زن و اسوه های آسمانی

زن و اسوه های آسمانی0%

زن و اسوه های آسمانی نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

زن و اسوه های آسمانی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: غلامعلی عباسی فردویی
گروه: مشاهدات: 23819
دانلود: 3323

توضیحات:

زن و اسوه های آسمانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 359 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23819 / دانلود: 3323
اندازه اندازه اندازه
زن و اسوه های آسمانی

زن و اسوه های آسمانی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

زن و اسوه های آسمانی

غلامعلی عباسی فردویی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

سخن اول

قصه زن در زندگی انسان ها، همیشه حکایت از نیمه پنهان خورشید و ماه و زمین است؛ که در عین وابستگی نیمی به نیمه دیگر، بسیاری از انسان ها منکر آن رُخ پنهانند و آن را همسان نیمه دیگر روشن ندانسته و تاریک می انگارند. زن به پاس تفاوتی که بر اساس خلقت بدیع و حکیمانه خداوند با جنس مرد دارد در طول تاریخ موضوع بحث و گفتگوی ادیان الهی، حکما، شعرا، نویسندگان، روانشناسان و جامعه شناسان بوده است.

این گوهر آفرینش و همراه و هم قدم آدم به علت نقش حساس همسری و مادری از یک سو و نیز به پاس محرومیت ها، تبعیض ها و تفاوت ها در طول تاریخ در دو سویه افراط و تفریط قرار داشته و در قرون اخیر به خصوص شخصیت او در میانه دو لبه قیچی تحجّر و جمود از یک سو و تجدّد مآبی و نوگرایی افراطی از سوی دیگر قلع و قمع شده است. تجدد مآبی افراطی و تحجّر گرایی دو چهره بارز خط عدم تعادل و افراط و تفریط در برخورد با پدیده های اجتماعی اند. تجدّد مآب چنان شیفته شرایط جدید اجتماعی و فرهنگی و مبهوط پیشرفت های فنی و اقتصادی دنیای غرب است که گمان می کند، جوامع اسلامی برای بقا در عصر جدید چاره ای جز دست شستن از ارزشهای دینی و تجدید نظر اساسی در اصول خود و همسو شدن با غرب را ندارند. در مقابل، تحجّرگرا چشم خود را یکسره بر همه تحولات و تغییرات اجتماعی بسته و می پندارد که دین مجموعه ای از اصول و فروع خشک و انعطاف ناپذیر است که هیچ مسئولیتی برای پاسخ گویی به نیازهای جدید روز ندارد.

تجدد مآب به دلیل شیفتگی به فرهنگ و تمدن مغرب زمین دین و نمادهای دینی را به شرطی می پذیرد که در صورت و سیرت با شاخصه های فرهنگ غربی همخوانی داشته باشد و در مقایسه آموزه های دینی با مؤلفه های فرهنگ غربی در موارد بسیاری به تأویل و تفسیر به رأی آیات و روایات پرداخته و می خواهد با هر دستاویزی خود را از بند تعبّد و تقیّد به احکام و تکالیف دینی برهاند.

به این دلیل تجدّد مآبی آفتی است که بنیادهای تفکر و عقیده دینی را از درون می پوساند و در نهایت چیزی جز پوسته ای نازک از دین باقی نمی گذارد. از سویی دیگر جمود و تحجرگرایی نیز آفتی است که نهال بالنده اندیشه دینی را به باد خزان گرفته و قدرت پویایی و رشد را از آن می گیرد.

بقای اندیشه دینی و مسائل مربوط به آن در گرو رشد و پویایی مستمر است و این فقیهان و مجتهدان زمان شناس و حکیمان دلسوز و مربیان آگاهند که با درک شرایط جدید و مقتضیات زمانه در بستر استنباط از ادله شرعی (قرآن، سنت، عقل و اجماع) موجب رشد و بالندگی دین گردیده و با شکوفه های معطر و سرشاخه های جدید بر درخت تناور دین موجب بقا، طراوت و شادابی آن می گردند. آنانند که سبب می گردند که هرگز درخت دین رنگ خزان به خود نبیند و در هر زمان و در هر زمین پاسخگوی نیازهای جامعه باشد.

ولی افراد تحجّر گرا و خشک که شریعت را فقط در بستر زمان خاصی تفسیر می کنند هرگز تحول و نوآوری را بر دین نمی پسندند و رویش و بالندگی را برای آن نمی خواهند.

موضوع زنان نیز چون هر مسئله دینی دیگر باید به دور از هر گونه افراط و تفریط و به عبارت دیگر تجدد و تحجر مورد ارزیابی و استنباط قرار گیرد.

زنان ما آنگاه به جایگاه خود می رسند که حقوق آنان در چهارچوب یک طرح کلان و در ارتباط با کل جامعه مورد توجه قرار گیرد. چون در هر حال جامعه یک مجموعه به هم پیوسته است که هر یک از اجزای آن در ارتباط با دیگری معنا و مفهوم پیدا می کند. و اگر ما جزئی از این مجموعه را خارج ساخته و به طور مستقل از دیگر اجزا مورد توجه قرار دهیم آن جزء نیز به هدف خود نمی رسد. این که برخی بر اساس دیدگاه افراطی خود زنان را به عنوان پاره ای جدا بافته از کل اجتماع مورد توجه قرار داده و مصالح آنان را جدا از کل مورد بررسی قرار می دهند نه تنها به مصلحت کلان جامعه نیست که به مصلحت زنان نیز نخواهد بود. و بدون تردید منافع و مصالح آنان را نیز دستخوش آسیب قرار می دهد.

برای رسیدن به این مقصود عالی و فراهم ساختن طرحی معتدل جهت اصلاح وضعیت زنان باید ابتدا سیاست های فرهنگی، اجتماعی و کلیه طرح ها و برنامه هایی که در رابطه با موضوع زنان و متأثر از آن دو سویه خطرناک تجدّد و تحجر تدوین شده مورد ارزیابی قرار گرفته و با یک انقلاب فرهنگی و اجتهاد فقهی طرحی نو بنیاد گردد و فقیهان و حکیمانی همانند شیخ انصاریقدس‌سره می طلبد که یکی در پرتو تعدادی آیه و روایت و قاعده شرعی با غور و تعمّق فقیهانه در آن _ در بستر فقه مشهور _ کتاب «المکاسب» بیافریند؛ که فهم فروع آن مجتهد تربیت می کند و آن فقیه دیگر در پرتو آیات قرآن و سنت و فهم دقیق آن _ در بستر فقه مشهور _ کتابنامه نظام جمهوری اسلامی را تدوین می نماید.به هر روی زن گوهر آفرینش و همراه و همراز مرد از همان آغاز است. این موجود شریف و برین که بنیانگذار دولت محبت و عشق و عاطفه است، در پیمودن مقامات معنوی همپای مرد سیر آفاق و فتح قلل کمال و تعالی را نموده و چهره هایی از این موجود به آنجا رسیده اند که بر ستیغ کمال و کرامت درخشیده و اسوه پارسایان و اهل ایمانند. و از ملکوت معنویت و فروغ ایمانشان ذوات ائمه هدیعليهم‌السلام و پیامبرانعليهم‌السلام زاده شده اند؛ که برجسته ترین آنان حضرت زهراعليها‌السلام است که نگین آفرینش و اسوه برای همه مردان و زنان با ایمان در طول تاریخ است.این اثر که به عنوان «زن و اسوه های آسمانی» تدوین گردیده، در پی آن است که در حد توان، پرتوی از مقام زن و ملکوت معنویتش را فراروی خوانندگان قرار دهد و گوشه هایی از جایگاه و مقام قدسی زن را روشن سازد. بدیهی است تبیین و تفسیر جایگاه و مکانت زن، تدوین دائره المعارف بزرگی را می طلبد.

بخش اول :زن از منظر تاریخ

قال رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم :

النّاس سواءٌ کاسنان المشط و إنّما یَتَفاضلُون بالعباده

کنزالعمال، ج ۹، ص ۳۸، ح ۲۴۸۲۲

رسول خدا فرمود:

مردم برابرند همانند دندانهای شانه و برتری آنان بریکدیگر در پرتو عبادت و بندگی خداست.

پیش از بازشناسی زن از نگاه وحی و تبلور این حقیقت در آینه دین، بررسی سیمای زن در گستره تاریخ تماشایی و خواندنی است.

از همان آغاز آفرینش انسان، زن در دو سویه افراط و تفریط قرار داشته، گاه او را فوق انسان دانسته و در حدّ پرستش قرار داده و گاه، او را از مقام انسانی فرود آورده و به دیده حیوان به او نگریسته اند.

زن در عصر کهن باستانی

در این روزگاران که انسان ها به شکل گله های انسانی زندگی می کردند و تاریخ زندگی آنان قابل یادآوری نیست(۱) زن و مرد مساوی و برابر بوده، هر دو از بامدادان تا غروب آفتاب به دنبال غذا بودند تا با میوه ها و ریشه خوراکی گیاهان شکم خود را سیر کنند و احیانا با صید حیوانات به زندگی حیوانی خود ادامه دهند. در این گروه ها همه یکسان بودند و زن و مرد با هم تفاوتی نداشت. تقسیم کار میان زن و مرد رخ نداده بود و همگان با یک شکل کار و فعالیت روزگار سپری می کردند. گروه گروه به دنبال غذا می گشتند و هر گروه را یک نفر زن و یا مرد رهبری می کرد. گروه ها ریشه های خوردنی گیاهان و میوه درختان را جمع آوری کرده و حیوانات را شکار

______________________

۱- ۱. دهر / آیه ۱.

می کردند و هر کس هر چه می توانست می خورد. قانونی نبود و در آن جوامع اولیه نیازی هم به قانون نبود نه سود شخصی و نه مالکیت خصوصی و عمومی هیچ چیز اعتبار نداشت.

زندگی این گله های انسانی چون گروه های دیگر حیوانات بود و در روابط زن و مرد هیچ قاعده و نظمی نبود(۱).

دوران برتری زن

کم کم با توجه به مادر بودن زن روابط او با سایر افراد خانواده قوی تر شد و نقش مادری او را به شکل موجودی برتر نشان داد و او را به شکل سالار خانواده مطرح کرد.

این روند برتری ادامه یافت تا زن در حد پرستش بالا رفت و در اساطیر یونان و دیگر کشورهای باستانی خدایان زن بسیاری بودند. البته در یونان این الهگان در کوه المپ مسکن داشتند. از مشهورترین این خدایان «هرا»(۲) همسر زئوس بود که آفریننده زنان و دنیای زن شمرده شده است. «اریس»(۳) دختر زئوس خدای رنگین کمان و «هس تیا»(۴) مظهر صلح و نگهبان آتش بود.

«آرتیمس»(۵) حامی موجودات جوان و تولد آنان، «آفرودیت»(۶) رب النوع عشق، «دیونی سوس»(۷) خدای تاکستان، «دیمتر»(۸) خدای غلات که حاصل را می رویانید و قلبی پر عاطفه و مهربان داشت و.... در زمره خدایان زن یونان بودند(۹) .

___________________________

۱- ۱. رخساره های اقتصاد در روند تکامل اجتماعی، ارنست مندل، دفتر اول، صص ۱۷ - ۱۴ - ۱۳.

۲- ۲. Hera

۳- ۳. Iris

۴- ۴. Hestia

۵- ۵. Artemis

۶- ۶. Aphrodite

۷- ۷. Dinysus

۸- ۸. demter

۹- ۹. قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ، غلامرضا انصاف پور، ص ۴۵.

در فرهنگ ژاپن کهن نیز یکی از بزرگترین خدایان زنی است به نام «ایزانامی» که با همکاری همسر خود «ایزاناگی» مجمع الجزایر ژاپن را پدید آورده است. از دیگر نامورترین خدایان زن ژاپن «آماتراسو» رب النوع خورشید است که فروغ بهشتی نام دارد و به خاطر منزلت بی مانندش در آسمان قرار گرفته و هنوز هم مورد پرستش ژاپنیان می باشد. همچنین «تسوکی یومی»(۱) الهه ماه است که شب به پای انسان ها نور می افشاند.

در سرزمین بین النهرین اولین خدای بزرگ و بی مانند زنی بود به نام «تیامات» که با کمک همسر خود جهان را آفرید. این خدای، چنان با قدرت بود که بجز مردوخ هیچ خدایی توانایی مقابله با او را نداشت(۲).

در افسانه های مصر باستان هم «ایزیس» خدای ماه زنی بود که به عقد برادرش «ازیرس» خدای خورشید درآمد و چون به دست برادر کشته شد تاریکی شب به روز پیروز شد(۳) .

در اروپای کهن نیز خدای «مؤنث» بزرگ، فناناپذیر و غیر قابل تغییر و پر قدرت به حساب می آمد.

در بابل کهن و افسانه های آن نیز روح زن بر همه چیز سایه افکنده بود.

تیامات زن خدایی است که همه چیز از او پدید آمد. او ماده اولیه و زن پریشان گیسوی ازلی است که هولناک و قهار است. سراپا راز و جادو و مستی و دیوانگی است. جهنم است و همانند دهانی همه چیز را در خود فرو می کشد و می بلعد. مردوخ، خدای پدر سالار آفتاب به جنگ با او بر می خیزد و در نبرد اساطیری بدن او را تکه تکه می کند و از قطعات بدن او عالم هستی را به وجود می آورد(۴) .

__________________________

۱- ۱. Tsukyumi

۲- ۲. همان، صص ۴۴ - ۴۳.

۳- ۳. زناشویی و اخلاق، برتراندراسل، ص ۳۹.

۴- ۴. مجله فرهنگ و زندگی، بزرگ زن ازلی، گلی ترقی شماره ۲۰ - ۱۹.

به طور کلی پرستش زن در نظام مادر سالاری اساس ادیان افسانه ای است. زن مادر، تخم و هسته است، بقاء و تغذیه و حیات وابسته به اوست. او اصل بودن است، ولی در عین حال مرگ و ظلمت و نیستی نیز از او سرچشمه می گیرد و او بانوی مرگ و دوزخ است.

در ایران باستان نیز پرستش خدای زن مرسوم بوده است.

گیرشمن، با مطالعه پیکره های کوچک فراوانی که ضمن تحقیقات باستان شناسی در نقاط باستانی ایران به ویژه، لرستان و غارهای گیلان و مازندران و غار تنگ پیده(۱) در شمال شرقی شوشتر کشف شد، به این نتیجه رسید که بومیان قبل از تاریخ ایران، زن را محور امور خود می دانستند. مردمی که پیش از آمدن آریائیان به ایران در این سرزمین می زیسته اند دارای نظام مادر سالاری بوده اند و این گرایش تا جایی پیشرفت کردکه زنان در حد پرستش درآمدند. در میان اشیا و ابزار فراوان مفرغی و آهنی که در لرستان کشف شده سنجاقی وجود دارد که دارای صفحه ای بزرگ است و سر زنی که تمام رخ آن نشان داده شده در مرکز آن دیده می شود. گیرشمن احتمال می دهد که این زن امکان دارد رب النوع مادر اقوام آسیایی باشد که از آسیای صغیر تا شوش مورد پرستش بوده است. در میان اشیای کشف شده در لرستان گاهی این زن را در حالی که نشسته است و پستانهای خود را در دست گرفته و در حال زایمان است مشاهده می کنیم.

هزاران پیکره از این الهه «زن» در نقاط مختلف شرق نزدیک، به ویژه در شوش پیدا شده است. این همان رب النوع برکت و فراوانی است که ایلامیان آن را «کیریشا»(۲) می نامیدند و قرنها مورد پرستش بوده است. آئین او به نام «نانایه»(۳) تا زمان پارتها دوام داشت

______________________________

۱- ۱. Pabda

۲- ۲. Kirisha

۳- ۳. Nanaia

. رب النوع مادر در عصر هخامنشیان نیز پرستش می شده است. چنان که اردشیر دوم مردم را به پرستش ناهید (رب النوع مادر) تشویق کرد و به این منظور معابدی مخصوص ربه النوع ناهید در مراکز بزرگ شاهنشاهی خویش بر پا کرد؛ تشویقی که این پادشاه هخامنشی از پرستش ناهید می کند، باعث می شود که این آئین قرنها بعد از سلسله هخامنشی نیز پایدار بماند.

در زمان پارتیان همه معابد ایران متعلق به همین «ربه النوع» بوده است. تیرداد اول در شهر ارشک در معبدی که به ناهید تعلق داشت تاجگذاری کرد.

در هگمتانه مقر تابستانی شاهان پارت معبدی از ناهید بر پا بوده که آنتیوخوس چهارم آن را غارت کرد و معبد کنگاور نیز به آرتمیس یعنی ناهید اختصاص داشت و آرتمیس و آتنه نام های یونانی ناهید می باشند. به هر روی، پرستش ناهید در ایران تا زمان ساسانیان ادامه یافت، چنان که در استخر: «اجداد خاندان ساسانی نگهبان معبد ناهید بودند بنا به عقیده عده ای از دانشمندان، آتش پرستی وابسته به این «رب النوع» بوده است. اردشیر اول سرهای دشمنان خود را می برید و به دیوارهای این معبد آویزان می کرد و اردشیر دوم وقتی زنش «آتس سا» مریض شد، برای اعاده سلامت او در مقابل این بت زن زانو زد و برای سلامتی همسرش دعا کرد و برای این زن «ناهید» هدایای زیادی ارسال می شد که فضای قصر و معبد که وسعت آن ۲۹۰۰ زرع بود پر از زر و سیم و اسبهای اهدایی می شد»(۱).

بیشتر بناهای تاریخی ایران که اکنون به نام و نسب دختر معروف هستند نشانه هایی از پرستش ناهید «خدای زن» در این سرزمین می باشند

______________________________

۱- ۱. ایران باستان، مشیر الدوله، ص ۱۰۹۸.

.باری، بنا بر عقیده زرتشت که زاده شرایط فرهنگی اجتماعی ایران باستان از جمله حکومت قوم ماد است، زن و مرد در خلقت برابرند. زن، «مشیانه» و مرد «مشیا» در کنار هم از یک درخت می رویند و حتی از شش فرشته مقرب «امشاسپندان» سه تن بهمن، اردیبهشت، شهریور مرد و سه تن دیگر «سپندار مذ، خرداد، امرداد» زن هستند.

به طور کلی اوستا که کهن ترین سند ادبی و ایدئولوژیکی مردم ایران آن روزگاران است فرقی میان زن و مرد نمی گذارد. آناهیتا «رب النوع مؤنث» را همان گونه ارج می نهد که مهر «الهه مذکر» را. زن در سراسر زندگی همدوش مرد است و همه جا نام و ستایش بانوان و دوشیزگان در کنار نام و ستایش مردان می آید. برخورداری از زنان برومند و برازنده، یکی از آروزهای نیک است که در جای جای اوستا باز گفته می شود(۱) .

ظاهرا جریان زن گرایی در سایر ملل نیز جاری و در میان عرب هم رایج بود. شاید نام مؤنث بتان در میان اقوام عرب ریشه اش همین زن گرایی باشد. این یک روی سکه است. از سوی دیگر زن در عصرها و در میان نسلها محروم و مهجور بود. اینک آن روی سکه نیز با نیم نگاهی نظاره می گردد(۲) .

زن در یونان و روم

مردم این دو کشور که به عنوان سرزمین کهن فرهنگ و مدنیت مطرحند با چشم حقارت به زن می نگریستند. یونانیان زنان را چون کالای بی ارزش و قابل خرید و فروش در بازار می دانستند. زن را عنصری پلید و زاده شیطان دانسته و او را از دخالت در شئونات زندگی بجز کار در خانه باز می داشتند.

در آتن هر مردی می توانست به تعداد دلخواه خود زن بگیرد و در اسپارت هر زنی می توانست با چند مرد زندگی کند

_____________________________

۱- ۱. تفسیر اوستا و ترجمه گاتاها، مؤلف: جیمس دار مستز، مترجم: دکتر موسی جوان، ص ۳۱۵؛ در آمدی بر سیر فلسفه در ایران باستان، پرمون، ص ۳۰.

۲- ۲. برای اطلاعات بیشتر به کتاب «حقوق زن در اسلام و اروپا» اثر سید حسن صدر مراجعه شود.

زن چنان پست و بی ارزش بود که چون چارپایان به ارث می رفت و یا با وصیت به شخص خاصی منتقل می شد.خرید و فروش کالاهای گرانسنگ با زنان ممنوع بود و فقط می توانستند چیزی را که قیمت آن از بیست من جو کم تر بود خرید و فروش کنند. نه تنها زن در نظر توده مردم بی ارزش بود که خاصان و دانشمندان نیز برای آن حرمت و مکانتی قائل نبودند.

سقراط زن را موجودی خاص و از مرد جدا تعریف می کرد و شأن او را فقط کار در خانه و خدمت به مرد می دانست(۱) .

ارسطو نیز زن را فرمانبردار و مطیع مرد شناخته و او را فاقد اراده و تصمیم می دانست(۲) .

یونانیان فایده زن را فقط زایش پسر دانسته و هنگام تولد پسر، تاجی از برگ زیتون بر آستان خانه مرد نصب کرده و به آن فخر و مباهات می کردند. اما هنگامی که صاحب دختر می شدند، اندوهناک گشته و خود را از مردم مخفی می کردند. در اسپارت اگر زنی توانایی بر زاییدن نداشت، او را به مرگ محکوم می کردند. به هر روی بر اساس قوانین یونان، زن نمی توانست از خانه بیرون آید و زندگی آنان شبیه به زندگی اسیران بود.

روم

در کشور روم نیز زنان چون اسیرانی در بند و فاقد شخصیت اجتماعی بودند. پس از روی کار آمدن دولت روم آنان نیز با دیده حقارت به این عنصر شریف نگریسته و با تصویب قوانین، زندگی اجتماعی آنان را محدود کردند.

___________________________

۱- ۱. زن از نظر حقوق اسلامی، ابوالفضل حاذقی، ص ۲۴.

۲- ۲. همان.

در میان رومیان زن چون متاعی بود که در بازار مبادله می شد. عروسی و جهیزیه و مهریه ای در میان نبود. زن را موجودی ناقص و بی اعتبار می دانستند. تا به آنجا که در قرن پنجم و ششم میلادی در میان پیشوایان مذهبی و پیروان حضرت مسیح اختلاف بود که: «آیا زن دارای نفس ناطقه است یا خیر؟» یعنی انسان بودن زن را زیر سؤال برده و او را جزء خانواده انسان نمی دانستند. از این رو به سال ۵۸۶ میلادی در ماکون انجمنی مرکب از کشیشان و نظریه پردازان تشکیل شد و زمان طولانی در این خصوص به گفت و گو پرداختند و در پایان رأی انجمن این چنین اعلام شد: «زنان جزء انسان هستند ولی تنها برای خدمت به مردان آفریده شده اند(۱) ».

در قانون روم نیز زن در طول زندگانی خود چون کودکی خردسال محسوب می شد که حق تصرّف در هیچ کاری را نداشت و باید زیر نظر بزرگ خانواده و به دستور او کار کند. این جمله ورد زبان رومیان بود که: «زن باید در خانه بنشیند و نخ بریسد.»

دختران و زنان محکوم قدرت پدر و شوهر بودند و با نبود آن دو مطیع پسر بزرگ خانه می شدند.

رئیس خانواده مالک تن و جان آنان بود و می توانست آنان را بفروشد و به دلخواه خود به هرکه خواست هدیه بدهد و یا به قتل برساند.

زن چون اموال دیگر متوفا به ارث وارثان منتقل می شد. هنگام ازدواج، دختر چون متاعی از پدر خریده می شد و شوهر نیز چون کالایی با آن معامله می کرد. به همین دلیل شوهر وقتی نسبت به او بی میل می شد می توانست او را به دیگری بفروشد(۲).

در آغاز تاریخ روم و حاکمیت کلیسا با زن به بدترین شکل ممکن برخورد می شد. او را فاقد روح ابدی دانسته و داشتن قیّم برای زن مادام العمر ضروری بود.

_____________________________

۱- ۱. همان، ص ۲۵.

۲- ۲. همان.

زن نمی توانست قیم صغیر خود شود و سخن او اعتبار نداشت. شهادت و گواهی او پذیرفته نبود(۱) .

زن در هندوستان

تاریخ زن در هندوستان قرین هجران و حرمان است. زنان در نزد هندی ها بی مقدارترین موجودات روی زمینند که از آغاز تا پایان زندگی محکوم به اسارت و خواری بوده اند. زن در هند تمام عمر خود را زیر فرمان جابرانه مرد اعم از پدر، برادر و شوهر و دیگر مردان خانواده به سر می برد و کوچک ترین اراده و اختیاری از خود نداشت. در مقابل اعمال خود پاداشی را انتظار نداشت و راجع به امور خانه به موجب میل و اراده خود نمی توانست عمل نماید.

قانون «مانو» که در نزد بیشتر هندیان محترم بوده، زن را در طول زندگی فرمانبر پدر و برادر، شوهر و پسر قرار می داد. آزادی او را زیانبار و غیر ممکن می شمرد و او را به اطاعت از مردان و خدمت به آنان مجبور می ساخت. هندیان عقیده داشتند که زن روح ابدی ندارد و پس از شوهر نباید زنده بماند.

وقتی شوهر می مرد، پیروان مذهب برهماجسد او را می سوزاندند و زنش نیز همراه او باید سوزانده می شد. این رسم تا چندی پیش در میان آنان باقی بود، چنانکه در قرن گذشته دو نفر از بزرگان آن سرزمین مردند. یکی هفده زن و دیگری سیزده زن داشت و تمامی زنان را با جسد شوهر به آتش زدند جز یک نفر که باردار بود. جالب اینکه او را نیز پس از وضع حمل سوزاندند. رفتار هندیان با زنان خواه از لحاظ آداب و رسوم و خواه به پاس عقاید خرافی بسیار توهین آمیز و ذلت بار بود. دقت در احوال و خاطرات زن در هندوستان باعث تأسف و انزجار انسان می گردد(۲) .

_____________________________

۱- ۱. همان، ص ۲۶.

۲- ۲. همان، صص ۳۰ _ ۲۹.

جایگاه زن نزد سایر ملل و اقوام

زن در میان سایر فرق و ملل کهن باستانی نیز هیچ گونه ارزشی نداشت و صاحب هیچ مقام و منزلتی نبود و در زیر چنگال جور و ستم مرد سالاری می زیست.در بابل سالی یک بار برای فروش دختران، بازار برپا می شد و در آنجا فروشندگان با صدای بلند فروش دختران را اعلام می کردند.

نه تنها دختران در رابطه با شوهر کردن هیچ گونه اختیاری نداشتند؛ بلکه پدران نیز در انتخاب شوهر برای دختران خویش اختیاری نداشتند. فقط برای تصاحب یک دختر کافی بود که مرد توان اداره زندگی دختر را داشته باشد. یهود و عبرانیان با دختران خود چون کنیزان رفتار می کردند و آنان را می فروختند و از ارث محروم می کردند.آشوریان و کلدانیان نیز زن را چون متاعی بی ارزش پنداشته، دختران را خرید و فروش می کردند و با کالاهای مورد نیاز خود مبادله می نمودند. این قوم، زن را بی اندازه خوار می شمردند. برای تولد پسر جشن می گرفتند و شادی می کردند؛ ولی برای تولد دختران عزادار می شدند و دختران را مایه فقر و نکبت می دانستند.زن در هیچ کاری استقلال نداشت. دختر را در برابر مهریه و هدایا به داماد می بخشیدند و شوهران فقیر به جای مهر و صداق، مدت چند سال برای پدر دختر بیگاری می کردند.در چین زن را حبس می کردند. در ایران به آن بهایی نمی دادند. در مصر خوار بوده و در اروپا مملوک به شمار می آمد. در کشورهای غربی حکم کالایی را داشته که به ارث به یکدیگر منتقل می شد.

آن دوره نوعا مردان حقوق زنان را پایمال می کردند و بزرگ ترین توهین را درباره وی روا می داشتند. زنان را یار شیطان و مظهر مکر و حیله و تزویر می شناختند. زن را فاقد عقل و درایت شناخته و موجب فتنه و فساد می دانستند. وی را دارای موی دراز و عقل کوتاه دانسته، او را سرچشمه شر و فساد و در جهنم و مایه بزرگ ترین بدبختی، و از افعی گزنده تر می دانستند. عقیده آنان این بود که زن باید دور از جامعه زندگی کند و پنهان بماند و قدمی بر ندارد جز به صورت گناهکاری پیشمان و گریان.به گفته آنان، هردوت در این مورد می گوید: «آمیزش مرد با زن در ملل قدیم به اتفاق و تصادف بود؛ با آنچه از حیوانات دیده می شود تفاوتی نداشت. آنگاه که فرزند به سن بلوغ می رسید افراد آن قبیله گرد آمده او را به هرکس شبیه تر بود، نسبت می دادند».در قبایل ژرمن و عرب جاهلی این رویه متداول بود. البته هم اکنون نیز در جهان مدرن و متمدن نیز همین روش خاندان برانداز و حرمت شکن جاری است. در ملل گذشته، مرد مالک زن بود و همانگونه که کنیز را می فروختند زناشویی و ازدواج نیز به صورت خرید و فروش زن انجام می گرفت. مردان به خریداری و یا به غارت و دزدی و برده گیری بر زن استیلا می یافتند و از این رو خود را مالک زنان، و زنان را ملک خود می پنداشتند.با اینکه چین دارای تمدن قدیم بود، ولی زن در نظر آنان بسیار فرومایه بود. آنان معتقد بودند که زنان به طور کلی از ذوق سلیم و هوش و عقل و درایت بی بهره اند. به پاس ضعف عقل درک و نقایص جسمی آرزوهای آنان در خور توجه نیست.

اطاعت و متابعت زنان از مردان در جمیع مراحل از واجبات تخلف ناپذیر است. زن چینی اسیر و گرفتار و زندانی شوهر خود بود. اگر زن با شوهرش بدرفتاری می کرد با صد ضربه تازیانه مجازات می شد؛ ولی اگر شوهر با همسرش بد رفتاری می کرد، مجازاتی نداشت. شوهر در هر زمانی که می خواست می توانست زن خود را مانند متاعی بفروشد. زن هیچ نفعی نداشت، جز آرایش خود و تمام روز خود را در برابر آینه قرار دادن، تا خود را بیاراید.مرسوم بود از کودکی پای دختران را در قالبی آهنین جای می دادند تا کوچک بماند و در بزرگی دختران به راه رفتن توانا نباشند.بدون مبالغه، زنان در هیچ یک از ملل و اقوام قدیم _ حتی در ایران و مصر که به رفتار نیکو با زنان در تاریخ مشهورند _ دارای مقام و ارزش انسانی نبوده و از حقوق مسلم خود محروم بودند. نگاهی به تاریخ گذشته و آداب ملل کهن این حقیقت را روشن می سازد. پیروان دو دین آسمانی نیز کم ترین توجهی به بهبود وضع زندگی اجتماعی زنان نداشتند. از این رو، در نظر یهودیان و مسیحیان، زنان دارای احترام و حقوق اجتماعی نبودند(۱).

زن در شبه جزیره عربستان

دوران جاهلیت، عصر حرمان و هجران زن در عربستان بود. در این دوره زنان گرفتار ننگ آورترین روش زندگی بوده و در سخت ترین وضع روزگار می گذراندند.

اعراب درباره زنان و دختران از وحشی ترین روش خودداری نمی کردند و در منظر آنان زن چون، حیوانی بود که باید با آن معامله حیوانی شود. او را به هر شکل ممکن می کشتند و یا او را غرق کرده و یا از مکان بلند پرتاب، و یا زنده به گور می کردند و در صورت عفو و اغماض، او را با حیوانی معاوضه می نمودند. زنده به گور کردن دختران در نزد عرب جزء رسوم و عادات معمول و داستان زندگانی آنان بود.اعراب به گونه ای به جنس زن به نظر حقارت می نگریستند که داشتن دختر را

____________________________

۱- ۱. همان، صص ۳۳ _ ۳۰.

مایه ننگ و عار و سرشکستگی خود می دانستند و چون به فردی از آنان بشارت داده می شد که صاحب دختر شده است، چهره اش سیاه گشته و خشم خود را فرو می خورد و از ننگ دختردار شدن، خود را از مردم پنهان می ساخت و با خود می اندیشید که آیا دختر را با خفت و خواری نگه دارد، یا او را زنده به گور سازد؟(۱)

زن جزء دارایی و میراث شوهر به شمار می آمد و پس از مرگ شوهر، به پسر او به ارث می رسید. پسرش حق داشت او را بفروشد و یا معاوضه کند. و دختر هرگز از پدرش ارث نمی برد.

عادت عرب جاهلیت، این بود که چون مردی از دنیا می رفت، وارث، جامه خود را به روی آن زن می افکند و می گفت: «این زن را به ارث می برم». بدین ترتیب زن در اختیار او قرار می گرفت. اگر می خواست زن خود قرار دهد، بدون مهریه او را به عقد خود در می آورد و یا او را به عقد دیگری در می آورد و مهریه را خود می گرفت و یا او را مدام از شوهر کردن منع می نمود.

پدران جز با شرایط سنگین، دختران خود را شوهر نمی دادند. مردی که زن خود را طلاق داده بود، بابت طلاق هرچه می خواست از او می گرفت. در غیر این صورت برای همیشه از شوهر کردن او جلوگیری می کرد و نمی گذاشت او شوهر کند. اگر مردی از زن خود خوشش نمی آمد، به او جفا می کرد تا مهرش را ببخشد و او را طلاق دهد. در غیر این صورت زن را بد نام می کرد و او را از خود می راند.

برای زن، گرفتن دوستان پنهان ننگ و عار نبود _ چون دنیای مدرن امروزی _ بلکه آن را نکاح «خدون» می نامیدند و... ازدواج دو خواهر همزمان رواج داشته و نیز نکاح و ازدواج با زن پدر جایز بود و این را نکاح «مقیت» می خواندند.نوه و نواده پسری را عزیز می شمردند، ولی از دختر و دخترزاده بیزار بودند.

____________________________

۱- ۱. نحل / ۵۹ - ۵۸.

چون مردی به سفر می رفت ریسمانی بر شاخه یا تنه درختی می بست و پس از بازگشت اگر آن ریسمان را به حال خود باقی می دید، این را نشانه پاکی و عدم خیانت زن به شوهر می دانست و چنانچه آن ریسمان به هر دلیل، از بین رفته بود، این را نشانه خیانت زن به شوهر دانسته و شوهر در انجام هر گونه ظلم و ستم به همسرش آزاد بود. و نیز از خرافات آنان این بود که برای یافتن پدر فرزند مجهول النسب، به فال متوسل می شدند(۱).

زن از نگاه فیلسوفان

این دو دیدگاه افراطی پیرامون زن در دو مشرب فلسفی _ عرفانی مشاء و اشراق نیز دیده می شود.

نگاه افلاطون

او و طرفدارانش پیرامون زن چنین معتقد بودند: «..... حال که مردان را از مد نظر گذرانیده و نقش آنان را به خوبی تعیین کردیم، مقتضی است که زنان را به نوبه خود وارد میدان کنیم»(۲) .

آنگاه وارد گفتگو و سؤال و پاسخ فرضی شده و در یک همانند سازی بین سگ نر و ماده، مدلل می کند که زنان نیز باید چون مردان در کارهای اجتماعی وارد شده و پا به پای مردان در این امور شرکت نمایند. او چنین می گوید: «منظورم این است که گفتم. مردان باید از روی نمونه نگهبان گله تربیت شوند. گفت راست است. گفتم پس بهتر است از همان اصل پیروی کنیم و برای زنان هم همان طبیعت و همان تربیت مردها را قائل شویم و ببینیم که نتیجه آن را می پسندیم یا نه. گفت چطور؟

_________________________

۱- ۱. همان، صص ۲۹ _ ۲۶.

۲- ۲. جمهور، کتاب پنجم، افلاطون، ترجمه: فؤاد رحمانی، ص ۲۷۱، پاراگراف ۴۵۱.

گفتم توضیح می دهم؛ آیا در نوع سگهای پاسبان گله و طبقه سگ ماده این است که مانند سگ نر نگهبان گله بوده و در شکار و کارهای دیگر با سگ نر همکاری کند و یا باید در خانه بماند و بداند که کاری جز زائیدن و بزرگ کردن بچه از او ساخته نیست و اشتغال به کار سخت و مراقبت گله منحصرا وظیفه سگهای نر است؟ گفت به عقیده من باید از نر و ماده انتظار داشته باشیم که همه کاری را مشترکا انجام دهند، منتهی در عین حال باید رعایت ناتوانی جنس ماده و توانایی جنس نر هم بشود.

گفتم: آیا ما می توانیم حیوانی را به کار حیوان دیگر بگماریم بدون آن که همان رفتاری را که از حیث تغذیه و تربیت با آن حیوان دیگر می کنیم با او هم کرده باشیم؟ گفت: این امکان ندارد. گفتم: پس اگر ما همان وظایفی را که برای مردان قائل شدیم به زنها هم تحمیل کنیم، باید تربیت مرد و زن یکسان باشد. گفت: آری. گفتم: ما برای مردها تربیت روحی و بدنی را لازم دانستیم. گفت: آری. گفتم: بنابراین لازم می آید که زنان هم از این دو نوع تربیت بهره مند شوند و فن جنگ را هم بیاموزند و خلاصه بین زن و مرد مساوات باید رعایت شود. گفت :آری»(۱).

به هر روی، او در یک گفتگوی طولانی به بحث تفاوتهای میان زن و مرد پرداخته و در پایان به نظر خود تساوی بین زن و مرد را اثبات می کند و چنین می گوید: «گفتم: پس ای دوست، در اداره امور شهر کاری نیست که به زن من حیث زنی یا به مرد من حیث مردی اختصاص داشته باشد؛ بلکه استعدادها بین هر دو جنس به طور مساوی تقسیم شده است. بنابراین زن و مرد هر دو به حکم طبیعت شریک در انجام وظایف می باشند، منتهی در همه کارها زن ناتوان تر از مرد است»(۲) .

نگاه ارسطو

ارسطو می گوید: «نسبت زن به مرد همانند غلام به مولا و بدن به روح و قوّه مفکّره، و همانند نسبت اقوام وحشی به یونانیان است. زن، مرد ناقصی است که در

______________________________

۱- ۱. همان، ص ۲۷۲.

۲- ۲. همان، صصص ۲۸۰ _ ۲۷۸ - ۲۷۵.