سرچشمه حیات

سرچشمه حیات0%

سرچشمه حیات نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سرچشمه حیات

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: محمد امینی گلستانی
گروه: مشاهدات: 23641
دانلود: 2493

توضیحات:

سرچشمه حیات
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 137 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 23641 / دانلود: 2493
اندازه اندازه اندازه
سرچشمه حیات

سرچشمه حیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

۱۹ - برداشته شدن آبهاي شيرين‌

۱۹ - برداشته شدن آبهاي شيرين از ابن عبّاس روايت شده است كه:

«إنّ اللّه يرفع المياه العذب قبل يوم القيامه غير زمزم»«۱» «خداوند غير از زمزم همه آبهاي شيرين را پيش از قيامت بر مي‌دارد،.»

كيفيّت برداشته شدن آبهاي روي زمين با چند احتمال پيش مي آيد

۱ - در اثر خشك سالي ازبين مي روند، چنانكه در طول عمر كوتاه خود كراراً ديده‌ايم اگر چند سال متمادي خشك سالي شود همه چشمه‌ها خشكيده و رود خانه هاي بزرگ مي خشكند؛

در سالهاي دهه هفتاد كه خشك سالي پيش آمد زاينده رود اصفمان با آن عظمتش ورود خانه هاي گيلان ومازندران ودرياچه‌ها و تالابها به گونه‌اي خشكيدند كه آثاري از آب ديده نمي شد.

۲ - طبايع خودرا از دست ميدهند، يعني هيدروژن واكسيژن كه ساختمان وجودي آب را تشكيل مي دهند از همديگر تجزيه شده به صورت شكل أوّليّه خود، يكپارچه مواد مذاب آتشين در مي آيد.

۳ - به طور كلّي در اثر شدّت مقدّمات روز قيامت نابود ميشوند؛

۴ - طبق آيه مباركه:( وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ) وقتيكه درياها أفروخته گشت در أثر شعله وربودن، تبخير شده واز دسترس ساكنين روي زمين خارج مي شود.

يا احتمالات ديگر كه فقط خود، او، مي داند وبس

۲۰ - چهل روز باران مي‌بارد

۲۰ - چهل روز باران مي‌بارد ۱ - عَن الصّادق جعفربن محمدعليه‌السلام قال: «اذا اراد اللّه عزّوجلّ أن يبعث الخلق أمطر السّماء علي الأرض أربعين صباحاً فاجتمعت الأوصال و نبتت اللّحُوُمْ!»«۱» امام صادقعليه‌السلام فرمود: «زماني كه خداي عزّوجلّ اراده كرد مردم را برانگيخته كند، ازآسمان چهل روز باران مي‌بارد، وتمامي اعضاء انسانها جمع شده و گوشتها مي‌رويد!»

عَن ابي عبداللهعليه‌السلام «اذا أراد الله أن يبعث أمطر السّماء علي الأرض اربعين صباحاً فاجتمعت الأوصال و نبتت اللّحوم!»«۲»

به معناي حديث بالاست.

آيات ۵۷ اعراف و ۹ فاطر و ۳۹ فصّلت و ۱۱ زخرف و ۱۱ ق بر مطلب فوق دلالت صريح دارد چون خلاصه فرمايش خداوند در آيات فوق اين است كه، خدا باران را مي‌فرستد زمينهاي خشك را خيس كرده نباتات را مي‌روياند و زنده مي‌كند، آنطور كه با نازل كردن باران نباتات مي‌رويد، همچنين است زنده شدن و به محشر آمدن مرده ها

( كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ ) «مرده‌ها را نيز اين چنين بيرون مي‌آوريم»

«كذالك الخروج» «بيرون آمدن (از قبر وزنده شدن) هم بدينصورت خواهد بود».

به تفسير آيات فوق دقّت نمائيد وجه تشابه عجيبي به همديگر دارند، مطلب خيلي واضح به دست مي‌آيد

۲۱ - باز عرش خدا بر آب قرار مي‌گيرد

۲۱ - باز عرش خدا بر آب قرار مي‌گيرد آيات و اخبار زيادي از بهم خوردن نظام آفرينش در روز قيامت خبر مي‌دهد به طوريكه دراين مطلب هيچگونه ابهامي وجود ندارد، به استشهاد واستلال نيازي نيست چون با كوچكترين مراجعه به كتابهاي مربوطه مسئله، روشن مي‌شود، فقط آيه‌اي كه خيلي جلب توجه مي‌كند آيه مباركه: «

( يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ) «۱» «درآن روز كه اين زمين به زمين ديگرو آسمانها (به آسمانهاي ديگر) مبدل مي شود وآنان در پيشگاه خداوند قهّار ظاهر مي‌گردند»

يعني زمين وآسمان به صورتي غير از نظام فعلي كه مشاهده مي‌كنيم تبديل مي شود وبه سوي خداي واحد قهّار آشكار مي شوند.

در تفسير قمي از امام زين العابدينعليه‌السلام روايتي نقل مي‌كند، درضمن آن مي‌فرمايد: «و تبدّل الأرض غير الأرض يعني بأرض لم يكتسب عليها الذّنوب بارزةًليس عليها جبال و لا نباتٌ كما دَحَاها أوّل مرّة و يعيد عرشه علي الماء كما كان أوّل مرةٍ مستقلًا بعظمته و قدرته»«۲» «زمين بر مي‌گردد به صورتي غير از اين صورت يعني: به زميني كه در آن گناهي انجام داده نشده است و همه چيزها آشكار مي‌شود، (پستي وبلندي، و) كوهي و نباتي وجود نخواهد داشت، همانطور كه در مرحله اول خلقت بود، و عرش خدا به آب بر مي‌گردد، چنانچه درمرتبه أول باعظمت وقدرت خود مستقل بود.

«يوم نطوي السّماء كطيّ السجل للكتب كما بدأنا اوّل خلق نعيده و عداً علينا إنّا كنا فاعلين» ««۱»

«روزي كه ما آسمان راهمچون طومارنامه ها درهم مي پيچيم همانگونه كه آفرينش را شروع كرديم به همان صورت برمي‌گردانيم و عده‌ايست كه ما داديم و حتماً به وعده خود عمل مي‌كنيم»

پُر واضح است كه زمين براي أبد پايدار و قابل زيست نخواهد ماند، قطعاً در آينده تغييراتي در ساختار خورشيد پديد خواهد آمد و زماني فرا خواهد رسيد كه فروزش آن به صد برابر درخشش امروزي رسيده و طومار حيات را در زمين نيز درهم خواهد پيچيد،

البته اين رويداد (به نظر نويسنده كتاب سرگذشت زمين) به هيچ وجه زودتر از چهار ميليارد سال ديگر به وقوع نخواهد پيوست، و اگر حيات از سوي خودِ ساكنان زمين در خطر نابودي قرار نگيرد هيچگونه خطري از سوي خورشيد حيات زمين را چه در حال حاضر و چه در آينده‌اي دور تهديد نخواهد كرد.«۲»

نظريّه فوق از جمله فرضيّه‌ها و حدسيّات إنسانهاست كه معلوم نيست صحيح از آب در بيايد يا غلط؟ أمّا چيزي كه هست اعتراف به درهم پيچيدن طومار زندگي است چنانچه آيه مباركه فوق گويااست.

درفصل ۱۹ همين بخش خوانديد كه، پيش از قيامت آبها اززمين برچيده مي‌شود، ممكن است ازحرارت طاقت فرساي خورشيد باشد يا عوامل ديگر.

دوري و نزديكي آنرا خودِ (او) مي داند

۲۲ - آفرينش گروهي از جنّ از آب‌

۲۲ - آفرينش گروهي از جنّ از آب در كتاب الإختصاص از امام صادقعليه‌السلام نقل مي‌كند:

أوّلين كسي كه قياس كرد ابليس بود گفت آدم را از گِل و مرا از آتش آفريده‌اي اگر إبليس مي‌دانست خداوند در وجود آدم چه شگفتي هايي آفريده، در برابر او افتخار نمي‌كرد، سپس فرمود: خداي عزّوجلّ ملائكه را از نور و جنّيان را از آتش آفريد و صنفي از جن را ازباد و صنف ديگررا از آب هستي بخشيد.«۱»

از روايت فوق معلوم ميشود كه همه جنّيان از آتش آفريده نشده است بلكه اكثريّت قاطع آنها از آتش وگروهي از باد و دسته‌اي از آب به وجود آمده‌اند.

واگر لفظ «جنّ» را به معناي لغوي آن كه «پوشيده» ويا «موجود غير مرئي» است حمل كنيم ممكن است دسته هاي سه گانه از ملّيّت‌ها و نژادها و طوائف با فرهنگهاي مختلف بوده باشند، وچون از موجودات ما وراء الطّبيعة و به اصطلاح (متافيزيك) هستند، حقيقت حال و كيفيّت زندگي آنها، براي ما معلوم نيست، مگر آن اندازه‌اي كه منابع وحي به ما خبر داده‌اند

۲۳ - آفرينش آدم از آب و خاك «

۲۳ - آفرينش آدم از آب و خاك( وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا ) «۱»

«او كسي است كه از آب انساني را آفريد سپس اين انسان را از دو شاخه «نسب وسبب» گسترش داد»

دراين آيه مباركه با صراحت كامل آفرينش انسان را ازآب بيان مي فرمايد؛

جمعي ازمفسّرين معتقدند كه منظور از (ماء» آب نطفه است كه همه‌انسان ها با قدرت پروردگار توسّط آن به وجود آمده، باآميزش نطفه مرد «اسپر» كه درآب شناوراست بانطفه زن «اوول) نخستين جوانه حيات انسان يعني اوّلين سلّول زنده آدمي پيداشده است. ولي اين نظريّه باخلقت، آدم جوردرنمي آيد

گروه دوم، براين اعتقادند كه منظور از «بشر» دراين آيه نخستين انسان يعني آدمعليه‌السلام است چراكه آفرينش او از «طين» يعني معجوني ازآب وخاك بود، بعلاوه طبق عدّه‌اي از روايات اسلامي نخستين موجودي كه خدا آفريد آب بود، وانسان را از آب آفريد. نكره بودن «بشراً» (انساني را) گواه اين معني است، كه بدون شك بيشترين قسمت وجودانسان راآب تشكيل مي دهد به طوري كه، مي توان گفت ماده اصلي وجود هرانسان آب است،

به همين دليل مقاومت انسان دربرابركمبود آب بسيار كم است درحالي كه انسان دربرابركمبود مواد غذائي مي تواند روزها وهفته ها مقاومت كند. وبه راستي صورتگري كردن درآب و چنين نقش بديعي رابرآب زدن دليل برنهايت قدرت پروردگار است«۱»

أبي علي واسطي، از أبي عبداللهعليه‌السلام روايت مي كند آن حضرت فرمود: «خداوند آدم را از آب و گِل آفريد، پس همّت أولاد آدم در آب و گل است و حوّا را از آدم آفريد بدينجهت همّت زنها در مردان است، آنهارا در خانه ها نگهداري كنيد.«۲»

ابا جعفرعليه‌السلام مي‌فرمايد: پدرم به من حديث كرد:

«خداي عزّوجلّ يك قبضه از خاك (تربتي) كه آدم را از آن آفريد برداشت و به آن، آب شيرين شفّاف ريخت، (۴۰) روز آن را به حال خود گذاشت، بعد از آن آب شور و تلخ ريخت، باز چهل صباح به حال خود واگذاشت.

وقتي كه خوب خمير شد، آن را گرفت و حركت شديد داد، از چپ و راست، ذرّات (بني آدم) بيرون ريخت و امر فرمود: تا بر آتش در آيند، اصحاب يمين داخل شدند، بر آنها سرد و سالم شد و اصحاب شمال إبا كردند، داخل آن شوند«۳» (درخاتمه اين كتاب به حديث طينت وميثاق توجه نمائيد.)

در كيفيت آفرينش حضرت آدمعليه‌السلام از اين قبيل روايت زياد است، براي نمونه، دو روايت بالا آورده شد، تا كه دانسته شود بني آدم بدون آب نمي‌تواند زندگي كند، چون دو قسمت از خميره وجودي‌اش آب است.

پس دو سوّم بدن انسانها را هم آب تشكيل ميدهد

۲۴ - أوّلين بازجوئي روز قيامت!

۲۴ - أوّلين بازجوئي روز قيامت! عَن أبي عبداللهعليه‌السلام قال: (أوّل ما يَسْأل الرّب العبد ان يقول له أَولمْ أَروِكَ من عذب الفرات«۱»

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «اوّلين چيزيكه خداوند بندگان رابه خاطرآن زير سؤال مي‌بَرَدْ، به او مي‌گويد: آيا من ازآب سرد و گوارا سيرابت نكردم.»

امام رضاعليه‌السلام از پدران بزرگوارشعليهم‌السلام روايت مي‌كند از عليعليه‌السلام درباره آيه مباركه( لَتُسئلنَّ يؤمئذٍ عَن النّعيم ) «۲»

سؤال شد قال: «الرّطب و الماءالبارد»«۳»

قطعاً آن روز به خاطر نعمتهائي كه، زير سؤال مي‌رويد، «رطب و آب سرد است».

علّت باز پرسي از نعمت آب را باأبعاد مختلف مي توان بررسي كرد

۱ - آب از تفضّلهاي درجه يك ونشان دار خداوند است كه، با مطالعه مطالب اين كتاب، ارزش وجودي آن به طور إختصار معلوم مي شود.

۲ - حيات إنسانها و هرچه مورد استفاده آنها است از قبيل حيوانات و نباتات، به وجود آب بستگي دارد نبودآن مساوي است با نابودي آنها؛ پس براي نخستين باز جوئي از اين نعمت خداوندي، شايستگي دارد. ۳ - در دوران حيات بشري كم إحترامي ها و بي توجّهي هاي زيادي در باره اين نعمت الهي رخ مي دهد از قبيل إسرافها و به هدر دادنها و بالأخره به جا نياوردن شكر آن و ...، پس بايد مورد سؤال قرار گرفته و حساب، پس داده شود چون هر نعمت بزرگ سؤال بزرگي دارد

۲۵ - نخستين سرزميني كه آب بيرون آمد

۲۵ - نخستين سرزميني كه آب بيرون آمد سُئلَ امير المؤمنينعليه‌السلام عَن اوّل شي‌ء ضجّ علي الأرض قال: وادٍ باليمن و هو اوّل واد فارَ منه الماء«۱»

از امير مؤمنانعليه‌السلام سؤال شد، أوّلين چيزي كه در زمين ضجّه كشيد چه بود؟ فرمود: «بيابانيست در يمن و آن نخستين وادي است كه آب از آن فوران كرد».

ممكن است ضجّه كشيدن يا ناله كردن آن كنايه از شكافته شدن آن سرزمين باشد به عقيده بعضي ازدانشمندان آب دراعماق زمين كه روبه سردي مي رفت تشكيل شده است، و ازآن موقع تاكنون هم درحال تشكيل است«۲» .

آنچه مسلّم است، درحال حاضربراثرفعّاليّت هاي آتشفشاني (دروني وبروني) مقداري آب توليد مي شود.«۳» دو عنصر «اكسيژن وهيدروژن» در تركيب موادّ كُره زمين وجود دارد«۴» وفراهم شدن امكان تركيب اين دو عنصر، اقتضا مي كند كه قسمتي ازآب درزمين تشكيل يابد، وشايد ميليارد هاسال پيش براي أوّلين بار دروادي يمن به فوران درآمده است. اين مطلب بانظريّه هاي دانشمندان ديگر كه پيدايش آب را از اتمسفر زمين مي دانند، منافات ندارد چون روايت و نظريّه هاي بالا به أوّلين آب زميني اشاره دارد«۵

۲۶ - همه مردم در سه چيز شريكند

۲۶ - همه مردم در سه چيز شريكند علماء فقه مي‌گويند: «الأصل فيها الإباحة: و لكلٍ‌من النّاس في كُلِ‌ماءٍ حقُ الأنتفاع الّاما خرج بالدّليل.» «اصل در مصرف آب، مباح بودن آن است وعامّه مردم، در همه آبها حق انتفاع دارند؛

چون آبها از بركت هاي آسماني است و خداوند بر بندگانش منّت گذاشته است؛ مگر آبي كه با دليل خاص مجاز نباشد» (مانند آبهايي كه با هزينه خصوصي اشخاص تأمين شده و دراختيار آنها قرار گيرد.)

واضح است اگر بنا باشد در مصرف آب خدا دادي، احتياج به اجازه گرفتن ازاشخاص باشد، زندگي انسان وحيوان، دچار مشكلات زياد خواهد بود

مثلًا قافله‌اي از مسافران كنار قريه يا قبيله اي نزول كرده است؛ اگر اجازه گرفتن الزامي باشد، بايد از يكا يك آنها اجازه بگيرند؛ و اگر در ميان آنها صغير و يتيمي باشد، پيدا كردنشان روزها طول مي‌كشد، پس بايد با نجاست و تيمّم نماز بخوانند يا از تشنگي بميرند.

اگرعدّه‌اي غائب، يابه سفر رفته باشند تكليف چيست، چگونه ممكن است رضايت آنهارابه دست آورد،؟ درحالي كه اخبار زيادي وارد شده است كه از ائمهعليهم‌السلام سؤال مي‌كردند: به قريه اي وارد مي‌شويم، مي خواهيم از آب آنجا استفاده كنيم؟.

حضرت از خصوصيّات و كيفيّت آن محل مي‌پرسيد، به مصرف آن اجازه مي‌داد امرنمي‌كرد از اهل آن محل اجازه بگيرند؛ علاوه بر اين، كمال امتنان در اين است كه مسلمانها در حقوق ضروريّه، مخصوصاً در آبهامشترك باشند، تا عسر و حرج پيش نيايد«۱» .

در اين باره، روايت هائي هست كه مي‌فرمايند:

۱ - «ثلاثة اشياء الناس فيها شرع سواء الماء و الَكلاءِ و النار»«۲» سه چيز است مردم در آن حقّ مساوي دارند و در مصرف آن باهم مساويند، «آب، چراگاه و آتش ۲ - «انّ المسلمين شركاء في الماء و النّار و الكلاء»«۳»

«مسلمانها در سه چيز شريكند، در آب و آتش و چراگاه.» حديث اوّل، عامّه مردم و حديث دوم، همه مسلمانها را در سه چيز شريك قرار داده است.

۳ - قطب راوندي، روايت كرده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از آنكه قلعه هاي خيبر را فتح كرد، قلعه‌اي كه جميع اموال و مأكولات آنهادر آن بود راهي كه بتوان آن را فتح كرد وجود نداشت، حضرت آنان را محاصره كرد، پس از چند روز يكي از يهوديان گفت:

يا محمد مرا بر جان و مال و اهل و عيالم امان بده تا تو را از راهي كه بتواني اين قلعه را فتح كني، راهنمايي كنم حضرت او را امان داد.

يهودي، محلي را نشان داد و گفت اگراز اين محل تونل بزنيد منتهي مي‌شود به آب آنها، آن را سد كن، چون آب نداشته باشند، جز تسليم چاره ديگري نخواهند داشت. حضرت فرمود: ممكن است خدا وسيله‌اي بهتر از اين را فراهم كند (نترس) أمان تو در اعتبار خود باقيست.«۴»

در جنگ صفين، أبوالأعور سلمي ازلشگر معاويه، به شريعه فرات رسيد،

پيرامون آب را گرفت، از استفاده لشکر يان اميرمؤمنانعليه‌السلام جلو گيري كرد ارتش اميرعليه‌السلام شريعه را با صلابت و شجاعت تمام پس گرفتند و قشون معاويه را فراري دادند حضرت فرمود: مانع اهل شام نشويد، بگذاريد از آب استفاده كنند.

شاميان موقعيت را مناسب تشخيص داده، دوباره شريعه را تصرّف كردند، باز ارتش امام با قدرت تمام فرات را پس گرفتند؛

اين دفعه ازفرماندهان عرض كردند:

«إمنعهم الماء يا اميرالمؤمنين كما منعوك؛ فقال: لا خلّوا بينهم و بينه لا أفعل ما فعله الجاهلون، فسنعرض عليهم كتاب اللّه و ندعوهم الي الهدي فان اجابوا و إلّا ففي حدّالسّيف ما يُغني انشاء اللّه.»

اي اميرمؤمنان! «آب را بر روي آنها ببند همانطور كه به روي ما و لشکر تو بستند، فرمود: نه؛ ميان آنها و آب را، آزاد و خالي كنيد من كاري را كه نادانها كردند نمي‌كنم، به زودي كتاب خدا را بر آنها عرضه كرده و دعوت به هدايت مي‌كنيم، اگر قبول كردند چه بهتر وگرنه باخواست خدا تيزي شمشير كفايت مي كند، وما رااز مانع شدن آب بي نياز مي سازد.»

نصربن مزاحم گويد: به خدا قسم، غروب نرسيده أهل عراق و شام از آب برداشته و استفاده مي‌كردند بطوريكه هيچيك مزاحم ديگري نبود«۱»

از اين نوع احاديث استفاده مي‌شود كه حتّي در مواقع خاص و پيش آمدهاي حسّاس هم، اين بزرگان از اسلحه كشنده و مهلك آب، استفاده نمي‌كردند و به هيچوجه به خود اين اجازه را نمي دادند كه با (زور ونيروي) تشنگي و عطش، به مصاف پرداخته و طرف مقابل را از پا در آورند.

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رضايت نداد، با تحميل تشنگي، بركوچك وبزرگ، كافران

حربي مانند «يهوديان» خيبر را با قطع آب وادار به تسليم كنند.

اميرمؤمنانعليه‌السلام شديداًنهي مي كند، با سدّ شريعه فرات معاويه ولشکريانش را از ميان بردارند.«۱»

در محاصره عثمان، به وسيله حسنينعليهما‌السلام به خانه او آب فرستاد و نگذاشت از تشنگي بميرند.

روز ملاقاتِ امام حسينعليه‌السلام با «حرّبن يزيد رياحي» دستور مي‌دهد به استقبال آنان رفته، و همه آنها را با اسبهايشان سيراب نمايند. با اينكه مي‌توانست با كمي تأخير تمامي لشکريان حر را از پا در آورد، اما اين كار را نكرد و به خود اجازه نداد كه آنها در جلوي چشم امام از تشنگي هلاك شوند، شخصيّت و عظمت روح امام بالاتر از آن بود كه اين گونه با آنها رفتار نمايند

امّا پيروانان و نژاد همين ها با كمال بي شرمي و گستاخي و با زير پا گذاشتن تمامي ارزشهاي انساني و قوانين بشري و الهي، همان شريعه فرات را به روي فرزندان اين دو بزرگوار بستند؛

به صغير و كبير، زن و مرد، حتي به چهارپايانِ زبان بسته آنها رحم نكردند.

بابي‌حيائي تمام، آب فرات را به آسمان مي پاشيدند و فرياد مي‌زدند آيا نمي‌بينيد فرات را مانند شكم ماهي و «كبدآسمان» جاري است!، از آن نخواهيد چشيد، تا تشنه لب و با دل سوزان بميريد.«۱»

مي‌نويسند در وقايع كربلا خود امام حسينعليه‌السلام از شدّت عطش ميان زمين و آسمان را مانند «دود و بخار» مي ديد! به خاطر يك جرعه آب، ناله جوان ۱۸ ساله اش بلند شد: «يا ابتاالعطش قد قتلني» «بابا! تشنگي مرا كشت.»

پدر، پس از لحظه‌اي سر بلند كرده فرمود: «هات لسانك» «زبانت را بياور» زبانِ جوان به كامِ پدر بلافاصله به عقب برگشته و مي‌گويد: بابا عطش تو كه بيشتر از من و زبانت مثل چوب خشكيده است.

ديگري از عمو، آب خواست، انگشتر به دهان او گذاشت تاعطش اوفرونشيند

بچه هاي كوچك به دَرِخيمه عمو گرد آمده آب مي‌خواستند امام به برادر اكيداً سفارش مي‌كند «فاطلب الماء لهولاء الأطفال» برادرم ابوالفضل،! براي اين بچه هاي تشنه جگر آبي فراهم نما.

طفل شش ماهه به خاطر نوشيدن يك جرعه شير به سينه خشكيده مادر، چنگها زده و از اثر ناخنهاي كوچكش سينه مادر خراشيده شده بود. خود امامعليه‌السلام در دَمِ آخر توي گودي قتلگاه، پس از مناجات با معبود و اظهار عبوديّت و بندگي و تسليم محض در مقابل دوست.

رو به اشقياي آن دشت پر بلا گرفته فرمود: «يا قوم! اسقوني شربةً من الماء لقد نشفت كبدي من الظّماء» «اي قوم يك جرعه آبي به من دهيد، جگرم از تشنگي پاره پاره شد.» چاهي كه درپشت خيمه ها كنده بودند با هلهله وحشيانه ريختند آنرا هم پر كردند، أرباب مقاتل مي‌نويسند:

بچه هاي كوچك ريگهاي زمين را اين طرف و آنطرف مي‌كردند دل و سينه هاي خود را روي آن مي گذاشتند شايد كوچكترين تخفيفي بر تشنگي ايشان حاصل آيد آنانكه اين سختگريها را كردند، چه پاسخي به جد و پدر بزرگوار اين مظلومان جگر سوخته، خواهند داشت رحمه الله

از آب هم مضايقه كردند كوفيان

خوش داشتند حرمت ميهمان كربلا

زان تشنگان هنوز بعيّوق مي‌رسد

فرياد العطش زبيابان كربلا

چون خون حلق او بر زمين رسيد

جوش از زمين به ذروه عرش برين رسيد

نزديك شد كه خانه ايمان شود خراب

از بس شكستها كه به اركان دين رسيد

اين خشك لب فتاده ممنوع از فرات

كزخون او زمين شده جيحون حسين‌تست

اين غرقه محيط شهادت كه روي دشت

از موج خون او شده گلگون حسين تست

ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند

يك باره بر جريده رحمت قلم زنند

دست عتاب حق بدر آيد زآستين

چون أهلبيت دست بر اهل ستم زنند

فرياد از آن زمان كه جوانان اهلبيت

گلگون كفن بعرصه محشر قدم زنند

جمعي كه زد بهم صفشان شور كربلا

درحشر صف زنان صف محشر بهم زنند

ازصاحب حرم چه توقع كنند

باز آن ناكسان كه تير به صيد حرم زنند

ترسم كزين گناه شفيعان روز حشر

دارند شرم كز گنه خلق دم زنند

الالعنة اللَّه علي القوم الظّالمين و سيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون

بخش سوم انواع آب‌

اشاره

۱ - آب مضاف.

۲ - آب مطلق.

۳ - آب حيات.

۴ - آب باران.

۵ - آيات‌باران.

۶ - خلاصه و نتيجه‌گيري.

احاديث درباره باران

۱ - ابر.

۲ - سماء.

۳ - آب آسمان بنوشيد.

۴ - لؤلؤ و مرجان.

۵ - آب نيسان.

مسائل فقهي بارآن

۵ - آب جاري.

آيات.

اخبار.

۶ - دريا.

آيات.

۷ - آب چاه.

ماده جاري و رواني كه به آن اصطلاحاً «آب» گفته مي‌شود، انواع مختلف دارد، الف- مضاف ب- مطلق

مطلق- آسماني است مانند باران زميني است مانند آب جاري، راكد، شيرين، تلخ، گرم و سرد،

هريك از اين آبها خاصيّتها و احكام مخصوص به خود را دارد كه در لابلاي اين كتاب به آنها اشاره خواهد شد. براي تيمّن و تبرّك سخني از امام صادقعليه‌السلام مي‌آوريم.

قالعليه‌السلام : «و تفكّر في صفاءالماء ورقّتة و طهوره و بركته و لطيف امتزاجه بكل شي‌ء و استعمله في تطهير الأعضاء الّتي أمرك اللّه بتطهيرها. وأتِ بآدابه و فرائضه و سننه فانّ تحت كل واحدة منه فوائد كثيرة و اذا استَعْملتَها بالحرمة انفجرت لك فوائده عَن قريب»«۱» «در صفا، نرمي، پاكي، بركت و همچنين آميزش لطيفِ آب، بر همه أشياء، تفكّر نما.

آن را در پاك كردن اعضايي كه خدا امر كرده است، به مصرف برسان، آداب، واجبات و مستحبّات آب را، بجا بياور، چون زير هر يك از آنها، فايده هاي زيادي وجود دارد.

اگر آنرا با احترام مصرف كني بزودي چشمه هاي فوايد آن، برايت گشوده خواهد شد.

آب مضاف‌

آب مضاف آب مضاف: آبي راگويند كه بدون تقييد و اضافه كردن آن به قيدي ديگر نتوان به آن آب گفت، مانند: آب سيب و آب هويج و اين خود سه قسم است: ۱ - افشره چيزها (المعتصر من الأجسام)، مانند: آب سيب و آب انار ۲ - آميخته با چيز ها (الممتزج بها)، مانند: شربت، دوغ و آب آميخته به خاك و گل بسيار ۳ - تبخير شده چيزها، مانند: گلاب، عرق نعناع و ديگر عرقها.

آب مضاف: اگر از اصل، پاك باشد و با نجسي هم برخورد نكرده باشد، طاهر است. ولي به اجماع فقهاء، رافع حدث نيست. (نمي توان با آن وضو گرفت يا غسل كرد) و بنا بر قول قويتر، حتي در حال اضطرار نيز، خبث (نجاست) را برطرف نمي‌سازد و اگر با نجس يا متنجس (هرقدر اندك) باشد، برخورد كند نجس مي شود، مگر اينكه، از بالا بسوي پايين جريان داشته باشد و نجس در پايين با آن برخود كند كه در اين صورت قسمت بالايي آن متنجس نمي‌گردد؛ مثلًا وقتي از گلابدان بر دست نجس گلاب ريخته شود آنچه در گلابدان است، نجس نمي شود؛ حتي اگر با گلاب نجسي كه در دست كسي است متصل باشد. همچنين است اگر آب مضاف با فشار با نجاست تماس يابد؛ حتي اگر نجاست بالا تر از آب باشد، باز نجس نمي‌شود مانند فوران آب مضاف بر نجس.«۱

۲ - آب مطلق‌

۲ - آب مطلق: به آبي گفته مي‌شود كه بدون تقييد واضافه بتوان به آن آب گفت، مانند آب دريا، آب چشمه، آب چاه، درهمه اينها (حتيّ اگرجايي راكه نسبت داده شده است برداريم) به صورت مطلق «آب» گفته مي شود.

وازنظرفقهي: آب مطلق آب خالصي‌است كه پاك كننده پليديها و حيات بخش جانداران است، آسماني باشد مانند: باران يازميني مانند چشمه‌ها و نهرها و درياها و آب چاه، كه جوشش داشته باشد.

آب مطلق در هر جا ديده شود اگر يقين به متنجّس بودن آن نباشد، (يعني بو، مزه، ويارنگ آن تغيير نيافته باشد) پاك است