خاتم النبیین

خاتم النبیین0%

خاتم النبیین نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

خاتم النبیین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی کمالی
گروه: مشاهدات: 33579
دانلود: 3215

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 33579 / دانلود: 3215
اندازه اندازه اندازه
خاتم النبیین

خاتم النبیین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

محنت و شکیبایی

محنت هائی که پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در راه تبلیغ کشید و تحمل و شکیبائی او در این محنت ها مافوق تصور است، قرآن مجید مسئولیت خطیر او را در این باره معین می کند قوله تعالی:( فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ ) (احقاف / ۳۵)یعنی: «ای محمد!) شکیبا باش همچنان که پیامبران اولوالعزم شکیبا بودند و برای کیفر ایشان(کفار) شتاب مکن» تا آن جا که قرآن مجید تصریح می کند که چاره ای جز صبر و شکیبائی نیست؛ به همان اندازه که رسالت از جانب خداوند خطر و عظیمی است، شکیبائی و پایدرای در برابر مشکلات باید خطیر و عظیم باشد، قوله تعالی: «و ان کان کبر علیک اعراضهم فان استطعت ان تبتغی نفقا فی الارض او سلما فی السماء فتأتیهم بآیه ولو شاء الله لجمعهم علی الهدی فلا تکونن من الجاهلین» (الانعام / ۳۵)یعنی: «اگر روی گردانی ایشان (کفار) از تو و دعوت تو بر تو دشوار و ناگوار است، پس اگر بتوانی که سوارخی در زمین (برای فرار) یا پلکانی که بر آسمان بالا روی و برای ایشان آیتی بیاوری (که بپذیرند پس چنان کن اما نمی توانی) و اگر چنانچه خداوند خواسته بود، همه ی ایشان را بر هدایت فراهم ساخته بود (اما قسرا و جبرا چنین نخواست و به اختیار ایشان واگذار نمود) مبادا از جاهلان (به سنن و احکام الهی باشی)».اینک نمونه ای از رویدادها:۱ - وقتی در مکه در میان اجتماعات و بازارها می گفت: «ای مردم! بگویید (لا اله الا الله) تا رستگار شوید»، دو نفر او را دنبال می کردند و بر او خاک می پاشیدند و می گفتند: ای مردم! باور نکنید، دروغ می گوید؛ این دو تن یکی عمویش ابولهب بود و دیگری ابوجهل. (شامی ۴۶۱ / ۱).۲ - در سجده بود که عقبه بن ابی معیط آمد و در آن نزدیکی شکمبه ی شتری افتاده دید آن را بر پشت پیغمبر نهاد، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چندان به حالت سجود باقی ماند تا دخترش فاطمه آمد و آن را برداشت، پیغمبر بر اشراف قریش نفرین نمود. (شامی ۴۶۸ / ۱).۳ - بار دیگر لباسش را به دور گردنش پیچاند تا او را خفه کند. (شامی۴۷۰ / ۱).۴ - بار دیگر به دستور ابی بن خلف به صورت او تف انداخت. (شامی ۵۲ / ۱).۵ - آغاز فتح و فرج برای پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از وقتی بود که شکمبه بر سر او انداختند. (بحار ۳۱۸ / ۱۹).۶ - طارق محاربی گفت: در بازار ذی المجاز پیغمبر را دیدم که بالاپوش سرخرنگی پوشیده بود، و مردم را دعوت می کرد، می گفت: «بگویید لا اله الا الله تا رستگار شوید» و ابولهب به دنبال او بود و به او سنگ می زد، تا ساق های پیغمبر خونین شد و می گفت: ای مردم! دروغگو است اطاعتش نکنید. (مناقب ۶۰ / ۱).۷ - می فرمود: «وقتی به یکی از شما مصیبتی وارد شود، مصیبت مرا به یاد آورد که اعظم مصیبت ها است» (مجمع ۲ / ۳)۸ - می فرمود: «خداوند فرموده: به عزت و جلال خودم سوگند بنده ای را که اراده ی رحمت بر او دارم، از دنیا بیرون نمی برم مگر آن که هر گناهی مرتکب شده از او استیفا کنم، یا به مرضی در بدن او، یا به تنگی ای در روزی او، یا به خوفی در امور دنیائی او و اگر چیزی باقی ماند، هنگام مرگ بر او سخت گرفته می شود، و سوگند به عزت و جلال خودم، بنده ای را که اراده ی عذاب او را دارم، از دنیا نمی برم مگر آنکه پاداش هر نیکی ای که کرده به او بدهم، یا به سعه در رزق، یا به صحت در جسم، یا به امنیت و آسایش در دنیا، و اگر بقیه ای از آن بماند، هنگام مرگ بر او آسان گرفته می شود» (وافی - ما یجب علی المؤمن ۱۷۲).توضیح:روایت مستند است، بقوله تعالی: «یرید الله الا یجعل لهم حظا فی الآخره» (آل عمران / ۱۷۶)یعنی: «خداوند اراده فرموده که بهره ای برای ایشان در آخرت قرار ندهد، اراده خداوند متعلق است به بی بهرگی کافران در آخرت، در اثر عمل خودشان، نه اراده به عذاب ابتدائی و غیرکیفری، زیرا آن بر خداوند روا نیست «تعالی الله عن ذالک علوا کبیرا».۹ - پیغمبر را عارضه ی بیماری دست داد که بر روی فراش منقلب می گردید، عایشه گفت: اگر یکی از ما چنین می کرد او را سرزنش می کردیم، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «بر من سختگیری می شود» (اسد ۳۰۱ / ۳).۱۰ - روزی از خانه بیرون آمد، مردی از انصار او را دید، گفت: یا رسول الله! بر من ناگوار است که روی تو دژم است، پیغمبر لختی ساکت ماند، آن گاه فرمود «از گرسنگی است»، مرد انصاری به خانه رفت و چیزی نیافت خود رانزد یهودی ای اجیر ساخت، که برای باغ او آب بکشد هر دلو به یک دانه خرما و چون مشتی فراهم شد، آنها را نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد.وقتی که در میان اصحاب بود، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: گمان دارم تو خدا و رسولش را دوست داری، انصاری گفت: سوگند به آن که تو را به حق مبعوث گردانید، تو عزیزتری از خودم و اولادم و اهل بیتم و مالم: پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «اکنون برای بلا شکیبا باش، که سبکبار کننده است، سوگند به آن که مرا به حق مبعوث گرانیده، برای کسی که مرا دست بدارد، بلا شتابگرتر است از ریزش آب از بالای کوه به سراشیبی» (اسد ۳۸۸ / ۳).توضیح:از این همه فقر عمومی در مدینه در آن زمان نباید تعجب کرد، منابع در آمد مردم مقدار کمی نخل بود که با چاه آبیاری می شد و مزارع کوچک جو و ارزن و چند شتر و گوسفند، آن هم بیشتر در دست یهودیان تاجر پیشه، در دوران قبل از فتوحات پیغمبر و کسانش مالی نداشتند، و بعد از فتوحات از غنیمت ها کمتر تصرف می نمود و تقریبا همه ی آن ها را در راه خدا انفاق می کرد، صدقات هم بر او حرام بود، در حقیقت از حیث گذران زندگی، پیغمبر فقیرترین فقیران بود.۱۱ - ابراهیم پسر او هیجده ماهه بود که از دنیا رفت، پیغمبر او را سخت دوست می داشت، زیرا قبلا پسران او در دوران کودکی از دنیا رفته بودند، و پیغمبر به تنها پسر خود ابراهیم دل بسته بود وقتی در دامان مادرش جان می کند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را در دامن گرفت و فرمود: «ای ابراهیم! ما در برابر فرمان خدا ناتوانیم، و کاری از دست ما برای تو برنمی آید» آن گاه اشکش سرازیر شد، و فرمود: «ای ابراهیم! اگر نه چنان بود که مرگ امری حق و وعده ای راست است، و آن که آخر ما به اول ما ملحق می شود، هر آینه بر تو اندوهناک می شدیم و هرگز آن چه خدا را ناراضی می کند نخواهیم گفت» (اسد ۳۹ / ۱).۱۲ - بر فاطمه (سلام الله علیها) وارد شد دید بالاپوشی از پشم پوشیده و آسیا می کند، چون او را دید گریه کرد، و فرمود:؛ ای فاطمه! برای نعیم آخرت، مرارت دنیا را بر خود هموار کن» و آیه نازل شد قوله تعالی: «و للآخره خیر لک من الاولی» (الضحی / ۴)یعنی: «هر آینه آخرت برای تو (ای محمد) بهتر از اولی (دنیا) است» (بحار ۱۴۳ / ۱۶).۱۳ - صلت نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: «ستاره» دخترم چنان عاقله و زیبا است که دریغ دارم برای دیگری باشد، پیغمبر خواست با او ازدواج کند، صلت گفت: دیگر آن که هرگز بیمار نشده است، پیغمبر فرمود: «نیازی به دخترت ندارم مالی که آفت نداشته باشد در آن خیری نیست» (نهایه ۱۹۶ / ۱۸).توضیح:یکی از مبانی اعتقادی ادیان توحیدی آن است که دنیا دار فانی و بی ارزشی است، مؤمن در آن مبتلا و کافر بهره مند است و بلا بیشتر نصیب انبیا و دوستداران خداوند است، تا پاداش ایشان در آخرت اعلی باشد، گذشته از این اعتقاد، تجربه نشان داده که مصونیت از آفات کوچک وموسمی، غالبا منجر به مصارع سوء یعنی آفات بی علاج می شود و گوئی آفات کوچک، خود مصونیتی از آفات بزرگ به بار می آورد.۱۴ - می فرمود: هیچ کس از شما در اثر ضرر و زیانی که به او رسیده آرزوی مرگ نکند، و اگر ناچار شد، بگوید: خداوندا! مرا زنده بدار تا زندگی برای من بهتر است، و مرا بمیران آن گاه که مردن برای من بهتر است (تیسیر ۲۶۰ / ۱).توضیح:در دعای مکارم الاخلاق از امام سجادعليه‌السلام آمده «و عمرنی ما کان عمری بذله فی طاعتک فاذا کان عمری مرتعا للشیطان فاقبضنی الیک قبل ان یسبق مقتک الی اویستحکم غضبک علی» یعنی: «خداوندا! به من عمر عطا کن تا آن گاه که عمر من در راه طاعت تو ارزانی است، آن گاه که عمر من چراگاهی برای شیطان باشد روح مرا به سوی خود بگیر، پیش از آن که از من بدت آید یا خشم تو بر من استوار گردد» و می بینیم که این رشحه از آن دریاست.۱۵ - یکی از دخترانش پیغام داد که فرزند من محتضر است به بالین او بیا، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او سلام رساند و فرمود: «برای خداوند است آن چه بدهد وآن چه بگیرد، و پایان هر چیزی نزد او وقت معینی دارد، باید شکیبا باشی و پاداش خود را از او بخواهی»(تیسیر ۴۰۸ / ۲).۱۶ - در مکه او را زدند و خون آلود کردند، خون را به صورت خود مالید و گفت: «خداوندا! قوم مرا هدایت کن که نادانند» (تیسیر ۴۰۹ / ۲).۱۷ - فرمود: «به هر کسی مصیبتی وارد شود فقدان مرا به یاد آورد که آن اعظم مصیبت ها است» (تیسیر ۴۱۰ / ۲).توضیح:فقدان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای امت اعظم مصیبتها است، و برای خودش سرآغاز فوز و نجاح وجوار خداوند متعال همچنان که خودش مرگ را رفیق اعلی نامیده و جانشینش علیعليه‌السلام آن را (فزت و رب الکعبه) گفته، قرآن مجید بارها پیغمبر را از آن همه مصائب و مشکلات طاقت فرسا تسلی داده و فتح مکه نشان داد که وعده ی خداوند «انا کفیناک المستهزئین» منجز شد و قدرتمندان مغرور همیشه مورد تمسخر و استهزاء خداوند متعال قرار گرفته اند.۱۸ - می فرمود: «محنت ها اوقاتی دارند، و پایانی دارند و تلاش مردم برای ازاله ی محنت قبل از وقت خودش همچون افزودن محنت است» (محاضرات / ۴۰۲).توضیح:بر کسی مشتبه نشود که خیال کند تلاش و چاره جوئی بیهوده است، مراد آن است که اگر تلاش مفید واقع نشد انسان روحیه ی خود را از دست ندهد، دیگر آن که بعضی از محنت ها چنانند که انسان می داند چاره جوئی، آنها را درمان نمی کند و باید انسان منتظر فرج غیبی بماند.۱۹ - نیمه شب ابومویهبه خادم خود را ندا داد و فرمود: «برویم برای اهل بقیع استغفار کنیم»، وبه آن جا رفت و بر ختفتگان خاک سلام داد و به ایشان تهنیت گفت که از این دنیای پر محنت رسته اند و پاره های چون شب سیاه فتنه را ندیده اند، و به خاک آمد، عایشه از درد سر شکایت داشت و می گفت: آخ سرم، پیغمبر فرمود: «بلکه من آخ سرم» و بر بستر بیماری آرمید.توضیح:رأس همه ی فتنه ها سیاه برگرداندن آسیای اسلام از محور خود بود به فرموده ی امیر مؤمنانعليه‌السلام :«و هو یعلم ان محلی منها محل القطب من الرحی».۲۰ - یکی از بنی عبس نزد سلمان بود، سخن از گنج های کسری می رفت، سلمان گفت: آن چه کسی بود که گنج های او را به شما داد و بر آن مسلط ساخت؟ وقتی کسری زنده بود و خزائنش در دستش بودند محمد و یارانش صبح می کردند در حالی که دینار و درهمی نداشتند و نه مدی از غذا؛ آن گاه بر خرمنهای گندم که پاک می کردند گذر کردند، سلمان گفت: آن کسی که به شما عطا کرد و شما را فاتح ساخت، وقتی زنده بود، صبح می کرد و مدی از غذا نداشت، چرا چنین است ای برادر بنی عبس؟ (مطالب ۱۶۸ / ۳).توضیح:مراد سلمان حسرت خوردن بر زندگی پیغمبر نبود، بلکه هشداری بود برای مردم حق ناشناس عرب که حقوق پیغمبر را از یاد بردند.۲۱ - روزی پیغمبر بر دخترش فاطمه وارد شد در حالی که او دستاس می کرد و عبائی از جنس جل شتر بر او بود، چون او را دید گریه کرد، و فرمود: «ای فاطمه! بر تلخی دنیا شتاب کن برای رسیدن به نعمت آخرت در فردا» و خداوند نازل فرمود: «و للآخره خیر لک من الاولی» (بحار ۱۴۳ / ۱۶).۲۲ - عایشه گفت: دنیا بر ما همچنان سخت مکدر بود تا رسول الله وفات کرد، چون وفات کرد دنیا بر ما ریزش کرد ریزش کردنی. (بحار ۲۴۳ / ۱۶).توضیح:آن ریزش درباره ی همه صادق بود مگر اهل بیت پیغمبر که تنها وسیله ی معاش را از ایشان گرفتند و صدقه هم بر ایشان روا نبود، ریزش نعمت مخصوصا بر عایشه فراوان بود زیرا سهمیه ی او را از بیت المال بیش از سائر همسران پیغمبر قرار داده بودند.۲۳ - فرمود: «پروردگارم مرا فرمان داده به مدارا کردن با مردم همچنان که مرا به اداء واجبات فرمان داده» (بحار ۲۱۳ / ۱۸).۲۴ - وقتی اهل مکه فدیه اسیران بدر را به مدینه فرستادند، زینب دختر پیغمبر برای فدیه ی همسر خود ابوالعاص بن ربیع، گردن بند خود را فرستاده بود، چون پیغمبر آن را دید شدیدا رقت کرد و به مسلمانان فرمود: «اگر راضی هستید این گردن بند را به صاحبش برگردانید» ایشان قبول کردند و آن را به ابوالعاص دادند، پیغمبر او را آزاد کرد و از او تعهد گرفت که زینب را بی آنکه کسی آگاه شود به مدینه بفرستد، آن گاه زید بن حراثه و دیگری از انصار را فرستاد تا او را بیاورند؛ زینب می گفت: وقتی آماده می شدم، هند همسر ابوسفیان نزد من آمد و گفت: ای دختر عم! اگر چیزی برای سفر لازم داری بگو: زیرا میان زنان مسائلی هست که میان مردان نیست؛ من انکار کردم. کنانه بن ربیع برادرشوهرم شتری آماده کرده بود سوار شدم او تیر و کمان خود را گرفت و حرکت کردیم.گروهی از قریش آگاه شده بودند، به دنبال ایشان رفتند تا به «ذی طوی» رسیدند، هبار بن اسود جلو آمد و زینب را ترساند بطوری که از شتر افتاد و بچه ی خود را سقط کرد، در این وقت کنانه زانو زد و تیرها را جلو خود ریخت و سوگند یاد کرد هر کس جلو بیاید او را با تیر بزند، آنان برگشتند، در این وقت ابوسفیان با گروهی از قریش رسیدند، ابو سفیان گفت: کار درستی نکردید، تو مصیبت ما را می دانی آن وقت روز روشن زن را بیرون آورده ای، همه گمان می کنند این از ضعف و ذلت ما است که دختر محمد با آن همه کشتاری که پدرش از ما کرده از میان ما بیرون می رود، ما حاجتی به نگهداری او نداریم، او را به مکه بازگردان چون سر و صداها خوابید در شب او را بیرون ببر. کنانه قبول کرد و به مکه برگشت، چند شب بعد زینب را بیرون آورد، او را به زید بن حارثه سپرد تا او را به مدینه آورد.او همچنان در مدینه بود تا کمی قبل از فتح مکه ابوالعاص با کاروانی از اموال قریش در مراجعت به مکه با سریه ای از مسلمانان برخورد کرد، که اموال او را بردند، وی به مدینه آمد و بی خبر بر زینب وارد شد و پناه خواست، زینب به مسجد رفت و از میان جایگاه زنان گفت: ای مسلمانان! بدانید که ابوالعاص در پناه من است، پیغمبر فرمود: ای مردم! شنیدید؟ و به خدا سوگند اول بار است که خبر شده ام» (قانون چنان بود که هر مسلمانی می توانست هر کس را بخواهد پناه دهد و مورد قبول بود) آن گاه پیغمبر نزد گروه سریه فرستاد و فرمود: «به میل خودتان است اگر اموال او را رد کنید خوشحالم و گر نه مال خودتان است». همه به طیب خاطر اموال را رد کردند، پیغمبر به زینب فرمود: «ابوالعاص را گرامی بدار اما تو بر او حرامی زیرا مسلمان نیست»، ابوالعاص به مکه رفت اموال مردم را به ایشان رد کرد، آن گاه پرسید: آیا ودائع شمارا رد کردم؟ گفتند: آری، آن وقت گفت: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله؛ و به مدینه آمد. (مجمع ۲۱۴ / ۲).توضیح:رفتار پیغمبر با ابوالعاص در حال شرک او، جالب و چشمگیر است، به رغم انف آنان که نفوذ اسلام را فقط در اثر شمشیر می دانند البته تفرس حق بین پیغمبر عاقبت کارها را می شناخت و می دانست که مسلمان شدن رجال مهمی مانند ابوالعاص، آن هم در کمال آزادی، چه تبلیغ مهمی برای نفوذ اسلام خواهد بود و مانند آن قبل از فتح مکه بسیار اتفاق افتاد مانند اسلام عمرو بن عاص و خالد بن ولید۲۵ - یکی آمد و گفت: یا رسول الله! من تورا دوست دارم، فرمود: «ببین تا چه می گوئی» و او سه بار گفت: من تورا دوست دارم، فرمود: «اگر مرا دوست داری پس بالاپوشی زره دار از فقر آماده کن زیرا به کسی که مرا دوست دارد فقر شتابگرتر است از سیلاب به سرازیری»(وصل ۱۶۷ / ۲).توضیح:در این باره اخبار زیاد هست چه درباره ی پیغمبر و چه درباره ی امیر المؤمنینعليه‌السلام که هر کس ایشان را دوست دارد باید آماده ی قبول فقر و حق ناشناسی مردم باشد، و علت آن است که غنای زیاد، و قبول خلق، دو آزمایش بزرگ و سنگین برای اهل توحیدند، که خلوص موحد را بهم می زنند.۲۶ - فرمود: «مسلمانان باید از مصائب خود به مصیبت من تسلی یابند». (وصول ۴۱۰ / ۲).۲۸ - پیغمبر اکرم بیست و نه نفر از قاریان را از پی تبلیغ و تعلیم فرستاد، طائفه ی رعل و ذکوان از بنی سلیم پهلوی چاهی به نام بئر معونه سر راه بر ایشان گرفتند، ایشان گفتند: کاری به شما نداریم، دنبال کاری برای پیغمبر می رویم، اما همه را شهید کردند؛ پیغمبر یکسال تمام در نماز صبح ایشان را نفرین کرد. (وصول ۲۸۶ / ۲).

خانواده، خانه و ظروف

۱ - خانه اش از خشت خام بود، نامش خانه بود، اطاقکی بود با مشربه ای یعنی بالا خانه ی کوچکی، و برای همسران او هر یکی اطاقی با خشت خام، و سقفی از شاخه نخل؛ خانه ی او پنجره ای به خانه ی دخترش فاطمه داشت، بعدا سکوئی از گل برای او ساختند که روی آن بنشیند. (نظام الحکومه النبویه ۷۹ / ۲).۲ - نهی فرمود که خانه ی انسان، خانه ی همسایه را کور کند که هوای آن گرفته شود، یا دود به خانه ی همسایه رود (نظام ۷۸ / ۲)۳ - وقتی به مدینه رسید، در طبقه ی همکف خانه ی ابوایوب انصاری منزل کرد، تا رفت و آمد آسان باشد. (بحار ۱۰۹ / ۱۹).۴ - وقتی خواستند مسجد او را سقف بزنند، فرمود: «سایبانی مانند سایبان برادرم موسیعليه‌السلام » چون برمی خاست سرش به سقف می خورد، مردن از این نزدیکتر است. (بحار ۱۱۲ / ۱۹).

توضیح:وسعت مساجد در اثر گسترش اسلام لازم و واجب است، لزوم محافظت از سرما و گرما نسبت به مناطق همچنین، اما احداث زینت و تجمل در بنای مساجد محل تأمل است و حکم آن در عهده ی استنباط دقیق است، مصلحت اندیشی هم موارد آن باید متکی به نصوص و استنباط از نصوص باشد، زیرا مکررا مشاهده شده که پوشش ها مانع درک محتواها می شود و به هر حال بحث در آن از عهده ی نویسنده ی کتاب خارج است و وظیفه ی اهل فتوی است.۵ - تا زمان وفات پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسجدش سقف باران گیر نداشته است. (بحار ۱۱۹ / ۱۹).۶ - در فتح مکه و در حجه الوداع در خانه های مکه سکونت نکرد زیرا عقیل خانه ی او را بعد از هجرت فروخته بود در بالای مکه برای او خیمه زدند. (تاریخ مکه ۱۶۰ / ۲).۷ - در خانه یک جفت کبوتر داشت. (بحار ۱۲۴ / ۱۶).۸ - در ظروف سنگی، مسی، سربی و شیشه ای وضو می گرفت. (نظام ۹۶ / ۱).۹ - می فرمود: «خانه ی وسیع داشتن از سعادت مرد مسلمان است». (وافی - باب لباس / ۱۰۶).توضیح:پیغمبر اکرم از صورت جانداران (ذوات الارواح) سخت بدش می آمد و آن را نمونه ی کوچک بت پرستی می دانست و از آن در حد کراهت شدید و شاید حرمت نهی می فرمود؛ اینک نمونه ها:۱۰ - فرمود:«کسانی که این صورت ها را می سازند در قیامت معذبند، و به ایشان تکلیف میشود که آنها را زنده سازند» (تیسیر ۱۸۱ / ۲).۱۱ چنان شد که چون از سفر بازگشت بر در اطاق یکی از همسرانش پرده ای صورت دار دید، آن را پاره کرد و با رنگ کردن آن را محو نمود و فرمود: «شدیدترین عذاب شوندگان در قیامت، کسانی هستند که با خداوند در خلق و آفرینش همانندی می کنند»، همسرش از آن پرده متکا درست کرد و فرمود: «ملائکه ای در خانه ای که سگ یا تمثال باشد والد نمی شود» (تیسیر ۱۸۵ / ۲).۱۲ - وقتی صورت ها را بر دیوار کعبه دید، آنها را محو کرد و فرمود: «خدا بکشد کسانی را که تصور می کنند آن چه را نیافریده اند» (واقدی / ۸۲۴)۱۳ - از تماثیل و تصاویر نهی می کرد، علیعليه‌السلام را مأمور کرد که در مدینه صورت ها را محو کند، قبرها را مساوی نماید، سگ های ولگرد را بکشد. (وافی - لباس / ۱۰۷)(مسکن/ ۱۰۸).۱۴ - نهی فرمود که قبر را گچکاری کنند یا روی آن بنا نمایند یا بر روی آن بنشینند یا روی آن چیزی بنویسند. (تیسیر ۲۵۲ / ۴).۱۵ - امیر مؤمنان ابوالهیاج اسدی را مأمورتی داد و فرمود: «به تو مأموریتی دهم همچنان که رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به من داد، تمثالی را رها مکن مگر آن که آن را محو کنی و قبر بلندی را رها مکن مگر آن که آن را هموار سازی».(تیسیر ۲۵۲ / ۴).توضیح:یکی از مشکلات فقهی استنباط اباحه ی این منهیات است که جمع کثیری از فقها آن را حمل بر کراهت می کنند نه حرمت. وجه شدت نهی و ردع برای تعدیل افکار دوران جاهلی بوده که سخت به پرستش بتها پرداخته و پرداختن به صورت ها و مجسمه ها ایشان را از درک معنویات بازداشته بود و به هر حال قدر متیقن آن است که باید موارد مصلحت را فقیه تشخیص بدهد.۱۶ - فرمود: «جبرئیل به من گفت: دیشب برای ورود به خانه ی تو مانعی بود و آن پرده ای بود که تصاویری بر آن نقش بود» (غریب الحدیث ۴۳۸ / ۱).۱۷ - وقتی پارچه ای صورت دار می دید آن را پاره می کرد و از تصاویر نهی می نمود. (محاضرات / ۳۷۷).۱۸ - ظرف آب خوری از شام می آوردند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آنها آب می آشامید. (وافی - اشربه / ۵۷).۱۹ - از جای شکسته ی کوزه آب نمی آشامید و می فرمود: مأوای شیطان است، برایش به عنوان هدیه از آب زمزم می آوردند. (وافی - اشربه / ۷۶).۲۰ - کاسه ای سنگی داشت که در آن حنا حل می کرد، و هنگام گرما به سر می بست. (نظام ۱۰۲ / ۱).۲۱ - کاسه ی بزرگی (دیگی) داشت که چهار نفر آن را حمل می کردند و «غرا» نام داشت، قدحی شیشه ای برای آشامیدن آب و قدحی سنگی به نام ریان، وانی از مس، و صاعی (کاسه ای) برای آب برداشتن، نام زین اسبش «راج»، و نام بساط او«کز»، رکوه ی او «صادر» و قدحی چوبی از چوب نخل داشت، چادری به نام «رکی»، آینه ای به نام «مدله»، مقراضی به نام «جامع»، چوب دستی به نام «ممشوق»، نعلینی به نام «صفراء» حدی خوان او را رافع و اسلم بودند. (اسد ۳۰ / ۱).۲۲ - روز فتح مکه کلاه خودی بر سر داشت، انواع عطرها را از زعفران،مشک، عود، صبر و غیره به کار می برد. (اسد ۸۷ / ۲).۲۳ - خانه ی بزرگی از یکی از انصار اجاره کرد که مهمانخانه ی واردین باشد و عبدالرحمن مهماندار بود. (نظام / ۴۴۵).۲۴ - سفیران بنی حنیفه در خانه ی رمله دختر حارث پذیرائی شدند، سه وعده به ایشان غذا دادند: نان و گوشت، نان وشیر، نان و روغن. (نظام ۴۴۶ / ۱).۲۵ - قدحی چوبین داشت که ابن سیرین آن را نزد مالک بن انس دیده بود، و شکاف برداشته بود، خواست آن را با نقره بست زند، طلحه به او گفته بود: تغییری در اشیاء رسول الله مده. (تیسیره ۱۵ / ۴).۲۶ - از ظرف وارونه شده خوشش می آمد. (مطالب ۱۳ / ۱).توضیح:تا گرد و کثافت در آن نیفتد.۲۷ - گاهی با شاخه ی نخل ابن طاب (یک نوع نخل) چوب دستی می گرفت.(مطالب ۴۱۴ / ۲).۲۸ - روزی به همسران خود فرمود: «بهترین شما دراز دست ترین شما است» ایشان برخواستند و دست های خود را با دیوار اندازه گرفتند فرمود: «قصدم این نبود بلکه قصدم کارم آمدترین دستها بود».(مطالب).۲۹ - روزی در حضور پیغمبر نام خدیجه برده شد، پیغمبر گریست، عایشه گفت: چه جای گریه است بر پیرزنی سرخ فام در بنی اسد؟ فرمود: «او مرا تصدیق کرد وقتی مرا تکذیب کردند و به من ایمان آورد وقتی کافر بودند و برای من فرزند زائید وقتی شما نازا شدید» عایشه گفت: بعد از آن همیشه با نام خدیجه به پیغمبر تقرب می جستم. (بحار / ۱۶).

۳۰ - فرمود: «هر ساختمانی وبالی است الا مالا الا مالا» یعنی الا ما لابد منه، یعنی ساختمانی که از آن چاره ای نیست و به قدر رفع احتیاج است.۳۱ - فرمود: «بعضی از نمازهای خود را در خانه به جا آورید و خانه را چون قبرستان نگیرید»(وصول ۳۰۴ / ۲).۳۲ - فرمود: «مهمانی در شب بر مؤمن حق است، هر کس مهمانی در کنار خانه ی او وارد شد، ضیافت او چون وامی است به گردن او؛ اگر خواهد، قضای دین کند، و اگر خواهد، ترک کند» (وصول ۶۲ / ۳).۳۳ - به بستن درها در شب امر می نمود. (وصول ۲۱۰ / ۲).۳۵ - از جعفر طیار استقبال کرد او را بغل نمود و میان چشمان او را بوسید. (وصول ۱۹۸ / ۲).۳۶ - عایشه گفت: با پیغمبر در حال احرام بودیم، مردمی بر ما می گذشتند، چون روبروی ما می رسیدند بالاپوش خود را آویزان می کردیم تا روی ما را بپوشاند و چون می گذشتند رو باز می کردیم. (وصول ۳۱۴ / ۱).۳۷ - در حجت الوداع به همسران خود فرمود: «این است حج برای شما و بعد از این حصر است»، یعنی بعد از این حج، نباید از خانه بیرون بیائید. (وصول ۳۹۲ / ۱).توضیح:در قرآن مجید هم آمده( وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى ٰ) یعنی: «ای همسران پیغبمر! در خانه های خود میخ کوب شوید و بیرون ظاهر نشوید مانند ظاهر شدن جاهلیت اول» اما عمر در آخرین حج خود به ایشان اجازه ی حج داد و عبدالرحمن بن عوف را به همراه ایشان فرستاد؛ بیرون رفتن عایشه در جنگ جمل هم قابل توجیه نیست.۳۸ - ام الفضل همسر عباس بن عبد المطلب مرضعه ی امام حسینعليه‌السلام بود گفت: پیغمبر، حسین را در ایام شیرخوارگی از من گرفت و او بر لباس پیغمبر ادرار کرد، من او را به شدت از دست پیغمبر گرفتم بطوری که گریه کرد، پیغمبر فرمود: «ای ام الفضل! آرامتر، ریزش آب روی آن، آن را پاک می کند، اما چه چیزی می تواند این غبار را از دل حسین پاک کند؟» (فوائد الرضویه ۱۷۱ / ۱).۳۹ - ام سلمه گفت: از پیغمبر شنیدم که فرمود: «هیچ مسلمانی نیست که به او مصیبتی برسد و بگوید آن چه را خداوند فرمان داده (انا لله و انا الیه راجعون اللهم اجرنی فی مصیبتی و اخلف لی خیرا منها) یعنی: (خداوندا! مرا در مصیبتم پناه ده و جانشین بهتری از آن به من عطا کن) مگر آن که خداوند جانشین بهتری به او عطا کند. چون ابوسلمه شوهرم مرد، خداوند به جای او پیغمبر را به من داد؛ پیغمبر حاطب بن ابی بلتعه را به خواستگاری من فرستاد، گفتم: من دختری دارم ومن غیورم، پیغمبر فرمود: «اما دخترش دعا می کنم که از مادرش بی نیاز شود (به خانه ی شوهر رود) و دعا می کنم خداوند آن حسودی زنانه را از او دور کند» (وصول ۴۰۶ / ۲).۴۰ - گاهی قبل از رفتن برای نماز یکی از زنان خود را می بوسید. (مجمع ۲۴۶ / ۱).توضیح:اظهار محبت کردن به همسر مانند بوسیدن، یکی از وظائف اخلاقی مؤمنان است که بر آن تأکیده شده است قوله تعالی: «و جعلنا بینکم موده» یعنی: «قرار دادیم میان شما (زن و شوهر) دوستی عمیق را» دلیل آن است، استعجاب در این مورد بواسطه ی عدم اطلاع از فرهنگ اسلامی و انسانی است.۴۱ - وفات کرد در حالی که سر او در دامان علیعليه‌السلام بود و می گفت: «الله الله و الصلوه» و این آخرین کلام او بود. (مجممع ۲۹۳ / ۸).۴۲ - از ام هانی خواستگاری کرد، او گفت: من شوهر مرده ام و در دامن من یتیمانی هست و برای تو سزاوار نیست مگر زنی فارغ، رسول الله فرمود: «زنی مانند زنان قریش سوار بر شتر نشده که دوستدار و مهربان به فرزند و بخشنده تر از مال در راه شوهرش چون او باشد».(وسائل ۲۰ / ۱۴).۴۳ - فرمود: «بنده ای ایمان نمی آورد مگر آن که دوست داشتنی تر باشم نزد اهل او از اهلش، و عترت من دوست داشتنی تر باشد از عترتش و ذات من دوست داشتنی تر باشد از ذاتش» (مجمع ۸۸ / ۱).