نشاط و شادی

نشاط و شادی 0%

نشاط و شادی نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

نشاط و شادی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حبیب الله فرحزاد
گروه: مشاهدات: 13486
دانلود: 1830

توضیحات:

نشاط و شادی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 248 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13486 / دانلود: 1830
اندازه اندازه اندازه
نشاط و شادی

نشاط و شادی

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نشاط و شادی

نویسنده: حبیب الله فرحزاد.

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنینعليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است .

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین

شکر و سپاس بی نهایت حضرت حق که نعمت های معنوی و مادی را بر همه موجودات، به ویژه انسان ها فرو بارید و در کنف لطف خود همه را پرورش داد و حقیقتاً اگر به دیده انصاف بنگریم کمِ هیچ مخلوقی نگذاشته است.

( اَلَّذی اَحْسَنَ کُلَّ شَیءٍ خَلَقَهُ ) (۱) خداوندی که هر چیزی را که آفرید، نیکو آفریده است.

( وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللهِ لا تُحْصُوها ) ؛(۲) و اگر نعمت های خدا را شماره کنید، نمی توانید آن ها را بشمارید.

بنابراین، وظیفه ماست که به ادای شکر الهی کمر همت ببندیم و در حد

______________________________

۱- ۱. سوره سجده، آیه ۷.

۲- ۲. سوره نحل، آیه ۱۸.

توان سپاسگزار الطاف و نعمت های بی کران آن محبوب حقیقی باشیم.

هر انسانی در زندگی در جست وجوی کمال است. و برای رشد و کمال خود نیازمند نقشه راه و الگوی مناسبی است که بتواند او را به مقصد برساند؛ زیرا بدون نقشه و الگو، انحراف قطعی خواهد بود.

تنها نقشه راه کتاب های آسمانی و تنها الگوی کمال که انسان را می تواند به سر منزل مقصود برساند، حضرات انبیاء و امامان معصومعليهم‌السلام هستند.

معصومینعليهم‌السلام تربیت یافتگان حق تعالی هستند و از هر خطا و لغزشی محفوظ اند. از این رو می توان بهترین الگو برای هدایت انسان ها و چراغ روشنگری برای جهان بشریت باشند.

مکتب اسلام کامل ترین و جامع ترین مکاتب عصر حاضر است و کمال آن در مذهب اهل بیتعليهم‌السلام تجلی یافته و به ظهور رسیده است. سیره ۲۵۰ ساله از زندگی و رفتار معصومانعليهم‌السلام در دسترس ماست که می تواند بهترین راهگشا برای اداره تمام شئونات زندگی انسان ها باشد.

پس از انتشار سه جلد از سیره زیبای پیامبر و اهل بیتعليهم‌السلام در باب «محبت و رحمت»، «محبت زنان و کودکان» و «سیره اخلاق» که با استقبال خوب دوستداران نبوی و علوی روبه رو شد، بر آن شدیم که موضوعی که جامعه ما نیازمند آن است و شاید کمتر به آن پرداخته شده را به قلم آوریم.

نگاه متعالی مکتب ما نگاه جامع و کاملی است که همه نیازهای معنوی و مادی انسان ها را تأمین می کند.

همان طور که در مکتب ما از هرزگی و بزهکاری و لودگی و پوچگرایی و خشک زیستن و لذت های حرام نهی شده، تفریح و ورزش و لذت های ماندگار و سالم را امری ضروری دانسته و به آن سفارش نموده است. به

حدی که در روایات ما فرموده اند: با لذائذ حلال و تفریحات سالم است که می توانید به سه بخش دیگر زندگی که عبادات و کار و استراحت باشد توفیق یابید.

هر انسانی فطرتاً دنبال شادی و نشاط است. دوست دارد که هم خود شاد باشد و هم دیگران را شاد ببیند. در حال نشاط و شادی است که همه کارهای عبادی و اجتماعی و سیاسی با کیفیت و اعتدال انجام می شود. انسان افسرده و غمگین نه حال کار درست را دارد و نه می تواند در حال افسردگی کار را درست به انجام برساند؛ لذا انسان و جامعه باید با نشاط و آرامش و سرور زندگی کند تا به اهداف عالی خود برسد.

در این نوشتار سعی شده است که موضوع شادی و نشاط از دیدگاه آیات و روایات بررسی شود و راه های شادی و نشاط و فرار از غم ها و غصه های بی جا بیان شود تا جامعه ما همیشه سرحال و با نشاط باشد. استاد بزرگوار ما می فرمودند: هر چه خواستی بخور، ولی غصه نخور. حیف است انسانی که خدا و چهارده معصومعليهم‌السلام را دارد غصه بخورد. «ای دل غمین مباش که مولای ما علی است!» جان همه ما به فدای مولا!

مست تولای تو ام یا علی

خاک کف پای تو ام یا علی

من گریه کنم غبارم از دل برود

تو خنده کنی بهار دل باز آید

در خاتمه بر خود لازم می دانم از همه عزیزانی که در آماده سازی و نشر این مجموعه زحمت کشیده اند، به ویژه از برادر خوب و ارجمندم جناب آقای اسدی که به حق این نوشتار را مدیون تلاش خالصانه و مجدانه ایشان می دانم، نهایت تشکر را داشته باشم.

همچنین از عزیزان انتشارات طوبای محبت که در نشر و چاپ کتاب های اینجانب زحمت می کشند، صمیمانه سپاسگزارم و بهترین ها را برای آن ها آرزو دارم.

از خداوند منان زندگی سرشار از نشاط و شادی و موفقیت برای همه خوانندگان عزیز مسئلت می نمایم.

همزمان با گرامی داشت

ایام میلاد پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امام جعفر صادق علیه السلام

ربیع الاول ۱۴۳۴

حبیب الله فرحزاد.

گفتار اول : به سوی شادمانی

اشاره

اَلسُّ_رورُ یَبْسُطُ النَّفْسَ وَ یُثیرُ النَّشاطَ وَ الغَمُّ یَقْبِضُ النَّفْسَ وَ یَطْوی الانْبِساطَ؛(۱) سرور و شادمانی، نفس را انبساط می بخشد و نشاط و شادابی را بر می انگیزاند. و غم و اندوه، نفس را گرفته می کند و نشاط و انبساط را درهم می پیچد.

عبور از صراط

عبور از صراط از مهم ترین مراحل سعادت بشر است. اساس عبور از صراط در آخرت، عبور از صراط در دنیاست. یعنی اگر کسی بتواند به راحتی از صراط دنیا عبور کند، از صراط آخرت نیز عبور کرده است. در حقیقت صراط آخرت تجسم صراط دنیاست. این است که در هر نمازی دو مرتبه از خداوند می خواهیم که ما را به صراط مستقیم خودش که همان راه اهل بیتعليهم‌السلام است، هادی و رهنمون باشد.

ارتباط و پیوند با اهل بیتعليهم‌السلام یکی از عوامل مهم عبور از صراط، بلکه خود عبور از صراط است. چیزی که قرار گرفتن در صراط اهل بیتعليهم‌السلام را برای ما آسان و روان می کند، ذکر و یاد آنان است. از این رو، در روایات توصیه فراوان به ذکر صلوات بر محمد و آل محمد شده است و آن را یکی

____________________________

۱- ۱. عیون الحکم و المواعظ، ص ۶۲؛ غررالحکم، ص ۱۱۳.

از عوامل عبور از صراط دانسته اند.

از نبی مکرم اسلام چنین روایت شده است:

الصَّلاهُ عَلَیَّ نُورُ الصِّراطِ وَ مَنْ کانَ لَهُ عَلَی الصِّراطِ مِنَ النّورِ لَمْ یَکُنْ مِنْ اَهْلِ النّارِ؛(۱) صلوات بر من نور صراط است و کسی که برای او بر صراط نور باشد، از اهل آتش نیست.

صلوات نوری است که راه سعادت را برای انسان روشن می کند. کسی که نور دارد، به بی راهه نمی رود و در دره های ضلالت فرو نمی افتد و به لغزشگاه ها گرفتار نمی آید و راه سعادت و بهشت را که روشن ترین راه است، در پیش می گیرد و سرانجامی جز بهشت نخواهد داشت.

غم و شادی

غم و شادی از حالات انسان است که در فراز و نشیب ها و در رویدادهای مختلف زندگی گریبانگیر او خواهد بود و از لوازم و حالاتِ جدایی ناپذیر نفس آدمی است. اصلاً زندگی بدون غم و شادی معنا و مفهومی ندارد.

برخی پدیده ها موجبات نشاط و شادی انسان را فراهم می سازند و برخی دیگر انسان را در غم و اندوه خویش فرو می برند.این دو حالت که در برابر هم قرار دارند و هم دیگر را نفی می کنند، نه به طور مطلق ممدوح و پسندیده است و نه به طور عام مذوم و ناپسند است. حسن و قبح هر یک به مورد و انگیزه آن بستگی دارد. چه بسا شادی هایی که منشأ آن جهالت و نادانی است و سرانجامی جز شقاوت و بدبختی

___________________________

۱- ۱. جامع الاخبار، ص ۶۰؛ بحارالانوار، ج ۹۱، ص ۶۴.

نصیب انسان نمی سازد و چه غم هایی که در دل خود یک دنیا شادی و شادکامی به همراه می آورد.

اصالت شادی

اما در این میان آنچه اصالت و شرافت دارد شادی است. بدان معنا که اساس خلقت و فطرت بر شادی بنا نهاده شده است. اگر اندوهی هم باشد، اندوهی عارضی و گذراست.

هر چند غم و شادی هر دو ملازم انسان اند، ولی آنچه اصالت دارد شادی است. فطرت انسان همیشه به دنبال شادی و در جست و جوی شادی بوده است. از آرزوهایی که انسان در صدد تحقق آن است، زدودن غم است.

نشانه هایی از اصالت شادی

در این میان می توان دلائل و نشانه های بسیاری برای اصالت شادی و ضرورت شاد زیستن یافت که به بررسی برخی از آن ها می پردازیم.

گواهی فطرت

یکی از دلایلی که غم و اندوه را برای انسان بی اساس و مقطعی می داند و فرح و شادی و سرور را اساس خلقت و فطرت آدمی بر می شمارد، این است که فطرت انسان شادی را دوست دارد. آدمی همواره به دنبال شادی و شاد زیستن است و از غم و اندوه گریزان است.

این است که می بینیم مردم هزینه می کنند تا شاد باشند، شاد زندگی کنند و غم و اندوه را از خودشان بزدایند. و بدیهی است که انسان در حالت

نشاط و شادی در انجام امور و مسئولیت ها و وظایف خویش موفق تر و جدی تر است.

در مطالعه، در تحصیل، در کار، در برنامه ها، در عبادت و در معاشرت ها، نشاط و شادی موتور محرکه انسان است.

آنچه فطرت انسان به آن گواهی و شهادت می دهد، خود یکی از مهم ترین نشانه های اصالت و نیاز آدمی است. و فرح و نشاط و شادی یکی از این امور است.

اگر انسان به سراغ فطرت رود و از او بپرسد که خوب است انسان همیشه بانشاط و شاد باشد، یا این که زانوی غم در بغل بگیرد و با ناراحتی و غم غصه به سر ببرد، قطعاً فطرتِ انسان شاد زیستن را می پسندد و غم و اندوه را امری ناخوشایند می شمارد. غم چیز خوبی نیست و اساساً فطرت انسان به دنبال غم و اندوه نیست، هرچند گاهی غم انسان را می گیرد، یا پیشامدی موجب اندوه انسان می گردد.

فطرت و روح انسان با شادی مأنوس است و شاد زیستن را می پسندد. آنچه هم از روایات استفاده می شود، همین مطلب است. روایات اصالت را با شادی می داند و آن را امری ممدوح و پسندیده می شمارد.

جنود عقل

مرحوم کلینی در آغاز کتاب «کافی» در حدیثی به همین نکته پرداخته است و به آن تصریح دارد. امام صادقعليه‌السلام در حدیث عقل و جهل، جنود و لشکریان هر یک را تشریح و تبیین فرموده و توصیه به شناخت آن می نمایند. عقل را منشأ همه خوبی می دانند و آن را همانند درخت سترگی که دارای ریشه های محکم و تنه استوار است بر شمرده، صفات نیک و پسندیده ای همچون سخاوت، ایمان، صله رحم و احسان به دیگران را شاخه های آن می دانند.

در این حدیث امامعليه‌السلام هفتاد و پنج لشکر برای عقل و هفتاد و پنج لشکر هم برای جهل بر شمرده اند. حدیث بسیار زیبایی است. امام خمینی این حدیث را شرح کرده اند، و در کتابی به نام «شرح جنود عقل و جهل» به چاپ رسیده است. اما متأسفانه شرح آن ناتمام مانده و به آخر نرسیده است.

در این حدیث وقتی امام صادقعليه‌السلام جنود و لشکریان عقل و جهل را بیان می فرمایند، فرح و شادی را از لشکریان عقل معرفی می نمایند و حزن و اندوه را از لشکریان جهل، نشاط را از جنود عقل و کسالت را از جنود جهل می دانند.(۱)

و این خود دلیل دیگری بر اصالت فرح و شادی آن است، که آن را هماهنگ و همراه و یاور عقل بر شمرده اند. اگر فرمودند فرح و شادی از جنود و لشکریان عقل است، یعنی عقل انسان حکم می کند که شادمان باشد و از غم و اندوه گریزان.

نشاط و شادی همگامی و همراهی با عقل و از لوازم یک زندگی عاقلانه است. عقل آن را تأیید می کند و خواهان آن است. اگر کسی بدون دلیل موجه و در موردی که نا به جاست، غم و غصه بخورد، درباره او می گویند: عجب آدم بی عقلی است! اگر عقل داشت برای این مسائل غم و غصه نمی خورد! عقل و عقلا او را مذمت می کنند و رفتار او را جاهلانه می انگارند؛ چون غم و اندوه بی مورد کاری جاهلانه است.

___________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۱، ص ۲۱،ح ۱۴؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۱۰۹.

زمینه های اندوه

این که فرح و شادی و نشاط از لشکریان عقل است، بدان معناست که انسان عاقل باید شاد باشد. اگر کسی به دنبال غم و غصه است و زمینه های آن را برای خود فراهم می کند، نشأت گرفته از جهل و نادانی اوست. بسیاری از حزن و اندوه ها بر اساس جهالت است. یعنی غصه چیزی را می خورند که غصه ندارد. اما انسان عاقل همشیه زمینه های شادی و نشاط را برای خودش فراهم می کند و به داده های خداوند و نعمت های بی منتها و رحمت واسعه اش دلشاد و بانشاط است.

از امام صادقعليه‌السلام روایت شده است که سه چیز را پیامبران از همدیگر ارث بردند؛ از آدمعليه‌السلام آغاز شده تا این که به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده است. و آن این است که همواره در بامداد این دعا را می خوانند:

اَللّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُکَ اِیماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبی وَ یَقیناً حَتّی اَعْلَمَ اَنَّهُ لَنْ یُصیبَنی اِلّا ما کَتَبْتَ لی وَ رَضِّنی مِنَ الْعَیْشِ بِما قَسَمْتَ لِی؛(۱) خداوندا، از تو ایمانی ثابت درخواست می کنم که همیشه در قلبم برقرار باشد. و یقینی کامل تا بدانم که جز تقدیر تو به من نخواهد رسید. و مرا در زندگانی به هر چه قسمتم کردی خشنود ساز!

در اهمیت این دعا همین بس که این دعا و مضمون آن در بیشتر دعاهای شب های ماه رمضان و سحرها آمده است.(۲)

بنابراین، آنچه اصالت دارد و ارزش شمرده شده است، شادی و نشاط

____________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۲، ص ۵۲۴؛ بحارالانوار، ج ۸۳، ص ۲۸۹.

۲- ۲. الاقبال، ج ۱، ص ۷۶؛ مفاتیح الجنان، کوتاه ترین دعای سحر، دعای ابوحمزه، دعاهای شب های دهه آخر ماه مبارک رمضان و اعمال روزهای ماه رمضان.

است، نه غم و اندوه و کسالت.

انبساط نفس

سرور و شادمانی از عوامل مهم انبساط و گشایش نفس و روح انسان است. نشاط و شادابی به انسان نیرو می بخشد و او را برای کوشش در امور معاش و تعالی معنوی آماده می سازد. در برابر آن غم و اندوه موجب گرفتگی و افسردگی روح آدمی می گردد و انبساط نفس را از انسان می گیرد و او را نسبت به زندگی و حرکت های معنوی دلسرد می کند. و این حقیقتی است که امیرالمؤمنینعليه‌السلام در دو جمله بسیار زیبا بیان فرموده اند:

اَلسُّرورُ یَبْسُطُ النَّفْسَ وَ یُثیرُ النَّشاطَ وَ الغَمُّ یَقْبِضُ النَّفْسَ وَ یَطْوی الانْبِساطَ؛(۱) سرور و شادمانی، نفس را انبساط می بخشد و نشاط و شادابی را بر می انگیزاند. و غم و اندوه، نفس را گرفته می کند و نشاط و انبساط را درهم می پیچد.

بنابراین، آدمی باید غم و اندوه به خود راه ندهد و همیشه خود را شاد و مسرور و سرحال نگه دارد تا امور خود را با موفقیت به انجام رساند. برای این مهم باید به دنبال عوامل شادی بود و در به دست آوردن آنچه نشاط و شادی را فراهم می سازد و غم و اندوه را می زداید و انسان را مهیای حرکت می کند، باید تلاش کرد.

نیاز به انس و نشاط

بزرگان ما در خلوت و در میان خانواده شان بسیار بانشاط و شاد بودند.

___________________________

۱- ۱. عیون الحکم و المواعظ، ص ۶۲؛ غررالحکم، ص ۱۱۳.

بسیار لطیفه می گفتند، شوخی می کردند و خانواده شان را بانشاط نگه می داشتند. مرحوم آیت الله بهاءالدینی جلسات خصوصی زیادی داشتند. اگر کسی لطیفه ای می گفت، بسیار خوشحال و بانشاط می شدند.

امام و دوستان دیگر روزهای پنجشنبه و جمعه جلسات انس داشتیم. شوخی می کردیم و سر حال و بانشاط بودیم. و بعد از جلسات انس بانشاط تر می شدیم و بهتر به درس و بحث می پرداختیم. مباحثات ما بسیار زیاد بود. پیش از طلوع آفتاب چند درس و مباحثه داشتیم.

نفس انسان نیازمند انس و نشاط است. دیده اید که گاهی در بعضی از جلسات که بچه ها را همراه خود می برند، برای این که بچه خسته نشود و سرگرم باشد و بهانه نگیرد، مقداری تنقلات با خود می برند و او را سرحال و بانشاط نگه می دارند. با یک پفک یا بیسکویت یا اسباب بازی او را سرگرم می کنند.

نفس انسان هم همین طور است. نیازمند خوش و بش و انس و الفت و سرگرمی و تفریح است. وقتی این نیازش برآورده شد، بهتر با انسان همراهی می کند. بی حالی و کسالت از سرش می پرد و در کار و عبادت موفق تر است. تفریحات سالم و شادی هایی که در آن معصیت الهی نباشد، از نیازهای طبیعی انسان است.

لبخند به دنیا

یکی از متخصصین می گفت: تمام سردردها و ناراحتی های مفاصل، ناراحتی های اعصاب، مربوط به بی نشاطی است. اگر شما سرحال و بانشاط و کیفور باشید، گیر به دنیا ندهید، تمام خستگی ها از جان شما می رود. ناراحتی های قلبی، مغزی، استخوانی و عصبی همه به افسردگی و بی نشاطی بر می گردد.

اگر شما به دنیا بخندید، دنیا هم به شما می خندد. بدن مَرکب ماست. وقتی راکب سرحال و بانشاط باشد، آن را به خوبی هدایت می کند و به مقصد می رساند. اما اگر خودِ راکب غمگین و افسرده باشد، حق مرکب را هم ادا نمی کند. تمام سیستم بدن به هم می ریزد.

یکی از دوستان ما سرطان داشت، ولی خیلی سرحال و بانشاط بود. دکترها می ترسیدند به او بگویند سرطان داری. خودش یک بویی برده بود. به دکتر گفته بود: اگر خبری هست به من بگویید. گفته بود: شما نبض مرا بگیرید و به من بگویید بدترین بیماری ها را دارم. بعد ببینید آیا ضربان من تفاوتی می کند یا نه. واقعاً هم همین طور بود. تا روز آخری که فوت کرد، نه غصه ای داشت و نه اندوهی. بسیار سرحال و بانشاط بود.

شیخ محمد بهاری

شیخ محمد بهاری یکی از شخصیت های بزرگ اخلاقی و عرفانی است. قبر ایشان در بهار همدان است. مرحوم آیت الله شیخ محمد جواد انصاری، آن عارف بزرگ فرموده بود: قبر ایشان بسیار نورانی است و من نمی دانستم قبرشان این قدر برکات دارد. وی بهترین شاگرد ملاحسین قلی همدانی، استاد بزرگ اخلاق و عرفان بود.

مرحوم ملاحسین قلی همدانی فرموده بود: آنچه ما در عرفان و تزکیه و تهذیب نفس کسب کردیم، همه را شیخ محمد بهاری برد. شاگردان مرحوم ملاحسین قلی همدانی می گفتند: تا وقتی شیخ محمد بهاری در میان ما نبود، استادمان ملاحسین قلی همدانی، مال همه شاگردان بود، ولی از وقتی این شاگرد با همت و با جدیت و با نشاط آمد، ملاحسین قلی مال این شاگرد شد.

اهل سلوک دو دسته اند: بعضی اهل وجد و نشاط اند و برخی اهل خوف و گریه. ایشان اهل سرور و نشاط بوده است. روز آخری که دکترها ایشان را معاینه کرده بودند، می ترسیدند به فرزندانش بگویند که پدرتان رفتنی است. ولی خودش به دکتر گفته بود: اگر یک مرتبه گفتند که شیخ محمد از دنیا رفته است، بگویید: رفته که رفته. و این روحیه خیلی مهم است. اصلاً عین خیالش نبود. این بدن را باید رها کرد و رفت. چیز مهمی نیست. می خواهند ما را از قفس بیرون بیاورند.

دیدید کسانی که در جبهه بودند. از این که شب حمله فرا می رسید، چقدر خوشحال بودند. روحشان در پرواز بود و در انتظار شهادت و بهشت به سر می بردند. کسی که می خواهد از زندان بیرون بیاید، باید سرحال و خوشحال باشد. کسی که از قفس دنیا بیرون می آید، باید کیف کند.

کسانی که اهل فرح و شادی و نشاط اند، نه تنها از مرگ نمی ترسند، بلکه آن را در آغوش می گیرند.

مرگ اگر مرد است گو نزد من آی

تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ

او ز من جانی ستاند جاودان

من از او دلقی ستانم رنگ رنگ

همراهی نفس

یکی از چیزهایی که باید در اوقات شبانه روز، وقتی را به آن اختصاص داد، تفریحات سالم است. نفس انسان خوراکی و تنقلات می خواهد، مطالعه و درس و بحث و کار سرش نمی شود. در ابتدای کار هم ممکن است عبادت سرش نشود، ولی وقتی نفس به روح مبدل شد، با عبادت هم مأنوس است.

بنابراین، باید نفس را به گونه ای صحیح ارضاء کرد تا مزاحم فعالیت و رشد انسان نگردد. همانند مرکبی که نیازمند کاه و جو است، باید به او کاه و جو داد و دستی به سرش کشید و به آن رسیدگی کرد تا با انسان همراهی کند و بهتر بار بدهد و به مقصود برساند.

سلامت و موفقیت در گرو نشاط

کسانی که سرحال و بانشاط هستند، کارهایشان به خوبی به انجام می رسد. و به تعبیری کارها همه ردیف است. عبادتش هم قشنگ تر است. آدم های افسرده و درهم و اندوهگین، در عبادت هم حواس پرت دارند. در درس و کار هم ناموفق اند. حتی نشاط در میل و اشتهای انسان به غذا هم تأثیر به سزایی دارد. کسی که کسل و بی نشاط است، میلی هم به غذا ندارد.

افراد بانشاط کمتر به بیماری مبتلا می شوند. بسیاری از بیماری ها به غم و اندوه و افسردگی ارتباط دارند. غم و غصه که زیاد می شود، اشتها بند می آید. اندوه و نگرانی ها که به انسان رو می آورد، بسیاری از بیمارها طلوع می کند. اما یک روح بانشاط و امیدوار، می تواند با بیماری مبارزه کند و آن را زمین بزند. وقتی روح قوی شد، در جسم و بدن هم تأثیر می گذارد و در آن تصرف می کند.

شادی می تواند بیماری های صعب العلاج جسمی را درمان کند. پزشکان معتقدند، شادی نه تنها می تواند جلوی بیماری های ناشی از ناملایمات عصبی را بگیرد، بلکه قادر است جلو رشد بیماری سرطان را بگیرد.

مرحوم حاج آقای دولابی گاهی هفت هشت ساعت می نشستند و صحبت می کردند و هیچ احساس خستگی نداشتند. ایشان سحرها گاهی چهار پنج ساعت دو زانو می نشستند که شاید ما طاقت یک ساعت آن را هم نداشته باشیم. یک مرتبه به پای خودشان زدند و گفتند: آرام بگیر،می خواهم بنشینم.

اگر روح بانشاط و قوی باشد، می تواند در جسم هم تصرف کند. اگر راکب قوی بود، می تواند در مرکب خود تصرف کند و آن را هم به وجد بیاورد.

اوج شادی

در روایتی آمده است که امام باقرعليه‌السلام می خواستند به محلی بروند، به یکی از اصحاب فرمودند: بیا با هم برویم. الاغ و قاطری درخواست کردند و به او فرمودند: کدام را می خواهی، گفت: الاغ را. فرمود: الاغ را به من واگذار. در حقیقت مرکب بهتر را به او دادند و خودشان الاغ سوار شدند. وقتی به راه افتادند، الاغ در راه رفتن خود به رقص آمد، به طوری که شانه های حضرت به لرزه در آمد. حضرت برآمدگی جلو زین را گرفتند و خم شدند و چیزی گفتند.

راوی می گوید: به حضرت گفتم: گویا از ناراحتی شکم خم شدید. فرمودند: پیامبر خدا الاغی داشتند که به او عُفَیر گفته می شد. هرگاه پیامبر سوار آن می شدند، از شادی به رقص می آمد و شانه های حضرت به حرکت در می آمد و حضرت برآمدگی جلو زین را می گرفتند و می فرمودند:

اللّهُمَّ لَیْسَ مِنّی وَلکِنْ ذا مِنْ عُفَیرٍ؛ بار خدایا، این حرکت از من نیست، بلکه از این عفیر است.

این الاغ من هم از شادی این گونه حرکت کرد و من به زینش چسبیدم و گفتم: «اللّهُمَّ هذا لَیْسَ مِنّی وَلکِنْ هذا مِن حِماری؛ خدایا، این حرکت از من نیست، بلکه از این الاغ من است.»(۱)

واقعاً این الاغ حق داشته است که وقتی پیامبر بر او سوار می شوند، به وجد بیاید. پیامبر خیلی لطافت داشتند. جسمشان هم بسیار لطیف بود.

الاغ پیامبر

الاغی را که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سوار می شدند، الاغ بهشتی بود. از امیرالمؤمنینعليه‌السلام روایت شده است که این الاغ با پیامبر به سخن آمد و گفت: پدر و مادرم فدای شما! پدرم از پدرش و او از جدش و او از پدرش نقل کرده است که با نوح در سفینه بودم. نوح به سوی من آمد و دست به کفل من کشید و گفت:

یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ هذا الحِمارِ حمارٌ یَرْکَبُهُ سَیِّدُ المُرسَلینَ وَ خاتَمُهُمْ فَالحَمْدُللهِ الَّذی جَعَلنی ذلِکَ الْحِمارَ؛ از نسل این الاغ، الاغی به وجود می آید که سید پیامبران و آخرین ایشان بر آن سوار می شود. خدا را شکر که مرا همان الاغ قرار داد.(۲)

امیرالمؤمنینعليه‌السلام فرمودند: همان ساعت که پیامبر از دنیا رفتند، این الاغ افسارش را پاره کرد و می تاخت تا در محله قبا بر سر چاه بنی خَطمه رسید و خود را در آن افکند و همان چاه قبر او گشت.(۳)

شلوغ کاری نفس

پیامبر فرمودند: من شلوغ کار نیستم. هر چه هست مربوط به این الاغ و مرکب من است.

__________________________

۱- ۱. تفسیر العیاشی، ج ۲، ص ۲۸۶؛ بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۲۹۱.

۲- ۲. الکافی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۴۰۵.

۳- ۳. الکافی، ج ۱، ص ۲۳۷؛ بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۴۰۴.

مثنوی گریز قشنگی می زند و می گوید: اگر یک وقت در خودت شلوغ کاری می بینی، سرت را بالا بگیر و بگو: خدایا، روح من شلوغ کار نیست؛ این شلوغ کاری ها مال نفس من است.

ای خداوند و شهنشاه و امیر

من نکردم، نفس من کرد آن مگیر

اگر انسان کسی را پیدا کند که بتواند گناه را گردن او بیندازد، خوب است. حضرت یوسف هم درباره گناه برادرانش چنین گفت:

( وَ قَدْ اَحْسَنَ بی اِذْ اَخْرَجَنی مِنَ السِّجْنِ وَ جاءَ بِکُمْ مِنَ البَدْوِ مِنْ بَعْدِ اَنْ نَزَغَ الشَّیْطانُ بَینی وَ بَیْنَ اِخْوَتی ) (۱) در حقیقت پروردگارم به من احسان کرد، آن گاه که مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بیابان کنعان به مصر باز آورد، پس از آن که شیطان میان من و برادرانم را به هم زد.

در حقیقت گناه را به گردن شیطان انداخت و برای برادرانش عذر آورد که شما نمی خواستید این طور بشود، بلکه شیطان آمد و بین ما جدایی انداخت.

خیلی از مواقع انسان باید گناه را به گردن نفس بیندازد و بگوید: من نمی خواستم شلوغ کاری بکنم، این نفس من بود که چنین پیش آورد وگرنه این گناه از روی میل و رغبت نبود.

همان گونه که امام سجادعليه‌السلام در دعای ابوحمزه با خدا چنین راز و نیاز می کند:

اِلهی لَمْ اَعْصِکَ حینَ عَصَیْتُکَ وَ أنا بِرُبوبِیَّتِکَ جاحدٌ وَلا بِاَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ وَلا لِعُقوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ وَلا لِوَعیدکَ مُتَهاوِنٌ لکنْ خَطیئهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسی وَ غَلَبَنی هَوایَ وَ أعانی عَلَیْها شِقْوَتی وَ

_____________________________

۱ - ۱. سوره یوسف، آیه ۱۰۰.

غَرَّنی سِتْرُکَ المُرخی عَلَیَّ؛(۱) خدای من؛ هنگامی که به معصیتت پرداختم، از راه عصیان، خداوندی ات را انکار نکردم. و فرمانت را سبک نشمردم. و در مقابل عقابت سینه سپر نکردم. و وعده مجازات را بی اهمیت ندانستم. بلکه عصیانم خطایی بود که عارض شد و نفس بر من شبهه کاری کرد و هوی و هوس غلبه کرد و بدبختی کمک نمود و پرده پوشی ات مغرورم کرد.

واقعاً ما نمی خواهیم گناه کنیم. اصلاً از گناه خوشمان نمی آید، ولی در دام گناه می افتیم. این نفس است که گاهی بر ما غلبه می کند و در دام گناه می افتیم. چنان که ابن ابی الحدید در کلمات منسوب به امیرالمؤمنینعليه‌السلام آورده است:

شَیْطانُ کُلِّ اِنْسانٍ نَفْسُهُ؛(۲) شیطان هر انسانی نفس اوست.

شیطان اصلی همان نفس ماست. و این یک مطلب کلیدی است. این است که پیامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند:

شَیطانی اَسْلَمَ بِیَدی؛(۳) شیطان من مطیع و تسلیم من گردید.

به هر حال نشاط و شادابی یکی از ارزش های اخلاقی است که آن را در سیره ائمهعليهم‌السلام و همین طور در پیروان مکتبشان به خوبی مشاهده می کنیم.

توصیه به غم زدایی

اصلاً زدودن غم دیگران، یکی از ارزش های بسیار مهمی است که اولیا و امامان ما به آن توصیه فرموده اند و آثار و پاداش بسیاری برای آن ذکر کرده اند. امام صادقعليه‌السلام فرمودند:

__________________________

۱- ۱. مصباح المتهجد، ج ۲، ص ۵۸۹؛ مفاتیج الجنان، دعای ابوحمزه، ص ۳۴۵.

۲- ۲. شرح نهج البلاغه، ج ۲۰، ص ۲۵۷.

۳- ۳. الفرقان، ج ۲۷، ص ۳۹۱؛ مخزن العرفان، ج ۹، ص ۶۰.

مَنْ نَفَّسَ عَنْ مُؤمِنٍ کُرْبَهً نَفَّسَ اللهُ عَنْهُ کُرَبَ الآخِرَهِ وَ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ ثَلَجَ الفُؤاد؛(۱) هرکسی اندوه مؤمنی را برطرف سازد، خداوند اندوه آخرت را از او برطرف سازد و با دلی شادمان و آرام از قبر خویش خارج شود.

پاداش اخروی، پاداش جاودان و همیشگی است و هیچ قابل قیاس با پاداش های مادی و دنیوی نیست. همان گونه که آخرت همیشگی و بی پایان است، نعمت های آن هم همیشگی و بی پایان است. و این در مقابل نعمت های دنیوی که پایان پذیر و زودگذر است، همانند صفر در برابر بی نهایت است و این دلیل محکمی بر اصالت شادی است.

آرزوی شادمانی برای دیگران

درخواست فرح و شادی برای دیگران و رفع غم و اندوهشان نیز در فرهنگ اهل بیتعليهم‌السلام بسیار نمایان است. به مناسبت های گوناگون و فرصت های مختلف، توصیه به زدودن اندوه دیگران و حتی در قالب آرزو و دعا بیان شده است.

اسلام در زوایای زندگی انسان رسوخ کرده و حتی برای امور جزئی برنامه ریزی نموده و دستورالعمل صادر کرده است. و این همه در مسیر و جهت رشد و کمال و کمال خواهی انسان برای خود و دیگران است.

وقتی به آداب معاشرت و تعامل با یکدیگر می نگریم و می بینیم که روح خیرخواهی و آرزوی تندرستی و شادمانی برای دیگران در این معاشرت ها موج می زند، به این حقیقت بیشتر واقف خواهیم شد.

__________________________

۱- ۱. الکافی، ج ۲، ص ۱۹۹، ح ۳؛ ثواب الاعمال، ص ۱۴۹؛ بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۳.