خاتم النبیین

خاتم النبیین0%

خاتم النبیین نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

خاتم النبیین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: علی کمالی
گروه: مشاهدات: 33269
دانلود: 3121

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 32 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 33269 / دانلود: 3121
اندازه اندازه اندازه
خاتم النبیین

خاتم النبیین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

مجلس و دیدار

۱ - هیچ وقت پا را جلو حاضران نکشید. (بحار ۲۳۶ / ۱۶).۲ - وقتی به مجلسی وارد می شد، در نزدیکترین جای مجلس می نشست. (بحار ۲۴۰ / ۱۶).۳ - وقتی سفیران بنی حنیفه نزد او آمدند، شب ها بعد از نماز عشا به دیدن ایشان می رفت و سر پا از ایشان تفقد می کرد، چندان که از خستگی پا به پا می شد، برای سفیران (وفود) خود را می آراست. (نظام ۴۴۸ / ۱).۴- می فرمود: «کسی دیرگی را از جائی که نشسته بلند نکند که خود بنشیند، اما «تفسحوا و اوسعوا» یعنی: قدری جا به جا شوید و جا بدهید تا واردین هم بنشینند». (محاضرات / ۷۷).توضیح:تعلیم قرآن مجید است( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّـهُ لَكُمْ ) (مجادله / ۱۱)یعنی: «ای ایمان آورندگان! آن گاه که به شما گفته شود در مجالس جا بدهید؛ جا بدهید؛ خداوند برای شما توسعه و گشایش می دهد».۵ - تکیه نمی داد، گاهی بدون ردا و عمامه راه می رفت، وقت نزول وحی تبسم نمی کرد، نمی نشست و برنمی خواست مگر با ذکر خداوند، وقت برخواستن از مجلس استغفار می نمود، همیشه رو به قبله می نشست. (بحار ۲۵۸ / ۱۶).۶ - گاهی برای اصحاب سخن می گفت، گاهی ایشان را به حال خود رها می کرد تا با هم سخن گویند و آنان گاهی در ایام عرب واشعار مدح و ذم سخن می گفتند، پیغمبر می شنید و تبسم می نمود، حسان بن ثابت اشعاری را که اعشی در ذم علقه و مدح عامر بن طفیل گفته بود، می خواند، پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «از یاد کردن علقمه زبان را بازدار، زیرا وقتی ابوسفیان در زند هر قل امپراطور روم از من بدی ها گفت، علقمه بر او رد کرد و از من دفاع نمود»، حسان گفت: یا رسول الله! هر کس به تو خدمتی کرده شکر او بر ما واجب است. (اغانی / ۱۶ - ذیل اعشی).۷ - جابر نزد او آمد در زد، فرمود: کیست؟ جابر گفت: منم، پیغمبر در باز کرد و می فرمود: منم منم، گوئی کراهت داشت؛ عربی نادان از درز در به داخل خانه نظر کرد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تیری برداشت و او را ترساند که در چشم او فرود کند. (تیسیر ۳۲ / ۳).توضیح:کراهت پیغمبر از تکبر جابر نبود، برای تعلیم همگانی بود که وقتی پرسیدند: کیست، انسان نام خود را بگوید.۸ - مردی آمد و شیر و چند خیار تازه هدیه آورد و بی اجازه وارد شد، پیغمبر فرمود: «برو بیرون و بیا و سلام ده و اذن ورود بخواه»؛ به انس فرمود: «وقتی بر اهل خود وارد می شوی سلام ده،: سلام تو برکتی است برای تو و اهل بیت تو» (تیسیر ۳۷ / ۳).۹ - یهودیان نزد پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عطسه می زدند، که شاید پیغمبر برای تحیت بگوید: «یرحمکم الله» اما می فرمود: «یهدیکم الله»(تیسیر ۴۲ / ۳).۱۰ - می فرمود: «در دهن مدح کنندگان خاک بپاشید»(تیسیر ۲۳۰ / ۴).۱۱ - یکی پرسید: برای ورود بر مادرم هم اذن بگیرم؟ فرمود: «بلی»، گفت: من با او همنشینم فرمود: «اذن بگیر»، گفت: من خادم او هستم، فرمود: «اذن بگیر، آیا دوست داری او را عریان ببینی» (تیسیر ۳۲ / ۳).۱۲ - در مجلس هر کجا جا بود می نشست، اما پهلوی اصحاب فضیلت را ترجیح می داد، یک وقت از حجره ی خود بیرن آمد، نگاه کرد و رفت پهلوی قاریان قرآن نشست، و فرمود: «به من چنین امر شده است» (تیسیر ۲۷۷ / ۵).۱۳ - به اصحاب صفه زیاد رسیدگی می کرد و با ایشان بیشتر می نشست، با وجود این همه تواضع و فروتنی، بسیاری از اعراب نو مسلمان که بی ادبی را از دوران جاهلیت به ارث برده بودند، رعایت آداب نمی کردند، وقتی وفد بنی تمیم آمد، دم حجره ی پیغمبر ایستادند و فریاد زدند: ای محمد! بیرون بیا، وقتی راه می رفتند پیشاپیش پیغمبر راه می رفتند، و چون با او سخن می گفتند آواز خود را از آواز پیغمبر بلندتر می کردند که در این باره آیاتی چنین نازل شد:«ای ایمان آورندگان! بر خدا و رسولش پیشی مجویید، از خدا بترسید به درستی که خداوند شنوا و دانا است؛ ای ایمان آورندگان! آواز خود را بالاتر از آواز پیغمبر مکنید و بلند بلند با او سخن نگویید، همچنان که بعضی از شما با دیگری سخن می گوید، مبادا اعمال شما پوچ و بیهوده گردد و شما متوجه نباشید، به درستی که آنان که آواز خود را نزد پیغمبر نرم و کوتاه می کنند، کسانی هستند که خداوند دلهایشان را برای قبول تقوی آزمایش نموده است،برای ایشان است آمرزش و پاداش بزرگ، آنان که از بیرون حجره ها تو را (ای محمد)ندا می دهند بیشترشان بی ردند و اگر صبر می کردند که تو خود به سوی ایشان بیرون می آمدی، هر آینه برای ایشان بهتر بود، و خداوند آمرزنده و مهربان است» (حجرات / ۴ - ۱).۱۴ - اول چنان بود که هر کس می خواست با پیغمبر نجوی (سخن خصوصی) گوید، واجب بود پیش از آن صدقه ای و هر چند اندک بدهد، امیرمؤمنان این دستور را انجام داد اما چون این عمل برای عامه ی مسلمانان دشوار بود، این حکم فسخ گردید و این امتیاز فقط برای امیرمؤمنان باقی ماند. (بحار ۸۰ - ۲۴ / ۱۷).۱۵ - وقتی می نشست اصحاب پشت سر هم رو به سوی او مانند مجلس درس می نشستند، وقتی بر مجلسی گذشت، دید پراکنده و بیکار نشسته اند، فرمود: چه شده است شما را بیهوده نشین می بینم؟ بر دو مجلس گذشت: یکی مجلس ذکر و دیگری مجلس درس فرمود: «هر دو خوبند، و یکی افضل است، اینان دعا می کنند اگر بخواهد می دهد و اگر نه منع می کند، اما آنان یاد می دهند و یاد می گیرند، اینان بهترند و من برای معلمی مبعوث شده ام» (نظام ۲۱۷ / ۲).۱۶ - فرمود: «وقتی اهل مجلس نشسته اند و کسی وارد شد، اگر کسی به او جا داد بنشیند، زیرا آن کرامتی است که خداوند بهره ی او کرده و اگر به او جا ندادند نظر کند کجا بیشتر جا هست آن جا بنشیند» (اسد ۳۶۸ / ۴).۱۷ - از فقرای مدینه عیادت می کرد، بر جنازه ی ایشان حاضر می شد زنی از اطراف مدینه مرد، فرمود: «مرا برای تشییع او خبر کنید»، آمدند پیغمبر در خواب بود، بیم داشتند که تاریکی شب و بیداری و حشرات او را آزار دهد، و آن مرده را دفن کردند؛ چون صبح شد از او پرسید و ایشان جریان را گفتند، پیغمبر بالای قبر او رفت و چهار تکبیر گفت. (مطالب ۲۰۹ / ۱).۱۸ - فرمود: «سلام قبل از کلام است» (مطالب ۴۲۵ / ۲)۱۹ - فرمود: «سلام دادن را در میان خود آشکار کنید» (مطالب ۴۲۶ / ۲).۲۰ - به انس فرمود: «ای فرزند! چون از خانه بیرون روی چشم تو بر احدی نیفتد مگر آن که بر او سلام دهی زیرا تو بر حالی برخواهی گشت که گناهانت آمرزیده شده است» (مطالب ۴۲۷ / ۲).۲۱ - وقت نشستن، دو ساق پا را بلند می کرد و با دست ها آن ها را محکم می گرفت، یا بر زانو تکیه می داد، یک پا را دو لا می گذارد و پای دیگر را بر آن می گذارد و هیچگاه مربع ننشست (بحار ۲۴۱ / ۱۶).۲۲ - مردی انصاری نزد پیغمبر آمد و از او سؤال کرد، مردی ثقفی نیز آمد، پیغمبر فرمود: «ای برادر ثقفی! انصاری قبل از تو آمده، بنشین تا اول حاجت انصاری برآورده شود» (۶۲ / ۲).۲۳ - فرمود: «هرگاه در مجلس، کسی برای حاجتی برخواست، چون برگشت خودش به جای خودش سزاوارتر است»(وصول ۲۸ / ۳).۲۴ - فرمود: «میان دو نفر ننشینید مگر به اذن ایشان» (وصول ۲۸ / ۳).۲۵ - فرمود:«بهترین مجالس گشاده ترین آنها است» (وصول ۲۸ / ۳).۲۶ - فرمود: «اگر یکی از شما در سایه بود و سایه او را جا گذاشت و بعضی از او در آفتاب رفت، برخیزد و به سایه رود»(وصول ۲۹ / ۳).۲۷ - فرمود: «مجالس امانات است مگر در سه جا، جائی که خون حرامی ریخته شود و جائی که به فرج حرامی تجاوز شود و جائی که مالی به غیر حق برده شود» (وصول ۲۹ / ۳).

توضیح:یعنی در این سه مورد نباید کتمان شهادت نمود.۲۸ - فرمود: «سوار بر پیاده سلام کند و راه رونده بر نشسته، و نفرات کمتر بر نفرات بیشتر» (وصول ۳۹ / ۳).۲۹ - در حالی که بول می کرد، کسی بر او سلام داد جوابش نداد، و بعد از او عذر خواست و فرمود: «نخواستم بی طهارت خدا را یاد کنم» (وصول ۳۰. (۴۰ / ۳ - مردی از بنی عامر نزد او آمد و گفت: وارد شوم؟ پیغمبر به خادم فرمود: «برو او را تعلیم ده که چگونه اذن بگیرد، اول بگوید السلام علیکم آیا داخل شوم؟. آن مرد شنید و چنین گفت و پیغمبر او را اذن داد. (وصول ۳۵ / ۳).۳۱ - عوف بن مالک در غزوه ی تبوک خواست بر پیغمبر وارد شود که در قبه ی کوچکی بود، بر او سلام داد و جواب شنید فرمود: «وارد شو» عوف گفت: همه ام، فرمود: «همه ات» و وارد شد. (وصول ۳۶ / ۳).۳۲ - در مکه یکی بدون سلام و اذن بر او داخل شد، فرمود: «برگرد و بگو السلام علیکم آیا وارد شوم» و او چنین کرد. (وصول ۳۸ / ۳).۳۳ - فرمود: «چون بر اهل خود وارد شوی سلام ده، سلام تو برکت است بر خودت واهل بیتت» (وصول ۳۸ / ۳).۳۴ - بر کودکانی گذر کرد، بر ایشان سلام داد. (وصول ۳۸ / ۳).توضیح:برای تعلیم و تشوق ایشان بود تا به بزرگترها سلام دهند.۳۵ - فرمود: «جماعتی که گذر کنند، یکی از ایشان که سلام داد کافی است» (وصول ۳۸ / ۳).