تفسير قرآن براى جوانان جلد ۱

تفسير قرآن براى جوانان0%

تفسير قرآن براى جوانان نویسنده:
گروه: کتابخانه قرآن کریم

تفسير قرآن براى جوانان

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمود متوسّل
گروه: مشاهدات: 8003
دانلود: 2379

توضیحات:

جلد 1
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 27 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8003 / دانلود: 2379
اندازه اندازه اندازه
تفسير قرآن براى جوانان

تفسير قرآن براى جوانان جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

(٤٣) وَاءَقِيمُواْ الصَّلَو ةَ وَءَاتُواْ الزَّكَو ةَ وَارْكَعُواْ مَعَ الرَّ كِعِينَ

ترجمه : و نماز را به پا داريد و زكات را بپردازيد و با ركوع كنندگان ، ركوع كنيد.

شناختِ حق و قبولِ آن به تنهايى كافى نيست ، بلكه مؤ منِ به خدا، بايد اهلِ عمل باشد و بهترينِ عمل ، عبادتِ خدا و خدمت به خلق اوست

در بيشتر آيات قرآن ، نماز و زكات ، در كنار يكديگر آمده است ، تا بفهماند نماز و عبادت ، نبايد شما را از خدمت به مردم و توجه به محرومان باز دارد.

حتّى در مورد نحوه نماز خواندن ، حضور در ميان مردم را لازم شمرده و مى فرمايد: نماز را به جماعت بخوانيد و همراهِ ديگر مسلمانان به ركوع و سجده برويد. زيرا در اسلام ، دورى و گوشه گيرى از جامعه محكوم است

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - ايمان از عمل جدا نيست و نماز اولين فرمان الهى در همه اديان آسمانى است

٢ - اصلِ نماز به جماعت است و حضور در جماعتِ مسلمانان ، يك وظيفه دينى است

(٤٤) اءَتَاءْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ اءَنفُسَكُمْ وَاءَنتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَبَ اءَفَلاَ تَعْقِلُونَ

ترجمه : آيا مردم را به نيكى فرمان مى دهيد و خود را از ياد مى بريد و حال آنكه شما كتابِ آسمانى را مى خوانيد؟ آيا انديشه نمى كنيد؟

چنانكه قبلا گفتيم ، دانشمندانِ يهود، پيش از بعثت پيامبر اسلام ، به مردم بشارت ظهور حضرت محمد را مى دادند و آنان را به ايمان آوردن به او دعوت مى كردند، اين آيه خطاب به آنان مى فرمايد: چرا خودتان به او ايمان نياورديد، در حاليكه شما به تورات آشناتريد.

گرچه روى سخن در اين آيات ، به بنى اسرائيل و دانشمندان آنان است ، امّا مفهوم آيه گسترده بوده و همه مبلّغان را از هر دين و آيينى كه باشند شامل مى شود.

امام صادقعليه‌السلام ، در اين باره مى فرمايد: مردم را با عمل خود به نيكى ها دعوت كنيد، نه با زبان و اميرمؤ منان علىعليه‌السلام مى فرمايد: اى مردم به خدا سوگند، شما را به هيچ طاعتى تشويق نمى كنم ، مگر آنكه خودم قبلاً آنرا انجام داده ام و از هيچ خلافى باز نمى دارم مگر آنكه خود، پيش از شما از آن دورى جسته ام

قرآن نيز، در سوره جمعه آيه ٥، عالِم بى عمل را به الاغى تشبيه كرده كه بار كتاب حمل مى كند. ديگران از آن كتب استفاده مى كنند، امّا خود بهره اى نمى برد جز سنگينى بار!

از اين آيه مى آموزيم كه :

بهترين راه دعوت به نيكى ها، دعوت عملى است ، يعنى خود قبل از ديگران به گفته خود عمل كنيم

(٤٥) وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلا عَلَى الْخَشِعِينَ

ترجمه : از صبر و نماز يارى جوييد و همانا اين كار سخت ودشوار است مگر بر اهل خشوع

انسان ، در طول زندگى ، در برابر انواع سختى ها و حوادث قرار مى گيرد، كه بايد از صبر و استقامت ، و همچنين نماز كه بهترين نوع ياد خدا و استمداد از اوست ، كمك بگيرد.

گرچه برخى روايات ، مراد از(صبر)در اين آيه را روزه دانسته اند، امّا صبر مفهومى گسترده دارد كه روزه يكى از مصاديق آن است چنانكه از پيامبر اسلام نقل شده كه آن حضرت فرمودند:

صبر بر سه نوع است ، يكى صبر در برابر مصيبت و بلا، ديگرى صبر در برابر معصيت و گناه ، و سوّم صبر بر انجام عبادات و تكاليفِ الهى

امام صادقعليه‌السلام مى فرمايد: هرگاه غمى از غم هاى دنيا شما را فراگرفت ، وضو گرفته به مسجد برويد، نماز بخوانيد و دعا كنيد كه خداوند دستور داده ، از نماز، يارى بجوييد.

البته در نظر پاكان و خاشعان ، نماز چنين جايگاهى را داراست ، اما براى آنها كه اهل خضوع و خشوع و دلباخته خدا نيستند، نماز بارى سنگين است

از اين آيه مى آموزيم كه :

براى پيروزى بر مشكلات دو امر لازم است ، يكى پايگاه نيرومند درونى كه صبر و پايدارى است و ديگرى تكيه گاه محكم بيرونى كه نماز و ارتباط با خداست

(٤٦) الَّذِينَ يَظُنُّونَ اءَنَّهُمْ مُّلَقُواْ رَبِّهِمْ وَاءَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ

ترجمه : خاشعان كسانى هستند كه گمان دارند پروردگارشان را ملاقات مى كنند و به سوى او بازمى گردند.

ايمان به قيامت و گمانِ بازگشت به خداوند، حالت خشوع و خداترسى ، و احساس مسئوليت را در انسان زنده مى كند و ميدان زندگى را صحنه دادگاهى مى سازد كه بايد پاسخ ‌گوى همه كارها بود.

مراد از(لقاءاللّه)، ملاقاتِ حسّى خداوند در قيامت نيست ، زيرا خداوند جسم نيست كه با چشم ديده شود بلكه منظور، مشاهده آثار قدرت او در كيفر و پاداش است ، به گونه اى كه يك نوع شهود باطنى و قلبى براى انسان حاصل شود، چنانكه گويى خدا را با چشم دل مى بيند و هيچ شك و ترديدى در وجود او ندارد.

يكى از دوستانِ علىعليه‌السلام از آن حضرت پرسيد: آيا خدايت را ديده اى ؟ حضرت در پاسخ فرمودند: چگونه خدايى را كه نبينم پرستش كنم ؟ آنگاه توضيح دادند كه ، چشم هاى ظاهر او را مشاهده نكنند، امّا دل ها با نور ايمان او را درك نمايند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

نه فقط يقين به قيامت ، بلكه گمان به وجود آن ، كافى است تا انسان را از هرگونه خلاف كارى بازدارد و مراقب كارهاى خود باشد.

(٤٧) يَبَنِىَّ إِسْرَ ءِيلَ اذْكُرُواْ نِعْمَتِى الَّتِىَّ اءَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَاءَنِّى فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَلَمِينَ

ترجمه : اى بنى اسرائيل نعمت هايم را كه به شما بخشيده ام ياد كنيد. و اين را كه من شما را بر جهانيان برترى دادم

از الطاف خداوند بر قوم يهود، نجات آنان از سلطه فرعون بود كه بدنبال آن بنى اسرائيل به حكومتِ مصر رسيدند و از مواهب مادى بسيارى بهره مند شدند.

اين آيه ، برترى و فضيلت بنى اسرائيل را نسبت به مردم زمان خودشان بيان مى كند و از آنان مى خواهد اين نعمتِ بزرگ را كه در سايه رهبرى و هدايت حضرت موسى بدست آمده است ، به عنوان موهبتى الهى ياد كرده و شكرگزار آن باشند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

انسان در سايه رهبرى الهى ، نه فقط در قيامت در بهشتِ ساكن مى گردد، بلكه در دنيا نيز از مواهب مادى بهره مند گرديده و بر ديگر انسان ها، برترى مى يابد.

(٤٨) وَاتَّقُواْ يَوْماً لا تَجْزِى نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَيْئاً وَلاَ يُقْبَلُ مِنْهَا شَفَعَةٌ وَلاَ يُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلاَ هُمْ يُنصَرُونَ

ترجمه : و بترسيد از روزى كه هيچ كس ، چيزى (از عذاب خدا) را از كسى دفع نمى كند و هيچ شفاعتى از كسى پذيرفته نمى شود و از كسى ، بدل و فديه اى گرفته نشودو يارى نخواهند شد.

اين آيه به چهار مورد از عقايد غلط و اميدهاى نابجاى مردم درباره قيامت اشاره كرده و آنها را پاسخ مى دهد:

يهوديان گمان مى كردند پدرانشان مى توانند عذاب را از آنها دور كنند، و يا بزرگان دينى آنها را در نزد خدا شفاعت نمايند، و يا دوستان به كمك آنها بيايند، و يا مى توان عذاب قيامت را با پرداخت پول و غرامت ، دفع نمود.

قرآن در پاسخ آنها مى فرمايد: در آن روز هيچ كس و هيچ چيز نمى تواند مانع عذاب گردد و هر كس در فكر نجات خويش است ، پس به چيزى جز ايمان و عمل صالح خود، اميد نبنديد.

اين آيه ، شفاعتِ بى قيد و شرطى را كه يهوديان عقيده داشتند نفى مى كند، چنانكه اين اعتقاد مسيحيان ، كه عيسىعليه‌السلام فدا شد تا خون او كفاره گناهان پيروان او باشد، از نظر قرآن قابل قبول نيست

وگرنه خداوند بر اساس لطف و رحمتش ، راه بازگشت را نبسته و با گشودن راه توبه در دنيا، و شفاعت در قيامت ، به گنهكاران اميد بخششش داده است لكن شفاعت نيز همانند توبه شرايطى دارد كه نه تنها سبب جراءت بر گناه نمى شود، بلكه مايه دورى از تكرار گناه مى گردد.

از اين آيه مى آموزيم كه :

در زندگى روزمرّه خود، قيامت را در نظر بگيريم و بخاطر دوست و رفيق ، يا كسب مال و مقام ، به گناه نيفتيم كه هيچ يك در قيامت كارساز نيست

درس هفتم : نعمت آزادى

(٤٩) وَإِذْ نَجَّيْنَكُم مِّنْ ءَالِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوَّءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ اءَبْنَآءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَآءَكُمْ وَفِى ذَ لِكُمْ بَلاََّءٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ

ترجمه : (اى بنى اسرائيل بياد آوريد) آن هنگام كه شما را از حكومت فرعونيان نجات بخشيديم ، آنان كه همواره شما را به بدترين وجهى آزار مى دادند، پسران شما را مى كشتند و زنان شما را (براى كنيزى و خدمت ) زنده نگه مى داشتند و در آن ، آزمايشى بزرگ ازجانب پروردگارتان بود.

فرعون براى حفظ حكومت خود، به بهانه هاى مختلف جوانان و مردانِ بنى اسرائيل را مى كشت و زنان آنها را به بردگى و كنيزى مى برد تا قدرتى براى مقابله با او پيدا نكنند.

اصولا جوانان ، اولين هدفِ تيرِ طاغوت هاى فرعونى هستند. در دنياى امروز نيز، قدرت هاى استكبارى با ترويج فساد و اعتياد، جسم و روح جوانان را به مرگ مى كشانند و زنان و دختران را با تبليغات وسيع خود، در زمينه مُدِ لباس و كيف و كفش و انواع لوازم آرايش ، اسير شهوات خود مى گردانند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

چه سختى و مصيبت ، و چه آزادى و آسايش ، هر دو وسيله آزمايش است تا انسان ، خود را نشان دهد و به رشد و كمال رسد.

(٥٠) وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَاءَنْجَيْنَكُمْ وَاءَغْرَقْنَا ءَالَ فِرْعَوْنَوَاءَنتُمْ تَنظُرونَ

ترجمه : و به يادآريد آن هنگام كه دريا را براى شما شكافتيم ، پس شما را نجات داديم و فرعونيان را غرق ساختيم ، در حاليكه شما (آنان را) تماشا مى كرديد.

اين آيه ، نعمتى ديگر از نعمت هاى الهى بر بنى اسرائيل را برمى شمرد، و به چگونگى نجاتِ بنى اسرائيل از دست فرعونيان اشاره مى كند كه خود، يكى از معجزات و نشانه هاى الهى است

حضرت موسى از جانب خداوند ماءمور شد تا قومش را از مصر كوچ دهد. امّا وقتى به نزديك رود بزرگ نيل رسيدند، متوجه شدند كه فرعون و لشگرش آنها را تعقيب مى كنند. اضطراب و وحشت ، وجود بنى اسرائيل را فراگرفت ، زيرا دريا در روبرو و دشمن در پشت سر بود.

موسى به فرمان خداوند، عصاى خود را به دريا زد، آب شكافته شد و راههاى متعددى براى عبور بنى اسرائيل از رود نيل گشوده شد. امّا وقتى لشگر فرعون در تعقيب آنها به وسط نيل رسيدند، آب ها به هم پيوست و همه آنان هلاك شدند.

در اين ماجرا، بنى اسرائيل هم سلامت و نجات خود را با معجزه الهى ديدند و هم نابودى دشمنانشان را تماشا مى كردند و چه نعمت و لطفى بالاتر از اين ممكن بود؟

از اين آيه مى آموزيم كه :

اگر مردم براى آزادى خود از سلطه ستمگران تلاش كنند، امدادهاى الهى نازل خواهد شد.

(٥١) وَإِذْ وَ عَدْنَا مُوسَىَّ اءَرْبَعِينَ لَيْلَةً ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَاءَنتُمْ ظَلِمُون َ

ترجمه : و به يادآريد هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم (و او براى گرفتن فرمان هاى الهى به وعده گاه آمد) امّا شما پس از او گوساله پرست شديد و با اين كاربه خود ستم كرديد.

پس از نجات بنى اسرائيل از چنگال فرعون ، موسى ماءموريت يافت تا براى دريافت نوشته هاىِ تورات مدت چهل روز قوم خود را ترك كند و به كوه طور برود، اما در همين مدت كوتاه ، آزمايشى بزرگ براى بنى اسرائيل پيش آمد.

مردى نيرنگ باز به نام سامرى ، از طلا و جواهراتِ مردم ، مجسمه گوساله اى مى سازد كه صداى گاو از آن به گوش مى رسد و موجب تعجب و توجه مردم مى گردد. سامرى مردم را به پرستش اين مجسمه طلايى و عجيب ، دعوت مى كند و اكثريت مردم به او مى پيوندند.

آنان با اين كار، هم به خود ستم كردند كه بجاى خدا، به سراغ گوساله رفتند و هم به موسى ، رهبر و پيامبر خود ستم كردند كه براى نجات آنها از فرعونيان ، سختى هاى بسيارى را تحمل كرد.

از اين آيه مى آموزيم كه :

رهبران الهى نقش مهمى در هدايت و سعادت جامعه دارند. اگر چهل روز دورى موسى ، زمينه را براى منحرفان آماده كرد تا مردم را به گوساله پرستى بكشانند، اگر خداوند در طول تاريخ هيچ پيامبرى نمى فرستاد چه مى شد؟

(٥٢) ثُمَّ عَفَوْنَا عَنكُم مِّنْ بَعْدِ ذَ لِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

ترجمه : پس از آن (انحراف بزرگ ) از شما در گذشتيم تا شايد شكرِ نعمت هاى الهى را بجاى آريد.

پس از بازگشتِ موسى از كوه طور، مردم متوجه زشتى كار خود در گوساله پرستى شدند و خداوند نيز با رحمت خود آنان را بخشيد.

اصولا يكى از الطاف خداوند بر بندگان آن است كه آنان را به محض انجام گناه ، كيفر نمى دهد، بلكه فرصت مى دهد تا شايد از كار خود پشيمان شده و توبه كنند.

در اين ماجرا نيز، خداوند از گناهِ شرك بنى اسرائيل درگذشت و زمينه را براى سپاس گزارى آنان از نعمتِ رهبرىِ حضرت موسى فراهم ساخت

(٥٣) وَإِذْ ءَاتَيْنَا مُوسَى الْكِتَبَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ

ترجمه : و به يادآريد هنگامى را كه به موسى كتاب (تورات ) و فرقان داديم ، تا شايد شما هدايت شويد.

كلمه(فرقان)به معناى چيزى است كه حق را از باطل جدا سازد. و چون كتاب هاى آسمانى و معجزاتى كه بدست پيامبران انجام مى شود، مايه تشخيصِ حق از باطل هستند، لذا به آنها(فرقان)گويند.

خداوند براى هدايت مردم ، هم كتاب آسمانى مى فرستد و هم پيامبرانِ راهنما، و هم آيات و معجزاتى كه مردم بتوانند راستگو را از دروغگو بشناسند، و بدين صورت خداوند حجّت خود را بر مردم تمام مى كند.

(٥٤) وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَقَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ اءَنْفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوَّاْ إِلَى بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوَّاْ اءَنفُسَكُمْ ذَ لِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ

ترجمه : و به ياد آوريد زمانى را كه موسى به قوم خود گفت : اى قوم من ، شما با انتخاب گوساله (براى پرستش )، به خود ستم كرديد، پس توبه كنيد و به سوى خالق خود باز گرديد، پس يكديگر را بكشيد كه اين براى شما در پيشگاه پروردگارتان بهتر است او لطف خود رابه شما بازمى گرداند، زيرا كه او توبه پذير مهربان است

هنگامى كه حضرت موسى پس از چهل روز از كوه طور بازگشت و گوساله پرستى قوم خود را ديد، دو مطلب را به آنان تذكر داد: يكى آنكه شما با اين كار، به مقام انسانى خودتان ستم كرده و بجاى خدا، گوساله اى را گرفتيد و كرامت و شرافتِ انسانى را زير پا گذارديد.

دوم آنكه گناه شما از كفّار بالاتر است ، زيرا شما حق را فهميديد و به آن ايمان آورديد، ولى دوباره از آن دست برداشتيد و كافر شديد، پس شما(مرتدّ)هستيد و كيفرِ(ارتداد)، قتل و اعدام است و اين كيفر بايد با دست خودتان انجام گيرد، پس شمشير به دست گيريد و يكديگر را بكشيد.

با آنكه خداوند، مظهر رحمت و محبّت است ، امّا همچون يك مربّى دلسوز و خيرخواه ، گاه تنبيه ها و كيفرهاى شديدى را به اجرا مى گذارد، تا هم ديگران درس عبرتى گرفته و دين را به بازى نگيرند، و هم آثار كارهاى زشت و ناپسند از جامعه پاك گردد.

گرايش به بت پرستى و گوساله پرستى ، مساءله ساده اى نيست كه با يك عذرخواهىِ زبانى قابل گذشت باشد، آنهم از مردمى كه آنهمه معجزات الهى و نعمت هاى بزرگ او را ديده اند و ايمان آورده اند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - گنهكار به خود ستم مى كند نه خدا. زيرا ارزش و اصالتِ انسان به روح اوست ، و گناه ، روح انسان را آلوده و بيمار مى سازد.

٢ - توبه هر گناهى متناسب با آن گناه است تبديل خداپرستى به گوساله پرستى ، توبه اش ، گريه و عذرخواهى نيست ، بلكه تن دادن به قتل و اعدام است ريختن اشكِ ندامت كافى نيست ، بلكه گاهى بايد خون ريخت

(٥٥) وَإِذْ قُلْتُمْ يَامُوسَى لَن نُّؤ مِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةًفَاءَخَذَتْكُمُ الصَّعِقَةُ وَاءَنْتُمْ تَنظُرُونَ

ترجمه : و به ياد آريد هنگامى را كه گفتيد: اى موسى ما هرگز به تو ايمان نمى آوريم مگر آنكه خدا را آشكارا ببينيم ، پس صاعقه اى شما را فراگرفت در حاليكه شاهدآن بوديد.

اين آيه يكى ديگر از انحراف هاى بنى اسرائيل را بيان مى كند. آنها كه يك بار به گوساله پرستى روى آورده بودند، اين بار، براى خداپرستى ، تقاضايى نابجا را مطرح كرده و از روى جهل و نادانى ، يا لجاجت و بهانه جويى گفتند: مى خواهيم خدا را با چشم خود ببينيم تا به گفته هاى تو ايمان آوريم و تسليم تو گرديم

خداوند نيز براى آنكه نشان دهد چشم آنها ناتوان تر از آن است كه حتى بسيارى از مخلوقاتِ خدا را ببيند، صاعقه اى نازل كرد كه رعد و برق وحشتناك آن باعث مرگ آنان شد و همه بى جان بر زمين افتادند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

گرچه خداوند ديدنى نيست ، ولى آثار قدرت و عظمت او، در وجود انسان و هستى قابل ديدن است

(٥٦) ثُمَّ بَعَثْنَكُم مِّنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

ترجمه : سپس شما را پس از مرگتان ، زنده كرديم وبرانگيختيم ، تا شايد شكر نعمت ها را به جا آوريد.

بدنبال مرگ هفتاد تن از بزرگان بنى اسرائيل كه در ماجراى فرود صاعقه اتفاق افتاد، حضرت موسى از خداوند خواست تا دوباره آنها را زنده كند. خداوند نيز دعاى موسى را اجابت نمود و آنان زنده شدند، تا هم خود آنان و هم بنى اسرائيل به قدرت الهى ايمان آورند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

زنده شدن مردگان امر محالى نيست خداوند در همين دنيا، در مواردى مردگان را زنده كرده است

(٥٧) وَظَلَّلْنَا عَلَيْكُمْ الْغَمَامَ وَاءَنْزَلْنَا عَلَيْكُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَىَّ كُلُواْ مِن طَيِّبَتِ مَا رَزَقْنَكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَكِن كَانُوَّاْ اءَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ

ترجمه : (اى بنى اسرائيل ) ما ابر را بر شما سايبان ساختيم و(مَنّ)و(سَلوى)را (كه دو نوع غذاست ) بر شما نازل كرديم ، (و گفتيم ) از نعمت هاى پاكيزه اى كه به شما روزى داده ايم بخوريد، (ولى ناسپاسى كرديد). آنان (بدانند كه ) به ما ستم نكردند، بلكه به خودشان ستم نمودند.

پس از آنكه خداوند بنى اسرائيل را از چنگال فرعونيان نجات داد، به آنها فرمان داد تا براى آزادى سرزمين مقدسِ فلسطين از دست ستمگران به آنجا بروند، اما آنها به بهانه هاى مختلف از اين امر سر باز زدند.

قهر خداوند آنها را فراگرفت و مدت چهل سال در صحراى سينا سرگردان و حيران ماندند. در اين مدت گروهى از آنها از كار خود پشيمان شدند و خداوند بار ديگر رحمت خود را بر آنان نازل نمود كه اين آيه مواردى از آن نعمت ها را بيان مى كند.

به قدرت خداوند، در آن بيابان خشك و سوزان ، ابرها ظاهر شده و در برابر خورشيد سايبان ساختند. درختانِ زمين و پرندگانِ آسمان ، دو نوع غذا در اختيار آنان قرار دادند، يكى غذايى شبيه عسل ، به نام(مَنّ)، كه از شيره درختان بدست مى آمد و يكى پرندگانى شبيه كبوتر، با گوشتى لذيذ، كه قرآن از آن به(سَلوى)تعبير مى كند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

خداوند رزق و خوراك انسان را براى او فراهم كرده ، امّا او حيوان نيست كه فقط در فكر پركردنِ شكم باشد، بلكه انسان است و بايد بدنبال غذاهاى پاك و حلال و طيّب باشد.

(٥٨) وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُواْ هَذِهِ الْقَرْيَةَ فَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّداً وَقُولُواْ حِطَّةٌ نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطَيَكُمْ وَسَنَزِيدُ الُْمحْسِنِينَ

ترجمه : و به ياد آريد زمانى را كه گفتيم : وارد اين قريه (بيت المقدس ) شويد و از نعمت هاى آن هر چه كه مى خواهيد، گوارا بخوريد و از درِ (معبد) سجده كنان وارد شويد و بگوييد خداوندا گناهان ما را بريز، تا ما گناهان شما را بيامرزيم و پاداش نيكوكاران را بيفزاييم

پس از گذران چهل سال در صحراى سينا، خداوند فرمان داد تا بنى اسرائيل براى آمرزش گناهشان ، به معبدِ بيت المقدس وارد شوند و براى استغفار كلمه(حِطَّة)را تكرار كنند. يعنى خدايا گناهانِ ما را بريز و ما را ببخش

خداوند وعده داد كه اگر اين كلمه را هنگام ورود به معبد از صميم قلب بگويند، از گناهِ گنهكاران درگذرد و بر پاداش نيكوكاران بيفزايد.

امروزه نيز يكى از درهاى مسجدالاقصى به(باب الحطّة)معروف است

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - خداوند اهل آمرزش است ، امّا توبه ، هم خضوع و خشوع را مى طلبد، و هم پوزش خواستن به زبان و اعتراف به گناه در درگاه الهى را.

٢ - براى ورود به مكان هاى مقدس ، احترام مخصوص لازم است

٣ - آداب دعا و توبه را نيز بايد از خداوند بياموزيم كه براى استغفار چه بگوييم و چگونه بگوييم

(٥٩) فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِى قِيلَ لَهُمْ فَاءَنزَلْنَا عَلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ رِجْزاً مِّنَ السَّمَآءِ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ

ترجمه : پس افرادى كه (به خود) ستم كردند، سخنى را كه (به عنوان كلمه استغفار) به آنان گفته شده بود، تغيير دادند (و بجاى(حِطَّة)،(حنطه)گفتند). پس بر آن ستمكاران ، به سبب آنكه نافرمانى كردند، عذابى از آسمان فرو فرستاديم

در برابر آن فرمانِ رحمت الهى ، گروهى از بنى اسرائيل به جاى آنكه بگويند:(حِطَّة)، يعنى خدايا ما را ببخش ، از روى تمسخر و استهزاء، كلمه(حِنْطَة)را تكرار كردند كه بمعناى(گندم)است

به بازى گرفتن دستور خداوند، باعث شد تا بار ديگر، گرفتار كيفر الهى شوند و بيمارى طاعون در ميان آنها شيوع پيدا كند. البته همانطور كه آيه مى فرمايد، اين كيفر فقط به ستمكاران رسيد، نه آنكه همه مردم دچار آن شوند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - در عبادت بايد تعبّد داشت و دستورات الهى را به همان شكل كه رسيده عمل نمود، چنانكه نسخه پزشك را بايد طبق دستور او عمل كرد و مصرف دارو، خودسرانه نتيجه بخش نيست

٢ - هرگاه روحيه عناد و لجبازى بر جامعه حاكم شود، زمينه براى نزول عذاب هاى الهى در همين دنيا فراهم مى شود.

درس هشتم : ذلت گناه

(٦٠) وَإِذْ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبِ بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشَرَةَ عَيْنَاً قَدْ عَلِمَ كُلُّ اءُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ كُلُواْ وَاشْرَبُواْ مِن رِّزْقِ اللّهِ وَلاَ تَعْثَواْ فِى الاَْرْضِ مُفْسِدِينَ

ترجمه : و به ياد آريد زمانى را كه موسى براى قوم خويش طلب آب نمود، پس گفتيم با عصايت بر سنگ بزن ، پس دوازده چشمه از آن جوشيد. هر يك از مردمِ (قبايل و طوايفِ مختلف )، محلّ شربِ (آب آشاميدنى ) خود را شناخت (گفتيم ) از روزى هاى الهى بخوريد وبياشاميدو در زمين فساد و تباهى را گسترش ندهيد.

با آنكه حضرت موسى پيامبر بود و وظيفه اش رساندن پيام خداوند به بنى اسرائيل بود، امّا آبِ آشاميدنى قومش را نيز از خداوند طلب نمود.

خداوند نيز دعاى موسى را مستجاب كرده و با اعجازى ديگر، به آنان آب عطا نمود. فرمان داد تا موسى همان عصايى را كه به آب نيل زد و خشكى ظاهر شد، اكنون به سنگِ سخت بزند تا آب جارى شود و بنى اسرائيل بدانند كه خداى موسى قادر بر هر كارى هست

بنى اسرائيل ، دوازده گروه و طايفه بودند و به خواست الهى ، از آن كوه دوازده چشمه جارى شد تا هر قبيله ، آبِ مستقلى داشته و دچار كمبود آب نشوند.

خداوند اين چنين ، از يكسو(مَنّ)و(سَلوى)را بر آنان نازل كرد و از يكسو آب را به قدر كافى در اختيار آنان قرار داد، تا تاءمين باشند و بدنبال فساد و گناه نروند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - رهبران الهى ، در فكر تاءمين نيازهاى مادى مردم نيز هستند و آنرا بطور يكسان در اختيار همه قرار مى دهند.

٢ - آب و غذا رزقِ خداست ، پس نبايد مايه گناه و معصيتِ خدا شود.

(٦١) وَإِذْ قُلْتُمْ يَامُوسَى لَنْ نَّصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجُ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الاَْرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّآئِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ اءَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِى هُوََّذِى هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَكُم مَّا سَاءَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَآءُو بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ ذَ لِكَ بِاءَنَّهُمْ كَانُواْ يَكْفُرُونَ بََايَتِ اللّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَ لِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعْتَدُونَ

ترجمه : (اى بنى اسرائيل ) به ياد آريد زمانى را كه گفتيد:(اى موسى ما هرگز بر يك نوع غذا صبر نمى كنيم ، پس براى ما از پروردگارت بخواه ، تا از آنچه زمين مى روياند، از سبزيجات و خيار و سير و عدس و پياز، براى ما بروياند). موسى گفت : آيا مى خواهيد آنچه را پست تر است ، با آنچه بهتر است ، تبديل كنيد. پس (حال كه چنين تقاضايى داريد، بكوشيد تا از اين بيابان خارج شويد و) به شهرى وارد شويد كه آنچه را مى خواستيد (در آنجا) براى شما هست (به سبب اين بهانه جويى ها) مُهر ذلت و نيازمندى بر آنان زده شد و گرفتارغضبِ خداوند گرديدند. اين كيفر از آن جهت بود كه آنان به آيات الهى كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند و اين (كارهاى زشت ) بدان سبب بود كه آنان اهل عصيان و تجاوز بودند.

خداوند در آن بيابان سوزان ، آب و غذاى بنى اسرائيل را تاءمين نمود، امّا قدرْناشناسى و ناسپاسى اين قوم از يك سو و رفاه طلبى و تن پرورى آنان از سوى ديگر باعث شد تا غذاهاى ديگرى را از موسى تقاضا كنند.

موسى در پاسخ آنها گفت : آيا شما غذاى آسمانى را كه بهتر است ، با خوردنى هاى زمينى كه پست تر است تبديل مى كنيد؟. اگر واقعاً اين نوع غذاها را مى خواهيد بايد با دشمنانتان بجنگيد و به شهر بيت المقدس وارد شويد تا از اين خوردنى ها بهره مند گرديد.

شما از يك طرف ، حال جنگ و جهاد را نداريد و از سوى ديگر، تمام امتيازات شهرنشينى را مى طلبيد. اين روحيّه شكم پرستى ، شما را به ذلت و خوارى انداخته و گرفتار قهر الهى خواهيد شد.

شما با اين تقاضاهاى نابجا، آيات و معجزات الهى را ناديده گرفته و حتى حاضر شده ايد پيامبران الهى را در راه رسيدن به مقاصد مادى و دنيوى خود به كشتن دهيد.

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - تن پرورى و شكم پرستى ، عامل سقوط انسان است از هرگونه رفاه طلبى كه به قيمت خوارشدن و ذلّت انسان تمام گردد بايد دورى نمود.

٢ - گناه و نافرمانىِ پى درپى ، انسان را به كفر و بى ايمانى مى كشاند، تا جايى كه حاضر به پذيرفتن هيچگونه حقى نمى شود.

(٦٢) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالنَّصَ رَى وَالصَّبِئِينَ مَنْ ءَامَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ وَعَمِلَ صَلِحاً فَلَهُمْ اءَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ

ترجمه : همانا كسانى كه (به پيامبر اسلام ) ايمان آورده اند و همچنين يهود و نصارى و صابئان ، آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و عمل صالح انجام داده اند، پاداش آنان نزد پروردگارشان است و بر آنان بيمى نيست و اندوهگين نمى شوند.

در همه اديان آسمانى ، ميزان در پاداش الهى ، ايمان و عمل صالح بوده است ايمان به خدا و روز قيامت ، و در كنار آن عمل به دستورات خداوند. و در اين ميزان ، ميان مسلمان ، مسيحى ، يهودى و پيروان ديگر اديان الهى تفاوتى نيست البته آيات بسيارى از قرآن ، يهود و نصارى را به پذيرش دين اسلام دعوت مى كند و در آيه ٨٥ سوره آل عمران مى فرمايد:(هر كس دينى غير از اسلام براى خود انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد.)

بنابراين پيروان ديگر اديان ، هر كدام كه به پيامبر و كتاب آسمانى زمانِ خودشان ، ايمان آورده و اهل عمل بوده اند، به وظيفه خود عمل كرده و به پاداش الهى مى رسند، ولى با ظهور اسلام ، هيچ دينى جز آن قابل قبول نيست

به پيروان حضرت موسى ، يهودى و به پيروان حضرت عيسى ، مسيحى مى گويند، اما(صابئين)كيانند؟

(صابئين)، پيروان يكى از پيامبران الهى ، نوح يا ابراهيم يا يحيى هستند كه در طول تاريخ دچار انحرافات و بدعت هايى در عقايد و اعمال دينى شده و براى ستارگان ، تاءثيراتى در زندگى انسان قائلند و معمولا در كنار رودخانه ها زندگى مى كنند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - آرامش واقعى ، تنها در سايه ايمان به خدا و قيامت است كه آينده اى روشن را بشارت مى دهد.

٢ - تمام اديان آسمانى ، در دو اصلِ توحيد و معاد با يكديگر مشتركند و نجات را تنها در سايه ايمان و عمل مى دانند، نه اميد و آرزوهاى نابجا.

(٦٣) وَإِذْ اءَخَذْنَا مِيثَقَكُمْ وَرَفَعْنَا فَوْقَكُمْ الطُّورَ خُذُواْ مَآءَاتَيْنَكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

ترجمه : و به ياد آريد زمانى را كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بر فراز شما بالا برديم (و آنگاه گفتيم ) آنچه را (از الواح تورات ) به شما داده ايم به قوّت بگيريد و آنچه را در آن است به ياد بسپاريد (و عمل نماييد)، باشد كه پرهيزكار شويد.

پس از آنكه تورات به موسى داده شد، خداوند از بنى اسرائيل پيمان گرفت كه به آن عمل كنند و از سستى و كوتاهى بپرهيزند، تا به تقوا و پرهيزكارى برسند. آنگاه خداوند براى آنكه بنى اسرائيل بر پيمان خود استوار بمانند، به عنوان معجزه اى ديگر، كوه طور را بالاى سر آنان قرار داد، تا هم قدرت خدا را ببينند و هم از مخالفت فرمان الهى بترسند.

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - بايد بر حفظ اصولِ دينِ خود، جدى و مصمّم باشيم ، نه آنكه احكام دينى را به شوخى و بازى بگيريم

٢ - خداوند، از همه ما، بر عمل به دستوراتش پيمان گرفته است هم از راه عقل و فطرت درونى ، و هم از راه وحى و نبوت بيرونى

(٦٤) ( ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِّنْ بَعْدِ ذَ لِكَ فَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُ هُل َكُنتُمْ مِّنَ الْخَسِرِينَ )

ترجمه : اما شما بعد از اين جريان (كه كوه طور را بالاى سر خود ديديد و با خداوند ميثاق بستيد)، روى گردان شديد، و اگر فضل و رحمت خداوند (در آمرزش ‍ شما)نبود همانا از زيانكاران بوديد.

با آنكه خداوند چنان پيمان محكمى از بنى اسرائيل گرفت ، امّا اين قوم سركش ، پيمان الهى را ناديده گرفته و به آن پشت كردند، ولى باز هم خداوند لطف خود را بازگرداند و آنان را به حال خود رها نساخت

(٦٥) وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْاْ مِنْكُم فِى السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَسِئِينَ

(٦٦) فَجَعَلْنَهَا نَكَلاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةًلِّلْمُتَّقِينَ

ترجمه : (اى بنى اسرائيل ) قطعاً شما از سرنوشت كسانى از خودتان كه در روز شنبه (از فرمان الهى ) تجاوز كردند آگاهيد. پس ما (به سبب اين نافرمانى ) به آنها گفتيم بوزينه گانى طردشده باشيد.

پس ما اين جريان را درس عبرتى براى مردم آن زمان ، و كسانى كه بعد از آنان آمدند، و هم پند و اندرزى براى پرهيزكاران قرار داديم

خداوند، كاركردن در روز شنبه را، براى بنى اسرائيل تعطيل اعلام كرده بود. امّا گروهى از آنان كه در كنار دريا زندگى مى كردند، با يك نوع حيله ، در روز شنبه ماهيان را صيد مى كردند.

آنان حوضچه هايى را در كنار دريا ايجاد كرده و وقتى ماهيان وارد مى شدند، راه را براى بازگشت آنها به دريا مى بستند و سپس روز يكشنبه ماهيان را از حوضچه ها صيد مى كردند و بدين شكل حكم خدا را مسخ كرده و تغيير مى دادند.

خداوند نيز به كيفر اين نافرمانى و بازى گرفتن دستورات الهى ، چهره آنان را مسخ كرده و از صورت انسان به شكل بوزينه در آورد، تا براى آنان مجازات و براى ديگران درس ‍ عبرتى باشد.

البته حيوانات از رحمت خدا دور نيستند، ولى سقوط از مرحله انسانيت به حيوانيت ، نشانه طرد انسان از درگاه الهى و دور شدن از رحمت خداوند است همانگونه كه رنگ سياه عيب نيست ، ولى سياه شدن لباس سفيد، نشانه آلودگى و كثيفى آن است

از اين آيه مى آموزيم كه :

١ - در انجام احكام الهى ، حيله و خدعه بكار نبريم و نخواهيم با حفظ ظواهر شرع ، باطنِ احكام خدا را تغيير دهيم ، زيرا مسخ چهره دين ، مسخ چهره انسانيت را بدنبال دارد.

٢ - كيفرهاى الهى اختصاص به قيامت ندارد، بلكه خداوند بعضى گناهان را در دنيا كيفر مى دهد، تا براى مردم آن عصر و آيندگان درس عبرتى باشد.