لقمان حکیم

لقمان حکیم0%

لقمان حکیم نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

لقمان حکیم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسین انصاریان
گروه: مشاهدات: 16615
دانلود: 2218

توضیحات:

لقمان حکیم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16615 / دانلود: 2218
اندازه اندازه اندازه
لقمان حکیم

لقمان حکیم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اخلاق چراغ راه زندگی

دانستید که تنها راه نجات از آلودگی ها تزکیه و تصفیه روح است و منکران این مسئله که گروهی عقده ای و شهوت رانند برای اثبات انکار خود هیچ دلیلی در دست ندارند

تعلیمات انبیاء الهی و برنامه هایشان را سه بخش تشکیل می دهد :

۱ - قواعد اعتقادی

۲ - اصول اخلاقی

۳ - مسائل عملی

آنچه مایه تصفیه باطن و پاکی جان است مقررات اخلاقی است ، و از اینجا بدست می آید که مسائل عالی اخلاقی چه نقش مهمی را در تهذیب حیات بشر از آلودگی ها به عهده دارد

اخلاق علم و فنی است که به انسان چگونه زیستن را می آموزد و باقی علوم دارای این مزیت نیستند ، زیرا ممکن است فردی چگونه علاج کردن امراض ، یا کیفیت تدبیر ترکیبات شیمیایی ، یا طرح نقشه ها و به پایان آوردن ساختمان های عالی و غیر این معلومات را بداند ، اما از جهت اینکه در معاملات و آداب و رعایت سکنات و حرکات خویش ،و کیفیت رفتار با افراد جامعه چگونه باشد در تاریکی جهل به سر برد ، از این رو به جای سود از آنچه می داند زبان حقیقی و مادی نصیبش شود ،و در عوض محبوبیت نزد خدا و خلق مبغوض و منفور گردد ، ولی اشخاصی هستند که هیچکدام از این مزایای تخصصی و فنی و علمی را ندارند ، اما خوش و مرفّه زندگی می کنند و حیاتی دارند قرین سعادت و نیکبختی

امام علی ابن الحسینعليه‌السلام در یکی از دعاهای خود از خدای بزرگ فروغی را که در پرتو آن در میان خلق به درستی زندگی کند ، مسئلت می نماید ، و این نور و چراغ جز اخلاق حسنه و پاک چیزی نیست

همه کس به اعمال بشری عنوان نیک و بد ، و صواب و خطا ، و حق و باطل ، و ثواب و گناه می دهد ، این حکم و حکومت بر تمام اعمال بزرگ و کوچک ، و بر افکار و اندیشه و نیّات گوناگون در هر عرف و هر زمان جاری بوده و هست ، و در طبقات مختلف مردم متداول و معمول است ، حتی اطفال هم در بازی های خود حرکات و اعمالی را بر نیکی و بدی متصف می نمایند

این حکم و تشخیص از زبان قانونگذار و سیاستمدار ، و طبقات کارگر و کارفرماهای اجتماع و زارع و مالک شنیده می شود ، بنابراین آنچه در انی مسئله مهم است شناخت معنای نیک و بد و خیر و شر می باشد ، و باید میزانی در دست داشت که اعمال و افعال را با آن از حیث حسن و قبح و خیر و شر و درجات مختلف سنجیده و معلوم کرد که فلان عمل ارادی خیر است یا شر ،یا در چه درجه ای از نیکی و بدی است ؟ علم اخلاق علمی است که به ما معنی خوب و بد و خیر و شر را تعلیم و نشان می دهد که رفتار انسان نسبت به خود و دیگران باید چگونه باشد ، و هدف نهایی چیست ؟ و راه رسیدن به آن را نیز روشن می کند .همان طوری که طب خادم صحت جسم است ، اخلاق خادم صحت روح است ، به همان گونه که علم منطق راه استدلال را بر عقل باز و صاف می کند اخلاق نسبت به اراده و اعمال همان تأثیر را دارد ، انتفاع بیمار جسمی از طب به اندازه دستور پزشک است و عقل گمراه از فن منطق به قدر بکار بستن قواعد آن بهرمند می شود ، چنین است حال بیماری که مرض روحی دارد در پیروی از اصول اخلاقی که آن را طب النفوس می خوانند

خلاصه : سعادت بشر وقتی تأمین می شود که مغز و قلب بشر با هم پرورش یابند ، تمدن اروپایی این عیب را دارد که مغز را بیش از اندازه تقویت کرده و ترقی علوم و صنایع نتیجه این تقویت است ، ولی قلب و روح را متروک گذاشته از این جهت عشق به فضایل که ثمره تقویت روح است ضعیف یا نابود شده و جمیع بدبختی ها در این دوره ناشی از عدم توجه به امور معنوی است

در حریم قرآن

تمدن عصر فعلی از جهات علمی و صنعتی و آثار مغزی تقریباً نقصی ندارد ، فقط فاقد وجدان اخلاقی و عرفان دینی است که همین نقص برای نابودی آن تمدن بدست خود بشر کافی است این تمدن فاقد اخلاق و نور دنیا را با همه نعمت ها و لذایذش به جهنمی سوزان تبدیل کرده و امروز برای رهایی از این بدبختی جز توسل به وحی و پیروی از انبیاء و تقویت ایمان چاره ای نیست

تنها روشی منشأ حرکت گشته ، تحولی در تاریخ ایجاد می کند که عملاً به روی زمین و زندگی اجتماعی اعمال گردد

تاریخ این معنی را نشان می دهد که همیشه منشأ حرکت و تحولات عمیق تاریخ انبیاء بوده و بالخصوص چهره تابناک رهبر بزرگ اسلام این مسأله را بهتر و نمایان تر بازگو می کند

خداوند پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بهترین سرمشق برای مردم جهان قرار داده ، و صورت کاملی از برنامه های عالی اسلام را در وجود آن حضرت گذاشت که در مسیر تاریخ چهره ای جاودان و زنده است ، و می دانید که نقشه جامع و کامل تربیتی اسلام قرآن است ، و در حقیقت نبی اکرم جلوه عملی و اخلاقی کتاب خداست و هر کسی در حد تواناییش آراسته به دستورات آن شود ، پس نمونه ای از انسان کامل و واقعی است

از شخصی خلق و خوی پیغمبر را پرسیدند ، گفت : خلقش قرآن بود جوابی دقیق ، عجیب و مختصر کامل و جامع ، خلقش قرآن بود ، زبانی زنده و گویا برای روح قرآن ، برای این که نقش قرآن در جامعه نشان داده شود

احکام و اوامر این کتاب منحصر در وظایف دینی تنها نیست ، در تمام جهان قرآن را به عنوان یک کتاب فقهی نظر نمی کنند ، بلکه می دانند و می بینند که قرآن قانون اساسی است شامل رویه قضایی و نظامات مدنی و جزایی ، حاوی قوانینی که تمام عملیات و اخلاقیات و امور اقتصادی بشر را اداره می کند و همه این امور که به موجب احکام ثابت و لایتغیری انجام می شود ناشی از اراده خداست

به عبارت دیگر،قرآن مجید دستور عمومی و قانون زندگی،و دارای قوانین دینی،اخلاقی،دینی،اجتماعی،مدنی،تجاری،سیاسی،قضایی،جزایی،و جنایی است

همین مجموعه قوانین ، از تکالیف زندگی روزانه تا تشریفات دینی از تزکیه نفس ، تا حفظ بدن و بهداشت ، از حقوق عمومی تا فردی ، و از اخلاقیات تا جنایات ، و از اعمال این دنیا و مکافاتش تا عذاب و جزای جهان آینده همه را دربر دارد

کومت می گوید : قرآن با انجیل فرق دارد ، زیرا انجیل دارای مکتب فقاهتی نیست، بلکه بطور کلی محتویات آن مرکّب است از قصص و روایات و بیانات و تحریص و ترغیب بشر در نشر عواطف و احساسات عالی و فداکاری و دارای اخلاقیات صحیح است ولی هیچ نوع عامل و رابطه منطقی جالب و جاذبی که این معانی را با یکدیگر ربط دهد در انجیل وجود ندارد از این گذشته قرآن مانند انجیل نیست که فقط به عنوان میران و شاخصی دربار ه عقاید دینی و عبادت و عمل باشد، بلکه دارای مکتب و روش سیاسی نیز هست و هر قانونی را برای اداره امور کشور به وجه احسن می توان در تمام ازمنه از این منبع گرفت، و خلاصه کلیه مسائل حیاتی و مالی با توجه به این سرمایه عظیم حل و تصفیه می شود(۱) این اثر آسمانی دارای دستورات و قوانینی است ما فوق تمام دستورات و دارای قصصی است در کمال صحت و تعلیماتی که در هر زمان جوابگوی نیازمندی های

________________________

۱- ۱) از نظر ما نظریات آقای کومب دربار ه انجیل صحیح نیست ، زیرا آنچه را ایشان قائلند در انجیل یافت می شود نمی توان در انجیل ملاحظه کرد ، انجیل فعلی کتابی است که در هیچ برنامه ای جوابگوی نیازمندی های انسان نیست

بشر در تمام زوایای حیات انبیا در سای ه کتب آسمانی خود و نبی اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حریم قرآن و مصلحین و انسان دوستان که پرورده مکتب الهی بودند ، شمع آسا خویشتن را سوختند تا بر پیچ و خم های راه زندگی انسان فروغ فروزان باشند ، تا تیرگی های غرور و تعصب و رذایل را بزدایند ، این راه که گام ها در آن برداشته شد مظاهر و آثاری را پیش راند که از اوج دارترین سرمایه تمدن گران انسانی است

این میراث مهم در دسترس انسان ها قرار گرفت تا خود را از آلودگی نجات بخشد و از منجلاب رذایل با اتکای به قدرت آن به در آیند

پیشرو این میراث گرانبها قرآن مجید است که صفحات آموزنده آن سرچشمه از وحی گرفته و دستوراتش در تمام قسمت ها مطابق با فطرت بشر تنظیم شده است ، قرآن مجید علاوه بر برنامه های دستوری و حکمی معرف شخصیت های ارزنده ای است که بشریت می تواند از تمام زوایای حیات آنان درس زندگی واقعی بگیرد قرآن کریم معرف شخصیت بارز و مرد فوق العاده ای است که قهرمان حکمت ، اخلاق و علم بوده

آن مرد جاودانی و آسمانی ، آن پیکره دانش و تقوی ، آن صدرنشین مسند حکمت و اخلاق حضرت لقمان حکیم است که در کشور قرآن چراغی فروزان و پندهایش گوهر غلطان است

لقمان بزرگوار نشان دهنده این معناست که در انسان استعداد رسیدن به آخرین مرحله کمالات و حقایق وجود دارد

لقمان بزرگ اشاره کننده به این واقعیت است که در انسان روح الهی دمیده شده و اساس فضیلت و منبع گرفتن واقعیات حکیم بوجود آمده ، مشت محکمی است بر دهان یاوه گویانی همچون فروید و داروین و درکایم و مارکس و انگس که فقط شهوت و اقتصاد تشکیلات وجودی انسان را سازمان نمی دهد

من در این نوشته ناچیز با الهام از قرآن مجید تا آنجا که بتوانم در معرفی او و شرح قسمتی از حکمت ها و آثار وجودش پرداخته تا برای خوانندگان ارجمند ثابت شود که شخصیت واقعی انسان در پرتو تربیت روان و آراسته شدن به صفات الهی است

در این نوشته سعی شده در شرح آثار وجودی لقمان و آراستگی او و حکمت هایش از قرآن و روایات معتبره و تاریخ مستند استفاده شود و خلاصه هدف این کتاب این است که تا حدودی وظایف اخلاقی و اجتماعی انسان مسلمان را در پرتو شمع وجود لقمان که خدایش در قرآن به عنوان مرد حکمت ، یعنی انسان آشنای به زندگی سالم ستوده ، بیان کند

( وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ إِذَا أَنتُم بَشَرٌ تَنتَشِرُونَ )

الروم :

بخش چهارم

افسان ه نژاد و رنگ

وضع سیاه پوستان در دنیای متمدن

در سای ه اسلام ندای اسلام

افسانه نژاد و رنگ

در نوشته های اسلامی می خوانیم :که لقمان بزرگ مردی سیاه چهره از مردم(۱) سودان مصر بود ، در اینجا بی تناسب نیست که نظر آیین الهی ، و مکتب های مادی تاریخ را تا به امروز در مسئل ه نژاد و رنگ برای خوانندگان ارجمند بازگو کنیم

کتاب خدا قرآن مجید که روشنگر حقایق مکتب حق است ، و اصول دعوت و قواعد تربیتی تمام انبیاء در آن منعکس است ملاک ارزش را تقوی و خویشتن داری می داند ، و به مسئل ه نژاد و رنگ کوچکترین توجهی ندارد

قرآن همه افراد بشر را مخلوق حق دانسته و از نظر اساس خلقت و آفرینش بین افراد انسان امتیازی قائل نیست

روایات رسیده از رهبر اسلام و ائم ه طاهرین هم که مفسر کتاب الهی است همین معنی را بازگو می کند و به شدت با فخر فروشی سپید بر سیاه و غنی بر فقیر و امیر بر رعیت مبارزه می کند

قرآن مجید در سور ه روم آیه ۳۲ خلقت آسمان ها و زمین و اختلاف در نژاد و رنگ و زبان را از آیات الهی می داند

و نیز در سور ه حجرات آیه ۱۳ می فرماید : شما را از مرد و زن آفریده و گروه گروه و قبیله قبیله قرار دادیم ، گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست

______________________

۱- ۱) کشف الاسرار : ج ۷ ،ص ۴۸۹ المیزان :ج ۱۶ ، ص ۲۳۳ روح البیان : ج ۷ ، ص ۷۳ مجمع البیان : ج ۸ ، ص ۳۱۵

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود : برای عرب بر عجم و برای عجم بر عرب و برای سپید بر سیاه هیچگونه فخری نیست ، تنها افتخار برای بشر خویشتن داری از گناه و آراسته بودن به فضایل است ، البته در این زمینه آیه و روایت فراوان است ولی همین چند فراز برای نشان دادن نظر مکتب حق نسبت به مسئله کافی است ولی مادی گران تاریخ و آنان که از تربیت الهی سهمی نداشتند در جنب این مسئله جنایات زیادی مرتکب شدند و می شوند ، و برخورد آنان نسبت به مسئله رنگ و نژاد صفحات بسیاری از تاریخ را لکه دار و سیاه کرده است هنوز هم با این همه پیشرفت بشر در برنامه های حیات به این مسئله دامن می زنند و یکی از گرفتاری های قرن همین برنامه است مبدأ فرضیه افسانه نژادی یعنی تفوق سپید بر سیاه و غنی بر فقیر یک مبدأ به تمام معنی خیالی و پوشالی است و بنا به گفت ه گوستاولبون فرانسوی این مسئله در غرب از مغزهای پوشالی گروهی از زمامداران و سرکردگان مالیخولیایی تراوش کرده است

پیروی از این هدف ننگین موجبات عجب و نخوت را فراهم می سازد و با اصول آزادی فردی و اجتماعی و احترام افکار و عقاید و حتی با فلسفه طبیعی حیات بشر مخالف است

راستی در این دنیای پرآشوب ، و جهانی که سراسرش را مکر و حیله و خدعه گرفته نباید تحت تأثیر الفاظ فریبنده و مصلحت آمیزی که تنها در موارد ضروری برای جلب توجه عوام ، و حکمرانی بر توده محروم به کار برده می شود واقع شد

طرفداران افسانه نژادی و دشمنان خونخوار رنگ سیاه ، با اتومبیل سیاه ، پارچه سیاه ، شب تاریک ، دارویی که رنگ سیاه دارد و علی الخصوص نفت مبارزه ندارند ، اما با انسانی که فقط رنگ پوستش سیاه است ولی از نظر ساختمان طبیعی با سپید فرقی ندارد مبارزه دارند ، و می خواهند برای ارضاء شهوات مادی خود از او هم چون حیوان بهره برداری کنند

داستان افسانه نژادی را در غرب متمدن در کتاب اسلام و تبعیضات نژادی صفحه ۴۳ چنین می خوانید :

پیشوایان افسانه نژادی در سرزمین اروپا جشن ها ترتیب می دادند و برای جمعیتی متجاوز از صد هزار نفر سخنرانی می کردند

سخنرانان در میان طوفان شدیدی از احساسات و هیجان عمومی فریاد می زدند و در میان این فریادها اغلب مطالبی سخیف و بسیار پست عنوان می شد ، که قسمتی از آن سخنرانی ها را در فرازهای زیر می خوانید :

۱ - وظیف ه دولت نژادی این است که این نکته را در نظر بگیرد و بر آن باشد که یک دوره تاریخ جهانی نوشته شود ، و در این تاریخ جهانی مسئله نژادی در درجه اول جای داشته باشد ، و تجدید تفسیر تاریخ از نقطه افسانه نژادی ایجاد افسانه تاریخی نماید ، و موجب تحکیم و هم بستگی ملت آلمان شود

دولت نژادی باید با وسائل تعلیم و تربیت مخصوص ، افراد نژاد را برای مقابله با آن امتحان سخت ، حاضر و آماده نماید ، امروز جز فکر نژاد پرستی هیچ فکری ممکن نیست انرژی ملت ها را جمع کند

دولت نژادی برای اینکه غرور ملی را صمیمی و خالص گرداند موظف است در اوان جوانی یعنی هنگامی که هنوز لوح خاطر کودکان نقش پذیر است اصل پولادین نژادپرستی را در آنها تزریق کند

۲ - اگر اختلاط نژادی انجام بگیرد ، یعنی انسان ها چه سیاه و چه سپید با هم از نظر انسانی مساوی باشند ، دیر یا زود به وضع منحوسی مایه آن می شود که دورگه های زاییده از این اختلاط از بین بروند ، باید ازدواج را از پستی و دنائت بیرون آورد ، و صورت پاک و مقدسی به ازدواج داد و موجوداتی خدایی بوجود آورد نه غول هایی که نه آدمشان می توان خواند و نه میمون

۳ - قبول برابری نژادها مستلزم آن است که دربار ه ملت ها و افراد به یک چشم

داوری شود ، فلسفه نژادی به برابری ملت ها ایمان ندارد ، فلسفه نژادی پیروزی بهترین و نیرومندترین نژاد را تسهیل می کند و خواهان اطاعت و متابعت نژادی پست و ضعیف است

۴ - گاه بگاه روزنامه های مصوّر کسی از سیاه پوستی را به نظر می رساند و نویسد : این سیاه پوست در فلان ناحیه و فلان مملکت وکیل دادگستری ، یا استاد ، یا کشیش آوازه خوانی شده است که نخستین نقش ها یا چیزها یا چیزی از این قبیل را به عهده دارد

آری ، این کار جنون جنایت آمیزی است که یک فرد پست سیاه ، فردی که از آغاز خلقت خود نیمه میمونی می باشد ، چنان از تعلیم و تربیت بهره ببرد که او را وکیل دادگستری بشمارند ، حقیقتاً در اینجا صحبت از پرورش سگ و صحبت از تعلیم و تربیت عملی در کار نیست

این بود قسمتی از افکار منحط بنیانگذاران و طرفداران فلسفه نژادی که مدت مدیدی دنیا را سرگردان و سرانجام موجب صلح مسلح گردید و دنیا را به خاک و خون کشید

در حقیقت پیروی از این افسانه زننده با اصول آزادی و فردی و اجتماعی و اساساً فلسفه حیات انسانی سازگار نیست ، و سری است برای عدم پیشرف تو رشد ملت های ضعیف که تنها ناسازگاری شرایط و یا فقط سیاهی رنگ آنها را از بسیاری حقوق انسانی و مدنی محروم ساخته است

امروز از جنوب آفریقا گرفته تا شمال آمریکا ، و از عقب افتاده ترین ملل تا متمدن ترین آنها مبتلا به این درد بزرگ اجتماعی یعنی تبعیضات نژادی هستند ، و هر چند وقت یک مرتبه انفجاری در گوشه ای از جهان به این خاطر روی می دهد همه جا مردم دنیا حوادث اسف انگیز جنوب آفریقا را شنیده ، یا خوانده اند که چگونه دو سه میلیون سپیدپوست مهاجر برای این که دوازده میلیون بومی را همیشه به صورت برده و بنده خود نگهدارند جمعی را به گلوله بسته و عده ای را به خاک و خون کشیدند تا دیگر هوس برابری با سپیدپوستان را در دل نپرورانند و بدون اجازه اربابان و داشتن جواز عبور از این محله به آن محله دیگر شهر نروند

وضع سیاه پوستان در دنیای متمدن

یکی از خبرگزاری های مهم در اخبار خود از وضع سیاه پوستان در این دنیای متمدن چنین یاد کرده بود :

در یچموند آمریکا در حدود چهل دانشجوی سیاه پوست که تظاهراتی برای بدست آوردن حقوق مساوی با دانشجویان سپیدپوست کرده بودند دستگیر شدند تقاضای این بیچاره ها این بود که در ناهار خوری با آنان مطابق سپیدپوستان رفتار شود ، آنان می خواستند مانند دانشجویان سپید پوست در هنگام غذا خوردن حق نشستن داشته باشند ، ولی در دنیای متمدن در کشوری که خود را پرچمدار علم و قدرت می داند و می گوید من حافظ منافع انسان و حقوق بشر هستم چهل نفر انسان رابه خاطر طلب حق دستگیر و روانه زندان می کند در مملکت آمریکا در بیست و شش ایالت از جمله در نیویورک مقر و مرکز سازمان ملل ، مرکزی که روی دل تمام جهان برای بدست آوردن حقوق از دست رفته خود به طرف آن است ازدواج سیاه پوستان را با سپیدپوستان ممنوع و این عمل جرم شناخته می شود

در جراید نوشته اند : یک سیاه پوست ۳۲ ساله در لندن به ضرب چاقو از پای درآمد ، حمله کنندگان به او عده ای از جوانان لندن بودند که چندی قبل نیز به گروهی از سیاه پوستان حمله کرده بودند ، علت حمله فقط سیاهی رنگ آنان بود

نظیر این برنامه ها در جهان زیاد است ، و روزی نیست که جنایتکاران امروز بلایی به سر بشر نیاروند

مطالعه این گونه اخبار می رساند علی رغم تمام کوشش هایی که از برای آزادی و برابری در دنیای امروز می شود هنوز مسئله تبعیضات نژادی به صورت فوق العاده زننده ای در دنیا تعقیب می شود و صحنه های اسف انگیزی بوجود می آورد که قطع نظر از مسائل مذهبی و اخلاقی برای هر کس که دارای وجدان و احساسات انسانی است دردناک می باشد

باید اعتراف کرد که دنیای کنونی ، دنیایی که دم از حمایت حیوانات می زند ، دنیایی که به فکر تسخیر آسمان ها و دست یافتن به کرات دیگر افتاده از حل این مسئله ساده که از مسائل ابتدایی تشکیل یک اجتماع انسانی است عاجز است موضوع تعجب آورتر این است که برای حل بحران های نژادی به مجامع بین المللی متوسل می شوند ، البته تا اندازه ای حق با شکایت کنندگان است چون مرجع و پناهگاه دیگری سراغ ندارند ولی می توان باور کرد مجمعی که بسیاری از اعضاء مؤثر آن خودشان مبتلا به این دردند آیا می تواند اقدام مثبتی در این باره کند ، ممکن است اقدامات تشریفاتی انجام یابد ، اما بحث در این است که تا چه اندازه مؤثر خواهد بود ، و چقدر دوام خواهد داشت ؟

راستی در دنیای فعلی چرا سپیدپوستان حاضر نیستند با سیاه پوستان حقوق مساوی داشته باشند و در مدارس و کارگاه ها و قوانین مربوط به ازدواج و سئل ه عبور و مرور در شهرها و

چرا نباید همه یکسان باشند و برادروار با هم زندگی کنند ؟

جواب این مسائل این است که :

سپیدپوستان خودشان را نوع شریف تر و ممتازتری می دانند و به قول آنها هیچ عقلی حکم نمی کند که نژاد شریف و پست در همه چیز با هم شریک و برابر باشند

سپیدپوستان نژادپرست می گویند : مگر میزان شرافت و شخصیت انسان چیست ؟ اگر داشتن یک جسم سپید و لطیف است مسلم ما از این نظر شریف تریم ،

و اگر فکر و هوش سرشار است ما فکورتر و باهوش تریم اگر ترقی و صنعت و تمدن است ما پیش قدم تریم ، اگر ثروت و مال است ، ما ثروتمندتریم ، اگر حکومت و سیاست است ، ما در سیستم های حکومتی آماده و مجهزتریم .اگر سابق ه تاریخی است ما دارای سوابق درخشانیم ، اگر هم بگویید میزان انسانیت است ما چیز دیگری جز آنچه شمردیم سراغ نداریم ، و انسانیت مورد قبول ما نیست

اگر بحث و استدلال از این راه های دروغین و مطالب فریبنده و مزوّرانه دنبال شود مثل اینکه حق با سپیدپوستان است ، و سیاهان به حکم آنکه سیاه و بدمنظر و کم فکر و تهی دست ترند باید هرگز تخم هوس برابری با سپیدها را در دل نکارند و تا ابد برده و خدمتکار باشند همان طوری که در طبیعت هم انواع ضعیف تر و پست تر خدمتکار نیرومندترند بلکه فدای آنها می شوند

ولی آیا با این همه فلسفه چینی ها هیچ وجدان سالمی حاضر است بر این تبعیضات و اجحافات صحّه بگذارد ؟ اینجاست که باید گفت مطلب دیگری در کار است که خودشان و همه دنیا می دانند ، از این مطالب ارتجاعی و خرافی که بگذریم ، باید با کمال دقت این مسئله را مطرح کرده که تکلیف چیست ؟

وظیفه واقعی این است که باید شخصیت انسان را در جای دیگر جستجو کرد و در چیزی که تمام نژادها در آن برابری دارند و میدان فعالیت در آن برای همه مساوی است سخن گفته و آن اصل و ذات انسانیت است که سپید و سیاهش ، غنی و و فقیرش ، از جهت آن با هم مساوی و برابرند

دین خدا از زمان آدم که اولین راهنما بود تا برانگیخته شدن پیامبر اسلام که کامل ترین مقررات را آورد از این برنامه غیر انسانی بیزار بود و این برنامه باطل را در هر دوره ای که با آن روبرو بود باطل می دانست ، و شاید بتوان گفت که در زمان های پیشین افسانه رنگ در کار نبود اگر هم بود خیلی ضعیف و به ندرت یافت می شد ، بلکه مسئله به صورت تفوق جستن قوی بر ضعیف نمودار بود ، و برنامه نژاد سیاه و سپید از نتایج شوم اخلاق غربیان است

دین الهی این برنامه و تمام برنامه هایی را که در زندگی بشر جزء مشکلات بود در سای ه زنده کردن حقیقت ایمان و پرورش فطرت انسان به آسانی حل کرد اسلام در میان اقوامی توسعه پیدا کرد که نه تنها در نژاد بلکه در هیچ چیز اعم از زبان ، ملیت ، طرز تفکر ، اقتصاد ، موقعیت جغرافیایی و سوابق تاریخی با هم شباهت نداشتند ، و در عین حال تمام مشکلات مخصوصاً مسئل ه نژاد را به خوبی حل کرد و به وسیله تعلیمات فطری خود همه را زیر پرچم توحید جمع نمود

در میان تمام احکام و دستورات اسلام حتی برای نمونه یک حکم پیدا نمی کنیم که بر اساس اختلاف نژادها قرار داشته باشد ، و قابل توجه اینکه این قوانین بدون عکس العمل و مقاومت منفی در سراسر دنیای اسلام در میان عموم نژادهایی که اسلام را پذیرفته بودند اجرا می شد

تمام مسلمانان از هر نژاد و رنگ ، از فقیر و غنی ، از امیر و رعیت در یک صف می ایستادند ، و بر سر یک سفره می نشستند ، و از بیت المال بطور مساوی بهره مند می شدند

همه می دانند که مؤذن اسلام در زمان پیامبر عزیزصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بلال یک سیاه پوست حبشی بود که همیشه وقت نماز را به وسیله اذان اعلام می کرد ، و از بسیاری از افراد هم به خاطر ایمان و تقوا محترم تر بود ، و از مردم باایمان کسی هم که به این برنامه اعتراض نداشت

امروز هم در دنیای اسلام همین برنامه حکمفرماست ، در برخوردها مسئل ه ازدواج انجام مراسم عالی حج ، معاملات اقتصادی و بین سپید و سیاه فرقی نیست ، سپید پوست مسلمان سیاه را از هر نژاد و هر ملت باشد یک انسان مانند خود می نگرد و در برابر او احساس هیچ امتیازی نمی کند

در سایه اسلام

اسلام انسان را از هر نژاد و منطقه ای باشد انسان می داند ، و برای کسی جز به تقوا و پاکی امتیازی قائل نیست اسلام مؤمن را هم شأن مؤمن و مؤمنه را نیز هم شأن مؤمن و مؤمنه می داند ، امروز با این فاصله طبقاتی عجیبی که در زندگی مردم جهان حکم فرماست ، مشکلات زیادی در جوانب حیات ظهور کرده و حل آن جز در سایه برگشت به اسلام راهی ندارد

مسئله ازدواج در میان مسائل زندگی که امری است ضروری و طبیعی به خاطر اختلافات طبقاتی آن چنان پیچیده به مشکلات فوق العاده ای شده که راستی قوانین حکم فرمای بر ملت ها از رفع آن مشکلات به کلی عاجز است ولی همین مسئله آن چنان در اسلام بین مردم به سادگی برگزار می شد و عمری هم مرد و زن در کمال صفا و صمیمیت زندگی می کردند که مورث اعجاب است نمونه زیر که در صدر اول زیاد اتفاق افتاد نشان دهنده راحتی زندگی در سای ه اسلام است آوازه نبی اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در گوشه و کنار کشورهای نزدیک و دوردست طنین انداز شد از اطراف جهان دسته دسته از تعلیمات او با خبر شده و دین او را می پذیرفتند ، یا به مدینه شتافته خدمت آن حضرت می رسیدند

مردی سیاه پوست ، قدکوتاه بد منظری بنام جویبر که هیچ کس از حسب و نسب و محل او اطلاع نداشت به حضور نبی اکرم شتافت و با شوقی فراوان اسلام را پذیرفت ، و چیزی نگذشت که از بزرگان و پرهیزکاران صحابه پیامبر شد

رهبر اسلام به ملاحظه اینکه وی مردی غریب و ناشناس بود او را مورد تفقد و توجه قرار داد ، و امر فرمود که پیراهن به طرز پوشش آن روز به وی بپوشانند و روزانه تقریباً سه کیلو خوراک برای وی مقرر دارند

کم کم افراد غریب و حاجتمند که مثل او به شرف اسلام نائل می شدند و از روی ناچاری در مدینه می ماندند رو به فزونی گذاشتند و مسجد پیامبر برای سکونت آنان تنگ شد

خدای بزرگ به پیامبر وحی فرستاد : که آنان را از مسجد بیرون برد و آن مکان مقدس را همچنان برای عبادت پاک و منزه و پاکیزه نگه دارد پیامبر هم دستور داد محلی را در جنب مسجد برای مسکن گزیدن آن فراهم کنند ، محل فراهم شد از آنجا تعبیر به صفّه کردند ، به همین جهت آن عده از فقرا و غربای تهی دست که در صدر اول اسلام و روزگار تنگدستی مسلمین با آن وضع رقت بار می ساختند معروف به اصحاب صفه شدند

رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شخصاً از آنان دلجویی می کرد ، و هر قدر ممکن بود خرما و مویز و گندم به آنها مرحمت می فرمود ، مسلمانان متمکن هم از نبی اسلام پیروی نموده به اندازه قدرت از آنان دستگیری می کردند

روزی پیامبر بزرگ در جمع آنان حاضر شد ، و با کمال لطف به جویبر نظر کرده فرمود :

چه خوب بود همسری اختیار می کردی تا شریک زندگیت گردد ، و در امر آخرت به تو یاری دهد عرض کرد : پدر و مادرم فدایت ، کدام دختر حاضر است به همسری من درآید ، من که از مال و جمال و حسب و نسب بی بهره ام ؟پیامبر فرمود : خدای بزرگ جمال کسانی که در عهد جاهلیت ضعیف بودند توانا و آنان که ذلیل شمرده می شدند عزیز گردانید ، و آن همه نخوت و جاهلی و تفاخر به قبیله و نسبت را از بین برد ، امروز مردم سپید و سیاه ، عرب و عجم و قریش با هم برابرند و همه فرزندان آدمند و آدمند و آدم از خاک است

جویبر ! من کسی را نمی بینم که امروز بر تو فضیلت و برتری داشته باشد ، مگرآنکه از تو پرهیزکارتر باشد ، بدون تردید در روز قیامت هم محبوبترین مردم در نزد حق پرهیزکارترین آنهاست

آنگاه فرمود : جویبر ! بی درنگ نزد زیاد بن ولید که از شریف ترین مردم قبیله بنی بیاضه است می روی و می گویی رسول خدا مرا فرستاده برای این که دخترت ذلفا را به عقد من درآوری

جویبر ، به دنبال فرمان پیامبر رفت ، وقتی رسید که زیاد با جمعی از مردم قبیله در خانه نشسته بود ، به حضار سلام کرد ، سپس اجازه ورود به مجمع گرفت ، پس از ورود گفت :

ای زیاد ! من از طرف رسول اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای حاجتی که به شما دارم پیامی آورده ام ، آن را آشکارا بگویم ، یا پنهانی ؟

زیاد گفت : آشکارا بگو ، زیرا من پیام نبی بزرگ را برای خود شرافت و فخر می دانم

جویبر گفت : پیامبر فرموده : دخترت ذلفا را به عقد همسری من در آور

زیاد گفت : پیغمبر تو را فقط برای این پیام فرستاد ؟

گفت : آری ، من بر آن حضرت دروغ نمی بندم

زیاد گفت : ما انصار دختران خود را به اشخاصی که هم شأن ما نیستند تزویج نمی کنیم برگرد و عذر مرا به پیامبر برسان

جویبر در حالی که می گفت به خدا قسم این عمل مطابق با دستور قرآن و رسول الهی نیست مراجعه کرد

ذلفا گفتگوی پدر را با جویبر شنید ، پدر را به اندرون خواست و از برنامه پرسش کرد ، زیاد مسئله را با دختر خود در میان گذاشت ، در جواب پدر گفت : به خدا قسم او دروغ نمی گوید پیش از آنکه نزد پیامبر رود بفرست او را برگردانند

زیاد جویبر را برگرداند او را مورد لطف و نوازش خود قرار داد ، سپس به او گفت : در اینجا باش تا من برگردم ، آن گاه به محضر پیامبر شتافت عرضه داشت :

از طرف شما پیامی آورده بودند من به نرمی جواب ندادم ، و خواستم شخصاً به محضر شما شرفیاب شده بگویم ما انصار دختران خود را به جز به افراد هم شأن خود تزویج نمی کنیم ، پیامبر فرمود :

ای زیاد ! جویبر مردی باایمان است ، و مرد مؤمن هم شأن زن مؤمنه است ، و نیز مرد مسلمان هم شأن زن مسلمان ، دخترت را به همسری او در آور و از دامادی وی ننگ مدار زیاد به خانه برگشت ، برنامه پیغمبر را به اطلاع دختر رساند ، دختر در جواب پدر گفت : پدر جان این را بدان که اگر از فرمان فرستاده حق سرپیچی کنی کافر خواهی شد ، به صلاحدید پیغمبر جویبر را به دامادی خود بپذیر

زیاد از پیش دختر خارج شد ، سپس دست جویبر را گرفت و به میان رجال قبیله آورد و ذلفا را برای او عقد بست ، مهریه و جهیزیه را نیز خود بر عهده گرفت ، از جویبر پرسید خانه داری که عروس را به آنجا ببری ؟

گفت : نه

بدستور زیاد خانه ای با تمام وسایل در اختیارش گذاشته و بالاخره در سای ه اسلام دختر زیبای یکی از بزرگ ترین اشراف قبیله خزرج که از قبایل نامدار عرب بود به همسری مردی سیاه پوست که آراسته به نور ایمان و معرفت بود درآمد

در حوزه اسلام رنگ سپید و سیاه ، چهره زیبا و نازیبا ، غنی و فقیر ، امیر و رعیت مطرح نیست ، آنچه مطرح است انسانیت است و فضیلت

از داستان مهیج و ازدواج بی سابقه جویبر چیزی نگذشت که ماجرای مهمش تحت عنوان ازدواج یک سیاه پوست با دختری زیبا از نژاد سپید و فرزند یکی از از اعیان نامی عصر بر سر زبان ها افتاد ، و این مسئله از شاهکارهای قوانین پربهای اسلام به شمار آمد

یکی از یاران پیامبر می گوید : روزی غلام خود را چندین بار آواز دادم با اینکه صدای مرا می شنید جواب نداد ، بر او خشم گرفتم و از سر غضب فریاد کردم : یا ابن السودا ، ای پسر زن سیاه ، چرا جوابم را نمی گویی ؟ در این هنگام باز پس نگریستم خویش را زیر نگاه خشم آگین رسول اکرم دیدم و خطاب قهرآمیزش را شنیدم که به من فرمود :

چرا این مرد را به سیاهی رنگ مادرش سرزنش کردی ؟ همانا تو هنوز در گرد افکار و تقالید جاهلیت هستی ، مگر نشنیدی که من بارها گفتم همگی خلق جهان از سپید و سیاه در برابر خداوند مانند دندانه های یک شانه برابرند ، و هیچ کس را بر دیگری جز به تقوی مزیتی نیست ، سپس فرمود هم اکنون بر تو لازم است خشنودی خاطر این غلام را جلب کنی ، در این هنگام من گونه چپ خود را بر زمین نهادم و از غلام خواستم تا چندان با پای خاک آلود خود بر گونه ام بیاساید که ضمیرم راحت شود ، آن گاه گونه راست را همان گونه بر زمین نهادم و پس از آن با صورت خاک آلود نزد پیامبر رفتم و رضایت خاطر غلام را اعلام نمودم تا تبسم خشنودی بر لبان پیامبر نقش بست

در اینجا باید گفت : هر انسان باشرف و باوجدانی که فطرت پاک و بی آلایش خود را قاضی قرار دهد حکم می کند که پیروی از یک نژاد خاص خلاف انسانیّت است ، و اختلاط نژاد هیچ مانعی ندارد