آنان که دویدند و رسیدند

آنان که دویدند و رسیدند0%

آنان که دویدند و رسیدند نویسنده:
گروه: سایر کتابها

آنان که دویدند و رسیدند

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سمانه رحمان نژاد
گروه: مشاهدات: 7344
دانلود: 1847

توضیحات:

آنان که دویدند و رسیدند
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 76 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7344 / دانلود: 1847
اندازه اندازه اندازه
آنان که دویدند و رسیدند

آنان که دویدند و رسیدند

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

اسلام پیغام صلح و امنیت/ آقای دکتر هربرت

چرا مسلمان شدم؟ تنها پاسخ قانع کننده ام به این سؤال این است که خداوند متعال به من کمک کرد تا عظیم ترین حقیقت را بپذیرم و به بی نظیرترین واقعیت جهان شهادت دهم.

ذات انسان بدون ادله راضی کننده و بحث های مستدل قانع نمی شود. به همین دلیل فکر نمی کنم پاسخ من، کسانی که به اسلام گرایش ندارند و به دنبال واقعیت نمی گردند و اشعه ای از نور حقیقت در دلشان نتابیده را راضی کند.

در جوامع اروپایی، مردم به خاطر فرصت های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی دین خود را عوض نمی کنند و از عقاید خود دست نمی کشند. مگر اینکه آن مذهب، مانند یک مشوق و محرک قوی عمل کند و عامل مؤثری برای گشایش قلب و ایجاد آرامش روحی باشد و اگر نه، در ارتداد و کفر خود باقی می ماند.

به هر حال، کسی که در این جوامع به دینی علاقه مند می شود، دلیلی به جز پیدا کردن خدا ندارد. تنها علاقۀ خودم به اسلام چیزی بجز پیداکردن حقیقت و راهی به سوی افکار صحیح نبود.

وقتی در دین مسیحیت با شبهات و مبهمات زیاد روبه رو شدم، اشتیاقی برای کشف حقیقت در دلم ایجاد شد. دین مسیحیت در برابر شک و تردیدها مقاومت می کند و پاسخی ندارد. اصول این دین را باید بدون دلیل و منطق پذیرفت. فقط باید به این گفته ها، اعتقاد و باور پیدا کرد.

به عنوان مثال؛ نمی توانستم قبول کنم که خداوند حضرت مسیح را به عنوان کفاره گناهان تمام افراد فرستاده است. تمام انسان ها به دلیل «گناه نخستین» یا گناه موروثی، به طور ذاتی فاسد و در حضور خداوند گناهکار و محکوم به مرگ هستند و مرگ عیسی تنها عامل نجات انسان است.

مسیحیان معتقدند که گناه آدم و حوا در بهشت بر همه فرزندان و نسل های بعدی آنان اثر گذاشته است و تمام انسان ها از روزی که آدم از بهشت رانده شد، گناهکار متولد می شوند و عیسی نیز اعلام کرد که آمده است تا افراد بشر را از گناه نجات دهد و پدر که در آسمان است به دلیل مهر پدری، برای بخشایش و نجات انسان از گناه ، با قربانی کردن پسر خود، بشریت را از گناه رها ساخته و نجات داده است.

«خدا برای نجات شما قیمتی پرداخته تا شما را از قید روش های پوچ و بی فایده زندگی که از اجداد خود به ارث برده بودید، آزاد کند. قیمتی که خدا برای آزادی از این اسارت پرداخت، به طوری که می دانید، طلا و نقره نبود، بلکه خون گران قیمت مسیح بود که همچون بره ای بی گناه و بی عیب و لکه، قربانی شد.» اول پطرس، باب ۱، آیه ۱۸-۱۹

تعالیم کتاب مقدس درباره مرگ مسیح به هیچ وجه برایم قابل قبول نبود. در جایی می گوید او به جای گناهان مردم مُرد:

«وقتی مسیح روی صلیب جان خود را فدا می کرد، بار گناهان ما را به دوش گرفت تا ما بتوانیم از چنگ گناه آزاد شده، زندگی پاکی داشته باشیم.» اول پطرس، باب ۲، آیۀ ۲۴

و مرگ او باعث شد مردم از گناهانشان نجات یابند:

«آن روزهای ناپاکِ سابق ما با مسیح روی صلیب میخکوب شد. آن قسمت از وجود ما که دوست داشت گناه کند، دیگر درهم شکسته شد، به طوری که بدن ما که قبلاً اسیر گناه بود، دیگر در چنگال گناه نیست و لزومی هم ندارد که اسیر و برده گناه باشد؛ چون حالا که ما نسبت به گناه مرده ایم، از تمام جذبه و قدرت آن هم آزاد شده ایم.» رومیان، باب ۶، آیۀ ۶-۷

و مرگ او باعث شد خدا با بندگانش آشتی کند:

«پیغام عجیبی که خدا به ما داده تا به مردم دنیا برسانیم این است که خدا در مسیح بود و مردم دنیا را با خود آشتی داد تا پس از آن، نه فقط گناهانشان را به حساب نیاورد، بلکه لکه های گناهشان را هم پاک کند.» اول قرنتیان، باب ۵، آیه ۱۹

و مرگ او باعث شد غضب خدا فروکش کند: «اگر آن موقع که ما گناهکار بودیم، مسیح با ریختن خون خود این فداکاری را در حق ما کرد، حالا که خداوند ما را بی گناه می داند، کارهای بزرگ تری برای ما انجام خواهد داد، به خصوص چون مسیح ما را از تمام خشم و غضب آیندۀ خدا نیز نجات داده است.» رومیان، باب ۶، آیه ۹

من به هیچ وجه نمی توانستم بپذیرم که گناهان کل بشر با به صلیب کشیدن حضرت مسیح عفو شده است. معتقد بودم که خداوند قادر مطلق است و قدرت عفو و بخشش همه بندگان خود را دارد و هیچ احتیاجی ندارد که با به صلیب کشیدن حضرت مسیح گناهان بندگان را عفو کند و این عقیده که پیامبران فدیه گناهان بشر هستند مساوی با نسبت ظلم و بی عدالتی به خداست.

هر وقت این عقایدم را با کشیشان یا محققان دین مسیحیت در میان می گذاشتم آنها مرا نصیحت می کردند که این افکار را از ذهنم خارج کنم واصول دین مسیحیت را بپذیرم.

علاقه به جست وجو درباره حقیقت، مدام در من بیشتر می شد تا اینکه به جایی رسیده بودم که تمام عقاید و قوانین وحی شده را انکار می کردم.

آن روزها برایم فرصتی پیش آمد و با یک مسلمان آشنا شدم که علی رغم زرق و برق فرهنگ و تمدن اروپا به مسلمان بودن خود افتخار می کرد. او می گفت که به مرحمت اسلام از یک رضایت قلبی و آرامش روحی خاصی برخوردار است.

گفته او مرا متعجب ساخت و مرا در دریای افکار غرق کرد. آیا دینی وجود دارد که برای پیروان خود و کسانی که به آن ایمان دارند رضایت قلبی و آرامش روحی ایجاد کند؟ این گفته باعث شد درباره اسلام و اصول آن تحقیق کنم و الان با تحقیقات و مطالعاتم در اسلام می گویم که اسلام دین ابدی است و قلب کسانی را که تسلیم آن شوند محفوظ می دارد، در مشکلات و مسائلشان به آنها کمک می کند و تمام شبهات قلب را از بین می برد.

یکی از مسائلی که مرا به شدت تحت تأثیر قرار داد این است که اسلام نمی خواهد انسان بدون تفکر و تعقل تسلیم شود، بلکه دعوت شده تا به طور عمیق فکر کند و عقاید اسلامی را در ترازوی عقل و خرد بگذارد.

در دین اسلام، خداوند توانا، منبع و سرچشمه عدالت است. بنابراین غیرممکن است که شخصی را به عنوان فدیۀ گناهان بشر قبول کند.

اینها اصولی است که اسلام به من آموخت و ذهنم را از گرایش به تنفر نسبت به دین و مقررات دینی نجات داد. مرا به این نتیجه رساند که دین مجموعه ای از قوانین مستقل و دائمی است که کامیابی ابدی، عزت دائمی و موفقیت همیشگی را تضمین می کند و برنامه ای تنظیم شده، برای یک زندگی ایده آل است. در این مرحله حساس، بسیار تحلیلی و فشرده درباره اسلام تحقیق می کردم و به دنبال پاسخی برای این سؤال بودم که چطور در دنیایی که مشکلات جدید و مسائل مختلف روز به روز رو به افزایش هستند، اسلام به انسان آرامش می دهد؟

در نتیجه وقتی که به این آرامش رسیدم و اطمینان خاطر پیدا کردم، مسلمان شدم. از وقتی که مسلمان شده ام آرامش و قرار به وجود سرکش،

آشفته و مشوش من برگشته است. زمان بسیار محدود است و نمی توانم تمام مسائلی را که از اسلام یاد گرفتم بگویم. اما می خواهم چند نکته را ذکر کنم:

۱ - اسلام بشر را به سوی هدف واقعی خلقت و کسب اهداف عالی هدایت می کند.

۲ - اسلام پیغام صلح و امنیت را به جامعه بشری می رساند. عهد اخوت و برادری و تساوی بین همه افراد جهان ایجاد می کند و تمام تفاوت های ناشی از رنگ، نژاد و ملیت را از بین می برد.

۳ - اسلام انسان را از استثمار اقتصادی، اجتماعی و تمام تبعیضات نژادی نجات می دهد.

۴ - اسلام نه تنها خواستار زوال و رکود در زندگی نیست بلکه از مردم می خواهد پیشرفت کنند و پیشرفت های تجاری و صنعتی داشته باشند.

۵ - اسلام انسان را به سوی عرصه وسیع هدایت و راهی مستقیم سوق می دهد.

در نتیجه اسلام یک تکامل کامل و جامع است.

www.alinaam.org.za

۶.۱۲.۲۰۰۲

قرآن پا سخگوی سؤالاتم درباره یهود/ آقای یوسف از آمریکا

من در یک خانواده متعصب سکولار(۱) یهودی در آمریکا متولد شدم. از سن ۱۸ سالگی تصمیم گرفته بودم خدا را بهتر بشناسم. از آنجا که خانواده ام یهودی بودند. به مدرسه یهودی ها می رفتم و دربارۀ خاخامی(۲) یهودیت ارتدکس تحقیق می کردم.

از سال ۱۹۸۸ وارد دانشگاه یشیوا(۳) شدم و سفرم را به سوی فرهنگ نژادپرستی ارتدکس خاخامی شروع کردم. با همسرم که در سمینار دختران نژادپرست یهودی ارتدکس شرکت می کرد آشنا شدم و با هم ازدواج کردیم.

___________________________________

۱ - سکولاریسم (به انگلیسی: Secularism ) عقیده ای است، مبنی بر جدا شدن نهادهای حکومت و کسانی که بر مسند دولت می نشینند، از نهادهای مذهبی و مقام های مذهبی

۲- خاخام یا حاخام (به انگلیسی، Rabbi ؛ به عبری: ، به معنای حکیم)، عنوانی است مربوط به پیشوای مذهبی یهودیان

۳- دانشگاه یشیوا ( Yeshiva University ) یکی از دانشگاه های ایالات متحده آمریکا بوده و در ایالت نیویورک واقع است. این دانشگاه خصوصی یهودی در سال ۱۸۸۶ تأسیس شد، و در اسرائیل هم شعبه دارد.

فرزند اولمان سال ۱۹۹۲ به دنیا آمد. ما در ویلیمزبورگ زندگی می کردیم، اما از محیط آنجا، کلاهبرداری های دولت، دروغ ها، تقلب ها و پول شویی حساب های بانکی یشیوا و بهداشت پایین مردم ناراحت بودم و نگران آینده فرزندم بودم. دلم نمی خواست فرزندم در این محیط بزرگ شود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم به مناطق ساحلی بروکلین برویم. از سال ۱۹۹۴ تا ۱۹۹۸ خداوند ۳ فرزند دیگر به ما داد.

در آن سال ها سعی می کردم خودم را متقاعد کنم که یهودیت، راه صحیح و درست است و علت اینکه نمی توانم مسائل آن را درک کنم این است که هرگز کل کتاب تلمود(۱) را نخوانده ام. همان طور که می دانید در فرهنگ خاخامی این یک ترفند است؛ شما هرگز یادگیری همه متون خاخامی را تمام نمی کنید، در نتیجه مطیع عالم یهودی هستید؛ کسی که یهودیت را برای تو تفسیر می کند!

بعد از مدتی عالم یهودی متوجه شد که ما به باورهایشان مشکوک هستیم؛ به همین خاطر مرتب ارتباطمان با دوستان جدید و همکارانمان را کنترل می کرد. خاخام باید بداند به کجا می روی و دوستانت چه کسانی هستند و با چه کسانی ارتباط داری. این مسئله خیلی اذیتم می کرد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم به فلسطین برویم.

ما هم مثل بیشر غربی ها شست وشوی مغزی شده بودیم وگمان می کردیم ماهیت یهود اسراییل است. بالاخره به غزه رسیدیم و آنجا ساکن شدیم.

متأسفانه پس از مدت کوتاهی همسرم از دروغ های ساکنان آنجا خسته شد. پسرم هم از مدرسه اش شاکی بود و می گفت معلممان موهایش را به طور

۱ - تلمود یکی از کتاب های مذهبی یهود می باشد که به عنوان تفسیری بر میشنا، مجموعه ای حاوی شریعت شفاهی یهود و فتاوای فقیهان این قوم است که از آثار مهم و ارزشمند در ادبیات دینی یهود می باشد. این کتاب دارای دو بخش میشنا و گمارا است.

کامل نمی پوشاند و لباسش کوتاه است و آن ها به ما تورات را یاد نمی دهند، ما فقط در مدرسه بازی می کنیم. مجبور شدیم به خانه ای در نزدیکی مقر یهودی های نتیوت(۱) که در سال ۱۹۴۸ اشغال شده بود نقل مکان کنیم. حزب سیاسی _ مذهبی شاس(۲) فوراً به ما کمک کرد خانه ای پیدا کنیم و بچه ها را به مدرسه غیرانتفاعی سیستم شان فرستاد تا زبان عبری را به خوبی بیاموزند.

زمانی که در نتیوت ساکن بودیم با یک فرد مسلمان از دبی آشنا شدم. حدوداً دو سال با هم بحث و گفت وگو می کردیم. او دربارۀ عقیدۀ یهودیت، سؤال هایی از من می پرسید و با توحید و الهیات اسلام مقایسه می کرد. از خاخام اعظم سوال هایی دربارۀ عقاید یهودیت می پرسیدم و هر بار ۶۰۰۰۰ جواب مختلف می گرفتم.

یک روز تصمیم گرفتم به منطقه عرب ها بروم و یک ترجمه قرآن به انگلیسی بخرم. شروع کردم به خواندن؛ اصلاً نمی توانستم آن را زمین بگذارم. تمام مسائل و سؤال هایی که دربارۀ یهودیت داشتم، قرآن در ۳ سوره اول، پاسخ داد. قرآن یهودیان را به اسلام دعوت می کند تا از آتش جهنم که در حال حاضر اجدادشان در آن هستند، نجات پیدا کنند.

وقتی که خواندن کل قرآن تمام شد، دیگر نتوانستم مقید به دین یهود باشم. مجبور شدم به همسرم بگویم که مسلمان شده ام. همسرم هم تصمیم گرفت قرآن را بخواند، پس از دو هفته او هم مسلمان شد. پس از مسلمان شدنمان به منطقه فلسطینی های اورشلیم شرقی رفتیم و ۶ سال آنجا زندگی کردیم. الان هم در موروکو زندگی می کنیم و خدا را شکر بچه هایم دیگر زبان عبری را به خاطر نمی آورند و مشغول یادگیری زبان عربی هستند.

www.islamreligion.com

۶.۱۴.۲۰۰۷

۱- Netivot

۲- Shas/ religios political party

دوراهی! چشم هایت را باز کن/ خانم رافین از فرانسه

در پاریس به دنیا آمدم و با پدربزرگ و مادربزرگم زندگی می کردم. تا ۱۸ سالگی یک زندگی معمولی داشتم. درس می خواندم و به اسب سواری می رفتم. بیشترین سرگرمی ام هم اسب سواری بود. زندگی با اسب ها، از زندگی با انسان ها برایم آموزنده تر بود. چون در یک خانوادۀ کاتولیک به دنیا آمده بودم، باید به مدرسه کاتولیک ها می رفتم. من هم مثل خیلی از مردم هیچ وقت از خودم دربارۀ دینم سؤال نمی کردم. ۱۸ سالم بود که پدربزرگم را از دست دادم. مرگ او برایم خیلی سخت بود. او مثل پدرم بود. پدربزرگم به خدا اعتقاد داشت، اما هیچ وقت به کلیسا نمی رفت. من همۀ ادیان را رد می کردم و حتی به وجود خدا هم شک کرده بودم و نمی خواستم از دینی پیروی کنم. آن زمان فکر می کردم که دلیل احساس نیاز مردم به دین، نداشتن اعتماد به نفس در آنها ست. گمان می کردم تنها عقیده کافی است و نیازی به دین نیست. فکر می کردم این تنها راه برای نترسیدن از مرگ است. سؤالات زیادی در ذهنم وجود داشت که بدون جواب باقی مانده بود. چرا ما در این دنیا زندگی می کنیم؟ آیا بعد از مرگ هم زندگی هست؟ کسی یا چیزی می تواند به سؤال های من جواب بدهد؟ در ۲۲ سالگی برای ادامه تحصیل به کانادا رفتم. اولین بار بود که می خواستم در کشور دیگری زندگی کنم. در این سفر فهمیدم، مردم فرانسه خیلی مغرور و متعصّب هستند. ولی من همیشه سعی می کنم از تعصّب بیجا دوری کنم که اگر تعصباتم را کنار نگذاشته بودم، هیچ وقت درباره اسلام تحقیق نمی کردم. چون اسلام چهره بدی در کشور های غیر مسلمان مثل فرانسه دارد. رسانه ها به خصوص تلویزیون می خواهد با نشان دادن جنگ در افغانستان، کشت وکشتار در عراق و یا چیزهای دیگر خشونت را به این دین ربط دهند.

چه کسی یا چه چیزی مرا به اسلام علاقه مند کرد:

یکی از دوستان مسلمانم که اهل تونس بود، درباره اسلام با من صحبت می کرد. صحبت هایش باعث شد در مورد اسلام تحقیق کنم. اول از جایگاه زن در اسلام شروع کردم. چون این یکی از موضوعاتی بود که در رسانه ها مورد انتقاد قرار می گرفت. می خواستم بدانم رسانه ها در مورد وضعیت زن در این دین حقیقت را می گویند یا نه. آنها می گفتند که در اسلام زنان برده مردان هستند و هیچ حق و حقوقی ندارند و مجبورند با حجاب باشند. به جای اینکه از کسی این سؤالات را بپرسم، ترجیح دادم خودم مطالعه کنم. چون این جوری وقت بیشتری برای فکر کردن داشتم. اطلاعاتم را در مورد موضوع زن در اسلام کامل کردم و بعد به سراغ جایگاه زن در دین یهودیت و مسیحیت رفتم. فهمیدم اسلام حقوق بیشتری به زنان می دهد. زن در اسلام آزادی های بیشتری نسبت به مسیحیت و یهودیت دارد و این دین به زنان حقوقی داده که زنان فرانسه، تازه ۵۰ سال است که آنها را به دست آورده اند. ممکن است برای بیشتر اروپایی ها این موضوع عجیب باشد و با تصوراتشان درباره اسلام خیلی فرق کند. آن قدر به اسلام جذب شده بودم که نمی توانستم این اشتیاق را کنترل کنم. هرچه بیشتر به تحقیقم ادامه می دادم، متوجه می شدم که در این دین، هر نکته یک توضیح منطقی و دلیل محکم دارد. دنبال نکته و مسأله ای می گشتم که غیر منطقی باشد، امّا هیچ نکته ای پیدا نکردم. قبلاً هر چیزی را که متوجه نمی شدم؛ مثل مسأله ارث، فکر می کردم بی عدالتی است.

من هیچ وقت به رفتار مسلمانان نگاه نکردم، همیشه به منابع اسلام توجه داشتم و اینکه اسلام از ما چه چیزی می خواهد، پس از مدت کوتاهی، در حدود ۳ ماه، اسلام برایم مثل یک آهنربا شده بود، احساس می کردم تنها راه نجاتم از این هیجان، مسلمان شدن است. بعضی شب ها اصلاً نمی خوابیدم و درباره اسلام و تمام مشکلاتی که ممکن بود، پس از مسلمان شدن، برایم پیش بیاید، فکر می کردم امّا دیگر هیچ چیز برایم مهم نبود. اسلام مهم ترین مسأله زندگی ام شده بود. وقتی در کانادا مسلمان شدم، هنوز هیچ مشکلی نداشتم، برای اینکه مردم کانادا و آمریکا برایشان مهم نیست که چه دینی داشته باشی.

مشکلاتم از زمانی شروع شد که به فرانسه برگشتم و باید با خانواده ام روبه رو می شدم. یک محیط غیر مسلمان که از مسلمانان و هر چیزی که به عرب ها مربوط می شد خوششان نمی آمد. در پاریس با مشکلات زیادی روبه رو شدم؛ به عنوان مثال؛ در فرانسه رسم است وقتی آقایی با خانمی که می شناسد روبه رو می شود (همسایه، همکار،...) با هم روبوسی می کنند، در نتیجه وقتی به آقایی سلام می کردم و از روبوسی اجتناب می کردم، فکر می کردند قصد توهین دارم و به نظرشان خیلی عجیب بود.

اسلام همه چیز را در زندگی ام عوض کرد:

همه چیز را، از خوردن تا پوشیدن و روابطم با دیگران. هر روز ۵ بار نماز می خوانم. ماه رمضان روزه می گیرم. خمس و زکاتم را هم می دهم.

بالأخره تصمیم گرفتم فرانسه را ترک کنم، چون نمی توانستم در فرانسه به راحتی دینم را حفظ کنم. قوانین فرانسه از انجام اعمال اسلام جلوگیری می کند. نمی خواهم زادگاهم را نادیده بگیرم و اصالتم را فراموش کنم، امّا می خواهم مسلمان باشم. خوب این بسیار سخت بود، حتی کار کردن در فرانسه برایم غیر ممکن بود. نمی توانستم با داشتن حجاب (علامت بارز اسلامی) به عنوان یک مهندس، مشغول به کار شوم. حالا در مراکش زندگی می کنم و از زندگی در اینجا راضی هستم. زیرا می توانم به دینم عمل کنم، کار کنم و با حجاب باشم و هر روز صدای اذان را بشنوم و نمازم را اول وقت بخوانم. ماه رمضان در کشورهای اسلامی واقعاً بی نظیر است. بعد از چند ماه به فرانسه رفتم تا خانواده ام را ببینم. وقتی پدرم دید که حجاب دارم، دیگر نمی خواست مرا ببیند و حتی به من توهین کرد. حالا فقط با برادرم و مادر بزرگم رابطه خوبی دارم. نمی توانم افراد خانواده ام را نادیده بگیرم، امّا دینم برایم مهم تر است.

www.islamweb.net

۴.۱۴.۲۰۰۳

چرا مسلمان شدم؟

به عنوان یک زن آمریکایی، انتخاب لباس با روسری مرا از دیگر آمریکایی ها متمایز می کند. بعضی وقت ها در خیابان و یا مغازه از من می پرسند چرا این لباس را انتخاب کردم و من می گویم مسلمان هستم. اما می دانم سؤال واقعی آنها این است که چرا مسلمان شدم. می خواهم آنچه که در تحقیق از دین اسلام یاد گرفتم برایتان بگویم.

اول با چند مسلمان آشنا شدم و از آنها سؤال هایی پرسیدم. می خواستم ببینم به چه چیزهایی اعتقاد دارند. برایم خیلی جالب بود که این قدر شباهت بین اسلام و مسیحیت وجود دارد. به خودم گفتم نباید به خاطر کارهای ناپسند چند نفر به ظاهر مسلمان، درباره اسلام این طور قضاوت کرد و برای فهمیدن، باید به خود اسلام نگاه کنم، نه به کار بعضی از مسلمانان، تا حقیقت را پیدا کنم. باید تعصب ها را کنار می گذاشتم و با ذهنی باز مطالعه می کردم. اولین چیزی که مرا متعجب کرد، این بود که مسلمانان حضرت مسیح را دوست دارند و به او اعتقاد دارند. فهمیدم اسلام یعنی آرامش پیدا کردن و اعتقاد به یگانگی خداوند و اطاعت از دستورات او، اسلام می گوید که دین مشابهی توسط پیامبران قبل ارائه شده است. اسلام دین یکتاپرستی است و پرستش خدا را آموزش می دهد و به ما می گوید که خدایی به جز خالق یکتا وجود ندارد و هیچ کس شریک او نیست.( اِنّ اللهَ لایَغفِرُ اَن یُشرکَ بِه وَ یَغفِرُ مادُونَ ذلِکَ لِمَن یَّشاءُ وَ مَن یُشرِک بالله فَقَد ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً ) (۱) «خداوند شرک به خود را نمی آمرزد در حالی که گناهان دیگر را بر هر که مشیتش تعلق گیرد می آمرزد و هرکس شریکی برای خدا قائل شود، بی تردید در گمراهی بی پایان افتاده است.» آیات مشابهی در تورات، سفر خروجی، فصل بیستم، عبارت دو و سه وجود دارد؛ «من پروردگار شما هستم و شما نباید برای من شریک قائل شوید.»

در اسلام هدف از زندگی، شناخت خدا و پرستش اوست که شکست یا موفقیت در جهان پس از مرگ وابسته به آن است( .وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ و الاِنسَ اِلاّلِیَعبُدون ) (۲) «جن و انس را نیافریدم مگر برای عبادت کردن.»

( تَبارَکَ الَّذی بِیَدهِ الملکُ وَ هُوَ عَلی کُل شیءٍ قدیر اَلذَّی خَلَقَ الَموتَ وَ الحَیوه لیبلُوَکُم اَحسَنُ عَمَلا وَ هُوَ العَزیزُ الغفور ) .(۳) «بزرگوار است خداوندی که فرمانروایی جهان هستی به دست قدرت اوست و بر همه چیز تواناست. خداوندی که مرگ و زندگی را آفرید تا شما بندگان را بیازماید که کدام نیکوکارتر است و او مقتدر آمرزنده است.»

مسلمان همه چیز را برای خدا می داند. این می تواند انسان را تشویق کند تا نسبت به خود، خانواده، جامعه و تمام جهان احساس مسئولیت کند. اسلام می گوید تمام کودکان، پاک و بدون گناه متولد می شوند (عکس مسیحیت) و فطرت انسان، او را به سوی یکتا پرستی و تشخیص خوب و بد هدایت می کند. قرآن می گوید در ابتدای خلقت، خدا از تمام فرزندان آدم شهادت گرفت.

__________________________________

۱- سورۀ نساء آیه ۱۱۶.

۲- آیه ۵۶ سورۀ الذاریات.

۳- آیه ۱ و ۲ سورۀ ملک.

( وَاشهَدَ هُم عَلی اَنفُسِهِم اَلَستُ بِربَّکُم قَالُوا بَلی شَهدِنا اَن تَقُولُوا یَومَ القِیمهِ اِنّا کُنّا عَن هذا غافِلینَ ) (۱) «آنها را بر خود گواه ساخت. آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم تا در روز قیامت نگویید ما از این واقعه (روز قیامت) غافل بودیم.»

وقتی که انسان به سن بلوغ می رسد، نسبت به اعمالش مسئول می شود، امّا مسئول اعمال دیگران نیست.

( مَن اهَتدی فَاِنَّما یَهتَدی لِنَفسِه وَ مَن ضَلَّ فَاِنَّما یَضِلُّ عَلَیْهَا وَ لاَتَزِرُ وازِرَهُ وِّزرَ اُخْری... ) (۲) «هرکس هدایت یابد، برای خود هدایت یافته است و آن کس که گمراه شود به زیان خود گمراه شده است و هیچ کس گناه دیگری را به دوش نمی گیرد.» اسلام به ما می آموزد، اگر چه انسان در طول زندگی اشتباه می کند امّا نباید از رحمت خدا مأیوس شود.

( قُل یا عبادِیَ الَّذیَن اَسرَفُوا عَلی اَنفُسِهِم لا تَقنَطُوا مِن رَّحمَهِ الله ِ اِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنوبَ جمیعاً اِنَّه هُوَ الغَفُور الرَّحیم ) (۳) «به آن بندگان که (در گناه) زیاده روی کرده اند بگو از رحمت خدا ناامید نشوید؛ زیرا خدا تمام گناهان را می آمرزد و او آمرزنده مهربان است.» در اسلام توبه کلید رستگاری است. اسلام به ما می آموزد وقتی که انسان متوجه اشتباه خود شد باید از آن دوری کند و سعی کند خودش را اصلاح کند. در آن صورت می تواند منتظر قبول رحمت خدا باشد.

( وَالذین اِذَا فَعَلوا فاحِشهً اَو ظَلَموا اَنفُسَهُم ذَکَروا اللهَ فاستغَفرو ا لِذُنوبِهم وَ مَن یَّغفِرُ الذُّنوبَ اِلاّاللهُ وَلَم یُصرِّوُا عَلی ما فَعَلوا وَ هُم یَعمَلون اولئک َ جَزاوُهُم مَغفِرَه )

________________________________

۱- آیه ۱۷۲ سورۀ اعراف.

۲- آیه ۱۵ سورۀ الاسراء.

۳- آیه ۵۳ سورۀ الزمر.

( مِن رَبَّهم وَ جَنّاتٌ تَجری مِن تَحتِها الاَنهارُ خالدینَ فیها وَ نِعمَ اَجرُ العامِلینَ ) (۱) «(نیکان) کسانی هستند که هر گاه مرتکب عمل زشت شوند یا به نفس خود ستم کنند. خدا را به یاد آورند و برای گناهانشان طلب آمرزش کنند و جز خدا هیچ کس نیست که گناهان را بیامرزد و آنها هستند که در انجام کار زشت اصرار نکنند، چرا که به زشتی معصیت آگاهند.(۱۱) آنها هستند که پاداش عملشان، آمرزش پروردگار است و باغ هایی که از زیر درختان آن نهرها جاری می شود و در آن بهشت برای همیشه از نعمت های الهی بهره مند خواهند بود و پاداش نیکوکاران چقدر نیکو ست.»(۱۲)

اسلام می گوید تمام انسان ها پیش خدا یکسان هستند. بهترین افرد با تقواترین آنهاست.

اسلام انسان ها را به عدالت، حقوق مساوی، آزادی، حق دفاع از خود و صداقت توصیه می کند و از فریبکاری و ربا خواری نهی می کند و انسان را به کار و کوشش فراوان و رقابتی صادقانه تشویق می کند. در اسلام ازدواج وسیلۀ آرامش و شادی در زندگی است. یک زن مسلمان با ازدواج، نام خانوادگی و دارایی هایش را از دست نمی دهد. اسلام به زن هیچ گونه ظلمی نمی کند. قرن ها قبل، زنان مسلمان حقوقی داشتند که زنان غربی، تازه بعضی از آنها را به دست آورده اند. این ها دلایل من برای مسلمان شدن است.

http: // members.aol.com/ askgive/stories

۰۶.۲۷.۲۰۰۲

______________________________________

۱- آیه ۱۳۶ سور ۀ آل عمران.

حجاب/ خانم تنا

من و شوهرم هر دو مسلمان شدیم. آنچه که توجه ما را به اسلام جلب کرد، حجاب و پوشش خانم ها بود. هر دوی ما به وسیله اینترنت و خواندن احادیث، درباره اسلام تحقیق کردیم و کاملاً متقاعد شدیم. خودم در ماه رمضان سال گذشته مسلمان شدم و شوهرم پس از خواندن قرآن و مدت کوتاهی پس از من مسلمان شد. قبلاً پیرو کلیسای آنگلیکان(۱) کانادا بودم و شوهرم پیرو کلیسای پرسبیتری(۲) بود امّا هیچ وقت به کلیسا نمی رفت. بعد از مسلمان شدنم بلافاصله حجاب نگذاشتم، تا اینکه فهمیدم مناسب ترین چیز برای پوشش و حفظ قلبم حجاب است و حالا بدون حجاب بیرون نمی روم. اولین باری که به مسجد رفتم، خانمی با من احوال پرسی کرد و یک چادر به من داد که برای همیشه از او متشکرم. امیدوارم حجابم باعث شود، دیگران

_______________________________

۱- Angelican کلیساهای اسقفی نظیر کلیساهای استرالیا و کانادا که تحت نظارت اسقف اعظم کانتر بوری هستند.

۲- Presbyterian کلیسای شبانی یا مشایخی که شعبه ای از کلیسای پروتستان و مبتنی بر عقاید کالوین است و تمام اعضای آن در انتخاب رهبرانشان مشارکت دارند.

هم مثل من و شوهرم درباره اسلام تحقیق کنند و در آخر از خدا به خاطر تمام نعمت هایی که به ما داده سپاس گزارم.

www.usc.edu

۲.۱۰.۲۰۰۵

خدا هدایت مرا خواست/ خانم آسی

من همیشه به وجود خدایی واحد اعتقاد داشتم. خدایی که تمام موجودات به او وابسته اند. والدینم بودایی هستند. از ۱۳ سالگی هر روز از خدا می خواستم مرا هدایت کند و چون به مدرسه مسیحیان می رفتم به طور طبیعی به مسیحیت گرایش پیدا کردم. متأسفانه اطلاعاتم دربارۀ اسلام بسیار کم بود، فکر می کردم دین عجیب و غریبی است و شیوۀ زندگی سرکوبگرها را تأیید می کند. زنان یک بردۀ خانگی هستند و باید یک مرد چهار زنه را تحمل کنند. مردی که محبتش بین این چهار زن تقسیم شده است و به راحتی می تواند هر زمان که خواست زن خود را طلاق دهد. تمام این اطلاعات را از مردم و یک سری فیلم های مستند از ایران و عراق به دست آورده بودم. در دانشگاه با چند مسلمان آشنا شدم. برایم خیلی جالب بود که بسیار دوستانه رفتار می کردند. بسیار افتخار می کردند که مسلمان هستند و از این دین پیروی می کنند. دینی که به نظر من اصول و نکات منفی زیادی داشت. به تدریج با اسلام آشنا شدم و حقیقت آن را درک کردم. الان به این نتیجه رسیده ام که اسلام برنامه ای است که تمام ابعاد زندگی در آن وجود دارد. به

لطف خدا بالأخره به اشتباهات دین مسیحیت پی بردم و مسلمان شدم. البته پس از آن با مشکلات زیادی روبه رو شدم. هر روز با پدر و مادرم جر و بحث داشتم. به من ناسزا می گفتند، تمسخر و تهدیدم می کردند. مجبور بودم کتاب هایم را مخفی کنم و حتی بعضی شب ها شام نمی خوردم، چون از قصد گوشت خوک می پختند. آنها تمام ایمیل هایم را قبل از اینکه بخوانم چک می کردند. مجبور بودم کار کنم و از لحاظ مالی مستقل باشم. رفت و آمدم به مسجد مخفیانه بود، حتی اجازه نداشتم بعضی از دوستانم را ببینم؛ چون فکر می کردند دوستانم مرا شست وشوی مغزی می کنند. تا وقتی که مطمئن نمی شدم کسی دور و اطرافم نیست نمی توانستم نماز بخوانم، نمی توانستم شادی هایم، مثل شادی قبول کردن حجاب یکی از دوستانم را با آنها قسمت کنم. تازه باید مدام از اسلام و مسلمانان که از طریق رسانه ها مورد بی احترامی قرار می گرفتند دفاع می کردم. مادرم در طول ماه رمضان حتی یک کلمه هم با من حرف نزد. می گفتند به خانواده ام خیانت کردم. شاید فکر کنید در قبال مسلمان شدنم هیچ چیز به جز غم قسمتم نشده است، امّا این طور نیست، اسلام به من آرامش و رضایت داده است و همیشه فکر می کنم چقدر رضایت خدا و هدایای بهشت عالی خواهد بود. من اسلام را به این دلیل که حق است پذیرفتم. اگر کسی آن را بفهمد، در وجودش گسترش پیدا می کند و کل زندگیش را در بر می گیرد. از طریق دین اسلام و قرآن اطلاعات زیادی دربارۀ رفتار انسان، جامعه شناسی، عدالت و خداشناسی به دست آوردم. حالا مطمئنم که فقط اسلام است که می تواند پاسخگوی مشکلات اجتماعی و اقتصادی دوران ما باشد. خداوند می فرماید:( ذلِکَ هُدَی اللهِ یَهدی بِهِ مَن یَشاءُ ) .(۱) «این راه خداست که هر کس را بخواهد به آن هدایت می کند.» من واقعاً بسیار خوشبختم! چون از جمله کسانی هستم که نور هدایت را دریافت کردم و قلبم آمادگی پذیرش دین اسلام را پیدا کرد.

www.islamway.com

۳.۱۰.۲۰۰۴

_______________________________________

۱- آیه ۲۳ سورۀ الزمر.

بی واسطه با خدا / خانم آن کولونیز از آمریکا

من در یک خانواده مذهبی مسیحی بزرگ شدم. آن زمان آمریکا مذهبی تر از الان بود و بیشتر خانواده ها به کلیسا می رفتند. من بیشتر از بچه های دیگر به دین علاقه داشتم. در دبیرستان دو سال در کلاس های کتاب مقدس شرکت کردم. کتاب عهد عتیق و عهد جدید را می خواندم، اما خوب متوجه نمی شدم. به عنوان مثال؛ کتاب مقدس می گوید تمام بشر گناهکار متولد می شوند و داستان های عجیبی در مورد حضرت ابراهیم و حضرت داود گفته است و من نمی توانستم قبول کنم که یک پیامبر این گونه رفتار کند. مهم ترین موضوع، مسأله تثلیت(۱) بود. چطور خدا می توانست سه قسمت داشته باشد. در مدرسه، اسطوره شناسی روم و یونان را مطالعه کرده بودم. به نظرم عقیدۀ تثلیث و قدیس ها بسیار شبیه به عقیده داشتن به خدایان مختلف در ادیان روم و یونان است که هر خدا، مسئول یک موضوع خاص است مثل؛ الهه عشق، الهه باران و... همیشه می ترسیدم سؤال بپرسم، زیرا دلم می خواست مرا به عنوان دختری خوب بشناسند. یکی از همکلاسی هایم

___________________________________

۱- Trinity تثلیث: اعتقاد به اتحاد ذاتی خداوند، مسیح(ع) و روح القدس.