالات خود تحریم نمودند. این امر موجب شد كه ۳۳ ایالت از ۳۸ ایالت، فورا قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را تصویب كنند.

تحریم نوشابه هاى الكلى در آمریكا

تصویب این قوانین موجب گردید كه مبارزه جدى بین موافقان و مخالفان درگیر شدند و چندین بار دعوا به دیوان عالى كشیده شود و سرانجام در سراسر اتازونى، افكار عمومى بیش از پیش آماده قبول تحریم ملى نوشابه هاى الكلى شده بود.

اصلاحیه اى در این زمینه انشا شد و در دسامبر ۱۹۱۷ در مجلس كنگره به عنوان اصلاحیه قانون اساسى به این شرح به تصویب رسید:

بخش اول: یك سال پس از تصویب این ماده، ساختن، فروش یا حمل نوشابه هاى الكلى، صادرات آن از اتازونى یا واردات آن به داخل اتازونى و یا سرزمین هایى كه تحت اداره اتازونى است، ممنوع خواهد بود.

بخش دوم: كنگره و هر یك از ایالات متحده مى توانند متفقا با تصویب قانون خاص، براى تحقق بخشیدن به این ماده اقدام نمایند.

در بخش سوم پیش بینى شده بود كه طبق قانون اساسى، این اصلاحیه در مدت ۷ سال باید به تصویب تعدادى از ایالات، كه قانون اساسى مقرر داشت، برسد و الا فاقد اعتبار خواهد بود.

در ژانویه ۱۹۱۹، سه چهارم از ایالات متحده اصلاحیه مذكور را تصویب كردند و این همان حد نصابى است كه قانون اساسى آمریكا براى اصلاح قانون اساسى لازم مى داند. ده ایالت دیگر آمریكا نیز بعدا اصلاحیه هجدهم را تصویب نمودند. به این ترتیب، ۴۶ ایالت از ۴۸ ایالت متحده آمریكا اصلاحیه هجدهم را تصویب كردند.(۳۸۳)

افكار عمومى در آمریكا

در آن زمان افكار عمومى ملت آمریكا در مسیر صحیح و موافق مصلحت جامعه جریان داشت. بیشتر افراد با واقع بینى طرفدار منع نوشابه هاى الكلى بودند و تقاضا داشتند كه قانون تحریم آن تصویب شود. بر اثر حمایت اكثریت مردم، نمایندگان كنگره و قانون گزاران مجلس ایالتى به خود جراءت دادند كه قانون منع مشروبات الكلى را تصویب نمایند و به این بدبختى عمومى و خانمان برانداز خاتمه دهند.

جالب آن كه قانون تحریم به قدرى مفید و سودمند واقع شد كه در آن مدت كوتاهى نتایج بسیار درخشانى به بار آورد، تا جایى كه بعضى از افراد، با آن كه خود از مخالفین قانون تحریم بودند، ناچار شدند فواید و ثمرات آن قانون را صریحا اعتراف نمایند.

رئیس دانشگاه هاروارد، كه از مخالفین تحریم بود، مى گوید: شهود و مدارك فراوانى راجع به حسن تأثیر تحریم در همه جا و از همه سو به چشم مى خورد: به سلامت عمومى، به خوشبختى عمومى، به كار و صنعت كمك زیادى نموده و به همه این عوامل رونق شایانى بخشید.

صاحبان صنایع، پزشكان، پرستاران از هر طبقه (آموزشگاه ها، كارخانه ها، بیمارستان ها) و مددكاران اجتماعى همگى شاهد حسن تأثیر تحریم نوشابه هاى الكلى در مناطق مربوط به خود مى باشند. این نتایج، على رغم اجراى ناقص همین اصلاحیه، در تمام اجتماعات بروز كرده است.

در كتاب گوردن مدارك و شواهد فراوانى راجع به نتایج تحریم ملى نوشابه هاى الكلى گردآورى شده است. طبق گزارش این محققان، نتایج فورى تحریم چنین بوده است.

افزایش قدرت خرید توده مردم، بهترین راندمان در كارخانه ها، تقلیل حوادث ناشى از كار، كاهش جمعیت در زندان ها، پایین آمدن شماره كودكان بدرفتار، و تقلیل مرگ و میر عمومى.(۳۸۴)

فعالیت بر ضد تحریم

با تمام این آثار و نتایج مفید، مخالفین آرام ننشستند.

مشروب سازان و مشروب فروشان و كسانى كه از این راه نفع سرشارى داشتند، با طرفداران آزادى نوشابه هاى الكلى همدست شدند و فعالیت هاى حاد و همه جانبه اى را بر ضد قانون تحریم آغاز كردند و با كمك بعضى از جراید مزدور، به تبلیغات وسیع و دامنه دارى دست زدند. از طرق مختلف در مردم نفوذ كردند و مسیر افكار عمومى را تدریجا برگرداندند و سرانجام شرایطى به وجود آوردند كه مجلس كنگره، قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را لغو نمود.

الغاى قانون تحریم

الغاى هیجدهمین اصلاحیه: مجلس كنگره در بیستم فوریه ۱۹۳۳، بیست و یكمین اصلاحیه قانون اساسى آمریكا را به این شرح تدوین و تصویب كرد.

بخش ۱: هیجدهمین اصلاحیه قانون اساسى ممالك متحده آمریكا به موجب این قانون ملغى است.(۳۸۵)

نادیده گرفتن حقیقت

یك روز مجلس كنگره و مجالس قانون گزارى استان ها با پشتیبانى افكار عمومى، نوشابه هاى الكلى را تحریم كنند و در سراسر آمریكا ساختن، فروختن، خریدن، واردكردن و صادركردن آن را منع مى نمایند و روز دیگر، باز به اتكاى افكار عمومى، مجلس كنگره قانون تحریم نوشابه هاى الكلى را لغو مى كند و آن را روا اعلام مى دارد. آیا وضع قانون و لغو قانون واقعیت مشروب الكلى را عوض مى كند؟ آیا موافقت و مخالفت مردم روى سم الكل اثرى مى گذارد و خاصیت طبیعى آن را دگرگون مى سازد؟ آیا قبول و رد مردم را معیار خوب و بد دانستن، به معنى نادیده گرفتن حقیقت و استهزاى واقعیت نیست؟

مى گویند مردى در پایان دوره مشروبات الكلى اقرار كرد كه آبجو ساخته و فروخته است و پیش از آن كه قرار محكومیت او صادر شود، قانون فسخ شد. او را به پرداخت غرامتى محكوم كردند، ولى از او قول گرفته و آزادش ‍ نمودند تا بتواند پول درآورد و غرامت خود را بپردازد.

قصد او این بود كه با تهیه آبجو و فروش آن پول به دست آورد و جریمه آبجوسازى را بپردازد.(۳۸۶)

پیروى از قانون خلقت

حقیقت این است كه الكل روى انساج بدن آدمى آثار بد و خطرناك دارد و این یك واقعیت طبیعى و یك اصل انكارناپذیر در نظام آفرینش است. مردم بخواهند یا نخواهند و مجلس كنگره رأی بدهد یا ندهد، مشروبخوارى به صلاح و سعادت انسان نیست و كسى كه مى خواهد از عوارض بد و خطرناك آن بركنار بماند، باید واقع بین باشد، از قانون خلقت پیروى كند، و خود را به این سم مهلك آلوده نسازد.

تقص بزرگ در حكومت هاى دموكراسى این است كه خوب و بدها با قبول و رد مردم سنجیده مى شود و روا و ناروا با موافقت و مخالفت جامعه تعیین مى گردد و مصلحت هاى واقعى، كه هم آهنگ با مقررات تكوینى و نداى عقلى است، كمتر مورد توجه واقع مى شوند.

در كشورهاى دموكراسى، خواسته ها و تمایلات جامعه معیار اخلاق نسبى و اعمال خوب و بد است و بدبختانه بیشتر تمایلات مردم از هواى نفس و شهواتشان سرچشمه مى گیرد و پیروى از هواى نفس، مخالفت با عقل و مایه تیره روزى و هلاكت است.

عقل در زمینه شهوت

( قال على عليه‌السلام : ذهاب العقل بین الهوى و الشهوة ) .(۳۸۷)

علىعليه‌السلام فرموده: عقل آدمى در زمینه كشش هاى هواى نفس و شهوات از میان مى رود.

( و عنه عليه‌السلام : اذا غلبت علیكم اهوائكم اوردتكم موارد الهلكة ) .(۳۸۸)

و نیز فرموده است: موقعى كه هواى نفس بر وجودتان حاكم و غالب گردد، شما را به پرتگاه تباهى مى كشاند و هلاكتان مى سازد.

خطر آزادى بى حساب

دنیاى امروز بر اثر پیروى از هوى و تمایلات نفسانى با مصائب سنگینى مواجه شده است. آزادى هاى بى حساب و خلاف مصحلت براى مردم، بدبختى هاى گوناگونى به بار آورده و در كشورهاى پیشرفته، روز به روز بر آمار جرایم و جنایات افزوده مى شود. به فرموده علىعليه‌السلام ، هواى نفس، جوامع بشرى را به پرتگاه تباهى و هلاكت سوق داده است.

در گزارشى كه ادگار هوور، رئیس اف. بى. آى (سازمان دولتى آمریكا) منتشر ساخته، ذكر شده است كه تعداد جنایات در آمریكا در سال ۱۹۶۷ به میزان ۳/۱۵ درصد افزایش یافته است.

ادگار هوور در گزارش خود مى گوید: شاید هیچ گاه در تاریخ كشور ما تمایل به جنایت تا این میزان نرسیده باشد. ارقام و آمار این جنایات، كه از پرونده ها و بایگانى هاى پلیس هاى محلى و پلیس دولتى اخذ شده، حاكى از آن است كه در سال ۱۹۶۷ بیش از ۳۸ میلیون مورد جنایت جدى و شدید در آمریكا اتفاق افتاده است.

افزایش جرایم

جنایات اشاره شده به دو دسته تقسیم مى شوند: ۱. قتل و غارت و تجاوزات جنسى و حمله با اسلحه. ۲. سرقت اموال و پول با استفاده از اسلحه. در این گزارش تأکید شده كه شایع ترین اسلحه مورد استعمال در این جنایات، اسلحه گرم (هفت تیر و تفنگ) بوده است. با استفاده از هفت تیر، تعداد ۷۶۰۰ مورد قتل، ۵۲۰۰۰ مورد حمله و تجاوز و ۷۳۰۰۰ مورد سرقت، در سال ۱۹۶۷ اتفاق افتاده است.

از سال ۱۹۶۴ تاكنون، استفاده از هفت تیر براى ارتكاب قتل ۴۷ درصد، براى ارتكاب سرقت ۵۸ درصد، براى ارتكاب حملات به دگران ۷۶ درصد افزایش یافته است.

بنابه ارقام گزارش مزبور، احتمال قربانى شدن یك آمریكایى متوسط (فرد عادى اجتماع)، كه در سال ۱۹۶۶ میزان تقریبى یك در پنجاه نفر بود، به ۱۵ درصد افزایش پیدا كرده و در جاى دیگرى گزارش ذكر شده است كه میزان جنایات در شهرهایى با جمعیت بیش از ۲۵۰۰۰۰ نفر، ۱۷ درصد، در حومه شهرها ۱۶ درصد، و در نواحى روستایى نشین ۱۲ درصد افزایش ‍ یافته است.

میزان جنایات به نسبت زمان به طریق زیر محاسبه شده است: هر ۴۳ دقیقه یك قتل، هر ۱۹ دقیقه یك تجاوز جنسى، هر دو دقیقه یك حمله و تهدید با اسلحه، هر ۵/۲ دقیقه یك سرقت معمولى، هر ۲۰ ثانیه یك سرقت در خانه مردم، هر ۴۸ ثانیه یك مورد اتومبیل دزدى، و هر ۳۰ ثانیه یك مورد جیب برى.(۳۸۹)

تصور مى رود با آن چه در این فصل مورد گفت وگو قرار گرفت، پاسخ سئوالات مذهبى جوانان، كه در آغاز بحث بدان ها اشاره شد، واضح گردید و ضمنا روشن شد كه چرا پاره اى از مقررات اخلاقى و عملى اسلام، برخلاف روش هاى معمول دنیاى غرب است و چرا آیین اسلام، برخلاف روش هاى معمول دنیاى غرب است و چرا آیین اسلام ارضاى خواهش هاى نفسانى پیروان خود را اندازه گیرى كرده و آزادى آنان را محدود نموده است.

پرسش جوانان

جوانان مسلمان مى پرسند چرا افراد غیرمسلمان آزادى بیشتر دارند و از لذایذ زیادترى كامیاب مى شوند، ولى جوانان مسلمان و متسرع باید از آن آزادى ها محروم و از آن لذایذ بى نصیب باشند؟

چرا در كشورهاى غرب، دختران و پسران جوان مجازند با هم رفیق شوند، مشروب بخورند، یكدیگر را در آغوش بگیرند و ببوسند، اگر مایل باشند بدون ازدواج قانونى با هم بیامیزند و كامروا گردند، ولى مقررات اسلامى مراوده دختران و پسران را بدون مجوز قانونى اجازه نداده و بوسیدن و در آغوش گرفتن و آمیختن با زن اجنبیه را ممنوع نموده است؟ و سئوالات دیگرى نظایر این ها.

پاسخ پرسش ها

پاسخ همه سئوالات آن است كه دنیاى غرب، خوب و بدهاى اخلاقى و عملى را با معیار قبول و در جامعه مى سنجد و اسلام، خوب و بد را با مصلحت و سعادت واقعى مردم اندازه گیرى مى كند. دنیاى غرب موافقت و مخالفت مردم را به میزان شناخت روا و ناروا مى داند و اسلام، صلاح و فساد مردم را میزان حلال و حرام مى شناسد.

قانون گزاران غرب، برگزیدگان مردم اند و باید عملا، مانند نوكران، مجرى خواسته ها و هواى نفس مردم باشند و تمایلات آنان را به شكل قانونى درآورند، ولى پیامبران الهى برگزیدگان خداوند و طبیبان جامعه هستند. اطبا، حافظ سلامت و مجرى مصلحت هاى مردم اند و به خواسته هاى ضدمصلحت آنان، اعتنا نمى كنند.

نتیجه برنامه پیامبران، خوش بختى و سعادت، آسایش و امنیت، رفاه و آرامش جسم و جان است و نتیجه هوى پرستى ها و شهوت رانى هاى جهان غرب، نگرانى و ناامنى، قتل و غارت، و فساد و تباهى است. نمونه آن آمار وحشتناكى است كه رئیس سازمان تحقیقات دولتى آمریكا (اف. بى. آى) جمع آورى نموده و در دسترس جهان گذارده است.


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22