لقمان حکیم

لقمان حکیم0%

لقمان حکیم نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

لقمان حکیم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسین انصاریان
گروه: مشاهدات: 16617
دانلود: 2218

توضیحات:

لقمان حکیم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16617 / دانلود: 2218
اندازه اندازه اندازه
لقمان حکیم

لقمان حکیم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

کمالات روحی و جاودانی پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم

گروهی از مردان تاریخ سیاستمدارانند که اغلب با تزویر و ریا حقوق ملت ها را بر باد داده اند و برای افتخار و دوام بی ارزش خود به هر نیرنگ دست زده اند. و گروه دیگر فیلسوفانند که اغلب عاری از قدرت اراده و هنر بوده اند دستشان آن مایه نیرو نداشته است که به احکام منطقی خود جامه عمل بپوشانند.

باری در راه پرحادثه تاریخ غالباً به قیافه هایی برمی خوریم که خشونت و درندگی آن را ساخته، و بارقه ای از مهر بشری در طرح آن دیده نمی شود، یا به چهره هایی مصادف می شویم که حساسیت و نازکی بر آن سایه انداخته، و از اراده و قدرت روحی اثری بر آن نقش نبسته.

این فرزندان نامی جهان یا به کلی از واقعیت زندگی به دور بوده یعنی غرق در زندگی مادی بوده و مأنوس محیط قلابی خندان در میان منبت کاری های اخلاقی که در تلألوی قصرها ساخته شده، بی خبر از وادی خشک و تیره فقر که آنجا نهال ظرائف اخلاقی پا نمی گیرد و آلام حیات خوش باوری و رأفت را ریشه کن می کند دست افشان و پاکوبان تا خانه گور رفته اند.

یا هیچ آیین و سنتی را گردن ننهاده، همه چیز را برای خود خواسته اند، و فقط مرگ، دهان باز و طمع کارشان را به هم بربسته است.

بالجمله بیشتر از نام وران خاندان بشری یا نِرُن و چنگیز،و کالیس و هیتلر، و تیمور بوده اند یا شبلی و بایزید و امثال اینها. اما چه بسیار کم اند، مردان برازنده ای که در عین شجاعت و قدرت پرعاطفه و کریم النفس، و در کمالات صراحت پرشرم و حیاء، و در نهایت بزرگی متواضع باشند، و در طوفان حیات سر آن نداشته باشند که تنها گلیم خویش را از موج حادثه به در برند، بلکه با نبرد و تلاش شگفت انگیز و برای نجات جمعیت بشری کوشیده باشند، و نبی بزرگ اسلام به خاطر کمالات روحی و فضایل نفسانی که خدایش عطا کرده بود و از راه فکر و بندگی به دست آورده بود در رأس هم ه آنانی بود که این صفات را دارا بودند.او در برنامه های زندگی انسان بی نظیری بود، و در جنگ بدر که هفتاد نفر بدست سربازان اسلام اسیر شدند اعدام نکرد، بلکه برای آزادی آنان طرق مختلفی را پیشنهاد کرد، که یکی از آن طرق آن بود که هر اسیری برای آزاد شدن ضمانت کند ده نفر مسلمان را تعلیم دانش دهد.

در جنگ ها قبل از حمله دشمن فرمان یورش نمی داد، هنگام فتح مکه برای جلوگیری از جنگ، و بروز حوادثی مانند جنگ روابط مخابراتی را با شهر قطع کرد و بعد از فتح مکه فرمان اعدام دشمنان سرسخت را که بیشتر از بیست سال با او مبارزه کردند نداد، بلکه با این که همه در قبضه او و تحت سیطره حکومتش بودند، حکم آزادی همه را صادر کرد، و فرمود: با شما کاری می کنم که یوسف با برادرانش انجام داد و آن کار جز اظهار محبت و حفظ خون گرمی چیز دیگری نبود، این برنامه حضرت او در صف جنگ و در صحنه میدان، اخلاق و رفتار او در مراحل غیر جنگی حدیث بسیار مفصل و فوق العاده ایست که هر انسان آشنای به حقایق را دچار تعجب می کند.

به راستی کم هستند مصلحان دلاوری که به حیات واقعی بشر اهمیت داده و واقعیت را با خیال هوسناک نشناخته، در موفقیت ها خود را بناخته و تسلیم احلام نشده استعداد خویش را ضایع نگذاشته تا پایان عمر با گام استوار به سوی مقصودی بزرگ پیشرفته و با دست نیرومند به افکار عالی خود جام ه عمل و واقعیت پوشانده باشند.

از افکار و حالات نفسانی پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنچه به وسیله تاریخ بدست ما رسیده یا از قرائن بدست می آید پیداست که به خداوند یکتا و توحید فطری که جدش ابراهیم خلیل به آن دعوت کرد ایمان کامل داشت، از شرک و انحراف و عقاید باطل قوم خود که وارثان دعوت و ساختمان خانه حق بودند، رنج می کشید و اندیشناک بود، هیچ گونه افکار و فلسفه و نظریات اخلاقی و اجتماعی مکتب های دیگران در ذهنش سایه نیفکنده بود. از اندیشه هایی که در اعماق روحش و حوادثی که در محیطش می گذشت هیچگاه نگرانی و اضطراب در او مشاهده نشد.اگر هم گاهی از مردم کناره می گرفت روش عزلتش مانند مرتاض ها و مثل کاهنان و صوفیان برای منظور و مقصد خاصی نبود، همان اندیشه های درونی و جوانب معنوی و ناسازگاری محیط بود که به خلوتگاهش می کشاند تا مدتی از میان مردم و آلودگی ها و سرگرمی های غلط زندگی دور بماند، و به اعماق ضمیرش و اندیشه هایی که از آن می جوشید و جمال و جلال و شکوهی که از عالم دلش مشاهده می کرد مشغول باشد، و دور از چشم قومش به عبادت خدای بزرگ روی آرد، و برابر قدرت و جلالی که سراسر وجودش را پر کرده است خضوع نماید.اوست که با فکری بلندتر از همه افکار، و با چشمی نه از پس پرده وهم و پندار رنگ واقعی حیات و راز سعادت آن را دریافته، با عزمی آهنین در سراسر زندگی به سوی هدفی بزرگ و مقدس یعنی سعادت انسان راه سپرده و بی هیچ هراسی از خطر، و بی هیچ دریغ از فداکاری مردمان را با زنجیر معنی به سوی بهشت سعادت کشیده و هیچ شادی جز این بر قلب شجاع و پر مهرش دست نیافته تا آنکه یک دنیای عظیم و جاوید از معنویت و کمال را پی ریخت.در سیر حوادث روزگار چنین اتفاقی افتاد که دودمانی برای از رنگ دروغ و تزویر و از ننگ و زبونی و تسلیم از قرن های دراز به این طرف هر یک مشعلدار وجودی باشند و پدران و مادرانی با دست هایی که هرگز به خون بی گناهی آلوده نشده، و هرگز گنهکاری را رها نکرده و فشار دستبند تعدی و بندگی نپذیرفته و برای تعظیم و زبونی در مقابل هیچ کس بر سینه نخورده و در برابر بت به نیایش بلند نشده، این مشعل فروزان وجود را نسل به نسل حمل کنند تا وقتی که شعله آن در افق جهانی تیره تیغ کشد و بالا گیرد و در جبین بلند و با عظمت پیامبر پرتو اندازد.هنوز کودکی خردسال بود که گرد یتیمی بر چهره زیبایش نشست و این سایه اندوه مانند که هاله به دور ماه رخسارش چرخ می خورد، قیافه معصومش را جذاب تر جلوه می داد.هم آن روز ستاره نبوغ و عظمت بر پیشانی بلندش می درخشید، و با چشمان سیاه و گیرنده خود جهان را خردمندانه می نگریست که گویی مقدرات مذهبی و اجتماعی گیتی را در انقلابی عظیم می بیند، گوهری بود که دست قدرت او را در عالی ترین

کان هستی پرورش داده و نهال وجودش را باغبان آفرینش با آب فضیلت و تقوا سرسبز و سیراب ساخته بود.

نسبش به پیامبران بزرگ می پیوست، و در آغوش زنان پاکدامن و پرهیزکار آن دردانه عزیز نوازش می شد.در خانواده کهنسال و نجیب قریش تنها عمویش ابو طالب افتخار پرستاریش را دریافته بود و آن پیرمرد مهربان یگانه یادگار برادرش را همچو جان شیرین گرامی و عزیز می داشت، تا آنکه اندک اندک قدم در میدان زندگی گذاشت، و با جامعه آن روز که فاقد هر گونه فضیلت و اخلاق بود تماس پیدا کرد.

سپس مسافرت ها و گردش ها و تماشای در روحیات افراد و سازمان های محیط شروع شد، مدتی را به چوپانی رمه گوسفند گذرانید تا مانند دیگر پیامبران شبانی بشر را از شبانی گوسفندان آغاز کند، همین که در چهلمین مرحله عمر پا گذاشت خدای توانا او را به پیامبری خویش برگزید، آن چهل ساله مرد را که سخت غریب و بی کس بسر می برد، و بر هیچ قبیله و خانواده ای تکیه نداشت با مردمی وحشی و خونخوار به مبارزه درانداخت روزگاری بود که جهان در دریای آشوب و فساد غرق بود، تمام ملت ها مخصوصاً عرب در آتش فجور می سوختند، برای نخستین بار که فرشته رحمت این آیت آسمانی را خدای یگانه را بپرستند تا رستگار شوید، به نیروی خدا در فضای خاموش گیتی طنین انداز ساخت، معلوم است که اعراب جاهل و خونخوار با چه قیافه ای با او روبرو شدند، ولی روح پشتکار و استقامت که بر بالای سر پرشورش آشیانه داشت از سنگباران قوم، و زبان بدگوی دشمن ترک آشیان نگفت، او همچنان بر اراده خود متکی بود تا آنکه پایه اسلام را که سازنده کمالات و منعکس کننده حقایق است مانند کوه در جهان استوار و محکم کرد، و قرآن مجید را در آسمان دیانت چنان پرتو افکن ساخت که کتاب های کهنه آسمانی را مانند ستارگان کوچک در اشعه خیره کننده اش محو و پنهان کرد.

گفتار حکیمانه اش مانند یاران رحمت آتش نفاق و کینه را خاموش کرد، و کاروان گمراه بشر را که در ایام جاهلیت بی سر و سامان بود به شاهراه سعادت باز آورد. موهومات طبقاتی را لغو کرد و مسلمانان را در برابر قانون مقدس قرآن بدون استثناء مساوی قرار داد.

دیگر توانگران خیره سر که از میراث دیگران سیم و زر اندوخته بودند و بر کارگران تهیدست و زحمتکش کبریایی می فروختند نمی توانستند از موقعیت منحوس خود استفاده کنند، زندگی او در میان مردم آن چنان ساده بود که اگر در میان جمعی می نشست تازه واردین ناچار بودند از برای شناختن او از او بپرسند، تا روز مرگ که بر جهان حکومت می کرد جز به نشر کمالات و تعلیم حقایق و نشان دادن راه و رسم زندگی انسانی برنامه ای نداشت، برای خود سنگی به روی سنگ نگذاشت تا چه رسد که کاخ ستم بپا کند.

دنیا را با چشمی عفیف و پرهیزکار می نگریست و همواره گرسنه و نهی دست بسر می برد، زیرا هر چه بدست می آورد برای حیات انسانیت خرج می کرد و حتی در روز رحلت هم گرسنه بود.

یکی از همسرانش روزی پرده ای نسبتاً زیبا بر در خانه آویخته بود گویا آن پرده اندکی نقش و نگار داشت، گونه هایش از فرط خشم گل انداخته به آن بانو تأکید کرد که بی درنگ پرده نگارین را از خانه نبوت بردار، زیرا انبیاء به تجمل و آرایش محتاج نیستند.

دست پرورده آن مکتب بزرگ، دوم شخصیت روحانی و ملکوتی عالم پس از از پیامبر نیز در ایام حکومتش می فرمود:

مرا ببنید که چگونه زندگی می کنم، بر این جامه که پوشیده ام چندان وصله خورده که از وصله کننده آن شرم دارم، روزی به من گفت این پیراهن مندرس را که دیگر وصله نمی خورد به دور انداز، گفتم: آرام باش، ما سبکباران آسانتر به منزل می رویم.

یکی از غلامان نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می گوید: هیجده سال در خدمتش به سر بردم، در تمام این مدت یک حرکت یا سخن ملال آور از او ندیدم و نشنیدم در جنگ نهایت شجاع و دلیر بود، از هیچ خطری فرار نمی کرد و با وصف حال هیچ وقت هم بدون جهت خود را در مخاطره نمی انداخت.

در این دو بخشی که گذشت تجزیه و تحلیل کوتاهی دربار ه کمالات و حقایق عالی در پرتو وجود مؤدبان به آداب الهی و انسانی خصوصاً نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ملاحظه فرمودید، فطرت و طبیعت دست نخورده و سالم هر انسانی چه در شرق و چه در غرب به این واقعیات تمایل دارد و همین هاست که نمی گذارد انسان متجاوز شود یا مورد هجوم و تجاوز زورگویان قرار بگیرد، بگذار فروید و فرویدیسم ها هر چه می خواهند درباره فضائل بگویند آنان غیر متخصصینی هستند که در برنامه های تخصصی دخالت کرده و جز این که در میدان علم خو را رسوا کرده باشند کاری نکرده اند.

شما می توانید به جهانی که در سیطره تربیت الهی بوده و جهانی که در نفوذ افکار این یاوه گویان بوده نظر کنید آن گاه با وجدان و انصاف خود قضاوت کرده که کدامین راه برای انسان راه صحیح است؟

عواقب وخیم مادیگری

آری، آنان که با افکار پلید خود گمراهی ایجاد کردند، دانسته و یا ندانسته بشر را در تمام برنامه های حیات به میدان فساد کشیدند، آنان که دست انسان را از دامن تربیت انبیاء کوتاه کردند، دنیای حیات را مبدل به خانه ای پر از شرک و تجاوز و پستی و پلیدی نمودند.

انسان مادی و مغرور و شیفته افکار آن گمراه کنندگان این حقیقت را درک نکرده است که سلسل ه حیات ممکن نیست با گذشت این مدت محدود و موقت در کره زمین پایان پذیرد، و دوران زندگی با این همه مبارزات و مخاصمات و مظالم نامحدودش هرگاه در چنین افقی تنگ و محصور به پایان برسد و اگر پس از انقضاء حیات در این کره خاکی حیاتی دیگر وجود نداشته باشد بی گمان چنین زندگی و حیاتی موضوعی لغو و عبث خواهد بود و حق و باطل آن از هم جدا نخواهد شد، و هیچ انسان عاقلی به چنین عقیده غلطی تن نخواهد داد، تا چه رسد که تنظیم کننده نظام حیات خداوند حکیم انسان را موجودی رها شده آفریده باشد، پیامبران راستین از دنیای دیگری به نام آخرت خبر داده و از آنجا به عنوان روز جزا یاد کرده و مطابق با منطق وحی دربار ه جزای اعمال بشر به این دقت خبر آورده اند:( فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ ) (۱)، انسان معتقد به آن جهان هرگز راضی نمی شود در این جهان کوچکترین حقی را از کسی پایمال کند، و خود را مانند حیوانات غرق در شهوات نمی کند.

تصور اینکه حیات محدود به اینجاست نتیجه وخیمی دارد، و آن قطع رابطه با خدا و انکار تربیت روح و مبارزه با حقایق و کمالات است.

امروز بر همه روشن است که نتیجه محدود شمردن حیات، در افق زندگی دنیای مادیت این شده که مردم صورت حیات را زشت و زننده و بی معنی و ناقص یافتند و از این رو زبان حال بیشتر مردم بی بند و بار و مادیگر این است که حیات سراسر باطل و عبث و بی قاعده است، و روی این عقیده تمام همت و فکر و قریحه و مصنوعات خود را در مبارزه و زد و خورد وحشیانه بر سر تمتعات و لذات دنیا بکار می برند، زیرا زندگی در نظر اینان فرصتی زودگذر و بی ثبات است و چه بهتر که در این فرصت کوتاه از بردن هر نوع لذت فروگذار نشود.

تاریخ مبارزات و جنگ های دوره های اخیر بشر را مطالعه کنید که همه به ناحق پایه گذاری شد و به ناحق هم به سود ارتش فاتح پایان یافت.

___________________________

۱- ۱) زلزال: آیات ۷ و ۸

علت این مبارزات چیزی جز طغیان شهوات بشر و روح مادیگری او نبود، موادی که باید صرف رفاه بنی آدم شود در این جنگ ها و برنامه های استعماری مصرف نابودی بشر و شعله ور ساختن فساد در هم ه زوایای حیات شد.

هارولدال ایکس، منشی سابق وزارت کشور آمریکا در مقاله ای تحت عنوان ما نمی توانیم با جنگ دیگری روبرو شویم، در یکی از مجلات آمریکا انتشار داد: مقدار مواد اولیه ای که در آمریکا در طی پنج سال جنگ از تاریخ اول ژانویه سال ۱۹۴۰ به مصرف رسانید به قرار زیر است:

زغال ۳ هزار میلیون تن

آهن ۵۱۶ هزار تن

سرب ۲ هزار تن

روی ۳/۵ هزار تن

مس ۵ هزار تن

بوکسیت ۱۴ هزار تن

گوگرد ۱۷ هزار تن

نمک ۶۸ هزار تن

پتاس ۳ هزار تن

نفت ۱ هزار تن

مولیبدن ۱۱۲ هزار تن

تونکستن ۱۰ هزار تن

این اجناس که در خوان طبیعت برای آسایش بشر قرار داده شده به وسیله انسانهای مادی و شهوت پرست در خراب کردن دانشگاه ها و دانشکده ها، دبیرستان ها، مدرسه ها، پارک ها، بیمارستان ها، مخزن ها، کشتن بی گناهان و مظلومان بکار برده شد. تازه این آمار مصرف شده انگلستان، فرانسه، شوروی، آلمان، بلژیک، هلند،مجارستان، اطریش، لهستان، نروژ، دانمارک، بسی بیش از آنهاست، تازه پس از این همه بلا و بدبختی درس عبرت نگرفته و از آن پس تاکنون هزاران بلاهای فکری و جسمی و اجتماعی به سر بشر آورده اند، آری این است نتیجه زندگی مادی صرف و این است میوه تلخ افکار فروید و فرویدیسم، تعجب این است که پس از این همه ناراحتی باز گروه کثیری از تحت تأثیر همان تربیت های مادی و غلط، انکار فضایل و تزکیه روح می کنند، راستی بشر را باید از چه راهی غیر از تهذیب روان تربیت کرد تا این همه وحشیگری نداشته باشد.

شک نیست که نتیجه این طرز تفکر و تصور جز این نیست که انسان از سطح عالی روحی و معنوی خود تنزل کند، و با انکار حقیقت روح و فضایل انسانیت که عده ای از دانشمندان غرب نوایش را ساز کرده اند، در شمار دیوان و ددان و درندگان قرار گیرد، و زندگی از هر گونه هدفی و غایتی و دلیلی تهی ماند، و آرامش و آسایش و رفاه و سعادت و نوع دوستی از عرصه حیات رخت بندد، و در نتیجه اگر بشر پیرو مکتب داروین و فروید شده و ما او را جز حیوانی پست ندانیم، دیگر از جهان انتظاری غیر از فساد جنگ و شهوت پرستی و ستیز و هرزگی نباید داشت.

فساد در تمام زوایای حیات

تقریباً از بیست سال(۱) قبل گروهی از روان شناسان سوئد با سرسختی هر چه تمامتر اعلام کردند که: محدودیت های جنسی سبب بیماری های روانی شده، و عقده های روحی پدید آورده که بسیار خطرناک تر از بیماری سل و وباست، خلاصه این نظریه اینکه غرایز جنسی در مردم سوئد نباید تحت محدودیت باشد، باید آن را آزاد گذاشت.

بدنبال این نظریه کار به جایی رسید که دولت سوئد در صدد برآمد تعلیمات جنسی

_______________________

۱- ۱) تاریخ مربوط به روز نشر مقاله در روزنامه های سوئدی است.

را در برنامه های مدارس متوسط و ابتدایی بگنجاند عده ای از روان شناسان کتاب های مخصوصی دراین باره نوشتند و حتی بعضی از آموزگاران با تجربه را مأمور تعلیم جزئیات این برنامه کردند

پس از بیست سال آزادی بی حد و حساب جنسی و عشقی و هزاران فجایع دردناک و پدید آمدن اطفال نامشروع و طغیان وحشتناک جوانان، اینک خود این آزادی یکی از مهمترین مشکلات دولت و ملت سوئد شده است.

هفته گذشته کابینه سوئد تشکیل جلسه داد، و در آن مسئله نسل جوان عصیان گر را مورد بحث قرار داد، این جلسه هشت ساعت تمام یعنی تا دو بعد از نیمه شب به طول انجامید، بی آنکه هیچ گونه نتیجه ای از آن گرفته شود، جالب توجه اینکه در تمام این مدت هزاران پسر و دختر بی بند و بار کاخ نخست وزیزی را در میان جار و جنجال عجیبی محاصره کرده بودند.

دامنه این بحث به پارلمان آن کشور نیز کشیده شد و یکی از نمایندگان یعنی نماینده شهر کارلسکوکا همان شهری که بر اثر میتینگ عده ای از جوانان آشوبگر و بی بند و بار دچار تشنج سختی شده بود شدیداً به دولت حمله کرد، بالاخره نخست وزیر سوئد عظمت این فاجعه را در یک کلام خلاصه کرد و گفت:

برای جبران اشتباهی که بیست سال تمام ادامه داشته چهل سال وقت لازم داریم، معنای این جمله این است که باید نسل نو با تربیتی را از ابتداء تربیت کنیم تا فردا جامع ه سالمی داشته باشیم.

این قسمتی از آلودگی انسان است که در سای ه سیستم مکتب های غربی گرفتار آنست، بیچاره تر و ننگین تر از آنان مشرقیانی هستند که آزادی پسران و دختران را حلّال مشکلات می دانند.

این نکته را نیز در ضمن این برنامه از هارلوک آلیس، بشنوید که قابل توجه است

مخصوصاً برای غرب زدگانی که کورکورانه همه چیز را به غرب باخته اند، این معلم غربی می گوید:

تنها معلمی که مسائل جنسی بشر را با کمال صداقت و پاکی و دقت مورد برّرسی قرار داده، پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود.

خبری هم از شیکاگو بشنوید:

۲۰۰ دختر پس از آنکه با آهنگ جاز رقصیدند شورش کردند، و ماجرای وحشتناکی بوجود آوردند، دویست جانور در این جا دارند می غرند آنها شورش کرده اند، برق آسا کمک برسانید، انی جمله را رئیس دار التأدیب شیکاگو تلفنی به رئیس پلیس اطلاع داد، و بی درنگ ده ها پلیس با باتون و بمب های گاز اشک آور و سلاح های آتشین به طرف مرکز شورشیان هجوم بردند.

شورشیان دویست دختر عاصی بودند، از خشم جیغ می کشیدند و وحشیانه هر چیز را می شکستند و خورد می کردند و چیز سالم باقی نمی گذاشتند.

آنها بچه های دار التأدیب بودند ولی حالا در و پنجره های دار التأدیب را خورد می کردند و مراقبان را کتک می زدند تا جایی که بیهوش شوند.

پلیس ها بی درنگ آمدند، اما دخترها باز هم رحم نکردند و وحشیانه به سویشان حمله بردند، پلیس به هیچ گونه نمی توانست آنان را آرام سازد ناگزیر رفتار خشنی در پیش گرفت، بمب های گاز اشک آور را در میان دختران شورشی ترکاند وقتی گاز اثر خود را کرد دخترها به جانب دیگر گریختند و از آنجا اشیائی که دم دستشان بود وحشیانه به سوی پلیس پرتاب کردند مگر چه شده بود؟

آنها پیش از این که شورش کنند برای اولین بار دو ساعت موزیک جاز شنیده بودند و دچار هیستری های ناشی از آن گشته و عامل این مسئله یکی از پزشکان بود که برای اولین بار برای آزمایش روحیات آنها صفحات جاز گذارده بود.(۱) پزشک آری، پزشک مردی که در هنگام گرفتن گواهی طب قسم یاد کرده برای بنی آدم مضر نباشد آن هم در کجا دار التأدیب، آری دار التأدیب راستی بهت آور است مشابه این اوضاع فعلاً در تمام جهان زیاد است می گویند: روح یعنی چه؟

تهذیب روان چه منطقی است؟

فضایل و کمالات، شرف و غیرت، حمیت و آدمیت اوهام و خیالات.

از چهل و هشت ایالت آمریکا هم خبر بگیرید تا ببینید افکار فروید و فرویدیسمی و خروج بشر از حوزه هدایت حق چه کرده؟

در سال ۱۹۸۵ میلادی در چهل و هشت ایالت آمریکا ۲۴۸۴۳۹ دختر و زن به جرائم مختلف از قتل گرفته تا جیب بری و قاچاق دستگیر کردند، طبق آمار جدید این قبیل جرائم در میان زنان آمریکایی سی درصد نسبت به دو سال قبل افزایش یافته.

این وضع منحصر به آمریکا نیست، آماری که از کشورهای اروپایی جمع آوری شده نشان می دهد که جرائم و جنایات بانوان در کشورهای اروپایی نسبت به پنج سال قبل از ۲۰ تا ۴۵ درصد افزایش یافته است نکته مهم و تأثیرآوری که در این قبیل جرائم به چشم می خورد این است که بیش از ۴۰ درصد مجرمین از دختران و زنان جوان کمتر از بیست سال می باشند، و ارتکاب جرم و جنایت از طرف دخترانی که سنشان بین ۱۲ تا بیست سال است نشان می دهد که انحطاط اخلاقی به چه پایه خطرناکی رسیده است.

افزایش جرائم و جنایات زنان، روان شناسان و دانشمندان علم علم الاجتماع را در

__________________________

۱- ۱) اطلاعات هفتگی.

این اواخر اندیشناک ساخته و با کشف علل این افزایش خطرناک راههای چاره ای هم پیشنهاد کرده اند، از جمله کنترل شدید فیلم های سینما، جلوگیری از انتشار داستان ها و نشریات فسادانگیز، ایجاد محدودیت ها و قیود تازه در مناسبات مردان و زنان و پسران و دختران.(۱) از فرانسه پرچمدار حقوق بشر هم خبری بشنوید:

گانگسترهای فرانسوی (یعنی مردان مسلحی که در یک دزدی به چند میلیون دلار قانع نیستند) برای کسب مهارت حرفه خویش یک دانشکده مخفی درست کرده بودند، آنها قبل از شروع بکار مدتی در این دانشکده در میان مزارع ناحیه تیوزن مخفی بود، تمرین می کردند.

موقعی که خبرنگاران در معیت افراد پلیس به دانشکده گانگستری رفتند در اطاق بزرگ آن تخته سیاهی دیدند که روی آن اصول حمله به مغازه ها و بانکها تشریح شده بود. تحقیق مأمورین ژاندارمری و پلیس دربار ه یک حادثه دزدی منجر به کشف این دانشکده شد.

پل گواعینی، رئیس گروه گانگسترها و مدیر این دانشکده برای این که سوءظن پلیس را جلب نکند یک اتحادیه کشاورزی تأسیس کرده و آن را به ثبت رسانده بود.

او گانگسترهای تحت تربیت خود را از میان قماربازان پاریسی انتخاب کرده بود و این عده هر کدام در کاری کسب تخصص کرده بودند.

رانند ه کارشناس، گشاینده در صندوق، تیرانداز و... عده زیادی از گانگسترهای فرانسوی هر یک مدتی در این دانشکده مشغول تمرین بوده اند و برنامه روزانه تمرین بدین قرار بود:

صبح ورزش، سپس تیراندازی با مسلسل و طپانچه و بعد از ظهر تمرینهای مختلف دیگر.

البته بعد از ظهرها درس جنبه نظری داشت، نقشه مورد محل نظر با تمام جزئیات

___________________________

۱- ۱) سپید و سیاه.

آن برای شاگردان تشریح می شد تا هنگام عمل دچار اشتباه نشوند.

در حمله ای که شاگردان دانشکده گانگستری فرانسه به بانک توتون کردند پنج مأمور پلیس مجروح شد، و یکی از گانگسترها دم مرگ رفت.

از ایران هم مدت هاست غرب زده شده و انواع مفاسد و پلیدی ها در آن راه پیدا کرده خبری بخوانید:

تعداد بیماران روانی کشور در حال حاضر از سی هزار تجاوز می کند و بیست دو درصد(۱) آنان را جوانان تشکیل می دهند.

طی سی سال اخیر تعداد بیماران روانی ایران ۱۳ برابر شده، در حالی که تعداد بیماران روانی در آلمان در ۴۰ سال اخیر ۳ برابر، و در آمریکا ۵ برابر شده، و آمار نشان می دهد که بیماران روحی به تدریج در زنها بیش از مردها می شود.

این آمار تنها مربوط به بیماران روانی است، اگر بخواهند آمار مفاسد و پلیدی های دیگر از قبیل دزدی، جیب بری، قتل، خودکشی، و تجاوز به عفت، فرار دختران از خانه ها، روابط غیر مشروع، قمار بازی، شرابخواری، و... منتشر کنند راستی وحشتناک است، این همه بدبختی مولود فرار از حریم هدایت، و دور شدن از مقررات اصیل الهی است.

نوشته اند: مواد مخدر، موزیک های تند، رقص های شلوغ، روابط دختران و پسران، سینما و تلویزیون، داستان های عشقی از عوامل مساعد کننده بیماری روانی است و فشارهای عصبی باعث بسیاری از مرگ و میرهاست.

آن زمان که دین و شرف، انسانیت و فضیلت، حریت و عصمت، و عفت و پاکی، صلاح و سداد، وقار و تربیت، بردباری و برابری و خلاصه قرآن و قوانین اسلامی تا حدودی در خانواده و جامعه حاکم بود، از این عیوب و پلیدی ها، به این اندازه خبر نبود. اما اگر روزی خدای ناکرده تمام جامعه از تربیت اسلامی جدا شود، اوضاع چه خواهد شد؟!

___________________________

۱- ۱) آمار مربوط به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی است.

سیر و حرکت انسان مادی از زبان علیعليه‌السلام

در بیابان وحشت زای عدم مسافری سرگردان، راهی طولانی و تاریک را در پیش گرفته آهسته به جانب دنیا روی نهاده بود.

گاهی به صورت شیره در شریان نباتات روان می شد، و زمانی مانند شیر از خون و گوشت حیوانات سرچشمه گرفته در نهرهای باریک رگ راه باز می نمود تا به خلیج پستان فرو ریخت، عاقبت شکل قطره آبی که آن را نطفه می گویند درآمد، و در نتیجه هیجان غریزه از پشت مردی به شکم زنی تغییر مکان داد و مانند تخمی که بدست باغبان در دل زمین دفن شود در خلال پرده های رحم به انتظار روز موعود پنهان گردید. این راهگذار غریب که از هر چیز به سایه که بین وجود و عدم سرگردان است شبیه تر بود، در این مسافرت خسته کننده و دشوار چه ها کشید و چه شهرهای ندیده و نشنیده را تماشا کرد، و در مدت نه ماه که مهمان رحم و همسای ه امعا و احشاء بود تا موقع عزیمت چگونه پذیرایی شود به چه صورت ها درآمد.

خون بود کم کم گوشت شد، رفته رفته قیافه ای گرفت و مهندس آفرینش بر اندامش خطوطی ترسیم کرد تا وقت رفتن با چشم و گوش و با دست و پا باشد.

شبی گذشت و روزی آمد، و سرانجام انقلاب و فشاری در زندگی خود احساس کرد و بیهوش گردید، ناگهان چشمان ناتوان و خسته اش را در محیطی پر جنجال و غوغا بر جماعتی گشود که همه می خندیدند و دست می زدند، آری به دنیا آمده معلوم نیست که در نخستین لحظه با چه هیولایی ترس آور و وحشتناک برخورد کرده که در میان هلهله شادی و فریاد مسرت دیگران با تمام نیرو شیون برآورده مانند ابر بهاری زار زار بگریست.

درست در همان موقع که این مسافر از آن جهان ابهام آمیز به سوی اقلیم وجودی روی آور شده بود، پروانه ای رنگین پر و بال هم از آشیان عالم قدس به همراهی او رخت بربست و از آسمان به زمین میل نزول کرد(روح)( وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی .) (۱)

آن پرنده زیبا و سبک پرواز که با فرشتگان همبازی بود بر گل های ستارگان می نشست، و به دور شمع ابدیت چرخ می خورد، بنا به فرمان ایزد متعال دل از چمن سبز آسمان و چراغ مهر و ماه برکنده به دنبال مقدرات مجهول خود بال پر گشود.

_______________________

۱- ۱) حجر: آی ه ۲۹.

این دو همسفر مانند جسم و سایه، پیش و دنبال به جهان می آمدند و ندیده عاشق یکدیگر بودند، ولی در نخستین ملاقات خوب با هم آشنا شده، انس گرفتند به طوری که بی اختیار این در آغوش آن و آن در قلب این فرو رفت.

اندک اندک چهر ه هولناک دنیا در نظر نوزاد قیافه ای زیبا و محبوب گرفته، هر چه بزرگتر می شد احساس می کرد که این محیط و این فضا را بیشتر دوست دارد، تا کار به جایی رسید که همه چیز را فدای دنیای محبوب و عزیزش نمود (این نتیجه دور ماندن از حوزه هدایت و غفلت از وطن اصلی و بی توجهی به تزکیه جان است، انسان چه موجود عجیبی است دستگاه آفرینش محصولی شگفت انگیزتر از بشر به دنیا نفرستاده، هر قدر هم که سالمند و بزرگ باشد باز هم به کودکان خردسال می ماند که بی سبب خوش دل و بیهوده آزرده و ملول است.

گاهی به افراط پیش می رود، و زمانی به تفریط باز پس می گردد، و اگر امیدوار باشد بر حرص و طمع می افزاید، و اگر مأیوس گردد از شدت تأسف جان می سپارد. چنان خشمگین می شود که خود را بی اختیار به هلاکت می اندازد، و چنان خرسند و خوشحال می شود که احتیاط و پیش بینی را فراموش می کند.

در موقع ترس به قدری ضعیف و عاجز است که از سود نیز می پرهیزد و هنگام ایمنی کورکورانه در چاه نیستی فرو می افتد.

در مصیبت سخت نابردبار و کم طاقت است، و همین که به عیش و خوشگذرانی رسید جهان را دمی می شمارد.

روزی اگر گرسنه ماند از شدت ضعف بر خاک می نشیند و بر سر سفره چندان می خورد که باز هم سنگینی و کسالت به او مجال جنبش و حرکت نمی دهد، باری همیشه افراط کار و تفریط پیشه است و کمتر در این طبیعت موجودی معتدل و با اراده می توان یافت.

آن طفل ناتوان و بی چاره که یک دم در گهواره نمی توانست بی پرستار بسر برد، و از پشه ای بدین ناتوانی درمانده و عاجز می شد جز جرعه ای شیر که از خون انسانی دیگر تهیه می گردید هیچ غذایی را نمی توانست هضم کند به مرور زمان کار را به جایی می رساند که با بلعیدن جهانی بدین با عظمت باز هم همیشه گرسنه است.

همان کودک شیرخوار درنده و خونخوار می گردد، اما چندان طول نمی کشد که دوباره روزگار عجز و ناتوانی بدو باز گشته از صورت نخستین هزاران باز هولناک تر جلوه می کند یعنی گهواره روز ولادتش به گور تنگ و تاریک مبدل می گردد.

در آنجا در زیر سنگ لحد تنها و بیگانه سر به خاک و خشت می گذارد و از آن دنیای زیبا و از آن کاخ عالی و از آن سیم و زر و خلاصه از همه چیز دل کنده فقط به مشتی خاک قناعت می کند، در این موقع کردار زشت و پندار فاسد و تباه کاری ها و خونریزی ها و قتل و غارت ها همه با منظره ای وحشتناک از پیش چشمش رژه می روند و به صورت او زهرخند می زنند، اما از همه جگرگدازتر نمای همسفر عزیز اوست که فریاد پشیمانی و افسوسش را به فلک می رساند.

آری، همان یار ملکوتی و شیرین کار، همان روح عزیز که از افق مجردات پایین آمده و در آغوش او جای گرفته بود، اکنون سراپا آلوده و ننگین بال شکسته و پر سوخته، مستمند و اندوهناک به بالینش حاضر شده او را به سختی سرزنش و ملامت می کند که: ای کاش هرگز با تو دوست و آشنا نمی شدم.

این ترانه را خردمندان و افراد پرهیزکار هم در دوران حیات به خوبی می شنوند و این همان ترانه ای است که وی را ندای جان نامند.

در اینجا آهنگ امیر المؤمنینعليه‌السلام قدری رقت انگیز و آهسته شده، اشک به دور چشمان خدا بینش حلقه زد: خداوندا، آنها کجا رفتند؟ آن پادشاهان جهانگیر، آن ستمگران خونریز، آنهایی که برای افتخار موهوم، برای تصرف یک وجب خاک هزاران خاندان را بر باد می دادند اکنون به چه چیزی سرگرمند؟

آیا از تخت و تاج زیباتر، از نفوذ سلطنت بهتر، از عیش و عشرت شیرین تر چه چیز را بدست آورده اند که با آن خوش کرده یک باره از این جهان رخت بربستند؟

هیچ، فقط در قبر جای گرفتند و پیراهن کفن پوشیدند خاک بودند و سرانجام نیز با خاک سیاه همدم و هم آغوش گردیدند.(۱)

_______________________

۱- ۱) نهج البلاغه جواد فاضل با کمی تغییر: ص ۱۳۳.

بخش سوم

کمال کدام است؟

کمال در پرتو تربیت روح و روان

شخصیت معنوی انسان

پرورش روان بهترین عامل جلوگیری از فساد

حالات گوناگون روح

نقش مربی کامل در حیات انسان

اخلاق چراغ راه زندگی

در حریم قرآن