خاتم النبیین

خاتم النبیین0%

خاتم النبیین نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

خاتم النبیین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی کمالی
گروه: مشاهدات: 33657
دانلود: 3229

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 33657 / دانلود: 3229
اندازه اندازه اندازه
خاتم النبیین

خاتم النبیین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

انفاق، عطایا

هیچ دین و آئینی به اندازه ی اسلام حقوقی برای فقرا در اموال اغنیا مقرر نداشته است، تا آن جا که دستور عام اسلام در این مورد چنین است، قوله تعالی:( خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِم بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ ۖ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَّهُمْ ۗ وَاللَّـهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) (توبه / ۱۰۳)یعنی: «(ای پیامبر!) بگیر از اموال ایشان (مالداران) صدقه ای که ایشان را پاک می سازی وبا آن صدقه خالص می گردانی و بر ایشان دعای خیر فرست، که دعای خیر تو آرامش نفوس ایشان است، و خداوند شنوا و داناست».وقتی مالدار با صدقه و انفاق، فقرا را در مال خود سهیم کرد، فلق و اضطراب او از نفرت ایشان برطرف می شود زیرا عضو محبوب جامعه می شود و آرامش واقعی همین است.۱ - پیغمبر اکرم خود عالی ترین نمونه ی سخاوت و انفاق بود، عطایای او را تنها در قریش حساب کردند، به ششصد ملیون درهم بالغ گردید. (نظام ۸۷ / ۱).۲ - پیغمبر سهم یکی از بنی غفار را از غنایم خیبر در برابر شتری خرید، بعد فرمود: «گوئی آن چه از تو گرفته ام بهتر است از آن چه به تو داده ام، اگر خواهی بگیر و اگر خواهی رها کن». گفت: گرفتم، و پیغمبر سهم او را به او پس داد. (مجمع ۲۴۴ / ۳).۳ - در بازپرداخت و امن اصرار داشت که زیادتر بدهد و می فرمود: «بهترین شما بهرتین ادا کننده ی دین خویش است» (مجمع ۱۴۰ / ۴).توضیح:اضافی دادن در پرداخت دین با رضای خاطر، ربا نیست و از باب احسان است.۴ - دو گوسفند فربه قربانی می کرد، خود و اهلش از آن می خورد و بقیه را به مساکین می داد؛ دو گوسفند یکی از طرف خود و اهل بیت و دیگری را از طرف امت خود قربانی می کرد و می گفت: «خداوندا!این از طرف همه ی امتم، هر کس که برای تو به یگانگی و برای من به اداء رسالت شهادت داده است»(مجمع ۲۲ / ۴).۵ - مردی نزد او آمد و چیزی خواست، فرمود: «اکنون چیزی موجود نیست، هر چه خواهی به عهده ی من خریداری کن، وقتی مالی رسید ادا می کنم» عمر گفت: یا رسول الله! خداوند تو را به آن چه توانائی نداری مکلف نساخته است، پیغمبر گفتار عمر را مکروه داشت، یک تن از انصار حاضر بود، گفت: یا رسول الله! هر چه خواهی ببخش، و از جانب صاحب عرش بیم کمبود نداشته باش، پیغمبر تبسم کرد و فرمود: «به چنین رفتاری فرمان داده شده ام» (شمائل / ۱۰۱).۶ - هنگام برگشت از حنین، اعراب رای بخشش سر راه بر او گرفتند تا آن جا که عبا را از دوش ربودند، او توقف کرد و فرمود: «ردایم را به من بازدهید، آیا بر من از بخل می ترسید، اگر به اندازه ی ریگ بیابان شتر داشته باشم، همه را میان شما تقسیم خواهم کرد و خواهید دید من نه بخیلم و نه ترسو»(اسد ۱۲۲ / ۴).

۷ - سائلی را رد نمی کرد، اگر چیزی نداشت با لطف سخن دل او را شاد می نمود، و می فرمود: «بهترین شما صاحب بهترین اخلاق است» (بحار ۳۴۰ / ۱۶).۸ - می فرمود: «خوشا به حال کسی که اسلام آورد و زندگی او در حد کفاف بود» (وافی - الایمان / ۸۰)تذکر: شادروان سید صدرالدین (عمویم) می گفت: پدرم مرحوم سید حسین ظهیر الاسلام نزدیک به ارتحالش گفت: قرآن و سنت که به این حقیقت ناطقند به جای خود، من خود به تجربه دریافته ام که اگر سعادتی هست در دو چیز است: اول ایمان، دوم دارائی در حد کفاف و عدم احتیاج به غیر، نه زیاد داشتن؛ و این دعای پیغمبراکرم است درباره ی ذریه ی خود که (اللهم ارزق آل محمد الکفاف و العفاف)، یعنی: «خداوندا! روزی گردان آل محمد را کفاف و عفاف)، وقتی مالی در حد کفاف بود (نه کمتر ونه بیشتر) خود باعث عفاف و پاکدامنی خواهد بود.۹ - اسیرانی آورده بودند، صباغه دختر زبیر و خواهرش به پیغمبر مراجعه کردند که از ایشان برای خدمت به ایشان بدهد، فرمود: «قبل از شما به یتیمان شهدای بدر داده شده اند» (تاریخ اسلام ۱۴۵ / ۱).توضیح:ریشه ی اعمال دینی و اخلاق و پیغمبری و سروری، رعایت اولویت هاست، وقتی انسان اراده کرد عمل خوبی انجام دهد باید دقت کند تا مورد آن اولی و احق باشد و عمل پیغمبر اسلام در همه ی موارد چنین بود.۱۰ - ابوطلحه، باغی باصفا داشت که پیغمبر برای تفرج به آن جا می رفت و از آب چاه آن می آشامید، گفت: یا رسول الله! آن را در هر راهی می دانی انفاق کن، فرمود: «این مالی سودآور است از تو قبول کردم و به خودت باز گردانیدم که در نزدیکان خود تصدق کنی» (نظام ۴۰۳ / ۱).۱۱ - ابوعبیده ی جراح با اموال زکات از بحرین به مدینه وارد شده بود، سحرگاه همه برای نماز شتاب کردند، چون پیغمبر نماز خواند، خود را نشان دادند، پیغمبر تبسم نمود و فرمود: «گمانم شنیده اید ابوعبیده مالی آورده»، گفتند: بلی: فرمود: «بشارت باد شما را، و آرزو کنید چیزی را که شما را شاد کند؛ به خدا سوگند از فقر بر شما نمی ترسم اما از آن بر شما می ترسم که دنیا به شما رو آورد همچنان که بر پیشینیان شما فراخ و فراوان شد، آن گاه بر سر آن با هم نزاع کنید، همچنان که آنان کردند آن گاه دنیا شما را هلاک کند همچنان که ایشان را هلاک نمود». (اسد ۱۲۴ / ۴).توضیح:رفتار و گفتار پیغمبربه ما درس مهمی می دهد که با اخلاق غریزی اکثریت انسانها مادام که به حال جامعه مضر نباشد نباید مبارزه کرد؛ دقت زیاد در انتخاب مردم مخل نظم جامعه است، پیغمبر اسلام افراد بسیاری را که به طمع گرفتن عطای خود به مسجد شتاب کرده بودند هم پذیرفته بود، هم ایشان را تعلیم داد.۱۲ - روزی به مسجد قبا و محله ی عمرو بن عوف رفت، دید حصار باغ ها را محکم ساخته اند، همان جا نماز خواند و خطبه خواند و مردم اجتماع کردند، فرمود: «ای معشر انصار! شما قبل از اسلام در این جا وظائف سنگین بر خود بار کرده بودید، یتیمان را کفالت می کردید، کارهای نیک انجام می دادید، حال که اسلام آورده اید چگونه اموال خود را از دسترس محفوظ می دارید؟ در آن چه آدمیان می خورند ثواب هست»، مردم برگشتند و در دیوارها شکاف ایجاد کردند تا رهگذاران بهره مند شوند. (اسد ۸۲ / ۲).

توضیح:شکاف ایجاد کردن در دیوارها امری واجب نبود بلکه ارشادی بوده برای تعدیل بخل و منع در برابر فقرا، پیغمبر هم نفرمود شکاف ایجاد کنید، بلکه این عمل اجتهادی بود از طرف مسلمانان که پیغمبر ایشان را توبیخ کرده بود، بنابراین اصل آن است که انسان مالدار، فقرا را در مال خود ذی حق بداند همچنین رهگذری را که با دیدن میوه ها اخلاقا در حکم مهمان است.۱۱۳ - وقت رسیدن میوه ها دستور می داد در دیوارها شکاف ایجاد کنند تا رهگذران بهره مند شوند. (بحار ۷۵ / ۱۶).توضیح:تعارض در میان دو روایت نیست، زیرا چه بسا وقوع این امر بعد از آن بوده، که صاحبان باغ ها، خود به نحوی از انحاء حق رهگذر را ادا نمی کردند، و به هر حال مجوزی برای دیگران برای ایجاد شکاف نیست، بلکه ایجاد شکاف در دیوار بدون اذن مالک حرام است، و بدون حکم حاکم قانونی، باعث اختلال در نظم جامعه است، پیغمبر اکرم که خود بنیانگذار احکام اسلام است، گاهی اوامری برای تعدیل افراط و تفریط غالب در جامعه، صادر فرموده که منشأ عمل برای دیگران نیست و فقط یک هشدار ارشادی است.۱۴ - به پیغمبر گفتند: قیمت گذاری کن، فرمود: «گرانی و ارزانی هر دو به دست خداوند است»(مجمع ۹۹/ ۴).

توضیح:تجربه ممتد تاریخی نشان داده که گرانی و ارزانی صد در صد در حیطه ی اختیار گران فروشان یا حاکمان جامعه نیست، عواملی از عرضه و تقاضا و غیره در کار هست، البته گران فروشی هم یکی از آن عوامل است، تنها با مبارزه با گران فروش نمی توان ارزانی را تحصیل کرد، باید همه ی عوامل گرانی را شناخت و اگر بتوان آنها را تعدیل یا قلع و قمع ساخت، که تاریخ نشان داده صد در صد آن در حکم محالات است، بنابراین پیغمبر اسلام که عقل کل است، نرخ گذاری نکرده اما با احتکار مبارزه نموده و ما می دانیم که گران فروشان نوچه های محتکرانند.۱۵ - به میراث گذرادن توصیه می فرمود، یکی پرسید: آیا دو ثلث مالم را تصدق کنم؟ فرمود: «نه» گفت: نصف آن را، فرمود: «نه، ثلث آنرا و ثلث هم زیاد است، ورثه ی خود را بی نیاز ترک کنی، بهتر از آن است که فقیر باشند و سؤال کنند» (واقدی / ۱۱۱۵).توضیح:این مطلب مهم مستند به قرآن مجید است، قوله تعالی:( وَلْيَخْشَ الَّذِينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعَافًا خَافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّـهَ وَلْيَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا ) (نساء / ۹)یعنی: «آنان که فرزندانی ضعیف به جا می گذارند، که بر ضعفایشان بیمناکند باید از خدا بترسند، باید سخنی استوار گویند، و سبب نزول آن بود که گروهی پیرامون شخصی محتضر بودند و او را ترغیب می کردند که مال خود را در راه خدا انفاق کند، در حالی که آن محتضر خود دارای فرزندان کوچک و ضعیف بود، آیه ی مبارکه به آن مردمان توصیه کن و هم به خود محتضر وصیت کن، هشدار می دهد که چنین نکنند، سخن خردمندانه بگویند و فرزندان خود را در فقر و بیچارگی رها نکنند.۱۶ - بسیار اتفاق می افتاد که برادران قیس بن سلع به پیغمبر شکایت می کردند که مال خود را تلف می کند. پیغمبر اکرم به او فرمود: «برادرانت چنین می گویند»، قیس گفت: من سهم خودم را از خرما برمی دارم و در راه خدا و یارانم انفاق می کنم، پیغمبر دست بر سینه ی او نهاد و فرمود: «ای قیس! انفاق کن، خداوند به تو عوض می دهد» وی همیشه مالدار بود. (اسد ۲۱۷ / ۴).۱۷ - می فرمود: «با دست خود چیزی به مسکین دادن از مگر نجات می دهد»، حارثه بن ربیع که در جنگ حنین کور شده بود، در مصلای خود می نشست و سبدی خرما در جلو داشت، بندی از پیش خود تا دم در بسته بود، چون مسکینی می آمد مقداری خرما برمی داشت و بند را می گرفت، تا به او می رسید، و به او می داد، گفتند ما به جای تو چنین کنیم، گفت: هرگز، از پیغمبر شنیدم هر کس با دست خود. (اسد ۳۹۵ / ۱).توضیح:شدت و دقت در اتباع را ملاحظه کنید، این است معنی اطاعت و ترک تأویل ناروا۱۸ - می فرمود: «هیچ سحرگاهی نیست مگر آن که در آن منادی ای از آسمان ندا می دهد: خداوندا! به هر انفاق کننده عوض و پاداش ده، و به هر دست بسته و ممسکی تلف بده» (مطالب / ۲۵۹).۱۹ - فرمود: «آتش جهنم را از خود دور کنید ولو به انفاق نصف دانه خرمائی»(مطالب ۲۶۰ / ۱).۲۰ - خوله همسر حمزه به پیغمبر گفت: ما چنانیم که می دانی و با شما منسوب شده ایم و خداوند در این نسبت خیر قرار داده، مادرم مرده، آیا اگر صدقه برای او بدهم به حال او سود دارد؟ فرمود: «اگر به جرعه ی آبی برای او تصدق دهی هر آینه او راسود می دهد»(مطالب ۲۶۲ / ۱).۲۱ - از درو کردن در شب منع می کرد مبادا فقیران بی بهره شوند (مطالب ۲۴۴ / ۱).۲۲ - از مدینه پولی برای ابوسفیان به مکه فرستاد تا میان فقرای قریش تقسیم کند. (نظام ۲۹۰ / ۱).۲۳ - به قیس بن عاصم فرمود: «آن چه از مال تو، مال تو است آن چیزی است که خورده ای و فانی کرده ای و پوشیده ای و کهنه کرده ای یا بخشیده ای و گذشته ای، باقی مال ورثه است»(اسد ۲۲۱ / ۴).۲۴ - فرمود: «صدقه با هیچ مالی مخلوط نشد، مگر آن که آن مال را تباه کرد»(مطالب ۲۴۶ / ۱).توضیح:هشدار سهمگینی است، تجربه هم نشان داده اگر از مال فقرا چیزی در اموال دیگر گم شد آن مال ها عاقبتی نداشته وتباه شده اند.۲۵ - فرمود: «صدقه بر مال دار و تندرست روا نیست»(مطالب ۲۴۹ / ۱).توضیح:مشکل فقرا این است که نامستحقان از سهم ایشان برداشت می کنند، گروهی بی دین غیر مستحق، خود را در میان فقرا جا می زنند وبا پررویی وحقه بازی خود را مستحق تر نشان می دهند، همچنین گروهی بی دین و فرصت طلب به انحاء مخلتف حتی به زور و آشکارا از اموال فقرا تصرف می کنند، و اگر اینان از مال فقرا تصرف نکنند، آن چه اهل خیر تصدق می دهند، همه ی فقرا را بی نیاز می کند، و اضافه هم می ماند و خداوند متعال در قرآن مجید با بیانی اعجاز آمیز آن مشکل مهم جامعه را توضیح داده، قوله تعالی( لِلْفُقَرَاءِ الَّذِينَ أُحْصِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّـهِ لَا يَسْتَطِيعُونَ ضَرْبًا فِي الْأَرْضِ يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُم بِسِيمَاهُمْ لَا يَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا ۗ وَمَا تُنفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللَّـهَ بِهِ عَلِيمٌ ) (بقره / ۲۷۳)یعنی: «مالی که در راه خدا انفاق می شود در درجه اول خاص فقرایی است که در راه خدا از کار افتاده اند (مانند معلولین جهاد و غیره) کسانی که نمی توانند برای طلب روزی در زمین رهسپار شوند، از بس عفیف و خویشتندارند، مردم نادان ایشان را غنی و مال دار به حساب می آورند، تو (ای محمد!) ایشان را از سیمایشان می شناسی، اینان از مردم به الحاح واصرار سؤال نمی کنند؛ و آن چه را از خیر انفاق می کنید خداوند به آن دانا است.»توضیح:می دانیم که همیشه مشکلترین مسائل اجتماعی وجود اکثریتی ناتوان و فقیر و رنجور به اقسام و انواع است، و نیز می دانیم وجوه خیریه که وسیله ی مردمان خیر پرداخت می شود برای ترمیم احتیاج ایشان کافی است و با وجود این، آن انبوه مستمندان محتاج به حال خود باقی است، بنابراین باید علت آن را به دست آورد، علت دو چیز است: اول عدم تمرکز صندوق و خزانه این عایدات و بی اطلاعی از جمع آن وجوه، دوم عدم اطلاع از مستحقان واقعی و بنابر استنباط از آیه ی مبارکه که به پیغمبر خطاب می کند: تو ایشان را می شناسی، بر حاکم اسلامی واجب است که هم وجوه را تمرکز دهد و مبلغ آن ها را بشناسند و هم آمار دقیق مستحقان را و محل ایشان را بداند تا در توزیع خلافی واقع نشود و تنها راه این شناسائیها همین تقسیم بندی اجتماعات در واحد مساجد است که نماز خوانان هر مسجد و هر محل چون کاملا بر زندگانی اهل محل خود آگاهند موظف به تهیه ی آن آمار و اطلاعات باشند و از مزاحمت نامستحقان که بزرگترین فساد در جامعه است جلوگیری نمایند.۲۶ - فرمود: «هر کس فقیر نباشد و سؤال کند، به درستی که اخگر آتش را جویده است» (مطالب ۲۵۰ / ۱).۲۷ - فرمود: «هر کس درخت میوه داری بکارد، چرنده و پرنده هر چه از آن بخورند، برای او صدقه نوشته می شود» (تفسیر تبیان ۲۴۹ / ۱).۲۸ - هوبجه بن بجیر نزد پیغمبر آمد و گفت: مرا وصیت کن، فرمود: «به عدالت سخن گو، و اضافه ی مال خود را ببخش»، گفت: نمی توانم، فرمود: «مالی داری؟» گفت: شتر دارم، فرمود: «با یکی از آنها آبکشی کن و به خانواده هائی که یک روز در میان، آب می نوشند، آب ده» (اسد ۷۲ / ۵).توضیح:نموداری است از فقر عمومی مردم در آن زمان که حتی آب به قدر نوشیدن معمولی در دسترس ایشان نبود. و نیز تعلیم انسان دوستی پیغمبر اکرم و مراقبت او از حال فقرا. سبحان الله تعلیمات پیغمبر کجا و این همه بیکاره و طفیلی و سربار جامعه در امت او کجا.۲۹ - دو نفر آمدند و از خمس چیزی خواستند، فرمود: «اگر خواهید از آن به شما بدهم، اما اشخاص دولتمند و نیرومند که بتوانند کار کنند در آن حقی ندارد» (واقدی / ۴۱۰).۳۰ - از فروش خانه و ملک نهی می کرد و می فرمود: «هر کس خانه و ملکش را بفروشد و بهای آن را در خریدن خانه و ملک دیگر قرار ندهد برای او مبارک نخواهد بود» (اسد ۳۰۴ / ۲).۳۱ - از سؤال و تکدی نهی می فرمود، می گفت: «هر کس آن قدر مال داشته باشد که محتاج نباشد و سؤال کند، از آتش جهنم برای خود زیاد کرده» گفتند: چه چیز آدم را بی احتیاج می کند، فرمود: «داشتن نهاری و شامی» (اسد ۲۱۲ / ۲).۳۲ - در فتح خیبر پوست شتری پر از زینت آلات و جواهرات آوردند در اندک مدتی آن ها را میان مستمندان تقسیم نمود، گردن بندی در میان آنها بود، آن را به یکی از کسان خود داد، شب خواب به چشمش نمی آمد، سحرگاه به در خانه ی او رفت، و گفت: «گردن بند را بده که من و تو در آن حقی نداریم» و آن را انفاق نمود. (واقدی / ۶۷۳).تنبیه:نه آن که حقی در غنائم نداشت اما از غایت نوع پرستی و رعایت فقرا ایثار می کرد.۳۳ - از عازم بن عبدالله چهل هزار درهم قرض گرفت، وقتی مالی به مدینه رسید، او را خواست، و فرمود: «مال خود را بگیر، خداوند به مالت برکت دهد، پاداش قرض کردن، وفا کردن است» (اسد ۸۷ / ۳).

۳۴- فرمود: «هر کس بی وصیت مرد، از سخن گفتن با ارواح ممنوع است»، گفتند: یا رسول الله! مگر ارواح مردگان با هم حرف می زنند؟ فرمود: «بلی و همدیگر را دیدار می کنند». (اسد ۲۲۴ / ۴).۳۵ - هنگام هجرت به امیرمؤمنان دستور داد در مکه جار بزنند: هر کس امانتی نزد پیغمبر دارد، بیاید و بگیرد و علیعليه‌السلام آن امانت را علی رؤوس الاشهاد به صاحبانشان مسترد نمود. (بحار ۴۰ / ۳۶).۳۶ - فرمود: «کسی طعم ایمان را نمی چشد مگر آن که در اندیشه نباشد که دنیا را کی خورده است».۳۷ - بر مردار بزغاله ای گذر کرد، به اصحاب فرمود: «اگر زنده بود چند می ارزید»، گفتند: «از یک درهم کمتر بود، فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست، ارزش دنیا نزد خداوند از این مردار کمتر است» (وافی - الایمان / ۸۰).۳۸ - از راهی می گذشت، چوپانی آنجا بود، از او شیر خواست، چوپان گفت: آنچه در پستان دارند غذای سحرگاهی آنها است و آن چه دوشیده شده و در ظروف است، غذای شامگاهان ایشان است، پیغمبر فرمود: «خداوند مال و فرزندان تو را زیاد کند. بر چوپان دیگر گذشت، و از او شیر خواست، او گوسفندی دوشید و ظرفی پر کرد، شیر را با یک گوسفندی برای پیغمبر فرستاد، و گفت: اگر بیشتر می خواهید بدهم، پیغمبر گفت: «خداوندا! کفاف را روزی او گردان»، اصحاب گفتند: یا رسول الله! آن که شیر نداد بهترین دعا در حق او کردی و آن که شیر وگوسفند داد برایش دعائی کردی که از آن اکراه داریم، پیغمبر فرمود: «هر آینه کمی که کفایت کند، بهتر است از بسیاری که صاحبش را به خود مشغول دارد». (وافی - الایمان / ۸۰).۳۹ - به علیعليه‌السلام فرمود: «حاجتمندی، امانت خداوند نزد خلق است،هر کس آن را کتمان کرد خداوند ثواب نمازگزار به او داد و هر کس آن را نزد کسی که می تواند حاجتش را برآورد، کشف نمود و او حاجتش را برنیاورد، به تحقیق او را کشته است اما او را به شمشیر و نیزه نکشته بلکه او را با سرکوب دادن دلش کشته است» (وافی - الایمان / ۱۳۷).۴۰ - فرمود: «از نشانه های شقاوت: خشکی چشم و سختی دل و بسیاری حرص در طلب دنیا و اصرار بر گناه است» (وافی - جنودالکفر / ۱۵۲).۴۱ - فرمود: «می خواهید اشرار را به شما نشان دهم»، گفتند: بلی یا رسول الله، فرمود: «اشرار رجال شما: بهتان زنندگان، بی باکان، فحش دهندگان، تنها خوردندگان، منع کنندگان مهمان، کتک زنندگان به غلامان و ناچار کنندگان عیال خود تا محتاج به غیر شود»(وافی - جنود / ۱۴۵).۴۲ - فرمود: «درهم ودینار، پیشینیان شما را هلاک ساخت شما را هم هلاک خواهد ساخت»(وافی - جنود / ۱۵۲).۴۳ - فرمود: «شش چیزند که ریشه ی معصیت خداوندند: دوستی دنیا، دوستی ریاست، دوستی خوردنی ها، دوستی خواب، دوستی راحت، دوستی زنان» (نظام ۴۴۵ / ۱).توضیح:مقصود از این دوستی ها افراط و حرص زدن در دوستی است، نه دوستی معتدل و میانه، و مراد از دوستی زنان در اینجا حرص زدن بر امور جنسی و ناسیرائی از آن است، اما در آن حد تکوینی که مایه ی بقای نسل و آرامش زندگی است، مطلوب است، و از موارد دوست داشتنی های شخص پیغمبر اکرم است، مثلا دوستی ریاست برای احقاق حق و ابطال باطل ممدوح است.

۴۴ - به رسول فروه بن عمرو حاکم عمان پانصد درهم بخشید. هر کس می مرد اگر وامی داشت پرداخت می کرد و می فرمود: «من به هر مؤمنی از خودش به خودش اولی هستم». اگر مسلمانی گرسنه یا برهنه می آمد و چیزی موجود نبود، بلال را می فرستاد تا قرض کند و او را بخوراند و بپوشاند. (نظام ۴۴۵ / ۱).توضیح:چنان چه وام دار در نپرداختن وام عذر موجهی داشت، وام او را می پرداخت.۴۵ - برای او جبه ای بافته بودند، پیغمبر چون آن را دید فرمود: «چه خوب»، عربی آن جا بود گفت: آن را به من ده، جبه را به عرب داد، و سفارش جبه ی دیگر کرد، اما قبل از آماده شدن وفات نمود. (نظام ۵۹ / ۲).۴۶ - می فرمود: «هر کس می خواهد خداوند غمش را زائل کند و مرادش را برآورد، معسر را مهلت دهد، یا به کلی صرف نظر کند» (اسد ۱۴۸ / ۵).۴۷ - زاهر نامی برای او هدیه ی بیابانی می آورد، و پیغمبر به او امتعه ی شهری هدیه می داد و می فرمود: «زاهر بیابان ماست، و ما شهر اوئیم» (نظام ۱۰۰ / ۲)۴۸ - فرمود: «به هر کس کرامتی شد، آن را رد نکند، چیزی از آن بردارد، خواه کم و خواه زیاد»(اسد۲۶۲ / ۳).۴۹ - یکی از او پرسید: چگونه به بهشت داخل شوم؟ فرمود: «پدرت و مادرت زنده اند؟» گفت: نه، پیغمبر سه بار از او پرسید و او گفت: نه، پیغمبر فرمود:«به مردم آب بده اگر حاضرند و اگر غائبند برای ایشان ببر»(اسد ۱۶۶ / ۴).۵۰ - فرمود: «دیر کردن روزی، شما را وادار نکند که با گناهکاری آن را طلب کنید، خداوند روزی را به قدر سنگینی حاجتمندی نازل می کند، آن چه از روزی در تقدیر نوشته شده به انسان می رسد، در طلب روزی درستکار و نیکوروش باشید» (مطالب ۲۴۵ / ۱).۵۱ - می فرمود: «مردم را بگذارید از همدیگر بهره مند شوند، اگر برادرت از تو مشورت خواست خیرخواه او باش» (اسد ۱۰۹ / ۵).توضیح:پیغمبر اکرم مسأله ی بسیار مهمی در اقتصاد جامعه تعلیم داده است، نباید زیاد پاپی درآمدها و مشاغل مردم بود و بسیاری از واسطه ها را زائد انگاشت. ۵۲ - کسی از پیغمبر برای قوم خود چیزی خواست، و او نداشت، مقداری خرمای سلف به یک یهودی فروخت و پول را به او داد، چون موعد رسید و هنوز یهودی خرما را دریافت نکرده بود، نزد پیغمبر آمد و مطالبه کرد و گفت: ای بنی عبدالمطلب! شما را دیر پرداخت نمی دانستم، یکی از حاضران برآشفت و خواست یهودی را بیازارد، پیغمبر با آرامش به روی او تبسم نمود و فرمود: «من و این یهودی به رفتار دیگری از تو محتاج تریم، او را به حسن مطالبه توصیه کن و مرا به حسن اداء؛ حال برو و خرمای او را ادا کن وبیست صاع اضافه بده، زیرا او را ترسانده ای» یهودی در دم مسلمان شد (اسد ۲۴۲ / ۲).۵۳ - به اصحاب فرمود: «چه کسی از مردم بهتر است؟» گفتند: یا رسول الله کسی که مال و جانش را در راه خدا بدهد، پیغمبر فرمود: «چنین مردی خوب مردی است، اما فاضلترین مردم کسی است که به اندازه ی توانائیش ایثار کند». (مطالب ۲۶۲ / ۱).توضیح:چون مفهوم متبادر از دادن مال و جان در راه خدا، ایثار در موقع جهاد است، نه مطلق ایثار در همه حال، از این جهت پیغمبر اکرم آمادگی مطلق و در همه ی موارد را ترجیح داده است، که شامل دادن مال و جان در راه خدا هم هست.۵۴ - می فرمود: «خلائق همه عیالات خداوندند، بهترین ایشان نزد خداوند، سودمندترین ایشان برای زیردستان خویش است» (مطالب ۲۶۲ / ۱).۵۵ - به دیه دادن سفارش می نمود و می فرمود: «هدیه مایه ی پیوستگی میان مردم است»، می فرمود: «هدیه بدهید که هدیه دادن کینه را از دل می زداید» (مجمع ۱۴۶ / ۴).۵۶ - فرمود: «مسکین، آن گدای دوره گرد نیست و نه آن کسی که به یک لقمه و دو لقمه بازمی گردد بلکه مسکین آن عفیفی است که سؤال نمی کند، و مردم او را نمی شناسند تا بر او تصدق کنند» (مجمع ۱۰۲ / ۳).۵۷ - مردی نزد پیغمبر آمد و گفت: یا رسول الله! مرا خبر ده از عملی که مرا به بهشت داخل کند، فرمود: «به عدالت سخن گو و اضافه ی مالت را ببخش»، گفت: اگر نتوانستم؟ فرمود: «اطعام طعام کن و افشاء سلام»، گفت: اگر نتوانستم، فرمود: «شتری برای آب کشیدن مهیا کن و ببین کدام خانواده آب نمی نوشند مگر یک روز در میان، وقتی حاضرند به ایشان آب بده و وقتی غایبند برای ایشان ذخیره کن، امید است پیش از آن که شترت از دست برود و مشک پاره شود بهشت بر تو واجب گردد». (اسد ۳۲۴ / ۴).۵۸ - اگر سنگی یا کلوخی یا هر چه مایه ی آزار راهگذر بود، در راه می دید برمی داشت، و می فرمود: «هر کس مایه ی آزار مسلمانان را از راه بردارد حسنه ای برای او نوشته میشود» (مجمع ۱۴۶ / ۳).۵۹ - می فرمود: «ایمان دارای هفتاد و چند درجه است، درجه ی اعلای آن کلمه ی لا اله الا الله است و کمترین آن برداشتن آزار از راه» (همه ی منابع).

۶۰ - می فرمود: «اگر مساکین راست می گفتند، کسی که ایشان را محروم می کرد رستگار نمی شد» (مجمع ۱۰۲ / ۳).۶۱ - فرمود: «خداوند لعنت کند کسی را که راه خیر و خوبی را بند کند» و فرمود: «کسی که به قومی خوبی کند و از او حق شناسی نکنند، آنگاه بر ایشان نفرین کند،خداوند نفرین او را گیرا می سازد» (محاضرات / ۳۷۳).۶۲ - فرمود: «مازاد آب را نفروشید، هر کس مازاد آب را بفروشد به طوری که مانع ازدیاد زراعت شود، خداوند فضل و رحمت خود را در روز قیامت از او بازمی دارد» (محاضرات / ۴۶۷).۶۳ - فرمود: «در فروش، سماجت داشته باشید، آسان بگیرید» (محاضرات / ۴۶۸).۶۴ - فرمود: «دست خداوند همراه دو شریک است، تا یکی از ایشان خیانت نکرده، وقتی یکی خیانت کرد، برکت از بین می رود»(محاضرات / ۴۷۲).۶۵ - فرمود: «هر کس معسری را مهلت دهد و باری از او بردارد خداوند بر او سایه افکند روزی که سایه ای جز سایه ی خدا نباشد» (محاضرات / ۴۷۸).۶۶ - فرمود: «بهترین شما کسی است که دنیا را برای آخرتش رها نکند و آخرتش را برای دنیایش رها نکند» (محاضرات / ۴۹۷).۶۷ - فرمود: «سفر کنید تا سود به دست آوردید» (محاضرات / ۹۳).۶۸ - فرمود: «خداوند دوست دارد اثر نعمت را بر بنده اش ببیند و از ژنده بودن و خود را به ژندگی زدن بدش می آید»(محاضرات / ۴۹۷).۶۹ - فرمود: «خداوند از بنده اش می پرسد از جاه و مقامش همچنان که از مالش و عرمش می پرسد: به تو عزتی دادم، آیا مظلومی را یاری کردی؟ آیا ظالمی را سرکوب دادی؟ آیا به داد غم زده ای رسیده ای؟»(محاضرات / ۵۶۶).۷۰ - فرمود: «خداوند بیامرزد آسان گیر در خرید و فروش را»(محاضرات / ۵۸۳).۷۱ - فرمود: «آیا شما را دلالت کنم بر چیزی که خدا و رسولش دوست دارند؟» گفتند: بلی یا رسول الله، فرمود: «التغابن للضعیف» یعنی: «زیان بردن به خاطر سود ضعیف و ناتوان». (محاضرات / ۵۸۳).سعدیرحمه‌الله گفته:ببخشای کانان که مرد حقند طلبکار دکان بی رونقند۷۲- وقتی اهل طائف مسلمان شدند وبت لات را منهدم ساختند، پسر عروه بن مسعود که در راه اسلام شهید شده بود، به پیغمبر گفت: فرمان ده تا وام پدرم را از اموال لات بپردازند، و پیغمبر فرمان داد پسر اسود برادر عروه هم حاضر بود،او هم تقاضا کرد وام پدرش را بدهند، پیغمبر فرمود: «پدرت در حال کفر مرده است» او گفت: اما نگهدار فرزند مسلمانش بوده (یعنی خودش) و وامی دارد که به گردن من است، پیغمبر فرمود تا وام اسود را هم ادا کردند.(نهایه ۹۵ / ۱۸)۷۱ - فرمود: «هرکس چیزی به او عطا شود، اگر بتواند،آن را تلافی کند؛ و اگر نتواند، بر عطا کننده ثنا گوید؛ زیرا هر کس ثنا گفت شکر را به جا آورده، و هر کس کتمان کرد، حق ناشناسی کرده» (تیسیر ۲۶۱ / ۱).۷۴ - فرمود: «صدقه بر شخص مالدار و نیرومند و تندرست حرام است» (تیسیر ۱۶۲ / ۲).۷۵ - مردی نزد او آمد و تیکه ی طلائی به قدر تخم مرغ؟آورد و گفت: این را از معدنی به دست آورده ام آن را بگیر صدقه باشد، غیر از این چیزی ندارم، پیغمبر از او رو گردانید، دگر باره از جانب راست آمد و چنان گفت، و پیغمبر روگردایند، بار سوم از جانب چپ و پشت سر آمد، پیغمبر آن را گرفت و به طرف او پرتاب کرد، و فرمود: «یکی از شما هر چه دارد می آورد و می گوید: صدقه است، آن گاه می نشیند و از مردم سؤال می کند، بهترین صدقه آن است که از دارندگی باشد، و دارایی را تباه نکند» (تیسیر ۱۰ / ۳).توضیح:شدت عمل پیغمبر برای تأکید در فهم مطلب بوده.۷۶ - فرمود: «بدترین غذا، غذای مهمانی ای است که اغنیا در آن دعوت شده باشند، و فقرا فراموش شده باشند؛ آنهائی را که آرزومندند، مانع شوند وآنهائی را که بی تفاوتند، دعوت کنند» (تیسیر / ۱۶۶).توضیح:مقصود مهمانی های عام است که غالبا به نام ثواب یا انجام مراسم برپا می شود نه مهمانی های خصوصی و خانوادگی که قهرا غریبه نباید در آنها باشد به طوری که هنوز مشاهده می کنیم در مهمانی های عام خبری از شرکت فقرا و مستمندان نیست حتی غالبا در تقسیم گوشت قربانی فقرا تقریبا سهمی ندارند.۷۷ - گوسفندی ذبح کردند، سائلی آمد، به او دادند، دیگری آمد، دادند، و دیگری و دیگری، فرمود: «چه از آن مانده؟» گفتند: چیزی باقی نمانده مگر شانه ی آن فرمود: «همه اش باقی مانده مگر شانه ی آن» (تیسیر ۱۵۲ / ۳).۷۸ - فرمود: «هدیه بدهید زیرا هدیه وسوسه ی دل و نفرت را از بین می برد، همسایه ای هدیه ی همسایه ای را کوچک نشمارد و هر چند شاخ گوسفندی باشد»

(تیسیر ۲۴۷ / ۳).۷۹ - صدقه ی صحرانشینان را در صحرانشینان صرف می کرد و صدقه ی شهرنشینان را در شهرنشینان. (سنن / ۸۰).۸۰ - درو کردن و میوه چیدن را در شب مکروه می داشت، مبادا فقرا محروم شوند. (سنن / ۸۲).۸۱ - اگر سائلی می آمد، می فرمود: «عیب ندارد، عیب ندارد» اگر چیزی موجود نبود او را وعده می داد. (سنن / ۸۴).۸۲ - هیکل بن جبار در وقت طواف می گفت: خدایا به حرمت این خانه مرا بیامرز، پیغمبر شنید، فرمود: «گناه تو بزرگتر است یا زمین؟» گفت: گناه من، فرمود: «گناه تو بزرگتر است یا آسمان؟» گفت: گناه من؛ من مال بسیاری دارم اما چون سائلی از من چیزی بخواهد، گویی مرا با شعله ی آتش می سوزانند، پیغمبر فرمود: «از من دور شو» (اسد ۷۲ / ۵).

عبادت، دعا، توکل

پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم همیشه و بر دوام در محضر خداوند بود( إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ ) را نصب العین داشت، یعنی: «پروردگار تو هر آینه در دیدگاه است»، آنی از خداوند و مدد او غفلت نداشت، در کارهای دشوار و مهم با آن که همه ی جوانب حزم و دوراندیشی را رعایت می کرد، از خداوند مدد می خواست، و به درگاه او دعا و تضرع می نمود، و توفیق و پیروزی را فقط از او می خواست، چنان چه از مضامین دعای زیر که قبل از شروع جنگ احد خواند، کاملا معلوم می شود.۱ - چون سپاه کفار برای حمله ی دسته جمعی روآوردند، به مسلمانان فرمود: «صفها را راست کنید تا بر پروردگار خود ثنا گویم» همه پشت سر او صف کشیدند، آن گاه به دعا آغاز نمود:(خداوندا! حمد و ستایش فقط از آن تو است، خداوندا! آن چه را باز کنی و بگسترانی بازگیرنده و بسته کننده ای برای آن نیست، و آن چه را ببندی وبازگیری بازکننده و گستراننده ای برای آن نیست؛ هر که را گمراه کنی راهنمائی برای او نیست، و هر که را راهنمائی کنی گمراه کنده ای برای او نیست، و از هر که بازگیری بخشنده ای برای او نیست، و به هر که ببخشی بازگیرنده ای برای او نیست، و هر که را دور کنی نزدیک کننده ای برای او نیست و هر که را نزدیک کنی دور کننده ای برای او نیست؛ خداوندا! از برکت ها و رحمت و فضل و روزی خود بر ما نثار کن و بگستران؛ خداوندا! نعمت پایدار را از تو می خواهم آن چنان نعمتی که نه دگرگون می شود و نه تباه می گردد؛ خداوندا! از تو امن را در روز ترس می خواهم؛ خداوندا! از شر آن چه به ما داده یا ما را از آن منع کرده ای به تو پناهنده ام؛ خداوندا! محبت ایمان را در ما برویان و آن را در دل های ما زینت ده، و کراهت از کفر و گناه و نافرمانی را در دل های ما برویان، و ما را از پیروزمندان در خردمندی و وظیفه شناسی قرار ده! خداوندا! ما را مسلمان بمیران و ما را مسلمان زنده بدار و ما را به صالحین و خوبان پیوند ده، در حالی که نه سرشکسته باشیم نه فریب خورده از خودبینی خود؛ خداوندا! خود با کافران قتال کن و ایشان را بمیران، آنان که رسولان تو را تکذیب کردند وراه رسیدن به تو را بستند و عذاب خود را بر ایشان قرار ده ای خداوند بر حق. آمین) (مستدرک الحاکم ۲۳ / ۳).توضیح:مراد از شر آن چه خدا بخشیده، کفران نعمت او و استعمال نابجای نعمت های اوست و مراد از شر آن چه بازگرفته حالت سخط و نارضائی و بدگمانی انسان است.۲ - به عبدالله بن مسعود فرمود: «برایم قرآن بخوان»، عبدالله گفت: قرآن بخوانم و حال آن که بر تو نازل شده؟ فرمود: «دوستدارم از دیگری بشنوم» عبدالله خواند: «فکیف اذا جئنا من کل امه بشهید و جئنا بک علی هؤلاء شهیدا» یعنی: «پس چگونه خواهد بود آن گاه از هر امتی نمونه و گواهی بیاوریم و تو را برای نمونه و گواه بر آنها بیاوریم؟» اشک از چشمان پیغمبر سرازیر شد. (شمائل / ۱۰۸).۳ - آن قدر برای نماز سرپا ایستاد که پاهایش ورم کردند، گفتند: مگر خداوند تو را نیامرزیده؟ فرمود: «آیا بنده ی شکرگزاری نباشم؟» (شمائل / ۱۰۷).۴ - در وقت گریستن از خوف خدا آوازی از سینه اش برمی خواست مانند آواز آسیاب و می فرمود: «سوره ی هود موی مرا سفید کرده است» (شمائل / ۱۰۹).مراد آیه ی( فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ ) می باشد.۵ - فرمود: «بهترین قاری قرآن کسی که چون قرائتش را بشنوی بدانی که از خداوند می ترسد» (اسد ۹۱ / ۲).۶ - یکی گفت: پیر شده ام، چیزی از نشانه های اسلام به من یاده ده که شامل همه باشد، فرمود: «همیشه زبانت را به ذکر خداوند تر و تازه دار»، مرد گفت: بس است؟ فرمود:«آری، بس است» (اسد ۱۱۲ / ۲).۷- امیرمؤمنان گفت: در زمین دو امان از عذاب خداوند بود: یکی از آنها برداشته شد، به دیگری تمسک کنید، آن که رفع شد رسول الله بود، و آن که باقی است استغفار است، به دلیل قوله تعالی:( وَمَا كَانَ اللَّـهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَأَنتَ فِيهِمْ ۚ وَمَا كَانَ اللَّـهُ مُعَذِّبَهُمْ وَهُمْ يَسْتَغْفِرُونَ ) (انفال / ۳۳)یعنی: «چنان نیست که خداوند ایشان را عذاب کند در حالی که تو میان ایشان هستی و چنان نیست که خداوند عذاب کننده ی ایشان باشد و حال آن که ایشان استغفار می کنند» (نهج البلاغه).۸ - کهمس ازدی گفت: روز احد مجروحین زیاد بودند، مردی نزد پیغمبر آمد، گفت: جراحات مردم زیاد است، فرمود: «تو بر سر راه بایست، هر مجروحی را بگذرانند، بگو بسم الله و آب دهن بر جراحت او بگذار و بگو بسم ربنا الحی الحمید من کل حی و حدید و حجر تلید اللهم اشف لا شافی الا انت» کهمس گفت: چنان کردم و آن جراحات چرک نکردند. (اسد ۲۵۶ / ۴).توضیح:با مراجعه به کتب مهم لغت و از آن جمله النهایه ابن اثیر بر معنی مناسبی برای کلمه ی تلید دست نیافتم، گمان سهو در کتابت آن هم بعید می نمود امید است به وسیله ی محققان معنی مناسب آن معلوم گردد.