سرچشمه حیات

سرچشمه حیات0%

سرچشمه حیات نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سرچشمه حیات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی گلستانی
گروه: مشاهدات: 23294
دانلود: 2387

توضیحات:

سرچشمه حیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 137 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23294 / دانلود: 2387
اندازه اندازه اندازه
سرچشمه حیات

سرچشمه حیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۳ - عرش خدا بر آب بود

۳ - عرش خدا بر آب بود قال اللَّه تبارك و تعالي:( وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ) «۱»

«او كسي است كه آسمانها و زمين را در شش روز (شش دوران) آفريد، و عرش (حكومت) او، بر آب قرارداشت (به خاطر اين آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك عملتان شايسته تر و (بهتر) است.»

براي فهم آيه مباركه از ذكر چند مطلب ناگزيريم:

الف- عرش را چند گونه معنا كرده‌اند: ۱ - علم ۲ - دين ۳ - ملك ۴ - سقف يا شي‌ء سقف دار ۵ - قدرت ۶ - مجموعه جهان هستي ۷ - صفات كماليّه و جلاليّه خدا ۸ - جسم بزرگِ محيط بر تمامي موجودات. (كه در روايات آمده است اگر بزرگي تمام زمين و آسمانها را با بزرگي «كرسي» مقايسه كنيم، مانند حلقه انگشتر در بيابان بي پايان است. و همچنين اگر بزرگي كرسي را با عظمت «عرش» مقايسه كنيم، مانند حلقه انگشتري در فلات است)«۲» ، ۹ - دل انبياء و اوصياء و مؤمنين كامل (چون دل آنان قرار گاه محبّت و معرفت الهي است، چنانچه روايت شده است كه:

«قلب المؤمن عرش الرّحمن»«۳»

«دل مؤمن عرش خداي رحمن است.»

در حديث قدسي مي‌فرمايد: «لم يَسَعُني سَمائي و أرضي و وسعني قلب عبدي المؤمن.»«۱»

«زمين و آسمانم ظرفيّت مرا نداشت در حالي كه قلب بنده مؤمنم مراجا داد.» ۱۰ - بنا: ابو مسلم گفته است، هر «بنا» را عرش گويند و باني را عارش، چنانچه در قرآن فرمود: «و مما يعرشون.»«۲»

واز آن چيزهائي كه بنا نمايند.

ب- «ماء» را نيز چند گونه معنا كرده‌اند: ۱ - مَني (نطفه)؛

۲ - آب: به معناي لغوي كه هر وقت گفته شود آن به ذهن تبادر كند؛

۳ - هر شيي‌ء مايع و روان حتّي فلزات مايع و امثال آن.

معني اول برگرفته شده از آيه مباركه «ألم نخلقكم من ماء مهين»«۳» .

«آيا شما را از آب بي ارزش نيافريديم» و امثال آن.»

معني دوم از آيه مباركه «أخرج منها ماءها و مرعاها» «۴»

«از زمين، آب و چراگاهش را بيرون آورد؟» و «أفرأيتم الماء الّذي تشربون» «آياآبي كه مي خوريد دقّت كرده ايد» ومانندآن، گرفته شده است.

معني سوّم را در تفسير نمونه، ج ۲۰، ص ۲۲۸، آورده است.

ج- ستّةايام: را هم به معناي ظاهري آن كه «شش روز باشد» و هم به معناي «دوران» گرفته‌اند، يعني در شش دوران، چنانچه در حديث نيز آمده است «الدّهر يومان يوم لك و يوم عليك»«۵»

«روزگار دوروز است، روزي به نفع تو و روزي به ضرر تواست» «الدّهر يوم لك و يوم عليك فاصبر»«۶»

«روزگار يك روز به نفع تو، و ديگر به ضرر تو است صبر كن»

يا مي‌گويند: عمر دو روز است، به هر صورت مي‌گذرد، (خوب يابد) و أمثال اين تعبيرات كه در ميان عامّه مردم متداول است.

پس خداي تبارك وتعالي كه مي‌فرمايد:( وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ ) «عرش خدا بر آب بود» يعني علم و دين خود را بر آب قرار داد چنانچه علّامه مجلسيرضي‌الله‌عنه مي‌فرمايد «ظاهره ان اللَّه سبحانه اعطي الماء حالتاً صار قابلًا لحمل دينه و علمه».

خداوند بر آب حالتي بخشيد كه شايسته‌ترين مخلوق براي حمل دين و علمش شد.«۱» يا چون أوّلين مخلوق آب است، خداوند آنرا شايسته دين قرار داد كه، مرداني و كساني از او به وجود آيد، تاحامل علم و دين او شوند، گويي علم و دينش را بر آنان بار كرد؛«۲» يا قدرت و بناي جهان هستي را بر آب قرار داد.

يا صفات كماليّه و جلاليّه‌اش را بر آب مستقر كرد. و معاني ديگري كه براي عرش ذكر شده است، مي‌توان با معاني ديگر آب تطبيق نمود؛

مثلًا: اگر معني سوم «ماء» را بگيريم و بر همه موادّ مذاب و روان تعميم دهيم، مي‌گوئيم. خداوند در آغاز آفرينش، جهان هستي را به صورت مواد مذاب و ياگازهاي فوق العاده فشرده كه (شكل مواد مذاب و مايع را داشت) آفريد پس از آن قدرت خالقيّت خود را بر اين مواد قرار داده و روي آن پياده كرد، بدين صورت كه در اثرحركات شديد و بهم خوردن اين توده آبگينه انفجارات عظيمي رخ داد،

كه قسمتهائي از سطح آن پي در پي به خارج پرتاب شده و اين إتّصال و بهم پيوستگي به إنفصال و جدائي گرائيد، و كواكب و سيّارات و منظومه هاي بي شماري، يكي پس از ديگري تشكيل يافت.

بنا بر اين، جهان هستي و پايه هاي سرير قدرت خدا نخست بر اين مادّه عظيم آبگونه قرار گرفت، و شروع به ايجاد مخلوقات مادّي و جسمي نمود.

شايد معناي آيه مباركه( أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ) «۱»

«آيا آنان كه خدا را انكار مي‌كنند، با چشم علم ودانش، اين حقيقت رانه ديدند كه آسمانها وزمين به هم پيوسته بود سپس ما آنها را از هم گشوديم و هر موجود زنده‌اي را از آب آفريديم». ناظر بر اين معني باشد.

البتّه اين نظريه، تا اندازه‌اي با علم روز تطبيق مي‌كند. و مورد قبول گروهي از دانشمندان قرارگرفته است؛ امّا ظهور آيه را در معني معمول آن نگهداريم و با توضيحات راسخين در علم «أئمهعليهم‌السلام » تطبيق دهيم و با معاني صادره از اهل بيت وحي معنا كنيم، دلچسب تر و به صحّت مقرون تر است؛

چون قرآن براي يك زمان و يا يك عصري نازل نشده است؛ همانطور كه در مقدمه كتاب اشاره گرديد. ما هر چه بيشتر از منبع وحي استفاده كنيم تفسير علمي كلمات دقيقتر و عميقتر خواهد بود.

شايد در زمانهاي نزديك يا دور كلمه «ماء» در معني حقيقي خود ظهور كرده و به إثبات برسد، همانطور كه امروز آنرا به موادّ مذاب و يا توده‌هاي فشرده گاز تفسير مي‌كنند كه موقع نزول قرآن از اين نظريه و تفسير خبري نبود.

پس «ماء» را به همان معناي ظاهري و متبادري خود مي گيريم، تا با لحن آيه و روايات جور درآيد. و با أخباري كه در باب آفرينش آسمان ها و زمين خواهد آمد، تطبيق نمايد و اسرار آن كشف گردد. بنابراين كلمه: «و كان عرشه علي الماء» را به هر معني كه بگيريم عرش خود را بر اين موجود صورت پذير يعني آب، قرار داد و تمام موجودات جسمي و مرئي را از آن آفريد.

«چند روايت»

۱ - در اصول كافي و توحيد صدوق يكي از اصحاب امام صادقعليه‌السلام به نام داود رقيّ: مي‌گويد: از امام صادقعليه‌السلام معناي «وكان عرشه علي الماء» را سؤال كردم، فرمود: «چه مي گويند (يعني مفسرين عامّه) عرض كردم مي گويند: عرش بر آب قرار داشت و خداوند روي آن مستقّر بود! فرمود: دروغ مي گويند هر كسي اين گمان را كرده خدا را محمول، و به صفت مخلوق وصف كرده است.»

لازمه اين نظريّه اين است: آن چيزي كه خدا را حمل كرده، قويتر از او بوده است. عرض كردم: فدايت گردم، پس معناي آيه را براي من بيان فرما.

فرمود: «إنّ اللَّه حمّل دينه و علمه الماء قبل ان تكون أرض او سماء اوجنّ أوانس أو شمس، أو قمر.» «خداوند علم و دين خود را پيش از وجود زمين و آسمان و يا جن وانس و يا خورشيد و ماه، بر آب بار كرد، سپس ايجادخلق را اراده نمود، آنها را در برابر خود پاشيد و به آنها گفت: «مَنْ رّبكم» «خداي شما كيست؟» أوّلين جواب دهنده‌گان رسول خدا و اميرمؤمنان و ائمّه معصومين صلوات اللَّه عليهم أجمعين بودند؛ گفتند: «أنت ربّنا» «خداي ما تويي»

«فحمّلهم العلم و الدّين» «علم و دين را بر آنها بار كرد و به ملائكه فرمود: هولآء حملة ديني و علمي و امنائي في خلقي و هم المسئولون اينان حاملان علم و دين من و امينان من در ميان خلق منند و آنهايند مسئولين ...»«۱»

۲ - در تفسير فرات روايت مفصّلي هست كه مورد حاجت از آنرا در ذيل مي‌آوريم امام حسن مجتبيعليه‌السلام مي فرمايد: باپدرم عليّ بن ابي طالبعليه‌السلام نزد عمربن خطاب بوديم و كعب أحبار (كسي كه تورات وكتابهاي پيغمبران گذشته را خوانده بود) هم حضور داشت. عمر از او پرسيد اي كعب! بعد از موسيعليه‌السلام داناترين بني إسرائيل كهِ بود؟ گفت وصيّ او يوشع بن نون؛ و همچنين است تمامي أنبياء بعد از او.

عمر گفت: پس وصيّ پيغمبر ما كيست؟ أبوبكر است؟! كعب در حالي كه عليعليه‌السلام ساكت نشسته بود، گفت: آرام باش پاسخ ندادن به اين سؤال بهتر است؛ أبوبكر باصلاحديد مسلمانها انتخاب شد؛ وصيّ نبود (پس از بيان مطالبي) عمرگفت:

واي برتو اي كعب! پس وصيّ پيغمبر ما كيست؟ كعب گفت:

درهمه كتابهاي پيغمبران و در تمامي كتابهاي نازل شده از آسمان معروف است كه او؛ عليٌّ أخ النّبيّ العربيعليهما‌السلام علي برادرپيغمبر عربي است!؛ ياور او دركارها و در همه امور كمك او است!؛ و او صاحب زني بابركت، و داراي دو پسر (مبارك) است كه، هردوي آنهارا بعداز او امّتش خواهند كشت! ومانند امّت هاي گذشته براو (علي) حسد ورزيده از حقّ خود كنار خواهند زد.

عمر با ناراحتي، سخت بر آشفت! و گفت: اگر (چه) تو (موقع سخن گفتن إستنادت) به كتاب آسماني بعض وقتها راست است، امّا دروغ بستنت بر آن زياد است! (يعني دروغ مي‌گوئي) كعب گفت به خدا قسم من أبداً به كتاب خدا دروغ نه بسته‌ام ولكن (چكنم) از چيزي پرسيدي كه من جز ازاظهار حقيقت آن چاره‌اي ديگري نداشتم؛ من به طور يقين مي‌دانم أعلم اين امت بعد از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عليّ بن ابي طالبعليه‌السلام است؛ من هر وقت هر چه كه از او سؤال كرده ام تورات و جميع كتابهاي پيامبران، گفته اورا تصديق مي‌نمايند (مطابق تمام كتابهاي آسماني حرف مي‌زند)؛ عمر گفت: اسكت يابن اليهوديّة فواللّه انّك لكثيرالتّخرّص بكذب! ساكت باش، اي پسر زن يهوديّة، به خدا قسم تو غرق در دروغ گوئي هستي! كعب گفت:

واللّه از روزي كه به سنّ بلوغ رسيده‌ام به كتاب خدا دروغ نبسته‌ام؛ اگر مي‌خواهي از علم تورات مطلبي ازتو بپرسم أگر فهميدي (وتوانستي پاسخ آن را بگوئي) تو اعلم از علي هستي؛ عمر گفت (مانعي نيست) بعضي از دروغ هايت را بياور كعب گفت: أخبرني عن قول اللّه( وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ ) فأين كانت الأرض؟

وأين كانت السّماء، وأين كان جميع خلقه؟ به من خبر ده از معناي گفته خداوند كه، «عرش خدا برآب بود» چيست؟ ودر آن زمان زمين و آسمان و اين همه مخلوقات كجا بودند؟ عمر گفت: كسي علم غيب نمي‌داند! ما آن أندازه كه از پيغمبر شنيده‌ايم، مي‌دانيم كعب گفت: ولي به گمان من، أگر از أباحسن (علي) سؤال كنم، آنطور كه ما درتورات خوانده‌ايم تشريح ميكند.

عمر گفت: بپرس كعب گفت: اي أباحسن! معناي آيه( وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ) منظور ازآن چيست؟ أميرمؤمنانعليه‌السلام فرمود: «نعم، وكان عرشه علي الماء حين لا أرض مدحيّة، ولاسماء مبنيّة ولا صوت يسمع، و لا عين تنبع، و لا ملك مقرّب ولانبيّ مرسل، ولا نجم يسري ولاقمر يجري، ولا شمس تضيي‌ء، وعرشه علي الماء، غير مستوحش الي أحد من خلقه، يمجّد نفسه، ويقدّسها، كما شاء أن يكون كان بلي، عرش خدا برآب قرار داشت، موقعي كه نه زمين گسترده ونه آسمان برأفراشته، وجود داشت نه صدائي شنيده مي‌شد ونه چشمه‌اي فوران مي‌كرد؛ نه ملك مقرب، نه نبيّ مرسل، نه ستاره سيركننده، ونه ماه جريان يابنده، ونه خورشيد نور دهنده، ايجاد شده بود؛

عرش او بر آب بود، از ترس به هيچ أحدي پناه نمي برد؛ (از هيچ چيز نمي‌ترسيد و وحشتي نداشت) آن طور كه خود مي‌خواست، خودرا تمجيد وتقديس مي‌كرد؛ تاآخر خبر (چند سطري ازآن در فصل بعد خواهد آمد)

پس از آنكه حضرت به تمامي سؤالات كعب پاسخ كامل داد؛ كعب رو به عمر كرد وگفت: ياعمر! باللّه أتعلم كعلم أمير المؤمنين عليّ بن أبي طالب؟ فقال: لا فقال كعب: عليّ بن أبي طالب وصيّ الأنبياء ومحمّد خاتم الأنبياء: وعليّ خاتم الأوصياء اي عمر: به خدا سوگندت مي‌دهم! آيا مانند أمير مؤمنان عليّ‌بن ابي طالب علمي داري؟ گفت: نه؛ كعب گفت:

او وصي پيامبران است، محمد خاتم أنبياء، و علي ختم كننده أوصياء است، در روي زمين كسي أعلم تر از او نيست؛

به خدا قسم او هر چه كه درباره آفرينش انس و جن و آسمان و زمين و خلقت ملائكه ها شرح داد، همه آنهارا درتورات (مو به مو) خوانده‌ام همانطور كه او خوانده است؛ (راوي مي‌گويد) مانند آن روز (عكس العمل شديد)، خشم عجيب وناراحتي (كمر شكن) از عمر ديده نشده بود! (مانند چنين روزي را نديده و براو سخت نگذشته بود!.)«۱»

۳ - روايت شده است: قومي به حضور امير مؤمنانعليه‌السلام آمدند كه در حال خطبه خواندن بود و مي فرمود: «سلوني قبل ان تفقدوني» «از من سؤال كنيد پيش از آنكه مرا ازدست بدهيد» من از عرش پائين‌تر از هر چه بپرسيد جواب مي‌دهم، بعد ازمن، هر كسي اين حرف را بزند يا صرف إدّعاء است، و يا دروغگوي تهمت زن است؛ مردي با موهاي فرفري، قد بلند و چاق كه كتابي مانند مصحف در گردن آويخته بود، بلند شده و با صداي بلند روكرد به عليعليه‌السلام وگفت: اي إدّعا كننده نادان و اقدام كننده بر چيزي كه نمي‌فهمد! من از تو (مسائلي) مي پرسم (أگر مي‌تواني) جواب بده!

أصحاب و شيعه آن حضرت، به سوي آن مرد جستند و قصد او راكردند (كه جلوي جسارتها و حرف بد زدنش را بگيرند، ويا أذيّتش كنند، شايد هم بكشند.) حضرت آنها را از آن مرد دور ساخته و فرمود: شتاب نكنيد،! او را آزاد گذاريد، (بگذاريد حرفش را بزند) دين خدا و حجّتهاي الهي با توپ و تشر پايدار نمي‌ماند، و برهانهاي خدا بابرخورد عجولانه (وخشونت موذيانه) پيش نمي رود.

روي مبارك به آن مرد كرد و فرمود: با تمام قدرت علمي و با هر زباني كه مي‌تواني سؤال كن، من هم باعلمي پاسخ مي‌گويم كه، شك بر او راه نيابد و شبهه اي آنرا خراب نكند «و لاحول ولاقوة الّا باللّه العليّ العظيم».

آن شخص سؤالات گوناگون نموده و جواب كافي شنيد و در هر جوابي كه مي شنيد مي‌گفت: صدقت: راست گفتي، تا اينكه اين سؤال راكرد: «فكم مقدارمالبث عرشه علي الماء من قبل أن يخلق الأرض و السّماء:» «عرش خدا پيش از آفرينش زمين و آسمان چه مدّت بر روي آب ماند؟» قال أتحسن أن تحسب قال الرّجل: نعم قال لعلّك لا تحسن ان تحسب قال الرّجل بلي انّي أحسن أن أحسب.»

فرمود: «حساب كردن را خوب بلدي!؟ مرد گفت: بلي، فرمود: شايد تو حسابگري را خوب نداني؟ مرد گفت، علم حساب كردن را به خوبي بلدم، حضرت فرمود: اگر بين زمين و آسمان و هوا، را پر از خردل كنند و مدّت عمرت را، آن اندازه طولاني نمايند و به تو (با ناتواني كه داري) مأموريّت دهند دانه دانه آن خردلهارا ازمغرب تا مشرق ببري، (و قدرت اين كار راهم به تو بدهند، اين رابدان) أگر با آن قدرت و طول عمر خردلها را جابجا كرده و به شماري،!

برايت آسانتراست از شمارش سالهاي مدّت توقّف، عرش خدا (پيش از آفرينش زمين و آسمان) بر آب!، تازه اين توصيف، برايت تقريب ذهن بود وگر نه، يك دهم از ده جزء يكصد هزارم آن نبود و «استغفراللَّه من التّقليل و التّحديد» بخاطر كم گوئي و بيان مدت كم. از خدا طلب مغفرت مي‌كنم

آن مرد سرش را تكان داده واين شعر را خواند.

أنت أصل العلم يا هادي الهدي

تجلو من الشّك الغياهيبا

حُزتَ أقاصي كلّ علم فما

تبصر أن غولبت مغلوباً

لاتنثني عَن كلّ أشكولة

تبدي اذا حلّت أعاجيبا

للّه درّ العلم من صاحب

يطلب انسانا و مطلوباً«۱»

تويي اصل‌و ريشه علم! اي هدايت كننده هدايت‌گر! پرده تاريكيهاي شب راكنار مي‌زني، دور دورهاي تمامي و همه علم را تصاحب كرده‌اي هيچ وقت ديده نمي‌شود كه در مصارعه (كُشتي گيري علمي) مغلوب شوي.

خسته نمي‌شوي، ازحلّ هيچ مشكلي سر، باز نمي‌زني؛ و هر أعجوبه ومشكلي كه پيش آيد: آنرا از پرده بيرون مي‌كشي، خدا جزاي خير دهد بر علم، از صاحب علمي كه انسان ها را مي‌خواند و مورد توجه انسان هاست

در روايتِ كتاب المحتضر است كه آن مرد سرش را تكان داده گفت: اشهدان لا اله إلّااللّه و أنّ محمداً رسول اللَّه«۱» ابن عباس و ابن مسعود و عدّه‌اي از اصحاب رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره آيه مباركه( هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُم مَّا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ ) «۲» روايت كرده‌اند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «انّ‌اللَّه كان عرشه علي الماء و لم يخلق شيئاً قبل الماء»«۳»

(به درستي كه عرش خدا بر آب بود و چيزي پيش از آب آفريده نشده بود.»

محمدبن مسلم عَن أبي جعفرعليه‌السلام : كان كلّ شي‌ء ماءاً وكان عرشه علي الماء»«۴»

محمد ابن مسلم از امام باقرعليه‌السلام روايت كرده است. همه چيز (همه جا) آب بود و عرش خدا هم بر آب قرارداشت» از اين قبيل روايات در منابع حديثي فريقين (شيعه وسنّي) زياد است. پس مي توان، نتيجه گيري كرد كه عرش الهي، با توجه به معاني گوناگون گذشته، بر آب قرار گرفت. و از آن كائنات رابه وجود آورد