ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین0%

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین نویسنده:
گروه: مجموعه عقایدی

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: نجم الدين طبسى
گروه: مشاهدات: 5597
دانلود: 1803

توضیحات:

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 140 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5597 / دانلود: 1803
اندازه اندازه اندازه
ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

ازدواج موقت در رفتار و گفتار صحابه و تابعین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

الف) ابن حزم می‌گوید: بعد از پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گروهی از اصحاب، از جمله عمرو بن حریث معتقد بودند که متعه حلال است.«۱»

ب) عبد الرزاق از ابن جریج و او از عطا نقل می‌کند که گفت: نخستین بار متعه را از صفوان بن یعلی شنیدم. بعضی آن را انکار کردند. از ابن عباس پرسیدم، گفت: آری، چنین است.

آن را در دل نمی‌پذیرفتم تا اینکه جابر بن عبد الله از حج آمد، به منزلش رفتیم، مردم پرسش‌های گوناگون نموده، به متعه اشاره کردند، جابر گفت: آری! در عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و أبو بکر و عمر متعه می‌کردیم، تا اینکه در اواخر خلافت عمر، عمرو بن حریث با زنی ازدواج موقت کرد، (جابر اسم آن زن را نیز گفت، لیکن ما فراموش کردیم). آن زن حامله شد و عمر وقتی از این قضیه آگاهی یافت، صحّت و سُقم این خبر را از آن زن پرسید، زن پاسخ داد: آری، عمر گفت: چه کسی شاهد بود؟ عطا می‌افزاید: نمی‌دانم آن زن گفت: مادرم یا سرپرست و ولی من.«۲»

از سخن عمر که گفت: «من أشهد؟»؛ «چه کسی شاهد بود؟»، چنین فهمیده می‌شود که شخص عمر نیز در ازدواج متعه در صورت بودن شاهد اشکالی نمی‌دید؛ به عبارت دیگر، در ازدواج حضور شهود معتبر است و عدم آن، عقد را مختل می‌کند، همانطور که مبنای تمام اهل سنت است و گفته ابن حزم نیز گواه آن است که عمر بن خطاب منکر متعه است، در صورتی که دو

______________________________

(۱). المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۶؛ کنز العمال، ج ۱۶، ص ۵۱۸، ح ۴۵۷۱۲؛ فتح الباری، ج ۹، ص ۱۴۱

شاهد عادل بر آن گواهی ندهد، اما با بودن شهادت عدلین، آن را مباح می‌داند.«۱»

ج) هندی می‌گوید: طبری از سعید بن مسیب نقل می‌کند که گفت: ابن حریث و پسر فلانی (هر دو) متعه کردند و برای ابن حریث از متعه در زمان أبو بکر و عمر فرزندانی نیز متولد شد.«۲»

آیا ابن حریث که از صحابی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود، مرتکب زنا و فحشا شد و فرزندانی از زنا یا اولاد شبهه ناک داشت؟!

د) عبد الرزاق از ابن جریج نقل می‌کند که گفت: أبو الزبیر به من خبر داد که از جابر بن عبد الله شنیدم، می‌گفت: عمرو بن حریث از کوفه آمد و کنیزی را متعه کرد و عمر را از این قضیه آگاهی یافت و آن کنیز حامله شد.

آنگاه عمر از او ماجرا را پرسید و او گفت: عمرو بن حریث مرا متعه کرد.

عمر از ابن حریث نیز پرسید و او نیز همان را بازگو کرد. عمر گفت: چرا با دیگری چنین کاری نکردی؟ این زمانی بود که عمر از متعه نهی کرده بود.«۳»

ه) گفته می‌شود عمرو بن حریث زنی از بنی سعد بن بکر را متعه کرد و فرزندی از او متولد شد. ولی عمرو، فرزندیِ او را انکار کرد.«۴»

و) ابن شبّه می‌گوید: ابن ابی خداش موصلی«۵» از عیسی بن یونس، از

______________________________

(۱). المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹

(۲). کنز العمال، ج ۱۶، ص ۵۱۸، ح ۴۵۷۱۲

(۳). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۰؛ فتح الباری، ج ۹، ص ۱۷۲، و ج ۱۱، ص ۷۶؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۰، ص ۳۷۱؛ سنن کبری، ج ۷، ص ۲۳۷

(۴). تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۹

(۵). اسدی موصلی، (متوفای ۲۵۵ ه.)، و بعضی گفته‌اند ۲۰۵ ه. کتاب خلاصه خزرجی، ص ۱۷۳.

اجلح نقل می‌کند که گفت: از أبو الزبیر شنیدم از آنچه جابر بن عبد الله روایت کرده بود، می‌گوید: عمرو بن حریث زنی در مدینه را متعه کرد و او حامله شد. عمر این قضیه را فهمید و خواست آن زن را بزند، زن خطاب به عمر گفت: ای امیر المؤمنین، عمرو بن حریث مرا متعه کرد. عمر پرسید:

چه کسی شاهد ازدواج شما بود؟

زن گفت: مادر و خواهرم. عمر پرسید: بدون (اذن) ولیّ و وجود شاهد؟! آنگاه کسی را در پی عمرو فرستاد و او را نزد خود خواند و از او نیز همان را پرسید، عمرو پاسخ داد: راست گفته است. عمر در این هنگام به مردم گفت: این ازدواج فاسد است، چون در آن، مسائل و مشکلاتی وجود دارد که می‌بینید. آنگاه تصمیم گرفت آن را حرام نماید. أبو الزبیر می‌گوید:

به جابر گفتم آیا میان آن دو ارثی هم وجود دارد؟ گفت: نه.«۱»

عمرو بن حریث کیست؟

ابن حریث جزو آخرین صحابه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود که به کوفه عزیمت کرد. او پیش از هجرت متولد شد و مدت‌ها همراه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و از ایشان روایاتی نقل کرده است. در صحاح سته نیز روایاتی از او آمده است.

عمرو بن حریث می‌گوید: مرا نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بردند، در حالی که کودکی بودم و آن حضرت برایم درخواست برکت کرد و دست به سرم کشید و به وسیله (پرتاب) تیری در مدینه زمین را برایم مشخص کرد، آنگاه پرسید: آیا بیشتر عطا کنم؟

______________________________

(۱). تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۷

واقدی گوید: وقتی پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنیا رفت، عمرو بن حریث دوازده‌ساله بود.«۱»

گفتنی است، ابن حریث در کوفه با بنی امیه همراه شد و آنها نیز به او تمایل پیدا کردند و با او حکومت خود را استحکام بخشیدند و او در دلش نیز طرفدار آنها بود و (متأسفانه در تأیید حکومت اموی) کلمات عجیبی از زبان او جاری شد و او سرگذشت سیاه و تاریکی دارد. پناه می‌بریم به خداوند از شرّ شرک به خدا و نفاق.«۲»

۹ - معاویة بن ابی سفیان (متوفای ۶۰ ه.)

الف) ابن حزم گوید: گروهی از اصحاب، از جمله معاویة بن ابو سفیان، بعد از وفات پیامبر نیز معتقد به جواز و حلّیت متعه بودند.«۳»

ب) أبو الزبیر نیز می‌گوید: از جابر بن عبد الله شنیدم که می‌گفت:

معاویة بن ابو سفیان در راه بازگشت از طائف (در جنگ ثقیف) کنیز ابن حضرمی به نام معانه را متعه کرد.

جابر می‌گوید: من در زمان خلافت معاویه می‌دیدم که معاویه هر سال برای معانه هدایایی می‌فرستاد تا اینکه از دنیا رفت.«۴»

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۳، ص ۴۱۹؛ أسد الغابه، ج ۴، ص ۹۸؛ استیعاب، ج ۳، ص ۲۵۶؛ الإصابة، ج ۲، ص ۵۲۴

(۲). تنقیح المقال، ج ۲، ص ۳۲۷؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۸۴، ج ۱۹، ص ۹۹

(۳). محلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ زرقانی نیز معاویه را از کسانی شمرده است که متعه را جایز می‌داند، ج ۳، ص ۱۵۴، ح ۱۱۷۸

(۴). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۹

ج) عبد الرزّاق از ابن جریج و او از عطا نقل می‌کند که گفت: نخستین کسی که در مورد متعه از او شنیدم، صفوان بن یعلی بود. (عطا) گفت:

صفوان از یعلی برایم نقل کرد که معاویه، در طائف زنی را متعه کرد. سخنش را نپذیرفتم. نزد ابن عباس رفته از وی پرسیدیم، گفت: بله، چنین است. باز آن را در دلم نپذیرفتم، تا اینکه جابر بن عبد الله آمد و ما به منزلش رفتیم، مردم مطالب مختلفی پرسیدند و آنگاه از متعه سخن به میان آمد. جابر گفت: بله، ما در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ابو بکر و عمر متعه می‌کردیم و«۱»

شکی نیست که از معاویه بعد از وفات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ازدواج موقت صورت گرفته است، چون:

اولًا: در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در جواز متعه تا روز فتح (بنا بر حدیث سبره و نیز فتح مکه و جنگ اوطاس طبق حدیث جابر«۲» ) کسی تردیدی نداشته است و ثانیاً: معنا ندارد که با وجود پیامبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از ابن عباس و جابر در این زمینه سؤال شود. ثالثاً: طبق این روایت تولد عطا در سال پنجاه هجری بوده است«۳» و معاویه در سال فتح مکه مسلمان شد، یعنی همان سالی که مدعی تحریم آن شده‌اند.

______________________________

(۱). همان، ص ۴۹۶

(۲). شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۳). سیر اعلام النبلاء، ج ۶، ص ۱۴۳، در مورد معاویه گفتۀ اسحاق بن ابراهیم حنظلی کافی است که می‌گوید: در فضیلت معاویه از پیامبر اکرم هیچ روایت صحیحی نیست. موضوعات ابن جوزی، ج ۲، ص ۲۴، لآلی المصنوعه، سیوطی، ج ۱، ص ۳۸۸؛ فوائد مجموعه شوکانی، ص ۴۰۷؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۸؛ عمدة القاری، ج ۱۶، ص ۲۴۹؛ ارشاد الساری، ج ۶، ص ۱۴۱؛ فتح الباری، ج ۷، ص ۸۳

۱۰ - سلمة بن امیّه

اشاره

الف) ابن حزم گوید: گروهی از اصحاب سلف، از جمله معبد و سلمه فرزندان امیّة بن خلف، معتقد به جواز و حلّیت متعه بودند.«۱»

ب) عبد الرزاق از ابن جریج، از عمرو بن دینار، از طاووس، از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: عمر جز امّ اراکه مراعات کسی را نمی‌کرد.

او در حالی که حامله بود، بیرون آمد، عمر از حمل او پرسید، امّ اراکه پاسخ داد: سلمة بن امیة بن خلف مرا متعه کرد.

وقتی (ابن) صفوان بعضی از گفته‌های ابن عباس را نپذیرفت، ابن عباس گفت: از عمویت بپرس که متعه کرده است یا نه؟«۲»

به نظر می‌رسد که انکار و عدم پذیرش، از سوی فرزند صفوان بوده نه خودِ او. و سلمة بن امیه که امّ اراکه را در عصر عمر متعه کرد، عموی ابن صفوان است و نکته دیگر اینکه این مناقشات در عصر ابن زبیر بوده، در حالی که صفوان در زمان عثمان از دنیا رفت. پس این ابن صفوان بود که به این قضیه اعتراض داشت و سرانجام همراه ابن زبیر در مکه به قتل رسید.

ج) ابن حزم گوید: فرزندان (پسران) امیة بن خلف جمحی، عبارت بودند از علی، صفوان، ربیعه، مسعود و سلمه.

فرزند سلمة بن امیه، معبد بن سلمه و مادر معبد امّ اراکه بود. سلمه او

______________________________

(۱). محلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴، ح ۱۱۷۸

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۲، ص ۴۹۹

را در عصر عمر یا ابو بکر متعه کرد و از وی دارای فرزند شد.«۱»

عبد الرزاق نیز در مصنف خود، داستان متعه مردی از قبیله بنی جمح (که همان سلمه باشد) را آورده است:

وی از ابن جریج از عطا و او از صفوان نقل می‌کند که گفت: ابن عباس به زنا فتوا می‌دهد! ابن عباس گفت: خیر! به زنا فتوا نمی‌دهم. آیا صفوان امّ اراکه را فراموش کرده است؟ به خدا قسم فرزند امّ اراکه از متعه است. پس آیا زنا کرده است؟«۲»

گفتنی است آن مرد (همانطور که مشخص است) سلمة بن امیة بن خلف جمحی است. همانطور که همه، از جمله عمر بن شبه و ابن کلبی و ابن حزم بر آن تأکید کرده‌اند و عسقلانی نیز در الاصابه به آن اشاره نموده است.«۳»

ه) عمر بن شبّه می‌گوید: سلمة بن امیّۀ سلمی، کنیز حکیم بن امیة بن اوقص اسلمی را متعه کرد و از او فرزندی به دنیا آورد ولی او را انکار کرد.«۴»

ابن کلبی نیز آن را ذکر کرده و این عبارت را بر آن افزوده است: چون عمر از آن آگاه گردید مردم را از متعه نهی کرد.

و همچنین روایت شده است که سلمه زنی را متعه کرد، عمر با خبر شد و او را تهدید کرد.«۵»

______________________________

(۱). جمهرة انساب العرب، ابن حزم، ص ۱۵۹

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۸

(۳). الاصابه، ج ۲، ص ۶۳ و ج ۴، ص ۳۳۳؛ المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۴). تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۹

(۵). اسد الغابه، ج ۲، ص ۲۲۴

سلمة بن امیّه کیست؟

بی‌شک او یکی از صحابه است که در تبوک نیز حضور داشت و داستان معروفی دارد.

ابن اثیر می‌گوید: « صفوان بن یعلی از پدر و عمویش سلمة بن امیه نقل می‌کند که آن دو، در جنگ تبوک با پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون رفتند و شخصی همراه ما بود، که ناگهان یکی از مسلمانان به ستیز با او در آمد، و او آرنج آن مرد را به دندان گرفت او دست خود را به طرف خود کشید، آنگاه دو دندانش افتاد، سپس نزد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رفت و از ایشان تقاضای دیه عاقله کرد، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: کسی از شما نزد برادرش برود و جایی از بدن او را به دندان بگیرد و آنگاه بیاید و دیه عاقله طلب کند؟!

پس از آن، پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وی را رها کرد.«۱»

خلیفة بن خیاط سلمه را از صحابه ساکن مکه می‌داند.«۲»

مزّی می‌گوید: سلمه از اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و از ایشان روایاتی نقل کرده است. نسائی و ابن ماجه نیز از او روایت کرده‌اند«۳»

مرحوم مامقانی می‌گوید: درباره شخصیت او مطلبی دستگیرم نشد.«۴»

______________________________

(۱). الاصابه، ج ۲، ص ۶۳

(۲). همان مدرک.

(۳). تهذیب الکمال، ج ۷، ص ۴۲۶، ح ۲۴۲۷

(۴). تنقیح المقال، ج ۲، ص ۴۸

۱۱ - ربیعة بن امیه

اشاره

الف) در کتاب موطأ آمده است: مالک از ابن شهاب و او از عروة بن زبیر نقل کرده است که خوله«۱» دختر حکیم بر عمر بن خطاب وارد شد و به او گفت: ربیعة بن امیه زنی را متعه کرده و او حامله است، عمر با ناراحتی، در حالی که عبایش بر زمین کشیده می‌شد، بیرون آمد و گفت:

این متعه است، اگر زودتر می‌دانستم، او را سنگسار می‌کردم.«۲»

و سند این روایت نیز نزد آنها صحیح و همه رجال آن ثقه هستند.

ب) عبد الرزاق از عروه نقل می‌کند که ربیعة بن امیّة بن خلف با یکی از زنان (برده‌زادگان) ازدواج کرد، با گواهی دو زن، یکی خوله دختر حکیم و او زنی صالح بود.

آنها وقتی متوجه شدند که آن زن، حامله شده، بسیار ناراحت شدند و خوله این ماجرا را برای عمر بازگو کرد. عمر در حالی که از عصبانیت گوشه عبایش را می‌کشید، برخاسته، بر فراز منبر رفت و گفت: به من خبر رسیده که ربیعة بن امیه برده‌زاده‌ای را متعه کرده است. اگر دستم به او می‌رسید سنگسارش می‌کردم.«۳»

______________________________

(۱). منتخب کنز العمال، ج ۶، ص ۴۰۴؛ تاریخ المدینه، ج ۲، ص ۷۱۷، در این کتاب «فحملت»، «فولدت منه» آمده است؛ یعنی فرزندی از او به دنیا آورد.

(۲). موطأ، ج ۲، ص ۵۴، ح ۴۲؛ مسند شافعی، ص ۱۳۲؛ الام، ج ۷، ص ۲۳۵؛ سنن کبری، ج ۷، ص ۲۰۶؛ در المنثور، ج ۲، ص ۱۴۱؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۴

(۳). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۳؛ مسند شافعی، ص ۱۳۲؛ الاصابه، ج ۱، ص ۵۱۴

ربیعة بن امیه کیست؟

ربیعه همان است که در روز عرفه کنار شتر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فریاد می‌کشید.

آن هنگام که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: فریاد بزنید. آیا می‌دانید، این چه ماهی است؟«۱»

۱۲ - عمرو بن حوشب

الف) عبد الرزاق، از ابن جریج، از عبد الله بن عثمان بن خثیم، از محمد بن اسود بن خلف نقل کرده که عمرو بن حوشب کنیز بکری از قبیلۀ بنی عامر بن لؤی را متعه کرد و او نیز حامله شد.

عمر وقتی باخبر شد و از آن کنیز پرسید، او جواب داد که عمرو بن حوشب مرا متعه کرد. عمر از عمرو بن حوشب نیز پرسید و او هم اعتراف کرد.

عمر پرسید: چه کسی گواهت بود؟ گفت: نمی‌دانم. به او یاد دادند که بگو: مادرش یا خواهرش یا برادر و مادرش.

عمر بر فراز منبر رفت و گفت: چرا مردان بدون شهادت دو عادل متعه می‌کنند و اگر آن را مشخص نکنند آنها را شلاق می‌زنم.

راوی افزود: یکی از کسانی که پای منبر بود و این مطلب را شنیده، بازگو کرد و مردم از او گرفتند.«۲»

______________________________

(۱). أسد الغابه، ج ۲، ص ۱۶۶

(۲). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۰

این حدیث صراحت دارد که خلیفه متعه را به طور مطلق منع نکرد، بلکه متعه بدون شاهد را ممنوع ساخت، همانطور که عده‌ای از فقهای اهل سنت نیز به آن اشاره دارند.«۱»

نکته دیگر اینکه: از این خبر فهمیده می‌شود نهی از متعه در عصر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نبوده، بلکه در زمان عمر بن خطاب آنگاه که عمرو بن حوشب متعه کرده بود، ممنوع شد.

به نظر می‌رسد در این حدیث، در مورد عمرو بن حوشب اشتباه و تصحیفی صورت گرفته است و عمرو بن حریث صحیح است، همانطور که در بعضی از پاورقی‌ها نیز این احتمال مطرح شده است، چون در کتابهای رجالی و تراجم، در حدی که ما آگاهی داریم، نامی از عمرو بن حوشب برده نشده است.

۱۳ - ابیّ بن کعب (متوفای ۳۰ ه.)

اشاره

ابیّ بن کعب، آیه شریفه را به گونه‌ای قرائت می‌کرد که متناسب با متعه و ازدواج موقت بود.

الف) طبری از ابن بشار، از عبد الأعلی، از سعید، از قتاده نقل کرده که گفت: در قرائت ابیّ بن کعب آمده است:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ) ؛«۲» «آنچه از زنان برای مدت مشخصی بهره بردید »

______________________________

(۱). المنتقی، ج ۴، ص ۳۳۵؛ فتح الباری، ج ۱۱، ص ۷۶؛ المحلی، ج ۹، ص ۵۱۹

(۲). جامع البیان، ج ۴، ص ۱۹، ح ۱۷۸۴؛ احکام القرآن للجصاص، ج ۲، ص ۱۷۸

ب) سیوطی گوید: ابن انباری در کتاب المصاحف از سعید بن جبیر قرائت ابیّ بن کعب را به این صورت نقل کرد:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ

إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ) .«۱»

ج) ابو حیّان اندلسی می‌گوید: قرائت ابن عباس و ابیّ بن کعب و سعید بن جبیر چنین است:( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) ( إِلی أَجَلٍ مُسَمًّی ) .«۲»

ابیّ بن کعب کیست؟

در مورد وی گفته‌اند: سرور قاریان بود و در عقبه و بدر حضور داشت و قرآن را در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گردآورد و بر آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عرضه کرد و علوم پربرکتی از ایشان حفظ کرد و در علم و عمل پیشی داشت. پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او گفت: خداوند به من فرمود که قرآن را بر تو بخوانم و همچنین آن حضرت او را سرور انصار خواند.

ابیّ بن کعب یکصد و شصت و چهار حدیث نقل کرده است، سه حدیث در صحیح بخاری و مسلم (به اتفاق) آمده و سه حدیث در بخاری به طور خاص و هفت حدیث از او در صحیح مسلم جداگانه آمده است و در کتب ششگانه شصت و چند حدیث آمده است.«۳»

گفتنی است علّامه (در خلاصة الأقوال) و ابن داود او را جزو معتمدین

______________________________

(۱). در المنثور، ج ۲، ص ۱۴۰؛ سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۲۷۶

(۲). تفسیر المحیط، ج ۳، ص ۲۱۸؛ الغدیر، ج ۶، ص ۲۳۳

(۳). سیر اعلام النبلاء، ج ۱، ص ۴۰۲

شمرده‌اند و مامقانی او را ثقه و دارای ایمان قوی می‌داند.«۱»

۱۴ - اسماء دختر أبو بکر (متوفای ۷۳ ه.)

اشاره

الف) ابن حزم می‌گوید: گروهی از صحابه سلف؛ از جمله آنها، اسماء دختر أبو بکر به جواز متعه باور داشتند.«۲»

ب) طیالسی از مسلم قرشی نقل کرده که گفت: نزد اسماء، دختر أبو بکر رفتیم و در مورد متعه زنان پرسیدیم، او پاسخ داد: ما، در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را انجام می‌دادیم.«۳»

ج) عروه فرزند زبیر به ابن عباس گفت: آیا از خدا نمی‌ترسی و متعه را جایز می‌دانی؟ ابن عباس گفت: از مادرت بپرس عریّه! عروه گفت: ولی أبو بکر و عمر انجام نمی‌دادند.

در این حال ابن عباس گفت: به خدا قسم تا خداوند شما را عذاب نکند، باور ندارم که دست بردارید، من از قول پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با شما سخن می‌گویم و شما می‌گویید أبو بکر و عمر چنین می‌گویند؟!«۴»

د) راغب گوید: عبد الله بن زبیر، عبد الله بن عباس را به خاطر حلال دانستن متعه سرزنش کرد، عبد الله به او گفت: از مادرت بپرس که چگونه

______________________________

(۱). تنقیح المقال، ج ۱، ص ۴۴؛ قاموس الرجال، ج ۱، ص ۳۵۲؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۳۶۴؛ خلاصة الأقوال، ص ۷۴، شماره ۱۲۳

(۲). المحلّی، ج ۹، ص ۵۱۹؛ شرح زرقانی، ج ۳، ص ۱۵۴

(۳). مسند طیالسی، ص ۲۲۷، ح ۱۶۳۷

(۴). زاد المعاد ابن قیم، ج ۱ ص ۲۱۹؛ ذهبی در سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۲۴۳

عقدی میان او و پدرت صورت گرفته است؟ او از مادرش پرسید و پاسخ شنید که: من تو را به طریق متعه به دنیا آوردم.«۱»

______________________________

(۱). المحاضرات، ج ۲، ص ۹۴

مؤلف: متن گفتگو در بعضی از منابع (شیعه) چنین آمده است:

أبوالقاسم کوفی می‌گوید: بعضی از علمای شیعه نقل کرده‌اند که وقتی ابن عباس وارد مکه شد و عبد الله بن زبیر نیز بر فراز منبر خطبه می‌خواند، چون نظرش به ابن عباس افتاد (در آن روزها نابینا بود) گفت: ای مردم، کوری نزد شما آمده که خدا دل او را نیز کور کند، او عایشه امّ المؤمنین را دشنام می‌دهد و نزدیکان و اصحاب پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را لعن می‌کند و متعه را حلال می‌شمارد، در حالی که زنای محض است.

این گفتار بر ابن عباس سنگین آمد، در آن حال غلامش عکرمه که دست او را گرفته بود را صدا زد و گفت: مرا نزدیک او ببر، پس او را نزدیک برد، تا اینکه مقابل او ایستاد و شعری به این مضمون خواند:

زمانی که با گروهی رو برو می‌شویم، آن گروه را متلاشی می‌کنیم

تا اینکه گفت: و اما اینکه می‌گویی: متعه را در حالی که زنای محض است، حلال می‌دانم؛ به خدا قسم! در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن عمل می‌شد و پس از ایشان نیز پیامبری بر انگیخته نشد؛ دلیل جواز آن نیز گفته ابن صهاک است، که می‌گفت: دو متعه در زمان رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وجود داشت و من آن دو را منع می‌کنم و (مرتکبین را مجازات می‌کنم) و ما گواهی او (جواز متعه در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ) را می‌پذیریم و تحریم او را قبول نمی‌کنیم. تو نیز از متعه متولد شده‌ای، پس وقتی از این چوب (منبر) پایین آمدی از مادرت در مورد بُردهای (پیراهن) عوسجه بپرس! عبد الله بن عباس رفت و عبد الله بن زبیر نیز پایین آمد و با سرعت به سوی مادرش رفت و گفت: درباره بردهای عوسجه برایم بگو! و با عصبانیت اصرار کرد، مادرش گفت: پدرت با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و مردی به نام عوسجه دو برد (پیراهن) را به او هدیه کرد و پدرت از بی‌همسری به پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گلایه و شکایت کرد، آنگاه آن حضرت یکی از دو پیراهن را به او داد و او نیز نزد من آمد و با آن پیراهن مرا متعه کرد و مدتی گذشت و آنگاه پیراهن دیگر آورد و به وسیله آنها مرا متعه کرد و من به تو حامله شدم، پس تو فرزند متعه هستی! حالا بگو از کجا این خبر به گوش تو رسید؟ گفت: از ابن عباس شنیدم. مادرش گفت: آیا من تو را از تماس با بنی هاشم منع نکردم، و نگفتم- مواظب باش- آنها زبان‌های غیر قابل تحمل و غالبی دارند.

ه) ابن عبد ربّه از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: نخستین فرزندی که به واسطه متعه به وجود آمد، از آل زبیر بود.«۱»

گفتنی است: حاشیه‌نویس در اینجا، در حالی که ناامید بوده، از درِ مکر و حیله وارد می‌شود و عبارت را به خلاف ظاهر تفسیر و توجیه می‌کند که منظور از متعه در اینجا، متعه حج است، نه متعه نساء، ولی همانگونه که اشاره کردیم، این مکر و حیله در حال ناامیدی است، گویا وی اصلًا این گفتگو را نخوانده و اعتراض ابن زبیر به ابن عباس را ندیده است که می‌گوید: آیا به ازدواج متعه فتوا می‌دهی؟!

اسماء بنت أبو بکر کیست؟

اسماء مادر عبد الله و عروه فرزندان زبیر بن عوام هستند و او خواهر عایشه و از آخرین کسانی است که هجرت کرد و ده سال از عایشه بزرگتر«۲» بود و چند روز بعد از کشته شدن فرزندش در سال ۷۳، از دنیا رفت.«۳»

او در حالی که به عبد الله حامله بود، مهاجرت کرد و در یرموک به

______________________________

(کتاب الاستغاثه، ص ۱۴۵، مستدرک الوسائل، ج ۱۴، ص ۴۵۰).

(۱). عقد الفرید، ج ۴، ص ۱۳

(۲). سیر أعلام النبلاء، ج ۲، ص ۲۹۵؛ العبر، ج ۱، ص ۸۲؛ تهذیب التهذیب، ج ۱۲، ص ۳۹۸

(۳). الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۷۸۱؛ نساء مبشرات بالجنه، ج ۲، ص ۱۵۹

اتفاق همسرش زبیر حضور داشت. در صحاح ششگانه از او روایت شده و احادیث مسند او به پنجاه و هشت می‌رسد و صحیح بخاری و مسلم در سیزده روایت او اتفاق دارند و بخاری پنج حدیث او را به تنهایی و مسلم نیز چهار حدیث او را به طور خاص آورده است.«۱»

مامقانی گوید: راجع به حالات او شناخت کاملی ندارم.«۲»

۱۵ - امّ عبد الله بنت ابی خیثمه

اشاره

الف) متّقی هندی از ابن جریر، از سلیمان بن یسار، از امّ عبد الله بنت ابی خیثمه نقل می‌کند که مردی از شام آمد و در خانه وی ساکن شد و خطاب به او گفت: به علت بی‌همسری، زندگی بر من سخت شده است، یاری‌ام کن تا زنی متعه کنم! امّ عبد الله گفت: زنی را برایش آوردم و او را عقد کرد و چند عادل نیز شهادت دادند و تا مدتی (که خواستِ خداوند بود) با او به سر برد، تا اینکه رفت. این قضیه را به عمر خبر دادند، کسی را در پی من فرستاد و به حضور خواست. از من پرسید: آیا آنچه گفته شده صحیح است؟ گفتم: آری! گفت: اگر بار دیگر آمد، مرا از آمدنش با خبر کن، پس زمانی که آن مرد آمد، خلیفه را آگاه ساختم. خلیفه او را به حضور خواست و پرسید: برای آنچه انجام داده‌ای، چه پاسخی داری؟ گفت: ما در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این کار را انجام می‌دادیم و پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز ما را از این کار نهی نکرد، تا اینکه از دنیا رفت و در زمان أبو بکر هم همین‌طور و او نیز ما

______________________________

(۱). همان مدرک.

(۲). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۶۹

را از این کار بازنداشت و در زمان تو نیز چنین می‌کردیم و هیچ‌گاه ما را نهی نمی‌کردی. در این هنگام عمر گفت: سوگند به آن کس که جانم در دست اوست، اگر بعد از نهی من چنین کنی، سنگسارت خواهم کرد

برایش روشن کنید تا ازدواج را از زنا تشخیص دهد.«۱»

چند نکته از این روایت فهمیده می‌شود:

۱ - این شخص شامی از صحابه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است. چون می‌گوید: ما در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متعه می‌کردیم.

۲ - شاهدان نیز این امر را انکار نکردند، حتّی شهادت نیز دادند.

۳ - متعه (چنانکه بعضی گمان کرده‌اند) در زمان پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسخ نشده بود، بلکه رواج داشت و تا زمان خلافت أبو بکر و حتی تا قسمتی از خلافت عمر نیز ثابت بوده است؛ همانطور که عمر هم این ادعای شامی را انکار نکرد.

۴ - اگر متعه حرام و زنا بود (همانطور که بعضی گمان کرده‌اند)، پس امّ عبد الله در این جریمه شریک بود، چون او آن زن را برای مرد شامی آورد و میان آن دو واسطه شد. پس با این وجود می‌توان او را قوّاده (دلّال) دانست و لا اقل نیاز به تعزیر دارد.«۲» در حالی که خلیفه با او هیچ برخوردی

______________________________

(۱). کنز العمال، ج ۱۶، ص ۵۲۲، ح ۴۵۷۲۶

(۲). بهوتی می‌گوید: قواده که باعث فساد زنان و مردان می‌شود، حد اقل اینکه باید او را به اندازۀ کافی کتک زد و این حکم مشهور است. کشف القناع، ج ۶، ص ۱۲۷.

ابن تیمیه نیز چنین می‌گوید. فروع مقدّسی، ج ۶، ص ۱۱۵؛ فتاوی الکبری، ج ۴، ص ۲۹۹؛ النفی و التغریب، ص ۱۰۸ و موارد السجن، ص ۲۷۳

نکرد و حتی اشاره‌ای هم به کار او نداشت.

ابن یسار کیست؟

راوی این حدیث سلیمان بن یسار تابعی است و در وثاقت او نزد اهل سنت، همین بس که صحاح ششگانه همگی از او حدیث نقل کرده‌اند.

در باره او گفته‌اند: او فقیه، پیشوا، عالم و مفتی مدینه بود.

وی غلام امّ المؤمنین میمونه هلالیه نیز بود و گفته‌اند غلام آزاد شده امّ سلمه بوده و در زمان خلافت عثمان متولد شد و او کانون علم و دانش بود، به حدی که بعضی گفته‌اند: او از سعید بن مسیب نیز بالاتر بود!

مالک می‌گوید: سلیمان بن یسار بعد از سعید بن مسیّب، عالِم مردم بود.

در نظر ابن معین نیز سلیمان، ثقه و مورد اعتماد است.

ابو زرعه گوید: او ثقه و قابل اعتماد و فاضل و عابد است.

نسائی گوید: وی یکی از پیشوایان می‌باشد.

ابن سعد نیز گفته است: او ثقه، عالِم، والا و فقیه است و بسیار حدیث نقل کرده و در سال یکصد و هفت از دنیا رفت.«۱»

گفتنی است: نزد ما در مورد او سخنی به میان نیامده، ولی او از ابن عباس، از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت شریف و با عظمتی را در فضیلت امیر مؤمنانعليه‌السلام نقل کرده است.«۲»

______________________________

(۱). سیر اعلام النبلاء، ج ۴، ص ۴۴۴؛ طبقات کبری، ج ۵، ص ۱۷۵؛ وفیات الأعیان، ج ۲، ص ۳۹۹؛ تهذیب التهذیب، ج ۴، ص ۲۲۸

(۲). مستدرکات علم رجال، ج ۴، ص ۱۵۴

۱۶ - عبد الله بن عباس بن عبد المطّلب (متوفای ۶۸ ه.)

اشاره

الف) ابن حزم می‌گوید: گروهی از صحابه؛ از جمله ابن عباس، همچنان بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معتقد به جواز متعه بودند.«۱»

ب) عطا از ابن عباس نقل می‌کند که گفت: خداوند عمر را رحمت کند، چون متعه، تخفیف و رخصت خدای مهربان به امّت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. پس اگر عمر از آن نهی نمی‌کرد، کسی جز بدبخت مرتکب زنا نمی‌شد.

عطا می‌افزاید: به خدا سوگند، گویا گفته او را می‌شنوم که می‌گفت:

«جز شقی و بدبخت ».

عطا در ادامه آورده است: متعه که در سوره نساء به آن اشاره شده؛( فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ ) «۲» باید حدود و زمانش مشخص و معین باشد.«۳»

ج) أبو الزبیر می‌گوید: از طاوس شنیدم که می‌گفت: ابن صفوان گفت:

ابن عباس فتوا به زنا می‌دهد!

پس گفت: ابن عباس افرادی را شمرد که خود اهل متعه بودند. همچنین می‌گوید: هیچ‌یک از کسانی را که او شمرد، جز ابن امیه، به یاد ندارم.«۴»

د) حمید بن مسعده، از بشر بن مفضل، از داود، از أبی نضره نقل می‌کند که از ابن عباس در مورد متعه زنان پرسیدم، ابن عباس گفت: آیا

______________________________

(۱). محلی، ج ۹، ص ۵۱۹

(۲). نساء: ۲۴

(۳). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۴۹۶، ح ۱۴۰۲۱

(۴). مصنف عبد الرزاق، ج ۷، ص ۵۰۲