لقمان حکیم

لقمان حکیم0%

لقمان حکیم نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

لقمان حکیم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسین انصاریان
گروه: مشاهدات: 16626
دانلود: 2221

توضیحات:

لقمان حکیم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16626 / دانلود: 2221
اندازه اندازه اندازه
لقمان حکیم

لقمان حکیم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نماز

فرزندم ، نماز را که رابطه میان حق و بنده و سدی در برابر ارتکاب گناه و معاصی است به پای دار از بارزترین و روشن ترین خصوصیات روش اسلامی و انسانی روش عبادت است ولی عبادت در اسلام احتیاج به توضیح دارد ، این مطلب را باید دانست که عبادت منحصر به آداب و رسوم تعبدی معروف مانند نماز تنها و روزه و زکوه و حج نیست ، بلکه شدیداً داری معنای عمیق تر و شامل تری است و آن عبارت است از پیوند همیشگی با خدا سراسر روش تربیتی اسلام در حقیقت همان پیوند است همه فروغ و شعبه های تربیت از آن سرچشمه گرفته و بازگشت همه آنها در پایان کار نیز به سوی آن است چون در همه احوال این حقیقت در نظر باشد معانی سایر آداب و تشریفات و مناسک روشن خواهد شد در رأس تمام عبادات که رمز پیوند بنده با پروردگار است و بسیاری از رعایت های اصول اجتماعی نیز در آن لحاظ شده نماز است .ابراهیم خلیل وقتی کعبه را به فرمان خدا ساخت در پایان عمل رو به درگاه خداوند کرد و چنین گفت بار الها من فرزندانم را از آن سرزمین های سرسبز به این نقطه خشک و بد آب و هوا آورده ام تا در این محیط آزاد دور از حکومت های بت پرست تو را پرستش کنند و در کنار تو نماز بگذارند این مطلب را خداوند در قرآن مجید نقل کرده است و این آیه نشان می دهد که نماز در دوران ابراهیم جزء وظایف بوده و غرض از ساختن کعبه همین پیوند و رابطه با خدا بوده است

قرآن درباره حضرت عیسی می فرماید :

عیسی در گهواره لب به سخن گشود و یادآور چند چیز شد

از طرف پروردگار به من سفارش شده است از آن جمله یکی نماز است قرآن می فرماید :

حضرت اسماعیل به فرزندان خود نماز و زکوه را توصیه می نمود

قرآن یکی از اسرار نماز را یاد خدا می داند و مسلم است یاد خدای متعال بسیاری از فضایل را در انسان زنده می کند ریشه واقعی خیلی از روش های اخلاقی و تربیتی یاد خداست ، بلکه می توان گفت ضامن اجراء واقعی برای بسط عدالت و گسترش دادن حق و حقیقت و اجتناب از هر گونه تجاوز به حقوق فرد و اجتماع همان ایمان به خدا و یاد خداست

یاد پروردگار زنجیری است که انسان را از بسیاری از کارهای ناشایست که

موجب خشم اوست باز می دارد ، جوانی که به انواع وسایل هوسرانی مجهز است پایه های حکومت غرایز شهوانی در کانون وجود او مستحکم و پای برجاست و برای امیال جنسی و هوس های خود مرزی نمی شناسد یگانه وسیله برای کنترل کردن او همان یاد خدا و پیوند با آفریدگار جهان است

نماز یک نوع دعاد و تضرع و خشوع و فرمانبرداری است که رابطه بنده را با پروردگارش محکم می کند و خیر و رحمت خدا را بر او می رساند ، دل آدمی را از حرص و علاقه به امور دنیوی پاک می کند و به وی اخلاص و بی ریایی می آموزد ، تن انسان را نیز به حرکت وامی دارد ، و او را به رعایت انتظام در امور وقت شناسی عادت می دهد

مسلمان در نماز با دل خاشع و ذهن حاضر قرآن می خواند ، معارف قرآن را می آموزد و به نور قرآن هدایت می شود و دلش با صفا و عقلش روشن می گردد رکن یا پایه اول از ارکان اسلام نماز است ، در حقیقت نماز جز این نیست که در شبانه روز پنج مرتبه ذکر آنچه را که قبلاً به آن ایمان آورده اید به وسیله زبان و اعمالی که به جای می آورید تکرار کنید ، و به خاطر بیاورید که چه وظایفی را به عهده گرفته اید هر روز اول وقت که بیدار می شوید قبل از آنکه به کرای بپردازید باید با بدنی پاک و پاکیزه نزد پروردگارتان حاضر شوید و سپس چه ایستاده چه نشسته چه در حال رکوع چه در سجود نزد خدای متعال به بندگی خود اقرار کنید و از او یاری طلبید و هدایت و راهنمایی خواهید و عهد و پیمان و طاعت و بندگی خود را با او تجدید کنید

در نماز هر بار آرزوی خودتان را در رسیدن به رضای او و دوری از خشم و غضب او تکرار می کنید و درس کتاب او را اعاده می نمایید و به راستی رسالت پیغمبر او شهادت می دهید و آن روزی که در محکمه او حاضر خواهید شد تا از کارهایی که کرده اید از شما بپرسند و پاداشی که در خور آن هستید به شما بدهند یاد می آورید .با این عمل روزتان را شروع می کنید سپس همین که مشغول کار شدید و طی چند ساعت کارتان را انجام دادید مؤذن به شما اعلام می کند که بیایید و باز خدا را به یاد آورید و یک بار دیگر درستان را تکرار کنید که مبادا آن را فراموش کرده غافل بمانید ، آن گاه از جایی که هستید برمی خیزید و پس از آنکه ایمانتان را تجدید کردید دوباره به کارهای دنیا مشغول می شوید سپس برای مرتبه سوم پس از چند ساعت مؤذن شما را به نماز مغرب و عشا می خواند و در حقیقت تمام عمر شما را با مبدأ حقیقی اتصال پیدا می کند و معنای واقعی پیوند همیشگی اگر توجه داشته باشید برای شما تحقق پیدا می کند

امام صادقعليه‌السلام هنگام ارتحال از جهان به سوی عالم دیگر فرمود : افراد نزدیک مرا جمع کنید ، سپس به آنان فرمود که به دیگران تا قیامت برسانند که هر کس این عبادت عظیم را سبک بشمارد دست او به رشته اتصال ما در روز قیامت نخواهد رسید

نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : از دنیای شما سه چیز را انتخاب کردم :

۱ - بوی خوش

۲ - عیال صالحه

۳ - نور چشم من در نماز است ، این مسئله بدیهی است که وسیله ارتباط انسان با جهان آفرینش روشنایی چشم است ، جایی که نماز را او روشنی چشم بداند حساب آن از دیگر عبادات روشن و به اهمیت آن بیشتر واقف می شویم

در حدیث دیگر فرمود : کسی که روز قیامت در پرونده اعمال او نماز نباشد اعمال دیگرش پذیرفته نخواهند شد زیرا اعمال دیگر به منزل ه اجناس الکتریکی و نماز هم چون برق است و روشن کننده اعمال ، بدون الکتریسیته اجناس

الکتریکی چه ارزش دارد ؟

نماز تنها عاملی است که پیوسته اساس اسلام شما را روزی پنج بار تقویت می کند و شما را برای عبادت حقیقی پردامنه ای که بیان شد آماده می سازد و باز همان عامل است که شما همیشه به عقایدی که طهارت نفس و ارتقاء روح و صلاح اخلاق و اعمالتان منحصر در آن است متذکر می سازد پس نماز داری آن معنای عمیق تر و شامل تر یعنی پیوند همیشگی با خداست اهل نماز در مقابل عبادات دیگر سر فرود می آورد ، در صورتی که نماز را به صورت واقعی بپا دارد و گرنه خواندن نماز تنها کفایت نمی کند

از امام صادقعليه‌السلام سؤال کردند : از بهترین اعمال آن حضرت فرمود : چیزی بعد از معرفت به خداوند بالاتر از نماز نیست مگر نمی بینید که خداوند در کتابش از قول عیسی نقل فرموده که عیسی وصیت به نماز شده بود

نبی اسلام فرمود : نماز مانند عمود خیمه است هنگامی که عمود برجا باشد طناب و پیچ و پرده بر جاست و زمانی که عمود نباشد آنها برای قیافه خیمه فایده ای ندارد و فرمود مثل نماز مانند نهری است که درب منزل شما جاری باشد که شما شبانه روز در آن پنج مرتبه شستشو کنید همان طوری که بعد از پنج مرتبه نظافت کثافتی در بدن شما نمی ماند آن طور هم نماز خواندن شما را گناهان محفوظ می دارد

علاوه بر همه این مراتب تأکید شده نماز را مسلمانان با جماعت انجام دهند و نیز مقرر فرموده که نماز جمعه را مخصوصاً هر هفته با صورت معین و شکل خاصی بخوانند

نماز جماعت در میان مسلمانان ایجاد یگانگی و محبت و برادری می کند و از همه افراد توده ای متراکم و فشرده به وجود می آورد زیرا وقتی که به صورت جمع در مقابل خدا قنوت و سجود و رکوع می کنند دلهاشان به یکدیگر نزدیک می شود و این احساس در آنها بیدار می گردد که همه برادرند سپید و سیاه ، ترک و دیلم ، عجم و عرب و فقیر و غنی ندارند دهاتی و شهری در این دین مطرح نیست در نماز جماعت ملاحظه می کنید همه افراد چه غنی و فقیر و چه صغیر و کبیر و پهلو به پهلوی یکدیگر می ایستند آن گاه نه اشرافی وجود دارد نه غیر اشرافی نه رفیعی و نه وضیعی علاوه بر این ها نماز دارای اسرار اجتماعی بسیار مهمی است که برای دریافتن آن باید به کتاب هایی که مخصوص این مسئله نوشته شده مراجعه شود

امر به معروف و نهی از منکر

فرزندم ! خلق را به پیروی از خوبی ها و تهذیب نفس رهبری کن و از سقوط در ورطه عصیان باز دار ، و در این جهاد مقدس که امر به معروف و نهی از منکر است آزار مردم را با استمداد از نیروی صبر خویش هموار ساز استعدادی در روان آدمی است که تحت تأثیر سخن قرار می گیرد البته این استعداد موقتی است از این جهت سخن باید تکرار شود

پند و اندرزی که مستقیماً از راه ضمیر باطن و وجدان راه خود را به جان انسان باز می کند آن را سخت به جنبش درآورده نهفته هایش را برمی انگیزد این کار برای لحظه موقتی است مانند سیلی که ته نشین هایش را درآورند واقعیت و ماهیت آن سیل گیر نمایان می شود ولی چون به حال خود گذاشته شود دوباره رسوبی روی رسوب هایش اضافه می گردد و هیچ حرکتی در عمق آن ایجاد نمی گردد جان انسان هم در هر لحظه به لایروبی احتیاج دارد از این لحاظ اگر سرمشقی در کنار موعظه نباشد که شخص اثر پند و اندرز را در وجود او آسان و ارجا شده ببیند تا از او پیروی کند ، موعظه به تنهایی کافی نیست

سرمشق مشاعر و افکار را به خود وابسته می کند که به نظر عام و برای همه قابل لمس باشد و نگذارد کسی که می خواهد از او پیروی کند در بیابانی بی انتها سرگردان بماند و بی حرکت در جای خود مقیم شود ، اگر ابتدا سرمشق شایسته ای وجود داشته باشد ، موعظه یعنی امر به معروف و نهی از منکر اثر به جایی در نفس می گذارد و از طرف دیگر موعظه برای نفس ضرورت دارد در نفس انسانی پاره ای انگیره های فطری هست که همیشه احتیاج به ارشاد و تهذیب دارند و این کار میسر نمی شود جز با موعظه و پند و اندرز ، در این صورت انسان تنها به سرمشق یا نها به موعظه اکتفاء نکرده بلکه هر دو را دریافت داشته ، قرآن می فرماید ابتدا خود را بترسانید ، سپس اهل خود را به عقیده شیعه امر به معروف یا دعوت به سوی نیکی ها و نهی از منکر یا مبارزه با بدی ها جزو مهم ترین و گرانبهاترین دستورات اسلامی است که عقل و شرع در لزوم آن هم آهنگند این وظیفه بزرگ از اساسی ترین پایه های اسلام محسوب می شود و در ردیف بهترین عبادات و یکی از اقسام جهاد است

موضوع امر به معروف و نهی از منکر و به اصطلاح نظارت ملّی یک موضوع دامنه داری است که در تمام شؤون زندگی ما دخالت دارد در جهان امروز علاوه بر نظارت و مراقبت هایی که خصوصی بر عهده بعضی از مؤسسه ها و دوائر است مانند شهرداری که حق نظارت بر عمران و آبادی شهر دارد یک نظارت ملی و عمومی به تمام مردم واگذار شده که حق نظارت و راهنمایی و انتقاد در کلیه امور داشته باشند تا با بیان و منطق لغزش ها را تذکر دهند بنابراین در دنیای متمدن ملت می تواند در تمام شؤون کشور نظارت بنماید زیرا سرچشمه قدرت و علت پیدایش و تشکیل سازمان ها ملت است او می تواند هر گونه انحرافی در سازمان های اداری و تشکیلات کشوری دید فوراً انتقاد کند و نظر بدهد و به میزان انحراف لحن انتقاد خود را شدیدتر سازد ، زیرا مبدأ نیرو اوست ، این همان نظارت ملی است که جهان امروز آن را به صورت عالی ترین اصل پذیرفته و اسلام چهارده قرن پیش پایه گذار آن بوده است

ملت هایی که این دو اصل بزرگ را فراموش کنند به صور حتم خداوند آنها را در چنگال ذلت و خواری گرفتار خواهد نمود و لباس بدبختی به اندام آنان خواهد پوشید ، چنین ملتی طعمه آماده ای برای درندگان انسان نما و ستمگران خواهند بود ، و لذا از شخص نبی اسلام و ائمه طاهرین عبارات تکان دهنده ای در لزوم انجام این دو وظیفه بزرگ و مفاسد زیان هایی که از ترک آن دامگیر اجتماعات انسانی می شود نقل شده نبی اسلام فرمود : کسی که درباره امور مسلمانان نیندیشد از آنان نیست ، حضرت فرمود : کسی که شر سیلاب یا آتش سوزنده ای را از مردمان مسلمان کوتاه سازد بهشت بر او واجب می شود چه شری و کدام آتشی بدتر از شر و آتش معصیت است ؟

امام صادقعليه‌السلام فرمود : بر تو باد که برای خدا در میان خلق به نصیحت پردازی ، زیرا عملی بالاتر از آن نمی یابی نبی اکرم فرمود : باید امر به معروف و نهی از منکر کنید ، و گرنه ظالم بر شما مسلط می شود و دعای خوبانتان مستجاب نمی شود ، قبل از این که در استجابت دعا به روی شما بسته شود امر به معروف و نهی از منکر کنید

پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسلام فرمود : از نشستن میان راه بپرهیزید ، گفتند : عادت ماست برای مجالست و گفتگو فرمود : پس حق راه را اداء کنید گفتند : حق راه چیست ؟

فرمود : چشم پوشی از نامحرم ، آزار نرساندن ، جواب سلام ، امر به معروف ، و نهی از منکر

قرآن مجید امر به معروف و نهی از منکر را بر مسلمانان واجب کرده و این وجوب ، امتیاز اسلام را بر ملل متمدن که انتقاد را مباح می دانند روشن می سازد ، و نیز از فرمایشات نبی مکرم اسلام و پیشوایان شیعه وجود آن استفاده می شود

امام باقرعليه‌السلام فرمود : در سایه نظارت مردم فرائض و تکالیف انجام می گیرد و مردم ملزم می شوند از حرام بپرهیزند و از طرق مشروع و کسب حلال ارتزاق کنند در سایه دستگاه های مبارزه با فساد تمام راههای کشور امن می گردد و امنیت بر اثر اجرای حدود و کیفر دادن جنایتکاران در سراسر کشور سایه می اندازد اگر این دو قدرت با تمام مراحل گوناگونی که دارد از راهنمایی زبانی گرفته تا برسد به اجراء حدود و قوانین جزایی از اجتماع گرفته شود هرج و مرج و بی نظمی ، وحشت و اضطراب در تمام شؤون مردم رخنه کرده و لذت زندگی را از بین می برد

آنان که تصور می کنند امر به معروف و نهی از منکر مانع از آزادی مردم است نبی اسلام پاسخ این پرسش را در ضمن یک سؤال بیان فرموده اجتماع ما بسان یک کشتی است ، سرنشینان کشتی تا آنجا آزادند که موجبات هلاک دیگران را فراهم نکنند هر گاه مسافری از این آزادی سوء استفاده نماید و بخواهد با میخ یا تیشه دیوار کشتی را سوراخ کند ، کلیه مسافران روی غریزه دفاعی که دارند به شدت هر چه تمام تر با او مبارزه می نمایند و عمل او را یک نحو سوء استفاده از آزادی تلقی می کنند ، جامعه نیز بسان کشتی است افراد این جامعه سرنشینان کشتی هستند ، آنها در ضرر و نفع یکسانند و نمی توان حساب ضرر زدن یک فرد را از اجتماع جدا نمود

قرآن کریم در لزوم این دو وظیفه بزرگ آیاتی دارد از این قبیل :

باید در میان شما طایفه ای باشد دعوت به خیر کند امر به نیکویی نماید و نهی از منکر کند ، مساوی نیستند در میان امت کسانی که شب و روز در تلاوت آیات حقند و سجده به سر می برند ، ایمان به خدا و آخرت دارند امر به معروف و نهی از منکر می کنند و در خیرات و خوبی ها سرعت می گیرند و از صالحینند و با دیگران یعنی مؤمنین و مؤمنات دوستان یکدیگرند ، امر به معروف و نهی از منکر می کنند و بر پا دارنده نمازند

لعنت شدند قومی از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی به گناهانشان و نهی نکردنشان ، شما بهترین امتی هستید که از میان ملت ها انتخاب شدید که امر به معروف و نهی از منکر کنید ، کمک کنید به خوبی ها و کمک نکنید به بدی ها و پستی ها بی خردان تهی مغزی که چشم خود را از ابتدا به عرصه اروپا گشوده اند و جز برنامه مغرب زمین طریقه دیگری را قبول ندارند ، خیال نکنند روش انتقاد صحیح را اروپائیان یا ملت آمریکا پایه گذاری کرده ، و این کار بزرگ یادگار آن ملت است ، اینها نمونه هایی از دستورات اسلام در چهارده قرن قبل است

نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : خداوند خود به آن را عذاب نمی کند مگر بدی ها بین بدکاران آنان ظاهر شود ، و آنان قدرت بر نهی داشته باشند از نبی اسلام رویت شده که فرمود : چه می کنید روزی که زن های شما طغیان کنند ، و جوانان شما فاسق شوند ، و کوشش در راه خدا ترک شود ؟

گفتند : چنین برنامه ای می شود ؟فرمود : به کسی که جان من در دست اوست بدتر هم می شود

گفتند : چیست ؟ فرمود : چه می کنید زمانی که امر به معروف و نهی از منکر ترک شود ؟گفتند : می شود ؟

فرمود : بدتر هم می شود

گفتند : چگونه ؟

فرمود : ببینید معروف منکر و منکر معروف است

گفتند : می شود ؟

فرمود : بدتر هم می گردد ، روزی که امر شود به منکر و نهی شود از معروف ، آیا با این آیات و احادیث این دو وظیفه بزرگ اسلامی و اجتماعی بر شما واجب

نیست ؟

بدبختانه ما امروز مفاسد و زیان هایی را که از سستی و انجام این دو وظیفه سرچشمه می گیرد با چشم خود آشکارا می بینیم ، ولی ای کاش مطلب به همین جا ختم می شد و تنها به ترک این دو وظیفه قناعت کرده بودیم و کادر به اینجا نمی رسید که منکر در نظرها معروف و معروف در نظرها منکر گردد آمرین به معروف و دعوت کنندگان به حق و فضیلت خودشان پشت پا به حق و فضیلت بزنند و نهی کنندگان از منکر خودشان آلوده انواع منکرات شوند ، این بلای کمرشکن و غیر قابل تحمل بر اثر کارهای بد مردم عاقبت فساد را در زمین و روی اقیانوس ها و در جو آشکار کرد با اینکه معصومعليه‌السلام فرمود :

لعنت بر کسانی که دعوت به نیکی می کنند و خودشان ترک می نمایند و آنها که نهی از بدی می کنند و خود آن را انجام می دهند

راستی آفرین بر این مذهب و بر این وسعت احکام و جامعیت آن زیرا آنچه برای دین و دنیای انسان لازم بوده و آنچه موجب ترقی و پیشرفت و سعادت او می شده اسلام پیش بینی نموده است ، از طرفی دستورات جامع و قوانین زنده ای برای مردم جهان وضع کرده که در واقع و در حقیقت به منزله قوه مقننه است ، بدیهی است این قوه قانون گذاری بدون یک نیروی اجرایی کافی اثری نخواهد بخشید ، لذا در درجه اول ضمانت اجرایی آن را به عهده عموم مسلمانان گذارده و امر به معروف و نهی از منکر را وظیفه فرد فرد آنها قرار داده تا هر کس یک قوه مجریه برای آن احکام و مقررات بوده باشد و همه بر وضع یکدیگر نظارت کنند و همه در برابر یکدیگر مسؤول باشند کسی که بخواهد به عمق این وظیفه بزرگ اسلامی پی برد باید به صحنه تشریح دقیق سرور آزادگان امام سوم حضرت ابی عبد الله الحسینعليه‌السلام نظر کند ، امامعليه‌السلام این مسئله را با توجه به تمام جهات و نکات این طور بیان می کند :

خداوند به اولیاء خود پند داده است که مانند علماء یهود از امر به معروف

و نهی از منکر سرباز نزنند ، زیرا پیشوایان یهود جور و ظلم و ستمکاران را می نگرند و آنان را از این کار زشت نمی ترسانند و بر حذر نمی دارند به امید آن که از پرتو مرحمت ستم پیشگان به نوایی برسند و از دست آنان گزند نبینند و برای آن که دو روز خودش زندگی کنند و غبار ناراحتی بر دلشان ننشیند از گفتن حرف حق هراسناک اند

در حالی که پروردگار بزرگ می گوید : فقط از من بیمناک باشید ، و از مردم عاجز و زبون نهراسید و باز خداوند می فرماید :

مردم با ایمان کسانی هستند که امر به معروف و نهی از منکر می کنند زیرا اگر در میان مسلمانان این دو امر رواج بیابد کارها به صلاح می پیوندد و بنیان ملک و ملت استحکام می پذیرد

اگر مردم به کارهای نیک بگرایند و از دشواری آن باک نداشته باشند طومار ظلم در هم می پیچد اندیشه های مردم پاک می شود نور صلاح و فلاح در دل ها می تابد ، حق به حق دار می رسد ، و زورمندان بد سگال مانند گرگ به ناتوانان حمله ور نمی شوند ، و محتکرین خون ضعیفان را نمی مکند و رحم و انصاف از خانه مردم رخت برنمی بندد ای مردمی که در دانش شهره شهر هستید و در نیک نامی زبان زد خاص و عام می باشید ، خداوند آن چنان اهمیت و احترامی از شما در دل مردم به وجود آورده است که قوی از شما حساب می برد و ناتوان از شما احترام می کند حتی در کسانی که بر آنها فضیلتی ندارید از عنایت خداوندی نفوذ دارید و چنان آبرویی کسب کرده اید که توانگران به امر شما حاجت نیازمندان را برمی آورند و هنگامی که از کوچه و خیابان می گذرید مانند پادشاهان شکوه و عظمت دارید ، و مقام و مرتبه شما با پیشوایان و بزرگان قوم برابری می کند

خداوند این شوکت و قدرت را به شما ارزانی داشت که از حقوق خداوند دفاع کنید ، ولی شما آسوده خاطر نشسته اید و جنبشی نمی کنید حق ضعفاء و بینوایان تضییع می شود و شما تماشاگر هستید و دم برنمی آورید ولی تا حق خودتان به مخاطره می افتد به دست و پا می افتید و به هر سو می دوید حاضر نیستید در راه خدا جزیی مخاطره شما را تهدید کند فقط در فکر جلب نفع برای خود و فامیل خود هستید و با این حال آرزو دارید در قیامت شعله عذاب الهی دامان شما را نگیر و بهشت را مالک شوید و همنشین انبیاء باشید ؟

ای راحت طلبانی که بهشت را آرزو می کنید من می ترسم که در روز جزا به جای نعمت زهر عذاب و درد به شما چشانده شود و این آرزوهای بی جای شما سرابی بیش نباشد ، می ترسم که با این بی اعتنایی به احکام خدا عاقبت در خشکزار معاصی بمانید و در آرزوی زلال نجات با لب تشنه به هر سو بدوید و عاقبت در کویر بدنامی و ناکامی جان بسپرید لطف خداوندی شما را به همه چیز رسانده است و در پرتو عنایت خداوند به کرامت و بزرگواری رسیده اید ولی خداشناسان را اکرام نمی کنید شما با چشمان خود به خوبی می بینید که حقوق خداوندی اداء نمی شود و پیمان او را می شکنید و دم برنمی آورید ولی برای پشیزی حقوق از دست رفته پدرانتان فریاد می کشید و ضجه می زنید

حقوق رسول خدا را پایمال می کنند و به غارت می برند هزاران کور و کر و بینوا در شهرستان ها از بینوایی ناله می زنند و شما به این مناظر رقت انگیز می نگرید ؟ستمکاران مردم ضعیف را زیر لگد می کوبند و شما به جای امر به معروف و نهی از منکر کار را با چاپلوسی و تملق می گذرانید فقط برای این که دو روز زندگی کنید

مسبب تمام این بدبختی ها شما مسامحه کاران هستید که از امر به معروف و نهی از منکر دست برداشته اید

بزرگترین مصیبت و رنج از آن شماست که دست از وظایف خود کشیدید و در

اجرای حلال و حرام خدا کوتاهی کردید و مرتبه عظیمی را از خود سلب نموده اید مقام عالی شما به پستی نگرایید مگر اینکه از خدا جدا شدید و او را فراموش کردید و با داشتن دلایل بی شمار در احکام خدا بین شما اختلاف به وجود آمد و به واسطه همین اختلاف ها رشته کار از دست شما در رفت و به دست زورگویان ستم پیشه افتاد و شما نشسته اید و به فجایع آنان نگاه می کنید و احکام و امور خداوند را تسلیمشان کرده اید و این ستمگران خیره سر در پی شهوترانی و کام جویی خویشند

شما برای آن که از مرگ نمی ترسید و برای آنکه به چند روزه عمر گذران علاقمندید خدا را فراموش کرده اید و با ستمکاران مماشات روا می دارید آنان به ستم خویش مشغولند و شما سرگرم زندگانی آسوده و بی حقیقت خود هستید از حقوق بدبختان دفاع نمی کنید و مشتی بیچاره از پا افتاده را زیر دست و پای جابرین و قلدرها رها کرده اید و این ستمکاران خداناشناس گروهی ضعیف و بینوا را به اطراف و اکناف پراکنده می کنند برنامه های کشور با آراء ناصوابشان زیر و رو می شود و گروهی بزرگوار در برابر خودرأیی و خیره سری آنان خوار می شوند این ستمکاران از خداوند قهار نمی هراسند و به پشت گرمی عده ای فتنه جو با ایزد جبار به ستیزه برمی خیزند

تکبر

فرزندم ! در هنگام سخن با مردم روی از ایشان مگردان ، و هنگام راه رفتن چون متکبران قدم بر مدار که خدا مغروران را دوست نمی دارد وقت عمل مطابق طبع خود عمل کن و از آیین تصنع بپرهیز ، نه مانند متکبران قدم بردار و نه چون مردم زبون طی طریق کن

آهسته سخن گوی و فریاد مزن ، زیرا بیرون از حد تشبه به چهارپا پیدا کرده

و کریح ترین صداها صدای خران است(۱) .

نبی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : کسی که در دل او ذره ای از کبر باشد ، استفاده از بهشت برین نمی کند و آن کس که در دلش ذره ای از ایمان باشد ، او از عذاب جهنم در ایمنی است

و نقل شده که سه طایفه از بهشت و نعیم آن محرومند :

۱ - متکبر

۲ - بخیل

۳ - کسی که مداومت بر معصیت دارد

نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : چه فرد بدی است کسی که تکبر کند و عظمت حق را فراموش نماید

به پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرض شد : تکبر فلان شخص زیاد است ، فرمود آیا مرگ از پس او نیست ؟

عمر بن یزید گفت : حضور امام صادقعليه‌السلام عرض کردم : من از بهترین خوراکی ها استفاده می کنم و از بوی خوش استشمام می نمایم و بر مرکب نیکو سوار می شوم و در برنامه زندگی دارای نوکر هستم ، آیا در این قسمت های از زندگی من از تکبر موجود است ؟

امامعليه‌السلام ساکت شد ، فرمود : علامت کبر دو چیز است :

۱ - کوچک شمردن مردم

۲ - انکار حق

نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : کرم تقوی است ، عظمت تواضع است ، یقین ثروت است

عیسی بن مریم فرمود : خوشا به حال متواضعین که در قیامت از همه مردم

______________________________

۱- ۱) - لقمان : ۱۷

بزرگوارترند

شخصی سیاه چهره و آبله رو به محضر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که بر سفره ای دعوت داشتند رسید ، افراد مجلس از نشاندن سیاه چهره نزدیک خود کراهت داشتند کسی به او توجه نکرد مگر رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که او را پهلو به پهلوی خود جای داد

نبی اسلام به اصحاب خود فرمودند : چرا شیرینی عبادت را در شما مشاهده نمی کنم ، گفتند شیرینی عبادت چیست ؟ فرمود : تواضع

به موسی خطاب رسید می دانی چرا از میان تمام بندگان تو را برای تکلم خود انتخاب کردم ؟

عرض کرد : پروردگار من برای چه ؟خطاب رسید : من تمام جهات بندگان خویش را نظر کردم ، ظاهر و باطن آنان را دیدم نیافتم کسی را که ذلیل تر باشد به دربار من غیر از تو زیرا هر زمانی که تو به عبادت قیام می کنی صورت خود را روی خاک می گذاری .امام چهارم در کوچه ای از محله های مدینه سواره می گذشتند ، و عده ای جذامی مشغول غذا خوردن بودند ، حضرت را به شرکت در غذا دعوت کردند ، امام فرمود : اگر روزه نبودم در غذای شما شرکت می کردم یعنی با شما نشسته و از رفاقت با شما عار نداشتم ، زمانی که به منزل رفت دستور داد غذایی مطبوع تهیه کردند ، مجذومین را دعوت نمودند و با آنان بر سر یک سفره نشستند و غذا تناول کردند .به داود خطاب شد : همچنان که اهل تواضع به من نزدیک اند ، به همان مقدار اهل کب از من دورند

امام صادقعليه‌السلام فرمود : تواضع آن است که هنگام ورود به مجلسی مکانی که خالی بود بنشینی ، و توقع بالا نشستن خود را نداشته باشی و به هر کسی برخورد کردی سلام کنی ، جدال را در مباحثه ترک کنی اگر چه حق به جانب توست و از اینکه تو را به زهد و تقوی تعریف کردند خوشحال نشوی بر امیر المؤمنینعليه‌السلام دو مهمان وارد شد ، یکی پدر و دیگر پسر امام به احترام هر دو برخاست و هر دو را احترام کرد و در صدر مجلس جای داد و خود روبروی آنان نشست ، سپس امر به غذا کرد ، پس از صرف غذا قنبر غلام امیر المؤمنین طشت و حوله و ابریقی برای شستن دست مهمانان آورد ، امیر المؤمنینعليه‌السلام ابریق و حوله و طشت را گرفت و خویش را برای ریختن آب به دست پدر آماده کرد ، مهمان از این برنامه تعجب نمود و خود را کنار کشید ، عرض کرد :سیّد من ! من کجا و این برنامه شما ؟ حضرت او را قسم داد ، فرمود بنشین و دست خود را همان طور کخه قنبر من می ریخت می شستی بشوی ، زیرا من و تو از یک سریم و هر دو برادریم در قسمت انسانیت فرقی بین من و تو نیست ، برای این عمل خدای توانا به من ده برابر مزد آنچه در دنیا می دادند عنایت می کند ، خدا مرا به شرف این خدمت به برادر مسلمان نایل کرده بنشین و از این عمل سر مپیچ .مهمان حاضر شد دست خود را شست ، آن گاه وسایل را به محمد حنفیه داد فرمود : دست پسر را بشوی اگر پسر به تنهایی حاضر بود من دست او را می شستم اما خداوند بین پدر و پسر از نظر پدری عظمت برقرار کرده زمانی که در یک جا جمع باشند امام چهارمعليه‌السلام فرمود : هرکس پیروی از حضرت امیر المؤمنینعليه‌السلام کند حقاً او شیعه است .اگر چه نبی اکرم در زمان بعثت در راه نجات قوم عقب افتاده و متکبّر عربستان کوشش خود را تا نهایت درجه به کار برد و در پرتو تعالیم حیات بخش خود بسیاری از رذایل اخلاقی آنان را سرکوب کرد ، ولی خوی ناپسند تکبر و خودستایی در طول قرن های متمادی چنان در اعماق جان آنان ریشه دوانده بود که پس از گذشتن مدتی از قیام اسلام باز هم افرادی به صفت ناپسند تکبر مبتلا بودند و دیگران را با دیده پستی و حقارت می نگریستند علقمه بن وائل برای ملاقات با رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به مدینه آمد شرفیاب محضر رسول اسلام شد و پس از پایان جلسه خواست به منزل یکی از بزرگان انصار وارد شود خانه مهماندار در یکی از محلات مدینه بود و علقمه نمی دانست معاویه در مجلس حاضر بود ، حضرت او را برای راهنمایی علقمه فرستاد معاویه می گوید من به اتفاق علقمه از مجلس خارج شدیم او بر مرکب خود سوار بود و من پیاده و پای برهنه در شدت گرما با وی حرکت می کردم بین راه به او گفتم از شدت گرما سوختم مرا به ترک خود سوار کن .در جواب گفت تو را آن لیاقت نیست که در ردیف بزرگان سوار شوی معاویه گفت : من فرزند ابو سفیانم ، علقمه گفت : می دانم نبی اکرم به من گفته بود معاویه گفت : اکنون که مرا سوار نمی کنی لااقل کفش خود را به من ده ، زیرا پایم می سوزد ، گفت : کفش من برای پای تو بزرگ است ، ولی همین قدر به تو اجازه می دهم در سایه شتر من راه بروی و این خود ارفاق بزرگی از طرف من نسبت به توست و برای تو نیز در میان مردم مایه شرف و افتخار است .نبی اسلام روزی در کوچه های مدینه به مرد مصروعی برخورد که مردم برای تماشای او اطرافش را گرفته بودند ، فرمود : برای چه اجتماع کرده اند ؟گفتند : دور دیوانه ای را گرفته اند

فرمود : این شخص دیوانه نیست ، آیا شما را خبر دهم دیوانه کیست ؟عرض کردند : خبر ده .فرمود : دیوانه واقعی آن مرد متکبری است که با تکبر راه رود و از خودپسندی به دامن های خویش نگاه کند و پهلوهای خوش را با حرکت های دوش خویش حرکت دهد ، چنین شخص دیوانه واقعی است ، این مرد که گردش را گرفته اند مبتلا به مرضی است

مهلب بن ابی صفره از طرف عبد الملک مروان استاندار خراسان بود روزی جامه خز نیکویی ببر کرده و در کمال خودپسندی و تکبر از راه عبور می کرد ، بزرگ مردی او را دید نزدیک شد و گفت :

این گونه راه رفتن مورد دشمنی خدا و رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است

گفت : مرا می شناسی ؟

گفت : آری ! اوّلت نطفه نجسی بودی و آخرت مردار خبیثی خواهد بود و بین این دو زمان حامل کثافتی

گفتار حکیمانه آن مرد مهلب را از مرکب تکبر پیاده کرده تا اینجا متن نصایحی بود که از قرآن مجید سوره لقمان نقل کردیم ، و در دنباله کتاب فقط به نصایح مشهوری که قریب به یقین از آن حضرت نقل شده اکتفا می کنم