لقمان حکیم

لقمان حکیم0%

لقمان حکیم نویسنده:
گروه: شخصیت های اسلامی

لقمان حکیم

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسین انصاریان
گروه: مشاهدات: 16622
دانلود: 2221

توضیحات:

لقمان حکیم
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 96 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 16622 / دانلود: 2221
اندازه اندازه اندازه
لقمان حکیم

لقمان حکیم

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

در پیشگاه خدا پاداش بزرگی خواهند داشت ، حدیث می گوید : بازرگانان راستگو روز رستاخیز به همراه شهیدان و صدیقان محشور می شوند با این همه تشویق و ترغیبی که اسلام نسبت به مسأل ه تجارت دارد ، و با این همه فضل و اجری که برای درستکاران قرار داده شده متأسفانه گروهی از مردم که حس سودجویی شدید دارند و بر جمع آوری مال دنیا حریص اند به راههایی گام برمی دارند که خود را نزد خدا خوار و بی مقدار کرده و در دید مردم به صورت حیواناتی درنده ، حیواناتی که از هیچ مرداری روی گردان نیستند جلوه می دهند مردمی که تنها همتشان به جمع مال است و در این برنامه برایشان فرقی نمی کند که از کدام راه بدست می آید ، افرادی که به سبب غش در معامله برای پول بیشتر بدست آوردن عیوب کالا را از نظر مشتری پنهان می کنند ، بازرگانانی که به نیازمندان جواب مثبت نمی دهند ، همه و همه گناهکار و بدکار محسوب می شوند .نبی اسلام روزی از کنار مغازه ای گذشت نظرش به کالایی افتاد که ظاهرش خیره کننده بود ، پیش رفتند و دست به درون کالا فرو بردند و احساس رطوبت کردند ، از صاحب متاع پرسیدند :پاسخ داد : کمی باران بر آن باریده .حضرت فرمودند : پس چرا قسمت های مرطوبش را هم در معرض نگذاشتی تا همه بدانند هر کس تقلب کند از ما نیست .گاهی بازرگانان بر اثر خدعه در نرخ بندی کالاهایی که مردم از نرخ حقیقی آن آگاه نیستند به گناه و فسق ره می سپرند ، و گاهی هم چند کالای مشابه را با هم مخلوط کرده ، مثلاً گندم را با جو و شیر را با آب می فروشند ، یا گاهی شکم حیوانات را پر از آب کرده تا به هنگام توزین سنگین تر از وزن طبیعی نشان داده شود ، این گونه کارهای خیانت آمیز که ازخدا بی خبران سر می زند همه چپاولگری در اموال مردم و سرقت مخفیانه در لباس تجارت و معامله است ، در حالی که تجارت بر اساس امانت و خیرخواهی استوار می باشد ، و همه در زندگی به آن محتاجند ، این گونه خیانت ها که در تجارت اعمال می شود دزدی است و سزاوار است مرتکبین آن به کیفر دزدی محکوم شوند .گاهی هم سوداگران به طمع سودی بیشتر به احتکار مواد ضروری مردم دست می زنند و در مسئل ه مواد غذایی و غیره مشکلاتی ایجاد می کنند ، اینان از خدا روی برتافته و خدا هم از آنان بی زار است .گاهی با قسم خوردن آن هم به دروغ کالایی را به خورد مردم می دهند و از این راه نیز دست به خیانت آلوده می کنند ، اینان علاوه بر این که به جامعه خیانت می کنند وجودشان ننگ اسلام و مسلمین است ، این گونه افراد به دنیا و متاع ناچیزش و کالای از دست رفتنیش مغرور شده خود و جامعه رابه هلاکت مادی و معنوی می کشانند

امام علیعليه‌السلام در یکی از خطبه های نهج البلاغه در اطراف این گونه دنیای مغرور کننده و بنیان کن چنین داد سخن می دهد : دنیا دلبری فریبنده و پرشیوه است که عزمی آهنین و قلبی کوه آسا باید تا در مقابل عشوه های مهرانگیزش مقاومت کرده ، آشفت ه زرق و برق و جلوه های دلبریش نگردد ، توانگران باید آن چنان به قوت اخلاق و نیروی تقوا آراسته باشند که نوشانوش نعمت زمام خرد را از دستشان نربوده ، مستی مال هوش آنها را پست و ناچیز نکند .بترسید که دست نعمت بخش ، دیده ای بیدار و دقیق دارد که به کوچکترین حساب داده های خود خواهد رسید و از ذره کاهی به روز بازپرسی صرف نظر نخواهد کرد .به هوش باشید شیرینی دنیا در آن وقت به خوبی احساس می شود که کام تلخ نوشان شیرین گردد و نوای بینوایان آماده گردد .هنگامی که گرسنگان زیاد شوند و تهیدستان در قسمت اعظم قرار گیرند عفریت فتنه دورادور به جانب ثروتمندان پیش آید و چنگال و دندان به آن سیه روزگران بی خبر بنمایاند

آشوب و هنگام نخست مانند کودکی نوزاد و ضعیف و بی مقدار است ، ولی کم کم به گذشت روزگار قوی و نیرومند گردد ، میمنه و میسره تشکیل دهد و برای خیره سران مدهوش کمین گاه های مهیب گذارده و چاه های عمیق و ژرف باز کند .در این هنگام اجتماع بلرزد و هیئت توده مانند گاهواره تکان خورد زیرا که اکثریت آن علیه توانگران بی رحم به نهضت پردازد و با وضعی دیوانه صفت از جای بجنبد

ای آنان که حق بینوایان بردید و مال بیوه زنان بربودید ! از اشک چشم درهم اندوختید و از خون دل سکه دینار زدید ، بترسید از آن روزی که در دیدگان اشک بخشکد و در سینه ها خون نماند اینجاست که صاحبان اشک و خون به دنبال کالای خویش به جستجو افتند و سود خود را تا آخرین پیگرد این سودا مطالبه کنند .شما ای مالداران و ثروتمندان سست عنصر که هراس خیانت هم چون کابوس هولناک پیوسته در مقابلتان قیافه زشت خود را نشان می دهد و یک دم راحتتان نمی گذارد ، و از انقلاب و نهضت مستمندان ستمدیده در اولین مرحله از پای درمی آیید و به زندگی پر خیانت و آلوده خویش پایان می دهید ، مسلماً مردم آن روز آرام نخواهند بود و شیرازه اجتماع با این همه آشوب و انقلاب سالم نخواهد ماند

ضمناً خون بی گناهان نیز به خون تبهکاران آمیخته خواهد شد و فساد در همه چیز به جای اصلاح در جامعه خواهد نشست و این مصیبت بزرگ که قتل نفس و هتک حرمت اجتماع است تنها به گردن آن طایفه است که دزدی کردند و مال اندوختند و حق بینوایان را به زیر پای نهادند پس تا دیر نشده به کار مردم برخیزید

و لختی سود خود را فدای سودای دگران سازید،کانون فتنه نشوید، و افعی انقلاب پرورش مدهید که هم در نخستین جنبش دندان زهرآگین خود را در پیکر شما فرو برد و دمار از روزگارتان برآورد.کوشش کنید که به روز رستاخیز مظلومانه از خاک برخیزید،نه مانند آن کسانی که دامن کفنشان به خون دل یتیمان و خوناب دیده مسکینان آغشته و رنگین باشد،این قدر در جمع مال حرص نزنید و در پایمال کردن حقوق مردم افراط ننمایید مگذارید که لقمه مسموم حرام از گلوی شما فرو رود چون خداوند نام آن لقمه را آتش گذاشته است در هر صورت این گوشه ای از خواسته های مشروع اسلام از مردم است و این مردم هستند که باید با کمال رغبت اسلام را پذیرفته و دستوراتش را به کار بندند تا خیر دنیا و آخرت را به دست آورند

اسلام و مالکیت

اسلام در برنامه مالی مصالح فرد و اجتماع را رعایت نموده و در مقامی می ایستد که به حال هیچ یک از فرد و اجتماع زیانی نرسد و در تحقق دادن این برنامه از همان روش اساسی خود یعنی قانون و ندای درونی متابعت نموده است به وسیل ه وضع قانون به هدف های علمی که ضامن ایجاد یک اجتماع شایسته و قابل ترقی و رشد است می رسد ، و با ندای باطن بشر را به طرف تفوق بر مشکلات حیاتی و دست یابی به یک زندگی عالی تر که در دسترس هر کس نیست می راند ، و راه ترقی و تکامل را همیشه باز می گذارد

اسلام در باب اموال حق مالکیت فردی را با وسایل مشروعه ثابت و مسلم دانسته و حفظ این حق را از دزدی و غارت بردن و هر گونه اختلاسی تضمین نموده و حدودی وضع کرده که جلو تعدی و تجاوز گرفته شود و به علاوه برنامه هایی را به عنوان قانون بیان داشته که مردم را از دخالت در غیر حق خود ممنوع کرده است

از طرفی هرگونه حق و تصرف را برای صاحب مال از فروش ، اجاره ، رهن ، بخشش ، و وصیت و سایر تصرفات حلال و برنامه های غیر مخالف با قوانین دین را اجازه داده است

این اسلام است که قانون مالکیت فردی را تشریع کرده و برایش حدود و قیودی وضع نموده که صاحبش را به طور غیر اختیاری به طرف بکار انداختن مال و انفاق و دست دادن آن نزدیک می سازد و البته مصالح اجتماع و همچنین مصالح خود فرد هم در حدود هدف های انسانی که اسلام حیات را بر آنها بپا داشته ، پشت سر هم ه اینها محفوظ می باشد

اولین قانونی که اسلام به موازات حق مالکیت فردی مقرر می دارد این است که فرد در این مال پیش از هر چیز به وکیلی شبیه است که از طرف اجتماع معین شده و تملک این مال به وسیله او بیشتر به یک وظیفه می ماند تا تملک و صاحب مال شدن و در واقع ثروت و مال به حسب عمومیت خود حق اجتماع است و اجتماع در این مال از طرف خداوندی که جز او مالکی نیست جانشین می باشد ، در قرآن مجید می فرماید :

ایمان به خدا و پیامبرش آورید و آنچه خدا شما را در آن جانشین قرار داده انفاق نمایید(۱) اگر مالکیت فردی مطابق با اصول و واقعیت زندگی وضع نمی شد ، البته حرج و مرج عجیبی در برنامه مالی پدید می آمد که اجتماع در آن وقت جز از اضطرار و بدبختی و فساد چاره ای نداشت

اسلام دربار ه مسئله تولید مال نیز همان نظریه مالکیت مال را عمال نموده و به صاحب مال آزادی مطلق که هر طور بخواهد در مالش تصرف کند نداده ، زیرا پشت

____________________________

۱- ۱) سوره حدید : آیه ی ۷

سر مصالح فرد مصالح اجتماع است که با آن معامله می کند و خلاصه نظریه اسلام دربار ه مال و مالکیت جز یک نظریه اجتماعی صحیح نیست

البته هر فردی در ازدیاد مال خود آزاد است اما در حدود قانون یعنی می تواند زراعت کند ، مواد اولیه را به صورت مصنوعات درآورد و می تواند تجارت نماید ولی هرگز حق ندارد در کار خود غش و حیله راه دهد یا ضروریات زندگی مردم را احتکار نماید ، یا اموال خود به ربا دهد و یا بخاطر سود بیشتر در مزد کارگزاران ستم کند ، همه این برنامه ها از نظر اسلام حرام است و به کننده اش وعده عذاب داده شده

قوانین پاک اسلام عادتاً سرمایه ها را به حدی که فرق زیاد بین طبقات بیندازد انبار نمی کند و این ثروت های کلان و هنگفتی که امروزه مشاهده می شود محصول یکی از خلافکاری هایی است که اسلام منع کرده است

اسلام در ثروت ثروتمندان حقوقی برای ضعفاء و مستمندان و از کارافتاده ها قرار داده که یکسره نعمت های حق در دسترس یک طبقه خاص نباشد حتی به هنگام سختی روزگار و قحطی حاکم مشرع می تواند سرمایه داران را وادار کند اجناس خوراکی را به قیمت مناسب در دسترس مردم قرار دهند و اگر سرپیچی کردند خود حاکم حق دارد انبارهای ایشان را باز کرده و اجناس را بفروشد و پولش رابه صاحب مال برگرداند این نکته نباید از نظر دور بماند که : که سرمایه داری به این صورت که امروز در شرق و غرب متداول است در اسلام نبوده ، پیدایش این برنامه بعد از اختراع ماشین بوده و هنگامی این شکل از سرمایه داری قدم به دنیای اسلام گذاشت که مردم مسلمان آزادی و اختیار خود را از کف داده بودند و در چنگال استعمال قرار داشته و در گرداب بی خبری از اسلام می زیستند .در چنین موقعیتی سرمایه داری با اتکاء به قدرت استعمار وارد ممالک اسلامی شد و مردم مسلمان را آلوده کرد اینجا بود که ارزیابان با مشاهده احوال مسلمین و در حال بی خبری از مقررات حق چنین پنداشتند که اسلام این نظام منحوس و غلط را با همه خیز و شرش یکجا و دربست قبول دارد و در قوانین اسلام هیچ اصلی نیست که معارض و مخالف آن باشد .دلیل این مدعیان این است که اسلام مالکیت فردی را مباح ساخته و چون سرمایه داری همان مالکیت فردی است که به حکم تطور اقتصادی به این صورت درآمده پس بنابراین اسلام سرمایه داری را تقریر و تنفیذ کرده است ، زیرا پذیرفتن اصل مستلزم تسلیم شدن در برابر فرع است برای ابطال این شبهه و رد این عقیده یادآوری یکی از نکات برجسته اسلام که جزء الفبای اقتصادی است کافی است ، آن نکته این است که ممکن نیست سرمایه داری بدون استفاده از دو عامل :ربا و احتکار بوجود آید و به این وسعت و نفوذ امروزه خود برسد .و جای تردید نیست که اسلام هم ربا و احتکار را متجاوز از هزار و چهارصد سال قبل از پیدایش سیستم سرمایه داری حرام کرده است .اصل اساسی و قانونی که از طرف اسلام قبل از کلیه دول سرمایه داری تشریع شده این است : که اسلام کارگر را در منفعت شریک سرمایه قرار داده و بعضی از فقهاء نصف منفعت را با رعایت اصولی ک در فقه بیان شده به کارگر تخصیص داده اند .موضوعی که پیش از هر چیز قابل توجه است پافشاری عجیبی است که اسلام دربار ه اجرای عدالت در این باب معمول داشته و مهم تر از همه اینکه این پافشاری صرفاً از بشر دوستی و رأفت اسلام درباره کرگران مایه گرفته و هیچ گونه عامل اقتصادی در این کار دخالت نداشته است زیرا در زمان قانون گذاری هنوز چنین ضرورتی بوجود نیامده بود و مبارزه طبقاتی که بعضی از طرفداران مذاهب اقتصادی آن را تنها عامل فعال در تطور و تحول روابط کارگر و کارفرما می دانند ،

هنوز معنی نداشته است ، و صناعت در آغاز کار و قبل از اختراع ماشین برنامه ساده ای بود که به وسیله دست جریان داشته و عده ای معدود از کارگران در کارگاه های بسیار ساده به آن اشتغال داشته اند ، و بنابراین همین تشریع که به آن اشاره شد کافی بوده که روابط کارفرما و کارگر را بر اساس عدل و عدالت بی سابقه و بی نظیری برقرار کند البته سرمایه داری به صورت معمول در دنیای فعلی تزاحم و تضاد ایجاد کرده و آن نیست مگر به خاطر غلط بودن مقررات اقتصادی

حملات ناجوانمردانه عده ای از سران مکتب های اقتصادی به مذهب و آیین یا مولودی بی خبری آنان از اسلام است و یا نقشه ای برای جدا کردن مؤمنین از اللّه و شؤون اللّه بوده

مارکس گفته : دین افیون فقرا و تهیدستان است و این عقیده سنگ زاویه فلسفه مارکس به شمار می رود ، مارکسیسم تمام دیانت ها و معابد و مقررات مذهبی را وسیله زنده کردن مرام (بورژوازی) می داند که هدف آن تخدیر کردن و بیچاره نمودن طبقه کارگر و زحمت کش می باشد .لنین گفته : هر چه بیشتر از قید دین آزاد شویم به حقیقت سوسیالیستی آشناتر می گردیم ، از این دو لازم است عقل خود را از خرافات آزاد کنیم .مارکس گفته : دین ناله مردم رنجیده و ستم کشیده است ، این روح محیطی است که از هر گونه فکری خالی است و فکر محیطی است که در آن فکری پرورش نمی یابد ، دین افیون ملت هاست ، بنابراین انتقاد از دین نخستین قدمی است که برای انتقاد از محیط دینی برداشته می شود ، دین هر کجا سایه بگستراند آنجا محیط اشک و آه خواهد بود .شاید مارکس متون اسلامی را ندیده و قضاوت کرده ، البته قضاوت او و لنین دربار ه مذهب یهودیت و مسیحیت تحریف شده صحیح است اما درباره اسلام نه ،آنان شاید نمی دانستند یا می دانستند و تجاهل کردند که دین صحیح نیرومندترین قدرتی است که از طبقه محروم و زحمتکش پشتیبانی می کند ، و مردم را از چنگال ستمکاران خودسر و دیکتاتوری های سرکش نجات می بخشد

دین در کمین فرعون سرکش و ستم پیشه عصر خودش بود و بنی اسرائیل ضعیف را از چنگال وی نجات بخشید و هم چنین در کمین یهودیان بی عاطفه بود که اهداف مقدسه دین واقعی را آلوده ساخته بودند .ندای مقدس دین بود که از قالب مسیح و پیروانش محسم گردید و به مبارزه با سرکشان و طاغیان زمان برخاست دین بود که در کمین جباران و ستمکاران قریش قرار گرفت ، قریشی که با سرنوشت توده و شخصیت او بازی می کرد

خلاصه : دین واقعی است که همیشه به ملت ها روح عزت و شرافت می بخشد ، بهترین گواه این مسئله انقلاب ها و نهضت هایی است که در طول تاریخ گذاشته و معاصر با کمک عقاید دینی بر علیه ستمکاران و جباران صورت گرفته اسلام که آخرین دین آسمانی است ذاتاً علیه هر گونه ظلم و هر گونه بیداردگری و استبداد و دیکتاتوری مبارزه می کند و در مسئل ه تفکر و اندیشه هم در قرآن آیات زیادی دارد که نزدیک به هزار آیه می شود و در کتب اصیل روایی هم مقرراتی دارد که با پیروی از آن محیط فکری سالم و صحیحی بوجود می آید ، پس قضاوت های مارکس و لنین و پیروانشان در هیچ زاویه ای شامل اسلام نمی شود

لقمان حکیم : در مسئل ه اقتصاد به معنای میانه روی شخصیتی کم نظیر و فوق العاده بود ، در برنامه اقتصاد به معنای درآمد و خرج منبعی پر از خیر برای خود و دیگران بود ، او به حق معلم هر دو جهت مسئله بود و می توان از تابلوی حیات او در بزرگداشت مسائل زندگی به خصوص اقتصاد پیروی کرد

عبودیت و بندگی

در میان مقاماتی که برای بشر برشمرده اند هیچ مقامی ارزنده تر و بالاتر از مقام بندگی نسبت به حق نیست

قرآن مجید برای اینکه انبیاء و ممتازان از خلق را در بهترین چهره معرفی کند از ایشان تحت عنوان عبد و عباد یاد کرده است(۱) قرآن مجید سعادت دنیا و آخرت و عاقبت نیک و بهشت را از برای بندگان واقعی می داند و بندگی حق را مبدأ تمام نیکی ها و مأمن از شرور معرفی می نماید(۲) حقیقت بندگی عبارت است از شناخت خدا و اجرای تمام دستوراتی که برای راهنمایی انسان به سوی سعادت به وسیله ی انبیاء به انسان ارائه کرده

بندگی یعنی : آزاد زیستن از بند شهوات ، مخالف با هوای نفس ، گریز از آنچه به سود انسان نیست بندگی به معنای ظهور دادن واقعیت توحید است در شؤون زندگی و زیستن به آن صورتی که عالم قانون از آدمی خواسته .عبودیت یعنی مبازره با بت های درون و برون ، و جلوگیری از مفاسد و مبارزه علیه طاغوت به هر شکلی که جلوه دارد .آنان که به واجبات دینی قیام می کنند و از آنچه نهی شده می گریزند و از اجرای برنامه های عالی انسانی و کمک به آنکه و به آنچه باید کمک دهند سستی به خود راه نمی دهند ، به مرز بندگی نزدیک شده و با ادامه این راه خود را به کمال این واقعیت می رسانند

لقمان حکیم : به تمام شؤون بندگی آراسته بود ، آن حضرت لحظه ای از اجرای دستورات حق سستی نداشت ، و از آنچه خداوندش نهی کرده بود گریزان بود ، او

__________________________

۱- ۱) سوره ی صافات : آیه ی ۱۷۱

۲- ۲) سوره ی مریم : آیه ی ۶۳

علاوه بر اینکه خود به نور معرفت و اسرار عبودیت بود دیگران را هم به این عرصه گاه انسانی دعوت کرده و آنان را به انجام مراسم بندگی در پیشگاه خدای عزیز تشویق می کرد

مغز متفکر

بدیهی است که زندگی انسان یک زندگی فکری بوده و جز با درک که آن را فکر می نامیم به پا نمی ایستد و از لوازم حیات و زندگی در مسئله فکر این است که فکر هر چه صحیح تر و تمام تر باشد زندگی بهتر و محکم تر خواهد بود بنابراین زندگی باارزش مربوط به فکر باارزش است و به هر اندازه که فکر مستقیم باشد زندگی هم استقامت و ارزش خواهد داشت .انسان گرچه به هنگام چشم گشودن به جهان جز گریه دل خراش و مکیدن شیر مادر چیزی نمی داند ولی رفته رفته در نتیجه رشد قوه فکر با تمام عوامل بسته به زندگی آشنا شده و بر آن ها تسلط می یابد .به وسیله فکر مواد اولیه را بدست می آورد ، وسیل ه آسایش خو را در سایه صنایع گوناگون فراهم می سازد ، از دریا و صحرا بهره برداری می کند از لابلای طبقات خاک و آب گنج ها و ذخایر فراوانی تحصیل می نماید دانش پدید می آورد ، حوادث و تجربه های گذشته را به زنجیر تاریخ می کشد و برای آینده حفظ می کند ، و بالاخره علاوه بر مهار کردن قوای طبیعت کمر همّت برای تسخیر سیارات آسمانی می بندد .آری ، کلی ه اختراعات و اکتشافات شگرفی که در میدان حیات خودنمایی می کند و تحولات عجیبی که زندگی بوجود می آید همه محصول این نیروی فوق العاده است

خدای بزرگ در قرآن مجید امر به تفکر در برنامه ها می کند و انسان را دعوت به ایجاد رشد فکر می نماید ، و او را از پیمودن هر راهی بدون اندیشه نهی می کند

ما در این زمینه توضیح بیشتری می دهیم ، باشد که از این رهگذر سودی وافر و حظی جامع نصیب گردد

هر فردی خود را گُل سرسبد عالم فرض می کند و هیچ چیز مهمتر از زندگی در نظرش نمی آید و این احساس را دارد که زندگی خیلی پرمعنا است

بلا شک انسان فرمانروای زمین است ولی زمین جز سیاره ای کوچک که به دور خورشید می گردد چیز دیگری نیست ، و خورشید جز ستاره کوچکی از میلیون ها ستاره ای است که کهکشان شیری را می سازد و بالاتر از آن کهکشان شیری دنیاهای برگتریا وجود داد که در فضای پهناور همچون جزایر کوچکی پراکنده اند و تا آنجا که علم نجوم نشان می دهد تلسکوپ کوه ویلسن تا فاصله ۴ هزار میلیون سال نوری در این دنیاها راه یافته روشن است که وجود انسان از نظر کمیت و مقدار ذره ای است که در حساب ناید ولی ارزش همه چیز بستکی به وزن و حجمش ندارد بلکه معیار شناخت بسیاری از چیزها غیر از کمیت است ، در وجود این انسان که ازنظر کمیت بسیار ناچیز است حقیقتی وجود دارد به نام مغز که در مقایسه کمیت یعنی حجم و وزن آن دو برابر عظمت سرسام آور جهان حتی زمین آن را خیلی ناچیز می بینیم ، ولی کیفیت آن عظیم است در حدی که جهان با آن وسعت در برابرش کوچک می نماید .مغز عبارت از اجتماع کوچک سلول های هماهنگی است که تعداد آن سلول ها بیش از دوازده میلیارد می رسد که بین آنها را بیش از چند تریلیون رشته ظریف ارتباط داده و این برنامه در هیچ کجای عالم نظیر ندارد .فکر از این مقدار ناچیز تجلی می کند و نه تنها تمام دنیای مادی از عظیم ترین کهکشان ها تا هسته اتم را فرا می گیرد بلکه از ورای آن نیز می گذرد .انسان بخاطر این حقیقت دارای کیفیت می شود و ارزشی بیش از توده عظیم بیجان عالم پیدا می کند .جانداران دیگر که دارای زندگی اجتماعی هستند و هم چنین بعضی از حیواناتی که در حال انفراد زندگی می کنند ، به طوری که معروف است دارای غرایزی هستند که طبق آنها اعمال عجیبی انجام می دهند ولی هیچ یک از آنها از مسیر غرایز منحرف نمی شوند و در عین حال نباید غریزه را با فکر اشتباه کرد ، زنبور عسل در زندگی خود دارای تشکیلاتی است قابل توجه ، عصاره گلها را می مکد و غذایی لذت بخش فراهم می کند ، لانه منظم می سازد و نوزاد خود را به طرز جالبی تربیت می نماید و هم چنین مورچگان زندگی اجتماعی جالبی دارند ، مخصوصاً به آشیانه و وطن خود عشق می ورزند ، در فصل تابستان برای زمستان خود خوار و بار تهیه دیده و در انبار مخصوصی ذخیره می کنند ، و با مهارت فوق العاده ای برای این که دانه ها سبز نشود و فاسد نگردد از دانه ها مواظبت می نمایند ، و حتی در دامپروری و تربیت و نگهداری بعضی از حشرات که مواد مخصوصی از بدن آنها ترشح می کند مهارت خاصی دارند ، طرز زندگی موریانه نیز جالب است ، ساختمان های خود را با سیمان خیلی محکم بنا می کنند ، و از اجتماع آنها خیابانهای مرتب و منظمی بوجود می آورند ، و تقسیم کار بین افراد با وضع دقیقی انجام می گیرد و همچنین بسیاری از حیوانات دیگر در طرز لانه ساختن و تهیه غذا و تربیت نوزاد دقّت های عجیبی دارند که بسیار جالب است ، ولی همه اینها نتیجه غرایزی است که در وجود آنان به طور خودکار تعبیه شده ، لذا همیشه یکنواخت و ثابت زندگی می کنند

اما انسان روز به روز در نتیجه قوه فکر رژیم زندگی را عوض کرده و نقش های نوینی طرح می نماید ، و در تحولات تغییرات دامنه داری پدید می آورد همان قدرتی که آفرینش را در پرتو علم و حکمتش این قدر با نظم و دقت ساخته و پرداخته که در یک سلول جاندارش این همه وظیفه شناسی نهفته ، و در یک اتم بیجانش دنیایی از انرژی قرار داده ، به ما انسان ها همه نیروی شگرفی به نام فکر ارزانی داشته که با آن می توانیم تدبیر کرده و از حافظه و اراده بسیار قوی برخوردار گردیم ، و از راه تحصیل علم و دانش ، و در نتیجه تجربیات پیشینیان بر قو ه عقل افزوده و با کنجکاوی زیاد که خاص بشر و ناشی از احتیاجی است که دماغش به تفکر و تعقل دارد دربار ه علل و جهات هر چیز و هر موضوعی که می بینیم یا می شنویم اندیشه نموده و مجهولات را کشف کنیم ، و با تعیم و تمرین روز به روز بر نیروی مغز افزوده تا آنجا که عوامل طبیعت را استخدام کرده و آنچه را برای موجودات جبر صرف است به اختیار بگیریم .مغز دنیای عجیبی است هر انسان منظره ای را که آغاز عمر دیده هر آوازی را که شنیده و هر مطلبی را که خوانده و بالاخره هر موضوعی را که درک نموده ، خورشید و ماه و ستارگان ، آسمان ها ، و زمین ، و دریا ، و صحرا ، و کوه و کاه ، آشنا و بیگانه ، کوچک و بزرگ ، لطف و خشم دیگران و هزاران خاطره و حادثه همه و همه را مغز بایگانی کرده و علاوه کلیه معلومات را این مخزن نگهداری می کند و از همه مهمتر خلاقیّت اوست که هر چیزی را شما بخواهید فوراً جلوه می دهد و حاضر می نماید ، و این نمونه بارزی از قدرت خداوندی است که این اندازه نیرو در محیطی کوچک قرار داده ، با این همه وصف یک نکته بسیار مهم را نباید فراموش کرد که این نکته مرز بین سعادت و شقاوت و خوشبختی و بدبختی است و آن اینکه :قوه فکر انسان با آن همه عظمت به تنهایی قادر نیست انسان را از حوادث جسمی و روحی نجات بخشد بهترین دلیلی که این مطلب را ثابت می کند ، این همه هرج و مرج و فسادی است که به وسیل ه بشر به خاطر تکیه به فکر تنها و مغرور شدن به محصولات اندیشه بوجود آمده ، و اطمینان و آرامش را از تمام زوایای حیات سلب نموده است ، گروهی را مست جاه و برخی را غرق در شهوت و عده ای را گرفتار به بند مادیگری می بینیم و عجیب که کارگردانان جهانی از میان همین گروه اند ، و خود فکر کنید که اینان با جهان و مردم آن چه می کنند ؟

اگر به دید ه حقیقت بنگریم درمی یابیم که عقل به تنهایی قادر نیست ما را به

فلسفه آفرینش خود یعنی اینکه خلفه خداوندی در زمین باشیم و آبادی و امنیت و پایداری و رشد و رفاه کامل برقرار سازیم برساند بشریت مدتها به خیال خود عقل را ملاک زندگی قرار داده ، ولی به تجربه دریافت که زندگیش پیوسته میان یک جنگ گرم و خانمان برانداز و جنگ دیگری سرد و دهشت زا و بسی رعب آور واقع شده و اکنون چنان در این میان گرفتار آمده که نه قدرت دارد داد مظلوم را از ستمکار بستاند و نه از بردگی ناتوانان ، و پایمال شدن آزادی و حقوق مردمان وارستگی ایجاد کند .اینها نتیجه نارسایی عقل بشر است زیرا عقل اگر در میان زندگی بدون دستیار باشد دارای اشتباهاتی است ، عقل ها که سرچشمه رأی ما هستند از لحاظ درک واقعیت و قضاوت دربار ه اشیاء و اینکه چگونه خیر و شر را ارزیابی کنند بسیار متفاوتند ، بعضی از امور به نظر پاره ای از عقول خوبست ، ولی دیگران آنها را بد می دانند ، در همین عصر به قدری قضاوت عقول را به رنگهای گوناگون می بینیم که ملت ها را دچار سرگردانی عجیبی در مسائل حیات کرده

علاوه بر آن عقل ها دستخوش تزلزل در برابر شهواتند و نیز امور شخصی ، نژادی ، منطقه ای و بقیه خواسته های درون آدمی در عقل تأثیر بسزایی دارند ، چه بسیار قوانینی که وضع شد و گفتند بخاطر جانبداری از بشر است ، ولی ولی نکشید که جهان دریافت انگیزه آن قانون براساس میل شخصی یا نژادی یا تعصب های دیگر بود از این گذشته عقل ها در ادراک خود جولانگاهی محدود دارند ، مثلاً قوانین بسیاری که برای وضع آن سر و صدایی زیاد به راه انداختند ، خوشحالی ها کردند ، و جشن ها گرفتند ، اما پس از مدتی پی به کوتاهی و نارسایی آن قانون یا قوانین برده و مقررات دیگری جایگزین آن کردند

خلاصه : اگر در تنظیم امور زندگی و جهان بر عقل تنها تکیه کنیم مانند آن است که لب پرتگاهی ایستاده و جهان را با تمام مسائلش به خرابی و نابودی سوق دهیم ، از این رو باید با قدرت خود اندیشه دقت بیشتری کنیم و در نتیجه به درک این مسئله نائل گردیم که :

عقل و اندیشه مستقلاً سعادت ساز نیست

باید برای برقراری صلح واقعی و آرامش حتمی ، و اطمینان خاطر ، و استیفا و ایفای حقوق به دنبال دستیاری رفت که به کمک عقل برخاسته انسان را در ظاهر و باطن و در تنهایی و آشکار آرام سازد ، و آن دستیار چنانچه تجربه در تاریخ ثابت کرده جز راه خدا و دین الهی چیزی نیست که انسان را با مراقب بیداری آشنا ساخته و در سایه این آشنایی انسان را از هر گونه انحراف باز داشته ، و فعالیت های جسم و جان را در مسیر واقعی قرار می دهد در سای ه تربیت دینی فکر آدمی بر مبنای صحیحی با درک واقعیات نائل می آید و پس از فکر درست کار اساسی از انسان سر می زند و به دنبال آن آرامش و اطمینان می آید

اصول کافی در باب عقل و جهل از امام موسی بن جعفرعليه‌السلام خطاب به هشام ابن حکم نقل می کند : که آن حضرت فرمود : هشام خداوند به انسان دو نیرو بخشیده :

۱ - نیروی ظاهر

۲ - نیروی باطن .اما نیروی ظاهر عبارت است : از وجود انبیاء و ائمه ، و باطن عبارت است از عقل و خرد ، و بدون تردید سعادت واقعی در پیروی از هر دو نیرو است لقمان حکیم : قهرمان عقل و اندیشه بود ، او برای ورود به هر برنامه ای ، و به دست آوردن آنچه می خواست ابتدا فکر می کرد و در نتیجه برنامه را با دوربین خرد مشاهده می فرمود ، آن گاه اقدام به برنامه می کرد علاوه بر فکر تنها تکیه نداشت ، در

احوالات آن بزرگ مرد نوشته اند : که بسیاری از اوقات خود را با پیامبران و برگزیدگان می گذراند ، و از قدرت روحی آنان و حکمتشان برای نیرو بخشیدن به فکر و اندیشه اش استفاده می کرد ، در سایه این برنامه روحی آرام و دلی مطمئن داشت بی تردید طوفان حوادثی که در مسیر تاریخ در جریان است کشتی یاد او را در هم نخواهد شکست ، او در سای ه نور عقل و روشنایی دین یادش ابدی و جاوید است