خاتم النبیین

خاتم النبیین0%

خاتم النبیین نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

خاتم النبیین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی کمالی
گروه: مشاهدات: 33640
دانلود: 3227

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 33640 / دانلود: 3227
اندازه اندازه اندازه
خاتم النبیین

خاتم النبیین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

کار، کوشش، کشاورزی

اسلام دین سعی و عمل است، قوله تعالی:( وَأَن لَّيْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَىٰ ) (النجم / ۳۹)یعنی: «و این که نیست برای انسان (چیزی) مگر آن چه را با کوشش سعی خود به دست می آورد»، و همین آیه ی مبارکه مهمترین دلیلی است بر این که اسلام دین کار و کوشش و تلاش در جستجو و پیجوئی برای استخدام است.۱ - پیغمبر اکرم فرمود: «بهترین کسب ها، کسب یدی و کار دستی به معنی اعم است»؛ از میان کسب ها بزازی و عطرفروشی را می ستود. (نظام ۳۲ / ۲).۲ - مردی انصاری از فقر نزد او شکایت نمود و گفت: تا برگردم شاید بعضی از اهلم از گرسنگی تلف شده باشند، به او فرمود: «برو ببین چیزی در خانه ات هست؟» رفت فرش پاره و قدحی آورد، پیغمبر به اصحاب فرمود: «کی آن ها را می خرد؟» یکی آن ها را به یک درهم خریدار بود، فرمود: «آیا کسی بیشتر می خرد» یکی به دو درهم خرید، پیغمبر فرمود: «با یک درهم غذائی برای اهل خانه ات فراهم کن و با یک درهم دیگر تبری بخر و نزد من بیا»، و او چنان کرد پیغمبر فرمود: «حال به فلان دره برو و هیچ خار و هیزمی را رها مکن آن ها را جمع کن و بفروش، و تا ده روز نزد من نیا» و او رفت و پس از ده روز آمد و گفت: یا رسول الله! در این فرمان که دادی برکت نهاده شد، پیغمبر فرمود: «این برای تو بهتر است تا آن که روز قیامت بیایی و لکه ی سئوال در روی تو باشد». (نظام ۵۷ / ۲).توضیح:درسهایی که از این روایت می توان یاد گرفت:الف - اگر کسی جویای کار باشد، حتما پیدا خواهد نمود.ب - هیچ کار مشروعی که انسان را از سؤال باز دارد، عار نیست.ج - انسان بایداز نظر اولویت، همیشه از نگهداری اشیاء زائد در خانه احتراز کند و از اسراف بپرهیزد، وقتی برای راه انداختن چرخ زندگی حتی فروش پلاس ژنده ای روا باشد، به طریق اولی چیزهائی زائد بر احتیاجات واقعی همیشه باید سپر بلاگردان ضرورتهای زندگی باشد.د - در خرید و فروش باید دقت کرد تا هر یک از خریدار و فروشنده مغبون نشوند.ه - فرموده ی پیغمبر که تا ده روز نزد او نیاید، برای توطین نفس و انس گرفتن با کار و استواری تصمیم اوست، زیرا هر کس یقین داشت که کار او چیست؟ برای خوب انجام دادن آن تلاش می کند و دلیل بر آن این است که ضعیفترین مشاغل مانند پینه دوزی در پیله ترین جاها در اثر پشت کار و امانت، زندگی خوبی ببار می آورد.و- تقبیح سؤال و تکدی که مایه ی تنبلی و بیکاری و مزاحمت با مستمندان واقعی است و بیشتر مشکلات و بدبختی جوامع از آن است. و چه بسا درسهای آموزنده ی دیگر، زیرا حدیث پیغمبر هم مانند قرآن مجید عجائب تدبریش پایان ندارد.

۳ - می فرمود: «خداوند از کارگر دوست دارد که چون کاری انجام دهد، خوب انجام دهد (اسد ۲۵۲ / ۴).۴ - در سفرها گاهی زودتر از دیگران به چاهی می رسید و بر طبق معمول حوضی درست می کرد و آن را پر از آب می نمود تا دیگران برسند (اسد ۳۶۵ / ۱).۵ - در حفر خندق کار را بین مردم تقسیم کرد و خودش هم کار کرد. (اسد ۲۹۰ / ۱)۶ - چون از غزوه ی تبوک بازگشت، سعد انصار از او پیشواز نمود، پیغمبر با او مصافحه کرد و فرمود: «دست تو را چه شده؟» گفت: یا رسول الله! بیل و کلنگ می زنم که بر عیالات انفاق کنم، پیغمبر دست او را بوسید و فرمود: «این دست است که آتش به آن نمی رسد» (اسد ۲۶۹ / ۲).۷ - به خانه وارد شد، دیدند به کاری مشغول است که او را خسته می کند چون کار را تمام کرد فرمود: «از روزی مأیوس نشوید، تا سر شما می جنبد، زیرا انسان مادرش او را می زاید چنانچه پوست بر بدنش نیست (از بس نازک است) آن گاه خداوند او را روزی می دهد»(اسد ۳۷۳ / ۲).۸ - اهل حرفه را دوست داشت می فرمود: «خداوند، مؤمن اهل حرفه را دوست دارد». در جای دیگر فرمود: «خداوند، اهل حرفه ی امین را دوست دارد» (مجمع ۶۲ / ۴).۹ - می فرمود: «رزق را در پنهانی های زمین بجویید، به زودی در آینده معادنی یافت می شود که بدترین خلق عهده دار آنند» (مجمع الزوائد ۶۵ / ۴). تنبیه:انصاف دهید آیا این فرموده پیغمبر اکرم اخبار از غیب نیست که بعد از هزار و سیصد سال معلوم و مشهود گردیده است؟

۱۰ - می فرمود: «پیش از آن که عرق کارگر خشک شود، مزد او را بدهید» (مجمع ۱۹۸ / ۴).۱۱ - از فروش زمین نهی می کرد ومی فرمود: «هر کس زمین دارد، بکارد یا آن را به برادر دینی واگذار کند که او بکارد» (اسد ۱۵۱ / ۲).توضیح:پیغمبر اسلام از هزار و سیصد سال قبل اشتباه امت خود را در فروش زمین به یهودیان می دید، یعنی بعضی از مسلمانان فلسطین که چون دیدند یهودیان زمین را به قیمتی گرانتر از عادله ی وقت خریداری می کنند قسمتی از زمین های خود را به ایشان فروختند و این کار بعد از پایان جنگ اول انجام گرفت و مقدمه ی تشکیل دولت یهود گردید.۱۲ - یکی از اصحاب فقیر بود، زنش گفت: نزد پیغمبر برو و چیزی بخواه، وقتی نزد پیغمبر رفت و درخواست کرد، پیغمبر فرمود: «کسی که بخواهد، به او می بخشیم، و کسی از سؤال پرهیز کند، خداوند او را بی نیاز می سازد»؛ مرد به خانه برگشت، بار دیگر زنش اصرار کرد که نزد پیغمبر برود، تا سه بار، وی رفت و همان را شنید، به خانه آمد تیشه ای به عاریه گرفت و به صحرا رفت و قدری هیزم جمع کرد و با بهای آنها غذائی برای عیال خود فراهم ساخت، کم کم خودش از فروش هیزم تیشه ای خرید و از همان راه بساط زندگی را از هر جهت فراهم ساخت. (وافی - الایمان / ۷۹).۱۳ - در حفر خندق، خودش با ظرف خاک کشی، خاک جابه جا می کرد (واقدی / ۴۴۶).۱۴ - براء بن عازب گفت: پیغمبر بر پشت خود خاک می کشید چندان که میان من و او را غبار گرفته بود. (واقدی / ۴۴۹).۱۵ - شب هنگام در کنار شکافی که در خندق بود پاس می داد. (واقدی / ۱۶. (۴۶۳ - برای کار، مزد می داد. (نظام ۲۶۵ / ۱).۱۷ - فرمود: «هر کس درخت سدری را برای زراعت قطع کند، خدا خانه ای از آتش برای او بنا می کند» (اسد ۱۸۳ / ۳).توضیح:اختصاص درخت سدر و تأکید بر بقای آن جالب توجه است، کسانی که مناطق گرم و بی درخت و بی آب عربستان و امثال آن را دیده اند می دانند که زیر اشعه ی سوزان آفتاب تنها سایبانی که پناهگاه است سایبان درخت سدر است که در آن بیابانهای خشک و سوزان می روید و رشد می کند و شاداب است و نیز میوه ی آن می تواند انسان را تغذیه نماید.۱۸ - بعد از فتح خیبر، مردم آن جا گفتند: ما اهل زراعت و درختیم، پیغمبر ایشان را به کار گمارد و سهمیه داد. (فتوح / ۳۶).۱۹ - وقتی نیروی اسلام از غزوه ی بنی قرد بازگشت، در بیشه ی بنی حارثه بار انداختند، ایشان نزد پیغمبر آمدند و گفتند: یا رسول الله! این بیشه چراگاه دام های ماست، پیغمبر فرمان داد هر درختی از آن بریده شده، نهال خرمائی به جای آن کاشتند و آن بیشه باغ خرمایی شد (فتوح / ۲۳۲).۲۰ - زیر نخلستان بنی نضیر جو می کاشت، قوت سال عیال را نگه می داشت، مازاد را برای تجهیز ارتش مصرف می کرد. (فتوح / ۳۱).۲۱ - از نشستن در بوستان خوشش می آمد و می فرمود: «هرگاه به یاد بیابان بیفتم قلبم آرام می شود» (نظام / ۴۷).توضیح:فرموده ی پیغمبر توصیه ای به انس گرفتن با مظاهر طبیعت است از وقتی که بشر به جای هم آغوشی با باغ و بوستان به سالنهای پرزرق و برق و دم کرده بدون چشم انداز، پناه برده، هم جسم خود را فرسوده ساخته، هم فکر خود را، هم نشاط خود را، هم لذت یابی بی شائبه را؛ در آغوش طبیعت است و اضطراب، در سالن های مجلل.۲۲ - می فرمود: «هر کس درخت بکارد و برای تربیت آن شکیبا باشد تا به ثمر برسد، در هر چه از آن بهره مند شود ثواب صدقه ای نزد خداوند دارد» (مجمع ۶۸ / ۴).۲۳ - قطع کننده ی درخت سدر را لعنت کرد. (مجمع ۶۹ / ۴).۲۴ - به «هرقل» امپراطور روم شرقی نوشت: «سلام بر کسی باد که از هدایت پیروی کرد، اما بعد، مسلمان شو سالم می شوی، خداوند پاداش تو را ده بار می دهد، اگر مسلمان نشدی گناه کشاورزان به گردن تو» (شامی ۴۹۸ / ۴).توضیح:مراد از گناه کشاورزان گناه کسی است که حقوق ایشان را پایمال می کند، زیرا بیشترین حقوق پایمال شده در اجتماعات حقوق کشاورزان بود، که از روایت ذیل معلوم میشود.۲۵ - به علیعليه‌السلام وصیت فرمود: «یا علی! مبادا با حضور تو بر کشاورزان، ظلم شود، یا بر مالیات ایشان افزوده گردد یا ایشان را برای کار به سخره گیرند» (وسائل ۲۱۶ / ۶).

۲۶ - در فتح خیبر پس از پیمان بستن با یهود، که قسمتی از زمین ها در دست خودشان مانده بود، یهودیان به پیغمبر شکایت کردند که بعضی از مسلمانان از ایشان چیزی بدون پرداخت بهای آن می گیرند، پیغمبر فرمود: «الصلاه جامعه» و این شعار در وقت ابلاغیه های مهم داده می شد؛ چون مسلمانان فراهم شدند فرمود: «یهودیان شکایت کرده اند که در حصارهای ایشان می روید، ما ایشان را بر مالشان و جانشان تأمین داده ایم تصرف در مال ایشان جز به حکم قانون روا نیست»؛ بعد از آن مسلمانان بهای سبزیجات و دیگر محصولات ایشان را می پرداختند، و اگر یهودیان چیزی مفت می دادند قبول نمی کردند. (واقدی / ۶۹۱).۲۷ - «جبه» و «سوار» پسران خالد بر پیغمبر وارد شدند، دیدند مشغول بنائی است، فرمود: «بیائید جلو کمک کنید» آمدند، چون کار تمام شد، پیغمبر به ایشان مزد داد و فرمود: «مادامی که سر شما می جنبد از رزق مأیوس نشوید، هیچ مولودی از مادر نمی زاید، مگر آن که هنوز پوست نبسته خداوند روزی او را می رساند»(اسد / ۳۹۸).۲۸ - بر قبری گذر کرد آن را اصلاح نمود و فرمود: «خداوند، بنده ای را دوست دارد که چون کاری انجام دهد، آن را استوار کند» (اسد ۸۲ / ۲).۲۹ - گاهی در خانه، خیاطی می نمود. (نظام ۶۰ / ۲).۳۰ - زمینی را به اندازه ی تاخت اسب به شخصی بخشید و فرمود: «هر وقت آن را آباد کردی دوباره به قدر تاخت اسبی به تو خواهم داد» (واقدی / ۶۵۸).توضیح:همه ی مسائل اصلاحات ارضی و بهره برداری از زمین در این بیان مختصر پیغمبر مندرج است، اصل اساسی آن است که زمین باید آباد شود و بنابراین در دست کسی باید باشد که بتواند آن را آباد کند و بیش از توانایی نباید در دست کسی بماند که باطل و عاطل گردد، انحطاط کشاورزی در هر منطقه، با متصرف بودن افراد بیکاره در اراضی کشاورزی رابطه ی مستقیم دارد، پیغمبر فرمود: «زمین را آباد کن تا باز به تو واگذار شود».۳۱ - فرمود: «برادرم عیسی به شهری گذر کرد، دید میوه های ایشان کرم زده است، مردمش هم به او شکایت کردند که این مشکل را برای ایشان حل کند، عیسی گفت: علاج این کار پیش خودتان است، شما وقتی درختی می کارید، روی ریشه ی آن خاک می ریزید و آن درست نیست و سزاوار آن است که اول بر ریشه ی آن آب بریزید و بعد خاک، تا کرم نزدند و چنین کردند کرم زدگی برطرف شد» (وسائل ۹۲ / ۶).توضیح:امروز هم بهترین طرز غرس نهال آن است که در روی اطراف ریشه قدری آب باشد، آن وقت خاک بریزند تا خلل و فرج با آب و خاک پر شود و جای خالی نماند.۳۲ - کسب و تجارت را دوست داشت، می فرمود: «بهترین کسب، کار درست است، خداوندا! به سحرگاهان امت من برکت ده» (نظام ۲۲ / ۲).۳۳ - فرمود: «هفت چیزند که اجر آن ها به انسان می رسد و حال آن که انسان در قبر است: کسی که چیزی بیاموزاند، یا نهری جاری کند، یا چاهی حفر کند، یا نخلی غرس کند، یا مسجدی بسازد، یا مصحفی بجا گذارد، یا فرزندی که برای او تحصیل آمرزش کند» (خلق الکامل ۱۸۶ / ۲).۳۴ - روزی پیغمبر با اصحاب نشسته بود، جوانی سخت کوش را دیدند گفتند: وای بر او اگر این سخت کوشی در راه خدا بود، پیغمبر فرمود: «چنین مگوئید، اگر تلاش او برای فرزندان کوچکی است، تلاشش در راه خدا است؛ اگر برای پدر و مادر است در راه خدا است؛ اگر تلاش می کند تا نفس خود را عفیف نگهدارد، در راه خدا است؛ و اگر برای فخریه است در راه شیطان است»(خلق ۱۷۲ / ۲).۳۵ - فرمود: «چون صبح کردید نخوابید و طلب روزی کنید، صبح زود به دنبال کار و روزی بروید، زیرا سحرخیزی برکت و کامیابی است» (خلق ۱۷۸ / ۲).۳۶ - از فروش باغ و نخل نهی می کرد و می فرمود: «نخل خوب چیزی است، هر کس آن را بفروشد، بهای آن همچون خاکستری است بر قله ی کوه در معرض طوفان مگر آن که با بهای آن ملک دیگر بخرند» (مکاتیب / ۵۰۵).۳۷ - می فرمود: «زمین های خود را بکارید و اجاره ندهید» (تیسیر ۲۲۷ / ۴).توضیح:اعراب غالبا جاهل به زراعت و درختکاری بودند و علت آن در درجه ی اول کمبود آب جز در یمن و عدم امنیت و شیوع قتل و غارت و تصرف موقت سرزمین های سبز شده از باران بود، پیغمبر اکرم در تقسیم اراضی و واگذار نمودن هر قسمت معین به فردی معین یا به قومی معین ایشان را از خواب سنگینی بیدار کرد، که مجدا به درختکاری و دامداری و نگهداری زنبورعسل بپردازند و فرمود: «کونوا من عمار الارض» یعنی: «از آباد کنندگان زمین باشید»؛ و از فروش باغ و زمین و نخل که نشانه ی بی علاقگی به امور کشاورزی بود نهی می فرمود.۳۸ - وقتی پیغمبر مردی را می دید و هیأت او به نظرش عالی بود می فرمود: «آیا حرفه ای دارد؟» اگر نداشت از چشم او می افتاد، می گفتند: چرا؟ می فرمود: «اگر مؤمن حرفه ای نداشت با دینش زندگانی می کند»(سنن / ۸۸).توضیح:مراد پیغمبر آن است که هر کس حرفه ای ندارد به ناچار برای معیشت خود از راه غیرمشروع ارتزاق خواهد نمود خواه سؤال کردن، خواه فروختن آبروی خود برای کاری ناروا و در این صورت با فروختن دین خود زندگی کرده و آن را در معرض انحراف و تلف قرار داده است.۳۹ - نزد پیغمبر گفتند: فلانی بسیار نماز می خواند و روزه می گیرد فرمود: «کی او را آب و نان می دهد؟» گفتند: همه ی ما، فرمود: «همه ی شما از او بهترید» (خلق ۱۷۵ / ۲).۴۰ - فرمود: «در اسلام نه زمامی هست، نه خزامی، نه رهبانیتی، نه عزوبتی، نه ساحتی» (غریب الحدیث ۴۴۴ / ۱).توضیح:اینها کارهای ریاضت کشان بنی اسرائیل و نیز هندوها بود؛ زمام: گذراندن حلقه از وسط بینی؛ خزام: گذراندن بند پشمی از میان یکی از سوراخ های بینی، رهبانیت: گوشه گیری و افراط در ریاضات؛ تبتل: عزوبت و همسر اختیار نکردن؛ سیاحت: سر به بیابان نهادن و خانه را رها کردن.۴۱ - به حکیم بن حزام عطیه ای کمتر از دیگران داد، گفت: یا رسول الله! گمان نمی کردم مرا کمتر از دیگران بدهی، پیغمبر آن را زیاد کرد، او باز سؤال نمود، پیغمبر زیاد کرد تا راضی شد، گفت: یا رسول الله! کدام عطیه ی تو افضل است؟ فرمود: «اولی» (مطالب ۲۴۰ / ۱).

۴۲ - فرمود: «اگر یکی از شما بندهای خود را بگیرد و به کوه رود و پشته ای هیزم ببندد وبه بازار ببرد و آن را بفروشد و بهای آن را بخورد بهتر از آن است که نزد کسی برود و از او بخواهد او را عطا کند یا منع نماید» (مطالب ۲۴۸ / ۱).۴۳ - فرمود: «مزد کارگر را بدهید پیش از آن که عرقش خشک شود» (مطالب ۴۲۸ / ۱)۴۴ - فرمود: «هر کس بر مزد کارگر ظلم کند، عمل او پوچ است و بوی بهشت بر او حرام است و حال آن که بوی آن از پانصد ساله راه استشمام می شود» (مطالب ۴۳۴ / ۱).۴۵ - فرمود: «هر کس زمین مرده ای را که مسلمانی در آن حقی نداشته باشد، آباد کند، آن زمین برای اوست، و رگ و ریشه ی ظالمی در آن حقی ندارد» (مطالب ۴۳۳ / ۱).توضیح:تفصیل و حدود آن مربوط به فقه احکام است.۴۶ - فرمود: «هر کس درخت سدری را که رهگذر و بهائم در سایه ی آن می نشینند، بیهوده و ظلما برید و حقی در آن نداشت، خداوند سر او را در آتش فرومی برد» (مطالب).۴۷ - دید که در میان کارگران یکی گل را بهتر بهم می زند، فرمود: «بیل را به او بدهید» (مجمع ۷ / ۲).۴۸ - فرمود: «نیست مؤمنی که درختی بکارد یا زراعتی که از آن پرنده یا انسان یا حیوانی بخورد مگر آن که برای او صدقه باشد» (وصول ۳۹۸ / ۳).

حمایت حیوانات

برای توجه به حیوانات و پرستاری و مراقبت از آن ها تأکید بلیغ می فرمود، اینک نمونه ها:۱ - می فرمود: «در هر صاحب جگر گرمی اجری هست، حمایت از هر جانداری پاداشی نزد خداوند دارد»؛ سفارش می کرد زیاد ندوشند، پالان را در جای خود قرار دهند، دهنه تیز نزنند، زیاد بار نکنند، جای رهوار و زیر پایشان تر نباشد. مردی از تنهایی شکایت کرد فرمود: «یک جفت کبوتر نگهدار» (نظام ۱۵۵ / ۲).۲ - وضو می گرفت، گربه ای پهلوی او آمد، پیغمبر دانست که تشنه است، ظرف آب را به طرف او برد، گربه آشامید، بعد وضو گرفت. (بحار ۲۹۳ / ۱۶).۳ - در راه مکه سگی دید که بچه هایش به دورش بودند و شیر می خوردند، جعیل بن سراقه را فرمود تا جلو او بایستد مبادا سواران که می گذرند به او آسیب برسانند، (واقدی / ۸۰۴).۴ - در یکی از جنگ ها همسر ابوذر فرار کرد و بر شتری از شتران پیغمبر سوار شد و به شتاب به مدینه آمد و به پیغمبر گفت: نذر کرده ام اگر نجات یافتم شتر را قربانی کنم و از جگرش بخورم، پیغمبر فرمود: «چه بد پاداشی به او داده ای تو را حمل کرده و نجات داده آن گاه نحرش کنی؟ بدان که نذر در آن جا که معصیبت خداوند است یا مالکش نیستی منعقد نمی شود» (واقدی / ۵۴۸).۵ - حکم بن حارث شترش از جا برنمی خواست و او را می زد، پیغمبر به او فرمود: «شترت را مزن» و به شتر گفت: «حل حل» شتر از جا برخواست. اسد ۳۱ / ۲).۶ - سواده بن ربیع نزد پیغمبر آمد، شترانی به او بخشید و فرمود: «وقتی نزد اهل خود رفتی، به ایشان امر کن غذای چارپایان را خوب کنند و ناخن ها بگیرند تا وقت دوشیدن، پستان آن ها را خراش ندهند» (اسد ۳۷۶ / ۲).۷ - در حصاری از انصار وارد شد، شتری آن جا بود، چون پیغمبر را دید حرحر کرد و اشک از چشمانش جاری شد، پیغمبر نزد او رفت و دست بر سر و گردنش کشید، شتر آرام شد پرسید: «این شتر از کیست؟» جوانی از انصار گفت: از من است، فرمود: «از خدا نمی ترسی این شتر را گرسنه نگه می داری؟ و برای کار او را خسته می کنی؟ به من شکایت کرد» (اسد ۱۳۴ / ۳).۸ - فرمود: «هیچ خانه ای نیست که شب هنگام گوسفندان در آن وارد شوند مگر آن که فرشتگان بر ایشان شب و روز صلوات فرستند» (اسد ۹۷ / ۲).۹ - در راهی دید یکی گوسفندی را خوابانده و پا بر گلوی او نهاده کارد را تیز می کند و گوسفند به او نگاه می کند، فرمود: «می خواهی او را ذبح کنی یا دوبار او را بمیرانی؟» (مجمع ۳۳ / ۴).۱۰ - تمیم داری را دیدند که خودش جوهای اسبش را پاک می کند، گفتند: دیگر این کار را انجام دهد، گفت: از پیغمبر شنیدم که فرمود: «مردی نیست که خودش برای اسبش جوها را پاک کند مگر آن که خداوند به هر حبه ای حسنه ای برای او بنویسد» (اسد ۲۱۵ / ۱).۱۱ - می فرمود: «موی پیشانی اسبان را مچینید، زیرا خیر در آن ها است؛ موی یال آن ها را مچینید که آن ها را گرم می کند؛ دم آن ها را مچینید که مگس پران آنها است» (اسد ۳۶۳ / ۳).۱۲ - به عبدالجبار بن حارث اسبی بخشید، چنان شد که صدای شیهه ی اسب را نشنید، فرمود: «چرا صدای شیهه ی اسب را نمی شنوم؟» گفت: فکر کردم صدای شیهه ی آن، تو را آزار می دهد، او را اخته کردم؛ پیغمبر از اخته کردن اسب نهی فرمود. (اسد ۲۷۶ / ۳).۱۳ - فرمود: «زنی بدکاره بر سگی تشنه گذر کرد، کفش خود را به روسری خود بست و از چاه آب کشید و سگ را سیراب کرد، خداوند او را آمرزید» (الرسول / ۲۹۵).۱۴ - صورت اسب خود را می مالید و نوازش می کرد از او پرسیدند: چرا؟ فرمود: «جبرئیل درباره ی اسب سفارش بلیغ نمود. می فرمود: از اسبان کمیت (رنگی میانه سرخی و سیاهی) و اسبان اغر (سفید پیشانی) و محجل (که بالای سمش سفید است) انتخاب کنید یا اشقر (میانه سرخی و زردی) یا اغر محجل را یا ادهم (سیاه) اغر محجل را (اسد ۳۲۷ / ۵).توضیح:سه رنگ را انتخاب فرمود: کمیت و اشقر و ادهم را که در هر سه اغر بودن و محجل بودن شرط است.۱۵ - فرمود: کسی که در گردنه از رهوار خود پیاده شود چونان کسی باشد که بنده ای در راه خدا آزاد کرده باشد» (حیاه الحیوان راحله).۱۶ - اعرابی ای را دید که با عصا گوسفندان خود را می زد، فرمود: «او را بیاورید اما مترسانید»، چون آوردند به او فرمود: «گوسفندان را با عصا مزن، بلکه به رفق و نرمی آن ها را پیش و پس کن» (اسد ۳۳۶ / ۱).۱۷ - از شکار کردن در ایام مخصوص (وقت تولید نسل) نهی می کرد؛ خود پیغمبر هرگز شکار نکرد. (اسد ۹۲ / ۲).۱۸ - می فرمود: «برای چارپایان بر صاحبانشان حقوقی هست: وقتی پیاده شد برای او علف بگذارد، هر وقت از آبی عبور کرد درنگ کند و آب را به او نشان دهد، به صورتش نزند زیرا تسبیح پروردگار می گوید، پشت او را چون مجلس (برای سخن گفتن) نکند مگر در راه خدا، بیش از طاقت بارش نکند، بیش از طاقت از او سواری نگیرد» (فصول المهمه / ۵۲۰).۱۹ - به کشتن مار و وزغ سفارش می نمود. (مجمع ۴۵ / ۲).۲۰ - فرمود: «مردی از راهی می گذشت، تشنه بود، چاهی دید، در آن داخل شد آب نوشید و بیرون آمد، سگی دید که از تشنگی له له می زد و خاک زمین را می خورد، با خود گفت: حال این سگ چون حال من است، در چاه رفت کفش خود را پر آب کرد و به دهن سگ گرفت تا سیراب شد، خداوند به پاداش این عمل او را آمرزید». گفتند: یا رسول الله! در خوبی کردن به حیوانات برای ما اجری هست؟ فرمود: «در هر صاحب جگرتری اجری هست» (تیسیر ۱۳۷ / ۲).۲۱ - می فرمود: «پشت رهواران را همچون منبر سخنرانی قرار ندهید، خداوند آن ها را برای شما تسخیر کرده تا شما را در راه های سخت به منزل برساند، بر روی زمین با هم سخن گویید» (تیسیر ۱۳۸ / ۲).

۲۲ - الاغی دید که صورتش را داغ کرده بودند، پیغمبر بر آن ها انکار کرد و دستور داد داغ نشانه را بر پشت کپل بزنند. (تیسیر ۳۸۷ / ۴).۲۳ - در حجه الوداع همسران پیغمبر همراه بودند، اثاث عایشه سبک بود و بر شتر رهواری بار بود، اثاث صفیه سنگین بود بر شتری کندرو که عقب می ماند، پیغمبر فرمود: «اثاث عایشه را بر شتر صفیه بار کنید و اثاث صفیه را بر شتر عایشه تا عقب نماند» (مطالب ۱۵۷ / ۲).۲۴ - ابوزرعه گفت: پیغمبر را دیدم اسب خود را با آستین خود مالش می داد. (مطالب ۱۵۹ / ۲).۲۵ - یکی را کک گزید او را لعن کرد پیغمبر فرمود: «او را لعن مکن زیرا پیغمبری را برای نماز از خواب بیدار کرده»(مطالب ۴۴۴ / ۲).۲۶ - یکی گفت: با رسول الله بودیم پرنده ای دیدیم با دو جوجه اش، جوجه ها را گرفتیم، پرنده آمد و به دور ما پر می زد وبال می نهاد، چون پیغمبر دید فرمود: «کی این پرنده را درباره ی جوجه هایش آزار داده؟ جوجه ها را به او رد کنید»؛ و لانه ی موری را دید که آتش زده ایم، فرمود: «کی این را آتش زده؟ سزاوار نیست که به آتش عذاب دهد مگر پروردگار آتش» (وصول ۱۳۹ / ۲).۲۷ - فرمود: «چون در سرزمین سبز سفر کنید، شتران را از زمین بهره دهید و چون در سرزمین بی آب و علف سفر کنید سرعت کنید، وخود را به زمین خوب برسانید، و چون بار اندازید، از کناره ی راه ها دور شوید، زیرا جایگاه جانوارن است». ودر روایت دیگر جای مارها. (وصول ۱۹۳ / ۲).۲۸ - فرمود: «چون پاسی از شب بگذرد کمتر بیرون روید، زیرا برای خداوند چرندگانی هست که در آن ساعت آنها را در زمین پراکنده می کند» (وصول ۳۸۸ / ۴).

۲۹ - امیرمؤمنان گفت: از جمله وصایای پیغمبر به من فرمود: «یا علی! سه چیزند که دل را سخت می کنند: شنیدن لهو و بیهوده گویی و به دنبال شکار رفتن، و به درب خانه ی سلطان و حاکم رفتن» (بحار ۳۷۰ / ۷۵).۳۰ - فرمود: «هر کس به دنبال شکار نرود غافل می شود» (بحار ۳۱. (۳۷۱ / ۷۵ - مردی را دید که به دنبال کبوتری بود و با او بازی می کرد فرمود: «شیطانی دنبال می کند شیطان خود را». از به جنگ انداختن حیوانات هم نهی نمود. (وصول ۲۱۳ / ۳).۳۲ - فرمود: «اگر کسی گنجشکی را بیهوده بکشد روز قیامت در پیشگاه خدا فریاد زند و بگوید: فلانی مرا بیهوده کشت و برای سودی مرا نکشت» (وصول ۲۱۳ / ۴).۳۳ - به قتل مارمولک فرمان داد و او را فاسق کوچکه نامید. (وصول ۸۰ / ۴).۳۴ - فرمود: «کسی که مارمولک را با ضربه ی اول بکشد صد حسنه برای او نوشته می شود و با ضربه ی دوم کمتر، و با ضربه ی سوم کمتر»، از کشتن چهار حیوان نهی فرمود: مورچه، زنبورعسل، هدهد و صرد (پرنده کوچکی است). (وصول ۸۱ / ۴)توضیح:ثواب بیشتر ضربه ی اول برای آن است که ضارب دقت کند مبادا در برود.۳۵ - فرمود: «هیچ اهل بیتی نیست که سگی را ببندد و نگهدارد، مگر آن که هر روز از عمل ایشان قیراط کم شود مگر سگ شکاری و سگ حافظ زراعت یا حافظ گوسفند» (وصول ۸۱ / ۴).توضیح:در روایات دیگر حافظ خانه هم استثنا شده، بنابراین مراد بیهوده نگه داشتن است.۳۶ - فرمود: «خداوند احسان را بر همه چیز نوشته است، چون ذبح کنید نیکو ذبح کنید، کارد را تیز کنید وذبیحه را زود راحت کنید» (وصول ۳۷. (۱۲۷ / ۲ - نهی فرمود که آن چه را مورچه با دست و دهن حمل می کند، بخورید. (وسایل ۲۲۵ / ۱۲).۳۸ - امیرمؤمنان گفت: پیغمبر فرمان داد شتری برای قربانی آماده کنم و گوشت و پوست و جلد آن را تصدق دهم و به قصاب از آن چیزی ندهم، و ما مزد او را از خودمان می دادیم. (وصول ۳۸۱ / ۱).

شعر و شاعری

چنان مشهور است که در اسلام شعر و شاعری مطلقا مذموم است البته در آیات مبارکات قرآن در باره ی پیغمبر اکرم آمده:( وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنبَغِي لَهُ ۚ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُّبِينٌ ) (یس / ۷۰)یعنی: «ما پیغمبر را شعر یاد نداده ایم و برای او هم سزاوار نیست، نیست آن (یعنی وحی منزل) مگر ذکر و قرآن آشکار»؛ و در مورد دیگر قوله تعالی:( وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ ) (الشعراء / ۲۲۴)یعنی: «گمراهان، شاعران را پیروی می کنند، اما پس از بررسی و تتبع معلوم می شود که مراد از شعر نکوهیده و حتی حرام، اشعار دوران جاهلیت، و متداول در آغاز اسلام است، که محتوای آن ها توصیف زن و شراب در صورت های زننده و بدآموزکننده و نیز فخریه به پدران جاهل و جنگ و کشت و کشتار است، مضافا اگر جامعه ای گمان کرد که اوج فرهنگ او شعر و شاعری است بر فرض که آن شعر دارای محتوای خوبی باشد، مذموم است زیرا جامعه را به خودش خوشدل ساخته و از تعالی فرهنگ همه جانبه بازداشته است، اینک مواردی که به ما می فهماند شعر به طور مطلق مذموم و ناروا نیست، ودر مواردی پسندیده و آموزنده است:۱ - پیغمبر اکرم فرمود: «ان من الشعر لحکمه و ان من البیان لسحرا» یعنی: «بدرستی که بعضی از شعر، حکمت است و بعضی از بیان، سحر است» (تیسیر ۲۲۱ / ۲).۲ - به شعر حکیمانه تمثل می جست اما آن را از وزن شعری می انداخت، طرفه بن عبد شاعر جاهلی معلقات گفته بود:ستبدی لک الایام ما کنت جاهلا و یأتیک بالاخبار ما لم تزودیعنی: «به زودی روزگار آن چه را به آن جاهلی برای تو آشکار می کند، و برای تو خبرهائی می آورد که در جنته ی تو نیست»، و پیغمبر آن را چنین می خواند:ستبدی لک الایام ما کنت جاهلا و یأتیک ما لم تزوده بالاخبارشعر نمی گفت و اشعار تمثیلی را از وزن می انداخت، از اشعار حکیمانه خوشش می آمد و آن قسمت حکیمانه را تنها می خواند؛ لبید، شاعر جاهلی گفته بود:الا کل شی ء ما خلا الله باطل و کل نعیم لا محاله زائل یعنی: (آگاه باشید هر چیزی جز خداوند باطل است وهر نعمتی بناچار زائل)، پیغمبر همان مصرع اول را تنها می خواند زیرا مصرع دوم که همه ی نعمت ها را زائل شمرده بود در نظر او باطل بود، زیرا نعمت های آخرت پایدار است. (قرطبی ۵۱ / ۱۵).۳ - داستان قصیده برده مشهور وغیر قابل انکار است، باین شرح که کعب بن زهیر شاعر مشهور جاهلی در وقت مسلمان شدن، قصیده ی غرائی در مدح پیغمبر ساخته بود که در حضور او و اصحاب، آن را خواند و مورد تحسین پیغمبر قرار گرفت و پیغمبر اکرم بالاپوش خود را به عنوان صله به او بخشید، به همین جهت به قصیده ی «برده» معروف شد و بعدا اولاد کعب آن برده را به بهای زیادی به خلفا فروختند، جالب توجه این که به رسم معمول که شعرا در آغاز قصیده به تشبیب و اشعار عاشقانه می پرداختند، تا به مدح ممدوح می رسیدند، این قصیده هم سرآغازش سخنان دوران جوانی (تشبیب) است و پیغمبر اکرم اعتراضی به او نفرموده است، یکی از اشعار سرآغاز قصیده این است:

لولاالهوی لم ترق دمعا علی طلل

و لا ارقت لذکر البان و العلم

یعنی: (اگر عشق نبود، اشکی بر ویرانه ی خانه ی معشوق نمی ریختی واز یاد درخت بان و کوه علم - نزدیک مکه - که میعادگاه است بی خواب نمی شدی). (بحار ۲۵۲ / ۲۲ و شامی ۶۹۹ / ۳).۴ - حسان بن ثابت انصاری در حقیقت شاعر رسمی عصر پیغمبر بود که آماده ی معارضه با شعرا و یاوه گویان کفار بود و اشعاری در مرثیه ی شهیدان و تشجیع جنگاوران می سرود، پیغمبر دستور می داد برای او منبر می زدند، و او در مدح پیغمبر و مسلمانان و هجو کفار شعر می سرود. (اسد ۴ / ۲).توضیح:هجو کفار به مرحله ی سب و دشنام نمی رسید، زیرا به دستور قرآن مجید ممنوع بود، قوله تعالی:( وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّـهِ فَيَسُبُّوا اللَّـهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ) (الانعام / ۱۰۸)یعنی: «بتهای ایشان را دشنام ندهید مبادا (به تلافی) خدا را از روی عداوت و جهالت دشنام دهند».۵ - عباس بن مرداس شاعر جاهلی که در جاهلیت شراب را بر خود حرام کرده بود، بعد از جنگ «حنین» از عطایای پیغمبر برخوردار شد، اما طمعش زیاد بود و در شعر خود درخواست بیشتر داشت، پیغمبر فرمود: «او را ببرید و زبانش را قطع کنید (که دیگر مطالبه نکند)» رفتند و او را صد شتر دادند تا راضی شد. (اسد ۳۱۳ / ۳).توضیح:در قرون گذشته شاعران مانند روزنامه نویسان امروز بودند که تبلیغات بوسیله ی ایشان انجام می گرفت.۶ - از گفتن شعر در مورد طمع و زن نهی می فرمود. (مجمع ۲۷۸ / ۸).۷ - «خنساء» شاعره ی مشهور برایش شعر خواند و پیغمبر بر او آفرین گفت، و خنساء همان است که در جنگ قادسیه ی هر چهار پسر خود را به جهاد تشوق کرد و هر چهار پیش چشم او شهید شدند. (نهایه ۲۳۶ / ۱۸).۸ - وفد تمیم همه جاهل و خودپسند و سبک سر بودند، به پیغمبر گفتند: شاعر خود را بگو با شاعر ما مفاخره کند، پیغمبر به ثابت بن قیس و حسان بن ثابت فرمود تا ایشان را جواب دادند؛ وفد تمیم همان ها بودند که از بیرون حجره های پیغمبر او را با صدای بلند می خواندند که در ذم ایشان آیه نازل شد و قبلا گفته شد. (نهایه ۳۳ / ۱۸).در سفر عمره القضاء عبدالله بن رواحه پیشاپیش پیغمبر رجز می خواند:خلوا بنی الکفار عن سبیله الیوم نضربکم علی تنزیله ضربا یزیل الهام عن مقیله و یذهل الخلیل عن خلیله یعنی: «ای فرزندان کفار! برایش راه باز کنید، امروز شما را با شمشیر می زنیم برای قبول نزول قرآن چنان ضربتی که فرق (پیشانی) را از جایگاه خود می کند، و دوست را از یاد دوست غافل می کند» عمر به او گفت: آیا در حرم خداوند شعر می خوانی؟ پیغمبر فرمود: «ای عمر! او را رها کن، این شعر در کافران از نوک تیر کاری تر است» (تیسیر ۲۲ / ۲).۹ - از او از شعر پرسیدند، فرمود: «آن کلام است، نیکوی آن نیکو و زشت آن زشت است» (مطالب ۴۱۰ / ۲).

۱۰ - فرمود: «به درستی که این شعر سخنی استوار از کلام عرب است، سائل با آن عطا می شود، غیظ با آن فرومی نشیند، مردم در اجتماع به خواسته های خود می رسند» (مطالب ۴۰۰ / ۲).۱۱ -هلال بن شرید از قول پدرش گفت: با پیغمبر ردیف بودم فرمود: «از شعر امیه بن صلت چیزی می دانی؟» گفتم: آری، فرمود: «بیار»، شعری خواندم و همین طور تا صد شعر خواندم. (وصول ۲۲۲ / ۲).توضیح:پیغمبر برای تحبیب و مباسطه به او میدان ابراز شخصیت داده است.