سرچشمه حیات

سرچشمه حیات9%

سرچشمه حیات نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سرچشمه حیات
  • شروع
  • قبلی
  • 137 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27605 / دانلود: 3681
اندازه اندازه اندازه
سرچشمه حیات

سرچشمه حیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۴ - آفرينش آسمانها و زمين‌

۴ - آفرينش آسمانها و زمين قرآن مجيد چهارده قرن پيش، مسئله قابل اشتعال بودن آب (آبي كه هميشه از آن براي خاموش كردن آتش استفاده مي‌شود) را مطرح كرده و در دو آيه زير اين مطلب را بطور وضوح، بيان كرده است.

۱ -( وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ) «۱»

زماني كه درياها بر افروخته و «شعله ور» شود

۲-( وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ ) «۲»

«وقسم به درياي برافروخته» راغب در مفردات مي‌گويد: سجر بر وزن فجر، به معني شعله ور ساختن است.

اگر با ديده منصفانه به دو آيه بالا بنگريم و در مفاد آنها، دقّت نمائيم، پي مي بريم يكي از اعجاز عظيم قرآني است كه در عصر جاهليّت و بي سوادي سخن از آتش گرفتن آب و شعله ور بودن دريا، به ميان آورده است.

و باز يكي از نشانه هاي قدرت الهي است كه دو جنس آتش زا را به هم پيوند داده، ماده‌اي رابه وجود آورده كه، جنس خود «آتش» را خاموش مي‌كند. و اگر تحت فشار قرار گرفته، تجزيه شود، خود تبديل به يك پارچه آتش مي‌گردد.

به طوري كه دو آيه مباركه فوق صريحاً آنرا بيان كرده است.

بعضي‌ها گفته‌اند همين اقيانوس هاي كره زمين مااست، كه در آستانه قيامت بر افروخته مي‌شود و سپس منفجر مي‌شود.«۳»

پس از گذشت قرنهاي طولاني وپس از تحقيقات و آزمايشهاي فراوان، دانشمندان تازه پي برده اند كه، آب، از دو ماده اكسيژن و هيدروژن، تركيب يافته و هر دو ماده آن سخت قابل اشتعال است؛ در صورتي كه از همديگر تجزيه شود تبديل به دو ماده آتش زا مي‌شود.«۱»

و نيز مي گويند: از آب مي‌شود استفاده حرارتي و آتشي برد، بدين منظور توربين هاي قوي در سد هاي آبي، نصب كرده و نيروي روشني بخش «برق» را بيرون مي‌كشند و بگونه هاي مختلف، آنرابه خدمت مي‌گيرند؛

در حالي كه روايات ما اين مطلب را قرنها پيش از زبان امير مؤمنانعليه‌السلام جاري ساخته و به جامعه بشريّت تحويل داده و فهمانده است. (به بخش ۳، فصل ۶ (دريا در مفهوم جزئي) مراجعه شود.)

خلاصه مطالب بالا اين است كه: وجود آب، از دو ماده آتش زا تشكيل يافته است، و در شرائط استثنائي خودآتش مي‌گيرد.

با در نظر گرفتن اين مطلب، تمامي آيات و أخبار مربوط به آفرينش زمين و آسمان كه با تعبيرات گوناگون «دخان، زبد» و غيراين دو بيان شده است به روشني تفسير مي‌شود؛

چون، وقتي كه آب در شرايط استثنائي شعله ور مي گردد، پر واضح است كه از آن شعله‌ها، دود و دخان متصاعد شده، آسمان به وجود مي آيد؛ و از حركت آب هم قسمت روئي آب كف يا زبد بسته، در نهايت زمين آفريده مي شود.

اي سخن، با نظريه ها و اكتشافات نوين جامعه بشري نيز، تطبيق مي‌نمايد. زيرا چكيده نظريه نوين اين است كه: كرات آسماني، از گازهاي فشرده ومتراكم به وجود آمده است. و چكيده نظريّه قرآني هم اين است كه:( ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ ) «۱»

«سپس آفرينش آسمان را اراده كرد، در حالي كه به صورت دخان و (دود) بود.» (يعني از آن دخان آسمانها لباس هستي پوشيد.

همانطور گفتيم، «دخان و بخار» هر دو از آب متصاعد مي‌شود با اين فرق كه «دخان» أجزاء آبي است كه به وسيله حرارت آتش بلند مي‌شود.

«بخار» أجزاء آبي است كه به سبب حرارت حركتي (به صورت لطيف) با هوا مخلوط شده وبالا مي‌رود،

چكيده نظريه روائي، نيز بدين صورت است كه: خداوند آسمانها را از «بخار و دخان» متصاعد شده از آب، و زمين را از زبد «كف» و خاكستر ياازهردو، آفريد.

«نتيجه»

نظريه نوين دانشمندان با نظريه هاي قرآن و أحاديث تطبيق مي‌كند، تقريباً يك مطلب است، در قالبهاي مختلف بيان گرديده است؛ زيرا گاز، دخان، بخار وطبق بعضي ازلغت نامه ها «زبد» يك معنا دارند؛ چون، گاز فارسي، و عربي آن دخان يا

بخار است. در پايان بحث روائي، اين مطالب، خلاصه‌گيري و روشن خواهد شد.

«آيات مربوط به آفرينش آسمانها و زمين»

۱)( أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ) «۲»

«آيا آنها كه خدا را انكار مي‌كنند با چشم علم و دانش، اين حقيقت را نديدند كه، آسمانها و زمين در آغاز به هم پيوسته بودند، سپس ما آنها را ازهم گشوديم و هر موجود زنده‌اي را از آب آفريديم آيا با اين آيات و نشانه ها باز هم ايمان نمي آورند.»

اين آيه مباركه از روي مطلب مهمّي پرده برمي‌دارد. كه قرنها به صورت بكر و دست نخورده باقي مانده بود امّا گذشت زمان آنرا تفسير كرد؛

چنانچه از ابن عباس روايت شده است، «القرآن يفسّره الزمان»«۱» «قرآن را زمان تفسير مي‌نمايد»

با مرور زمان كه علم به پيش مي رود، بشر نيز به بعضي از اسرار كاينات دسترسي پيدا مي‌كند و در نهايت مهر بعضي از آيات سر به مهر قرآن كريم، شكسته و اسرار آن كشف وتفسير مي‌شود و باز هر چه زمان به جلوتررود، در اثر پرورش استعدادها و نبوغها، پرده ها از روي آيات يكي پس از ديگري كنار زده خواهد شد. يكي از آن آيات همين آيه مباركه است، پس از انقراض قرون و أعصار و پس از تحقيق در مسائل خلقت، دانشمندان به اين نتيجه رسيده اند كه آسمانها از توده گازهاي فشرده شده به وجود آمده است. ياگروهي براين باورند كه: «مجموعه جهان هستي، به صورت توده واحد عظيمي از بخار سوزان بود كه بر اثر انفجارهاي مهيب دروني و حركت، تدريجاً تجزيه شد. و كواكب و ستاره‌ها، از جمله منظومه شمسي و كره زمين به وجود آمد و بازهم جهان در حال گسترش است.

مسئله گسترش جهان را قرآن كريم چهارده قرن پيش، مطرح كرد و فرمود:

( وَالسَّمَاءَ بَنَيْنَاهَا بِأَيْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ﴿ ٤٧ وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ ) «۲»

«ما آسمان را با قدرت بنا كرديم و همواره آن را وسعت مي‌دهيم و زمين را گسترديم و چه خوب گستراننده‌ايم.» به ادامه گسترش جهان تصريح مي‌كند؛ جالب توجه اينكه تعبير به( وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ ) «ما گسترش دهنده گانيم» با استفاده از جمله اسميّه واسم فاعل، دليل بر تداوم اين موضوع بوده و نشان مي‌دهد كه اين گسترش همواره وجود داشته و همچنان ادامه دارد.«۱» واين درست همان چيزي است، امروز به آن رسيده‌اند كه، تمام كرات آسماني و كهكشانها در آغاز در مركز واحدي جمع بوده (با وزن مخصوص فوق العاده سنگيني) سپس، انفجار عظيم وحشتناكي در آن رخ داده است، و به دنبال آن أجزاي جهان متلاشي شده و به صورت كرات در آمده و به سرعت در حال عقب نشيني است.«۲»

ژرژگاموف) در كتاب «آفرينش جهان» در اين زمينه چنين مي‌گويد:

فضاي جهان كه از ميلياردها كهكشان تشكيل يافته و دريك حالت انبساط سريع است، حقيقت اين است كه: جهان ما، در حال سكون نيست؛ بلكه انبساط آن مسلمّ است، پي بردن به اينكه جهان ما در حال انبساط است، كليد أصلي را براي گنجينه معمّاي جهان شناسي، مهيّا مي‌كند؛ زيرا اگر اكنون جهان در حال انبساط باشد، لازم مي‌آيد كه زماني در حال انقباض بسيار شديدي بوده است«۳»

نظريه جهان نوساني هم، بر اين فرضيه مبتني است كه، حالت انبساط كنوني جهان درآينده به وسيله حالت معكوس به نام انقباض تكميل خواهد شد و تمام مواد متشكّله جهان دوباره گرد هم آنچنان جمع خواهند شد كه مقدمات انفجار بزرگ ديگري را فراهم سازند.«۴»

چه با عظمت است قرآن كه در آيات گوناگون، (راجع به انقباض آينده عالم، وانفجارهاي عظيمي كه پيش خواهدآمد) تصريحات واشاراتي‌دارد!

به دو آيه ذيل دقّت كنيد.

ألف-( يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ ۚ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُّعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ ) «۱»

«روزي كه آسمان را همچون طومار درهم مي‌پيچيم، سپس همانگونه كه آفرينش را آغاز كرديم آنرا باز مي‌گردانيم؛ اين وعده‌ايست كه ما داده‌ايم و قطعاً آنرا انجام خواهيم داد.»

ب-( يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ وَبَرَزُوا لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ) «۲»

«روزي كه زمين و آسمانهابگونه‌اي ديگر تبديل مي‌شوند.»

علم امروز مي‌گويد: نه تنها كره زمين بر اثر جذب مواد آسماني تدريجاً فربه و سنگين‌تر مي‌شود؛ بلكه آسمانها نيز در گسترش هستند؛ يعني: ستارگاني كه در كهكشان قرار دارند به سرعت از مركز كهكشان دور ميشوند حتّي سرعت اين گسترش را در بسياري از مواقع اندازه‌گيري كرده‌اند.

در كتاب «مرزهاي نجوم» نوشته «فرد هويل» مي‌خوانيم:

تندترين سرعت عقب نشيني كرات كه تا كنون اندازه‌گيري شده نزديك به ۶۶ هزار كيلومتر در ثانيه است. كهكشانهاي دورتر در نظر ما به اندازه‌اي كم نورند كه اندازه‌گيري سرعت آنها، به سبب عدم نور كافي دشوار است. تصويرهايي كه از آسمان بر داشته شده، آشكارا اين كشف مهّم را نشان ميدهد كه فاصله اين كهكشانها بسيار سريعتر از كهكشانهاي نزديك افزايش مي‌يابد، نامبرده سپس به بررسي اين سرعت در كهكشانهاي «ابرسنبلة و اكليل و شجاع» و غير آن پرداخته و بعد از محاسبه، سرعتهاي عجيب و سرسام آوري را در اين باره ارائه ميدهد.«۳»

چند جمله در اين زمينه از آقاي «جان الدر» بشنويد او مي‌گويد:

جديد ترين و دقيق ترين اندازه گيري ها در طول امواجي كه از ستاره‌گان پخش مي شود پرده از روي يك حقيقت عجيب و حيرت آور بر داشته يعني نشان داده است كه مجموعه ستاره گاني كه جهان از آنها تشكيل مي‌يابد پيوسته با سرعتي زياد از يك مركز دور مي‌شوند.

و هر قدر فاصله آنها از اين مركز بيشتر باشد بر سرعت سير آنها افزوده مي‌شود مثل اينكه، زماني كليّه ستاره گان در اين مركز مجتمع بوده‌اند و بعد از آن، از هم پاشيده و مجموعه ستارگان بزرگي از آنها جدا و به سرعت به هر طرف روانه مي‌شود. دانشمندان از اين موضوع چنين استفاده كرده‌اند كه جهان داراي نقطه شروعي بوده است.«۱»

با توجّه و دقّت به گفته هاي دانشمندان، آيه مباركه، پس از گذشت قرنها تفسير شده است. مخصوصاً جمله( كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ) «آسمانها و زمين به هم پيوسته بودند، ما آنها را گشوديم» و با يك جمله كوتاه پر محتوي، تمامي تحقيقات و كاوشهاي علمي دانشمندان را خلاصه كرده و قرنها پيش از آنها خبر داده است؛ اما باز علم بشر از فهم تفصيلي آن، عاجز است.

۲)( ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ ) «۲»

«سپس اراده آفرينش آسمان راكرد: در حالي كه به صورت دود بود، به آن و به زمين دستور داد: به وجود آئيد و شكل گيريد، خواه از روي اطاعت و خواه از روي اكراه، گفتند: ما از روي اطاعت مي‌آييم؛ در اين هنگام آنها را به صورت هفت آسمان، در دو روز آفريد.» جمله «وهي دخان» «آسمانها در آغاز به صورت دود بود» نشان مي‌دهد

كه در آغاز آفرينش، آسمانها توده گازهاي گسترده و عظيمي بوده است، و اين سخن با آخرين تحقيقات علمي، در مورد آغاز آفرينش، كاملًا هم آهنگ است.

هم اكنون نيز بسياري از ستارگان آسمان به صورت توده‌اي فشرده از گازها و دخان است.«۱»

كلمه «دخان» كه در اكثر روايات آمده است، به منزله تفسير آيه مباركه فوق است كه، شرح آن را در قسمت روائي مي‌خوانيم.

مفسّرين در تفسير آيه مباركه، تعبير به «ثمّ» رامعمولًا براي تأخير در زمان معنا مي‌كنند؛ ولي گاهي به معني تأخير در بيان نيز مي‌آيد.

اگر به معناي أول باشد، مفهومش اين است كه آسمانها بعد از خلقت زمين و آفرينش كوهها و معادن و مواد غذائي صورت گرفته است؛

ولي اگر به معناي دوم باشد، هيچ مانعي ندارد كه آفرينش آسمانها قبل از آفرينش زمين صورت گرفته است، ولي به هنگام بيان، نخست از زمين وارزاق و منابع آن كه مورد توجه و نياز انسانهاست، شروع كرده سپس به آفرينش آسمان پرداخته است«۲» آيه مباركه فوق (باقطع نظر از مسائل جنبي) نشان مي‌دهد كه آفرينش زمين پيش از آسمانها انجام گرفته است.

أمّا آيات( أَأَنتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ ۚ بَنَاهَا﴿ ٢٧ رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا ﴿ ٢٨ وَأَغْطَشَ لَيْلَهَا وَأَخْرَجَ ضُحَاهَا ﴿ ٢٩ وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَٰلِكَ دَحَاهَا ﴿ ٣٠ أَخْرَجَ مِنْهَا مَاءَهَا وَمَرْعَاهَا ﴿ ٣١ وَالْجِبَالَ أَرْسَاهَا ﴿ ٣٢ مَتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ) «۳»

«آيا زنده شدن شما پس از مرگ مشكلتراست يا آفرينش آسمان؟! خداوند آنرا بنا نهاد وسقف آن را برافراشت و منظّم ساخت، شب آنرا تاريك، و روز آنرا روشن نمود و زمين را. بعد از آن گسترش داد، آب و چراگاههاي آنرابيرون آورد و كوهها را ثابت و محكم نمود، تا زندگي براي شما و چهارپايانتان فراهم گردد.» به خوبي روشن مي‌سازد كه گسترش زمين و هر چه در آن است بعد از آفرينش آسمان بوده است.

با اينكه مفاد دو آيه فوق درظاهر با همديگر متفاوت است و همچنين أخباري كه در اين زمينه خواهد آمد؛ ولي علماي تفسير براي جمع ميان اين گونه آيات، نظريّه زير را ابراز داشته‌اند.

مفسّر قرآن ابن عباس گويد: آفرينش زمين (بصورت فشرده) پيش از آسمان بوده امّا گسترش آن يعني (دحو الأرض) پس از آفرينش آسمانها انجام يافته است.

فخر رازي در تفسير سوره نازعات مي‌گويد: المسألة الثالثه: لمّا ثبت أنّ اللَّه تعالي خلق الأرض أوّلًا ثمّ خلق السّماوات ثانياً ثمّ دحي الأرض بعد ذلك ثالثاً«۱» مسئله سوم اين است: وقتي كه ثابت شد كه خداي تعالي اوّل زمين راآفريده سپس آسمان را خلق كرد و در مرحله سوّم زمين را گسترانيد نظريّه ابن عباس را تأييد مي‌كند. در كتب شيعه هم از ائمّهعليهم‌السلام قريب به اين مضمون، أحاديثي وارد شده است أمّا به هر كدام از اين نظريه ها اشكالاتي كرده و جوابهائي داده‌اند.

البتّه ما در صدد اين نيستيم كه، در اين باره تحقيق نمائيم، بلكه مطلبي كه مربوط به موضوع كتاب ما است يعني: (آفريده شدن أجسام از جمله آسمان و زمين از آب) را مورد بررسي قرار مي دهيم.

۳ -( وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ) «۲»

ترجمه و شرح اين آيه مباركه و مطالب مربوط به آن در فصل قبل گذشت

۱ - أخبار آفرينش آسمان و زمين از آب» شيخ صدوقرضي‌الله‌عنه از امام رضاعليه‌السلام و اواز جدبزرگوارش امام حسينعليه‌السلام نقل مي‌كند كه اميرمؤمنانعليه‌السلام در جامع كوفه بود، مردي از اهل شام بلند شده و گفت: اي امير مؤمنان! (اگراجازه مي‌فرماييد) سؤالهائي از شما دارم؟! فرمود: براي فهميدن بپرس، نه براي آزمودن يا لجبازي! مردم چشم دوختند، كه چه مي‌پرسد گفت: به من بگو خداي تبارك وتعالي، أوّلين چيزي كه آفريد چه بود؟! فرمود: نور را آفريد؛

گفت: آسمانهارا از چه به وجود آورد،؟ فرمود: از بخار آب؛

گفت: زمين را از چه آفريد؟ فرمود: از كف آب؛

گفت: كوهها از چه بوجود آمدند؟ فرمود: از أمواج؛

پرسيد مكّه را چرا امّ القري ناميدند؟ فرمود: چون زمين از زير آن گسترش يافت.«۱»

درتفسير قمي آمده است هشام بن عبد الملك در يكي از سالها به حجّ رفته بود وأبرش كلبي‌را نيز به همراه داشت، در مسجدالحرام امام صادقعليه‌السلام را ديدند هشام به أبرش گفت: اين مرد را مي‌شناسي؟ گفت: نه. گفت: او كسي است كه از كثرت علمش شيعه گمان مي‌كند، پيغمبر است. أبرش گفت: من پرسشهائي از او مي‌كنم غير از پيغمبر و وصي پيغمبر كسي نمي‌تواند جواب دهد، هشام گفت دوست دارم اين كار را بكني!.

أبرش پيش امام صادقعليه‌السلام آمد و گفت: يا اباعبداللّه! به من خبر ده از قول خداي عزّوجل درآيه:( أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَا هُمَا ) منظورچيست و «رتق و فتق» آنها چگونه بود؟

فرمود: اي أبرش! همان طور كه خدا وصف كرده: «كان عرشه علي الماء»

عرش خدا بر آب بود و آب بر هوا و هوا تحديد نمي‌شود. (حدودي برايش متصوّر نيست) آنروز غير از آن دو (آب وهوا) چيزي وجود نداشت.

آب آنروز شيرين و گوارا بود..

وقتي كه اراده كرد زمين را به وجود آوَرَد، به باد دستور داد آب را بهم زد، موجي آمد و كف بست، آنرا در محل «بيت» جمع نمود و به صورت كوهي در آورد سپس زمين را از زير آن گسترش داد، بدينجهت خداي تعالي فرمود:( انّ اوَلَ بَيْت وضِعَ لِلنَّاسِ للَّذي ببكَّةَ مباركاً و هُديً للعالمين ) «۱»

«اوّلين خانه‌اي كه براي مردم به وجود آمد. خانه بابركتي است كه در مكّه قراردارد و مايه هدايت بر عالميان است»

سپس خداي تعالي تا مي خواست «مكث» نمود وقتي كه اراده كرد آسمان را خلق نمايد، به باد ها امر نمود پس درياها را بهم زد تا كف كرد، از ميان آن موج و كف «دخان» بدون آتش بيرون آمد، آسمان را از آن آفريد و در آن «بروج و نجوم و منازل شمس و قمر» را قرار داد و آنها را در فلك به جريان انداخت، (به گردش در آورد).

آسمان و زمين به رنگ آب و بسته بودند، نه از آسمان باران مي باريد و نه از زمين چيزي مي روئيد، تا اينكه آسمان را با باران و زمين را با روئيدنيها گشود. و آن است معني آيه مباركه:( كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا )

أبرش گفت: واللّه! كسي براي من همچون معنايي نكرده است «أَعْد عَلَيَّ» «برايم دوباره بگو» أبرش با اينكه ملحد بود سه بار گفت «اشهد أنّك ابن نبي» «شهادت مي‌دهم تو پسر پيغمبري.»«۱»

تفسير امام حسن عسگريعليه‌السلام از اميرمؤمنانعليه‌السلام از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تفسير آيه مباركه:( الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً ) «۲» نقل مي كند كه آنحضرت فرمود:

خداي عزّوجلّ پيش از آفرينش آسمانها وزمين آب را آفريد و عرش خود را بر آن قرار داد واين است معناي:( وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ ) «۳»

«سپس خداوند بادها را به آب فرستاد، آب، به وسيله امواج شكافته شد (كف كرد)، دود از آن بلند شد و بالاي كف قرار گرفت، از دود و دخان، هفت آسمان و از كف آن هفت زمين آفريد، و زمين را بر آب گسترانيد.«۴»

محمدبن مسلم مي گويد: ابوجعفرعليه‌السلام به من فرمود: «كان كلّشيي‌ء ماءاً، وكان عرشه علي الماء، فأمر اللّه جلّ وعزّ الماء فاضطرم ناراً ثمّ أمر النّار فخمدت، فارتفع من خمودها دخان، فخلق اللّه السّماوات من ذالك الدّخان، وخلق الأرض من الرّماد، ثمّ اختصم الماء و النّار والرّيح فقال الماء: أنا جنداللّه الأكبر، وقال الرّيح أنا جنداللّه الأكبر وقالت النّار أنا جند اللّه الأكبر، فأوحي اللّه عزّ وجلّ الي‌الرّيح: أنت جندي الأكبر» همه جا آب و عرش خدا بر آب قرار گرفته بود، پس خداي عزّ وجلّ امر فرمود، آب آتش گرفت، سپس امر نمود، آتش خاموش شد، پس از خاموش شدن آن، دودي بلند شد خداوند ازآن دود آسمانها را آفريد؛ و زمين را، از رماد (خاكستر) به وجود آورد (در اين حال) آب وآتش وباد با همديگر به مخاصمه (مجادله) پرداختند آب گفت لشگر بزرگ خدا منم باد نيز اين ادعارا كرد وهمچنين آتش؛ خداي عزّوجلّ به باد وحي كرد لشگر بزرگ يا سرباز نيرومند من، توئي!.«۱»

علّامه مجلسيرضي‌الله‌عنه درتوضيح اين حديث مي‌فرمايد: احتمال دارد پس از دحوالارض (گسترش زمين) بقيه را از خاكستر خلق كرد. و يا اينكه خاكستر از كف و زمين از خاكستر به وجود آمد، يا خاكستر يكي از اجزاي وجودي زمين بوده است، كه باكف تركيب يافته و سفت و محكم گرديد.«۲»

أميرمؤمنانعليه‌السلام ضمن حديث طولاني (كه قسمتي از آن درفصل قبل گذشت) درپاسخ كعب الأحبار فرمود: «ثمّ بدا له أن يخلق الخلق، فضرب بأمواج البحور فثار منها مثل الّدخان، كأعظم ما يكون من خلق اللّه، فبنا بها سماءاً رتقاً، ثمّ دحي الأرض من موضع الكعبه وهي وسط الأرض سپس خواست خلقي به وجود آورد؛ موجهاي درياهارا بهم زد (به حركت درآورد) از آن موجها چيزي مانند دود كه بزرگترين خلق خدا بود، بلند شد؛ پس آسمان را به صورت رتق (سربسته) بناكرد وزمين رااز محلّ كعبه كه وسط زمين است گسترش داد.«۳»

ازخطبه هاي أميرمؤمنانعليه‌السلام است فرمود: «وكان من اقتدار جبروته وبديع لطايف صنعته، أن جعل من ماءالبحر الزّاخر المتراكم المتقاصف، يبساً جامداً، ثمّ فطر منه أطباقاًففتقها سبع سماوات بعد ارتتاقها، فاستمسك بأمره، وقامت علي حدّه، وأرسي أرضاً يحملها الأخضر المثعنجر الي‌آخر«۱»

ازقدرت جبروتي ونوآوري صنعت لطيف خداوند، آن است كه، ازآب درياي غرّان وشكننده وپرخروش (چيزي) خشك وجامد به وجود آورد؛ سپس (آن شيي‌ء جامد را) در حالي كه سربسته بود، شكافته هفت آسمان آفريد؛ با نيروي خداوندي درجايگاه خود قرارگرفته و درحد خود ايستاد، و زميني را محكم ساخت كه پر آب ترين محل آب، آن را حمل مي‌كرد».

كيدري در شرح خطبه مي‌گويد ألأخضر بمعناي آب والمثعنجر آب روان ويا أشك چشم راگويند. وجزري هم آن را به معناي پر آب ‌ترين محل دريا معنا كرده است. محمّد بن عطيّة روايت ميكند: يكنفر ازعلماي شام به امام محمّد باقرعليه‌السلام عرض كرد من از سه دسته مردم سؤال كردم كه أوّلين آفريده خدا چه بود؟ (پاسخهاي متفاوت شنيدم) يكي گفت قدرت و ديگري قلم سوّمي روح رانام برد؛ امامعليه‌السلام فرمود چيزي (به درد بخوري) نگفته اند من (حقيقت مطلب را) به تو بيان مي‌كنم (حضرت پس ازبياناتي فرمود) خداوند چيزي را آفريد كه همه أشياء از آن بوجود آمد، آن هم آب است؛ نسب تمام أشياء را برآب قرار داد، أمّا براي آب نسبي قرار نداد كه، به او نسبت داده شود؛

وخلق الرّيح من الماء ثمّ سلّط الرّيح علي الماء فشقّقت الرّيح متن الماء حتّي صارمن الماء زبد علي قدر ماشاء أن يثور، و باد را از آب آفريد، باد متن آب را شكافت، و آن مقدار كه مي‌خواست كف پيدا شد؛

از آن كف، زمين سفيد وپاكي به وجود آورد؛ نه فراز ونشيب (بالا وپائين) داشت ونه سوراخ وشكافي (صاف وهموار بود) آن را پيچيد وبرروي آب گذاشت؛ سپس آتش را از آب آفريد، آتش آب را پاره كرد از (ميان) آن دودي برخاست، وازآن دود آسمان صاف وتميزي آفريد نه شكافي داشت ونه خراشي، اين است منظور از آيه( أَمِ السَّمَاءُ ۚ بَنَاهَا﴿ ٢٧ رَفَعَ سَمْكَهَا فَسَوَّاهَا ) «۱»

«آفرينش شما (بعداز مرگ مشكل تراست) يا آفرينش آسمان كه خداوند آن را بنا نهاد؟! سقف آن را بر أفراشت وآنرا منظّم ساخت» درحالي كه نه خورشيدي بود و نه ماهي، نه ستاره و أبري؛ آن را هم پيچيد وروي زمين قرارداد تاآخرخبر«۲»

از ابن عباس و راوياني غير از او روايت شده است: «انّ أوّل ماخلق اللّه الماء، فكان عرشه عليه فلمّا أراد أن يخلق السّماء، أخرج من الماء دخاناً فارتفع فوق الماء فسمّي «السّماء» ثمّ أيبس الماء فجعله أرضاً واحدة، ثمّ فتقها فجعلها سبع أرضين في يومين ألأحد والإثنين، (الي أن قال)( ثُمَّ اسْتَوَىٰ إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ ) فكان ذالك الدّخان من نفس الماء حين تنفّس فجعلها سماءاً واحدة، ثمّ فتقها وجعلها سبعاً في يومين الخميس والجمعة«۳»

نخستين آفريده آب، وعرش خداهم برآب بود؛ وقتي كه اراده نمود آسمان را به وجود آورد، ازآب دودي بيرون آورد، بلند شد و روي آب قرار گرفت، آسمان ناميده شد؛ سپس آب را خشكانيد ويك زمين آفريد، آن زمين را در روزهاي، يكشنبه و دوشنبه، شكافت، هفت زمين به وجود آورد. سخن را ادامه داده ومي گويد: سپس به سوي آسمان توجّه كرد درحالي كه (همه جا) دود بود؛ وآن دود از تنفس آب برخاسته بود؛ أوّل يك آسمان بوجود آورد دو باره آن را، در روزهاي، پنجشنبه وجمعه، شكافت، هفت آسمان، خلق كرد

علّامه مجلسيقدس‌سره در تبيين حديثي مي‌فرمايد: «فعلي ذالك خلق السّماوات والأرض من مادّتها التي هي الماء» «بنا بر اين آسمانها وزمين را از مادّه خود كه آب است به وجود آورد.»

ودرجاي ديگر مي‌فرمايد: «فاذا تأمّلت في مدارج ما صوّرناه وبيّنّاه، يظهرلك أنّ السّماوات والأرض وما بينهما، المعبّر عنها بالدّنيا بمنزلة شخص مخلوق من نطفة هي الماء» «اگر در فقرات آنچه كه ما ترسيم وبيان كرديم، دقّت نمائي، برايت روشن مي‌گردد كه، آسمانها وزمين و هرچه در ميان آنهاست (از آن به «دنيا» تعبير مي‌شود) مانند شخصي است كه ازنطفه آفريده شود، آن هم آب است«۱» يعني نطفه‌اي كه آسمانها وزمين از آن منعقد شده و به وجود آمد، آب، است؛

اگربه روايات فراواني كه در اين باره از منازل وحي و اهل بيتعليهم‌السلام صادر شده است، دقّت كافي داشته باشيم؛ به سه كلمه «بخار، دخان، زبد» زياد برخورد مي‌كنيم؛ در ابتداء معاني اين سه كلمه به نظر سنگين مي آيد امّا بانقل تحقيق ابن ميثم در شرح خطبه اوّل نهج البلاغه، معاني آنها و بسياري از روايات، تفسير وفهم مقصود از آنها، آسان مي‌گردد.

«ابن ميثم مي گويد، در قرآن كريم مي‌فرمايد: آسمان از دخان آفريده شده است و امير مؤمنانعليه‌السلام مي فرمايد: آسمان از «زبد» به وجود آمد؛ در خبر ديگري نيز مي‌فرمايد: زمين از زبد متكّون شد؛ (بظاهر، آيات و روايات به نظر متفاوت مي آيد) پس به ناچار بايد وجه جمعي براي اين اشارات بيان كرد؛

مي‌گوئيم: ميان لفظ قرآن كريم و كلام امير مؤمنانعليه‌السلام مي توان فرمايش امام باقرعليه‌السلام را براي توضيح درنظر گرفت كه فرمود: «فخرج من ذلك الموج والزبد دخان ساطع من و سطه من غيرنار، فخلق منه السّماء)«۱» «از ميان آن موج و زبد، دخان بدون آتش، بيرون آمد؛ پس آسمان را از آن آفريد

چون دخان، بايد از آتش بلند شود؛ در حالي كه همه مفسّرين اتّفاق نظر دارند بر اينكه آن دخان از آتش نبود بلكه، از برخاستن موج، آب تنفس نموده و تبخير شده است كه، به آن بخاربرخاسته بدون آتش، با (استعاره) دخان گفته شده است، در اين صورت مي‌گوئيم: كلام امير مؤمنانعليه‌السلام مطابق با لفظ قرآن كريم است وازنظرمحتوي هيچ فرقي با همديگر ندارد. با اين بيان:

«زبد»، بخاري است كه، از حرارت حركت آب، بر روي آب متصاعد مي‌شود، مادامي كه در حالت مخلوطي وسنگيني و تجزيه نشده باشد؛ و در روي آب بماند، آن را «زبد» مي‌گويند، و اگر تجزيه شده و سبكتر و لطيف‌تر شود و أجزاي هوائي بر او غالب آيد و بالا رود آنرا «بخار» مي گويند.

با اين توصيف وقتي كه زبد همان بخار است و مراد از دخان كه در قرآن كريم ذكر شده است نيز همان بخار باشد؛ پس مقصد اميرمؤمنانعليه‌السلام در خطبه مورد بحث و مقصد قرآن يكي است، و اختلافي در دو تعبير ديده نمي‌شود؛ چون زبدي كه زمين از آن به وجود آمده همان بخاري است كه درحالت مخلوط وثِقل بوده است وبخاري كه آسمان ازآن آفريده شده است همان اجزاي تجزيه شده و غلبه اجزاي هوايي است. أمّا وجه تشابه ميان «دخان و بخار» كه صحيح است با (استعاره) بر «بخار، دخان نيز» گفته شود دو چيز است:

۱ - حسّي است، چون دخان و بخار در ديد چشم يكسان به نظر مي‌آيد حتّي بعضاً دود را از بخار نمي‌شود تمييز داد.

۲ - معنوي است، با اين بيان «بخار» اجزاء آبي است كه به سبب حرارت حركت آب و به علّت لطافت با هوا تركيب يافته و به آسمان بلند ميشود و «دخان» نيز أجزاء آبي است كه از جسم سوخته‌اي جدا شده و به علّت لطافت و سوختن، از حرارت آتش جدا شده وبه آسمان متصاعدمي شود. پس اختلاف آنها، درعلّت و سبب آنهاست نه اينكه از يك علّت، دو معلول متفاوت به وجود آيد.«۱»

نتيجه» از مطالب گذشته چنين نتيجه گيري مي‌شود كه، آب مادر زمين و آسمانهاست؛ چون آن دو و هر چه در ميان آنهاست از محصول آب سرچشمه گرفته است؛ خواه از «دخان» به وجود آمده‌اند، يا از «بخار» يااز «زبد» فرقي نمي كند. از اخبار نيز استفاده مي‌شود، از به حركت در آمدن آب توسط باد، نوعي حرارت به وجود آمده است كه سبب توليد گازهاي فشرده شده واز تراكم آن گازها، توده عظيمي «بهم پيوسته و به صورت «رَتْق» درآمده وبعدها دوران فتق فرا رسيده وازهم جدا شده درفضاي بي انتها پراكنده شده است.

أمّا دراثراين فعل وانفعالات عظيم و دور از حيطه فكر بشر، اين دايره مينايي با اين نظام بي عيب ونقص وبا اين صورت زيبا و منظّم و مرتّب درچه مدت تشكيل يافته وبه خود شكل گرفته است، (درشش روزياشش دوران؟) خدامي داند

بابيان ديگر- مشيّت و اراده الهي بر آفرينش آسمانها و زمين سبب مي‌شود كه به علّت شايستگي حاصل از گذشت سالهاي متمادي (ميليونها و شايد ميلياردها سال)، شرايط گشوده شدن وازهم پاشيدن اين توده گاز متمركز، فرا رسيده وانفجارهاي عظيم و وحشتناكي به وقوع بپيوندد، در اثر اين بهم خوردگي، دوران «رتق» سپري شده و دوران «فتق» شروع شود.

قسمتها و تكه هاي بي شماري بر پهنه فضايِ بي إنتها پرتاب شده و به دور خود بچرخد و كهكشانها و منظومه هاي بي شماري راتشكيل دهد.

زمينِ آتشين با مرور زمان سرد شده و قابل زيست و زندگي گردد، آسمان بارانش را فرو ريزد وبه صورت «پدر» نطفه انعقادي را در رحم مادر «زمين» قرار دهد تا در مدت زماني كه خدا مي داند، به توليد نباتات و روييدن خوردنيها و جوشيدن نوشيدنيها، شروع كند. و يكي از معاني آيه مباركه:

( أَوَلَمْ يَرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ كَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا ۖ وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ ۖ أَفَلَا يُؤْمِنُونَ ) «۱»

به فعلّيت مي رسد. جالب اينكه دانشمندان امروز معتقدند كه نخستين جوانه حيات در اعماق درياها پيدا شده است و به همين دليل، آغاز حيات و زندگي را از آب مي‌دانند و اگر قرآن آفرينش انسان را از خاك مي شمارد، نبايد فراموش كنيم كه منظور از خاك همان «طين» است كه تركيبي از آب و خاك مي‌باشد؛ خاكي كه خوداز زبد آب هستي گرفته است.

اين موضوع نيز قابل توجّه است كه طبق تحقيقات دانشمندان قسمت عمده ساختمان بدن انسان و بسياري از حيوانات را آب تشكيل مي‌دهد.

(حدود ۷۰ درصد) و اينكه بعضي ها ايراد كرده‌اند كه آفرينش فرشتگان و جنّ (با اينكه موجودات زنده‌اي هستند مسلّماً از آب نيست) پاسخش روشن است، زيرامنظور، موجودات زنده‌اي ست كه براي ما محسوس است.«۲»

علاوه براين در كتاب الإختصاص حديثي از امام صادقعليه‌السلام نقل مي‌كند كه در آخر آن مي‌فرمايد: «و خلق صنفاً من الجانّ من الرّيح و خلق صنفاً من الجنّ، من الماء»«۱»

«يك صنف از جن را از باد و صنف ديگر را از آب آفريده است» بيان كننده اين است كه خلقت گروهي از جن نيز، ازآب است.

ولي درباره اين آفرينشهاي اسرارآميز، به جرأت بايد گفت كه، تاكنون هيچ موضوعي به اندازه «چگونگي پيدايش جهان و عالم افلاك» اين چنين بحث انگيز نبوده است، با وجود پيشرفتهاي شگرفي كه در زمينه هاي گوناگون دانش و فلسفه نصيب انسان امروزي گرديده است، بايد اذعان داشت كه هنوز از چگونگي جهان آغازين و پيدايش آن چيزي نمي‌دانيم.«۲»

به طور خلاصه، دانش نوين نشان مي‌دهد كه جهان بطور ناگهاني و در پي يك انفجار بزرگ پديد آمده است. نظريه «انفجار بزرگ» بر اين گمان است كه مواد متشكّله عالم يا جهان آغازين، پس از انفجار، آن چنان منبسط گرديد كه بي درنگ سراسر فضا را فرا گرفت و به دنبال يك سري دگرگونيها، نخست كهكشانه‌ها، سپس ستارگان يا خورشيد ها و در پايان، سيارات را پديد آورد. اما چيزي كه تاكنون مجهول مانده است علّت انفجار بزرگ و يا موجبات انفجار مواد متشكّله جهان آغازين است.«۳»

پس بايد اعتراف كردكه در «الفِ» اسرار ورموز كاينات درجا مي زنيم، هنوز به «بايِ» آن نرسيده‌ايم درست است كه، اين گفتارها واظهار نظرها امروز ارزش علمي دارد أمّا اكتشافات و كشفيّات فردا چه خواهد شد، خدا مي‌داند

۵ - نور پنج تن‌آل عباعليهم‌السلام

۵ - نور پنج تن‌آل عباعليهم‌السلام أنس بن مالك از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل مي‌كند كه آنحضرت فرمود: «خداوند پيش از آنكه آدمعليه‌السلام را بيافريند من و علي و فاطمه و حسن و حسين را آفريد، درحالي كه هيچ يك ازآسمان بالا، زمين گسترده، تاريكي و روشنائي، خورشيد و ماه، بهشت و جهنّم به وجود نيامده بود؛

عبّاس عموي پيغمبر گفت اي رسول خداابتداي خلقت شما چگونه بود؟

فرمود: اي عمو! زماني كه خداوند به آفرينش ما، اراده كرد كلمه‌اي تكلّم نمود، از آن نوري آفريد كلمه‌اي ديگر گفت، از آن روحي به وجود آورد نور را با روح بهم پيوست (بهم آميخت)؛

پس من و علي و فاطمه وحسن و حسين را آفريد؛ تسبيح وتقديس خدا مي‌كرديم در حالي كه، نه تسبيح گوئي بود ونه تقديس كننده‌اي؛

وقتي كه اراده كرد، خلقي به وجود آورد،

نور مرا شكافت عرش و كرسي را آفريد، عرش از نور من و نور من از نور خداست و نور من از عرش أفضل است؛

بعد نور برادرم علي را شكافت و از آن، ملائكه ها را آفريد ملائك از نور علي و نور علي از خداست؛ علي از ملائكه أفضل است.

سپس، نور دخترم را شكافت، آسمانها و زمين را از آن آفريد، پس آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمه، و نور دخترم از نور خداست، پس دخترم فاطمه از آسمانها و زمين أفضل است؛

سپس، نور فرزندم حسن را شكافت، خورشيد و ماه را از آن آفريد، نور فرزندم حسن از نور خدا و او از خورشيد و ماه برتراست؛

سپس نور فرزندم حسين را شكافت واز آن نور، بهشت و حورالعين را آفريد، بهشت و حورالعين از نور فرزندم حسين و نور فرزندم حسين از نور خداست و فرزندم حسين أفضل از بهشت و حورالعين است.«۱» تا آخر خبر.

«عن معاذ بن جبل‌أنّ رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قال: انّ اللّه خلقني وعليّاً وفاطمه والحسن والحسينعليهم‌السلام قبل أن يخلق الدّنيابسبعة آلاف عام. قلت فأين كنتم يا رسول اللّه؟

قال قدّام العرش، نسبّح اللّه ونحمده ونقدّسه ونمجّده. قلت علي أيّ مثال؟

قال أشباح نور«۲» روايت از معاذ بن جبل است كه، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند علي، فاطمه، حسن، حسين و مرا، هفت هزار سال پيش از آفرينش دنيا آفريد؛

عرض كردم اي رسول خدا پس در (آن وقت) كجا بوديد؟ فرمود: دربرابرعرش (اگر مراد از كلمه دنيا در اين حديث، عالم محسوسات باشد، بر أوليّت نور پنج تن دلالت نمي كند چون صراحت دارد كه، عرش قبلًا وجود داشته و اگر منظور همه موجودات باشد بعداز آفرينش نور آنها، عرش را به وجود آورده، سپس در برابر عرش قرار گرفته‌اند)

پرسيدم درچه مثال (در چه صورتي) بوديد؟ فرمود (در صورت) شبحهاي نور

۶ - نور چهارده معصومعليهم‌السلام

۶ - نور چهارده معصومعليهم‌السلام جابر جعفي از أبي جعفرعليه‌السلام روايت مي‌كند كه آن حضرت فرمود: «اي جابر!

خداوند بود، هيچ چيزي غير از خدا از معلوم، و مجهول وجودنداشت، پس أوّلين خلقي كه ازنور عظمتش به وجود آورد، محمّدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ما اهل بيت بوديم، مارا به صورت «أظلّه خضراء» در برابرش نگهداشت، درحالي كه هيچيك ازآسمان، زمين، زمان، مكان، شب، روز، خورشيد و ماه وجود نداشت؛

نور ما از نور خدا جدا مي‌شد مانند جدا شدن نور خورشيد از خورشيد، تسبيح و تقديس خدا مي‌كرديم و ستايش و عبادت او را با شايسته ترين عبادتها، انجام مي داديم؛ خداوند خواست مكان را به وجود آورد«۱» ؛

آن را آفريد و بر او نوشت: «لااله إلّااللَّه محمّدٌ رسول اللَّه، عليٌّ أميرالمؤمنين و وصيّه، به أيّدته و نصرته.» پس عرش را آفريد به سرادقات عرش آن كلمات رانوشت و آسمانها را آفريد مثل آن را به أطراف آنها نوشت؛ بهشت و جهنم را خلق كرد، بر آنها مثل آنرا نوشت؛ و ملائكه را ايجاد كرد، در آسمان اسكان داد پس هوا را آفريد آن كلمات را نوشت و جن را آفريد، در هوا ساكن كرد و زمين را بوجود آورد آن كلمات رابر اطراف زمين نوشت؛

«فبذالك يا جابر! قامت السّماوات بغير عَمَدٍ و ثبتت الأرض» اي جابر! با اين كلمات آسمانها بدون ستون ايستاده و زمين ثابت گرديد. پس آدم را از «أديم» زمين آفريد، حديث را ادامه داد تا اينكه فرمود:

«فنحن أوّل خلق اللّه و أوّل خلق عبداللَّه و نحن سبب الخلق و سبب تسبيحهم و عبادتهم من الملائكة و الادمييّن.» پس مائيم آفرينش آغازين واوّلين آفريده اي كه خدا را پرستش كرد و مائيم سبب و «علت» آفرينش (ما سوي اللّه)، و نيز سبب تسبيح و عبادت ملائكه و آدميان مائيم«۱» .

أنس بن مالك قال: قال رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «خلقنااللَّه نحن حيث لاسماء مبنيّه و لاارض مدحيّة و لا عرش و لا جنّة و لا نار، كنّا نسبّحه»«۲»

. أنس بن مالك گويد: رسول خدا فرمود: «خداوند ما را آفريد درحالي كه، آسمان بر افراشته، زمين گسترده، عرش، بهشت، و آتشي وجود نداشت فقط ماتسبيح گوي خدا بوديم.»

مفضّل گويد: امام صادقعليه‌السلام فرمود: «خداي تبارك و تعالي چهارده نور را، چهارده هزار سال پيش از آفرينش، خلق كرد و آن نورها أرواح ما بود پرسيدند آن چهارده نفر، كيستند؟ فرمود: محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين و نُه أئمّه از نسل حسين آخر آنها قائم است كه، پس از غيبت ظهور مي‌كند و دجّال ها را مي‌كشد و زمين را از ظلم وجور پاك مي‌كند.«۳»

أبي حمزه ثمالي گويد: شنيدم علّي بن حسينعليه‌السلام مي‌فرمود: «خداي عزّوجلّ محمد و علي و يازده ائمّه را از نور عظمت خويش بصورت ارواح آفريد، در روشنائي نورش، عبادت خدا را انجام مي‌دادند و تسبيح و تقديس خدا مي‌كردند، و آنانند أئمه هدايت كننده، از آل محمد صلوات الله عليهم اجمعين.«۱»

أبي حمزه ثمالي گويد: «حَبابه و البيّه» به محضر أبي جعفرعليه‌السلام وارد شده عرض كرد، يابن رسول اللَّه! براي من بفرماييد كه، در «أظلّه» چه چيزي بوديد؟ فرمود:

«ماپيش از آفرينش، نوري بوديم در برابر خدا، وقتي كه مخلوقات را آفريد ما تسبيح گفتيم، آنها نيز با ما تسبيح گفتند، تهليل وتكبير گفتيم، آنها نيز گفتند و اين است قول خداوند متعال:( وَأَن لَّوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِيقَةِ لَأَسْقَيْنَاهُم مَّاءً غَدَقًا ) «۲» «اگر در راه حق، استقامت كنند؛ البتّه آنها رااز آب گوارا سيراب مي‌كنيم و آن راه «حبّ» علي صلوات اللّه عليه و آب گواراي ولايت آل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است.»«۳»

مفضّل ازامام صادقعليه‌السلام سؤال كرد: «ماكنتم قبل ان يخلق اللّه السّماوات والأرضين؟ قال كنّا انواراً حول العرش، نسبّح اللّه ونقدّسه حتّي خلق اللّه سبحانه الملائكة تاآخرخبر»«۴» «پيش از آفرينش آسمانها وزمينها درچه حالتي بوديد؟

فرمود نورهائي درپيرامون عرش!؛ تسبيح گويان وتقديس كنندگان خدا بوديم؛ تا اينكه پروردگار سبحان ملائكه را آفريد».

باز مفضّل ازامام صادقعليه‌السلام پرسيد: «كيف كنتم حيث كنتم في‌الأظلّة؟ قال يا مفضّل كنّا عند ربّنا ليس عنده أحد غيرنا في ظلّة خضراء، نسبّحه ونقدّسحه ونمجّده و لا من ملك مقرّب ولاذي روح غيرنا. حتّي بداله في خلق الأشياء فخلق ماشاء كيف شاء من الملائكة وغيرهم ثمّ أنهي علم ذالك الينا»«۱»

چگونه بوديد زماني كه درأظلّه قرارداشتيد؟!

فرمود اي مفضل (با قرب معنوي) درنزد خدا بوديم درحالي كه كسي غيراز ما، در أظلّه خضراء وجود نداشت؛ تسبيح، تقديس و تمجيد خدا مي‌كرديم نه ملك مقربي ونه ذي روحي بود؛

تااينكه هرچه را، هرطوركه مي‌خواست آفريد، وعلم آنهارا به ما واگذاشت علّامه مجلسيرضي‌الله‌عنه گويد أظلّة، عالم أرواح يا مثال يا عالم ذرّاست

۷ - هوا

۷ - هوا علّي بن ابراهيم قمي در تفسير آيه مباركه «و هو الّذي خلق السّموات و الأرض في ستّة ايام و كان عرشه علي الماء»«۱»

آورده است كه اين در ابتداء آفرينش بود.

خداي تبارك و تعالي «هوا» را آفريد بعد از آن قلم را، به قلم دستور داد: جاري شو «بنويس» عرض كرد خدايا! بر چه چيزي جاري شوم؟ (چه بنويسم؟) فرمود:

«آنچه كه واقع خواهد شد.»

پس شش چيز را كه «ظلمت، نور، آب، عرش، باد شديد و آتش» بود ازهوا آفريد.

«و خلق الخلق كلّهم من هذه السّتّة التّي خُلِقَت من الهوا» «تمامي مخلوقات را از اين شش چيزي كه از هوا آفريده شده بود خلق كرده است ...»«۲»

انكسيما نس حكيم كه از اهل ملطيه است گويد: أوّل مُبْدعَاتْ و مَبدأ تَكَوّن مُكَوّناتِ عالم حَدَثان از أجرام علوي و سفلي، هواست.«۳

۸ - قلم‌

۸ - قلم قال ابن اثير في «الكامل»: صحّ الخبر

عَن رسول اللّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فيما رواه عبادة بن الصّامت أنّه سمعه يقول: «إنّ اوّل ما خلق للَّه «القلم» فقال له اكتب فَجَري في تلك السّاعة بما هو كائن.»«۱» ابن اثير گويد: خبر صحيح از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است آنطور كه عبادة بن صامت روايت كرده كه، شنيده است، آن حضرت فرمود: «نخستين چيزي كه خلق شد قلم است، پس به او فرمود: بنويس همان ساعت هر چه خواهد شد را نوشت.»

قال ضُمرة: «إنّ اللَّه خلق القلم قبل أن يخلق شيئاً بألف عام.»«۲» ضمره گفت: «خداوند هزار سال پيش از آنكه چيزي را خلق كند قلم را آفريد.»

از پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روايت است فرمود: «اوّلين چيزي راكه خدا آفريد «قلم» بود؛ پس نون را كه دوات است خلق كرد و به او فرمود: بنويس! گفت: چه بنويسم؟ فرمود:

آنچه هست و خواهد بود تا روز قيامت از عمل و أثر و رزق و أجل، پس تا روز قيامت آنچه مي‌شود نوشت اين است، قول خدا:( ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ ). «۳»

«ثُمَّ خَتَمَ عَلي فَمِ القلم فلم ينطق و لا ينطق الي يوم القيامة.» «سپس بر دهان قلم مهر زد كه حرف نزند و نمي‌زند تا روز قيامت.»«۴»

عَن ابراهيم الكرخي قال: «سألت جعفربن محمّدعليهما‌السلام عَن اللّوح و القلم؟ قال: هما ملكان.»«۱» روايت از ابراهيم كرخي است. گفت: از جعفر بن محمّد از لوح و قلم پرسيدم (كه آنها چيستند؟) فرمود: «آنها دو ملك‌اند».

«عقائدالصّدوق: اعتقادنا في الّوح والقلم انّهما ملكان» «۲» شيخ صدوق قدس سره در كتاب «العقائد» مي‌گويد عقيده ما در باره لوح و قلم، اين است كه آنها دوملكند.

«وَالقلم قلمٌ من نور، و كتابٌ من نور، في لوحٍ مَحفُوظ يَشهده المقرّبون، و كَفي باللّه شهيداً.»«۳» «و قلم قلمي از نور است و كتابيست از نور در لوح محفوظ شاهد آن مقرّبينند و شهادت خدا كافيست.»

ألبتّه اين حديث و أمثال آن به خاطر ميزان فهم ما، از منابع وحي، با اين تعبيرات صادر شده است؛ و گرنه حقيقت علم و معناي آنها نزد راسخين در علم (أنبيا و أولياء) ميباشد؛

ماهم به طور دربست و تعبّد پذيرا هستيم؛ نه اينكه معناي حقيقي آنهاست كه از مفهوم ألفاظ، استفاده مي شود

۹ - حروف!

۹ - حروف! امام رضاعليه‌السلام درمجلس مأمون به سؤالات عمران صابي كه جواب مي‌داد فرمود «واعلم أنّ الابداع والمشيّة والارادة معناها واحد، و أسمائها ثلاثة؛ وكان أوّل ابداعه وارادته و مشيّته، الحروف الّتي جعلها أصلًا لكلّ شيي‌ء، و دليلًا علي كلّ مدرك، و فاصلًا لكلّ مشكل، و بتلك الحروف تفريق كلّ شيي‌ءٍ من اسم حقّ اوباطل، أو فعل أومفعول، أو معنيً أو غير معني وعليها اجتمعت الأمور كلّها ولم يجعل للحروف في ابداعه لها معني غير أنفسها» بدانكه كلمات، ابداع ومشيت واراده سه اسم است به يك معنا؛ و نخستين ابداع و ارادة و مشيّت خداوند حروفي بود كه آنهاراأساس وپايه تمامي أشياء و راهنماي همه درك شونده ها وجدا كننده تمام مشكلها قرار داد. باآن حروف همه چيز را، أعم از اسم حق يا باطل، فعل يا مفعول، معنادار يابي معنا ازهم جدا (متمايز) نمود. و تمام كارها پيرامون آن حروف گرد آمدند؛ وبراي حروف غير از (شناساندن خود) معنائي قرار نداد.

امامعليه‌السلام فرمايش خود را درباره حروف ادامه داده تا به اينجا رسيد و فرمود والحروف لا تدلّ غير أنفسها به غيرازخود دلالتي ندارد. مأمون عرض كرد: چگونه؟

حضرت فرمود: خداوند براي فهماندن معناي چيزي، چهار، پنج، شش ياكم وزياد آنهارا كنار هم مي‌چيند تا معنا دهد، در غير اين صورت بي معناست.

عمران پرسيد چه طوري اين رابشناسيم؟ امام فرمود: اگرحروف را به تنهائي بشماري مثلًا بگوئي ا، ب، ت، ث، ج، ح، خ، تاآخرفقط خودرامي شناساند. أمّا أگرچند تاي آن را كنارهم قرار دهي به هرچه كه خواستي معنا مي‌دهد (اسم، صفت موصوف«۱» و

۱۰ - عرش‌

۱۰ - عرش عَن ابن عباس: «قال أوّل ما خلق اللَّه العرش، فاستوي عليه.»«۱» ابن عباس گويد: «اوّلين چيزي كه آفريده شد عرش است، پس بر اريكه قدرت قرار گرفت.

يزيد بن مسلم نامه‌اي به جابربن يزيد جعفي نوشته از او سؤال كرد از بدو آفرينش، جواب داد: عرش، آب، وقلم بود و اللَّه العالم.«۲

۱۱ - آتش‌

۱۱ - آتش قيل أوّل المخلوقات النّار.«۳»

گفته شده است، (بعضي‌ها گفته‌اند) أوّلين آفريده خدا، آتش است

۱۲ - جوهر أخضر يا درّة بيضاء

۱۲ - جوهر أخضر يا درّة بيضاء شرح النّهح للكيدري: ورد في‌الخبر: أن اللّه تعالي لمّا أراد خلق السمّاء و الأرض خلق جوهراً أخضر ثم ذوّبه فصار ماءاً مضطرباً ثمّ أخرج منه بخاراً كالدّخان فخلق منه السّماء كما قال: «ثم استوي الي السّماء و هي دخان: «۱» ثمّ فتق تلك السّماء فجعلها سبعاً ثمّ جعل من ذلك الماء زبداً فخلق منه أرض مكة ثم بسط الأرض كلّها من تحت الكعبة و لذلك تسمّي امّ‌القري لأنّها أصل جميع الأرض، ثّم شقّ من تلك الأرض سبع أرضين.»«۲» كيدري در شرح نهج البلاغه نقل كرده است «خداي تبارك و تعالي وقتي كه اراده نمود آسمان و زمين را بيآفريند، يك گوهر آبي خلق كرد و آن را ذوب نمود ۰ وتبديل به آب لرزان كرد و از آن آب، بخاري مانند دود بيرون آورد، آسمان را از آن آفريد چنانچه خود فرموده است: «سپس به آفريدن آسمان توجّه‌كرد در حالي كه به صورت دود بود.»

پس آسمان را شكافته هفت آسمان به وجود آورد، باز از آن آب، كفي به وجود آورد، و زمين مكّه را از آن كف آفريد و تمامي زمين ها را از زير كعبه گسترانيد، به خاطر اين است كه، مكّه را ام‌القراء ناميدند؛ چون كعبه ريشه همه زمين است، سپس زمين را شكافت و هفت زمين را آفريد.

فخر رازي در تفسيرش از كعب الأحبار نقل كرده است: خداوند يك ياقوت آبي رنگ آفريد با نظر هيبت بر او نگريست، آن ياقوت به صورت آب لرزان درآمد؛ سپس باد را آفريد و آب را در متن باد قرار داه و عرش را بر آب گذاشت«۱» .

مي‌گويند در سفر اول تورات آمده است كه خداوند گوهري آفريد، با هيبت و (غضب) براو نگريست از ترس خدا آن گوهر آب شده و بخار از آن بلند گرديد، ازآن بخار، آسمانهارا آفريد؛ و بر روي آب كف پيدا شد؛ و از آن كف زمين را به وجود آورد.«۲»

ورد في بعض الكتب السّماوِيَّه: «أنّ اللَّه تعالي خلق أوّلًا درّةبيضاء فنظر إليها بعين الهيبة فصارت ماءاً»«۳» در بعضي از كتابهاي آسماني وارد شده است كه: «خداي تعالي در آفرينش آغازين درّ سفيدي را آفريد، و با هيبت به او نظر انداخت، پس آن درّ، ذوب شده وآب گرديد.

از اين جهت است كه امام رضاعليه‌السلام در جواب صبّاح بن نصر هندي كه پرسيد: «ما اصل الماء؟ ريشه آب چيست؟ فرمود: أصل الماء خشية اللَّه: ريشه آب ترس از خداست.»«۴»

درپايان اين بخش، حديثي در اين باره خواهد آمد


3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21