لقمان حکیم

لقمان حکیم0%

لقمان حکیم نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

لقمان حکیم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسین انصاریان
گروه: مشاهدات: 16623
دانلود: 2221

توضیحات:

لقمان حکیم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16623 / دانلود: 2221
اندازه اندازه اندازه
لقمان حکیم

لقمان حکیم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

دنیا

نور دیده ام دنیا دریایی است بی پایان که ملت های بسیاری در آن غرق شدند برای عبور از این ورطه خطرناک کشتی از ایمان بساز ، و بادبانی از توکل بر فراز آن قرار بده ، و برای پیمودن این سفر توشه ای از تقوی برگیر گهی اگر از این سفر پر خطر به سلامت برهی رحمت حق تو را نجات داده ، و اگر دچار هلاکت شوی گرانی بار گناهت تو را بیچاره کرده است

فرزند ، از متاع دنیا چندان که تو را از خلق بی نیاز کند و به مقصد برساند بردار ، و از دنیا چنان رو مگردان که یک باره تهیدست شوی ، و چون جنازه بار گران بر دوش دگران گردی ، اما چندان در اندیشه دنیا فرو مرو که از اصلاح نفس باز مانی

بعضی دنیا را زشت می دانند و عده ای آن را زیبا می پندارند مردمی آن را پست می نگرند ، و قومی آن را از عرش اعلی بالاتر می دانند ، زمانی از وضع آن شکایت می کنند و مدتی به آن چشم دوخته از برنامه های آن خوشخالند اما همه این تطوّرات سطحی و محدود به مناسباتی است که برای هر کس در ایام چند روزه پیش می آید

روزی که اقتصاد و ثروت عده ای از آنان را در بهترین خوشی ها و آرامش ها قرار داد دنیا را بهترین وسیله خوشبختی می دانند ، ایامی که چرخ زندگی برگشت و وجهه مطلوب دنیا بنظرشان کریه آمد ، آنجا را بدترین محل معرفی می کنند ، آن روز که از باده غرور و نخوت ، و تکبر مست هستند تمام مقدسات و معنویات در نظرشان پوچ است و آن ساعتی که تزلزل در ارکان زندگی پیش آید به معنویات و اخلاقیات متوسل شده دنیا را زندان حساب می کنند ، این نظریات جز از دریچه دید کودکانه چیز دیگری نیست ، دنیا خود بخود مقصر نیست و خود بخود مستقل نیست ، بلکه این خانه بستگی به اعمال افراد دارد ، قضاوت درباره دنیا فقط باید از دیدگاه اعمال بشر باشد ، زیرا خشت و گل و سنگ و آهن و مرکب ها و گلستان ها و بیابان ها و ماه و خورشید و ستارگان فروزان هیچ یک تقصیر نداشته این بدبینی و خوش بینی را باید از زبان عقلای بشر آن هم در پرتو عملیات انسان دریافت و گرنه تمام آن نظریات جز مبانی شخصی و جهت مادیت و عدمش چیز دیگر نیست که آن را قابل مطالعه دانست این مطلب صحیح است که اسلام جنبه های دنیا را هدف عالی قرار نداده و زهد در آن را از علائم کمال و عوالم سعادت دانسته زیرا زندگی دنیا استقلالی ندارد ، بلکه مقدمه ای است برای رسیدن به یک زندگی بهتر و مدرن تر و خصوصیات ابدی اما از دریچه دنیا و زندگی صحیح و عقلایی در آن .و همچنین مذمت هایی فراوان که از دنیا شده و تشبیهاتی که در ناپایداری و سستی از آن شده جای تردید نیست ، اما شیوع پاره ای از مکتب های غلط و نادرست مبنی بر بدبینی به جهان و سوء ظن بر گردش آن و پاره ای علل دیگر سبب شده که نظر اسلام درباره بسیاری از مطالب از جمله دنیا به طرز غلطی تفسیر گردد ، در نتیجه موضوعی که با طرز فکر و نوع توجه مردم به مسائل زندگی و روابط اقتصادی و اجتماعی داشت در اثر همین سوء تعبیر از عوامل اساسی عقب ماندگی و بیچارگی و ذلت ملت مسلمانان بشمار آید

جای بسیار تعجب و تأسف است که متداولترین موضوعی که به نام پند و اندرز از اسلام در ذهن مردم جای گرفته همین توصیه ترک دنیاست در حالی که اسلام به همه مبانی زندگی دنیایی انسان ها توجه فرموده ، و دربراه تمام جهات زندگی دنیایی قانون وضع کرده که در هر زمان و مکان با تمام شرایط صحیح وجودی انسان موافقت داشته و اتفاقی برای هیچ یا از برنامه های زندگی نخواهد افتاد مرگ این که از نظر کلی ، اسلام درباره تجویز یا منع او با حفظ تمام جهات قانون وضع نموده است از این جهت ما باید دنیا را به دو جنبه تقسیم کنیم و آیات قرآن و احادیث ائمه طاهرین را با حفظ این دو جهت تفسیر و ترجمه نماییم یکی دنیای مادّیگران که از کلیه حقایق چشم پوشیده و دیگر دنیای مؤمنان که به واقعیت زندگی پی برده اند

قرآن درباره دسته مادّیگر می فرماید :

از کسانی که به قرآن پشت کرده و به جز زندگی دنیا به اندزاه سطح عملی کوتاه خود طالب نیستند روی بگردان

آنهایی که به دیدار ما امید ندارند و به زنگی دنیا راضی شده و آرام گرفته اند از نشانه های ما غافلند

آیا بجای آخرت به زندگی دنیا راضی شده اید در حالی که دنیا نسبت به آخرت اندگی بیش نیست عده ای از مردم هستند که فقط از دنیا نصیب می خواهند و در آخرت بهره ای ندارند ، البته مذمت از دنیا و روی گرداندن از آن گونه دنیا در آیات حق و روایات اسلامی مسئله ای است اصولی و قابل پیروی اما طایفه دوم که دنیا را وسیله تجارت برای آخرت قرار داده اند از انواع کمک ها درباره مردم دریغ ندارند مال التجاره خود را برای رفاه مردم بکار می اندازند معاملاتی که مورد نظر حق و دارای استفاده های سرشاری است برای خدا از آن

بهره برداری می کنند و دنیا را وسیله رسیدن به هدف عالی انسانی قرار داده اند .اینان را اسلام به دنیا ترغیب و تحریص و تشویق کرده و حتی در جمله ای امام امیر المؤمنینعليه‌السلام به فرزندش می فرماید :

برای زندگی دنیا آن چنان کن که خیال کنی برای همیشه خواهی ماند و برای آخرت کاری کن که خیال کنی فردا خواهی مرد

و نیز مردی در حضور امام علیعليه‌السلام از دنیا شکایت کرد ، فرمود۶ از کدام نعمت آن شکایت می کنی ؟

آن مرد در جواب حضرت فرو ماند

بنابراین مطالبی که درباره مذمت دنیا وارد شده برای مادی گران است اما برای دسته دوم دنیا بهترین جایگاه و مناسب ترین محل برای تجارت است

علاوه بر این کناره گیری از دنیا و اجتماعات انسانی در اسلام گناهی نابخشودنی و روش غلطی است که از دین تحریف شده مسیحی گری به برنامه زندگی بعضی از مردم کوته نظر رسوخ کرده در حالی که قرآن می فرماید چه کسی زینت های دنیا و نعمت هایش را بر شما حرام کرده است ؟

پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : من مبعوث شدم تا دنیا و آخرت شما را آباد کنم

بنابراین اساس این مذهب جلوگیری از انحصار علایق و غرائز در زندگی محدود دنیا می باشد ، زیرا دنیا لیاقت آن را ندارد که غایت آمال بشر گردد ، و انسان به آن دلخوش و راضی شود تا جایی که به آخرت و جهان ابدی توجه نکند ، پس دوستی و علاقه به دنیا و تحصیل مراتب آن در اسلام مذموم نیست ، زیرا نصف وجود انسان گرفته شده از همین دنیاست بلکه مستقل دانستن آن و این که جز آن جایی نیست و تا سرحد اعلی جان کندن برای به دست آمدن دنیا مذموم است ، قرآن می فرماید :

برای کسانی که کار نیک انجام دهند برای دنیا در همین دنیا خداوند پاداش معین

فرموده است

قرآن مال و فرزندان را زینت زندگی این عالم می داند ، قرآن ابراهیم و اسماعیل و عیسی و موسی را همان طور که از صلحا و افراد خوشنام عالم می داند از برگزیدگان و آبرومندان این جهان معرفی می کند ، و این مسئله خود بهترین گواه بر خوشی بینی قرآن نسبت به دنیاست

روزه

فرزندم ! شهوات نفس را به قدرت ریاضت روزه بشکن اما نه چندان که ضعیف شوی و از برپا داشتن نماز مانی ، زیرا نماز از روزه نزد پروردگار پسندیده تر است روزه برای فرمانبرداری از خدا و یقین بر اینکه او داناست و ایمان به روز جزاء و حضور در محکمه حق و طاعت شدید قرآن و پیغمبر و احساس قوی وظیفه شناسی و ورزیدگی در صبر و استقامت و قدرت غلبه بر شهوت های نفسانی ، و خلاصه در مسیر حق قدم زدن است

سالی یک مرتبه ماه رمضان می آید که مردم را در این مدت سی روز با این صفات و اخلاق عالی تربیت کند برای که واقعاً مسلمان کاملی باشند و احراز چنان مقام در تربیت می تواند انسان را آماده برای عبادت حقیقی نماید موادی را که خدا در این جهان آفریده تا شکُفته نگردد خیراتی که باید از آن ظاهر نمی شود مثلاً هسته درخت تا تنگ و بهم بسته است خیری از آن نمایان نیست نه برگی دارد ، نه شاخه ای و نه میوه ای ، اما همین که شکفته شد و از هم بازگشت درختی می شود با شاخ و برگ و سایه و میوه و انواع خیرات و برکات دیگر

زمین تا از سرمای زمستان افسرده و در هم است مانند دست لئیمان خشک و هم چون روح جاهلان بی فروغ است ، اما پس از باران و پس از تابش آفتاب که سینه اش باز می شود چون چهره عارف گشاده و چون خاطر دانا منوّر می گردد ، در آن هنگام از هر سنگلاخش جویباری جاری می شود و از هر توده خاکش مرغ زاری می روید و در هر قدمش نعمتی و سعادتی جلوه می کند

روح انسان نیز همین طور است تا تنگ و گرفته است نمی تواند خیری بدهد و نه بگیرد نه می تواند حقیقتی را بیان کند نه بفهمد نه دلالتی کند نه بپذیرد نه بشارتی دهد نه دریابد نه محبّتی کند نه بچشد مگر آنکه باز و منشرح گردد تا هم حقایقی را که باعث سعادت او و دیگران است بتواند خوب بفهمد و بیان کندو هم از انواع خوبی ها بهره مند شود قرآن مجید مقدمه همه خوبی ها را شرح صدر می داند آن که باید به سعادتی برسد نخست در جانش شرح صدر پیدا می شود ، یعنی انبساطی و جنبشی و همّتی در خود احساس می کند که مقدمه پرواز کردن و اوج گرفتن روح و پس از آن به مقصد رسیدن است

ماه رمضان فرصتی است برای کسانی که طالب شرح صدر و روشنی جانند تا به وظایف این ماه رفتار کنند و جان خود را از شر شیطان باز کرده با فرشتگان انباز گردانند و خویش را برای پذیرفتن انواع رحمت ها آماده نمایند امتیاز دیگری که ماه رمضان دارد این است که خداوند روزه آن را بر همه واجب فرموده نه متفرق و جدای از یکدیگر ، و این عمل دسته جمعی نیز منافع بسیاری در بر دارد ، زیرا همین که ماه رمضان می آید سراسر محیط اسلامی را طهارت و نظافت و ایمان و ترس از خدا و اطاعت از احکامش و خوش اخلاقی فرا می گیرد و بازار منکرات کساد می گردد ، و انتشار خیرات عمومیت پیدا می کند ، و بندگان نیکوکار خدا به خوبی و احسان می پردازند و به یکدیگر کمک می کنند ، بدکاران از ارتکاب منکرات خجل می شوند و در اغنیاء عاطفه مساعدت و کمک نسبت به برادران بینوا و درماندگان بیدار می گردد

خلاصه این وضع یک نواخت در میان مسلمانان احساس مشترکی به وجود می آورد که همه اعتراف می کنند مسلمانان جمعیت واحدی هستند و این است بهترین معنای عام شکستن شهوات

عفو و عذاب

فرزندم ! چنان از خدا بترس که اگر روز قیامت با خوبی های تمام بندگان وارد شوی از عذاب او بیمناک باشی و جندان به او امیدوار که اگر با بار گناهان همه وارد شوی امید عفو از او داشته باشی

قرآن مجید زندگی شخصی که پروردگار خود را فراموش کرده ، و به دنبال غیر او رفته زندگی تنگی می داند هر چند زندگی او رد نظر ما وسعت داشته باشد چنانچه فرموده :

کسی که اعراض از یاد من کند ، دارای معیشت تنگی است

انسان سعادت و شقاوت خو را در هر چه گمان کرد و تشخیص داد به میزان همان خزن و شادی ، رغبت و بی میلی ، سرور و غم و بالاخره معذّب بودن یا در ناز و نعمت بودنش ادراک می کند .دیگر آنکه سعادت و شقاوت هر چیزی معنایی مخصوص به خود دارد که در مورد چیز دیگر صدق نمی کند مثلاً روح سعادت و شقاوتی مخصوص به خود دارد و جسم سعادت و شقاوتی مخصوص به ۰خود انسان یک نوع سعادت و شقاوت دارد حیوان یک نوع دیگر این دو مقدمه که معلوم شد .باید گفت انسان مادی که در شهوات فرو رفته و از آداب انسانیت و اخلاق الهی بهره نبرده چون مادیگری را سعادت پنداشته به سعادت روح توجهی ندارد به دریای حرص می افتد و تنها همّش جمع مال می شود و فراهم کردن اولاد و پیدا کردن جاه و بدست آوردن قدرت اگر چه انسان مادی بیچاره قصد اصل و ابتدایی خو را این قرار داده و در واقع به تصور خویش خواهان لذت کامل است ، ولی متأسفانه چون به مقصودش می رسد خود را سیراب ندیده لذت خالص نمی بیند

چگونه لذت کامل ببیند با این که هر یک از رویدادهای مادی با هزاران درد و مصیبت همراه است هنگامی که به آرزوی خود نرسیده ، جز حسرت بهره ای ندارد و زمانی که رسید غیر آنچه طالب بوده درک می کند آری او دل را به ذکر الهی مطمئن نکرد این است حالش در مقابل بدست آمده این نظر غلط انسان مادی در درک مستقل خودش اما انسان را قرآن موجود مرکب دانسته و او را ترکیب از روح جاویدان و بدن متحول می داند بنابراین آنچه را که مربوط به سعادت روح است ، چون دانش و امثال آن از سعادت های انسانی می داند همین طور مطالبی که سعادت جسم و روح را با هم متضمّن می باشد مانند نعمت مال و اولاد در صورتی که از ذکر الهی باز ندارد آنها را هم از سعادت های آدمی محسوب می دارد و باز قرآن قسمت هایی را که در ناحیه جسم از ناملایمات بوده ولی در ناحیه روح از سعادت است مانند کشته شدن در راه خدا و انفاق اضافه مال ، آنها را نیز از سعادت های انسانی می داند این مربوط به بحث قرآن از سعادت بشر است .اما قسمت هایی که از شقاوت و عذاب های انسانی تشخیص داده موضوعاتی است که اگر چه از نظر جسم سعادت است لیکن از نظر روح شقاوت خالص است و هیچگونه سعادتی راه همراه ندارد مانند لذائذی که فقط جنبه دنیایی داشته موجب فراموشی ذکر خداست آن را متاع قلیل و زودگذر دنیا دانسته و عذاب می داند

و دیگر چیزهایی است که شقاوت جسمی و روحی را با همه در بر دارد آنها را نیز قرآن عذاب شمرده است ، بنابراین کسانی که اعمال آنان مطابق با روش قرآن از نظر هدایت نیست در روز قیامت عکس العمل اعمال دنیای آنان عذاب اخروی است و آنان که مطابق با هدایت است عکس العمل اعمال آنان جزای نیکوی

اخروی است که یک شمه از مرحله به مزد رساندن اشخاص مؤمن عفو است عفو یعنی پوشش و بخشش ، آیات بسیاری در قرآن مجید دلالت می کند بر اینکه قرب به حق و منزلت نزد خدا و متنعم شدن به نعمت های او متوقف بر مغفرت قبلی است و لازم است قبلاً پلیدی شرک و گناهان با توبه و امثال آن زدوده شده باشد تا انسان مؤمن وارد روز قیامت گردد و بتواند عفو حق را شامل حال خود کند .خلاصه آن که عفو و مغفرت از قبیل برطرف نمودن مانع و از بین بردن منافی مضاد است ، و خداوند ایمان و خانه آخرت را حیات و اثار ایمان و افعال اهل آخرت را نور شمرده است

بنابراین مغفرت برطرف نمودن مرگ و تاریکی است و این مغفرت که از بین برنده مرگ و تاریکی است ناچار به وسیله حیات و نوری است که حیات آن از ایمان و نور آن عبارت از رحمت الهی است بنابراین باید گفت کافر نه دارای حیات است نه دارای نور اما مؤمن دارای حیات است و دارای نور این است که در مقابل خداوند بزرگ انسان باید خود را ایمن از عذاب نداند و در مقابل عفو و رحمتش خو را ناامید نپندارد

علم - عمل - ایمان

فرزندم برای هر چیز نشانه ایست که گواه آن باشد و به وسیله آن شناخته گردد دین را سه علامت است :

علم ، ایمان ، عمل کردن به مقتضای علم و لازمه ایمان

نبی اسلام فرمود : خداوند به من وحی کرد کسی که هر راهی از راه های دانش را طی کند مسیر بهشت بر او آسان می شود و نیز فرمود : دانشمند و دانش آموز در اجر شریکند برای عالم دو اجر است و برای دانش آموز یک اجز و خیری بهتر از علم نیست

از امام هفتمعليه‌السلام سؤال شد : آیا برای مردم رواست آنچه را نمی دانند و نیاز به آن دارند نپرسند ؟

فرمود : ابداً روا نیست

از امام صادقعليه‌السلام روایت شده : هر که دانش آموزد و بکار بندد و آن را برای خدا یاد دهد در ملکوت آسمان ها بزرگش خوانند و گویند برای خدا یاد گرفت و برای خدا عمل کرد و برای خدا تعلیم داد

حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند : ایمان حقیقتی عریان است لباس او تقوی ، زینت او حیاء و میوه او علم است

و باز فرمود : مرگ قبیله ای آسانتر است از مردن یک دانشمند

دانشمند امین خدا روی زمین است و به ابراهیم وحی شد : من عالمم و هر دانشمندی را دوست دارم

خداوند در قرآن می فرماید : نیکو و خبیث ، کور و بینا ، ظلمت و نور ، سایه و حرارت ، حیات و مرگ ، یکی نیست در تفسیر این آیه گفته شده رجوع تمام این مثالها به علم است ، در قرآن مجید ابتدا ایمان سپس علم را ذکر می کند ،و ایمان و علم جایی نفع دار که عمل در او باشد ، پس دیندار واقعی کسی است که دارای ایمان و علم و عمل باشد ایمان برای آن که مصرف علم را تعیین کند و گرنه علم بدون ایمان چراغ بدون سوخت است ، و جز تاریکی نتیجه نمی دهد

علم از نظر اسلام دارای رتبه ای است که نبی مکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را برای هر مسلمانی جزء برنامه واجب زندگی او شمرده است

امیر المؤمنینعليه‌السلام فرمود : بدانید که کمال دیانت طلب علم و عمل به آن است طلب علم از طلب مال بر شما واجب تر است ، زیرا دارایی قسمت تضمین شده است که عادلی میان شما قسمت بندی کرده است و محققاً به شما پرداخت خواهد

شد ، ولی علم نزد اهلش سپرده است شما دستور دارید آن را از اهلش بخواهید

امام صادقعليه‌السلام فرمود : دوست دارم تازیانه بسر یارانم بزنند تا دین را بفهمند و احکامش را یاد بگیرند یعنی آنان را مجبور کنند تا بفهمند

اسلام برای معلم و علم ارزشی بس عظیم قائل است ابو عبد الرحمن سلمی در مدینه معلّم قرآن بود به یکی از کودکان امام حسینعليه‌السلام سوره حمد را تعلیم کرد طفل چون آن سوره را برای پدر خواند ، حضرت در مقابل این عمل جوایزی مرحمت فرمود که سه رقم بود :

۱ - دهان معلم را پر از زر کرد

۲ - هزار دینار به او عنایت کرد

۳ - هزار حلّه بافته شده یمن به او داد

مردم مدینه بر این سه جایزه در مقابل تعلیم یک سوره ایراد کردند ، حضرت در مقابل سیل اعتراض مردم جوابی بدین مضمون بیان کردند این پیش کشی که من به او تقدیم کردم کجا و آنچه او به طفل من عنایت کرد کجا ؟ در این جواب آن همه جایزه را پیش کشی حساب کرد و نام عمل او را عطا فرمود و این نیست مگر از عظمت مقام علم

امام هشتمعليه‌السلام فرمود : پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد مسجد شد جمعی را دید گرد مردی نشسته اند ، فرمود : این کیست ؟

گفتند : علّامه است ، فرمود : یعنی چه ؟

گفتند : عامل است به انساب عرب و نبردهای آنان ، فرمود : علمی است که ندانستن آن زیانی ندارد و دانستنش سودی ندهد ، علم بر سه قسم است :

اول : آیه محکمه ، یعنی آنچه همیشه ثابت و پابرجا و جزء حقایق خلقت است

دوم فریضه عادله

سوم : روش زنده و برجا ، که به جز این سه مرحله بقیّ ه دانستنی ها از برای اشخاص فضل و برتری بر دیگران است

شخصی از نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسید : اگر جنازه کسی روی زمین است باید تشییع و سپس به خاک سپرده شود و در همان حال مجلسی است که در آن تعلیم علم می شود اگر در آن مجلس وارد شویم بهره مند می شویم اما فرصتی نیست که از هر دو استفاده شود ، اگر در تشییع جنازه شرکت کنم از علم محرومم ، و اگر در مجلس علم از ثواب تشییع بی بهره ام ؟

فرمود : اگر کسانی هستند که آن مرده را دفن کنند در مجلس علم برو زیرا حضور در مجلس علم از شرکت کردن در هزار تشییع جنازه و از هزار عیادت بیمار و از هزار شب عبادت و هزار روز روزه و هزار درهم صدقه و هزار حج غیر واجب بهتر است ، اینجا کجا و حضور در مجلس علم مگر نمی دانی که هب وسیله علم است خداوند اطاعت می شود و خیر دنیا و آخرت در پرتو علم و شر دنیا و آخرت محصول جهل است

نبی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وارد مسجد شد دو دسته تشکیل جلسه داده بودند ، که دسته ای مشغول به عبادت و دسته دیگر سرگرم یاد گرفتن و یاد دادن دانش هر دو را از نظر گذراند و از دیدن آنان اظهار خرسندی کرد و به کسانی که در حضورش بودند فرمود :

من برای دانا کردن بشر فرستاده شدم و به طرف آن دسته ای که مشغول تحصیل علم بودند روان شد و در میان آنان نشست

عربی حضور امام حسینعليه‌السلام رسید ، عرض کرد : پسر پیغمبر ! دیه کامله ای را ضامن شدم و قدرت پرداخت آن را ندارم ، با خود گفتم باید از کریم ترین مردم سؤال کنم و کریم تر از اهلبیت رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم کسی را گمان ندارم

فرمود : من سه مسئله از تو می پرسم اگر یکی را جواب گفتی یک سوم مال را و اگر دو مسئله را دو سوم و اگر سه مسئله را همه مال را به تو عنایت می کنم ، عرض کرد : مانند تویی که از اهل شرف و علمی از عربی بدوی سؤال کنی ؟

فرمود : از جدم پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنیدم که فرمود در بخشش به روی مردم باید به اندازه معرفت گشاده داشت

عرب عرض کرد : هر چه خواهی سؤال کن ، اگر دانم جواب گویم ، و گرنه از شما فرا خواهم گرفت

حضرت فرمود : بهترین اعمال چیست ؟

گفت : ایمان به خدا

فرمود : چه چیز مردم را از مهالک نجات می دهد؟

عرض کرد : اعتماد به خدا

فرمود : زینت آدمی در چیست ؟

عرض کرد : علم توأم با حلم

فرمود : اگر به دین شرف دست نیافت ؟

عرض کرد :مال با سخاوت

فرمود : اگر این مرتبه را نداشت ؟

عرض کرد : فقر با صبر

فرمود : اگر نداشت ؟

گفت : صاعقه ای از آسمان فرود آید و او را بسوزاند ، چون اهلیتی جز این ندارد

حضرت خندید و کیسه ای که هزار درهم در آن بود به او عنایت کرد ، فرمود : این زر را به دیه بپرداز ، سپس انگشتری به او عطا فرمود که نگین آن دویست درهم ارزش داشت ، فرمود : این انگشتری را در نفقه خود خرج کن ، اعرابی گفت : خدا می داند نبوت را در چه خانه ای قرار دهد

این مختصر از خصوصیات مرحله علم در اسلام بود ، این مطلب را نباید از نظر دور داشت که همواره علم در اسلام با معنای کلی آن یعنی هر عملی که نافع به حال جامعه است مورد توجه است درباره نشانه دوم یعنی ایمان در قسمت تحت توحید شرح داده شد ، اما قسمت سوم عمل به علم و لازمه ایمان محتاج به توضیح نیست در پیرو این سه علامت لقمان بزرگوار مسائل سه گانه دیگری برای فرزند بیان کرده که شرح آن مسائل تقریباً در مباحث گذشته داده شد فقط اکتفاء به اصل مسئله می شود

فرزندم ! ایمان دارای سه علامت است :

۱ - باور داشتن خدا

۲ - قبول داشتن کتاب هایی که از طرف او نازل شده است

۳ - باور داشتن انبیاء حق

پایه های دین دارای سه علامت است :

۱ - شناختن خدا

۲ - شناختن آنچه را خدا دوست دارد

۳ - شناختن آنچه را خدا دشمن دارد

عاملین بدین را سه علامت است :

۱ - نماز

۲ - روزه

۳ - زکات

شخص نادن را سه علامت است :

۱ - با آنکه بالاتر از اوست نزاع کند

۲ - در آنچه نمی داند بحث نماید

۳ - در تحصیل آنچه از دسترس او بیرون است رنج ببرد

ظالم را سه نشانه است :

۱ - نسبت به خداوند به نافرمانی ستم کند

۲ - نسبت به زیر دست ظلم روا دارد

۳ - به ستمکار یاری کند

منافق را سه علامت است :

زبانش با دلش و نیتش با عمل و برونش با درون مخالف باشد

گنهکار دارای سه علامت است :

۱ - خیانت کند

۲ - از دورغ نپرهیزد

۳ - کردارش مخالف با گفتارش باشد

حسود دارای سه علامت است :

۱ - در غیاب مردم بدگویی و عیب جویی نماید

۲ - در حضورشان تملقّ گوید

۳ - به کسی که مصیبت وارد شده شماتت کند

ریاکاری دارای سه علامت است :

۱ - در خلوت کسالت ورزد

۲ - در جمع خود را فعال نشان دهد

۳ - در هر عمل به انتظار مدح و ثنای مردم باشد

مسرف دارای سه علامت است :

۱ - چیزی که در خور او نیست بخرد

۲ - جامه ای که در خور او نیست بپوشد

۳ - طعامی که در خور او نیست بخرد

تنبلی را سه علامت است :

۱ - آن قدر سهل انگاری کند تا فرصت از دست برود

۲ - موقع را از دست بدهد تا کار تباه شود

۳ - نسبت به خوبی ها بی تفاوت باشد

خلاصه اینکه اگر کسی دارای امان به حق و فضایل انسانی باشد به صفات حسنه ای که لقمان اشاره فرموده آراسته ، و کسی که از لذت ایمان بی بهره باشد گرفتار صفات سوء است از این جهت باز به فرزندش نصیحت می کند که ای فرزند در دوران روز و شب ساعاتی را وقف کسب دانش کن ، زیرا هیچ ضرری از ترک علم گران تر نیست ، با دانشمندان معاشر باش ، و در گفتگوی با آنان شرط ادب به جای آور از لجاج بپرهیز که تو را از نور دانش خود بی بهره سازد و با مردم سرسخت و لجوج به بحث و مناظره مپیچ ، و با ستمکاران همدم مشو ، و با تبهکاران پیمان برادری مبند و با تهمت زنندگان معاشر مباش ، و چنانچه در جمع مال سعی داری در اندوختن دانش نیز بکوش

فرزندم ! من بارها بارهای سنگین از سنگ و پولاد بر دوش کشیده ام اما برای گران تر از همسایه بد نیافته ام ، هم ه تلخی های زندگی را چشیده ام ، اما تلخ تر از فقر ندیدم ، اگر روزی گرفتار فقر شوی این راز را میان خود و خدا نگهدار و با خلق در میان مگذار ، زیرا اگر مردم از کار تو با خبر شوند تو را به دیده خواری خواهند نگریست ، بهره ای را که خدا رای تو قرار داده بر آن خوشحال باش تا زندگی تو راحت باشد و هرگاه بخواهی حقیقت عزت به دست آری چشم طمع از مال مردم بپوش ، زیرا انبیاء و صدّیقین از همین راه به آن مقام نائل شدند

با کسانی که سزاوار احسان باشند احسان کن ، و در این کار خدا را منظور بدار ، در بخشش شرط اعتدال به جای آور چنانچه بخل دست تو را از انفاق لازم نبندد و تبذیر مال تو را به باد فنا ندهد فرزندم ، اگر دستت از مالی که با آن صله رحم بجا آوری و به یاران خود بخشش کنی تهی بود فکر کن که حسن خلق را از دست ندهی ، زیرا هر که خود را به حسن خلق بیاراید خوبان او را دوست خواهند داشت و از اذیت او دوری خواهند جست ، و در نیکوکاری خود به دید ه اعجاب نظر مکن و از انجام عمل صالح فخر مفروش و مباهات مکن که خویش را به هلاکت افکنی مردم را ناسزا و دشنام مگوی که آنان را به ناسزا گفتن واداری و خود موجب هتک حرمت خویش و پدر و مادرت را فراهم آوری .فرزندم ! هر که خشنودی خدا را طلب کند باید نفس اماره را خشمگین دارد ، زیرا هر کس نفس را خشنود سازد خدا را نمی تواند خشنود کند ، و هر کس خشم خود را فرو بخورد فرصت شماتت بدست دشمن نخواهد داد .ای فرزند ! از حسد بپرهیز و از سوء خلق دوری کن ، زیرا زیان او دو به خودت رسد و چون خود به زیان خودت بکوشی دشمن را از کار خویش فارغ و در مبارزه با خودت پیروز خواهی ساخت ، زیرا دشمنی خودت نسبت به خود از دشمنی دشمنانت برای تو زیان بارتر است .فرزندم ! به مردم شماتت مکن که دشمنی تو را به دل خواهند گرفت و خود را در برابر آنان زبون نشان مده که در تحقیرت خواهند کوشید ، و نه چندان شیرین باش که تو را بخورند ، و نه چندان تلخ باش که تو را از نظر دور دارند .فرزند ! هر که را از درون خود واعظی باشد او را از جانب خداوند حافظی هست ، و هر که داد خلق را از خویش دهد خدا بدین وسیله به عزتش بیفزاید خواری در راه اطاعت خدا از عزت به وسیله معصیت بهتر است

فرزند ! هزار دوست به دست آر و بدان که هزار دوست کم است ، و یک دشمن میندوز که یک دشمن بسیار است

فرزندم ! با مردم جز به روش خودشان دوستی مکن ، و بار توقع خود را گران تر از حد طاقتشان مساز ، زیرا معاشرینت از تو گریزان شوند و تو در این میان تنها بمانی ، نه دوستی داشته باشی که با تو همدم شود و نه برادری و یاری که تو را کمک کند و چون تنها بمانی خوار و ذلیل گردی فرزند ! از کسی که به علت سخت گیری عذر تو را نپذیرد و برای تو حقی قائل نباشد عذر خواهی مکن ، در مشکلات خود از کسی یاری طلب کن که از برآوردن حاجتت امید مزد داشته باشد ، زیرا چنین کسی در انجام کار تو مانند کار خویش خواهد کوشید تا چون کار تو به سامان رسد یا از مزد مادّی و نتیجه دنیوی کوشش خود برخوردار شود و یا از حاصل معنوی و ثواب اخروی آن بهره گیرد