زن و اسوه های آسمانی

زن و اسوه های آسمانی0%

زن و اسوه های آسمانی نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

زن و اسوه های آسمانی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: غلامعلی عباسی فردویی
گروه: مشاهدات: 23847
دانلود: 3327

توضیحات:

زن و اسوه های آسمانی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 359 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23847 / دانلود: 3327
اندازه اندازه اندازه
زن و اسوه های آسمانی

زن و اسوه های آسمانی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

پیرامون نقش تربیتی او فرمود: «نقش زنان در عالم از ویژگیهای خاصی برخوردار است، صلاح و فساد یک جامعه از صلاح و فساد زنان در آن جامعه سرچشمه می گیرد.

زن یکتا موجودی است که می تواند از دامن خود افرادی به جامعه تحویل دهد که از برکاتشان یک جامعه بلکه جامعه ها به استقامت و ارزشهای والای انسانی کشیده شوند و می توانند به عکس آن باشند»(۱) .

و نیز پیرامون نقش اساسی زنان در جامعه فرمود: «زنان از نظر اسلام نقش حساسی در بنای جامعه اسلامی دارند و اسلام زن را تا حدی ارتقاء می دهد که او بتواند مقام انسانی خود را در جامعه باز یابد و از حد شی ء بودن بیرون بیاید و متناسب با چنین رشدی است که می تواند در ساختمان حکومت اسلامی مسؤولیتهایی را به عهده بگیرد»(۲) .

و نیز فرمود: «اسلام می خواهد حیثیت و احترام زن را حفظ کند، می خواهد به زن شخصیت بدهد که از این فعلیت بیرون بیاید، اینها می خواهند زن را بفروشند و او را از این دست به آن دست کنند»(۳).

و نیز فرمود: «اسلام می خواهد که زن و مرد رشد داشته باشند. اسلام زنها را از آن چیزهایی که در جاهلیت بوده نجات داده است، آن قدر که اسلام به زن خدمت کرده است، خدا می داند که به مرد خدمت نکرده است»(۴) .

و نیز فرمود: «در نظام اسلامی، زن به عنوان یک انسان می تواند مشارکت فعال با مردان در بنای جامعه اسلامی داشته باشد، نه به صورت یک شی ء، نه او حق دارد خود را به چنین حدی تنزل دهد و نه مردان حق دارند که به او چنین بیندیشند»(۵) .

_________________________________-

۱- ۱. همان، ص ۲۷.

۲- ۲. همان، ص ۱۷.

۳- ۳. همان.

۴- ۴. همان، ص ۱۶.

۵- ۵. همان.

و نیز فرمود: «تشیع نه تنها زنان را از صحنه زندگی اجتماعی طرد نمی کند؛ بلکه آنان را در جامعه در جایگاه رفیع انسانی خود قرار می دهد»(۱) .

و نیز فرمود: «اسلام نظر خاصی نسبت به شما زنان دارد. اسلام در زمانی که در جزیره العرب ظهور کرد زنان حیثیت خودشان را از دست داده بودند؛ اسلام آنان را سربلند و سرافراز کرد. اسلام آنان را با مردان مساوی کرد. عنایتی که اسلام به زنان دارد بیشتر از عنایتی است که به مردان دارد. در این نهضت زنان حق بیشتری از مردان دارند. زنان مردان شجاع را در دامان خود بزرگ می کنند. قرآن کریم انسان ساز است و زنان نیز انسان ساز، اگر زنان شجاع و انسان ساز از ملت گرفته شوند ملتها به شکست و انحطاط کشیده می شوند. قوانین اسلام همه به صلاح زن و مرد است. زن باید در مقدرات اساسی مملکت دخالت کند....

مملکت از شماست انشاء الله شما باید مملکت را بسازید. زنان در صدر اسلام با مردان در جنگها هم شرکت می کردند.... ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت برسد. زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد»(۲) .

امام به پاس مقام و جلالت زن روز میلاد حضرت فاطمهعليها‌السلام زهراعليها‌السلام را به عنوان روز زن اعلام نموده و در تکریم مقام شامخ زنان چنین فرمود: «تاریخ اسلام گواه احترامات بی حد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به این مولود شریف (فاطمهعليها‌السلام ) است تا نشان دهد که زن بزرگی ویژه ای در جامعه دارد که اگر برتر از مرد نباشد کمتر نیست»(۳).

در پیامی دیگر فرمود: «اینجانب به زنان پر افتخار ایران مباهات می کنم که تحولی آن چنان در آنان پیدا شد که نقش شیطانی بیش از پنجاه سال کوشش نقاشان خارجی و وابستگان بی شرافت آنان از شعرای هرزه گرفته تا نویسندگان و

__________________________________

۱- ۱. همان، ص ۱۸.

۲- ۲. همان، صص ۲۰ - ۱۹.

۳- ۳. زن از دیدگاه امام به مناسبت سمینار زن از دیدگاه اسلام، ص ۱.

دستگاههای تبلیغاتی مزدور را نقش بر آب نمودند»(۱) .

امام خمینی در گرامیداشت مقام زنان و خدمات آنان فرمود: «درود بی پایان بر زنان متعهدی که اکنون در سراسر کشور به تربیت نوباوگان و تعلیم بی سوادان و تدریس علوم انسانی و آموزش فرهنگ غنی قرآنی اشتغال دارند. و درود خداوند بر زنانی که در این انقلاب در دفاع از میهن به درجه والای شهادت نائل شده اند و بر آنانی که در بیمارستانها و درمانگاهها در خدمت معلولان و بیماران می باشند و درود بر مادرانی که جوانان خود را با افتخار از دست داده اند»(۲) .

نظیر این فرمایشات در مجموعه گفتار و نوشتار امام خمینی بسیار است(۳) .

به هر روی، سخنان امام خمینی در تبیین مقام والای زن در اسلام، آفاق تابناکی فراروی آنان گشود و زنان مسلمان با بازگشت به هویت اسلامی خویش به نقش سازنده خود در بنیان جامعه اسلامی آگاه شدند و در پرتو فرهنگ انقلاب اسلامی به فتح قله های علم و فضیلت پارسایی نائل آمدند.

«رحمت و برکت حق تعالی نثار زنان با شخصیت اسلام و ایران عزیز»(۴)

_________________________________

۱- ۱. همان، ص ۲۳.

۲- ۲. همان، ص ۴۴.

۳- ۳. ر. ک: صحیفه امام.

۴- ۴. همان، ص ۴۷.

خاتمه

اینک که شکوه و عظمت زن در سایه سار فرهنگ اسلام و انقلاب اسلامی نمایان شد با پاسخ به پرسشی پیرامون زن بحث به پایان می رسد.

سؤال این است که با توجه به این مکانت، ریشه این پندار عمومی که زن را موجودی خاص می شناسد چیست؟ دیدگاهی که زن را نه به عنوان انسان با خصال انسانی، بلکه به عنوان «زن» و به عنوان موجودی با کارکردهای خاص جنسیتی تعریف می کند؛ و طبعا در این دیدگاه زن به لحاظ محدودیتهای فیزیولوژیکی که دارد به عنوان «جنس دوم» تلقی می شود. این دیدگاه که به تدریج طی قرون متوالی بدون آن که مختص به منطقه خاصی باشد نضج گرفته و حتی اگر طی قرن اخیر برخی از حقوق اولیه زن به آن اعطا شده آن را به عنوان یک امتیاز در نظر گرفته و نه حقی که هزاران سال از زن دریغ شده است. به هر روی، القای این اندیشه که زنان میهمان این سیاره اند نه صاحب آن در حقیقت سبب گردیده که زنان احساس کنند که ناچارند خود را با دنیایی که از آنان نیست هماهنگ کنند.

اندیشه ای که در تئوری جامعه شناسان چنین بازگو می گردد: «مرد تقریبا به طور کامل محصول جامعه است. حال آن که زن به میزانی بیشتر محصول طبیعت است.... سلیقه ها، آروزها و خلق و خوی مرد تا حد زیادی منشأ جمعی دارد و در حالی که در مورد قرین وی اینها به گونه ای مستقیم تحت تأثیر ارگانیسم وی هستند.

به سخن دیگر، زنان و مردان هویت، سلیقه و تمایلاتی متفاوت دارند. زیرا زنان کمتر از مردان اجتماعی شده اند و بیشتر از مردان به طبیعت نزدیک هستند(۱) .

جامعه شناسان بر مبنای این دیدگاه با کمی اختلاف، زن را اسیر چهار ساختار، تولید، تولید مثل، جنسیت و پرورش اجتماعی کودک می دانند و رهایی زنان را از وضع فعلی تنها در صورتی محقق می دانند که هر چهار ساختاری که زن در آنها ادغام شده دگرگون شود.

و تفاله نشخوار فیلسوفانی است که می گفتند: طبیعت آنجا که از آفریدن مرد ناتوان است زن را می آفریند زنان و بندگان از روی طبیعت محکوم به اسارت هستند و به هیچ وجه سزاوار شرکت در کارهای عمومی نیستند(۲) .

این پندار در عرف عامیانه و زبان شاعرانه مردم ما هم جاری و در غالب اشعار طنز گونه چنین بروز می کند:

خویش را صد قلم بزک کردن

غایتش زادن است و پروردن

در طبیعت طبیعتی ثانی است

کارگاه نتاج انسانی است

زن به معنا طبیعتی دگر است

چون طبیعت عنود و کور و کر است

هنرش جلب مایه و زاد است

شغل او امتزاج و ایجاد است

ای که اصلاح کار زن خواهی

بی سبب عمر خویشتن کاهی

زن ز اول چنین که بینی بود

هیچ تدبیر چاره اش ننمود

زن کتاب طبیعت ساده است

زن ز دستور حکمت آزاده است(۳)

به درستی ریشه این برداشت منفی عمومی چیست که ادبیات و طنز و هنر ما از آن مملو است. در انگاره این ادبیات نگاه جامعه به زن یا به عنوان معشوق و دلبر و از

_____________________________

۱- ۱. جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، ترجمه منوچهر صبوری، ص ۷۶۳.

۲- ۲. لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس رزیاب، ص ۱۴۸.

۳- ۳. دیوان اشعار، محمد تقی بهار، ج ۲، صص ۹۳۷ - ۹۳۶.

سر هوسبازی است و یا با دیدگاهی تحقیرآمیز نگاه به موجودی است ضعیف و ناتوان که سزاوار ترحم و شفقت است. تحقیر زن در ادبیات ما به حدی است که مردان بد همیشه به زن تشبیه شده اند و زنان خردمند و کاردان به مرد، با دقت در اشعار و امثال شاید بتوان به این نتیجه نهایی رسید.

به هر روی، این برداشت منفی از زن می تواند عللی داشته باشد. از یک سو اقتدار گرایی مرد ریشه این منفی بافی باشد بدون تردید زن و مرد دو کفه ترازوی زندگی اند. هر کدام بالا رود دیگری پایین می آید. برای بالا آمدن مرد لازم بود که زن تحقیر گردد. پاره ای از ضرب المثل ها این مقوله را مدلل می کند. چون:

شوهر خدای کوچک زن است.

به گفتار زنان هرگز مکن کار

زنان را تا توانی مرده انگار

ور کند سرکشی هلاکش کن

آب رخ می برد به خاکش کن

زن چو مار است زخم بزند

بر سرش نیک زن که بد بزند

بنیان اقتدار گرایی مردان موجب شده که مردان را بر قله صداقت، پاکی، تعهد، آینده نگری، راستی فضل و هنر، اهل معنا، امید به آینده، حفظ اسرار، سخن دان، سخنران و.... بستاید و زنان را بر لبه پرتگاه جهل و نادانی، عهد شکنی، نقص عقل، نازک دلی، سست رأیی، خوردن و خفتن، مکاری، بد فهمی، ناتوانی تحقیر نماید. ولی به راستی ریشه این تبعیض و تمریض چیست؟

تفاوتهای زن و مرد

عامل اول

به نظر می رسد قسمتی از این تبعیض و تعریف نامیمون از مکانت زن، عدم تعریف درست از تفاوتهای بین زن و مرد است. باید با کمال تأسف گفته شود که تفاوتهایی که رمز تعالی و تکامل مرد و زن هستند و هر دو در زمینه خود کمال بوده،

ولی در تعریفی غیر منطقی رمز و راز این همه گفتار ناخوشایند و به دنبال آن باور شیطانی گردیده که زن موجودی پست و فرومایه و بی ارزش است. اینک با نگاهی به تفاوتها و تحلیل درست از آن ریشه بعضی از تبعیضات خشکانده می گردد.

باید اقرار کرد که موضوع شخصیت زن همیشه دستخوش افراط و تفریط بوده و هنوز هم در گوشه و کنار جهان افرادی پیدا می شوند که جهان را از افق قرون وسطی نظاره می کنند و به پاس وجود تفاوتها، زن را موجودی ناقص دانسته و برای او لیاقت و شایستگی و کرامت انسانی قائل نیستند. از سوی دیگر گروهی با طرح این که این حرف های کهنه و پوسیده شده و این سخنان سوغات قرون وسطی و عصر حجر است که مردان به حکم زورگویی و زورمداری خود، بر زن این مقولات عجیب و غریب را بافته و ساخته اند، بلکه امروزه ثابت شده زن جنس برتر و مرد ناقص و فرومایه است!

ولی به راستی چنین است؟ آیا این داوریهای دو سویه، از تفاوتهای زن و مرد ناشی می گردد؟

باید قبول کنیم که این دو دیدگاه هیچ یک ریشه و اساس وحیانی و منطقی ندراند. نه زن باید به پاس تفاوتها، موجودی پست و بی مقدار تعریف شود و نه موجودی برتر و بالاتر از مرد. باید تفاوتها را پذیرفت و این مقوله را در جایگاه خود تعریف کرد و خوشبختانه فروغ دانش و پیشرفتهای حیرت انگیز آن تفاوتهای زن و مرد را بیشتر روشن ساخته است و این بدان جهت نیست که مرد یا زن جنس برتر باشند و دیگری پست؛ بلکه قانون آفرینش از این تفاوتها منظور دیگری داشته است.

قانون آفرینش این تفاوتها را برای این به وجود آورده که پیوند و ارتباط بین زن و مرد محکم تر و شالوده وحدت و هماهنگی آن دو را بهتر بنیان نهد؛

قانون آفرینش این تفاوتها را به این منظور ایجاد کرده که بستر تقسیم وظایف

میان زن و مرد ایجاد گردد.

قانون آفرینش تفاوتهای زن و مرد را برای تکمیل این دو ایجاد نموده و چون اختلاف میان اعضای پیکر انسان است. اگر قانون خلقت هر یک از چشم و گوش و پا و دست و ستون فقرات را در وضع مخصوصی قرار داده است، نه از جهت تبعیض بوده بلکه به پاس تکامل این موجود است(۱).

تفاوتها رمز تکامل

از این رو نباید تفاوت های زن و مرد را در استعدادهای جسمی و روانی، به حساب ناقص و کامل بودن زن و مرد دانست؛ بلکه باید این تفاوتها را رمز و راز آفرینش دانست که بنا به مصالحی زن را از مرد متفاوت و در بعضی از شؤون ناقص آفریده است. پروفسور ریک که سالیان طولانی به تحقیق و جستجو در احوال زن و مرد پرداخته است و نتایجی به دست آورده در کتابش تفاوت های بی شمار زن و مرد را نوشته است.

این پروفسور می گوید: دنیای مرد با دنیای زن به کلی فرق می کند. اگر زن نمی تواند مانند مرد فکر کند یا عمل نماید از این روست که دنیای آنها با هم فرق می کند. در تورات آمده است زن و مرد از یک گوشت به وجود آمده اند.

ولی با وجودی که هر دو از یک گوشت به وجود آمده اند، جسمهای متفاوت دارند و از نظر ترکیب به کلی با هم فرق می کنند. علاوه بر این احساس این دو موجود هیچ وقت مثل هم نخواهد بود و هیچ گاه در مقابل رویدادها عکس العمل یکسان نشان نمی دهند. زن و مرد بنا به مقتضات جنسی طبیعی خود به طور متفاوت عمل می کنند و درست همانند دو ستاره روی دو مدار مختلف حرکت می کنند. آن دو می توانند همدیگر را بفهمند و مکمل یکدیگر باشند، ولی هیچ گاه یکی

_______________________________

۱- ۱. مجوعه آثار استاد شهید مطهری، ج ۱۹، ص ۱۷۴.

نمی شوند. به همین دلیل است که زن و مرد می توانند با هم زندگی کنند عاشق هم باشند.

آنگاه پروفسور ریک پاره ای از تفاوتهای زن و مرد را چنین می نگارد: «برای مرد خسته کننده است که دائم نزد زنی که دوستش دارد به سر برد، اما برای زن بالاتر از این نیست که همیشه در کنار مرد مورد علاقه اش باشد. مرد دلش می خواهد هرروز به همان حالت همیشگی باقی بماند، ولی یک زن همیشه می خواهد موجود تازه ای باشد و هر صبح با قیافه تازه تری از بستر برخیزد. بهترین جمله ای که یک مرد می تواند به زنی بگوید این جمله است: «عزیزم تو را دوست دارم». و زیباترین جمله ای که یک زن به مرد مورد علاقه اش می گوید جمله: «من به تو افتخار می کنم».

اگر مردی در دوران زندگی اش با چندین معشوقه به سر برده باشد، به نظر زنان دیگر مردی جالب توجه می آید؛ ولی مردها از زنی که بیش از یک مرد در زندگی اش وجود داشته باشد بدشان می آید.

مردها وقتی که پیر می شوند احساس بدبختی می کنند؛ چون تکیه گاه خود یعنی کارشان را از دست می دهند؛ ولی زنهای مسن، احساس رضایت می کنند؛ چون بهترین چیزها را از نظر خودشان دارا هستند یک خانه و چندین نوه. خوشبختی از نظر مردان به دست آوردن مقام و شخصیتی قابل احترام در میان اجتماع است، ولی خوشبختی برای یک زن یعنی به دست آوردن قلب یک مرد و نگاهداری او برای تمام عمر.

یک مرد همیشه می تواند که زن مورد علاقه اش را به دین و ملیت خود در آورد.

برای یک زن همان قدر که تغییر دادن نام خانوادگی اش بعد از ازدواج آسان است، عوض کردن دین و ملیت نیز به خاطر مردی که دوستش دارد آسان است(۱) .

_____________________________

۱- ۱. همان، صص ۱۸۱ - ۱۸۰ به نقل از مجله زن روز شماره ۹۰.

بدون شک این تفاوتهای روانی، اجتماعی، ناشی از یک سری تفاوتهای جسمانی است. اینک به برخی از آنها بنا بر گفته هانری ماریون اشاره می شود.

«تفاوت قامت او به طور میانگین ده سانتی متر؛ از حیث وزن پنج کیلو گرم، از حیث استخوان، استخوان های زنان کوچکتر و سفتی آنان نیز کمتر است. از جهت عضلات، زن ضعیفتر و حجم آن به قدر یک ثلث کمتر است. قلب زن ۶۰ گرم سبکتر، نبض و سرعت ضربان بین ۱۰ و ۱۴ بار در زن بیشتر است.

مقدار خون زن از مرد کمتر و ترکیب آن هم متفاوت است. ریه مرد از زن گشادتر و به قدر نیم لیتر هوا بیشتر تنفس می کند. جهاز هاضمه مردان طولانی تر و وسیعتر و تواناتر است.

از نظر مغز، جمجمه زنان ۱۵ درصد کوچکتر از مردان است. مخ مرد نیز ۱۲۰۰ تا ۱۴۰۰ گرم و مخ زنان از ۱۱۰۰ تا ۱۳۰۰ گرم وزن دارد.

از نظر حواس پنجگانه نیز آنان ضعیفتر از مردانند. به عنوان مثال از مسافتی که مرد بوی لیمو را حس می کند زن حس نمی کند، مگر آن که مقدار بو دو برابر شود. حس لامسه در مردان قوی تر است. از سوی دیگر تحمل درد در زنان بیشتر است.

به هر روی، بر اساس گفته لومبرزو و پروفسور سیرژی و تروسیه تفاوت بین زن و مرد مسلم و قطعی است. به عقیده پرفسور برودون، نسبت قوای مرد به زن ۳ به ۲ می باشد(۱) .

عامل دوم

عامل دیگری که موجب آن پندار گردیده و زن را در عرف جامعه ما فاقد شخصیت لازم معرفی نموده است، وجود برخی از روایات است که به محکمات

______________________________

۱- ۱. زن در جامعه، حبیب الله آموزگار، صص ۱۷ - ۱۲.

قرآن و سنت صحیح ما ارتباطی ندارند.این روایات و نظریات به صورت مرموزی در فرهنگ ما جاری شده و پنداری فراگیر را آفریده است. بدون تردید ریشه این روایات مجهول و مجعول به دیدگاههای تورات در رابطه با آفرینش زن بر می گردد و هیچ ارتباطی با قرآن ندارد.

در آغاز با بیان چگونگی آفرینش زن در تورات زمینه رویش و خیزش این روایات و فرهنگ آن را بشناسیم.

در تورات چنین آمده: «و خداوند خدا خوابی گران بر آدم مستولی گردانید تا بخفت و یکی از دنده هایش را گرفت و گوشت در جایش پرکرد و خداوند خدا آن دنده را که از آدم گرفته بود زنی بنا کرد. وی را به نزد آدم آورد.

و آدم گفت همانا این است استخوانی از استخوانهایم و گوشتی از گوشتم. از این سبب نساء نامیده شود؛ زیرا که از انسان گرفته شد»(۱) .

و مار از همه حیوانات صحرا که خداوند ساخته بود هوشیارتر بود و به زن گفت: «آیا خدا حقیقتا گفته است که از همه درختان باغ نخورید؟» زن به مار گفت: «از میوه درختان باغ می خوریم، لکن از میوه درختی که در وسط باغ است. خدا گفت از آن مخورید و آن را لمس نکنید. مبادا بمیرید». مار به زن گفت: «هر آینه نخواهید مرد، بلکه خدا می داند در روزی که از آن بخورید، چشمان شما باز شود و مانند خدا عارف نیک و بد خواهید بود». و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر خوش نما و درختی دلپذیر دانش افزا، پس از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهیمدند که عریانند. پس برگهای انجیر به هم دوخته سترها برای خویشتن ساختند... و خداوند خدا آدم را ندا در داد و گفت: «کجا هستی؟» گفت: «چون آواز تو را در باغ شنیدم ترسان گشتم؛ زیرا که عریانم. پس خود را پنهان کردم». گفت: «که تو را آگاهانید که عریانی؟ آیا از آن درختی که تو را قدغن کردم که از آن نخوری خوردی؟» آدم گفت: «این زنی که قرین من ساختی، وی از میوه درخت به من داد که خوردم». پس

_________________________________

۱- ۱. کتاب مقدس، سفر پیدایش، ص ۳، ص ۴، باب دوم، قسمت ۲۴ - ۲۳ - ۲۲.

خداوند خدا به زن گفت: «این چه کار است که کردی؟» زن گفت: «مار مرا اغوا نمود که خوردم....»(۱) .

این سیمای آفرینش آدم و همسر او در تورات است.

اگر به این گفتار خوب توجه شود، ریشه پاره ای از روایات و یا به عبارت دیگر «اسرائیلیات» روشن می گردد.

روایاتی همانند «خُلِقَتْ مِنْ ضِلْعِ الایسر الادم(۲) ؛ زن «حوا» از دنده چپ آدم آفریده شد».

«خُلِقَتْ مِنْ ضلع الاعْوَج(۳) ؛ او «حوا» از دنده کج آفریده شد».

«خُلِقَتْ مِنْ اسفل اضلاعه(۴) ؛ زن از پست ترین دنده مرد آفریده شد».

«مثل المرأه مثل الضلع المعوج(۵) ؛ زن همانند دنده کج است».

«مثل المرأه مثل الضلع المعوج»(۶) .

آیا این روایات با آیات قرآن و آن همه روایات در تکریم مقام زن مناسبت دارند؟

آیا این احادیث مجهول، ریشه در فرهنگ تورات ندارند؟ آیا هیچ خردمند منطقی که آگاه از مکانت زن در فرهنگ اسلامی باشد این روایات را می پذیرد؟ آیا برای کسی کمترین تردیدی باقی می ماند که ریشه این گونه روایات داستان مجهول آفرینش آدم و حوا در تورات است.

بدون تردید پذیرفتن این روایات کار مشکلی است و هر کسی که با قرآن و سنت آشنا باشد، از پذیرفتن متن این روایات خودداری کرده و بر فرض صحت سند، یا آنان را با محکمات از آیات و روایات توجیه می کند و یا در مقابل آنان و قضاوت

_____________________________

۱- ۱. کتاب مقدس، سفر پیدایش، باب سیم، قسمت ۱۴ - ۱.

۲- ۲. بحار، ج ۱، ص ۱۱۷.

۳- ۳. همان، ص ۲۲۰.

۴- ۴. همان، ج ۱، صص ۱۱۲ - ۹۹ و ج ۶، ص ۲۷۶.

۵- ۵. همان، ج ۱۲، صص ۹۷، ۹۱ و ۳۶.

۶- ۶. همان، ص ۱۱۶.

پیرامون آن خودداری می کند و در مقابل فهم روایات سکوت می نماید.

مگر ممکن است این مجعولات را با احادیث صحیحی که فروغ مکانت زن از آن ساطع است جمع نمود؟

امام صادقعليه‌السلام می فرماید: «مِنْ اخلاق الانبیاءعليهما‌السلام حب النساء(۱) ؛ از اخلاق پیامبران علاقه و محبت به زنان است».

در حدیث دیگر امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام فرمودند:« و اِنهنّ امانه الله عندکم فلا تضاروهن و لا تعضلوهن(۲) ؛ همانا زنان در نزد شما مردان، امانات الهی هستند. پس بر آنان ستم نکنید و ضرر بر آنان وارد نسازید».

پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: «خیرکم خیرکم لنسائکم و بناتکم(۳) ؛ بهترین شما آن است که برخورد کریمانه با زنان و دختران خود داشته باشد».

و نیز آن حضرت فرمودند: «ما اکرم النساء الا کریم و لا اهانهن الا لئیم(۴)؛ مردان با کرامت زنان را تکریم و مردان پست به آنان اهانت می کنند».

به هر روی، سیمای زن در فرهنگ نامه اسلامی درخشان و حضور او در آفاق گوناگون تعالی فروزنده است.

ولی وجود پاره ای از روایات نامعلوم سبب گردیده که دیباچه ای از طنز و هزلیات علیه این عضو شریف انسان آسمانی تدوین گردد و این فرهنگ عوام پسند آن گونه نفوذ کرده که گاهی امر بر بزرگان نیز مشتبه گردیده. به راستی جای تعجب است. صدرای بزرگ فلسفه و عرفان که دو رود فلسفه اشراق و مشاء در دریای اندیشه او به هم پیوست و حکمت متعالیه صدرایی را پدید آورد، تحت تأثیر این گونه روایات و یا دیدگاه فلاسفه یونان واقع شده. و در بحث پیرامون آفرینش انسان تردید دارد که زن دارای روح الهی _ انسانی است یا خیر. او در این رابطه نگاشته: «و بعضها _ یعنی بعضی الحیوانات _ للنکاح» شارح اسفار مرحوم ملا هادی سبزواری

____________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۵، ص ۳۳۰.

۲- ۲. مستدرک، ج ۱۴، ص ۲۵۱.

۳- ۳. همان، ص ۲۵۵.

۴- ۴. کنرالعمال، ج ۱۶، ص ۳۷۱، ش ۴۴۹۴۳.

در شرح سخن صدرالمتألهین چنین نگاشته: «این که زن را در جمع حیوانات قرار داده، اشاره لطیفی است که زنان به سبب سستی عقل و نیز گرایش آنان به زخارف دنیوی به حیوانات زبان بسته ملحق شده اند، سیرت و منش اغلب زنان همانند حیوانات است ولی خداوند به آنان صورت انسانی پوشانده تا مردان از همنشینی و نکاح با آنان متنفر نباشند»(۱) .

شگفتا، گاهی بزرگان عرصه دانش و بینش چه اشتباهاتی می کنند!

عامل سوم

در نگاه منفی به زن حضور و نقش منفی بعضی از زنان در عرصه سیاسی _ اخلاقی جامعه است. در قرآن به این نقش منفی اشاره شده و دو الگو برای آن تعریف شده است. همسر حضرت نوح و حضرت لوط دو الگوی زن ناسپاس و ناپارسایند. آن دو به ستیز و مبارزه با دو پیامبر خدا _ که همسر آن دو نیز بوده اند _ برخاستند(۲) .

در تاریخ پیامبران کم و بیش از این گونه زنان بوده اند. یوسف در پی مکر زنان به زندان می افتد(۳)؛ حضرت موسیعليه‌السلام در صحرای سینا حیران و سرگردان می شود و با توطئه زنی ناقه حضرت صالح که معجزه خداوند است، کشته می گردد و به کوشش زنی حضرت یحیی شهید و آن زن بر سر تشتی طلا که سر یحیی درون آن است می نشیند(۴) . باری، در تاریخ کهن معشوقه های فراوانی از این جنس بوده اند که به پاس تحریکاتشان رود خون جاری شده است. نِرون، آتیلا و چنگیز خان مجریان این خونریزی ها بوده اند.

چنگیز در یکی از جنگهای خود پس از پیروزی، در حالی که اردوها در حال استراحت و رفع خستگی از جنگی بزرگ بودند؛ بر بالای تپه ای ایستاد و بر اطراف

_______________________________

۱- ۱. الحکمه المتعالیه، صدر الدین شیرازی، الجزء الثانی من سفر الثالث، صص ۱۳۷ - ۱۳۶.

۲- ۲. هود / ۸۱؛ تحریم / ۱۰.

۳- ۳. یوسف / ۲۳ و ۳۳.

۴- ۴. ر.ک: حیوه القلوب، علامه مجلسی «تاریخ پیامبران».

نگریست و لشکر را نظاره کرد چون نگاهش بر اردوی زنان افتاد گفت: «خاتونان و عروسان و دختران که همچون آتش سرخ رنگین در افشانند، دهان ایشان را شیرین گردانم و پس و پیش و دوش ایشان را بر جامه های زربفت بیاریم، و ایشان را بر اختگان راهوار سوار گردانم و آبهای صافی خوشگوار بیاشامانم....»(۱) .

در تاریخ اسلام نیز نقش سیاه بعضی از زنان در دو عرصه سیاست و اخلاق فاجعه آفریده؛ و از آن گاه که زنان عیاش و رقاصه پای در کاخ شاهان اموی و عباسی نهادند موجی از فساد و تباهی جهان اسلام را فرا گرفت. این جریان کم و بیش تا پیش از انقلاب اسلامی ادامه داشت و هنوز در اکثر کشورهای اسلامی ادامه دارد. عرصه ای که مرکز مدیریت یک کشور بوده به کاواره تبدیل گردیده، و این جریان سیاهنامه ای است در تاریخ اسلام.

در عرصه سیاست نیز نقش منفی زنان بسیار بوده که به پاس اختصار از ذکر آن خودداری می گردد(۲) .

به هر روی، نگاه اسلام به زن و مرد برابر است. آن دو از یک گوهر آفریده شده و با هم در بهشت سکنی گزیده اند. از نعمت های بهشتی بهره مند شده و با هم خطا کرده و از بهشت اخراج شدند. و با هم به زمین فرود آمده و سفره حیات را بر زمین گستردند. هر دو در پرتو دین فتح آفاق ملکوت کرده و در بستر اندیشه و دانش به تعالی و عظمت می رسند.

فرجام سخن

اگر از منظری دین مدارانه و واقع بینانه و خارج از سیطره و سلطه مشهورات و مقبولات زمانه و در پرتو اعتدال به زن و حقوق آن بنگریم، می یابیم که مهمترین معضل جامعه ما در ارتباط با مسائل زنان افراط و تفریط از یک سو و حاکمیت

_______________________________

۱- ۱. جامع التواریخ، ج ۳، ص ۱۸۹.

۲- ۲. ر.ک: اغانی، ابوالفرج اصفهانی؛ تاریخ الخلفاء، سیوطی؛ نساء الخلفاء.

انگاره های غربی بر ذهنیت جامعه است. فضا سازی های دنیای مدرن و القائات مستمر غربگرایان در موضوع زن و مسائل پیرامون آن موجب فاصله گیری ناخودآگاه تدریجی و روز افزون ما از شناخت شخصیت واقعی زن در پرتو آموزه های قرآنی و روایی شده است. در مواردی نیز دست به تفسیر و تأویل های نادرست آیات و روایات زده ایم تا بر مشکل انطباق دین با خواسته های زنان زمانه فائق آییم. به قول معروف از کاروان تمدن عقب نیفتاده و ملتی رو به پیش باشیم و این خطری بزرگ است که فراروی امت اسلامی است. این همان نوگرایی و تفسیر به رأی است که از درون، دین را می پوساند و نابود می کند. باید با اعتقاد به تساوی نوعی زن و مرد و تابش وحی و سنت بر گوهر انسانیت که زن و مرد عضو آن هستند و نیز اعتقاد بر این حقیقت که مردانی در عرصه عقیده و عمل از زنان عقب افتاده و زنانی آن گونه که مشاهده شد بر ستیغ عظمت درخشیده و مردان را پشت سر گذاشته اند؛ ولی با توجه به تفاوتهای میان زن و مرد و تعریف و تبیین زن از افق دین و خواستگاه این تفاوتها در امور ساماندهی مادی و دنیوی مردم آیات قرآن و احادیث و فقه مشهور نوعی تفاوت و برتری را برای صنف مرد نسبت به زنان منظور داشته اند.

اگر چه زن و مرد بر آسمان معنویت و ملکوت و دیانت، تقوی و عمل صالح یکسان درخشانند و مرد و زن بودن را نسبت به تعالی در این آفاق تأثیری نیست(۱).

به هر روی، باید به جای گریز از نقطه تعادل در جهت یافتن خط تعادل بود و افراط و تفریط را در این عرصه ها کنار گذاشت. وظیفه رهبران و مصلحان و متولیان اجتماعی _ فرهنگی در طول تاریخ این بوده که مردم را از تند روی ها و کند روی ها بر حذر دارند و آنان را به سوی تعادل رهبری نمایند. تجدّد مآبی و نوگرایی مفرط از یک سو و تحجرگرایی و جمود از سوی دیگر دو چهره بارز خط عدم تعادل و افراط و تفریط در برخورد با پدیده های اجتماعی اند.

_____________________________

۱- ۱. ر.ک: مجموعه مقالات هم اندیشی ۱؛ جایگاه اجتماعی زن از منظر اسلام، صص ۳۶۸، ۳۳۵.

تجدد مآب چنان شیفته شرایط جدید اجتماعی و فرهنگی و مبهوت پیشرفتهای فنی و اقتصادی دنیای مدرن است که گمان می کند جوامع اسلامی برای بقا در عصر جدید چاره ای جز دست شستن از ارزش های دینی و تجدید نظر اساسی در اصول خود ندارند. در مقابل تحجر گرایان چشم خود را یکسره بر همه تحولات و تغییرات اجتماعی بسته و می پندارند که دین مجموعه ای خشک و انعطاف ناپذیر است که هیچ مسؤولیتی برای پاسخ گویی به نیازهای جدید روز را ندارد. این دو آفت بزرگ همه مناسبات فرهنگی و اجتماعی جوامع اسلامی را تحت تأثیر خود قرار داده و باعث به وجود آمدن دیدگاههای متناقض و همراه با افراط و تفریط در شئون مختلف زندگی اجتماعی در این جوامع شده است.

از جمله زنان در میان این دو لبه تیز قیچی تجدد و تحجر گرفتار آمده و مسأله شخصیت انسانی و جایگاه اجتماعی آنان در دو سوی قضاوت نادرست قرار گرفته است. اگر چه بعضی از اندیشمندان بزرگ مسلمان کوشیده اند با خروج از این بن بست تحجرو تجدد دیدگاه اسلام را در مورد زنان به دور از هر گونه افراط و تفریط ترسیم نمایند(۱) .

به هر روی تجدد مآبی که به طبع غرب گرایی گریبان گیر کشورهای اسلامی شده، آفتی است که بنیادهای تفکر دینی را از درون می پوساند و در نهایت چیزی جز پوسته ای نازک از دین باقی نمی گذارد. تجدد مآب به دلیل شیفتگی به فرهنگ و تمدن غرب دین و نهادهای دینی را به شرطی می پذیرد که در صورت و سیرت با شاخصه های فرهنگ غربی هم نوایی داشته باشد و لذا در سنجش اعتبار و عدم اعتبار هر یک از آموزه ای دینی به سراغ مؤلفه های پذیرفته شده در فرهنگ غرب می رود(۲) .

از سوی دیگر جمود و تحجر گرایی آفتی است که نهال برومند اندیشه دینی را از

___________________________

۱- ۱. ر.ک: کتاب نظام حقوق زن در اسلام، شهید آیه الله مرتضی مطهری؛ پاسخ های استاد به نقدهایی بر کتاب مسئله حجاب.

۲- ۲. گزارش هم اندیشی، تهیه و تنظیم: دبیرخانه هم اندیشی، صص ۷ - ۶.