خاتم النبیین

خاتم النبیین12%

خاتم النبیین نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 38198 / دانلود: 4419
اندازه اندازه اندازه
خاتم النبیین

خاتم النبیین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

2

3

4

5

6

سمحه سهله بودن اسلام

دین مقدس اسلام سهل و آسان است، و هم فهم اعتقادات و شریعت آن، هم عمل کردن به احکام و دستورات آن و از نظر سمحه سهله بودن در بین همه ی ادیان و مقررات و معارف انسانی برگزیده و ممتاز است؛ اینک نمونه هایی از آن:۱ - عکاشه غنوی از اصحاب پیغمبر کنیزی داشت که چوپان او بود، و گوسفندی گم کرده بود، عکاشه او را کتک زد و او به پیغمبر شکایت نمود، عکاشه به پیغمبر گفت: اگر می دانستم مؤمنه است، او را آزاد می کردم، پیغمبر کنیز را بخواست و از او پرسید: «خدا کجا است؟» گفت: در آسمان، آن گاه پرسید: «مرا می شناسی؟» کنیز گفت: تو رسول خدایی، پیغمبر فرمود: «او مؤمنه است، او را آزاد کن» و آزاد کرد. (اسد ۲ / ۴).۲ - مردی بیمار را دیدند که با کنیزی در آمیخته است، پیغمبر فرمود: «او را حد بزنید» گفتند: چنان ضعیف است که خواهد مرد، فرمود: «یک خوشه از نخل که در آن صد رشته بدون خرما باشد بگیرید و با آن یک بار او را بزنید»(اسد ۲۰۸ / ۲).

تنبیه:فرمان پیغمبر منطبق بر آیه ی قرآن درباره ی سوگند ایوب پیغمبر است که سوگند یاد کرده بود صد ضربه به همسر خود بزند زیرا هنگام بیماری ایوب از مردم استعطا کرده بود، و چون خواست به سوگند خود وفا کند، فرمان رسید قوله تعالی:( وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِب بِّهِ وَلَا تَحْنَثْ ) یعنی: «یک مشت علف و شاخه ی نرم بگیر و با آن بزن تا سوگند تو شکسته نشود».۳ - اسامه بن زید در میدان جنگ یک تن را به نام نهیک بن مرداس دنبال کرده و چون شمشیر کشید، او گفت: «لا اله الا الله» اما اسامه او را کشت و در اندیشه بود و خواب به چشمش نمی آمد، تا نزد پیغمبر رسید و گزارش داد، پیغمبر فرمود: «او را کشتی و حال آن که لا اله الا الله گفت؟» اسامه گفت: برای فرار از مرگ، شهادت داد؛ پیغمبر فرمود: «جرا دلش را نشکافتی تا ببینی راست می گوید یا دروغ؟» (واقدی / ۷۲۵).۴ - حنظله گریه می کرد مبادا منافق شده باشد، می گفت: نزد پیغمبر که باشم بهشت و جهنم را به ما یادآوری می کند، گویی روبروی من هستند و آن ها را به چشم می بینم، چون از نزد او برگشتم زنان و اطفال با عقل من بازی می کنند، و بسیاری را فراموش می کنم، دیگری گفت: من هم چنینم؛ هر دو نزد پیغمبر رفتند، چون پیغمبر ایشان را دید فرمود: «ای حنظله! تو را چه می شود؟» حنظله گفت: منافق شده ام و جریان را شرح داد، پیغمبر فرمود: «اگر آن حال حضور شما دوام یابد، فرشتگان در مجالس شما و راه های شما و فرش های شما با شما مصافحه می کنند اما ای حنظله ساعتی چنین و ساعتی چنان» (اسد ۱۵۸ / ۲).۵ - زنباع بن سلامه غلامش را دید که با کنیزش در آمیخته است، آلت و بینی او را برید، غلام نزد پیغمبر آمد، به او فرمود: «چه چیز تو را به این کار واداشت؟» وی لختی از بدی های زنباع گفت، پیغمبر فرمود: «برو که آزادی» (اسد ۲۰۶ / ۲).۶ - زنی را سنگسار کردند، مردم گفتند: اعمالش باطل شد، پیغمبر فرمود: «این کفاره ی گناهش بود، و او بر چیزهای دیگر محشور می شود، و از این بابت حساب ندارد» (اسد ۱۱۶ / ۲).۷ - پیغمبر را گفتند: بنی عامر را لعن کن، فرمود: «من چون لعن کننده ای فرستاده نشده ام» (اسد ۲۳۶ / ۴).۸ - جوانی یهودی خادم پیغمبر بود، مریض شد پیغمبر به عیادت او رفت و فرمود: «گواهی می دهی که خداوند یکتا است و من رسول اویم؟» جوان به پدرش نگاه کرد، پدر گفت: بگو آن چه او می گوید و او شهادتین گفت، وقتی مرد پیغمبر فرمود: «بر برادر مسلمان خود نماز گزارید»(مطالب ۲۱۲ / ۱).۹ - عبدالله بن مسلم از پیغمبر پرسید: همه ی روزها روزه بگیرم؟ پیغمبر ساکت ماند، دوباره پرسید، باز پیغمبر ساکت ماند، بار سوم که پرسید پیغمبر فرمود: «سائل کجا است؟» عبدالله گفت: منم و پیغمبر فرمود: «آیا اهل بیت تو بر تو حقی ندارند؟ ماه رمضان روزه باش و بعد از آن چهارشنبه و پنجشنبه را، چنان است که همه ی روزه ها را روزه گرفته باشی»(اسد ۳۴۴ / ۳).توضیح:در اخبار اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین آمده که روزه گرفتن سه روز در هر ماه همین حکم را دارد: پنج شنبه ی اول هر ماه و پنجشنبه ی وسط هر ماه و پنجشنبه ی آخر هر ماه، و مقصود پنجشبنه های نزدیکتر به این سه وقت است.

۱۰ - به عثمان بن عمرو که امام جماعت قوم خود بود، فرمود: «وقتی نماز به جماعت می گزاری بر ایشان سبک گیر زیرا در ایشان پیر و ضعیف و صاحب حاجت هست» (اسد ۳۸۴ / ۳).۱۱ - ابوطویل کندی نزد پیغمبر آمد و گفت: آیا مردی که همه ی گناهان را مرتکب شده و چیزی از آنها ترک نکرده، توبه دارد؟ پیغمبر فرمود: «آیا مسلمان شده ای؟» گفت: «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله)، فرمود: «خیرات را انجام ده و از گناهان دوری کن، خداوند همه را برای تو به حسنات تبدیل می کند» ابوطویل به راه افتاد همچنان تکبیر می گفت تا از نظرها غایب شد. (اسد ۳۹۹ / ۲).توضیح:فرموده ی پیغمبر منطبق بر آیه ی قرآن مجید است، قوله تعالی:( إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُولَـٰئِكَ يُبَدِّلُ اللَّـهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ ۗ وَكَانَ اللَّـهُ غَفُورًا رَّحِيمًا ) (فرقان / ۷۰)یعنی: «مگر کسی که توبه کرد و ایمان آورد و انجام داد کار نیکویی را، پس اینانند که خداوند گناهانشان را به حسنات مبدل می سازد، و خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است».۱۲ - به سپاهیان اعزامی می فرمود: «هر جا مسجدی دیدی یا اذانی شنیدید هیچ کس را نکشید» (اسد ۴۰۸ / ۳).توضیح:این حکم مربوط به مواقع جنگ و جهاد است و عام نیست، و مراد پیغمبر حفظ جان مردم از نظر مسلمان بودن است که در حد اذان گفتن و مسجد داشتن ثابت می شود، اما استحقاق قتل از نظرات دیگر مانند قصاص قاتل و غیره که با موازین شرعی ثابت می شود به حال خود باقی است.۱۳ - می فرمود: «دین آسان است، و هیچ کس با دین دست و پنجه نرم نخواهد کرد مگر آن که شکست می خورد، پس استوار باشید و نزدیک شوید، و آسان گیرید و دشواری به بار نیاورید» (من توجیهات / ۲۲).توضیح:می دانیم که بسیاری از مظاهر دینداری، احکام دین را دشوار جلوه می دهند، یا برای آن که عذری در فهم آنها داشته باشند یا برای این که بگویند کار همه کس نیست و پهلوانی مانند ما می خواهد و زیان اینگونه تلقینات در جامعه ی اسلامی از ویرانگرترین شبهه ها در ترک دین است، مانند ترک نماز جماعت به بهانه ی دقت در عدالت امام جماعت.۱۴ - پیغمبر برای تشییع جنازه ی یکی از انصار بیرون آمد، عمر گفت: یا رسول الله! بر او نماز مخوان، اومردی گنهکار بود، پیغمبر رو به مردم کرد و فرمود: «آیا کسی عملی از مسلمانی او دیده است؟» یکی گفت: «آری یا رسول الله، در شبی از شب ها نگهبانی می کردیم و او با ما بود؛ پیغمبر بر او نماز گزارد و خاک بر گورش ریخت و فرمود: «مردم گمان می کنند تو از اهل آتشی، اما من شهادت می دهم تو اهل بهشتی» آن گاه فرمود: «ای عمر! از تو از اعمال مردم سؤال نمی کنند، اما از ایشان از نماز سؤال می شود» و در بعضی روایات از فطرت. (مطالب ۲۱۲ / ۱).تنبیه:اخبار و روایات عامه پر است از انواع اظهارنظرهای عمر در محضر پیغمبر و سرزنش پیغمبر از او، از آن جمله این خبر در «مطالب العالیه» ابن حجر که خود به تعصب مشهور است،

اما از ابداء حق دریغ نکرده است.۱۵ - پیغمبر به مسجد داخل شد ابواسرائیل مشغول نماز بود، به پیغمبر گفتند: او با مردم نمی نشیند و با ایشان سخن نمی گوید،به سایه نمی رود، و روزه دار است؛ فرمود: «بنشیند، و با مردم سخن گوید، و به سایه رود، و روزه باشد» (اسد الغابه ۱۳۶ / ۵).۱۶ - ضحاک بن قس را برای اخذ زکات فرستاد، او بهترین شتران را گرفت و نزد پیغمبر آمد و گفت: دیدم از جهد یاد می کنی این شتران را گرفتم که بر آن ها سوار شوند و بار بردارند، پیغمبر فرمود: «این ها را پس بده، و از اموال نامرغوب ایشان بگیر» (اسد ۱۳۶ / ۵).۱۷ - خطبه می خواند مردی را در آفتاب دید، اشاره کرد که به سایه رود. (اسد ۶۸ / ۵).۱۸ - یزید بن اصم بر خاله ی خود میمونه ام المؤمنین وارد شد، و در مسجد پیغمبر به نماز ایستاد، پیغمبر وارد شد، میمونه گفت: یا رسول الله! این جوان ریاکار را می بینی؟ پیغمبر فرمود: «او را رها کن، در امر خیر ریاکار باشد، بهتر از آن است که در شر ریاکار باشد» (اسد ۱۰۴ / ۵).۱۹ - هزال بن ذئاب ماعز را که با کنیزش زنا کرده بود اغوا کرد تا نزد پیغمبر بیاید و اقرار کند، و او اقرار کرد، چون حد بر او جاری کردند و پیغمبر شنید، به هزال فرمود: «اگر بر او پرده پوشی می کردی برای تو بهتر بود» (اسد الغابه /۶ - ۵).۲۰ - عقبه بن عامر فرزند نورس خود را نزد پیغمبر برد، و گفت: پدر و مادرم به فدای تو، فرزندم را دعائی بیاموز که با آن خدا را بخواند و بر او آسان گیر، پیغمبر فرمود: «ای پسر! بگو: خداوندا! از تو صحتی می خواهم در ایمان، و ایمانی در حسن خلق، و صلاحی که رستگاری را به دنبال دارد» (اسد ۴۱۸ / ۳).۲۱ - به امیرمؤمنان فرمود: «یا علی این دین استوار است، به رفق و مدارا در آن داخل شو، عبادت پروردگار تو را مبغوض خود مکن زیرا افراط و زیاده روی در کار نه نیروئی باقی می گذارد، نه راه را طی می کند، چنان عمل کن مانند کسی که امید دارد تا سر حد پیری و سالخوردگی زنده بماند و چندان بر حذر باش، مانند کسی که می ترسد فردا بمیرد»(وافی - الایمان / ۷۰).۲۲ - بر جنازه ای نماز گزارد، مردم بر او ثنا می گفتند، جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! این مرد چنان نیست که ثنایش می گفتند، اما خداوند شهادت ایشان را قبول کرد و او را آمرزید. (اسد ۳۸۷ / ۲).۲۳ - در هیچ کاری مخیر نمی شد مگر آن که آسانترین بر مردم را انتخاب می کرد. (شمائل / ۶۰).۲۴ - سریه ای فرستاد یکی از ایشان قبل از رسیدن به محل از همراهان جدا شد و به شتاب خود را به آن جا رساند و به ایشان گفت: شهادتین بگوئید تا خون و مال شما مصون بماند؛ و ایشان شهادتین گفتند؛ وقتی سریه رسیدند، او را ملامت کردند که ما را از غنیمت محروم کردی، وقتی نزد پیغمبر بازگشتند، او را تحسین نمود و فرمود: «خداوند به هر تن که رها کردی، فلان و فلان پاداش به تو می دهد» (اسد ۳۴۷ / ۱).۲۵ - نماز جماعت پیغمبر سبک ترین نمازها بود، و نماز فرادای او سنگین ترین نمازها. (اسد ۳۳۰ / ۵).۲۶ - چنان شد که اعرابی ای در مسجد الرسول از فرط نادانی بول کرد، اصحاب بر او بانگ زدند، پیغمبر فرمود: «او را رها کنید، شما بر انگیخته شده اید آسانگیرها، و برانگیخته نشده اید سختگیرها» (نظام ۱۹۱ / ۱).

۲۷ - به پیام رسان ها این دستور را می داد: «مژده دهید و نفرت به بار نیاورید، آسان گیرید، سخت نگیرید».کهمس هلالی مسلمان شد، به خانه ی او رفت، پس از سالی بازگشت، پیغمبر او را دید که ضعیف و نحیف شده بود، کهمس گفت: من همانم که پارسال آمدم و مسلمان شدم، وقتی رفتم نه شب خوابیدم و نه روز افطار کردم، پیغمبر فرمود: «کی به تو چنین فرمان داده بود، تا خود را عذاب دهی؟ ماه رمضان را روزه بدار و از هر ماهی دو روز» کهمس گفت: بیشتر می توانم، پیغمبر فرمود: «از هر ماهی سه روز» (اسد ۲۵۶ / ۴).۲۸ - محجن بن ادرع گفت: پیغمبر دستم را گرفت تا به در مسجد رسیدیم، مردی آن جا بود که زیاد به رکوع و سجود می رفت، فرمود: این کیست، گفتم: فلان بن فلان و بر او ثناها گفتم، پیغمبر فرمود: «این چنین به او نگوئی، که او را هلاک خواهی کرد»، تا به در حجره ی او رسیدیم فرمود: «بهترین بخش از دین شما آسانترین آن است» (اسد ۳۰۵ / ۲).۲۹ - در شتران زکات شتری قوی و خوش قواره دید، فرمود: «خدا بکشد او را» (عامل اخذ زکات را) وی گفت: یا رسول الله! آن را به جای دو شتر گرفته ام، فرمود: «اگر چنین است، بلی» یعنی صحیح است. (مطالب ۲۳۶ / ۱).۳۰ - جوانی زیاد عبادت می کرد، پدرش به پیغمبر شکایت نمود که خود را به تعب می اندازد، پیغمبر فرمود: «به او فرمان ده بر نفس خود مهربان باشد» (مطالب ۱۴۸ / ۱).۳۱ - شنید مردی نماز را طول می دهد، رفت و شانه ی او را گرفت و فرمود: «خداوند از این امت به اندک راضی شده و برای این امت دشواری را دوست ندارد»، و این سخن را سه بار تکرار نمود. (مطالب ۱۴۸ / ۱).

۳۲ - چنان شد که نماز جماعت را از همیشه سبکتر خواند، یکی گفت: چرا؟ فرمود: «مگر آواز گریه ی طفل را نشنیدی» (مطالب ۱۲۲ / ۱).۳۳ - می فرمود: «بر خود سخت نگیرید تا بر شما سخت نگیرند؛ گروهی بر خود سخت گرفتند، خداوند بر ایشان سخت گرفت، همان ها هستند بازماندگان ایشان در صومعه ها و دیرها قوله تعالی:( وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ ) (حدید / ۲۷)یعنی: «و رهبانیتی که پیش خودی آن را ساختند، و بدعتگزاری کردند ما آن را بر ایشان ننوشته بودیم»(مطالب ۱۱۷ / ۱).۳۴ - عقبه بن مالک گفت: خواهرم نذر کرده بود پیاده به حج رود و روسری نبندد، پیغمبر فرمود: «به خواهرت بگو سواره به حج رود و روسری ببندد و سه روز روزه بدارد» و در حدیث دیگر آمده که خداوند با ژولیدگی چه کار دارد. (اسد ۲۴۰ / ۳).توضیح:نبستن روسری از نظر آفتاب خوردن است که گمان کرده ریاضتی با ثواب است.۳۵ - حزم بن ابی کعب بر معاذ بن جبل گذر کرد که در نماز مغرب سوره ی بقره را آغاز کرده بود و جداگانه نماز خواند، معاذ به پیغمبر شکایت نمود، که حزم بدعتگزاری کرده، حزم گفت: یا رسول الله! چون دیدم سوره ی بقره را می خواند، من جدا نماز خواندم، پیغمبر فرمود: «ای معاذ! مشکل ساز مباش، زیرا پشت سر تو در نماز ناتوان و پیر سالخورده هست و حاجتمند به چیزهائی» (اسد ۳ / ۲).

۳۶ - فرمود: «شما نمی توانید به همه ی چیزهائی که گفته ام عمل کنید اما تلاش کنید و امیدوار باشید» (اسد ۳۲ / ۲).۳۷ - پیغمبر گروهی را به سریه ای فرستاد، عامر بن اضبط اشجعی را دیدند و او به تحیت اسلام به ایشان سلام داد، اما محلم یکی از لشکریان به او حمله کرد و او را کشت و اموالش را گرفت، چون به پیغمبر خبر دادند، به محلم فرمود: او را کشتی بعد از آنکه گفت: به خدا ایمان آورده ام و بعد از نزول این آیه، قوله تعالی:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ فَتَبَيَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا ) ؟ (نساء / ۹۴).۳۸ - عامر بن فقیمی گفت: پیغمبر بر گروهی وارد شد، همه می گفتند: یا رسول الله دیدم که با دستش اشاره کرد و فرمود: «بدرستی که دین خداوند در آسانی است.»(اسد ۹۰ / ۳)۳۹ - حبیب بن حارث نزد او آمد و گفت: من مردی هستم که زیاد گناه می کنم، فرمود:«توبه کن»، گفت: یا رسول الله! توبه می کنم و باز هم گناه می کنم، فرمود: «هر وقت گناه کردی توبه کن»، گفت: یا رسول الله! در این صورت گناهان من زیاد است، پیغمبر فرمود: «عفو خداوند از گناه تو بیشتر است» (اسد ۲۷۰ / ۱).۴۰ - ابو سعید خدری مهمانی کرد یکی گفت من روزه ام، پیغمبر فرمود: «برادرت به خاطر تو زحمت کشیده و طعامی آماده کرده، بخور و روز دیگر به جای آن روزه بگیر» (اسد ۴۳ / ۱).توضیح:روزه ی او مستحبی بوده یا از مواردی که تا قبل از ظهر می توانسته افطار کند، که احکام آن در کتب فقهی مضبوط است.

۴۱ - بر زن زانیه ای که رجم شده بود نماز گزارد، گفتند: بر زانیه نماز می گزاری؟ فرمود: «توبه ای کرد که اگر هفتاد گناهکار چنین توبه می کردند قبول می شد،آیا چیزی افضل از این هست که جان خود را فدا کرد؟» (مجمع ۲۶۸ / ۶).۴۲ - می فرمود: «اگر شبهه ای در کار بود، حد را جاری نکنید»، مردی آمد و اقرار به زنا کرد، فرمود: «بنشین»، تا سه بار تکرار شد، که اقرار می کرد و می فرمود: یا رسول الله! همکار او را نباید زد؟ فرمود: «این مرد را بیاورید»، به او فرمود: «طرف تو کیست؟»، وی زنی را نشان داد، او را حاضر ساختند، انکار نمود، فرمود: «اگر شاهد نیاوردی تو را حد قذف می زنم» و چون شاهد نداشت، فرمود تا او را هشتاد تازیانه زدند. (مجمع ۲۶۷ / ۶).توضیح:تحقیق و سؤال از همکار او واجب نبوده است، اما پیغمبر خواسته تعلیم کند که جز با اقرار یا شهادت چهار شاهد آن هم با شرائطش حد جاری نمی شود تا مردم اصرار در اشاعه ی فاحشه نکنند.۴۳ - وقتی ماعز بن مالک نزد پیغمبر اقرار به زنا کرد، و گفت: یا رسول الله! مرا با اجرای حد پاک کن، پیغمبر سه روز متوالی او را رد می کرد و ماعز هر روز اقرار را تکرار می نمود، و اصرار در اجرای حد داشت تا پیغمبر دستور داد او را سنگسار کنند، چون چند سنگ به او اصابت نمود فرار کرد، زبیر بن عوام که مردی قوی بود با پرتاب استخوان شتری او را انداخت، مردم رسیدند و او را سنگسار کردند، وقتی پیغمبر شنید فرمود: «چرا او را رها نکردید؟ زیرا خودش اقرار کرده بود، اما اگر علی همراه شما بود گمراه نمی شدید» (وافی - الحدود / ۳۷۶).توضیح:سمحه سهله بودن احکام و معارف اسلام مستندش قرآن مجید است از آن جمله:قوله تعالی:( ما يُرِيدُ اللَّـهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَـٰكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ ) (مائده / ۶)یعنی: «خداوند نمی خواهد که دشواری بر شما بار کند بلکه می خواهد که شما را پاک و مطهر سازد».قوله تعالی:( هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ ) (حج / ۷۸)یعنی: «او (خداوند) آن چنان است که شما را برگزدیده، و در دین بر شما دشواری بار نکرده».قوله تعالی:( لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ) (بقره / ۲۳۳)یعنی: «کسی مکلف نشده مگر به اندازه ی توانائیش».و در سه مورد قوله تعالی:( لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا ) (انعام / ۱۵۲ و اعراف / ۴۲ و مؤمنون / ۶۲)یعنی: «کسی را مکلف نمی کنم مگر به اندازه ی توانائیش».قوله تعالی: «( يُرِيدُ اللَّـهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْر َ) (بقره / ۱۸۵)یعنی: «خداوند آسانی را برای شما می خواهد و دشواری را برای شما نمی خواهد».قوله تعالی:( فَقُل لَّهُمْ قَوْلًا مَّيْسُورًا ) (اسراء / ۲۸)یعنی: «گفتار آسان و قابل انجامی برای ایشان بگو».۴۴ - فرمود: «برای هر عملی حدتی هست، و برای هر حدتی فترتی و سستی ای، هر کس فترت او مبتنی بر سنت من است، راهنمائی شده و هر کس به جز آن است،گمراه است، من نماز می خوانم و می خوابم، روزه می گیرم و افطار می کنم هر کس از سنت من رویگردان است، از من نیست» (مشکل ۸۹ / ۲).۴۵ - فرمود: «مرد گاهی گناهی می کند و با آن به بهشت می رود» گفتند: چگونه؟ فرمود: «آن گناه همیشه برابر چشم اوست، و ترسناک است تا وارد بهشت می شود» (محاضرات / ۴۰۸).۴۶ - قتیله مادر اسماء زن ابوبکر مشرکه بود، به مدینه آمد و برای دخترش هدیه آورد، دخترش آن را قبول نکرد و او را راه نداد تا از پیغمبر سئوال کند، پیغمبر فرمود: «او را بپذیر و گرامی بدار و هدیه ی او را قبول کن» (نهایه ۲۹۶ / ۱۷).۴۷ - روزی خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! هر آینه حج بر شما واجب شده حج بجا آورید»، مردی گفت: یا رسول الله! امسال تنها یا هر سال؟ پیغمبر ساکت ماند، تا او سه بار تکرار نمود، پیغمبر فرمود: «آن چه را نگفته ام از آن سؤال نکنید، اگر گفته بودم آری بر شما واجب شده بود، و توانائی آن را نداشتید بدرستی که بسیار سؤال کردن پیشینیان شما را هلاک نمود، و همچنین دگرگونه گفتن درباره ی پیمبرانشان، هرگاه شما را به چیزی فرمان دادم در حد توانائی آن را انجام دهید و هرگاه شما را از چیزی نهی کردم از آن دوری کنید» (تیسیر ۳۰۹ / ۱).توضیح:فرموده ی پیغمبر مستند به قرآن مجید است، قوله تعالی:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ ) (مائده / ۱۰۱)یعنی: «ای ایمان آورندگان! از چیزهائی سؤال نکنید، چه بسا اگر جواب آن برای شما آشکار شود شما را ناخوش آید، و همچنین قوله تعالی( فَاتَّقُوا اللَّـهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ ) (تغابن / ۱۶)یعنی: «آن چه در توانائی شما است از خدا بترسید»، یعنی مراعات احکام او نمائید.۴۸ - وقتی پیغمبر در مسجد بود، مردی آمد و گفت: زنا کرده ام مرا حد بزن، پیغمبر ساکت ماند، دوباره گفت و پیغمبر ساکت ماند و نماز بر پا شد، چون پیغمبر از نماز فارع شد و به راه افتاد آن مرد دنبالش رفت، پیغمبر فرمود: «ببینم آیا وقتی از خانه بیرون آمدی آیا نیکو وضو نگرفتی؟» گفت: بلی یا رسول الله، پیغمبر فرمود: «نماز با ما خواندی؟» گفت: بلی یا رسول الله، پیغمبر فرمود: خداوند آن گناه را به تو بخشید.»(تیسیر ۲۲۷ / ۲).توضیح:پیغمبر آن وضو و نماز مخلصانه ی او را و علاقه ی به اجرای حد را به جای توبه ی او به حساب آورده که اجرای حد را موقوف می کند.۴۹ - روزی با اصحاب در مسجد بود، عربی بیابانی آمد و در گوشه ای از مسجد بول کرد، اصحاب بر او فریاد زدند، پیغمبر فرمود: «بر او قطع نکنید تا تمام کند»، آن گاه پیغمبر او را بخواست، و فرمود: «این مساجد را برای بول کردن و پلید ساختن برپا نکرده اند بلکه برای یاد کردن خداوند و نماز گزاردن وقرآن خواندن است» آن گاه فرمود آب آوردند وآن را تطهیر کردند. (تیسیر ۶۸ / ۳).۵۰ - زنی نزد پیغمبر آمد و گفت: آمده ام خودم را به تو ببخشم، پیغمبر سر به زیر انداخت، و آن زن چون دید چیزی نمی گوید نشست، مردی برخواست و گفت: یا رسول الله! اگر تو به او نیازی نداری، او را به من تزویج کن، فرمود: «چیزی داری؟»، گفت: نه، فرمود: «به خانه رو، شاید چیزی به دست آوردی»، رفت و برگشت و گفت: «چیزی به دست نیامد، فرمود: «و لو انگشتری از آهن»، گفت: ندارم غیر از این ردا، فرمود: «به چه درد می خورد، اگر تو آن را بپوشی چیزی از آن برای او نیست، و اگر او بپوشد چیزی برای تونیست»، آن مرد خواست مجلس را ترک کند، فرمود: «بیا، آیا چیزی از قرآن می دانی؟» گفت: می دانم، فرمود: «او را به تو تزویج کردم که بیست آیه از قرآن به او یاد دهی» (تیسیر ۵۲ / ۳).توضیح:کاملا معلوم است که زن به این صداق و ازدواج راضی بوده ونیز پیغمبر در تزویج او ولایت داشته هم ولایت مطلقه و هم ولایت از جانب زن به شاهد حال زنی که خود رابه پیغمبر بخشیده بود.۵۱ - بر جنازه ی مردی از انصار حاضر شد، عمر گفت: یا رسول الله! بر او نماز مخوان مردی بدکاره بود، پیغمبر از عمر روبرگردانید و از دیگران پرسید: آیا از شما کسی او را برای انجام کاری از اسلام دیده است؟ یکی گفت: آری یا رسول الله شبی با ما در راه اسلام نگهبانی می داد، پیغمبر بر او نماز گزارد و خاک بر گور او ریخت و فرمود: «کسانی گمان می کنند تو از اهل آتشی من گواه می دهم تو از اهل بهشتی» آن گاه فرمود: «ای عمر! تو را از اعمال مردم نمی پرسند، اما از نماز پرسیده می شوی» (مطالب ۲۱۲ / ۱).توضیح:لابد برادران عامه ی ما در این مورد روایت ابن حجر متعصب را ضعیف می دانند.۵۲ - نزد پیغمبر از یکی از موالی بنی عبدالمطلب یاد کردند که شب ها نماز میخواند و روزها روزه؛ پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اما من می خوابم و نماز می خوانم، روزه می گیرم و افطار می کنم»(مطالب ۴۱۴ / ۱).۵۳ - ام سلمه گفت: محبوبترین اعمال نزد پیغمبر عملی بود که بنده بر آن دوام آورد و هر چند کم باشد. (مطالب ۱۴۷ / ۱).۵۴ - شنید مردی در مسجد نماز را طول می دهد، رفت و شانه ی او را گرفت و فرمود: «خداوند از این امت به آسانی راضی شده و از دشواری برای او کراهت دارد» و سه بار آن را تکرار فرمود، آن گاه گفت: این مرد، دشواری را گرفته و آسانی را رها کرده؛ بعد او را تکان داد، آن مرد بعدا دیده نشد. (مطالب ۱۴۸ / ۱).۵۵ - فرمود: «هر کس همه ی روزها روزه گرفت، روزه نگرفته است» (مطالب ۲۸۴ / ۱).۵۶ - فرمود: «خداوند بیامرزد بنده ی آسان خرید آسان فروش را، آسان گیر در قضاوت و آسان قضاوت کننده را» (مطالب ۳۸۶ / ۱).۵۷ - فرمود: «کاری کردم که دوست دارم نکرده بودم که داخل خانه کعبه شدم، بیم دارم کسی از افقی از آفاق جهان بیاید و برای او دخول بیت ممکن نشود و در دل او چیزی (از افسوس) پدید آید. (مطالب ۳۶۵ / ۱).۵۸ - جوانی خواست به سریه ای برود، فرمود: «آیا در میان اهل خود شخص سالمندی به جا گذارده ای؟» گفت: نه، اهل من کودکان صغیری هستند، فرمود: «به سوی ایشان بازگرد، به درستی که (در خدمت کردن) از ایشان مجاهده ی خوبی هست» (مطالب ۸۳ / ۲).۵۹ - پیغمبر عملی انجام داد که در آن توسعه و رخصت بود، گروهی به آن رخصت عمل نکردند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خطبه خواند، بعد از حمد وثنا فرمود: «چه شده است اقوامی را که از عملی که من انجام داده ام، دوری می کنند، به خدا سوگند که من داناترم از ایشان به خداوند، و ترسناک ترم از خداوند از ایشان» (وصول ۳۴ / ۱).

۶۰ - به دنبال عثمان بن مظعون که برای ریاضت سر در بیابان گذارده بود فرستاد و فرمود: «از سنت من روی گردانی که چنین و چنان می کنی؟» گفت: نه به خدا یا رسول الله! بلکه طالب سنت تو هستم؟ پیغمبر فرمود: «به درستی که من هم نماز می خوانم هم می خوابم هم روزه می گیرم هم افطار می کنم و با زنان همبستر می شوم، ای عثمان! از خدا بترس زیرا اهل تو بر تو حقی دارند، مهمان تو بر تو حقی دارد، برای نفس تو بر تو حقی هست، پس روزه گیر وافطار کن، نماز خوان و بخواب» (وصول ۳۴ / ۱).توضیح:رزین گفت: عثمان سوگند یاد کرده بود که تمام شب را نماز بخواند و هر روز روزه بگیرید و با زنان نخوابد، از پیغمبر پرسید: پس سوگند من چه می شود؟ آیه نازل شد:( لَّا يُؤَاخِذُكُمُ اللَّـهُ بِاللَّغْوِ فِي أَيْمَانِكُمْ ) (بقره / ۲۲۵)یعنی: «در سوگند بیهوده، از شما خداوند مؤاخذه نمی کند».۶۱ - عبدالله بن عمرو بن عاص که می خواست هر سه شب قرآن را ختم کند پیغمبر به او فرمود: «حال که می توانی بیشتر بخوانی، قرآن را در هفت شب تلاوت کن» و به او فرمود: «تو چه می دانی شاید عمرت دراز بود» عبدالله می گفت: من سخت گرفتم و چون پیر شدم آرزو می کردم کاش آسان گیری پیغمبر را قبول می کردم. (وصول ۳۴ / ۱).۶۲ - فرمود: «این دین آسان است، هیچ کس دین را شدید نمی گیرد مگر آن که دین بر او غالب می شود» (وصول ۳۵ / ۱).توضیح:مراد آن که خواهید دید که از اوج ادعای خود بازخواهد ماند.

۶۳ - می فرمود: «آسان گیرید و سخت نگیرید، بشارت دهید، آرامش دهید و نفرت ندهید»(وصول ۳۵ / ۱).۶۴ - فرمود: «بر خود سخت نگیرید که بر شما سخت گرفته شود، بدرستی که قومی بر خود سخت گرفتند بر ایشان سخت گرفته شد، این است بقایای ایشان در صومعه ها و دیرها( وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ ) یعنی: «و رهبانیتی که پیش خودی آن را بدعت گزاری کردند و ما آن را بر ایشان ننوشته بودیم» (وصول ۳۶ / ۱).۶۵ - وارد مسجد شد دید بندی را به دو ستون بسته اند، پرسید: «این چیست؟» گفتند: مال زینب (همسر پیغمبر) است که اگر در قیام خسته شد دست خود را به آن بگیرد، فرمود: «نه، آن را باز کنید، هر یک از شما به قدر نشاط خود نماز بخواند و چون سست شود بنشیند» (وصول ۳۶ / ۱).توضیح:مراد نمازهای مستحبی است و مقدار نمازهای واجب و یا هر واجبی در حدی است که خستگی آور نیست.۶۶ - پیغمبر بر عایشه وارد شد زنی از بنی اسد آن جا بود، فرمود: «این کیست؟» عایشه گفت: فلانه که شب ها نمی خوابد، فرمود: «بس است، بر شما از اعمال است آن قدر که طاقت دارید زیرا خداوند خسته نمی شود، این شمائید که خسته خواهید شد، محبوبترین دین نزد خداوند آن است که صاحبش بر آن مواظبت کند»(وصول ۳۶ / ۱).۶۷ - فرمود: «برای هر چیزی نشاطی هست و برای هر نشاطی فترت و سستی ای، اگر صاحب عمل استوار بود و نزدیک، به او امیدوار باشید و اگر به او با انگشت اشاره شد او را به چیزی نشمارید» (وصول ۳۶ / ۱). و در روایت دیگر فرمود:

«هر که فترت او طبق سنت من است، هدایت شد و هر کس چنان نیست گمراه شد» (وصول ۳۷ / ۱).توضیح:مراد از استوار بودن صاحب عمل، همان مواظبت بر عمل است؛ و نزدیک شدن، بر طبق سنت عمل کردن؛ و مراد از با انگشت نشان دادن متظاهران مشهورند.۶۸ - پیغمبر میان سلمان و ابودردا عقد مواخات بست، سلمان به دیدار ابودردا رفت، مادر او را در لباس ژنده ای دید، از او پرسید: چه شده؟ گفت، برادرت ابودردا کاری به دنیا ندارد، روزی ابودردا به دیدن سلمان رفت، برای او غذا درست کرد، او گفت: روزه ام، سلمان گفت: تا نخوری من نخواهم خورد، او خورد، چون شب شد ابودردا برای نماز برخواست، سلمان به او گفت: بخواب، خوابید، باز خواست برخیزد سلمان گفت: بخواب، چون آخر شب شد سلمان به او گفت: به درستی که برای پروردگارت بر تو حقی هست، و نفس تو بر تو حقی دارد، واهل تو بر تو حقی دارد، حق هر صاحب حقی را بده، ابودردا به پیغمبر گزارش داد، فرمود: «سلمان درست گفته» (وصول ۳۷ / ۱).۶۹ - ابوبکر حنظله را دید گفت: چطوری؟ گفت: منافق شدم، گفت: چگونه؟ گفت: چون نزد پیغمبر باشم ما را به بهشت و جهنم تذکر می دهد گویی آن ها را به چشم می بینم، و چون از نزد او بیرون می آییم زنان و اولاد و اموال چنان ما را مشغول می سازند که آنها را فراموش می کنیم، ابوبکر گفت: من هم چنینم، نزد پیغمبر رفتند، و آن چه میان ایشان گذشته بود گفتند، فرمود: «سوگند به آن که جانم در دست اوست اگر همیشه چنان باشید که در نزد من بودید ودر یاد آن هر آینه فرشتگان بر روی فرش و راه شما با شما مصافحه خواهند کرد اما ای حنظله! ساعتی و ساعتی و تا سه بار آن را تکرار نمود»(وصول ۳۷ / ۱).۷۰ - فرمود: «بهترین امور، حد وسط آن ها است» (وصول ۳۷ / ۱).۷۱ - پیغمبر مردی را دید که به دو پسرش تکیه داده و راه می رود فرمود: «او را چه می شود؟» گفتند: نذر کرده پیاده را برود، فرمود: «به درستی که خداوند از عذاب کردن این مرد به نفس خود بی نیاز است» و فرمان داد سوار شود. (وصول ۳۳۵ / ۴).۷۲ - فرمود: «با شب دست و پنجه نرم نکنید زیرا نخواهید توانست، هرگاه یکی از شما چرت بزند به فراش خود رو آورد زیرا سالم تر است» (مجمع ۲۶ / ۲).۷۳ - فرمود: «چون بر برادر مسلمانت وارد شدی از طعام او بخور و سؤال نکن و از نوشیدنی او بنوش و سئوال نکن» (مطالب ۷۲ / ۳).توضیح:سؤال نکن یعنی لازم نیست از او اجازه بگیری.۷۴ - فرمود: «بر شما باد از عمل به اندازه ای که طاقت دارید زیرا خداوند ملال ندارد مگر آن که خودتان خسته شوید» (مجمع ۲۵۹ / ۲).توضیح:استثنا منقطع است و معنی چنان نیست که اگر شماخسته شدید او خسته می شود تعالی الله عن ذلک علوا کبیرا.۷۵ - فرمود: «با شب دست و پنجه نرم نکنید زیرا شما از عهده ی آن (خواب) برنمی آیید و طاقت ندارید، هرگاه یکی از شما چرت زد به رختخواب برود که برای او سالمتر است» (مجمع ۲۶۰ / ۲).۷۶ - از کسانی که زیاد عبادت می کردند نزد پیغمبر سخن رفت فرمود: «به علت اقتضای اسلام است، در رغبت و نشاط به عبادت، برای اول هر کاری رغبت و نشاطی هست و بعد فترت و سستی ای، هر کس وقفه ی او در حد میانه بود خوب است و هر کس وقفه ی او در راه معاصی و غلو یا بدعت بود، آنانند هالکین» (مجمع ۲۵۹ / ۲).۷۷ - معاذ نماز جماعت می کرد حرام نامی اقتدا کرد، جدا نماز خواند و رفت، معاذ را خبر دادند گفت: او منافق است، آیا برای آبیاری نخل خود در نماز شتاب کرد؟ حرام نزد پیغمبر آمد و شکایت کرد، پیغمبر رو به معاذ کرد و فرمود: «آیا تو فتنه گری؟ آیا تو فتنه گری؟ بر ایشان نماز را دراز مکن، از سوره ها مانند «سبح اسم» و «الشمس» را بخوان» (مجمع ۷۱ / ۲). و در روایت دیگر فرمود: «پشت سر تو پیر و ناتوان و مریض و حاجتدار هست» (مجمع ۷۳ / ۲).توضیح:مراد پیغمبر از سوره ی «الشمس» آن بوده که اگر سوره ی درازی می خوانی در حدود این سوره ها باشد و گر نه سوره های کوتاهتر هم هست.۷۸ - در روایات دیگر حامل و شیرده، و فرموده: «من آواز طفل را می شنوم و سبک می کنم که مادرش ناراحت نشود».۷۹ - وقتی نماز جماعت می خواند سبکترین نمازها، و وقتی تنها می خواند درازترین وسنگینترین آنها. (مجمع ۷۰ / ۲).۸۰ - انس گفت: چنان نماز می خواند که اگر امروز یکی از شما بخواند بر او عیب می کنید. (مجمع ۷۱ / ۲).توضیح:مرحوم شیخ علی تهرانی عالم و زاهد مشهور که علمای نجف به او اقتدا می کردند چنان به سرعت نماز می خواند که نویسنده در سال ۱۳۱۶ در نجف در مسجد هندی به او اقتدا کردم عقب می افتادم.۸۱ - فرمود: «به درستی که خداوند واجباتی را واجب گردانید، آنها را ضایع مکنید؛ و حدودی را معین کرده از آن ها تجاوز نکنید؛ و چیزهائی حرام کرده به آن ها نزدیک نشوید؛ و چیزهائی را ترک کرده بی آن که فراموش کرده باشد، در آن ها بحث و جستجو نکنید» (وصول ۳۳۴ / ۴).۸۲ - روز فتح مکه مردی برخواست گفت: یا رسول الله! نذر کرده ام اگر مکه را فتح کردی دو رکعت نماز در بیت المقدس بخوانم فرمود: «همینجا بخوان» باز تکرار کرد فرمود: «همینجا بخوان» بار سوم گفت، به او فرمود: «خود دانی» (وصول ۳۳۴ / ۴).۸۳ - عقبه بن عامر گفت: خواهرم نذر کرده بود با پای پیاده به خانه خدا برود، به من گفت از پیغمبر فتوی بخواهم، فرمود: «هم راه برود هم سوار شود»، و در روایت دیگر فرمود: «خداوند از پیاده رفتن خواهر تو بی نیاز است، سوار شود و شتری قربانی کند» (وصول ۳۳۵ / ۴).۸۴ - فرمود: «تا می توانید حدود را از مسلمانان دفع کنید، اگر راهی یافتید او را رها کنید، اگر امام در عفو خطا کند بهتر است تا در عقوبت خطا کند» (وصول ۲۳ / ۲).۸۵ - فرمود: «لغزش های صاحبان هیأت را (بزگوران) چشم پوشی کنید مگر حدود را» (وصول ۲۳ / ۲).۸۶ - در شب های سرد و بارانی به مؤذن می فرمود: «بگو در جای خود نماز بخوانند» (وصول ۳۳۰ / ۲).۸۷ - فرمود: «کسی که بر قومی مهمان شد، بی اجازه ی ایشان روزه نگیرد» (وصول ۳۹۹ / ۲).توضیح:مراد، روزه ی مستحبی است یا روزه ی واجب در وقت موسع مانند روزه ی قضا.

۸۸ - مردی نزد پیغمبر آمد و گفت: هلاک شدم، فرمود: «چه چیز تو را هلاک کرده؟» گفت: روزه بودم و با اهلم همخوابه شدم، فرمود: «بنده ای داری که آزاد کنی؟» گفت: نه، فرمود: «می توانی دو ماه روزه بگیری؟» گفت: نه، فرمود: «می توانی شصت مسکین را غذا دهی؟» گفت: نه، فرمود: «بنشین» در این وقت زنبیلی خرما هدیه آوردند، پیغمبر فرمود: «این سائل کجاست؟» گفت: منم، فرمود: «این خرما را بگیر و تصدق کن» گفت: آیا بر فقیرتر از خودم؟ به خدا سوگند ما بین این دو کوه سیاه مدینه اهل بیتی فقیرتر از ما نیست، پیغمبر خندید و فرمود: «آن را ببر و بر اهل بیت خود بخوران» (وصول ۴۰۴ / ۲).۸۹ - امام صادق فرمود: «از این امت شش چیز برداشته شده: اشتباه، فراموشی، مجبور بودن، نادانسته ها آن چه طاقتش را ندارند و آن چه به آن ناچارند» (بحار ۲۷۴ / ۲).۹۰ - در روایت دیگر به اضافه ی حسد و فال بد و تفکر در وسوسه ی خلقت (بحار ۲۸ / ۲).۹۱ - از امام صادق پرسیدند از خریدن بالاپوش که معلوم نیست پوست آن تزکیه شده یا نه و نماز در آن، فرمود: «جائز است و سؤال بر شما نیست، پدرم فرمود در مورد خوارج: بر خود سخت گرفتند از روی جهالت به درستی که دین از این ها وسیعتر است». (بحار ۲۸۱ / ۲).توضیح:شایان دقت است.۹۲ - فرمود: «این دین استوار است در آن به آسانی وارد شوید» (مجمع ۶۲ / ۱).۹۳ - مردی را دید که زیاد نماز می خواند، فرمود: «بر شما باد به هدایت میانه ای» و سه بار آن را تکرار کرد. (مجمع ۶۲ / ۱).

۹۴ - شیبان گفت: به مسجد آمدم و به دیوار حجره ی پیغمبر تکیه دادم و سرفه کردم، پیغمبر مشغول خوردن سحری بود، فرمود: «بیا بخور» گفتم: قصد روزه کرده ام، فرمود: «من هم قصد دارم اما مؤذن ما چشمش خوب نیست و پیش از طلوع فجر اذان می گوید»(مطالب ۲۸۷ / ۱).۹۵ - ام اسحاق گفت: بر پیغمبر وارد شدم، برای او نان و گوشت آوردند، من اشتها داشتم از غذای پیغمبر بخورم، فرمود: «ای ام اسحق بیا بخور»، من خوردم، تیکه گوشتی به دهن بردم یادم آمد که روزه ام، دست نگهداشتم، فرمود: «چرا؟»، گفتم: روزه ام، فرمود: «روزه ی خود را تمام کن»، یکی گفت: اکنون که سیر شده؟ فرمود: «هر آینه رزقی بود که خداوند به سوی او کشاند» (مطالب ۲۹۱ / ۱).۹۶ - امام محمد باقرعليه‌السلام بر جنازه ای حاضر شد، عطا هم در آن جا بود، زنی شیون می کرد، عطا گفت: ساکت شو و گر نه بازمی گردم، او ساکت نشد وعطا بازگشت، یکی به امام گفت: عطا برگشت، فرمود:«چرا؟»، گفتند: چنین و چنان، فرمود: «همراه جنازه برویم، اگر چنان باشد که به محض دیدن باطلی حق را رها کنیم، حق هیچ مسلمانی را ادا نخواهیم کرد»(بحار ۲۸۲ / ۲)توضیح:شایان دقت است و عطا یکی از شیوخ معتزله است.۹۷ - فرمود: «خداوند از امت من در مورد سه چیز گذشت فرموده: «خطا و فراموشی و آن چه بر آن مجبور شوند» (مستدرک ۱۹۸ / ۲).۹۸ - امام صادقعليه‌السلام فرمود: «روغن فروشی بود، پیغمبر پرسید کجا است، گفتند:مرده و نزد ما مردی امین و صدوق بود، اما خصلتی داشت، فرمود: چه بود؟» گفتند: با زنان داد و ستد می کرد، رسول الله فرمود: مرا دوست داشت، دوست داشتن شدیدی که اگر نخاس (برده فروش) بود خداوند او را می آمرزید» (وسائل ۹۸ / ۱۲).توضیح:این روایت در جای دیگر از طریق دیگر نوشته شده و قصد ما از بازنویسی آن تأکید بر صحت آن است در ذیل آن هم توضیح لازم داده شده است.۹۹ - اعرابی ای گفت: ماه را دیده ام، پیغمبر فرمود: «شهادت می دهی به لا اله الا الله؟»، گفت: آری، فرمود: «شهادت می دهی به محمد رسول الله؟»، گفت: می دهم، فرمود: «ای بلال! مردم را خبر کن فردا روزه بگیرند» (وصول ۳۸۵ / ۲).

عوامل نظم اجتماعی ، سیاسی جامعه

مقدمه

پس از اثبات پیوند اخلاق با استقرار نظم سیاسی ، اجتماعی ، و روشن شدن این واقعیّت کـه بـدون اخلاق نمی توان در جامعه انسانها، نظم اجتماعی را تحقّق بخشید و نمی توان نـظـم سـیـاسـی داشـت ، حـال بـایـد عـوامـل پیدایش و تداوم نظم سیاسی ، اجتماعی را به ارزیابی و شناخت گذاشت .

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام در نـهـج البـلاغـه بـه عـوامـل گـونـاگـونـی اشـاره می فرماید که توجّه به آن ضروری و سرنوشت ساز است مانند:

اوّل ـ اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق

یـکـی از عوامل برقراری نظم اجتماعی ، سیاسی در جامعه ، رعایت حقوق اجتماعی است اگر مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعایت شود نظم سیاسی ، و اجتماعی تحقّق می یابد که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

اءَمَّا بـَعـدُ، فـَقـَد جـَعـَلَ اللّهُ سـُبحَانَهُ لِی عَلَیکُم حَقّا بِوِلاَیَةِ اءَمرِکُم ، وَلَکُم عَلَیَّ مِنَ الحـَقِّ مـِثـلُ الَّذِی لِی عـَلَیکُم ، فَالحَقُّ اءَوسَعُ الاَْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَاءَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ،

لاَ یَجرِی لاَِحَدٍ إِلا جَرَی عَلَیهِ، وَلاَ یَجرِی عَلَیهِ إِلا جَرَی لَهُ.

وَلَو کَانَ لاَِحَدٍ اءَن یَجرِیَ لَهُ وَلاَ یَجرِیَ عَلَیهِ، لَکَانَ ذلِکَ خَالِصا لِلّهِ سُبحَانَهُ دُونَ خَلقِهِ، لِقـُدرَتـِهِ عـَلَی عـِبَادِهِ، وَلِعَدلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَت عَلَیهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلکِنَّهُ سُبحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی العِبَادِ اءَن یُطِیعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُم عَلَیهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلا مِنهُ، وَتَوَسُّعا بِمَا هُوَ مِنَ المَزِیدِ اءَهلُهُ.

ثـُمَّ جـَعـَلَ ـ سـُبـحَانَهُ ـ مِن حُقُوقِهِ حُقُوقا افتَرَضَهَا لِبَعضِ النَّاسِ عَلَی بَعضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَکَافَاءُ فِی وُجُوهِهَا، وَیُوجِبُ بَعضُهَا بَعضا، وَلاَ یُستَوجَبُ بَعضُهَا إِلا بِبَعضٍ.

وَاءَعـظـَمُ مـَا افتَرَضَ ـ سُبحَانَهُ ـ مِن تِلکَ الحُقُوقِ حَقُّ الوَالِی عَلَی الرَّعِیَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِیَّةِ عـَلَی الوَالِی ، فـَرِیـضـَةٌ فـَرَضـَهـَا اللّهُ ـ سـُبـحـَانـَهُ ـ لِکـُلٍّ عـَلَی کـُلٍّ، فـَجَعَلَهَا نِظَاما لاُِلفَتِهِم ، وَعِزّا لِدِینِهِم .

پس از ستایش پروردگار ! خداوند سبحان ، برای من ، بر شما به جهت سرپرستی حکومت ، حقّی قرار داده ، و برای شما همانند حق من ، حقّی تعیین فرموده است ، پس حق گسترده تر از آن است که توصیفش کنند، ولی به هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد.

حـق اگـر بـه سـود کسی اجر نشود، ناگزیر به زیان او نیز روزی به کار رود، و چون به زیان کسی اجراء شود روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت .

اگر بنا باشد حق به سود کسی اجراء شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خدای سـبـحـان اسـت نـه دیـگر آفریده ها، به خاطر قدرت الهی بر بندگان ، و عدالت او بر تـمـام مـوجـوداتی که فرمانش بر آنها جاری است ، لکن خداوند حق خود را بر بندگان ، اطـاعـت خـویـش قـرار داده ، و پـاداش آن را دو چـنـدان کـرده اسـت ، از روی بـخـشـنـدگی ، و گشایشی که خواسته به بندگان عطا فرماید.

پس خدای سبحان ! برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد، و آن حقوق را در بـرابـر هـم گـذاشت ، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند، و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد

و در مـیـان حـقـوق الهـی بزرگ ترین حق ، حق رهبر بر مردم ، و حق مردم بر رهبر است ، حق واجـبـی کـه خـدای سـبـحـان ، بـر هـر دو گـروه لازم شـمـرد، و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر، و عزّت دین قرار داد. (15)

دوّم ـ اخلاق اجتماعی ، رهنمودهای قرآن

اگر فرد و جامعه به رهنمودهای قرآن توجّه لازم داشته باشند و رهنمودهای آن را از نظر کـاربـردی بـکـارگـیـرنـد، عدالت اجتماعی و نظم اجتماعی سیاسی در همه ابعاد در جامعه استقرار خواهد یافت که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

اءَرسـَلَهُ عـَلَی حـِیـنِ فـَتـرَةٍ مـِنَ الرُّسـُلِ، وَطُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُْمَمِ، وَانْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فـَجـَاءَهـُمْ بـِتـَصـْدِیقِ الَّذِی بَیْنَ یَدَیهِ، وَالنُّورِ المُقتَدَی بِهِ. ذلِکَ القُرآنُ فَاستَنطِقُوهُ، وَلَن یـَن طـِقَ، وَلَکـِن اءُخـبـِرُکُم عَنهُ: اءَلاَ إِنَّ فِیهِ عِلمَ مَا یَاءتِی ، وَالحَدِیثَ عَنِ المَاضِی ، وَدَوَاءَ دَائِکُم ، وَنَظمَ مَا بَینَکُم .

خـداونـد پـیـامـبر علیه السّلام را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند، و امّتها در خـواب غـفلت بودند، و رشته های دوستی و انسانیّت از هم گسسته بود، پس پیامبر علیه السّلام به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد، و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن ، نور قرآن کریم است از قرآن بـخـواهـیـد تا سخن گوید، که هرگز سخن نمی گوید، امّا من شما را از معارف آن خبر می دهـم ، بـدانـیـد کـه در قـرآن عـلم آینده ، و حدیث روزگاران گذشته است ، شفادهنده دردهای شما، و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی شما است . (16)

سوم ـ اخلاق سیاسی ، اطاعت از رهبری

یـکـی دیـگـر از عـوامل برقراری نظم اجتماعی ، سیاسی ، پیوند مردم با رهبر، و اطاعت از رهـبـری ، و حـضـور امـام عـادل در هـمـه ابـعـاد زنـدگـی امـّت اسـت ، امـامـت عـامـل اسـاسـی بـرقـراری نظم ، و ریشه کن کردن هرگونه هرج و مرج طلبی است امّت هائی که از رهبری اطاعت کردند به پیروزی رسیدند.

حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

وَالاِمامَةَ نِظاما لِلاُمَّة وَالطّاعَةَ تَعظِیما لِلاِمامَة

و امـامـت را بـرای سازمان یافتن امور امّت و فرمانبرداری از امام را برای بزرگ داشت مقام رهبری واجب کرد. (17)

چهارم ـ ارزش های اخلاقی

یـکـی دیـگـر از عـوامـل برقراری نظم اجتماعی ، رعایت ارزش های اخلاقی است که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

فـَإِن کـَانَ لاَبـُدَّ مِنَ العَصَبِیَّةِ فَلیَکُن تَعَصُّبُکُم لِمَکَارِمِ الخِصَالِ، وَمَحَامِدِ الاَْفْعَالِ، وَمـَحـَاسـِنِ الاُْمـُورِ، الَّتـِی تـَفـَاضـَلَتْ فـِیـهـَا الُْمـجـَدَاءُ وَالنُّجـَدَاءُ مـِنْ بـُیـُوتَاتِ الْعَرَبِ وَیـَعـَاسِیِبِ القَبَائِلِ؛ بِالاَْخْلاَ قِ الرَّغِیبَةِ، وَالاَْحْلاَ مِ الْعَظِیمَةِ، وَالاَْخْطَارِ الجَلِیلَةِ، وَالاَّْثَارِ الَْمـحـْمـُودَةِ. فـَتـَعـَصَّبـُوا لِخـِلاَلِ الْحـَمـْدِ مـِنَ الْحِفْظِ لِلجِوَارِ، وَالوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَالطَّاعَةِ لِلبـِرِّ، وَالمـَعـصـِیـَةِ لِلکـِبرِ، وَالاَْخْذِ بِالْفَضْلِ، وَالْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ، وَالاِْعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَالاِْنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَالْکَظْمِ لِلْغَیْظِ، وَاجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِی الاَْرْضِ.

پـس اگـر در تـعـصـّب ورزیـدن نـاچـاریـد، بـرای اخـلاق پـسـنـدیـده ، افـعـال نـیـکـو، و کـارهـای خـوب تـعـصـّب داشـتـه بـاشـیـد، هـمـان افـعـال و کـرداری کـه انـسـانـهـای بـاشـخـصـیـّت ، و شـجـاعـان خـانـدان عـرب ، و سـران قـبائل در آنها از یکدیگر پیشی می گرفتند، یعنی اخلاق پسندیده ، بردباری به هنگام خـشم فراوان ، و کردار و رفتار زیبا و درست ، و خصلت های نیکو، پس تعصّب ورزید در حمایت کردن از پناهندگان ، و همسایگان ، وفاداری به عهد و پیمان ، اطاعت کردن از نیکی هـا، سـرپـیـچـی از تـکبّر و خودپسندیها، تلاش در جود و بخشش ، خودداری از ستمکاری ، بزرگ شمردن خونریزی ، انصاف داشتن با مردم ، فرو خوردن خشم ، پرهیز از فساد در زمین ، تا رستگار شوید.

و شـورشـیـان بـصـره را وقـتـی نـکـوهـش مـی کـنـد، بـه مـشـکل اخلاقی آنان اشاره کرده می فرماید، علل برهم خوردن نظم اجتماعی ، سیاسی شهر شما بصره آن است که اخلاق شما مردم مرده است .

و ضد ارزشها در شما حاکم گردید.

کُنتُم جُندَ المَراءَةِ، وَاءَتبَاعَ البَهِیمَةِ؛ رَغَا فَاءَجَبتُم ، وَعُقِرَ فَهَرَبتُم اءَخلاَقُکُم دِقَاقٌ، وَعـَهـدُکـُم شـِقـَاقٌ، وَدِیـنـُکـُم نـِفـَاقٌ، وَمَاؤُکُم زُعَاقٌ، وَال مُقِیمُ بَینَ اءَظهُرِکُم مُرتَهَنٌ بِذَنبِهِ، وَالشَّاخـِصُ عـَنـکـُم مـُتـَدَارَکٌ بِرَحمَةٍ مِن رَبِّهِ. کَاءَنِّی بِمَسجِدِکُم کَجُؤ جُؤِ سَفِینَةٍ قَد بَعَثَ اللّهُ عَلَیهَا العَذَابَ مِن فَو قِهَا وَمِن تَحتِها، وَغَرِقَ مَن فِی ضِمنِهَا.

شـمـا سـپـاه یـک زن بـودید، و پیروان حیوان (شتر عایشه )، تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پَست ، و پیمان شما از هـم گـُسـسـته ، دین شما دورویی ، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است ، کسی که مـیـان شـمـا زنـدگـی کـنـد بـه کـیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گـزیـند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه کـشـتـی غـرق شده است ، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند، و سرنشینان آن همه غرق می شوند. (18)

حال توجّه به این نکته ضروری است که هم اکنون آرزوی رهبران شرق و غرب آن است که در تمام جوامع انسانی نظم اجتماعی و سیاسی برقرار کنند.

امّا آیا این آرزو تحقّق پذیر است .

در غـرب و اروپـا چـون ارزش هـای اخـلاقـی را نـادیـده گـرفـتـنـد نتوانستند نظم اجتماعی صحیحی در ورابط انسانها برقرار سازند.

چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش های اخلاقی را نادیده گرفتند.

وقـتـی گـرایـش فکری انسانها اومانیزم (اصالت انسان ) و اصالت انتخاب انسان باشد هـرچـه دلش می خواهد اصالت داشته باشد، انواع هواپرستی دامنگیر انسان شده و انسان را به سوی پوچی و هرج و مرج طلبی پیش می برد.

پشتوانه نظم اجتماعی و سیاسی در جامعه انسان ها، اخلاق و ارزش های اخلاقی است .

مگر می شود بدون درک مسئولیّت ها و تعهّدات اخلاقی به نظم اجتماعی اندیشید.

از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزشهای اخلاقی نیاندیشند و آن را از نـظـر کـاربـردی در زندگی روزانه خود بکار نگیرند از نظم اجتماعی و سیاسی نیز خبری نخواهد بود.

(امام و اخلاق اسلامی )

فصل اوّل : اخلاق فردی امام علی (ع )

اول ـ ساده زیستی امام علی (ع )

1 ـ ابزار و وسائل ساده زندگی

فـرهـنگ ساده زیستی اگر در جوامع بشری بگونه شایسته ای تحقّق یابد می توان با بـسیاری ازمشکلات اقتصادی مقابله کرد و در روزگاران سخت آینده که انفجار جمعیّت همراه بـا کـمـبـود مـوادغـذائی ومحدود بودن امکانات زیستی دامنگیر انسان هاست چاره ای جز رواج فرهنگ ساده زیستی وجود ندارد.

امام علی علیه السّلام الگوی کامل فرهنگ ساده زیستی بود.

درکمک به همسر، گندم را با آسیاب سنگی آرد می کرد و در کار خانه حضور جدّی داشت .

از لباس های معمولی که عموم مردم می پوشیدند استفاده می کرد،

روزی به بازار رفت و به لباس فروشان ندا داد که چه کسی پیراهن 3 درهمی دارد؟

مـردی گـفـت : در مـغـازه مـن مـوجـود اسـت ، حـضـرت امـیرالمؤ منین علیه السّلام آن را خرید و پوشید.

خانه ای چون خانه دیگران داشت ،

و اسـبـی یـا الاغـی کـه هـمـگـان در اخـتـیـار داشتند بکار می گرفت و روزی شمشیر خود را فروخت تا مشکل اقتصادی خانواده را حل کند.

هـارون بـن عنتره می گوید : در شهر خورنق (19) هوا سرد بود، علی علیه السّلام رادیدم کـه قـطـیـفـه ای بـرخـود پـیـچـیـده و از سـرمـا رنـج مـی بـرد، گـفـتـم از بـیـت المال سهمی بردار.

امام علی علیه السّلام پاسخ داد :

چـیـزی از مـال شـمـا برنمی دارم و این قطیفه را که می بینی برخود پوشانده ام آن را از مدینه همراه آورده ام (20)

نان خشکیده می خورد که دخترش امّ کلثوم وقتی نان جوین خشک را بر سفره پدر دید اشکش جاری شد.

در اوائل زندگی ، شب ها با همسرش برروی پوستینی می خوابید که در روز بر روی آن شتر را علوفه می داد. (21)

2 ـ ازدواج ساده

الف ـ مراسم ساده

وقتی علی علیه السّلام ازحضرت زهراء سلام الله علیها خواستگاری کرد، و پیامبر صلی الله علیه و آله موافقت نمود،فرمود:

علی جان ! از درهم ودینار چه داری ؟

پاسخ داد: یک شتر و زره جنگی .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:حیوان سواری لازم است ، زره را بفروش .

زره را بـه بـازار بـرد و بـه 40 درهـم فـروخـت و هـمـه را تـقـدیـم رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد.

خـطـبـه عـقـد در حـضـور جـمـعـی ازیـاران پـیـامـبـر خـوانـده شـد، رسـول خـدا مـقـداری از قیمت زره را به سلمان داد تا لباس و برخی مایحتاج زندگی امام علی علیه السّلام را تهیّه کند و مقداری هم به مقداد داد و فرمود :

آن را بـه خـواهـر عـلی عـلیـه السـّلام امّ هـانـی بـده تـا به عنوان صدقه بر سر عروس بـریزد که با دادن یک غذای ساده به جمعی از اصحاب ، مراسم عروسی پایان گرفت (22)

ب ـ تدارکات ساده ازدواج

هـمـه قـبـول دارنـد که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگ زنان بهشتی و دختر بزرگترین پیامبر آسمانی است .

هـمـه قـبول دارند که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام یکی از بزرگترین شخصیّت های جهان اسلام است .

امّا ازدواج ساده آن بزرگواران جای بسی شگفتی است .

که چگونه ساده و دور از تشریفات انجام گرفت .

عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا دخـتـر رسـول اللّه صـلی الله عـلیـه و آله در مـاه صـَفـَر از سـال دوّم هـجـری ازوداج کـرد و از فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا در ذی الحـجـّه هـمـان سال دارای فرزند شد.

نقل شده که :

امـام عـلی عـلیـه السّلام زِرِه خویش را مَهرِ فاطمه سلام الله علیها قرارداد، زیرا که در آن موقع چیزی از سیم و زر نداشت .

و در نقل دیگری آمده است که :

عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمه سلام الله علیهابر مَهری به مقدار چهارصد و هشتاد دِرهم ازدواج نمود، و پیغمبر صلی الله علیه و آله به او امر کرد که ثُلث آن مبلغ را به خرید عطریّات اختصاص دهد.

و نقل شد که :

عـلی عـلیـه السـّلام زِرِه خـود را بـه خـاطـر شـیـربـَهـا تـقـدیـم نـمـود زیـرا کـه رسول اللّه صلی الله علیه و آله او را به این امر فرمان داده بود.

سـِنِّ حـضـرت زهـراء سـلام الله عـلیـهـا در روزِ ازدواجـش پـانـزده سـال و پـنـج مـاه و نـیـم بـود و عـلی عـلیـه السـّلام در آن روز بـیـسـت و یـک سال و پنج ماه داشت (23)

3 ـ غذای ساده

داستان احنف بن قیس

احنف بن قیس وقتی به دربار شام رفت وغذاهای رنگارنگ او را دید به گریه افتاد.

معاویه گفت : چرا گریه می کنی ؟

پاسخ داد : یک شب هنگام افطار خدمت علی علیه السّلام رفتم به من فرمود :

برخیز با حسن و حسین علیهماالسلام همسفره باش ، و خود به نماز ایستاد، وقتی نماز امام عـلی عـلیـه السـّلام بـه پـایـان رسـیـد ظـرف دربـسته ای را جلوی امام علی علیه السّلام گذاشتند، بگونه ای در پوش غذا بسته بود که دیگری نتواند آنرا باز کند،

امـام دَر پـوش غـذا را بـرداشـت و آرد جـو را در آورد و تناول کرد.

بـه حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام عـرض کـردم : شـمـا اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟

فرمود: این کار از روی بخل ورزی نیست ، می خواهم فرزندانم از روی دلسوزی چیزی به آن (مانند روغنی یا دوغی ) نیافزایند.

عرض کردم : مگر حرام است ؟

فرمود :

نه اما رهبرامّت اسلامی باید در خوراک و لباس مانند فقیرترین افراد جامعه زندگی کند تـا الگـوی بـیـنـوایـان بـاشـد، و فـقـرا بـتـوانـنـد مـشـکـلات و تـهـیـدسـتـی را تحمّل کنند. (24)

و در نقل دیگری آمده است :

احنف بن قیس می گوید:

روزی بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند که تعجّب کردم .

آنگاه طعام دیگری آوردند که آنرا نشناختم .

پرسیدم : این چه طعامی است ؟

معاویه جواب داد:

ایـن طـعـام از روده هـای مـرغـابی تهیّه شده ، آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و شکر نِیشکر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس می گوید :

در اینجا بی اختیار گریه ام گرفت و گریستم .

معاویه با شگفتی پرسید:

علّت گریه ات چیست ؟

گفتم : به یاد علی بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزی در خانه او بودم ، وقت طعام رسید.

فرمود : میهمان من باش .

آنگاه سفره ای مُهر و مُوم شده آوردند.

گفتم : در این سفره چیست ؟

فرمود: آرد جو ( سویق شعیر )

گفتم : آیا می ترسید از آن بردارند یا نمی خواهید کسی از آن بخورد ؟

فـرمـود: نـه ، هـیـچ کدام از اینها نیست ، بلکه می ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانی یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمؤ منین مگر این کار حرام است ؟

حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

لا وَ لکِن یَجِبُ عَلی اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ یَطغِی الفَقیرَ فَقرُهُ

(نه ، بلکه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد).

هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک ، سفره امیرالمؤ منین نیز مانند ماست .

مـعـاویـه گـفـت : ای احـنـف مـردی را یـاد کـردی کـه فـضـیـلت او قابل انکار نیست . (25)

ابورافع می گوید :

روز عـیـدی خـدمت امام علی علیه السّلام رسیدم ، دیدم که سفره ای گره خورده در پیش روی حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام است ، وقتی آنرا باز کرد دیدم نان جوین است .

گفتم : چرا گره می زنی ؟

فرمود : برای اینکه بچه ها دوغی یا روغنی بر آن نیافزایند.

امام علی علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده می فرمود.

و اگر غذای بهتری می خواست شیر شتر میل می کرد

گوشت بسیار کم می خورد و می فرمود :

شکم ها را مدفن حیوانات نکنید با این همه ، از همه قدرتمندتر و قوی تر بود. (26)

پاسخ عاصم بن زیاد

وقـتـی حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام بـه عـاصـم بـن زیـاد کـه ترک لذّت های حـلال کـرده بـود اعـتـراض کـرد و رهـنـمـود داد کـه نـبـایـد از حلال الهی و از زندگی لازم و مناسب پرهیز داشت ،

عاصم بن زیاد به صورت اعتراض گفت :

یـا امـیـرالمـؤ مـنین ! شما هم که از لباس های بسیار ساده و غذاهای ساده استفاده می کنید و بسیاری از لذّت های حلال را ترک کرده اید ! !

حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام در پاسخ او فرمود:

قالَ وَیحَکَ لَستُ کَاءنتَ اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَی اءئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّرُوا اَن فُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیلایَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ (27)

(وای بر تو، من همانند تو نیستم چون رهبر جامعه اسلامی می باشم همانا خداوند بر امامان عـادل واجـب کـرده اسـت کـه چـونـان ضـعـیـف تـرین انسانها زندگی کنند تا تهیدستی بر محرومان و فقرا فشار نیاورد).

یعنی سادگی در غذا و پوشاک نسبت به مسئولیّت های اجتماعی افراد متفاوت است .

اعتراف عمر بن عبدالعزیز

عمر بن عبدالعزیز گفته است :

عـلی بـن ابـیطالب علیه السّلام گذشتگان را بی آبرو و بی موقعیّت کرد و باعث زحمت آیندگان گردید.

یـعـنی امام علی علیه السّلام چنان در عبودیّت و عدالت و زهد و تقوی بالاتر از همه قرار داشت که خلفای گذشته را در نزد مردم بی موقعیّت نمود که مردم می گفتند:

عدالت و تقوی یعنی این .

و خـلفـای آیـنـده نیز هرچه خواستند نتوانستند راه او را بروند و به زحمت افتاده و در نزد مردم ارزشی پیدا نکردند.

داستان فالوده

عدی بن ثابت می گوید :

در هـوای گـرم تـابـستان ، به وسیله آب خنک و شکر، فالوده ای درست می کنند که برای رفع تشنگی خوب است .

روزی مقداری فالوده نیز برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند،

امام علی علیه السّلام از خوردن آن امتناع ورزید و فرمود:

چـون رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله فـالوده نـخورد من هم دوست ندارم از آن بخورم . (28)

پیروی از رسول خدا علیه السّلام در غذا

الف ـ رعایت سادگی در غذا

امـام عـلی عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـی ضـرب المثل بود،

از غذاهای ساده استفاده می کرد، غذائی می خورد که عموم مردم می خوردند.

سخت تلاش داشت تا با محرومان و فقراء هم نوا باشد، روزی برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام فالوده آوردند،امام علیه السّلام فالوده را میل نفرمود و اظهار داشت :

(چـون رسـول خـدا صـلی الله علیه و آله فالوده نخورد، من هم از او اطاعت می کنم و نمی خورم .) (29)

زیـرا در هـوای گـرم مـدینه یا در کوفه تهیّه فالوده از برف و شکر و دیگر ادویه های مورد لزوم ، کار هر کسی نبود، و محرومان قدرت آن را نداشتند و چون فالوده غذای گروه خـاصـّی از جـامـعه بود، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از آن استفاده نمی کـرد و امـیـرالمـؤ منین علیه السّلام هم برای رعایت سادگی در غذا و هم به جهت پیروی از سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله فالوده نخورد.

ب ـ همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله

امـام عـلی عـلیـه السـّلام تـلاش مـی کـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله زنـدگـی کـنـد، بـخـورد و بـیـاشـامـد و غذائی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله تناول نکرد، استفاده نمی کرد.

روزی فالوده ای برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند، فرمود:

چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از فالوده استفاده نکرد، من هم فالوده نمی خورم ،

و توضیح داد که :

کـُلُّ شـَی ی ءٍ لَم یـَاءکـُل مـِنـهُ رَسـُولُ اللّه صـلی الله عـلیـه و آله لا اءُحـِبُّ اَن آکـُلَ مِنهُ

( هر غذائی که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را نخورد، دوست ندارم من از آن استفاده کنم ). (30)

ایـن الگـوی رفـتاری درس ساده زیستی به مدیران جامعه می دهد که تلاش کنند در غذا و لباس و مسکن همانند محرومان جامعه زندگی کنند، گرچه مصداق های خارجی مهمّ نیست .

زیـرا در آن روزگـاران مـمـکـن بـود فـالوده غـذای سرمایه داران جامعه به حساب می آمد و امروز به یک غذای عمومی تبدیل شده باشد،

هـمـواره بـایـد پـیـام الگـوهـا را شـنـاخت و بکار گرفت ، گرچه نمونه های خارجی ملاک نباشد.

پرهیز از غذاهای چرب و شیرین

1 ـ اگـر چـه امـام عـلی عـلیـه السـّلام از غـذاهـای حـلال اسـتفاده می فرمود، امّا اغلب غذاهای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام سرکه و روغن ، و خرما بود. (31)

2 ـ همه سیره نویسان نقل کرده اند که :

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام در سـادگـی غـذا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله عـمـل مـی کـرد و سـفـره او از سـفـره رسول خدا صلی الله علیه و آله رنگین تر نشد.

وَ ک انَ امـیرالمؤ منین علیه السّلام اءشبهُ النّاس طُعمةً بِرَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله کانَ یاءکُلَالخُبزَ وَ الخِلَّ و الزّیتَ

(حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام شـبـیـه تـریـن مـردم در غـذا بـه رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله بـود کـه اءغـلب ، نـان و سـرکـه و روغـن تناول می فرمود). (32)

استفاده از غذای ساده با وجود غذاهای رنگین

امام علی علیه السّلام تهیدست نبود، از دسترنج خود تولید فراوانی داشت وقتی فقراء و یـتـیـمـان را دعـوت مـی کرد، بر سر سفره انواع غذاهای رنگارنگ می گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها می کرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشک می خورد. (33)

پرهیز از برخی غذاها

روزی بـرای حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام مـعـجـونـی از آب و عسل آوردند، که به صورت شربت می نوشیدند.

امام علی علیه السّلام آن را گرفت و فرمود:

(پـاک و پـاکـیـزه اسـت و حـرام نـیست ، امّا من از آن نمی خورم ، و نفس خود را به چیزی که نباید عادت بدهم آشنا نمی سازم ). (34)

4 ـ پرهیز از سکونت در خانه های مجلّل

خانه ساده در کوفه

پـس از جـنـگ جـمـل بـا مـشورت های فراوان تصویب شد که حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام در شهر کوفه مستقر شود،

بـزرگـان کـوفـه قـصـر سـفـیـدی در نظر گرفتند که امام علی علیه السّلام را در آنجا سکونت دهند تا به امور حکومتی بپردازد،

وقتی حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام متوجّه این حرکت کوفیان شد، فرمود :

(مـن حـاضـرنـیـسـتـم تـا دیـوار خـانـه ام از دیـوار مـنـازل بیچارگان بالاتر و خانه ام از خانه مستمندان بهتر باشد) (35)

بـنـابـراین درخانه های معمولی کوفه سکونت گزید وبه کشور پهناور اسلامی آن روز که امروزه حدود پنجاه کشور اسلامی است فرمانروائی می کرد.

اعتراض به خانه گران قیمت یک فرماندار

امـام عـلی عـلیه السّلام تاشنید که شریح قاضی (یکی از کارگزاران امام ) خانه گران قـیـمـتـی خرید با او برخورد کرد و نامه تندی به او نوشت و او را از زندگی اشرافی پرهیز داد.

بـَلَغـَنـِی اءَنَّکَ ابـتـَعـتَ دَارا بـِثََمـانـِیـنَ دِیـنَارا، وَکَتَبتَ لَهَا کِتَابا، وَاءَشهَدتَ فِیهِ شُهُودا.

فـقـال له شـریـح : قـد کـان ذلک یـا اءمـیـر المـؤ مـنـیـن ، قال : فنظر إ لیه نظر المغضب ثم قال له :

یـَا شـُرَیـحُ، اءَمـَا إِنَّهُ سَیَاءتِیکَ مَن لاَ یَنظُرُ فِی کِتَابِکَ، وَلاَ یَساءَلُکَ عَن بَیِّنَتِکَ، حَتَّی یُخرِجَکَ مِنهَا شَاخِصا، وَیُسلِمَکَ إِلَی قَبرِکَ خَالِصا.

فـَانـظـُر یـَا شـُرَیـحُ لاَ تـَکـُونُ ابـتـَعتَ هذِهِ الدَّارَ مِن غَیرِ مَالِکَ، اءَو نَقَدتَ الَّثمَنَ مِن غَیرِ حـَلاَلِکَ ! فـَإِذَا اءَنـتَ قـَد خـَسـِرتَ دَارَ الدُّنـیـَا وَدَارَ الاَّْخِرَةِ ! اءَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ اءَتَیْتَنِی عِنْدَ شـِرَائِکَ مـَا اشـتـَرَیـتَ لَکـَتـَبـتُ لَکَ کِتَابا عَلَی هذِهِ النُّسخَةِ، فَلَم تَرغَب فِی شِرَاءِ هذِهِ الدَّارِ بِدِر هَمٍ فَمَا فَوقُ.

و النـسخة هذه : (هذَا مَا اشتَرَی عَبدٌ ذَلِیلٌ، مِن مَیِّتٍ قَداءُزعِجَ لِلرَّحِیلِ، اشتَرَی مِنهُ دَارا مِن دَارِ الغُرُورِ، مِن جَانِبِ ال فَانِینَ، وَخِطَّةِ الهَالِکِینَ. وَتَجمَعُ هذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ اءَربَعَةٌ:

الحـَدُّ الاَْوَّلُ ـ یـَنـْتـَهِی إِلَی دَوَاعِی الاَّْفَاتِ، وَالْحَدُّ الثَّانِی یَنتَهِی إِلَی دَوَاعِی المُصِیبَاتِ، وَالحـَدُّ الثَّالِثُ ـ یـَنـتـَهـِی إِلَی الهـَوَی المـُردِی ، وَالحـَدُّ الرَّابـِعُ ـ یـَنتَهِی إِلَی الشَّیطَانِ المُغوِی ، وَفِیهِ یُشرَعُ بَابُ هذِهِ الدَّارِ.

اشـتـَرَی هـذَا المـُغـتـَرُّ بـِالاَْمَلِ، مِنْ هذَا الْمُزْعَجِ بِالاَْجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالخُرُوجِ مِن عِزِّ القَنَاعَةِ، وَالدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَالضَّرَاعَةِ.

فـَمـَا اءَدرَکَ هـذَا المـُشـتـَرِی فـِیـَمـا اشـتـَرَی مِنهُ مِن دَرَکٍ، فَعَلَی مُبَلبِلِ اءَجسَامِ المُلُوکِ، وَسَالِبِ نُفُوسِ الجَبَابِرَةِ، وَمُزِیلِ مُلکِ الفَرَاعِنَةِ، مِثلِ کِسرَی وَقَیصَرَ، وَتُبَّعٍ وَحِمیَرَ.

وَمَن جَمَعَ المَالَ عَلَی المَالِ فَاءَکثَرَ، وَمَن بَنَی وَشَیَّدَ، وَزَخرَفَ وَنَجَّدَ، وَادَّخَرَ وَاعتَقَدَ، وَنَظَرَ بـِزَعـمـِهِ لِلوَلَدِ، إِشـخـَاصـُهـُم جـَمـِیـعـا إِلَی مـَوقـِفِ العـَرضِ وَالحِسَابِ، وَمَوضِعِ الثَّوَابِ وَالعِقَابِ، إِذَا وَقَعَ الاَْمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ (وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ).

شَهِدَ عَلَی ذلِکَ العَقلُ إِذَا خَرَجَ مِن اءَسرِ الهَوَی ، وَسَلِمَ مِن عَلاَئِقِ الدُّن یَا . (36)

برخورد قاطعانه با خیانت کارگزاران

بـه مـن خبر دادند که خانه ای به هشتاد دینار خریده ای ، و سندی برای آن نوشته ای ، و گواهانی آن را امضا کرده اند.

(شـریـح گـفـت : آری ای امیرمؤ منان ، (37) امام علیه السّلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود)

ای شـریـح ! بـه زودی کـسـی بـه سـراغت می آید که به نوشته ات نگاه نمی کند، و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد.

ای شـریـح ! انـدیـشـه کـن کـه آن خـانـه را بـا مـال دیـگـران یـا بـا پول حرام نخریده باشی ، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای .

اما اگر هنگام خرید خانه ، نزد من آمده بودی ، برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمی کردی و آن سند را چنین می نوشتم :

هشدار از بی اعتباری دنیای حرام

این خانه ای است که بنده ای خوار شده ، و مرده ای آماده کوچ کردن ، آن را خریده ، خانه ای از سـرای غرور، که در محلّه نابودشوندگان ، و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهی می گردد.

یـک سـوی آن بـه آفـت هـا و بلاها، سوی دوّم آن به مصیبت ها، و سوی سوم به هوا و هوس هـای سـسـت کـنـنـده ، و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم می شود، و درِ خانه به روی شیطان گشوده است .

ایـن خـانـه را فـریب خورده آزمند، از کسی که خود به زودی از جهان رخت برمی بندد، به مبلغی که او را از عزّت و قناعت خارج و به خواری و دنیاپرستی کشانده ، خریداری نموده است .

هـرگـونـه نـقـصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوسانده ، و جان جبّاران را گرفته ، و سلطنت فرعون ها چون (کسری ) و (قیصر) و (تُبّع ) و (حمیر) را نابود کرده است .

عبرت از گذشتگان

و آنـان که مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساختند، و محکم کاری کردند، طلا کاری نمودند، و زینت دادند، فراوان اندوختند، و نگهداری کردند، و به گـمـان خـود بـرای فرزندان خود گذاشتند، امّا همگی آنان به پای حساب رسی الهی ، و جـایـگـاه پـاداش و کـیـفر رانده می شوند، آنگاه که فرمان داوری و قضاوت نهایی صادر شود، (پس تبهکاران زیان خواهند دید) (38)

بـه ایـن واقـعیّت ها عقل گواهی می دهد هرگاه که از اسارت هوای نفس نجات یافته ، و از دنیاپرستی به سلامت بگذرد. (39)

اعتراض به خانه مجلّل یکی از دوستان

امام علی علیه السّلام یکی از یاران خود ( علاء بن زیاد ) را که خانه مجلّلی در بصره داشت ، نصیحت کرد و فرمود:

تو در قیامت به چنین خانه ای نیازمندتری .

مَا کُنتَ تَصنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنیَا، وَاءَنتَ إِلَیهَا فِی الاَّْخِرَةِ کُنْتَ اءَحْوَجَ؟

وَبـَلَی إِن شـِئتَ بـَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَةَ: تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ، وَتَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَتُطلِعُ مِنهَا الحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا اءَنتَ قَد بَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَة َ.(40)

عوامل نظم اجتماعی ، سیاسی جامعه

مقدمه

پس از اثبات پیوند اخلاق با استقرار نظم سیاسی ، اجتماعی ، و روشن شدن این واقعیّت کـه بـدون اخلاق نمی توان در جامعه انسانها، نظم اجتماعی را تحقّق بخشید و نمی توان نـظـم سـیـاسـی داشـت ، حـال بـایـد عـوامـل پیدایش و تداوم نظم سیاسی ، اجتماعی را به ارزیابی و شناخت گذاشت .

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام در نـهـج البـلاغـه بـه عـوامـل گـونـاگـونـی اشـاره می فرماید که توجّه به آن ضروری و سرنوشت ساز است مانند:

اوّل ـ اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق

یـکـی از عوامل برقراری نظم اجتماعی ، سیاسی در جامعه ، رعایت حقوق اجتماعی است اگر مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعایت شود نظم سیاسی ، و اجتماعی تحقّق می یابد که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

اءَمَّا بـَعـدُ، فـَقـَد جـَعـَلَ اللّهُ سـُبحَانَهُ لِی عَلَیکُم حَقّا بِوِلاَیَةِ اءَمرِکُم ، وَلَکُم عَلَیَّ مِنَ الحـَقِّ مـِثـلُ الَّذِی لِی عـَلَیکُم ، فَالحَقُّ اءَوسَعُ الاَْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَاءَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ،

لاَ یَجرِی لاَِحَدٍ إِلا جَرَی عَلَیهِ، وَلاَ یَجرِی عَلَیهِ إِلا جَرَی لَهُ.

وَلَو کَانَ لاَِحَدٍ اءَن یَجرِیَ لَهُ وَلاَ یَجرِیَ عَلَیهِ، لَکَانَ ذلِکَ خَالِصا لِلّهِ سُبحَانَهُ دُونَ خَلقِهِ، لِقـُدرَتـِهِ عـَلَی عـِبَادِهِ، وَلِعَدلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَت عَلَیهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلکِنَّهُ سُبحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی العِبَادِ اءَن یُطِیعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُم عَلَیهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلا مِنهُ، وَتَوَسُّعا بِمَا هُوَ مِنَ المَزِیدِ اءَهلُهُ.

ثـُمَّ جـَعـَلَ ـ سـُبـحَانَهُ ـ مِن حُقُوقِهِ حُقُوقا افتَرَضَهَا لِبَعضِ النَّاسِ عَلَی بَعضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَکَافَاءُ فِی وُجُوهِهَا، وَیُوجِبُ بَعضُهَا بَعضا، وَلاَ یُستَوجَبُ بَعضُهَا إِلا بِبَعضٍ.

وَاءَعـظـَمُ مـَا افتَرَضَ ـ سُبحَانَهُ ـ مِن تِلکَ الحُقُوقِ حَقُّ الوَالِی عَلَی الرَّعِیَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِیَّةِ عـَلَی الوَالِی ، فـَرِیـضـَةٌ فـَرَضـَهـَا اللّهُ ـ سـُبـحـَانـَهُ ـ لِکـُلٍّ عـَلَی کـُلٍّ، فـَجَعَلَهَا نِظَاما لاُِلفَتِهِم ، وَعِزّا لِدِینِهِم .

پس از ستایش پروردگار ! خداوند سبحان ، برای من ، بر شما به جهت سرپرستی حکومت ، حقّی قرار داده ، و برای شما همانند حق من ، حقّی تعیین فرموده است ، پس حق گسترده تر از آن است که توصیفش کنند، ولی به هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد.

حـق اگـر بـه سـود کسی اجر نشود، ناگزیر به زیان او نیز روزی به کار رود، و چون به زیان کسی اجراء شود روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت .

اگر بنا باشد حق به سود کسی اجراء شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خدای سـبـحـان اسـت نـه دیـگر آفریده ها، به خاطر قدرت الهی بر بندگان ، و عدالت او بر تـمـام مـوجـوداتی که فرمانش بر آنها جاری است ، لکن خداوند حق خود را بر بندگان ، اطـاعـت خـویـش قـرار داده ، و پـاداش آن را دو چـنـدان کـرده اسـت ، از روی بـخـشـنـدگی ، و گشایشی که خواسته به بندگان عطا فرماید.

پس خدای سبحان ! برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد، و آن حقوق را در بـرابـر هـم گـذاشت ، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند، و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد

و در مـیـان حـقـوق الهـی بزرگ ترین حق ، حق رهبر بر مردم ، و حق مردم بر رهبر است ، حق واجـبـی کـه خـدای سـبـحـان ، بـر هـر دو گـروه لازم شـمـرد، و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر، و عزّت دین قرار داد. (15)

دوّم ـ اخلاق اجتماعی ، رهنمودهای قرآن

اگر فرد و جامعه به رهنمودهای قرآن توجّه لازم داشته باشند و رهنمودهای آن را از نظر کـاربـردی بـکـارگـیـرنـد، عدالت اجتماعی و نظم اجتماعی سیاسی در همه ابعاد در جامعه استقرار خواهد یافت که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

اءَرسـَلَهُ عـَلَی حـِیـنِ فـَتـرَةٍ مـِنَ الرُّسـُلِ، وَطُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُْمَمِ، وَانْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فـَجـَاءَهـُمْ بـِتـَصـْدِیقِ الَّذِی بَیْنَ یَدَیهِ، وَالنُّورِ المُقتَدَی بِهِ. ذلِکَ القُرآنُ فَاستَنطِقُوهُ، وَلَن یـَن طـِقَ، وَلَکـِن اءُخـبـِرُکُم عَنهُ: اءَلاَ إِنَّ فِیهِ عِلمَ مَا یَاءتِی ، وَالحَدِیثَ عَنِ المَاضِی ، وَدَوَاءَ دَائِکُم ، وَنَظمَ مَا بَینَکُم .

خـداونـد پـیـامـبر علیه السّلام را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند، و امّتها در خـواب غـفلت بودند، و رشته های دوستی و انسانیّت از هم گسسته بود، پس پیامبر علیه السّلام به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد، و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن ، نور قرآن کریم است از قرآن بـخـواهـیـد تا سخن گوید، که هرگز سخن نمی گوید، امّا من شما را از معارف آن خبر می دهـم ، بـدانـیـد کـه در قـرآن عـلم آینده ، و حدیث روزگاران گذشته است ، شفادهنده دردهای شما، و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی شما است . (16)

سوم ـ اخلاق سیاسی ، اطاعت از رهبری

یـکـی دیـگـر از عـوامل برقراری نظم اجتماعی ، سیاسی ، پیوند مردم با رهبر، و اطاعت از رهـبـری ، و حـضـور امـام عـادل در هـمـه ابـعـاد زنـدگـی امـّت اسـت ، امـامـت عـامـل اسـاسـی بـرقـراری نظم ، و ریشه کن کردن هرگونه هرج و مرج طلبی است امّت هائی که از رهبری اطاعت کردند به پیروزی رسیدند.

حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

وَالاِمامَةَ نِظاما لِلاُمَّة وَالطّاعَةَ تَعظِیما لِلاِمامَة

و امـامـت را بـرای سازمان یافتن امور امّت و فرمانبرداری از امام را برای بزرگ داشت مقام رهبری واجب کرد. (17)

چهارم ـ ارزش های اخلاقی

یـکـی دیـگـر از عـوامـل برقراری نظم اجتماعی ، رعایت ارزش های اخلاقی است که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

فـَإِن کـَانَ لاَبـُدَّ مِنَ العَصَبِیَّةِ فَلیَکُن تَعَصُّبُکُم لِمَکَارِمِ الخِصَالِ، وَمَحَامِدِ الاَْفْعَالِ، وَمـَحـَاسـِنِ الاُْمـُورِ، الَّتـِی تـَفـَاضـَلَتْ فـِیـهـَا الُْمـجـَدَاءُ وَالنُّجـَدَاءُ مـِنْ بـُیـُوتَاتِ الْعَرَبِ وَیـَعـَاسِیِبِ القَبَائِلِ؛ بِالاَْخْلاَ قِ الرَّغِیبَةِ، وَالاَْحْلاَ مِ الْعَظِیمَةِ، وَالاَْخْطَارِ الجَلِیلَةِ، وَالاَّْثَارِ الَْمـحـْمـُودَةِ. فـَتـَعـَصَّبـُوا لِخـِلاَلِ الْحـَمـْدِ مـِنَ الْحِفْظِ لِلجِوَارِ، وَالوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَالطَّاعَةِ لِلبـِرِّ، وَالمـَعـصـِیـَةِ لِلکـِبرِ، وَالاَْخْذِ بِالْفَضْلِ، وَالْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ، وَالاِْعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَالاِْنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَالْکَظْمِ لِلْغَیْظِ، وَاجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِی الاَْرْضِ.

پـس اگـر در تـعـصـّب ورزیـدن نـاچـاریـد، بـرای اخـلاق پـسـنـدیـده ، افـعـال نـیـکـو، و کـارهـای خـوب تـعـصـّب داشـتـه بـاشـیـد، هـمـان افـعـال و کـرداری کـه انـسـانـهـای بـاشـخـصـیـّت ، و شـجـاعـان خـانـدان عـرب ، و سـران قـبائل در آنها از یکدیگر پیشی می گرفتند، یعنی اخلاق پسندیده ، بردباری به هنگام خـشم فراوان ، و کردار و رفتار زیبا و درست ، و خصلت های نیکو، پس تعصّب ورزید در حمایت کردن از پناهندگان ، و همسایگان ، وفاداری به عهد و پیمان ، اطاعت کردن از نیکی هـا، سـرپـیـچـی از تـکبّر و خودپسندیها، تلاش در جود و بخشش ، خودداری از ستمکاری ، بزرگ شمردن خونریزی ، انصاف داشتن با مردم ، فرو خوردن خشم ، پرهیز از فساد در زمین ، تا رستگار شوید.

و شـورشـیـان بـصـره را وقـتـی نـکـوهـش مـی کـنـد، بـه مـشـکل اخلاقی آنان اشاره کرده می فرماید، علل برهم خوردن نظم اجتماعی ، سیاسی شهر شما بصره آن است که اخلاق شما مردم مرده است .

و ضد ارزشها در شما حاکم گردید.

کُنتُم جُندَ المَراءَةِ، وَاءَتبَاعَ البَهِیمَةِ؛ رَغَا فَاءَجَبتُم ، وَعُقِرَ فَهَرَبتُم اءَخلاَقُکُم دِقَاقٌ، وَعـَهـدُکـُم شـِقـَاقٌ، وَدِیـنـُکـُم نـِفـَاقٌ، وَمَاؤُکُم زُعَاقٌ، وَال مُقِیمُ بَینَ اءَظهُرِکُم مُرتَهَنٌ بِذَنبِهِ، وَالشَّاخـِصُ عـَنـکـُم مـُتـَدَارَکٌ بِرَحمَةٍ مِن رَبِّهِ. کَاءَنِّی بِمَسجِدِکُم کَجُؤ جُؤِ سَفِینَةٍ قَد بَعَثَ اللّهُ عَلَیهَا العَذَابَ مِن فَو قِهَا وَمِن تَحتِها، وَغَرِقَ مَن فِی ضِمنِهَا.

شـمـا سـپـاه یـک زن بـودید، و پیروان حیوان (شتر عایشه )، تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پَست ، و پیمان شما از هـم گـُسـسـته ، دین شما دورویی ، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است ، کسی که مـیـان شـمـا زنـدگـی کـنـد بـه کـیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گـزیـند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه کـشـتـی غـرق شده است ، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند، و سرنشینان آن همه غرق می شوند. (18)

حال توجّه به این نکته ضروری است که هم اکنون آرزوی رهبران شرق و غرب آن است که در تمام جوامع انسانی نظم اجتماعی و سیاسی برقرار کنند.

امّا آیا این آرزو تحقّق پذیر است .

در غـرب و اروپـا چـون ارزش هـای اخـلاقـی را نـادیـده گـرفـتـنـد نتوانستند نظم اجتماعی صحیحی در ورابط انسانها برقرار سازند.

چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش های اخلاقی را نادیده گرفتند.

وقـتـی گـرایـش فکری انسانها اومانیزم (اصالت انسان ) و اصالت انتخاب انسان باشد هـرچـه دلش می خواهد اصالت داشته باشد، انواع هواپرستی دامنگیر انسان شده و انسان را به سوی پوچی و هرج و مرج طلبی پیش می برد.

پشتوانه نظم اجتماعی و سیاسی در جامعه انسان ها، اخلاق و ارزش های اخلاقی است .

مگر می شود بدون درک مسئولیّت ها و تعهّدات اخلاقی به نظم اجتماعی اندیشید.

از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزشهای اخلاقی نیاندیشند و آن را از نـظـر کـاربـردی در زندگی روزانه خود بکار نگیرند از نظم اجتماعی و سیاسی نیز خبری نخواهد بود.

(امام و اخلاق اسلامی )

فصل اوّل : اخلاق فردی امام علی (ع )

اول ـ ساده زیستی امام علی (ع )

1 ـ ابزار و وسائل ساده زندگی

فـرهـنگ ساده زیستی اگر در جوامع بشری بگونه شایسته ای تحقّق یابد می توان با بـسیاری ازمشکلات اقتصادی مقابله کرد و در روزگاران سخت آینده که انفجار جمعیّت همراه بـا کـمـبـود مـوادغـذائی ومحدود بودن امکانات زیستی دامنگیر انسان هاست چاره ای جز رواج فرهنگ ساده زیستی وجود ندارد.

امام علی علیه السّلام الگوی کامل فرهنگ ساده زیستی بود.

درکمک به همسر، گندم را با آسیاب سنگی آرد می کرد و در کار خانه حضور جدّی داشت .

از لباس های معمولی که عموم مردم می پوشیدند استفاده می کرد،

روزی به بازار رفت و به لباس فروشان ندا داد که چه کسی پیراهن 3 درهمی دارد؟

مـردی گـفـت : در مـغـازه مـن مـوجـود اسـت ، حـضـرت امـیرالمؤ منین علیه السّلام آن را خرید و پوشید.

خانه ای چون خانه دیگران داشت ،

و اسـبـی یـا الاغـی کـه هـمـگـان در اخـتـیـار داشتند بکار می گرفت و روزی شمشیر خود را فروخت تا مشکل اقتصادی خانواده را حل کند.

هـارون بـن عنتره می گوید : در شهر خورنق (19) هوا سرد بود، علی علیه السّلام رادیدم کـه قـطـیـفـه ای بـرخـود پـیـچـیـده و از سـرمـا رنـج مـی بـرد، گـفـتـم از بـیـت المال سهمی بردار.

امام علی علیه السّلام پاسخ داد :

چـیـزی از مـال شـمـا برنمی دارم و این قطیفه را که می بینی برخود پوشانده ام آن را از مدینه همراه آورده ام (20)

نان خشکیده می خورد که دخترش امّ کلثوم وقتی نان جوین خشک را بر سفره پدر دید اشکش جاری شد.

در اوائل زندگی ، شب ها با همسرش برروی پوستینی می خوابید که در روز بر روی آن شتر را علوفه می داد. (21)

2 ـ ازدواج ساده

الف ـ مراسم ساده

وقتی علی علیه السّلام ازحضرت زهراء سلام الله علیها خواستگاری کرد، و پیامبر صلی الله علیه و آله موافقت نمود،فرمود:

علی جان ! از درهم ودینار چه داری ؟

پاسخ داد: یک شتر و زره جنگی .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:حیوان سواری لازم است ، زره را بفروش .

زره را بـه بـازار بـرد و بـه 40 درهـم فـروخـت و هـمـه را تـقـدیـم رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد.

خـطـبـه عـقـد در حـضـور جـمـعـی ازیـاران پـیـامـبـر خـوانـده شـد، رسـول خـدا مـقـداری از قیمت زره را به سلمان داد تا لباس و برخی مایحتاج زندگی امام علی علیه السّلام را تهیّه کند و مقداری هم به مقداد داد و فرمود :

آن را بـه خـواهـر عـلی عـلیـه السـّلام امّ هـانـی بـده تـا به عنوان صدقه بر سر عروس بـریزد که با دادن یک غذای ساده به جمعی از اصحاب ، مراسم عروسی پایان گرفت (22)

ب ـ تدارکات ساده ازدواج

هـمـه قـبـول دارنـد که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگ زنان بهشتی و دختر بزرگترین پیامبر آسمانی است .

هـمـه قـبول دارند که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام یکی از بزرگترین شخصیّت های جهان اسلام است .

امّا ازدواج ساده آن بزرگواران جای بسی شگفتی است .

که چگونه ساده و دور از تشریفات انجام گرفت .

عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا دخـتـر رسـول اللّه صـلی الله عـلیـه و آله در مـاه صـَفـَر از سـال دوّم هـجـری ازوداج کـرد و از فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا در ذی الحـجـّه هـمـان سال دارای فرزند شد.

نقل شده که :

امـام عـلی عـلیـه السّلام زِرِه خویش را مَهرِ فاطمه سلام الله علیها قرارداد، زیرا که در آن موقع چیزی از سیم و زر نداشت .

و در نقل دیگری آمده است که :

عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمه سلام الله علیهابر مَهری به مقدار چهارصد و هشتاد دِرهم ازدواج نمود، و پیغمبر صلی الله علیه و آله به او امر کرد که ثُلث آن مبلغ را به خرید عطریّات اختصاص دهد.

و نقل شد که :

عـلی عـلیـه السـّلام زِرِه خـود را بـه خـاطـر شـیـربـَهـا تـقـدیـم نـمـود زیـرا کـه رسول اللّه صلی الله علیه و آله او را به این امر فرمان داده بود.

سـِنِّ حـضـرت زهـراء سـلام الله عـلیـهـا در روزِ ازدواجـش پـانـزده سـال و پـنـج مـاه و نـیـم بـود و عـلی عـلیـه السـّلام در آن روز بـیـسـت و یـک سال و پنج ماه داشت (23)

3 ـ غذای ساده

داستان احنف بن قیس

احنف بن قیس وقتی به دربار شام رفت وغذاهای رنگارنگ او را دید به گریه افتاد.

معاویه گفت : چرا گریه می کنی ؟

پاسخ داد : یک شب هنگام افطار خدمت علی علیه السّلام رفتم به من فرمود :

برخیز با حسن و حسین علیهماالسلام همسفره باش ، و خود به نماز ایستاد، وقتی نماز امام عـلی عـلیـه السـّلام بـه پـایـان رسـیـد ظـرف دربـسته ای را جلوی امام علی علیه السّلام گذاشتند، بگونه ای در پوش غذا بسته بود که دیگری نتواند آنرا باز کند،

امـام دَر پـوش غـذا را بـرداشـت و آرد جـو را در آورد و تناول کرد.

بـه حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام عـرض کـردم : شـمـا اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟

فرمود: این کار از روی بخل ورزی نیست ، می خواهم فرزندانم از روی دلسوزی چیزی به آن (مانند روغنی یا دوغی ) نیافزایند.

عرض کردم : مگر حرام است ؟

فرمود :

نه اما رهبرامّت اسلامی باید در خوراک و لباس مانند فقیرترین افراد جامعه زندگی کند تـا الگـوی بـیـنـوایـان بـاشـد، و فـقـرا بـتـوانـنـد مـشـکـلات و تـهـیـدسـتـی را تحمّل کنند. (24)

و در نقل دیگری آمده است :

احنف بن قیس می گوید:

روزی بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند که تعجّب کردم .

آنگاه طعام دیگری آوردند که آنرا نشناختم .

پرسیدم : این چه طعامی است ؟

معاویه جواب داد:

ایـن طـعـام از روده هـای مـرغـابی تهیّه شده ، آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و شکر نِیشکر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس می گوید :

در اینجا بی اختیار گریه ام گرفت و گریستم .

معاویه با شگفتی پرسید:

علّت گریه ات چیست ؟

گفتم : به یاد علی بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزی در خانه او بودم ، وقت طعام رسید.

فرمود : میهمان من باش .

آنگاه سفره ای مُهر و مُوم شده آوردند.

گفتم : در این سفره چیست ؟

فرمود: آرد جو ( سویق شعیر )

گفتم : آیا می ترسید از آن بردارند یا نمی خواهید کسی از آن بخورد ؟

فـرمـود: نـه ، هـیـچ کدام از اینها نیست ، بلکه می ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانی یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمؤ منین مگر این کار حرام است ؟

حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

لا وَ لکِن یَجِبُ عَلی اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ یَطغِی الفَقیرَ فَقرُهُ

(نه ، بلکه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد).

هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک ، سفره امیرالمؤ منین نیز مانند ماست .

مـعـاویـه گـفـت : ای احـنـف مـردی را یـاد کـردی کـه فـضـیـلت او قابل انکار نیست . (25)

ابورافع می گوید :

روز عـیـدی خـدمت امام علی علیه السّلام رسیدم ، دیدم که سفره ای گره خورده در پیش روی حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام است ، وقتی آنرا باز کرد دیدم نان جوین است .

گفتم : چرا گره می زنی ؟

فرمود : برای اینکه بچه ها دوغی یا روغنی بر آن نیافزایند.

امام علی علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده می فرمود.

و اگر غذای بهتری می خواست شیر شتر میل می کرد

گوشت بسیار کم می خورد و می فرمود :

شکم ها را مدفن حیوانات نکنید با این همه ، از همه قدرتمندتر و قوی تر بود. (26)

پاسخ عاصم بن زیاد

وقـتـی حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام بـه عـاصـم بـن زیـاد کـه ترک لذّت های حـلال کـرده بـود اعـتـراض کـرد و رهـنـمـود داد کـه نـبـایـد از حلال الهی و از زندگی لازم و مناسب پرهیز داشت ،

عاصم بن زیاد به صورت اعتراض گفت :

یـا امـیـرالمـؤ مـنین ! شما هم که از لباس های بسیار ساده و غذاهای ساده استفاده می کنید و بسیاری از لذّت های حلال را ترک کرده اید ! !

حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام در پاسخ او فرمود:

قالَ وَیحَکَ لَستُ کَاءنتَ اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَی اءئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّرُوا اَن فُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیلایَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ (27)

(وای بر تو، من همانند تو نیستم چون رهبر جامعه اسلامی می باشم همانا خداوند بر امامان عـادل واجـب کـرده اسـت کـه چـونـان ضـعـیـف تـرین انسانها زندگی کنند تا تهیدستی بر محرومان و فقرا فشار نیاورد).

یعنی سادگی در غذا و پوشاک نسبت به مسئولیّت های اجتماعی افراد متفاوت است .

اعتراف عمر بن عبدالعزیز

عمر بن عبدالعزیز گفته است :

عـلی بـن ابـیطالب علیه السّلام گذشتگان را بی آبرو و بی موقعیّت کرد و باعث زحمت آیندگان گردید.

یـعـنی امام علی علیه السّلام چنان در عبودیّت و عدالت و زهد و تقوی بالاتر از همه قرار داشت که خلفای گذشته را در نزد مردم بی موقعیّت نمود که مردم می گفتند:

عدالت و تقوی یعنی این .

و خـلفـای آیـنـده نیز هرچه خواستند نتوانستند راه او را بروند و به زحمت افتاده و در نزد مردم ارزشی پیدا نکردند.

داستان فالوده

عدی بن ثابت می گوید :

در هـوای گـرم تـابـستان ، به وسیله آب خنک و شکر، فالوده ای درست می کنند که برای رفع تشنگی خوب است .

روزی مقداری فالوده نیز برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند،

امام علی علیه السّلام از خوردن آن امتناع ورزید و فرمود:

چـون رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله فـالوده نـخورد من هم دوست ندارم از آن بخورم . (28)

پیروی از رسول خدا علیه السّلام در غذا

الف ـ رعایت سادگی در غذا

امـام عـلی عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـی ضـرب المثل بود،

از غذاهای ساده استفاده می کرد، غذائی می خورد که عموم مردم می خوردند.

سخت تلاش داشت تا با محرومان و فقراء هم نوا باشد، روزی برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام فالوده آوردند،امام علیه السّلام فالوده را میل نفرمود و اظهار داشت :

(چـون رسـول خـدا صـلی الله علیه و آله فالوده نخورد، من هم از او اطاعت می کنم و نمی خورم .) (29)

زیـرا در هـوای گـرم مـدینه یا در کوفه تهیّه فالوده از برف و شکر و دیگر ادویه های مورد لزوم ، کار هر کسی نبود، و محرومان قدرت آن را نداشتند و چون فالوده غذای گروه خـاصـّی از جـامـعه بود، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از آن استفاده نمی کـرد و امـیـرالمـؤ منین علیه السّلام هم برای رعایت سادگی در غذا و هم به جهت پیروی از سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله فالوده نخورد.

ب ـ همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله

امـام عـلی عـلیـه السـّلام تـلاش مـی کـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله زنـدگـی کـنـد، بـخـورد و بـیـاشـامـد و غذائی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله تناول نکرد، استفاده نمی کرد.

روزی فالوده ای برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند، فرمود:

چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از فالوده استفاده نکرد، من هم فالوده نمی خورم ،

و توضیح داد که :

کـُلُّ شـَی ی ءٍ لَم یـَاءکـُل مـِنـهُ رَسـُولُ اللّه صـلی الله عـلیـه و آله لا اءُحـِبُّ اَن آکـُلَ مِنهُ

( هر غذائی که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را نخورد، دوست ندارم من از آن استفاده کنم ). (30)

ایـن الگـوی رفـتاری درس ساده زیستی به مدیران جامعه می دهد که تلاش کنند در غذا و لباس و مسکن همانند محرومان جامعه زندگی کنند، گرچه مصداق های خارجی مهمّ نیست .

زیـرا در آن روزگـاران مـمـکـن بـود فـالوده غـذای سرمایه داران جامعه به حساب می آمد و امروز به یک غذای عمومی تبدیل شده باشد،

هـمـواره بـایـد پـیـام الگـوهـا را شـنـاخت و بکار گرفت ، گرچه نمونه های خارجی ملاک نباشد.

پرهیز از غذاهای چرب و شیرین

1 ـ اگـر چـه امـام عـلی عـلیـه السـّلام از غـذاهـای حـلال اسـتفاده می فرمود، امّا اغلب غذاهای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام سرکه و روغن ، و خرما بود. (31)

2 ـ همه سیره نویسان نقل کرده اند که :

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام در سـادگـی غـذا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله عـمـل مـی کـرد و سـفـره او از سـفـره رسول خدا صلی الله علیه و آله رنگین تر نشد.

وَ ک انَ امـیرالمؤ منین علیه السّلام اءشبهُ النّاس طُعمةً بِرَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله کانَ یاءکُلَالخُبزَ وَ الخِلَّ و الزّیتَ

(حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام شـبـیـه تـریـن مـردم در غـذا بـه رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله بـود کـه اءغـلب ، نـان و سـرکـه و روغـن تناول می فرمود). (32)

استفاده از غذای ساده با وجود غذاهای رنگین

امام علی علیه السّلام تهیدست نبود، از دسترنج خود تولید فراوانی داشت وقتی فقراء و یـتـیـمـان را دعـوت مـی کرد، بر سر سفره انواع غذاهای رنگارنگ می گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها می کرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشک می خورد. (33)

پرهیز از برخی غذاها

روزی بـرای حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام مـعـجـونـی از آب و عسل آوردند، که به صورت شربت می نوشیدند.

امام علی علیه السّلام آن را گرفت و فرمود:

(پـاک و پـاکـیـزه اسـت و حـرام نـیست ، امّا من از آن نمی خورم ، و نفس خود را به چیزی که نباید عادت بدهم آشنا نمی سازم ). (34)

4 ـ پرهیز از سکونت در خانه های مجلّل

خانه ساده در کوفه

پـس از جـنـگ جـمـل بـا مـشورت های فراوان تصویب شد که حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام در شهر کوفه مستقر شود،

بـزرگـان کـوفـه قـصـر سـفـیـدی در نظر گرفتند که امام علی علیه السّلام را در آنجا سکونت دهند تا به امور حکومتی بپردازد،

وقتی حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام متوجّه این حرکت کوفیان شد، فرمود :

(مـن حـاضـرنـیـسـتـم تـا دیـوار خـانـه ام از دیـوار مـنـازل بیچارگان بالاتر و خانه ام از خانه مستمندان بهتر باشد) (35)

بـنـابـراین درخانه های معمولی کوفه سکونت گزید وبه کشور پهناور اسلامی آن روز که امروزه حدود پنجاه کشور اسلامی است فرمانروائی می کرد.

اعتراض به خانه گران قیمت یک فرماندار

امـام عـلی عـلیه السّلام تاشنید که شریح قاضی (یکی از کارگزاران امام ) خانه گران قـیـمـتـی خرید با او برخورد کرد و نامه تندی به او نوشت و او را از زندگی اشرافی پرهیز داد.

بـَلَغـَنـِی اءَنَّکَ ابـتـَعـتَ دَارا بـِثََمـانـِیـنَ دِیـنَارا، وَکَتَبتَ لَهَا کِتَابا، وَاءَشهَدتَ فِیهِ شُهُودا.

فـقـال له شـریـح : قـد کـان ذلک یـا اءمـیـر المـؤ مـنـیـن ، قال : فنظر إ لیه نظر المغضب ثم قال له :

یـَا شـُرَیـحُ، اءَمـَا إِنَّهُ سَیَاءتِیکَ مَن لاَ یَنظُرُ فِی کِتَابِکَ، وَلاَ یَساءَلُکَ عَن بَیِّنَتِکَ، حَتَّی یُخرِجَکَ مِنهَا شَاخِصا، وَیُسلِمَکَ إِلَی قَبرِکَ خَالِصا.

فـَانـظـُر یـَا شـُرَیـحُ لاَ تـَکـُونُ ابـتـَعتَ هذِهِ الدَّارَ مِن غَیرِ مَالِکَ، اءَو نَقَدتَ الَّثمَنَ مِن غَیرِ حـَلاَلِکَ ! فـَإِذَا اءَنـتَ قـَد خـَسـِرتَ دَارَ الدُّنـیـَا وَدَارَ الاَّْخِرَةِ ! اءَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ اءَتَیْتَنِی عِنْدَ شـِرَائِکَ مـَا اشـتـَرَیـتَ لَکـَتـَبـتُ لَکَ کِتَابا عَلَی هذِهِ النُّسخَةِ، فَلَم تَرغَب فِی شِرَاءِ هذِهِ الدَّارِ بِدِر هَمٍ فَمَا فَوقُ.

و النـسخة هذه : (هذَا مَا اشتَرَی عَبدٌ ذَلِیلٌ، مِن مَیِّتٍ قَداءُزعِجَ لِلرَّحِیلِ، اشتَرَی مِنهُ دَارا مِن دَارِ الغُرُورِ، مِن جَانِبِ ال فَانِینَ، وَخِطَّةِ الهَالِکِینَ. وَتَجمَعُ هذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ اءَربَعَةٌ:

الحـَدُّ الاَْوَّلُ ـ یـَنـْتـَهِی إِلَی دَوَاعِی الاَّْفَاتِ، وَالْحَدُّ الثَّانِی یَنتَهِی إِلَی دَوَاعِی المُصِیبَاتِ، وَالحـَدُّ الثَّالِثُ ـ یـَنـتـَهـِی إِلَی الهـَوَی المـُردِی ، وَالحـَدُّ الرَّابـِعُ ـ یـَنتَهِی إِلَی الشَّیطَانِ المُغوِی ، وَفِیهِ یُشرَعُ بَابُ هذِهِ الدَّارِ.

اشـتـَرَی هـذَا المـُغـتـَرُّ بـِالاَْمَلِ، مِنْ هذَا الْمُزْعَجِ بِالاَْجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالخُرُوجِ مِن عِزِّ القَنَاعَةِ، وَالدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَالضَّرَاعَةِ.

فـَمـَا اءَدرَکَ هـذَا المـُشـتـَرِی فـِیـَمـا اشـتـَرَی مِنهُ مِن دَرَکٍ، فَعَلَی مُبَلبِلِ اءَجسَامِ المُلُوکِ، وَسَالِبِ نُفُوسِ الجَبَابِرَةِ، وَمُزِیلِ مُلکِ الفَرَاعِنَةِ، مِثلِ کِسرَی وَقَیصَرَ، وَتُبَّعٍ وَحِمیَرَ.

وَمَن جَمَعَ المَالَ عَلَی المَالِ فَاءَکثَرَ، وَمَن بَنَی وَشَیَّدَ، وَزَخرَفَ وَنَجَّدَ، وَادَّخَرَ وَاعتَقَدَ، وَنَظَرَ بـِزَعـمـِهِ لِلوَلَدِ، إِشـخـَاصـُهـُم جـَمـِیـعـا إِلَی مـَوقـِفِ العـَرضِ وَالحِسَابِ، وَمَوضِعِ الثَّوَابِ وَالعِقَابِ، إِذَا وَقَعَ الاَْمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ (وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ).

شَهِدَ عَلَی ذلِکَ العَقلُ إِذَا خَرَجَ مِن اءَسرِ الهَوَی ، وَسَلِمَ مِن عَلاَئِقِ الدُّن یَا . (36)

برخورد قاطعانه با خیانت کارگزاران

بـه مـن خبر دادند که خانه ای به هشتاد دینار خریده ای ، و سندی برای آن نوشته ای ، و گواهانی آن را امضا کرده اند.

(شـریـح گـفـت : آری ای امیرمؤ منان ، (37) امام علیه السّلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود)

ای شـریـح ! بـه زودی کـسـی بـه سـراغت می آید که به نوشته ات نگاه نمی کند، و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد.

ای شـریـح ! انـدیـشـه کـن کـه آن خـانـه را بـا مـال دیـگـران یـا بـا پول حرام نخریده باشی ، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای .

اما اگر هنگام خرید خانه ، نزد من آمده بودی ، برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمی کردی و آن سند را چنین می نوشتم :

هشدار از بی اعتباری دنیای حرام

این خانه ای است که بنده ای خوار شده ، و مرده ای آماده کوچ کردن ، آن را خریده ، خانه ای از سـرای غرور، که در محلّه نابودشوندگان ، و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهی می گردد.

یـک سـوی آن بـه آفـت هـا و بلاها، سوی دوّم آن به مصیبت ها، و سوی سوم به هوا و هوس هـای سـسـت کـنـنـده ، و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم می شود، و درِ خانه به روی شیطان گشوده است .

ایـن خـانـه را فـریب خورده آزمند، از کسی که خود به زودی از جهان رخت برمی بندد، به مبلغی که او را از عزّت و قناعت خارج و به خواری و دنیاپرستی کشانده ، خریداری نموده است .

هـرگـونـه نـقـصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوسانده ، و جان جبّاران را گرفته ، و سلطنت فرعون ها چون (کسری ) و (قیصر) و (تُبّع ) و (حمیر) را نابود کرده است .

عبرت از گذشتگان

و آنـان که مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساختند، و محکم کاری کردند، طلا کاری نمودند، و زینت دادند، فراوان اندوختند، و نگهداری کردند، و به گـمـان خـود بـرای فرزندان خود گذاشتند، امّا همگی آنان به پای حساب رسی الهی ، و جـایـگـاه پـاداش و کـیـفر رانده می شوند، آنگاه که فرمان داوری و قضاوت نهایی صادر شود، (پس تبهکاران زیان خواهند دید) (38)

بـه ایـن واقـعیّت ها عقل گواهی می دهد هرگاه که از اسارت هوای نفس نجات یافته ، و از دنیاپرستی به سلامت بگذرد. (39)

اعتراض به خانه مجلّل یکی از دوستان

امام علی علیه السّلام یکی از یاران خود ( علاء بن زیاد ) را که خانه مجلّلی در بصره داشت ، نصیحت کرد و فرمود:

تو در قیامت به چنین خانه ای نیازمندتری .

مَا کُنتَ تَصنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنیَا، وَاءَنتَ إِلَیهَا فِی الاَّْخِرَةِ کُنْتَ اءَحْوَجَ؟

وَبـَلَی إِن شـِئتَ بـَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَةَ: تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ، وَتَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَتُطلِعُ مِنهَا الحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا اءَنتَ قَد بَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَة َ.(40)


10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24