گنجینه معنوی

گنجینه معنوی15%

گنجینه معنوی نویسنده:
گروه: ادعیه و زیارات

گنجینه معنوی
  • شروع
  • قبلی
  • 131 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 81337 / دانلود: 5946
اندازه اندازه اندازه
گنجینه معنوی

گنجینه معنوی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

(۱۳۶) دعا جهت انجام کاری که اگر به صلاح باشد بشود

دو رکعت نماز می خوانی و بعد از نماز ۱۰۱ مرتبه بگو :

استخیر اللّه برحمته خیره فی عافیه

جهت انجام آن کار برو و اگر خدا صلاح بداند خواهد شد

دعاهایی که اسم اعظم دارد

از حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام منقول است که فرمود : شبی خضر نبیعليه‌السلام را در خواب دیدم و به وی گفتم که تعلیم کن مرا چیزی که به واسطه آن بر دشمنان پیروزگردم فرمود : یا علیعليه‌السلام بگو :

(یا هو یا من لا هو الا هو)

روز بعد جریان را به حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض کردم فرمود : او اسم اعظم را به تو تعلیم کرده ؛ و همین اسم در روز بدر بر زبان من جاری بود و حق سبحان به برکت این اسم مرا نصرت داد

از حضرت سجادعليه‌السلام منقول است که از حق سبحان در خواستم که اسم اعظم به من تعلیم فرماید در جواب به من نمودند که بگو :

اللهم انی اسئلک باسمک اللّه اللّه اللّه اللّه اللّه لا اله الا هو رب العرش العظیم

به برکت این اسم هر چه خواستم کرامت فرمود

گویند که اسم اعظم اللّه تعالی که حضرت عیسیعليه‌السلام مرده را به آن زنده می کرد این کلمات بود :

یا رب الارباب و یا مسبب الاسباب و یا مفتح الابواب و یا معتق الرقاب الهی فی السماء عرشک و فی الارض قدرتک یا حی یا قیوم یا ذالجلال و الاکرام

از مرحوم نهاوندی است که حضرت صادقعليه‌السلام به اصحاب خود فرمود : آیا می خواهید که اسم اعظم را بدانید؟ عرض کردند : بلی فرمود : هرگاه سوره حمد و توحید و انا انزلناه را با آیه الکرسی بخوانید و بعد از آن برخیزید رو به قبله و حاجت خود را از خدا بخواهید برآورده خواهد شد

غالب بن قطان بیست سال از خداوند درخواست اسم اعظم می کرد سه شب پی در پی در خواب دید که میگویند بخوان : یا فارج الهم و یا کاشف الغم یا صادق الوعد یا موفیا بالعهد یا منجز الوعد یا حی لا اله الا انت صلی اللّه علی محمد و ال محمد و سلم یا حی یا قیوم اسم اعظم است

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند : اسم اعظم خدا در شش آیه آخر سوره حشر است

چندین دعای مهم از پیامبران

(۱۳۷) دعای حضرت آدمعليه‌السلام برای مبارزه با نفس

از امام جعفر صادقعليه‌السلام روایت شده که حضرت آدم به خدا از نفس شکایت کرد وحی آمد بگو :

لا حول و لا قوه الا باللّه (و به روایتی این دعا را) یا رباه یا رباه لا یرد عضبک لاا حلمک و لا ینجی من عقوبتک الا التضرع الیک حاجتی التی ان اعطیتنیها لم یضرنی ما حرمتنی و ان حرمتنیها لم ینفعنی ما اعطیتنی اللهم انی اسئلک الفوز بالجنه و اعوذبک من النار یا ذا العرش الشامخ المنیف یا ذالجلال و الاکرام الباذخ العظیم یا ذالملک الفاخر القدیم یا اله العالمین یا صریخ المستصرخین و یا منزولا به کل حاجه انکنت قد رضیت فازدد عنی رضا منک و قربنی منک زلفی و الا تکن رضیت عنی فبحق محمد و اله و بفضلک علیهم لما رضیت عنی انک انت التواب الرحیم

(۱۳۸) دعای حضرت یعقوبعليه‌السلام برای رفع غم

این دعا برای رفع غم و تعجیل فرج و آمدن غایب یا آمدن مسافر اثر عجیبی دارد و حضرت یعقوبعليه‌السلام بعد از خواندن این دعا بوی پیراهن یوسف به مشامش رسید

یا حسن الصحبه یا کریم المعرفه یا خیر اله ائتنی بروح منک و فرج من عبدک یا من لا یعلم کیف هو الا هو یا من سد الهواء بالسماء و کبس الارض علی الماء و اختار لنفسه احسن الاسماء ائتنی بروح منک و فرج من عندک

(۱۳۹) دعای حضرت خضرعليه‌السلام به جهت دفع از سوختن و غرق شدن

هر روز بخوانید :

یا شامخا فی علوه یا قریبا فی دنوه یا مدانیا فی بعده یا روفا فی رحمته یا مخرج النبات یا دائم الثبات یا محیی الاموات یا ظهر اللاجئین یا جار المستجیرین یا اسمع السامعین یا ابصر الناظرین یا صریخ المتصرخین یا عماد من لا عماد من له یا سند من لا سند له یا ذخر من لا ذخر له و یا حرز من لا حرز له یا کنز الضعفاء یا عظیم الرجاء یا منقذ الغرقی یا منجی الهلکی یا محیی الموتی یا امان الخائفین یا اله العالمین یا صانع کل مصنوع یا جابر کل کسیر یا صاحب کل غریب یا مونس کل وحید یا قریبا غیر بعید یا شاهدا غیر غایب یا غالبا غیر مغلوب یا حی حین لا حی یا حی محیی الموتی یا حی لا اله الا اللّه

(۱۴۰) دعای عظیمی از حضرت داوودعليه‌السلام

چون داوود بر وصف تحمید این دعا را خواند از حضرت عزت وحی آمد که ملائکه کرام الکاتبین را از بسیاری نوشتن ثواب این دعا به زحمت انداختی :

اللهم لک الحمد دائما مع دوامک و لک الحمد باقیا مع بقائک و لک الحمد خالدا مع خلودک و لک الحمد کما ینبغی لکرم وجهک و عز جلالک یا ذالجلال و الاکرام برحمتک یا ارحم الراحمین

(۱۴۱) دعای بزرگی که حضرت عیسیعليه‌السلام به برکت آن به آسمان رفت

از امام صادقعليه‌السلام روایت شده که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : یهود جمع شدند عیسیعليه‌السلام را بکشند جبرئیل او را به بال خود پوشانید چون عیسی به بالا نظر کرد این دعا را در درون بال جبرئیل نوشته دید پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : به خدایی که جانم در دست اوست هر مومنی که با اخلاص این دعا را بخواند عرش مجید و هفت آسمان و زمین تمام به حرکت آید و خدای متعال به فرشتگان گوید : شما گواه باشید که من دعای او را استجاب کردم و آنچه او در دنیا و آخرت خواست به او بخشیدم

اللهم انی ادعوک باسمک الواحد الاعز و ادعوک اللهم باسمک الصمد و ادعوک اللهم باسمک الکبیر العظیم الوتر و ادعوک باسمک الکبیر المتعال الذی ثبت ارکانک کلها ان تکشف عنی ما اصبحت و امسیت فیه

(۱۴۲) دعای پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جنگ خیبر

این دعا را جبرئیل در جنگ خیبر آورد :

اللهم انی اسئلک تعجیل عافیتک و صبرا علی بلیتک و خروجا من الدنیا الی رحمتک

دعاهای سفارش شده جهت ادای قرض

(۱۴۳) دعای ادای قرض موسی کاظمعليه‌السلام

مردی به خدمت امام موسی کاظمعليه‌السلام شکایت کرد که کار من بسته شده است و به هر کاری که متوجه می شوم ، سود نمی یابم و به هر حاجت که روی نهم برآورده نمی شود حضرت فرمودند : بعد از نماز صبح ده مرتبه بگو :

سبحان اللّه العظیم و بحمده استغفر اللّه و اسئله من فضله

راوی گوید : بعد از مدتی مال بسیار به دست من آمد

(۱۴۴) دعای ادای قرض از امام صادقعليه‌السلام

عیاشی از عبداللّه بن سنان روایت کرده است : به خدمت حضرت صادقعليه‌السلام رفتم حضرت فرمودند : می خواهی تو را دعایی تعلیم کنم که چون بخوانی حق تعالی قرض تو را ادا کند و حال تو نیکو شود؟ گفتم : چه بسیار محتاجم به چنین دعا حضرت فرمود : بعد از نماز صبح بگو :

توکلت علی الحی القیوم الذی لایموت و الحمدللّه الذی لم یتخذ ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا اللهم انی اعوذ بک من البوس و الفقر و من غلبه الدین و السقم و اسئلک ان تعیننی علی اداء حقک الیک و الی الناس (و به روایت شیخ طوسی چنین است : ) و من غلبه الدین فصل علی محمد و اله و اعنی علی اداء حقک الیک و الی الناس

(۱۴۵) دعا جهت ادای قرض زیاد از حضرت عیسیعليه‌السلام

مردی به حضرت عیسی بن مریمعليه‌السلام شکایت کرد از دین خود فرمود بگو :

اللهم یا فارج الهم و منفس الغم و مذهب الاحزان و مجیب دعوه المضطرین یا رحمن الدنیا و الاخره و رحیمهما انت رحمنی و رحمان کل شی ء فارحمنی رحمه تغنینی بها عن رحمه من سواک و تقضی بها عنی الدین

پس هرگاه به قدر پری زمین طلا مدیون باشد حق تعالی ادا فرماید

(۱۴۶) دعا جهت غنی شدن از حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

حضرت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اصحاب صفه در وقتی که از تنگدستی خود شکایت کردند این دعا را تعلیمشان فرمود که دائم بخوانند ، غنی خواهند شد

اللهم رب السموات السبع و رب العرش العظیم اقض عنا الدین و اغننا من الفقر

(۱۴۷) دعا جهت توسعه رزق از امام جوادعليه‌السلام

جهت وسعت رزق مکرر گفته شود :

یا من یکفی من کل شی ء و لا یکفی منه شی ء اکفنی ما اهمنی

(۱۴۸) جهت گشایش رزق از امام زمانعليه‌السلام

ملا محمد صادقی عراقی در نهایت سختی و پریشانی و بدحالی بود به هیچ وجه برای او گشایش نمی شد تا آن شبی در عالم خواب خدمت حضرت حجهعليه‌السلام رسید و عرض حال خود بگفت حضرت حجهعليه‌السلام فرمود : به نزد سید محمد سلطان آبادی برو و به دستورالعمل آن عمل کن :

اول : آن که بعد از فجر صبح دست بر سینه گذارد و هفتاد مرتبه بگوید :

(یا فتاح )

دوم : آن که مواظبت کن به خواندن :

لا حول و لا قوه الا باللّه توکلت علی الحی الذی لا یموت و الحمدللّه الذی لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا

سوم : آن که بعد از هر نماز صبح بخواند این جملات را :

بسم اللّه صلی اللّه علی محمد و آل محمد و افوض امری الی اللّه ان اللّه بصیر بالعباد قوقاه اللّه سیات ما مکروا الا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین حسبنا اللّه و نعم الوکیل و انقلبوا بنعمه من اللّه و فضل لم یمسسهم سوء ماشاء اللّه لا ماشاء لا حول و لا قوه الا باللّه ماشاء لا حول و لا قوه الا باللّه ماشاء اللّه لا ماشاء الناس ماشاء اللّه ا یره الناس حسبی الرب من المربوبین حسبی الخالق من المخلوقین حسبی الرازق من المرزوقین حسبی اللّه رب العالمین حسبی من هو حسبی حسبی من لم یزل حسبی حسبی من کان منذ کنت حسبی حسبی اللّه لا اله الا هو علیه توکلت و هو رب العرش العظیم و الحمدللّه رب العالمین

(۱۴۹) دعا جهت زیاد شدن روزی توسل به جواد الائمهعليه‌السلام

جهت زیاد شدن روزی این دعا را روزی چهارده مرتبه تا ۹ روز بخواند :

اللهم انی اسئلک بحق ولیک محمد بن علیعليه‌السلام الا جدت به علی من فضلک و تفضلت به علی من وسعک و وسعت علی رزقک و اعنیتنی عمن سواک و جعلت حاجتی الیک و قضاها علیک انک لما تشاء قدیر

دعاهایی جهت زیاد شدن رزق و اداء دین

علیعليه‌السلام فرمود : شکایت کردم به پیغمبر از قرض ، پس فرمود : بگو یا علی !

اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک

پس اگر به قدر کوه بزرگی قرض دار باشی خدا ادا می فرماید ان شاء اللّه تعالی

(بحار ۹۵ ، ۱/۳۰۱)

(۱۵۰) جهت زیاد شدن رزق

هر روز هزار و یک بار این آیه خوانده شود بسیار فایده دارد :

اللّه لطیف بعباده یرزق من یشاء و هو القوی العزیز

(۱۵۱) دعا جهت ادای دین و قرض

هر روز چهل و یک مرتبه یا چهل و یک روز بعد از نماز صبح خوانده شود که فوق العاده موثر و مجرب است

( يُقْرِضُ اللَّـهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً )

(۱۵۲) دعا برای ادای قرض

در خواب دیده شده است که حضرت رضاعليه‌السلام فرمودند : جهت ادای دین ۴۴۲ مرتبه بگو :

لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظلمین فاستجبنا له و نجیناه من الغم و کذلک ننجی المومنین

(۱۵۳) دعا جهت توانگر شدن

گویند جهت توانگری چهل شب هر شب این دعا را بخواند موثر خواهد بود

بسم اللّه الرحمن الرحیم

اللهم یا غنی یا حمید یا رحیم یا ودود یا مبدء یا معید اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک یا ارحم الراحمین

(۱۵۴) دعا به جهت وسعت رزق

برای رفع فقر و جلب وسعت و باز شدن در بهشت هر روز صد مرتبه بگوید :

لا اله الا اللّه الملک الحق المبین

(۱۵۵) دعایی جهت غنی شدن

حضرت خاتم الانبیاءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اصحاب صفه در زمانی که از تنگدستی خویش شکایت کردند این دعا را تعلیم ایشان فرمود که دائم بخوانند ، غنی خواهند شد :

اللهم رب السموات السبع و رب العرش العظیم اقض عنا الدین و اغننا من الفقر

(۱۵۶) دعای استفاده از تربت امام حسینعليه‌السلام

در مصباح المتهجدین از حضرت ابوعبداللّهعليه‌السلام منقول است چون تناول کند یکی از شما تربت مبارک امام حسینعليه‌السلام را اول بگوید :

اللهم انی اسئلک بحق الملک الذی تناول و الرسول الذی نزل و الوصی الذی ضمن فیه ان تجعله شفاءا من کل داء

و مرضی که دارد نام ببرد شفا یابد ان شاء اللّه

(۱۵۷) دعای هنگام استفاده کردن از تربت امام حسینعليه‌السلام

با دو سند معتبر از حارث بن مغیره منقول است که خدمت امام صادقعليه‌السلام عرض کردم من در دو بیماری سخت گرفتارم و به هر دوایی مداوا کرده ام نفع نیافته ام ، فرمود : چرا غافلی از تربت امام حسینعليه‌السلام که در آن شفای هر دردی و ایمنی از هر خوفی است و چون تربت را بر می داری بگو :

اللهم انی اسئلک بحق هذه الطینه و بحق الملک الذی اخذها و بحق النبی الذی قبضها و بحق الوصی الذی حل فیها صل علی محمد و آل محمد و اهل بیته و افعل بی کذا و کذا

و بعد شفای مرض خود را طلب کند

(۱۵۸) صحت یافتن با تربت امام حسینعليه‌السلام

در بعضی از دعوات از حضرت بقیه اللّه امام عصرعليه‌السلام رسیده است هر که این دعا را با تربت امام حسینعليه‌السلام در قدحی بنویسد و دست خود را بشوید و با انگشت شهادت به مریض دهد تا بخورد صحت یابد

بسم اللّه الرحمن الرحیم

بسم اللّه شفاء و لا اله الا اللّه اکفاء اذهب الباس رب الناس و اشف انت الشافی شفاء و انت الکافی کفاء لایغادر شفاءک سقما و صلی اللّه علی محمد و آله اجمعین برحمتک یا ارحم الراحمین

(۱۵۹) دعایی به جهت برآمدن حاجت از شیخ بهاء الدین عاملی بسیار مجرب است

از شیخ بهاء الدین عاملی رسیده که در شب جمعه این دعا را بر چهل و یک دانه گندم بخواند و بر بام خانه بریزد تا مرغها بخورند اگر حاجتش روا نشود بر من بد گویند

بسم اللّه الرحمن الرحیم

لا اله الا اللّه بعونک و قدرتک لا اله الا اللّه بحقک و حرمتک لا اله الا اللّه فرجا فرجنی من امری فرجا و مخرجا ربنا یا ارحم الراحمین

به هر یک دانه گندم یک مرتبه بخواند

(۱۶۰) توسل به حضرت علیعليه‌السلام جهت برآمدن حاجت

روز چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه روزه گرفته بعد از افطار دو رکعت نماز بخواند و از حال نماز خارج نشود و بلافاصله این رباعی را ۱۱۰ مرتبه رو به قبله بخواند :

یا امیرالمومنین یا ذالنعم

یا امام المتقین یا ذالکرم

اننا جئناک فی حاجاتنا

لاتخیبنا و قل فیها نعم

(۱۶۱) توسل به حضرت امیرالمومنینعليه‌السلام

هر کس در ثلث آخر شب دو رکعت نماز بخواند با حضور قلب و بعد از آن سر به سجده گذارده چهل مرتبه این جمله را بگوید و حاجت خود را از خدا بخواهد :

اللهم انی اسئلک بروح علی ابن ابیطالب الذی ما اشرک باللّه طرفه عین ان تقضی حاجتی

از امیرالمومنین علیعليه‌السلام نقل شده که به جهت هر حاجتی بعد از نماز صبح با حضور قلب دوازده نوبت این دعا را بخواند

بسم اللّه الرحمن الرحیم

توکلت علی الحی الذی لایموت و الحمدللّه الذی لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا

(۱۶۲) جهت برآمدن حاجت توسل به حضرت زهراعليها‌السلام

دو رکعت نماز می خواند و بعد از سلام نماز سه تکبیر گفته و بعد تسبیح حضرت زهراعليها‌السلام را گفته (۳۴ مرتبه اللّه اکبر ؛ ۳۳ مرتبه الحمدللّه و ۳۳ مرتبه سبحان اللّه ) می باشد و بعد به سجده برود و پیشانی بر مهر نهاده صد مرتبه بگوید :

(یا مولاتی یا فاطمه اغیثینی )

بعد طرف راست صورت را بر مهر نهاده و صد مرتبه همین جمله را بگوید ، و بعد طرف چپ صورت را بر مهر نهاده و صد مرتبه این جمله را متذکر گردد ؛ بعد مجددا پیشانی را بر مهر نهاده صد مرتبه همان را بگوید و از خدا حاجت بخواهد

(۱۶۳) توسل به حضرت سجادعليه‌السلام

هرگاه کسی حاجتی داشته باشید تا هفده روز هر روز هفده مرتبه با خلوص نیت این رباعی را بخواند :

ای عابد دشت کربلا ادرکنی

ای وارث شاه شهدا ادرکنی

هم خسته تب بودی و هم تشنه آب

ای بسته به زنجیر جفا ادرکنی

(۱۶۴) توسل به حضرت حجهعليه‌السلام جهت گشایش هر کاری

بسیار مجرب است هفتاد مرتبه بگوید :

یا اللّه یا محمد یا علی یا فاطمه یا صاحب الزمان ادرکنی و لاتهلکنی

(۱۶۵) توسل به امام موسی کاظمعليه‌السلام جهت برآمدن حاجت

مردی خدمت امام هفتمعليه‌السلام شکایت کرد کار بر من بسته شده و به هر کاری که متوجه می شوم سعی نمی یابم و به هر حاجتی می روم مایوس می شوم حضرت فرمود : بعد از نماز صبح ده مرتبه این جمله را بگو :

سبحان العظیم و بحمده استغفر اللّه و اسئله من فضله

آن مرد مداومت نمود با این دعا و بطور خوبی وضعش نیک گردید

(۱۶۶) ختم امام جوادعليه‌السلام

برای شفای هر مریضی دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت جواد الائمه بخواند و بعدا یکصد و چهل و شش مرتبه بگوید :

(ماشاء اللّه لا حول و لا قوه الا باللّه )

اگر در ساعتی که منسوب به آن حضرت است باشد بسیار مفید و ساعت آن را از نماز عصر تا دو ساعت بعد از آن تشخیص داده اند که مورد استجابت است

(۱۶۷) ختم مجرب به حضرت ابوالفضلعليه‌السلام

در گوهر شب چراغ آورده است که میان نماز مغرب و عشاء دو رکعت نماز حاجت بجای آورد در یک وقت و یک ساعت تا چهل و یک شب و شب آخر ا به گرو نگاه دارد تا وقتی حاجت روا گردد و بعد از آن بخواند و ختم نماید

یا من یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء یا رب یا رب یا رب یا عباس بن علی بن ابیطالبعليه‌السلام الامان الامان ادرکنی ادرکنی ادرکنی

آن قدر کلمه الامان و ادرکنی را تکرار نماید که نفس قطع شود ان شاء اللّه به مقصود نایل گردد

(۱۶۸) ختم و توسل به حضرت حجه بن الحسنعجل اللّه فرجه

زیر آسمان خارج از سقف ایستاده با حال وضو رو به قبله هفتاد بار بگوید :

یا فارس الحجاز ادرکنی یا ابا صالح المهدی ادرکنی یا ابا القاسم ادرکنی و لا تدعنی انی عاجز ذلیل

(۱۶۹) توسل به امام زمانعليه‌السلام

وارد شده که هر کس حاجتی داشته باشد بعد از نصف شب با داشتن غسل و وضو و لباس تمیز دو رکعت نماز حاجت توسل به حضرت حجه بخواند در رکعت اول چون در سوره حمد به ایاک نعبد و ایاک نستعین رسید صد مرتبه این جمله را بگوید بعد بقیه سوره را تمام کند و بعد سوره توحید را بخواند پس به رکوع برود و در رکوع هفت مرتبه

سبحان ربی العظیم و بحمده

را بگوید و بعد به سجده رود و در هر سجده هفت مرتبه

سبحان ربی الاعلی و بحمده

را بگوید بعد برخیزد برای رکعت دوم به همین قسم رکعت دوم را هم به جا آورد پس از خاتمه نماز دعا کند و حاجت خود را از خدا تمنا نماید و او را به امام زمان قسم بدهد بعد آن قدر بگوید یا کریم تا نفس قطع شود

(۱۷۰) ختم باب الحوائج امام موسی کاظمعليه‌السلام

نماز حضرت موسی بن جعفرعليه‌السلام در کتاب منتخب الادعیه از فاضل یزدیرضي‌الله‌عنه مرقوم است به جهت بر آمدن حاجت نماز حضرت باب الحوائج را بخواند و آن دو رکعت است در هر رکعت بعد از حمد دوازده مرتبه سوره توحید را بخواند و بعد از نماز صد مرتبه صلوات بفرستد و بعد به سجده رود و دوازده مرتبه بگوید :

اللهم انی اسئلک بحق المحبوس فی سجن هارون ان تقضی حاجتی

مستجاب است ان شاء اللّه

(۱۷۱) ختم اذاوقعه

به جهت وسعت رزق ابتدا کند از شب شنبه و هر شب سه مرتبه بخواند وشب جمعه هشت بار بخواند تا مدت پنج هفته به همین نحو و قبل از شروع در هر مرتبه از سوره این دعا را بخواند :

اللهم ارزقنا رزقنا واسعا حلالا طیبا من غیر کدو استجب دعوتنا من غیر رد و اعوذ بک من افضحتین الفقر و الدین و ادفع عنی هذین بحق الا مامین السبطین الحسن و الحسین برحمتک یا ارحم الراحمین

(۱۷۲) ختم بسیار مجرب اذاوقعه

در هر ماهی که روز دوشنبه اولش باشد شروع کند روز اول یک مرتبه و روز دوم دو مرتبه تا روز چهاردهم چهارده مرتبه خوانده شود روز اول که ماه است هنگام شروع دو رکعت نماز حاجت بخواند و بعد از نماز تسبیح حضرت زهراعليها‌السلام را بگوید و روزهای پنجشنبه بین این چهارده روز بعد از قرائت سوره اذاوقعه این دعا را یک مرتبه بخواند :

بسم اللّه الرحمن الرحیم

یا واجد یا ماجد یا جواد یا حلیم و یا حنان یا منان یا کریم اسئلک تحفه من تحفاتک تلم بها شعثی و تقضی بها دینی و تصلح بها شانی برحمتک یا سیدی اللهم ان کان رزقی فی السماء فانزله و ان کان فی الارض فاخرجه و ان کان بعیدا فقربه و ان کان قریبا فیسره و ان کان قلیلا فکثره و ان کان کثیرا فبارک لی فیه فارسله علی ایدی خیار خلقک و لا تحوجن الی شرار خلقک و ان لم تکن فکونه بکینونیتک و و خدانیتک اللهم انقلب الی حیث اکون و لا تنقلنی الیه حیث یکون انک علی کل شی ء قدیر یا رحیم یا غنی و صل علی محمد اتمم علینا نعمتک و هنئنا کرامتک برحمتک یا ارحم الراحمین

(۱۷۳) ختم سوره اذاوقعه

جهت وسعت رزق ابتدا کند از شب جمعه و در شب جمعه دیگر ختم کند و در هر شب پنج مرتبه سوره اذاوقعه را بخواند و بعد از هر مرتبه این دعا را بخواند :

اللهم انی اسئلک رزقا واسعا حلالا طیبا بغیر کدو استجب دعائی بغیر رد و اغوذ بک من الفقر و الدین و صلی اللّه علی محمد و آله الطاهرین

(۱۷۴) ختم یا علیعليه‌السلام

اسم مبارک حضرت علیعليه‌السلام از برای هر حاجت که مداومت کند چهار روز نگذشته که نتیجه خواهد گرفت ان شاء اللّه و آن این است که در مسجد به جای خلوت برود دوازده هزار مرتبه (یا علیعليه‌السلام ) بگوید البته حاجتش روا شود شک نیست زیرا که حضرت علیعليه‌السلام اسم اعظم است

(۱۷۵) ختم یا علیعليه‌السلام

ختم کلمه (یا علیعليه‌السلام ) از مجربات است در مدت ده شب و هر شب در وقت معین دو رکعت نماز حاجت بخواند بعد از نماز بدون تکلم یکصد و ده مرتبه صلوات بفرستد و بعد از آن بلافاصله یکهزار و پانصد و هفتاد مرتبه بگوید (یا علیعليه‌السلام ) و بعد حاجت خود را از خدا بخواهد و به سه مرتبه صلوات بفرستد که مجرب است

(۱۷۶) دستوری برای نمازهای قضای گذشته که فراموش شده

امیرالمومنینعليه‌السلام فرمود شنیدم از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هر کس ترک کند نماز را از روی جهالت و نداند چقدر باید قضا کند شب دوشنبه پنجاه رکعت نماز بخواند با حمد و سوره و روزه بگیرد روز دوشنبه را و ظهر دوشنبه نیز پنجاه رکعت (۲۵ نماز دو رکعتی ) با حمد و سوره بخواند بعد از فراغت صد مرتبه استغفار کند این عمل مطابق با صد سال نماز قضا شده خدا حساب می فرماید ولی اگر بداند چقدر قضاء دارد باید همه آن را بجا آورد

(۱۷۷) دستوری برای حفظ کردن قرآن در مدت کم

از برای حفظ قرآن سه شب یا هفت شب جمعه در سحر و اگر نتواند در نصف شب و اگر نتواند در اول شب چهار رکعت نماز بخواند و در رکعت اول بعد از فاتحه سوره (یس ) و در رکعت دوم (حم دخان ) و در رکعت سوم (الم سجده ) و در رکعت چهارم (سوره الملک ) را باید بخواند و بعد از نماز و مناجات و صلوات به روح انبیاء عظام و حضرت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمرزش برای مومنین و مومنات و برادران دینی که پیش از وی بوده اند باید خواست آنگاه این دعا را بخواند

اللهم ارحمنی بترک المعاصی ابدا ما ابقیتنی و ارحمنی ان اتکلف ما لایعنینی و ارزقنی حسن النظر فیما یرضیک اللهم بدیع السماوات و الارض ذالجلال و الاکرام و العزه التی لا ترام اسئلک یا اللّه یا رحمان بجلالک و نور عرشک ان تنور بکتابک بصری و ان تطلق به لسانی و ان تفرج به عن قلبی و ان تشرح به صدری و ان تغسل به بدنی فانه لایعنینی علی الحق غیرک و لا یوتیه الا انت و لا حول و لا قوه الا باللّه العلی العظیم

(۱۷۸) دستور العمل قبل از خواب از پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

محدث فیض در خلاصه الاذکار نقل کرده که از حضرت زهراعليها‌السلام روایت شده که شبی حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر من وارد شد در وقتی که در رختخواب خود را پهن کرده و مهیای خوابیدن بودم فرمود : ای فاطمه ! مخواب مگر آنگاه که این چهار عمل را انجام داده باشی

اولا : یک ختم قرآن بخوان و بخواب و دیگر یک حج و یک حج عمره بجای آور و بخواب سوم آن که همه مومنین را از خود راضی گردان و چهارم آن که من و همه انبیاء را شفیعان خود قرار دهی پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : عزیزم ! خدای تعالی روی لطفی که به پدر تو و تو دارد این دستور را بقدری سهل و آسان قرار داد که شما و شیعیان عمل نمایید و اجر و مزد بسیاری برای شما خواهد بود هرگاه سوره توحید را سه مرتبه بخوانی ثواب یک ختم قرآن خواهی برد و هرگاه تسبیحات اربعه را بگویی صواب حج و عمره را برده ای و هرگاه طلب مغفرت جهت اموات نمایی همه آنها از تو خشنود می گردند و هرگاه بر من و سایر انبیاء صلوات فرستی همه آنها شفیعان تو خواهند بود ، به این قسم

اللهم صل علی محمد و آل محمد اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین

(۱۷۹) اثرات آب باران نیسان

اولین ماه تابستان است در کتاب انیس الصالحین از رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مروی است که : جبرئیل دعایی به من تعلیم نمود که داروی جمیع دردها است و طریقه اش آن است که قدری از آب باران اولین ماه تابستان را بگیرد قبل از آن که به زمین برسد در ظرف پاکی و سوره (حمد و توحید و قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق و آیه الکرسی و قل یا ایها الکافرون و انا انزلناه ) هر کدام را هفتاد مرتبه بر آن بخواند و هفتاد مرتبه (لا اله الا اللّه ) و هفتاد مرتبه (اللّه اکبر) و هفتاد مرتبه صلوات و هفتاد مرتبه (سبحان اللّه و الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر) بخواند به آن آب بدمد به حق آن کسی که مرا به هدایت مخلوقات فرستاده که او را جمیع امراض شفا یابد و شرح کامل خواص آن رد مفاتیح الجنان است

٢ - ارواح كفار كجا هستند؟

احاديثى كه در اين مورد رسيده بسيار است ما براى اختصار به دو حديث اكتفا مى كنيم

١- مرحوم مجلسى در بحار الانوار به نقل از محاسن آورده است :

ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام ... فاين ارواح الكفار؟ فقال فى حجرات النار، ياكلون من طعامها، ويشربون من شرابها، و يتزاورون فيها، و يقولون : ربنا لاتقم لنا الساعه لتنجز لنا ما وعدتنا(٣٤)

ابراهيم بن اسحاق گفت از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : پس ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در حجره هاى آتش هستند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از آشاميدنيهاى آن مى آشامند و يكديگر را ملاقات مى كنند و اين مناجات را به زبان دارند كه «خدايا قيامت را برپا مگردان تا آنچه براى ما (كفار) وعده داده اى تحقق نگيرد».

٢- و باز در همين كتاب به نقل از تفسير على بن ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

عن ابى عبداللهعليه‌السلام عن آبائه صلوات الله عليهم قال : كان فيما ساءل ملك الروم الحسن بن علىعليه‌السلام ان ساءله عن ارواح الكفار اين تجتمع ؟ قالعليه‌السلام تجتمع فى وادى حضرموت وراء اليمن(٣٥)

در سؤ الاتى كه پادشاه روم از حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام كرده ، آمده است : «... ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در بيابان حضرموت كه در پشت يمن است بسر مى برند».(٣٦)

در ارتباط با دو حديث فوق تذكر نكات زير لازم است :

الف» حديث اول اين بحث قسمتى از حديث سوم بحث قبل (ارواح مؤ منين كجاست) و حديث دوم نيز قسمتى از حديث چهارم همان بحث است ، ما براى اينكه كاملا مباحث از هم تفكيك شده باشد احاديث را با ذكر آدرس و مشخصات از هم تفكيك كرديم كه قهرا موجب تقطيع احاديث نيز شده است

ب» هر دو قسم از دو حديث مذكور نشان مى دهد: همان گونه كه ارواح مؤ منين در باغهاى عالم برزخ بسر مى برند و از نعمتهاى خداوند بهره مند هستند، ارواح كفار در گودالهائى از آتش در همان عالم بسر مى برند و در عذاب خداوند تا برپائى قيامت معذب خواهند بود.

از برخى احاديث استفاده مى شود نعمتهاى بهشت عالم برزخ نمونه اى از نعمتهاى خداوند در بهشت جاويدان و عذاب عالم برزخ نيز نمونه اى از عذابهاى او در عالم قيامت است و تا پايان عالم برزخ در آن معذب خواهند بود، با اين تفاوت كه ممكن است بر اثر خيرات و صدقاتى كه ديگران براى آنها در عالم دنيا مى دهند، عذاب از آنها برداشته شود و اهل بهشت گردند.

٣ - ارواح مستضعفين كجا هستند؟

دانستيم همان گونه كه انسان از نظر اعتقاد و عمل يا مؤ من است ، يا كافر و يا مستضعف ، به همين نسبت روح بشر نيز از نظر مقام و منزلت يكى از اين سه مرتبه را دارد، اينك پس از بيان جايگاه هر يك از مؤ منين و كفار در صدد بيان جايگاه ارواح مستضعفين در عالم برزخ هستيم ، ولى از اين جهت كه معناى مستضعف در عرف جامعه ما معلوم نيست و يا به غلط آنرا به گونه ديگرى معنا كرده اند لازم مى دانم ابتداء معناى مستضعف را از ديدگاه ائمه معصومين بيان كنم آنگاه به جايگاه آنها در عالم برزخ مى پردازم

للّه للّه مستضعف از ديدگاه ائمهعليه‌السلام للّه للّه للّه

برخى احاديثى كه در بيان معناى مستضعف از ائمه معصومين رسيده بطور خلاصه به قرار زير است :

١- مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از على بن ابراهيم آورده است :

عن على بن ابراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس ، عن بعض اصحابه عن زراره قال : ساءلت ابا جعفرعليه‌السلام عن المستضعف ، فقال : هو الذى لايهتدى حيله الى الكفر فيكفر و لا يهتدى سبيلا الى الايمان ، لايستطيع ان يؤ من و لا يستطيع ان يكفر، فهم الصبيان و من كان من الرجال و النساء على مثل عقول الصيبان مرفوع عنهم القلم(٣٧)

زراره گفت : از حضرت امام باقرعليه‌السلام پرسيدم : مستضعف كيست ؟ حضرت فرمود: مستضعف به كسى گويند كه نه دليلى براى باطل بودن كفر دارد تا كافر شود و نه دليلى براى حقانيت ايمان تا مؤ من باشد، آنها مانند كودكان هستند كه دليلى براى حقانيت ايمان و بطلان كفر ندارند. زراره گفت : سپس ‍ حضرت فرمود: هر مرد و زنى كه عقلش كودكانه باشد و بر اثر نارسائى عقل دليلى براى حقانيت حق يا باطل بودن كفر نداشته باشد مستضعف است و تكليف از او برداشته است

٢- باز مرحوم كلينى در همان كتاب به نقل از زراره آورده است :

... قال : ساءلت ابا عبداللهعليه‌السلام عن المستضعف ، فقال : هم اهل الولايه ، فقلت اى ولايه ؟ فقال اما انها ليست بالولايه فى الدين و لكنها الولايه فى المناكحه و الموارثه و المخالطه ، و هم ليسوا بالمؤ مين و لا بالكفار و منهم المرجون لامر الله عزوجل(٣٨)

راوى حديث گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم مستضعفين چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: اينها اهل ولايت هستند!، رواى حديث مى گويد:{پيش خود گفتم چگونه اينها اهل ولايت هستند در حالى كه مستضعف اند؟؛ يعنى اگر اهل ولايت هستند پس چرا به آنها مستضعف گفته شده از اين رو} در مورد ولايت آنها از حضرت پرسيدم ، حضرت فرمودند: مقصودم آن ولايت كه شما نسبت به امامان داريد نبود، بلكه مى خواستم بگويم : مى توانيد با آنها در ازدواج ، ميراث و مصاحبت ، همبستگى داشته باشيد{و اگر همان ولايتى را كه شما داريد آنها هم داشتند مؤ من بودند در صورتى كه } آنها نه مؤ من هستند و نه كافر، اينها در روز قيامت كارشان بستگى به خواست خدا دارد.

٣- در پاورقى ص ٤٠٤ ج ٢ كافى در شرح كلمه «مستضعفين» آورده اند:

المستضعف عند اكثر الاصحاب من لايعرف الامام ولا ينكره ولا يوالى احدا بعينه و قال ابن ادريسرحمه‌الله : هو من لايعرف اختلاف الناس فى المذاهب و لا يبغض اهل الحق على اعتقادهم

مستضعف درنظر اكثر علماء شيعه كسى است كه : امام بحق را نشناخته باشد و آن كسى را هم كه مردم بعنوان امام بحق معرفى مى كنند رد نمى كند ولى خودش احدى را بعنوان امام قبول نكرده است ابن ادريس هم {كه يكى از علماء معروف شيعه است } مى گويد: مستضعف كسى است كه نتواند بفهمد پنج مذهب چه فرقى با هم دارند و در ضمن با هيچ يك از آنها مخالفتى ندارد.

فرق حديث اول با حديث دوم اين است كه در حديث اول سخن از اسلام و كفر است ؛ يعنى آنكه بطور كلى دليلى بر صحت هيچ يك از ايمان و كفر ندارد و راهى را انتخاب نكرده است مستضعف است ولى در حديث دوم سخن از اسلام و ايمان است ؛ آنكه اسلام اختيار كرده ولى براى صحت هيچ يك از مذاهب پنج گانه دليلى ندارد، مسلمان است نه شيعه ،نه حنفى ، نه حنبلى ، نه مالكى و نه شافعى ، فقط مسلمان است و اگر از او بپرسيم : چه مذهبى را قبول دارى ؟ مى گويد: فرقى ندارد، همه مسلمان هستند، همه گوينده لا اله الا الله هستند، همه به يك قبله نماز مى خوانند، قرآن همه يكى است و... من ديگر اين گروه گرائى ها را نمى توانم بفهم

حسب فرمايش امام صادقعليه‌السلام اينها مستضعف هستند. و به نظر حقير هر دو حديث يكى است ؛ زيرا هر دو به يك چيز اشاره دارند و آن اينكه هر كس ‍ بين خود و خدا راهى براى رسيدن به حق پيدا نكند و حق را نيابد مستضعف است ، چه اينكه بين اسلام و كفر سر گردان باشد كه معناى حديث اول است و يا نسبت به اصل اسلام ، مسئله اى ندارد ولى در انتخاب يكى از مذاهب آن مانده است كه معناى حديث دوم است

٤- همچنان در كتاب كافى به نقل از ابى بصير آورده است كه :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : من عرف اختلاف الناس فليس ‍ بمستضعف وفى خبر آخر: عن ابى الحسن موسىعليه‌السلام قال ساءلته عن الضعفاء؟ فكتب الى : الضعيف من لم ترفع اليه حجه ولم يعرف الاختلاف ، فاذا عرف الاختلاف فليس بمستضعف(٣٩)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه فرق ميان مذاهب را بشناسد مستضعف نيست و در خبر ديگر از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام در مورد مستضعف سؤ ال شده و حضرت در پاسخ مرقوم فرموده اند: مستضعف آن است كه دليل حقانيت حق به او نرسيده باشد و اختلاف مذاهب را نيز نفهمد، ولى اگر اختلاف مذاهب را درك كرد، مستضعف نيست

در اين دو حديث نيز ملاك مستضعف بودن را شناخت و عدم شناخت حق و باطل دانسته است ، مسلم است كه وقتى انسان علت اختلاف مثلا شيعه و سنى را شناخت ، طبيعى است كه حق و باطل را شناخته ، حال اگر به طرف حق قدم برداشت جزء مؤ منين ، و اگر به طرف باطل رفت جزء معاندين و دشمنان حق است ، و همچنين است اگر فرق ايمان و كفر را بداند. از اينرو امامعليه‌السلام در دو حديث آخر فرمودند: اگر فرق و دليل را بداند مستضعف نيست

بنابراين مقصود از «مستضعف» در بحث ما استضعاف مالى نيست تا خوانندگان محترم خيال كنند، فقراء نيز در عالم برزخ و قيامت حسابشان از مؤ منين جداست بلكه مقصود (همانگونه كه دانستيم) استضعاف فكرى است ؛ يعنى آن افرادى كه خواسته اند بفهمند ولى بر اثر عدم توان فكرى نتوانسته اند و نمى توانند بفهمند. كه اين صورت شامل افرادى مانند: ابله ، اطفال و نوجوانى كه هنوز به بلوغ نرسيده و علائم ايمان در او ظاهر نشده است مى شود.

لازم به تذكر است : آن كسانى كه بر اثر ايجاد جو مسموم نتوانسته اند بفهمند، عذرشان پذيرفته نيست زيرا قرآن شريف در اين ارتباط فرموده است :

( إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَـٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ) (٤٠)

وقتى ملائكه ظالمين را قبض روح مى كنند از آنها مى پرسند: در چه موقعيتى بوديد كه به اين روز افتاديد؟ جواب مى دهند: ما در دنيا ضعيف واقع شده بوديم {يعنى در موقعيتى قرار گرفته بوديم كه نمى توانستيم انسان متدينى باشيم }، ملائكه مى پرسند: مگر زمين خدا وسعت نداشت ، چرا مهاجرت نكرديد تا از آن جوى كه براى شما پيش آورده بودند نجات پيدا كنيد؟ اين عذر پذيرفته نيست و جايگاه آنها جهنم است ، و بازگشت آنها به جايگاه بسيار بدى است

نوع ديگرى از مستضعفين وجود دارند كه به وسيله استكبار مستكبرين دربند كشيده شده اند و از اطاعت خداوند متعال غافل مانده اند. كه بر افراد با ايمان و هشيار هر عصر و زمان است آنها را از بندهاى استعمارگران برهانند. فرمان خداوند در قرآن شريف در اين ارتباط چنين است :

( وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا ) (٤١)

چرا در راه خدا و در راه آزادى مردان و زنان و فرزندانى كه تحت ستم مستكبران قرار گرفته و ضعيف واقع شده اند و فريادشان بلند است كه : خدايا ما را از اين سرزمينى كه مردمش ستمكارند نجات ده ، و براى ما از جانب خود ولى و ياورى مقرر فرما، جنگ نمى كنيد؟

با اين بيان معلوم شد: مقصود از مستضعف در اصطلاح قرآن و ائمه معصومينعليه‌السلام چيست و احاديثى كه در آينده مورد بحث قرار مى گيرد همين عده را شامل مى شود.

ما در اين ارتباط كه وضعيت مستضعفين در عالم برزخ چگونه است به يك حديث اكتفا مى كنيم :

مرحوم كلينى در كافى به نقل از ضريس آورده است :

... قال : قلت (لابى جعفرعليه‌السلام ) اصلحك الله فما حال الموحدين المقرين بنبوه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من المسلمين المذنبين الذين يموتون وليس لهم امام ولايعرفون ولايتكم ؟ فقالعليه‌السلام : اما هولاء فانهم فى حفرتهم لايخرجون منها، فمن كان منهم له عمل صالح ولم يظهر منه عداوه فانه يخدله خد الى الجنه التى خلقها الله فى المغرب فيدخل عليه منها الروح فى حفرته الى يوم القيامه فيلقى الله فيحاسبه بحسناته و سيئاته ، فاما الى الجنه و اما الى النار، فهؤ لاء موقوفون لامر الله و كذلك يفعل الله بالمستضعفين والبله والاطفال و اولاد المسلمين الذين الم يبلغوا الحلم فاما النصاب من اهل القبله فانهم يخدلهم خد الى النار التى خلقها الله فى المشرق ، فيدخل عليهم منها اللهب والشرر والدخان وفوره الحميم الى يوم القيامه ، ثم مصير هم الى الحميم ، ثم فى النار يسجرون ، ثم قيل لهم : اينما كنتم تدعون من دون الله ؟ اين امامكم الذى اتخذتموه دون الامام الذى جعله الله للناس اماما.(٤٢)

به حضرت باقرعليه‌السلام گفتم : حال مسلمانانى كه نبوت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را قبول دارند ولى به امامت امامى از امامان ايمان ندارند، و ولايت شما اهل بيت را قبول ندارند چگونه است ؟ حضرت اينها را به دو قسم تقسيم نموده و چنين فرمودند:

آنهائى كه اعمال صالح داشته اند و عداوتشان نسبت به ما ظاهر نشده باشد خداوند آنها در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آنجا خارج نمى شوند، نهايتا (بپاس اعمال صالحى كه انجام داده اند) خداوند متعال يك روزانه اى از همان بهشتى كه گفتيم در مغرب آفريده است به قبر آنها باز مى كند تا هواى تازه و بوى خوش و نسيم هاى لطيف به آنجا بوزد و به اين سبب در آسايش و استراحت بسر برند، و چون روز قيامت شود و خدا را ملاقات كنند، خداوند به حساب آنها رسيدگى فرمايد. يا اهل بهشتند و يا اهل جهنم ، امر اينها بستگى به فرمان خداوند دارد و به هر نحوى او صلاح بداند همان است آنگاه فرمود: حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانان كه قبل از بلوغ مرده اند نظير همين افراد است

و دسته دوم را چنين توضيح دادند: اما اگر نسبت بما اهل بيت عدوات نشان داده باشند، خداوند اينها را در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آن خارج نمى شوند. نهايتا خداوند روزنه اى از همان جهنمى كه گفتيم در مشرق آفريده به قبر آنها باز مى كند و زبانه هاى آتش سوزان و دود جهنم و فوران آبهاى داغ آنرا از اين روزنه به آنها مى رساند و پس از برپائى قيامت آنها را به جهنم مى برند و به آنها گفته مى شود: كجاست ، آن امامى كه براى خود انتخاب كرده بوديد و چرا به آن امامى كه خداوند او را امام و پيشواى مردم قرار داده بود توجه نمى كرديد.

گرچه اين قسمت از حديث ضريس كه در اين مورد نقل كرديم در ارتباط با ارواح مسلمانان غير شيعه (سنى هاى متعارف و سنى هاى ناصبى) است ، ولى مقصود ما همان جمله امامعليه‌السلام است كه فرمود:

«حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانى كه قبل از بلوغ مى ميرند نظير دسته اول است».

پس در حقيقت خداوند در عالم برزخ ، روح مستضعفين ، و روح انسانهاى ابله ، و روح آنهائى كه در كودكى مرده اند، و روح نوجوانانى كه قبل از رسيدن به تكليف از دنيا رفته اند را در قبرهايشان نگه مى دارد و از آن روزنه مخصوص بوى خوش و نسيم بهشت براى آنها مى فرستد و تا روز قيامت به همين منوال بر آنها خواهد گذشت ، و حساب آنها در روز قيامت با خداست(٤٣)

در ارتباط با حديث ضريس توجه به نكات زير خالى از لطف نيست : الف» حديث از نظر سند صحيح است و عمدتا معنا و مفهوم آن در ارتباط با عامه است كه «عالم برزخ» را به چه كيفيتى خواهند گذرانيد، و گفتيم آنها به دو قسم تقسيم شده و حالات و وضعيت هر يك بطور كامل بيان شد.

ب - خصوصيتى كه اين حديث از آن برخوردار است ، اين است كه مى فهماند اين گونه نيست كه روح همه مردگان پس از مردن در پرواز باشد و به هر جا كه بخواهد برود و هر بهره اى بخواهد ببرد. بلكه يك قسم از ارواح گرچه مسلمان باشند ولى در عين حال در حفره و يا قبر زندانى هستند و فقط بوى خوش و نسيم لطيف بهشت برزخى را استشمام مى كنند، بخلاف ارواح مؤ منين عالى رتبه كه با اذن و اجازه اى كه به آنها داده شده در وسعت زايد الوصفى قرار دارند و جاهاى زيادى مى روند و نظارت و اشرافى نيز خواهند داشت

ج - موضوعى كه در اين حديث و احاديث گذشته و بسيارى از احاديثى كه در آينده در مورد آنها بحث مى شود كلمه «حفره و قبر» است ، ما بحث پيرامون اين دو كلمه را به فصل چهارم موكول مى كنيم

فصل چهارم : مقصود از حفره و قبر چيست موضوعى كه در حديث «ضريس كناسى» در ارتباط با وضعيت مستضعفين در عالم برزخ قابل توجه است ، كلمه «حفره» مى باشد، اين كلمه در اين حديث و كلمه «قبر» در احاديث ديگرى كه در اين كتاب مورد استفاده قرار گرفته بكار رفته و بحث پيرامون آن ، بحث قابل توجهى است

در حديث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد معناى برزخ نقل كرده ايم آمده است «من براى شما در عالم برزخ مى ترسم ، سؤ ال شد: برزخ چيست ؟ فرمودند: قبر است تا هنگام مرگ» در حديث نبوى ديگرى آمده است : «قبر يا گودالى از جهنم و يا باغى از باغهاى بهشت است»

در حديث اول از فصل پنجم در بخش دوم در ص ١٤٥ به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام آمده است «نماز و روزه و حج و ساير صدقاتى كه براى مؤ من داده مى شود داخل قبرش مى شود» و در حديث دوم از بند «د» در همان فصل از امام صادقعليه‌السلام آمده است : «وقتى به نيت از دنيا رفته اى صدقه دهند خداوند به جبرئيل دستور مى دهد: هفتاد هزار ملك به سوى قبر او گسيل كنند و هر كدام طبقى از نعمتهاى بهشتى را براى او به قبر او حمل كنند» و از رسول خداستصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه در حديث ديگر فرموده اند: «كه اگر نماز وحشت براى مرده بخوانيد خداوند از همان لحظه هزار ملك حوله و لباس بدست را به قبر او مى فرستد و قبر او را تا روز قيامت وسيع مى فرمايد و ...» و ده ها حديث ديگر از اين قبيل

لازم است دانسته شود آيا مقصود از «حفره و قبر» كه در احاديث ذكر شده ، به راستى همان قبر و گودالى است كه مردم را هنگام مرگ در آن دفن مى كنند و يا مقصود چيز ديگر است ؟ اگر مقصود همين قبر و همين گودال است ، جواب سؤ الات زير چيست ؟

الف» كسانى كه در دريا مى ميرند و امكان بيرون آوردن و دفن كردن آنها در زمين نيست و با بستن چيز سنگينى به بدن آنها بايد به قعر دريا فرستاده شوند كه در حقيقت طعمه حيوانات دريائى مى شوند. چگونه (طبق احاديث رسيده) هر عصر از قبرهايشان خارج مى شوند و شب را در بهشت سپرى مى كنند و صبح مجددا به حفره هايشان مراجعت مى كنند؟ چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد در صورتى كه آنها طعمه حيوانات دريائى شده اند؟ چگونه قبر آنها را وسيع مى گرداند در حالى كه آنها قبر ندارند و...

ب» آنهائى كه در آتش سوزى مى سوزند و خاكستر آنها بر باد فنا مى رود و قبرى براى آنها تصور نمى شود و در حقيقت هيچ اثرى از آنها باقى نمى ماند، چگونه از قبرهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت بسر مى برند و صبح مجددا به قبر خود باز مى گردند؟ و چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد؟ و چگونه قبر آنها را وسيع مى كنند؟

ج» بغير از قبور انبياء و اوصياء و علماء و صلحاء (كه نبايد معدوم شوند) قبور ديگران كه پس از گذشت زمان مخروبه مى شوند و احيانا داخل شهرها قرار مى گيرند. و يا در حفارى هاى ساختمانى بطور كلى نابود مى شوند، صاحبان آنها چگونه از گودالهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت مى گذرانند و صبح مجددا به قبر خود مراجعت مى كنند؟ و به كدام قبر مراجعت مى كنند؟ و چگونه خيرات و صدقات به قبر آنها مى فرستند و كدام قبر؟ و چگونه قبر آنها وسيع مى شود؟

د» قبرستانهائى كه مجددا احياء مى شوند و چه بسا مجددا در همان قبر، مرده ديگرى را دفن مى كنند چگونه ؟

ه» هندوها و برخى اقوام و ملل كه پس از مرگ ، بدنشان سوخته مى شود و چه بسا خاكستر آنرا بر باد مى دهند چگونه در قبرهاى خود تا روز قيامت عذاب مى شوند، و كدام قبر؟

و» معناى «وسعت قبر» كه در بعضى روايات و دعاها وجود دارد به چه معناست ؟ آيا همين قبر گشاد مى شود؟ اگر همين قبر گشاد مى شود پس ‍ سرنوشت قبرهاى اطراف چه مى شود؟ آيا آن قبرها تنگ مى شود و يا آن قبرها بجاى ديگر منتقل مى شوند؟ و اگر قبرهاى هم جوار تنگ مى شوند، در صورتى كه آن قبر نيز، قبر مؤ من باشد بى عدالتى در حق او نيست ؟ و اگر قبر هم جوار را به جاى ديگر منتقل مى كنند آيا محدوده قبرستان تغيير مى كند؟ اگر محدوده قبرستان تغيير مى يابد پس چرا معلوم نيست ؟و...

ز» اين قبرى كه به حسب روايات «يا باغى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودالهاى جهنم است» اگر مقصود، همين قبر و حفره است چگونه ممكن است اين قبر با اين طول و عرض و عمقى (١٧٥*٤٠*٤٠سانتيمتر) كه دارد باغى از باغهاى بهشت ، با آن همه درختهاى سر به فلك كشيده و ميوه هاى رنگارنگ و در غير فصل و نهرهاى جارى از شير، عسل مصفى و ديگر مايعات باشد؟ و يا گودالى از گودالهاى جهنم با آن همه عذابها و مار و مورها و... باشد؟

اينها نمونه هائى از سؤ الاتى است كه در مورد اين گونه احاديث مطرح است و نبايد بدون جواب بماند. از طرفى ، صرف نظر از اينكه روايات وارده از جهت سند و پيوستگى با ائمه معصومينعليه‌السلام قابل توجه هستند، از مجموع احاديثى كه در اين مورد رسيده و در حد تواتر معنوى است ، صدور آنها از ائمهعليه‌السلام انكار ناپذير و بدون شك و ترديد است پس نيازمند جواب و توجيه صحيح در اين مورد هستيم

اگر بعنوان جواب گفته شود: قدرت خداوند متعال بالاى همه اين تصورات است ، و از قدرت خدا به دور نيست كه در همين قبر با همان عرض و طول و عمقى كه گفتيد، درختهاى سر به فلك كشيده را جاى دهد و...

جوابش همان حديثى است كه گفته اند: «شخصى از امام صادق يا امام باقرعليه‌السلام پرسيد: خداوند قادر است اين دنيا را با همين حجمى كه دارد داخل تخم مرغ كند بدون اينكه دنيا كوچك شود و تخم مرغ بزرگ ؟ حضرت جواب دادند: اين كار از محالات (عقلا نشدنى) است و قدرت خداوند به محالات تعلق نمى گيرد»

ما مى گوئيم : اين هم نشدنى است و مسلما معناى «قبر و حفره» چيز ديگر است و آن اينكه :

بوسيله مشاهدات عينى ، ديده و دانسته ايم كه انسان را پس از مردن در يك گودالى با ابعاد حداكثر ٥٠ * ٥٠ * ٢٠٠ سانتيمترى به اسم قبر قرار مى دهند و اطراف و روى آنرا محكم مى كنند تا هم جسد وى از دست رسى حيوانات وحشى مصون بماند و هم بوى تعفن آن به بيرون قبر نفوذ نكند و مردم از بوى آن دچار امراض گوناگونى نگردند.

باز بوسيله مشاهدات عينى ديده و دانسته ايم كه اين بدن پس از مدتى در آن گودال مى گندد و پوست و گوشت آن در اسرع وقت از بين مى رود و بعد از زمانهاى زيادى استخوانهاى آن نيز از بين مى رود و اگر قبر را بشكافيم چيزى بصورت اسكلت انسان در آن مشاهده نخواهيم كرد.

به اين مناسبت بياد داستانى در مدينه افتادم : در سال ٦١ در ضمن زيارت حج و قبر مطهر حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فكر زيارت قبر عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افتادم با يكى از دوستان سراغ گرفتيم تا به محلى كه آدرس داده بودند رسيديم ، اثرى از قبر و ساختمان نيافتيم از پيرمردى كه در آن حدود منزل داشت سؤ ال كرديم ، نقطه اى را به ما نشان داد و گفت : اينجا بود. ولى چون چند سال پيش از طرف حكومت قبر را شكافتند و چيزى در آن نبود بقعه را خراب كردند و جزء ميدان انداختند و به هر حال با مشاهدات عينى براى ما مسلم شده اگر مثلا پس از هزار سال قبرى را بشكافند اثرى از مرده اى كه در آن گذاشته اند نيست البته بغير از قبور انبياء و ائمهعليه‌السلام و اولياء و بندگان صالح خدا كه جسدشان همان گونه سالم مى ماند و در مواردى هم مشاهده شده و تاريخ هم نقل نموده است

حال با توجه به آن سؤ الات بدون پاسخ و اين مشاهدات و تجربيات به اين يقين رسيده ايم كه مقصود ائمهعليه‌السلام از حفره و قبر همين گودال با آن ابعادى كه گفتيم نيست بلكه مقصود آن «جايگاه مخصوص انسان در عالم برزخ» است با اين توضيح كه :

با عنايت به آيه شريفه( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ) (گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند متقى و پرهيزگارترين شما هستيد) هر يك از بندگان نزد خداوند، در ماوراء اين جهان (عالم دنيا) جايگاه مخصوصى دارند كه پس ‍ از رفتن از اين عالم به آن مقام مى رسند و در آن جايگاه قرار مى گيرند. اين جايگاه براى مؤ منين باغ است و براى كفار و دشمنان بشريت خرابه اى آتش ‍ زا است از خصوصيات اين جايگاه اين است كه به حسب روايات ، داراى درجات مختلف و مراتب عديده است ، و مخصوصا جايگاه انسانهاى مؤ من در عالم برزخ قابل گسترش و وسعت است ، به گونه اى كه اگر يكى از خويشان و نزديكان و دوستان آن مرحوم او را به خير ياد كنند يا براى او صدقاتى بدهند به آن جايگاه افزوده مى شود و وسعت پيدا مى كند و روح آن فوت شده اين افزودگى و وسعت را درك مى كند.

براى تاءييد اين مطلب ناگزيرم به يكى از رواياتى كه در گذشته نيز بيان شده اشاره كنم مرحوم مجلسىرحمه‌الله در بحارالانوار به نقل از محاسن چنين آورده است :

ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام اين ارواح المؤ منين ؟ فقال : ارواح المؤ منين فى حجرات فى الجنه ، ياكلون من طعامها و يشربون من شرابها، و يتزاورون فيها...(٤٤)

ابراهيم بن اسحاق گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : روح مؤ منين كجاست ؟ حضرت فرمود: ارواح مؤ منين در اطاقهائى از بهشت بسر مى برند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از نوشيدنيهاى آن مى آشامند و به زيارت همديگر مى روند و از احوال هم مى پرسند و...

ملاحظه مى فرمائيد كه امامعليه‌السلام در اين جملات جايگاه مؤ من را در عالم برزخ حجره ها و اطاقهاى بهشتى بيان فرموده و اصلا صحبتى از قبر به ميان نياورده اند، در صورتى كه اگر در همان قبر بود به صورت ديگرى بيان مى فرمودند.

پس ، از توضيحى كه داده شد معلوم گشت مقصود از حفره و قبر همان جايگاه عالم برزخ است ، و اين جايگاه است كه قابليت وسعت دادن به آن را دارد و همين جايگاه است كه ارواح شب از آن مهاجرت مى كنند و به جاى بهترى مى روند و صبح بازگشت مى كنند و به همان جايگاه مراجعت مى نمايند، اين جايگاه است كه مى تواند چه بسا «هفتاد هزار ملك را با طبق هائى از نعمت هاى بهشتى در خود جاى دهد، و اين جايگاه است كه مى توان درختهاى ميوه سر به فلك كشيده در آن را تصور كرد و... ، و براى كفار و مشركين و دشمنان بشريت ، همين جايگاه است كه مى تواند محل مارها و اژدهاى كذائى و انواع عذابها باشد.

سؤ الى كه در اين جا قابل توجه است ، اين است كه اگر مقصود از قبر و حفره همان جايگاه مخصوص است پس چرا در كلام و سخنان ائمهعليه‌السلام به آن تصريح نشده و با كلمه «حفره و قبر» تعبير فرموده اند؟

جواب اين سؤ ال اين است كه اولا: چون عموم مردم آن زمان از درك واقعيات محروم بوده و از حد مشاهدات تجاوز نمى كرده اند و معمولا هم توجهشان به اين قبر و ظاهر آن بوده ، ائمهعليه‌السلام به اصطلاحى علمى از باب ضيق خناق در كلماتشان از آن جايگاه به «قبر و حفره» تعبير فرموده اند. و ثانيا براى آنهائى كه از درك حقيقت عاجز نبوده و ماوراء طبيعت را محال نمى دانسته اند حق مطلب را تعبير فرموده و همان گونه كه در حديث ابراهيم بن اسحاق ملاحظه كريد فرموده اند: در اطاقهاى بهشتى بسر مى برند و در احاديث ديگر هم خوانديم كه كفار در بيابان حضر موت بسر مى برند (توضيح بيشتر وادى حضر موت در بحث برهوت خواهد آمد).

٢ - ارواح كفار كجا هستند؟

احاديثى كه در اين مورد رسيده بسيار است ما براى اختصار به دو حديث اكتفا مى كنيم

١- مرحوم مجلسى در بحار الانوار به نقل از محاسن آورده است :

ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام ... فاين ارواح الكفار؟ فقال فى حجرات النار، ياكلون من طعامها، ويشربون من شرابها، و يتزاورون فيها، و يقولون : ربنا لاتقم لنا الساعه لتنجز لنا ما وعدتنا(٣٤)

ابراهيم بن اسحاق گفت از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : پس ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در حجره هاى آتش هستند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از آشاميدنيهاى آن مى آشامند و يكديگر را ملاقات مى كنند و اين مناجات را به زبان دارند كه «خدايا قيامت را برپا مگردان تا آنچه براى ما (كفار) وعده داده اى تحقق نگيرد».

٢- و باز در همين كتاب به نقل از تفسير على بن ابراهيم از حضرت صادقعليه‌السلام آورده است :

عن ابى عبداللهعليه‌السلام عن آبائه صلوات الله عليهم قال : كان فيما ساءل ملك الروم الحسن بن علىعليه‌السلام ان ساءله عن ارواح الكفار اين تجتمع ؟ قالعليه‌السلام تجتمع فى وادى حضرموت وراء اليمن(٣٥)

در سؤ الاتى كه پادشاه روم از حضرت امام حسن مجتبىعليه‌السلام كرده ، آمده است : «... ارواح كفار كجا هستند؟ حضرت فرمود: آنها در بيابان حضرموت كه در پشت يمن است بسر مى برند».(٣٦)

در ارتباط با دو حديث فوق تذكر نكات زير لازم است :

الف» حديث اول اين بحث قسمتى از حديث سوم بحث قبل (ارواح مؤ منين كجاست) و حديث دوم نيز قسمتى از حديث چهارم همان بحث است ، ما براى اينكه كاملا مباحث از هم تفكيك شده باشد احاديث را با ذكر آدرس و مشخصات از هم تفكيك كرديم كه قهرا موجب تقطيع احاديث نيز شده است

ب» هر دو قسم از دو حديث مذكور نشان مى دهد: همان گونه كه ارواح مؤ منين در باغهاى عالم برزخ بسر مى برند و از نعمتهاى خداوند بهره مند هستند، ارواح كفار در گودالهائى از آتش در همان عالم بسر مى برند و در عذاب خداوند تا برپائى قيامت معذب خواهند بود.

از برخى احاديث استفاده مى شود نعمتهاى بهشت عالم برزخ نمونه اى از نعمتهاى خداوند در بهشت جاويدان و عذاب عالم برزخ نيز نمونه اى از عذابهاى او در عالم قيامت است و تا پايان عالم برزخ در آن معذب خواهند بود، با اين تفاوت كه ممكن است بر اثر خيرات و صدقاتى كه ديگران براى آنها در عالم دنيا مى دهند، عذاب از آنها برداشته شود و اهل بهشت گردند.

٣ - ارواح مستضعفين كجا هستند؟

دانستيم همان گونه كه انسان از نظر اعتقاد و عمل يا مؤ من است ، يا كافر و يا مستضعف ، به همين نسبت روح بشر نيز از نظر مقام و منزلت يكى از اين سه مرتبه را دارد، اينك پس از بيان جايگاه هر يك از مؤ منين و كفار در صدد بيان جايگاه ارواح مستضعفين در عالم برزخ هستيم ، ولى از اين جهت كه معناى مستضعف در عرف جامعه ما معلوم نيست و يا به غلط آنرا به گونه ديگرى معنا كرده اند لازم مى دانم ابتداء معناى مستضعف را از ديدگاه ائمه معصومين بيان كنم آنگاه به جايگاه آنها در عالم برزخ مى پردازم

للّه للّه مستضعف از ديدگاه ائمهعليه‌السلام للّه للّه للّه

برخى احاديثى كه در بيان معناى مستضعف از ائمه معصومين رسيده بطور خلاصه به قرار زير است :

١- مرحوم كلينى در كتاب كافى به نقل از على بن ابراهيم آورده است :

عن على بن ابراهيم ، عن محمد بن عيسى ، عن يونس ، عن بعض اصحابه عن زراره قال : ساءلت ابا جعفرعليه‌السلام عن المستضعف ، فقال : هو الذى لايهتدى حيله الى الكفر فيكفر و لا يهتدى سبيلا الى الايمان ، لايستطيع ان يؤ من و لا يستطيع ان يكفر، فهم الصبيان و من كان من الرجال و النساء على مثل عقول الصيبان مرفوع عنهم القلم(٣٧)

زراره گفت : از حضرت امام باقرعليه‌السلام پرسيدم : مستضعف كيست ؟ حضرت فرمود: مستضعف به كسى گويند كه نه دليلى براى باطل بودن كفر دارد تا كافر شود و نه دليلى براى حقانيت ايمان تا مؤ من باشد، آنها مانند كودكان هستند كه دليلى براى حقانيت ايمان و بطلان كفر ندارند. زراره گفت : سپس ‍ حضرت فرمود: هر مرد و زنى كه عقلش كودكانه باشد و بر اثر نارسائى عقل دليلى براى حقانيت حق يا باطل بودن كفر نداشته باشد مستضعف است و تكليف از او برداشته است

٢- باز مرحوم كلينى در همان كتاب به نقل از زراره آورده است :

... قال : ساءلت ابا عبداللهعليه‌السلام عن المستضعف ، فقال : هم اهل الولايه ، فقلت اى ولايه ؟ فقال اما انها ليست بالولايه فى الدين و لكنها الولايه فى المناكحه و الموارثه و المخالطه ، و هم ليسوا بالمؤ مين و لا بالكفار و منهم المرجون لامر الله عزوجل(٣٨)

راوى حديث گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم مستضعفين چه كسانى هستند؟ حضرت فرمودند: اينها اهل ولايت هستند!، رواى حديث مى گويد:{پيش خود گفتم چگونه اينها اهل ولايت هستند در حالى كه مستضعف اند؟؛ يعنى اگر اهل ولايت هستند پس چرا به آنها مستضعف گفته شده از اين رو} در مورد ولايت آنها از حضرت پرسيدم ، حضرت فرمودند: مقصودم آن ولايت كه شما نسبت به امامان داريد نبود، بلكه مى خواستم بگويم : مى توانيد با آنها در ازدواج ، ميراث و مصاحبت ، همبستگى داشته باشيد{و اگر همان ولايتى را كه شما داريد آنها هم داشتند مؤ من بودند در صورتى كه } آنها نه مؤ من هستند و نه كافر، اينها در روز قيامت كارشان بستگى به خواست خدا دارد.

٣- در پاورقى ص ٤٠٤ ج ٢ كافى در شرح كلمه «مستضعفين» آورده اند:

المستضعف عند اكثر الاصحاب من لايعرف الامام ولا ينكره ولا يوالى احدا بعينه و قال ابن ادريسرحمه‌الله : هو من لايعرف اختلاف الناس فى المذاهب و لا يبغض اهل الحق على اعتقادهم

مستضعف درنظر اكثر علماء شيعه كسى است كه : امام بحق را نشناخته باشد و آن كسى را هم كه مردم بعنوان امام بحق معرفى مى كنند رد نمى كند ولى خودش احدى را بعنوان امام قبول نكرده است ابن ادريس هم {كه يكى از علماء معروف شيعه است } مى گويد: مستضعف كسى است كه نتواند بفهمد پنج مذهب چه فرقى با هم دارند و در ضمن با هيچ يك از آنها مخالفتى ندارد.

فرق حديث اول با حديث دوم اين است كه در حديث اول سخن از اسلام و كفر است ؛ يعنى آنكه بطور كلى دليلى بر صحت هيچ يك از ايمان و كفر ندارد و راهى را انتخاب نكرده است مستضعف است ولى در حديث دوم سخن از اسلام و ايمان است ؛ آنكه اسلام اختيار كرده ولى براى صحت هيچ يك از مذاهب پنج گانه دليلى ندارد، مسلمان است نه شيعه ،نه حنفى ، نه حنبلى ، نه مالكى و نه شافعى ، فقط مسلمان است و اگر از او بپرسيم : چه مذهبى را قبول دارى ؟ مى گويد: فرقى ندارد، همه مسلمان هستند، همه گوينده لا اله الا الله هستند، همه به يك قبله نماز مى خوانند، قرآن همه يكى است و... من ديگر اين گروه گرائى ها را نمى توانم بفهم

حسب فرمايش امام صادقعليه‌السلام اينها مستضعف هستند. و به نظر حقير هر دو حديث يكى است ؛ زيرا هر دو به يك چيز اشاره دارند و آن اينكه هر كس ‍ بين خود و خدا راهى براى رسيدن به حق پيدا نكند و حق را نيابد مستضعف است ، چه اينكه بين اسلام و كفر سر گردان باشد كه معناى حديث اول است و يا نسبت به اصل اسلام ، مسئله اى ندارد ولى در انتخاب يكى از مذاهب آن مانده است كه معناى حديث دوم است

٤- همچنان در كتاب كافى به نقل از ابى بصير آورده است كه :

... عن ابى عبداللهعليه‌السلام قال : من عرف اختلاف الناس فليس ‍ بمستضعف وفى خبر آخر: عن ابى الحسن موسىعليه‌السلام قال ساءلته عن الضعفاء؟ فكتب الى : الضعيف من لم ترفع اليه حجه ولم يعرف الاختلاف ، فاذا عرف الاختلاف فليس بمستضعف(٣٩)

حضرت صادقعليه‌السلام فرمود: كسى كه فرق ميان مذاهب را بشناسد مستضعف نيست و در خبر ديگر از حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام در مورد مستضعف سؤ ال شده و حضرت در پاسخ مرقوم فرموده اند: مستضعف آن است كه دليل حقانيت حق به او نرسيده باشد و اختلاف مذاهب را نيز نفهمد، ولى اگر اختلاف مذاهب را درك كرد، مستضعف نيست

در اين دو حديث نيز ملاك مستضعف بودن را شناخت و عدم شناخت حق و باطل دانسته است ، مسلم است كه وقتى انسان علت اختلاف مثلا شيعه و سنى را شناخت ، طبيعى است كه حق و باطل را شناخته ، حال اگر به طرف حق قدم برداشت جزء مؤ منين ، و اگر به طرف باطل رفت جزء معاندين و دشمنان حق است ، و همچنين است اگر فرق ايمان و كفر را بداند. از اينرو امامعليه‌السلام در دو حديث آخر فرمودند: اگر فرق و دليل را بداند مستضعف نيست

بنابراين مقصود از «مستضعف» در بحث ما استضعاف مالى نيست تا خوانندگان محترم خيال كنند، فقراء نيز در عالم برزخ و قيامت حسابشان از مؤ منين جداست بلكه مقصود (همانگونه كه دانستيم) استضعاف فكرى است ؛ يعنى آن افرادى كه خواسته اند بفهمند ولى بر اثر عدم توان فكرى نتوانسته اند و نمى توانند بفهمند. كه اين صورت شامل افرادى مانند: ابله ، اطفال و نوجوانى كه هنوز به بلوغ نرسيده و علائم ايمان در او ظاهر نشده است مى شود.

لازم به تذكر است : آن كسانى كه بر اثر ايجاد جو مسموم نتوانسته اند بفهمند، عذرشان پذيرفته نيست زيرا قرآن شريف در اين ارتباط فرموده است :

( إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّـهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَـٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا ) (٤٠)

وقتى ملائكه ظالمين را قبض روح مى كنند از آنها مى پرسند: در چه موقعيتى بوديد كه به اين روز افتاديد؟ جواب مى دهند: ما در دنيا ضعيف واقع شده بوديم {يعنى در موقعيتى قرار گرفته بوديم كه نمى توانستيم انسان متدينى باشيم }، ملائكه مى پرسند: مگر زمين خدا وسعت نداشت ، چرا مهاجرت نكرديد تا از آن جوى كه براى شما پيش آورده بودند نجات پيدا كنيد؟ اين عذر پذيرفته نيست و جايگاه آنها جهنم است ، و بازگشت آنها به جايگاه بسيار بدى است

نوع ديگرى از مستضعفين وجود دارند كه به وسيله استكبار مستكبرين دربند كشيده شده اند و از اطاعت خداوند متعال غافل مانده اند. كه بر افراد با ايمان و هشيار هر عصر و زمان است آنها را از بندهاى استعمارگران برهانند. فرمان خداوند در قرآن شريف در اين ارتباط چنين است :

( وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَـٰذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ وَلِيًّا وَاجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنكَ نَصِيرًا ) (٤١)

چرا در راه خدا و در راه آزادى مردان و زنان و فرزندانى كه تحت ستم مستكبران قرار گرفته و ضعيف واقع شده اند و فريادشان بلند است كه : خدايا ما را از اين سرزمينى كه مردمش ستمكارند نجات ده ، و براى ما از جانب خود ولى و ياورى مقرر فرما، جنگ نمى كنيد؟

با اين بيان معلوم شد: مقصود از مستضعف در اصطلاح قرآن و ائمه معصومينعليه‌السلام چيست و احاديثى كه در آينده مورد بحث قرار مى گيرد همين عده را شامل مى شود.

ما در اين ارتباط كه وضعيت مستضعفين در عالم برزخ چگونه است به يك حديث اكتفا مى كنيم :

مرحوم كلينى در كافى به نقل از ضريس آورده است :

... قال : قلت (لابى جعفرعليه‌السلام ) اصلحك الله فما حال الموحدين المقرين بنبوه محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من المسلمين المذنبين الذين يموتون وليس لهم امام ولايعرفون ولايتكم ؟ فقالعليه‌السلام : اما هولاء فانهم فى حفرتهم لايخرجون منها، فمن كان منهم له عمل صالح ولم يظهر منه عداوه فانه يخدله خد الى الجنه التى خلقها الله فى المغرب فيدخل عليه منها الروح فى حفرته الى يوم القيامه فيلقى الله فيحاسبه بحسناته و سيئاته ، فاما الى الجنه و اما الى النار، فهؤ لاء موقوفون لامر الله و كذلك يفعل الله بالمستضعفين والبله والاطفال و اولاد المسلمين الذين الم يبلغوا الحلم فاما النصاب من اهل القبله فانهم يخدلهم خد الى النار التى خلقها الله فى المشرق ، فيدخل عليهم منها اللهب والشرر والدخان وفوره الحميم الى يوم القيامه ، ثم مصير هم الى الحميم ، ثم فى النار يسجرون ، ثم قيل لهم : اينما كنتم تدعون من دون الله ؟ اين امامكم الذى اتخذتموه دون الامام الذى جعله الله للناس اماما.(٤٢)

به حضرت باقرعليه‌السلام گفتم : حال مسلمانانى كه نبوت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را قبول دارند ولى به امامت امامى از امامان ايمان ندارند، و ولايت شما اهل بيت را قبول ندارند چگونه است ؟ حضرت اينها را به دو قسم تقسيم نموده و چنين فرمودند:

آنهائى كه اعمال صالح داشته اند و عداوتشان نسبت به ما ظاهر نشده باشد خداوند آنها در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آنجا خارج نمى شوند، نهايتا (بپاس اعمال صالحى كه انجام داده اند) خداوند متعال يك روزانه اى از همان بهشتى كه گفتيم در مغرب آفريده است به قبر آنها باز مى كند تا هواى تازه و بوى خوش و نسيم هاى لطيف به آنجا بوزد و به اين سبب در آسايش و استراحت بسر برند، و چون روز قيامت شود و خدا را ملاقات كنند، خداوند به حساب آنها رسيدگى فرمايد. يا اهل بهشتند و يا اهل جهنم ، امر اينها بستگى به فرمان خداوند دارد و به هر نحوى او صلاح بداند همان است آنگاه فرمود: حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانان كه قبل از بلوغ مرده اند نظير همين افراد است

و دسته دوم را چنين توضيح دادند: اما اگر نسبت بما اهل بيت عدوات نشان داده باشند، خداوند اينها را در قبرشان محبوس مى فرمايد و تا روز قيامت از آن خارج نمى شوند. نهايتا خداوند روزنه اى از همان جهنمى كه گفتيم در مشرق آفريده به قبر آنها باز مى كند و زبانه هاى آتش سوزان و دود جهنم و فوران آبهاى داغ آنرا از اين روزنه به آنها مى رساند و پس از برپائى قيامت آنها را به جهنم مى برند و به آنها گفته مى شود: كجاست ، آن امامى كه براى خود انتخاب كرده بوديد و چرا به آن امامى كه خداوند او را امام و پيشواى مردم قرار داده بود توجه نمى كرديد.

گرچه اين قسمت از حديث ضريس كه در اين مورد نقل كرديم در ارتباط با ارواح مسلمانان غير شيعه (سنى هاى متعارف و سنى هاى ناصبى) است ، ولى مقصود ما همان جمله امامعليه‌السلام است كه فرمود:

«حال مستضعفين و افراد ابله و اطفال و فرزندان مسلمانى كه قبل از بلوغ مى ميرند نظير دسته اول است».

پس در حقيقت خداوند در عالم برزخ ، روح مستضعفين ، و روح انسانهاى ابله ، و روح آنهائى كه در كودكى مرده اند، و روح نوجوانانى كه قبل از رسيدن به تكليف از دنيا رفته اند را در قبرهايشان نگه مى دارد و از آن روزنه مخصوص بوى خوش و نسيم بهشت براى آنها مى فرستد و تا روز قيامت به همين منوال بر آنها خواهد گذشت ، و حساب آنها در روز قيامت با خداست(٤٣)

در ارتباط با حديث ضريس توجه به نكات زير خالى از لطف نيست : الف» حديث از نظر سند صحيح است و عمدتا معنا و مفهوم آن در ارتباط با عامه است كه «عالم برزخ» را به چه كيفيتى خواهند گذرانيد، و گفتيم آنها به دو قسم تقسيم شده و حالات و وضعيت هر يك بطور كامل بيان شد.

ب - خصوصيتى كه اين حديث از آن برخوردار است ، اين است كه مى فهماند اين گونه نيست كه روح همه مردگان پس از مردن در پرواز باشد و به هر جا كه بخواهد برود و هر بهره اى بخواهد ببرد. بلكه يك قسم از ارواح گرچه مسلمان باشند ولى در عين حال در حفره و يا قبر زندانى هستند و فقط بوى خوش و نسيم لطيف بهشت برزخى را استشمام مى كنند، بخلاف ارواح مؤ منين عالى رتبه كه با اذن و اجازه اى كه به آنها داده شده در وسعت زايد الوصفى قرار دارند و جاهاى زيادى مى روند و نظارت و اشرافى نيز خواهند داشت

ج - موضوعى كه در اين حديث و احاديث گذشته و بسيارى از احاديثى كه در آينده در مورد آنها بحث مى شود كلمه «حفره و قبر» است ، ما بحث پيرامون اين دو كلمه را به فصل چهارم موكول مى كنيم

فصل چهارم : مقصود از حفره و قبر چيست موضوعى كه در حديث «ضريس كناسى» در ارتباط با وضعيت مستضعفين در عالم برزخ قابل توجه است ، كلمه «حفره» مى باشد، اين كلمه در اين حديث و كلمه «قبر» در احاديث ديگرى كه در اين كتاب مورد استفاده قرار گرفته بكار رفته و بحث پيرامون آن ، بحث قابل توجهى است

در حديث رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مورد معناى برزخ نقل كرده ايم آمده است «من براى شما در عالم برزخ مى ترسم ، سؤ ال شد: برزخ چيست ؟ فرمودند: قبر است تا هنگام مرگ» در حديث نبوى ديگرى آمده است : «قبر يا گودالى از جهنم و يا باغى از باغهاى بهشت است»

در حديث اول از فصل پنجم در بخش دوم در ص ١٤٥ به نقل از حضرت صادقعليه‌السلام آمده است «نماز و روزه و حج و ساير صدقاتى كه براى مؤ من داده مى شود داخل قبرش مى شود» و در حديث دوم از بند «د» در همان فصل از امام صادقعليه‌السلام آمده است : «وقتى به نيت از دنيا رفته اى صدقه دهند خداوند به جبرئيل دستور مى دهد: هفتاد هزار ملك به سوى قبر او گسيل كنند و هر كدام طبقى از نعمتهاى بهشتى را براى او به قبر او حمل كنند» و از رسول خداستصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم كه در حديث ديگر فرموده اند: «كه اگر نماز وحشت براى مرده بخوانيد خداوند از همان لحظه هزار ملك حوله و لباس بدست را به قبر او مى فرستد و قبر او را تا روز قيامت وسيع مى فرمايد و ...» و ده ها حديث ديگر از اين قبيل

لازم است دانسته شود آيا مقصود از «حفره و قبر» كه در احاديث ذكر شده ، به راستى همان قبر و گودالى است كه مردم را هنگام مرگ در آن دفن مى كنند و يا مقصود چيز ديگر است ؟ اگر مقصود همين قبر و همين گودال است ، جواب سؤ الات زير چيست ؟

الف» كسانى كه در دريا مى ميرند و امكان بيرون آوردن و دفن كردن آنها در زمين نيست و با بستن چيز سنگينى به بدن آنها بايد به قعر دريا فرستاده شوند كه در حقيقت طعمه حيوانات دريائى مى شوند. چگونه (طبق احاديث رسيده) هر عصر از قبرهايشان خارج مى شوند و شب را در بهشت سپرى مى كنند و صبح مجددا به حفره هايشان مراجعت مى كنند؟ چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد در صورتى كه آنها طعمه حيوانات دريائى شده اند؟ چگونه قبر آنها را وسيع مى گرداند در حالى كه آنها قبر ندارند و...

ب» آنهائى كه در آتش سوزى مى سوزند و خاكستر آنها بر باد فنا مى رود و قبرى براى آنها تصور نمى شود و در حقيقت هيچ اثرى از آنها باقى نمى ماند، چگونه از قبرهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت بسر مى برند و صبح مجددا به قبر خود باز مى گردند؟ و چگونه خداوند خيرات و صدقات را به قبر آنها مى فرستد؟ و چگونه قبر آنها را وسيع مى كنند؟

ج» بغير از قبور انبياء و اوصياء و علماء و صلحاء (كه نبايد معدوم شوند) قبور ديگران كه پس از گذشت زمان مخروبه مى شوند و احيانا داخل شهرها قرار مى گيرند. و يا در حفارى هاى ساختمانى بطور كلى نابود مى شوند، صاحبان آنها چگونه از گودالهايشان خارج مى شوند و شبها را در بهشت مى گذرانند و صبح مجددا به قبر خود مراجعت مى كنند؟ و به كدام قبر مراجعت مى كنند؟ و چگونه خيرات و صدقات به قبر آنها مى فرستند و كدام قبر؟ و چگونه قبر آنها وسيع مى شود؟

د» قبرستانهائى كه مجددا احياء مى شوند و چه بسا مجددا در همان قبر، مرده ديگرى را دفن مى كنند چگونه ؟

ه» هندوها و برخى اقوام و ملل كه پس از مرگ ، بدنشان سوخته مى شود و چه بسا خاكستر آنرا بر باد مى دهند چگونه در قبرهاى خود تا روز قيامت عذاب مى شوند، و كدام قبر؟

و» معناى «وسعت قبر» كه در بعضى روايات و دعاها وجود دارد به چه معناست ؟ آيا همين قبر گشاد مى شود؟ اگر همين قبر گشاد مى شود پس ‍ سرنوشت قبرهاى اطراف چه مى شود؟ آيا آن قبرها تنگ مى شود و يا آن قبرها بجاى ديگر منتقل مى شوند؟ و اگر قبرهاى هم جوار تنگ مى شوند، در صورتى كه آن قبر نيز، قبر مؤ من باشد بى عدالتى در حق او نيست ؟ و اگر قبر هم جوار را به جاى ديگر منتقل مى كنند آيا محدوده قبرستان تغيير مى كند؟ اگر محدوده قبرستان تغيير مى يابد پس چرا معلوم نيست ؟و...

ز» اين قبرى كه به حسب روايات «يا باغى از باغهاى بهشت و يا گودالى از گودالهاى جهنم است» اگر مقصود، همين قبر و حفره است چگونه ممكن است اين قبر با اين طول و عرض و عمقى (١٧٥*٤٠*٤٠سانتيمتر) كه دارد باغى از باغهاى بهشت ، با آن همه درختهاى سر به فلك كشيده و ميوه هاى رنگارنگ و در غير فصل و نهرهاى جارى از شير، عسل مصفى و ديگر مايعات باشد؟ و يا گودالى از گودالهاى جهنم با آن همه عذابها و مار و مورها و... باشد؟

اينها نمونه هائى از سؤ الاتى است كه در مورد اين گونه احاديث مطرح است و نبايد بدون جواب بماند. از طرفى ، صرف نظر از اينكه روايات وارده از جهت سند و پيوستگى با ائمه معصومينعليه‌السلام قابل توجه هستند، از مجموع احاديثى كه در اين مورد رسيده و در حد تواتر معنوى است ، صدور آنها از ائمهعليه‌السلام انكار ناپذير و بدون شك و ترديد است پس نيازمند جواب و توجيه صحيح در اين مورد هستيم

اگر بعنوان جواب گفته شود: قدرت خداوند متعال بالاى همه اين تصورات است ، و از قدرت خدا به دور نيست كه در همين قبر با همان عرض و طول و عمقى كه گفتيد، درختهاى سر به فلك كشيده را جاى دهد و...

جوابش همان حديثى است كه گفته اند: «شخصى از امام صادق يا امام باقرعليه‌السلام پرسيد: خداوند قادر است اين دنيا را با همين حجمى كه دارد داخل تخم مرغ كند بدون اينكه دنيا كوچك شود و تخم مرغ بزرگ ؟ حضرت جواب دادند: اين كار از محالات (عقلا نشدنى) است و قدرت خداوند به محالات تعلق نمى گيرد»

ما مى گوئيم : اين هم نشدنى است و مسلما معناى «قبر و حفره» چيز ديگر است و آن اينكه :

بوسيله مشاهدات عينى ، ديده و دانسته ايم كه انسان را پس از مردن در يك گودالى با ابعاد حداكثر ٥٠ * ٥٠ * ٢٠٠ سانتيمترى به اسم قبر قرار مى دهند و اطراف و روى آنرا محكم مى كنند تا هم جسد وى از دست رسى حيوانات وحشى مصون بماند و هم بوى تعفن آن به بيرون قبر نفوذ نكند و مردم از بوى آن دچار امراض گوناگونى نگردند.

باز بوسيله مشاهدات عينى ديده و دانسته ايم كه اين بدن پس از مدتى در آن گودال مى گندد و پوست و گوشت آن در اسرع وقت از بين مى رود و بعد از زمانهاى زيادى استخوانهاى آن نيز از بين مى رود و اگر قبر را بشكافيم چيزى بصورت اسكلت انسان در آن مشاهده نخواهيم كرد.

به اين مناسبت بياد داستانى در مدينه افتادم : در سال ٦١ در ضمن زيارت حج و قبر مطهر حضرت خاتم الانبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به فكر زيارت قبر عبدالله بن عبدالمطلب پدر حضرت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افتادم با يكى از دوستان سراغ گرفتيم تا به محلى كه آدرس داده بودند رسيديم ، اثرى از قبر و ساختمان نيافتيم از پيرمردى كه در آن حدود منزل داشت سؤ ال كرديم ، نقطه اى را به ما نشان داد و گفت : اينجا بود. ولى چون چند سال پيش از طرف حكومت قبر را شكافتند و چيزى در آن نبود بقعه را خراب كردند و جزء ميدان انداختند و به هر حال با مشاهدات عينى براى ما مسلم شده اگر مثلا پس از هزار سال قبرى را بشكافند اثرى از مرده اى كه در آن گذاشته اند نيست البته بغير از قبور انبياء و ائمهعليه‌السلام و اولياء و بندگان صالح خدا كه جسدشان همان گونه سالم مى ماند و در مواردى هم مشاهده شده و تاريخ هم نقل نموده است

حال با توجه به آن سؤ الات بدون پاسخ و اين مشاهدات و تجربيات به اين يقين رسيده ايم كه مقصود ائمهعليه‌السلام از حفره و قبر همين گودال با آن ابعادى كه گفتيم نيست بلكه مقصود آن «جايگاه مخصوص انسان در عالم برزخ» است با اين توضيح كه :

با عنايت به آيه شريفه( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّـهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ) (گرامى ترين شما در پيشگاه خداوند متقى و پرهيزگارترين شما هستيد) هر يك از بندگان نزد خداوند، در ماوراء اين جهان (عالم دنيا) جايگاه مخصوصى دارند كه پس ‍ از رفتن از اين عالم به آن مقام مى رسند و در آن جايگاه قرار مى گيرند. اين جايگاه براى مؤ منين باغ است و براى كفار و دشمنان بشريت خرابه اى آتش ‍ زا است از خصوصيات اين جايگاه اين است كه به حسب روايات ، داراى درجات مختلف و مراتب عديده است ، و مخصوصا جايگاه انسانهاى مؤ من در عالم برزخ قابل گسترش و وسعت است ، به گونه اى كه اگر يكى از خويشان و نزديكان و دوستان آن مرحوم او را به خير ياد كنند يا براى او صدقاتى بدهند به آن جايگاه افزوده مى شود و وسعت پيدا مى كند و روح آن فوت شده اين افزودگى و وسعت را درك مى كند.

براى تاءييد اين مطلب ناگزيرم به يكى از رواياتى كه در گذشته نيز بيان شده اشاره كنم مرحوم مجلسىرحمه‌الله در بحارالانوار به نقل از محاسن چنين آورده است :

ابن محبوب ، عن ابراهيم بن اسحاق قال : قلت لابى عبداللهعليه‌السلام اين ارواح المؤ منين ؟ فقال : ارواح المؤ منين فى حجرات فى الجنه ، ياكلون من طعامها و يشربون من شرابها، و يتزاورون فيها...(٤٤)

ابراهيم بن اسحاق گفت : از حضرت صادقعليه‌السلام پرسيدم : روح مؤ منين كجاست ؟ حضرت فرمود: ارواح مؤ منين در اطاقهائى از بهشت بسر مى برند، از خوردنيهاى آن مى خورند و از نوشيدنيهاى آن مى آشامند و به زيارت همديگر مى روند و از احوال هم مى پرسند و...

ملاحظه مى فرمائيد كه امامعليه‌السلام در اين جملات جايگاه مؤ من را در عالم برزخ حجره ها و اطاقهاى بهشتى بيان فرموده و اصلا صحبتى از قبر به ميان نياورده اند، در صورتى كه اگر در همان قبر بود به صورت ديگرى بيان مى فرمودند.

پس ، از توضيحى كه داده شد معلوم گشت مقصود از حفره و قبر همان جايگاه عالم برزخ است ، و اين جايگاه است كه قابليت وسعت دادن به آن را دارد و همين جايگاه است كه ارواح شب از آن مهاجرت مى كنند و به جاى بهترى مى روند و صبح بازگشت مى كنند و به همان جايگاه مراجعت مى نمايند، اين جايگاه است كه مى تواند چه بسا «هفتاد هزار ملك را با طبق هائى از نعمت هاى بهشتى در خود جاى دهد، و اين جايگاه است كه مى توان درختهاى ميوه سر به فلك كشيده در آن را تصور كرد و... ، و براى كفار و مشركين و دشمنان بشريت ، همين جايگاه است كه مى تواند محل مارها و اژدهاى كذائى و انواع عذابها باشد.

سؤ الى كه در اين جا قابل توجه است ، اين است كه اگر مقصود از قبر و حفره همان جايگاه مخصوص است پس چرا در كلام و سخنان ائمهعليه‌السلام به آن تصريح نشده و با كلمه «حفره و قبر» تعبير فرموده اند؟

جواب اين سؤ ال اين است كه اولا: چون عموم مردم آن زمان از درك واقعيات محروم بوده و از حد مشاهدات تجاوز نمى كرده اند و معمولا هم توجهشان به اين قبر و ظاهر آن بوده ، ائمهعليه‌السلام به اصطلاحى علمى از باب ضيق خناق در كلماتشان از آن جايگاه به «قبر و حفره» تعبير فرموده اند. و ثانيا براى آنهائى كه از درك حقيقت عاجز نبوده و ماوراء طبيعت را محال نمى دانسته اند حق مطلب را تعبير فرموده و همان گونه كه در حديث ابراهيم بن اسحاق ملاحظه كريد فرموده اند: در اطاقهاى بهشتى بسر مى برند و در احاديث ديگر هم خوانديم كه كفار در بيابان حضر موت بسر مى برند (توضيح بيشتر وادى حضر موت در بحث برهوت خواهد آمد).


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19