سرچشمه حیات

سرچشمه حیات9%

سرچشمه حیات نویسنده:
گروه: سایر کتابها

سرچشمه حیات
  • شروع
  • قبلی
  • 137 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 27610 / دانلود: 3681
اندازه اندازه اندازه
سرچشمه حیات

سرچشمه حیات

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.


1

۱۹ - برداشته شدن آبهاي شيرين‌

۱۹ - برداشته شدن آبهاي شيرين از ابن عبّاس روايت شده است كه:

«إنّ اللّه يرفع المياه العذب قبل يوم القيامه غير زمزم»«۱» «خداوند غير از زمزم همه آبهاي شيرين را پيش از قيامت بر مي‌دارد،.»

كيفيّت برداشته شدن آبهاي روي زمين با چند احتمال پيش مي آيد

۱ - در اثر خشك سالي ازبين مي روند، چنانكه در طول عمر كوتاه خود كراراً ديده‌ايم اگر چند سال متمادي خشك سالي شود همه چشمه‌ها خشكيده و رود خانه هاي بزرگ مي خشكند؛

در سالهاي دهه هفتاد كه خشك سالي پيش آمد زاينده رود اصفمان با آن عظمتش ورود خانه هاي گيلان ومازندران ودرياچه‌ها و تالابها به گونه‌اي خشكيدند كه آثاري از آب ديده نمي شد.

۲ - طبايع خودرا از دست ميدهند، يعني هيدروژن واكسيژن كه ساختمان وجودي آب را تشكيل مي دهند از همديگر تجزيه شده به صورت شكل أوّليّه خود، يكپارچه مواد مذاب آتشين در مي آيد.

۳ - به طور كلّي در اثر شدّت مقدّمات روز قيامت نابود ميشوند؛

۴ - طبق آيه مباركه:( وَإِذَا الْبِحَارُ سُجِّرَتْ ) وقتيكه درياها أفروخته گشت در أثر شعله وربودن، تبخير شده واز دسترس ساكنين روي زمين خارج مي شود.

يا احتمالات ديگر كه فقط خود، او، مي داند وبس

۲۰ - چهل روز باران مي‌بارد

۲۰ - چهل روز باران مي‌بارد ۱ - عَن الصّادق جعفربن محمدعليه‌السلام قال: «اذا اراد اللّه عزّوجلّ أن يبعث الخلق أمطر السّماء علي الأرض أربعين صباحاً فاجتمعت الأوصال و نبتت اللّحُوُمْ!»«۱» امام صادقعليه‌السلام فرمود: «زماني كه خداي عزّوجلّ اراده كرد مردم را برانگيخته كند، ازآسمان چهل روز باران مي‌بارد، وتمامي اعضاء انسانها جمع شده و گوشتها مي‌رويد!»

عَن ابي عبداللهعليه‌السلام «اذا أراد الله أن يبعث أمطر السّماء علي الأرض اربعين صباحاً فاجتمعت الأوصال و نبتت اللّحوم!»«۲»

به معناي حديث بالاست.

آيات ۵۷ اعراف و ۹ فاطر و ۳۹ فصّلت و ۱۱ زخرف و ۱۱ ق بر مطلب فوق دلالت صريح دارد چون خلاصه فرمايش خداوند در آيات فوق اين است كه، خدا باران را مي‌فرستد زمينهاي خشك را خيس كرده نباتات را مي‌روياند و زنده مي‌كند، آنطور كه با نازل كردن باران نباتات مي‌رويد، همچنين است زنده شدن و به محشر آمدن مرده ها

( كَذَٰلِكَ نُخْرِجُ الْمَوْتَىٰ ) «مرده‌ها را نيز اين چنين بيرون مي‌آوريم»

«كذالك الخروج» «بيرون آمدن (از قبر وزنده شدن) هم بدينصورت خواهد بود».

به تفسير آيات فوق دقّت نمائيد وجه تشابه عجيبي به همديگر دارند، مطلب خيلي واضح به دست مي‌آيد

۲۱ - باز عرش خدا بر آب قرار مي‌گيرد

۲۱ - باز عرش خدا بر آب قرار مي‌گيرد آيات و اخبار زيادي از بهم خوردن نظام آفرينش در روز قيامت خبر مي‌دهد به طوريكه دراين مطلب هيچگونه ابهامي وجود ندارد، به استشهاد واستلال نيازي نيست چون با كوچكترين مراجعه به كتابهاي مربوطه مسئله، روشن مي‌شود، فقط آيه‌اي كه خيلي جلب توجه مي‌كند آيه مباركه: «

( يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَالسَّمَاوَاتُ ۖ وَبَرَزُوا لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ ) «۱» «درآن روز كه اين زمين به زمين ديگرو آسمانها (به آسمانهاي ديگر) مبدل مي شود وآنان در پيشگاه خداوند قهّار ظاهر مي‌گردند»

يعني زمين وآسمان به صورتي غير از نظام فعلي كه مشاهده مي‌كنيم تبديل مي شود وبه سوي خداي واحد قهّار آشكار مي شوند.

در تفسير قمي از امام زين العابدينعليه‌السلام روايتي نقل مي‌كند، درضمن آن مي‌فرمايد: «و تبدّل الأرض غير الأرض يعني بأرض لم يكتسب عليها الذّنوب بارزةًليس عليها جبال و لا نباتٌ كما دَحَاها أوّل مرّة و يعيد عرشه علي الماء كما كان أوّل مرةٍ مستقلًا بعظمته و قدرته»«۲» «زمين بر مي‌گردد به صورتي غير از اين صورت يعني: به زميني كه در آن گناهي انجام داده نشده است و همه چيزها آشكار مي‌شود، (پستي وبلندي، و) كوهي و نباتي وجود نخواهد داشت، همانطور كه در مرحله اول خلقت بود، و عرش خدا به آب بر مي‌گردد، چنانچه درمرتبه أول باعظمت وقدرت خود مستقل بود.

«يوم نطوي السّماء كطيّ السجل للكتب كما بدأنا اوّل خلق نعيده و عداً علينا إنّا كنا فاعلين» ««۱»

«روزي كه ما آسمان راهمچون طومارنامه ها درهم مي پيچيم همانگونه كه آفرينش را شروع كرديم به همان صورت برمي‌گردانيم و عده‌ايست كه ما داديم و حتماً به وعده خود عمل مي‌كنيم»

پُر واضح است كه زمين براي أبد پايدار و قابل زيست نخواهد ماند، قطعاً در آينده تغييراتي در ساختار خورشيد پديد خواهد آمد و زماني فرا خواهد رسيد كه فروزش آن به صد برابر درخشش امروزي رسيده و طومار حيات را در زمين نيز درهم خواهد پيچيد،

البته اين رويداد (به نظر نويسنده كتاب سرگذشت زمين) به هيچ وجه زودتر از چهار ميليارد سال ديگر به وقوع نخواهد پيوست، و اگر حيات از سوي خودِ ساكنان زمين در خطر نابودي قرار نگيرد هيچگونه خطري از سوي خورشيد حيات زمين را چه در حال حاضر و چه در آينده‌اي دور تهديد نخواهد كرد.«۲»

نظريّه فوق از جمله فرضيّه‌ها و حدسيّات إنسانهاست كه معلوم نيست صحيح از آب در بيايد يا غلط؟ أمّا چيزي كه هست اعتراف به درهم پيچيدن طومار زندگي است چنانچه آيه مباركه فوق گويااست.

درفصل ۱۹ همين بخش خوانديد كه، پيش از قيامت آبها اززمين برچيده مي‌شود، ممكن است ازحرارت طاقت فرساي خورشيد باشد يا عوامل ديگر.

دوري و نزديكي آنرا خودِ (او) مي داند

۲۲ - آفرينش گروهي از جنّ از آب‌

۲۲ - آفرينش گروهي از جنّ از آب در كتاب الإختصاص از امام صادقعليه‌السلام نقل مي‌كند:

أوّلين كسي كه قياس كرد ابليس بود گفت آدم را از گِل و مرا از آتش آفريده‌اي اگر إبليس مي‌دانست خداوند در وجود آدم چه شگفتي هايي آفريده، در برابر او افتخار نمي‌كرد، سپس فرمود: خداي عزّوجلّ ملائكه را از نور و جنّيان را از آتش آفريد و صنفي از جن را ازباد و صنف ديگررا از آب هستي بخشيد.«۱»

از روايت فوق معلوم ميشود كه همه جنّيان از آتش آفريده نشده است بلكه اكثريّت قاطع آنها از آتش وگروهي از باد و دسته‌اي از آب به وجود آمده‌اند.

واگر لفظ «جنّ» را به معناي لغوي آن كه «پوشيده» ويا «موجود غير مرئي» است حمل كنيم ممكن است دسته هاي سه گانه از ملّيّت‌ها و نژادها و طوائف با فرهنگهاي مختلف بوده باشند، وچون از موجودات ما وراء الطّبيعة و به اصطلاح (متافيزيك) هستند، حقيقت حال و كيفيّت زندگي آنها، براي ما معلوم نيست، مگر آن اندازه‌اي كه منابع وحي به ما خبر داده‌اند

۲۳ - آفرينش آدم از آب و خاك «

۲۳ - آفرينش آدم از آب و خاك( وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا ) «۱»

«او كسي است كه از آب انساني را آفريد سپس اين انسان را از دو شاخه «نسب وسبب» گسترش داد»

دراين آيه مباركه با صراحت كامل آفرينش انسان را ازآب بيان مي فرمايد؛

جمعي ازمفسّرين معتقدند كه منظور از (ماء» آب نطفه است كه همه‌انسان ها با قدرت پروردگار توسّط آن به وجود آمده، باآميزش نطفه مرد «اسپر» كه درآب شناوراست بانطفه زن «اوول) نخستين جوانه حيات انسان يعني اوّلين سلّول زنده آدمي پيداشده است. ولي اين نظريّه باخلقت، آدم جوردرنمي آيد

گروه دوم، براين اعتقادند كه منظور از «بشر» دراين آيه نخستين انسان يعني آدمعليه‌السلام است چراكه آفرينش او از «طين» يعني معجوني ازآب وخاك بود، بعلاوه طبق عدّه‌اي از روايات اسلامي نخستين موجودي كه خدا آفريد آب بود، وانسان را از آب آفريد. نكره بودن «بشراً» (انساني را) گواه اين معني است، كه بدون شك بيشترين قسمت وجودانسان راآب تشكيل مي دهد به طوري كه، مي توان گفت ماده اصلي وجود هرانسان آب است،

به همين دليل مقاومت انسان دربرابركمبود آب بسيار كم است درحالي كه انسان دربرابركمبود مواد غذائي مي تواند روزها وهفته ها مقاومت كند. وبه راستي صورتگري كردن درآب و چنين نقش بديعي رابرآب زدن دليل برنهايت قدرت پروردگار است«۱»

أبي علي واسطي، از أبي عبداللهعليه‌السلام روايت مي كند آن حضرت فرمود: «خداوند آدم را از آب و گِل آفريد، پس همّت أولاد آدم در آب و گل است و حوّا را از آدم آفريد بدينجهت همّت زنها در مردان است، آنهارا در خانه ها نگهداري كنيد.«۲»

ابا جعفرعليه‌السلام مي‌فرمايد: پدرم به من حديث كرد:

«خداي عزّوجلّ يك قبضه از خاك (تربتي) كه آدم را از آن آفريد برداشت و به آن، آب شيرين شفّاف ريخت، (۴۰) روز آن را به حال خود گذاشت، بعد از آن آب شور و تلخ ريخت، باز چهل صباح به حال خود واگذاشت.

وقتي كه خوب خمير شد، آن را گرفت و حركت شديد داد، از چپ و راست، ذرّات (بني آدم) بيرون ريخت و امر فرمود: تا بر آتش در آيند، اصحاب يمين داخل شدند، بر آنها سرد و سالم شد و اصحاب شمال إبا كردند، داخل آن شوند«۳» (درخاتمه اين كتاب به حديث طينت وميثاق توجه نمائيد.)

در كيفيت آفرينش حضرت آدمعليه‌السلام از اين قبيل روايت زياد است، براي نمونه، دو روايت بالا آورده شد، تا كه دانسته شود بني آدم بدون آب نمي‌تواند زندگي كند، چون دو قسمت از خميره وجودي‌اش آب است.

پس دو سوّم بدن انسانها را هم آب تشكيل ميدهد

۲۴ - أوّلين بازجوئي روز قيامت!

۲۴ - أوّلين بازجوئي روز قيامت! عَن أبي عبداللهعليه‌السلام قال: (أوّل ما يَسْأل الرّب العبد ان يقول له أَولمْ أَروِكَ من عذب الفرات«۱»

امام صادقعليه‌السلام فرمود: «اوّلين چيزيكه خداوند بندگان رابه خاطرآن زير سؤال مي‌بَرَدْ، به او مي‌گويد: آيا من ازآب سرد و گوارا سيرابت نكردم.»

امام رضاعليه‌السلام از پدران بزرگوارشعليهم‌السلام روايت مي‌كند از عليعليه‌السلام درباره آيه مباركه( لَتُسئلنَّ يؤمئذٍ عَن النّعيم ) «۲»

سؤال شد قال: «الرّطب و الماءالبارد»«۳»

قطعاً آن روز به خاطر نعمتهائي كه، زير سؤال مي‌رويد، «رطب و آب سرد است».

علّت باز پرسي از نعمت آب را باأبعاد مختلف مي توان بررسي كرد

۱ - آب از تفضّلهاي درجه يك ونشان دار خداوند است كه، با مطالعه مطالب اين كتاب، ارزش وجودي آن به طور إختصار معلوم مي شود.

۲ - حيات إنسانها و هرچه مورد استفاده آنها است از قبيل حيوانات و نباتات، به وجود آب بستگي دارد نبودآن مساوي است با نابودي آنها؛ پس براي نخستين باز جوئي از اين نعمت خداوندي، شايستگي دارد. ۳ - در دوران حيات بشري كم إحترامي ها و بي توجّهي هاي زيادي در باره اين نعمت الهي رخ مي دهد از قبيل إسرافها و به هدر دادنها و بالأخره به جا نياوردن شكر آن و ...، پس بايد مورد سؤال قرار گرفته و حساب، پس داده شود چون هر نعمت بزرگ سؤال بزرگي دارد

۲۵ - نخستين سرزميني كه آب بيرون آمد

۲۵ - نخستين سرزميني كه آب بيرون آمد سُئلَ امير المؤمنينعليه‌السلام عَن اوّل شي‌ء ضجّ علي الأرض قال: وادٍ باليمن و هو اوّل واد فارَ منه الماء«۱»

از امير مؤمنانعليه‌السلام سؤال شد، أوّلين چيزي كه در زمين ضجّه كشيد چه بود؟ فرمود: «بيابانيست در يمن و آن نخستين وادي است كه آب از آن فوران كرد».

ممكن است ضجّه كشيدن يا ناله كردن آن كنايه از شكافته شدن آن سرزمين باشد به عقيده بعضي ازدانشمندان آب دراعماق زمين كه روبه سردي مي رفت تشكيل شده است، و ازآن موقع تاكنون هم درحال تشكيل است«۲» .

آنچه مسلّم است، درحال حاضربراثرفعّاليّت هاي آتشفشاني (دروني وبروني) مقداري آب توليد مي شود.«۳» دو عنصر «اكسيژن وهيدروژن» در تركيب موادّ كُره زمين وجود دارد«۴» وفراهم شدن امكان تركيب اين دو عنصر، اقتضا مي كند كه قسمتي ازآب درزمين تشكيل يابد، وشايد ميليارد هاسال پيش براي أوّلين بار دروادي يمن به فوران درآمده است. اين مطلب بانظريّه هاي دانشمندان ديگر كه پيدايش آب را از اتمسفر زمين مي دانند، منافات ندارد چون روايت و نظريّه هاي بالا به أوّلين آب زميني اشاره دارد«۵

۲۶ - همه مردم در سه چيز شريكند

۲۶ - همه مردم در سه چيز شريكند علماء فقه مي‌گويند: «الأصل فيها الإباحة: و لكلٍ‌من النّاس في كُلِ‌ماءٍ حقُ الأنتفاع الّاما خرج بالدّليل.» «اصل در مصرف آب، مباح بودن آن است وعامّه مردم، در همه آبها حق انتفاع دارند؛

چون آبها از بركت هاي آسماني است و خداوند بر بندگانش منّت گذاشته است؛ مگر آبي كه با دليل خاص مجاز نباشد» (مانند آبهايي كه با هزينه خصوصي اشخاص تأمين شده و دراختيار آنها قرار گيرد.)

واضح است اگر بنا باشد در مصرف آب خدا دادي، احتياج به اجازه گرفتن ازاشخاص باشد، زندگي انسان وحيوان، دچار مشكلات زياد خواهد بود

مثلًا قافله‌اي از مسافران كنار قريه يا قبيله اي نزول كرده است؛ اگر اجازه گرفتن الزامي باشد، بايد از يكا يك آنها اجازه بگيرند؛ و اگر در ميان آنها صغير و يتيمي باشد، پيدا كردنشان روزها طول مي‌كشد، پس بايد با نجاست و تيمّم نماز بخوانند يا از تشنگي بميرند.

اگرعدّه‌اي غائب، يابه سفر رفته باشند تكليف چيست، چگونه ممكن است رضايت آنهارابه دست آورد،؟ درحالي كه اخبار زيادي وارد شده است كه از ائمهعليهم‌السلام سؤال مي‌كردند: به قريه اي وارد مي‌شويم، مي خواهيم از آب آنجا استفاده كنيم؟.

حضرت از خصوصيّات و كيفيّت آن محل مي‌پرسيد، به مصرف آن اجازه مي‌داد امرنمي‌كرد از اهل آن محل اجازه بگيرند؛ علاوه بر اين، كمال امتنان در اين است كه مسلمانها در حقوق ضروريّه، مخصوصاً در آبهامشترك باشند، تا عسر و حرج پيش نيايد«۱» .

در اين باره، روايت هائي هست كه مي‌فرمايند:

۱ - «ثلاثة اشياء الناس فيها شرع سواء الماء و الَكلاءِ و النار»«۲» سه چيز است مردم در آن حقّ مساوي دارند و در مصرف آن باهم مساويند، «آب، چراگاه و آتش ۲ - «انّ المسلمين شركاء في الماء و النّار و الكلاء»«۳»

«مسلمانها در سه چيز شريكند، در آب و آتش و چراگاه.» حديث اوّل، عامّه مردم و حديث دوم، همه مسلمانها را در سه چيز شريك قرار داده است.

۳ - قطب راوندي، روايت كرده است كه حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پس از آنكه قلعه هاي خيبر را فتح كرد، قلعه‌اي كه جميع اموال و مأكولات آنهادر آن بود راهي كه بتوان آن را فتح كرد وجود نداشت، حضرت آنان را محاصره كرد، پس از چند روز يكي از يهوديان گفت:

يا محمد مرا بر جان و مال و اهل و عيالم امان بده تا تو را از راهي كه بتواني اين قلعه را فتح كني، راهنمايي كنم حضرت او را امان داد.

يهودي، محلي را نشان داد و گفت اگراز اين محل تونل بزنيد منتهي مي‌شود به آب آنها، آن را سد كن، چون آب نداشته باشند، جز تسليم چاره ديگري نخواهند داشت. حضرت فرمود: ممكن است خدا وسيله‌اي بهتر از اين را فراهم كند (نترس) أمان تو در اعتبار خود باقيست.«۴»

در جنگ صفين، أبوالأعور سلمي ازلشگر معاويه، به شريعه فرات رسيد،

پيرامون آب را گرفت، از استفاده لشکر يان اميرمؤمنانعليه‌السلام جلو گيري كرد ارتش اميرعليه‌السلام شريعه را با صلابت و شجاعت تمام پس گرفتند و قشون معاويه را فراري دادند حضرت فرمود: مانع اهل شام نشويد، بگذاريد از آب استفاده كنند.

شاميان موقعيت را مناسب تشخيص داده، دوباره شريعه را تصرّف كردند، باز ارتش امام با قدرت تمام فرات را پس گرفتند؛

اين دفعه ازفرماندهان عرض كردند:

«إمنعهم الماء يا اميرالمؤمنين كما منعوك؛ فقال: لا خلّوا بينهم و بينه لا أفعل ما فعله الجاهلون، فسنعرض عليهم كتاب اللّه و ندعوهم الي الهدي فان اجابوا و إلّا ففي حدّالسّيف ما يُغني انشاء اللّه.»

اي اميرمؤمنان! «آب را بر روي آنها ببند همانطور كه به روي ما و لشکر تو بستند، فرمود: نه؛ ميان آنها و آب را، آزاد و خالي كنيد من كاري را كه نادانها كردند نمي‌كنم، به زودي كتاب خدا را بر آنها عرضه كرده و دعوت به هدايت مي‌كنيم، اگر قبول كردند چه بهتر وگرنه باخواست خدا تيزي شمشير كفايت مي كند، وما رااز مانع شدن آب بي نياز مي سازد.»

نصربن مزاحم گويد: به خدا قسم، غروب نرسيده أهل عراق و شام از آب برداشته و استفاده مي‌كردند بطوريكه هيچيك مزاحم ديگري نبود«۱»

از اين نوع احاديث استفاده مي‌شود كه حتّي در مواقع خاص و پيش آمدهاي حسّاس هم، اين بزرگان از اسلحه كشنده و مهلك آب، استفاده نمي‌كردند و به هيچوجه به خود اين اجازه را نمي دادند كه با (زور ونيروي) تشنگي و عطش، به مصاف پرداخته و طرف مقابل را از پا در آورند.

پيغمبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رضايت نداد، با تحميل تشنگي، بركوچك وبزرگ، كافران

حربي مانند «يهوديان» خيبر را با قطع آب وادار به تسليم كنند.

اميرمؤمنانعليه‌السلام شديداًنهي مي كند، با سدّ شريعه فرات معاويه ولشکريانش را از ميان بردارند.«۱»

در محاصره عثمان، به وسيله حسنينعليهما‌السلام به خانه او آب فرستاد و نگذاشت از تشنگي بميرند.

روز ملاقاتِ امام حسينعليه‌السلام با «حرّبن يزيد رياحي» دستور مي‌دهد به استقبال آنان رفته، و همه آنها را با اسبهايشان سيراب نمايند. با اينكه مي‌توانست با كمي تأخير تمامي لشکريان حر را از پا در آورد، اما اين كار را نكرد و به خود اجازه نداد كه آنها در جلوي چشم امام از تشنگي هلاك شوند، شخصيّت و عظمت روح امام بالاتر از آن بود كه اين گونه با آنها رفتار نمايند

امّا پيروانان و نژاد همين ها با كمال بي شرمي و گستاخي و با زير پا گذاشتن تمامي ارزشهاي انساني و قوانين بشري و الهي، همان شريعه فرات را به روي فرزندان اين دو بزرگوار بستند؛

به صغير و كبير، زن و مرد، حتي به چهارپايانِ زبان بسته آنها رحم نكردند.

بابي‌حيائي تمام، آب فرات را به آسمان مي پاشيدند و فرياد مي‌زدند آيا نمي‌بينيد فرات را مانند شكم ماهي و «كبدآسمان» جاري است!، از آن نخواهيد چشيد، تا تشنه لب و با دل سوزان بميريد.«۱»

مي‌نويسند در وقايع كربلا خود امام حسينعليه‌السلام از شدّت عطش ميان زمين و آسمان را مانند «دود و بخار» مي ديد! به خاطر يك جرعه آب، ناله جوان ۱۸ ساله اش بلند شد: «يا ابتاالعطش قد قتلني» «بابا! تشنگي مرا كشت.»

پدر، پس از لحظه‌اي سر بلند كرده فرمود: «هات لسانك» «زبانت را بياور» زبانِ جوان به كامِ پدر بلافاصله به عقب برگشته و مي‌گويد: بابا عطش تو كه بيشتر از من و زبانت مثل چوب خشكيده است.

ديگري از عمو، آب خواست، انگشتر به دهان او گذاشت تاعطش اوفرونشيند

بچه هاي كوچك به دَرِخيمه عمو گرد آمده آب مي‌خواستند امام به برادر اكيداً سفارش مي‌كند «فاطلب الماء لهولاء الأطفال» برادرم ابوالفضل،! براي اين بچه هاي تشنه جگر آبي فراهم نما.

طفل شش ماهه به خاطر نوشيدن يك جرعه شير به سينه خشكيده مادر، چنگها زده و از اثر ناخنهاي كوچكش سينه مادر خراشيده شده بود. خود امامعليه‌السلام در دَمِ آخر توي گودي قتلگاه، پس از مناجات با معبود و اظهار عبوديّت و بندگي و تسليم محض در مقابل دوست.

رو به اشقياي آن دشت پر بلا گرفته فرمود: «يا قوم! اسقوني شربةً من الماء لقد نشفت كبدي من الظّماء» «اي قوم يك جرعه آبي به من دهيد، جگرم از تشنگي پاره پاره شد.» چاهي كه درپشت خيمه ها كنده بودند با هلهله وحشيانه ريختند آنرا هم پر كردند، أرباب مقاتل مي‌نويسند:

بچه هاي كوچك ريگهاي زمين را اين طرف و آنطرف مي‌كردند دل و سينه هاي خود را روي آن مي گذاشتند شايد كوچكترين تخفيفي بر تشنگي ايشان حاصل آيد آنانكه اين سختگريها را كردند، چه پاسخي به جد و پدر بزرگوار اين مظلومان جگر سوخته، خواهند داشت رحمه الله

از آب هم مضايقه كردند كوفيان

خوش داشتند حرمت ميهمان كربلا

زان تشنگان هنوز بعيّوق مي‌رسد

فرياد العطش زبيابان كربلا

چون خون حلق او بر زمين رسيد

جوش از زمين به ذروه عرش برين رسيد

نزديك شد كه خانه ايمان شود خراب

از بس شكستها كه به اركان دين رسيد

اين خشك لب فتاده ممنوع از فرات

كزخون او زمين شده جيحون حسين‌تست

اين غرقه محيط شهادت كه روي دشت

از موج خون او شده گلگون حسين تست

ترسم جزاي قاتل او چون رقم زنند

يك باره بر جريده رحمت قلم زنند

دست عتاب حق بدر آيد زآستين

چون أهلبيت دست بر اهل ستم زنند

فرياد از آن زمان كه جوانان اهلبيت

گلگون كفن بعرصه محشر قدم زنند

جمعي كه زد بهم صفشان شور كربلا

درحشر صف زنان صف محشر بهم زنند

ازصاحب حرم چه توقع كنند

باز آن ناكسان كه تير به صيد حرم زنند

ترسم كزين گناه شفيعان روز حشر

دارند شرم كز گنه خلق دم زنند

الالعنة اللَّه علي القوم الظّالمين و سيعلم الّذين ظلموا أيّ منقلب ينقلبون

بخش سوم انواع آب‌

اشاره

۱ - آب مضاف.

۲ - آب مطلق.

۳ - آب حيات.

۴ - آب باران.

۵ - آيات‌باران.

۶ - خلاصه و نتيجه‌گيري.

احاديث درباره باران

۱ - ابر.

۲ - سماء.

۳ - آب آسمان بنوشيد.

۴ - لؤلؤ و مرجان.

۵ - آب نيسان.

مسائل فقهي بارآن

۵ - آب جاري.

آيات.

اخبار.

۶ - دريا.

آيات.

۷ - آب چاه.

ماده جاري و رواني كه به آن اصطلاحاً «آب» گفته مي‌شود، انواع مختلف دارد، الف- مضاف ب- مطلق

مطلق- آسماني است مانند باران زميني است مانند آب جاري، راكد، شيرين، تلخ، گرم و سرد،

هريك از اين آبها خاصيّتها و احكام مخصوص به خود را دارد كه در لابلاي اين كتاب به آنها اشاره خواهد شد. براي تيمّن و تبرّك سخني از امام صادقعليه‌السلام مي‌آوريم.

قالعليه‌السلام : «و تفكّر في صفاءالماء ورقّتة و طهوره و بركته و لطيف امتزاجه بكل شي‌ء و استعمله في تطهير الأعضاء الّتي أمرك اللّه بتطهيرها. وأتِ بآدابه و فرائضه و سننه فانّ تحت كل واحدة منه فوائد كثيرة و اذا استَعْملتَها بالحرمة انفجرت لك فوائده عَن قريب»«۱» «در صفا، نرمي، پاكي، بركت و همچنين آميزش لطيفِ آب، بر همه أشياء، تفكّر نما.

آن را در پاك كردن اعضايي كه خدا امر كرده است، به مصرف برسان، آداب، واجبات و مستحبّات آب را، بجا بياور، چون زير هر يك از آنها، فايده هاي زيادي وجود دارد.

اگر آنرا با احترام مصرف كني بزودي چشمه هاي فوايد آن، برايت گشوده خواهد شد.

آب مضاف‌

آب مضاف آب مضاف: آبي راگويند كه بدون تقييد و اضافه كردن آن به قيدي ديگر نتوان به آن آب گفت، مانند: آب سيب و آب هويج و اين خود سه قسم است: ۱ - افشره چيزها (المعتصر من الأجسام)، مانند: آب سيب و آب انار ۲ - آميخته با چيز ها (الممتزج بها)، مانند: شربت، دوغ و آب آميخته به خاك و گل بسيار ۳ - تبخير شده چيزها، مانند: گلاب، عرق نعناع و ديگر عرقها.

آب مضاف: اگر از اصل، پاك باشد و با نجسي هم برخورد نكرده باشد، طاهر است. ولي به اجماع فقهاء، رافع حدث نيست. (نمي توان با آن وضو گرفت يا غسل كرد) و بنا بر قول قويتر، حتي در حال اضطرار نيز، خبث (نجاست) را برطرف نمي‌سازد و اگر با نجس يا متنجس (هرقدر اندك) باشد، برخورد كند نجس مي شود، مگر اينكه، از بالا بسوي پايين جريان داشته باشد و نجس در پايين با آن برخود كند كه در اين صورت قسمت بالايي آن متنجس نمي‌گردد؛ مثلًا وقتي از گلابدان بر دست نجس گلاب ريخته شود آنچه در گلابدان است، نجس نمي شود؛ حتي اگر با گلاب نجسي كه در دست كسي است متصل باشد. همچنين است اگر آب مضاف با فشار با نجاست تماس يابد؛ حتي اگر نجاست بالا تر از آب باشد، باز نجس نمي‌شود مانند فوران آب مضاف بر نجس.«۱

۲ - آب مطلق‌

۲ - آب مطلق: به آبي گفته مي‌شود كه بدون تقييد واضافه بتوان به آن آب گفت، مانند آب دريا، آب چشمه، آب چاه، درهمه اينها (حتيّ اگرجايي راكه نسبت داده شده است برداريم) به صورت مطلق «آب» گفته مي شود.

وازنظرفقهي: آب مطلق آب خالصي‌است كه پاك كننده پليديها و حيات بخش جانداران است، آسماني باشد مانند: باران يازميني مانند چشمه‌ها و نهرها و درياها و آب چاه، كه جوشش داشته باشد.

آب مطلق در هر جا ديده شود اگر يقين به متنجّس بودن آن نباشد، (يعني بو، مزه، ويارنگ آن تغيير نيافته باشد) پاك است

۱۳ - آب‌

۱۳ - آب عَن محمّدبن سنان قال: سألت أبي عبداللَّهعليه‌السلام عَن أوّل ما خَلَقَ اللَّه عزّوجلّ؟ قال: «إنّ أوّل ما خلق اللَّه عزّوجلّ «ماخَلَقَ منه كلّ شي‌ء» قلت جُعِلتُ فداك و ما هو؟ قال: «الماء»«۱» محمدبن سنان گويد: از امام صادقعليه‌السلام سؤال كردم از أوّلين چيزي كه خداوند آفريد؟ فرمود: اوّل ما خلق اللّه عزّوجلّ چيزيست كه همه اشياء را از او آفريد، عرضكردم فدايت شوم، آن چيست؟ فرمود: آب.»

عَن جابر بن يزيدالجعفي، في أسئلة الشّامي عَن أبي جعفرعليه‌السلام : «أخبرك أنّ‌اللَّه علا ذكره كان و لا شيي‌ء غيره، عزيزاًو لا عزّلأنّه كان قبل عزّه «إلي أن قالعليه‌السلام ولكن كان اللَّه ولا شي‌ء معه فخلق الشّي‌ء الّذي جميع الأشياء منه و هو «الماء».»«۲» جابربن يزيد جعفي گويد: امام باقرعليه‌السلام در ضمن جواب سؤالات مرد شامي فرمود: «خداوند بود و چيزي با او نبود، عزيزي بود كه عزّتي وجود نداشت چون او قبل از عزّتش بود، (او به وجود آورنده آن چه كه ملاك عزّت است،) بود؛ پس شيي‌اي را آفريد كه تمامي اشياء از اوست و آن هم «آب» است.»

ابن عباس از عدهّ‌اي از اصحاب رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل كرده‌اند آنحضرت فرمود:

«إنّ اللَّه كان عرشه علي الماء ولم يخلق شيئاً قبل الماء»«۳»

«عرش خدا بر آب و چيزي را پيش از آب نيآفريده بود.»

رأس الجالوت از ابوبكر پرسيد! ما اصل الاشياء؟ ريشه اشياء چيست؟ نتوانست جواب دهد، اميرمؤمنانعليه‌السلام فرمود: «هوالماء». ريشه همه چيزها «آب» است؛ چون خداوند فرموده‌است:( جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی . . ) «۱» عَن النّبي في قوله تعالي «و جعلنا من الماء كلّ شي‌ء حيّ» قال: كلّ شي‌ء خُلِقَ من الماء.»«۲»

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در تفسير آيه مباركه فرمود: «همه چيز از آب آفريده شده است.» دردعاي شب دوشنبه مي‌گويد «وكان عرشك علي الماء من قبل أن تكون أرض أو سماء ولا شيي‌ء ممّا خلقت فيهما؛ الدّعاء (خدايا) عرش تو پيش از آفرينش آسمان و زمين و هرچه در آنهاست برآب قرار داشت«۳»

در دعاي شب سه شنبه مي‌فرمايد: «يجول حول أركان عرشك النّور والوقار، من قبل أن تخلق السّماوات والأرض، وكان عرشك علي الماء«۴»

پيش از آفرينش آسمان و زمين، نور و وقار، پيرامون عرشت مي‌چرخيد درحالي كه عرش تو بر آب قرار داشت». امام موسي كاظمعليه‌السلام مي‌گويد (خدايا) «كنت اذ لم‌تكن شيي‌ء وكان عرشك علي الماء تو بودي، زماني كه هيچ چيزي وجود نداشت؛ نه آسمان بر أفراشته ونه زمين گسترش يافته، نه خورشيد وماهي ونه ستاره سير كننده‌اي»«۵» تاآخر دعاء.

ازامام صادقعليه‌السلام در دعاي روز عرفه آمده است: «الحمد للّه الّذي كان عرشه علي الماء حين لا شمس تضي‌ء، ولاقمر يسري، و لا بحر يجري، و لارياح تذري، ولا سماء مبنيّه، ولا أرض مدحيّة«۱»

سپاس خدائي را كه عرش او برآب بود درهنگامي كه خورشيد نوراني وماه سير كننده، درياي جريان يافته‌اي نبود، نه بادي مي‌وزيد ونه آسماني بر أفراشته و نه زمين گسترده، وجود داشت. تاآخردعاء»

«و عرشه علي الماء قبل أن تكون السّماء مبنيّة، والأرض مدحيّة ثمّ خلق السّماوات والأرض في ستّة أيّام«۲»

وعرش او برآب بود، پيش از آسمان برافراشته وزمين گسترده سپس درشش روز زمين وآسمان هارا آفريد».

حكيم تالس ملطي گويد: ابداع اوّل آب است؛ زيرا آب صلاحيت دارد كه، باز نماياندن صورتها را در اعلا مدارج كمال، بپذيرد.

خداوند جميع جواهر آسمان و زمين و آنچه محتوي آنهاست از آن بوجود آورد.

پس آب علّت هر مُبدع و هر مركّب باشد؛ و از انحلالش، هوا ابداع يافت؛ و از صافترين أجزايش آتش متحقّق گرديد، و از شعله‌ها كه أثير (دود) حاصل شد، كواكب متكوّن گشته و در حوالي مركز به «دَوَران» متحرك شدند، (به حركت در آمدند) چنانچه مسبّب به سبب متشبّث شود به شوقي كه در آن حاصل است.«۳»

و گويد: چون عنصر أول قابل هر صورتي است و در عالم جسماني مثال نوراني كه قبول تمام صورتها را مستعدّ باشد، عنصري مثل آب نيافت؛ لذا آب را مبدع أول گردانيد در مركبّات و منشأ انتشاء اجسام أرضي و أجرام سماوي داشت«۴»

فلوطر خيس حكيم گويد: أصل مركبات آب است.

چون أجزاي آن از همديگر جدا شده و صاف شود در نهايت آتش باشد؛ و چون

در آن ثقل (سنگيني) باشد «هوا» شود و چون متكاثف شود تكاثفي مبسوط (رويهم أنباشته شود) در غايت زمين باشد.«۱»

«

خواصّ فيزيكي آب» قدرت حلّاليّت آب بسيار است. از اين رو در طبيعت هرگز به صورت خالص يافت نميشود و همواره مقدار مواد آلي و معدني به صورت محلول با خود دارد.

آب مهمترين عامل فرسايش پوسته زمين و جابجا كردن مواد آن است. اين عمل به وسيله سيلابها و رودها انجام مي گيرد. هزاران ميليون تن املاح محلول در سيلابها موجب شوري و تلخي آب اقيانوس ها گرديده است.«۲»

حدود (۹۹%) آبهاي سطحي يا داراي مقادير زيادي نمك است و يا مانند آبهاي قطبي به صورتي است كه در شرايط كنوني غير قابل استفاده است. در دنيا آب طبيعي بدون نمك وجود ندارد.«۳»

در اثر جابجا شدن مواد زمين به وسيله آب و رسوبات حاصل از آنها زمينه چين خوردگيها و فرايندهاي كوه‌زايي بعدي را فراهم مي آورد. مثلا رود" مي‌سي‌سي‌پي" هر روز حدود يك ميليون تن مواد گوناگون به خليج مكزيك مي‌ريزد و اين عمل آب طي ميليونها سال موجب بسياري از دگرگونيهاي پوسته زمين و پيامدهاي زيستي آن گرديده است و به كندي همچنان پستيها و بلنديهاي زمين را دگرگون مي سازد.

نقطه انجماد آب خالص در فشار يك اتمسفر (صفر درجه) و نقطه تبخير آن در همان فشار (۱۰۰ سانتي گراد) به عنوان مبدأ اندازه گيري دما برگزيده شده است.

تغييرات چگالي آب در اثر افزايش و كاهش حرارت، حالت استثنائي دارد. انجماد آب همواره از سطح آغاز مي شود و به اين علت كه قابليت هدايت حرارتي يخ بسيار پايين است؛

انجماد هيچگاه به اعماق آب نمي‌رسد و اين، براي جانوران آبزي بسيار حياتي است. آب، ماده‌اي مركب از هيدروژن و اكسيژن با فرمول شيميايي ( H ۲ O ) كه درشرايط عادي مايع، و خالص آن، بي‌بو و بي مزه و اندك آن بي‌رنگ است، ولي بسيارِ آن، آبي به‌نظر مي‌آيد.«۱» و اين رنگ آبي به علت انتشار اشعه هاي خورشيد به وسيله مولكولهاي هوا است.«۲»

«راه حل اختلاف روايات» از مجموع روايات با تعبيرهاي گوناگون چنين استفاده مي‌شود كه خداي تبارك و تعالي پيش از آفرينشِ زمان، مكان، عرش، فرش، زمين و آسمان و هرچه كه متصور شود «شيي‌اي» را آفريد كه در غايت شرافت ونهايت كرامت

بود. و آن «شيي‌ء» واسطه بين او، و ساير ممكنات بلكه سبب آفرينش و ايجاد ساير مخلوقات بود (علّت ايجاد ما سوي اللَّه گرديد).

گروهي از اساطين حكمت نيز به وجود آمدن خلق أوّل، قبل از آفرينش زمان، بلكه بر جائز بودن وجود موجودات زيادي قبل از وجود زمان، تصريح كرده‌اند و لازمه آن با اين شرايط اين است كه، امري مجرّد از كاستي ها و نقائص مادّه، و منزّه از حجابهاي طبيعت و مبرّاء از زمان و مكان مي باشد. پس صادر أوّل (بلكه همه چيزهائي كه بدون زمان به وجود آمده‌اند،) جدا از تجرّد نمي‌باشند.

عليّ بن موسي الرّضاعليه‌السلام در جواب عمران صابي فرمود: «ثمّ خلق خلقاً مُبتَدَعاً مختلفاً بأعراض و حدود مختلفه لا في شي‌ء أقامه و لا في شي‌ءحدّه و لا علي شيي‌ء حذّاه و مثّله له.»«۱» «سپس يك آفريده نو ظهور «ابداعي» با أعراض و حدود مختلفه به وجود آورد.

نه بر چيزي استوارساخت و نه در چيزي محدود نمود، و نه با شيئي برابر هم قرار داد و نه در ذهن متمثّل كرد، و نه اينكه قبلًا در خاطر نقشه اي كشيده بعد اجرانموده باشد.»

«لا في شيي‌ء أقامه» يعني: آن موجود ابداعي را در محلّ و يا مكاني، پايدار نساخت، زيرا چيزي وجود نداشت (نه زمان و مكاني نه زمين و آسماني و نه عرش و فرشي) اين موجودِ مجرّد يا «أوّل ما خلق اللَّه» را، در غالب روايات «نور» تعيين نموده است، و باز در أكثر روايات پرده از روي آن برداشته، و منظور از آن نور را، باصراحت كامل، نور محمّد و آل محمّد- صلوات اللّه عليهم أجمعين- معرّفي كرده است.

ألبتّه توجّه داشته باشيد؛ «نور حسّي» خواه جوهري باشد يا عرضي، احتياج به زمان و مكان دارد؛ أمّا «نور» صادر أوّل، يا (نور واحد بسيط) چون از تمامي أجسام و جسمانيّات به مراتب لطيف تر و بسيط تر، و مقامش از نور حسيّ بالاتر و رفيع تر است؛ نيازي به زمان ومكان ندارد؛ چون زمان مقدار حركت و حركت از صفات مخصوص جسم است؛ وقتي كه جسم نباشد، زمان هم وجود نه خواهد داشت و هر چيز غير جسماني بناچار برون از حيطه زمان مي‌باشد؛

پس أگر شيئي مجرّد از ماده پيدا شود بازمان محدود نه خواهد شد؛ (در روايت هاي گذشته وآينده، به آفرينش اين نور، پيش اززمان ومكان تصريح گرديده است.)

أگر چه آن نور در واقع نور پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ونور عترت طاهرين او هم هست، يعني نور واحدي است در قالب هاي متعدّد. أمّا درك اين واقعيّات و حلّ اين معضلات و فهم حقيقت تعلّق پيغمبر به عترت، وپي بردن به نحوه اتّحاد آنها، از مسائل بسيار مشكل واز غوامض أخبار و برون ازقدرت فكري انسانهااست، چون در حديث آمده است كه پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به عليعليه‌السلام فرمود:

«يا علي! ما عرف اللَّه حقّ معرفته الّا انَا وَ أنْتَ وَما عَرَفَنِي إلّااللَّه وَ انْتَ وَ ما عَرفَكَ الّا اللَّه و أنا.»

اي علي! «كسي خدارا بطور شايسته نشناخت جزمن وتو، وكسي مرا به شايستگي نشناخت غيراز خدا و تو، و كسي ترا آنطوركه لايق آني، نشناخت مگر خدا و من.»

و در حديث ديگر فرمود: «يا علي! ما عرف اللَّه حقّ معرفته غيري و غيرك وما عرفك حقّ معرفتك غيراللّه و غيري.»«۱» «اي علي! كسي خدا را به شايستگي نشناخت مگر من و تو. و كسي ترا آنطور كه شايسته آني نشناخت غيرازخدا و من» پس مثل ما مگسان را در عرصه «سيمرغ» راهي نيست و هر چه بخواهيم نزديك تماشا گه «راز» شويم دست ردّ بر سينه نامحرم مي‌زنند؛

در جائيكه آن «نور» منزّه، از ماده و دور از لوازم مادّه (يعني: تحيّز و تغيّر و غير آنها) است، به هيچ وجه تقدير آن به زمان، و تقييد آن به مكان ممكن نيست ونيز تحديد آن با هر حد جسماني، دور از حيطه فكر بشرِ (غرق در مادّه و فرو رفته در باتلاق ماديّات) است.

«جائيكه عقاب پر بريزد از مرغك ناتوان چه خيزد» فقط حدّ (تحديد) ما هُويِ امكاني آن، امكان‌پذير است. وامّا تحديد تقدّم وجودي او به وجود ساير ممكنات، با سالها و دهرها، در حد تقدير زمانيّات نبوده بلكه بيرون از ارقام رياضي است؛ به اين علّت است كه، در تحديدات ذكر شده در روايات (مورد بحث)، اختلاف زيادي هست به طوريكه در ميان دوتاي آنها، إتّفاق و هماهنگي وجود ندارد.«۱»

خلاصه گيري مي‌شود؛ روايات وارده درباره چهارده معصومعليهم‌السلام اين است كه، ۱ - صادر أوّل يا (أوّلين مخلوق) نور محمد وآل محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است،

۲ - چون نورشان نور واحد است؛ پس يكي ازآنها چهارده و چهارده شان يكي است (در اين صورت لفظ «ثمّ» ها در روايات براي ترتيب ذكري است نه ترتيب وجودي؛) ۳ - علّت ايجاد تمامي ما سوي اللَّه، آنها هستند،

۴ - واسطه مياني خالق و مخلوق آنهايند، چنانچه حديث شريف: «و اشهد هم علي خلقه»«۲»

«آنهاراشاهد آفرينش قرارداد»

و حديث: لولاك ما خلقت الأفلاك،«۳» «اگر تو نبودي، فلكهارابه وجود نمي آوردم» پرده از اسرار و جودي و شخصيّتي آنهارا برداشته است.

(دراين موضوع به كتاب هاي مربوطه مخصوصاً كتاب امامت بحارالأنوار و غيره مراجعه كردن لازم، و دقّت زياد به كار بستن، ضرورت دارد.)

أمّا مسئله قلم و عقل: در روايات بر تجرّد آنهااشاراتي شده است، و نيز در محلّ خود به اثبارسيده است كه، «التجرّد لاينفكّ عَن العقل: تجرّد از عقل تفكيك ناپذير است» پس اگر نور و عقل و قلم، سه اسم براي يك حقيقت باشد، مسئله حلّ شده و روشن است؛ و امّا اگر آنها را حقائق مختلفه بدانيم بايد مسئله به اين صورت حل شود كه، «نور» را مخلوق أوّل حقيقي و اوّليّت بقيّه را «اضافي» يا «نسبي» بدانيم. با اين توضيح: كه عقل، أوّل ما خلق اللَّه از روحانييّن است، دركتاب شريف اصول كافي از امام صادقعليه‌السلام روايت كرده است كه:

«إنّ اللَّه خلق العقل و هو أوّل خلق من الرّوحانيين عَن يمين العرش من نوره.»«۱»

يعني: خداوند عقل را كه نخستين خلق از روحانيّين است، از سمت راست عرش، از نور خود، آفريد.

أمّااوّليّت قلم؛ نسبت به همجنس خود از ملائكه است؛ ابراهيم كرخي مي‌گويد:

«سألته عَن الّلوح و القلم، فقال: هما ملكان.»«۲»

از امام صادقعليه‌السلام درباره لوح و قلم، سؤال كردم فرمود: «آنها، دو ملك هستند» و درحديث سفيان ثوري آمده است، «ن» ملكي است كه به قلم مي‌رساند و قلم به لوح (آنهم ملك است) و لوح به اسرافيل و اسرافيل به ميكائيل و او به جبرائيل و او نيز به انبياء و رسل مي‌رساند.«۳»

پس قلم أوّلين ملك از ملايكه است، كه به وجود آمده است.

و أمّاأوّليّت هوا؛ (قمي در تفسير خود آورده است) نسبت به أجسام غيرمرئي و غير حسّي است. يعني: أوّلين چيزي كه از أجسام غير مرئي آفريده شد، هوااست؛ و همچنين أوّليّت عرش و آتش و غيره، نسبت به چيز هاي ديگر.

و أمّا أوّليّت «آب»؛ نسبت به آفرينش أفلاك و عناصر و ساير أجسام مرئي و حسّي است؛ يعني اوّلين موجودي كه ازاجسام مرئي وحسّي به وجود آمد آب است. حكيم تاليس گقته است: منظور از اوّليّت آب، مبدء مركّبات جسماني بودن آن است، نه آنكه أوّل موجودات علوي است.«۱»

پس آنچه كه از روايات استفاده مي‌شود، آب بعد از نور، أوّلين مخلوق است كه آفريده شده است و «درّه بيضاء يا جوهر أخضر» نيز همان ريشه و أصل آب است، درأثرهيبت نظر خداوند، ذوب شده و تبديل به آب گرديد. و از آب آسمانها و زمين و هر چه كه در ميان آنهاست هستي گرفت«۲»

آب حتي جلوتر از عرش هم بوده؛ چون خداوند فرموده است: «و كان عرشه علي الماء»«۳»

يعني: «عرش خدا بر آب بود» و طبق روايات فراوان جلوتر از ملائكه ها هم آفريده شده است.

پس آيه مباركه( و جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَّ شَیءٍ حَی ) «۴»

«از آب تمامي چيزهارا زنده كرديم» و حديث: «فجعل نَسَبَ كُلُ‌شي‌ءٍإلي الماء»«۵»

«نسب همه أشيا را بر آب قرار داد.» ناظر به تمامي موجودات عالم مرئي وحسي است، خواه به معني زنده تشريعي‌باشد مانند جانداران، و يا زنده تكويني، مثل آسمانها و زمين و هر چه در آنها است، از كواكب و كوهها و«۶»

از ابن عباس نقل شده است كه أميرمؤمنانعليه‌السلام فرمود: «خداوند أوّلين چيزي راكه آفريد نور بود، آن را از «غير شيي‌ء» ابداع نمود؛ پس ظلمت را از نور آفريد، دوباره از ظلمت نوري به وجود آورد كه از آن ياقوتي را خلق كرد، غلظت آن به اندازه هفت آسمان و هفت زمين بود، پس ياقوت را زجر كرد؛

از هيبت آن، ياقوت آب شد، به صورت آب لرزان در آمد و پس از آن عرش را از نور خود آفريد و بر آب قرار داد.»«۱»

«نتيجه»

خلاصه رواياتِ وارده در تعيين «اوّل ما خلق اللَّه» بر دو گونه است:

۱ - صراحت دارد بر اينكه جسمي (مادي) بوده است، مانند: آب؛

۲ - درابتداء، به نظر متشابه مي‌آيد كه آيا جسمي بوده ياغير جسمي؟ (مادي بوده يامجرد) مانند روايات (نور و عقل و قلم) و اين سه، طبق بعض روايات از مجرّدات هستند، چون نور يانور پيغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پيش از مكان وزمان ودور از لوازم ماديات بوده، واين خود دليل بر تجرّدآن است؛

در بعض روايات قلم را جزئي از ملائكه، و عقل را نيز از روحانيّين به حساب آورده، ونيز در محلّش به اثبات رسيده است كه، تجرّد ازعقل جدائي ناپذير است و به هيچوجه قابل انفكاك نمي‌باشد؛ بدينجهت گفته شده‌است كه: مراد از عقل، نفس رسول اللَّهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است؛ براي اينكه او، يكي از اطلاقات عقل است.«۲»

پس أوّل ما خلق اللّه از مادّيات، آب، و از مجرّدات، اين سه است، و اگر اينها از حقايق گوناگون باشند، اوّليّت «نور» حقيقي و اوّليّت عقل و قلم و جزآن دواضافي است، همانطور كه بيان گرديد. و نيز أخبار زيادي وارد شده است كه أصل عالم جسماني، آب است؛

امّا مراد از آب، آيا توده گازهاي فشرده و مواد مذابي است كه، چون جريان دارد و سيّال است، به آن هم مي‌شود آب گفت؟«۳» يا همين جسم مركّب از اكسيژن و هيدروژن يا چيز ديگر مانند اواست؟ از مسائلي است كه براي تعيين آن راهي نيست.«۱»

ولي آنچه كه به حقيقت مقرون است، مفهوم آزاد و لغوي كلمه «ماء» است، چون كلمات را هرقدر و هر اندازه به حال خود واگذاريم، فهم مسائل و مطالب آسانتر و روشن‌تر خواهد بود، چون ظهور كلمه (ماء) در آيه مباركه همان آب معمولي است، كه به ذهن متبادر مي‌شود

بخش دوم: اهميت و ارزش وجودي آب‌

اشاره

۱ - ريشه آب.

۲ - مادر مخلوقات.

۳ - عرش خدا بر آب بود.

۴ - آفرينش آسمانهاو زمين از آب.

۵ - آفرينش زمين كعبه از آب.

۶ - زمين كربلا.

۷ - هستي همه چيز از آب.

۸ - مزه آب يا طعم الماء.

۹- آفرينش خورشيدو ماه.

۱۰ - پايداري زمين از آب.

۱۱ - سرور نوشيدنيها.

۱۲ - لذّت خوردنيها با آب.

۱۳ - اعجازهاي آبي رسول خدا.

۱ - جاري شدن آب از انگشتان.

۲ - جوشيدن آب از چاه خشكيده.

۳ - جاري شدن آب از تير.

۴ - شيرين شدن آب شور.

۵ - اعجاز پائي.

۶ - عبور از آب.

۱۴ - دعاها.

۱۵- تسبيح گوئي وسجده آب.

۱۶- آب كليد قربت و مناجات.

۱۷ - آفرينش آب به خاطر اهل بيتعليهم‌السلام

۱۸ - سه چيز از بركات الهي اند.

۱۹ - برداشته شدن آبهاي شيرين.

۲۰ - چهل روز باران مي‌بارد.

۲۱ - باز عرش خدا بر آب قرار مي‌گيرد.

۲۲ - آفرينش گروهي از جن از آب.

۲۳ - آفرينش آدمعليه‌السلام از آب و خاك.

۲۴ - أوّلين باز جويي قيامت.

۲۵ - نخستين سرزميني كه آب بيرون آمد.

۲۶ - همه مردم در سه چيز شريكند

۱ - ريشه آب‌

۱ - ريشه آب هر موجودي كه در جهان آفرينش لباس و جود برخود پوشيده است يك اصل و ريشه، يا به تعبير ديگر «سنگ زير بنائي» دارد؛

حتي صادر أوّل كه از نبود، بود، شده و ازنيستي به هستي رسيده است، باز «أصلي» دارد؛ آنهم «مشيّت» و اراده خداست.

ونيز از مطالب گذشته چنين استفاده شد كه «أوّل ماخلق اللّه» از أجسام مرئي آب، است و خود آب نيز مادري دارد به نام «جوهر أخضر يا درّةالبيضاء» است.

حالا درّةالبيضاء خود چه بوده و يا از چه چيزي يا چيزهائي، تشكيل يافته بود، خدا مي داند چون آبي كه فعلًا در دسترس ماست (آنطور كه دانشمندان مي گويند از تركيب دو عنصر اكسيژن و هيدروژن پيدا شده است و تركيب آن دو هم پس از به وجود آمدن خيلي از أشياء و در يكي از مراحل تكاملي زمين بوده است) پس درّة مذكور در اين روايتها از مطالبي است كه براي فهم آن، قدرت علمي بيشتري ميخواهد.

صبّاح بن نصر هندي از عالم آل محمّد (امام رضاعليه‌السلام ) پرسيد: «ماأصل الماء؟ قال ع أصل الماء من خشية اللَّه»«۱»

«ريشه آب چيست؟ فرمود: ريشه آب ترس از خداست.» علّامه مجلسيرضي‌الله‌عنه ، در ذيل حديث بالا، مي‌فرمايد: اي خشيةالّله صار سبباً لذوبان الدُّرّة و صيرورتها ماءاً، يعني ترس از خداست كه سبب ذوب شدن درّة و آب شدن آن گرديد، (در بخش ۱ فصل ۱۲، اشاره شد.

۲ - مادر مخلوقات‌

۲ - مادر مخلوقات از ظاهر آيات قرآن مجيد و نصوص أخبار و أحاديث فراوان معلوم مي‌شود، أصل و ريشه جسمانيّات يا (عالم جسماني)، آب است.«۱»

جابر جعفي عَن أبي جعفرعليه‌السلام : «فأوّل شي‌ء خلقه من خلقه الشّيي‌ء الّذي جميع الأشياء منه و هو «الماء»«۲»

» «جابر جعفي از امام محمّد باقرعليه‌السلام روايت كرده است كه، اوّلين آفريده خدا، چيزي بود كه تمامي أشياء از آن به وجود آمد، آن هم «آب» است

پس نسب تمام أشياء را بر «آب» قرار داد و لكن براي آب نسبي قرار نداد كه به او اضافه يا نسبت داده شود.» علّامه مجلسيرضي‌الله‌عنه درتوضيح اين حديث مي‌فرمايد:

فجعل نسب كلّ شيي‌ء الي الماء اي خلق جميعها منه يعني تمام چيزهارا از آب آفريد محمّدبن مسلم، قال: قال «لي أبو جعفرعليه‌السلام : «كان كلّ شيي‌ء ماءاً وكان عرشه علي الماء.»«۳»

محمدبن مسلم گويد: ابي جعفرعليه‌السلام به من فرمود: «همه چيز دراصل آب بود و عرش خدا هم بر آب قرار داشت.» در اين باره مطالبي در باب ۱۳ بخش ۱ گذشت و در فصلهاي آينده مطالب زيادتري خواهد آمد.

پس تمامي زمين و آسمان و افلاك و عناصر و هر چه در ميان آنهاست يك مادر دارد و نام آن هم «آب» است. (به فصل چهار همين بخش مراجعه شود)

ولي اين مادر در آن زمان چه شكلي بوده و چه صورتي داشته و چگونه هيكلي را دارا بوده است خدا مي‌داند، در هر حال به ترتيبي كه درست برما معلوم نيست كره زمين در حدود پنج بيليون سال پيش به وجود آمده است. در ابتدا مثل توده اي ذغال مشتعل مي‌درخشيد، و بعد از طي هزاران سال اين توده به تدريج سرد شد«۱» پس از سرد شدن پوسته بروني زمين، در حدود چهار ميليارد سال پيش«۲» شايد در يكي از مراحل تكوين اين سياره، شرايط براي تركيب اكسيژن و هيدروژن مساعد بوده است كه، آب به وجود آمده است،

در اين تركيب وزن هيدروژن به اكسيژن به نسبت ۱ در ۸ است. به عبارت ديگر آب ازتركيب يك مولكول گرم از اكسيژن (به جرم اتمي ۱۶) و دو مولكول گرم از هيدروژن (به جرم اتمي ۱) بوجود آمده است. هريك از عناصر فوق داراي دو ايزوتوپ ميباشد كه از تركيب آنها علاوه بر آب معمولي ۱۷ نوع آب ديگر ميتوان بدست آورد. پس بخار آب به مقدار فراوان در اتمسفر جمع شده«۳» .

در ميان توده هاي بخار غليظي كه همه كره زمين را فرا گرفته بود، بارانهاي سيل آسا باريدن گرفت و طي هزاران سال پستي هاي پوسته زمين را پر كرد و اقيانوسها را به وجود آورد«۴» فراوانترين عناصر شيميايي موجود در طبيعت هيدروژن است. (۹۰% عدّه كل اتمها) سپس هليوم (۹%) كه ميل تركيبي ندارد و بعد از آن اكسيژن و سپس أزت و بالاخره كربن است (جمعا ۳%). سيلس وفلزات ديگر نيز بمقدار كم وجوددارند. وقتي كه شرايط مناسب باشد، كم كم مولكولهاي H ۲ بوجود آمده به تدريج ساير تركيبات هيدروژن نظير آب ( H ۲ O ) و آمونياك ( NH ۳ ) و نيز ايندريد كربنيك ( CO ۲ ) كه تركيب اكسيژن و كربن است بوجود مي‌آيد.«۵


4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21